سفر به عالم برزخ

سفر به عالم برزخ0%

سفر به عالم برزخ نویسنده:
گروه: اصول دین

سفر به عالم برزخ

نویسنده: على رضا اسداللهى فرد
گروه:

مشاهدات: 10251
دانلود: 6600

توضیحات:

سفر به عالم برزخ
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 55 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10251 / دانلود: 6600
اندازه اندازه اندازه
سفر به عالم برزخ

سفر به عالم برزخ

نویسنده:
فارسی

احوال كسانى كه به نحوى بر حاكم جور كمك كردند

هدايت گفت : رفيق ! به نظر من از آن ظالم كه آنجا بر سر و صورتش ‍ مى زنند علت عذابش را بپرسى

گفتم : باشد و من به سوى آن ظالم ديگر، حركت كردم و از فاصله اى نه چندان دور پرسيدم :

اى ملعون تو چه كردى كه با اين ظالمين هم منزل شدى ؟

گفت : از من مپرس كه شرم سارم

گفتم : مگر چه كردى ؟

گفت : من مسلمان بودم ، نماز مى خواندم ، روزه مى گرفتم اما چون به مال دنيا حريص بودم ، از زبانم و قلمم به نفع حاكم جور كمك گرفتم

گفتم : خيال كردى آن ظالمها مسلمان نبودن ؟ چرا، آنها هم مسلمان بودند.

پس تو دست كمى از ظالمين ندارى ، آيا در دنيا شنيده بودى كه هر كس ‍ به ظالم كمك كند پس آن ظالم است و اگر چه قلمى را براى ظالم آماده كند و يا مركبى را جهت استفاده ظالم بدهد.(٩٩)

ظالم : بله من مى دانستم كه نبايد به ظالم كمك كنم اما!

گفتم : اما چى ؟

ظالم : اما امان از حرص ، ولع مال دنيا، به حق ، دوستى دنيا راس همه گناهان است(١٠٠ )، چقدر تلاش كردم دنيا زده نباشم ولى بالاخره ، دنيا گريبانم را گرفت و مرا در باتلاق آتشى كه ملاحظه مى فرماييد فرو برد.

گفتم : بله ، چقدر در دنيا بزرگان ما فرمودند و از قول خداوند هم لابد شنيدى كه خداوند تبارك و تعالى خطاب به حضرت عيسى ، فرموده بود: با عيسى ، عقلت را به كار بى انداز و فكر كن و با دقت ببين در اقصى نقاط روى زمين ، حال ظالمين چگونه است(١٠١) آيا تو احوال فرعون و نمرود و ساير ظالمين را شنيده بودى و نگفتى آنها با آن همه قدرت و مكنت در روى زمين فساد كردند و به دست خدا هلاك شدند و دنيا و مال و منال آن نتوانست به دادشان برسد.

آرى خداوند تبارك و تعالى به عيسىعليه‌السلام فرمود: اى عيسى هر وصيتى كه به تو مى كنم براى تو نصيحت است و حرف من حق است و من حق آشكارم و به حق مى گويم اگر بعد از اينكه تو را از عواقب معصيت خبردار كردم مرا معصيت كنى كسى به تو يارى نتواند كند و دستگيرى غير از من تو را نخواهد بود.(١٠٢)

ولى من فكر مى كنم تو محبتى از ظالم به دل داشتى كه در نهايت به آنها كمك كردى ؟

ظالم : نه من محبتى نسبت به آنها نداشتم ، ولى فكر نمى كردم دنيا براى من خطرى داشته باشد.

گفتم : هلاكت ، از آن كسى است ، كه دنيا را به حال خود، بى خطر بداند و بگويد من مى توانم از عهده دنيا برآيم(١٠٣)

گفتم : شما بيچاره ها خيال مى كرديد، اين حرفها نسيه است و با وسوسه هاى شيطان خود را در غفلت نگه داشته بوديد و حال اينكه بزرگان دين ، چقدر به ماها سفارش كردند، حتى تا جايى كه مى فرمودند: هر كس به بقاى حاكم جور دعا كند، مثل ، كسى است كه دوست داشته باشد كه خداوند را معصيت كند.(١٠٤)

از اين مهمتر اگر كسى در راه خانه هم چيزى در اختيار ظالم بگذارد و تنها بقاى آنها را به خاطر پرداخت حق الزحمه يا كرايه بخواهد از ظالمان محسوب مى شود. مگر در دنيا نشنيدى امام كاظمعليه‌السلام به صفوان شتربان گفت : اى ابا صفوان همه كارهاى تو خوب است و زيبا جز يك كار.

صفوان گفت : چه كارى ؟

حضرت فرمود: كرايه دادن شتران به اين ظالم ، يعنى هارون الرشيد.

صفوان گفت : من شترها را در اختيار آنها به جهت باطل لهو و لعب قرار ندادم من شترها را براى راه مكه جهت حمل حجاج دادم اين راه را نيز خودم نمى روم بلكه نوكرانم را گماشتم

حضرت فرمود: آيا كرايه ها به عهده آنها نيست ؟

صفوان گفت : آرى به عهده آنهاست جانم فدايت حضرت فرمود: آيا دوست دارى كه آنها زنده بمانند تا كرايه تو را بعد از برگشتن ، بدهند؟

صفوان گفت : آرى دوست دارم ، زنده بمانند.

حضرت فرمود: هر كس بقاى ظالم را بخواهد از ظالمان است و هر كس از آنها باشد در جهنم مى رود.

پيامبر فرمود: «هر كس قدمى با ظالم بردارد تا او را يارى دهد به تحقيق از دين اسلام خارج شده(١٠٥) (يعنى ديگر مسلمان نيست»).

حال اين تو و اين عذابى كه كم شدنى نيست

ظالم خطاب به سردمدارشان گفت : خدا عذابتان را زياد كند، اگر شماها، ما را گمراه نمى كرديد ما حالمان چنين نبود.(١٠٦)

اما ديگر دير شده و نمى توانيم گذشته را جبران كنيم اى كاش ، آنهايى كه در دنيا بسر مى برند مى فهميدند كه اينجا چه خبر است و مواظب خود مى بودند.

آنها هم مثل ما خود را بخواب غفلت مى زدند و وقتى مى فهمند كه ديگر دير شده و قابل برگشت نيست

اگر صداى مرا به گوش مردم دنيا مى رساندند، با تمام توان فرياد مى زدم اى مردم از آتش جهنم بترسد(١٠٧)! اى انسانها! خيال نكنيد براى هميشه در دنيا ماندگاريد تا دنيا را مزه كنيد عمرتان تمام و بيچارگى گريبان شما را مى گيرد.

گفتم : حال نمى خواهد درس اخلاق بگويى ، اگر كسى عقل داشت و فرمايش اولياء الهى را شنيد و به داد خود رسيد، كه رسيد و الا، همين جهنم هر روز مى گويد( هَلْ مِن مَّزِيدٍ ) .(١٠٨)

ظالم : تا انسان طعم زجر و شكنجه و عذاب را نچشد، وقتى به او بگويند مثلا صورتم از آتش مى سوزد درك نمى كند اما وقتى فقط يك بند انگشتش بسوزد مى فهمد سوزش يعنى چه

گفتم : بله و خيال مى كرديد خود رو آمديد و همه كاره دنيا هستيد و اگر وجدانتان روزى شما را مواخذه مى كرد در جوابش مى گفتيد حالا در فرصتهاى بعدى توبه مى كنيم ، غافل از اينكه مرگ خبر نمى كند.

ظالم : من هم همين جورى خودم را فريب دادم ، امروز و فردا كردم و همين طور تا سى سال گذشت تا به خودم بيايم ، اجلم رسيد و ناگهان ديدم جهان در چشمم سياه شد و صورت وحشتناك ملك الموت را مشاهده كردم ، تا بخواهم از او اجازه بگيرم و گذشته ام را جبران كنم جانم را ستاند كه خدا نياورد آن ساعت را كه هنوز هم بدنم مى لرزد.

گفتم : خدا و رسولش و ائمه معصومينعليه‌السلام راست فرمودند و ما هم به راستى آنها را پذيرفتيم و با جان و دل ، فرامينشان را اجراء كرديم ، چون به روز جزا اعتقاد داشتيم و مى دانستيم هر كس هر عملى مرتكب شود جزاى آن را مى بيند.

من با آن همه صحبت و مكالمه با «ظالم» ديگر خسته شده بودم و از چهره ام كاملا نمايان بود و جناب هدايت نيز به خستگى من پى برد و خطاب به من گفت : رفيق ، مى بينم خيلى خسته شدى ، حال برويم زير سايه درختى استراحت كن و يك نوشيدنى خنك ميل كن تا سرحال بياييد.

گفتم : كجا! كدام درخت ! اصلا در اين مكان درختى پيدا مى شود؟

گفت : آن ، با من

فقط از دستم بگير و راه بيا.

گفتم : خدا،ت و را از من نگيرد تو نبودى من چه مى كردم

هدايت دست مرا گرفت و تا من به خودم بيايم در زير سايه درختى كه سر به فلك كشيده بود، قرار گرفتيم و آنجا تختى مهيا كرده بودند، كه روى آنها زير انداز نرم و بالشهاى نرم و لطيف قرار داشت و در مقابل آن تخت ميزى گذاشته بودند كه در روى ميز جام هاى نوشيدنى كه از انواع ميوه هاى بهشتى آماده شده بود و عطر آن ، نخورده انسان را مدهوش ‍ مى كرد، قرار داده بودند و آنگاه غلامهاى بهشتى براى پذيرايى از ما حاضر شدند، و ليوانى را به من و هدايت دادند و آن غلامان از جام نوشابه ها، ليوان ما را لبريز كرد و من بلادرنگ نوشابه را سر كشيدم و خستگى از تنم بيرون رفت

دراز كشيدم و سرم را روى بالشت گذاشتم و يك چرتى زدم

بعد از مدتى هدايت مرا بيدار كرد و به من گفت پا شو، هنوز سفر ادامه دارد. حالا بعد از ديدن منازل جهنميان ، با هم پيش بهشتيان خواهيم رفت و آنجا مى بينى نعمت الهى يعنى چه و صفا و عشق و خلاصه ، بهشتى كه در دنيا تعريفش را شنيده بودى به چشم مى بينى و با اهل آن از كردارشان در دنيا مى پرسى و به حالشان غبطه مى خورى

گفتم : البته قبلا در ديدار با والد مكرمم گوشه هايى از نعمت هاى الهى كه به بندگان صالح عطا فرموده ملاحظه كردم و به حق بهشت جايى ماندنى است

هدايت : مى دانم ولى با حوصله نديدى و وصف آن را از اهلشان نپرسيدى

گفتم : «رزقنا الله و اياكم».

بعد از حرفهايى كه ميان من و هدايت رد و بدل شد، هدايت رو كرد به من و گفت : برويم سراغ گروه ديگر از جهنميان و باز هم عبرت بگيريم

ربا خواران معذب

جناب هدايت مرا دوباره به آن فضاى گرم و سوزان منتقل كرد و در ادامه ديدار از منازل جهنميان به منزلى رسيديم كه آنجا عده اى با شكم هاى بزرگ كه از بزرگى شكم ، قادر به حركت نبودند و ميخ كوب در زمين بودند مواجه شديم خيلى عجيب بود چرا كه از يك طرف زمين گير شده بودند و از طرفى صبح ها و شب بر اينها آتش مى باريد.(١٠٩)

گفتم : اينها مگر چه كردند و چرا اينها را از عذاب ناحيه شكم بيشتر مى بينند؟

هدايت : اينها مى دانى در دنيا به چه معروف بودند؟

گفتم : نمى دانم ولى مى توانم حدس بزنم ، به احتمال قوى اينها يا حرام خوار بودند و يا ربا خوارند.

هدايت : اينها ربا خوارند، اينها كسانى بودند كه در دنيا پول به مردم مى دادند و نزول مى گرفتند با اينكه خداوند در قرآن مجيد اينها را از ربا منع كرده بود باز هم به اين عمل پست مرتكب مى شدند.(١١٠)

گفتم : واويلاه ، پناه مى برم بر خدا! اينها رباخوارند، گناه يك درهم ربا از هفتاد زنا بيشتر است ،(١١١) پس بگو كه ، چرا هر صبح و شب مثل آل فرعون عذاب مى بينند.

هدايت : آرى اينها دانسته ربا مى خورند و براى اينكه توجيه كنند مى گفتند تجارت هم نوعى ربا است(١١٢) چه مانعى دارد ما از راه تجارت پول در قبال پول ، ارتزاق كنيم

و خداوند نيز براى اين نافرمانيشان ، شكم گنده و مملو از آتش ‍ كرد.(١١٣)

احوال زناكاران

سپس هدايت مرا به يك صحراى لم يزرعى برد كه در آن بيابان از كيلومترها بوى تعفن و كثافات ، انسان را سخت اذيت مى داد.

از بوى بد آن محيط سرگيجه گرفتم و چنان شدم كه خيال مى كردم زمين بر سرم مى چرخد و من از شدت سرگيجى به زمين افتادم وقتى هدايت حال مرا چنين ديد خطاب به من گفت : برادر چه شده ؟

گفتم : از اين بوى بد به خدا پناه مى برم ، اينجا كجاست ؟

هدايت : تازه ما به منزل اصلى نرسيديم و اين بوى بد را كه مى شنوى ، بوى قيح و تعفنى است كه از فروج زناكاران با دشت و حرارت بسيار، بيرون مى ريزد و جهنميان از اين بو بيشتر از آتش جهنم معذب مى شوند.(١١٤)

و اين در حالى است كه اين قيح و تعفن را به شراب خواران مى خورانند. ما هر چه نزديك تر مى شديم بوى بد زيادتر مى شد و من به هدايت گفتم : جناب هدايت يك فكرى به حال من كن و مرا از اين گرفتارى نجاتم بده

هدايت : ببين من در خدمت تو هستم فقط كمى صبر كن تا برايت عطر مخصوص ، كه بعد از زدن آن بوى بد را احساس نكنى و اذيت نشوى ، بدهم

گفتم : از مرحمت ، تو سپاسگزارم

بعد از طى مقدارى از آن بيابان ، جناب هدايت به من عطرى داد و گفت : اين عطر، عطر محمدى است و با وجود اين عطر، هيچ بوى بدى تو را اذيت نكند.

تا اينكه به منزل زناكاران رسيديم و ديديم كه در آنجا از فروج زناكاران آبى خارج مى شد كه به آن قيح مى گفتند و آن بوى بد كه اهل جهنم از بوى بد آن معذب بودند دايم با سوز و حرارت تمام از فروج زناكاران بيرون مى آمد و آنها را عذاب مى داد. بعد از ديدن حال زناكاران از يكى از آنان پرسيدم :

در چه حال هستى ؟

زانى : از حال ما هيچ مپرس

گفتم : چرا؟

زانى : گفت يك لحظه لذت دنيا، اين همه عذاب ! گفتم : مگر نمى دانستى ، زنا حرام است ؟زانى : مى دانستم ، امان از دست هواى نفس

گفتم : هيچ فكرى نمى كردى روزى عواقب و تبعات لذتهاى زودگذر دنيا را ببينى ؟زانى : نه فكر نمى كردم اين طور بشود. گفتم : چطور شد به اين راه كشيده شدى ؟زانى : راستش من همين كه خودم را شناختم ابتدا با چشم چرانى نامحرمان را دنبال مى كردم و به مرور زمان من نسبت به نگاه به زنها معتاد بودم و حتى در كوچه و خيابانها كه مى گذشتم كارم چشم چرانى بود.

گفتم : مگر در دنيا از بزرگان دين نشنيده بودى(١١٥) كه هر كس ‍ چشمش را از نگاه حرام پر كند. خدا چشمانش را در روز قيامت پر از آتش مى كند، مگر اينكه توبه كند.

گفتم : مگر در قرآن مجيد نخوانده بودى كه فرموده بود:

اى پيامبر، بگو به مومنين كه چشمانشان را به نامحرم ببندند و فروجشان را از گناه ، نگه دارند كه چشم پوشى از نگاه براى آنها بهتر است و خدا به كارى كه مى كنند آگاه است(١١٦)

آيا خدا نفرموده : به زنا نزديك نشويد كه زنا فحشا است و بد راهى است(١١٧)

مگر در دنيا پيامبر اكرم نفرمود: هر مرد نامحرمى با زن نامحرم و يا زن نامحرم با مرد نامحرم دست بدهد او را در روز قيامت دست بسته مى آورند و آنگاه به او دستور مى دهند برو داخل جهنم(١١٨)

مگر نمى دانستى ، مصافحه با نامحرم حرام است چه برسد به زنا.(١١٩)

زانى : چرا شنيده بودم ، اما خدا لعنت كند زنان بدى را كه با بى حجابى و با آرايشى كه مى كردند ما را به خود جلب مى كردند.

گفتم : البته زنهاى بى حجاب ، جايگاهشان در اينجا از شما كمتر نيست ، شما نبايد دنباله رو آنها باشيد..

هيچ مى دانستى اگر شخصى چشمش به نامحرم بيافتد و نگاه نكند ثواب او چقدر است ؟

گفت : نه نمى دانستم

گفتم : هر كس كه چشمش به نامحرم بيافتد و نگاه نكند مثلا، آسمان نگاه كند، يا نگاهش را به زمين بياندازد، چشمش را ببندد تا نامحرم را نبيند، خدا براى او يك حورى در بهشت عطا مى كند.(١٢٠)

زانى : ايكاش به دنبال شهوت نمى رفتيم ، و مى فهميديم كه بعد از اين زودگذر چند لحظه اى ، تا ابد، سوختن هست

گفتم : چرا از گناهانت توبه نكردى ؟

زانى : مگر مى شد توبه كنم ؟

گفتم : بله خداوند مى فرمايند: كه تواب و رحيم است و حتى توبه كنندگان را دوست مى دارد و از اين بالاتر گناهان را به حسنات تبديل مى كند.(١٢١)

البته به شرطى كه اصرار بر گناه نكند.

زانى : راستش من مى خواستم توبه كنم اما امروز و فردا كردم و در حال گناه بودم ، اجلم رسيد و من به اين عالم منتقل شدم و مرا در آتش جهنم مى بينى بدبختيهاى من رو سياه ، از وقتى كه مرا به اين عالم منتقل كردند، شروع شد. گفتم : مگر نشنيده بودى حضرت اميرعليه‌السلام مى فرمود:

بر حذر باش و بترس ، از اينكه خداوند در حال معصيتش ببيند و در اطاعت خودش نبيند پس اگر در حال گناه تور ببيند، از زيان ديدگان خواهى بود. اگر قدرت داشتى ، توانت را در اطاعت خدا صرف كن و اگر ناتوان شدى ، در گناه ، ناتوان باش(١٢٢)

آرى اگر آن وقتى كه زن نامحرم به تو روى آورد، تو از خدا حيا مى كردى و زنا نمى كردى ، خدا آتش جهنم را بر تو حرام مى كرد و تو را از ترس و هراس بزرگ روز قيامت امان مى داد. (١٢٣)

من بعد از ديدن احوال زناكاران به ياد فرمايش پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افتادم كه حضرت با آن عظمت به خدا عرض مى كرد: الهى لا تكلنى الى نفسى طرفه عين اءبدا.(١٢٤)

خدايا شكر، كه ما را در حال معصيت قبض روح نكرده ، توفيق توبه به ما ارزانى داشتى

خدايا در همه حال تو را سپاس

بعد من و هدايت براى سفر به منزل ديگرى «از منازل جهنم» راه افتاديم

لواط كاران ، همجنس بازان به قوم لوط ملحق مى شوند.

بعد از ديدن احوال زناكاران ، هدايت مرا به سرزمين بلاها و عذابها، برد. جائى كه تنها غضب الهى ، حكمفرما بود و بس

سرزمينى كه از كيلومترها، بوى بد و تعفن ، شما را مى آزرد. اگر نبود عطر محمدى ، از آن بوى بد بى هوش مى شدم اما خدا را شكر همين كه بوى بد آن سرزمين به مشامم رسيد از آن عطر زدم و ديگر بوى تعفن ، احساس نمى كردم

مردمانى را ديديم كه به انواع عذابها گرفتار بودند، فرياد سوختنهاى ، اهل آنجا آسمان را پر كرده بود. كسى به فريادشان نمى رسيد.

هر كدام از اهل اين سرزمين را در تابوتهايى كه با ميخهاى آهنين از شش ‍ طرف احاطه كرده بود، قرار داده بود و آنگاه بر سر آنها مى كوبيدند تا در لا به لاى اين ميخهاى فشرده در تابوت ، جاى بگيرند.

از شدت عذاب ، عرق از سراسر تابوتها، بيرون مى زد. از اين عرقها بوى تعفن شديدى مى آمد آنقدر بوى آن بد بود كه ذره اى از آن در دنيا، چهارصد ملت را هلاك مى كرد.(١٢٥)

از ين همه عذاب تعجب كردم و از هدايت پرسيدم :

اين بدبختهاى زبون مگر چه كردند كه اين همه عذاب بر آنها وارد مى شود؟

هدايت : اينجا كسانى را از معصيت كاران مى آورند كه يا به عمل قبيح لواط مرتكب شدند و يا زناكارانى كه از ناحيه پشت زنا كردند.

حال اگر توضيح بيشترى مى خواهى از يكى از آنها بپرس گفتم : با اجازه من سوالى از يكى از همجنس بازان بپرسم

هدايت : بفرما.

سپس من سراغ يكى از همجنس بازان رفته و خطاب به او گفتم : آيا شما از خداوند بزرگ شرم نكرديد؟

همجنس باز: اگر خجالت مى كشيديم كه جاى ما اين جا نبود، ما كار خيلى بدى ، مرتكب شديم ما كارى كرده ايم كه در اينجا در ميان قوم لواط به سر مى بريم و هر عذابى كه آنها مى بينند ما هم مى بينيم

گفت : شما مسلمان بوديد؟

گفت : بله ، ما مسلمان بوديم

گفتم : مگر از بزرگان و پيشوايان دين نشنيديد كه فرمودند: لواط كفر است يعنى لواطگر و كافر جايگاهش جهنم ابدى است(١٢٦)

گفت : چرا شنيده بوديم

گفتم : مگر نشنيده بودى ، پيامبر اسلام فرمود: هر كس پسری را از روى شهوت ببوسد خداوند او را در روز قيامت با آتش جهنم لجام مى كند.(١٢٧)

يك بوسه با شهوت اين همه عقوبت دارد چه رسد به لواط!!!

گفت : بيش از اين مرا مسوزان ، ما همه چيز را مى دانستيم اما چه كنيم كه خود را فريفتيم

گفتم : از كى شما را به اين سرزمين ، «يعنى سرزمين قوم لوط» منتقل كردند؟

گفت : ما را بعد از سه روز، هم اينكه به «عالم برزخ» منتقل شديم به «قوم لوط» ملحق كردند(١٢٨) و از آن لحظه تاكنون ، با انواع عذابها كه مى بينى ما را تعذيب مى كنند.

گفتم : آيا از لذت گناه به ياد دارى ؟

گفت : به خدا يك لحظه از آن لذتها به خاطرم نمى آيد، اينجا چنان مى زنند، هر غلطى كه كرده ايم از دماغمان بيرون بريزد، اين جا ما تاوان بديهايى كه در دنيا مرتكب شديم مى دهيم

گفتم : چرا توبه نكردى ؟

گفت : من فكر مى كردم توبه ام پذيرفته نمى شود و از رحمت الهى نااميد شدم را با خود گفتم : حالا كه من آلوده شدم ، ديگر راه برگشت و توبه نيست و بعد با خود نتيجه گيرى كردم و گفتم حالا كه راه برگشت نيست لااقل ، كيف خودمان را بكنيم و به همين علت كه محضرتان عرض شد هر روز بدتر از روز قبل به كارهاى زشت و الواطى پرداخته و بر گناهانمان افزوديم تا جايى كه ديگر جز به گناه فكر نكرده و چيزى كه به ياد نمى آورديم ياد خدا بود، تا اينكه اجلم رسيد و مرا قبض روح كردند و از وقتى كه من به «عالم برزخ» منتقل شدم ، تا اين لحظه ، عذاب دردناك و غير قابل تحمل را بر ما وارد مى آورد و هيچ زمانى ، خلاص نخواهيم شد.(١٢٩)

گفتم : البته ، عذاب اصلى شما براى قيامت مانده و در قيامت اگر خلاص ‍ نشويد، كه نمى شويد بايد الى الابد، جهنمى باشيد و چرا كه گناهان تمام پرونده شما را پر كرده و اگر هم گاهى ، از خوبى انجام داديد آن را از بين برديد.(١٣٠)

همجنس باز: آيا به راستى راه توبه براى ما بود؟ گفتم : البته كه راه توبه براى شما باز بود، اگر چه خيلى گناه شما بزرگ بوده و هست اما هر كس به درستى از اعمال بد، پشيمان شود و برگردد، خداوند بخشنده ، او را مى بخشد و خداوند به پيامبر مكرمش فرمود: نبى ء عبادى اءنى اءنا الغفور الرحيم

مى دانى معناى اين فرمايش يعنى چه ؟ يعنى اى پيامبر به بندگانم خبر بده بدرستيكه من بسيار بخشنده و مهربانم ، (يعنى اى بنده هاى گنهكار، گناهانتان هر چند بزرگ و هر چه زياد باشد، در رحمتم به روى شما باز است ، توبه كنيد، خودم شما را مى بخشم از من بخشنده تر و مهربانتر سراغ داريد؟

همجنس باز، گريه كرد و خيلى هم گريه كرد و سرش را پايين انداخت و در حالى كه بغض گلو، نمى گذاشت حرفى بزند گفت :

اگر ما حرف خدا و رسولش را گوش مى داديم و يا عقلمان را به كار مى بستيم ، و به عواقب گناهان ، فكر مى كرديم حالا، جاى ما اينجا نبود.(١٣١)

گفتم : بله ، اگر فكر مى كرديد! اما فكر نكرديد همان طور كه در دنيا مردمانى هستند، گناه مى كنند و فكر اين روز را نمى كنند اما به زودى مى فهمند.(١٣٢)

شراب خواران

در يكى ديگر از منازل ، گروهى را ديديم كه ليوانى به دست گرفتند و تا مى خواهند محتواى آن را بنوشند قبل از اينكه بخواهند بخورند، گوشت صورتشان در ليوان بدنشان پاره پاره و پوست بدنشان تبديل به لاشه مى شد كه از تعفن آن همه زجر مى ديدند.(١٣٣)

گفتم : اينها كيانند؟

هدايت : اينها چند گروه هستند كه همه در يك درجه از عذاب قرار دارند: اول كسانى بودند كه در دنيا مسكر مى خوردند. يعنى شراب خواران دوم كسانى كه به اينها شراب مى فروختند. يعنى شراب فروشان سوم كسانى كه به اينها در حمل و درست كردم و خريد و فروش و بالاخره ، به نوعى در در دست كردن شراب ، كمك كردند.(١٣٤)

گفتم : مگر اينها نمى دانستند شراب حرام و از عمل شيطان است(١٣٥)

هدايت : همه اين كسانى كه اينجا مى بينى از حرمت عمل با خبر بودن و توبه نكردند و بد راهى را انتخاب كردند.

گفتم : اهل دنيا اگر مى ديدند، آنچه من مى بينيم ، ذره اى از شراب به لب نمى زدند و در اين راه قدم برنمى داشتند.

هدايت : خداوند متعال ، اين جهنم و بهشت را نشان نداد و خواست تا انسانها را امتحان كند و ببيند چه كسى در غيب از خدا مى ترسد،(١٣٦) و چه كسى نمى ترسد و تنها به وعده و وعيد اكتفاء فرمود ولى خبر داد كه اين روز در انتظار بدكاران است آيا در دنيا حضرت نفرمود شراب خوار مثل بت پرست است(١٣٧) و يا در جاى ديگر فرمود: هر كسى در قلبش آيه اى از قرآن باشد يا حرفى از قرآن و روى آن شراب بريزد روز قيامت قرآن خصم او خواهد بود و همچنين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود شراب ، مادر پليديها است ، همه شرها در يك اتاق قرار بگيرد. كليد آن شرب خمر است و فرمود: با شراب خوار همنشين نشويد و اگر مريض شد به عبادت آن نرويد و اگر مرد در تشيع جنازه آنها حاضر نشويد و براى شراب خوار اگر بميرد نماز ميت نخوانيد و...(١٣٨)

اين همه دستورات براى ما بس نبود و اينها ابلاغ نيست ؟

مگر حضرت نفرمود: هر كس يك جرعه شراب بنوشد، خداوند به پنج چيز مبتلا مى كند، اول اينكه قلب را سياه مى كند. دوم جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و همه ملائكه از او دورى مى كنند. سوم تمام انبياء و ائمهعليهم‌السلام از او تبرى مى جويند. و چهارم خداوند جبار از او برى است و پنجم جايگاهش جهنم است و هر زمان بخواهند، از جهنم فرار كنند. دوباره به جهنم برگردانده مى شوند.(١٣٩)

گفتم : چرا، همه فرمايش شما صحيح و متين است و بدون اتمام حجت ، خداوند متعال كسى را مواخذه نخواهد كرد و توسط فرستادگانش ، مردم را انذار و تبشير فرمود و اگر كسى معذب است به خاطر عصيان عمدى و عالمانه و سركشى از فرمان الهى است(١٤٠)

من كه حرفهاى هدايت را مى شنيدم با خودم گفتم : آرى ما در غفلت بوديم و خود را براى زينت دنيا فروختيم و حالا از آن آثار و تبعات ابدى نصيب ما مى شود. من براى اينكه مى توانستم بهتر باشم ولى نشدم ، حسرت مى خوردم و مى گفتم كاش من هم مى فهميدم و حالم بهتر از اين بود.

هدايت گفت : حسرت اصلى مال قيامت است و در آن روز خوب و بد حسرت خواهند خورد لذا روز قيامت را «يوم الحسره» مى گويند.

عذابى كه اينجا برخى از امت پيامبر مى بينند و يا عذاب سختى كه كفار مى بينند ذره اى از عذاب آخرت است

اينجا امكان خلاص شدن هست و عذاب هاى عده اى كفاره گناهان است و بعدا به فضل و رحمت الهى نجات پيدا مى كنند و اما آنهايى كه : اينجا و نه در قيامت رهايى پيدا كنند اول بدبختى و مصيبت او خواهد بود.

حرام خوران

در ادامه سفر، هدايت گروهى را به من نشان داد كه در مقابلشان دو نوع طعام قرار گرفته بود يك نوع فاسد و كثيف و گنديده و يك نوع غذاى خوب و معطر و لذيذ اما اينها با اينكه غذاى خوب را مى ديدند از غذاهاى گنديده مى خوردند.(١٤١)

. گفتم اينها مگر احمق هستند كه غذاى خوب را رها كردند و غذاى گنديده مى خورند؟

هدايت : اينها كسانى بودند كه حرام مى خوردند و دنبال روزى حلال نبودند با اينكه مى توانستند روزى حلال كسب كنند اما از حرام خوردن لذت مى بردند.گفتم : اينها به حق احمق بودند با اينكه روزى خداوندى براى انسانها تقسيم شده بود(١٤٢) و بيش از نصيب الهى نمى توانستند بهره مند شوند اما به خاطر حرص و طمع و عجولى ، به مال مردم دست درازى كردند.

- حضرت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر كى يك لقمه حرام بخورد چهل شب نمازش قبول نيست و چهل روز دعايش مستجاب نمى شود و براى هر قسمت از گوشتى كه از حرام رشد كند تنها آتش براى آن مناسب است چرا كه يك لقمه نيز براى ايجاد گوشت تاثير دارد.

جناب هدايت : در حديث ديگرى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده كه حضرت فرمود: هر كس زبان و شكم و فرجش را از گناه نگه دارد حتما بهشت براى او واجب است(١٤٣)

هدايت : گفت اينها، اين اخبار و روايات را در دنيا شنيده بودند و خوب مى دانستند مال حرام عقوبت دارد.

اينها براى اينكه از حرام دست بردارند چقدر از طرف خدا و اوليايش ‍ مورد تشويق قرار گرفتند. امام صادقعليه‌السلام براى نجات انسانها از حرام خورى فرمودند: هر كس مى خواهد از اجابت دعايش خوشحال شود، روزى اش را از پاك و حلال ، كسب كند و باز فرمود: به يك لقمه حرام دست نزن ، ثوابش از هزار ركعت نماز مستحبى بهتر است(١٤٤)

عده اى خيال مى كنند هر كارى كردند آزادند و كسى نيست كه از اعمال آنها پرس و جو كند و با اين خيال باطل به هر عملى دست مى زدند و اگر روزى وجدانش او را مورد عتاب قرار مى داد در جوابش مى گفتند حالا وقت زياد است ! بعدا كه ثروتمند شديم در راه خدا خرج مى كنيم و مدرسه مى سازيم ، مسجد درست مى كنيم و با اين وسوسه هاى شيطانى مال مردم ، بيت المال و از هر راه چه مشروع و يا نامشروع ، مال اندوزى مى كردند و وقتى ثروتمند مى شدند تازه حريص تر و تشنه تر به مال دنيا بودند و تا به خود بيايند و بخواهند به قول خودشان ، مدرسه بسازند براى اينكه اعمال پست گذشته را جبران كنند، عجل گلويش را مى فشارد و دار و ندارش را به ورثه تحويل داده و لخت و مادر زاد، حتى يك دست لباس ‍ كت و شلوارش را نيز با خود نمى برد، حال وراث ما تَرَك او را نوش جان مى كنند و اين آقايان و خانمها را كه مى بينى از آن اموال بايد جواب گو باشند(١٤٥) و خداوند از حق الناس نخواهد گذشت

عيب جويان هرزه زبان

در ادامه سفر هدايت مرا به محلى برد كه آنجا گروهى را ديديم دهانى ، مثل ، دهان شتر دارند و از گوشت بدنشان قيچى كرده و در دهانشان مى گذاشتند.(١٤٦)

به هدايت گفتم : اينها مگر چه كردند كه گوشت بدنشان را مى برند و در دهانشان مى گذارند؟

هدايت : اينها اشخاصى عيب جو و هرزه زبان بودند، دنبال عيبهاى مردم مى گشتند تا آبروى آنها را بريزند، غيبت ديگران مى كردند در رو در رو تعريف و تمجيدشان مى كردند و در پشت سرشان از آنها به بدى ياد مى كردند.

اينها بدترين بندگان خدا بودند چرا كه دو چهره و دو زبان بودند. گفتم : آيا اينها در حقيقت منافق بودند؟هدايت : اينها شعبه اى از نفاق داشتند و اينها معروف به آدمهاى دو رو بودند. گفتم : قرآن مجيد اينها را در دنيا به شدت مورد مذمت قرار داده و مى فرمود: «واى به حال عيب جويان هرزه زبان(١٤٧) هدايت : اينها آنقدر پست بودند كه پيامبر در موردشان فرموده بود: دو رويان در روز قيامت در حالى ؟ زبانشان از پشت گردنشان بيرون آمده مى آيند و از آخر پاهايشان آتش شعله ور مى شود و تمام بدنشان را در بر مى گيرد بعد ندا مى شود اينها دو رويانند.(١٤٨ ) امام باقرعليه‌السلام در مورد اينها فرموده بودند چه بد بنده اى است آن بنده اى كه دو رو و دو زبان باشد در حضورش او را تعريف كند و در پشت رو او را بخورد (غيبتش كند) اگر به ديگرى نعمتى رسد حسادتش ‍ نمايد و اگر از ديگرى نعمتى سلب شود او را خوار كند.(١٤٩)

كسانى كه اموال يتيم را به ناحق مى خورند

به منزل ديگرى از منازل جهنم رفتيم ديديم گروهى ، آتش را در دهانشان مى گذارند و از مقعدشان بيرون مى آيد.(١٥٠)

گفتم : اينها در دنيا چه عملى مرتكب شدند كه اين عذاب آنها را احاطه كرده است ؟

هدايت : اينها كسانى بودند كه در دنيا اموال يتيم را به ناحق خورده بودند.

به خيال اينكه آنها سرپرست ندارند. اموالشان را با ستمگرى و حيله و مكر تصاحب كردند و بچه يتيم را از حقش سلب نمودند اموال آنها را خوردند و نمى دانستند كه يتيم اگر چه قدر پدر و يا مادر از دست داده اما خدايى دارد كه حامى و حافظ او و اموالش باشد و خداوند براى حفظ اموال او براى كسى كه از روى ظلم بخواهد مال يتيم را بخورد وعده عذاب داد و مى بينى كه الان معذبند و در روز قيامت نيز اينها در حالى محشور مى شوند كه دهانش از آتش پر شده و مردم از التهاب آتش ‍ مى فهمند كه اين شخص مال يتيم خورده(١٥١)

گفتم ؛ قرآن مجيد نيز فرمود: «آنان كه اموال يتيمان را به ستمگرى مى خورند در حقيقت آنها در شكم خود آتش فرو مى برند و به زودى به دوزخ در آتش فروزان خواهند افتاد»(١٥٢) و اينجا وعده خداوند محقق گشته و عقوبت نافرمانى را مى بينند.

رشوه خواران و رشوه دهندگان و واسطه گران

در راه سفر عده اى را ديدم كه آتش مى خورند(١٥٣) و از دهان تا نشيمن گاهشان مى سوخت و از شدت سوزش آن ، فرياد مى زدند و اين خوردن هر بار تكرار مى شد.

هدايت گفت : مى دانى اينها در دنيا چه كار مى كردند؟

گفتم : نه

هدايت : اينها كسانى بودند كه در دنيا رشوه مى گرفتند يعنى مشكل كسى كه به دست او حل مى شد، رفع مى كرد و پول بابت آن مى گرفت و گاه توجيه مى كردند، اسمش را هديه مى گذاشتند و او مى گرفت(١٥٤)

گفتم : راستش ما در دنيا شنيده بوديم رشوه گيرنده ، رشوه دهنده ، و واسطه بين اين دو يعنى كسى كه مى داند كسى مشكل دارد و به او گويد من كسى را مى شناسم كه كار تو را حل كند اما كمى خرج دارد همه ملعونند.(١٥٥)

و در روايتى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «گيرنده رشوه و دهنده هر دو در آتشند».

و در روايتى ديگر فرمودند: «مبادا رشوه بگيريد كه رشوه خود كفر است و كسى كه رشوه بگيرد بوى بهشت به مشامش نرسد.(١٥٦)

حال سوال من اين است آيا در بين اينها، رشوه دهندگان نيز هستند؟

هدايت : بله ، همان طور كه گفتى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همه را در يك مرتبه قرار داد و رشوه دهنده نيز در اينجا معذب است