انسان در عالم برزخ

انسان در عالم برزخ0%

انسان در عالم برزخ نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

انسان در عالم برزخ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد مظاهرى
گروه: مشاهدات: 11567
دانلود: 4762

توضیحات:

انسان در عالم برزخ
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 38 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11567 / دانلود: 4762
اندازه اندازه اندازه
انسان در عالم برزخ

انسان در عالم برزخ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

٢ - ارواح كفار كجا هستند؟

احاديثى كه در اين مورد رسيده بسيار است ما براى اختصار به دو حديث اكتفا مى كنيم

١- مرحوم مجلسى در بحار الانوار به نقل از محاسن آورده است :

ابن محبوب ، عن ابراهيم بن اسحاق قال : قلت لابى عبداللهعليه‌السلام ... فاين ارواح الكفار؟ فقال فى حجرات النار، ياكلون من طعامها، ويشربون من شرابها، و يتزاورون فيها، و يقولون : ربنا لاتقم لنا الساعه لتنجز لنا ما وعدتنا(٣٤)

ابراهيم بن اسحاق گفت از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم : پس ارواح كفار كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در حجره هاى آتش هستند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از آشاميدنيهاى آن مى آشامند و يكديگر را ملاقات مى كنند و اين مناجات را به زبان دارند كه «خدايا قيامت را برپا مگردان تا آنچه براى ما (كفار) وعده داده اى تحقق نگيرد».

٢- و باز در همين كتاب به نقل از تفسير على بن ابراهيم از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است :

عن ابى عبداللهعليه‌السلام عن آبائه صلوات الله عليهم قال : كان فيما ساءل ملك الروم الحسن بن علىعليه‌السلام ان ساءله عن ارواح الكفار اين تجتمع ؟ قالعليه‌السلام تجتمع فى وادى حضرموت وراء اليمن(٣٥)

در سؤ الاتى كه پادشاه روم از حضرت امام حسن مجتبىعليه‌السلام كرده ، آمده است : «... ارواح كفار كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در بيابان حضرموت كه در پشت يمن است بسر مى برند».(٣٦)

در ارتباط با دو حديث فوق تذكر نكات زير لازم است :

الف» حديث اول اين بحث قسمتى از حديث سوم بحث قبل (ارواح مؤ منين كجاست) و حديث دوم نيز قسمتى از حديث چهارم همان بحث است ، ما براى اينكه كاملا مباحث از هم تفكيك شده باشد احاديث را با ذكر آدرس و مشخصات از هم تفكيك كرديم كه قهرا موجب تقطيع احاديث نيز شده است

ب» هر دو قسم از دو حديث مذكور نشان مى دهد: همان گونه كه ارواح مؤ منين در باغهاى عالم برزخ بسر مى برند و از نعمتهاى خداوند بهره مند هستند، ارواح كفار در گودالهائى از آتش در همان عالم بسر مى برند و در عذاب خداوند تا برپائى قيامت معذب خواهند بود.

از برخى احاديث استفاده مى شود نعمتهاى بهشت عالم برزخ نمونه اى از نعمتهاى خداوند در بهشت جاويدان و عذاب عالم برزخ نيز نمونه اى از عذابهاى او در عالم قيامت است و تا پايان عالم برزخ در آن معذب خواهند بود، با اين تفاوت كه ممكن است بر اثر خيرات و صدقاتى كه ديگران براى آنها در عالم دنيا مى دهند، عذاب از آنها برداشته شود و اهل بهشت گردند.

٣ - ارواح مستضعفين كجا هستند؟

دانستيم همان گونه كه انسان از نظر اعتقاد و عمل يا مؤ من است ، يا كافر و يا مستضعف ، به همين نسبت روح بشر نيز از نظر مقام و منزلت يكى از اين سه مرتبه را دارد، اينك پس از بيان جايگاه هر يك از مؤ منين و كفار در صدد بيان جايگاه ارواح مستضعفين در عالم برزخ هستيم ، ولى از اين جهت كه معناى مستضعف در عرف جامعه ما معلوم نيست و يا به غلط آنرا به گونه ديگرى معنا كرده اند لازم مى دانم ابتداء معناى مستضعف را از ديدگاه ائمه معصومين بيان كنم آنگاه به جايگاه آنها در عالم برزخ مى پردازم

للّه للّه مستضعف از ديدگاه ائمهعليه‌السلام للّه للّه للّه

برخى احاديثى كه در بيان معناى مستضعف از ائمه معصومين رسيده بطور خلاصه به قرار زير است :

١- مرحوم كلينى در كتاب كافى به نقل از على بن ابراهيم آورده است :

عن على بن ابراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس ، عن بعض اصحابه عن زراره قال : ساءلت ابا جعفرعليه‌السلام عن المستضعف ، فقال : هو الذى لايهتدى حيله الى الكفر فيكفر و لا يهتدى سبيلا الى الايمان ، لايستطيع ان يؤ من و لا يستطيع ان يكفر، فهم الصبيان و من كان من الرجال و النساء على مثل عقول الصيبان مرفوع عنهم القلم(٣٧)

زراره گفت : از حضرت امام باقرعليه‌السلام پرسيدم : مستضعف كيست ؟ حضرت فرمود: مستضعف به كسى گويند كه نه دليلى براى باطل بودن كفر دارد تا كافر شود و نه دليلى براى حقانيت ايمان تا مؤ من باشد، آنها مانند كودكان هستند كه دليلى براى حقانيت ايمان و بطلان كفر ندارند. زراره گفت : سپس ‍ حضرت فرمود: هر مرد و زنى كه عقلش كودكانه باشد و بر اثر نارسائى عقل دليلى براى حقانيت حق يا باطل بودن كفر نداشته باشد مستضعف است و تكليف از او برداشته است

٢- باز مرحوم كلينى در همان كتاب به نقل از زراره آورده است :

... قال : ساءلت ابا عبداللهعليه‌السلام عن المستضعف ، فقال : هم اهل الولايه ، فقلت اى ولايه ؟ فقال اما انها ليست بالولايه فى الدين و لكنها الولايه فى المناكحه و الموارثه و المخالطه ، و هم ليسوا بالمؤ مين و لا بالكفار و منهم المرجون لامر الله عزوجل(٣٨)

راوى حديث گفت : از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم مستضعفين چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: اينها اهل ولايت هستند!، رواى حديث مى گويد:{پيش خود گفتم چگونه اينها اهل ولايت هستند در حالى كه مستضعف اند؟؛ يعنى اگر اهل ولايت هستند پس چرا به آنها مستضعف گفته شده از اين رو} در مورد ولايت آنها از حضرت پرسيدم ، حضرت فرمودند: مقصودم آن ولايت كه شما نسبت به امامان داريد نبود، بلكه مى خواستم بگويم : مى توانيد با آنها در ازدواج ، ميراث و مصاحبت ، همبستگى داشته باشيد{و اگر همان ولايتى را كه شما داريد آنها هم داشتند مؤ من بودند در صورتى كه } آنها نه مؤ من هستند و نه كافر، اينها در روز قيامت كارشان بستگى به خواست خدا دارد.

٣- در پاورقى ص ٤٠٤ ج ٢ كافى در شرح كلمه «مستضعفين» آورده اند:

المستضعف عند اكثر الاصحاب من لايعرف الامام ولا ينكره ولا يوالى احدا بعينه و قال ابن ادريسرحمه‌الله : هو من لايعرف اختلاف الناس فى المذاهب و لا يبغض اهل الحق على اعتقادهم

مستضعف درنظر اكثر علماء شيعه كسى است كه : امام بحق را نشناخته باشد و آن كسى را هم كه مردم بعنوان امام بحق معرفى مى كنند رد نمى كند ولى خودش احدى را بعنوان امام قبول نكرده است ابن ادريس هم {كه يكى از علماء معروف شيعه است } مى گويد: مستضعف كسى است كه نتواند بفهمد پنج مذهب چه فرقى با هم دارند و در ضمن با هيچ يك از آنها مخالفتى ندارد.

فرق حديث اول با حديث دوم اين است كه در حديث اول سخن از اسلام و كفر است ؛ يعنى آنكه بطور كلى دليلى بر صحت هيچ يك از ايمان و كفر ندارد و راهى را انتخاب نكرده است مستضعف است ولى در حديث دوم سخن از اسلام و ايمان است ؛ آنكه اسلام اختيار كرده ولى براى صحت هيچ يك از مذاهب پنج گانه دليلى ندارد، مسلمان است نه شيعه ،نه حنفى ، نه حنبلى ، نه مالكى و نه شافعى ، فقط مسلمان است و اگر از او بپرسيم : چه مذهبى را قبول دارى ؟ مى گويد: فرقى ندارد، همه مسلمان هستند، همه گوينده لا اله الا الله هستند، همه به يك قبله نماز مى خوانند، قرآن همه يكى است و... من ديگر اين گروه گرائى ها را نمى توانم بفهم

حسب فرمايش امام صادقعليه‌السلام اينها مستضعف هستند. و به نظر حقير هر دو حديث يكى است ؛ زيرا هر دو به يك چيز اشاره دارند و آن اينكه هر كس ‍ بين خود و خدا راهى براى رسيدن به حق پيدا نكند و حق را نيابد مستضعف است ، چه اينكه بين اسلام و كفر سر گردان باشد كه معناى حديث اول است و يا نسبت به اصل اسلام ، مسئله اى ندارد ولى در انتخاب يكى از مذاهب آن مانده است كه معناى حديث دوم است

٤- همچنان در كتاب كافى به نقل از ابى بصير آورده است كه :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : من عرف اختلاف الناس فليس ‍ بمستضعف وفى خبر آخر: عن ابى الحسن موسىعليه‌السلام قال ساءلته عن الضعفاء؟ فكتب الى : الضعيف من لم ترفع اليه حجه ولم يعرف الاختلاف ، فاذا عرف الاختلاف فليس بمستضعف(٣٩)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: كسى كه فرق ميان مذاهب را بشناسد مستضعف نيست و در خبر ديگر از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام در مورد مستضعف سؤ ال شده و حضرت در پاسخ مرقوم فرموده اند: مستضعف آن است كه دليل حقانيت حق به او نرسيده باشد و اختلاف مذاهب را نيز نفهمد، ولى اگر اختلاف مذاهب را درك كرد، مستضعف نيست

در اين دو حديث نيز ملاك مستضعف بودن را شناخت و عدم شناخت حق و باطل دانسته است ، مسلم است كه وقتى انسان علت اختلاف مثلا شيعه و سنى را شناخت ، طبيعى است كه حق و باطل را شناخته ، حال اگر به طرف حق قدم برداشت جزء مؤ منين ، و اگر به طرف باطل رفت جزء معاندين و دشمنان حق است ، و همچنين است اگر فرق ايمان و كفر را بداند. از اينرو امامعليه‌السلام در دو حديث آخر فرمودند: اگر فرق و دليل را بداند مستضعف نيست

بنابراين مقصود از «مستضعف» در بحث ما استضعاف مالى نيست تا خوانندگان محترم خيال كنند، فقراء نيز در عالم برزخ و قيامت حسابشان از مؤ منين جداست بلكه مقصود (همانگونه كه دانستيم) استضعاف فكرى است ؛ يعنى آن افرادى كه خواسته اند بفهمند ولى بر اثر عدم توان فكرى نتوانسته اند و نمى توانند بفهمند. كه اين صورت شامل افرادى مانند: ابله ، اطفال و نوجوانى كه هنوز به بلوغ نرسيده و علائم ايمان در او ظاهر نشده است مى شود.

لازم به تذكر است : آن كسانى كه بر اثر ايجاد جو مسموم نتوانسته اند بفهمند، عذرشان پذيرفته نيست زيرا قرآن شريف در اين ارتباط فرموده است :

( إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَـٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا ) (٤٠)

وقتى ملائكه ظالمين را قبض روح مى كنند از آنها مى پرسند: در چه موقعيتى بوديد كه به اين روز افتاديد؟ جواب مى دهند: ما در دنيا ضعيف واقع شده بوديم {يعنى در موقعيتى قرار گرفته بوديم كه نمى توانستيم انسان متدينى باشيم }، ملائكه مى پرسند: مگر زمين خدا وسعت نداشت ، چرا مهاجرت نكرديد تا از آن جوى كه براى شما پيش آورده بودند نجات پيدا كنيد؟ اين عذر پذيرفته نيست و جايگاه آنها جهنم است ، و بازگشت آنها به جايگاه بسيار بدى است

نوع ديگرى از مستضعفين وجود دارند كه به وسيله استكبار مستكبرين دربند كشيده شده اند و از اطاعت خداوند متعال غافل مانده اند. كه بر افراد با ايمان و هشيار هر عصر و زمان است آنها را از بندهاى استعمارگران برهانند. فرمان خداوند در قرآن شريف در اين ارتباط چنين است :

( وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا ) (٤١)

چرا در راه خدا و در راه آزادى مردان و زنان و فرزندانى كه تحت ستم مستكبران قرار گرفته و ضعيف واقع شده اند و فريادشان بلند است كه : خدايا ما را از اين سرزمينى كه مردمش ستمكارند نجات ده ، و براى ما از جانب خود ولى و ياورى مقرر فرما، جنگ نمى كنيد؟

با اين بيان معلوم شد: مقصود از مستضعف در اصطلاح قرآن و ائمه معصومينعليه‌السلام چيست و احاديثى كه در آينده مورد بحث قرار مى گيرد همين عده را شامل مى شود.

ما در اين ارتباط كه وضعيت مستضعفين در عالم برزخ چگونه است به يك حديث اكتفا مى كنيم :

مرحوم كلينى در كافى به نقل از ضريس آورده است :

... قال : قلت (لابى جعفرعليه‌السلام ) اصلحك الله فما حال الموحدين المقرين بنبوه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من المسلمين المذنبين الذين يموتون وليس لهم امام ولايعرفون ولايتكم ؟ فقالعليه‌السلام : اما هولاء فانهم فى حفرتهم لايخرجون منها، فمن كان منهم له عمل صالح ولم يظهر منه عداوه فانه يخدله خد الى الجنه التى خلقها الله فى المغرب فيدخل عليه منها الروح فى حفرته الى يوم القيامه فيلقى الله فيحاسبه بحسناته و سيئاته ، فاما الى الجنه و اما الى النار، فهؤ لاء موقوفون لامر الله و كذلك يفعل الله بالمستضعفين والبله والاطفال و اولاد المسلمين الذين الم يبلغوا الحلم فاما النصاب من اهل القبله فانهم يخدلهم خد الى النار التى خلقها الله فى المشرق ، فيدخل عليهم منها اللهب والشرر والدخان وفوره الحميم الى يوم القيامه ، ثم مصير هم الى الحميم ، ثم فى النار يسجرون ، ثم قيل لهم : اينما كنتم تدعون من دون الله ؟ اين امامكم الذى اتخذتموه دون الامام الذى جعله الله للناس اماما.(٤٢)

به حضرت باقرعليه‌السلام گفتم : حال مسلمانانى كه نبوت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را قبول دارند ولى به امامت امامى از امامان ايمان ندارند، و ولايت شما اهل بيت را قبول ندارند چگونه است ؟ حضرت اينها را به دو قسم تقسيم نموده و چنين فرمودند:

آنهائى كه اعمال صالح داشته اند و عداوتشان نسبت به ما ظاهر نشده باشد خداوند آنها در قبرشان محبوس مى فرمايد و تا روز قيامت از آنجا خارج نمى شوند، نهايتا (بپاس اعمال صالحى كه انجام داده اند) خداوند متعال يك روزانه اى از همان بهشتى كه گفتيم در مغرب آفريده است به قبر آنها باز مى كند تا هواى تازه و بوى خوش و نسيم هاى لطيف به آنجا بوزد و به اين سبب در آسايش و استراحت بسر برند، و چون روز قيامت شود و خدا را ملاقات كنند، خداوند به حساب آنها رسيدگى فرمايد. يا اهل بهشتند و يا اهل جهنم ، امر اينها بستگى به فرمان خداوند دارد و به هر نحوى او صلاح بداند همان است آنگاه فرمود: حال مستضعفين و افراد ابله و اطفال و فرزندان مسلمانان كه قبل از بلوغ مرده اند نظير همين افراد است

و دسته دوم را چنين توضيح دادند: اما اگر نسبت بما اهل بيت عدوات نشان داده باشند، خداوند اينها را در قبرشان محبوس مى فرمايد و تا روز قيامت از آن خارج نمى شوند. نهايتا خداوند روزنه اى از همان جهنمى كه گفتيم در مشرق آفريده به قبر آنها باز مى كند و زبانه هاى آتش سوزان و دود جهنم و فوران آبهاى داغ آنرا از اين روزنه به آنها مى رساند و پس از برپائى قيامت آنها را به جهنم مى برند و به آنها گفته مى شود: كجاست ، آن امامى كه براى خود انتخاب كرده بوديد و چرا به آن امامى كه خداوند او را امام و پيشواى مردم قرار داده بود توجه نمى كرديد.

گرچه اين قسمت از حديث ضريس كه در اين مورد نقل كرديم در ارتباط با ارواح مسلمانان غير شيعه (سنى هاى متعارف و سنى هاى ناصبى) است ، ولى مقصود ما همان جمله امامعليه‌السلام است كه فرمود:

«حال مستضعفين و افراد ابله و اطفال و فرزندان مسلمانى كه قبل از بلوغ مى ميرند نظير دسته اول است».

پس در حقيقت خداوند در عالم برزخ ، روح مستضعفين ، و روح انسانهاى ابله ، و روح آنهائى كه در كودكى مرده اند، و روح نوجوانانى كه قبل از رسيدن به تكليف از دنيا رفته اند را در قبرهايشان نگه مى دارد و از آن روزنه مخصوص بوى خوش و نسيم بهشت براى آنها مى فرستد و تا روز قيامت به همين منوال بر آنها خواهد گذشت ، و حساب آنها در روز قيامت با خداست(٤٣)

در ارتباط با حديث ضريس توجه به نكات زير خالى از لطف نيست : الف» حديث از نظر سند صحيح است و عمدتا معنا و مفهوم آن در ارتباط با عامه است كه «عالم برزخ» را به چه كيفيتى خواهند گذرانيد، و گفتيم آنها به دو قسم تقسيم شده و حالات و وضعيت هر يك بطور كامل بيان شد.

ب - خصوصيتى كه اين حديث از آن برخوردار است ، اين است كه مى فهماند اين گونه نيست كه روح همه مردگان پس از مردن در پرواز باشد و به هر جا كه بخواهد برود و هر بهره اى بخواهد ببرد. بلكه يك قسم از ارواح گرچه مسلمان باشند ولى در عين حال در حفره و يا قبر زندانى هستند و فقط بوى خوش و نسيم لطيف بهشت برزخى را استشمام مى كنند، بخلاف ارواح مؤ منين عالى رتبه كه با اذن و اجازه اى كه به آنها داده شده در وسعت زايد الوصفى قرار دارند و جاهاى زيادى مى روند و نظارت و اشرافى نيز خواهند داشت

ج - موضوعى كه در اين حديث و احاديث گذشته و بسيارى از احاديثى كه در آينده در مورد آنها بحث مى شود كلمه «حفره و قبر» است ، ما بحث پيرامون اين دو كلمه را به فصل چهارم موكول مى كنيم

فصل چهارم : مقصود از حفره و قبر چيست موضوعى كه در حديث «ضريس كناسى» در ارتباط با وضعيت مستضعفين در عالم برزخ قابل توجه است ، كلمه «حفره» مى باشد، اين كلمه در اين حديث و كلمه «قبر» در احاديث ديگرى كه در اين كتاب مورد استفاده قرار گرفته بكار رفته و بحث پيرامون آن ، بحث قابل توجهى است

در حديث رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد معناى برزخ نقل كرده ايم آمده است «من براى شما در عالم برزخ مى ترسم ، سؤ ال شد: برزخ چيست ؟ فرمودند: قبر است تا هنگام مرگ» در حديث نبوى ديگرى آمده است : «قبر يا گودالى از جهنم و يا باغى از باغهاى بهشت است»

در حديث اول از فصل پنجم در بخش دوم در ص ١٤٥ به نقل از حضرت صادقعليه‌السلام آمده است «نماز و روزه و حج و ساير صدقاتى كه براى مؤ من داده مى شود داخل قبرش مى شود» و در حديث دوم از بند «د» در همان فصل از امام صادقعليه‌السلام آمده است : «وقتى به نيت از دنيا رفته اى صدقه دهند خداوند به جبرئيل دستور مى دهد: هفتاد هزار ملك به سوى قبر او گسيل كنند و هر كدام طبقى از نعمتهاى بهشتى را براى او به قبر او حمل كنند» و از رسول خداستصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه در حديث ديگر فرموده اند: «كه اگر نماز وحشت براى مرده بخوانيد خداوند از همان لحظه هزار ملك حوله و لباس بدست را به قبر او مى فرستد و قبر او را تا روز قيامت وسيع مى فرمايد و ...» و ده ها حديث ديگر از اين قبيل

لازم است دانسته شود آيا مقصود از «حفره و قبر» كه در احاديث ذكر شده ، به راستى همان قبر و گودالى است كه مردم را هنگام مرگ در آن دفن مى كنند و يا مقصود چيز ديگر است ؟ اگر مقصود همين قبر و همين گودال است ، جواب سؤ الات زير چيست ؟

الف» كسانى كه در دريا مى ميرند و امكان بيرون آوردن و دفن كردن آنها در زمين نيست و با بستن چيز سنگينى به بدن آنها بايد به قعر دريا فرستاده شوند كه در حقيقت طعمه حيوانات دريائى مى شوند. چگونه (طبق احاديث رسيده) هر عصر از قبرهايشان خارج مى شوند و شب را در بهشت سپرى مى كنند و صبح مجددا به حفره هايشان مراجعت مى كنند؟ چگونه خداوند خيرات و صدقات را به قبر آنها مى فرستد در صورتى كه آنها طعمه حيوانات دريائى شده اند؟ چگونه قبر آنها را وسيع مى گرداند در حالى كه آنها قبر ندارند و...

ب» آنهائى كه در آتش سوزى مى سوزند و خاكستر آنها بر باد فنا مى رود و قبرى براى آنها تصور نمى شود و در حقيقت هيچ اثرى از آنها باقى نمى ماند، چگونه از قبرهايشان خارج مى شوند و شبها را در بهشت بسر مى برند و صبح مجددا به قبر خود باز مى گردند؟ و چگونه خداوند خيرات و صدقات را به قبر آنها مى فرستد؟ و چگونه قبر آنها را وسيع مى كنند؟

ج» بغير از قبور انبياء و اوصياء و علماء و صلحاء (كه نبايد معدوم شوند) قبور ديگران كه پس از گذشت زمان مخروبه مى شوند و احيانا داخل شهرها قرار مى گيرند. و يا در حفارى هاى ساختمانى بطور كلى نابود مى شوند، صاحبان آنها چگونه از گودالهايشان خارج مى شوند و شبها را در بهشت مى گذرانند و صبح مجددا به قبر خود مراجعت مى كنند؟ و به كدام قبر مراجعت مى كنند؟ و چگونه خيرات و صدقات به قبر آنها مى فرستند و كدام قبر؟ و چگونه قبر آنها وسيع مى شود؟

د» قبرستانهائى كه مجددا احياء مى شوند و چه بسا مجددا در همان قبر، مرده ديگرى را دفن مى كنند چگونه ؟

ه» هندوها و برخى اقوام و ملل كه پس از مرگ ، بدنشان سوخته مى شود و چه بسا خاكستر آنرا بر باد مى دهند چگونه در قبرهاى خود تا روز قيامت عذاب مى شوند، و كدام قبر؟

و» معناى «وسعت قبر» كه در بعضى روايات و دعاها وجود دارد به چه معناست ؟ آيا همين قبر گشاد مى شود؟ اگر همين قبر گشاد مى شود پس ‍ سرنوشت قبرهاى اطراف چه مى شود؟ آيا آن قبرها تنگ مى شود و يا آن قبرها بجاى ديگر منتقل مى شوند؟ و اگر قبرهاى هم جوار تنگ مى شوند، در صورتى كه آن قبر نيز، قبر مؤ من باشد بى عدالتى در حق او نيست ؟ و اگر قبر هم جوار را به جاى ديگر منتقل مى كنند آيا محدوده قبرستان تغيير مى كند؟ اگر محدوده قبرستان تغيير مى يابد پس چرا معلوم نيست ؟و...

ز» اين قبرى كه به حسب روايات «يا باغى از باغهاى بهشت و يا گودالى از گودالهاى جهنم است» اگر مقصود، همين قبر و حفره است چگونه ممكن است اين قبر با اين طول و عرض و عمقى (١٧٥*٤٠*٤٠سانتيمتر) كه دارد باغى از باغهاى بهشت ، با آن همه درختهاى سر به فلك كشيده و ميوه هاى رنگارنگ و در غير فصل و نهرهاى جارى از شير، عسل مصفى و ديگر مايعات باشد؟ و يا گودالى از گودالهاى جهنم با آن همه عذابها و مار و مورها و... باشد؟

اينها نمونه هائى از سؤ الاتى است كه در مورد اين گونه احاديث مطرح است و نبايد بدون جواب بماند. از طرفى ، صرف نظر از اينكه روايات وارده از جهت سند و پيوستگى با ائمه معصومينعليه‌السلام قابل توجه هستند، از مجموع احاديثى كه در اين مورد رسيده و در حد تواتر معنوى است ، صدور آنها از ائمهعليه‌السلام انكار ناپذير و بدون شك و ترديد است پس نيازمند جواب و توجيه صحيح در اين مورد هستيم

اگر بعنوان جواب گفته شود: قدرت خداوند متعال بالاى همه اين تصورات است ، و از قدرت خدا به دور نيست كه در همين قبر با همان عرض و طول و عمقى كه گفتيد، درختهاى سر به فلك كشيده را جاى دهد و...

جوابش همان حديثى است كه گفته اند: «شخصى از امام صادق يا امام باقرعليه‌السلام پرسيد: خداوند قادر است اين دنيا را با همين حجمى كه دارد داخل تخم مرغ كند بدون اينكه دنيا كوچك شود و تخم مرغ بزرگ ؟ حضرت جواب دادند: اين كار از محالات (عقلا نشدنى) است و قدرت خداوند به محالات تعلق نمى گيرد»

ما مى گوئيم : اين هم نشدنى است و مسلما معناى «قبر و حفره» چيز ديگر است و آن اينكه :

بوسيله مشاهدات عينى ، ديده و دانسته ايم كه انسان را پس از مردن در يك گودالى با ابعاد حداكثر ٥٠ * ٥٠ * ٢٠٠ سانتيمترى به اسم قبر قرار مى دهند و اطراف و روى آنرا محكم مى كنند تا هم جسد وى از دست رسى حيوانات وحشى مصون بماند و هم بوى تعفن آن به بيرون قبر نفوذ نكند و مردم از بوى آن دچار امراض گوناگونى نگردند.

باز بوسيله مشاهدات عينى ديده و دانسته ايم كه اين بدن پس از مدتى در آن گودال مى گندد و پوست و گوشت آن در اسرع وقت از بين مى رود و بعد از زمانهاى زيادى استخوانهاى آن نيز از بين مى رود و اگر قبر را بشكافيم چيزى بصورت اسكلت انسان در آن مشاهده نخواهيم كرد.

به اين مناسبت بياد داستانى در مدينه افتادم : در سال ٦١ در ضمن زيارت حج و قبر مطهر حضرت خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به فكر زيارت قبر عبدالله بن عبدالمطلب پدر حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افتادم با يكى از دوستان سراغ گرفتيم تا به محلى كه آدرس داده بودند رسيديم ، اثرى از قبر و ساختمان نيافتيم از پيرمردى كه در آن حدود منزل داشت سؤ ال كرديم ، نقطه اى را به ما نشان داد و گفت : اينجا بود. ولى چون چند سال پيش از طرف حكومت قبر را شكافتند و چيزى در آن نبود بقعه را خراب كردند و جزء ميدان انداختند و به هر حال با مشاهدات عينى براى ما مسلم شده اگر مثلا پس از هزار سال قبرى را بشكافند اثرى از مرده اى كه در آن گذاشته اند نيست البته بغير از قبور انبياء و ائمهعليه‌السلام و اولياء و بندگان صالح خدا كه جسدشان همان گونه سالم مى ماند و در مواردى هم مشاهده شده و تاريخ هم نقل نموده است

حال با توجه به آن سؤ الات بدون پاسخ و اين مشاهدات و تجربيات به اين يقين رسيده ايم كه مقصود ائمهعليه‌السلام از حفره و قبر همين گودال با آن ابعادى كه گفتيم نيست بلكه مقصود آن «جايگاه مخصوص انسان در عالم برزخ» است با اين توضيح كه :

با عنايت به آيه شريفه( يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ) (گرامى ترين شما در پيشگاه خداوند متقى و پرهيزگارترين شما هستيد) هر يك از بندگان نزد خداوند، در ماوراء اين جهان (عالم دنيا) جايگاه مخصوصى دارند كه پس ‍ از رفتن از اين عالم به آن مقام مى رسند و در آن جايگاه قرار مى گيرند. اين جايگاه براى مؤ منين باغ است و براى كفار و دشمنان بشريت خرابه اى آتش ‍ زا است از خصوصيات اين جايگاه اين است كه به حسب روايات ، داراى درجات مختلف و مراتب عديده است ، و مخصوصا جايگاه انسانهاى مؤ من در عالم برزخ قابل گسترش و وسعت است ، به گونه اى كه اگر يكى از خويشان و نزديكان و دوستان آن مرحوم او را به خير ياد كنند يا براى او صدقاتى بدهند به آن جايگاه افزوده مى شود و وسعت پيدا مى كند و روح آن فوت شده اين افزودگى و وسعت را درك مى كند.

براى تاءييد اين مطلب ناگزيرم به يكى از رواياتى كه در گذشته نيز بيان شده اشاره كنم مرحوم مجلسىرحمه‌الله در بحارالانوار به نقل از محاسن چنين آورده است :

ابن محبوب ، عن ابراهيم بن اسحاق قال : قلت لابى عبداللهعليه‌السلام اين ارواح المؤ منين ؟ فقال : ارواح المؤ منين فى حجرات فى الجنه ، ياكلون من طعامها و يشربون من شرابها، و يتزاورون فيها...(٤٤)

ابراهيم بن اسحاق گفت : از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم : روح مؤ منين كجاست ؟ حضرت فرمود: ارواح مؤ منين در اطاقهائى از بهشت بسر مى برند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از نوشيدنيهاى آن مى آشامند و به زيارت همديگر مى روند و از احوال هم مى پرسند و...

ملاحظه مى فرمائيد كه امامعليه‌السلام در اين جملات جايگاه مؤ من را در عالم برزخ حجره ها و اطاقهاى بهشتى بيان فرموده و اصلا صحبتى از قبر به ميان نياورده اند، در صورتى كه اگر در همان قبر بود به صورت ديگرى بيان مى فرمودند.

پس ، از توضيحى كه داده شد معلوم گشت مقصود از حفره و قبر همان جايگاه عالم برزخ است ، و اين جايگاه است كه قابليت وسعت دادن به آن را دارد و همين جايگاه است كه ارواح شب از آن مهاجرت مى كنند و به جاى بهترى مى روند و صبح بازگشت مى كنند و به همان جايگاه مراجعت مى نمايند، اين جايگاه است كه مى تواند چه بسا «هفتاد هزار ملك را با طبق هائى از نعمت هاى بهشتى در خود جاى دهد، و اين جايگاه است كه مى توان درختهاى ميوه سر به فلك كشيده در آن را تصور كرد و... ، و براى كفار و مشركين و دشمنان بشريت ، همين جايگاه است كه مى تواند محل مارها و اژدهاى كذائى و انواع عذابها باشد.

سؤ الى كه در اين جا قابل توجه است ، اين است كه اگر مقصود از قبر و حفره همان جايگاه مخصوص است پس چرا در كلام و سخنان ائمهعليه‌السلام به آن تصريح نشده و با كلمه «حفره و قبر» تعبير فرموده اند؟

جواب اين سؤ ال اين است كه اولا: چون عموم مردم آن زمان از درك واقعيات محروم بوده و از حد مشاهدات تجاوز نمى كرده اند و معمولا هم توجهشان به اين قبر و ظاهر آن بوده ، ائمهعليه‌السلام به اصطلاحى علمى از باب ضيق خناق در كلماتشان از آن جايگاه به «قبر و حفره» تعبير فرموده اند. و ثانيا براى آنهائى كه از درك حقيقت عاجز نبوده و ماوراء طبيعت را محال نمى دانسته اند حق مطلب را تعبير فرموده و همان گونه كه در حديث ابراهيم بن اسحاق ملاحظه كريد فرموده اند: در اطاقهاى بهشتى بسر مى برند و در احاديث ديگر هم خوانديم كه كفار در بيابان حضر موت بسر مى برند (توضيح بيشتر وادى حضر موت در بحث برهوت خواهد آمد).