در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)9%

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26813 / دانلود: 4480
اندازه اندازه اندازه
در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

فصل ۲: مقام و رتبت فاطمه

مقدمه

سخن از فاطمه (عليه‌السلام ) است، شخصيتى كه جلالت و بزرگى او در قالب مفاهيم و الفاظ نمى‏گنجد. و افراد عادى بشر را توان آن نيست كه در شأن و عظمت او سخن گويند. درجه رشد او، و شأن كمالات او را خدا مى‏شناسد، و رسول خدا (ص) و همسر گراميش امير مؤمنان (عليه‌السلام ) و بس، ديگران را نرسد از كنه معرفتش سردر آورند. در اين صورت ما را چه توان و امكانى است كه در شأن او سخن گوئيم؟ آنچه را كه ما مى‏گوئيم و ديگران پيش از ما درباره او گفته‏اند در حد عرض ارادتى است نه تعريف واقعى، و تازه به همانگونه كه مى‏بينم و با تعريف ناقصى كه از او در دست است فاطمه (عليه‌السلام ) را بتى ساخته‏اند كه بشريت بايد در برابرش زانو زند. او را فرشته‏اى تصوير كرده‏اند كه ديگران بايد به تقديس او بپردازند.

بيان ما از شأن و جلال فاطمه (عليه‌السلام ) و عظمت و فضائل او در حد فهم و ادراك محدود ماست و آن هم بدان اميد است كه باشداز آسمان ولايت او روزنه‏اى در انديشه و روان پديد آيد، دل مان به نور وجودش روشن گردد و درس آموزى از او ما را در برابر حوادث روزگار مقاوم سازد. و گرنه بگفته فاضلى شاعر به اين نكته واقفيم كه:

اتريدان تحصىفضائلفاطمه(عليه‌السلام )

نفدالحساب وفضلهالم ينفد(۳۰)

آيا تو مى‏خواهى فضائل فاطمه را بشماره در آورى‏

شمارش و حساب بپايان مى‏رسدولى فضل او پايان نمى‏يابد.

مظهرى از انسان كامل

اگر بخواهيم فاطمه (عليه‌السلام ) را در عبارتى كوتاه معرفى كنيم، خواهيم گفت او همان انسان كاملى است كه قرآن و روايات چهره آن را تصوير كرده‏اند. زنى است كه مى‏توان گفت مثَل اعلاى نفْس بشرى است و مظهر صفات و اسماى الهى. از معدود زنانى است كه توانسته است به مرحله كمال انسانى دست يابد. قاضى بيضاوى در تفسير خود مى‏نويسد:

- عن النبى عليه الصلوة و السلام: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الا اربع: آسيه بنت مزاحم، مريم بنت عمران، خديجه بنت خويلد، فاطمه (عليه‌السلام ) بنت محمد (ص)(۳۱) رسول خدا كه درود و رحمت خدا بر او باد فرمود در مراحل رشد و تكامل انسانى مردان بسيارى به مرحله كمال مقدر خود رسيده‏اند ولى از زنان جز چهار تن به آن مقام دست نيافته‏اند و آن چهار آسيه، مريم، خديجه و فاطمه (عليه‌السلام ).

او برترين بانوى اسلام و سيده زنان عالم است. گوهرى تابناك در منظومه و رشته نسل پيامبر است و فرشه‏اى است از ملكوت اعلى. او همسر شهيد است و امام شهيدان، تربيت كننده نسل شهيد است و خود زن شهيده، واجد كمالات انسانى است و نمونه تربيت محمد (ص).

او تنها زنى است كه از همان آغاز حيات و تشكّل، براساس اصول متعالى اسلام و ارزشهاى اسلامى رشد و پرورش يافته و به درجه‏اى رسيده است كه او را در عالم زنان همتائى و در عالم مردان كفى جز على (عليه‌السلام ) نبوده است. سرمايه‏گذارى‏هاى تربيتى پيامبر (ص) درباره او ثمر داد و كوشش‏هاى خود او نيز عاملى مهم در رشد او بحساب مى‏آمده است.

در وصف او

فاطمه (عليه‌السلام ) را به اوصاف و القابى ستوده‏اند كه ما بخشى از آن را در بحث پيشين ذكر كرده‏ايم و البته در قالب القاب و اسماء و تعابير، ولى مى‏توانيم مراتبى را بشرح زير بر آن بيفزائيم و متذكر شويم كه او:

ولىّ خداست، محل اسرار ربٌ العالمين است، دختر ولىّ خدا پيامبر است و همسر ولىّ ديگر خدا اميرمؤمنان (عليه‌السلام ) و مادر اولياى خدا از حضرات ائمه و معصومان است.

او ذخيره بزرگ الهى و ذخيره‏دار حجت خداوند است. نور چشم رسول است، دُردانه خديجه كبرى است، معجزه تربيت محمد (ص) است و پرورنده امامان و حجت‏هاى الهى، مهدى (عليه‌السلام ) ذخيره امت و بقية الله فى الارض از فاطمه (عليه‌السلام ) پديد، فاطمه (عليه‌السلام ) مظهر است، مظهر عفت، مظهر طهارت نفس، مظهر تقوا، مظهر حلم و متانت، مظهر ادب، مظهر خدمت، مظهر شجاعت، مظهر عصمت، مظهر مظلوميت، مظهر حق‏طلبى، مظهر مبارزه و سياست، مظهر عبادت، مظهر عشق به خدا، مظهر رحمت و مظهر اشك و آه و ناله، مظهر عصيان عليه ظلم و تجاوز و مظهر قهر عليه دشمنان خدا.

برترى او از فرشتگان و انبياء گذشته

فاطمه (عليه‌السلام ) انسان است ولى تعبيرات ديگران، از جمله رسول خدا (ص) درباره او تعبير فرشته‏اى است در صورت انسان. رسول خدا (ص) فرمود: فاطمة خلقت حوريه فى صورة انسية(۳۲) و براساس پاره‏اى از ديگر روايات او فوق فرشته است و حتى فرشتگان در خدمت او بودند، و از انفاس قدسيه‏اش بهره مى‏گرفتند.

كدام فرشته است كه خداى را چون فاطمه (عليه‌السلام ) با تمام وجود پرستيده باشد؟ و با آن همه علم و ايمان و اخلاص در پيشگاه او به خضوع و خشوع بايستد؟ و كدام فرشته است كه پيك الهى در ورود به آستانش از او اجازه بطلبد؟ روايات و اسناد ما نشان مى‏دهند كه از حتى از فرشتگان مقرّب خداى هم برتر است و حتى فرشته مرگ در زمان رحلت رسول خدا (ص) بايد از او اجازه ورود بطلبد.

به نص بسيارى از احاديث و روايات فاطمه (عليه‌السلام ) از بسيارى از انبياى گذشته افضل بود، و حتى روايات ما در اين زمينه استثنائى قائل نشده‏اند. پاره‏اى از روايات گويند كه پيامبران حتى همشأن و همتاى فاطمه (عليه‌السلام ) در ازدواج نبودند و اگر على نبود براى فاطمه (عليه‌السلام ) كفوى نبود.

كوشش و تلاش انسان‏ها زمينه‏ساز او جهاست و انسان در سايه آن تلاش‏ها مى‏تواند قدرت توان گيرد. به پرواز در آيد در آدمى قدرت سيرى است از منهاى بينهايت تا باضافه بينهايت. آنجا كه جاى رشد است اگر آدمى در آن گام نهد تا اعلى عليين به پيش مى‏رود، و به جائى مى‏رسد كه فرشته وحى گويد لودنوت انملة لا حترقت اگر به ميزان گام مورچه‏اى قدم فراتر گذارم خواهم سوخت (به جايگاه بلند( ثمّ دنى فتدلى فكان قاب قوسين اوادنی ) (۳۳) برسد).

و آنجا كه جاى سقوط است اگر در آن افتند تا اسفل سافلين سقوط خواهند كرد (ثم رددناه اسفل سافلين) و در گزينش دو مسير حق انتخاب با خود انسان است.

فاطمه (عليه‌السلام ) راه اول را برگزيد و همسر نوح طريق دوم را و ديگر انسانها هم در بين دو مسيرند يا به اين نزديكترند و يا به آن.

در حسب و نسب

فاطمه (عليه‌السلام ) از تبار پاكان و نيكان است، از اصلاب شامخة و مطهره‏اى پديد آمده كه هرگز آلودگى‏هاى جاهليت آن را نيالوده است، از نطفه‏اى پديد آمد كه مايه اوليه آن را غذاى بهشتى تشكيل مى‏داد و در رحمى پرورش يافت كه هرگز وسوسه غذاى شبه ناك در جريان خون او وارد نشد.

من مثل فاطمه الزهراء فى نسب‏

وفى فخار وفى فضل و فى حسب‏

والله فضلها حق و شرفها

اذ كانت ابنة خير العجم و العرب‏

در جنبه حسب و نسل و فضل و افتخار چه كسى مى‏تواند چون فاطمه (عليه‌السلام ) باشد. او دختر بهترين افراد عرب و عجم است و خداوند است كه او را اشرف و افضل قرار داده است و او را حقاً چنين برترى و شرافتى بر ديگران است و دختر بهترين افراد عجم و عرب است.

او وارث انبياء، از سلاله ابراهيم، آن پيامبر بت شكن و از نسل اسمعيل ذبيح آن قربانى راه صفا و اخلاص و از نسل خاتم انبياء سيد رسولان و هم انس و همسر سيد اوصياست، پدر سر سلسله انبياى الهى و مصداق و شأن لولاك لما خلقت الافلاك است و وضع مادر را هم ديده‏ايم كه سيدة نساء العالمين بود. و خود هم اولين بانوى اسلام است.

در شأن خاندانش پيامبر فرمود:

- يا فاطمة منا خير الانبياء و هو ابوك اى فاطمه (عليه‌السلام ) بهترين پيامبران از ماست و آن پدر تست.

- و منا خير الاوصياء و هو بعلك بهترين اوصياء از ماست و آن شوهر تست.

- و منا خير الشهداء و هو حمزة عم ابيك بهترين شهيدان از ماست كه آن حمزه سيدالشهداء عموى پدر تست.

- و منها من له جناحان يطير بهما فى الجنة حيث شاء و هو جعفر ابن عم ابيك. و از ما شهيدى است كه او را در بهشت دو بال است كه به وسيله آن در بهشت بهر كجاى كه بخواهد پرواز مى‏كند و آن جعفر پسر عموى پيامبر تست.

و منا سبطا هذه الامة و سيد شباب اهل الجنة الحسن و الحسين و هما ابناك از ما دو سبط پيامبر اين امتند كه سيد جوانان اهل بهشتند و آن حسن و حسين دو پسر تواند.

و اللذى نفسى بيده منا مهدى هذه الامه و هو من ولدك و قسم به آنكس كه جانم در دست اوست مهدى اين امت از ماست و او از فرزند تست.(۳۴)

جايگاهش نزد پيامبر:

فاطمه (عليه‌السلام ) را نزد پيامبر احترامى عظيم بود بسى فراتر از احترام پدرى به دخترش و اين بگونه‏اى بود كه حيرت ديگران را بر مى‏انگيخت او با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را مى‏بوسيد و به گفته عايشه هرگاه كه فاطمه (عليه‌السلام ) بر پيامبر وارد مى‏شد رسول خدا به احترامش از جاى بر مى‏خاست و پيشانى او را مى‏بوسيد.

(۳۵) و يا در حين ورود از او جداً استقبال مى‏كرد و يا در حين خروج از محضرش مشايعتش مى‏فرمود.

در شأن وصف فاطمه (عليه‌السلام ) و در انتساب او بخودش پيامبر كلمات والا و عجيب بكار مى‏برد. گاهى مى‏فرمود فاطمه (عليه‌السلام ) يك شاخه گل است (ريحانه)؛ زمانى مى‏فرمود فاطمه (عليه‌السلام ) پاره تن من است (بضعة مِنّى)، و گاهى مى‏فرمود فاطمه (عليه‌السلام ) عزيزترين مردم به نزد من است.(۳۶)

يا مى‏فرمود هر كه فاطمه (عليه‌السلام ) راشادان كند مرا شادان كرده است، و هر كه فاطمه (عليه‌السلام ) را بيازارد مرا آزرده است، با اين اضافه كه شادى و غضب من، يا محبت و آزارم،همانند محبت و آزار خداوند است، حتى در پاسخ به سؤال فاطمه (عليه‌السلام ) و على از پيامبر كه كدام محبوبتر و عزيزترند فرمود فاطمة احبُّ الىَّ منك و انت يا علىُّ اعزّ علىّ منها(۳۷) فاطمه (عليه‌السلام ) از تو نزد من محبوبتر است و تو اى على از فاطمه (عليه‌السلام ) نزد من عزيزترى.

و اين گونه سخنان از يك سو شأن فاطمه (عليه‌السلام ) را نشان مى‏دهد و از سوئى ديگر درس تربيتى است براى پدران و مادران در رابطه با دخترشان كه او را بحساب آورند و وزن و قدر او را كمتر از پسر ندانند، تعصبهاى ناروا را درباره دختران ناديده گيرند و... ضمن اينكه اين سخن انسان مى‏تواند نوعى پيشگيرى از جرأت خصم بر فاطمه (عليه‌السلام ) باشد تا به او جسارتى نكنند و يا شأن او را نزد همسر بالا برند و...

فاطمه (عليه‌السلام ) مصداق آيات

براساس اسنادى كه در دست و مورد قبول و اتفاق فريقين است فاطمه (عليه‌السلام ) مصداق آيات متعدد قرآن است كه ما را توان آن نيست همه آنها را احصاء كرده و به شرحش بپردازيم. ذيلاً به چند مورد آن اشاره مى‏كنيم و اين جمله را هم مى‏افزائيم كه نكته‏اى ظريف است. فاطمه (عليه‌السلام ) مصداق آيات قرآن است و نسل و ذريه‏اش مصداق تفسيرى آن‏ها و اين پيوندى ملكوتى بين قرآن و فاطمه (عليه‌السلام ) و ذريه اوست.

اما آن آيات

۱- مصداق آيه قدر:

امام صادق (عليه‌السلام ) در تفسير و معنى آيه( انا انزلنا فى ليلة القدر ) ،(۳۸) فاطمه (عليه‌السلام ) را معنى آن دانسته و مصداق كسى مى‏داند كه در شب قدر نازل شده.

۲- مصداق خير كثير:

خداى در قرآن او را كوثر يا خير كثير ناميدو اساس نزول آن كوتاه كردن شر سخن مشركان از سر پيامبر بود. او مصداق آيه( انا اعطيناك الكوثر ) (۳۹) است و شماتت كنندگان پيامبر مصداق ابترند، فاطمه خير كثير است و مجسمه خير، استوانه بركت است و اسطوره بالندگى.

۳- مصداق آيه نسائنا:

در داستان مباهله كه بين پيامبر (ص) و مسيحيان نجران پديد آمد، سرانجام قرار شد طرفين ادعا، خود با زنان و فرزندان خويش براى نفرين متقابل حاضر گردند تا ناحق در معرض خشم و لعن خدا قرار گيرد. در آن روزگار زنان گرانقدرى در دنياى اسلام حضور داشتند مثل صفيه عمه پيامبر، اسماء همسر ابوبكر، ام هانى و ديگران، ولى هيچكدام مصداق نسائنا قرار نگرفتند.

رسول خدا (ص) فاطمه (عليه‌السلام ) را بعنوان الگوى زن و مصداق و نماينده كلى زنان اسلام و بر اين اساس نام او را در قرآن در قالب( نسائنا ) (۴۰) ثبت داد. و هم بر اين بنيان جايگاه قربى براى زن معين كرد كه بر خلاف طرز فكر معهود بود.

۴- مصداق آيه تطهير:

او مصداق آيه( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً ) (۴۱) در قرآن است. در كتاب صواعق المحرقه، تفسير طبرى، و كتب ديگر از رسول خدا نقل شد كه اين آيه درباره من و على (عليه‌السلام ) و حسن و حسين و فاطمه(۴۲) (عليه‌السلام ) نازل شده است(۴۳) و طبرى در تفسير خود ۱۵ روايت به سندهاى مختلف در اين باره ذكر مى‏كند.

۵- مصداق اهلبيت:

او مصداق كامل اهل‏بيت رسول خداست.(۴۴) كه در دامان وحى پرورش يافته و اهل عصمت و تقوا مصون از لغزش، و كاملترين افراد اهلبيت و عزيزترين آنها در نزد رسول خدا (ص) است.

۶- مصداق آيه ايثار و اطعام:

او مصداق آيه شريفه قرآن است كه:( و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة ) (۴۵) و مصداق آيه( و يطعمون الطعام على حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً ) (۴۶) .

اوست كه به همراه على و فرزندان خود و فضه افطارى خود را در راه خدا داد و با آب روزه را افطار كرد و اين عمل تا سه روز پى در پى ادامه يافت.

۷- مصداق نگهدارى خود از آتش:

فاطمه (عليه‌السلام ) براساس نامش و طبق سنى كه ذكر شد از آتش دوزخ دور و بر كنار معرفى شد: (فصلمت عن النار.) اما آيه قرآن در اين مورد صريح‏تر است زيرا به اتفاق فريقين او مصداق آيه( فوقيهم الله شر ذلك اليوم ) (۴۷) است. و اين نشان مى‏دهد كه دورى از عذاب خدا لياقت، انسانيت و عبادت مى‏خواهد و ربطى به زن يا مرد بودن ندارد. و اين برخلاف انديشه رايج بود كه زن همكار شيطان است و اهل دوزخ است.

۸- مصداق ذى القربى:

او از نظر خويشاوندى دختر پيامبر و نزديكترين خويشاوند اوست. پس مصداق همان ذى القربائى است كه در قرآن مودت او درخواست شده( قل لا اسالكم عليه اجراً الا المودة فى القربى ) (۴۸) جز فاطمه (عليه‌السلام ) چه كسى است كه خون پيامبر را در رگهاى خود داشته باشد و بضعه رسول و پاره تن او باشد؟ از او خويشاوندتر كيست؟

۹- آيات ديگر

او هم چنان براساس روايات متعدد ديگر مصداق آيات زير است:

- آيه شريفه( والقمر اذا تليها ) (۴۹) آيه و جمع الشمس و القمر در امر ازدواجش(۵۰) آيه( ان الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافوراً ) (۵۱) مصداق آيه( مرج البحرين يلتقيان ) (۵۲) و...

نظرى به روايات

روايات ما كه در شأن و مقام فاطمه (عليه‌السلام ) آمده و از نظر كثرت به حد تواتر رسيده‏اند چنان بسيارند كه احصاء آنها خود مجلداتى را مى‏طلبد و اين روايات تنها از يك منبع و راوى ذكر نشده و يا تنها از سوى شيعيان نيستند كه اهل سنت نيز در اين زمينه داد سخن داده‏اند و كتب آنها پر است از اينگونه روايات.

اگر بناى اظهار و بررسى باشد مى‏توان آنها را بدسته‏هائى تقسيم كرد از آن جمله رواياتى كه از سوى پيامبر در شأن فاطمه (عليه‌السلام ) ذكر شده‏اند در يك گروه، و رواياتى كه از سوى على (عليه‌السلام ) يا ديگر امامان ذكر شده‏اند هر كدام در يك گروه، و رواياتى كه از سوى صحابه و موافق و مخالف ذكر شده‏اند هر يك در دسته‏اى و گروهى ديگر. و در اين بحث ما را توان ذكر آنها نيست.

رسول خدا (ص) فرمود فاطمه (عليه‌السلام ) بهترين زنان اهل بهشت است.(۵۳) و هم به او فرمود: يا فاطمه، ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين(۵۴) اى فاطمه (عليه‌السلام ) خداى ترا برگزيد و مطهرت گردانيد و ترا بر زنان جهان برترى داده و گزينش و انتخاب كرده است.

و هم فرمود: دخترم فاطمه (عليه‌السلام )، سيده زنان ازگذشتگان و آيندگان است. فأمّا انبنتى فاطمه فانها سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين.و يا در سخن ديگرى فرمود او از همه زنان جهان برتر است.(۵۵) و يا فرمود كه او سيده نساء اهل الجنه است و اين تعريف‏ها نوعى درس آموزى هستند به مردم كه ديگران دريابند به چه كسانى متوسل شوند و از چه كسانى براى زندگى الگو گيرند.

سخن ديگران درباره فاطمه (عليه‌السلام )

ما از زبان حضرات معصومانعليهم‌السلام درباره فاطمه (عليه‌السلام ) بحث نكنيم كه آنها جاى خود دارند از ديگران بگوئيم و از جمله از عايشه همسر پيامبر (ص) كه مى‏گفت كسى را نديدم از فاطمه (عليه‌السلام ) راستگوتر باشد جز پدرش.(۵۶) ابن ملقن گويد عايشه سر فاطمه (عليه‌السلام ) را بوسيد و گفت اى كاش من موئى بر سر تو بودم.(۵۷)

ابوبكر پس از وفات پيامبر در برابر سخنان و احقاق حق فاطمه (عليه‌السلام ) از او، در مقام پاسخ گفت: انت معدن الحكمة و موطن الهدى و الرحمة، و ركن الدين و عين الحجة(۵۸) تو معدن حكمتى، مركز هدايت و رحمتى، ركن و اساس دين و عين محبت خدائى...

(البته ما فعلاً وارد اين بحث نمى‏شويم كه اگر فاطمه (عليه‌السلام ) براستى چنين بود پس چرا در رابطه با سخنان در خواستهاى او موضع خلاف در پيش گرفتند؟ چرا كتك زدن او را دستور داده و يا لااقل در برابر صدمه و آزارش سكوت كردند و دم بر نياوردند آرى آنجا كه پاى مطامع و منافع در ميان باشد، درخت شرف را مى‏سوزانند و حتى تنها يادگار رسول خاتم سيلى مى‏خورد و ديگران خاموش مى‏مانند...)

تعبيرها از فاطمه (عليه‌السلام )

تعبيراتى كه از فاطمه (عليه‌السلام ) در دست است بگونه‏اى است كه حكايت از مقام و عظمت والاى او دارند.براساس روايات متعدد عبارات و كلماتى در شأن او بسيار و از آن جمله است:

او فاضله است، عليمه است، محدثه است (يعنى فرشته سخن مى‏گويد) معصومه است و محصوره از گناه، رشيده است، شهيده است بمعناى خاص و عامش، كنيز خداست،واجد بوى بهشت است، مدافع حق است و حق طلب، مادر امامان است،ادامه شجره نبوت است تقيه و نقيه است، پاره تن پيامبر، يا بضعة رسول است، سيده زنان است، و...

فاطمه (عليه‌السلام ) رابرتر از مريم دانسته‏اند زيرا كه مريم مادر يك عيسى است و فاطمه (عليه‌السلام ) مادر ۱۱ امام معصوم، كه عيسى فرزند مريم در عين نبوت بايد در پشت سر مهدى او نماز بگذارد. امام صادق (عليه‌السلام ) فرمود خداوند فرمود از نور فاطمه (عليه‌السلام ) امامانى پديد آوردم كه به امر من قيام كنند و افراد را بحقم هدايت نمايند.(۵۹) و از اينگونه تعبيرات درباره او بسيارند، كه برخى از آنها صفات موهبتى هستند و برخى ديگر صفات مكتب و زنان ما با بهره‏گيرى از جنبه الگوئى او مى‏توانند بسيارى از صفات مورد انتساب فاطمه (عليه‌السلام ) را بدست آورند و يا لااقل قدم در جاى قدم او بگذارند. او طاهره است و از هر آلودگى و ناپاكى به دور است. و زن مى‏تواند طاهره باشد بشرطى كه راه فاطمه (عليه‌السلام ) را طى كند، در برابر وقايع و جريانات و در مشى‏ها و حركت‏ها و در برخورد با نامحرم چون فاطمه (عليه‌السلام ) موضع گيرد.

شرف و افتخار فاطمه (عليه‌السلام ):

شرف و افتخار فاطمه (عليه‌السلام ) در اين است كه از همه گسسته و به خدا پيوسته است، بنده حق است و تسليم او، عابده‏اى است بى مانند كه با تمام وجود به پرستش خداى پرداخته است. در پيشگاه حكم و فرمان الهى كالميت بين يدى الغسال است تنها و تنها در پى آن است دريابد كه خداوند از چه چيز خرسند است، چه امرى به نظر او مبغوض است، رضايتش در چيست؟ سخطش در كدام عمل و رفتار؟ و او همان را مورد عنايت قرار دهد.

فاطمه (عليه‌السلام ) در سايه بندگى خدا خير نساء اهل الجنة(۶۰) شد، و به همين خاطر افضل نساء اهل الارض بحساب(۶۱) و در سايه چنين امرى است كه نور او از نور عظمت خدا مشتق مى‏شود.(۶۲) و رهيابى‏ها در سايه ادامه راه اوست و افضليت در سايه بهره‏مندى از هدايت او، و بهترين زن بودن در سايه پذيرش جنبه الگوئى او.

فاطمه (عليه‌السلام ) در سايه بندگى خدا به درجه‏اى رسيده كه مى‏تواند عزيز خدا باشد و ميوه دل پيامبر به حساب آيد، همتا و همراز على باشد و همپرواز با سيد اوصيا و سرانجام، ميزان و معيار سنجش حق و باطل، و كفر و ايمان براى ديگران گردد. فاطمه (عليه‌السلام ) يك محك انسانيت و فضيلت است و زنان ملاك اعتلاء و انحطاط خود را براساس او بايد در نظر گيرند. رمز عظمت را در او بايد بجويند و سعادتمندى را در گروه ادامه راهش بدانند.

فاطمه (عليه‌السلام ) آبرومند درگاه خداوند است، و اين آبرو را در سايه اطاعت و تسليم خود به خدا پديد آورده و دانسته است كه عزت از آن خداست.( ان العزة لله جميعا ) (۶۳) و هم اوست كه بشرط زمينه سازى ما، عزت را براى ما مقدر مى‏سازد تعز من تشاء(۶۴) و فاطمه (عليه‌السلام ) كوشيد خود را در مسير عزت خدائى قرار دهد و عزيز گردد.

او دريافته است كه حكومت بر دلها در سايه سازش با خدا و پيوند با او حاصل مى‏شود، نه در سايه خود آرائى و نه در سايه فريب و نيرنگ. دلها را خداى مى‏گرداند نه مردم، صفاى باطن و رشد در سايه بندگى خدا بدست مى‏آيد نه در سايه دلقكى و موى افشانى و رنگ كارى و اين دريافت درسى مهم براى همه زنان در طول تاريخ است. و اگر زنى چون فاطمه (عليه‌السلام ) با خدا بسازد و در نزدش آبرويى پيدا كند، چنان خواهد شد كه پيامبر بجاى او بنشيند و گندم او را آسياب كند. و از او بوى بهشت استشمام كند.

مقام عصمت او

فاطمه (عليه‌السلام ) داراى مقام عصمت است(۶۵) بدين معنى كه معصومه است، يعنى محصوره از گناه، يعنى ممنوع و محفوظ از لغزش و انحراف و از اين ديد مى‏تواند الگو باشد. عصمت يك سبب شعورى است كه به هيچ وجه مغلوب نمى‏شود و از انواع شعور و ادراكى نيست كه ما با آن آشنائيم و از سنخ علوم و ادراكات متعارضى نيست كه قابل اكتساب و تعلم باشد.(۶۶)

پس در راه و روش فاطمه (عليه‌السلام ) اشتباه و لغزشى نيست. آيه تطهير هم او را از رجس و خطا دور معرفى مى‏كند و حديث معروف ان الله اصطفاك و طهرك...نيز آن را تأييد مى‏نمايد. البته مقام بصيرتش و ادراكش از جهان و ماسواى آن خود عامل ديگرى براى دورى او از لغزش است.

عصمت موجد صورت علمى ريشه‏دارى است كه پديد آورند. آثارى از اخلاق چون شجاعت، عفت و سخاوت است و مانع پديد آمدن جبن، خمود و شره، بخل، تبذير، تدبر و براين اساس فاطمه (عليه‌السلام ) داراى فضايل اخلاقى است به صورت كامل و مطلق و به دور از رذايل اخلاقى است آن هم در صورت كلى آن، او نه تنها تن به گناه نمى‏دهد، بلكه حتى ترك اولائى از او سر نمى‏زند. هرگز قول و فعلى را مرتكب نمى‏شود كه در آن شائبه ترك اولى و يا گناه باشد. بدين سان او در خورتر از هر كس در داشتن جنبه الگوئى است.

مقام علم او

فاطمه (عليه‌السلام )زنى عالمه است، عالمه‏اى كه بلا معلمه است(۶۷) ، معلم او خداست و علم موهبتى به او عنايت كرده در عين اينكه رسول خدا (ص) در مسؤوليت پدرى بالاى سر او بوده و راه رشد و آگاهى را براى او هموار كرده است. چه بسيارند سؤالات و پرسش‏هائى كه فاطمه (عليه‌السلام ) در طول مدت حياتش از پدر پرسيده و براى آنها پاسخ مناسب و عملى يافته است.

مقام علمى فاطمه (عليه‌السلام ) را در نحوه برخورد او نسبت به خود و ديگران، و نسبت به خداى جهان و پديده‏هاى آفرينش مى‏توان يافت، هم چنين در عرصه الهيات و در عرصه ادب و سخن تنها خطبه او در مسجد، آن هم در چنان حال و هوائى، كافى است كه او را فردى نمونه و زبده قلمداد كند و برترى و علو فكرى او را نسبت به ديگران نشان دهد.

- او در مقام دانش بجائى رسيد كه رسول خدا (ص) درباره‏اش فرمود فطمها اله تبارك و تعالى بالعلم و او در اين مقام همانند مقام عصمتش از انبياى پيشين پيش‏تر رفته است. چنين امرى نبايد استبعادى را پديد آورد زيرا آدمى در سايه بندگى خدا مى‏تواند به جائى رسد كه واجد سمع و بصر الهى گردد. كنت سمعه اللذى يسمع به و بصره اللذى يبصربه و براى انسانى واجد چشم و گوش خدائى سر در آوردن از حقايق و اسرار امرى عادى و طبيعى است.

مقام تقواى فاطمه (عليه‌السلام )

فاطمه (عليه‌السلام ) داراى ملكه تقواست و بدين خاطر همه گاه هشيار است كه معصيتى پديد نيايد و جز در مسير فضايل حركت نكند. هواى حق را بر هواى دل ترجيح مى‏دهد و در اين راه به جائى مى‏رسد كه براى افراد عادى جامعه قابل تعليل نيست. هم چون فردى عادى از پدر تقاضاى خدمتكارى مى‏كند، و بر خلاف آن درخواست پيامبر خدا به او تسبيح ويژه‏اى براى تكبير و ستايش خدا مى‏آموزد، و فاطمه (عليه‌السلام ) خدا را بر اين عطاى پيامبر سپاس مى‏گذارد.

عمل و رفتار فاطمه (عليه‌السلام ) بر خلاف مقتضاى تقوا نيست و بدين خاطر هرگز مرتكب امرى خلاف تقوى نيست، و هرگز اسير حرص و طمع نيست، از شأن و موقعيت خود، پدر، و همسر سوء استفاده نمى‏كند. در مسير خود دچار گمراهى و سردرگمى نمى‏شود.

- او راه تقوا را در پيش مى‏گيرد و در خور شأنى مى‏گردد كه خداى براى او راه در رُو و نجات از مشكل را كه در قرآن وعده داده است فراهم مى‏سازد( و من يتق الله يجعل له مخرجا ) (۶۸) شما در عالم انسانى كدام زن را سراغ داريد كه در تقوا بتواند همدوش و همگام فاطمه (عليه‌السلام ) باشد؟ پس وعده الهى درباره او محقق مى‏گردد.

- او سعى به هدايت‏طلبى و رهيابى مى‏كند و مى‏كوشد اهل هدايت و در معرض راهنمائى خدا واقع گردد. در نتيجه خداوند عوامل زيان و ضرر بخشى گمراهان را از ساحت او دور مى‏دارد.( عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذ اهتديتم ) .(۶۹) و اين هم وعده ديگر خداوند است كه فاطمه (عليه‌السلام ) خود را در معرض آن قرار مى‏دهد.

- و بالاخره او خود را با سر منشأ عزت و سرافرازى همگام مى‏كند و در نتيجه پيوند عزت براى او پديد آمده و مصداق اين آيه قرآن مى‏شود ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين در جنبه ايمان و باور داشت چه كسى در عالم زنان چون فاطمه (عليه‌السلام ) است؟ پس حق است كه عزت و آبرومندى از آن او باشد.

بخاطر عصمتش و مقام علميش همه حركات و مواضعش براساس حكمت بالغه الهى و خود در اين جنبه نيز الگويى تام و تمام است. ديگران هم وظيفه تبعيت از راه و رسم او را دارند و هم خود موظفند در مسيرى قرار گيرند كه حاصل آن رشد و كمال و دستيابى به بصيرتى براى يافتن راه خود باشد.

آبرويش نزد خدا

فاطمه (عليه‌السلام ) آن بنده‏اى است كه در نزد خدا آبروئى عظيم و پردامنه پيدا مى‏كند. تا حدى كه خداى به رضاى فاطمه (عليه‌السلام ) خرسند و به غضب فاطمه (عليه‌السلام ) غضبناك مى‏شود، ان الله يرضى لرضاء فاطمة و يغضب لغضبها(۷۰) و نمونه همين سخن در آثار ديگر روايات از اهل شيعه و سنت زياد بچشم مى‏خورد.(۷۱)

به امام صادق (ع) گفتند كه برخى اين حديث را باور ندارند - آيا قابل قبول است كه خداى از خشم فاطمه (عليه‌السلام ) بخشم آيد؟ امام فرمود چرا باور نمى‏داريد؟ آيا شما باور نداريد كه خداى از خشم بنده مؤمن بخشم مى‏آيد؟ فاطمه (عليه‌السلام ) نيز زنى با ايمان است و طبيعى است خداى از خشمش بخشم مى‏آيد.(۷۲)

فاطمه (عليه‌السلام ) در پيشگاه خدا و در سايه عبادت قرب و آبرو پيدا كرده و در مثال آبرومنديش اين بس كه براى او مائده‏اى آسمانى نازل مى‏شد آن هم، نه يكبار و دوبار، بلكه بصورتى مكرر. رسول خدا (ص) بهمراه على مرتضى بر او وارد شدند در حاليكه هر دو بمانند فاطمه (عليه‌السلام ) گرسنه بودند. ظرف غذائى گوارا در كنار او يافتند.

پرسيدند أنّى لكِ هذا؟ اين غذا از كجا پديد آمد؟ پاسخ داد من عندالله - از جانب خدا.(۷۳)

هم چنين اين سخن از سلمان است كه گفت به هنگامى كه فاطمة (عليه‌السلام ) در مسجد قصد نفرين كردن كرد و غضبناك شد. ديدم ديوارهاى مسجد مى‏لرزد. و امام باقر (عليه‌السلام ) فرمود به خدا سوگند اگر فاطمه (عليه‌السلام ) گيسو مى‏گشود و لب به نفرين باز مى‏كرد زمين اهل خود را فرو مى‏برد و يا عذاب بر مردم نازل مى‏شد و اين حقيقتى است كه پيامبر (ص) به فاطمه (عليه‌السلام ) فرمود: يا فاطمه ان اله عزوجل يغضب لغضبك و يرضى لرضاك(۷۴) .

مقام شفاعت

بخاظر آبرومنديش در پيشگاه خداوند فاطمه (عليه‌السلام ) داراى مقام شفاعت است، و اين سخنى است كه پيامبر درباره‏اش فرموده بود: جعل الله مهر فاطمة الزهراء شفاعة المذنبين من ام ابيها(۷۵) خداوند مهر فاطمه زهرا (عليه‌السلام ) را شفاعت گنهكاران امت پدرش قرار داد. (البته بدان شرط كه لايق و در خور شفاعت گردند).

امام باقر (عليه‌السلام ) فرمود: در قيامت كنار آتش دوزخ، براى مادر ما فاطمه (عليه‌السلام ) جايگاهى بلند است كه به منظور شفاعت و نجات دوستان مى‏ايستد و گنهكاران به دختر پيامبر پناه مى‏برند - و امام صادق (عليه‌السلام ) هم در تأييد اين سخن فرمود معنى خير كثير همين است و او نفع بسيارى را بخاطر آبرومنديش در پيشگاه خدا متوجه امت مى‏سازد.

در اين ادعا جاى تعجب و استبعادى نيست. خداوند اين چنين مى‏كند كه به بنده‏اى مقام عزت و شفاعت مى‏بخشد، بدون اينكه بنده‏اى را در آن امر مستقل و يا خود را در اين جنبه خلع يد كند. بر خلاف تصور گروهى كه آن را محال مى‏دانند اين دعوى مبناى قرآنى دارد بدينگونه كه:

جانها بدست خداست( الله يتوفى الانفس حين موتها ) (۷۶) ولى آن را در اختيار فرشته مرگ قرار مى‏دهد بدون اينكه آن حق را از خود سلب كند( قل يتوفيكم ملك الموت اللذى و كل بكم ) (۷۷) - در امر شفاعت( قل لله الشفاعة جميعا ) (۷۸) .

در عين حال به اين آيات توجه كنيد:( من ذاللذى يشفع عنده الا باذنه ) (۷۹) ( ولا يشفعون الا لمن ارتضى ) .(۸۰)

ديگر مقامات

ما را توان آن نيست كه همه كمالات او را در اين محدوه فكر كنيم. اوج رتبت و مقام او بحدى است كه هيچ پرنده تيزبالى به درك مقامش دست نمى‏يابد و چند بعدى بودن حياتش سبب مى‏شود كه اگر يك جنبه آن را مورد عنايت قرار دهيم از ديگر جنبه‏ها باز مى‏مانيم. ناگزير به صورت اشاره‏اى به مواردى از آنها را به صورت گذرا متذكر مى‏شويم:

- او از نور عظمت خدا خلق شده لان الله تعالى خلقها من نور عظمته،(۸۱) حوارء انسيه است و نطفه او از ميوه بهشتى است. و پيامبر بوى بهشت را از فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏شنيد(۸۲) شب قدر هزار ماه و فاطمه (عليه‌السلام ) تأويل شب قدر است(۸۳) ، و محور اهلبيت است(۸۴) و از زنان برگزيده جهان است (سيدة نساء اهل الارض)(۸۵) .

زهرا از صابرين است(۸۶) و بهشت براى فاطمه (عليه‌السلام ) خلق شده.(۸۷) و داراى مقام شفاعت است(۸۸) ، با جبرئيل مراوده داشت، و براى او مائده نازل مى‏شد، خدا پيش از خلقت دنيويش امتحانش كرد و موفقش يافت، آبرومند نزد خداست، امانتدار خلفاى الهى است، مادر مهدى است و...

همانگونه كه ذكر شد ريشه و منشأ كمالات او عبادت، اطاعت و تسليم است. زهد و تقوا و امانت دارى تكليف و رعايت آن است. متعهد و مسؤول است، داراى وقار و استقامت است. غضب دارد و بى باك نيست، زبان دارد و اهل همز و لمز نيست او زنى است كه موقعيت خود را در عرصه تكليف يافته و آگاهانه و فضيلت مندانه در راه وصول به آن به پيش مى‏رود و هدفى جز جلب رضاى الهى ندارد.

درود بر فاطمه (عليه‌السلام )

شأن و مقام او را از سخنانى كه ديگر اين درباره او گفته‏اند، مخصوصاً حضرات معصومان (عليه‌السلام ) مى‏توان دريافت مثل درودهائى كه مرحوم مجلسى از زبان معصوم (عليه‌السلام ) درباره او گفته است(۸۹) السلام على نفس الله القائمة بالسنن السلام على نفس الله العليا، و شجرة طوبى، و سدرة المنتهى و المثل الاعلى و...

اما در اين قسمت مى‏خواهيم از زبان فردى غير معصوم درود را درباره فاطمه نقل كنيم. محيى الدين عربى در كتاب مناقب براى هر يك از چهارده معصوم (عليه‌السلام ) خطبه‏اى دارد كه در آن شؤونى را از آن معصومان نقل مى‏كند. درباره فاطمهعليه‌السلام چنين مى‏سرايد:

و صلّ على الجوهرة القدسية فى تعيّن الانسيّةِ - صورة النفس الكلية - جواد العالم العقلية - بضعة الحقيقة النبوية مطلع الانوار العلوية - عين عيون الاسرار الفاطمية - الناجية المنجية لمحبيها عن النار، ثمرة شجرة اليقين، سيدة نساء العالمين، المعروفة بالقدر، المجهولة بالقبر، قرة عين الرسول، الزهراء البتول، عليها الصلوات و السلام.

25 - نماز صالحان

حاتم اصمّ از عابدان وارسته و مخلص بود یکی از مسلمین بنام عصام بن یوسف نزد او آمد و از روی اعتراض به او گفت : ((تو چگونه نماز می خوانی ؟ )) حاتم گفت : ((هنگامی که وقت نماز فرا می رسد ، برمی خیزم وضوی ظاهری و وضوی باطنی می گیرم )) عصام گفت : ((وضوی باطنی چگونه است ؟ )) حاتم گفت : ((در وضوی ظاهر ، اعضای وضو را با آب می شویم ، اما در وضوی باطن آن اعضاء را با هفت خصلت می شویم : 1) توبه ، 2) پشیمانی از گناهان سابق ، 3) ترک دلبستگی به دنیا ، 4) ترک تعریف و ستایش مخلوقات ، 5) ترک ریاست مادی ، 6) ترک کنیه ، 7) ترک حسادت

سپس به مسجد می روم و آماده نماز می شوم ، در حالی که کعبه را پیش رو می بینم و خود را در برابر خدای بزرگ یکپارچه محتاج می نگرم گویی در محضر خدا هستم ، بهشت را در طرف راست و دوزخ را در طرف چپ و عزرائیل را پشت سر خود مشاهده می کنم و گویی پاهایم روی پل صراط قرار گرفته است و این نماز ، آخرین نماز من است ؛ سپس نیّت می کنم و تکبیر پاک می گویم و حمد و سوره را با تفکّر و تاءمّل می خوانم ؛ آنگاه رکوع را با تواضع و خشوع انجام می دهم ، و سپس سجده را با تضرع و زاری بجا می آورم و تشهّد را با امید می خوانم و سلام نماز را با اخلاص می گویم مدّت سی سال است که نماز من این گونه است ))

عصام به حاتم گفت : ((این گونه نماز خواندن را شخصی غیر از تو نمی تواند انجام دهد ))

سپس گریه سختی کرد و از خدا خواست که چنین حالت عبادت را به او عنایت کند(36)

26 - نماز سه مسلمان در تمام دنیا

صفیف کندی نقل می کند که در دوران جاهلیّت (در آغاز بعثت ) برای خریدن لباس و عطر از برای خانواده ام به مکّه مسافرت کردم و با عبّاس بن عبدالمطلّب (عموی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ) که فروشنده کالاها و لوازم زندگی بود ، ملاقات نمودم در نزد او بودم و به خانه کعبه نگاه می کردم ، در حالی که خورشید به وسط آسمان رسیده و ظهر بود و هوا بسیار گرم بود ناگهان دیدم جوانی آمد و به آسمان نگاه کرد و سپس روبروی کعبه ایستاد (و مشغول نماز شد) چند لحظه بعد دیدم نوجوانی آمد و در طرف راست او ایستاد و سپس چند لحظه ای نگذشت که بانویی را دیدم آمد و پشت سر آن دو نفر به نماز ایستاد دیدم آن جوان به رکوع و سپس به سجده رفت و آن نوجوان و زن نیز رکوع و سجده بجا آوردند به عبّاس گفتم : ((موضوع بزرگ و عجیبی می بینم )) گفت : ((آری ، امر عظیمی است آیا می دانی این جوان و آن نوجوان و آن زن چه کسانی هستند ؟ ))

گفتم : ((خیر ))

گفت : ((آن جوان محمّد بن عبداللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله ، این نوجوان علیعليه‌السلام ، و آن زن خدیجهعليها‌السلام است پسر برادرم محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله می گوید که خداوند خالق به این روش فرمان داده است سوگند به خدا ، در همه زمین جز این سه تن در این دین (اسلام ) نیافته ام ))(37)

27 - نماز اول وقت در لندن

حدود پانزده سال پیش ، مقاله ای از استاد محمّد علی حومانی خواندم که خلاصه آن ، این بود :

هنگام ظهر بود که در یکی از خیابانهای شهر لندن به پیرمردی برخوردم که جلوی در خانه خود ایستاده بود و برای نماز ظهر اذان می گفت من آنجا ایستادم تا اذانش به پایان رسید ، سپس گفتم : ((السّلام علیکم ))

پاسخ داد : ((و علیکم السّلام و رحمه اللّه و برکاته )) تا به آیه شریفه( وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا ) (38) عمل کرده باشد سپس به من تعارف کرد و از من خواهش نمود که داخل خانه اش شوم من داخل شدم ، دیدم او و همسرش به نماز ظهر مشغول شدند پس از نماز ظهر ، بر سر سفره نشستند و با اصرار زیاد مرا هم به خوردن غذا واداشتند ملاحظه کردم

که با گفتن ((بسم اللّه الرّحمن الرّحیم )) مشغول خوردن شدند و پس از صرف غذا گفتند ((الحمدللّه ربّ العالمین ))

و یکی از اساتید دانشگاه لندن بود که بر اثر تحقیق و تتبّع و کنجکاوی های فراوان ، به آیین اسلام گرویده بود و امثال او در دنیای غرب زیاد به چشم می خورند(39)

28 - توصیه مدرس به دخترش

شهید آیه اللّه سیّد حسن مدرّس ، نابغه جهاد و افشاگری بر ضّد ظلم و ستم و قهرمان شجاعت و شهامت ، در ماه رمضان 1356 هجری قمری در تبعیدگاه خود ، کاشمر توسّط مزدوران رضاخان مسموم شد و به شهادت رسید ، در حالی که حدود هفتاد سال داشت قبر شریفش در کاشمر (از شهرهای استان خراسان ) مزار مسلمین است گفتنی ها و حکایات در رابطه با این مرد بزرگ بسیار است ، از جمله اینکه در پشت صفحه اوّل قرآنی که از او به یادگار مانده و در نزد نوه اش نگهداری می شود ، به خطّ خود خطاب به دخترش چنین نوشته است

((ای فاطمه بیگم ، تو را به سه مطلب توصیه می کنم : 1) خواندن نماز و قرآن ، 2) دعا در حق پدر و مادرت ، 3) قناعت کردن در زندگی ))(40)

29 - نماز سحرگاهان

سعید بن محمّد بن جنید معروف به ((ابن جنید)) از دانشمندان و عرفای نامی قرن سوم به شمار می آید او استادی زبردست و عالمی ناطق بود ، ولی در سلک صوفیان روزگار می گذرانید او در سال 297 هجری قمری از دنیا رفت یکی از علمای بزرگ آن عصر بنام جعفر خالدی می گوید : او را در عالم خواب دیدم ، به او گفتم : ((خداوند با تو چگونه رفتار کرد ؟ ))

پاسخ داد : ((همه این اشارات و عبارات و رسوم و علوم (صوفیانه ) که داشتم به حالم سودی نبخشید ، جز چند رکعت نمازی که در سحرگاهان می خواندم ))(41)

30 - امام خمینی و نماز

یکی از پزشکان قم چنین نقل می کند : ((هنگامی که امام خمینی دچار ناراحتی قلبی شدند ، خود را به بالین ایشان رسانده فشار خونشان را گرفتم فشار ایشان عدد 5 را نشان می داد که از نظر طبی بسیار خطرناک بود کارهای اولیه را انجام دادم پس از دو ساعت که قدری وضع بهتر شده بود ولی قاعدتا حضرت امام نبایستی حرکت می کردند ، شاهد بودم که ایشان آماده حرکت شدند عرض کردم : ((آقاجان ، چرا برخاستید ؟ ))

فرمودند : ((نماز ! ))

عرض کردم : ((آقا ، شما در فقه مجتهد و من در طب حرکت شما به فتوای طبی من حرام است خوابیده نماز بخوانید )) ایشان با احترام ، نماز را خوابیده بجا آوردند(42)

31 - داستانی از مرحوم ملاعبّاس تربتی

یکی از فرزندان مرحوم آخوند ملا محمّد کاظم خراسانی بنام حاج میرزا محمّد معروف به ((آقازاده )) مقیم مشهد بود و عالمی بسیار متعیّن و متنفّذ بود مرحوم آقازاده که در رتق و فتق امور وارد بود ، نوکران متعدّدی داشت و هر کدام برای انجام کاری تعیین شده بودند یکی از نوکرانش مردی بود به نام حاج علی اکبر که از همه مشتی تر بود و غالبا سلاح کمری در زیر لباس داشت و محافظ آقا بود این حاج علی اکبر ، برای من که حسینعلی راشد فرزند مرحوم ملا عبّاس تربتی هستم ، چنین نقل کرد :

در ایام زمستان برای سرکشی به املاک آقا به نیشابور رفته بودم در مراجعه به مشهد ، در راه بین شریف آباد و مشهد(43) ، برفگیر شدیم و در قهوه خانه حوض حاج مهدی ماندیم غیر از ما جمعی دیگر نیز به قهوه خانه پناه آورده بودند شب فرا رسیده بود که اتومبیلی از طرف مشهد رسید و چهار نفر از جوانان پولدار و خوشگذران مشهدی که چهار خانم را با خود داشتند و نمی دانم به کجا می خواستند بروند( ؟ ! ) ، به سبب برف و تاریکی شب ناچار به همین قهوه خانه پناه آوردند آمدن آنها در آن شب تاریک برفی در کوهستان ، بزم عشرتی مجانی برای مسافران بوجود آورد جوانان بطریهای مشروب و خوراکیها را چیدند و زنها بعضی به خوانندگی و بعضی به رقص پرداختند در گرماگرم این بساط ، در قهوه خانه باز شد و مرحوم حاج آخوند(44) با سه چهار نفر که از تربت قصد رفتن به مشهد را داشتند و مرکبشان الاغ بود و از سنگینی برف و تاریکی شب امکان حرکت برایشان نبود و ناگزیر شده بودند که به قهوه خانه پناه بیاورند ، وارد شدند از صاحب قهوه خانه اجازه خواستند به آنها جایی بدهد و او گفت که سکوی آن طرف خالی است من (حاج علی اکبر) با مشاهده این وضع هراسان شدم و گفتم نکند که از جانب حاج آخوند نسبت به اینها تعرض بشود و یا از جانب آنها به آن مرد اهانتی بشود به همین خاطر خود را آماده کردم که اگر خواستند به حاج آخوند اهانت کنند در مقام دفاع برآیم ؛ هر چه باداباد لکن حاج آخوند ،به حالتی که نه کسی را می بیند و نه چیزی را می شنود به سوی آن سکو رفت و چون نماز مغرب و عشاء را نخوانده بودند از قهوه چی جهت قبله را پرسیدند حاج آخوند به نماز ایستاد و همراهانش به وی اقتدا کردند یکی اذان گفت و حاج آخوند اقامه گفت و وارد نماز شدند من هم غنیمت دانستم ، وضو گرفتم و اقتدا کردم چند نفر دیگر از مسافران نیز از بزم عشرت رو برگرداندند و به صف جماعت پیوستند قهوه چی نیز گفت غنیمت است ، یک شب اقلا نمازی پشت سر حاج آخوند بخوانیم خلاصه ، وقتی از نماز فارغ شدیم ، از جوانها و خانمها خبری و اثری نبود بساط خود را جمع کرده و رفته بودند و نفهمیدم در آن شب برفی به کجا رفتند(45)

32 - تسلیم شدن در برابر نماز

بچّه ها داشتند منطقه را پاکسازی می کردند صبح عملیّات (قدس پنج ) بود نماز نخوانده بودم رفتم و وضو گرفتم ایستادم به نماز ، کنار پاسگاه الیچ هنوز رکعت اوّل را تمام نکرده بودم که دو نفر عراقی از توی آب بیرون آمدند نتوانستم باقی نماز را بخوانم حفظ جان واجب بود با اسلحه به طرفشان رفتم لباسهایشان خیس بود می لرزیدند اسلحه نداشتند رفتم برایشان لباس آوردم به عربی پرسیدم : ((شما زیر آب چکار می کردید ؟ ))

گفتند : ((دیشب وقت عملیّات ، قایقهای ما را عقب بردند تا نتوانیم فرار کنیم از ترس رفتیم توی نیزارها وقتی دیدیم داری نگاهمان می کنی ، از ترس خود را تسلیم کردیم ))

امّا من اصلا به نیزار نگاه نکردم ، فقط نماز می خواندم(46)

33 - بانوی بداخلاق

عصر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود بانوی مسلمانی همواره روزه می گرفت و به نماز اهمیت بسیار می داد؛ حتی شب را با عبادت و مناجات بسر می برد ولی بداخلاق بود و با زبان خود همسایگانش را می آزرد شخصی به محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و عرض کرد : ((فلان بانو همواره روزه می گیرد و شب زنده داری می کند ، ولی بداخلاق است و با نیش زبانش همسایگان را می آزارد ))

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود :

لاخیر فیها هی من اهل النّار

در چنین زنی خیری نیست و او اهل دوزخ است(47)

از این داستان استفاده می شود که نمازخوان باید اخلاق هم داشته باشد

34 - دین بی خیر

سال نهم هجرت ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در مدینه بود مردم گروه گروه به مدینه می آمدند و در محضر آن حضرت مسلمان می شدند از جمله گروهی از طایفه ((ثقیف )) ، ساکن طائف آمدند پس از گفتگو ، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به آنها فرمود : ((یکی از دستورهای اسلام نماز است و باید نماز بخوانید ))

آنها گفتند : ((ما خم نمی شویم ، زیرا این کار برای ما یک نوع ننگ و عار است ))

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود :

((لا خیر فی دین لیس فیه رکوع و لا سجود))

دینی را که در آن رکوع و سجود نباشد ، خیری ندارد

به گفته بعضی از مفسّران آیه 48 سوره مرسلات در ردّ پیشنهاد آنها با این تعبیر نازل شد :

( وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ )

و چون به آنها گویند رکوع کنید ، رکوع نکنند(48)

35 - عذاب قبر

امام صادقعليه‌السلام فرمود : شخص نیکوکاری از دنیا رفت و او را به خاک سپردند در عالم قبر (ماءموران الهی ) او را نشاندند یکی از ماءموران به او گفت : ((ما می خواهیم صد تازیانه از عذاب الهی را به تو بزنیم ))

مرد نیکوکار گفت : ((طاقت ندارم ))

ماءمور گفت : ((نودونه تازیانه می زنیم ))

او جواب داد : ((طاقت ندارم ))

ماءموران الهی (به خاطر اینکه آن شخص مرد نیکوکاری بود) عدد به عدد کم کردند و او مکرّر در جواب می گفت ((طاقت ندارم )) ، تا اینکه ماءموران گفتند : ((یک تازیانه به تو می زنیم و دیگر هیچ راهی وجود ندارد حتما باید این یک تازیانه را بخوری ))

پرسید : ((بخاطر چه گناهی تازیانه را می زنید ؟ ))

ماءموران در پاسخ گفتند :

((انّک صلّیت یوما بغیر وضوء و مررت علی ضعیف فلم تنصره ))

تو یک روز بدون وضو نماز خواندی و از کنار مظلوم ضعیفی گذشتی ولی او را یاری نکردی همان یک تازیانه را زدند ، قبر او پر از آتش شد(49)

36 - تاءکید پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به شرکت در نماز جماعت

امام صادقعليه‌السلام فرمود : پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله طبق معمول برای اداء نماز صبح با جماعت وارد مسجد شد پس از نماز ، به پشت سر نگاه کرد و دید عدّه ای از مسلمین برای نماز نیامده اند نام آنها را به زبان آورد و فرمود : ((آیا این افراد در نماز شرکت کرده اند ؟ ))

حاضران عرض کردند : ((نه ))

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود : ((آگاه باشید بر افراد منافق نمازی سخت تر از نماز عشاء و نماز صبح نیست اگر آنها پاداش بسیار نماز صبح و عشاء را به جماعت در می یافتند ، گرچه چهار دست و پا (مانند راه رفتن کودکان شیرخوار) باشد ، خود را به جماعت می رساندند ))(50)

37 - سفارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در نماز

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود : مردی خدمت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرف یاب شد ، عرض کرد : ((مرا به عمل نیکی سفارش فرما ))

حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود : ((نماز را عمدا ترک نکن ، زیرا کسی که از روی عمد ترک نماز کند ، ملت اسلام از چنین شخصی بیزار است ))(51)

38 - عبادت این سرباز را ببینید

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله با سربازان مسلمان برای سرکوبی جمعیتی از اهل کتاب که هنوز قبول جزیه نکرده بودند ، حرکت کرد در این پیکار زنی تازه عروس اسیر شد حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگام مراجعت ، شبی در بین راه خوابید و نگهبانی آن شب را به عمّار یاسر و عباد بن بشر واگذار فرمود این دو سرباز ارجمند ، یک شب نگهبانی را بین خود تقسیم کردند : نیمه اول نگهبانی نصیب عبادبن بشر گردید و در نصف آخر شب قرار شد عمّار یاسر پاسبانی کند عمار به خواب رفت و عبادبن بشر وقت را غنیمت شمرد و به نماز مشغول شد

از طرفی ، مرد یهودی که زنش اسیر مسلمانان شده بود در تعقیب زن خود از پی لشکر اسلام آمد و در فکر شد به هر وسیله ای که هست آسیبی به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله برساند و زن خود را فراری دهد او خیال می کرد که نگهبانان لشکر همه به خواب رفته اند ، چون هیچ کس را در حال نگهبانی نمی دید عبادبن بشر را نیز که در نماز ایستاده بود ، تشخیص نمی داد که انسان است یا درخت یا حیوان برای اینکه از طرف او نیز مطمئن شود ، تیری به جانبش پرتاب کرد تیر بر پیکر عباد نشست ، ولی این سرباز خداپرست اهمیّتی نداد و نماز را ادامه داد تیر دیگری آمد و برای مرتبه دوم پیکر عباد را مجروح ساخت ، ولی او باز نمازش را قطع نکرد تیر سوم که به بدن عباد وارد آمد ، نماز خود را کوتاهتر کرد و آن را به پایان برد و عمّار یاسر را بیدار ساخت همین که عمار بیدار شد ، دید سه تیر بر بدن عباد وارد شده است او را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا در تیر اول بیدارم نکردی ؟ گفت : ((آنوقت من در نماز ، سوره کهف را شروع کرده بودم و میل نداشتم آن سوره را ناتمام بگذارم اگر نمی ترسیدم از اینکه دشمن بر سرم بتازد و صدمه ای به پیغمبر برساند و در این نگهبانی که به من واگذار شده کوتاهی کرده باشم ، هرگز نمازم را کوتاه نمی کردم اگر چه جانم را از دست می دادم ))(52)

39 - از این جوانان ارجمند بیاموزیم

آقا سیّد محسن جبل عاملی از علمای بزرگ شیعه و نواده برادر مرحوم آقا سیّد جواد ، صاحب مفتاح الکرامه است ایشان در دمشق ، مدرسه ای تاءسیس کرده که دانش آموزان شیعه در آن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصیل می کنند حاج سیّد احمد مصطفوی که یکی از تجّار قم است ، گفت : من از خود سیّد محسن امین شنیدم که می گفت یکی از تربیت یافتگان مدرسه ما برای تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد از آنجا نامه ای برای من نوشت به این مضمون که ((چند روز پیش شاگردان مدرسه ما را امتحان می کردند ، من هم برای امتحان رفتم مدتی نشستم تا نوبت به من برسد خیلی طول کشید دیدم اگر بنشینم ، نمازم فوت می شود از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم ، آنهایی که در آنجا بودند پرسیدند : ((کجا می روی ؟ چیزی نمانده است که نوبت تو بشود )) گفتم : ((من یک تکلیف دینی دارم که دارد وقتش می گذرد )) گفتند : ((امتحان هم وقتش می گذرد اگر این جلسه برگزار شود دیگر جلسه ای تشکیل نخواهند داد و به خاطر تو هیئت ممتحنه هرگز جلسه خصوصی تشکیل نمی دهد ))گفتم : ((هرچه باداباد ! من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمی کنم )) بالاخره رفتم از قضا هیئت ممتحنه متوجّه شده بودند که من به اندازه اداء یک وظیفه دینی غیبت کرده ام انصاف داده و اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفه خود جدی است ، روانیست که او را معطّل بگذاریم برای قدردانی از اینکه عمل به وظیفه کرده است باید جلسه ای خصوصی برایش تشکیل دهیم این بود که جلسه دیگری تشکیل دادند من حاضر شدم و امتحان دادم ))

آقا سیّد محسن امین پس از نقل داستان ، فرمود : من در مدرسه چنین شاگردانی تربیت کرده ام که اگر به دریا بیفتند ، دامنشان تر نمی شود(53)

40 - چگونه نماز بخوانیم

حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادقعليه‌السلام بودم ، به من فرمود : ((آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ )) عرض کردم : ((چگونه نمی توانم و حال آنکه کتاب ((حریز)) را که درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم )) حضرت فرمود : ((برای تو ضرر ندارد ، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم که چگونه می خوانی ))

حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز کردم تمام نماز را از نظر رکوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود : ((نماز را خوب نخواندی واقعا چقدر زشت است برای مردی که شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنکه نمی تواند یک نماز کامل با مراعات حدود کامله آن بخواند ))

من خجالت کشیدم و خود را کوچک دیدم عرض کردم : ((فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید ))

پس ، امامعليه‌السلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز ، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله کردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند : ((اللّه البر)) و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید ، به قدر یک نفس کشیدن صبر کردند بعد دست خود را بلند کرده تا مقابل صورت بردند و در حالی که ایستاده بودند گفتند : ((اللّه اکبر)) و پس از آن به رکوع رفتند و کف دست را به سر زانو گرفتند انگشتان آن حضرت از هم باز بود زانو را به عقب دادند ، چنانکه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد که قطره آبی بر آن می گذاشتند ، به هیچ طرفی نمی ریخت گردن خود را کشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند : ((سبحان ربّی العظیم و بحمده )) بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند ، گفتند : ((سمع اللّه لمن حمده )) و در همان حال که ایستاده بودند ، دست را تا مقابل صورت خود بلند کردند و گفتند : ((اللّه اکبر)) و بعد به سجده رفتند دو کف دست را پیش زانوها ، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود سه مرتبه گفتند : ((سبحان ربّی الاعلی و بحمده )) اعضای بدن خود را از یکدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود که به زمین گذارده بودند ، سجده کردند که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد بعد از نماز فرمودند : گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب ) است و آنها همان مواضع است که خدا در قرآن فرموده است :

( وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّـهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّـهِ أَحَدًا )

و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یکتا کسی را به خدایی مخوانید پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند : ((اللّه اکبر)) و به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر کف پای چپ گذاردند و گفتند ((استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه )) و دوباره در حالی که نشسته بودند گفتند : ((اللّه اکبر)) و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام کردند و در رکوع و سجود هیچ یک از اعضای بدن را بر یکدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یکدیگر باز بود و به این کیفیّت دو رکعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند ، فرمودند : ((ای حماد ، این چنین نماز بخوان ))(54)

پی نوشتها

1- سفینه البحار،ج 2 ص 43.

2- صلوه الخاشعین آیه اللّه دستغیب ، ص 59.

3- سیمای فرزانگان ، ص 159.

4- همان ماءحذ، ص 170.

5- بحارالانوار، ج 83، ص 21.

6- هود / 114.

7-تفسیر منهاج الصادقین ،

ج 4، ص 462.

8-نماز از دیدگاه قرآن و حدیث ص 138.

9-لثالی الاخبار، ج 4، ص 205.

10-نماز از دیدگاه قرآن و حدیث ، ص 154.

11- کنیه ابوبصیر.

12-بحارالانوار، ج 82، ص 236.

13- واقع در ضلع شمالی غربی شهر قم که راه آن کنار پل قدیمی می گذرد.

14- آثار الحجه ، ص 146.

15- الغدیر، ج 4، صص 116 و 160.

16- تفسیر ابوالفتح رازی ، ج 8، ص 123.

17- نساء / 48.

18- نساء/ 110.

19- زمره / 53.

20- آل عمران / 135.

21- هود / 114.

22- بحارالانوار، ج 82، ص /220.

23- همان ماءخذ، ص 204.

24- الکلام یجز الکلام ، ج 2، ص 35.

25- یعنی صِرف نماز و روزه نیست بلکه عمل ، نیت پاک می خواهد.

26- تحف العقول

27- داستانهای صاحبدلان ، ج 2، ص 220.

28- دومین نایب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه در غیبت صغری او به سال 305 هجری قمری از دنیا رفت

29- داستانهای صاحبدلان ، ج 1، ص 131.

30- اعراف /31.

31- وسائل الشیعه ، ج 3، قسمت احکام ملابس

32-داستان دوستان ، ج 1، ص 56.

33-اصول کافی ، ج 2، باب الکفر، حدیث 9.

34- همان ماءخذ، ص 123، باب التواضع

35- عنایت حضرت مهدی موعود (عج ) به علما و مراجع تقلید، ص 114.

36- داستان دوستان ، ج 3، ص 210.

37- تاریخ طبری ، ج 2، ص 56.

38- نساء /86.

39- راه تکامل ، ج 1،ص 190.

40- داستان دوستان ، ج 4، ص 85.

41- الکنی والالقاب ، ج 2، ص 158.

42- داستان دوستان ، ج 5، ص 166.

43- در آن زمان راه مشهد به نیشابور یا تربت حیدرّیه از شریف آباد می گذشت و به

شاه تقی می رسید و از راهی که در این زمان چند فرسنگ کوتاهتر بود، لکن از ((کال طرق ))به آن طرف کوهستانی بود و در زمستان به علت بارش برف ، رفت و آمد به سختی انجام می گرفت

44- منظور مرحوم حاج عبّاس تربتی است

45- فضیلتهای فراموش شده ، ص 127.

46- غلامرضا لطفی ، مسؤ ول گردان در هورالعظیم از میبد یزد، مقاله در روزنامه اطلاعات مهر 72.

47- بحارالانوار، ج 71، ص 394.

48- داستان دوستان ، ج 1، ص 270.

49- ثواب الاعمال ، ج 2، ص 506.

50-وسائل الشیعه ، ج 5، ص 378.

51- پند تاریخ ، ج 2، ص 13 به نقل از وافی

52- سفینه البحار، ج 2، ص 145.

53-پند تاریخ ، ج 5، ص 226.

54-واعظ خانواده ، ص 52 به نقل از کافی ، کتاب الصلوه

فهرست مطالب

1 - اهتمام علی عليه‌السلام به نمازاول وقت 2

2 - بوستان ابوطلحه ، صدقه ای به خاطر حواس پرتی 3

3 - امام خمینی و اهمّیت نماز 4

4 - ملا محمد تقی برغانی قزوینی ، شهید محراب 5

5 - امام رضا عليه‌السلام و نماز اول وقت به جماعت 6

6 - نماز موجب فرو ریختن گناهان می شود 7

7 - نماز چیست ؟ 8

8 - بستن طناب تا در مسجد و حضور در صف نماز جماعت 9

9- امام سجّاد عليه‌السلام و نماز اعرابی 10

10- مستخفین به نماز 11

11 - نماز استسقای مرحوم آیه اللّه خوانساری 12

12 - نماز قیس بن سعد بن عباده 15

13 - پیدا کردن گمشده به هنگام نماز 16

14 - امیدوار کننده ترین آیات قرآن 17

15 - پاداش نماز اول وقت 20

16 - نماز را بر امتحان ترجیح داد 21

17 - توصیه علی عليه‌السلام به کمیل 23

18 - اثر نیک نماز 24

19 - سفارش امام زمان عليه‌السلام درباره نماز صبح و مغرب 25

20 - لباس زیبا در نماز 26

21 - اهمیت نماز عصر 27

22 - سبک شمردن نماز 28

23 - راز لقب ((کلیم اللّه )) برای موسی عليه‌السلام 29

24 - داستان کسی که به خدمت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه رسیده بود 30

25 - نماز صالحان 31

26 - نماز سه مسلمان در تمام دنیا 33

27 - نماز اول وقت در لندن 34

28 - توصیه مدرس به دخترش 35

29 - نماز سحرگاهان 36

30 - امام خمینی و نماز 37

31 - داستانی از مرحوم ملاعبّاس تربتی 38

32 - تسلیم شدن در برابر نماز 40

33 - بانوی بداخلاق 41

34 - دین بی خیر 42

35 - عذاب قبر 43

36 - تاءکید پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به شرکت در نماز جماعت 44

37 - سفارش رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله در نماز 45

38 - عبادت این سرباز را ببینید 46

39 - از این جوانان ارجمند بیاموزیم 48

40 - چگونه نماز بخوانیم 50

پی نوشتها 53

فهرست مطالب 56


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22