آموزه نجات از ديدگاه علامه طباطبايى

آموزه نجات از ديدگاه علامه طباطبايى0%

آموزه نجات از ديدگاه علامه طباطبايى نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

آموزه نجات از ديدگاه علامه طباطبايى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مصطفى آزاديان
گروه: مشاهدات: 12809
دانلود: 1692

توضیحات:

آموزه نجات از ديدگاه علامه طباطبايى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 91 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12809 / دانلود: 1692
اندازه اندازه اندازه
آموزه نجات از ديدگاه علامه طباطبايى

آموزه نجات از ديدگاه علامه طباطبايى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آثار توبه

١ - پاك شدن گناهان :

ملاك تشريع توبه در سلام ، نجات و رهايى از هلاكتى است كه به سبب كفر و شرك و گناهان به وجود مى آيد.

اين رهايى ، وسيله رستگارى و مقدمه رسيدن به سعادت است ، چنان كه خداوند فرمود:( وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) .(٦٨٤)

توبه آن حقيقتى است كه در نفس انسان اثر اصلاحى دارد و جان آدمى را آماده اصلاح مى سازد؛ اصلاحى كه زمينه رسيدن به سعادت و آخرت انسان مى شود.

بنابراين ، توبه حقيقى در از بين بردن گناهان نفسانى اثر دارد.(٦٨٥) در روايات اسلامى نيز آمده است : عن ابى جعفرعليه‌السلام : التائب من الذنب كمن لا ذنب له(٦٨٦)

٢ - دميدن روح اميد در گناهكار:

مفتوح بودن باب توبه ، روح اميد را در دل گناهكاران زنده نگه مى دارد و نمى گذارد آنان دچار نوميدى و خمودى و ركود شوند. روشن است كه اميد، روح را فعال و با نشاط و آدمى را در تصميم گيرى ها، محكم و راسخ و در تلاش هايش خستگى ناپذير مى كند.(٦٨٧)

٣ - توبه كننده محبوب خدا مى شود:

خداوند كسانى را كه از صميم دل از گناه پشيمان مى شوند و به درگاه او توبه مى كنند، دوست مى دارد. چنان كه فرمود:( إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ ) (٦٨٨) و آثار فراوان ديگر كه در آيات و روايات بيان شده است

موانع نجات

پس از پايان يافتن بحث عوامل نجات ، اشاره اى كوتاه به موانع نجات ، خالى از فايده نيست موانع نجات را مى توان در دو عامل اساسى خلاصه كرد:

١ - گناه

درباره گناه به تفصيل بحث شد. نكته قابل اشاره اين است كه گناه و معصيت ، بزرگترين و مهم ترين اسباب ورود به جهنم به شمار مى رود و مى توان گفت همه اسباب شقاوت ، ذيل اين واژه قرار مى گيرند. ولى قرآن تنها به اين عنوان بسنده نكرد و عوامل ديگرى را نيز يادآور است تا شايد ا نسان متذكر شود و به خود آيد.

خداوند درباره عامل گناه مى فرمايد:

( وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ ) (٦٨٩)

( وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ) ،(٦٩٠)

و نيز مى فرمايد:

( إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى ) .(٦٩١)

همانگونه كه ملاحظه شد، اين آيات به طور كلى گناه را موجب هلاكت معرفى كرده اند. در برخى ديگر از آيات ، به گناهان خاصى اشاره شده و آنها را عامل ورود به جهنم مى داند؛ مانند: قتل عمد مومن، (٦٩٢) زراندوزى ،(٦٩٣) دشمنى و مخالفت با خدا و رسول ،(٦٩٤) تكبر،(٦٩٥) شرك و بت پرستى ،(٦٩٦) استهزاى ارزشها،(٦٩٧) ظلم و ستم ،(٦٩٨) آرزوهاى دور و دراز،(٦٩٩) غفلت زدگى ،(٧٠٠) فرار و تخلف از جهاد،(٧٠١) كفر نعمت ،(٧٠٢) دنياطلبى ،(٧٠٣) پيروى از شيطان، (٧٠٤) پنهان سازى حق و دين فروشى ،(٧٠٥) تكيه بر ستمگران ،(٧٠٦) فراموشى قيامت ،(٧٠٧) تصرف مال يتيم ،(٧٠٨) ترك نماز،(٧٠٩) رباخوارى ،(٧١٠) عيبجويى ،(٧١١) اسراف و تبذير،(٧١٢) كفر و نفاق(٧١٣)

٢ - كفر

اگر چه كفر را به عنوان يكى از گناهان برشمرديم ؛ ولى از آن جهت كه در مقابل ايمان قرار دارد و از بزرگترين گناهان به شمار مى آيد، جداگانه و به اندازه بيان ، تنها يك روايت به آن مى پردازيم :

علامه طباطبايىرحمه‌الله بر آن است كه كفر همانند ايمان مراتبى دارد كه از نظر آثار، اختلاف بسيار دارند و در تاييد اين مطلب ، روايتى ذكر مى كند.

زبيرى مى گويد: به حضرت صادقعليه‌السلام عرض كردم وجوه «معانى» كفر در قرآن را براى من بيان فرماييد.

حضرت فرمود: «كفر در كتاب خدا پنج صورت دارد: كفر انكار كه ، خود بر دو قسم است : كفر ترك دستورات خدا، كفر بيزارى و كفر نعمت كفر انكار، انكار خداوندى خدا است و اين ، عقيده كسانى است كه معتقدند نه خدايى در كار است و نه بهشتى و دوزخى و اين عقيده به دو دسته از بى دينها مربوط مى شود كه به آنها دهرى مذهب مى گويند؛ همان هايى كه مى گويند:( وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ ) ،(٧١٤) و اين آيينى است كه از روى خوشآمد واژه استحسان و بدون هيچ گونه تحقيقى براى خود ساخته اند.

خداوند مى فرمايد:إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ (٧١٥) ( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ .) (٧١٦) اين يكى از دو وجه كفر انكار است

صورت دوم ، انكار از روى معرفت است و آن ، اين است كه منكر مى داند مطلب حق است و نزد او ثابت شده ؛ ولى باز انكار مى كند.

خداوند در اين باره مى فرمايد:

( وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا) (٧١٧) و( وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ ) .(٧١٨)

صورت سوم از كفر، كفران نعمت است و اين همان است كه خداوند از حضرت سليمان نقل مى كند:

( هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ) .(٧١٩)

و باز مى فرمايد( وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ ) (٧٢٠) و نيز مى فرمايد:( فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُو نِ). (٧٢١)

صورت چهارم از كفر، ترك اوامر خدا است و اين همان است كه خداوند درباره اش فرمود:

( وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ) .(٧٢٢)

در اين آيه ، خداوند آنها را به سبب ترك دستورش به كفر نسبت داده و ايمانشان را نپذيرفته است از اين رو مى فرمايد:( فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ) (٧٢٣)

صورت پنجم از كفر، كفر برائت «بيزارى» است و اين همان است كه خدا از قول ابراهيمعليه‌السلام نقل مى كند:( كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ. ) (٧٢٤)

در اينجا منظور از كفر بيزار شدن است

خداوند درباره ابليس و بيزارى او از اتباعش در روز قيامت مى فرمايد:

إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ ،(٧٢٥)

( إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ) (٧٢٦)

يعنى از يكديگر بيزار خواهيد شد.(٧٢٧)

در پايان اين روايت ، علامه طباطبايىرحمه‌الله مى نويسد:

اين روايت بيان مى كند كه كفر داراى شدت و ضعف و درجات است(٧٢٨)

فصل سوم : آثار و نتايج نجات

اين فصل ، آثار نجات را در دنيا، لحظه مرگ ، برزخ و قيامت بررسى مى كند.

آثار نجات در دنيا

در مباحث گذشته به اثبات رسيد كه براى تحقق نجات ، به ايمان و عمل صالح نيازمنديم در اين بخش به اين مطلب مى پردازيم كه ايمان و عمل صالح ، افزون بر نجات انسان از آتش دوزخ ، آثار و كاركردهايى نيز در حيات دنيوى دارند.

از آيات قرآن استفاده مى شود كه هر كس به خدا و پيامبر او ايمان آورد و مطابق آن عمل كند، زنده مى شود و هر كس اين چنين نباشد، قهرا مرده خواهد بود:

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ) (٧٢٩)

در آيه ديگرى ، منظور خود را از اين زندگى بيان مى كند:

( مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ) ؛(٧٣٠)

يعنى خداوند به انسان هاى مومنى كه كارهاى نيك انجام مى دهند، حيات پاكيزه اى مى بخشد.

علامه طباطبايىرحمه‌الله در معناى حيات طيبه مى نويسد:

معناى حيات طيبه اين نيست كه خداوند زندگى طبيعى و مادى او را خوب و پاكيزه كند؛ زيرا زندگى طبيعى محكوم به زوال و دگرگونى است و اين نمى تواند طيبه باشد. بنابراين ، خداوند مؤ منان را به زندگى جديدى زنده مى كند كه آن غير از زندگى است كه به ديگران نيز داده است خداوند در اين آيه نفرمود اگر كسى مومن بود و عمل خوب كرد ما زندگى موجود او را پاكيزه مى كنيم ؛ يعنى تنها صفت زندگى او را كه مثلا خبيث بود به طيب تبديل مى كنيم ، بلكه فرمود ما او را به زندگى پاكيزه زنده مى كنيم از اين تعبير استفاده مى شود كه مقصود از حيات طيبه ، زندگى تازه اى است كه در حريم آن ، آلودگى راه ندارد و آثار حقيقى بر آن مترتب مى شود.(٧٣١)

علامه طباطبايىرحمه‌الله آنگاه به آثار حيات طيبه اشاره مى كند و مى نويسد:

مومنان در حيات طيبه داراى علم و قدرتى هستند كه مى توانند حقيقت اشيا را ببينند. از اين رو، اشيا در نگاه آنان به دو گونه حق و باطل نمودار مى شود. آنان از امور باطل كه زندگى مادى دنيا و ظواهر فريبنده آن است دورى مى كنند و به عزت خداوند اعتزاز مى جويند. وقتى عزت مؤ منان از خدا باشد، ديگر وسوسه هاى شيطان و هوا و هوس هاى نفس اماره و فريبندگى هاى دنيا، نمى تواند آنها را ذليل سازد؛ زيرا دريافته اند كه دنيا و نعمت هايش فناپذيرند.

صاحبان حيات طيبه ، دل در گرو پروردگار خويش سپرده اند و جز او را نمى خواهند و جز تقرب به درگاه او را دوست نمى دارند. آنها تنها از سخط خدا در هراسند و براى خويشتن زندگى پاك و جاودانه اى سراغ دارند كه جز پروردگار بخشنده و مهربان آن را اداره نمى كند و در مسير زندگى خود، جز معصيت و نافرمانى خدا، همه چيز را جميل و زيبا مى بينند.

وقتى انسان به چنين جايگاهى برسد، در نفس خود نور و كمال و قوت و عزت و لذت و سروروى مى يابد كه نه ميتوان اندازه اش گرفت و نه مى توان توصيفش كرد. چرا اين گونه نباشد و حال آن كه او در حياتى جاودانه و نعمتى فناناپذير و لذتى خالص از درد و كدورت و سعادتى خالى از شقاوت غرق است و همه اينها، آثارى است حقيقى و ماندگار از آن حيات طيبه بنابراين ، زندگى پاكيزه حياتى خالص است كه هيچ آلودگى در آن نيست تا آن را فاسد و يا آثارش را تباه سازد.(٧٣٢)

علامه طباطبايىرحمه‌الله در جايى ديگر با اشاره به كرامت هايى كه خداوند به اهل نجات در دنيا عنايت فرموده ، مى نويسد: خداوند اين افراد را به حياتى طيب زنده مى كند و به روح ايمان تاييد مى كند(٧٣٣) و از تاريكى ها بيرون مى آورد و به سوى نور حركتشان مى دهد،(٧٣٤) برايشان نورى ايجاد مى كند كه با آن نور مسير زندگى را طى مى كنند،(٧٣٥) خداوند ولى و سرپرست ايشان است ،(٧٣٦) آنها نه ترسى دارند و نه دچار اندوه مى گردند،(٧٣٧) خداوند همواره با آنهاست ،(٧٣٨) اگر او را بخوانند دعايشان را مستجاب مى كند(٧٣٩) و چون به ياد او بيفتند، او نيز به يادشان خواهد بود،(٧٤٠) فرشتگان همواره با بشارت و سلام بر آنان نازل مى شوند(٧٤١) و...(٧٤٢)

قرآن درباره كسانى كه اهل نجات نيستند مى فرمايد: خداوند آنها را گمراه مى كند، از نور به سوى ظلمت بيرون مى برد، بر دلهايشان مهر ميزند و بر گوش و چشمانشان پرده مى افكند و رويشان را به عقب برمى گرداند، شيطان ها را قرين و دمساز آنان مى كند تا گمراهشان كند به گونه اى كه از گمراهى شان خرسند باشند و بپندارند كه راه همان است كه ايشان مى روند، شياطين كارهاى زشتشان را در نظرشان زينت مى بخشند، شياطين سرپرست آنها هستند، خداوند آنها را به طريقى كه خودشان نيز نفهمند، استدراج مى كند و آنها را به لذت ها و زينت هاى ظاهرى دنيا سرگرم مى كند تا از اصلاح خود غافل بمانند و به ادامه طغيان وادارشان مى دارد تا به كلى سرگردان شوند و...(٧٤٣)

بنابراين ، مومن در دنيا غرق در شادى ، شكيبايى ، آرامش ، هدايت ، رضايت ، عبادت و... است ، ولى كافر در دنيا با گمراهى ، جهالت ، سرگردانى ، غم ، اندوه ، احساس پوچى و بى معنايى و... همراه است

آثار نجات در لحظه مرگ

لحظه مرگ بسيار حساس و وحشتناك است و آيات و روايات فراوانى درباره آن سخن گفته اند.

آيات قرآن ، لحظه جان دادن خوبان را اين گونه توصيف مى كند:

١ – (يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً .)(٧٤٤)

علامه طباطبايىرحمه‌الله در تفسير اين آيه ، حديثى به اين مضمون نقل مى كند:

مومن به هنگام مرگ وحشت دارد؛ ولى مامور قبض روح به او دلدارى داده ، مى گويد چرا مى ترسى ؟ من از پدر به تو مهربان تر هستم ؛ چشمانت را باز كن در اين هنگام ، مومن چشمان خود را باز مى كند؛ چهره ملكوتى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه اطهارعليهم‌السلام را مى بيند و سپس از سوى خداوند ندايى مى رسد كه اى روح آرام ، به سوى پروردگارت برگرد و در مدار بندگان مخصوص من قرار بگير و داخل بهشت شو.(٧٤٥)

٢ –( إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ .) (٧٤٦)

اين آيه اشاره دارد كه در لحظه مرگ مؤ منان ، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند و بشارت بهشت را به آنها مى دهند.(٧٤٧)

٣ -( الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ) (٧٤٨) و آيات و روايات ديگر.

در مورد لحظه جان كندن بَدان ، چنين آمده است :

١.( وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ) .(٧٤٩)

٢ -( وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ) .(٧٥٠)

و نيز آيه( فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ .) (٧٥١)

بنابراين ، انسان رستگار، در لحظه مرگ با استقبال و بشارت فرشتگان مواجه شده ، آنان به راحتى و احترام جان او را مى ستانند؛ ولى انسان شقاوتمند، با خشونت و اهانت ، قبض روح مى شود. شايد بتوان گفت كه «ميان افراد مومن و افراد كافر هم به حسب درجات ايمان و كفرشان تفاوت هايى در آسان يا سخت جان كندن ، وجود دارد.»(٧٥٢)

آثار نجات در برزخ

بنابر آنچه از كتاب و سنت استفاده مى شود، انسان پس از مرگ و پيش از برپايى قيامت «رستاخيز عمومى»، يك زندگانى محدود و موقت دارد كه برزخ و واسطه ميان حيات دنيا و حيات آخرت ناميده مى شود.(٧٥٣)

در آغاز ورود به عالم برزخ ، انسان به سبب اعتقادات خود و اعمالى كه در دنيا انجام داده ، مورد بازپرسى خصوصى قرار مى گيرد و پس از محاسبه اجمالى ، به يك زندگى شيرين و گوارا و يا تلخ و ناگوار محكوم مى شود و با همان زندگى ، در انتظار روز رستاخيز عمومى به سر مى برد.(٧٥٤)

«روح انسان در برزخ ، به صورتى كه در دنيا زندگى مى كرد، به سر مى برد؛ اگر از نيكان است ، از سعادت و نعمت و جوار پاكان و مقربان درگاه خدا برخوردار مى شود و اگر از بدان است ، در نقمت و عذاب و مصاحبت شياطين و پيشوايان ظلال مى گذراند.»(٧٥٥)

خداوند درباره سعادت مندان مى فرمايد:

( وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ .) (٧٥٦)

و درباره شقاوت مندان مى فرمايد:

( حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ) .(٧٥٧)

و آيات ديگر.(٧٥٨)

درباره مساله برزخ و راحتى يا سختى آن ، روايات بسيار زياد و به حد تواتر است(٧٥٩) در كتاب تفسير الدر المنثور، ذيل آيه( لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ ) ،(٧٦٠) روايتى را از پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده است كه به خاطر اهميت و فراگير بودنش به لحظه مرگ و حيات برزخى ، به آن مى پردازيم :

براء بن عازب مى گويد: ما با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دنبال جنازه اى از انصار براى تشييع بيرون شديم ، وقتى كه به قبر رسيديم ، هنوز لحد را نچيده بودند. حضرت نشست ، ما نيز در اطراف او نشستيم و چنان مرعوب و مجذوب بوديم كه گويى مرگ بر سر ما سايه افكنده بود. ايشان چوبى در دست داشت و آن را به زمين مى زد، ناگاه فرمود: بنده مومن اگر در دنيا دل از دنيا كنده باشد و همه دل بستگى اش به اخرت باشد، در دم مرگ ، فرشتگانى نورانى و سفيدروى با كفن هاى بهشتى و حنوطى از حنوط بهشت فرود مى آيند و در برابر مومن مى نشينند، به طورى كه مومن همه را مى بيند. آنگاه ملك الموت فرود آمده ، در بالين او مى نشيند و مى گويد: اى جان پاك ، به سوى مغفرت پروردگار و رضوان او بيرون شو. پس جانش ‍ مانند آبى كه از دهان مشك فرو مى ريزد بيرون مى آيد. آرى ، شما جان كندن را غير از اين مى بينيد و به چشم شما طور ديگرى مى آيد. به هر حال ، ملك الموت آن جان را مى گيرد و همين كه گرفت ، فرشتگان ديگر نمى گذارند حتى يك چشم بر هم زدن در دست او بماند، فورا از او مى گيرند و در لاى حنوط و كفنش مى گذارند؛ بويى خوشتر از هر مشكى از آن بر مى خيزد و به اين ترتيب او را به آسمان بالا مى برند، از هيچ جمعيتى از فرشتگان عبور نمى كنند؛ مگر اين كه از روى تعجب مى گويند: اين چه روح پاكى است ! و در جواب مى شنوند، اين روح فلان پسر فلان است در اينجا بهترين اسم هاى او را بر زبان مى آورند تا آن كه به اين عنوان به آسمان دنيايش برسانند. در آن جا اجازه ورود خواسته ، پس از كسب رخصت ، وارد مى شوند. در همين منزل ، مقربين هر آسمانى به استقبالش مى آيند و هر كدام تا آسمانى كه مامور آن آسمان است وى را بدرقه مى كنند، تا به آسمان هفتم برسد. در آن جا از سوى خداوند خطاب مى رسد كه نامه بنده مرا در عليين بنويسيد و او را به زمين برگردانيد؛ چون من بندگان مومن را از زمين آفريده ام و دوباره به زمين برمى گردانم و در قيامت ، از زمين بيرونشان مى آورم و آن وقت روحشان را به جسدشان باز ميگردانم پس روحش را به جسدش بر مى گردانند و آن دو ملك در قبرش فرود آمده ، او را مى نشانند و از او مى پرسند: پروردگارت كيست ؟

در جواب مى گويد: الله تعالى پروردگار من است

مى پرسند: دينت چيست ؟

پاسخ مى دهد: اسلام

مى پرسند: اين مرد كه در بين شما مبعوث شده چه كاره است ؟

مى گويد: رسول الله است

مى پرسند: از كجا مى گويى ؟

جواب مى دهد: كتاب خدا را خواندم و به او ايمان آوردم و تصديقش كردم

در اين جا از آسمان ندايى مى رسد كه بنده مرا تصديق كنيد و از بهشت برايش فرش و لباس ببريد و از قبرش درى به سوى بهشت باز كنيد. سپس ، نسيم و بوى بهشت تا قبرش مى وزد و قبر او تا آنجا كه چشمش كار كند فراخ مى شود. آن وقت ، مردى خوش رو و خوش لباس و خوش بو به نزدش مى آيد و به او مى گويد: بشارت باد تو را به چيزى كه باعث مسرت تو است اين بود آن روزى كه در دنيا وعده داده شدى ،

مى پرسد: تو كيستى كه از سر و رويت خير مى بارد؟

پاسخ مى دهد: من عمل صالح توام

در اينجا از فرط خوشحالى عرض مى كند: پروردگارا! قيامت را زودتر به پا دار تا زودتر به اهل و مال خود برسم

سپس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بنده كافر وقتى به سوى آخرت و مرگ روى مى آورد و از دنيا نااميد مى شود، فرشتگانى سياه چهره با لباس هايى خشن به استقبالش مى آيند و در برابرش مى نشينند، آنگاه ملك الموت بر بالينش حاضر شده ، مى گويد: اى جان خبيث ، از بدن به سوى سخط و غضب پروردگار بيرون آى آنگاه مانند شانه كه خش و خاشاك را از پشم تر مى گيرد، جان او را از كالبدش بيرون مى كشد.

سپس فرشتگان بدون لحظه اى درنگ ، روح او را از ملك الموت گرفته در آن پلاسها نهاده ، بالا مى برند. در اينجا بويى گنديده تر از هر مردار از آن خارج مى شود و به هيچ جماعتى از فرشتگان عبور داده نمى شود، مگر اين كه از روى تعجب مى پرسند: اين روح پليد از كيست ؟

مى گويند: اين روح فلان بن فلان است و زشت ترين اسماء را به زبان مى آورند. همچنان او را مى برند تا به آسمان دنيا برسند. در آنجا اجازه ورود مى خواهند، ولى در را به رويشان باز نمى كنند.

در اينجا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين آيه را قرائت فرمود( لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ )

سپس فرمود: خداى متعال به فرشتگان خطاب مى كند، نام اين شخص را در سجين - در پايين ترين طبقات زمين - بنويسيد. ملائكه پس از شنيدن خطاب ، روح او را به وضع خفت بارى به دور مى اندازند. سپس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آيه :( وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ ) ،(٧٦١) را تلاوت فرمود.

آنگاه افزود: روحش را در قبر به جسدش ملحق مى كنند؛ سپس دو فرشته ماءمور پرسش قبر، او را مى نشانند و درباره پروردگار، دين و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از او مى پرسند و او در جوابشان مى گويد:

«هاه ، هاه ، نمى دانم».

آنگاه از آسمان ندا مى رسد: اين بنده من دروغگو است ، بسترش را از آتش ‍ فراهم كنيد و از قبرش درى به دوزخ باز كنيد تا از حرارت دوزخ و سموم آن به او برسد و قبر او چنان تنگ گردد كه شانه هايش در هم خرد شود.

آنگاه مردى زشت رو و كثيف و بدبو در برابرش مجسم مى شود و او را به وضع نكبت بارش بشارت مى دهد و مى گويد: اين همان روزى بود كه انبيا در دنيا فرارسيدنش را وعده مى دادند.

مى پرسد: تو كيستى كه از سر و رويت شر مى بارد؟

پاسخ مى دهد: من عمل بد توام آنگاه سر به آسمان برداشته ،

عرض مى كند: پروردگارا، قيامت را به پا مدار.(٧٦٢)

علامه طباطبايىرحمه‌الله درباره اين روايت مى نويسد:

اين روايت ، از روايات مشهورى است كه بيشتر مولفان ، آن را به همين روش كه ديديد، روايت كرده اند و در معناى آن روايات ديگرى از طريق شيعه از ائمه اهل بيتعليهم‌السلام نقل شده است كه در جلد اول الميزان ، ذيل آيه( وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ.. .) (٧٦٣) به پاره اى از آنها اشاره شده است(٧٦٤)

بنابراين ، قبر يا بوستانى از باغ هاى بهشت است و يا گودالى از گودال هاى دوزخ ، چنانكه حضرت علىعليه‌السلام فرمود: القبر روضة من رياض ‍ الجنة او حفرة من حفر النار.(٧٦٥)

گفتنى است بنابر برخى از روايات ،مؤ منان گنه كار، متناسب با گناه خود در حيات برزخى عذاب مى بينند تا از گناهان خود تطهير شوند و پاك وارد عالم قيامت شوند.(٧٦٦)

چنان كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ضغطة القبر للمومن كفارة لما كان منه من تضييع النعم(٧٦٧)

فشار قبر مومن ، سبب كفاره و جبران گناه اسراف و ضايع كردن نعمت هايى است كه انجام داده است و...(٧٦٨)

آثار نجات در قيامت

قرآن كريم ، در موارد فراوان و با نام هاى گوناگون از روز رستاخيز ياد كرده و سرنوشتى را كه جهان و جهانيان در اين روز دارند گاهى به اجمال و گاهى به تفصيل بيان كرده است

از آيات قرآن برمى آيد كه براى برپايى جهان آخرت ، نظام اين جهان به كلى دگرگون مى شود(٧٦٩) و جهان ديگرى با ويژگى هاى ديگرى بر پا مى شود(٧٧٠) و آنگاه همه انسان ها از آغاز تا پايان خلقت با هم زنده مى شوند(٧٧١) و به سوى محضر الاهى روانه مى گردند(٧٧٢) و همگى در صحنه عظيمى فراهم مى آيند.(٧٧٣)

در آن روز، حقايق آشكار مى شود(٧٧٤) و حكومت و سلطنت الاهى ظهور تام مى يابد(٧٧٥) و چنان هيبتى بر خلايق سايه مى افكند كه هيچ كس را ياراى بلند سخن گفتن نيست ،(٧٧٦) هر كس به فكر سرنوشت خويش ‍ است و همه ، حتى فرزند از پدر و مادر فرار مى كنند(٧٧٧) و اساس رشته نسل ها و سبب ها مى گسلد(٧٧٨) و دوستى هايى كه بر پايه منافع و معيارهاى دنيوى و شيطانى بوده ، تبديل به دشمنى مى شود،(٧٧٩) و حسرت و پشيمانى از تقصيرهاى گذشته ، دلها را فرامى گيرد.(٧٨٠)

آنگاه دادگاه عدل الاهى تشكيل مى شود، و اعمال همه بندگان حاضر مى گردد،(٧٨١) نامه اعمال توزيع مى شود(٧٨٢) و انتساب هر كارى به فاعل آن ، چنان آشكار است كه ديگر نيازى نيست از كسى بپرسند چه كرده اى ؟(٧٨٣) در آن روز، حساب همه به دقت رسيدگى و با ميزان الهى سنجيده مى شود(٧٨٤) و بر اساس عدل داورى مى شوند.

هر كس نتيجه كوشش خود را مى يابد،(٧٨٥) به نيكوكاران ، ده برابر پاداش ‍ داده مى شود،(٧٨٦) اما كسانى كه ديگران را گمراه كرده اند، افزون بر گناهان خود، معادل گناهان گمراه شدگان را نيز بر دوش مى كشند.(٧٨٧) در آن روز عوض و بدلى از كسى نيز پذيرفته نمى شود(٧٨٨) و شفاعت كسى نيز پذيرفته نيست ،(٧٨٩) مگر كسانى كه از طرف خداى متعال ماذون باشند و بر اساس معيارهاى مورد رضاى خدا شفاعت كنند.(٧٩٠)

در آن روز، حكم الاهى اعلام مى شود(٧٩١) و به سبب آن ، نيكوكاران و بدكاران از يكديگر جدا مى شوند.(٧٩٢) مومنان روسفيد و شاد و خندان به سوى بهشت(٧٩٣) و كافران و منافقان ، روسياه و اندوهگين و با ذلت و خوار به سوى دوزخ روانه مى گردند.(٧٩٤)

هنگامى كه مؤ منان به بهشت نزديك مى شوند، درهاى آن گشوده مى شود و فرشتگان رحمت به استقبال آنان مى آيند و با سلام و احترام ، مژده سعادت ابدى به ايشان مى دهند.(٧٩٥)

از سوى ديگر، هنگامى كه كافران و منافقان به دوزخ مى رسند، درهاى آن باز مى شود و فرشتگان عذاب ، با خشونت آنان را مورد سرزنش قرار داده ، به ايشان وعده عذاب ابدى مى دهند.(٧٩٦)

بنابراين ، اقامت گاه ابدى اهل نجات ، بهشت است و اقامتگاه ابدى هلاك شدگان جهنم از اين رو، نخست درباره بهشت و نعمت هاى آن و سپس درباره دوزخ و نقمت هاى آن و مسايل مربوط به اين دو جايگاه بحث مى كنيم :