ابواب رحمت

ابواب رحمت0%

ابواب رحمت نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

ابواب رحمت

نویسنده: آيت الله شيخ على نمازى شاهرودى
گروه:

مشاهدات: 17441
دانلود: 2375

توضیحات:

ابواب رحمت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 80 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17441 / دانلود: 2375
اندازه اندازه اندازه
ابواب رحمت

ابواب رحمت

نویسنده:
فارسی

باب ششم : توبه

باب ششم از ابواب رحمت توبه است

بدان كه : ذات مقدس حق به لطف و راءفت و رحمتى كه داشت درى باز فرمود به سوى رحمت خود براى بندگان و اسم آن را توبه گذاشت پس در آيات كريمه زياد ترغيب و تحريص به آن فرموده و فرمان اكيد با تشديد به آن صادر گرديده

و ذات مقدس اجل و اكرم است از اينكه در رحمت را باز نمايد و امر فرمايد بندگان را به داخل شدن در آن پس بيايند و داخل شوند و او رد بفرمايد و قبول نكند.

و در قرآن مجيد در آيه شريفه : انما التوبه على الله للذين يعملون السوء بجهاله ثم يتوبون من قريب فاولئك يتوب الله عليهم الايه ، و قال تعالى : «كتب ربكم على نفسه الرحمه» الايه ، اخبار فرموده كه : توبه اى كه خداوند تعالى بر خود حتم فرموده كه قبول فرمايد، مخصوص كسانى است كه از روى نادانى و جهالت معصيت و نافرمانى مى كنند، چون خود را به خطر آتش و عذاب مى اندازند، پس توبه كنند، هنوز مرگ را مشاهده نكرده اند، كه اينان را خدا مى بخشد و توبه آنان را قبول مى فرمايد. و اما كسانى كه گناه مى كنند و وقتى كه مرگ آنان را رسيد و عالم آخرت را مشاهده كردند آن وقت توبه مى كنند، پس قبول نيست توبه آنان و در عذاب خواهند بود.

و در تفسير برهان و بحار، از كتاب تفسير عياشى ، از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود در ذيل اين آيه شريفه : هر گناهى كه بنده مى كند، هر چند عالم به حرمت آن باشد، از روى جهالت است چون خود را به خطر معصيت انداخته و براى اين جهت است كه خدا حكايت مى فرمايد در قرآن از يوسفعليه‌السلام كه به برادران خود فرمود:( هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ ) يعنى : آيا مى دانيد كه با يوسف و برادرش چه رفتار كرديد آن زمانى كه شما جاهل بوديد؟ پس نسبت داد آنان را به جهل براى آنكه خودشان را به خطر معصيت انداختند.

و در كافى از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: كسى كه توبه كند يك سال قبل از مرگش ، خدا توبه او را قبول فرمايد. بعد فرمود: سال زياد است اگر يك ماه قبل از مرگ توبه كند، خدا توبه او را قبول فرمايد. باز فرمود: ماه زياد است اگر يك هفته قبل از مرگ توبه كند، خدا توبه او را قبول فرمايد. باز فرمود: هفته زياد است اگر يك روز قبل از مرگ توبه كند، خدا توبه او را قبول فرمايد. باز فرمود: روز زياد است اگر توبه كند قبل از آنكه مرگ را مشاهده كند، خدا توبه او را قبول فرمايد.

و اين روايت نيز از من لا يحضر و ثواب الاعمال و كتاب حسين بن سعيد نقل شده است

قال تعالى :( إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ) ، يعنى به درستى كه خدا دوست دارد توبه كنندگان را و دوست دارد متطهرين را.

در روايت اربعمائه اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمودند: توبه كنيد به سوى خداى عزوجل و داخل شويد در محبت خدا؛ كه خدا دوست دارد توبه كنندگان را...

در روايت عيون رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: نيست چيزى محبوبتر به سوى خدا از مرد و زن مؤ من توبه كننده

حقير گويد: كسى كه خدا او را دوست بدارد، عذابش نمى كند، و از آيه هفتم در سوره مؤ من استفاده مى شود كه حمله عرش دعا مى كنند و طلب آمرزش مى كنند براى توبه كنندگان ، و كسانى كه ملائكه براى آنان دعا كنند، آمرزيده مى شوند.

در روايت عيون رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: توبه كننده از گناه مثل كسى هست كه گناه نكرده است

و همين حديث را در كافى از امام باقرعليه‌السلام نيز نقل فرموده است

در روايت عياشى از امام صادقعليه‌السلام است كه فرمود: خدا رحمت كند بنده اى را كه توبه كند به سوى خدا قبل از مرگ پس به درستى كه توبه پاك كننده هست كثافت گناه را و نجات دهنده است از هلاكت و خدا لازم فرموده بر خودش كه قبول كند از خوبان بندگانش پس فرمود: «كتب ربكم على نفسه الرحمه» - الايه

در كافى چهار روايت از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: كسى كه گناهى كند، هفت ساعت او را مهلت مى دهند. اگر توبه و استغفار كرد، نوشته نمى شود. و اگر نكرد، نوشته مى شود.

در امالى صدوق در مجلس ١١ ص ٢٧ در قضيه بهلول نباش كه هفت سال نبش قبر مى كرد و كفنها را مى دزديد و در آخر كار با آن دختر انصاريه كه او را از قبر بيرون كرد و كفن او را گرفت ، زنا كرد، سپس آمد خدمت رسول الله كلماتى گفت و پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خدا گناهان تو را مى آمرزد هر چند مثل آسمانها و ستاره ها و عرش و كرسى باشد. عرض كرد: گناه من بزرگتر است تا آنكه نقل كرد گناه خود را. پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: دور شو اى فاسق ! من مى ترسم به آتش تو بسوزم پس ‍ بيرون شد و آمد ميان كوهها و دستها را به گردن بست ، و چهل روز گريه مى كرد، تا آنكه توبه او قبول شد و آيه شريفه : «( وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً ) نازل شد و خداوند تعالى به پيغمبرش فرمود: اى محمد، بنده من با حالت توبه آمد نزد تو، او را دور كردى پس به كجا رود و كه را قصد كند كه او را بيامرزد غير من

قال تعالى :( قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَنتَهُوا يُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ .) يعنى : بگو به كسانى كه كافر شدند: اگر باز ايستند و ترك كفر كنند و از كار خود دست بردارند، آمرزيده مى شود براى ايشان آنچه گذشته از گناهان آنان

حقير گويد: وقتى كفر و شرك كه از همه گناهان بزرگتر و شديدتر است اين طور باشد، ساير گناهان به طريق اولى اگر ترك كرد و باز ايستاد، آمرزيده مى شود تمام آن و امام به اين آيه تمسك فرمود براى عامل بنى اميه كه اگر ترك كند، توبه او قبول مى شود.

در بحار ج ٢٠/١٢٦ در خطبه شريفه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: اى مردم ، در قلب من القا شده : هر كسى كه بر كار حرامى باشد، پس اعراض كند از آن جهت طلب ثواب خدا بيامرزد او را.

و در ج ١٧/٢٩١ در حديث معراج در بيان آصار (يعنى مشكلات و مشقات) امم سابقه كه از اين امت برداشته شده فرمود ذات مقدس حق به رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : كسى كه از امت تو بيست يا سى يا چهل يا صد سال گناه كند، پس توبه كند و پشيمان شود. به اندازه چشم به هم زدنى ، تمام آنها را من مى آمرزم در بحار از مناقب و كتاب كافى نقل كرده از ابوبصير كه گفت : همسايه اى داشتم از كاركنان و تابعين سلطان ، مالى به او رسيد و كنيزهاى مغنيات خريد و جمع مى كرد مردم را و شراب مى خوردند و آواز و ساز از آنان بلند بود. و من در اذيت بودم و مكرر به او شكايت كردم ، اثرى نكرد، عاقبت اظهار كرد: من مبتلا شدم اگر در نزد امامت (يعنى امام صادقعليه‌السلام حال مرا بيان كنى ، اميد دارم كه خدا مرا نجات دهد.

پس وقتى كه من مشرف شدم محضر مقدس امام صادقعليه‌السلام حال او را بيان كردم حضرت فرمود، وقتى كه مراجعت به كوفه كردى ، همسايه ات مى آيد به ديدن تو، وقتى كه آمد به او بگو: يقول لك جعفر بن محمد: دع ما انت عليه ، اضمن لك على الله الجنه يعنى : مى فرمايد براى تو جعفر بن محمدعليه‌السلام ما: ترك كن آنچه را در آن هستى و بگذار تمام آن را و دست بردار از كار خود، تا ضامن شوم براى تو بهشت را. ابوبصير گفت : وقتى كه برگشتم به كوفه ، آمد به ديدن من او را نگه داشتم تا خانه خلوت شد و فرمايش امام را به او رسانيدم پس به گريه درآمد و مرا قسم داد كه : آيا امام اين را فرمود؟! من قسم ياد كردم قبول كرد و گفت : ترك مى كنم

چند روز از اين قضيه گذشت ، مرا خواست وقتى كه رفتم ، او را پشت درب عريان يافتم گفت : اى ابوبصير، در منزل من چيزى باقى نمانده ، همه را بيرون كردم

ابوبصير گفت : من از رفقا براى لباس او پولى جمع كرديم چند روزى گذشته مريض شد. مرا خواست من رفتم به ديدن او تا حال او سخت شد و بيهوش شد. وقتى كه به هوش آمد گفت : اى ابوبصير، به تحقيق وفا كرد امامعليه‌السلام براى من به بهشت پس وفات كرد.

پس من در آن سال موفق به حج شدم و آمدم براى تشرف خدمت امامعليه‌السلام . هنوز من چيزى اظهار نكرده بودم و يك پاى من در صحن منزل حضرت و يك پاى بيرون منزل امامعليه‌السلام بود، فرمود: اى ابوبصير، ما وفا كرديم براى آن مرد همسايه ات

در وسائل از شيخ از امام صادقعليه‌السلام از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه در ضمن حديث قضيه آن مرد زناكننده كه در خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اقرار به زنا كرد فرمود: اگر اين مرد مخفى مى كرد و توبه مى كرد، بهتر بود براى او.

و در كافى در حديث آمدن آن زناكننده خدمت اميرالمؤ منينعليه‌السلام و اقرار كردنش به زنا چهار مرتبه و درخواستش اجراى حد را از آن حضرت ، مولا اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمودند: چقدر زشت است بر آن كسى كه بعضى از كارهاى زشت را مى كند پس خود را در ميان مردم رسوا مى كند! چرا در خلوت ميان خانه خود توبه نمى كند؟! قسم به خدا توبه در خلوت افضل است از جارى كردن من حد را بر او. پس او را سنگسار كرد و حد زناى محصنه را بر او جارى كرد.

در كتاب شريف من لا يحضر نقل كرده كه : مردى آمد خدمت اميرالمؤ منينعليه‌السلام عرض كرد: من زنا كردم مرا پاك كن يعنى : حد بر من جارى كن تا من از اين گناه پاك شوم حضرت از او اعراض فرمود و فرمود: بنشين پس نشست پس حضرت رو كرد به آن جماعتى كه خدمت حضرت بودند و فرمود: آيا عاجز است آن كسى كه اين گناه را مرتكب مى شود اينكه بر خود بپوشاند و خود را رسوا نكند همان طورى كه خدا او را رسوا نكرده و پنهان فرموده بر خلق ؟

باز دو مرتبه آن شخص حركت كرد و عرض كرد، يا اميرالمؤ منين ، من زنا كردم مرا پاك فرما. حضرت فرمود: براى چه اين اظهار را كردى ؟ عرض كرد: جهت طلب پاكى از گناه حضرت فرمود: كدام پاكى افضل است از توبه و سرانجام نيز آن شخص نفهميد و چهار مرتبه اقرار كرد و حد سنگسار بر او جارى شد.

در تهذيب ص ٤٢٩ به سند موثق از عباد بن صهيب از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: مردى كه مرتد شد، از او درخواست توبه مى شود. اگر توبه كرد او را به حال خود مى گذارند. و اگر توبه نكرد، كشته مى شود. و همچنين زن اگر توبه نكرد، او را حبس مى كنند...

و همين مفاد را ابن محبوب از عده اى از اصحاب از امام باقر و صادقعليه‌السلام ما نقل كرده ؛ چنانكه در كافى و تهذيب ص ٤٢٧ نقل كرده است

و در هر دو كتاب نقل كرده از اميرالمؤ منينعليه‌السلام كه : از مرد مرتد درخواست توبه مى شود تا سه روز. اگر توبه نكرد، روز چهارم كشته مى شود.

و روايات مطلقه در قبولى توبه مرتد زياد است پس اگر مرتد ملى باشد، پس توبه او قبول است و خلافى و اشكالى در او نيست و مرتد ملى آن كسى است كه اول كافر بوده سپس مسلمان شده بعد باز كافر شده ، كه اجماع است بر قبول توبه او.

و اگر مرتد فطرى باشد، پس به حسب روايات ، حاكم شرع در ظاهر توبه او را قبول نمى كند و حد را بر او جارى مى كند، و لكن در باطن توبه او مابين خود و خدا قبول است و مرتد فطرى آن كسى است كه در اسلام متولد شده و بزرگ شده پس مرتد مى شود.

جماعتى آمدند خدمت اميرالمؤ منينعليه‌السلام عرض كردند: السلام عليك يا ربنا. يعنى : سلام بر تو باد اى پروردگار ما. حضرت فرمود: من بنده خدا هستم و خدا مرا خلق فرموده قبول نكردند. حضرت از آنان درخواست توبه كرد. آنان توبه نكردند. پس ‍ حضرت آنان را به حرارت آتش تلف كرد.

بدان كه : شخصى كه توبه كرد، اگر نماز و روزه يا حج از او فوت شده ، واجب است قضاى آنها را بكند. و اگر مال ديگران را به ظلم و غضب تصرف كرده و صاحب آن معين است ، بايد آن مقدار مال را به صاحبش رد كند، يا او را راضى گرداند. و اگر مقدار آن معين نيست لكن صاحب آن معلوم است ، بايد با مالك مصالحه كند و او را راضى گرداند. و اگر مقدار آن معين است و صاحب آن معلوم نيست و ماءيوس است از او، بايد آن مقدار را صدقه دهد به قصد صاحبش و اگر مقدار و مالك آن معلوم نيست و مخلوط شده است به اموال او، پس بايد خمس اموالى كه مورد شبهه است بدهد تا مال براى او حلال شود و خدا صاحبش را راضى فرمايد. و توبه مال مخلوط به حرام بيرون كردن خمس آن است

در كتاب شريف كافى و تهذيب و من لا يحضر و غيره نقل شده است كه : مردى مشرف شد خدمت مولا اميرالمؤ منينعليه‌السلام عرض كرد: اموالى كسب كرده ام كه در مقام جمع كردن آن ملاحظه حلال و حرام را نكردم و از هر چه ممكن شد كسب كردم و حال نمى دانم حلال و حرام آن را و مشتبه شده بر من و مى خواهم توبه كنم حضرت فرمودند: خمس مال خود را بيرون كن و باقى براى تو حلال مى شود. و ذات مقدس پروردگار راضى مى شود به دادن خمس

و اما اگر غيبت كسى را كرده ، پس هر وقت متذكر غيبت كردن خود شد، يا متذكر شد آن شخصى را كه غيبت او را كرده ، استغفار كند براى آن كسى كه غيبت او را كرده و اين استغفار كفاره غيبت او است ؛ چنانكه امام صادقعليه‌السلام در روايت كافى فرمودند.

و ظاهر اين روايت آن است كه واجب نيست مراجعه كند به شخص غيبت كرده شده و احوط و اولى آن است كه به او مراجعت كند و از او رضايت بخواهد، لكن در صورتى كه سبب توهين او نشود و باعث فتنه و فساد نگردد. و اگر خوف فتنه و فساد و توهين او باشد، جايز نيست به او مراجعه كند و همان استغفار كافى است

باب هفتم : احاديث مَن بَلَغْ (طلب و اميدوارى ثواب)

باب هفتم از ابواب رحمت طلب و اميدوارى ثواب است براى عملى كه براى او نقل شده كه فلان ثواب معين را دارد و اينكه اگر براى طلب آن ثواب ، آن عمل خير را انجام دهد، ثواب براى او هست ، هر چند آن حديث در واقع دروغ باشد.

براى اين مدعا در وسائل نه روايت از كلينى و غيره نقل كرده از آن جمله در كتاب كافى به سند صحيح از هشام بن سالم از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: كسى كه بشنود ثوابى را براى عملى پس آن را انجام دهد، پس آن ثواب براى او هست اگر چه حديث در واقع دروغ باشد.

و اين حديث را سيد در كتاب اقبال نقل كرده از كتاب هشام بن سالم چنانكه در وسائل فرموده است

نيز در كافى از محمد بن مروان از امام باقرعليه‌السلام نقل كرده است كه فرمود: كسى كه به او برسد ثوابى براى عملى پس آن عمل را به جا آورد به اميد آن ثواب ، به او داده شود آن ثواب ، هر چند آن حديث به آن طورى كه شنيده نباشد.

و روايات ديگر نيز به همين مفاد است و در مرآت فرموده كه : عامه نيز اين روايات را از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده اند. و اين احاديث مشهور بين عامه و خاصه است و علما رضوان الله تعالى عليهم به آن تمسك فرموده اند. و اين اخبار شريفه پشتيبان تمام رواياتى كه در كتب معتبره شيعه از پيامبر و ائمه دينعليه‌السلام نقل شده مى باشد.

باب هشتم : نيت كارهاى خير و آرزو كردن آن

باب هشتم از ابواب رحمت نيت كارهاى خير و آرزو كردن آن و دوست داشتن و راضى بودن به آن است و اينكه در اين صورت ثواب آن در نامه عملش نوشته مى شود و از اجر و ثواب عمل كننده هيچ كسر نمى شود.

در كافى به سند صحيح از ابوبصير از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه فرمود: بنده مؤ من فقير وقتى كه مى گويد: خدايا، به من مال دنيا بده تا آنكه كارهاى خير انجام دهم (مثل اطعام و افطار مؤ من و صله رحم و حج خانه خدا و زيارت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمهعليهم‌السلام اگر خدا دانست صدق نيت او را، مى نويسد براى او ثواب آن عمل را. به درستى كه خدا واسع است و كريم

و اين حديث شريف از كتاب محاسن برقى نيز نقل شده است

و در روايات زياد وارد شده : كسى كه قصد كار خيرى بكند، يك حسنه براى نوشته شود. و اگر انجام داد ده حسنه براى نوشته شود. و اگر قصد كار بدى كرد. براى او نوشته نمى شود. و اگر كرد، يك گناه براى او نوشته مى شود.

در روايات نقل شده : جهت آنكه اهل بهشت در بهشت هميشه هستند، آن است كه قصد دارند هميشه بر ايمان و اعمال خير ادامه دهند.

در وسائل از سعد بن عبدالله قمى از بصائر از على بن ابى حمزه از امام كاظمعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود به على بن ابى حمزه : خدا رحمت كند فلانى را. آيا به تشييع جنازه او حاضر نشدى ؟ عرض كرد: نه ، لكن دوست داشتم به تشييع جنازه مثل او حاضر شوم حضرت فرمود: ثواب تشييع براى تو نوشته شده براى اين نيت كه داشتى

از كتاب خصال و ثواب الاعمال و مجالس صدوق نقل كرده از امام صادقعليه‌السلام از پدرانش از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه فرمود: كسى كه آرزو كند چيزى را كه رضايت خدا در آن باشد، از دنيا بيرون نشود تا آنكه عطا شود.

حقير گويد: يعنى توفيق داده شود كه آن كار را انجام دهد، يا آنكه خدا به او ثواب آن عمل را بدهد. و اين روايت از جعفريات نيز نقل شده است

در تفسير قمى در سوره بنى اسرائيل در ذيل آيه شريفه «قل كل يعمل على شاكلته» نقل كرده از امام هشتم على بن موسى الرضاعليه‌السلام كه فرمود: وقتى كه روز قيامت شود و اعمال مؤ من بر او عرضه داشته شود، نظر مى كند به گناهان خود رنگ او متغير شود و اعضاى او به لرزه درآيد و فزع مى كند. و وقتى كه حسنات خود را مى بيند خوشحال و فرحناك مى شود و به ثواب خود نظر مى كند بيشتر خوشحال مى شود. پس خدا مى فرمايد به ملائكه : بياوريد نامه هاى آن اعمالى كه آن را نكرده است پس مى آورند و مى بيند. عرض مى كند: اى پروردگار، قسم به عزت تو كه من اين اعمال را نكردم خدا مى فرمايد: راست گفتى چون نيت آنها را داشتى ، ما براى تو نوشتيم و به ثواب آن خواهى رسيد.

از عيون و امالى صدوق از امام هشتم حضرت رضاعليه‌السلام نقل شده كه فرمود به ريان بن شبيب : اگر دوست دارى كه براى تو باشد مثل ثواب آن كسى كه در ركاب سيدالشهداعليه‌السلام شهيد شده ، پس بگو وقتى كه ياد كردى آنان را: «يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما»: اى كاش بودم با آنان در روز عاشورا و به فوز بزرگ مى رسيدم

در بحار ج ٦٨/١٣١ از بشاره المصطفى به سند خود از جابربن عبدالله انصارى نقل كرده است در حديث زيارت او حضرت ابى عبدالله الحسينعليه‌السلام را خطاب كرد به شهدا و گفت : قسم به خدا ما با شما شركت داشتيم در آنچه شما در آن بوديد.

عطيه گفت : من به جابر عرض كردم : چگونه ما با آنان شركت كرديم و حال آنكه ما شمشيرى نزديم و آسيبى و صدمه اى بر ما وارد نشده و آنان شهيد شدند و سرهاى آنان از بدنها جدا شده ؟

جابر گفت : شنيدم از حبيب خود رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه مى فرمود: كسى كه دوست بدارد قومى را، محشور شود با آنان و كسى كه دوست بدارد عمل قومى را، شريك است در عمل آنان قسم به آن كسى كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به نبوت فرستاد، نيت من و نيت اصحاب من با حسينعليه‌السلام و اصحابش مى باشد...

و در روايت نهج مذكور است كه : وقتى كه اميرالمؤ منينعليه‌السلام غالب شد در جنگ جمل ، بعضى از اصحاب عرض كردند: دوست داشتم كه برادر من حاضر بود و مى ديد يارى كردن خدا شما را بر دشمنانت اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: آيا ميل قلب برادر تو با ما بود؟ عرض كرد: بلى حضرت فرمود: او با ما حاضر بود و هر آينه حاضر بودند با ما جماعتى كه هنوز نيامدند و در صلب پدران و رحم مادران هستند...

در روايت غيبت نعمانى و غيره نقل كرده از اميرالمؤ منينعليه‌السلام كه فرمود: جمع كننده مردم رضا و غضب است بعد فرمود: كشنده ناقه صالح يك نفر بود. چون همه راضى بودند، عذاب همه را گرفت بعد فرمود: كسى كه خيال كند كشنده من مؤ من است گويا مرا كشته است

و در وسائل از جناب برقى در كتاب محاسن از محمد بن مسلم از اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: جمع مى كند مردم را رضا و غضب كسى كه راضى به امرى باشد، داخل در آن است و كسى كه بد داشته باشد و غضبناك باشد از كارى ، پس از آن كار خارج است

حقير گويد: مراد آن است كه هر واقعه كه در دنيا واقع شود، هر كس در هر زمان و مكانى باشد، اگر بشنود آن واقعه را، و راضى باشد گويا با آن كسانى كه واقعه را انجام دادند جمع بوده ؛ چه آن واقعه خير باشد چه شر. و همچنين كسى كه راضى نباشد، با آنان نيست ، هر چند در ظاهر در ميان جمعيت بوده است

در روايت تحف العقول نقل كرده از امام جوادعليه‌السلام كه فرمود: كسى كه حاضر باشد در واقعه اى و در باطن ميل به آن نداشته باشد، پس گويا غايب بوده است و نبوده در آنجا. و اما كسى كه غايب بوده لكن راضى به آن واقعه است ، پس گويا با انجام دهندگان آن واقعه شركت داشته است

و همين مفاد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل شده است

و براى اين جهت است كه : كسانى كه راضى به ظلم بنى اميه باشند، گويا در صحراى كربلا روز عاشورا در لشكر بنى اميه حاضر بودند و شريكند در قتل حسينعليه‌السلام ، چنانكه از تفسير حضرت عسكرىعليه‌السلام نقل شده است و در زيارات لعنت كرده كسانى را كه راضى به قتل حسينعليه‌السلام باشند.

و از اين جهت است كه : در آيات كثيره گفتار و كردار يهود و نصارا را كه در زمانهاى سابق بودند، خداوند تعالى به يهود و نصاراى زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت داده است چون اينان به گفتار و كردار آبا و اجداد خودشان راضى بودند، گويا اينان خودشان انجام دادند. و در روايات اشاره به همين مطلب شده است

و همچنين امام زمانعليه‌السلام وقتى كه ظاهر شود تمام اولاد بنى اميه را كه به وجود آمدند تا زمان ظهور حضرت همه را خواهد كشت ، چون به كار پدران خودشان راضى بودند؛ چنانكه حضرت رضاعليه‌السلام فرمودند در روايت وسائل

در روايت علل و عيون از حضرت رضاعليه‌السلام كه در بيان علت غرق شدن تمام قوم نوحعليه‌السلام است فرمودند: آنهايى كه در نزد نوح بودند تكذيب كردند آن حضرت را و سايرين راضى بودند، پس تمام غرق شدند. و كسى كه غايب باشد و نباشد در كارى ، لكن راضى باشد، هست مثل كسى كه حاضر باشد و آن كار را انجام داده است

و از اين جهت است كه در روايات فرمودند: ظلم و اعانت كننده ظالم و راضى به ظلم تمام شركاى در ظلم مى باشند.

در مكاتبه اميرالمؤ منينعليه‌السلام به سوى محمد بن ابى بكر و اهل مصر فرمودند: به درستى كه عطا مى فرمايد خداى تعالى بنده خود را به مقدار نيتش وقتى كه بنده دوست بدارد كار خير و اهل خير را و لكن موفق به انجام آن نشود، هست ان شاء الله تعالى مثل كسى كه آن كار خير را انجام داده است

چون رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وقتى كه از جنگ تبوك برگشتند فرمودند: در مدينه كسانى كه مانع ايشان مرض آنان بوده و نيت آنان با ما بوده ، اينان با ما بودند و با ما شركت داشتند در اجر و ثواب كارهاى ما...

و روايات داله بر مدعا زياد است همين مقدار كافى است و محل اين روايات و غير آن كه دليل بر مدعاست در وسائل ج ١/٨ و ج ٢/٤٩١ و ٥٤٨ و در مستدرك ج ١/٨ و ج ٢/٣٦١ و در بحار ج ٢/٢٦٧ و ج ٣٤/٣٥٩ و ج ٨/٣١١ و ج ٣٢/٩٢ و ٢٤٥ و ج ٣٣/٥٤٢ و ج ١١/٣٢٠ و ٣٧٨، و ج ٤٤/٢٨٦ و ج ٧٠/٢٠٤ و ج ٧١/٢٤٨ و ٢٦٢، و ج ١٠٠/٨١ و ٩٤.

و از اين روايات اسفاده مى شود كه شخص بايد در كمال مواظبت و دقت باشد و بيدارِ قلب خود باشد كه ميل و رضايت او طرف كارهاى بد نباشد كه با فاعل آن شريك شود و ميل و رضايت و محبت و آرزوى خير را كند تا آنكه با اهل خير شريك باشد.

باب نهم : صبر

باب نهم از ابواب رحمت صبر است كه در آيات قرآنى مدح و شرافت آن زياد بيان شده است

اجر و ثواب صبركننده را خدا بيشمار قرار داده است و امر فرموده رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را كه بشارت دهد صبركنندگان را.

و فرموده : خدا دوست مى دارد صبركنندگان را.

و فرموده : خدا با صبركنندگان است

و فرموده : ملائكه در بهشت وارد ميشوند بر مؤ منين و مى گويند: سلام بر شما باد به سبب آنچه صبر كرديد.

و غير اين مفاد در آيات زياد است

در كتاب كافى نقل كرده از امام صادقعليه‌السلام از وجود مقدس پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه فرمودند: نسبت صبر به ايمان مثل نسبت سر است به بدن يعنى به همان مرتبه كه سر در بدن اهميت دارد و عضو مهم است و اگر نباشد بدن هيچ فايده ندارد، همچنين ايمانى كه صبر با آن نباشد فايده ندارد.

در كافى از امام سجادعليه‌السلام است كه فرمود: صبر نسبت به ايمان به منزله سر است از جسد. و ايمانى نيست براى كسى كه صبر ندارد. و به سند صحيح نقل كرده از امام صادقعليه‌السلام كه فرمود: صبر نسبت به ايمان به منزله سر است از جسد. وقتى كه سر نباشد، بدن نباشد، و همچنين صبر اگر نبود، ايمان نيست

و به سند صحيح ديگر همين مفاد از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است

و در خبر صحيح ديگر فرمود: صبر سر ايمان است

و در روايت ديگر امام باقرعليه‌السلام فرمود: بهشت پيچيده شده است به مكاره و ناملايمات روزگار و صبر كردن در آن پس كسى كه صبر كند، داخل بهشت شود، و جهنم محفوف است به لذات و شهوات نفسانى پس كسى كه آزاد كند خود را در لذات و شهوات ، داخل در آتش شود.

مجلسى فرموده : مضمون اين حديث مورد اتفاق عامه و خاصه است و به سند صحيح نقل كرده است از امام صادقعليه‌السلام كه فرمود: كسى كه از مؤ منين مبتلا شود به بلايى و صبر كند، هست براى او مثل اجر هزار شهيد.

در بحار ج ٧٠/١٨٣ چند روايت و در جاى ديگر روايت ديگرى از كافى و خرائج و عيون به همين مفاد نقل كرده است

در كتاب كافى از اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل كرده كه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند: صبر سه قسم است : اول صبر در مصيبت و شدت ، و دوم صبر در اطاعت فرمان خدا، سوم صبر كردن از معصيت و وارد نشدن در آن

پس كسى كه صبر كند به خوبى در مصيبت و ناگوارى ، بنويسد خدا براى او سيصد درجه ، و دورى هر درجه تا درجه ديگر به اندازه مابين آسمان و زمين است

و كسى كه صبر كند بر اطاعت و در مشقات طاعات طاقت بياورد و ترك طاعت نكند، بنويسد خدا براى او ششصد درجه ؛ و از هر درجه تا درجه ديگر به اندازه منتهاى زمين تا عرش است

و كسى كه صبر كند و داخل معصيت نشود، بنويسد خدا براى او نهصد درجه ، و فاصله ما بين هر درجه تا درجه ديگر به اندازه ما بين منتهاى زمين تا منتهاى عرش است

تمام شد روايات منتخبه از كتاب كافى و روايات ديگر در كافى و بحار و غيره زياد نقل شده است به همين مقدار اكتفا مى كنيم

در خطبه شريفه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: مردى كه صبر كند در بداخلاقى زن و براى خدا طاقت بياورد، عطا فرمايد خداى تعالى به او به هر مرتبه اى كه صبر مى كند به اندازه ثواب حضرت ايوبعليه‌السلام در بلايش و نوشته مى شود براى زن به هر روز و شبى گناه به اندازه رمل عالج و اگر زن بميرد و او را راضى نكند، محشور شود با منافقين در آتش و اگر زنى موافقت با شوهر نداشته باشد و صبر نكند بر زندگانى مرد و آن مقدار روزى كه خدا به مرد داده و سخت بگيرد بر مرد و او را وادار كند به چيزهايى كه قدرت آن را ندارد، خدا غضب مى كند بر آن زن و حسنات او را قبول نمى فرمايد مادامى كه اين طور باشد...

در كتاب وسائل رواياتى نقل كرده كه فرموده اند: هيچ مؤ منى نبوده و نخواهد بود مگر آنكه همسايه اى موذى براى او خواهد بود. و اگر در قله كوهى باشد، شيطانى كه او را اذيت كند با او خواهد بود براى آنكه ماءجور شود. و مردى آمد خدمت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و شكايت از همسايه كرد. حضرت فرمود: صبر كن باز مرتبه دوم آمد و شكايت كرد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: صبر كن

اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: سه چيز است كه از ابواب خوبى است : سخاوت نفس و خوبى در كلام ، و صبر بر اذيت

از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه فرمود: درجه اى در نزد خداى تعالى براى بنده مى باشد كه نمى رسد به آن درجه به عملش پس خداوند تبارك و تعالى او را مبتلا مى فرمايد به بليه اى در بدن او يا مال و اولاد او، پس اگر صبر نمود، خداوند او را به آن درجه مى رساند.

باب دهم : اصلاح ذات البين (فضيلت اصلاح بين مردم)

باب دهم از ابواب رحمت اصلاح بين مردم است كه خداى تعالى در قرآن مكرر امر به آن فرموده و نهى فرموده از فساد كردن در ميان مردم

در خطبه شريفه اى كه در آخر ثواب الاعمال مذكور است ، رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: كسى كه قدم بردارد براى اصلاح مابين مردم ، خدا رحمت فرستد بر او و ثواب شب قدر به او لطف بفرمايد. و كسى كه قدم بردارد براى فساد بين مردم ، آنقدر گناه بر او نوشته شود كه داخل جهنم شود و عذاب او مضاعف شود.

تا آنكه فرمود: و كسى كه قدم بردارد براى اصلاح بين زن و شوهرش ، عطا فرمايد خدا به او اجر ثواب هزار شهيد كه در راه خدا كشته شوند. و به هر قدمى كه برمى دارد، عبادت يك سال براى او نوشته مى شود.

در كتاب كافى به سند صحيح و غيره از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: صدقه اى كه خدا آن را دوست دارد اصلاح بين مردم است وقتى كه فساد واقع شود، و نزديك كردن آنان است به يكديگر وقتى كه از يكديگر دورى و اجتناب مى كنند.

و در چند روايت مذكور است كه : اصلاح كننده دروغگو نيست

حقير گويد: مراد اين است كه در مقام اصلاح هر چه دروغ بگويد براى اصلاح ، عيب ندارد؛ بلكه گاهى واجب مى شود براى رفع فتنه و فساد.

در بحار از امالى شيخ ، از امام صادقعليه‌السلام از پدرانش ، از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: بعد از انجام واجبات عملى بهتر از اصلاح بين مردم نيست

و در روايت ديگر فرمود پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اصلاح بين مردم افضل است از نماز و روزه

شيخ صدوق در ثواب الاعمال اين حديث را نقل كرده است و از شيخ نقل شده كه فرمود: مراد نماز و روزه مستحبى است

از كنز كراجكى از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود: ملعون است ، ملعون است آن كسى كه برادر دينى از او درخواست صلح كند و او قبول نكند.