انسان در عالم برزخ

انسان در عالم برزخ0%

انسان در عالم برزخ نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

انسان در عالم برزخ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد مظاهرى
گروه: مشاهدات: 11562
دانلود: 4755

توضیحات:

انسان در عالم برزخ
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 38 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11562 / دانلود: 4755
اندازه اندازه اندازه
انسان در عالم برزخ

انسان در عالم برزخ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل دهم : اشراف ارواح مؤ منين بر اعمال و افكار ما

در بين اخبار و احاديث رسيده از ائمه معصومينعليه‌السلام حديثى كه صراحتا در اين مورد رسيده باشد وجود ندارد، ولى از بعضى جملاتى كه در احاديث بكار رفته به ضميمه برخى واقعيتهاى خارجى همين معنا استفاده مى شود.

مثلا جملاتى چون : على قدر عمله ، على قدر منزلته ، على قدر فضائلهم كه در احاديث فصل نهم بر شمرديم همگى بيانگر عظمت روحى و مقام و مرتبه انسان در پيشگاه ذات لايزال خداوند است

از اين كلمات كه بگذريم آيه شريفه ١٠٥ از سوره توبه كه فرموده : «هر عملى كه انجام دهيد در درجه اول خدا و در رتبه بعد رسول خدا و همچنين مؤ منين آنرا مى بينند» گرچه مؤ منين را به حضرت امير المؤ منين و اولاد طاهرينعليه‌السلام تفسير نموده اند، ولى مى دانيم كه ائمه هدى بارزترين فرد مؤ من هستند و منافاتى ندارد كه مؤ منين ديگرى هم پيدا شوند كه بر اثر عظمت روحى كه دارند در عالم برزخ از اعمال و افكار اهل و عيال خود مطلع باشند.

اگر مى بينيد امامعليه‌السلام در مورد بعضى ها فرموده : روزى يك مرتبه ملاقات مى كنند و بعضى ها هفته اى يك بار و بعضى ديگر ماهى و يا سالى يك مرتبه ملاقات مى كنند، و بعدا جمله على قدر عمله يا على قدر منزلته و يا على قدر فضائلهم را در حديث بكار مى برند براى اين است كه به مقام و مرتبه افراد در پيشگاه خدا اشاره كرده باشند، و طبيعى است وقتى انسان به آن درجه و كمال از انسانيت برسد در عالم برزخ كه سهل است در همان زمان حيات خود در دنيا ممكن است بر اسرار افراد آگاه شود و نظير آن سلمان فارسىرحمه‌الله است و نظير ديگرش جوان مؤ منى است كه اصول كافى حديث آنرا بيان نموده

براى توجه و آگاهى بيشتر به چند نمونه از رؤياهاى صادقى كه حامل اين پيام است اشاره مى شود:

الف» مرحوم حاج شيخ على آقا محدث زاده قمى فرزند مرحوم محدث قمى مى گويد: در اثر تنگدستى در وضعيت بسيار بحرانى اقتصادى قرار گرفتم ، مدتهاى زيادى در فشار بودم تا اينكه روزى به نظرم رسيد در عين حالى كه طلبه هستم مقدارى از روز را براى امرارمعاش در يكى از دفتر خانه هاى اسناد رسمى كار كنم ، كسى را از مقصود خود مطلع نكردم ، شب در عالم خواب ديدم پدرم (مرحوم حاج شيخ عباس قمى صاحب مفاتيح الجنان) به من فرمود: «هان آشيخ على ، تو امام حسينعليه‌السلام را به اندازه رؤ ساى اين ادارات كه به فكر كارمندهاى خودشان هستند: هم نمى دانى ؟ خيال مى كنى آن حضرت به فكر شما نيست ؟ چرا خوب هم به فكر شماست و توجه به شما دارد. بعد در همان عالم رؤيا مبلغى به من داد و فرمود بگير اين پول را و زندگى خود را تاءمين كن من در عالم خواب پول را از پدرم گرفتم ولى وقتى بيدار شدم اثرى از پول نبود تا اين كه صبح شد، درب منزل را زدند، درب را باز كردم مردى كه او را نمى شناختم مبلغى پول به من داد و گفت : اين پول را پدرتان حواله كرده پول را گرفتم و تا امروز بدون پول نمانده ام

مرحوم محدث قمىرحمه‌الله در صحن و سراى حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام در نجف اشرف دفن است ، چگونه از حال و فكر فرزندش مطلع مى شود؟ و بالاتر از اين چگونه مى تواند و اجازه دارد كه براى او پول حواله كند؟!.

دفاتر اسناد رسمى در آن روز (حكومت شاه) در دستگاه طاغوت بود و وارد شدن روحانيت در آن دستگاه از نظر علماء و بزرگان ، داخل شدن در دستگاه طاغوت و خلاف شرع محسوب مى شد، مرحوم محدث قمى چگونه اجازه يافته فرزند خود را تنبه داده و او را هدايت نمايد؟ اينها همه مسائلى است كه به شخص محدث قمى بر مى گردد و اوست كه بر اثر تقرب به خدا اجازه يافته تا اين اندازه در زندگى دنيائى فرزندش دخالت كرده از عالم برزخ براى او پيام بفرستد و مبلغى را حواله كند.

ب» از قول مرحوم حاج آقا احمد قمى فرزند مرحوم حاج آقا صادق قمىرحمه‌الله نقل شد كه گفته : شب جمعه بر مزار پدرم مشغول خواندن فاتحه بودم ، در همان حال به نظرم رسيد: «اين فاتحه خواندن براى مرده چه فائده اى دارد» ؟ اين موضوع را با كسى در ميان نگذاشتم ، در همان شب جمعه در عالم خواب پدرم را ديدم بمن گفت : «احمد، فاتحه براى مرده در عالم برزخ مانند... مى ماند»(٦٧) در اين مورد نيز اين سؤ ال مطرح است كه : چه ارتباطى بين فكر سيد احمد با خوابى كه شب ديده وجود دارد؟ آيا غير از اين است كه آن عالم ربانى بر فكر فرزندش اشراف و تسلط داشته است ؟.

ج» رؤيائى كه در فصل هشتم در مورد مرحوم حاج شيخ عباس تهرانى بيان شد و دو بيتى كه در ارتباط با ملاقات كننده فرستاده بود.(٦٨) در اين مورد نيز اين پيام را در بر دارد كه : چه ارتباطى بين نيت خواب بيننده با اين مصراع از بيت «امشب ز زيارت تو، من معذورم» وجود دارد؟ آيا غير از اينكه بگوئيم : مرحوم شيخ بر اثر جلالت و قدر و منزلتى كه داشته بر فكر خواب بيننده اشراف داشته و مى دانسته او تمايل به ملاقات با او دارد.

د» عالم بزرگوار جناب مستطاب آيت الله حاج شيخ محمد صادق كرباسچى تهرانى فرمودند: يكى از دوستانى كه در قم ساكن هستند به من گفت يكى از خويشاوندان ما تا به امروز حساب و كتاب درستى نداشته و مى خواهد حسابهاى خود را تسويه كند اجازه مى فرمائيد خدمت شما برسند؟ گفتم : بيايند، چند روز بعد شخصى را همراه آورد، حساب او را بررسى كرديم ، وجوهات خيلى كمى هم بدهكار شد پرداخت كرد. دو روز بعد آمد و گفت : مشكلى پيش آمده ، گفتم چيست ؟ گفت : برادرى داشتم كه با هم در كارها و خرج و مخارج شريك بوديم او در اثر تصادف جان خود را از دست داد و من به همين خاطر كه او از دنيا رفت به فكر مردن افتادم و آمدم حسابهايم را تسويه كردم ، شب بعد از اين قضيه برادرم را در خواب ديدم كه به من گفت : برادر چطور حسابهاى خودت را تسويه كردى و حسابهاى مرا نه ؟ حال ، آمده ام كه اگر راهى دارد حسابهاى او را هم تسويه كنيد؟

در مورد اين رؤياى صادق نيز اين سؤ ال مطرح است كه اگر ارواح اموات مؤ من بر اعمال و افكار زنده ها اشراف ندارند، چه ارتباطى بين كار اين برادر با آن رؤيا و آن پيام وجود دارد؟ و آيا غير از اين است كه ارواح مردگان متوجه اعمال و افكار ما هستند؟

از اين نمونه ها، فراوان است و ما نخواستيم صفحات كتاب را از اين رؤياها پر كنيم ، اگر ارتباط و اشرافى وجود نداشت ، آن مؤ منى كه از دنيا رفته به خواب فلان خويش خود نمى آمد كه : فلانى ، نمازت را در اول وقت بخوان ، اگر ارتباط و اشرافى نبود، آن مؤ من ديگر در عالم رؤيا به فرزندش نمى گفت : چرا روضه حضرت ابا عبداللهعليه‌السلام را ترك كرده اى ؟ و...

بنابر آنچه گذشت معتقد مى شويم كه : مردگان مؤ من هر كدام در حد مقام و درجه خود در پيشگاه خداوند و در حد اجازه اى كه دارند بر اعمال و كردار و نيات ما آگاهى و تسلط و اشراف دارند.

فصل يازدهم : اموات سخن ما را مى شنوند و معناى آنرا درك مى كنند

يكى از مسائل ديگرى كه در ارتباط با ارواح اموات در عالم برزخ وجود دارد اين است كه : آيا ارواح صداى ما را مى شنوند و معناى آنرا درك مى كنند يا نه ؟.

در اين مورد نيز مانند موارد پيشين احاديث فراوانى از ائمه طاهرينعليه‌السلام رسيده كه براى آگاهى بيشتر علاقه مندان به نقل برخى از آنها مى پردازيم

١- مرحوم مجلسىرحمه‌الله در كتاب بحار نقل فرمود:

روى عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : انه وقف على قليب بدر، فقال للمشركين الذين قتلوا يومئذ والقوا فى القليب : قد كنتم جيران سوء لرسول الله ، اخر جتموه من منزله و طردتموه ، ثم اجتمعتم عليه فحاريتموه ، فهل وجدتم ما وعدكم ربكم حقا؟ فقال له عمر: يا رسول الله : ما خطابك لهام قد صديت ؟ فقالصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم له : مه يابن الخطاب ، فوالله ما انت باسمع منهم ، و ما بينهم و بين ان تاءخذهم الملائكه بمقامع من حديد الا ان اعرض بوجهى هكذا عنهم(٦٩)

روايت شده از حضرت خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه بعد از جنگ بدر وقتى كشته هاى كفار را در چاه بدر ريخته بودند، آمدند سر چاه و در حالى كه به كشته هاى آن جنگ خطاب مى كردند، فرمودند: همسايه هاى بدى براى رسول خدا بوديد، او را از خانه و كاشانه اش بيرون كرده از وطن آوره اش ‍ ساختيد، به اين كار نيز اكتفا نكرده دست به هم داديد و عليه او لشگركشى كرديد و با او جنگيديد. پس آيا آنچه را خدايتان وعده داده بود صحيح يافتيد؟

راوى حديث گفت : عمر آنجا ايستاده بود، از سخن گفتن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با كشته ها تعجب كرد، گفت : اى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با جماعتى كه هلاك شده و ادراك ندارند سخن مى گوئيد؟ حضرت فرمود: عمر ساكت باش ، به خدا سوگند اينها بهتر از تو مى شنوند و بهتر از تو درك مى كنند.

بايد توجه نمود كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين سخن شخص عمر را با كشته ها و كشته ها را با شخص عمر مقايسه نفرموده ، بلكه چون طرف خطاب حضرت ، عمر بوده حضرت سخن را اين گونه بيان نموده و مقصود حضرت در كلام ، اين است كه : «مردگان سخن ما را بهتر از زنده ها مى شنوند و بهتر درك مى كنند»

٢- باز مرحوم مجلسىرحمه‌الله در همان كتاب نقل فرموده :

و عن امير المؤ منينعليه‌السلام انه ركب بعد انفصال الامر من حرب البصره فصار يتخلل بين الصفوف حتى مر على كعب بن سوره و كان هذا قاضى البصره ، فوقف عليه امير المؤ منينعليه‌السلام و هو صريح بين القتلى فقال : اجلسوا كعب بن سوره ، فاجلس بين نفسين ، فقال : يا كعب بن سوره ، قد وجدت ما وعدنى ربى حقا، فهل وجدت ما وعدك ربك حقا؟ ثم قالعليه‌السلام اضجعوا كعبا؛ و سار قليلا فمر بطلحه بن عبدالله ، فقال : يا طلحه قد وجدت ما وعدنى ربى حقا، فهل وجدت ما وعدك ربك حقا؟ فقال له رجل من اصحابه : يا امير المؤ منين ، ما كلامك لقتيلين لايسمعان منك ؟ فقال امير المؤ منينعليه‌السلام : يا رجل فوالله لقد سمعا كلامى كما سمع اهل القليب كلام رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (٧٠)

بعد از آنكه حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام در جنگ بصره (جمل) پيروز شدند، در بين كشته هاى آن جنگ مى گشتند و مثل اين كه دنبال جنازه خاصى مى گشتند، تا اين كه به جنازه كعب بن سوره كه در آن روز قاضى بصره بود رسيدند، خطاب به او فرمودند : اى كعب ، من وعده پروردگارم را حق يافتم ، شما وعده خدايتان را حق يافتيد؟، آنگاه چند قدمى جلو رفتند تا به كشته طلحه رسيدند، با او نيز همان سخن را گفتند، يكى از ياران آن حضرت گفت : يا على ، سخن گفتن با دو كشته اى كه شنوائى ندارند چه سودى دارد؟ حضرت فرمود: اى مرد، به خدا سوگند اين دو نفر (گر چه به حسب ظاهر كشته هستند) سخن مرا شنيدند همان گونه كه كشتگان جنگ بدر كلام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را شنيدند.

بنابراين از صراحتى كه در دو حديث فوق وجود دارد معلوم مى شود كه : اموات سخن زنده ها را مى شنوند، ولى چون گوينده در هر دو حديث پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امير المؤ منينعليه‌السلام بوده ممكن است خيال شود اگر اموات سخن زنده ها را مى شنوند، مشروط بر اين است كه سخنگو پيامبر و يا امام باشد، ما براى دفع اين توهم به يك حديث ديگر اشاره مى كنيم تا ثابت كرده باشيم همه مرده ها سخن همه افراد زنده را مى شنوند:

مرحوم مجلسىرحمه‌الله از كتاب نوادر آورده است :

عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : اذا زرتم موتاكم قبل طلوع الشمس سمعوا واجابوكم ، و اذا زرتموهم بعد طلوع الشمس سمعوا ولم يحبيوكم(٧١)

از حضرت صادقعليه‌السلام نقل شده : هرگاه قبل از طلوع خورشيد به زيارت اموات برويد سخن شما را مى شنوند و به شما جواب مى دهند، ولى اگر بعد از طلوع خورشيد آنها را زيارت كنيد سخنتان را مى شنوند ولى جواب نمى دهند.

در اين حديث براى گوينده و يا شنونده قيد و شرطى بيان نشده ، و فقط از كلمه «موتاكم» استفاده مى كنيم : چون حضرت صادقعليه‌السلام با شيعيان سخن مى گويند معلوم مى كند اين اموات بايد از اموات مسلمان باشند.

بخش دوم : كيفيت بهره گيرى ارواح از خيرات و صدقات در عالم برزخ

فصل اول : مشروعيت زيارت اهل قبور

همان گونه كه در پيشگفتار كتاب آمده تاليف كتاب به خاطر اين بوده كه بدانيم ارواح مؤ منين پس از مرگ چه بهره اى از اعمال صالح فرزندان ، خويشان ، دوستان و آشنايان خود مى برند؟ آيا اگر در دورترين نقطه جهان ، انسان با ايمانى عمل صالحى انجام دهد و ثواب آنرا نثار روح اموات مؤ منين كند، ارواح مؤ منين از آن بهره مند خواهد شد؟.

ما در طول اين بخش با استناد به روايات وارده از ائمه معصومينعليه‌السلام به بيان آن و مطالب ديگرى در همين ارتباط مى پردازيم ، به اين اميد كه براى آگاهى مؤ منين در قيد حيات مفيد بوده و بر اثر آگاهى بيشتر خوانندگان ، اموات آنها نيز بهره مند شوند.

بحث را در اين بخش از «مشروعيت زيارت اهل قبور» شروع مى كنيم

ابتدا بايد تذكر دهيم : زيارت اموات و اهل قبور چيزى است كه بين اقوام و ملل دنيا مرسوم است ، حتى اقوامى كه به سوزانيدن اجساد اموات خود معتقدند پس از سوزانيدن اجساد، خاكستر آنرا در جعبه و يا جاى مخصوصى قرار مى دهند و هر چند وقت يك بار براى اداى احترام به آن مكان مى روند و گاهى هم با روشن كردن شمع و چراغ در آن مكان روح مرده خود را شاد مى گردانند. مسلمانان جهان كه افتخار پيروى همه جانبه از حضرت ختمى مرتبت محمد بن عبداللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اوصياء طاهرين آن حضرت را دارند با تبعيت كردن از آن بزرگواران و الگو قرار دادن آنها به اعمال خود مهر صحت زده اند.

ما در اين فصل در صدد اثبات مشروعيت زيارت اهل قبور از جهت سيره (روش ائمه) و اوامر و دستورات ائمهعليه‌السلام (قول ائمه) هستيم و براى هر يك از دو مورد به چند حديث اكتفا مى كنيم :

الف» مشروعيت زيارت اهل قبور از نظر سيره پيامبر و امامانعليه‌السلام :

١- مرحوم مجلسى به نقل از كتاب كامل الزياره از صفوان جمال آورده است :

... عن صفوان الجمال قال : سمعت ابا عبداللهعليه‌السلام يقول : كان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يخرج فى ملاء من الناس من اصحابه كل عشيه خميس الى بقيع المدينه ، فيقول : السلام عليكم اهل الديار، السلام عليكم اهل الديار، السلام عليكم اهل الديار، رحمكم الله ، رحمكم الله ، رحمكم الله(٧٢)

صفوان گفت از حضرت صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمود: كار دائمى پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين بود كه عصر هر پنج شنبه با عده زيادى از اصحابشان به قبرستان بقيع در مدينه مى رفتند و اهل قبور را زيارت مى كردند...

٢- و نيز در همان كتاب به نقل از كتاب من لا يحضره الفقيه آورده است :

كانت فاطمهعليه‌السلام تاءتى قبور الشهداء كل غداه سبت ، فتاءتى قبر حمزه فتترحم عليه و تستغقر له(٧٣)

كار مستمرى حضرت فاطمه زهراءعليه‌السلام اين بوده كه : هر صبح شنبه به زيارت قبور شهداء مى رفت و از جمله بر مزار حمزه مى رفت و براى او طلب رحمت و مغفرت مى كرد.

جمله «كان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم » در حديث اول ، و جمله «كانت فاطمه «- در حديث دوم بدليل ماضى استمرارى بودن آنها دلالت بر تكرار و استمرار اين عمل از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و فاطمه زهراءعليه‌السلام دارد و در حقيقت روش هميشگى اين دو بزرگوار اين بوده كه به زيارت اهل قبور مى رفتند و براى آنها طلب رحمت و مغفرت مى كردند.

٣- باز مرحوم مجلسى در بحارالانوار چنين آورده است :

وقيل لامير المؤ منينعليه‌السلام : ما شاءنك جاورت المقبره ؟ فقالعليه‌السلام انى اجدهم جيران صدق يكفون السيئه ، و يذكرون الاخره(٧٤)

از حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام پرسيدند: يا على چرا هم جوارى با قبرها را برگزيده ايد؟ حضرت فرمود: آنها را همسايگان راستگوئى يافتم ؛ انسان را از گناه باز مى دارند و آخرت را به ياد انسان مى آورند.

در مورد اين حديث ، اين توضيح لازم است كه : اين طور نيست كه براستى حضرت رفته باشند اطاقى در كنار قبرستان خريده و يا ساخته و يا اجاره كرده باشند، بلكه اين معنا از زياد رفتن به قبرستان هم ظاهر است و در اصطلاحات عرف خود ما نيز، همين طور است و گاهى به كسى كه مثلا زياد در مسجد حضور داشته باشد مى گويند: مجاور مسجد است و يا مى گويند در مسجد معتكف شده است و پس همين زياد رفتن حضرت در قبرستان به خاطر زيارت اهل قبور، دلالت بر سيره و روش آن حضرت دارد و سيره معصوم براى ما كه خود را پيرو آنان مى دانيم دليل و حجت شرعى است

٤- و نيز مرحوم مجلسى به نقل از كامل الزياره ازابى مقدام آورده است كه :

قال : مررت مع ابى جعفرعليه‌السلام بالبقيع ، فمررنا بقبر رجل من اهل الكوفه من الشيعه ، فقلت لابى جعفرعليه‌السلام : جعلت فداك ، هذا قبر رجل من الشيعه ، قال : فوقف عليه وقال : اللهم ارحم غربته ، وصل وحدته ، و آنس وحشته(٧٥)

گفت : به اتفاق حضرت باقرعليه‌السلام در قبرستان بقيع به قبر يك نفر از اهل كوفه رسيديم ، به حضرت گفتم : جانم فداى شما باد اين قبر يكى از شيعيان اهل كوفه است ، وقتى حضرت اين سخن را شنيدند ايستادند و در حق او دعا كردند.

از دو حديث فوق نيز روش امام امير المؤ منينعليه‌السلام و امام باقرعليه‌السلام استفاده مى شود؛ مثلا حديث چهارم صريح است كه وقتى امام باقرعليه‌السلام در حين عبور از قبرستان بقيع به قبر يكى از مؤ منين مى رسند و متوجه مى شوند كه آن قبر يكى از مؤ منين است خود را ملزم مى دانند از حركت باز ايستند و صاحب قبر را دعا كنند و براى او طلب رحمت و مغفرت نمايند.

بنابراين يكى از دلائل مشروعيت داشتن زيارت اهل قبور براى ما معتقدين به رهبرى الهى ائمه معصومين همين روش آنها است ، و دليل ديگر در اين مورد قول آنها؛ يعنى دستور و امر و تحريص آنها نسبت به زيارت اهل قبور است ؛ به بيان واضح تر، وقتى مشاهده مى كنيم كه ائمهعليهم‌السلام در موارد زيادى تابعين خود را امر به رفتن به زيارت اهل قبور و خواندن دعا براى آنها نموده اند، صرف نظر از اين كه امتثال امر آنها واجب است ، اصل كار نيز مشروعيت پيدا مى كند.

ب» مشروعيت زيارت اهل قبور از نظر اخبار و احاديث (قول امامعليه‌السلام )

١- مرحوم كلينى به نقل از محمد بن مسلم آورده است :

... عن محمد بن مسلم ، عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قال امير المؤ منينعليه‌السلام : زوروا موتاكم ، فانهم يفرحون بزيارتكم(٧٦)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمودند: جدم امير المؤ منينعليه‌السلام فرمود: مرده هاى خود را زيارت كنيد؛ زيرا آنها از رفتن شما به زيارت قبورشان خشنود مى شوند...

٢- مرحوم مجلسى نيز به نقل از محمد بن مسلم آورده است كه :

... عن محمد بن مسلم قال : قلت لابى عبداللهعليه‌السلام : نزور الموتى ؟ فقالعليه‌السلام : نعم ، قلت : فيعلمون بنا اذا اتيناهم ؟ قالعليه‌السلام : اى والله ليعلمون بكم و يفرحون بكم ، ويستاءنسون اليكم

(٧٧)

گفت : از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم : به زيارت اموات برويم ؟ حضرت در جواب فرمودند: بلى ، پرسيدم : زيارت كننده را مى شناسند؟ فرمودند: بلى به خدا قسم ؛ زيارت كننده را مى شناسند، از زيارت آنها خشنود مى شنوند و هنگام زيارت با آنها انس مى گيرند.

در ارتباط با دو حديث فوق شرح و توضيح زير لازم است :

الف» همان گونه كه ملاحظه مى كنيد در حديث اول حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام صريحا دستور رفتن به زيارت اموات را داده اند. كلمه «زوروا» امر به زيارت است و امر در اين حديث بنا به شواهد و قرائنى كه دارد دلالت بر استحباب مى كند؛ يعنى مستحب است به زيارت اموات برويم ، پس در اين حديث صرف نظر از اين كه از رفتن به زيارت اموات جلوگيرى نفرموده ، براى رفتن به زيارت نيز تاءكيد فرموده اند.

ب» نكته ديگرى كه در همان حديث وجود دارد اين است كه : حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام در مقام تشويق و ترغيب مؤ منين براى رفتن به زيارت اهل قبور فرموده : اموات از رفتن شما خوشحال مى شوند، درست مثل اينكه به زيارت زنده مى رويم و انشاء الله در احاديثى كه در صفحات آينده ملاحظه مى فرمائيد مطالب تازه ترى را خواهيد خواند.

ج» در حديث دوم محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب خاص حضرت صادقعليه‌السلام است از حضرت سؤ ال مى كند؟ آيا به زيارت اموات برويم ؟ حضرت فرمودند: بلى ، باز پرسيد: از اين كه ما به زيارت آنها مى رويم آنها متوجه مى شوند؟ حضرت صادقعليه‌السلام جواب اين سؤ ال را با قسم همراه نموده كه : آرى به خدا قسم ، آنها شما را مى شناسند و با شما انس ‍ مى گيرند.

از اين سؤ ال و جواب و مخصوصا اين كه حضرت جواب را با قسم همراه نموده معلوم مى شود: در محيط آن روز مدينه ، رفتن به زيارت اهل قبور يك امر خرافى بوده و در بين اهل سنت آنروز نيز مانند امروز يك سرى افكار ضد زيارت اموات وجود داشته و اين فكر ترويج هم مى شده ، آن وقت در ذهن محمد بن مسلم بوده كه از حضرت در اين مورد سؤ ال كند و حضرت هم جواب را همراه با سوگند بيان مى كنند تا ديگر جاى سؤ الى باقى نماند.

د» دو جمله يفرحون بكم و يستاءنسون اليكم كه به معناى «از اينكه شما به زيارتشان مى رويد خوشحال مى شوند و با شما انس مى گيرند» مى باشد، بر خلاف افكار موجود آن روز در محيط مدينه نشان مى دهد: «اموات زنده اند و فعل و انفعالات اين عالم را درك مى كنند»

فصل دوم : فايده زيارت اهل قبور

احاديثى كه در اين مورد رسيده به سه دسته تقسيم مى شوند:

الف» احاديثى كه ثواب زيارت را عايد صاحبان قبور مى نمايد.

ب» احاديثى كه ثواب زيارت را عايد زيارت كننده مى داند.

ج» احاديثى كه ثواب زيارت را نصيب دو طرف نموده

براى آگاهى علاقه مندان بطور جداگانه به هر سه دسته از روايات به نحو گذرا اشاره مى شود.

الف» دسته اول :

١- مرحوم مجلسى به نقل از كتاب دعوات راوندى از قول داوود رقى آورده است كه :

قال : قلت لابى عبداللهعليه‌السلام يقوم الرجل على قبر ابيه وقريبه و غير قريبه ، هل ينفعه ذلك ؟ قالعليه‌السلام : نعم ان ذلك يدخل عليه كما يدخل على احدكم الهديه يفرح بها(٧٨)

گفت : خدمت حضرت صادقعليه‌السلام عرض كردم : فلان مرد بر مزار پدر، خويشان ، دوستان و ديگران رفته ، آيا اين كار به مردگان فايده اى مى رساند؟ حضرت فرمودند: بلى اين كه انسان به زيارت آنها برود (و دعا كند) باعث خوشحالى و سرور آنها مى شود، همان گونه كه وقتى زنده اى به زيارت انسان زنده ديگر مى رود و براى او هديه مى برد.

٢- در كتاب وسائل الشيعه به نقل از حضرت امام باقرعليه‌السلام آمده :

... عن الباقرعليه‌السلام قال : ساءلته عن زياره القبور، قالعليه‌السلام : اذا كان يوم الجمعه فزرهم ، فانه من كان منهم فى ضيق وسع عليه ما بين طلوع الفجر الى طلوع الشمس ، يعلمون بمن اتاهم فى كل يوم(٧٩)

از حضرت امام باقرعليه‌السلام در مورد زيارت اهل قبور پرسيدم حضرت فرمودند: اگر روح مرده اى در فشار و نگرانى باشد و شما بين طلوع فجر و طلوع خورشيد او را زيارت كنيد خداوند به او وسعت مى دهد و روح مرده را از نگرانى خارج مى گرداند.

در ارتباط با دو حديث فوق توجه به مطالب زير خالى از لطف نيست

الف» در حديث اول امامعليه‌السلام زيارت اهل قبور و دعا و استغفار بر مزار آنها را به رفتن به ملاقات دوستان و بردن هديه براى آنها تشبيه نموده و با اين تشبيه ، به دو مطلب جالب توجه اشاره فرموده كه يكى خوشحال شدن روح اموات از زيارت و ديگرى بهره گرفتن از دعا و استغفار براى آنهاست

ب» در حديث دوم رفتن به زيارت اموات در يك وقت خاص را موجب وسعت آنها از تنگناها و مضيقه هاى آن عالم دانسته است و در هر حال ، هر بهره اى كه در دو حديث بود، صرفا عايد صاحبان قبر مى شود ولى از روايات آينده به نحو ديگرى استفاده مى شود كه خواهيد خواند.

دسته دوم :

١- مرحوم مجلسى به نقل از مرحوم شيخ مفيدرحمه‌الله آورده است كه :

قال : قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من قراء آيه من كتاب الله فى مقبره من مقابر المسلمين ، اعطاه الله ثواب سبعين نبيا. ومن ترحم على اهل المقابر نجى من النار و دخل الجنه و هو يضحك(٨٠)

گفت : رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: كسى كه در مزار مسلمانان يكى از آيات قرآن را براى اموات بخواند، خداوند ثواب هفتاد پيامبر به او مى دهد، و كسى كه براى اهل قبور طلب رحمت و مغفرت نمايد خداوند او را از آتش جهنم نجات مى دهد و او را خندان وارد بهشت مى گرداند.

٢- و نيز از حضرت حسين بن علىعليه‌السلام نقل كرده كه :

قال : من دخل المقابر فقال : اللهم رب هذه الارواح الفانيه ، والاجساد الباليه ، والعظام النخره التى خرجت من الدنيا وهى بك مؤ منه ، ادخل عليهم روحامنك و سلاما منى ، كتب الله له بعدد الخلق من لدن آدم الى ان تقوم الساعه حسنات(٨١)

فرمود: اگر كسى به زيارت اهل قبور برود بر مزار مسلمانان بگويد: خدايا اين ارواح فانى ، و اين جسدهاى پوسيده ، و اين استخوانهاى متلاشى شده را كه از دنيا رفته و به تو ايمان داشته اند به رحمت خود برسان و سلام مرا نيز بر آنها نازل گردان ؛ خداوند به عدد تمام بندگان خود از زمان خلقت آدمعليه‌السلام تا پايان دنيا براى او ثواب مى نويسد.

٣- و نيز مرحوم مجلسى به نقل از كتاب كامل الزياره از حضرت رضاعليه‌السلام آورده است كه :

قال : من اتى قبر اخيه المؤ من ، ثم وضع يده على القبر وقراء «انا انزلناه فى ليله القدر» سبع مرات ، امن يوم الفزع الاكبر(٨٢)

حضرت فرمودند: كسى كه به زيارت قبر برادر مؤ من خود برود، و دست خود را روى قبر بگذارد، و هفت مرتبه سوره «انا انزلنا» بخواند، از عذاب آن روز بزرگ (روز قيامت) ايمن خواهد بود.

در سه حديث فوق به يك حقيقت اشاره شده و آن اينكه : ثواب و بهره زيارت اهل قبور صرفا عايد زيارت كننده مى شود.

دسته سوم :

١- مرحوم شيخ كلينى در كتاب كافى به نقل از محمد بن مسلم آورده است :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قال امير المؤ منينعليه‌السلام : زوروا موتاكم فانهم يفرحون بزيارتكم ، وليطلب احدكم حاجته عند قبر ابيه و عند قبر امه بما يدعولهما(٨٣)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود:

حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام فرموده : مردگان خود را زيارت كنيد؛ زيرا آنها از زيارت شما خشنود مى شوند، و شما هم حاجت هاى خود را هنگام زيارت قبور پدر و مادر از خدا بخواهيد؛ زيرا خداوند بواسطه دعائى كه بر مزار آنها مى كنيد حاجات شما را برآورده مى كند.

٢- مرحوم مجلسى در بحار به نقل از عده الداعى و مرحوم شيخ حر عاملى در كتاب وسائل الشيعه آورده اند:

قال الصادقعليه‌السلام : من عمل من المسلمين عن ميت عملا صالحا اضعف الله له اجره و نفع به الميت(٨٤)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: هر مسلمانى كه به نيابت مردگان عمل صالحى انجام دهد خداوند ثواب آنرا براى خود او دو چندان مى كند و از آن عمل نفعى هم براى صاحب قبر مى فرستد.

٣- باز در كتاب وسائل الشيعه آورده اند:

قال ابو عبداللهعليه‌السلام يدخل على الميت فى قبره الصلاه والصوم ، والحج و الصدقه ، والبر، والدعاو يكتب اجره للذى يفعله و للميت(٨٥)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمودند: ثواب هر كدام از نماز، روزه ، حج ، صدقه و دعا براى كسى كه اعمال را انجام مى دهد و نيز براى اموات ثبت و ضبط مى شود. از سه حديث فوق نيز استفاده شد: فايده زيارت اهل قبور عايد طرفين مى شود. بنابراين ، صرفنظر از اين كه زيارت اموات در اعتقاد مسلمانان داراى مشروعيت است ، براى طرفين (زيارت كننده و صاحب قبر) داراى فوايد زياد است اميد است مؤ منين غفلت نفرمايند.

فصل سوم : باقيات الصالحات

گرچه سخن پيرامون باقيات الصالحات خارج از موضوع كتاب است ، ولى از اين نظر كه نتايج باقيات الصالحات به عالم برزخ بازگشت مى كند و موضوع كتب مسائل مربوط به عالم برزخ است از اين رو مطالب زير تقديم مى گردد:

كلمه «باقيات الصالحات» در اصطلاح قرآن و روايات بسيار استعمال شده و با همين عبارت عربى در زبان فارسى نيز بكار مى رود. مقصود از باقيات الصالحات كارها و خدمات عام المنفعه خدا پسندانه اى است كه از انسان به يادگار مى ماند كه پس از مرگ انسان مردم نيز از آن استفاده مى كنند. قبل از شروع در بيان اخبار و احاديثى كه در اين مورد رسيده چند جمله اى به تحليل واژه «باقيات الصالحات» مى پردازيم :

«باقيات ء» جمع «باقيه» و مؤ نث «باق» است كلمه «باق» در اصل «باقى ء» بوده و بدليل سنگينى تلفظى كه داشته ، عرب آنرا «باق» تلفظ كرده است

معناى «باقيات» ضد «فانيات» و آنهم جمع «فانيه» و مؤ نث «فان» مى باشد و معناى آن : فانى شدنى ها و از بين رفتنى ها است پس ‍ «باقيات» يعنى : ثابت ماندنيها، و در قرآن شريف آمده است :( مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّـهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ) ؛ يعنى چيزهائى كه پيش شماست (مانند: اموال دنيا، رياست دنيا و...) از بين رفتنى است و آنچه پيش خداست (مانند: كارهاى خير و خوب و يا كارهاى شر و ناپسندى كه انسان در دوران عمر خود انجام مى دهد) ثابت و ماندنى است

«صالحات» نيز به همين منوال جمع «صالحه» و مونت «صالح» مى باشد و معناى آن در فارسى «نيكوست» و در مقابلش «زشت» قرار دارد. «باقيات الصالحات» را به اين اعتبار جمع مؤ نث آورده اند كه اين دو واژه صفت براى «اعمال» قرار مى گيرند؛ مثلا مى گوئيم : الاعمال الباقيات الصالحات يعنى كارهاى «ماندنى نيكو» و در مقابل آن ، كارهاى ماندنى غير صالح است

اصولا اعمال نيكو و يا زشت ، در مقايسه با شخص انسان يا اموال دنيا كه از بين رفتنى هستند، باقى و ثابت است ؛ مثلا وقتى انسان بيمارستانى كه مورد احتياج جامعه است بسازد، اين عمل در مقابل شخص انسان و اموال دنيا و مقامهاى آن كه از بين رفتنى هستند، ماندنى و باقى و ثابت است و به اين عمل ، عمل خير و عمل صالح مى گويند و در مقابلش مثلا ساختن مراكز فحشا و منكرات است كه در آن گناه و معصيت خدا شود. اين عمل نيز باقى است ولى عمل فاسد است