چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه (سلام الله علیها)0%

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده: عبدالله صالحى
گروه:

مشاهدات: 6424
دانلود: 2421

توضیحات:

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 59 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6424 / دانلود: 2421
اندازه اندازه اندازه
چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

بهترين الگو براى بانوان

عبداللّه بن عباس و ديگر راويان حكايت كنند:

هنگامى كه زمان رحلت يگانه دخت نبوّت، همسر ولايت حضرت فاطمه زهراءعليها‌السلام نزديك شد، اءسماء بنت عميس را طلب كرد.

و چون اسماء نزد ايشان حضور يافت، به او فرمود:

اى اسماء! وقت جدائى و فراق من فرا رسيده است، مى خواهم بعد از آن كه فوت نمودم، جسد مرا به وسيله اى بپوشانى، تا آن كه هنگام تشييع جنازه ام و حجم بدنم مورد ديد افراد نامحرم قرار نگيرد.

اسماء با شنيدن اين كلمات بسيار اندوهگين و محزون گرديد.

و چون حضرت زهراء مرضيّهعليها‌السلام ، بر خواسته و پيشنهاد خود اصرار ورزيد، اسماء اظهار داشت: اى حبيبه خدا! من در حبشه، تخت هائى را ديده ام كه مخصوص حمل و تشييع جنازه زن درست مى كرده اند.

حضرت زهراءعليها‌السلام با شنيدن آن خوشحال شد و تقاضا نمود كه تابوتى همانند آن را برايش تهيّه نمايند.

وقتى اسماء آن تابوت را تهيّه كرد و نزد ايشان آورد، حضرت آن را مشاهده نمود و فرمود:

شما با اين تابوت، جسد مرا از ديد افراد و نامحرمان مستور و پنهان خواهيد داشت، خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.( ۵۱ )

و همين داستان را نيز امام جعفر صادقعليه‌السلام با اندك تفاوتى بيان فرموده است و در پايان به نقل از قول پدرش حضرت باقر العلومعليه‌السلام مى افزايد:

اوّلين تابوتى كه در اسلام براى حمل جنازه ساخته شد، تابوت مادرم، زهراءعليها‌السلام بود.

دعائم الاسلام: ج ۱، ص ۲۳۲ و مستدرك الوسائل: ج ۲، ص ۳۱۶، ح ۵.

وصاياى حضرت

حضرت زهراء مظلومهعليها‌السلام ، آن سرور زنان در آخرين لحظات عمر خود، به همسرش اميرالمؤ منين، امام علىّعليه‌السلام خطاب كرد و چنين اظهار نمود:

يا علىّ! تو خود گواهى كه در دوران زندگى از من دروغ و خيانتى سر نزده است، در تمام مسائل و جريانات گوناگون زندگى، من با تو مخالفتى نداشته ام، بلكه هميشه در تمام لحظات سعى كرده ام كه يار و ياور تو بوده باشم.

اكنون از تو مى خواهم، چنانچه بعد از من خواستى همسرى برگزينى، اءمامه دختر خواهرم را انتخاب نمائى، كه او براى فرزندانم چون مادرى دلسوز و مهربان است.

تابوتى برايم تهيّه كنيد و جنازه ام را درون آن قرار دهيد تا هنگام تشييع، بدنم پنهان و پوشيده باشد و حجم بدنم مورد ديد افراد و توجّه نامحرمان قرار نگيرد.

هنگامى كه شب فرا رسيد و افراد، در خانه هاى خود خوابيدند، جنازه ام را حمل و تشييع كنيد، تا اشخاصى كه بر من ظلم كردند و حقّ ما را غصب نمودند، در تشييع جنازه ام شركت نكنند، چون كه آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند.

اجازه ندهيد، آن هائى كه بر ما ظلم كرده اند و كسانى كه تابع ايشان شده اند بر جنازه من نماز بخوانند. سپس افزود: اى پسر عمو! وقتى روح از بدنم خارج شد و خواستى مرا غسل دهى، بدنم را برهنه منما، چون كه من خود را شسته ام.

و مرا پس از غسل، از باقيمانده حُنوط پدرم، رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حُنوط كن.

و خودت به همراه ديگر نزديكان و ياران باوفا، نماز را بر جنازه ام اقامه كنيد.

و آن گاه بدون آگاهى و اطّلاع ديگران، مرا در محلّى مخفى، دفن نمائيد تا آن كه محلّ دفنم نيز، از نامحرمان و غاصبان و ظالمان پنهان و مستور باشد. و ضمن آن كه هيچ يك از آن هائى كه بر من و تو ظلم كردند نبايد در مراسم دفن من شركت كنند، محل قبرم نيز مخفى باشد.( ۵۲ )

عروج ملكوتى يا پرواز نجاتبخش

امام جعفر صادقصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حكايت فرمايد:

هنگامى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رحلت نمود، دو چيز گرانبها را در بين امّت خود به عنوان امانت قرار داد، كه يكى قرآن و ديگرى عترت و اهل بيتشعليهم‌السلام بود.

پس از آن به نقل از فاطمه زهراءعليها‌السلام حكايت فرمايد:

چند روزى پس از رحلت پدرم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، ايشان را در خواب ديدم و اظهار داشتم:

اى پدرجان! تو رفتى و با رفتن تو ارتباط ما با عالم وحى قطع گرديد؛ و هنوز سخنم پايان نيافته بود كه در همين لحظات متوجّه شدم، چندين نفر از فرشته هاى الهى نزد من آمدند و مرا به همراه خود بالا بردند.

وقتى وارد آسمان ها شدم، ساختمان هاى با شكوه و باغات بسيار سبز و خرّم را ديدم و چون به يكى از آن قصرهاى بهشتى نزديك شدم، مشاهده كردم كه چندين حوريه از آن بيرون آمدند و مى خنديدند و به يكديگر بشارت مى دادند.

و من با ديدن چنان صحنه هاى سعادت بخش و دلنشين، بسيار علاقه مند شدم كه نزد آن ها بمانم و برنگردم؛ ليكن در همين حالت از خواب بيدار شدم.

سپس حضرت صادقعليه‌السلام به نقل از اميرالمؤ منين، امام علىّعليه‌السلام چنين فرمود:

ناگهان ديدم كه فاطمه زهراءعليها‌السلام حيرت زده و پريشان از خواب بيدار شد و مرا صدا زد، جلو رفتم و جريان را جويا شدم؟

و چون آن مخدّره مظلومه، خواب خود را برايم بيان نمود، از من عهد و پيمان گرفت كه چون رحلت نمايد كسى در مراسم تشييع و تدفين وى شركت نكند، مگر سه نفر از زنان به نام هاى:

امّ سلمه، امّ اءيمن و فضّه.

و هشت نفر از مردان كه به نام هاى:

دو فرزندش، حسن و حسين، عبداللّه بن عبّاس، سلمان فارسى، عمّار ياسر، مقداد و ابوذر غفارى بودند.

حضرت امام علىّعليه‌السلام در ادامه فرمود: و در آن شبى كه وعده الهى فرا رسيد و فاطمه زهراءعليها‌السلام در آن شب قبض روح گرديد، متوجّه شدم كه آن مظلومه، بر عدّه اى تازه وارد سلام مى دهد و مى گويد: «وعليكم السّلام».

بعد از آن، همسر مظلومه ام به من خطاب كرد و اظهار داشت:

يا علىّ! اين جبرئيل امين است كه بر من وارد شده و مرا بر نعمت هاى بهشتى بشارت مى دهد.

پس از گذشت لحظه اى ديگر، باز اظهار نمود: «و عليكم السّلام»، و سپس به من خطاب نمود: اى پسر عمو! اين ميكائيل است كه بعد از جبرئيل بر من وارد شد.

در مرتبه سوّم دختر رسول خدا چشم هاى خود را گشود و اظهار داشت: و اين عزرائيل است كه اكنون وارد شد؛ و پدرم اوصاف و حالاتش را برايم گفته بود.

و بعد از آن عزرائيل را مورد خطاب قرار داد و گفت: سلام بر تو، اى گيرنده ارواح! تعجيل نما و جانم را برگير، وليكن سعى كن مرا عذاب ندهى و جانم را به سختى نگيرى.

و سپس به درگاه پروردگار متعال چنين اظهار نمود: بار خداوندا! من به سوى رحمت و بركات تو مى آيم، نه به سمت آتش و عذابِ دردناكى كه به معصيت كاران وعده داده اى.

و آن گاه، آن بانوى ستمديده در حالى كه رو به قبله دراز كشيده بود چشم هاى خويش را بر هم نهاد و به عالم بقاء رحلت نمود.( ۵۳ )

در سوگ حضرت زهراء سلام اللّه عليها

بتاب اى مه تو بر كاشانه من

كه تاريك است امشب خانه من

بتاب اى مه كه بينم روى نيلى

بشويم در دل شب جاى سيلى

بتاب اى مه كه تا با قلب خسته

دهم من غسل، پهلوى شكسته

بتاب اى مه كه شُويم من شبانه

ز اشك ديده، جاى تازيانه

بتاب اى مه كه تا كلثوم و زينب

ببيند روى مادر در دل شب

بتاب اى مه حسن مادر ندارد

حسين من كسى بر سر ندارد

بتاب اى مه گلستانم خزان شد

به زير خاك، زهراى جوان شد( ۵۴ )

* *

بريز آب روان اَسماء، ولى آهسته آهسته

به جسم اطهر زهراء، ولى آهسته آهسته

ببين بشكسته پهلويش، سيه گرديده بازويش

به ريز آب روان رويش، ولى آهسته آهسته

بُوَدخون جارى اى اسماء هنوز از سينه زهرا

بنالم زين مصيبت ها، ولى آهسته آهسته

حسن اى نورچشمانم،حسين اىراحت جانم

بيائيد اى عزيزانم،ولى آهسته آهسته

همه خواب وعلىّ بيدار،سرش بنهاده برديوار

بگريد با دل خونبار، ولى آهسته آهسته

روم شب ها سراغ او، به قبر بى چراغ او

بگريم از فراق او، ولى آهسته آهسته

* *

سينه اى كز معرفت گنجينه اسرار طور سينا تجلّى مشعلى از نور شد

كى سزاوار فشار آن در و ديوار سينه سيناى وحدت، مشتعل از نار بود

آن كه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى

از كجا، پهلوى او را تاب آن آزار بود

گردش گردون دون بين، كز جفاى سامرى

نقطه پرگار وحدت، مركز مسمار بود

صورتش نيلى شدازسيلى كه چون سيل سياه

روى گيتى زين مصيبت تا قيامت تار بود( ۵۵ )

پنج درس آموزنده و ارزشمند

۱. امام جعفر صادقصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حكايت فرمايد:

حضرت فاطمه زهراءعليها‌السلام هر هفته، صبح هاى شنبه به زيارت قبور شهدا مى رفت و بر قبر حمزه حضور مى يافت و برايش دعا و استغفار مى نمود.( ۵۶ )

۲. امام موسى بن جعفر به نقل از اميرالمؤ منين، علىّعليهما‌السلام حكايت فرمايد:

روزى حضرت زهراءعليها‌السلام نزد پدرش، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، كه مردى نابينا وارد شد؛ و حضرت فاطمهعليها‌السلام خود را مخفى كرد. هنگامى كه مرد نابينا خارج شد، حضرت رسول اظهار داشت:

اى فاطمه! با اين كه مى دانستى، او نابينا است و تو را نمى بيند، با اين حال چرا پنهان شدى؟

پاسخ داد: بلى، او نابينا بود ولى من كه بينا بودم و چشم داشتم.

و سپس افزود: همان طورى كه مرد نبايد به زن نامحرم نگاه كند، زن هم نبايد به مرد نامحرم نگاه نمايد، علاوه بر آن، از اندام زن، بوئى تراوش مى كند كه نبايد نامحرم نزديك او قرار گيرد.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: به راستى كه تو پاره تن من هستى.(۵۷)

۳. امام جعفر صادقصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

حضرت زهراءعليها‌السلام سبزى خُرفه را بسيار دوست مى داشت.

و اين گياه به عنوان «بَقلة الزّهراء» معروف بود؛ خدا لعنت كند بنى اميّه را كه از روى دشمنى با ما، آن را بَقلة الحَمقاء ناميدند.( ۵۸ )

در كُتب طبّ خواصّ بسيارى براى خُرفه بيان شده است.

۴. جابر بن عبداللّه انصارى حكايت كند:

روزى پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر فاطمه مرضيّهعليها‌السلام وارد شد و ديد آن مخدّره. خود را به وسيله جُل پلاس شتر پوشانده است و مشغول دستاس كردن مى باشد.

و شير خواره اش نيز در دامانش شير مى نوشد.

حضرت رسول گريان شد و فرمود: اى دخترم! تلخى هاى دنيا زودگذر مى باشد وليكن لذّتهاى آخرت جاويد است.

فاطمه زهراء اظهار داشت: من خداوند را بر نعمت هايش شكر مى گويم و در تمام حالات حقّ او را پاس مى دارم.

در همين لحظه بود كه خداوند متعال اين آيه شريفه قرآن را بر حضرت رسول فرستاد:( وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى ) .( ۵۹ )

۵. و امام سجّادعليه‌السلام فرمود: اسماء بنت عميس حكايت كرده است:

روزى اميرالمؤ منين علىّعليه‌السلام در يكى از جنگ ها غنيمتى به دست آورد و گردنبندى براى همسرش فاطمهعليها‌السلام خريدارى كرد و به عنوان هديّه تحويل او داد و حضرت آن را پوشيد.

روز بعد، حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به منزل ايشان آمد و گردنبند را در گردن دخترش ديد، فرمود: دخترم! مردم و دنيا تو را نفريبند، تو دختر رسول خدائى، مبادا به تجمّلات دنيا و زر و زيور آن دل خوش كنى.

حضرت زهراءعليها‌السلام با شنيدن اين سخن، گردنبند را از گردن خود در آورد و پس از فروش با پولش غلامى خريد و او را آزاد كرد و پيامبر خدا شادمان و مسرور گشت.(۶۰)

بلبل شيرين سخن

دختر فكر بكر من، غنچه لب چو وا كند

از نمكين كلام خود، حقّ نمك ادا كند

طوطى طبع شوخ ‌من،گركه شكرشكن شود

كام زمانه راپر از شكّرجان فزا كند

بلبل نطق من ز يك، نغمه عاشقانه اى

گلشن دهر را پر از، زمزمه و نوا كند

ناطقه مرا مگر، روح قُدُس كند مدد

تا كه ثناى حضرت، سيّده نساء كند

فيض نخست و خاتمه، نور جمال فاطمه

چشم دل از نظاره در، مبداء و منتهى كند

صورت شاهد ازل معنى حسن لم يزل

و هم چگونه وصفِ آئينه حق نما كند

مطلع نور ايزدى، مبداء فيض سرمدى

جلوه او حكايت از خاتم انبيا كند( ۶۱ )

چهل حديث گهربار منتخب

۱. قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه عليها:

نَحْنُ وَسيلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَيْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أنْبيائِهِ .( ۶۲ )

ترجمه:

فرمود: ما أهل بيت پيامبر وسيله ارتباط خداوند با خلق او هستيم، ما برگزيدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشيم، ما حجّت و راهنما خواهيم بود؛ و ما وارثان پيامبران الهى هستيم.

۲. قالَتْعليها‌السلام :وَهُوَ الا مامُ الرَبّانى، وَالْهَيْكَلُ النُّورانى، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْيابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ .( ۶۳ )

ترجمه:

در تعريف امام علىّعليه‌السلام فرمود: او پيشوائى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گوينده اى حقّگو و هدايتگر است، او مركز و محور امامت و رهبريّت است.

۳. قالَتْعليها‌السلام :أبَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، يُقْيمانِ اءَودَّهُمْ، وَ يُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اءطاعُوهُما، وَ يُبيحانِهِمُ النَّعيمَ الدّائم إ نْ واقَفُوهُما .( ۶۴ )

ترجمه:

فرمود: حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىّعليه‌السلام ، والِدَين اين امّت هستند، چنانچه از آن دو پيروى كنند آن ها را از انحرافات دنيوى و عذاب هميشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.

۴. قالَتْعليها‌السلام :مَنْ أصْعَدَ إلىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ .( ۶۵ )

ترجمه:

فرمود: هركس عبادات و كارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترين مصلحت ها و بركات خود را براى او تقدير مى نمايد.

۵. قالَتْعليها‌السلام :إنَّ السَّعيدَ كُلَّ السَّعيدِ، حَقَّ السَّعيدِ مَنْ أحَبَّ عَليّا فى حَياتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ .( ۶۶ )

ترجمه:

فرمود: همانا حقيقت و واقعيّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّعليه‌السلام در زمان حيات و پس از رحلتش خواهدبود.

۶. قالَتْعليها‌السلام :إلهى وَ سَيِّدى، أسْئَلُكَ بِالَّذينَ اصْطَفَيْتَهُمْ، وَ بِبُكاءِ وَلَدَيَّ فى مُفارِقَتى اءَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شيعَتى، وَشيعَةِ ذُرّيتَى .( ۶۷ )

ترجمه:

فرمود: خداوندا، به حقّ اولياء و مقرّبانى كه آن ها را برگزيده اى، و به گريه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ايشان، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شيعيان و پيروان ما را ببخشى.

۷. قالَتْعليها‌السلام :شيعَتُنا مِنْ خِيارِ أهْلِ الْجَنَّةِ وَكُلُّ مُحِبّينا وَ مَوالى اَوْليائِنا وَ مُعادى أعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا .( ۶۸ )

ترجمه:

فرمود: شيعيان و پيروان ما، و همچنين دوستداران اولياء ما و آنان كه دشمن دشمنان ما باشند، نيز آن هائى كه با قلب و زبان تسليم ما هستند بهترين افراد بهشتيان خواهند بود.

۸. قالَتْعليها‌السلام :وَاللّهِ يَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إ نّى اءكْرَهُ اءنْ يُصيبَ الْبَلاءُ مَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ اءنّى سَاءُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ اءجِدُهُ سَريعَ الاْ جابَةِ .( ۶۹ )

ترجمه:

حضرت به عمر بن خطّاب فرمود:

سوگند به خداوند، اگر نمى ترسيدم كه عذاب الهى بر بى گناهى، نازل گردد؛ متوجّه مى شدى كه خدا را قسم مى دادم و نفرين مى كردم.

و مى ديدى چگونه دعايم سريع مستجاب مى گرديد.

۹. قالَتْعليها‌السلام :وَاللّهِ، لاكَلَّمْتُكَ اءبَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَيْكَ فى كُلِّ صَلوةٍ .( ۷۰ )

ترجمه:

پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت، خطاب به ابوبكر كرد و فرمود: به خدا سوگند، ديگر با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرين خواهم كرد.

۱۰. قالَتْعليها‌السلام :إنّى أُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ، اءنَّكُما اَسْخَطْتُمانى، وَ ما رَضيتُمانى، وَ لَئِنْ لَقيتُ النَبِيَّ لا شْكُوَنَّكُما إلَيْهِ .( ۷۱ )

ترجمه:

هنگامى كه ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود:

خدا و ملائكه را گواه مى گيرم كه شما مرا خشمناك كرده و آزرده ايد، و مرا راضى نكرديد، و چنانچه رسول خدا را ملاقات كنم شكايت شما دو نفر را خواهم كرد.

۱۱. قالَتْعليها‌السلام :لاتُصَلّى عَلَيَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَاللّهِ وَ عَهْدَ اءبى رَسُولِ اللّهِ فى اءميرالْمُؤ منينَ عَليّ، وَ ظَلَمُوا لى حَقىّ، وَاءخَذُوا إ رْثى، وَخَرقُوا صَحيفَتى اللّتى كَتَبها لى اءبى بِمُلْكِ فَدَك .( ۷۲ )

ترجمه:

فرمود: افرادى كه عهد خدا و پيامبر خدا را درباره اميرالمؤ منين علىّعليه‌السلام شكستند، و در حقّ من ظلم كرده و ارثيّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدك پاره كردند، نبايد بر جنازه من نماز بگذارند.

۱۲. قالَتْعليها‌السلام :إلَيْكُمْ عَنّى، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَديرِكُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصيركُمْ، هَلْ تَرَكَ اءبى يَوْمَ غَديرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ .( ۷۳ )

ترجمه:

خطاب به مهاجرين و انصار كرد و فرمود:

از من دور شويد و مرا به حال خود رها كنيد، با آن همه بى تفاوتى و سهل انگارى هايتان، عذرى براى شما باقى نمانده است.

آيا پدرم در روز غدير خم براى كسى جاى عذرى باقى گذاشت؟

۱۳. قالَتْعليها‌السلام :جَعَلَ اللّهُ الاْ يمانَ تَطْهيرا لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزيها لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ، وَالزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَالصِّيامَ تَثْبيتا لِلاْ خْلاصِ، وَالْحَّجَ تَشْييدا لِلدّينِ .( ۷۴ )

ترجمه:

فرمود: خداوند سبحان، ايمان و اعتقاد را براى طهارت از شرك و نجات از گمراهى ها و شقاوت ها قرار داد.

و نماز را براى خضوع و فروتنى و پاكى از هر نوع تكّبر، مقرّر نمود.

و زكات (و خمس ) را براى تزكيه نفس و توسعه روزى تعيين نمود.

و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست.

و حجّ را براى استحكام اساس شريعت و بناء دين اسلام واجب نمود.

۱۴. قالَتْعليها‌السلام :يا أبَاالْحَسَنِ، إنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَهِدَ إ لَىَّ وَ حَدَّثَنى أ نّى اَوَّلُ أهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِ مْرِاللّهِ تَعالى وَارْضَ بِقَض ائِهِ .( ۷۵ )

ترجمه:

فرمود: اى ابا الحسن! همسرم، همانا رسول خدا با من عهد بست واظهار نمود: من اوّل كسى هستم از اهل بيتش كه به او ملحق مى شوم وچاره اى از آن نيست، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهى خوشنود باش.

۱۵. قالَتْعليها‌السلام :مَنْ سَلَّمَ عَلَيْهِ اَوْ عَلَيَّ ثَلاثَةَ اءيّامٍ اءوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ، قُلْتُ لَها: فى حَياتِهِ وَ حَياتِكِ ؟

قالَتْ:نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا .( ۷۶ )

ترجمه:

فرمود: هر كه بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام كند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند، چه در زمان حيات و يا پس از مرگ ما باشد.

۱۶. قالَتْعليها‌السلام :ما صَنَعَ أبُوالْحَسَنِ إلاّ ما كانَ يَنْبَغى لَهُ، وَلَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسيبُهُمْ وَطالِبُهُمْ .( ۷۷ )

ترجمه:

فرمود: آنچه را امام علىّعليه‌السلام نسبت به دفن رسول خدا و جريان بيعت انجام داد، وظيفه الهى او بوده است، و آنچه را ديگران انجام دادند خداوند آن ها را محاسبه و مجازات مى نمايد.

۱۷. قالَتْعليه‌السلام :خَيْرٌ لِلِنّساءِ أنْ لايَرَيْنَ الرِّجالَ وَلايَراهُنَّ الرِّجالُ .(۷۸)

ترجمه:

فرمود: بهترين چيز براى حفظ شخصيت زن آن است كه مردى را نبيند و نيز مورد مشاهده مردان قرار نگيرد.

۱۸ قالَتْعليها‌السلام :أوُصيكَ يا أبَاالْحَسنِ أنْ لاتَنْسانى، وَ تَزُورَنى بَعْدَ مَماتى .( ۷۹ )

ترجمه:

ضمن وصيّتى به همسرش اظهار داشت: مرا پس از مرگم فراموش نكنى.

و به زيارت و ديدار من بر سر قبرم بيائى.

۱۹. قالَتْعليها‌السلام :إنّى قَدِاسْتَقْبَحْتُ ما يُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إ نّهُ يُطْرَحُ عَلىَ الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَيَصِفُها لِمَنْ رَأى، فَلا تَحْمِلينى عَلى سَريرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرينى، سَتَرَكِ اللّهُ مِنَ النّارِ .( ۸۰ )

ترجمه:

در آخرين روزهاى عمر پر بركتش ضمن وصيّتى به اسماء فرمود: من بسيار زشت و زننده مى دانم كه جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه اى روى بدنش تشييع مى كنند.

و افرادى اندام و حجم بدن او را مشاهده كرده و براى ديگران تعريف مى نمايند.

مرا بر تخت و بلانكاردى كه اطرافش پوشيده نيست و مانع مشاهده ديگران نباشد قرار مده بلكه مرا با پوشش كامل تشييع كن، خداوند تورا از آتش جهنّم مستور و محفوظ نمايد.

۲۰. قالَتْعليها‌السلام :....إنْ لَمْ يَكُنْ يَرانى فَإ نّى اءراهُ، وَ هُوَ يَشُمُّ الريح .( ۸۱ )

ترجمه:

مرد نابينائى وارد منزل شد و حضرت زهراءعليها‌السلام پنهان گشت، وقتى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علّت آن را جويا شد؟

در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابينا مرا نمى بيند، من او را مى بينم، ديگر آن كه مرد، حسّاس است و بوى زن را استشمام مى كند.

۲۱. قالَتْعليها‌السلام :أ صْبَحْتُ وَ اللّهِ! عاتِقَةً لِدُنْياكُمْ، قالِيَةً لِرِجالِكُمْ .( ۸۲ )

ترجمه:

بعد از جريان غصب فدك و احتجاج حضرت، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جويا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنيا را آزاد كردم و هيچ علاقه اى به آن ندارم، همچنين دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.

۲۲. قالَتْعليها‌السلام :إنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِما أمَرْناكَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناكَ عَنْهُ، قَاءنْتَ مِنْ شيعَتِنا، وَ إلاّ فَلا .( ۸۳ )

ترجمه:

فرمود: اگر آنچه را كه ما اهل بيت دستور داده ايم عمل كنى و از آنچه نهى كرده ايم خوددارى نمائى، تو از شيعيان ما هستى وگرنه، خير.

۲۳. قالَتْعليها‌السلام :حُبِّبَ إلَيَّ مِنْ دُنْياكُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ كِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْ نْفاقُ فى سَبيلِ اللّهِ .

ترجمه: فرمود: سه چيز از دنيا براى من دوست داشتنى است: تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و كمك به نيازمندان در راه خدا.

۲۴. قالَتْعليها‌السلام :أُوصيكَ اَوّلاً أنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدى بِإبْنَةِ اُخْتى أمامَةَ، فَإ نَّها تَكُونُ لِوُلْدى مِثْلى، فَإ نَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ .( ۸۴ )

ترجمه:

در آخرين لحظات عمرش به همسر خود چنين سفارش نمود:

پس از من با دختر خواهرم اءمامه ازدواج نما، چون كه او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متديّن است.

همانا مردان در هر حال، نيازمند به زن مى باشند.