راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ

راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ0%

راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: تقى ژاله فر
گروه: مشاهدات: 16024
دانلود: 2242

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16024 / دانلود: 2242
اندازه اندازه اندازه
راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ

راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

خلقت آدمعليه‌السلام و حوا

موضوع خلقت اولين انسان ، يكى از پيچيده ترين مسائل راز آفرينش ‍ مى باشد؛ به لحاظ اينكه در اين زمينه نظريه هاى متفاوتى نيز مانند، نظريه داروين ، بحث را پيچيده تر كرده است بطورى كه افراد زيادى ، به درستى اين نظريه يقين پيدا كرده اند؛ در حالى كه نظريه داروين صرفا يك نظريه است و مى تواند به وسيله نظريه هاى محكمترى مردود شناخته شود.

اطلاعاتى كه ما در زمينه خلقت اولين انسان روى زمين در اختيار داريم ، فراتر از نظريه هاى دانشمندانى است كه به گمان خود در اين زمينه به حقيقت رسيده اند.

بدون ترديد حقايق خلقت اولين انسان با نظريه اى مى تواند موافق باشد كه از حقيقت محض سخن بگويد و آن آيات محكم قرآن كريم است كه در درست بودن آن هيچگونه شكى وجود ندارد؛ به دليل اينكه درست بودن حقايق آيات قرآن كريم بر همه كس آشكار است در كنار آيات نورانى قرآن كريم ، وجود روايات معتبر اسلامى مى تواند ما را در رسيدن به اين حقيقت شگفت انگيز يارى كند.

خداوند متعال در مورد آغاز خلقت انسان ، در اولين آيه سوره نساء، مى فرمايد:

(يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّـهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا )

«اى مردم ، از پروردگارتان پروا كنيد، همان كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكند.»

بررسى اين آيه بدرستى بيانگر آن است كه نسل انسان از وجود يك زن و يك مرد، آغاز گشته است

نبايد تصور كرد كه خلقت اولين انسان بطور دفعى و آنى آغاز شده است ؛ زيرا كه براساس روايات ائمه معصومينعليهما‌السلام خلقت آدمعليه‌السلام بطور تكاملى و در طول مدت زمان معينى شكل گرفته است

مولاى بزرگوار، امام رضاعليه‌السلام مى فرمايند:

«خداوند متعال از آدم نخست مجسمه اش را ساخت و چهل سال به همان حال باقى گذاشت چون ابليس از كنار او مى گذشت ، به آن مجسمه مى گفت ؛ خدا تو را براى امرى ساخته است(١٥) »

براساس اطلاعاتى كه از اين روايت حاصل مى شود، مى توان دريافت كه خلقت آدمعليه‌السلام بطور آنى نبوده است و نيز ثابت مى كند كه خلقت اولين انسان بطور مستقل بوده و از تكامل موجودى ديگر پديد نيامده است اما مسئله تكامل را درباره خلقت آدمعليه‌السلام و همسرش نبايد انكار نمود.

روايت ديگرى از مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنينعليه‌السلام درستى اين حقيقت را مورد تاءييد قرار مى دهد. آن بزرگوار مى فرمايند:

«سپس خداوند سبحان ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمين ، از قسمتهاى سخت و نرم ، شور و شيرين ، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلى خالص و آماده شد و با افزودن رطوبت ، چسبناك گرديد كه از آن اندامى شايسته و عضوهايى جدا و به يكديگر پيوسته آفريد. آن را خشكانيد تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، تا زمانى معين و سرانجامى مشخص ، اندام انسان كامل گرديد.

آنگاه از روحى كه آفريد در آن دميد تا به صورت انسانى زنده درآمد، داراى نيروى انديشه ، كه وى را به تلاش اندازد و داراى افكارى كه در ديگر موجودات تصرف نمايد...(١٦) »

كلام مولاى بزرگوارعليه‌السلام نيز ثابت مى كند كه خلقت آدمعليه‌السلام بطور آنى نبوده است و مدت زمانى طول كشيده است تا خلقت او تكامل يابد. به همين لحاظ، خلقت همسر او نيز، يعنى حوا بايد داراى چنين ويژگى خاصى داشته باشد؛ زيرا خلقت حوا نيز مشابه خلقت آدمعليه‌السلام مى باشد.

روايتى از مولاى بزرگوار، امام باقرعليه‌السلام خلقت حوا را مورد بررسى قرار مى دهد.

«ابومقدام گويد؛ از امام باقرعليه‌السلام پرسيدم ؛ خداوند حوا را از چه آفريد؟

فرمودند؛ اين مردم (در اين مورد) چه مى گويند؟

عرض كردم ؛ مى گويند؛ خداوند او را از يكى از دنده هاى آدم خلق كرده است !

امامعليه‌السلام فرمودند؛ نادرست مى گويند، مگر (خداى تعالى) عاجز بود از اينكه او را از غير دنده آدم بيافريند؟

عرض كردم ؛ فدايت شوم يابن رسول اللّه ، او را از چه چيزى آفريد؟

امامعليه‌السلام فرمودند:

«پدرم از پدرانش به من خبر داد كه رسول خدا فرمود؛ خداوند تبارك و تعالى مشتى گِل برداشت و آن را با دست راست خود به هم آميخت هر دو دست خدا راست است و از آن آدم را خلق كرد و مقدارى كه از آن گِل اضافه آمد، حوا را آفريد.(١٧) »

روايات ارائه شده ، ابهامات زيادى را در زمينه خلقت آدمعليه‌السلام و همسرش ، شفاف مى سازد. براساس اين روايات مى توان دريافت كه خلقت اولين انسان هدفمند بوده است ؛ زيرا خداوند متعال هيچ موجودى را بدون هدف نيافريده است

مهمترين موضوعى كه در خلقت آدمعليه‌السلام و همسرش ، قابل تاءمل است ، مكان خلقت آنها مى باشد. براساس آيات قرآن كريم مى توان دريافت كه خداوند متعال خلقت آنها را در بهشتى قرار داده و به آنها فرموده است كه از هر نوع خوردنى هاى آن مى توانند استفاده كنند مگر از ميوه اى كه ممنوعشان فرمود.

در آيه ٣٥، سوره بقره ، مى خوانيم :

( وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ )

«و گفتيم اى آدم ، تو و همسرت در بهشت بياراميد (و از نعمتهاى) آن از هر جا كه خواستيد به خوشى و فراوانى بخوريد، اما به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.»

در اين آيه ، خداوند متعال مكان زندگى آدمعليه‌السلام و همسرش را در بهشتى بيان مى فرمايد كه داراى نعمتهاى متفاوت و فراوان مى باشد، اما بدرستى مشخص نيست كه آن بهشت چه نوع مكانى است براى رسيدن به مفهوم واقعى اين حقيقت ، روش صحيح آن است رواياتى را كه در اين زمينه وجود دارند، مورد بررسى قرار دهيم

شخصى از مولاى بزرگوار، امام صادقعليه‌السلام از بهشت آدم پرسيد؛ كه آيا از بهشت هاى دنيا و يا از بهشت هاى آخرت بوده است ؟

آن بزرگوار در پاسخ فرمودند:

«از بهشتهاى دنيا بوده ، آفتاب و ماه در آن طلوع مى كرده ، و اگر از بهشتهاى آخرت بود، هرگز از آن بيرون نمى شد.(١٨) »

مولاى بزرگوار در اين روايت مكان زندگى آدمعليه‌السلام و همسرش را بهشتى بيان مى دارند كه با بهشت واقعى كاملا متفاوت است و تاءكيد مى فرمايند كه اگر زندگى آنها در بهشت واقعى بود، هرگز از آن خارج نمى شدند.

كلامى ديگر از مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنينعليه‌السلام بطور تلويحى اين حقيقت را مورد تاءييد قرار مى دهد. آن بزرگوار مى فرمايند:

«سپس خداوند آدم را در خانه اى مَسكن داد كه زندگى در آن گوارا بود. جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمنى او ترساند.(١٩)»

مسكن دادن آدمعليه‌السلام و همسرش در مكانى كه آنها به راحتى در آنجا بسر برند و نه ترسى داشته باشند و نه عاملى امنيت آنها را به هم زند، بيانگر آن است كه آنجا بهشت واقعى نبوده است

بر همين اساس مى توان دريافت كه آغاز زندگى آدمعليه‌السلام و همسرش ‍ در بهشتى از بهشتهاى دنيا بوده كه با بهشت واقعى متفاوت بوده است بنابراين مى توان دريافت كه آنها مدت معينى در بهشت مذكور مسكن گزيده اند.

روايتى از مولاى بزرگوار، امام باقرعليه‌السلام روشنگر اين حقيقت مى باشد. آن بزرگوار از پدران بزرگوارشان ، و از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده اند كه فرمود:

«مكث آدمعليه‌السلام و حوا در بهشت ، از هنگامى كه وارد آن شدند تا ساعتى كه بيرون شدند، تنها هفت ساعت از ايام دنيا بود و در همان روز كه اين جريان واقع شد، خدا (آنها را) از بهشتش بيرون كرد.(٢٠) »

اما بايد توجه داشت كه در همين مدت كوتاه ، مسائل زيادى اتفاق افتاده است كه قابل بررسى مى باشد.

اولين موضوعى كه در اين مكان پر رمز و راز اتفاق افتاده است ، درخواست ازدواج آدمعليه‌السلام با حوا بوده است روايتى بسيار ارزشمند از مولاى بزرگوار، امام صادقعليه‌السلام اين موضوع را مورد بررسى قرار داده است

«وقتى خداوند آدم را آفريد و بعد هم حوا را به وجود آورد، آدمعليه‌السلام عرض كرد؛ خداوندا، اين موجود زيبا كيست كه نزديكى او را دوست مى دارم و مى خواهم به رويش نگاه كنم ؟

خداوند فرمود؛ اى آدم اين كنيز من است ، حوا نام دارد. آيا دوست دارى هميشه با تو باشد تا مونس تو شود و برايت حرف بزند و تابع دستورهاى تو باشد؟

آدم گفت ؛ بلى ، خداوندا من بخاطر اين لطف ، تا زمانى كه زنده هستم بر تو حمد و سپاس مى گويم

خداوند فرمود؛ او را از من خواستگارى كن ؛ زيرا او كنيز من و براى تو هم از لحاظ شهوت خوب است

و خداوند شهوت را در آدم آفريده بود در حالى كه قبلا همه چيز را به وى آموخته بود.

آدم گفت ؛ خداوندا من حوا را از تو خواستگارى مى كنم براى اين كار چه بايد بكنم ؟

خداى عزوجل فرمود؛ رضاى من در اين است كه تو به او مسائل و احكام دينى را كه به تو آموخته ام ، به وى بياموزى

آدم گفت ؛ خداوندا اگر اين را مى خواهى ، من انجام مى دهم

خداوند فرمود؛ بلى ، همين را مى خواهم پس شما دو تن را زن و شوهر كردم و آنها را به هم پيوند داد.(٢١)

نكته بارزى كه در اين روايت قابل بررسى مى باشد، عبارت از آن است كه خداوند متعال آدمعليه‌السلام را پس از خلقتش آموزش داده و تربيت نموده است و لذا از او مى خواهد از آنچه فراگرفته است ، به حوا نيز بياموزد. آموزش آدمعليه‌السلام توسط خداى متعال در قرآن كريم نيز بطور صريح بيان گرديده است

در آيه ٣١، سوره بقره ، مى خوانيم :

( وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا )

«و خداوند متعال همه نامها را به آدم آموخت .»

اين آيه شريفه ثابت مى كند كه آدمعليه‌السلام داراى اطلاعات فراوانى بوده كه خداوند متعال در اختيار وى نهاده بود.

روايتى از مولاى بزرگوار، امام صادقعليه‌السلام اين آيه شريفه تفسير مى نمايد.

فضيل بن عباس گويد؛ از مولاى بزرگوار امام صادقعليه‌السلام تفسير آيه

( وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا )

سؤ ال كردم فرمودند:

«اسامى دواها و گياهان و درختان و كوههاى زمين مى باشد.(٢٢) »

اين روايت به خوبى تاءييد مى كند كه آدمعليه‌السلام تحت آموزش خداى تعالى ، مسائلى كه مورد نياز وى بوده است ، فراگرفته بود.دومين موضوع بسيار مهمى كه در زمان سكونت آدمعليه‌السلام و همسرش در آن بهشت ، وجود دارد، ممنوع نمودن خداوند متعال از نزديك شدن به درختى بود كه به درخت ممنوعه مشهور است كه در آيه ٣٥، سوره بقره ، بدان اشاره گرديده است در اين آيه خداى تعالى مى فرمايد:

( وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ )

«و گفتيم اى آدم ، تو و همسرت در بهشت بياراميد (و از نعمتهاى) آن از هر جا كه خواستيد به خوشى و فراوانى بخوريد، اما به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.»

تحليل اين آيه شريفه مى تواند حقايق بسيارى را در اين زمينه براى ما روشن سازد، زيرا كه همين عامل ، علت خروج آنان از آن بهشت و هبوط به زمين بوده است

تحليل اين آيه شريفه براساس رواياتى كه در اختيار ما مى باشد، بسيارى از ابهام هاى اين ماجرا را تبيين مى نمايد.

عبدالسلام صالح هروى گويد: از مولاى بزرگوار، امام رضاعليه‌السلام سؤ ال كردم ؛ درختى كه آدم و حوا از آن خوردند، چه درختى بوده ؟ مردم در اين مورد سخنان گوناگون مى گويند، بعضى روايت مى كنند كه گندم بوده است ، بعضى روايت مى كنند كه انگور بوده است و بعضى ديگر روايت مى كنند كه آن ، درخت حسد بوده است

آن بزرگوار فرمودند:

«تمام اينها صحيح است .»

عرض كردم ؛ معنى اين وجوه با اين تفاوتهايى كه دارند، چيست ؟

فرمودند:

اى اباصلت ، درخت بهشت بار و ميوه هاى مختلفى دارد. آن درخت گندم بود كه انگور نيز داشت و مانند درخت دنيا نيست و آن زمان كه خداوند، آدمعليه‌السلام را به سجده درآوردن ملائكه و واردشدن در بهشت تكريم نمود، آدم با خود گفت ؛ آيا خداوند تا به حال بشرى بهتر از من خلق كرده است ؟ و خداوند آنچه را كه در نفس او قرار داده بود، دانست او را صدا زد؛ كه اى آدم ، سرت را بلند كن و به پايه عرش بنگر.

آدم سرش را بلند كرد و به پايه عرش نگريست و اين نوشته را در آنجا يافت :

لا اله الّا اللّه ، محمّد رسول اللّه و على بن ابى طالب اميرالمؤمنين و زوجته فاطمة سيّدة نساء العالمين و الحسن والحسين سيّدا شباب اهل الجنّة

آنگاه آدم عرض كرد؛ خدايا اينها چه كسانى هستند؟

خداى عزوجل فرمود:

«آنها از فرزندان تو هستند و آنان از تو و از تمام مخلوقاتم برترند و اگر آنان نبودند، نه تو و نه آسمان و زمين و بهشت و دوزخ را خلق نمى كردم مبادا با حسد به آنان بنگرى ، كه در اين صورت تو را از جوار خودم بيرون خواهم كرد!

ولى او با حسد به آنان نگاه كرد و مقام و منزلت آنان را آرزو نمود و در نتيجه ، شيطان بر او مسلط شد تا اينكه از آن درخت ممنوع تناول نمود. و پس از آن شيطان بر حوا نيز مسلط شد، به خاطر اينكه او هم به چشم حسد به فاطمهعليها‌السلام نگاه كرده بود و در نتيجه مثل آدم از درخت خورد و خداى عزوجل آن دو را از بهشت خود بيرون كرد و از جوار خويش به زمين فرستاد.(٢٣) »

نكته بسيار ظريفى كه در اين روايت وجود دارد، بيانگر آن است كه شيطان براساس غبطه خوردن به مقام ائمه معصومينعليهما‌السلام بر آنها مستولى شد. به عبارت بهتر مى توان گفت كه علت اصلى هبوط آنها، حسدورزى بود و بر همين اساس شيطان بر آنان مستولى گرديد و آنها را وسوسه كرد كه از درخت ممنوعه بخورند. اين موضوع ثابت مى كند كه علت مستولى شدن شيطان به هر انسانى ، براساس عملى است كه خود او انجام مى دهد و براساس آن شيطان در قلب او به وسوسه گرى مى پردازد. اين موضوع ثابت مى كند تا زمانى كه انسان مرتكب خلافى نشود، شيطان نمى تواند بر وى استيلا يابد و او را بفريبد زيرا كه علت تسلط شيطان در خود انسان نهفته است

ممكن است اين سؤ ال در ذهن انسان پديد آيد كه مگر آدمعليه‌السلام پيامبر نبود، پس چرا مرتكب عمل خلافى شد كه مستوجب هبوط به زمين گرديد؟

روايتى از مولاى بزرگوار، امام رضاعليه‌السلام اين موضوع مهم را مورد تحليل و بررسى قرار داده است

على بن محمد بن جَهم گويد؛ به مجلس ماءمون وارد شدم مولاى بزرگوار، امام رضاعليه‌السلام نيز آنجا بودند. ماءمون از حضرت سؤ ال كرد، يابن رسول اللّه آيا شما نمى گوئيد كه انبيا معصوم هستند؟

امامعليه‌السلام فرمودند: چرا!

ماءمون گفت ؛ پس معنى اين آيه چيست ؟

( وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ) (طه ، ١٢١)

«و آدم از فرمان پروردگارش سرپيچى كرد و به بيراهه رفت .»

امامعليه‌السلام فرمودند؛ خداوند تبارك و تعالى به آدم فرمود:

( وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ )

(اى آدم) تو و همسرت در بهشت بياراميد (و از نعمتهاى) آن از هر جا كه خواستيد به خوشى و فراوانى بخوريد، اما به اين درخت نزديك نشويد

و به درخت گندم اشاره كرد و فرمود

( فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ) (بقره ، ٣٥)

«كه از ستمكاران خواهيد شد.»

و خداوند به آنان نفرمود؛ از اين درخت و ساير درخت هاى از اين نوع نخوريد. آن دو نيز به آن درخت نزديك نشدند و از آن نخوردند بلكه بعد از وسوسه شيطان از درخت ديگرى خوردند و شيطان به آنان چنين گفت :

( مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـٰذِهِ الشَّجَرَةِ ) (اعراف ، ٢٠)

«پروردگار شما، شما را از اين درخت نهى كرده است»

و فقط شما را از نزديك شدنِ به غير آن نهى كرده و شما را از خوردن آن نهى نكرده است مگر به خاطر اين كه ، فرشته شويد و يا جاودانه و هميشگى گرديد و براى آنان قَسم خورد كه من خيرخواه شما هستم و آدم و حوا تا قبل از آن كسى را نديده بودند كه به دروغ به خدا قَسم ياد كند.

( فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ) (اعراف ، ٢٢)

«پس آن دو را فريب داد.»

آنها نيز با اطمينان به قَسم او، از آن درخت خوردند، و اين ماجرا قبل از نبوت آدم اتفاق افتاد، و اين گناه هم گناه كبيره نبود كه آدم مستحق عذاب جهنم شود، بلكه از جمله گناهان صغيره اى بود كه خدا آنها را مى بخشد و اين قبيل گناهان بر انبيا نيز قبل از نبوتشان جائز است ولى خداوند، آدم را برگزيد و پيغمبر نمود، معصوم شد و هيچ گناهى ، چه صغيره و چه كبيره ، مرتكب نشد. خداوند مى فرمايد:

( وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَىٰ ) (طه ، ١٢١/١٢٢)

«و آدم از فرمان پروردگارش سرپيچى كرد و به بيراهه رفت سپس ‍ پروردگارش او را برگزيد و از او درگذشت و هدايتش نمود.»

و نيز مى فرمايد:

( إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ) (آل عمران ، ٣٣)

«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر عالميان برگزيد.(٢٤) »

بنابراين مى توان دريافت كه علت هبوط آدمعليه‌السلام و همسرش به زمين ، براساس آزمايشى بود كه خداوند متعال قبل از رسيدن او به مقام نبوت آزمود تا عاملى براى هبوط او گردد؛ زيرا كه آدمعليه‌السلام و همسرش براى زندگى در زمين خلق شده بودند و اگر اين آزمايش هم نبود، خداوند متعال آن دو را به زمين هبوط مى داد و آنها را در زمين مستقر مى گرداند.

روايتى از مولاى بزرگوار، امام باقرعليه‌السلام مؤ يد اين حقيقت مى باشد.

آن بزرگوار مى فرمايند:

«بخدا سوگند، خداى تعالى آدم را براى دنيا خلق كرده بود و اگر او را در بهشت جاى داد، براى اين بود كه نافرمانى بكند و آنگاه او را به همان جايى كه براى آنجا خلق كرده بود، برگرداند.(٢٥)»

اين روايت به خوبى بيان مى دارد كه هدف از خلقت آدمعليه‌السلام و همسرش و بطور كلى همه انسانها، زيستن بر روى زمين بوده است و اگر خداى تعالى اراده فرموده بود كه انسانها در آن بهشتى كه آدمعليه‌السلام زندگى مى كرد، به زندگى خود ادامه دهند، بدون ترديد، عملى مى شد و انسانها در آن بهشت زندگى مى كردند. بر همين اساس مى توان دريافت كه مكان زندگى همه انسانها روى زمين معين گرديده است تا در آن رشد كنند و به تكامل برسند و براساس اعمال نيك به مراحل والاى تكامل صعود كنند.

روايت ارزشمند ديگرى از مولاى بزرگوار، امام صادقعليه‌السلام مؤ يد همين موضوع مى باشد.

زراره گويد،... امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

«آدم در آسمان از ميان فرشتگان رفيقى داشت بعد از آنكه به زمين هبوط كرد، آن رفيق آسمانيش از فراق وى ناراحت شد و نزد خدا شكايت كرد. اجازه خواست تا به زمين هبوط كند و حالى از رفيقش بپرسد. خداى تعالى به او اجازه داد. فرشته هبوط كرد و آدم را ديد كه در بيابانى خشك و بدون گياه نشسته است همين كه رفيق آسمانيش را ديد (از شدت دلتنگى) دست بر سر گذاشت و فريادى اندوه بار زد.

امامعليه‌السلام فرمودند:

مى گويند؛ آدم اين فرياد خود را به گوش همه خلق رسانيد. فرشته چون اين اندوه آدم را بديد، گفت ؛ اى آدم ، گويا پروردگارت را نافرمانى كرده اى و خود را دچار بلايى نموده اى كه تاب تحملش را ندارى هيچ مى دانى كه خداى تعالى درباره تو به ما چه گفت ، و ما، در پاسخ چه گفتيم ؟

آدمعليه‌السلام گفت ؛ نه ، هيچ اطلاعى ندارم !

رفيقش گفت ؛ خدا فرمود:

( إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً )

«من گمارنده جانشينى در روى زمين هستم .»

و ما گفتيم :

( أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ) (بقره ، ٣٠)

«آيا كسى را در آن مى گمارى كه در آن فساد كند و خونها بريزد»

و معلوم مى شود كه خدا تو را براى اين آفريده كه در زمين باشى با اين حال ، آيا توقع دارى كه هنوز در آسمان باشى ؟

آنگاه امامعليه‌السلام سه بار فرمودند؛ به خدا سوگند، آدم با اين مژده تسلى پيدا كرد.(٢٦) »

اين روايت كه براساس آيات قرآن كريم بيان گرديده است ، به خوبى ، مكان اصلى زندگى آدمعليه‌السلام و همسرش و ديگر انسانهاى روى زمين را معرفى مى كند؛ زيرا كه خداوند متعال انسانها را براى تكامل در زمين آفريده بود و آنگونه كه عوام مردم ، گناه در زمين زيستن را بر عهده آدمعليه‌السلام تلقى مى نمايند، كاملا اشتباه است ؛ زيرا اگر آدمعليه‌السلام خلافى هم مرتكب نمى شد، باز به روى زمين هبوط مى كرد و آزمايش آنها توسط خداى تعالى ، عاملى بود كه به زمين هبوط كنند.

بنابراين مى توان دريافت كه آدمعليه‌السلام و همسرش براى زندگى مداوم در آن بهشت خلق نشده بودند و براساس مصلحتى كه خداى تعالى از آن آگاه است ، به مدت كوتاهى آنان را در آن مكان سكنى داد تا حقايقى را به آنان بياموزد.

از حقايقى كه در زندگى آدمعليه‌السلام بسيار قابل توجه است كه مى توان به آن اشاره نمود، موضوع عالم اَلَست (ذرّ) مى باشد كه طى آن خداوند متعال از صلب آدمعليه‌السلام تمام انسانهايى كه بعد از ايشان متولد خواهند گرديد، خارج ساخت و به ربوبيت خويش از آنان پيمان گرفت

به دليل اهميت موضوع ، آن را در مبحثى جداگانه مورد مطالعه قرار مى دهيم

ماجراى عالم اَلَست

يكى از مسائل بحث انگيز عالم خلقت ، مطالعه عالم ذر مى باشد. ماجراى اين حقيقت چه در زمانى كه آدمعليه‌السلام در بهشت معهود و يا در زمين بوده باشد، داراى اهميت ويژه اى است ، به دليل آنكه نكته هاى بسيار حساس علمى در اين ماجرا وجود دارد كه از ديدگاه روانشناسى اسلامى قابل تاءمل است

ماجراى وقوع چنين پديده اى را در روايتى ارزنده از مولاى بزرگوار، امام باقرعليه‌السلام مورد مطالعه قرار مى دهيم

جيب سجستانى گويد: شنيدم كه آن بزرگوار، فرمودند:

همانا خداى عزوجل چون ذريه آدمعليه‌السلام را از پشت او خارج ساخت تا از آنها براى ربوبيت خود و نبوت هر پيغمبرى پيمان بگيرد، نخستين كسى كه درباره پيغمبرى او از انبياء پيمان گرفت ، محمدبن عبداللّهعليه‌السلام بود.

سپس خداى عزوجل به آدمعليه‌السلام فرمود: بنگر تا چه مى بينى ؟

آدمعليه‌السلام به ذريّه خود كه چون موران بودند، نگريست ديد آسمان را پر كرده اند، عرض كرد:

پروردگارا چه ذريه زيادى دارم ؟! اينها را براى چه خلق فرموده اى و از پيمان گرفتنشان چه منظورى دارى ؟

خداى عزوجل فرمود: تا مرا عبادت كنند و چيزى را شريك من نسازند. و به پيغمبرانم ايمان آورند و از آنها پيروى كنند.

آدمعليه‌السلام عرض كرد: پروردگارا چرا بعضى از اينها را بزرگتر از بعضى مى بينم ؟ و چرا برخى نور زيادى دارند و برخى كم نور و برخى بى نور هستند؟

خداى عزوجل فرمود: ايشان را اينگونه آفريده ام تا در تمام حالات امتحانشان كنم

آدمعليه‌السلام عرض كرد: پروردگارا اجازه مى دهى سخنى بگويم (سئوالى بكنم)؟

خداى عزوجل فرمود: سخن بگوى كه روح تو از روح من است و طبيعتت برخلاف هستى من است (يعنى خلقت جسمانى و بدنت با عوارض و طبايعش برخلاف عالم مجردات است)