راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء0%

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء نویسنده:
محقق: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
مترجم: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
گروه: اخلاق اسلامی

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

نویسنده: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
محقق: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
مترجم: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
گروه:

مشاهدات: 35043
دانلود: 3970

توضیحات:

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 35043 / دانلود: 3970
اندازه اندازه اندازه
راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

نویسنده:
فارسی

فصل: دانستن وقت و حضور قلب در آن

مى گويم: امّا درباره وقت نماز يكى از دانشمندان ما- كه رحمت خدا بر همه آنان باد- گفته است: به هنگام درآمدن آن به ياد آور كه آن ميعادگاهى است كه خداوند قرار داده است تا به خدمت او قيام كنى، و شايستگى حضور در پيشگاه او را به دست آورى و به توفيق طاعت او نايل شوى. و بايد به هنگام دخول وقت نماز در دلت شادى و بر چهره ات خوشحالى ظاهر شود، زيرا آن سبب تقرّب توبه خداوند و وسيله اى براى رستگارى توست. بنابراين با گرفتن طهارت و حفظ نظافت و پوشيدن لباس شايسته خود را براى راز و نياز گفتن با خدا آماده كن، چنان كه اگر بخواهى بر يكى از شاهان دنيا وارد شوى خود را براى آن مهيّا، و او را با وقار و آرامش و بيم و اميد ديدار مى كنى. و نيز بايد عظمت و جلال حق تعالى و نقصان قدر و كمال خود را در اين موقع به ياد آورى.

از يكى از همسران پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت كرده اند كه گفته است: ما با پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) گفتگو مى كرديم امّا چون وقت نماز فرا مى رسيد آن حضرت براى خدا چنان از همه چيز روى مى گردانيد كه گويى ما را نمى شناخته و ما نيز او را نمى شناخته ايم. على (عليه السلام) چون وقت نماز مى شد به خود مى پيچيد و مى لرزيد به او مى گفتند: اى امير مؤمنان! تو را چه شده است؟ مى فرمود: وقت اداى امانتى رسيده است كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد، و آنها از تحمّل آن ابا كردند و از آن بيمناك شدند. و نيز علىّ بن الحسين (عليه السلام) هنگامى كه براى وضو گرفتن آماده مى شد رخسارش زرد مى گشت، و جز اينها اخبار ديگرى در دست است.

فصل: طهارت

غزّالى مى گويد: امّا طهارت چون آن را در جايگاه خود كه ظرف دورتر نماز، و در لباست كه غلاف نزديكتر، و پس از آن در پوست تنت كه قشر نزديك توست به جا آوردى، از طهارت مغز و ذات خود كه همان دل است غافل مباش، و با آب توبه و پشيمانى از گناهان گذشته آن را بشوى، و عزم خود را بر ترك آنها در آينده جزم كن، و باطنت را كه نظرگاه معبود توست طهارت ده.

مى گويم: ما در كتاب اسرار طهارت سخنانى از امام صادق (عليه السلام) و برخى از دانشمندان خودمان در اين باره نقل كرده ايم كه بايد بدان جا مراجعه شود.

فصل: پوشيدن عورت

غزّالى مى گويد: امّا ستر عورت بايد بدانى كه معناى آن پوشيدن زشتيهاى بدن از ديد مردم است، زيرا آنچه مورد نظر خلق مى باشد ظاهر تن است، ليكن درباره زشتيهاى باطن و اسرار فضيحت بار درونى خود كه جز پروردگارت كسى ديگر از آنها آگاه نيست چه مى انديشى؟ آن رسواييها را به خاطر بياور، و از نفس خويش بخواه كه آنها را پوشيده بدارد، ليكن محقّق بدان كه هيچ چيزى از ديد پروردگارت پوشيده نيست، و تنها پشيمانى و حيا و ترس مى تواند كفّاره گناهانت باشد. و فايده به خاطر آوردن آنها اين است كه لشكريان ترس و حيا از كمينگاههاى خود برانگيخته مى شوند، و بدين سبب نفس تو زبون مى شود، و دلت فروتنى پيدا مى كند، و در برابر خداوند مانند بنده اى گنهكار، بدكردار و گريزان كه پشيمان شده و به سوى مولاى خود بازگشته و از شرم و ترس سر به زير انداخته است مى ايستى.

مى گويم: در مصباح الشّريعه آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرموده است: زينت بخش ترين لباس براى مؤمنان جامه تقوى و مرفّه ترين آن ايمان است خداوند فرموده است: وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ. امّا لباس ظاهر نعمتى است از سوى خداوند كه فرزندان آدم به وسيله آن عورت خود را مى پوشانند، و هم كرامتى است كه خداوند بندگانش را از ذريّه آدم بدان گرامى داشته، و اين كرامت را به غير آنها نبخشيده است، و اين براى مؤمنان وسيله اى ست كه بتوانند آنچه را خداوند بر آنها واجب فرموده است انجام دهند. و بهترين لباس آن است كه تو را از خداوند متعال روگردان نكند بلكه تو را به اداى شكر و ذكر و طاعت او نزديك سازد، و به خودپسندى و خودبرتربينى و خودنمايى و مباهات وادار نكند، زيرا اينها آفات دين و موجب سنگدلى و قساوتند. هنگامى كه لباس بر تن مى كنى به ياد بياور كه خداوند به رحمت خود گناهانت را پوشيده است، و همان گونه كه بر ظاهر و اندامت لباس مى پوشانى بر باطنت نيز جامه راستى بپوشان بايد درونت در لباس ترس از خدا و برونت در جامه طاعت او باشد. از فضل خداوند عبرت بگير كه براى پوشش عورت ظاهر انسان لباس و اسباب آن را آفريده و براى ستر معايب باطن آدمى از گناهان و خويهاى بد، راه توبه و انابه را باز كرده است. بنابراين هيچ كس را به داشتن عيبى كه خداوند بزرگتر از آن را براى تو پوشانيده است رسوا مگردان، و به عيبهاى خويشتن بپرداز، و از پرداختن به حال و كار چيزى كه به تو مربوط نيست روگردان باش، و بپرهيز از اين كه عمر خود را به نظر در اعمال ديگران تباه كنى، و ديگران با سرمايه تو كار كنند، در حالى كه خويشتن را هلاك سازى، چه فراموشى گناهان از بزرگترين عقوبتهاى الهى در دنيا و قوى ترين اسباب عذاب در آخرت است. انسان تا زمانى كه به طاعت خداوند مشغول، و به عيبهاى خويش آگاه باشد و آنچه به دين او آسيب مى رساند رها كند از آفات بركنار، و در بحر رحمت الهى غوطه ور، و از گوهرهاى حكمت و بيان برخوردار مى باشد، امّا اگر گناهان خود را فراموش كند، و به عيوب خويشتن نادان، و بر قوّت و قدرت خود تكيه داشته باشد هرگز رستگار نخواهد شد.

فصل: مكان نمازگزار

مى گويم: و امّا درباره مكان نماز يكى از دانشمندان ما گفته است: در اين مورد به ياد بياور كه تو در پيش روى پادشاه پادشاهان قرار مى گيرى، و بر آنى كه با او راز و نياز، و به درگاه او زارى و تضرّع كنى، و خشنودى او را بخواهى، و نظر رحمت او را به سوى خود جلب كنى، لذا بايد بنگرى تا آن جا كه ممكن است مكانى را كه شايسته اين كار باشد مانند مساجد شريفه و مشاهد مقدّسه انتخاب كنى، زيرا خداوند متعال اين اماكن را محلّ اجابت دعا و قبول طاعات و شمول رحمت و معدن رضا و آمرزش بندگان قرار داده است

همان گونه كه پادشاهان دربار خود را وسيله اى براى رسيدن به اين گونه مقاصد قرار مى دهند از اين رو بايد با آرامش و وقار به اين اماكن درآيى، و دقت كن كه در حال خشوع و فروتنى باشى، و از خداوند بخواهى كه تو را از بندگان مخلص خويش قرار دهد، و به گذشتگان با اخلاص ملحق سازد. چنان خدا را در نظر داشته باش كه گويى هم اكنون از صراط مى گذرى، و حالتى ميان بيم و اميد و قبول و ردّ عمل خود داشته باش تا در اين هنگام دلت خاشع و درونت متواضع باشد و شايستگى داشته باشى كه رحمت الهى بر تو فرو ريزد و دست عطوفت به سوى تو دراز شود و مورد عنايت حق تعالى واقع شوى. امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «چون به در مسجد رسى بدان اراده ورود بر پادشاهى بزرگ دارى كه جز پاكان قدم بر بساط او نمى نهند، و جز صدّيقان اجازه همنشينى او را ندارند. و از اين كه بر بساط خدمت او قدم مى نهى همان گونه بيمناك باش كه از هيبت پادشاهان بيمناك مى شوى، چه اگر غفلت ورزى خود را درگير خطر بزرگى ساخته اى. و بدان كه او بر هر چه بخواهد تواناست چنانچه بخواهد با تو به عدل خود رفتار و يا با فضل و كرم نسبت به تو عمل مى كند، اگر به فضل و رحمتش تو را مورد عنايت قرار دهد طاعت كم تو را مى پذيرد، و بر آن پاداشهاى فراوان مى دهد. و چنانچه به عدل با تو رفتار و بر طبق استحقاقى كه دارد از تو مطالبه صدق و اخلاص كند تو را از خودش محجوب ساخته و طاعات تو را هر قدر هم زياد باشد ردّ كرده و نخواهد پذيرفت، و او هر چه را بخواهد انجام مى دهد. در پيشگاه او به ناتوانى و تقصير و فقر خود اعتراف كن، چه تو براى اداى وظيفه بندگى و انس به او رو آورده اى، همچنين اسرار نهان خود را به عرض او برسان، و بدان كه اسرار درون و برون هيچ يك از آفريدگان بر او پوشيده نيست، و مانند مستمندترين بندگان او باش، و دل خويش را از هر چيزى كه آن را مشغول و ترا از پروردگارت دور كند تهى ساز، زيرا او جز افراد پاكيزه تر و با نيّت پاكتر را نمى پذيرد، و بينديش كه نامت از كدام ديوان (سعداء يا اشقياء) بيرون خواهد آمد، اگر از شيرينى مناجات با او چشيدى و از لذّت مكالمه با او بهره مند شدى، و از جام رحمت و كرامت او نوشيدى بدان اين نشانه حسن توجّه او و اجابت دعاهاى توست و شايستگى يافته اى كه به خدمت او كمربندى پس داخل مسجد شو كه به تو اذن و امان داده شده است و گرنه مانند بيچاره اى كه راه چاره اش قطع شده، و اميدش به يأس گرائيده و روزگارش به سر آمده است بر جاى خود توقّف كن. در اين هنگام اگر خداوند بداند كه دلت در التجاى به او صادق است با نظر رأفت و رحمت و عطوفت به تو خواهد نگريست، و تو را به آنچه دوست مى دارد و بدان خشنود است موفّق خواهد ساخت، چه او كريم و بخشنده است، و بخشش را نسبت به بندگان بيچاره خود كه براى جلب خشنودى او بر در خانه اش حلقه مى زنند دوست مى دارد، چنان كه فرموده است: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ.

فصل: رو به قبله بودن

غزّالى مى گويد: و امّا استقبال عبارت از اين است كه ظاهر صورت خود را از ديگر جهات بگردانى و به جهتى كه خانه خدا در آن واقع است متوجّه گردانى، آيا گمان مى كنى منصرف كردن دل از ديگر امور و توجّه آن به فرمان خداوند از تو خواسته نشده است؟ هيهات كه جز آن مطلوبى نيست، چه اين ظواهر براى تحريكات باطن و ضبط جوارح و آرام كردن آنهاست تا در جهتى ثابت قرار گيرند، و بر دل ستم نكنند، زيرا هر گاه جوارح در حركات خود به جهات ديگر متمايل شوند دل را به تبعيّت خود واداشته و از توجّه به قبله باز مى دارند، از اين رو بايد جهت دلت با جهت بدنت همراه باشد. و بدان همان گونه كه صورت متوجّه خانه خدا نمى شود مگر گاهى كه آن را از جهت ديگر به سوى قبله برگردانى دل نيز زمانى به سوى خداوند متوجّه مى شود كه آن را از غير خدا تهى سازى. پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «چون بنده به نماز ايستد و ميل و روى دل او با خدا باشد مانند روزى كه از مادر زاده شده باز خواهد گشت.»

مى گويم: در اين باره از پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت شده كه فرموده است: «آيا كسى كه در نماز رويش را از قبله برمى گرداند بيم ندارد كه خداوند صورتش را به صورت الاغ مبدّل گرداند.» گفته شده اين نهى است از آن كه در حال نماز به چيزى غير از خداوند و عظمت او توّجه شود، زيرا كسى كه در آن حال به طرف راست يا چپ خود متوجّه مى شود از خداوند متعال روگردان و از مطالعه انوار كبريايى او غافل گشته است، و غفلت چنين كسى ممكن است ادامه يابد، و در نتيجه روى دلش از حيث ضعف تعقّل امور معنوى و عدم فهم علوم الهى مانند روى دل الاغ گردد. امام صادق (عليه السلام) فرموده است: هنگامى كه رو به قبله ايستادى از دنيا و آنچه در آن است، و از مردم و آنچه بدان مشغولند فارغ و نوميد باش، و دلت را از هر چيزى كه تو را از خداوند باز دارد تهى ساز، و با چشم دل به عظمت خداوند بنگر، و حضور خود را در برابر خداوند به يادآور، در آن روز كه تبلوا كلّ نفس ما أسلفت و ردّوا الى الله مولا هم الحقّ و بر پاى خوف و رجا بايست.

فصل: اعتدال

غزّالى مى گويد: امّا اعتدال عبارت از ايستادن تن و دل در برابر خداوند متعال است، پس بايد سر كه برترين اعضاى بدن است ساكن و فرو افكنده و خاضع باشد، و فرو افكندن سر هشدارى است بر اين كه لازم است دل نيز متواضع و فروتن و پاك از رياست خواهى و برتربينى باشد، و در اين جا بايد خطر و اهميّت موقف خود را در برابر خداوند به هنگام هول مطّلع كه مورد سئوال و بازخواست او قرار مى گيرى به يادآورى، و بدانى كه هم اكنون نيز در برابر خداوند متعال ايستاده اى و او از دل تو آگاه است. پس اگر از شناخت كنه جلال او ناتوانى دست كم در برابر او چنان بايست كه در برابر يكى از پادشاهان زمان مى ايستى، يا حتى فرض كن كه در طول نماز خود مردى شايسته از خاندانت يا از كسانى كه دوست دارى تو را به صلاح و تقوا بشناسند با دقّت و مراقبت به تو مى نگرد، چه در اين صورت از بيم آن كه مبادا اين شخص درمانده بينوا به تو نسبت كمى خشوع دهد، اندام تو آرام و اعضايت خاشع و همه اجزاى بدنت بى حركت خواهد بود، و هرگاه با ملاحظه بنده اى بيچاره در خود احساس ضبط نفس و رودربايستى كنى نفس خويش را مورد سرزنش قرار ده و به او بگو: تو ادعّا مى كنى كه خدا را مى شناسى و او را دوست مى دارى آيا از گستاخى خود نسبت به او شرم نمى كنى كه بنده اى از بندگان او را تا اين حدّ توقير و تعظيم مى كنى، و از آنان مى ترسى ليكن از او بيمى ندارى در حالى كه او سزاوارتر است به اين كه از او بيمناك باشى. از اين رو هنگامى كه از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مى پرسند: شرم از خداوند چگونه است؟ فرمود: «همان گونه كه از مرد پارساى خاندانت شرم مى كنى.»

فصل: توجه به خداوند

مى گويم: امّا درباره توجّه، يكى از دانشمندان ما گفته است: هنگامى كه تكبيرات را آغاز مى كنى عظمت خداوند سبحان را به ياد بياور، و در برابر قدرت كبريايى او خود را كوچك، و عبادتت را ناچيز بدان، و كوشش خود را در انجام وظايف خدمت و به كمال رسانيدن حقيقت عبادت زبون و اندك بشمار، و در آن هنگام كه مى گويى: اللهم انت الملك الحق، در عظمت ملك و مملكت خداوند، و قدرت مطلق و استيلاى او بر همه عوالم وجود بينديش، سپس به ذلّت و شكستگى خود بنگر و به گناهانت اعتراف كن، و چون مى گويى:

عملت سوءا و ظلمت نفسى فاغفرلى انّه لا يغفر الذنوب الا انت، استغفار كن و از خداوند آمرزش بخواه، و به خاطر بياور كه او تو را به انجام دادن اين خدمت فرا خوانده است. تو خود را در پيش روى او حاضر بدان، كه او به تو نزديك است، دعاى دعا كننده را اجابت مى كند، و آواز او را مى شنود، و به هنگام گفتن:

لبيك و سعديك و الخير فى يديك، در نظر آور كه همه خوبيهاى دنيا و آخرت تنها به دست اوست. و با گفتن: و الشّر ليس اليك، و المهدىّ من هديت، او را از همه اعمال بد و افعال زشت منزّه بدان و هدايت خالص و ارشاد را جايگزين آنها كن. و با گفتن: عبدك و ابن عبديك، منك و بك و لك و اليك به بندگى او، و اين كه قوام وجود و آغاز و فرجام تو از اوست اعتراف كن، به اين معنا كه وجود اين عبد از تو، و قوام و هستى او به تو، و مملوك براى تو و بازگشت او به سوى توست، و اوست كه آفرينش آفريدگان را آغاز و سپس آنها را به سوى خود باز مى گرداند، و اين براى او آسانتر مى باشد، و براى او مثل اعلا يعنى توصيف برتر است. پس ذهن خويش را براى درك اين حقايق آماده ساز، و از اين مرتبه نيز گامى فراتر بگذار تا آن جا كه روزنه اى براى فهم اسرار و دقايق به روى تو گشوده شود، و از جهان بالاتر كسب فيض كنى.

فصل: نيّت و اخلاص در آن

غزّالى مى گويد: امّا نيّت، و آن عبارت است از عزم بر امتثال امر خداوند در گزاردن نماز و اتمام آن و خوددارى از آنچه آن را نقض و باطل كند، و اين كه تمام آن را خالصانه براى رضاى خدا و به اميد ثواب و بيم از عذاب و طلب تقرّب به او به جا مى آورد، و به خاطر اين كه با همه بى ادبيها و كثرت گناهان به تو اجازه داده كه با او راز و نياز كنى طوق منّت او را بر گردن خود احساس كن، و ارزش مناجات با او را بزرگ بشمار، و بنگر كه با چه كسى و چگونه و به چه چيزى مناجات مى كنى؟ در اين صورت از شرمندگى عرق بر جبين تو خواهد نشست و زانوهايت از هيبت او سست و رنگ رخسارت از بيم او زرد خواهد شد.

مى گويم: از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرموده است: «اخلاص در همه اعمال معنايى است كه كليد آن قبول است» و كمترين حدّ اخلاص آن است كه بنده همه توان خود را در راه بندگى به كار برد، و در برابر خداوند به اعمال خود ارجى ننهد، در اين صورت است كه خداوند پاداش عمل او را بر خود واجب ساخته است، چه اگر خداوند بخواهد وفاى به حقّ بندگى را از او مطالبه كند وى از آن عاجز و ناتوان خواهد ماند، و پست ترين مقام دارنده اخلاص براى خدا اين است كه در دنيا از همه گناهان حفظ مى شود، و در آخرت از آتش دوزخ نجات يافته و به بهشت دست مى يابد. آن حضرت فرموده است:

«دارنده نيّت راست داراى قلب سليم است، زيرا سلامت دل از وسوسه هاى ناروا نيّت را در همه امور براى خدا خالص مى گرداند، خداوند متعال فرموده است: يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا من أَتَى الله بِقَلْبٍ سَلِيمٍ خلاصه، نيّت به اندازه صفاى معرفت در دل ظاهر مى شود، و بر حسب اختلاف اوقات از حيث قوّت و ضعف مختلف است، آن كه نيّتش خالص است نفس او و هوسهاى آن تحت سيطره تعظيم خداوند و حياى از او مقهور مى باشد.

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء