مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى0%

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمود اكبرى
گروه: مشاهدات: 6391
دانلود: 1824

توضیحات:

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 77 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6391 / دانلود: 1824
اندازه اندازه اندازه
مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

چند نكته درباره رزق و روزى

١- مساله روزى بر اساس حساب دقيقى است كه پروردگار درباره بندگان دارد. چرا كه او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست او پيمانه و ظرفيت وجودى هر كس را مى داند و طبق مصلحت به او روزى مى دهد.

سوال - آيا مفهوم سخن فوق اين نيست كه هر گاه انسان فقير و محروم است نبايد دست و پايى براى وسعت روزى كند. به احتمال اينكه خدا مصلحت او را در اين دانسته است ؟ پاسخ اين است كه گاهى كمبود روزى به خاطر سستى و تنبلى خود انسان است اين كمبودها و محروميتها خواست حتمى خداوند نيست بلكه نتيجه اعمال اوست كه دامنگيرش شده البته اگر انسان نهايت تلاش خود را به كار گرفت در عين حال درها به روى او بسته شد بايد بداند در اين امر مصلحتى بوده نبايد مايوس شود و بيتابى كند بايد به تلاش ‍ خود ادامه دهد و تسليم رضاى خدا باشد.(١٠٣)

سوال - اگر برنامه تقسيم روزى حساب شده است چرا گروهى را مى بينم كه روزى فراوان دارند و طغيان مى كنند و خداوند جلوى آنها را نمى گيرد؟ در پاسخ بايد به اين نكته توجه داشت كه گاهى گسترش روزى وسيله اى است براى امتحان و آزمايش در مال و ثروت خوشبختى نمى آورد و آگاهى ثروت يك نوع مجازات الهى است كه خداوند بنده اى را گرفتار آن مى سازد.(١٠٤)

سوال - در آياتى از قرآن آمده است كه خداوند روزى را براى هر كس كه بخواهد گسترده و براى هر كس بخواهد تنگ مى كند اين تعبير ممكن است اين توهم را ايجاد كند كه نظام روزى نظامى است كه به كلى از دست انسان خارج است بنابراين اگر گروهى متنعم و گروه ديگر محرومند همه آنها خواست خداست و كارى از ما ساخته نيست پاسخ اين است اگر در عوامل تنگى و گستردگى روزى بينديشيم حقيقت روشن مى شود زيرا مشيت الهى مفهومش اراده بى حساب و كتاب نيست بلكه اراده اى است آميخته با حكمت

حكمت خدا ايجاب مى كند هر كس تلاش و كوشش بيشترى داشته باشد روزيش را گسترده تر گرداند( وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ) انسان بهره اى جز نتيجه تلاش و كوشش خود ندارد.(١٠٥)

٢- خداوند از بنده اش غافل نيست و در هر شرايطى روزى او را مى رساند در يك سفرى كه به شيراز رفته بودم به خدمت يكى از عرفاى آن ديار رسيدم ، او خاطره اى را از شخصى به نام كوچك على برايم تعريف كرد مى فرمود: كوچك على سالها براى عبادت به كوه نور شيراز مى رفت و براى خود اتاقكى در بالاى كوه ساخته بود و گاه چند روزى در ميان آن مى ماند او مى گفت يكى از روزهاى زمستانى كه به بالاى كوه رفته بودم برف سنگينى باريده بود توشه ام تمام شده بود سخت در مضيقه بودم از ترس حمله گرگها نمى توانستم به خانه برگردم كاملا مضطر شده بودم گفتم خدايا تو از بندگانت غافل نيستى خودت به فريادم برس اندك زمانى گذشت ناگهان احساس كردم كسى در مى زند گفتم كيستى ؟ گفت برايت توشه آورده ام در را باز كن

در را باز كردم توشه اى كه آورده بود تحويل گرفتم و از او تشكر كردم او گفت روز بعد كسى مى آيد و ظرف غذا را تحويل مى گيرد اگر آمد ظرفهاى غذا را به او بده و من از بنده نوازى خداوند در شگفت بودم با خوشحالى از آن غذاها استفاده كردم روز بعد جوان ديگرى آمد در زد در را باز كردم ، او گفت آيا شب گذشته كسى براى شما چيزى آورد گفتم بلى جوانى بود براى من غذا آورد او گفت من آمده ام ظرف هاى غذا را ببرم وقتى ظرفهاى غذا را به او تحويل دادم از او پرسيدم راستى با چه انگيزه اى آن جوان در شب گذشته در ميان آن برف و سرما برايم غذا آورد او گفت : در منزل يكى از دوستان جمع بوديم همه نوع غذا و ميوه در اختيار داشتيم صحبت از شجاعت به ميان آمد و هر كسى خاطره اى را از خود تعريف مى كرد تا اين كه مطرح شد چه كسى مى تواند شجاعت خود را با رفتن پيش كوچك على آزمايش كند. و چنين شد كه آن جوان براى نشان دادن شجاعت خود آن غذا را براى شما آورد.

٣- يكى از مسائلى كه در رابطه با رزق و روزى مورد توجه بايد قرار گيرد خلاقيت است كه در تنگناهاى زندگى مى تواند راهگشا باشد. برخى از مردم با غفلت از اين سرمايه در بحران هاى زندگى زانوى غم بغل مى گيرند و دست از كار و تلاش مى كشند در حالى كه مى توان با خلاقيت و ابتكار در هر شرايطى براى خود كار ايجاد كرد. افراد بسيارى بوده اند كه وضعيت مطلوبى نداشته اند اما با خلاقيت توانستند ترقى نمايند در اينجا به چند نمونه از آن ها اشاره مى شود.

- جوانى كه از پيدا كردن كار مايوس شده بود با آوردن خاك در زير زمين خانه خود به كشت قارچ مشغول شد و توانست بدين وسيله مشكل خود را حل نمايد.

- جوانى كه يك چشم خود را در زمان جنگ ايران و عراق در سال ١٣٦٠ از دست داده بود با خاك اره و چسب چوب به توليد ميوه هاى زينتى تجسمى پرداخت و از اين طريق توانست براى خود خانه و زندگى فراهم نمايد.

- افراد زيادى هستند كه با كاغذهاى باطله ماسك و اسباب بازى هاى گوناگون مى سازند و از اين طريق امرار معاش مى كنند. در هر پايه تحصيلى و موقعيت اجتماعى مى توان خلاق بود.

در اين جا سوالى مطرح است كه چگونه مى توان خلاق بود، خلاقيت هميشه ذاتى نيست بلكه مى توان به تناسب استعداد و شرايط خود آن را كسب نمود و براى بدست آوردن اين ويژگى توجه به چند نكته لازم است :

الف - احساس نياز و انگيزه ى كار زيرا تا چنين احساسى نباشد خلاقيت معنا پيدا نمى كند.

ب - اراده و جديت براى داشتن كار

ج - مطالعه زندگى افراد كه با خلاقيت زندگى خود را سر و سامان داده اند. چنين افرادى را مى توان در هر سطحى و در هر شرايط زندگى در ميان هم سالان پيدا نمود.

٤- روزى تنها به زرنگى نيست ، چه بسيار انسانهاى ساده اى كه از نظر مال و ثروت وضع بهترى از انسانهاى زرنگ و زيرك دارند، پس نبايد به زرنگى خود مغرور شد. بلكه به دست آوردن روزى علاوه بر زيركى ، سعى و تلاش ‍ صحيح و از همه مهمتر به اتكا و توكل به خداوند مهربان نيازمند است در حديث قدسى خطاب به يكى از انبياء آمده است :

اتدرى لما رزقت الاحمق ؟ قال لا. قال الله ليعلم العاقل ان طلب الرزق ليس بالاحتيال(١٠٦)

هيچ مى دانى چرا انسان احمق و نادان را روزى مى دهم ؟ عرض كرد: نمى دانم ، خداوند فرمود: براى آنكه انسان عاقل بداند كه روزى بدست آوردن به زرنگى نيست

٥- خداوند متعال كه خالق و رازق بندگان است دوست دارد كه در همه حال ارتباط بنده با او قطع نشود و انسان هميشه متوجه ذات بارى تعالى باشد، از اين جهت خداوند با اسباب مختلف توجه بنده را به سوى خود جلب مى كند.

از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده كه فرمود:

ابى الله ان يرزق عبده الا من حيث لا يعلم فان العبد اذا لم يعلم وجه رزقه كثر دعاوه(١٠٧)

خداوند روزى بنده اش را از راهى را كه نمى داند مى رساند زيرا بنده زمانى كه نداند از چه راهى روزيش مى رسد دعايش زياد خواهد شد اگر بنده راه روزى را بطور كامل مى دانست از خداوند غافل مى شد.

از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود: در بنى اسرائيل مردى بود كه گرفتار فقر و تنگدستى شده بود. همسرش دائما او را به طلب رزق دعوت مى كرد و او راهى را براى طلب رزق نمى يافت با دل شكستگى براى طلب رزق به خدا پناه برد؛ در خواب به او الهام شد كه دو درهم از مال حلال مى خواهى يا دو هزار درهم از حرام

گفت دو درهم از حلال مى خواهم به او الهام شد: از خواب برخيز، زير سرت نهاده شده از خواب بيدار شد دو درهم زير سرش نهاده شده است آن دو درهم را برداشت و رفت بازار با يك درهم ماهى خريد و روانه منزلش ‍ شد.

چون به منزل رسيد همسرش تا ماهى را در دست شوهرش ديد نگاهى تندى به او كرد و سوگند ياد كرد كه اصلا دست به آن نخواهد زد. مرد فقير شكم ماهى را شكافت تا آن را پاك كند ناگهان ديد دو دُر، در شكم ماهى است و آن دو درم را به چهل هزار درهم فروخت(١٠٨)

در روايت ديگر آمده است امام باقرعليه‌السلام فرمود: در بنى اسرائيل عابدى بود كه حرفه اى داشت و زندگى اش را اداره مى كرد، روزى گرفتار تنگ دستى شد، همسرش لباسى كه بافته بود به او داد تا آن را بفروشد و خرج زندگى كند. او هر جا آن لباس را برد كسى از او نخريد. آمد نزديك دريا ديد صيادى است كه ماهى هاى زيادى صيد كرده آن لباس را به او داد و در عوض يك ماهى گرفت ماهى را به خانه برد، چون شكم ماهى را شكافت ، ديد در شكم آن يك لولو وجود دارد آن را به ده هزار درهم فروخت(١٠٩) و با آن مشكلش را حل كرد.

٦- بايد دانست كه روزى به دست خداوند متعال است و آنچه مقدر هر موجودى است به او مى رسد.

قرآن مى فرمايد:

( وَكَأَيِّن مِّن دَابَّةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّـهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ. ) (١١٠)

چه بسا جنبنده اى كه قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند او و شما را روزى مى دهد.

غم روزى را نخوريد كه روزى رسان خداست ، بسيارى از جنبندگانى كه ذخيره غذايى هم ندارند هر روز از اين خوان كرم ، روزى مى خورند جالب است بدانيد كه در ميان حيوانات و حشرات ، انواع كمى هستند كه همچون مورچگان و زنبور عسل مواد غذايى خود را از صحرا و بيابان به سوى لانه خود حمل و ذخيره می كنند. بلكه هر روز كه نو مى شود به دنبال روزى خود مى روند.

آنكه او از آسمان باران دهد

هم تواند كه ز رحمت نان دهد

گر جهان را پر در مكنون كنند

روزى تو چون نباشد چون كنند

بر سر هر لقمه بنوشته عيان

كه فلان بن فلان بن فلان

رزق از وى جو، مجو از زيد و عمر

مستى از وى جو، مجو از بنگ و خمر

اى زغم مرده كه دست از نان تهى است

حق غفور است و رحيم ، اين ترس چيست

جنين تا در رحم مادر است ، غذاى مناسب با مزاجش ، خونى است كه از طريق بند ناف به او مى رسد.

هنگام تولدش كه فرا مى رسيد عالم زندگيش دگرگون مى شود و قدم به عرصه دنيا مى نهد دستگاه تغذيه اش دگرگون گرديده و غذاى او نيز عوض ‍ مى شود.

دهان ، جاى ناف را مى گيرد و خون تبديل به شير مى گردد و كودك مى تواند از طريق مكيدن پستان مادر نياز غذايى خود را تامين كند.

آرى خداوند روزى مخلوقات خود را پيش از وقت نيازشان مهيا فرموده و كار رزق رسانى را به گونه اى عجيب به كار انداخته است

چون زمين را پا نباشد، جود او

آب را راند هماره سوى او

حضرت لقمان به فرزندش مى گويد: فرزندم ، كسى كه در بدست آوردن روزى ، يقينش به خدا اندك است بايد از اين نكته عبرت بگيرد كه خداى متعال او را در سه مرحله از خلقتش روزى داد بدون آن كه خودش در آن ها تدبيرى داشته باشد، در رحم مادرش ، از شير مادرش ، از درآمد والدينش ، پس خداوند متعال در اين مرحله نيز روزى او را خواهد داد.(١١١)

س) اگر روزى همه تضمين شده پس چرا گروهى گرسنه اند.

ج) در پاسخ به سوال فوق بايد به اين نكات توجه كرد.

١- تامين و تضمين روزى به اين معنا نيست كه آن را به در خانه افراد بفرستد بلكه خداوند زمينه ها را فراهم مى كند و تلاش و كوشش انسان مايه تحقق و به فعليت رسيدن اين زمينه ها است

ثانيا اگر انسانهايى حقوق ديگران را غصب كنند و روزى آنها را به ظلم از آنها بگيرند ديگر به عدم تامين روزى از ناحيه خدا نيست و به تعبير ديگر علاوه بر مساله تلاش و كوشش وجود عدالت اجتماعى نيز شرط تقسيم عادلانه روزيها است و اگر گفته شود خداوند چرا جلو ظلم ظالمين را نمى گيرد مى گوييم اساس زندگى بشر بر آزادى اراده است تا همگى آزمايش شوند نه به اجبار و اكراه وگرنه تكامل صورت نخواهد گرفت

ثالثا منابع زيادى براى تغذيه انسانها در همين كره خاكى وجود دارد كه بايد با هوش و درايت آنها را كشف و به كار گرفت و اگر انسان در اين زمينه كوتاهى كند مقصر خود اوست(١١٢)

٧- هرگز نبايد تصور كرد كه وسعت رزق دليل بر محبت خدا و تنگى معيشت دليل بر خشم و غضب اوست زيرا در هر كارى حكمتى نهفته است گاه خداوند به وسيله روزی انسان را آزمايش مى كند و اموال سرشار در اختيارش قرار مى دهد.

٨- هرگز نبايد محروميت هاى ناشى از تنبلى و سستى را به حساب تقسيم روزى از ناحيه خدا گذاشت

٩- حرام خورى موجب كمى رزق مى شود. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

كثره السحت يمحق الرزق ؛

كثرت حرام روزى را نابود مى كند.(١١٣)

١٠- خوش زبانى و خوش گويى موجب توسعه روزى مى شود پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

طيب الكلام يزيد فى الارزاق ؛

خوش زبانى روزى را زياد مى كند.

امام سجادعليه‌السلام فرمود: سخن خوب مال را زياد و به روزى بركت مى دهد و مرگ را به تاخير مى اندازد و انسان را محبوب اهل خود قرار مى دهد.(١١٤)

١١- نيكى به خانواده موجب توسعه روزى مى شود.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

من حسن بره باهل بيته زيد فى رزقه(١١٥)

كسى كه با اهل خانه خود نيكى كند روزى اش زياد مى شود.

ازدواج

يكى از سنت هاى الهى براى توسعه رزق ازدواج است قرآن مى فرمايد:

( وَأَنكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ .) (١١٦)

مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درست كارتان را؛ اگر فقير و تنگ دست باشند، خداوند آنان را از فضل خود بى نياز مى سازد؛ خداوند گشايش دهنده و آگاه است

از پيامبر نقل شده استصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم(١١٧)

همسر اختيار كنيد كه وجود او روزى شما را زياد مى كند.

و نيز فرمود:

التمسوا الرزق بالنكاح(١١٨)

به وسيله ازدواج روزى و رزق بطلبيد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: به مردان عزب خود زن دهيد، زيرا با اين كار خداوند اخلاق آنان را نيكو مى گرداند و روزيشان را زياد مى كند و بر جوانمرديهاى آنان مى افزايد.(١١٩)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: شخصى آمد خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و مشكلات مادى خود را مطرح ساخت ، حضرت فرمود:

«ازدواج كن تا مشكلاتت برطرف شود او نيز ازدواج كرد و خداوند به او وسعت داد.(١٢٠)

بسيارند كسانى كه در تجريد با فقر و تنگدستى زندگى مى كردند و پس از ازدواج شرايط رفاه برايشان فراهم شده است و در مثل گفته اند: زن و زندگى ، زيرا در حال تجريد، انسان انگيزه چندانى براى كار و تلاش و خانه و زندگى ندارد. ولى پس از ازدواج با دلبستگى به زندگى ، هم انگيزه كار و تلاش انسان بيشتر شده و هم سرمايه گذارى ، و توجه به خانواده افزايش ‍ مى يابد. و از همه مهمتر خداوند عنايت ويژه اى به آنان نموده و با سبب سازى هاى فراوان زندگى آنان را تامين مى نمايد.

شخصى مى گفت : وقتى از پدر و مادر خواستم كه زمينه ى ازدواج مرا فراهم كنند، پدرم گفت : به چه اميدى مى خواهى ازدواج كنى ؟! نه شغلى دارى و نه مدرك قابل ملاحظه اى ! در جواب گفتم : تنها اميد من به رحمت خداست ؟ اوست كه روزى همه را مى رساند و اوست كه از پدر و مادرها خواسته است زمينه ازدواج فرزند جوانشان را فراهم كنند و وعده داده است كه اگر آنان فقير باشند، آنها را بى نياز كند. اين سخنان آنچنان به دل پدر و مادرم نشست كه به زودى زمينه هاى ازدواج مرا فراهم كردند و طولى نكشيد كه خداوند همه كمبوديهاى زندگيم را برطرف نمود و امروز با تمام وجود به وعده هاى خداوند ايمان دارم و با همان باور و اعتقاد زمينه ى ازدواج فرزندانم را فراهم كردم و با تمام وجود سبب سازى خداوند را در زندگيم احساس مى كنم

درباره صاحب بن عباد(١٢١) نوشته اند: هر روز يك دينار به اولين فقيرى كه برخورد مى كرد، مى داد. او به وكيل خرج خود سپرده بود كه هر روز آن مبلغ را زير بساط او بگذارد تا او از آنجا بردارد و صدقه بدهد. روزى دست به زير بساط كرد، ديد خالى است و وجه ، فراموش شده ، فال بد زد كه مبادا اجل اش نزديك شده باشد. دستور داد فرش و رختخواب و بساط و هر چه در آن اطاق بود همه را بر داشته با او بردند تا اينكه به يك مرد نابينايى رسيدند، صاحب بن عباد دستور داد همه آن اموال را به او بدهند. به او گفتند: اينها را تحويل بگير. او گفت : من اول فقير نبودم ولى اخيرا دستم از مال دنيا تهى شده است دخترى داشتم مى خواستم او را شوهر بدهم از جهت جهيزيه او معطل مانده بودم و فكرم بجايى نمى رسيد و مادرش كه اين زن باشد، اصرار داشت كه هر طور شده جهيزيه دختر فراهم شود و من نمى توانستم تهيه كنم ناچار گفتم : دستم را بگير، ببر بيرون ، شايد خداوند وسيله اى فراهم كند و خداوند چنين فراهم نمود. صاحب بن عباد وقتى ماجراى او را شنيد سجده شكر به جاى آورد و سپس ساير اسباب جهيزيه او را تهيه نمود.(١٢٢)

صدقه دادن

يكى از عوامل توسعه رزق صدقه است قرآن مى فرمايد:

( وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ

خداوند صدقات را افزايش (نمو) مى دهد(١٢٣)

علامه طباطبايى در توضيح آيه فوق مى فرمايد: نمو كردن ، لازمه قهرى صدقه است و از آن جدا شدنى نيست چون موجب محبت و جذب قلوب مى شود و امنيت را گسترش مى دهد و دهها انسان را از رفتارهايى نذير اختلاس ، دزدى و غصب باز مى دارد و نيز موجب اتحاد و مساعدت بين مسلمانان مى گردد و اينها موجب مى شود كه مال آدمى زياد شود لذا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:(١٢٤)

تصدقوا فان الصدقه تزيد فى المال(١٢٥)

زياد صدقه بدهيد زيرا صدقه موجب ازدياد مال مى گردد.

و نيز فرمود:

اكثرو من الصدقه ترزقوا؛

زياد صدقه بدهيد تا روزى داده شويد.(١٢٦)

علىعليه‌السلام فرمود:

هر گاه تنگ دست شديد با صدقه دادن با خدا معامله كنيد.(١٢٧)

نيز امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

استزلوا الرزق بالصدقه(١٢٨)

با صدقه دادن اسباب نزول رزق را فراهم كنيد.

روزى امام صادقعليه‌السلام به فرزند خود محمد فرمود: پسر جان ، از مخارج چقدر زياد آمده عرض كرد: چهل دينار. فرمود: آن را صدقه بده او گفت : در اين صورت ديگر چيزى نخواهد ماند. حضرت فرمود:

اما علمت ان لكل شيى ء مفتاحا و مفتاح الرزق الصدقه(١٢٩)

آيا نمى دانى هر چيزى كليدى دارد و كليد روزى صدقه است

پس اينك چهل دينار را به عنوان صدقه بده او امر امام را انجام داد. بيش از ده روز نگذشته بود كه از محلى مبلغ چهار هزار دينار براى آن جناب رسيد حضرت فرمود: پسر جان براى خدا چهل دينار داديم خداوند چهار هزار دينار عوض آن را داد.(١٣٠)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با اصحاب خود نشسته بود، پيرمردى را ديد كه عبور مى كند حضرت فرمود: اين پيرمرد خاركن براى كندن خار به صحرا مى رود، ولى مى ميرد. اصحاب بعد از چند ساعتى ديدند اين پيرمرد بازگشت عرض كردند: يا رسول الله چه شد كه فرموديد برنمى گردد! حضرت پيرمرد را صدا كرد، او نزديك پيامبر آمد، حضرت فرمود: بار خار را بر زمين بگذار و باز كن هنگامى كه بار را باز كرد ديدند كه مار بزرگى در ميان است حضرت فرمودند: مقدر بود اين مار پيرمرد را بزند ولى صبح صدقه داد و اين بلا را دفع كرد.(١٣١)

حضرت عيسىعليه‌السلام عروسى را ديدند فرمودند: امشب شب خوشحالى اوست ولى روز بعد عزاى او.

عده اى از منافقين كه سخن او را شنيدند گفتند: ببينيم و تعريف كنيم روز بعد ديدند كه خبرى كه حضرت عيسىعليه‌السلام فرموده بودند محقق نشد لذا شروع به انتقاد از حضرت عيسى نمودند. او فرمود: برويم منزل او. به اتفاق به منزل عروس رفتند. حضرت عيسىعليه‌السلام به او فرمود: تو ديشب چه كارى انجام دادى او گفت : شب عروسى كه هر كسى كارى را به عهده گرفته بود، فقيرى آمد تقاضاى كمك كرد. كسى به او توجه نداشت لذا من مقدارى به او صدقه دادم حضرت فرمود: حال ، رختخواب او را كنار بزنيد. ديدند يك مار بزرگ سياهى در زير رختخواب اوست كه دم خود را به دهانش گرفته حضرت فرمود به وسيله صدقه خطر را برطرف كرده اى(١٣٢)

ميهمان نوازى

يكى از عوامل توسعه رزق مهمان است روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در جمع اصحابش فرمود:

اذا اراد الله بقوم خيرا اهدى اليهم قالوا و ما تلك الهديه قال : الضيف ينزل برزقه و يرتحل بذنوب اهل البيت(١٣٣)

خداوند زمانى كه بخواهد به قومى خيرى دهد، هديه اى به آنان مى دهد. عرض كردند: آن هديه چيست ؟ حضرت فرمود: ميهمان است ، او با روزى خود وارد بر صاحب خانه مى شود و با رفتن اش گناهان اهل خانه بخشيده مى شود.

گاهى انسان با خود فكر مى كند كه من خرج خود و خانواده خود را به سختى در مى آورم ، چگونه مى توانم خرج ميهمان را هم بدهم و از او پذيرايى كنم ، اما با آمدن ميهمان شرايط پذيرايى مهيا مى شود كه گاه خود در حيرت مى ماند؛ بسيارى از كسانى كه ميهمان بيشترى دارند درآمد چندانى ندارند اما خداوند به نحوى مشكل آنها را حل مى كند؛ گاهى قبل از آمدن مهمان و گاه با آمدن ميهمان و گاهى بعد از رفتن مهمان لذا علىعليه‌السلام فرمودند:

تنزل المعونه على قدر المونه(١٣٤)

كمك به ميزان نياز نازل مى شود.

خلاصه اينكه خداوند رزاق است و گاه رزق خود را در خانه خود مى دهد و گاه در خانه ميزبان

رزق ما با پاى مهمان مى رسد از خوان غيب

ميزبان ماست آن كس ‍ مى شود مهمان ما

البته مهمان نوازى هر كس بايد به ميزان توانش باشد بايد از اسراف و تبذير دورى نمايد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

لا نتكلف للضعيف ما ليس عندنا و نقدم اليه ما حضرنا.(١٣٥)

ما به خاطر مهمان (براى تهيه) چيزى كه نداريم خود را به زحمت نمى اندازيم و آنچه داريم برابر مهمان قرار مى دهيم

شخصى حضرت علىعليه‌السلام را به ميهمانى دعوت كرد، حضرت فرمود: با سه شرط مى پذيرم : از بيرون خانه چيزى تهيه نكنى ، آنچه را كه در خانه دارى از ما دريغ نكنى ، بر خانواده خود سخت نگيرى آن شخص اين شرايط را پذيرفت و حضرت دعوتش را اجابت كرد.(١٣٦)

اخلاق نيكو

يكى از اسباب توسعه روزى اخلاق نيكو است زيرا مردم در هر كارى با كسى كه اخلاق خوبى دارد بيشتر همكارى مى كنند تا كسى كه از اخلاق شايسته برخودار نيست امام صادقعليه‌السلام فرمود:

حسن الخلق يزيد فى الرزق

اخلاق نيكو روزى را زياد مى كند.(١٣٧)

پيامبر اكرم فرمود:

حسن الخلق من الدين و هو يزيد فى الرزق(١٣٨)

اگر عوامل موفقيت يك كاسب را مورد تحليل و بررسى قرار دهيم خواهيم ديد بخش عمده اى از عوامل موفقيت او مربوط به خوش اخلاقى و خوش ‍ رويى او است ، لذا قرآن مهم ترين عامل موفقيت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله اسلام را خلق عظيم او مى داند.

آنكه به اخلاق نكو خو گرفت

در دو جهان رتبه نيكو گرفت

خلق و خدايش همه دارند دوست

فعل نكو زاده خلق نكوست

تقوا و پرهيزگارى

تقوى و پرهيزگارى يكى از عوامل توسعه رزق محسوب مى شود. تقوا يك نيروى كنترل درونى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مى كند و به همين دليل علىعليه‌السلام تقوا را به عنوان يك دژ در برابر خطرات گناه شمرده است آنجا كه مى فرمايد:

اعلموا عباد الله ان التقوى دار حصن عزيز؛

بدانيد اى بندگان خدا تقوا دژى است مستحكم و غير قابل نفوذ.(١٣٩)

قرآن مى فرمايد:

( وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ) ؛(١٤٠)

بدانيد كه خدا با متقين است

( وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿ ٢ ﴾ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ) (١٤١)

هر كسى تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى كند و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى دهد.

و لو اءن اهل القرى ءامنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض(١٤٢ )

و اگر اهل شهرها و آباديها ايمان مى آورند و تقوا پيشه مى كردند بركاتى از آسمان بر روى آنها مى گشوديم(١٤٣)

درباره آيات فوق چند نكته قابل ذكر است :

١- بركات جمع بركت است به معناى ثبات و استقرار چيزى است و به هر نعمت و موهبت پايدار اطلاق مى گردد.

در برابر موجودات بى بركت كه زود فانى و نابود مى گردد.

٢- ايمان و تقوا نه تنها سبب نزول بركات الهى مى شود بلكه باعث مى گردد كه آنچه كه در اختيار دارد بخوبى استفاده كند.

٣- اگر ايمان و تقوا موجب نزول انواع بركات الهى است و نقطه مقابل آن باعث سلب بركات است چرا مشاهده مى كنيم ملتهاى بى ايمان غرق ناز و نعمتند در حالى كه جمعى از افراد با ايمان به سختى روزگار مى گذرانند؟! پاسخ سوال فوق با توجه به دو نكته روشن مى گردد.

الف - اينكه تصور مى شود ملتهاى فاقد ايمان و تقوى غرق در ناز و نعمتند اشتباه بزرگى است اگر به درون اين جوامع نفوذ كنيم و دردهاى جانكاهى كه روح و جسم آنها را درهم مى كوبد از نزديك ببينيم قبول خواهيم كرد كه بسيارى از آنها از بيچاره ترين مردم روى زمين هستند بگذريم از اينكه همان پيشرفت نسبى آنان نتيجه بكار بستن اصولى همانند تلاش ، نظم ، حس ‍ مسئوليت است كه در متن تعليمات انبياء قرار دارد. و از نظر قرآن داشتن سرمايه هاى مادى و وسايل تجملاتى دنيا به قدرى در پيشگاه خداوند بى ارزش است كه مى بايست تنها نصيب افرادى بى ارزش همچون كفار و منكران حق باشد و اگر مردم كم ظرفيت و دنيا طلب به سوى بى ايمانى و كفر متمايل نمى شدند خداوند اين سرمايه ها را تنها نصيب اين گروه منفور مى كرد(١٤٤) تا همگان بدانند مقياس ارزش و شخصيت انسان به اين امور نيست كه البته امكانات مادى چيز بدى نيست مهم اين است كه به آنها به صورت يك ابزار نگاه شود نه يك هدف متعالى و نهايى

ب - اينكه گفته مى شود چرا جوامعى كه داراى ايمان و تقوا هستند عقب مانده اند اگر منظور از ايمان و پرهيزگارى تنها ادعاى اسلام و ادعاى پايبند بودن به اصول تعليمات انبياء بوده باشد قبول داريم چون افرادى عقب مانده ايم ولى مى دانيم حقيقت ايمان و پرهيزگارى چيزى جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگى نيست و اين امرى است كه با ادعا تامين نمى گردد با نهايت تاسف امروز اصول تعليمات اسلام و پيامبران خدا در بسيارى از جوامع اسلامى متروك يا نيمه متروك مانده است و چهره اين جوامع چهره مسلمانان راستين نيست اسلام دعوت به پاكى و درستكارى و امانت و تلاش مى كند كو آن امانت و تلاش ، اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهى مى كند كو آن علم و آگاهى سرشار، اسلام مسلمانان را دعوت به قدرت و اقتدار مى كند. آيا به راستى مسلمانان اقتدار دارند؟ و با اين حال عقب مانده اند؟(١٤٥)

٤- اين ويژگى «تقوى» در هر شخصى باشد موجب محبوبيت او مى شود. در اينجا به دو نمونه اشاره مى نماييم

شخصى بنام «رحيم اصغرى» كه به ژاپن سفر كرده بود در اثر تقوا و پاكى آنچنان تاثيرى در محيط كارش گذاشت كه صاحب شركت مسلمان شد و او را سهامدار شركت اش نمود. خانم «تويوكوكانگو» از استان «ناگونوو» كه صاحب يك شركت توليدى مى باشد، درباره نحوه اسلام آوردن خود و مادرش گفت : قبلا از اسلام اطلاعى نداشتيم فقط اسم «الله» و «قرآن» را شنيده بودم ، اما از زمانى كه آقاى «رحيم اصغرى» در شركت من مشغول كار شد اطلاعات دقيقترى از اين دين آسمانى به دست آوردم تا حدى كه همراه مادرم به ايران آمديم و مسلمان شديم وى افزود: وقتى رحيم را مى ديدم كه بر خلاف جوانهاى هم سن خود به معنويت فكر مى كند و نماز به جا مى آورد يا روزه مى گيرد. تعجب مى كردم كه چگونه يك جوان در چنان محيطى علاوه بر توجه به نماز، هنگام كار روزه هم مى گيرد و غذا نمى خورد. علت را از رحيم پرسيدم او عمل به دستورات اسلام و قرآن را دليل دورى از گناه ذكر كرد و كم كم رفتار ايشان بر من و مادرم تاثير گذاشت و از اينكه رحيم باعث شد بين من و خداى واحد ارتباطى ايجاد شود بسيار خوشحالم و اين وضعيت موجب شد تا من رحيم را به فرزندى خود قبول كنم و او همانند پنج فرزند ديگرم صاحب ارث و سهامدار شركت نمايم و در دوره كهولت نيز سرپرستى خود را به پسرخوانده ام (رحيم) واگذار كرده ام(١٤٦)

در يكى از پادگانهاى آموزشى سربازى بود از يكى از روستاهاى كرمان به جهت تقوا و پاكى كه داشت ، محبوبيت ويژه اى بين فرماندهان پيدا كرد و همه از پاكى و تقواى او تعريف مى كردند و او را به خانه خود دعوت مى نمودند. در پايان خدمت سربازى در نامه اى به فرمانده اش نوشت : با اينكه من اهل روستا هستم و موقعيت اجتماعى خاصى ندارم ميل دارم داماد شما بشوم وقتى نامه دست فرمانده رسيد او نامه را به دخترش داد تا خود تصميم بگيرد. دختر بعد از مطالعه نامه و تحقيق درباره او گفت : به خاطر پاكى اش حاضرم همسر او بشوم خانواده اش هم كه شناخت كافى از آن جوان داشتند موافقت كردند.

شكر

شكر عامل موثرى در افزايش نعمت ها و الطاف الهى است به طورى كه خداوند به صراحت در قرآن بدان اشاره كرده و فرموده است :

( لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن ) (١٤٧)

اگر شكرگزارى كنيد (نعمت خود را) بر شما خواهيم افزود.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

من اعطى الشكر اعطى الزياده(١٤٨)

كسى كه توفيق شكر يابد افزايش نعمت هم نصيب او خواهد شد.

شكر نعمتها آن است كه هر چيزى در راه مشروع صرف شود نه در مسير حرام - شكر نعمت به اين است كه انسان آنرا از خدا بداند نه از اموال خود.

شكر نعمت ها در روايات به گونه هايى مختلف مطرح شده است

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

شكر النعمه اجتناب المحارم ؛(١٤٩)

شكر نعمت ها به دورى از حرام و گناه است

امام كاظمعليه‌السلام فرمود:

يادآورى كردن نعمت هاى الهى شكر محسوب مى شود.(١٥٠)

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

شكر نعمت ها به دورى از حرام و گناه است(١٥١)

و همچنين امام كاظمعليه‌السلام فرموده : يادآورى كردن نعمتهاى الهى شكر محسوب مى شود.(١٥٢)