ابواب رحمت

ابواب رحمت10%

ابواب رحمت نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

ابواب رحمت
  • شروع
  • قبلی
  • 80 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20330 / دانلود: 3541
اندازه اندازه اندازه
ابواب رحمت

ابواب رحمت

نویسنده:
فارسی

1

فصل سوم : فضيلت ماه مبارك رمضان

بدان كه : روايات در بيان فضيلت و شرافت آن خارج از حد احصاست زيرا كه در آيات و اخبار و ادعيه بيان آن شده و ما به ذكر چند روايت اكتفا مى كنيم و تمام آن در كتاب وسائل و بحار و مستدرك مذكور است

بدان كه : به حسب روايت تفسير امام عسكرىعليه‌السلام : رحمت خداوند بر بندگان خود در ماه مبارك رمضان هزار مقابل تمام يازده ماه ديگر است

و در عده اى از روايات امامعليه‌السلام فرمود: براى خدا در هر شب از ماه رمضان آزاد شدگانى است از آتش ، مگر آن كسى كه افطار كند بر مسكر، يا كينه و عداوت برادر دينى را در قلب داشته باشد كه آزاد نمى شود تا آنكه كينه و عداوت او برطرف شود، يا صاحب شطرنج كه او نيز آزاد نمى شود.

در بحار از كتاب ثقه جليل حسين بن سعيد اهوازى - كه از اصحاب امام رضا و امام جوادعليه‌السلام ما است - نقل كرده از امام صادقعليه‌السلام كه فرمود، رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: رمضان ماه خداست

تا آنكه فرمود: كسى كه افطار دهد روزه دارى را، پس براى او خواهد بود مثل اجر روزه دار و از اجر او هيچ كسر نمى شود. و ماه رمضان ماه آزادى ناميده شده براى آنكه در هر شبانه روزى خداوند تعالى ششصد نفر را از آتش آزاد مى كند و در آخر ماه به اندازه تمام آنچه در همه ماه آزاد كرده آزاد مى فرمايد.

از كتاب عيون اخبار الرضاعليه‌السلام نقل است كه به سند خود از امام هشتمعليه‌السلام از آباى گرامى اشعليه‌السلام م از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: در شب اول ماه مبارك رمضان متمردين از شياطين غل مى شوند. و آمرزيده مى شود در هر شب هفتاد هزار نفر. و وقتى كه شب قدر شود، خدا مى آمرزد به عدد تمام آنچه در ماه رجب و شعبان و رمضان تا شب قدر آمرزيده ، مگر شخصى كه بين او و برادرش كينه باشد كه آمرزش آنان تاخير مى افتد تا وقتى كه بين آنان خوب شود.

از كتاب مجالس شيخ مفيد از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود: در آخر هر روز از ماه رمضان در هر وقت افطار خداوند تعالى هزار هزار نفر را از آتش آزاد مى فرمايد. و در شب و روز جمعه هر ساعتى هزار هزار نفر را از آتش آزاد مى فرمايد كه همه آنان مستحق آتش شده باشند، و در آخر ماه رمضان به اندازه تمام ماه رمضان آزاد مى شوند.

در روايت سيد ابن طاووس در اقبال از امام صادقعليه‌السلام از امام سجادعليه‌السلام ما نقل شده كه در ضمن حديثى فرمود: در هر شب از ماه رمضان وقت افطار هفتاد هزار هزار نفر از آتش آزاد مى شوند كه همه مستحق آتش شده باشند. و در شب آخر به اندازه تمام ماه آزاد مى شوند...

حقير گويد: اين اختلاف شايد جهت اختلاف استعداد روات باشد. و تنافى در بين روايات نيست زيرا كه هيچ يك نفى ديگرى را نمى كند.

از عيون و غيره نقل شده است از اميرالمؤ منينعليه‌السلام كه بيان فرمود خطبه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را و در آن فرمود پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

اى مردم ، اقبال كرده به سوى شما ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش گناهان ماهى است كه در نزد خدا بهترين ماه هاست و روزهاى آن بهترين روزها و شبهاى آن بهترين شبها، و ساعتها آن بهترين ساعتهاست

اين ، ماهى است كه دعوت شده ايد در آن به مهمانى خداى تعالى و مورد كرامتهاى خدا شده ايد. نفسهاى شما در اين ماه تسبيح ، و خواب شما عبادت ، و اعمال شما قبول ، و دعاى شما مستجاب است

پس از پروردگار خود سوال كنيد با نيت صاف و قلب پاكيزه كه خدا شما را براى روزه گرفتن اين ماه و تلاوت قرآن شريف توفيق دهد؛ كه شقى آن كسى است كه در اين ماه عظيم از آمرزش خداى محروم شود.

ياد كنيد به واسطه گرسنگى و عطشتان در اين ماه از گرسنگى و تشنگى قيامت و بر فقرا و مساكين خودتان صدقه دهيد. و بزرگان خود را احترام بگزاريد. و كوچكها را رحم كنيد. و صله رحم كنيد.

زبانها و گوشها را از حرام نگه داريد. و مهربانى كنيد بر يتيمهاى مردم تا آنكه بعد از شما به يتيمهاى شما مهربانى شود.

توبه كنيد از گناهان خود. و دست به دعا بلند كنيد در وقت نمازها كه بهترين وقتهاست و خدا به بندگانش در وقت نمازها نظر رحمت فرموده ، دعاى آنان را مستجاب مى كند.

اى مردم ، شما در گروى اعمال خود مى باشيد و گناهان شما از شما جدا نمى شود. پس جدا كنيد و از گرو خارج شويد به استغفار و طلب آمرزش از خداى مهربان و پشت خود را سبك كنيد از سنگينى بار گناه به طول دادن سجده ها. و بدانيد كه خداى تعالى قسم ياد كرده به عزت خود كه عذاب نكند نماز خوانندگان و سجده كنندگان را و آنان را نترساند به آتش در روز قيامت

اى مردم ، هر يك از شما كه مؤ من روزه دارى را در اين ماه افطار دهد، ثواب يك بنده آزاد كردن براى او خواهد بود و گناهان گذشته او آمرزيده شود.

عرض شود: يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تمام ما قدرت اين كار را نداريم فرمود: خود را از آتش نگه داريد به افطار دادن مؤ من اگرچه به يك ريزه خرما يا شربت آب باشد.

اى مردم ، كسى كه در اين ماه خلق خود را خوب نمايد، خوش خلقى او وسيله عبور او از صراط خواهد بود.

و كسى كه از زحمت زيردستان و نوكران بكاهد - به آنكه كارهاى سبك و آسانى به آنان مراجعه كند - خدا از حساب روز قيامت او بكاهد.

و كسى كه شر خود را از مردم باز دارد، خداوند غضب خود را از او باز دارد.

و كسى كه اكرام نمايد در اين ماه يتيمى را، خدا اكرام فرمايد او را بعد از مرگ

و كسى كه صله رحم كند، خدا رحمت خود را شامل حال او مى فرمايد.

و كسى كه قطع رحم كند، خدا رحمت خود را از او قطع فرمايد.

و كسى كه در اين ماه نماز مستحبى بخواند، برات بيزارى و نجات از آتش براى او نوشته شود.

و كسى كه انجام دهد واجبى را، ثواب او مثل كسى خواهد بود كه هفتاد واجب را در ماه هاى ديگر انجام داده

و كسى كه زياد كند صلوات بر من را، خدا ميزان اعمال او را سنگين گرداند.

و كسى كه در اين ماه يك آيه از قرآن مجيد را تلاوت كند، براى او خواهد بود مثل ثواب كسى كه يك ختم قرآن كند در ماه هاى ديگر...

در بحار و مستدرك از كتاب نوادر راوندى به سند خود از ابوسعيد خُدرى از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده است كه فرمود: درهاى آسمان در شب اول ماه رمضان باز مى شود، و بسته نمى شود تا شب آخر. پس نيست بنده اى كه نماز بخواند در شب ماه رمضان ، مگر آنكه خدا براى او به هر سجده اى ١٥٠٠ حسنه بنويسد، و براى او خانه اى در بهشت از ياقوت قرمز بنا كند.

تا آنكه فرمود: و به هر سجده اى كه كرده در شب يا روز، به او درختى در بهشت داده شود كه شخص سواره صد سال در سايه آن سير مى كند. و وقتى كه روز اول را روزه مى گيرد، كفاره گناهان مابين دو ماه رمضان او مى شود. و به هر روزى كه روزه مى گيرد، داده مى شود قصرى كه هزار درب از طلا دارد، و استغفار مى كنند براى او هفتاد هزار هزار ملك

و به سند ديگر از عبدالله بن مسعود نقل است كه گفت : شنيدم از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه فرمود: كسى كه ماه رمضان را روزه بگيرد و قصد كند اگر زنده بود سال آينده را نيز روزه بگيرد، پس اگر در اين بين بميرد، داخل بهشت شود. و هر خرجى مى كند روز قيامت از آن سوال شود مگر مخارج ماه مبارك رمضان كه در مورد احسان به بندگان خدا صرف شود و كفاره گناهان او خواهد بود. و كسى كه در ماه رمضان صدقه دهد، اگر چه به اندازه سنگينى ذره اى باشد، پس اين صدقه او در نزد خدا از كوه هاى زمين كه طلا باشد و آن را در غير ماه رمضان صدقه دهد سنگين تر است

تا آنكه فرمود: و كسى كه دو ركعت نماز در ماه رمضان بخواند، حساب مى شود براى او هفتصد هزار ركعت نماز در غير ماه رمضان چون ثواب عمل مضاعف مى شود در ماه رمضان

بعضى عرض كردند: يا رسول الله ، تا چقدر مضاعف مى شود؟ فرمود: خبر داد به من جبرئيل كه حسنات هزار هزار مقابل مى شود.

از امالى صدوق از امام على النقىعليه‌السلام نقل است كه فرمود: وقتى كه خداوند با حضرت موسى تكلم فرمود، حضرت موسىعليه‌السلام عرض كرد: الاهى جزا و ثواب آن كسى كه ماه رمضان را براى رضايت و خشنودى تو روزه بگيرد چيست ؟ خداوند فرمود: اى موسى ، روز قيامت او را در محلى جاى مى دهم كه هيچ نترسد.

عرض كرد: الاهى ، اگر براى خشنودى مردم روزه بگيرد جزاى او چيست ؟ خداوند فرمود: مثل كسى مى باشد كه روزه نگرفته است

و اين حديث را در كتاب ديگر از امام باقرعليه‌السلام نيز نقل كرده است

و روايات در بحار و وسائل و مستدرك در فضيلت روزه ماه رمضان زياد نقل كرده اند. به همين مقدار اكتفا مى كنيم

فصل چهارم : فضيلت شب قدر و تعيين آن

بدان كه : به حسب آيات سوره قدر و اوايل سوره حم دخان و روايات مباركات متواترات :

شب قدر شبى است كه تمام امور و وقايع سال از كوچك و بزرگ ، مرگها و روزيهاى مردم و بليات و تمام آنچه تا سال آينده واقع مى شود، در شب قدر مقدر مى شود به نحو مفصل از جزئى و كلى و ملائكه و روح - كه اعظم است از ملائكه - نازل مى شود و تمام مقدرات را از جانب پروردگار عالم بر اشرف كل مخلوقات عرضه مى دارند. مثل نوكران كه از جانب سلطان قانون جريان امور كشور را بر رئيس الوزراء عرضه بدارند.

و به حسب ظاهر آيات و روايات متواترات شب قدر استمرار دارد و انقطاعى براى آن نيست تا روز قيامت و هر سال ادامه دارد. و در اين اختلافى بين اماميه نيست و اكثر علماى عامه نيز قبول دارند.

چنان كه فخر رازى كه از بزرگان عامه است در تفسيرش از جمهور علماى خودشان نقل كرده كه شب قدر باقى است و در ماه رمضان است ، و هشت قول در تعيين آن از ماه مبارك رمضان از آنان نقل كرده است

مجلسى در مرآت نقل كرده كه بعضى از عامه معتقدند كه مشتبه است در تمام شبهاى سال و بعضى از آنان گفته كه مشتبه است در شبهاى ماه شعبان و ماه رمضان و اكثر ايشان آن را در ماه رمضان مى دانند، لكن بعضى از آنان در شب اول ماه رمضان ، و بعضى هفدهم ، و بعضى بيست و هفتم ، و بعضى منحصر مى دانند در شب نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ، و بعضى در دو شب آخر از اين سه شب

و بين علماى اماميه اختلافى نيست در اينكه از اين سه شب خارج نيست و دليل بر اين از روايات مباركات زياد است و از حد تواتر بيشتر است و در وسائل و مستدرك و بحار نقل كرده اند.

اين شب قدر از نعمتهاى بزرگ است كه خدا بر رسول الله و ائمهعليه‌السلام م لطف فرموده است كه ملائكه و روح بر امام نازل مى شوند و بر آن حضرت سلام مى كنند و مقدرات را بر او عرضه مى دارند.

و اين ، دليل قطعى است بر وجود مقدس امامعليه‌السلام كه بايد تا روز قيامت در زمين باشد و بايد در جميع كمالات مثل پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد مگر جهت نبوت و بايد طورى باشد كه قابل باشد مثل پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه ملائكه و روح بر او نازل شوند و بر او سلام كنند و تمامى مقدرات را بر او عرضه دارند و او عالم به جميع آن باشد. و غير معصوم كسى قابل اين نيست

و اين مطلب را احدى از خلفاى جور نفهميدند و ادعاى آن نيز نكردند. و ممكن نيز نبود كه ادعا كنند. چون جهل آنان به احكام و موضوعات از جمله بديهيات و قطعيات نزد دوستان و تابعين آنهاست چه رسد به طايفه شيعه كه از واضحات است نزد همه

اما ائمهعليه‌السلام م ادعاى آن فرمودند و اثبات آن كردند به خبر دادن از مغيبات و وقايع آينده و بيان فرمودند به گفتار و كردار آن وجود مقدسى را كه بر او ملائكه و روح نازل مى شوند.

چون نزول ملائكه و روح در شبهاى قدر صريح قرآن است و قابل انكار نيست ، پس شخص قابلى نظير پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه از خطا محفوظ باشد، بايد در زمين باشد كه ملائكه و روح بر او نازل شوند. و او امام بر حق است كه ادعاى آن كرد و اثبات آن نيز فرمود.

چنانكه در روايات بصائر الدرجات از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده است كه اميرالمؤ منينعليه‌السلام در صبح شب قدر سال اول بعد از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: از من سوال كنيد هر چه خواهيد از امر كوچك مثل ذره و كوچكتر آن و بزرگتر آن و تمام آنچه واقع مى شود تا ٣٦٠ روز ديگر تا به شما خبر دهم و همه را به تعليم ذات مقدس حق مى دانم

و همچنين ساير ائمهعليهم‌السلام ادعاى آن فرمودند و اثبات آن نيز فرمودند.

در كتاب كافى از حضرت ابوجعفرعليه‌السلام نقل است كه فرمود: اى جماعت شيعه ، اثبات كنيد حقانيت مذهب خودتان را به سوره مباركه انا انزلنا كه غالب مى شويد بر خصم خود. قسم به خدا كه اين سوره حجت خداست بر خلق كه به آن ثابت مى شود امامت و خلافت حقه الهيه و اين سوره بزرگترين و شريفترين مطالب دينى است كه به آن مراجعه كنيد در اثبات دين خود، و عظمت و كثرت و نهايت علم ما را مى رساند. (چون كاشف از شب قدر است كه غرايب و مكنونات علم آنان را مى رساند.)

از روايت ديگر از آن حضرت ظاهر مى شود كه شب قدر از اول دنيا تا آخر دنيا بوده و هست و حجتى از جانب خدا بوده براى پيامبر يا وصى پيامبر، كه ملائكه و روح بر او نازل شود. در زمان حضرت آدمعليه‌السلام بر آدم نازل مى شدند، و بعد وصى آدم ، و در زمان هر پيامبر بر خود پيامبر و بعد بر وصى او تا زمان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و بعد بر اميرالمؤ منين و امامان از فرزندان او صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين تا امام دوازدهم حجه بن الحسن العسكرى عجل الله تعالى فرجه ، كه در اين زمان بر آن حضرت نازل مى شوند و بعد از او بر امامان قبل كه به دنيا رجعت مى كنند، و همين طور تا آخر فناى دنيا؛ كه زمين از حجت خالى نبوده و نخواهد بود تا آخر دنيا و اگر نباشد زمين اهلش را فرو برد. چنانكه در روايات كثيره بيان فرمودند.

در كافى نقل كرده كه شخص خدمت امامعليه‌السلام عرض كرد: چگونه من بدانم كه شب قدر در هر سال مى باشد؟ حضرت فرمود: وقتى كه ماه رمضان شود، در هر شب صد مرتبه سوره حم دخان را بخوان تا شب بيست و سوم كه خواهى فهميد تصديق آنچه سوال كردى يعنى شب قدر را مى فهمى

اما فضيلت آن ، پس ذات مقدس حق تعالى فرمود: «ليله القدر خير من الف شهر». يعنى : شب قدر بهتر است از هزار ماه يعنى : يا رسول الله ، شب قدرى كه ما به تو و اهل بيت تو داديم ، بهتر است از هزار ماهى كه بنى اميه بعد از تو سلطنت كنند. چون رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در عالم رؤ يا مشاهده فرمودند كه بنى اميه بعد از او بالاى منبرش مى روند و مردم را گمراه مى كنند، افسرده شد، اين آيات بر او نازل شد و فهماند حق تعالى به آن حضرت كه بنى اميه هزار ماه سلطنت مى كنند و شب قدر بهتر است از هزار ماه

و وجه ديگر آنكه : يعنى عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت هزار ماهى كه شب قدر در آن نباشد. چنانكه امام صادقعليه‌السلام فرموده است

امام صادقعليه‌السلام فرمود: قلب شهر رمضان شب قدر است

اما تعيين آن ، فرمود خداى تعالى : «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن». يعنى قرآن در ماه رمضان نازل شده است و نيز فرمود: «انا انزلناه فى ليله القدر» يعنى : ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم

از اين دو آيه استفاده مى شود كه شب قدر در ماه رمضان است و از روايات زياد استفاده مى شود كه شب قدر خارج از شب نوزدهم و بيست و يكم و سوم نيست و همين مورد اتفاق است و اختلافى در آن نيست

و از عده اى از روايات استفاده مى شود كه شب قدر خارج از شب بيست و يكم و بيست و سوم نيست

در كتاب كافى به سند صحيح از حسان بن مهران از امام صادقعليه‌السلام است كه سوال كرد از شب قدر، حضرت فرمود: طلب كن آن را در شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم و اين روايت را در كتاب خصال به سند صحيح نقل كرده است

در كتاب كافى به سند ديگر از ثمالى آورده كه گفت : خدمت امام صادقعليه‌السلام بودم كه ابوبصير عرض كرد: فدايت شوم ؛ آن شبى كه اميد شب قدر در آن هست كدام است ؟ فرمود: در بيست و يك يا بيست و سوم

عرض كرد: اگر قوت احيا و عبادت دو شب را نداشته باشم ؟ فرمود: دو شب براى درك فضيلت شب قدر چيزى نيست

عرض كرد: اگر اختلاف در ماه شود؟ فرمود: چهار شب چيزى نيست

عرض كرد: فدايت شوم ؛ شب بيست و سوم شب جهنى است ؟ فرمود: همين طور گفته مى شود.

عرض كرد: فدايت شوم ؛ سليمان بن خالد روايت كرده كه اسماء حجاج نوشته مى شود در شب نوزدهم فرمود: اسماء حجاج و مرگها و بليات و روزيها و تمام آنچه تا سال آينده واقع مى شود در شب قدر نوشته مى شود. پس طلب كن در شب بيست و يكم و بيست و سوم و در آن دو شب صد ركعت نماز بخوان و احيا بدار و غسل كن

و اين روايت را در كتاب تهذيب و كتاب من لا يحضر نقل كرده است و از مجالس شيخ طوسى نيز نقل شده

در كافى به سند صحيح از حمران است كه سوال كرد از امام باقرعليه‌السلام از كلام خداى تعالى : «انا انزلناه فى ليله مباركه». (يعنى : به درستى كه ما نازل كرديم قرآن را در شب مباركى .) فرمود امامعليه‌السلام : بلى آن شب قدر است كه در هر سال در ماه رمضان است در دهه آخر...

و به قرينه ساير روايات تمام دهه آخر مراد نيست بلكه شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم مراد است و همين روايت را در كتاب من لا يحضر نيز نقل فرموده است

شيخ طوسى در تهذيب به سند موثق از سماعه نقل كرده است كه امامعليه‌السلام فرمود: در شب بيست يكم و بيست و سوم ماه رمضان صد ركعت نماز بخوان غير از آن سيزده ركعت نافله شب و صبح و بيدار باش تا صبح و در نماز و دعا و تضرع باش ؛ كه اميد است شب قدر در يكى از آن دو شب باشد. و شب قدر بهتر است از هزار ماه

گفتم : چگونه بهتر است از هزار ماه ؟ فرمود عمل در آن بهتر است از عمل هزار ماه كه شب قدر در آن نباشد...

و به سند موثق مثل صحيح از زراره از امام باقرعليه‌السلام نقل كرده كه سوال كرد از شب قدر، حضرت فرمود: شب بيست يكم يا بيست و سوم است عرض كرد: آيا نيست يك شب ؟ فرمود: بلى شب قدر يكى است عرض كرد: خبر ده مرا به آن فرمود: عمل خير را در دو شب انجام ده

و همين مضمون را از عياشى از زراره عبدالواحد بن المختار از امام باقرعليه‌السلام نقل كرده اند.

در كتاب من لا يحضر به سند موثق از سماعه از امام صادقعليه‌السلام است كه در ضمن شمردن اقسام غسلها فرمود: غسل شب اول ماه رمضان مستحب است

و غسل شب بيست و يكم و بيست و سوم سنت است براى اينكه اميد است كه يكى از اين دو شب ، شب قدر باشد. و اين را در كافى و تهذيب نقل فرموده اند.

از عياشى از شهاب بن عبدربه نقل است كه خدمت امام صادقعليه‌السلام عرض كرد: خبر فرما مرا به شب قدر. فرمود: آن شب بيست و يكم يا بيست و سوم است

و از اين روايات استفاده مى شود كه شب قدر از شب بيست و يكم و بيست و سوم خارج نيست و روايات ديگر كه دليل بر اين مدعاست در كتاب وسائل و مستدرك نقل كرده اند.

و از عده اى از روايات استفاده مى شود كه شب قدر شب بيست و سوم مى باشد.

شيخ صدوق در كتاب خصال فرموده : اتفاق كردند مشايخ ما بر اينكه شب قدر شب بيست و سوم است و آن شب جهنى است ؛ چنانكه در چند روايت تصريح به آن شده است و قضيه آن اين است كه : شخصى از طايفه جهينه در اطراف مدينه جاى داشت آمد در ماه رمضان خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كرد: يا رسول الله ، من داراى شتران و گوسفندان و غلامان هستم پس ‍ دوست دارم معين فرمايى براى من شبى را كه حاضر شوم خدمت شما. پس پيامبر او را خواند نزديك خود و آهسته در گوش او كلماتى فرمود: پس مردم مى ديدند كه هر وقت شب بيست و سوم ماه رمضان مى شد، مى آمد در مدينه خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و صبح كه مى شد برمى گشت به محل خود.

در مستدرك نقل كرده كه : رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اهل و عيال خود را در شب بيست و سوم بيدار مى كرد و آب بر صورت آنهايى كه خواب بودند مى ريخت كه بيدار باشند. و همچنين فاطمه زهراعليها‌السلام نمى گذاشت احدى از اهل خانه بخوابد و مهيا مى شدند براى بيدارى شب از روز. و مى فرمود: محروم كسى است كه از خير اين شب محروم شود.

از سيد ابن طاووس نقل كرده است از زمره انصارى از پدرش كه شنيد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه فرمود: شب قدر شب بيست و سوم است

و رواياتى در وسائل و مستدرك نقل كرده اند كه تصريح شده به اينكه شب بيست و سوم شب قدر است و در بحار نيز روايات معتبره براى اين مطلب نقل كرده ، براى رعايت اختصار ترك شد.

فصل پنجم : آداب روزه دار

بدان كه : روزه دار كه از خوردن و آشاميدن و جماع كردن و طلب خروج منى كردن و سر فرو بردن زير آب و دروغ بر خدا و پيامبر و امام بستن و باقى ماندن بر جنابت تا صبح و قى كردن و غبار غليظ به حلق رساندن و تنقيه كردن به چيز روان امساك مى كند، نبايد به همين مقدار اكتفا كند، بلكه براى تحصيل كمال روزه و درك ثوابهاى بى نهايت ، بايد اعضا و جوارح خود را از حرام نگه دارد. مثلا گوش و چشم و زبان و دست و پا را از آنچه خدا بر آنها حرام كرده نگهدارى كند. و براى تكميل روزه قلب خود را نيز بايد از كثافات گناه و اخلاق رذيله و خبيثه پاك كند.

در كتاب كافى به سند خود از جابر از امام باقرعليه‌السلام است كه فرمود: رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند به جابربن عبدالله : اى جابر؛ اين ماه رمضان است كسى كه روزه بگيرد و مقدارى از شب را قيام به عبادت كند و شكم و فرج و زبان خود را از حرام نگه دارد، از گناهان خارج شود مثل بيرون شدن او از ماه رمضان

جابر عرض كرد: يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چقدر اين حديث خوب است ! فرمود: اى جابر، چقدر اين شرطها سخت است !

از امام صادقعليه‌السلام است كه فرمود: وقتى كه روزه گرفتيد، پس زبانها را نگه داريد. و چشمهاى خود را از حرام بپوشانيد. و نزاع و حسد با ديگران نكنيد. و فرمود: شنيد رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه زنى در حال روزه به كنيز خود بدگويى كرد. كلمات زشت گفت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امر فرمود غذا حاضر كنند، پس فرمود به آن زن : از اين غذا بخور. عرض كرد: من روزه دارم ، حضرت فرمود: چگونه روزه دارى و حال آنكه بد گفتى و فحش دادى به كنيزت ؟!

فرمود امام صادقعليه‌السلام : وقتى كه روزه گرفتى ، پس بايد روزه بگيرد و خوددارى كند گوش و چشمت از حرام و كارهاى بد. و ترك كن مراء و جدال را و اذيت خادم را. و بايد وقار روزه بر تو باشد و روزى كه روزه مى گيرى مثل غير روزه نباشد.

و به اين مضمونها روايات زياد است

شيخ مفيد و غيره نقل كرده اند از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: روزه دار در عبادت است ، هر چند خواب باشد، اما مادامى كه غيبت نكند مسلمانى را.

از كلمات اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه فرمود: روزه اجتناب از محرمات است همان طورى كه از خوردن و آشاميدن اجتناب مى كند.

و فرمودند: چقدر روزه دارهايى كه بهره اى از روزه ندارند مگر تشنگى

سيد ابن طاووس از صحيفه ادريسعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: وقتى كه داخل در روزه شديد، پس نفوس خود را از كثافات و نجاسات پاك كنيد. و روزه بگيريد با قلبهاى سالم خالص و پاكيزه از فكرهاى بد و خطورات قلبى ناشايسته

و چنانكه دهنهاى شما از خوردنيها امساك مى كند، پس بايد اعضا و جوارح شما هم از گناهان امساك كند. و به درستى كه خدا راضى نمى شود از شما كه فقط از خوردن و آشاميدن امساك كنيد، بلكه بايد از تمام منكرات و كارهاى بد خوددارى نماييد.

فصل ششم : در ثواب و فضيلت افطار دادن به مؤ من روزه دار در ماه رمضان

در خطبه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذشت كه فرمود: كسى كه در ماه رمضان مؤ من روزه دارى را افطار دهد، ثواب يك بنده آزاد كردن براى او نوشته مى شود و گناهان گذشته او آمرزيده مى شود.

در كتاب كافى از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: كسى كه روزه دارى را افطار دهد، براى او خواهد بود مثل ثواب آن روزه دار.

از حضرت موسى الكاظمعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: افطار دادن تو برادر روزه دارت را افضل است از روزه گرفتن تو.

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود به سدير: افطار دادن تو روزه دار را معادل است با يك بنده از فرزندان اسماعيل آزاد كردن

و اين روايات را در كتاب وسائل از كافى و تهذيب و من لا يحضر و غيره نقل كرده است ، و روايات ديگر به اين مضمونها نقل كرده بلكه در بعضى روايات افطار مؤ من را از بنده آزاد كردن بهتر دانسته اند.

كسى كه روزه مستحبى بگيرد و بعد اتفاقا وارد شود بر برادر دينى خود پس درخواست كند از اين روزه دار كه افطار كند نزد او، مستحب است كه بپذيرد و افطار كند و برادر دينى خود را خوشحال سازد؛ كه امامعليه‌السلام فرمود: ثواب او ده مقابل مى شود. و در روايت ديگر امام صادقعليه‌السلام فرمود: اگر افطار كند و بخورد و روزه خود را نگويد و نفهماند كه منتى بر او شود، خداوند عزوجل ثواب يك سال روزه براى او بنويسد. و به سند ديگر همين مضمون نيز نقل شده است

و در روايت ديگر امام صادقعليه‌السلام فرمود: افطار تو نزد برادر مسلمانت افضل است از روزه ات هفتاد مقابل يا نود مقابل

و اين روايات را در كتاب كافى نقل كرده و در كتاب وسائل از كافى و من لا يحضر و علل و محاسن و غيره نقل كرده است و چند روايت ديگر نقل كرده كه افطار از روزه افضل است و ثواب آن بزرگتر است از روزه گرفتن و اگر روزه مستحبى باشد و عصر باشد، باز هم افطار از روزه گرفتن افضل است ؛ چنانكه امام كاظمعليه‌السلام در روايت كافى فرموده است

و به حسب اطلاق روايات مى توان گفت اگر روزه قضاى موسع باشد، باز هم افطار افضل است ، لكن قبل از ظهر، و بعد از ظهر افطار جايز نيست

باب پنجم : اسرار حج و مسائل آن

باب پنجم از ابواب رحمت عبادت شريفه حج است و در اينجا چند فصل بيان مى شود:

فصل اول : وجوب حج

بدان كه : حج از اركان دين است و وجوب آن از ضروريات دين است و منكر آن با التفات به ضرورى بودن آن ، مرتد و كافر و نجس ‍ است و كسى كه بدون عذر شرعى ترك كند آن را، با اعتقاد داشتن به وجوب آن و اعتراف به معصيت خود نمودن ، كافر است اما نجس نيست و در ظاهر محكوم به احكام اسلام مى باشد.

فرمود خداى تعالى :( وَلِلَّـهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا ۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ) يعنى : براى خدا بر عهده مردم واجب است حج خانه خدا هر كس استطاعت حج براى او حاصل شود. و كسى كه كافر شود (يعنى ترك حج نمايد) پس ‍ خدا غنى است از تمام عالميان و محتاج به احدى نيست

در كتاب وسائل از شيخ طوسى به سند صحيح از معاويه بن عمار از امام صادقعليه‌السلام نقل است كه سوال كرد از آيه شريفه «و من كفر» فرمود: يعنى كسى كه ترك حج كند.

و همين روايت را در تفسير برهان از عياشى نيز مفصل نقل كرده

و در حديث كنانى از امام صادقعليه‌السلام نيز كفر تفسير شده به ترك حج

در احتجاج طبرسى نقل شده است از اميرالمؤ منينعليه‌السلام كه در ضمن احتجاج با خوارج لعنهم الله تعالى فرمود: اگر مردم ترك حج كنند، خانه كعبه كافر نمى شود، بلكه مردم كافر مى شوند به سبب ترك حج

شيخ صدوق در كتاب من لا يحضر در حديث وصيتهاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: يا علىعليه‌السلام به خداى عظيم ، از اين امت ده طايفه كافر شده اند: نمام و سخن چين ، و سحركننده و ديوث و آن كسى كه جماع كند در دبر زنى كه زوجه او نباشد، و آن كسى كه با حيوانى جمع شود، و آن كسى كه با زنى كه محرم او هست زنا كند، و آن كسى كه سعى مى كند كه ايجاد فتنه و فساد كند در ميان مردم

تا آنكه فرمود: و مانع الزكات ، يعنى كسى كه زكات نمى دهد، و كسى كه مستطيع شود و حج نكند و بميرد.

و اين روايت از خصال نيز نقل شده است

در كتاب كافى به سند صحيح از ذريح محاربى از امام صادقعليه‌السلام است كه فرمود: كسى كه بميرد و حج نكند، پس بميرد يهودى يا نصرانى ، مگر آنكه مانع او احتياج فاحش باشد، يا مرضى كه طاقت حج را نداشته باشد، يا سلطانى مانع او شود.

و اين روايت را شيخ در تهذيب ص ٣١٩ و صدوق در من لا يحضر و شيخ مفيد در مقنعه و برقى در محاسن و محقق در كتاب معتبر نقل كرده اند.

و نيز در معتبر از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: كسى كه بميرد و حج نكند، پس بميرد يهودى يا نصرانى

و به اين مضمون در كتاب مستدرك چند روايت نقل كرده است

در كافى به سند خود از ابوبصير نقل نموده كه گفت : شنيدم از امام صادقعليه‌السلام كه فرمود: كسى كه بميرد و حج نكرده باشد و تمكن و ثروت و صحت بدن داشته باشد، پس او داخل در آن كسانى است كه خداوند تعالى فرمود: «و نحشره يوم القيامه اعمى». (يعنى : محشور مى كنيم او را در رروز قيامت كور و نابينا) راوى از روى تعجب گفت : سبحان الله ! اعمى محشور شود؟! فرمود: بلى ، خدا او را به سبب ترك حج كور كرده و از طريق حق منحرف نموده

در كتاب كافى به سند خود از ابوبصير است كه گفت : سوال كردم از امام صادقعليه‌السلام از كلام خداى تعالى كه فرمود: من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخره اعمى و اضل سبيلا. (يعنى : كسى كه در اين دنيا كور باشد، پس او در آخرت كور و گمراه تر است .) حضرت فرمود: اين آن كسى است كه تاءخير مى اندازد حج واجب را تا آنكه مرگ او مى رسد.

حقير گويد: مراد تاءخير بدون عذر شرعى است

در كتاب شريف من لا يحضر روايت كرده از محمدبن فضيل گفت : سوال كردم از آقا ابوالحسن (يعنى امام كاظم)عليه‌السلام از آيه شريفه : من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخره اعمى و اضل سبيلا فرمود: اين آيه نازل شده درباره كسى كه تاءخير بيندازد حجه الاسلام را و نزد او مال و ثروت باشد به اندازه حج ، پس بگويد امسال حج مى كنم ، پس حج نكند. و به همين طور تاءخير مى اندازد تا آنكه بدون حج مى ميرد.

قرآن كتاب مبين است

قرآن شريف كتاب مبين صامت است و در آن علوم گذشته و آينده جمع است و عالم به آن ، امامعليه‌السلام مى باشد. و توضيح اين اجمال اين است :

فرمود خداى تعالى در سوره زخرف :( حم ﴿ ١ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿ ٢ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿ ٣ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ )

«حم» اسمى است از اسامى پيامبر ما محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .(٢٦)

يعنى : قسم به كتاب مبين ، به درستى كه ما قرار داديم آن را قرآن عربى اميد است كه شما بفهميد.

و بر حسب روايات وارده در تفسير برهان مراد از «على» در آيه شريفه اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه اوست حكيم

از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه كتاب مبين همين قرآن شريف عربى است

فرمود در سوره يوسف( الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿ ١ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُو ) : اين است آيات كتاب مبين به درستى كه ما نازل كرديم آن را قرآن عربى شايد شما تعقل كنيد.

و ظاهر اين آيه هم دليل است كه همين آيات قرآن آيات كتاب مبين است كه نازل شده به لغت عرب

و براى توضيح همين مطلب فرموده در سوره حجر «الر تلك آيات الكتاب و قرآن مبين».

و اين است آيات كتاب و قرآن مبين يعنى واضح كننده حق و باطل و فرموده در سوره شعرا و قصص( تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ).

و فرموده در سوره نمل( طس ۚ تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ ) : اين است آيات قرآن و كتاب مبين

و فرموده در سوره لقمان( الم ﴿ ١ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ ﴿ ٢ هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ ) : اين است آيات كتاب حكيم كه محكم است و بطلان و انقطاع براى آن نيست ، هدايت و رحمت است براى محسنين يعنى خوبى كنندگان

و فرمود در سوره دخان :( حم ﴿ ١ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿ ٢ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ ۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ) : قسم به كتاب مبين كه ما نازل كرديم آن را در شب مبارك يعنى شب قدر. چنانكه در آيه ديگر فرمود:( إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ) .

و فرمود در سوره مائده :( قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّـهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ ﴿ ١٥ ﴾يَهْدِي بِهِ اللَّـهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ) به تحقيق آمد شما را نور و كتاب مبين - يعنى قرآن شريف - هدايت مى كند خداوند به آن هر كس را كه تابع رضاى حق شود به سوى راههاى سلام - يعنى سلامت دنيا و آخرت و فيض بهشت - و بيرون مى كند آنان را از ظلمات جهل و گمراهى به سوى نور علم و هدايت به اذن خودش هدايت مى كند خدا آنها را به سوى صراط مستقيم

پس از مجموع اين آيات استفاده مى شود كه كتاب مبين همين قرآن عربى است كه قرائت و تلاوت مى شود.

و در مقام معرفى آن ، ذات قدوس حق مى فرمايد در سوره نحل( وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ ) : و نازل كرديم بر تو كتاب را كه بيان هر چيزى در آن هست

و مى فرمايد در سوره انعام( مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ) : تفريط نكردم در كتاب چيزى را. يعنى چيزى را نگذاشتيم كه ذكر نكرده باشيم آن را در كتاب بلكه تمام را ذكر كرديم

و مى فرمايد حق تعالى در سوره يونس( وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ) . يعنى : پنهان نمى شود، از پروردگار تو چيزى كه به اندازه سنگينى ذره اى باشد در زمين و نه در آسمان و نيست كوچكتر از اين و نه بزرگتر مگر آنكه در كتاب مبين ضبط است

و مى فرمايد: و ما من غائبه فى السماء و الارض الا فى كتاب مبين : و نيست چيز غايبى در آسمان و زمين مگر آنكه در كتاب مبين ضبط است

و مى فرمايد در سوره انعام :( وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ) و نيست دانه اى در تاريكى هاى زمين و نه چيز ترى و نه خشكى مگر آنكه در كتاب مبين بيان شده و مضبوط است

و مى فرمايد در سوره سباء:( عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ) يعنى : خدا عالم غيب است و پنهان نمى شود از او چيزى كه به قدر سنگينى ذره اى باشد در آسمانها و نه در زمين و نيست كوچكتر از اين و نه بزرگتر مگر آنكه در كتاب مبين ضبط مى باشد.

و مى فرمايد در سوره هود:( وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ) .

از اين آيات استفاده مى شود علم مقدار كل مخلوقات و كيفيت آنها و آثار و احوال آنها تمام در كتاب مبين صامت كه همين قرآن است محفوظ و مضبوط است و علم آن نزد امامعليه‌السلام كه كتاب مبين ناطق و امام مبين است مى باشد.

امامعليه‌السلام كتاب مبين ناطق است

از ضروريات مذهب شيعه است كه تمام علوم قرآن نزد وجود مقدس امامعليه‌السلام هست و ائمهعليه‌السلام م مى باشند راسخين در علم كه تاءويل قرآن را مى دانند و مراد به( وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ) امام است

قال تعالى :( قُلْ كَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ). (٢٧)

بلكه كتاب الله ناطق و كتاب مبين ناطق اميرالمؤ منينعليه‌السلام است

در تفسير قمى به سند خود از ابوبصير از امام صادقعليه‌السلام در ذيل آيه شريفه :( ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ) نقل كرده كه حضرت فرمود: كتاب علىعليه‌السلام است شكى در او نيست بيان است براى شيعيان ما.

در بحار ج ٤١/٢٤٤ از تفسير حضرت عسكرىعليه‌السلام همين مفاد را نقل كرده است

در بحار ج ٢٤/٣١٩ از كتاب شريف كافى به سند خود از يعقوب بن جعفر نقل كرده كه گفت : من بودم خدمت امام كاظمعليه‌السلام كه مردى نصرانى آمد و سوالاتى كرد. از جمله سوال كرد: آقا خبر ده مرا از آيه :( حم ﴿ ١ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿ ٢ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ ۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ) . تفسير آن در باطن چيست ؟ حضرت فرمود: اما «حم» پس محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است تا آنكه فرمود: و اما «كتاب مبين» پس اميرالمؤ منينعليه‌السلام است

و در تفسير برهان و كتاب شريف كافى در باب مولد آقا موسى بن جعفرعليه‌السلام ما از همين راوى از آقا موسى بن جعفرعليه‌السلام اين حديث را نقل كرده است

چند روايت در احاطه علم امامعليه‌السلام

اكنون از باب تيمن چند روايت كه ان شاء الله تعالى شاهد و دليل مطالب گذشته است ذكر مى كنيم

روايت اول : در كافى ، در باب الرد الى الكتاب و السنه ، به سند حسن يا صحيح از عبدالاعلى بن اعين نقل كرده كه گفت : شنيدم از امام صادقعليه‌السلام كه فرمود: منم فرزند رسول خدا. و من مى دانم كتاب خدا را. و در آن است پيدايش خلق و آنچه شونده است تا روز قيامت و در آن است خبرهاى آسمان و زمين و بهشت و جهنم و آنچه شده و آنچه خواهد شد. مى دانم تمام اينها را مثل آنكه نظر به كف دست خود مى كنم به درستى كه خدا مى فرمايد: «فيه تبيان كل شى ء». يعنى : در كتاب است بيان هر چيزى

روايت دوم : در كافى ، در باب آنكه ائمهعليهم‌السلام مى دانند آنچه شده و آنچه مى شود و چيزى بر آنها مخفى نيست ، شش ‍ روايت براى اين مدعا ذكر نموده كه از جمله : جماعتى خدمت حضرت صادقعليه‌السلام بودند و شنيدند كه فرمود: من مى دانم آنچه در آسمانها مى باشد و آنچه در زمين و آنچه در بهشت و آنچه در جهنم است و آنچه شده و آنچه خواهد شد. پس مقدار زمانى صبر فرمود و چون ديد اين بزرگ آمد بر شنوندگان فرمود: همه اينها را از كتاب خدا مى دانم به درستى كه خدا مى فرمايد: «فيه تبيان كل شى ء».

نظير اين دو روايت چند روايت ديگر در كافى و در بحار مى باشد.

روايت سوم : در بحار، در باب آنكه محجوب نيست از ائمهعليهم‌السلام علم آسمان و زمين و بهشت و آتش و آنكه عرضه داشته شده بر آنها ملكوت آسمانها و زمينها و مى دانند آنچه شده و آنچه خواهد شد تا قيامت ، بيش از بيست روايت متضمن و دليل عنوان باب از بصائر و غيره نقل فرموده

از جمله از مفضل نقل كرده كه گفت : داخل شدم بر امام صادقعليه‌السلام فرمود: اى مفضل ، آيا مى شناسى محمد و على و فاطمه و حسن و حسينعليه‌السلام م را به كنه معرفت آنان ؟

مفضل گفت : عرض كردم اى آقاى من ، چيست كنه معرفت آنان ؟ فرمود: اى مفضل ، هر كس عارف به كنه معرفت آنان باشد هست مؤ من در مقام اعلى

عرض كردم : بيان فرماييد. حضرت فرمود: بدانى كه آنان مى دانند آنچه را خدا خلق فرموده و ايجاد كرده و ايشانند كلمه تقوا و خزينه دار آسمانها و زمينها و كوهها و رملها و درياها و نهرها و چشمه ها. و ساقط نمى شود برگى از درختها مگر آنكه مى دانند. و نيست دانه اى در تاريكيهاى زمين و نه تر و خشكى مگر آنكه در كتاب مبين است و آنان مى دانند تمام آنها را.

پس مفضل گفت : عرض كردم : آقا، دانستم و قبول كردم و ايمان آوردم فرمود: بلى اى مفضل ، اى مكرم ، اى طيب ، خوشا به حال تو و كسانى كه داراى اين عقايد باشند.

و احاديث متواتر ديگر بر اين مضمون مى باشد و به همين قدر اكتفا مى شود.

ولايت ائمهعليهم‌السلام اين است معنى ولايت كه ملزم شدند كل مخلوقات از جانب خداوند عزوجل كه تحت فرمان آنان باشند به هر طور و به هر كيفيت كه بخواهند بشوند. و نمى خواهند مگر آنچه را خدا بخواهد و قلوب مقدسه آنها محل اراده و مشيت خداوند تعالى است

و آيه شريفه :( وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّـهُ ) مخصوص به ذوات مقدسه ائمهعليهم‌السلام مى باشد. چنانكه روايات در تفسير وارد شده ، و آنها هستند مقصود از آيه شريفه : عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون

يعنى : بندگان مكرم خدا كه سبقت نمى گيرند بر خدا به گفتار و به امر او رفتار مى كنند.

و محبت آنان را خدا واجب كرده مثل محبت خود. و آنان را اولى به تصرف در امور مخلوقات و افراد انسان قرار داده از خودشان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حديث متفق عليه بين فريقين فرمود: الست اولى بكم من انفسكم ؟ قالوا: بلى قالصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : من كنت مولاه فعلى مولاه

و آنان هستند متصرف در همه مخلوقات به اذن پروردگار و همه براى خاطر آنان خلق شده اند. و بهشت كه از نور آنها است خانه عيش و زندگانى خودشان و شيعيان و دوستان آنان قرار داده شده است و جهنم محبس دشمنان آنان مى باشد.

عرضه شدن ولايت ائمهعليهم‌السلام بر مخلوقات

ولايت آنان عرضه شد بر مخلوقات در روز غدير. هر چه و هر كس قبول كرد، خوب و طيب شد. و هر كس و هر چه قبول نكرد، پست و ردى و خبيث شد.

قال تعالى: ( إ ِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَ .)

و در روايات زياد وارد شده كه مراد از اين «امانت» ولايت است كه عرضه داشته شد بر آسمانها و زمينها و كوهها و ساير چيزها. ملخص و ملفق روايات متواترات كه بعدا به موارد آنها اشاره مى شود آن است كه :

اول آسمانى كه قبول كرد آسمان هفتم بود. پس زينت داد خداوند عزوجل او را به عرش و كرسى سپس آسمان چهارم بود و او را مزين كرد به بيت المعمور. سپس آسمان دنيا بود و آن را مزين كرد به ستاره ها.

و عرضه داشته شد بر زمينها. پس سبقت گرفت زمين مكه ، پس آن را مزين فرمود به كعبه مشرفه سپس زمين مدينه بود، پس مزين فرمود آن را به قبر محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم . سپس كوفه بود كه زينت داد آن را به قبر اميرالمؤ منينعليه‌السلام . سپس زمين شام بود، پس آن را مزين فرمود به بيت المقدس و هر زمينى كه قبول كرد، طيب شد و گياه و ثمرات آن شيرين و خوشگوار و آبش زلال شد و هر زمينى كه قبول نكرد، شوره زار و بد و گياه و آب آن تلخ شد.

و عرضه داشته شد بر كوهها. اول كوهى كه اقرار كرد سه كوه بود: كوه عقيق و كوه فيروزج ، و كوه ياقوت سپس سبقت گرفتند كوههاى ديگر و معدن طلا، نقره و غيره شدند. و آنچه قبول نكرد، داراى چيزى نشد و اول اين سه كوه عقيق بود كه اقرار كرد به وحدانيت ذات مقدس حق و نبوت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و وصايت و امامت اميرالمؤ منينعليه‌السلام و يازده فرزندان طيبين و طاهرين او و براى شيعيان و دوستان آنان به بهشت

و عرضه داشته شد بر آبها. آن آبى كه قبول كرد، شيرين و خوشگوار شد و آنچه قبول نكرد، تلخ و شور شد.

و عرضه داشته شد بر گياه ها. آنچه قبول كرد، شيرين و خوب شد. و آنچه قبول نكرد، تلخ شد.

امامعليه‌السلام اعظم آيات الاهى و اسماء حسنى مى باشد

و عرضه داشته شد بر پرنده ها. آنچه قبول كرد، فصيح و خوش آواز شد. و آنچه قبول نكرد، بد شد. و اول پرنده اى كه قبول كرد، بازهاى سفيد و قنبره ها كه در فارسى چكاوك گويند بود. و اول پرنده اى كه انكار كرد بوم بود كه جغد باشد و براى اين مبتلا شد كه روز نمى تواند ظاهر شود براى آنكه پرنده ها با آن دشمنند. و ديگر عنقا بود كه غايب شد در درياها. و هر دو را به سبب انكار ولايت خداوند لعنت كرده است

و عرضه داشته شد بر حبوب اول دانه اى كه اقرار كرد برنج بود كه اقرار كرد به وحدانيت حق و رسالت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و وصايت و امامت اميرالمؤ منينعليه‌السلام و براى موحدين اين امت به بهشت

و عرضه داشته شد بر ميوه ها. آنچه قبول كرد، شيرين و خوشمزه شد. و آنچه قبول نكرد، تلخ و ترش و داراى كرم و بدمزه شد.

و عرضه داشته شد بر بنى اسرائيل آن كسانى كه قبول نكردند، مسخ شدند. خلاصه بر تمام مخلوقات عرضه داشته شد، آنچه قبول كرد صاحب امتياز و شرافت شد، آنچه قبول نكرد بد شد.(٢٨)

امامعليه‌السلام اعظم آيات الاهى و اسماء حسنى مى باشد

از آنچه گذشت ظاهر شد كه وجود مقدسه آنها اعظم آيات تكوينى الاهى است و اعظم اسماء الاهى هستند. و از آنان شريفتر و بهتر و بالاتر اسمى براى خدا نيست پس آنانند اسماءالله الحسنى قال تعالى :( وَلِلَّـهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ) . يعنى براى خداست اسماء حسنى پس بخوانيد خدا را به آن اسماء.

در تفسير برهان از كافى به سند خود از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود در اين آيه : ما هستيم والله اسماء حسنى كه قبول نمى كند خدا از احدى چيزى را مگر با معرفت ما. يعنى چيزى از احدى كه داراى معرفت ما نباشد قبول نيست و نيز روايت ديگر مثل اين نقل فرموده است

از شيخ مفيد در اختصاص به سند خود از امام باقرعليه‌السلام از جابر انصارى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ضمن حديثى نقل كرده است كه فرمود: اى جابر، اگر ميخواهى دعا كنى پس مستجاب شود، پس بخوان خدا را به اسماء آنان كه محبوبترين اسماء است نزد خداوند. يعنى اسم پيامبر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منين على و فاطمه و حسن و حسينعليه‌السلام م ، به قرينه اول روايت

از كتاب بشاره المصطفى از ابوحمزه ثمالى از امام باقرعليه‌السلام نقل است كه فرمود: هر كس بخواند خدا را به سبب ما و به واسطه ما، رستگار مى شود. و اگر بخواند به غير ما، هلاك شده و طلب هلاكت نموده(٢٩)

توسل انبيا به محمد و آل محمدعليه‌السلام

لذا حضرت آدمعليه‌السلام متوسل شد به محمد و آل محمد و به حق آنان خدا را قسم داد تا توبه اش قبول شد. و همين بود كلماتى كه حضرت آدمعليه‌السلام تلقى كرد از جانب پروردگارش چنانكه در روايات زيادى كه در تفسير برهان در ذيل آيه شريفه : «فتلقى آدم من ربه كلمات» نقل فرموده ، تصريح شده است

نوح پيغمبرعليه‌السلام در ميان كشتى وقتى كه ترسيد از غرق شدن ، خدا را به حق محمد و آل محمد خواند و نجات خواست ، خداوند او را نجات داد.

و حضرت ابراهيمعليه‌السلام وقتى كه ميان آتش او را انداختند، سوال كرد از خدا به حق محمد و آل محمد و نجات خواست خداوند او را نجات داد.

حضرت يعقوبعليه‌السلام متوسل شد، جبرئيل بر او نازل شد عرض كرد: آيا تعليم نكنم به تو دعايى كه خدا چشم تو را شفا دهد و يوسف و ابن يامين را به تو برگرداند؟ فرمود: بلى عرض كرد: بگو آن دعايى كه پدرت آدم خواند و توبه اش قبول شد و نوح گفت و از غرق شدن نجات يافت و ابراهيمعليه‌السلام گفت و آتش بر او سرد و سلامت شد. حضرت يعقوب فرمود: چيست ؟ عرض ‍ كرد: بگو پروردگار من سوال مى كنم از تو به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين كه يوسف و ابن يامين را به من برگردانى و چشم مرا شفا دهى پس گفت و فرج رسيد و چشم او خوب شد.

حضرت يوسفعليه‌السلام در زندان عرض كرد: خدايا، من از تو سوال مى كنم به حق محمد و اهل بيت او كه به من فرج دهى پس گفت و فرج او رسيد.

توسل حضرت موسىعليه‌السلام به محمد و آل محمد عليه‌السلام

حضرت موسىعليه‌السلام وقتى كه عصا را انداخت و از او ترسيد گفت : خدايا، سوال مى كنم از تو به حق محمد و آل محمد كه مرا ايمن بگردان پس خدا فرمود: «لا تخف انك انت الاعلى». يعنى : نترس تويى اعلى

وقتى كه عصا را زد به دريا، خداوند را خواند به حق آنان ، پس خدا دريا را شكافت و آن را خشك نمود براى عبور بنى اسرائيل

و وقتى كه بنى اسرائيل گفتند: ايمان نمى آوريم تا آنكه خدا را ببينيم ، صاعقه آنان را گرفت و سوزانيد. حضرت موسىعليه‌السلام به باقى فرمود: آيا شما قبول مى كنيد و اگر نه ملحق به آنان مى شويد؟ گفتند: ما نمى دانيم اين صاعقه آنان را براى چه سوزانيده پس از پروردگارت سؤ ال كن به حق محمد و آل محمد كه اينان را زنده كند تا ما از آنها سوال كنيم كه براى چه صاعقه آنها را سوزانيد. پس ‍ دعا كرد به همين دعا و زنده شدند. پس سؤ ال كردند از آنها. پس جواب دادند: علت صاعقه براى تاءبى و توقف ما بود از اعتقاد به نبوت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اعتقاد به امامت علىعليه‌السلام . و هر آينه به تحقق ديديم بعد از مرگ كه در ممالك پروردگار و آسمانها و حجابها و عرش و كرسى و بهشتها و جهنم ، كسى نافذتر نيست فرمان او از فرمان محمد و آل محمد و اعظم از حيث سلطنت و رياست وقتى كه ما را به آتش بردند، محمد و على ندا كردند ملائكه آتش را كه : اينان را عذاب نكنيد كه مى خواهند زنده شوند به بركت ما.


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19