در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)0%

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده: دكتر على قائمى
گروه:

مشاهدات: 22762
دانلود: 3029

توضیحات:

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22762 / دانلود: 3029
اندازه اندازه اندازه
در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

فصل 2: حضور اجتماعى و مردم

مقدمه

فاطمه (عليه‌السلام ) از زنانى است كه د رجامعه زندگى مى‏كند. او از ميان مردم برخاسته و با مردم است. سعى دارد با راه و روشى خاص كه مورد تأييد اسلام است و با انديشه‏اى نشأت گرفته از آن زندگى كند. و نيز او از افراد نادرى است كه حاضر شده است براى مردم درد و رنجى را متحمل گردد و دشوارى‏هاى آن را بر جان بخرد.

او زنى عابده و مقدسه است ولى نه چون راهبان كه ترك دنيا و زندگى گويند و در گوشه محرابى، آن هم در معبدى خود را وقف ومتوقف كنند. بلكه وارد جامعه مى‏شود، به اهتمام در امور اجتماعى مى‏پردازد و سعى در رفع استضعاف و رهائى مردم در عوارض دارد. مى‏كوشد مشكل مردم را حل كند، به هدايت زنان بپردازد و بارى از دوش جامعه و زنان بردارد.

هوى پرستان كه در مسير حيات خود از اسلام منحرف شده‏اند بايد به اين نكته توجه كنند كه رمز سعادت وخوشبختى‏شان در گروه تبعيت از راه و رسم اسلام است و پيروى از دستورات خداوندى كه جز خير بشر چيزى را نمى‏طلبد.

و هم براى اينكه زنان در رهيابى‏ها دچار عوارض نشوند ناگزير بايد به دنبال فاطمه (عليه‌السلام ) روند و مشى خود را در زندگى اجتماعى از فاطمه (عليه‌السلام ) پرسند.

اصل در حيات اجتماعى فاطمه (عليه‌السلام )

اصل زندگى فاطمه (عليه‌السلام ) اين است كه نخست به خانه و زندگى برسد و سنگر خانواده را مورد عنايت قرار دهد. زيرا همه كارهاى نيك و بد، همه سعادت‏ها و بدبختى‏ها از خانه آغاز مى‏گردند و بشريت براى سر و سامان دادن امور اجتماعى خود ناگزير است از خانواده شروع كند و اين توصيه پيامبر (ص) است كه فرمود: ابتداء بما تعنول(8)

فاطمه (عليه‌السلام ) خانه را بصورت يك مدرسه، يك دانشگاه و يك سنگر درآورد و در آن به تربيت نسلى همت گماشت كه شرح آن را در فصول پيشين مطرح كرده‏ايم و در اين خانه فر زندان و همسر با امنيت فكرى سر گرم دستيابى به مرحله رشد و كمال بوده‏اند. اينكه على (عليه‌السلام ) در ميدانهاى جنگ و هم در محيط زندگى موفق بود، بدان خاطر بود كه فاطمه (عليه‌السلام ) همسرى خوب و وفادار در خانه، زمينه را براى دلگرمى و شور و شوق او فراهم مى‏كرد.

خانه على (عليه‌السلام ) محلى بود كه على در آن خستگى ناشى ازكار روزانه خود را حل و رفع مى‏كرد، و در برگشت از جنگ و جبهه مورد دلگرمى و نوازش بيشتر فاطمه (عليه‌السلام ) بود و هم مركز بحث و مشاوره و تصميم‏گيرى بود و على (عليه‌السلام ) را بدين دلخوش بود كه وقتى از بيرون بر مى‏گردد در خانه با فاطمه مهربان مواجه است.

احساس تعهد

او در عين حال همه زندگى را در خانه خلاصه نمى‏دانست، بلكه خانه پايگاهى بود كه از آن به رسيدگى امور اجتماعى و مردمى هم مى‏پرداخت او در جامعه حضور داشت زيرا كار زندگى در راه خدمت به مردم يك وظيفه اجتماعى تلقى مى‏شود. و هم او از كسانى بود كه در برابر جامعه و شرايط آن احساس مسؤوليت مى‏كرد.

او تنهائى را دوست دارد، نه بدان خاطر كه از درد جامعه، مخصوصاً زنان امت فارغ بماند، بلكه بدان خاطر كه گاهى در خلوت با خداى خود راز و نياز كند، از او استمداد بجويد، و عجز و درماندگى خود را به او اعلام دارد و براى دردهاى خود و مردم از او شفاء بطلبد.

در عين حال، در همان تنهائى نيز به ياد مردم امت و در طريق انديشيدن براى سعادت و نجات آنان. مگر عبادت تنها در همان چند ركعت نماز و عمل روزه و يا فريضه حج است؟ مگر امربمعروف، هدايت و ارشاد، دستگيرى از مستمندان، شاد كردن دل يتيمان، حمايت از درماندگان و مستضعفان عبادت نيست؟ فاطمه (عليه‌السلام ) از اينگونه عبادات بسيار دارد.

او اهل تطابق با جامعه است، نه تطابق حيوانى كه در آن آدمى گله‏وار تسليم جو و شرايط جامعه گردد و همگام با ديگران نينديشيده به پيش رود. فاطمه (عليه‌السلام ) اهل فكر است و هدفدار، ميداند در چه هنگامى و در چه موردى خود را با جامعه تطابق دهد و در كجا تطابق خود را به صورت مخالفت ابراز دارد.

احساس تعهد فاطمه (عليه‌السلام ) در رابطه با خدا و قرآن ايجاب مى‏كرد كه او در ميان جامعه باشد و حضورش، و از آن مهمتر كيفيت حضورش درسى است براى همه انسانها و انجام مسؤوليتى است كه مى‏تواند راهنما و روشنگر باشد براى همه كسانى كه از مسؤوليت دم مى‏زنند.

درس زندگى اجتماعى او

اينكه فاطمه (عليه‌السلام ) چگونه در جامعه حضور داشته باشد؟ چگونه در برابر امور و حوادث موضع مى‏گيرد؟ چگونه زندگى را سر كند؟ برخوردش با مردم چگونه باشد؟ خود شامل سرى مباحثى است كه فاطمه (عليه‌السلام ) درس عملى آن را از مادر آموخته و از تعاليم و تذكرات و ارشادهاى پدر در آن سود جسته است. اصولاً شيوه او در حضور در عرصه اجتماعى موجد راه و روش نوين و درس‏آموز براى جامعه انسانى و بويژه زنان است.

او در جنبه‏هاى اجتماعى از پدر دروس بسيارى آموخت مثل درس اخلاق، درس رفتار اجتماعى، درس مساوات و مواسات و از آن مهمتر درس ايثار، درس وظيفه‏مندى در برابر افتادگان و محرومان، درس كمك به اسراء، به ايتام به مسكينان، درس يتيم‏دارى و سرپرستى و كفالت آنان، درس خوشرفتارى با بردگان و زيردستان، درس خدمت به مردم، حتى به بهاى قبول رنج براى خويشتن و...

فضه بعنوان خادمه‏اى در خانه او مشغول كار شد. رسول خدا (ص) فرمود دخترم آيا مى‏دانى كه وظيفه خانم خدمتكار چيست. خدمتكار هم انسانى مثل ديگران است، رنج مى‏برد، خسته مى‏شود، ادراك دارد، لذت و غير لذت مى‏فهمد وجود از چوب و سنگ ساخته نشده و...

فاطمه (عليه‌السلام ) پرسيد پس در آنصورت تكليف من در برابر او چيست؟ پيامبر فرمود تكليف اين است كه كارهاى خانه را در ميان او و خود عادلانه قسمت كنى... و فاطمه (عليه‌السلام ) تا پايان عمر اين چنين كرد.

او با اينكه عهده‏دار امور خانه بود، و با اينكه به تربيت فرزندان مى‏پرداخت و كانونى آنچنان گرم و متعهد را مسؤلانه مديريت مى‏كرد از مشاركت اجتماعى خود را دور نداشت و رسول خدا (ص) براى او برنامه و تكليفى معين كرد كه او د رآن شركت كند. از جمله امر هدايت زنان، و حل و رفع مسائل و مشكلات آنها، شركت در مراسم بيعت زنان با پيامبر، حتى حضور در برنامه مباهله با نصاراى نجران كه قرآن به آن اشاره دارد.(9)

در اهتمام به امور مسلمين

فاطمه (عليه‌السلام )مسلمانى است كه اهتمامى وافر به انجام امور مسلمين دارد ميداند كه هر كس صبحگاهان از خواب سر بر مى‏آورد بايد در اهتمام به امور مسلمين باشد و در غير اينصورت مسلمان نيست. «من اصبح ولا يَتهتَّم بامور المسلمين و ليس بمسلم)(10) . او اصل را در زندگى به اين قرار داده است كه براى مردم خدمتى انجام گيرد.

هم چنين اين بينش قرآنى براى او وجود دارد كه امت اسلامى بهترين هستند از آن بابت كه براى مردم آفريده شده‏اند( كنتم خير امة اخرجت للناس ) (11) و هم مصداق اين سخن شاعر كه هر كس سعى دارد ديگران را براى زندگى خود بخواهد، و فاطمه (عليه‌السلام ) مصداق كسى است كه زندگيش را براى ديگران مى‏طلبد (كل يريد رجاله لحياته - يا من يريد حياته لرجاله).

او اصل را بر اين قرار مى‏دهد كه براى مردم خدمتى انجام دهد،و زير بازوئى را بگيرد و يا مشكلى را حل كند و در اين راه تنها در خانه ماندن روا نيست مگر آنگاه كه آن غرض هم در خانه حاصل شود. كه فاطمه (عليه‌السلام ) در پى رفع استضعاف است ناچار از خانه بيرون مى‏آمد و به چاره درد مى‏پردازد.

شما جلوه‏اى از اهتمام او را به امور مسلمين در دوران پس از وفات پيامبر مى‏بينيد كه چگونه شبها بهمراه على (عليه‌السلام ) و حسنين سوار بر مركبى شده و به در خانه اين و آن مى‏رود. او خود را در جامعه‏اى مى‏يابد كه مردم آن، گرفتار استضعاف فكرى هستند وگمان دارند كار از كار گذشته و بايد تسليم رأى شيخين باشند و فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏خواهد آنان را بيدار كند.

در رفع دردمندى‏ها

او از كسانى است كه مردم را بر خود مقدم مى‏دارد. گدائى در درد و گرسنگى مى‏نالد غذاى خود را به او مى‏دهد. برهنه‏اى از بيجامگى شكوه دار د و فاطمه (عليه‌السلام ) با عطايش شكوه او را فرو مى‏خواباند. كودكى يتيم را به نزد او مى‏آورند كه بعلت نداشتن پدر، كوكان او را به بازى نمى‏گيرند (چون در آن روزگار اين تصور غلط شايع بود كه يتيمان افرادى آفت زده‏اند، و همگامى و هم قدمى با آنها سبب سرايت بدبختى خواهد شد) فاطمه (عليه‌السلام ) او را مى‏شويد و بر سر و مويش به رسم آن روز روغن مى‏مالد، لباس نو بر تن او مى‏پوشاند و او را به پيامبر بر مى‏گرداند.(12) دلش به اين خوش است كه اين كودك در ميان ديگر كودكان مى‏تواند وارد شود، و با لباس نو و با انتساب به پيامبر مى‏تواند سر و گردن افرازد و خود را شادمان نشان دهد.

اوامين امت و راز دار وقايعى است كه براى او اتفاق افتاده آن را وسيله‏اى براى تازه كردن درد ديگران قرار نمى‏دهد و حتى درد خود را از على (ع) مخفى مى‏دارد. و هم اگر رازى از ديگران بشنود سعى دارد آن را حفظ كند و آبروى كسى را به خطر نيندازد او در اصلاح امور مردم، در رفع مشكل چنان است كه حتى دنيا را جاى آرامش و سكون نمى‏شناسد و در احقاق حق و ابطال باطل نرمش و انعطافى را نمى‏پذيرد مگر آنكه پاى مكتب و مذهب در ميان باشد.

انديشه نجات مردم

فاطمه (عليه‌السلام )دائماً در انديشه نجات مردم است، نجات‏شان از درد كشيدن و صدمه ديدن و نجات شان از آزارها و اذيت‏ها، نجات‏شان از جهل و غفلت و نجات‏شان از استضعاف‏ها، از حدود ده سالگى (بنا به روايات مشهور و يا بيشتر) به ميدان جنگ رفت و به پرستارى زخمينان ومرهم نهادن بر جراحات شان اقدام كرد و ما نمونه آن را در ميدان احد مى‏بينيم. او اين كار را تا پايان عمر، با رعايت الاَهمّ و فالاَهمّ، و به تناسب شرايط و موقعيت انجام مى‏داد.

او در پى نجات مردمى است كه از لحاظ انديشه در محدوديت و كوته بينى هستند، نظام تبليغاتى و اقتصادى روز آنها را گرفتار كرده است. نگرانى از گرفتارى‏هاى بعد و سرانجام عذاب امت دارد، مى‏خواهد شرايطى فراهم آورد كه مردم قرين زحمت و محنت نشوند و به عذابهاى امم پيشين گرفتار نيايند. بدين سان مردم را از عواقب كار و بدعث خائنان هشدار مى‏دهد.

او در خطبه‏اش در مسجد به همين نكته اشاره دارد كه: من پايان كار را نگرانم و هم چون پدرم شما را از عذاب خدا بيم مى‏دهم. به انتظار بنشينيد تا ميوه درختى را كه خود كشته‏ايد بچينيد و كيفركارى را كه خود انجام داده‏ايد ببينيد...(13)

آرزوى نجات مردمى كه آينده‏نگرى نداشتند و نمى‏توانستند نقشه شوم خصم را تقويم كنند خود از عوامل مهم دل آزردگى و احساس رنج فاطمه (عليه‌السلام ) بود. درگيرى او با دستگاه ارتجاعى و محاكمه روز به همين خاطر بود. شخصيت حقيقت پرست فاطمه (عليه‌السلام ) اجازه نمى‏داد كه در برابر اين وقايع وجريانات بى‏تفاوت باشد.

بخشش‏ها و دستگيرى‏ها

نخست به اين نكته توجه كنيد كه فاطمه (عليه‌السلام ) در عين امكانات ناشى از درآمدهاى گوناگون، جامه‏اى و چادرى وصله‏دار مى‏پوشيد، آن چنانكه ديدار اين امر براى افرادى چون سلمان غير قابل تحمل بود.(14) ولى گذشت وايثار او بيش از حد و اندازه ثروتمندان و افراد متمكن بود. چنان بر خود تنگ گرفته بود كه پيامبر وقتى بر او و فرزندانش وارد شد و بى رمقى ناشى از گرسنگى شان را دريافت فرياد زد واغوثاه، اهل بيت محمد يموتون من الجوع، اهل بيت محمد از گرسنگى در حال مرگند...

عايدى ناشى از فدك، درآمد ناشى از پشم ريسى را بين تهيدستان بنى هاشم و مهاجرين تقسيم مى‏كرد، بدون اينكه منّتى بر آنان داشته باشد و در اين كار تا حدى به پيش رفت كه آيه ايثار درباره‏شان آمد( و يوثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة ) (15) اگر چه خود نيازمند باشند باز هم به ايثار مى‏پردازند. او در قرآن بدين وصف ناميده شد كه غذا را ازگلوى خود درآورده و به گدا و يتيم و اسير مى‏دهند.(16)

عربى در مسجد وارد بر پيامبر مى‏شود و از او چيز براى رفع گرسنگى خواست. رسول خدا او را با بلال نزد فاطمه (عليه‌السلام )فرستاد. فاطمه (عليه‌السلام ) پوست تختى را كه حسنين بر آن نشسته بودند به او داد كه ببر و كارت را بساز. عرب گفت پوست راچه كنم - گرسنه‏ام.

فاطمه (عليه‌السلام ) گردنبندى در بساط خود داشت كه دختر عمويش (دختر حمزه) به او داده بود - آن را به فقير بخشيد آنرا به مسجد آورد و در حضور پيامبر آن را به عمار فروخت وبهاى 20 دينار و دويست درهم و بُردى يمانى و هزينه‏هاى سفر. پيامبر فرمود فاطمه (عليه‌السلام ) را دعا كن. گفت خداوندا به فاطمه (عليه‌السلام ) عنايتى كن كه هيچ چشمى آن را نديده و هيچ گوشى آن را نشنيده باشد. وپيامبر آمين گفت.(17) و البته عمار آن را به پيامبر و پيامبر آن را به فاطمه (عليه‌السلام ) بخشيد.

دعاى به مردم

اين حداقل تلاشى بود كه فاطمه (عليه‌السلام ) درباره مردم انجام مى‏داد و آن دعاى به مردم بود. فاطمه (عليه‌السلام ) زنى ستايشگر و اهل دعا بود. و از دعاهاى او اين است سپاس خداوند را در هر حمد و ذكر و شكر و صبر و نماز و زكوة و قيام و عبادت و سعادت و بركت است. (الحمد الله على كل حمد و ذكر و شكر و صبر و صلوة و زكوة و قيام و عبادة و سعادة و بركة..(18) ).

امام مجتبى (عليه‌السلام ) در بيان نماز شب مادر، از دعاى او به مردم سخن مى‏گويد كه افراد را به اسم دعا مى‏كرد و ازگرفتارى‏ها، درماندگى‏ها و بدهكارى‏شان از خدا رفع مشكل مى‏خواست.(19) اومردم را دوست داشت و مى‏خواست دل شان آرام باشد و در زندگى خود مشكلى نداشته باشند.

او حتى براى سراى ديگر انسانها هم مى‏انديشيد و مى‏خواست آنها بهشتى شوند. بخشى مهم از تلاش‏هاى فاطمه (عليه‌السلام ) براى بهشتى كردن مردم بود. به پدر گفته بود اين آرزو را دارم ازخداى تبارك و تعالى بخواهى كه مهريه مرا شفاعت گنهكاران امتت قرار دهد و دراهمى را كه از على (عليه‌السلام ) بابت مهريه‏ام گرفتى به او برگردان... و تدعوا الله ان يجعل مهرى الشفاعة فى عصاة امتك(20) .

اينان ازكسانى بودند كه اگر مشكلى براى‏شان پيش مى‏آمد آن را در راه خدا براى خويش تحمل مى‏كردند و دل شان براى مردم مى‏طپيد. درد و رنج مردم را روا نمى‏دانستند - و گرنه دليلى نداشت كه اشك فاطمه (عليه‌السلام ) از ديدار يتيمان دردمند مردم جارى شود و براى فقيرى، تنها موجودى خود را هبه كنند.

پاداش فاطمه (عليه‌السلام )

اينكه خداوند در ازاى چنان خدمات و صبرى به فاطمه (عليه‌السلام ) و خاندان او چه پاداشى عنايت مى‏فرمايد مسأله‏اى است كه ما را توان ادراك آن نيست. بر اساس پاره‏اى از روايات، و هم بر مبناى آيات روشنى قرآن به بخشى ازآن پاداش‏ها آگاهيم از جمله حديثى است كه عبدالله ابن مسعود در تفسير اين آيه ازپيامبر نقل مى‏كند:

( انى جزيتهم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون ) (21) يعنى جزيتهم بالجنة اليوم بصبر على بن ابى طالب، و فاطمة، و الحسن و الحسين فى الدنيا على الطاعات و على الجوع و الفقر و بما صبروا على المعاصى و صبرو اعلى البلاء لله فى الدنيا انهم هم الفائزون و المناجون من الحساب(22) - آيه مى‏گويد آنها را بخاطر صبر ومقاومت‏شان پاداش خواهم داد و آنها راستگارانند. تفسير آن آيات گويد يعنى امروزآنها را به صبر على (عليه‌السلام ) و فاطمه (عليه‌السلام ) و حسن و حسين (عليه‌السلام ) در دنيا در طريق طاعات، و به صبر بر گرسنگى و فقر، و به صبر درخوددارى از معاصى و به صبر در بلاء و مصيبت‏هائى كه براى خدا در دنيا متحمل شده‏اند پاداش بهشت خواهم داد آنان رستگاران و نجات يافتگان از حسابند.

آرى بهشت مشتاق لقاى چنين زنى است پيامبر (ص) فرمود اشتاقت الجنة الى اربع من النساء بهشت مشتاق ديدار چهار زن است: مريم دختر عمران، آسيه همسر فرعون، خديجه دختر خوُيلد كه همسر پيامبر در بهشت است،و فاطمه (عليه‌السلام ) دختر محمد (ص)(23) فاطمه (عليه‌السلام )بمناسبت خدماتش در اسلام محبوب خدا و پيامبر بود و هم در دوران حيات و پس ازوفاتش در دل مؤمنان جاى داشت و محبت اورا در قلب خود جاى مى‏دهند.