انسان در عالم برزخ

انسان در عالم برزخ22%

انسان در عالم برزخ نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

انسان در عالم برزخ
  • شروع
  • قبلی
  • 38 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13328 / دانلود: 6328
اندازه اندازه اندازه
انسان در عالم برزخ

انسان در عالم برزخ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل پنجم : برهوت كجاست ؟

يكى از مباحثى كه در ارتباط با عالم برزخ مطرح است «برهوت» است برهوت مانند وادى السلام جايگاه ارواح پس از مرگ است ، با اين تفاوت كه جايگاه ارواح مؤ منين وادى السلام و جايگاه ارواح كفار، مشركين و منافقين در برهوت است در مراحل متعددى از كتاب به مناسبتهاى مختلف ، سخن از «برهوت و وادى حضر موت» به ميان آمده ، از اين رو لازم دانستيم در اين مورد كه برهوت كجا و چگونه جائى است بحث كرده باشيم تا رفع هر گونه ابهامى از احاديث مورد بحث شده باشد، گرچه بيان معناى برهوت نيز از زبان احاديث است

١- مرحوم شيخ كلينى در كافى به نقل از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام عن آبائهعليهم‌السلام قال : قال امير المؤ منينعليه‌السلام : شر ماء على وجه الارض ، ماء برهوت و هو الذى بحضرموت ترده هام الكفار(٤٥)

بدترين آب هاى روى زمين آبى است كه در برهوت است و آن در بيابان حضرموت واقع است ، ارواح كفار را به آنجا مى برند.

٢- و نيز در همان كتاب به نقل از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :... خير ماء على وجه الارض ماء زمزم ، و شر ماء على وجه الارض ماء برهوت ، و هو وادى بحضرموت يرد عليه هام الكفار و صداهم(٤٦)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بهترين آبهاى روى زمين آب زمزم ، و بدترين آبها، آب برهوت است كه در بيابان حضرموت واقع شده و ارواح كفار با بدن هاى مثالى خود به آنجا منتقل مى شوند.

٣- مرحوم مجلسىرحمه‌الله به نقل از شيخ كلينى در بحارالانوار از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است كه فرمود:

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : ان من وراء اليمن واديا يقال له : وادى برهوت ، و لايجاور ذلك الوادى الا الحيات السود و البوم من الطير، فى ذلك الوادى بئرء يقال لها: بلهوت ، يغدى ويراح اليها بارواح المشركين ، يسقون من ماء الصديد...(٤٧)

امام صادقعليه‌السلام فرموده است : پشت «يمن» بيابانى است كه به آن وادى حضرموت مى گويند، در اين بيابان از جانداران به جز مارهاى سياه و جغد، موجود زنده ديگرى يافت نمى شود. سپس فرمود: در اين بيابان چاهى است كه به آن «بلهوت» مى گويند، اين بيابان محل سكونت ارواح مشركين است ، آنها به آن چاه رفت و آمد مى كنند و از آب آن چاه كه مانند چرك و خون است مى آشامند.

٤- باز مرحوم كلينى به نقل از ضريس كناسى از امام باقرعليه‌السلام آورده است :

... و ان لله نارا فى المشرق خلقها ليسكنها ارواح الكفار و ياءكلون من زقومها و يشربون من حميمها ليلهم ، فاذا طلع الفجر هاجت الى واد باليمن يقال له : «برهوت» ، اشد حرا من نيران الدنيا، كانوا فيها يتلاقون ، ويتعارفون ، فاذا كان المساء عادوا الى النار، فهم كذلك الى يوم القيامه(٤٨)

خداوند در مشرق زمين جهنمى دارد براى اينكه شبها ارواح كفار را از وادى برهوت به آنجا منتقل كند و از زقوم و حميم(٤٩) آن به آنها بخوراند و چون فجر طلوع كند ارواح آنها را دوباره به وادى برهوت كه در يمن است كوچ مى دهد. داغى آن بيابان از آتشهاى دنيا داغ تر است ارواح كفار در آن بيابان همديگر را ملاقات مى كنند و يكديگر را مى شناسند و چون شب شود دوباره خداوند آنها به همان جهنم بر مى گرداند و اين كار تا برپائى قيامت ادامه دارد.

آنچه تا كنون از چهار حديث فوق استفاده شد عبارتند از:

الف» برهوت روى همين زمين است خصوصا كه جملاتى از قبيل «بدترين آب روى زمين ، پشت يمن بيابانى است ، وادى حضرموت» بر اين مدعا دلالت دارد.

ب» سرزمينى كه برهوت در آن قرار دارد، بيابانى خشك و شن زارى است كه به جز مارهاى سياه و آن مرغ معروف به جغد كه در عرف مردم ، به مرغ شوم معروف است جنبده ديگرى وجود ندارد، اين بيابان در جزيره العرب (يمن فعلى) است

ج» همانگونه كه طلوع و غروب خورشيد براى مؤ منين مشهود است و مسكن شب و روز آنها تفاوت دارد، براى كفار كه پس از مرگ به برهوت مى روند نيز طلوع و غروب خورشيد مشهود است ، شب در جايگاه مخصوصى در آتش هستند و روز به همان بيابان برهوت باز گردانيده مى شوند.

د» همان گونه كه گفتيم : اهل ايمان در عالم برزخ در بهشتند و از نعمتهاى آن استفاده مى كنند، كفار نيز در برهوت كه يكى از دركات جهنم است از زقوم و حميم آن مى خورند و از داغى و عذاب آن معذب مى شوند.

در كتب لغت و تفسير در مورد «برهوت» چنين آمده است :

١- مرحوم شيخ فخر الدين طريحى در كتاب مجمع البحرين آورده است :

برهوت : واد فى حضرموت ، فيه بئر يتصاعد منها لهيب الاسفلت مع صوت الغليان وريح كريهه ، واشتهر عنها،ان ارواح الكفار تجتمع فى هذه البئر و تصبح فى الليل من الالم قائله : يا دومه(٥٠)

برهوت بيابانى است در حضرموت و در آن چاهى است كه از آن گازهاى متعفن و بدبو فوران مى كند، مشهور است كه ارواح كفار در آن بيابان اجتماع مى كنند و از شدت ناراحتى فرياد مى زنند و در تب و تابند.

٢- فريد وجدى در دائره المعارف خود آورده است :

حضرموت : اقليم من جزيرت العرب على شاطى ء بحر عمان ، قليله الزرع و الخيرات ، امارتها فى يد شيوخ قبائلها و مدنها المشهوره : «تريم ، قصير ويروم» ، فى شمال حضرموت صحراء الاحقاف بسهوبها المشهوره بالوعوثه حتى انه لايطاء قدم حتى تغور فى الرمال لنعومتها، فيختفى فيها الرجل كما يختفى فى لجه من الماء(٥١)

حضرموت قسمتى از جزيره العرب در كنار درياى عمان است ، بهره هاى كشاورزى در آن سرزمين اندك است ، رياست اداره آن (بصورت كشور يمن) در دست شيوخ قبيله هاى آن است ، شهرهاى معروف و مشهور آن «تريم ، قصير و يروم» مى باشد. در شمال آن بيابان وسيع «احقاف» است ، راه رفتن در آن به قدرى مشكل است كه به علت وجود شن هاى نرم فراوان حتى برداشتن يك قدم هم ممكن نيست و همان گونه كه انسان در دريا غرق مى شود در شنهاى اين بيابان نيز مفقود مى گردد.

«احقاف» به بيابان بسيار وسيعى مى گويند كه شن هاى بادى فراوانى همه آنرا احاطه كرده باشد. آيه بيست و يكم از سوره احقاف نيز در مورد همين بيابان است ، قوم عاد در همين بيابان گرفتار آمدند و احاديث و كتب تفسير در اين مورد مطالب ارزنده اى دارند كه اين كتاب بدليل خارج شدن از موضوع پذيراى آن نيست

علاقه مندان به كتب مربوطه مراجعه كنند.(٥٢)

پس «برهوت» در همان بيابان معروف به «احقاف» واقع در حضرموت در كشور يمن است ، و با خصوصياتى كه از مجمع البحرين و دائره المعارف فريد وجدى دانستيم ، به حقيقت احاديث فوق مى رسيم كه :

الف» آب آن از بدترين آبهاى دنياست

ب» غير از مارهاى سياه و جغد، صاحب روح ديگرى در آن نيست

ج» در آن چاهى است كه ارواح كفار و مشركين در آن رفت و آمد دارند و از آب آن مى آشامند.

اميد است خداوند ما را از رسيدن به آن مصون بدارد انشاء الله تعالى

فصل ششم : جايگاه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه طاهرينعليه‌السلام در عالم برزخ

در بيان جايگاه ائمه طاهرينعليهم‌السلام در عالم برزخ فقط به يك حديث دست يافته ايم كه آنهم متاءسفانه از نظر سند و پيوستگى به امامان معصومعليه‌السلام قابل ترديد است ، گرچه مى دانيم ائمه نيز پس از ارتحال از اين عالم به عالم برزخ منتقل مى شوند. از طرفى ممكن است اين حديث از نظر واقع حقيقتى را بيان كرده و كمترين نقصى نداشته باشد.

مرحوم مجلسى به نقل از محاسن برقى آورده است :

ير، عن احمد بن محمد، عن جعفر بن محمد بن مالك ، عن محمد بن عمار، عن ابى بصير قال : كنت عند ابى عبداللهعليه‌السلام فركض برجله الارض ‍ فاذا بحر فيه سفن من قضه فركب و ركبت معه حتى انتهى الى موضع فيه خيام من فضه فدخلها ثم خرج فقال : راءيت الخيمه التى دخلتها اولا؟ فقلت نعم ، قال : تلك خيمه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و الاخرى خيمه اميرالمؤ منين ، والثالثه خيمه فاطمه والرابعه خيمه خديجه ، والخامسه خيمه الحسن والسادسه خيمه الحسين ، والسابعه خيمه على بن الحسين والثامنه خيمه ابى والتاسعه خيمتى ، وليس احدء منا يموت الا وله خيمه يسكن فيها(٥٣)

راوى حديث ابوبصير است ، مى گويد: حضرت صادقعليه‌السلام اشاره اى فرمودند و خداوند با دست قدرت خود دريائى نمايان فرمود كه روى آن چند كشتى از نقره وجود داشت حضرت سوار شدند من هم همراه آن حضرت سوار شدم ، مقدارى راه رفتيم تا به جائى رسيديم كه تعدادى خيمه سر پا بود، حضرت از كشتى پياده شدند و به داخل يكى از خيمه ها رفتند و بعد از چندى از آن خيمه خارج شدند و پيش من آمدند و فرمودند: آن خيمه اى كه در آن داخل شدم ديدى ؟ گفتم بلى ياابن رسول الله ، فرمود: آن خيمه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و خيمه بعدى از على بن ابيطالب است و خيمه سوم از فاطمه زهراست و چهارم از خديجه كبرى است و پنجم از امام حسن مجتبى و ششم از امام حسين و خيمه هفتم از امام سجاد و هشتمين خيمه از پدرم امام باقر و خيمه نهم از من است آنگاه فرمود: نمى شود يكى از ما بميرد مگر اينكه براى او خيمه اى است كه در آن سكونت خواهد نمود.

آنچه از حديث فوق (بر فرض صحت صدور آن از معصوم در اين مورد استفاده مى شود اين است كه : ائمه هدى نيز در عالم برزخ در جايگاه مخصوص به خود مى باشند، و اينكه حضرت صادقعليه‌السلام عالم برزخ را كه از عوالم غيب است براى ابوبصير ظاهر نموده يكى از كرامات و معجزات آن حضرت است

فصل هفتم : ارواح در عالم برزخ در چه صورت و قيافه اى هستند؟

اين كه ارواح پس از خارج شدن از بدن در عالم برزخ به چه صورت و قيافه اى ظهور مى كنند خود موضوع قابل توجهى است

گاهى از مردم عامى شنيده مى شود: ارواح پس از خارج شدن از بدن بصورت پرنده هاى كوچك (كبوتر، گنجشك ، مرغ سبز رنگ و...) در مى آيند، اين تصورات با آن واقعيتى كه احاديث بيان مى كنند تفاوت هاى فاحشى دارد و پس از آنكه تعدادى از احاديث صحيح را نقل كرديم خواهيم فهميد علت رسوخ اين گونه عقائد فاسد و باطل در اذهان شيعيان و پيروان ائمه معصومينعليه‌السلام چيست ؟

١- مرحوم كلينى به نقل از على بن ابراهيم آورده است

على بن ابراهيم ، عن ابيه ، عن الحسن بن محبوب ، عن ابى ولادالحناط، عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قلت له : جعلت فداك يروون ان ارواح المؤ منين فى حواصل طيور خضر حول العرش ؟ فقال : لا، المؤ من اكرم على الله من ان يجعل روحه فى حوصله طير، ولكن فى ابدان كابدانهم(٥٤)

راوى حديث گفت : به حضرت صادق گفتم : جانم فداى شما باد، مى گويند: ارواح مؤ منين را پس از خارج شدن از بدن داخل چينه دان پرندگان سبز رنگ مى كنند و اين مرغها در اطراف عرش خدا در پروازند، درست است ؟ حضرت فرمودند: خير، احترام مؤ من در پيشگاه خداوند بيش از اين است كه روح او را در چينه دان مرغها قرار دهد. سپس فرمود: روح افراد پس از خارج شدن از بدن داخل بدنى همانند بدن دنيائى او قرار مى گيرد.

٢- باز مرحوم كلينى در كافى حديثى نقل فرموده ، اين حديث گرچه از نظر سند ضعيف است ولى چون از نظر معنا و مفهوم با احاديث صحيح مطابقت دارد، لذا تلقى به قبول شده و عينا آنرا ذكر مى كنيم :

... عن يونس بن ظبيان قال : كنت عند ابى عبداللهعليه‌السلام فقال : ما يقول الناس ‍ فى ارواح المؤ منين ؟ فقلت : يقولون : تكون فى حواصل طيور خضره فى قناديل تحت العرش ، فقال ابوعبداللهعليه‌السلام : سبحان الله ، المؤ من اكرم على الله من ان يجعل روحه فى حوصله طير. يا يونس اذا كان ذلك ، اتاه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و على و فاطمه و الحسن و الحسينعليه‌السلام و الملائكه المقربون ، فاذا قبضه الله عزوجل صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا فياكلون و يشربون فاذا قدم عليهم القادم عرفوه بتلك الصوره التى كانت فى الدنيا(٥٥)

يونس گفت : در خدمت حضرت صادقعليه‌السلام بودم ، حضرت پرسيدند: اين مردم(٥٦) در مورد ارواح مؤ منين پس از مرگ چه مى گويند؟ گفتم : مى گويند: ارواح مؤ منين در چينه دان مرغهاى سبز رنگ قرار مى گيرند و در زير عرش خداوند هستند. حضرت فرمودند: پاك و منزه است خداوند، مؤ من نزد خداوند گرامى تر از اين است كه روحش را در چينه دان مرغ قرار دهد. اى يونس وقتى هنگام مرگ مؤ من رسيد، پنج نور مقدس به همراه ملائكه مقرب خداوند بر بالين او حاضر مى شوند و پس از قبض روح وى خداوند روح او را در قالبى چون قالب دنيائى قرار مى دهد. پس مؤ منين در عالم برزخ در قيافه اى همچون قيافه دنيائى جلوه مى كنند و در حقيقت بدن برزخى همانند همين بدن دنيائى است با آن مى خورند و مى آشامند و اگر كسى پيش آنها آمد او را مى شناسند.(٥٧)

٣- همين حديث را با اندك اختلاف در متن و با سند ديگر مرحوم مجلسى به نقل از كتاب امالى شيخ طوسى در ص ٢٢٩ از ج ٦ بحارالانوار حديث ٣٢ نقل فرموده ، كه براى رعايت اختصار از ذكر آن خوددارى مى شود.

احاديث فوق و نظائر آن بر مطالب زير دلالت دارند:

الف» اعتقاد به اينكه «روح مؤ من و يا هر انسان ديگر پس از مرگ به صورت پرنده و يا در چينه دان پرنده اى داخل شود و به گردش عرش خدا رود» اعتقاد باطل و فاسدى است و از اخبار مجعول برخى فرق اسلامى نشاءت گرفته است

ب» همان گونه كه قبلا گفتيم ، فرق بين مؤ من و كافر در اين جهت نيست كه روح هر انسان پس از مرگ به قالبى مثل همين بدن دنيائى داخل مى شود و عالم برزخ را با آن بدن مى گذراند. اين قالب و بدن برزخى آنقدر با بدن دنيائى شباهت دارد كه وقتى كس ديگرى هم از دنيا برود و او را ببيند مى شناسد و او هم اين فرد تازه از دنيا رفته را مى شناسد.

البته اين نكته نيز قابل توجه است كه قالب مثالى منحصر به عالم برزخ و زمان پس از مرگ نيست و ممكن است هر فردى داراى چند قالب مثالى باشد و مثلا يك قالب مثالى براى مواقع خواب وجود داشته باشد كه روح انسان پس از به خواب رفتن به آن قالب منتقل شود با اين تفاوت كه در وقت خواب فقط روح انسانى و نفس ناطقه از بدن خارج مى شود ولى وقت مرگ هر چند روحى كه براى انسان تصور كرده اند، از بدن خارج مى شود.

مرحوم شيخ بهائىرحمه‌الله در كتاب مفتاح الفلاح در بخش اعمال وقت زوال تا غروب به نقل از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است :

ما من مؤ من الا وله مثال فى العرش ، فاذا اشتغل بالركوع والسجود و نحو هما فعل مثاله مثل فعله ، فعند ذلك تراه الملائكه فيصلون و يستغفرون له ، و اذا اشتغل العبد بمعصيه ارخى الله تعالى على مثاله سترا لئلا تطلع الملائكه عليها. فهذا تاءويل «يا من اظهر الجميل و ستر القبيح»

هر مؤ منى در عرش خدا مثل و مانندى دارد، هرگاه مشغول عبادت شود و به ركوع يا سجده رود قالب مثالى او نيز در عرش خدا همين عمل را انجام مى دهد (درست مثل اينكه آئينه اى گذاشته و در مقابل آن كارى انجام دهيم و يا فردى در مقابل ما هر كارى كه مى كنيم او نيز انجام دهد) خداوند اين قالب مثالى در عرش را به ملائكه خود نشان مى دهد و آنها براى چنين بنده اى درود مى فرستند و استغفار مى كنند، و هرگاه مؤ من به معصيتى مشغول شود خداوند آن قالب مثالى را از چشم ملائكه دور نگه مى دارد تا او را در حال گناه مشاهده نكنند. آنگاه امامعليه‌السلام فرمود: اين معناى دعاى يامن اظهر الجميل و ستر القبيح است

پس ملاحظه مى كنيد كه با داشتن قالبها و بدنهاى مثالى نيازى به اين نيست كه روح مؤ من را در چينه دان مرغى قرار دهند و او را به تماشاى عرش خدا بفرستند.

در پايان اين بحث تذكر اين نكته خالى از لطف نيست كه : ارواح كفار و مشركين نيز پس از مرگ مانند ارواح مؤ منين در قالب هاى مثالى قرار مى گيرند ولى اينها بر خلاف مؤ منين به عذابهاى خداوند معذب مى شوند.

مرحوم مجلسىرحمه‌الله به نقل از حضرت صادقعليه‌السلام چنين آورده است :

وقد روى عن الصادقعليه‌السلام فى ماسئل عمن مات فى هذه الدار اين تكون روحه ؟ قالعليه‌السلام : من مات و هو ما حض للايمان او ما حض لكفر محضا نقلت روحه من هيكله الى مثله فى الصوره و جوزى باعماله الى يوم القيامه ، فاذا بعث الله من فى القبور انشاء جسمه ورد روحه الى جسده و حشره ليوفيه اعماله فالمؤ من ينتقل روحه من جسده الى مثل جسده فى الصوره فيجعل عى جنات من جنان الدنيا يتنعم فيها الى يوم المآب ، والكافر ينتقل روحه من جسده الى مثله بعينه و يجعل فى نار فيعذب بها الى يوم القيامه(٥٨)

حضرت صادقعليه‌السلام در جواب سؤ الى كه از آن حضرت در مورد روح پس از مرگ كردند فرمود: كسى كه از دنيا مى رود چه در درجه اعلاى ايمان و يا در درجه ادناى كفر باشد روحش به هيكلى كه مثل همين هيكل دنيائى است منتقل مى شود و تا روز قيامت با اعمال خود همراه است پس روح مؤ من وقتى از اين بدن خارج مى شود به بدنى مثل اين بدن داخل مى شود و تا روز قيامت از نعمتهاى خدا استفاده مى كند، روح كافر نيز وقتى از اين بدن خارج مى شود به بدنى مثل همين بدن داخل مى شود و در جهنم دنيا قرار مى گيرد تا قيامت برپا شود.

از حديث فوق نكات زير استفاده مى شود:

الف» در اين كه روح مؤ من و كافر پس از مرگ به قالب مثالى منتقل مى شوند فرقى وجود ندارد.

ب» هر يك از مؤ من و كافر در طول عالم برزخ همراه با اعمال خود مى باشد و پاداش يا مكافات آنرا مشاهده مى كند.

ج» وقتى قيامت برپا شود، دوباره همين بدنهاى پوسيده زنده مى شوند و مجددا روحها از بدن هاى مثالى به همين بدن منتقل مى شوند.

د» عالم برزخ و بهشت و جهنم آن در همين دنياست ولى از نظرها غايب هستند.

ه» روحهاى مؤ منين و كفار در قالب مثالى (بدن برزخى) هستند نه در چينه دان مرغهاى رنگارنگ

فصل هشتم : آيا ارواح يكديگر را ملاقات مى كنند؟

ارواح اموات (مؤ من و كافر) به حسب نقل روايات در عالم برزخ يكديگر را ملاقات مى كنند و با هم گفت و شنود دارند (البته هر يك از مؤ منين و كفار در مكانى مخصوص بخود). هرگاه مثلا مؤ منى از دنيا مى رود همه آنهائى كه با اين مؤ من دوستى ، خويشاوندى و يا هر علاقه ديگرى داشته اند او را ملاقات مى كنند و از او احوال آنهائى را كه هنوز در دنيا هستند مى پرسند. احاديثى كه در اين مورد به ما رسيده ، روايات عجيبى است براى نمونه به چند حديث از آن اشاره مى شود، اميد است مورد توجه علاقه مندان قرار گيرد.

١- مرحوم كلينى در كتاب كافى به نقل از ابى بصير از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است :

... عن ابى بصير، عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : ان الارواح فى صفه الاجساد فى شجره فى الجنهه تعارف وتسائل فاذا قدمت الروح على الارواح يقول : دعوها فانها فد افلتت من هول عظيم ثم يساءلونها ما فعل فلان و ما فعل فلان ؟ فان قالت لهم : تركته حيا ارتجوه و ان قالت لهم : قد هلك قالوا: قد هوى هوى(٥٩)

ابابصير گفت : حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: ارواح شبيه جسدها هستند(٦٠) در بهشت از ميوه هاى درختها استفاده مى كنند، همديگر را مى شناسند و از هم ديگر پرسش و پاسخ دارند. وقتى يكى از افراد دنيا بميرد، روحش به عالم برزخ مى رود و ارواح ديگر به ملاقات او مى آيند. يكى مى گويد: او را رها كنيد، او به تازگى از يك وحشت و هراس بزرگى آزاد شده ، خسته است بگذاريد استراحت كند. پس از مدتى به ملاقاتش مى روند و از او احوال آنهائى را كه در دنيا بوده مى پرسند، اگر جواب دهد در دنيا بوده اند، آرزو مى كنند آنها نيز پس از مرگ در جمع آنها قرار گيرند. ولى اگر بگويد: او قبل از من از دنيا رفته است نگران مى شوند و انگشت حسرت به دندان مى گيرند كه اى واى او در دركات جهنم افتاده است

به مناسبت حديث فوق به نقل يك رؤياى صادق مى پردازيم تا حديث شريف را عينيت خاصى ببخشيم :

عالم بزرگوار جناب مستطاب آيت الله حاج شيخ محمد صادق كرباسچى تهرانى فرمودند: عالم جليل القدر و عظيم المنزلت ، مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس تهرانى كه يكى از بزرگان علماء تهران بودند به رحمت ايزدى پيوستند، يكى از علاقه مندان آن فقيد سعيد كه در آن زمان كارمند بانك ملى قم بود و از كارمندان متدين بود گفت : دوست داشتم مرحوم شيخ را در خواب ملاقات كنم و از احوال او در آن عالم مطلع شوم ، شبهاى زيادى اعمالى كه در مفاتيح الجنان براى خواب ديدن اموات ذكر كرده مى خواندم تا اين كه شبى در عالم خواب خود را در بيابان بسيار وسيعى ديدم در ضمن حركت ، به يك درب باغ سبز رنگى رسيدم و در همان لحظه گويا به من الهام شد: اين باغ متعلق به مرحوم تهرانى است درب را زدم لحظه اى بعد درب باغ باز شد و كاغذى به من داده شد كه اين دو بيت روى آن نوشته شده بود:

مهمان جمال حور عين مى باشم

هم خسته زراه چون جنين مى باشم

امشب ز زيارت تو، من معذورم

محزون تو نباش ز مؤ منين مى باشم

از خواب بيدار شدم در حالى كه دو بيت در حافظه ام بود فهميدم وضع مرحوم شيخ در عالم برزخ خوب است

غرض از نقل اين رؤياى صادق ، بيان پيامهاى اين رؤيا و عينيت دادن به حديث بود:

الف» در حديث خوانديم كه : «وقتى يكى از افراد دنيا بميرد به ارواح ديگر گفته مى شود: او را رها كنيد خسته است : بگذاريد استراحت كند» در مصراع دوم از بيت اول نيز، چنين آمده است : «هم خسته زراه چون جنين مى باشم» در اين مصراع كه از سروده هاى عالم برزخ است ، مرحوم شيخ خود را به جنين ، و رفتن از اين عالم را به آمدن از عالم رحم به عالم دنيا تشبيه نموده و به خستگى راحل از اين دنيا به عالم برزخ نيز تصريح نموده و به كلام امامعليه‌السلام كه در حديث بود عينيت داده است ، و در ضمن فهمانده كه جنين نيز پس از آمدن به دنيا احساس خستگى دارد.

ب» در احاديث آينده در فصل يازدهم «اشراف ارواح مؤ منين بر اعمال و افكار زنده ها» را خواهيد خواند. در اين رؤيا به آن احاديث نيز عينيت داده شده ؛ به اين معنا كه با وجود اينكه مرحوم شيخ خواب بيننده را نديده و مقصود وى را نشنيده ولى از مقصود او مطلع بوده و مى دانسته خواب بيننده چه سؤ الى دارد، از اين رو در مصراع دوم بيت دوم چنين آورده است : «محزون تو نباش ز مؤ منين مى باشم» كه مرحوم شيخ در اين مصراع به وضعيت خوب خود در عالم برزخ اشاره كرده است

ج» در فصل دوم ثابت كرديم : طلوع و غروب خورشيد و ماه بر عالم برزخ مؤ ثر است مرحوم شيخ نيز در مصراع اول بيت دوم به شب و روز، در عالم برزخ اشاره كرده و كلمه «شب» را در شعرشان گنجانيده و چنين سروده اند كه : «امشب ز زيارت تو، من معذورم»

٢- مرحوم مجلسى در بحارالانوار به نقل از ابراهيم بن اسحاق آورده اند:

... قلت لابى عبداللهعليه‌السلام : اين ارواح المؤ منين ؟ فقال : ارواح المؤ منين فى حجرات فى الجنه ، ياءكلون من طعامها و يشربون من شرابها، ويتزاورون فيها ويقولون : ربنا اقم لنا الساعه لتنجز لنا ما وعدتنا(٦١)

به حضرت صادقعليه‌السلام گفتم : ارواح مؤ منين كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در اطاقهائى در بهشت هستند و از طعام و شراب بهشتى مى خورند و به زيارت يكديگر مى روند و همديگر را ملاقات مى كنند...

اين حديث در فصل سوم ، در بحث «ارواح مؤ منين كجا هستند» مورد استفاده قرار گرفت و مقصود از تكرار آن ، بيان اين قسمت بود كه : «ارواح مؤ منين در عالم برزخ يكديگر را ملاقات مى كنند و از حال هم باخبر مى شوند.»

بنابراين دو حديث فوق بخوبى بيانگر اين حقيقت هستند كه ارواح مؤ منين در عالم برزخ با هم هستند، با يكديگر ملاقات مى كنند و از احوال هم مى پرسند مخصوصا از حديث «حبه عرنى» كه از حضرت امير المؤ منين نقل مى كرد كه فرمود آنها در وادى السلام مى آيند و حلقه ، حلقه اطراف هم مى نشينند و با هم سخن مى گويند.

فصل نهم : آيا ارواح اموات به ملاقات خويشان مى آيند؟

سخن قابل توجهى است كه : آيا وقتى انسان از دنيا مى رود، روحش با عالم دنيا و ساكنين اين عالم قطع ارتباط مى كند يا هنوز با آنها در ارتباط است ؟ در اين مورد احاديث فراوانى از ائمه طاهرينعليه‌السلام رسيده ولى براى رعايت اختصار به نقل چهار حديث اكتفا مى شود.

١- مرحوم شيخ كلينىرحمه‌الله به نقل از على بن ابراهيم قمى آورده است :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : ان المؤ من ليزور اهله ، فيرى ما يحب و يستر عنه مايكره ، و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره و يستر عنه ما يحب ، و منهم من يزور كل جمعه و منهم من يزور على قدر عمله(٦٢)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: روح مؤ من به زيارت فرزندان و خويشان خود مى رود، خداوند در اين ملاقات اعمال نيك فرزندان و خويشان را به او نشان مى دهد و اعمال ناپسند آنها را از وى پوشيده مى دارد. بعد فرمود: كافر هم به زيارت فرزندان و خويشان خود مى رود ولى خداوند در اين ملاقات آنچه را كه موجب شادى و خوشحالى كافر مى شود از او پوشيده مى دارد و آن اعمالى كه موجب نگرانى كافر است به او نشان مى دهد. سپس ‍ فرمودند: بعضى از ارواح در هفته ، يك مرتبه به زيارت و ملاقات خويشان مى روند و بعضى به اندازه عمل خود.

٢- مرحوم كلينى در كتاب كافى از قول ابابصير آورده است :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : ما من مؤ من و لاكافر الا و هو ياتى اهله عند زوال الشمس ، فاذا راى المؤ من اهله يعملون بالصالحات حمد الله على ذلك ، و اذا راى الكافر اهله يعلمون بالصالحات كانت عليه حسره(٦٣)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: هر مؤ من و كافرى كه از دنيا مى روند خويشان خود را ملاقات مى كند، پس اگر مؤ من فرزندان خود را در عمل صالح مشاهده كند خوشحال مى شود و شكر خدا مى كند ولى اگر كافر خويشان و فرزندان خود در حال عمل صالح ببيند براى او حسرت و نگرانى است

٣- مرحوم مجلسى به نقل از اسحاق بن عمار آورده است :

... عن ابى الحسن الاولعليه‌السلام قال : ساءلته عن الميت يزور اهله ؟ قال : نعم ، فقلت : فى كم يزور؟ قالعليه‌السلام : فى الجمعه ، وفى الشهر، و فى السنه على قدر منزلته(٦٤)

از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام پرسيدم : آيا روح اموات به زيارت فرزندان و خويشان خود مى روند؟ فرمود: بلى ، پرسيدم : هر چند وقت يك بار؟ پاسخ دادند: اموات در اين امر متفاوتند؛ بعضى در هفته يك مرتبه و بعضى در ماه يك مرتبه ، و بعضى ديگر در سال يك مرتبه و در آخر فرمودند: آزادى مردگان براى رفتن به زيارت خويشان خود، بستگى به اعمال صالح و ناصالح آنها دارد.

٤- و در حديث ديگر به نقل از اسحاق بن عمار آورده است :

... قال : قلت لابى الحسن الاولعليه‌السلام : يزور المؤ من اهله ؟ فقال : نعم ، فقلت : فى كم ؟ قالعليه‌السلام : على قدر فضائلهم ، منهم من يزور فى كل يوم ، و منهم من يزور فى كل يومين ، و منهم من يزور فى كل ثلاثه ايام ، قال : ثم راءيت فى مجرى كلامه انه يقول : ادناهم منزله يزور كل جمعه ، قلت : فى اى ساعه ؟ قالعليه‌السلام عند زوال الشمس و مثل ذلك(٦٥)

گفت : از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام پرسيدم : روح مؤ من فرزندان و خويشان خود را ملاقات مى كند؟ فرمودند: بلى ، پرسيدم هر چند وقت يكبار؟ فرمودند: بستگى به قدر و منزلت آنها نزد خداوند دارد؛ بعضى از آنها هر روز ملاقات مى كنند و بعضى دو روز يك مرتبه و بعضى سه روز يك بار تا آنجا كه فرمودند: بعضى هفته اى يك بار، در روزهاى جمعه پرسيدم : چه وقت روز جمعه ؟ فرمودند: ظهر و اين حدودها.

چهار حديث فوق از چند جهت قابل توضيح و توجه هستند:

الف» كلمه «اهل» در هر چهار حديث ذكر شده اين كلمه تغيير يافته از كلمه «آل» است المنجد كه در حقيقت كتاب استعمال لغات عربى است آنرا به معناى : «عشيره و ذوى القربى» گرفته و مجمع البحرين ، آنرا به معناى : «پيروان و تابعين و اهل ملت و كيش» هم دانسته است ، كه با توجه به اعتقادات شيعه ، هر دو معنا با بحث ما مطابقت دارد.

ب» عالم برزخ براى افراد بشر نمونه اى از آخرت و عالم قيامت است و هر يك از مؤ منين و كفار در عالم برزخ نمودارى از موقعيت خود در عالم قيامت را مشاهده خواهند نمود. حديث شريف نبوى نيز كه فرموده : «قبر يا باغى از باغهاى بهشت و يا گودالى از گودالهاى جهنم است» به همين معناست ؛ يعنى عالم برزخ براى نيكان و بندگان صالح خدا نمونه اى از بهشت و براى كفار و مشركين نمونه اى از جهنم است

بنابراين وقتى ارواح مؤ منين به ملاقات نزديكان خود مى روند خداوند براى اين كه آنها نگران و غمگين نشوند اعمال زشت و ناپسند آنها را از ارواح مؤ منين پوشيده مى دارد و بالعكس وقتى ارواح كفار و مشركين خويشان خود را ملاقات كنند، چه اعمال صالح آنها را مشاهده كنند و چه اعمال زشت و ناپسند آنها را، غمگين و نگران مى شوند و اين خود رنج و عذابى است كه آنها مى بينند.

ج» جملات على قدر عمله ، على قدر منزلته و على قدر فضائلهم كه در احاديث بكار گرفته شده بيان گر عظمت روحى و مقام و مرتبه ميت نزد خداوند است و اين بستگى به اعمال وى در دنيا دارد. اين كه در قرآن شريف آمده است : «گرامى ترين شما در پيشگاه خداوند متقى ترين و پرهيزگارترين شماست» براى همين است كه خداوند متعال خواسته بندگان خود را با پاك نمودن از رذائل اخلاقى جلوه ملكوتى دهد تا در عوالم پس از مرگ كه از جمله آنها عالم برزخ است ، در وسعت زايد الوصفى قرار گيرند و اين بشر خاكى بتواند از ملائكه علوى پران شود و آنچه در وهم نايد آن شود.

ائمه معصومينعليهم‌السلام خواسته اند با بكار گرفتن اين جملات معناى آيه شريفه را بيان فرموده و موقعيت انسانهاى صالح را مشخص كرده باشند. اگر مثلا مرحوم محدث قمى صاحب مفاتيح الجنان در عالم رؤيا فرزند خود را ارشاد مى كند و براى او پول حواله مى كند(٦٦) و يا آن تاجر تهرانى در سه شب متوالى به خواب فرزند خود مى آيد و او را از بدهى كه در ستون طلبكاران ثبت نكرده باخبر مى كند و... براى اين است كه آنها بوسيله اعمال صالحى كه در دنيا انجام داده در پيشگاه خداوند مقام و مرتبه بلندى دارند و بر اثر همين مقام و مرتبه اختياراتى به آنها داده شده كه بتوانند چنين كارهائى انجام دهند، و به ملاقات اهل و خويشان رفتن نيز از همين باب است ، هر كس مقامش بالاتر است اجازه و اختياراتش نيز بيشتر است

فصل دوم : عالم برزخ كجاست ؟

دانستيم فاصله زمانى بين مرگ و قيامت «عالم برزخ» ناميده شده و مردگان تا برپائى قيامت ، در عالم برزخ بسر مى برند. لازمه اين علم اين است كه معتقد شويم همه آنهائى كه از ابتداء خلقت عالم هستى تاكنون از دنيا رفته و از اين پس نيز مى ميرند از انبياء و اولياء و صالحين گرفته تا پادشاهان و ظالمين و مستكبرين و مشركين ، همگى در آن عالم جمع هستند و در انتظار برپائى قيامت بسر مى برند كه البته معتقد هم هستيم

اينك به اين نكته مى پردازيم كه : عالم برزخ كجاست ؟ آيا عالم برزخ جزء اين عالم است ؛ يعنى آيا عالم برزخ در همين دنياست و مثلا همين خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب دارد، و ارواح اموات چه مؤ من و چه كافر در روز اين عالم يك حالت و در شب اين عالم داراى حالت ديگرى هستند؟ يا اينكه طلوع و غروب خورشيد براى اهل اين دنيا تاءثير دارد و شب و روز براى برزخيان تاءثيرى ندارد؟.

اينها سؤ الاتى است كه در اذهان بسيارى از مؤ منين به معاد وجود دارد و ما توجه علاقه مندان را به مطالب زير به عنوان مقدمه جلب مى نمائيم :

١- عالم قيامت هنوز برپا نشده و يكى از مقدمات برپائى آن نابودى نظام اين عالم است و به تعبير قرآن ، قيامت وقتى برپا مى شود كه :

( إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ﴿ ١ ﴾ وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ ﴿ ٢ ﴾ وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ ﴿ ٣ ﴾ وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ﴿ ٤ ﴾ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿ ٥ ﴾ وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ﴿ ٦ ﴾ وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ﴿ ٧ ﴾ وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿ ٨ ﴾ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ﴿ ٩ ﴾ وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ﴿ ١٠ ﴾ وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ ﴿ ١١ ﴾ وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ ﴿ ١٢ ﴾ وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ ﴿ ١٣ ﴾ عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ ﴿ ١٤ ﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ﴿ ١٥ ﴾ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ ﴿ ١٦ ﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ ﴿ ١٧ ﴾ وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ﴿ ١٨ ﴾ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ﴿ ١٩ ﴾ ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ ﴿ ٢٠ )

خورشيد منكدر و نابود شود، ستارگان در هم بريزند، كوهها غبار پراكنده شوند، درياها دگرگون شوند، ستارگان در هم و بر هم شوند، قبرها زير و رو شوند، زمين آن چنان به خود بلرزد كه كوهها مانند پنبه زده شده شوند و زمين مانند غبارى خفيف شود و...

اينها همه علائم فرو پاشيدن نظام اين عالم است ، و بايد بدانيم تا اين نظام وجود برپاست ، عالم قيامت برپا نشده و مردگان در عالم ديگرى بنام «عالم برزخ» بسر مى برند.

٢- در جاى خود ثابت است كه اين خورشيد و ماه در عالم قيامت وجود ندارند، و خداوند متعال عالم قيامت را بوسيله نيروى ديگرى روشن مى كند و البته در آنهم اختلاف است كه آيا نور و روشنائى قيامت ، بوسيله اعمال صالح هر شخص و آنهم براى خود اوست همانگونه كه قرآن شريف فرموده :

( يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ ) (٢١)

در آن روز، زنان و مردان منافق به مؤ منين مى گويند: از نور و روشنائى خود بما نيز بهره دهيد. به آنها خطاب مى شود: باز گرديد و از پشت سرتان (دنيا) نور بياوريد.

و يا چيزى همانند خورشيد، عالم قيامت را روشن مى گرداند و همه خلايق از آن بهره مى گيرند، در اين مورد نيز قرآن شريف مى فرمايد:

( وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّـهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ ﴿٦٨﴾ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ) (٢٢)

در صور دميده مى شود و همه آنهائى كه در آسمان و زمين هستند از بين مى روند مگر آنهائى را كه خدا نمى خواهد. (پايان دنيا)، براى مرتبه دوم در صور دميده مى شود، آنگاه است كه قيامت برپا مى شود و زمين قيامت بنور پروردگارش روشن مى شود و...

بررسى و تحقيق پيرامون دو آيه شريفه و اينكه روشنائى قيامت چگونه و به چه كيفيتى است ، به اين دليل كه مربوط به بحث قيامت است ، در اين كتاب نمى گنجد و علاقه مندان بايد براى درك معناى دو آيه به تفاسير مراجعه نمايند. ما تذكر اين نكته را در اين مورد ضرورى مى دانيم كه قطعا تضاد و تناقضى در دو آيه نيست ، غرض ما نيز از طرح آيات اين بوده كه خاطر نشان كنيم : «اين خورشيد و ماه پايان پذير هستند و نور قيامت بوسيله اين خورشيد نيست».

پس از بيان اين سه مقدمه ، به اصل بحث كه : «عالم برزخ كجاست ، خورشيد و ماه اين جهان ، شب و روز ما بر آنها هم اثر دارد يا نه» باز مى گرديم

در اين مورد از ميان آن همه احاديثى كه هست به نقل چند حديث مى پردازيم :

١- مرحوم شيخ كلينى در كافى به نقل از على بن ابراهيم آورده است :

على بن ابراهيم ، عن ابيه ، عن احمد بن محمد بن ابى نصر، عن الحسين بن ميسر قال : ساءلت اباعبداللهعليه‌السلام عن جنه آدمعليه‌السلام فقال : جنه من جنان الدنيا تطلع فيها الشمس والقمر ولو كانت من جنان الاخره ماخرج منها ابدا(٢٣)

حسين بن ميسر گفت : از حضرت صادقعليه‌السلام در مورد بهشتى كه حضرت آدمعليه‌السلام در آن بوده سؤ ال كردم حضرت فرمودند: آن باغى است از باغهاى دنيا كه خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب مى كنند، و اگر از باغ هاى قيامت بود هرگز آدمعليه‌السلام از آن خارج نمى شد.

مرحوم مجلسى نيز اين حديث را با سند ديگرى در كتاب بحار نقل فرموده و به هر حال حديث فوق از چند جهت قابل توجه است :

الف» حضرت آدمعليه‌السلام در آن بهشتى كه در عالم قيامت وعده داده شده خلق نشده و آن بهشت را مشاهده نكرده است

ب» در جائى از اين دنيا بهشتى وجود دارد كه قابل رويت و مشاهده انسانهاى عادى نيست و نمى توانند به آنجا رفت و آمد كنند و در حقيقت مى توان گفت : آن بهشت در عين حالى كه در دنياست ولى براى بشر از عوالم غيب محسوب است و البته بايد توجه داشت كه دنيا منحصر به كره زمين و چند صد كيلومتر اطراف آن نيست

ج» همين خورشيد و ماه ، آن بهشت را روشن مى كنند و بر آن طلوع و غروب دارند و بهترين دليل «الف و لام» عهد حضورى است كه حضرت بر كلمه «شمس " و قمر"» درآورده و در حقيقت مثل اين است كه فرموده باشند: اين خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب دارند، وگرنه بايد «شمس و قمر» را بدون «الف و لام» و با تنوين ذكر مى كردند و مى فرمودند: «شمس و قمر» يعنى ماه و خورشيدى بر آن طلوع و غروب دارند.

٢- باز مرحوم شيخ كلينى به نقل از ضريس كناسى مى نويسد:

عده من اصحابنا، عن احمد بن محمد، و سهل بن زياد، و على بن ابراهيم ، عن ابيه ، جميعا عن ابن محبوب ، عن على بن رئاب ، عن ضريس ‍ الكناسى قال : ساءلت ابا جعفرعليه‌السلام ان الناس يذكرون ان فراتنا يخرج من الجنه فكيف هو، و هو يقبل من المغرب و تصب فيه العيون والاوديه ؟ فقال ابوجعفرعليه‌السلام : و انا اسمع ان لله جنه خلقها الله فى المغرب و ماء فراتكم يخرج منها، و اليها تخرج ارواح المؤ منين من حفرهم عند كل مساء فتسقط على ثمارها و تاءكل منها و تتنعم فيها و تتلاقى و تتعارف فاذا طلع الفجر هاجت من الجنه(٢٤)

ضريس گفت : از حضرت باقرعليه‌السلام پرسيدم : مردم (مقصود اهل سنت است) مى گويند «آب فرات از بهشت خارج مى شود». چگونه مى شود درست باشد در صورتى كه اين آب از مغرب جارى است (يعنى سر چشمه اش ‍ مغرب زمين است) و در بين راه چشمه ها و جويبارهاى ديگرى به آن ريخته مى شود؟ حضرت فرمودند: « بلى من هم شنيده ام (مقصود شنيدن از پدران و اجدادشان مى باشد) كه خداوند در مغرب زمين بهشتى خلق فرموده و آب فرات شما از آن خارج مى گردد، و ارواح مؤ منين عصر هر روز به آن بهشت مى روند و از ميوه هاى آن مى خورند و از نعمت هاى ديگر خداوند بهره مى گيرند، و همديگر را ملاقات مى كنند و چون فجر صادق طلوع كند از آن خارج مى شوند...».

توجه در جملات حديث نكات زير را روشن مى كند:

الف» بهشتى در مغرب زمين وجود دارد كه آب فرات هم از آنجا عبور مى كند.

سر چشمه آب فرات

در اين زمينه كه آب فرات از كجا سر چشمه گرفته است گفته اند:

«رود فرات كه با طول ٣٠٦٥ (كم) در حوضه اى به مساحت (٦٧٣٠٠٠ كم) جريان دارد از كوههاى مركزى تركيه و در فاصله بسيار اندكى از سرچشمه هاى قزل ايرماق بر مى خيزد و ٩٧١ (كم) از مسير علياى آن در خاك تركيه جاى دارد، كه در اين بخش شاخه هاى چندى از چپ و راست بدان مى پيوندد، اين رود سپس وارد سوريه مى شود و با طى مسيرى از شمال غربى به جنوب شرقى ، اين كشور به دو نيم نابرابر بخش مى كند. آنگاه آبهاى بركت زاى خود را وارد عراق مى كند. رود فرات سراسر طول كشور عراق را از شمال غربى به جنوب شرقى در مى نوردد و اين كشور را به دونيم تقريبا مساوى و هم شكل تقسيم مى كند و سرانجام در قرنه به دجله مى پيوندد و با تشكيل اروند رود (شط العرب) به خليج فارس مى ريزد. فرات از رودهاى پر آب جهان است كه امروز از آب آن ، از سرچشمه تا مصب ، در كار آبيارى و توليد نيرو و جز آن استفاده مى شود. با اين همه ، ميزان تخليه آن را تا ٢٥٠٠ (م) در ثانيه بر آورد كرده اند.(٢٥)

از اين نكته نبايد غافل شويم كه : سرچشمه و مسير رود فرات نسبت به شهر مدينه و حجاز كه محل سكونت حضرت امام باقرعليه‌السلام در آن روز بوده ، حدودا در طرف غرب و مغرب محسوب مى شود و بهشتى كه حضرت نشانى آنرا در مغرب داده اند معلوم نيست در كدام قسمت از اين طول مسير واقع است آنچه به ضميمه احاديث مربوط به وادى السلام مورد استفاده است ، سرزمين فعلى عراق است

ب» نكته دومى كه از حديث استفاده مى شود و قابل توجه است اينكه : ارواح مؤ منين در هنگام شب وارد آن بهشت مى شوند و اذان صبح از آن خارج مى گردند.

ج» نكته سوم اين است كه : از اينكه طرف خطاب حضرت باقرعليه‌السلام يك فرد عادى است و او هم آن عالم را نديده طبيعتا آن حضرت هنگام محاوره از كلمه «عصر و صبح» همان معنائى را اراده فرموده كه شنونده مى فهمد و در حقيقت حضرت مطابق فهم و درك شنونده سخن گفته اند. از اين رو بايد گفت حركت خورشيد بر آن عالم اثر مى گذارد وگرنه «صبح و عصر» در مورد ارواح و حركت آنها صحيح نيست و مثلا مى بايست تعبير مى فرمودند:

«لحظاتى از شب و روز ما را در آن بهشت بسر مى برند».

د» براى عينيت دادن به حديث فوق نقل رؤياى مادر يك شهيد خالى از لطف نيست :

مادر يكى از شهداى جنگ تحميلى پس از دفن شهيد خود هر شب جمعه را تا به صبح بر مزار شهيدش در قبرستان شهداء بيتوته مى كرد و پس از طلوع آفتاب روز جمعه به خانه بر مى گشت اين روش مدتى ادامه داشت تا اينكه اين كار بصورت يك عادت براى اين مادر شهيد شده بود و بسيارى از منسوبين نيز مى دانستند، تا اينكه آن زن خود بخود دست از اين كار برداشته بود. از او پرسيدند: خوابيدن در قبرستان را رها كردى ؟ گفت : شبى از شبها وقتى به خواب رفتم ، ديدم تمامى شهداى آن قبرستان ساكهاى مسافرتى خود را بسته و آماده مسافرت هستند، از فرزندم پرسيدم : آنها عازم كجا هستند؟

گفت : هر روز عصر به نجف اشرف و زيارت حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى رويم و صبح بر مى گرديم و اينها عازم نجف اشرف هستند.

گفتم : مگر شما همراه آنها نمى روى ؟

گفت : خير.

گفتم : چرا؟

گفت : مهمان دارم ، بايد براى احترام او در حضورش باشم

گفتم : مهمانت كيست ؟

گفت : شما

گفتم : من ؟!

گفت : بلى و از خواب بيدار شدم ، قدرى با خود فكر كردم و گفتم هرگز سزاوار نيست من در قبرستان بمانم و فرزندم از فيض زيارت حضرت اميرالمؤ منين محروم بماند. از اين رو تصميم گرفتم هر شب جمعه پس از زيارت اهل قبور، تا روز باقى است قبرستان را ترك كنم

اين رؤيا كه يكى از رؤياهاى صادق است بخوبى نشان مى دهد كه :

اولا: روز و شب و عصر و صبحى كه براى ما مشهود است براى اموات نيز به همان معنا متصور است

ثانيا: همان گونه كه در حديث آمده «ارواح مؤ منين روزها در مكانى و شبها در مكانى ديگر بسر مى برند» ولى در اين رؤيا سخن از مهاجرت به نجف اشرف و زيارت حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام در شب است و از طرفى در حديث ديگر محل بيتوته ارواح مؤ منين را بهشت معرفى نموده اينها منافاتى با هم ندارند؛ چون ممكن است بهشت مغرب زمين در حقيقت همان وادى السلام معروف باشد كه روايات آينده نيز به آن تصريح دارد. و به هر حال مقصود جابجائى ارواح در شب و روز است كه بر آنها نيز متصور است

٣- على بن ابراهيم قمى در تفسير آيه ٤٦ از سوره مباركه غافر آورده است :

النار يعرضون عليها غدوا عشيا، قال ذلك فى الدنيا قبل القيامه ، و ذلك ان فى القيامه لايكون غدوا و لا عشيا، لان الغدو والعشاء انما يكون فى الشمس و القمر، وليس فى جنان الخلد ونيرانها شمس ولاقمر. قال : وقال رجل : لابى عبداللهعليه‌السلام ما تقول فى قول الله عزوجل «النار يعرضون عليها غدوا و عشيا»؟ فقال ابو عبداللهعليه‌السلام : ما يقول الناس فيها؟ فقال : يقولون : انها فى نار الخلد وهم لايعذبون فيما بين ذلك» فقالعليه‌السلام : فهم من السعداء، فقيل له : جعلت فداك فكيف هذا؟ فقالعليه‌السلام : انما هذا فى الدنيا، فاما فى نار الخلد فهو قوله تعالى : «ويوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب»(٢٦)

اينكه خداوند در مورد فرعون و همراهان او فرموده : «آتش صبح و شام بر آنها عرضه مى شود مربوط به دنيا و قبل از برپائى قيامت است {يعنى عالم برزخ } زيرا روز قيامت صبح و شام ندارد، چون صبح و شام مربوط به ماه و خورشيدى است و در بهشت و جهنم قيامت ، ماه و خورشيدى وجود ندارد. سپس مى گويد: شخصى از حضرت پرسيد: معناى اين آيه شريفه كه خدا فرموده : «شب و روز آتش بر آل فرعون عرضه مى شود» چيست ؟ حضرت سؤ ال فرمودند: اهل سنت درمورد آيه چه مى گويند؟ جواب داد: آنها معتقدند مقصود آتش جهنم است و ارواح در عالم برزخ عذاب نمى شوند. حضرت فرمودند: «ارواحى كه در عالم برزخ عذاب نمى شوند ارواح اهل سعادت هستند» شخصى پرسيد: پس معناى آيه چيست ؟ حضرت فرمودند: «عرضه كردن آتش به آنها هنگام شب و صبح مربوط به دنيا {و پس از مرگ } است ، اما در مورد آتش جهنم خداوند در ذيل همين آيه فرموده است : «وقتى قيامت برپا شود آل فرعون را داخل عذاب سخت خواهيم نمود».

نكته اى كه در كلام مرحوم على بن ابراهيم قابل توجه است اين است كه : وى خواسته وجود شب و روز در عالم برزخ را ثابت نمايد و تلويحا فهمانده : طلوع و غروب خورشيد بر آن عالم يك امر طبيعى است

٤- حديث ديگرى از حضرت امام صادقعليه‌السلام منقول است كه داراى ابعاد مختلفى است ولى ما همان قسمت از حديث را كه مربوط به بحث است ذكر مى كنيم :

... فالمؤ من ينتقل روحه من جسده الى مثل جسده فى الصوره فيجعل فى جنات من جنان الدنيا، يتنعم فيها الى يوم الماءب ، والكافر ينتقل روحه من جسده الى مثله بعينه و يجعل فى نار فيعذب بها الى يوم القيامه(٢٧)

امام صادقعليه‌السلام در اين قسمت از حديث فرموده اند: «مؤ من وقتى بميرد روحش به جسد ديگرى كه مثل همين جسد دنيائى اوست منتقل مى شود و تا روز قيامت در باغهائى از باغهاى دنيا هستند و از نعمتهاى خداوند بهره مند خواهند بود، و كافر هم روحش به جسد ديگرى كه شباهت با بدن دنيائى او دارد منتقل مى شود و تا روز قيامت به عذاب خداوند معذب خواهد بود».

در ارتباط با احاديث فوق نكات زير قابل توجه است :

الف» از اينكه حضرت فرمودند: «و تا روز قيامت در باغهائى از باغهاى دنيا هستند و از نعمتهاى خداوند بهره مند خواهند بود» بدليل جمله اى كه در ابتداء حديث است و اين سؤ ال را تشكيل مى دهد: «از حضرت در مورد كسانى كه مى ميرند و از اين دنيا مى روند، روحشان كجا مى رود سؤ ال شد» معلوم مى شود مقصود از باغهاى دنيا، باغهاى دنيا در عالم برزخ است

ب» از آيات سوره هاى «بقره ، اعراف و طه» كه در مورد بهشت حضرت آدمعليه‌السلام نازل شده به انضمام روايات مربوط به آن استفاده مى شود، بهشتى كه آن حضرت در آن بوده و با همين خورشيد و ماه روشن مى شود غير از بهشت برزخى است كه مورد بحث ماست ، و ما از آوردن حديث اول اين فصل نخواسته ايم استفاده كنيم آن بهشت و اين بهشت يكى هستند، بلكه مقصود يكى بودن خورشيد و ماه اين عالم و آن بهشت بوده

ج» نكته سوم اين است كه : حضرت صادقعليه‌السلام به وجود قالب مثالى تصريح فرموده كه روح انسانى پس از خارج شدن از اين بدن به بدنى كه در خور عالم برزخ است حلول مى كند و ادامه حيات مى دهد.

احاديث فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه اين موضوع (اينكه عالم برزخ در همين دنياست و از نور خورشيد و ماه همين عالم بهره مى گيرد) را تاءكيد مى كند ولى چون هدف اصلى آنها موضوع ديگرى است ، در طول مباحث كتاب مورد دقت نظر قرار خواهند گرفت اين احاديث به مناسبتهاى مختلف ، سخن از طلوع و غروب خورشيد، يا طلوع فجر صادق و... به ميان آورده و تلويحا معلوم مى كند «طلوع خورشيد، طلوع ماه ، طلوع فجر» بر برزخيان مؤ ثر و مشهود است و آنها نيز مثلا در روز ما، يك حالت و در شب ما يك حالت ديگر دارند.

از باب مثال در حديثى آمده است : «اگر اموات خود را قبل از طلوع خورشيد زيارت كنيد كذا مى شود و اگر بعد از طلوع خورشيد زيارت كنيد فلان مى شود و مطالب ديگرى از اين قبيل برداشت ما از اين احاديث اين است كه چون طلوع و غروب خورشيد و ماه بر عالم برزخ مؤ ثر است پس ‍ عالم برزخ جز و همين عالم (دنيا) است ولى از نظرها غايب است

فصل سوم : ارواح اموات كجا هستند؟

همان گونه كه انسانها در دنيا از نظر اعتقاد و عمل ، به اقسام زير تقسيم مى شوند:

١- مسلمان و مؤ من

٢- كافر و مشرك و ظالم

٣- مستضعف

به همين نسبت ارواح اموات نيز در عالم برزخ سه دسته اند:

١- ارواح مؤ منين

٢- ارواح كفار، مشركين و ظالمين

٣- ارواح مستضعفين و افراد و اطفالى كه قبل از رسيدن به بلوغ از دنيا مى روند. ما در اين فصل در مقام بيان حالات هر يك از اين سه دسته و اينكه آنها در كجا هستند و عالم برزخ را چگونه مى گذرانند هستيم

١ - ارواح مؤ منين كجا هستند؟

در اين مورد كه ارواح مؤ منين در كجاى عالم برزخ بسر مى برند و آيا جا و مكان آنها از غير مؤ منين جداست ، يا اينكه همگى در يك سرزمين هستند و با هم نشست و برخاست دارند رواياتى از طريق اهل بيت عصمت و طهارتعليه‌السلام رسيده ، ما براى آگاهى عموم و با رعايت اختصار و پرهيز از تكرار به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم :

١- مرحوم شيخ كلينى در كتاب كافى به نقل از سهل بن زياد آورده است :

عده من اصحابنا، عن سهل بن زياد، عن الحسن بن على ، عن احمد بن عمر، رفعه عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قلت له : ان اخى ببغداد و اخاف ان يموت بها، فقالعليه‌السلام ما تبالى حيثما مات اما انه لايبقى مؤ من فى شرق الارض و غربها الا حشر الله روحه الى وادى السلام قلت له : واين وادى السلام ؟ قالعليه‌السلام : ظهر الكوفه ، اما انى كانى بهم حلق حلق قعود يتحدثون(٢٨)

مردى به حضرت صادقعليه‌السلام گفت : برادرى دارم كه در بغداد زندگى مى كند و مى ترسم در همان شهر بميرد. حضرت فرمودند: غمى به خود راه مده از اينكه ، چه كسى ، كجا مى ميرد، هرگاه مؤ منى در شرق و يا غرب عالم بميرد خداوند روح او را به وادى السلام منتقل مى كند. آن مرد سؤ ال كرد: وادى السلام كجاست ؟

حضرت فرمود: پشت كوفه بيابانى است معروف به وادى السلام ، ارواح مؤ منين دسته دسته اطراف و گرداگرد هم مى نشينند و با هم سخن مى گويند.

٢- باز در همان كتاب به نقل از حبه عرنى آورده است كه گفت :

٢ - ارواح كفار كجا هستند؟

... عن حبه العرنى قال خرجت مع امير المؤ منينعليه‌السلام الى الظهر، فوقف بوادى السلام كانه مخاطب لاقوام فقمت بقيامه حتى اعييت ، ثم جلست حتى مللت ، ثم قمت حتى نالنى مثل ما نالنى اولا، ثم جلست حتى مللت ، ثم قمت و جمعت ردائى ، فقلت : يا اميرالمؤ منين ، انى قد اشفقت عليك من طول القيام فراحه ساعه ، ثم طرحت الرداء ليجلس عليه فقال لى : ياحبه ، ان هو الا محادثه مؤ من او مؤ انسته ، قال : قلت : يا اميرالمؤ مين و انهم لكذلك ؟ قال نعم ، ولو كشف لك لراءيتهم حلقا، حلقا محتبين يتمادثون ، فقلت : اجسام او ارواح ؟ فقال : ارواح و ما من مؤ من يموت فى بقعه من بقاع الارض الا قيل لروحه : الحقى بوادى السلام ، و انها لبقعه من جنه عدن(٢٩)

به همراه حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام به خارج از شهر كوفه رفتيم ، وقتى به وادى السلام رسيديم حضرت توقف كردند و مثل اينكه عده اى را مخاطب قرارداده و با آنها سخن مى گويند ايستادند. من مدتى ايستادم تا خسته شدم ، گويا حضرت هنوز با آنها سخن مى گفتند، نشستم ، از نشستن هم خسته شدم ، دوباره برخاستم و مدتى ایستادم تا اينكه ملول شدم و براى مرتبه دوم نشستم ، آنقدر نشستم كه باز خستگى بر من غلبه كرد، اين بار برخاستم و عبايم را كه براى نشستن روى زمين پهن كرده بودم جمع كردم و چون خيلى خسته شده بودم صدا زدم كه : اى امير المؤ منين ، من براى شما ناراحتم ، لحظه اى بنشينيد، اين بگفتم و عباى خود را پهن كردم كه حضرت روى آن بنشينند.

حضرت فرمودند: اى حبه ، اين ايستادن من با آنها {ارواح مؤ منين } يك لحظه انس و سخن كوتاهى بود. پرسيدم : اى اميرالمؤ منين واقعا چنين است ؟ فرمودند بلى اگر پرده از جلو چشمانت كنار رود خواهى ديد آنها گروه ، گروه و حلقه ، حلقه اطراف هم با حالت خضوع و خشوع نشسته اند و با هم سخن مى گويند. پرسيدم : جسمند يا روح ؟ فرمودند: روح هستند(٣٠)

و سپس فرمود: هر مؤ منى كه از دنيا مى رود به روح او گفته مى شود: به ارواح ديگر مؤ منان در وادى السلام ملحق شو، او نيز به جمع آنها مى پيوندد، و اين وادى السلام قطعه اى از بهشت برين است».

دو حديث فوق بر مطالب زير دلالت دارند:

الف» ارواح مؤ منين پس از رفتن از دنيا در مكانى كه مناسبت با اعمال و كردار آنها داشته جمع مى شوند و با هم حشر و نشر دارند.

ب» جائى كه براى اجتماع ارواح مؤ منين به عنوان عالم برزخ تعيين شده وادى السلام است وادى السلام بيابانى است در جنوب كوفه كه فعلا مدفن مولاى متقيان على بن ابيطالبعليه‌السلام و كلاشهر نجف اشرف در آن واقع است و به نظر حقير اين بيابان از سمت غرب كربلا و كاظمين و بغداد و شايد هم در امتداد رود فرات تا كنار مرز سوريه ادامه داشته باشد.

ج» نظر به مفاد حديث دوم ، اين قسمت از زمين بعنوان قطعه اى از بهشت معرفى شده و طبيعى است بنا به تعبير حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام : اگر پرده از جلو چشمها كنار رود همه اين بيابان سر سبز و خرم و داراى انواع درختهاى ميوه در غير فصل ديده خواهد شد. درست به همان صورت كه (به نقل مرحوم محدث قمى و ديگران) حاج على بغدادى در مصاحبت با حضرت ولى عصر (عج) در راه بغداد به كاظمين مشاهده كرده و پس از متنبه شدن متوجه مى شود بارها از اين راه رفت و آمد كرده و هيچ گاه اين باغات ميوه ، آنهم در غير فصل را نديده است

د» كلام حبه عرنى اين بود كه : «به همراه حضرت اميرعليه‌السلام از كوفه خارج شديم و در پشت كوفه به وادى السلام رسيديم و...».

توجه داريم كه حبه عرنى در قيد حيات بوده و اين قضيه را هم در بيدارى مشاهده كرده و نقل مى كند، و اين كوفه و وادى السلام هم ، روى همين زمين و زير همين آسمان قرار دارند و از همين خورشيد و ماه نور مى گيرند، پس ‍ جهان برزخ جزء همين عالم است گر چه از عوالم غيب است و از نظرها دور.

٣- مرحوم مجلسىرحمه‌الله در بحار الانوار به نقل از محاسن آورده است :

ابن محبوب ، عن ابراهيم بن اسحاق قال : قلت لابى عبداللهعليه‌السلام اين ارواح المؤ منين ؟ فقال : ارواح المؤ منين فى حجرات فى الجنه ، ياكلون من طعامها و يشربون من شرابها، ويتزاورون فيها، و يقولون : ربنا اقم لنا الساعه لتنجز لنا ما وعدتنا...(٣١)

ابراهيم بن اسحاق گفت : از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم : ارواح مؤ منين كجا هستند؟ فرمود: ارواح مؤ منين در اطاقهائى در بهشت بسر مى برند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از آشاميدنيهاى آن مى آشامند، به زيارت يكديگر مى روند و از احوال هم جويا مى شوند و اين سخن را بر زبان دارند كه : «خدايا قيامت را برپا بگردان تا وعده هائى كه به ما داده اى تحقق پيدا كند».

مناسب مى بينم در عينيت دادن به حديث فوق به يك رؤياى صادق اشاره نمايم :

يكى از زنان معاود عراقى كه مادرش در عراق بسر مى برد پس از آنكه شوهر خود را از دست داده بود مى گفت : «حدود دو سال بود خبر از مادرم نداشتم ، شبى در خواب ديدم در محيط سر سبز و خرمى بودم ، درختهاى سبز و خرم ، سر به فلك كشيده و آبهاى زلالى در نهرهاى كوچك و بزرگ روان بود، ناگاه من خودم را در كوچه باغى ديدم كه از دو طرف كوچه انواع درختهاى ميوه سر بهم داده و يك زيبائى خاصى را به اين كوچه داده بودند و جوى آبى هم از كنار كوچه مى گذشت ، در اثناى رفتن در امتداد كوچه به درب باغى رسيدم با خود گفتم به داخل باغ نگاه كنم و از وضعيت داخل باغ باخبر شوم ، وقتى نگاه كردم يك محوطه سر سبز و خرم وسيعى را ديدم كه در كنار آن اطاقى وجود داشت و پرده اى درب اطاق را پوشانده بود، با خود گفتم خوشا به حال صاحب اين باغ ، ناگاه پرده عقب رفت ، مادرم را داخل اطاق ديدم جلو رفتم ، او را در بغل گرفتم ، و با او احوال پرسى كردم ، گفت مدتى است اين باغ را به من داده اند، و نام شوهرم را كه از دنيا رفته بود به زبان جارى كرد و گفت يك ساعت پيش اينجا بوده و هر چند روز يك مرتبه با من ملاقات مى كند. من از خواب بيدار شدم».

حقير از شنيدن اين رؤيا به اين دليل كه با حديث فوق مطابقت كامل دارد يقين كردم آن پير زال از دنيا رفته كه چند ماه بعد، يكى از دوستان عراقى كه همان پير زال را مى شناخت به ايران آمد، وقتى از احوال او جويا شديم معلوم شد حدود يك سال و چند ماه قبل از اين رؤيا از دنيا رفته است

٤- باز در همان كتاب به نقل از تفسير على بن ابراهيم از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام عن آبائه صلوات الله عليهم قال : كان فيما ساءل ملك الروم الحسن بن علىعليه‌السلام ان ساءله عن ارواح المؤ منين اين يكونون اذا ماتوا؟ فقال : تجتمع عند ضحره بيت المقدس فى ليله الجمعه(٣٢)

در سؤ الهايى كه پادشاه روم از حضرت امام حسن مجتبىعليه‌السلام كرده ، آمده است :

ارواح مؤ منين پس از آنكه از دنيا مى روند كجا خواهند رفت ؟ حضرت جواب دادند: شبهاى جمعه در اطراف سنگ معروف در بيت المقدس ‍ اجتماع مى كنند(٣٣)

درارتباط با دو حديث فوق (سوم و چهارم) توجه به مراتب زير لازم است :

الف» اينكه حضرت صادقعليه‌السلام در حديث سوم جايگاه ارواح مؤ منين را حجره هائى از بهشت و حضرت مجتبىعليه‌السلام نزد صخره بيت المقدس و حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام در حديث دوم و نيز حضرت صادقعليه‌السلام در حديث اول ، وادى السلام معرفى فرموده اند هيچ منافاتى با هم ندارند زيرا كه :

اولا: امام مجتبىعليه‌السلام تجمع ارواح را در شب جمعه نزد صخره بيت المقدس تعيين فرموده و ائمه ديگر، مطلق و بطور كلى فرموده اند.

ثانيا: ممكن است تجمع آنها در بيت المقدس در پاسى از شب باشد.

ثالثا: ممكن است بيت المقدس نيز بدليل واقع بودنش در غرب نسبت به مدينه جزء وادى السلام باشد كه روى اين فرض مفاد چهار حديث ، يك چيز است

و رابعا: ممكن است مقصود اين باشد كه ارواح مؤ منين در عين حالى كه هر يك در بهشت عالم برزخ مكان مخصوصى دارند، در رفتن به اماكن مقدس ‍ مثل بيت المقدس ، نجف اشرف ، بيت الله الحرام ، حائر حسين بن علىعليه‌السلام و ديگر مشاهد مشرف آزاد باشند.

ب» از حديث سوم استفاده مى شود: اين گونه نيست كه ارواح مؤ منين هميشه اوقات گرد همديگر و در حال تجمع باشند، بلكه آنها هر يك جايگاه مخصوص (اطاقهائى در بهشت) دارند و در مواقع مخصوصى هم گاه در وادى السلام و گاهى در بيت المقدس و جاهاى ديگر تجمع مى كنند.

ج» اينكه در بعضى از آيات قرآن آمده است «شهيد زنده است و نزد خداوند روزى مى خورد» با توجه به اينكه شهيد يكى از مصاديق روشن مؤ من است در قرآن شريف از او نام برده شده و معناى زنده بودن و روزى خوردن او بنا به معناى حديث سوم ، همين است كه روح او در بهشت عالم برزخ متنعم به نعمتهاى خداوند است و همه مؤ منين در اين امر با شهداء شريك هستند.

د» از چهار حديث فوق و مجموع احاديثى كه در اين زمينه رسيده ، استفاده مى شود خداوند متعال براى مؤ منين كه بندگان صالح او در روى زمين هستند جايگاهى را كه با بهشت جاويدان شباهتى نه چندان دور دارد آفريده و ارواح آنها را پس از مرگ به آن منتقل مى گرداند. اين جايگاه كه «بهشت برزخى» نام گرفته گامى است بسوى مقام قرب الهى


3

4

5

6

7

8

9