رجعت (يا بازگشت به جهان)

رجعت (يا بازگشت به جهان)0%

رجعت (يا بازگشت به جهان) نویسنده:
گروه: اصول دین

رجعت (يا بازگشت به جهان)

نویسنده: محمدرضا ضميرى
گروه:

مشاهدات: 4226
دانلود: 1429

توضیحات:

رجعت (يا بازگشت به جهان)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 41 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4226 / دانلود: 1429
اندازه اندازه اندازه
رجعت (يا بازگشت به جهان)

رجعت (يا بازگشت به جهان)

نویسنده:
فارسی

٢ - رجعت و ظهور

رجعت همانگونه كه گذشت آنست كه گروهى از مؤ منان خالص و سردمداران كافر كه از دنيا رفته اند، به دنيا بر مى گردند، تا گروه اول به عزت نائل شوند و گروه دوم به ذلت دنيوى برسند، اين معنا با ظهور امام دوازدهمعليه‌السلام ، متفاوت است ، چرا كه «ظهور» در فرهنگ شيعه آن است كه امام دوازدهم حضرت حجه بن الحسن العسكرى ،عليهما‌السلام ، پس ‍ از غيبت بسيار طولانى آنگاه كه جهان پر از ظلم و ستم شود، ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.

رجعت و ظهور در يك جهت اشتراك دارند و آن اينكه هر دو در آخرالزمان و قبل از قيامت اتفاق مى افتد، اما فقرشان اين است كه خداوند براى بر چيدن ريشه هاى ظلم و ستم و ايجاد عدالت در روى زمين ، ولى خويش را پس از غيبتى طولانى ، آشكار مى سازد. ولى رجعت آن است كه در هنگام ظهور، براى يارى حضرتش و نيز استمرار حاكميت حق بعد از برقرارى عدالت ، خداوند گروهى از مؤ منان را كه از دنيا رفته اند، به دنيا باز مى گرداند تا براى يارى وى بشتابند. مؤ منانى كه ساليان درازى انتظار فرجش را مى كشيدند، ولى قبل از ظهور و رؤ يت حضرتش ، ديده از جهان فرو بستند.(٢١)

رجعت يكى از وقايع مهمى است كه در آستانه ظهور رخ مى دهد و زمان آن هنگام ظهور است ، نه قبل و نه بعد ظهور، بلكه در همان هنگام است كه برخى پيامبران الهى و ائمه اطهار،عليهم‌السلام ، و مؤ منان صالح به دنيا بر مى گردند تا شاهد اعتلاى كلمه اسلام در روى زمين باشند. اما نبايد چنين تصور كرد كه رجعت همان ظهور است ، رجعت يعنى بازگشت عده اى از مؤ منان و كفار، ولى ظهور به معناى آشكار شدن و قيام دوازدهمين ذخيره الهى پس از غيبت طولانى است ، در نتيجه نزديكى زمان اتفاق آن دو واقعه نبايد موجب شود كه آنها را يكى تلقى كنيم

شايد اين مطلب در مورد رجعت از روايات و كلمات علما به دست بيايد، آنجا كه شيخ مفيد، قدس سره ، فرمود:

ذلك عند قيام مهدى آل محمد،عليه‌السلام .(٢٢)

رجعت هنگام قيام مهدى آل محمد،عليه‌السلام ، خواهد بود.

و نيز سيد مرتضى از علماى بزرگ اسلام در مورد رجعت مى گويد:

آنچه كه شيعه به آن اعتقاد دارد اين است كه ، خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان مهدى ،عليه‌السلام ، گروهى از شيعيان را كه از دنيا رفته اند، به دنيا بر مى گرداند.(٢٣) پس با اين بيان روشن شد كه رجعت هرگز به معناى ظهور حضرت ولى عصر،عليه‌السلام ، نيست

يكى از مستشرقين به نام «دويت نلسون» در كتاب عقيدة الشيعه از ظهور امام زمان ،عليه‌السلام ، به رجعت تعبير مى كند، كه اين خلاف معناى رجعت در اصطلاح كلام شيعه است

اين چنين اشتباهى گاهى سبب شده تا كسانى به غلط تصور كنند كه واقعيت رجعت نيز همان ظهور امام عصر،عليه‌السلام ، است

از اين رو صاحب كتاب الدعوة الاسلامية مى نويسد:

اگر منظور از رجعت ، ظهور حضرت ولى عصر،عليه‌السلام ، باشد، اين حرف قابل قبول است ولى اگر منظور بازگشت عده اى به جهان ، قبل از قيامت است ، اين باطل است و اخبارش با آن همه كثرت فايده اى نداشته و مطلبى را اثبات نمى كند.

سپس مى گويد:

اگر منظور رجوع به دنيا قبل از قيامت باشد، بايد توجه داشت كه مفهوم لفظ ظهور با مفهوم لفظ رجعت بسيار متفاوت است ، واژه اول در جايى به كار مى رود كه چيزى يا كسى بوده ولى پنهان شده و در زمان خاصى آشكار مى شود ولى از رجعت چنين به ذهن مى آيد كه چيزى يا كسى به جاى خاصى رفته باشد، بعد از مدتى به همان جا برگردد. مضافا اين كه در عرف شيعه بين معانى اصطلاحى آن دو نيز تفاوت بسيارى وجود دارد.(٢٤)

از اين رو اخبارى كه در مورد رجعت به دست ما رسيده است ، به خوبى گوياى بازگشت گروهى از مؤ منان به دنيا پيش از قيامت است ، و در برخى روايات نام تعدادى از آنان را بيان مى كند و يا برخى وقايع آن را بر مى شمارد، به طورى كه نمى توان آن را همان ظهور امام عصرعليه‌السلام دانست(٢٥)

مرحوم شيخ حر عاملى ، قدس سره ، دوازده فرق بين واژه رفعت و ظهور ذكر كرده به خاطر طولانى نشدن بحث از ذكر همه آنها خوددارى كرده و تنها به ذكر اين نكته اكتفا مى كنيم كه تنها در يك روايت در مورد وقايع حضرت ولى عصرعليه‌السلام به رجعت تعبير شده است و آن روايتى است كه در كتاب الغيبة النعمانى ذكر شده است :

ان القائم من ولد على ،عليه‌السلام ، له غيبة كغيبة يوسف و رجعة كرجعة عيسى بن مريم ، ثم يظهر بعد غيبة مع طلوع النجم الاحمر و خراب الزوراء و هى الرى و خسف المزورة و هى بغداد و خروج السفيانى(٢٦)

حضرت قائمعليه‌السلام ، از فرزندان حضرت علىعليه‌السلام ، داراى غيبتى مانند غيبت يوسف ،عليه‌السلام ، و رجعت و بازگشتى مانند رجعت عيسى بن مريم ،عليه‌السلام دارد، آن حضرت زمانى ظهور خواهد نمود كه وقايع زير به وقوع بپيوندد: طلوع ستاره قرمز، خراب شدن زوراء (رى) در زمين فرو رفتن مزورة (بغداد)، خروج سفيانى و...

بررسى روايت

در مورد اين روايت بايد گفت كه :

اولا: سند حديث به دو جهت مخدوش است ، يكى آنكه روايت مضمره است يعنى كعب الاحبار روايت را به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، نسبت نداده است و اينگونه احاديث اعتبارى ندارد و ديگر آنكه راوى آن كعب الاحبار معروف است كه يهودى بود و احاديث بسيارى از يهوديت وارد اسلام كرده است ، البته بايد توجه داشت كه احايث مهدى ،عليه‌السلام تواترشان ثابت شده است و اينكه يك مورد از كعب الاحبار در مورد امام مهدى ،عليه‌السلام ، نقل شود دليل نمى شود كه او اين عقيده را وارد مذهب شيعه كرده است

نكته ديگر آنكه منظور از رجعت در اين حديث ، رجعت اصطلاحى نيست ، زيرا همانطور كه گفته شد رجعت رجوع به دنيا پس از مرگ است در حالى كه در مورد حضرت ولى عصر،عليه‌السلام ، چنين نيست كه وى از دنيا رفته باشد و پس از ساليانى به اين جهان برگردد، بلكه منظور رجعت لغوى است ، به خصوص با توجه به اينكه آن را به رجعت حضرت عيسى ،عليه‌السلام و غيبتش را به غيبت حضرت يوسف ،عليه‌السلام تشبيه كرده ، درصدد رفع استبعاد و بيان مقام والاى امام عصر،عليه‌السلام مى باشد.

ثانيا: اگر خوب دقت كنيم در مى يابيم كه از غيبت به رجعت تعبير نشده ، بلكه گفته شده است كه حضرت علاوه بر غيبت داراى رجعتى نيز هست و در اين حديث رجعت و غيبت كنار هم ذكر شده است و لذا كيفيت غيبت حضرت را از نوع غيبت حضرت يوسفعليه‌السلام ، و رجعت حضرت را همانند رجعت حضرت عيسى ،عليه‌السلام بيان مى كند، خلاصه سخن آنكه سند حديث تمام نيست و بر فرض قبول سند، جهت دلالتى آن مخدوش است

بديهى است كه زمان دقيق رجعت را با ذكر سال و ماه و روز همانند زمان ظهور و معاد نمى توان معلوم كرد، اما به طور كلى مى توان گفت كه رجعت در هنگام ظهور حضرت مهدى ،عليه‌السلام رخ خواهد داد. چنانكه در برخى از كلمات علما از زمان رجعت به «بعد ظهوره» تعبير شده است ، يعنى بعد از ظهور ولى عصر،عليه‌السلام رجعت اتفاق خواهد افتاد. و نيز در دو روايت به اين مطلب تصريح شده است از جابر جعفى نقل شده كه گفت از امام باقرعليه‌السلام شنيدم كه فرمود:

و الله ليملكن رجل منا اهل البيت الارض بعد موته ثلاثمائة سنة : و يزداد تسعا، قال : قلت : فمتى ذلك ؟ قال : بعد موت الاقائم قال : قلت : و كم يقوم القائم فى عالمه حتى يموت ؟ قال تسع عشرة سنة من يوم قيامه الى يوم موته قال قلت : فيكون بعد موته هرج ؟ قال نعم ، خمسين سنة ، قال : ثم يخرج المنصور الى الدنيا و فيطلب بدمه و دم اصحابه فيقتل و يسبى حتى يخرج السفاح و هو امير المؤ منين(٢٧)

به خدا سوگند كه او مردى از اهل بيت ما را پس از سيصد و نه سال از وفاتش قدرت مى دهد. جابر گفت : پرسيدم اين واقعه چه زمانى خواهد بود؟ فرمودند: بعد از رحلت قائم ،عليه‌السلام پرسيدم قائم تا هنگام مرگش ‍ چند سال در جهان حكومت مى كند؟ فرمود: نوزده سال از هنگام قيامش تا وقت مرگش به طول مى انجامد. پرسيدم : آيا بعد از او جهان دچار آشوب مى شود؟ فرمودند: بله مدت پنجاه سال و اضافه كردند و بعد از آن منصور (امام حسين ،عليه‌السلام ) به دنيا بر مى گردد تا انتقام خون خود و يارانش را بگيرد. تا اينكه سفاح قيام كند، كه همان امير المؤ منين على ،عليه‌السلام ، است

حديث ديگرى از على بن مهزيار نقل شده است ، وى مى گويد: در خواب ديدم كسى مى گويد: امسال حج انجام بده تا صاحب زمان ،عليه‌السلام را زيارت كنى بعد او با حضرت سخن مى گويد و ايشان وقايع ظهور را بيان مى كنند و مى فرمايد:

احج بالناس حجة الاسلام و اجى ء الى يثرب قلت : يا سيدى ما يكون بعد ذلك ؟ قال : الكرة الكرة الرجعة الرجعة(٢٨)

حج را با مردم به جا آورده و به سوى يثرب عازم شو... عرض كردم : آقاى من بعد از آن چه رخ خواهد داد. فرمودند: برگشت برگشت ، رجعت رجعت

چنانچه مشاهده مى شود در هر دو حديث تصريح شده كه رجعت بعد از ظهور خواهد بود، روشن است كه منظور از «بعد از ظهور» اين نيست كه وقتى ظهور تمام شد، رجعت اتفاق مى افتد، بلكه مقصود آن است كه اندكى پس از ظهور حضرت ، مردمانى نيكو همچون برخى انبيا و صلحا براى يارى حضرت به دنيا بر مى گردند. و رجعت به صورت تدريجى خواهد بود. يعنى برخى از افراد همانند امير المؤ منين ،عليه‌السلام ، و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، و برخى ديگر رجعتشان تقريبا همزمان به ظهور است و رواياتى در مورد اين مطلب داريم كه آنان حضرت ولى عصر،عليه‌السلام را يارى مى دهند و اين طبعا با همزمانى رجعت آنان با ظهور سازگارى دارد. و نيز در برخى روايات داريم كه وقتى حضرت ظهور مى كند، به بعضى از مؤ منين در قبر خطاب مى شود كه حضرت ظهور كرده اگر مايليد مى توانيد امروز حضرتش را يارى دهيد.(٢٩) البته بعضى از ائمه ممكن است رجعتشان مدتى بعد از ظهور باشد.

خلاصه سخن آنكه رجعت يكى از وقايع همزمان با ظهور است و نبايد آنها را دو نام براى يك واقعيت پنداشت

گفتار چهارم : تاريخچه رجعت

معمولا در كتابهايى كه پيرامون رجعت نگارش شده است ، توجهى به تاريخچه و سير تحول و تطور اين عقيده نشده است ، در صورتى كه مطالعه تاريخى در مورد يك پديده مى تواند تصوير روشنى از آن در ذهن ايجاد كند و بسيارى از كج انديشيهاى موجود را پاسخ دهد. از اين رو با توجه به مستندات تاريخى مى توان سه دوره براى اين عقيده در بستر تاريخ در نظر گرفت

١ - دوره پيدايش

(از عصر رسالت تا سال ٩٥ق شهادت امام سجادعليه‌السلام )

در اين دوره كه دوره تكون و پيدايش اين عقيده است ، رجعت براى اولين بار توسط پيامبر گرامى اسلام ،صلى‌الله‌عليه‌وآله ، تحت عنوان «خروج» مطرح گرديد. و در زمان حضرت ، علىعليه‌السلام از آن به رجعت تعبير شد. در اين عصر رجعت به عنوان يكى از اسرارى كه در آينده اتفاق خواهد افتاد به اصحاب خاص ائمه ،عليهم‌السلام گفته مى شد و كم كم آن را شيوع دادند، و مدتى طول كشيد تا اذهان عموم با آن انس گرفت ، از اين رو در اين مرحله از استدلال و نقد و رد آن خبرى نيست و عمده مطالب طرح شده پيرامون رجعت كنندگان بوده است

برخى از رواياتى كه در اين دوره نقل شده است به قرار زير است :

جنبنده خدا

رجعت يكى از امور اعتقادى است كه از صدر اسلام مورد توجه ويژه پيامبر گرامى اسلام ،صلى‌الله‌عليه‌وآله ، بوده و به مناسبتهاى مختلف آن را بيان مى كرده است در روايتى كه در ذيل مى آيد حضرت به بازگشت امير المؤ منين ،عليه‌السلام در آخر الزمان به دنيا اشاره كرده و براى تبيين آن از آيات قرآنى استفاده نموده است در حديث امام صادقعليه‌السلام ، مى فرمايد:

انتهى رسول الله ،عليه‌السلام ، الى اميرالمؤ منين و هو نائم فى المسجد، قد جمع رملا و وضع راءسه عليه فحركه برجله ثم قال : قم يا دابه الله فقال رجل من اصحابه : يا رسول الله انسمى بعضنا بعضا بهذا الاسم ؟ فقال : لا، و الله ما هو الا له خاصة و هو دابة التى ذكر الله فى كتابه (و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابة من الارض تكلمهم ان الناس كانو باياتنا لا يوقنون) ثم قال : يا على اذا كان آخر الزمان اخرجك الله فى احسن صورة و معك ميسم تسم به اعدائك(٣٠)

روزى رسول خدا،صلى‌الله‌عليه‌وآله ، به سوى امير المومنينعليه‌السلام آمد در حالى كه وى در مسجد خوابيده بود و مقدارى شن را به عنوان بالش ‍ زير سر گذاشته بود او را با پا حركت داد و فرمود: اى دابة الله (جنبنده خدا) برخيز. يكى از اصحاب عرض كرد اى رسول گرامى آيا ما مجازيم اين اسم را به ديگران نسبت دهيم ؟ حضرت فرمود: خير به خدا سوگند كه آن نام مخصوص او (حضرت على ،عليه‌السلام ) است و او همان دابة و جنبنده اى است كه خداوند در كتابش فرمود: «هنگامى كه قول بر آنان واقع گردد براى آنها جنبنده اى از زمين خارج مى كنيم كه با آنان سخن مى گويد بدرستى كه مردم به آيات و نشانه هاى ما يقين نمى كنند.»

سپس اضافه كردند اى على هنگامى كه آخر زمان فرا رسد، خداوند تو را در بهترين صورت از زمين خارج مى سازد در حالى كه به همراه تو عصايى است كه با آن دشمنانت را مشخص مى كنى

پيامبر گرامى اسلام در مورد بازگشت حضرت علىعليه‌السلام ، در آخرالزمان ، تعبير به اخراج (از زمين) مى كند، كه مفهوم رجعت را بيان مى كند.

زمان رجعت

حكمت الهى بر اين تعلق گرفته است كه ، زمان دقيق برخى از وقايع كه در آينده اتفاق مى افتد و در سرنوشت مردم و جهان مؤ ثر است ، مشخص ‍ نگردد، همانند معاد و ظهور حضرت ولى عصر،عليه‌السلام از اين جمله است رجعت كه نمى توان تاريخ دقيق آن را با ذكر سال و ماه و روز معين نمود. در اين زمينه حضرت على ،عليه‌السلام ، حديثى از پيامبر،صلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مى كند:

فلما اخبر هم رسول الله ما يكون من الرجعة ، قالوا متى يكون هذا؟ قال الله : (قل يا محمد) ان ادرى اقريب ما توعدون ام يجعل له ربى امدا(٣١) (٣٢)

آن هنگام كه رسول خدا مردم را به وقايع رجعت آگاه كرد، از آن حضرت پرسيدند: آن رجعت در چه زمانى اتفاق مى افتد؟ خداوند به پيامبرش وحى فرمود:

بگو من نمى دانم (فقط خداوند از آن آگاه است) كه آنچه وعده داده شده نزديك است و يا آنكه خداوند براى آن ، مدت (طولانى) قرار داده است

رجعت شهداى كربلا

همان طور كه مى دانيم هنگام رجعت ، گروهى از انبيا و امامان معصوم ،عليهم‌السلام ، به دنيا بر مى گردند. برخى حضرت را يارى مى دهند و برخى ديگر از ظهور به مدت طولانى بر روى زمين حكومت صالحان را تشكيل خواهند داد. در حديثى از امام باقر،عليه‌السلام ، مى خوانيم كه شهداى كربلا، به ويژه سالار شهيدان حسين بن علىعليه‌السلام ، به دنيا بر مى گردد و داراى حكومت طولانى روى زمين خواهد بود. امام باقر،عليه‌السلام ، فرمود:

قال الحسين لاصحابه قبل ان يقتل فابشروا فوالله لئن قتلونا فانا نرد على نبينا، قال : ثم امكث ما شاء الله فاكون اول من ينشق الارض عنه ، فاخرج خرجة يوافق ذلك خرجة امير المؤ منين ،عليه‌السلام ،...(٣٣)

امام حسين ،عليه‌السلام ، قبل از آنكه شهيد شود، به يارانش فرمود:... بشارت باد بر شما كه اگر كشته شويم ، به سوى پيامبر خويش بر مى گرديم ، سپس فرمود: پس آن مقدار كه خداوند بخواهد در قبر خواهيم ماند، و من اولين كسى خواهم بود كه رجعت مى كند، پس خروج مى كنم مانند خروج امير المومنين ،عليه‌السلام ،... در احاديث(٣٤) بسيارى آمده كه اولين كسى كه در روز رجعت ، خروج مى كند حسين بن على ،عليه‌السلام ، است و در پاكسازى زمين از كافران و منافقان شركت خواهد كرد.

رجعت پيامبر اسلام

ابوخالد كابلى از امام سجادعليه‌السلام ، نقل كرده كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه :

ان الذى فرض عليك القران لرادك الى معاد(٣٥)

آنكه قرآن را بر تو فرض نمود، تو را به معاد و بازگشتگاه بر مى گرداند.

فرمودند:

يرجع اليكم نبيكم(٣٦)

پيامبرتان بار ديگر به سوى شما بر مى گردد مطابق اين روايت مى توان گفت كه منظور از معاد (زمان موعود) روز رجعت است كه در آن زمان پيامبر اكرم ،صلى‌الله‌عليه‌وآله ، به دنيا رجعت مى كند. روشن است كه منظور از «يرجع اليكم نبيكم» اين نيست كه مردم در قيامت و سراى ديگر پيامبر را ملاقات مى كنند، زيرا در اين صورت مى بايست اينگونه تعبير مى شد كه «ترجعون الى نبيكم» علاوه بر اين ، حضرت از آن واقعه ، به رجوع تعبير كرده است و با توجه به اينكه حضرت از دنيا رحلت كرده اند، معناى رجوع در مورد ايشان ، بازگشت به دنيا پس از مرگ خواهد بود.

پس بر خلاف آنان كه مى پندارند، رجعت توسط ابن سبا وارد تشيع شد، بايد گفت كه انديشه رجعت از همان سالهاى آغاز پيدايش اسلام مطرح شد اگر چه اين انديشه در آن سالهاى آغازين به جهت غامض بودنش هنوز ميان مردم جايگاه اصلى خود را پيدا نكرده بود و دوره بعدى به واسطه بحثها و تاءليفات متعدد، بتدريج رشد و توسعه پيدا كرد.

٢. دوره رشد و بالندگى (٢٦٠-٩٥ ق .)

سالهاى بين شهادت امام سجاد،عليه‌السلام (٩٥ق .) تا ابتداى غيبت صغرى (٢٦٠ق .) را مى توان دوره رشد و بالندگى انديشه رجعت تلقى كرد. يكى از ويژگيهاى اين دوران ، موضع گيرى برخى از اهل سنت پيرامون اعتقاد به رجعت است در مقابل ، ائمه دين ،عليه‌السلام ، با تمسك به آيات قرآن كه مورد قبول آنان بود از عقيده به رجعت دفاع و آن را مبرهن مى كردند.

در آن زمان دو مركز علمى مهم ، در جهان اسلام مطرح بود، يكى حجاز و مدينه كه محل نزول قرآن و محل زندگى پيامبر اسلام ،صلى‌الله‌عليه‌وآله ، بود كه طرفداران آن مكتب را اهل حديث مى ناميدند، و ديگرى در عراق و كوفه كه برخى از صحابه و نيز برخى از ائمه مذاهب مثل ابوحنيفه در آنجا زندگى مى كردند و گرايش كلى آنها به راى و قياس بود، در آن زمان اهل عراق از زمره كسانى بودند كه بشدت با اعتقاد به رجعت مخالفت مى كردند، ابوبصير در اين زمينه مى گويد: امام باقر،عليه‌السلام ، به من فرمودند:

ينكر اهل العراق الرجعة ؟ قلت : نعم ، قال : اما يقرؤ ن القران «و يوم نحشر من كل امة فوجا(٣٧) (٣٨)

آيا اهل عراق منكر رجعت هستند؟ من در جواب عرض كردم آرى امام فرمودند: مگر آنها قرآن را نمى خوانند كه مى فرمايد: «و روزى كه از هر امتى گروهى را محشور مى كنيم».

از اين روايت بخوبى روشن مى شود كه در آن زمان ، مساءله رجعت مورد بحث و گفتگو بوده و اهل عراق آن را نمى پذيرفتند و در مقابل حضرت باقر،عليه‌السلام ، از آيات قرآن بر رجعت استدلال مى كند، ولى اين نقد و نظر ظاهرا در دوره گذشته مطرح نبوده و ائمه اطهارعليهم‌السلام ، فقط به ذكر وقايع و اصل رجعت اكتفا مى كردند ولى در صدد اثبات و يا پاسخ سخنان مخالفان نبوده اند.(٣٩) گروه ديگرى كه در آن عصر به اين عقيده خرده مى گرفتند، (قدريه) بود(٤٠) حنان بن سدير از پدرش نقل مى كند كه پدرش گفت :

ساءلت ابا جعفر،عليه‌السلام ، عن الرجعة ، فقال : «القدرية تنكرها - ثلاثا(٤١)

از امام باقر،عليه‌السلام ، در مورد رجعت سؤ ال كردم (شايد منظور از سؤ ال درباره رجعت اين باشد، كه چه كسانى رجعت را منكرند، كه اين معنى به قرينه جواب امام تاءييد مى شود) حضرت سه بار فرمود: قدريه رجعت را انكار مى كند.

جرم اعتقاد به رجعت !

در عصر امام باقر،عليه‌السلام ، برخى از اصحاب آن حضرت تنها به جرم اعتقاد به رجعت آنچنان در جامعه منفور شده بودند كه با داشتن علم و دانش وافر از آنها حديث نقل نمى شد. سيد بن طاووس از صحيح مسلم ، كه از كتابهاى بسيار معتبر اهل سنت است ، نقل مى كند كه جراح بن مليح گويد:

جابر مى گفت : نزد من از طريق امام باقر،عليه‌السلام ، و ايشان از پيامبر اكرم ،صلى‌الله‌عليه‌وآله ، هفتاد هزار حديث وجود داشت كه اهل سنت همه آنها را رها كردند و سپس مسلم به اسناد محمد بن عمر رازى علت ترك آن را چنين نقل مى كند: «خود از حريز شنيدم كه مى گفت : با جابر ملاقات كردم ، ولى اصلا از او حديثى يادداشت نكردم ، زيرا او به رجعت اعتقاد داشت !»(٤٢)

البته ريشه اصلى اينگونه مخالفتها با چنين عقيده اى ناشى از عدم ظرفيت فكرى مردم بوده است كه نمى توانستند باور كنند چطور انسانهايى كه ساليان دراز از دنيا رفته اند مجددا به دنيا باز مى گردند و شاهد اعتلاى حكومت جهانى اسلام خواهند بود. نظير اين مساءله مخالفتهايى است كه با عقيده به معاد و ساير امور غيبى مى شود.

در زمان امام باقر،عليه‌السلام ، تنها برخى از مذاهب اهل سنت (اهل عراق ، قدريه) با عقيده رجعت مخالفت مى ورزيدند، اما در زمان امام صادقعليه‌السلام ، اين مخالفت به اوج خود رسيد به طورى كه همه مذاهب اهل سنت در مقابل شيعه با چنين عقيده اى به ستيز برخاسته بودند، در اين عصر امام صادق ،عليه‌السلام ، با استدلالهاى قوى از كيان اين اعتقاد دفاع مى نمودند، اوبصير گويد به امام صادق ،عليه‌السلام ، عرض ‍ كردم :

ان العامة تزعم ان قوله (و يوم نحشر من كل امة فوجا) (٤٣) عنى فى يوم القيامة فقال ابو عبدالله ،عليه‌السلام ، فيحشر الله يوم القيامة من كل امة فوجا و يدع الباقين ؟ لا و لكنه فى الرجعة و اما آية القيامة «و حشرنا هم فلم نغادر منهم احدا»(٤٤) (٤٥)

اهل سنت در مورد سخن خداوند (متعال) كه مى فرمايد: «روزى كه از هر امتى گروهى را محشور مى كنيم» مى پندارند كه منظور، روز قيامت است امام فرمودند: آيا اينچنين است كه خداوند در روز قيامت از هر امتى گروهى را محشور و بقيه را رها مى كند؟ چنين نيست بلكه منظور آيه از حشر گروهى از هر امتى ، در روز رجعت است و آيه قيامت آن است كه حق تعالى مى فرمايد: «همه را محشور مى كنيم و از كسى چشم پوشى نمى كنيم .»

پرسش ماءمون

يكى از ويژگيهاى عصر امام رضا،عليه‌السلام ، تشكيل مناظرات و طرح سؤ الاتى از طرف ماءمون در مباحث مختلف اسلامى بود. وى مى خواست با طرح اينگونه مناظرات و سؤ الات مختلف امام را تضعيف كند. خود ماءمون كه تا حدودى از علم و دانش بهره اى داشت ، پيوسته سؤ الات مختلفى را مطرح مى كرد و حضرت پاسخ مى دادند، يكى از آن پرسشها در مورد رجعت است حسن بن جهم گويد: روزى ماءمون به امام رضا،عليه‌السلام عرضه داشت :

يا ابا الحسن ما تقول فى الرجعة ؟ فقال ،عليه‌السلام : انها الحق ، قد كانت فى الامم السالفة و نطق بها القران و قد قال رسول الله ،صلى‌الله‌عليه‌وآله : يكون فى هذا الامة كل ما كان فى الامم السالفة حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة(٤٦)

اى اباالحسن نظر شما در مورد رجعت چيست ؟ حضرت فرمودند: اعتقاد صحيحى است و اين رجعت (مساءله جديدى نيست) در امتهاى گذشته بوده و قرآن هم درباره آن سخن گفته است (مثل قصه عزير و كسانى كه از ترس مرگ از خانه هايشان فرار كردند...) و رسول خدا فرمود: هر چه در امتهاى گذشته بوده در اين امت نيز خواهد بود. بسان جفت بودن نعل به نعل و گوش به گوش

يعنى دقيقا آنچه در امتهاى گذشته اتفاق افتاده در اين امت هم اتفاق مى افتد و يكى از آن موارد اتفاق افتاده در امتهاى گذشته ، رجعت بوده است

وقايع رجعت

على بن مهزيار از امام زمان ،عليه‌السلام ، كلماتى را نقل مى كند و حضرت حوادث ظهور را بيان مى نمايد و سپس ايشان از حضرت مى پرسد:

يا سيدى ما يكون بعد ذلك ؟ قال : الكرة الكرة الرجعة ثم تلى هذه الاية ثم رددنالكم الكرة عليهم و امددناكم باموال و بنين و جعلناكم اكثر نفيرا(٤٧) (٤٨)

از حضرت پرسيدم : پس از حوادث ظهور چه رخ خواهد داد؟ حضرت فرمودند: رجعت و آن را تكرار كردند و آنگاه آيه اى را كه دلالت بر رجعت مى كند تلاوت فرمودند: آنگاه شما را به سوى آنها برگردانيم و بر ايشان غلبه دهيم و به مال و فرزندان مدد بخشيم و عده جنگجويان شما را افزايش ‍ دهيم تا بر آنها پيروز گرديد.

نويسندگان «رجعت» در عصر ائمه اطهار، عليهم‌السلام

چون مساءله رجعت از مسائل پيچيده است كه براى اذهان عموم مردم تا حدى قابل هضم نبوده ، پيوسته مورد نقض و ابرام بوده و لذا در همان عصر ائمه ،عليهم‌السلام ، و نيز برخى از محدثين و علماى بزرگوار شيعه ، كتبى در اين مورد تدوين كرده اند كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :

١. احمد بن داوود سعيد الجرجانى ، شيخ طوسى گفته كه وى كتابى در رجعت نوشته است

٢. الحسن بن على بن ابى حمزة البطائنى نجاشى در شمارش كتب وى كتاب رجعت را نام برده است

٣. فصل بن شاذان نيشابورى ، شيخ طوسى و نجاشى گفته اند وى كتابى را در اثبات رجعت به رشته تحرير درآورده است

٣. دوره گسترش و تكامل (از ٢٦٠ ق به بعد)

در اواخر دوره دوم و ابتداى دوره سوم بتدريج اعتقاد به رجعت به عنوان يكى از شعارها و مميزات شيعه از اهل سنت ، درآمده بود و برخى نويسندگان اهل سنت در هنگام معرفى شيعه و يا شخصيتهاى مهم آن ، اعتقاد به رجعت را يكى از خصيصه هاى آنان بر مى شمردند. در اين دوره انديشمندان شيعه براى گسترش اين اعتقاد در ميان مردم و دفاع از آن به دو عمل دست زدند:

١. نگارش كتابها و مقالات علمى

٢. تشكيل مناظرات با اهل سنت

كتابهايى كه در اين زمينه به رشته تحرير درآمد از نظر سبك با يكديگر متفاوت اند و بسيارى از آن ها به نقل روايات در آن دوره اكتفا كرده و برخى ديگر علاوه بر نقل احاديث به برخى استدلالها هم اشاره كرده اند. و اخيرا برخى مساءله رجعت را تنها از ديدگاه عقلى بررسى كرده اند. يكى از مفيدترين و شايد مبسوطترين كتابها در اين زمينه كتاب الايقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة نوشته شيخ حر عاملى ، قدس سره ، است كه هم ادله مفصلى از آيات و روايات نقل كرده است و هم ادله مخالفان در نفى رجعت را پاسخ داده است

انديشمندان شيعه علاوه بر ادامه شيوه نگارش ، مناظراتى را به منظور اثبات و رد ادله مخالفان تشكيل مى دادند و از رجعت دفاع مى كردند به عنوان نمونه يكى از آن مناظراتى كه مرحوم مجلسى از كتاب المجالس نقل كرده است را بيان مى كنيم :

سيد بن طاووس مى گويد: در مجلسى با اهل سنت پيرامون مسائل مورد اختلاف شيعه و سنى بحث مى كرديم من از آنها پرسيدم چه چيزهايى را بر شيعه اماميه انكار مى كنيد؟ گفتند: تعرض به صحابه و قول به رجعت و متعه و حديث مهدى ،عليه‌السلام ، كه زنده است با اينكه زمان غيبت او طولانى شده است

سيد به ساير مسائل جواب كافى داده و در مورد رجعت فرمودند: اما اينكه شما قول به رجعت را بر شيعيان عيب مى گيريد. شما خودتان از پيامبر اكرم ،صلى‌الله‌عليه‌وآله ، روايت مى كنيد كه هر چه در امتهاى گذشته اتفاق افتاده ، در اين امت نيز اتفاق مى افتد و قرآن هم بيان مى كند كه : «آيا نديدى كسانى كه از خانه هايشان از ترس مرگ فرار كردند در حاليكه هزاران نفر بودند و خداوند به آنها گفت : بميريد و سپس آنها را زنده كرد»(٤٩) سپس قرآن شهادت مى دهد كه آنها را در دنيا زنده كرده است و معناى رجعت چيزى جز اين نيست پس سزاوار است كه در اين امت هم مثل آن واقع گردد. با اين سخنان اهل سنت بر مساءله رجعت شدند و چون جوابى نداشتند، سكوت اختيار كردند!(٥٠)

نتيجه گيرى از مباحث تاريخى

١. اعتقاد به رجعت ، يك اصل اسلامى است كه از زمان صدر اسلام در احاديث منقول از پيامبر شروع شده(٥١) تا به غيبت كبرى رسيده است و اينگونه نيست كه خرافى باشد و يا اينكه كذابين اين اعتقاد را وارد مذهب شيعه كرده باشند.

٢. در عصر امام سجاد،عليه‌السلام ، مساءله رجعت به عنوان مساءله اى كه در آينده اتفاق خواهد افتاد، بحث مى شده ولى استدلال بر آن و رد شبهات آن مطرح نبوده ، ولى از عصر امام باقر،عليه‌السلام ، به بعد، بحثهاى استدلالى جالبى پيرامون آن صورت گرفته است

٣. اهل بيت عصمت و طهارت ،عليه‌السلام ، براى استدلالى بر رجعت از آيات شريف قرآن مدد جسته تا مخالفان را مجاب كنند و از دليل عقلى استفاده نكرده اند.

٤. علماى شيعه چه در عصر ائمه ،عليه‌السلام ، و چه در عصر غيبت (غيبت صغرى و كبرى) پيرامون رجعت كتب مفيدى به رشته تحرير در آورده و جلسات مناظره و بحث تشكيل داده اند.