رجعت (يا بازگشت به جهان)

رجعت (يا بازگشت به جهان)0%

رجعت (يا بازگشت به جهان) نویسنده:
گروه: اصول دین

رجعت (يا بازگشت به جهان)

نویسنده: محمدرضا ضميرى
گروه:

مشاهدات: 4199
دانلود: 1399

توضیحات:

رجعت (يا بازگشت به جهان)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 41 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4199 / دانلود: 1399
اندازه اندازه اندازه
رجعت (يا بازگشت به جهان)

رجعت (يا بازگشت به جهان)

نویسنده:
فارسی

رجعت (يا بازگشت به جهان)

نويسنده : محمدرضا ضميرى

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

بسم الله الرحمن الرحيم

سخن ناشر

رجعت يكى از اصول اعتقادى شيعه است بر اساس اين اعتقاد پيش از برپايى قيامت ، گروهى از مؤ منان پاك سرشت و كافران زشت طينت پس از مرگ زنده شده و بار ديگر به دنيا برميگردند تا سرانجام اعمال نيك و بد خود را دريابند و حاكميت نهايى دولت حق را مشاهده كنند.

در اين كتاب ابعاد مختلف اين اصل اعتقادى از ديدگاه عقل و نقل مورد بررسى قرار گرفته و ارتباط آن با ظهور حضرت بقية الله الاعظم ، ارواحنا فداه ، تبيين شده است

در اينجا لازم ميدانيم كه از حجة الاسلام آقاى محمد رضا ضميرى كه زحمت پژوهش و نگارش اين كتاب را بر عهده گرفتند تشكر كنيم

پيشگفتار

يكى از آرزوهاى ديرينه بشر گسترش عدالت به معناى واقعى در سرتاسر گيتى است ؛ و اين اميد و آرزو به شكل نوعى اعتقاد در اديان الهى تجلى نموده است در طول تاريخ كسانى كه مدعى تحقق اين ايده شدند؛ طرحها ريختند و چاره ها انديشيدند، ولى ، نتوانستند بشر خسته دل را اميدى بخشند. آرى انديشه ظهور مهدى ، عجل الله تعالى فرجه الشريف ، تنها چراغ فروزانى است كه مى تواند تاريكيها و غبار خستگى را از انسان دور كند. روزى كه او مى آيد و حكومت واحد جهانى تشكيل مى دهد، انحراف ها و بى عدالتيها را محو مى سازد و ابرهاى خود خواهى و نفاق را كنار مى زند تا بشر لذت و زيبايى زندگى واقعى را در سايه حكومت اهل بيت ،عليهم‌السلام ، و پياده شدن همه احكام الهى با تمام وجود احساس ‍ كند.

در آستانه اين ظهور نورانى ، حوادث شگفت انگيزى اتفاق مى افتد كه يكى از آنها بازگشت گروهى از مؤ منان واقعى براى درك و تماشاى عظمت و شوكت جهانى اسلام خواهد بود. البته عده اى از كافران بدطينت نيز در اين ميان پيش از آخرت به دنيا بر مى گردند تا به سزاى پاره اى از اعمال ننگين خويش برسند. بازگشت گروهى از مؤ منان خالص و كافران ستمگر به اين جهان پيش از قيامت رجعت ناميده مى شود.

اعتقاد به رجعت يكى از اعتقادات «شيعه» است و ساير مذاهب اسلامى به چنين امرى اعتقاد ندارند. از اين روى پيوسته رجعت يكى از موضوعات كلامى مورد اختلاف شيعه و سنى بوده است

انديشمندان اسلامى كتب و مقالاتى گرانمايه در اين موضوع نگاشته اند، كه هر يك از سبكى ويژه برخوردار است برخى به سبك روايى محض ، برخى ديگر در پاسخ به شبهات و دلايل مخالفان و برخى نيز به شيوه فلسفى و... ما در اين كتاب سعى كرده ايم به شيوه جامعى از نقلى و عقلى پايبند باشيم بخصوص كه روايات با تحليل و توجيه صحيح عرضه شده تا درك و فهم رجعت براى همگان ميسر شود و بطور خلاصه معناى لغوى ، اصطلاحى ، تاريخچه ، دلايل و شبهات و برخى ويژگيهاى رجعت را از ديدگاه عقل و نقل بيان خواهيم نمود.

گفتار اول : آشنايى با رجعت

معناى لغوى

الفاظ مختلفى براى بيان اين اصل اعتقادى در قرآن مجيد و روايات اسلامى به كار رفته است ، مانند: رجعت ، اياب ، كره ، رد، حشر، كه همه در معناى بازگشت مشتركند ولى در ميان همه اين الفاظ، لفظ رجعت مشهورتر است رجعت مصدر مره(١) و بيانگر «يكبار بازگشت» است ، چنانچه در لسان العرب(٢) آمده است :

«رجعت مصدر مره از ماده رجوع است»

در اقرب الموارد(٣) در توضيح واژه رجعت چنين ذكر شده كه :

رجع الرجل رجوعا و مرجعا، و معه انصرف هو يومن بالرجعه اى بالرجوع الى الدنيا بعد الموت

رجوع به معناى بازگشت است و فلانى به رجعت ايمان دارد يعنى او به رجوع به دنيا پس از مرگ اعتقاد دارد.

پس واژه رجعت در لغت به معناى «يكبار بازگشت» است

معانى اصطلاحى

رجعت همانند بسيارى از واژه ها علاوه بر معناى لغوى ، در علوم مختلف ، در معانى گوناگونى به كار رفته ، و با توجه به اين معانى است كه مى توانيم تصوير و شناخت صحيحى از معانى مورد بحث داشته باشيم لغتنامه دهخدا معانى اصطلاحى مختلفى براى رجعت بر شمرده است ، كه به اختصار آنها را نقل مى كنيم :

١- اصطلاح فقهى : بازگرديدن مرد به سوى زن مطلقه خود در مدت قانونى و شرعى

٢- اصطلاح نجومى : رجعت نزد منجمان و اهل هيات عبارتست از حركتى غير از حركت كوكب متحيره به سوى خلاف توالى بروج و آن را رجوع و عكس نيز مى نامند.

٣- اصطلاح عرفانى : نزد اهل دعوت عبارتست از رجوع و كال و نكال و ملال صاحب اعمال به سبب صدور فعل زشت از افعال ، يا متكلم گفتارى سخيف از اقوال(٤)

٤- اصطلاح جامعه شناسى : برخى جامعه شناسان به هنگام بحث از قانونمندى جامعه و تاريخ ، معتقدند كه قوانين تطورات تاريخى در همه جوامع مشترك است و تاريخ سه مرحله ربانى ، قهرمانى و انسانى را طى مى كند و هميشه اين ادوار تكرار مى شوند و آنان اين حركت تاريخ را «ادوار و اكوار» و «رجعت» گويند.(٥)

روشن است كه هيچكدام از معانى چهارگانه مذكور مورد بحث ما نيست و آنچه در اين تحقيق مورد توجه است اصطلاح كلامى است

٥- اصطلاح كلامى : شيخ حر عاملى در بيان تعريف اصطلاحى رجعت مى فرمايد:

بدان كه رجعت در اينجا (كلام) همان حيات و زندگى بعد از مرگ و قبل از قيامت است ، و اين معنا از لفظ رجعت به ذهن سبقت مى جويد، و همين معناست كه مورد تصريح علما بوده كه از موارد به كارگيرى آن و نيز از احاديث استفاده مى شود.(٦)

اين تعريف بيانگر معناى كامل اصطلاحى رجعت نيست ، زيرا مجرد زنده شدن بعد از مرگ ، قبل از قيامت ، نمايانگر معناى اصطلاحى رجعت نيست ، زيرا (همانطور كه خواهد آمد) قرآن ماجراى عده اى را بيان مى كند كه پس از مرگ زنده شدند. مثل جريان زنده شدن عده اى از ياران حضرت موسى كه مى خواستند خدا را ببينند و...

روشن است كه رجعت در اصطلاح كلام شيعه چنين رجوعى نخواهد بود افزون بر اينكه معناى لغوى رجعت در اين تعريف لحاظ نشده است ، چرا كه رجعت به معناى بازگشت به دنيا پس از مرگ است نه زنده بودن ، به هر حال اين تعريف گوياى معناى اصطلاحى رجعت نيست

تعريف ديگر تعريف شيخ مفيد است كه گوياى معناى واقعى رجعت بوده و داراى نواقص تعريف نخست نيست ايشان در تبيين معناى اصطلاحى (كلامى ) رجعت چنين مى نويسد:

ان الله يرد قوما من الاموات الى الدنيا فى صورهم التى كانوا عليها فيعز فريقا و يذل فريقا و المحقين من المبطلين والمظلومين منهم من الظالمين و ذلك عند قيام مهدى ال محمدعليهم‌السلام .(٧)

خداوند گروهى از اموات را به همان صورتى كه در گذشته بودند، به دنيا بر مى گرداند و گروهى را عزيز و گروهى ديگر را ذليل مى كند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده ، و مظلومين را بر ظالمين و ستمگران غلبه مى دهد، اين واقعه هنگام ظهور مهدى آل محمد،عليهم‌السلام ، رخ خواهد داد.

شرح تعريف

تعبير «يرد» بسيار ظريف است و دقيقا انعكاس دهنده معناى لغوى رجعت و بازگشت است ، بر خلاف (الحيوه بعد الممات) كه در تعريف نخست آمده است و نيز قيد (قوما من الاموات) بيانگر اين مطلب است كه رجعت مختص به گروه خاصى بوده و عمومى نخواهد بود، كما اينكه در احاديث بدان اشاره شده است ، و آن گروه ، مؤ منان كامل و كافران بدطينت هستند.

تعبير فى صورهم التى كانوا عليها بيان مى كند كه افرادى كه رجوع مى كنند، به همان صورت دنيوى و داراى جسم خواص مادى خواهند بود. پس منظور از رجعت رجوع دولت حقه اهل بيت ،عليهم‌السلام ، و امر و نهى آنها نيست بلكه رجوع اشخاص است ، كما اينكه در آينده مورد بحث قرار خواهد گرفت جمله (فيعز فريقا... الظالمين) اشاره به فلسفه رجعت دارد و آن عزت مؤ منان و ذلت ظالمان است ، و بالاخره (عند قيام مهدى ، آل محمد) زمان رجعت را بطور اجمالى مشخص مى كند كه قبل از قيامت و در هنگام ظهور حضرت مهدى آل محمد،عليه‌السلام ، خواهد بود.

گفتار دوم : جايگاه رجعت در اعتقادات شيعه

اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت ، پيش از قيامت ، به دنيا، از ويژگى خاصى برخوردار است و در منابع اسلامى اهميت آن با بيانات گوناگونى مطرح شده است در برخى روايات روز رجعت را يكى از روزهاى الهى كه عظمت و قدرت الهى در آن متجلى خواهد شد. برشمرده اند:

عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : ايام الله ثلاثة : يوم يقوم القائم و يوم الكرة و يوم القيامة(٨)

امام صادقعليه‌السلام ، فرمودند: روزهاى الهى سه تاست : روزى كه قائم (آل محمد،عليه‌السلام ) قيام خواهد كرد، روز رجعت و روز قيامت

منظور از «روزهاى خدا» چيست ؟ مرحوم علامه طباطبائى در اين زمينه مى فرمايد:

اينكه ايام خاصى به خدا نسبت داده مى شود با آنكه همه روزها متعلق به خداست ، نكته اش اين است كه در آن روزهاى خاص ، امر خدا چنان ظهورى مى يابد كه براى هيچ كس ديگرى اين ظهور پيدا نمى شود. مثل مرگ در آن موقعى كه تمام اسباب دنيوى از تاءثير گذارى مى افتد و قدرت و عظمت الهى ظهور و بروز مى كند.

ايشان در ادامه احتمال ديگرى را در تفسير «ايام الله» بيان مى كند كه ممكن است مقصود اين باشد كه نعمتهاى الهى در آن روز ظهور خاصى مى يابند، كه آن ظهور براى غير او نخواهد بود، مانند روز نجات حضرت ابراهيم ،عليه‌السلام ، از آتش

پس منظور از «ايام الله» روزهايى است كه امر الهى اعم از نعمت يا نقمت ، عزت و ذلت ظهور تام مى يابد.(٩)

آرى رجعت و بازگشت انسانهايى كه سالها پيش از دنيا رفته اند حكايت از قدرت و عظمت الهى دارد و در آن روز اين عظمت و شوكت الهى براى همگان آشكار مى شود (معناى اول) و يا در آن روز نعمتهاى خداوند شامل مؤ منان برجسته و نخبه شده و آنان را براى مشاهده ظهور امام عصر، عجل الله تعالى فرجه الشريف ، و غلبه مظلومان بر زورمداران به اين دنيا برمى گرداند، و از طرفى هم با بازگشت كافران سيه دل ، آنان را بر سر خاك ذلت و خوارى خواهد نشاند (معناى دوم).

امام صادق ،عليه‌السلام ، يكى از ويژگيهاى شيعه را اعتقاد به رجعت بر شمرده و مى فرمايند:

ليس منا من لم يؤ من بكرتنا و لم يستحل متعتنا(١٠)

يعنى از ما نيست كسى كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد و نيز متعه ما را حلال نشمرد.

چرا كه در آن روزگار، رجعت يكى از معتقدات ويژه شيعه محسوب مى شد، بطورى كه ساير مذاهب آن را يكى از نقاط امتياز شيعه از ساير مكاتب قلمداد مى كردند.

امام صادقعليه‌السلام ، در حديث ديگرى ، يكى از شرايط ايمان را اعتقاد به رجعت بر شمرده و مى فرمايند:

من اقر بسبعة اشيا فهو مؤ من و ذكر منها الايمان بالرجعة(١١)

هر كس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد، مؤ من است ، و در ميان آن هفت چيز ايمان به رجعت را ذكر فرمودند.

لازمه چنين سخنى آن است كه ايمان كامل زمانى حاصل مى شود كه علاوه بر اعتقاد به توحيد و...، اعتقاد به رجعت نيز وجود داشته باشد بر اين اساس بر هر شيعه اى اين اعتقاد ضرورى است ، از سوى ديگر اين اميد را در دل او زنده نگه مى دارد كه اگر پيش از ظهور منجى عالم بشريت از دنيا برود خداوند وى را براى نصرت دين خويش و درك لقاى آن حضرت ، به دنيا بر مى گرداند.

آيا اعتقاد به رجعت از اصول دين است يا اصول مذهب ؟

قبل از پاسخ دادن به اين سؤ ال لازم است نخست تصوير روشنى از دو واژه اصول دين و اصول مذهب به دست آوريم

همانطور كه مى دانيم دين در يك تقسيم بندى به اصول دين و فروع دين تقسيم مى شود و منظور از اصول دين ، در اين تقسيم ، هر گونه اعتقاد معتبر دينى است كه مربوط به بينش و شناخت خدا و جهان و انسان مى شود، و منظور از فروع دين احكام عملى است كه وظايف فردى و اجتماعى پيروان آن دين را بيان مى كند. به عبارت ديگر منظور از اصول دين ، اساسى ترين و زير بنايى ترين امور اعتقادى است ، در مقابل ساير امور اعتقادى كه نسبت به آنها جنبه تبعى و فرعى دارند، آن اصول عبارتند از: توحيد، نبوت ، معاد كه اديان الهى در سه اصل فوق مشتركنند و اين اصول در حقيقت پاسخى به روشن ترين سؤ الات فكرى انسانند. و طبيعى است كه انكار هر يك از اين سه اصل موجب خروج از دين و اثبات كفر است

اما اصول مذهب عبارت از اين است كه گاهى پيروان يك مكتب كه در اصول بنيادى دين با يكديگر مشتركنند برداشتها و تلقيات مختلفى از دستورات و پيامهاى دينى دارند، كه موجب پيدايش روشهاى مختلفى در دين مى شود. اين برداشتها و طرز تفكر خاص از مكتب با حفظ اصول و وجوه اشتراك - را اصول مذهب مى گويند.

عدم اعتقاد به اين اصول موجب خروج از دين نمى شود، بلكه موجب خروج از آن طرز تفكر و برداشت خاص مى شود، مثل اعتقاد به عدل و امامت ، كه عدل از امور اعتقادى تابع توحيد و امامت تابع نبوت است از اين روست كه مى بينيم مذاهب مختلفى همچون شيعه و سنى پديد آمده كه هر كدام طرز تفكر خاصى نسبت به امامت دارند.

اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست و معتقد نبودن به آن هم موجب كفر و خروج از دين نمى باشد، بلكه از اصول مذهب اماميه است ، بطورى كه اعتقاد به اصل رجعت گروهى از مؤ منان و كافران ، به دنيا پيش از قيامت ضرورى است هر چند كه باور داشتن به جزئيات مسائلى كه در رجعت اتفاق مى افتد لازم و ضرورى نيست

به هر حال اعتقاد به رجعت همسنگ اعتقاد به صراط و ميزان است مرحوم «شبر» در اين باره مى گويد:

اصل رجعت حق است ، و شبهه اى در آن نيست و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه مؤ منان و شيعيان مى شود.

چرا كه رجعت از امور ضرورى مذهب شيعه بوده رواياتى كه در مورد صراط و ميزان و غير آن دو به دست ما رسيده است ، از جهت تعداد و نيز صحت مدارك و وضوح دلالت ، افزونتر از روايات رجعت نيست

با آنكه اعتقاد به صراط و ميزان و جز آنها ضرورى است ، اما، بايد توجه داشت كه اختلاف و بينشهاى متفاوت در جزئيات مساءله رجعت ، ضررى به اصل آن نمى زند، همانطور كه برداشتهاى متفاوت در ويژگيهاى صراط و ميزان در اصل آن خدشه وارد نمى سازد. آنگاه ايشان ادامه مى دهند كه ايمان به رجعت بطور كلى واجب و لازم است(١٢)

نتيجه آنكه مساءله رجعت از ضروريات مذهب و مكتب تشيع است ، كه اعتقاد به آن ضرورى است ، هر چند اعتقاد به جزئيات مانند اينكه چه كسانى رجعت مى كنند و يا زمان آن چه موقعى است و... لازم نيست ولى بايد توجه داشت كه اعتقاد به آن در رتبه اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد نيست

نويسنده كتاب الشيعه و الرجعه ، گويا در صدد است با استناد به يك حديث ، كفر كسانى را كه اعتقاد به رجعت ندارند ثابت كند، ايشان نخست اين آيه را مطرح مى كند:

( إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ .) (١٣)

آنان كه به آخرت ايمان ندارند دلهايشان انكار كند و خود كبر فروشند. آنگاه در تفسير و تبيين اين آيه ، حديثى را از امام باقر،عليه‌السلام ، نقل مى كند كه فرمودند:

فى قوله «الذين لا يؤ منون بالاخرة»، يعنى انهم لا يومنون بالرجعة انها حق «قلوبهم منكرة» يعنى انها كافرة «و هم مستكبرون».

اين سخن خداوند: «آنان كه به آخرت ايمان ندارند» يعنى اينكه آنها به حقانيت رجعت ايمان ندارند. و اينكه مى فرمايد: «دلهايشان انكار كند» يعنى اينكه دلهايشان به كفر گراييده «و خود كبر فروشند». وى در فهرست كتاب ، مطلب را چنين عنوان مى كند:

معتقد نبودن به رجعت كفر است(١٤)

آنگاه در جايگاه بحث ياد شده ، به آن حديث استناد مى كند، چنانچه منظور ايشان آن است كه معتقد نبودن به رجعت ، مستلزم كفر است و هم تراز با توحيد و نبوت و معاد، مى بايست به رجعت نيز معتقد بود، با توجه به بيانات گذشته اشتباه آن روشن است ، ولى چنانچه منظور آن باشد، كسانى كه قلوب آنها كافر است ، از پذيرفتن رجعت سرباز مى زنند، يعنى قبل از عدم اعتقاد به رجعت ، صفت «كفر» را داشته اند و اين كفر مانع پذيرش ‍ رجعت شده است ، نه اينكه با عدم اعتقاد به رجعت كافر شده اند، اين حرف قابل قبول است و در حقيقت حديث به ريشه روانى عدم پذيرش ‍ رجعت اشاره دارد.

احتمال ديگرى در معناى حديث است كه دقيق تر به نظر مى رسد، و آن اينكه منظور از اينكه قلوب آنها كافر است اين نيست كه آنها مثل كفار هستند و آثار و احكام كفار بر آنها مترتب مى شود، بلكه بدين معناست كه قلوب آنها در اثر عدم پذيرش رجعت به كفر متمايل شده نه اينكه واقعا كافر شده اند.

آيا رجعت يك پيشگويى تاريخى است يا يك مساءله اعتقادى ؟

يكى از انديشمندان معاصر تصور كرده كه رجعت نه يك مساءله اعتقادى ، بلكه از قضاياى مسلم تاريخى است در نتيجه اعتقاد و انكار آن هيچ خدشه اى در ايمان انسان وارد نمى سازد. وى مى گويد:

قضيه رجعتى كه برخى از آيات قرآنى و احاديث از آن سخن گفته اند، كه شيعه از بين امت اسلامى به آن قائل است ، بدين معنى نيست كه اصل رجعت ، به عنوان يكى از اصول دين مطرح و در مرتبه اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد باشد، بلكه از مسلمات قطعيه محسوب مى شود و شاءن آن در اين مورد هم شاءن بسيارى از قضاياى فقهى و تاريخى است كه راهى به انكار آنها نيست ، مثلا همه فقها در حرمت مال غصبى اتفاق دارند يا با دلايل محكم تاريخى ثابت شده كه جنگ بدر در سال دوم از هجرت واقع شده است قضيه اول ، قضيه اى فقهى و قضيه دوم ، قضيه اى تاريخى است و با اين حال هر دو از اصول دين محسوب نمى شوند و رجعت نيز چنين است(١٥)

در اين سخن دو احتمال به نظر مى رسد، يكى آنكه اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست كه انكار آن موجب كفر گردد، هر چند خود از امور اعتقادى محسوب مى شود. اين سخن صحيح و قابل قبول است احتمال ديگر آنكه رجعت از سنخ امور اعتقادى نيست بلكه صرفا يك پيشگويى تاريخى در مورد آينده بشرى است ، همانند قضاياى تاريخى و فقهى كه هر چند قطعى است ، ولى اعتقاد به آن ضرورى نيست

اين سخن برخلاف مفاد ادعيه و روايات و سخنان علماى كلام است ، در زيارت امام حسينعليه‌السلام ، مى خوانيم :

انى من المؤ منين برجعتكم (١٦)

من به بازگشت شما اهل بيتعليهم‌السلام ايمان و اعتقاد دارم يا در زيارت حضرت ابوالفضل ،عليه‌السلام آمده است :

انى بكم و بايابكم من المؤ منين(١٧)

من به شما و بازگشتتان معتقدم در رواياتى كه قبلا بيان شد، امام صادقعليه‌السلام مى فرمايند:

من اقر بسبعة اشياء فهو مؤ من و ذكر منها الايمان بالرجعة(١٨)

هر كس به هفت چيز معتقد باشد، مؤ من است و از ميان هفت چيز ايمان به رجعت را بيان فرمود.

در سخنان بسيارى از انديشمندان كلامى ، رجعت به عنوان يك امر اعتقادى مطرح شده بطورى كه اعتقاد به آن را ضرورى شمرده اند، مرحوم شبر در اين باره مى فرمايد:

پس اعتقاد به اصل رجعت به طور اجمالى واجب است هر چند كه تفاصيل آن موكول به ائمه اهل البيت ،عليهم‌السلام ، مى شود.(١٩)

بنابراين در تمامى روايات مذكور و روايات متعدد ديگر، رجعت به عنوان يك مساءله اعتقادى مطرح شده است ، كه خود گوياى آنست كه رجعت از زمره امور اعتقادى است نه صرفا يك قضيه مسلم تاريخى

شاهد ديگر آنكه پيوست علماى كلام موضوع رجعت را در كنار ساير مباحث اعتقادى بحث كرده اند، و اين خود شاهد تلقى اعتقادى بودن رجعت است نكته ديگر آنكه آيا صرف تحقق رجعت در آينده موجب قضيه تاريخى بودن آن مى شود؟ اگر چنين است ، معاد هم كه در آينده محقق مى شود، صرفا يك قضيه تاريخى خواهد بود، آيا نويسنده به آن ملتزم مى شود؟

گفتار سوم : رابطه رجعت با بعضى از امور اعتقادى

تفكيك مفاهيم و واژه هايى كه بيانگر اعتقادات و باورهاى دينى است از اهميت زيادى برخوردار است و گاهى كم توجهى در اين راستا مشكلاتى را به همراه داشته و باعث گرديده است تا اشتباهات بزرگى رخ دهد، و شايد يكى از عوامل آن شباهت معنايى زياد اين واژه ها در فرهنگ مردم باشد. از اين روى در لغتنامه دهخدا(٢٠) از ظهور امام عصر،عليه‌السلام ، و نزول حضرت عيسى ،عليه‌السلام ، به رجعت تعبير شده است كه از جهت لغوى چنين كاربردى ممكن است صحيح باشد، اما از نظر اصطلاح علماى كلام غلطى فاحش است ...، به هر صورت در اين فصل تفاوتهاى محتوايى رجعت با ساير مفاهيم مشابه به دقت بررسى مى شود تا جايگاه واقعى كاربرد آن مفاهيم روشن گردد.

١ - رجعت و معاد

ممكن است از توضيحاتى كه در مورد رجعت ذكر شد، چنين برداشت شود كه رجعت همان معاد است ، چرا كه مؤ منان و كافران هر كدام به پاداش و سزاى عمل خويش خواهند رسيد و معناى معاد چيزى جز اين نيست و اساسا انتقام الهى از مشركين و يا پاداش به مؤ منان و نيز آن اتفاقات غير عادى كه در رجعت اتفاق مى افتد همانند سلطنت طولانى اهل بيت ،عليهم‌السلام ، زنده شدن برخى مردگان و... تحققش در دنيا ممكن نيست ، لذا مطالبى كه در مورد رجعت گفته مى شود، در حقيقت بخشى از حوادث معاد است و همين تلقى و دريافت از رجعت سبب شده تا برخى از اهل سنت گمان كنند كه اعتقاد به رجعت مستلزم بطلان رستاخيز خواهد شد. زيرا وقتى كه در رجعت ، مؤ منان به پاداش و كافران به سزاى عمل خويش برسند، نيازى به رستاخيز نخواهد بود... پس در هر صورت مى بايست تفاوتهاى اين دو امر اعتقادى بدقت تبيين شود.

تفاوتهاى متعددى بين رجعت و معاد وجود دارد كه از آن ميان به چهار فرق اساسى اشاره مى كنيم :

١. رجعت در اين جهان مادى با همه مشخصات و عوارض ، محقق مى گردد و همانطور كه در تعريف رجعت آمد، مردمان در همان شكل و صورتى كه در گذشته بودند، بر مى گردند، اما معاد در جهان ديگر اتفاق مى افتد، در جهانى كه از عوارض مادى خبرى نيست

٢. در معاد همه خلايق براى حسابرسى محشور مى گردند، در حاليكه رجعت اختصاص به كافران و مؤ منان خالص دارد.

٣. انكار اصلى از اصول دين موجب كفر مى شود، بر خلاف انكار اصول مذهب ، از اين روى انكار معاد موجب خروج از دين مى گردد، لكن در مورد رجعت چنين نيست

٤.بازگشت كنندگان به دنيا در زمان رجعت دوباره خواهند مرد يا كشته خواهند شد، اما در معاد ديگر مرگ و ارتحالى نخواهد بود، چرا كه آنجا سراى ابدى است