مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى0%

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمود اكبرى
گروه: مشاهدات: 6384
دانلود: 1823

توضیحات:

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 77 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6384 / دانلود: 1823
اندازه اندازه اندازه
مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى

مشيت الهى در سبب سازى و سبب سوزى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

٢- گناه و عصيان

گناه عامل بروز مصائب دنيوى و اخروى است خداوند بندگان گنهكار را به كمبود ميوه ها، جلوگيرى از نزول بركات و بستن در گنج هاى خيرات مبتلا مى كند.(٢٣٥)

قرآن مى فرمايد:

( فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ) (٢٣٦ )

آنان كه فرمان خدا را مخالفت مى كنند بايد بترسند از اين كه فتنه اى دامن شان را بگيرد يا عذابى دردناك به آن ها برسد.

علىعليه‌السلام مى فرمايد: از گناهان دورى كنيد زيرا بندگان به سبب گناه از روزى محروم مى شوند.(٢٣٧)

در جايى ديگر فرمود:

و ايم الله ما كان قوم قط فى غض نعمه من عيش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها لان الله ليس بظلام للعبيد.

به خدا سوگند از هيچ ملتى نعمتى گرفته نشده مگر به واسطه گناهانى كه مرتكب شدند زيرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد.(٢٣٨)

حضرت علىعليه‌السلام در اين زمينه مى فرمايد:

يا بن آدم اذا راءيت ربك سبحانه يتابع عليك نعمه و انت تعصيه فاحذره(٢٣٩)

اى فرزند آدم هنگامى كه ببينى پروردگارت پى در پى نعمت هايش را بر تو مى فرستد در حالى كه تو معصيت او را مى كنى بترس (كه مجازات سنگينى در انتظار توست !)

در سال ١٣٥٦ باتفاق خانواده سفرى به همدان داشتم (نگارنده)، راننده مينى بوس وقتى چند كيلومتر از تهران دور شد ضبط را روشن كرد و نوار موسيقى گذاشت از او خواهش كردم موسيقى را خاموش كند او هم خواهش مرا پذيرفت و ضبط را خاموش كرد. اما لحظه اى بعد يكى از مسافران كه به شدت طرفدار موسيقى بود از راننده مينى بوس خواست كه نوار موسيقى را بگذارد. راننده همين كه ديد موسيقى طرفدار دارد دوباره نوار موسيقى را گذاشت و ديگر هر قدر از او خواهش كردم خاموش كند توجهى نكرد ديگر راهى نداشتم نه مى توانستم پياده شوم و نه مى توانستم در مينى بوس بمانم ، سخت ناراحت بودم از خداوند كمك خواستم حديث نفسم چنين بود: خدايا تا جايى كه مى توانستم با گناه برخورد كردم ولى بيش از اين نتوانستم ناگهان ديدم يك الاغى كه آرام كنار جاده نشسته بود و گويا به دنبال ماموريتى بود از جا برخاست و به سرعت خود را به سپر مينى بوس زد، مينى بوس سپرش كج شد و شيشه جلوى آن شكست راننده مقدارى با اين وضع حركت كرد ناگهان جفت لاستيك عقب مينى بوس ‍ پنچر شد. مينى بوس متوقف شد و موسيقى خاموش شد. تمام مسافران آهسته مى گفتند: آقا دعا كرد. راننده ، ديگر به ما نگاه نمى كرد ولى بعد از عوض كردن لاستيك مينى بوس ديگر موسيقى نگذاشت حتى سر خود را تا شهر همدان بلند نكرد. همه حساب كار خود را كردند و بدين وسيله امداد الهى را به چشم ديدم

مرحوم آيت الله انوارى نقل مى كردند: در يكى از روستاهاى همدان ثروتمندى بود به نام «شريف خان» و او معصيت مى كرد و مى گفت : مى خواهم خدا بداند كه يك بنده عاصى دارد. او دچار اعتياد و فقر شد تا حدى كه همسر او از او طلاق گرفت و با خانى ديگر «بنام اسد الله» ازدواج كرد. شريف خان كه دچار فقر و اعتياد شده بود در كوچه و خيابان دنبال لقمه نانى مى گشت به در خانه اسد الله رسيد در زد اسد الله خان آمد در را باز كرد شريف خان گفت : به همسرت بگو آيا نان خشكى داريد به من بدهيد.

سوال : اگر گناه موجب سلب نعمت مى شود چرا جمعى از ستمگران و افراد گناهكار و آلوده غرق در نعمت اند؟

پاسخ : از بعضى از آيات قرآن استفاده مى شود كه گاهى سبب سازى خداوند براى عذاب و مجازات است لذا گاهى به اين گونه افراد نعمت فراوانى مى دهد و هنگامى كه غرق لذت سرور و دلبستگى شدند ناگهان همه چيز را از آنها مى گيرد تا حداكثر شكنجه را در اين دنيا ببيند، زيرا جدا شدن از چنين زندگى مرفهى بسيار ناراحت كننده است و قرآن مى فرمايد:

( فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ). (٢٤٠)

(آرى) هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز (از نعمت ها) را به روى آنها گشوده ايم تا (كاملا) خوشحال شدند (و دل به آنها بستند)، ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم)، در اين هنگام ، همگى مايوس شدند (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد).

گاه ثروت زياد مايه بلا و عذاب جان صاحبان آنها شده و هر گونه آرامش و استراحت را از آنها مى گيرد، چنانچه قرآن مى فرمايد:

( فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ ) (٢٤١)

فزونى اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد؛ خداى متعال مى خواهد آنها را به اين وسيله در زندگى دنيا عذاب كند. دور نماى زندگى آنان دل انگيز است اما اگر از نزديك نگاه كنيم مى بينيم از خودشان بدبخت تر خودشانند.

٣- استكبار

يكى از عوامل سبب سوزى استكبار است ، قرآن قارون را مظهر استكبار در بعد ثروت مى داند او كه همكار و خزانه دار فرعون بود بعد از نابودى فرعونيان مقدار عظيمى از ثروت و گنجهاى آنان به دست اش رسيد و بعد از پيروزى حضرت موسى بر فرعونيان براى حفظ موقعيت خود به ظاهر ايمان اختيار كرد و به سرعت تغيير چهره داده خود را در صف قاريان تورات و آگاهان بنى اسرائيل جا زد. روزى حضرت موسىعليه‌السلام به قارون گفت : خداوند به من فرمان داده است كه حق نيازمندان را از مالت بگيرم قارون هنگامى كه از كم و كيف زكات باخبر شد و با يك حساب ساده فهميد، چه مبلغ هنگفتى را بايد در اين راه بپردازد سر باز زد و براى تبرئه خويش به مبارزه با موسى برخاست : او به مردم گفت : موسى مى خواهد اموال شما را بخورد. دستور نماز آورد پذيرفتند. امور ديگر را نيز پذيرفتند. آيا زير بار اين دستور او مى رويد كه اموالتان را به او بدهيد. او فضا را آنچنان آلوده كرد كه بتواند شخصيت حضرت موسىعليه‌السلام را زير سوال ببرد. او ثروت اش را در برابر قومش به نمايش گذاشت و آنان را تحقير كرد بطورى كه بسيارى از آنان گفتند اى كاش ما هم مانند او بوديم ، و در اين شرايط بود كه خداوند او و اموالش را در زمين فرو برد.(٢٤٢)

٤- احتكار

يكى از عوامل سبب سازى احتكار است علىعليه‌السلام فرمود:

كل حكره تضر بالناس و تغلى عليهم فلا خير فيها(٢٤٣)

هر گونه احتكار و نگهدارى اموال كه بر ضرر مردم باشد و موجب افزايش ‍ قيمتها گردد خيرى در آن نيست

در جمله ديگر فرمود:

المحتكر محروم(٢٤٤)

محتكر از رحمت خدا محروم است

و نيز فرمود:

الاحتكار داعيه الحرمان(٢٤٥)

احتكار موجب محروميت مى شود.

شخصى نقل مى كرد زمانى كه در شهر قم آب لوله كشى نبود آب انبارشان را هر از گاهى بوسيله جويهايى كه از جلو خانه ها عبور مى كرد پر مى كردند. از هر خانه يك راه آبى براى پر كردن آب انبارها قرار داده بودند كه به هنگام نياز از آن استفاده مى شد و هنگامى كه آب انبار را پر از آب مى كردند، راه آن را مى بستند. در چنين زمانى شكر، گران شد. كاسبى سود جو، براى آنكه بتواند سود بيشترى ببرد آب انبار خانه خود را خالى كرد و كاملا خشك نمود تا شكر در آن انبار بگذارد و پس از مدتى گران تر بفروشد. او آب انبار را پر از شكر نمود. مدتى گذشت مسئول جيره بندى آب كه به او مير آب مى گفتند به او گفت شما آب انبار را پر كرده اى گفت : خير؛ نيازى هم نيست به پر كردن آن مير آب به خاطر دلسوزى ، خود سرانه راه آب انبار او را باز كرد آب جوى را به طرف آب انبار هدايت كرد. آب انبارى كه پر از شكر بود پر از آب شد و او كه در انتظار گران شدن شكر بود با اطلاع يافتن ورود آب به آب انبار و خيش شدن شكرها سكته كرد و مرد.

٥- دورى از ياد خدا

يكى از عوامل سبب سوزى دورى از ياد خدا است هر چند امكانات مادى و زمينه هاى شادى و آرامش طبيعى براى شخص فراهم باشد. قرآن مى فرمايد:

( وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ). (٢٤٦)

و هر كس از ياد من رو گردان شود زندگى تنگ و سختى خواهد داشت

گاه مى شود درهاى زندگى به روى انسان به كلى بسته مى شود و دست به هر كارى مى زند، با درهاى بسته روبرو مى گردد، حتى گاهى پول و درآمد زيادى دارد اما گره هايى در زندگى او ايجاد مى شود كه به راحتى نمى تواند بگشايد.

اصولا تنگى زندگى بيشتر به خاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى و عدم اطمينان به آينده و ترس از نابود شدن امكانات موجود و وابستگى بيش از حد به جهان ماده است چنين روحيه اى موجب حرص و بخل مى شود و رابطه و پيوندها را بر محور منافع شخصى استوار مى گرداند. نيكسون رئيس جمهور اسبق آمريكا در نخستين رياست جمهوريش به اين واقعيت اعتراف كرد و گفت : ما گرداگرد خويش زندگانيهاى تو خالى را مى بينيم و در آرزوى ارضاء شدن هستيم ولى هرگز ارضاء نمى شويم(٢٤٧)

٦- عاق والدين

يكى از عوامل سبب سوزى عاق والدين است بسيار مى شود افرادى كه تلاش و كوشش بسيارى مى كنند ولى چون عاق والدين هستند به جايى نمى رسند. امام موسى كاظمعليه‌السلام فرمود:

العقوق يعقب القله و يؤ دى الى الذله(٢٤٨)

آزار رساندن به پدر و مادر، اندكى برخوردارى از نعمت ها را در پى دارد و به خوارى و ذلت مى انجامد.

جوانى از ثروتمندان مدينه پدر پيرى داشت ، احسان به او را ترك كرد و او را از مال خود محروم ساخت خداوند متعال اموالش را از او گرفت و فقر و تنگدستى و مرض به او رو آورد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اى كسانى كه پدر و مادرها را آزار مى رسانيد از حال اين جوان عبرت بگيريد.(٢٤٩)

٧- ربا خوارى

يكى از زمينه هاى سبب سوزى ربا و بهره است قرآن تندترين تغييرات را براى ربا خوارى آورده كه همان جنگ با خداست و مى فرمايد:

( يَمْحَقُ اللَّـهُ الرِّبَا ) (٢٥٠)

خداوند ربا را نابود مى كند.

رباخوار ثروتى را كه از راه ربا بدست مى آورد حاصل دست رنج طبقه زحمت كش است او بدين وسيله بذر دشمنى و كينه را در دل آنان مى پاشد و امنيت و مصونيت را از آنان سلب مى كند و موجب مى شود تا به شكل هاى گوناگون از آنان انتقام بگيرد. و آنان كه به دنبال رباخوارى مى روند فكر مى كنند بدين وسيله براى خود آسايشى فراهم مى كنند در حالى كه هم خود آسايش و آرامش ندارد و هم مالشان همواره در معرض خطر است و از نظر شرعى نيز صاحب بهره و سود مالشان نيستند و در حقيقت خود را آزار مى دهند و مالشان رشد نمى كند و گاهى در اثر حرص و ولعى كه به اضافه شدن مال و ثروت خود دارند گرفتار افراد حريص تر از خود مى گردند و سرمايه خود را از دست مى دهند. همسر يكى از رباخواران بزرگ مى گفت : شوهرم كه به دنبال سود و بهره بيشتر سرمايه اش بود يكى از دوستانش به او گفت : چون من در كار واردات از خارج هستم مى توانم سود بيشترى به تو بدهم و او صد ميليون تومان سرمايه اش را به طمع سود بيشتر در اختيار او گذاشت ، چند ماهى از او سود مى گرفت اما ناگهان ارتباط قطع شد و تمام سرمايه اش از دست رفت

٨- رشوه خوارى

يكى از بلاهاى بزرگى كه همواره دامنگير بشر بوده و هست موضوع رشوه خوارى است كه يكى از بزرگترين موانع اجراى عدالت اجتماعى بوده و هست و سبب مى شود قوانين كه قاعدتا بايد حفظ منابع طبقات ضعيف باشد به سود طبقات نيرومند بشود. زيرا زورمندان همواره قادرند با نيروى خود از منافع دفاع كنند و اين ضعفا هستند كه بايد منافع و حقوق آنها در پناه قانون حفظ شود.

بديهى است اگر باب رشوه گشوده شود قوانين نتيجه معكوس خواهد داد، زيرا آنان قدرت بيشترى بر پرداختن رشوه و در نتيجه قوانين بازيچه آنها خواهد شد و فساد و بى عدالتى و تبعيض در همه سازمانها نفوذ خواهد كرد و از قانون عدالت جز نامى باقى نخواهد ماند لذا در اسلام رشوه خوارى با شدت هر چه تمام تر مورد تقبيح قرار گرفته و محكوم شده است و يكى از گناهان كبيره محسوب مى شود قرآن مى فرمايد:

( وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ ) (٢٥١)

اموال يكديگر را به ناحق در ميان خود مخوريد.

پيامبر فرمود:

لعن الله الرشى و المرتشى و الساعى بينهما؛ (٢٥٢)

خداوند گيرنده و دهنده رشوه و آن كس را كه واسطه ميان اين دو است از رحمت دور گرداند.

نكته قابل توجه اين است كه زشتى رشوه گاه سبب مى شود كه با پوشش ها و عناوين ديگرى انجام گيرد. رشوه خوار و رشوه دهنده از نامهايى مانند: هديه ، تعاون ، حق حساب ، حق الزحمه ، انعام استفاده مى كنند ولى روشن است اين تغيير نامها به هيچ وجه تغييرى در ماهيت آن نمى دهد و در هر صورت پولى كه از اين طريق گرفته مى شود حرام و نامشروع است

اسلام رشوه را در هر شكل و قيافه اى محكوم كرده است در تاريخ زندگى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آمده است كه به او خبر دادند يكى از فرماندارانش رشوه اى در شكل هديه پذيرفته حضرت بر آشفت و به او فرمود: چرا آنچه كه حق تو نيست مى گيرى او در پاسخ با معذرت خواهى گفت : آنچه گرفتم هديه بود. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اگر شما در خانه بنشينيد و از طرف من فرماندار محلى نباشيد آيا مردم به شما هديه مى دهند؟ سپس دستور داد هديه را از او پس گرفتند و در بيت المال قرار دادند. و وى را از كار بركنار كردند.(٢٥٣)

٩- نپرداختن زكات

يكى از عوامل سبب سوزى نپرداختن زكات است كه موجب مى شود تلاشها به نتيجه مطلوب نرسد و يا دچار آفت و بلا شود. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

ما ضاع مال فى بر و لا بحر الا بتضييع الزكاه ؛(٢٥٤)

هيچ مالى در خشكى يا دريا تلف نمى شود مگر به خاطر آنكه زكات آن پرداخت نشده

و در سخن ديگر فرمود:

حصنو اموالكم بالزكاه ؛

اموال خود را از طريق پرداخت زكات بيمه كنيد.(٢٥٥)

١٠- ظلم و ستم

ظلم و ستم از گناهانى است كه موجب سبب سوزى مى شود و ظالم را به نابودى و ذلت خواهد كشيد. قرآن در آياتى چند مى فرمايد: چه بسيار آبادى هايى كه در اثر ظلم و ستم نابودشان كرديم(٢٥٦)

و در آيه اى ديگر مى فرمايد: خداوند به آنها ستم نكرد ولى آنان به خويش ‍ ستم نمودند.(٢٥٧)

پيامبر فرمود:

ان اعجل الشر عقوبه البغى(٢٥٨)

ستم شرى است كه كيفرش سريعتر از هر شرى است

هر ظلم و ستمى كه انسان مى كند در درجه اول به خويش باز مى گردد و خانه خويش را قبل از خانه ديگران ويران مى سازد چرا كه گام اول ظلم ويرانگرى ملكات درونى و صفات برجسته خود انسان است و از اين گذشته بنياد ظلم در هر جامعه اى برقرار شود سرانجام به خانه ظالم بر مى گردد و به او آسيب مى رساند. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

من ظلم مظلمه اخذبها فى نفسه او فى ماله او فى ولده(٢٥٩)

كسى كه مرتكب ظلمى شود از او يا مال اش يا فرزندش انتقام گرفته مى شود.

اى بسا ظلمى كه بينى در كسان

خوى تو باشد در ايشان اى فلان

اندر ايشان تافته هستى تو

از نفاق و ظلم و بد مستى تو

آن تويى و آن زخم ، برخود مى زنى

بر خود آدم تار لعنت مى زنى

در خود آن بد را نمى بيند عيان

ورنه دشمن بوديى خود را بجان

حمله بر خود مى كنى اى ساده مرد

همچو آن شيرى كه بر خود حمله كرد

چون به قعر خوى خود اندر رسى

پس بدانى از تو بود آن ناكسى(٢٦٠ )

١١- بخل و امساك

يكى از عوامل سبب سوزى بخل و امساك است

قرآن مى فرمايد:

( وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ ) (٢٦١)

كسانى كه بخل مى ورزند و آنچه را كه خدا از فضل خويش به آنان داده انفاق نمى كنند گمان نكنند اين كار به سود آنهاست بلكه براى آنها شر است

و در آيه اى ديگر مى فرمايد:

اما من بخل و استغنى و كذب بالحسنى ، فسنيسره للعسرى ؛(٢٦٢)

اما كسى كه بخل ورزد و (از اين رو) بى نيازى طلبد و پاداش نيك الهى را انكار كند به زودى او را در مسير دشوارى قرار مى دهيم

علىعليه‌السلام فرمود: از بخيل ، بدبخت در شگفتم به سرعت سوى فقرى پيش مى رود كه از آن مى گريزد و غنا و بى نيازى را كه مى طلبد، از دست مى دهد در دنيا فقيرانه زندگى مى كنند و در آخرت بايد حساب اغنياء را بپردازد.(٢٦٣)

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

اقل الناس راحه البخيل ؛(٢٦٤)

آرامش و آسايش بخيل از تمام مردم كمتر است

در زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مردى از انصار به نام ثعلبه كه در آغاز مرد بسيار تهى دستى بود و هميشه آرزو داشت كه روزى ثروتمند شود. به همين خاطر به اصرار فراوان از پيامبر تقاضا كرد كه براى او دعا كند تا مال فراوانى به دست آورد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به او فرمود: داشتن مقدار كم كه بتوان حقش را ادا كنى بهتر از مقدار زياد است كه توانايى اداء حقش را نداشته باشى يعنى با زندگى ساده ات شاد و شاكر باشد ولى او گفت با خدا عهد مى كنم اگر ما را از فضل خود بهره مند سازد به طور قطع صدقه خواهم داد.(٢٦٥)

سرانجام پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله براى اين مرد پرادعاى كم ظرفيت بنا به اصرار خودش دعا كرد. چيزى نگذشت كه به بركت دعاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ثروت زيادى بدست آورد و روز به روز فزونى يافت صاحب دامهاى زيادى شد و كارش بسيار رونق گرفت اما هنگامى كه آيه زكات نازل شد به او ابلاغ كردند كه بايد مقدار كمى از اين مال را به عنوان زكات در اختيار نيازمندان بگذارى آن مرد بخيل كم ظرفيت پيمان خود را با خدا و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به دست فراموشى سپرد و از پرداخت مقدار ناچيز زكات خوددارى ورزيد و روياروى پيامبر قرار گرفت و عاقبت به روزگار سياهى افتاد و تمام سرمايه اش را از دست داد.

در زمان هاى دور پيرمردى در سرزمين يمن زندگى مى كرد كه پنج فرزند داشت(٢٦٦ ) او باغ و بستان بزرگ و ملكى داشت كه هنگام برداشت محصول فقيران و تهى دستان به باغ او مى آمدند و بهره مى بردند. وقتى پدر از دنيا رفت پسران او مالك باغ شدند و تصميم گرفتند از ميوه و ثمره باغ به مستمندان چيزى ندهند، زمان برداشت محصول فرا رسيد آنان با خود گفتند: فردا صبح بى سر و صدا به باغ مى رويم و به سرعت محصول را جمع مى كنيم و تا تهيدستان از شروع برداشت محصول باخبر شوند ما كار را تمام كرده و آن را به خانه و انبار آورده ايم آنان بدون آنكه توجه كنند كه نعمت ها همه از خداست و خداوند در محصول آنان براى فقرا سهمى قرار داده است ، با اين تصميم شب خوابيدند تا صبح زود به باغ بروند.

همان شب آتش الهى باغ را سوزاند به گونه اى كه صبحگاهان وقتى آنان به باغ رسيدند فكر كردند اشتباه آمده اند آنان با ديدن آن صحنه از غفلت به در آمدند و هشيار شدند و به اشتباه خود پى بردند و گفتند منزه است پروردگار ما همانا ما ستمكاريم(٢٦٧) و به گناه خود اقرار كردند و تصميم گرفتند راه راست و خردمند پدر خود را در پيش گيرند.(٢٦٨)

امتحان و آزمايش الهى

گاهى هيچ يك از عوامل فوق در سبب سوزى نيست بلكه صرفا آزمايش ‍ الهى است خداوند انسان را با بلاها و مصيبتها و نيز با خوشيها و نعمت ها در اين دنيا مورد امتحان و آزمايش قرار مى دهد، آيات زيادى از قرآن گواه اين مطلب است از جمله مى فرمايد:

( وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ .) (٢٦٩)

قطعا همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، و كاهش در مالها و جانها و ميوه ها آزمايش مى كنيم

فوايد و آثار امتحانات الهى

آزمايشهاى الهى و امتحانات او آثار و بركات بسيارى در پى دارد كه به چند مورد مهم آنها اشاره مى شود.

الف : پرورش روح استقامت و پايدارى

بلاها و حوادث ناگوار روح مقاومت و پايدارى را در انسان زنده مى كند، علىعليه‌السلام فرمود: درخت بيابانى چوبش سخت تر و درختان كنار جويبار پوستشان نازك تر است درختانى كه با باران سيراب مى شوند آتش ‍ چوبشان شعله ورتر و پر دوام تر است(٢٧٠)

ب : تنبيه و آگاهى

يكى از آثار آزمايشات الهى تنبيه و آگاهى است رفاه دايمى و غرق شدن در مواهب زندگى مايه غرور و سبب غفلت از ارزشهاى اخلاقى است

زندگى آرام و فارغ از هر نوع فراز و نشيب و خالى از هر نوع طوفان و حوادث تكان دهنده كاملا خواب آور است در حالى كه حوادث ناخوشايند و ناگوار موجب كاهش غرور و بيدارى از غفلت است قرآن بلاها را مايه بيدارى معرفى مى كند و مى فرمايد:

( و لقد اخذنا آل فرعون بالسنين و نقص من الثمرات لعلهم يذكرون ) (٢٧١)

و براستى قوم فرعون را به خشكسالى و كمبود ميوه ها گرفتار كرديم ، تا شايد متذكر شوند.

علىعليه‌السلام فرمود:

اذا اراد الله بعبد خيرا فاذنب ذنبا اتبعه بنقمه و يذكره استغفار(٢٧٢)

هر گاه خداوند نسبت به بنده اى اراده خيرى داشته باشد. پس آن بنده گناهى كند به دنبال آن گرفتارى پيش مى آورد تا استغفار را بيادش آورد.

آرى حوادث ناخوشايند. اخطارهاى الهى است و سبب مى شود كه انسان در زندگى خود و رفتارهاى خويش تجديد نظر كرده راه درست و صحيح را پيشه خود سازد.

گر مراقب باشى و بيدار تو

يعنى هر دم پاسخ كردار تو

ج : پاكسازى گناهان

از ديگر آثار بلاها و سختيها پاكسازى گناهان انسان است علىعليه‌السلام فرمود:

الحمد لله الذى جعل تمحيص ذنوب شيعتنا فى الدنيا بمحنتهم لتسلم بها طاعاتهم و يستحقوا عليها ثوابها.(٢٧٣)

سپاس خدايى را كه پاك كردن گناهان شيعيان ما را در دنيا به وسيله اى رنج و محنت آنها قرار داد تا بدين وسيله طاعتشان سالم بماند و بر طاعات استحقاق ثواب يابند.

د: ترفيع درجه

گاهى بلاها و حوادث تلخ زندگى براى دست يافتن به مقامات و درجات برتر و عالى است ، گرفتاريها و رنج و بلاى انبياء، ائمه ، اولياء، از اين طريق قابل توجيه است امام صادقعليه‌السلام فرمود:

انه ليكون للعبد منزله عندالله فما ينالها الا باحدى خصلتين اما بذهاب ماله او ببليه فى جسده(٢٧٤)

به راستى براى بنده مومن در پيشگاه الهى مقام و منزلى است كه بدان دست نمى يابد مگر با يكى از دو خصلت يا از بين رفتن مال او و يا گرفتارى در جسم (بيمارى و نقص عضو).

ه‍: تكامل و پويايى

دانشمندان اخلاق سختى ها و مشكلات طبيعى را سبب تكامل و پويايى انسان مى دانند زيرا انسان گرفتار، همواره به فكر چاره جويى است و سعى مى كند از استعدادهاى نهان خود، يارى جسته و آن را در جهت رهايى از سختى ها و گرفتارى ها به كار برد. بسيارى از اختراعاتى كه امروز آنها را مى بينيم روزى براى رهايى از مشكلات و سختى ها ساخته شده اند. انسان ، راحت طلبى و آسايش را دوست دارد به همين دليل گاهى از هستى بخش ‍ غافل مى شود؛ از اين رو خداوند متعال او را به سختى ها و مشكلات گرفتار مى كند تا از خواب غفلت بيدار شده و به سوى خدا روى نمايد. از طرف ديگر اين شدايد و بلاها، به مثابه كوره اى است كه جسم و روح انسان را آب ديده مى كند.

و: خداگرايى

انسان در بلا و گرفتارى تمام توجه اش به سوى مبدئى است كه مشكلات او را حل كند. البته اين توجه و استمداد از خداوند مراتبى دارد كه مى توان گفت بازتاب چهار حالت روانى انسان است كه هر كدام يك نوع عكس ‍ العمل به هنگام بروز مشكلات است

١- دعاى پنهانى

٢- تضرع ، ناله و فرياد.

٣- توجه خالصانه به خدا و او را موثر واقعى دانستن

٤- شكر گذارى به هنگام نجات از سختيها.

حقيقت فوق از آيات زير استفاده مى شود.

١-( وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ .) (٢٧٥)

هنگامى كه رنج و زيانى به مردم برسد، پروردگار خود را مى خوانند و توبه كنان به سوى او باز مى گردند؛ اما همين كه رحمتى از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهى از آنان نسبت به پروردگارشان مشرك مى شوند.

٢-( قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَـٰذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ .) (٢٧٦)

بگو چه كسى شما را از تاريكى هاى خشكى و دريا رهايى مى بخشد؟ در حالى كه او را (آشكارا) و در پنهانى مى خوانيد؛ (و مى گوييد:) اگر از اين خطرات و ظلمتها ما را رهايى بخشد؛ از شكرگزاران خواهيم بود.

٣-( قُلِ اللَّـهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ )

بگو خداوند شما را از اينها، و از هر مشكل و ناراحتى ، نجات مى بخشد باز هم شما براى او شريك قرار مى دهيد. و راه كفر را مى پوييد.(٢٧٧)

٤-( فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّـهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ .) (٢٧٨)

هنگامى كه سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى خوانيد (و غير او را فراموش مى كنند)؛ اما هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مى شوند.