در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)13%

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26292 / دانلود: 4233
اندازه اندازه اندازه
در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

1

2

3

فصل ۳: فاطمه (عليه‌السلام ) و فرزنددارى

مقدمه

مكتب فاطمه (عليه‌السلام ) مكتبى اعجازآميز است. از آن آثار درخشانى پديد آمدند كه مطالعه هر كدام از آنها حيرت آدمى را بر مى‏انگيزاند. از جنبه‏هاى اعجازآميز زندگى فاطمه (عليه‌السلام ) ازدواج اوست كه مصداق آيه( مرج البحرين يلتقيان ) (۷۹) است. و از آن مهمتر از مصداق آيه( يخرج منها اللؤلؤ و المرجان ) است.(۸۰) ابن عباس در تفسير اين آيه گويد:

- مقصود از مرج البحرين يلتقيان على و فاطمه‏اند.

- و مقصود از يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان حسن و حسين‏اند.(۸۱)

- آرى، فاطمه (عليه‌السلام ) مادر است، مادرى كه رهبران آينده اسلام را مى‏پروراند و تحولات جهان تشيع و حتى در جامعه اسلامى از او منشأ مى‏گيرد و بسيارى از وقايع اسلامى از آنجا آغاز مى‏شوند. تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) درباره فرزندان نمايانگر روح با عظمت اين بانوى بزرگ است.

فاطمه‏شناسى

كار فاطمه‏شناسى اگر ممكن باشد يكى از راههاى مهم آن مطالعه در آثار تربيتى فاطمه (عليه‌السلام ) بويژه تربيت نسل است فاطمه (عليه‌السلام ) را مى‏توان از طريق فرزندانى كه او تربيت كرده شناخت، مخصوصاً در تربيت حسنين، زيرا فرزند آئينه تمام نماى والدين است بويژه مادر.

او در عين داشتن وظايف گوناگون فردى و اجتماعى به ايفاى نقش مادرى پرادخت و مادرى شهيد پرور بود فرزندانى تربيت كرد كه همه رهبر، تاريخ ساز، رزمنده، روشنگر،افشاگر، او زنى است بظاهر چون زنان ديگر جامعه، ولى به تربيت نسلى پرداخت كه براى بشريت آبرو آفريدند.

فرزندانى كه فاطمه (عليه‌السلام ) تربيت كرد كسانى بودند كه امر رهبرى جامعه فرداى او را بر عهده گرفتند، آنچه را كه فاطمه (عليه‌السلام ) خود داشت و آنچه را كه از انبياء گذشته از كانال پدر بميراث برده بود، و آنچه كه از قرآن بر پدرش و در خانه او نازل شده بود همه را به فرزندان خود بميراث داد و همه تعاليم را درباره‏شان عمل كرد و اين مسأله‏اى است كه در تاريخ بشر همانند ندارد. و اينك كه قرنها از تاريخ فرزند دارى فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏گذرد، به زحمت قابل بررسى است كه او چگونه از عهده اين وظيفه‏هاى سنگين، آن هم در آن شرايط بر آمد.

در مسير مادرى

فاطمه (عليه‌السلام ) دختر بزرگ‏ترين رجال مذهبى و سياسى زمان بود، براى او حضورها و موضعگيرى‏هائى در رابطه با حيات خانوادگى ممكن و ميسر بود و مى‏توانست چون ديگر زنان نامدار از خانواده اشراف و سلاطين راهى توأم با ناز و تنعم را در پيش گيرد ولى او اين چنين نكرد.

اوخود را در نظام تكوينى حيات قرار داد كه خداوند او را موجودى بااحساس لطيف و با عاطفه و شور آفريده بود و متحمل و او اين سرمايه را در راه ساختن، بعمل آوردن ورشد دادن فرزندان بكار برد. و سند ادعاى من در اين راه حسن و حسين و زينب و كلثوم‏اند، با آن برنامه درخشان شان.

او مادرى موفق بود زيرا كه توانسته است به تربيت فرزندانى بپردازد كه همه رزمنده، دلير و مجاهد فى‏سبيل الله باشند. كدام مادر است كه در طول حيات خود توانسته است فرزندانى چون حسن و حسين بپروراند؟ و كدام زن شجاعى را سراغ داريم كه دختر شجاع و قهرمانى چون زينب بپروراند؟

فرزندانش هر كدام الگوى كامل مادر و پدر در همه صفات اخلاقى و انسانى و هر كدام مجسمه فضيلت و پاكى و تقوا بودند و اگر از ما نمونه‏هاى مكتب معجزه آساى اسلام را بخواهند ناگزير بايد فرزندان فاطمه (عليه‌السلام ) را معرفى كنيم و اين ادعائى است كه در آن گزافه و انحرافى نيست، دوست و دشمن بدان اعتراف دارند - و مادرى چون فاطمه (عليه‌السلام ) موجد اين اسوه‏هاست.

ديدگاههاى فاطمه (عليه‌السلام )

موفقيت فاطمه (عليه‌السلام ) را در مسير مادى كه بايد سرمشقى براى زنان جهان باشد مرهون ديدگاهى است كه اين بانوى بزرگ اسلامى با استفاده از انديشه اسلامى براى خود پديدآورده و اتخاذ كرده است و ما را توان بررسى همه جانبه اين ديدگاه نيست فقط با رعايت اختصار به چند نمونه آن اشاره مى‏كنيم:

۱- در مورد خانواده:

خانواده از ديدگاه فاطمه (عليه‌السلام ) كانونى مقدس است و ميزان قداست آن بحدى است كه او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود رادر آن بگذارند و آن را سنگرى محكم در جبهه كارزار جهانى بسازد.

همه چيز از خانواده آغاز مى‏گردد، حتى سعادت يا بدبختى يك ملت در خانواده رقم مى‏خورد و عزت و سعادت جامعه از آنجا منشأ مى‏گيرد. هم چنين اگر با ديدى وسيع‏تر نگريسته شود جنگها و صلحها در محيط و جو خانواده تكون مى‏يابد. و در آنجاست كه كودكان، يعنى پدران فرداى بشر درس‏ها مى‏آموزند بدين سان اگر بناى رشدى در جامعه‏اى است آغاز آن بايد از خانواده باشد.

فاطمه (عليه‌السلام ) به كانون خانوادگى دل بسته است، آنچنان كه وقتى مسأله تقسيم كار را پدرش با او مطرح مى‏كند و معلوم مى‏شود كه فاطمه (عليه‌السلام ) بايد در كانون خانواده به امور داخلى آن بپردازد، خداى را سپاس مى‏گذارد. و به گرمى و سر و سامان دادن خانواده مى‏پردازد و آن را چون كارگاهى براى تربيت رهبرى قرار مى‏دهد.

۲- در مورد فرزند:

فاطمه (عليه‌السلام ) درباره فرزند اين تصور و انديشه را دارد كه امانتهاى خداوند در دست پدر و مادرند و والدين در برابر حفظ و رشد اين امانت مسؤولند. او فرزند را بعنوان كالائى بى‏ارزش نمى‏شناسد كه او را به دست لله‏ها و دايه‏ها بسپارد بلكه آنها را وجودهائى ارزنده و در خور احترام و كرامت ذاتى مى‏شناسد كه بايد شخص مادر امر رسيدگى آنها را بعهده گيرد.

او فرزند دارى را شأن كوچكى نمى‏دانست كه امر اداره آن‏ها را به ديگران واگذارد. و يا با احساس حقارت از بچه‏دارى بدنبال مشاغل پر سر و صداى بيرون رود. او خانه را مركز انسان سازى مى‏شناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود كه در خور هرگونه اعتنا هستند.

او اين احساس را درباره فرزندان خود بيشتر دارد ازآن بابت كه از زبان پيامبر شنيده است خداوند ذريه پيامبران را در صلب من پيامبر قرار داده ولى نسل مرا در صلب على (عليه‌السلام ) - پس من پدر اولاد فاطمه‏ام(۸۲) ، پس فاطمه (عليه‌السلام ) طبعاً سرمايه‏گذارى را درباره اينان لازم‏تر مى‏شناسد.

۳- در مورد تربيت:

فاطمه (عليه‌السلام ) امر تربيت را امرى تحول‏انگيز، سازنده، نجات ده بشر از خطرات و عوارض مى‏شناسد. او مى‏داند كه رمز پيشرفت و انحطاط فرد و جامعه در سايه تربيت قابل خلاصه شدن است. جامعه‏اى پيشرفته است كه تربيت آن پيشرفته باشد و قومى منحط بحساب مى‏آيند كه تربيت آنها منحط باشد هم او معتقد است كه اين مادران‏اند كه زمينه را براى بهشتى شدن فرزندان فراهم مى‏سازند (الجنة تحت اقدام الامهات(۸۳) و طبعاً رمز جهنمى شدن، انحراف و انحطاط فرد و جامعه هم در سايه تربيت و مخصوصاً تربيت مادران است اين حقيقتى است كه ما پايه‏هاى رشد و انحراف را در سايه تربيت‏هاى صواب و يا انحراف‏آميز بدانيم و تاريخ نمونه‏هاى مستندى را از آن به ما عرضه داشته است.

فاطمه (عليه‌السلام ) اين ديدگاه را درباره تربيت دارد كه غفلت از آن موجب صدمه‏اى عظيم براى فرد و جامعه است و صدماتى غير قابل جبران را در پى دارد. بويژه در دوران خردسالى كه كودك همانند شاخه‏ترى قابل انعطاف است بدين نظر او خود را وقف زندگى فرزندان و سازندگى و تربيت آنها مى‏كند. هم چنين او سخن پدر را بياد دارد كه فرموده بود. فرزندان خود را بزرگ بشماريد و آنها را نيكو تربيت كنيد (اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم)(۸۴) و مى‏داند نوع ادب و تربيت آنها مسؤوليت آور است. ادبوا اولادكم فانكم مسؤولون(۸۵) .

در طريق تربيت

اما در طريق تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) توجه به شرايط و عوامل، اصول و ضوابطى دارد كه بعنوان نفوذها نقش اساسى را ايفا مى‏كنند و ما در اين زمينه هم بعنوان عوامل درس‏آموز نكاتى را ذكر مى‏كنيم.

۱- محيط و شرايط:

از عوامل مهم تربيت محيط و شرايطى است كه بعنوان عامل مهم در سر راه رشد است. نقش محيط در تربيت به ميزانى است كه بسيارى از صاحبنظران آن را مهمترين عامل از بين همه عوامل تربيت مى‏دانند محيط رنگ ده شخصيت و سازنده خلق و خوى آدمى است و اثر آن را تا بدان حد مهم دانسته‏اند كه گفته‏اند انسان است و محيط او. دامنه محيط وسيع و شامل محيط خانه كه مهم است، محيط دامن مادر و پدر كه از آن مهمتر است، محيط اجتماعى، شرايط و جو بيرون و... و زنى است كه محيط خانه را مدرسه مى‏سازد و در آن برنامه‏هاى تربيت اسلامى را پياده مى‏كند در كلاس خانه‏اش موضوع تربيت فرزندانند و و هدف او انسان پرورى و شهيد پرورى، برنامه‏اش قرآن است و سنت، معلمانش رسول الله است و على (عليه‌السلام ) و فاطمه (عليه‌السلام )، شيوه آن مهر و محبت است و ارج گذارى به وجود فرزندان.

آرى خانه فاطمه (عليه‌السلام ) كلاس عالى تربيت است، كلاسى است پر از شور و اخلاص جو آن سراسر ايمان، پايه‏هاى آن، حركت، فضيلت، مقصد آن شهامت آفرينى، تحت نظارت و رهبرى مستقيم پيامبر (ص) و دامن عفيف و پر عزت فاطمه (عليه‌السلام ) طريقه آن و آموزش‏هاى صحيح، و تلاش در آن براى انتقال ميراث پيامبران، و طبيعى است كه در آن افرادى پديد آيند مهذب، بى آلايش و معصوم، وارثان آدم تا خاتم، ثارالله، متعهد و مسؤول، انسان دوست و متعهد، و در راه خدا و در كار جلب رضاى خدا.

۲- اصول و ضوابط:

در اين كلاس و مدرسه اصول و ضوابطى حاكمند كه همه آنها از جانب خدايند و پيامبر (ص) صادق و مصدق آن‏ها را ذكر كرده و فاطمه (عليه‌السلام ) و على (عليه‌السلام ) دو شاگرد مهم و دور كن اين امت آن‏ها را مورد عنايت و استفاده قرار داده و به مرحله اجرا و عمل مى‏گذارند.

تربيت براساس اصل توحيد است و ضابطه ايمان و باورى راستين، اصل جرأت دهى و با شهامت سازى در اين خانه حاكم است، اصل اخلاق و انضباط، اصل تقوا و پاكدامنى، اصل غلبه حق بر هواى نفس، ترجيح همسايه بر خانه، ترجيح معنى بر ماده...

خانه او خانه زهد است بگونه‏اى كه دنيا آنها را نفريبد و مالك وجودشان نگردد، بلكه خود مالك دنيا باشند، زرق و برق‏هاى ظاهرى در آن ارزش نداشته باشد. آنچه مهم است و مى‏ارزد، رضاى خداوند است و همه افرادى كه در اين خانه‏اند بر اين اساس و در مسير اين هدف زندگى مى‏كنند.

هم چنين در اين خانه اصل هماهنگى بين زن و شوهر در تربيت فرزندان وجود دارد، اصل اعتدال در امور، اصل سلطه ايمان، اصل غلبه اخلاق انسانى بر خواسته‏هاى حيوانى حكومت مى‏كند و مبانى اسلام راستين مورد توجه است و سعى در اعمال اراده خداوندى و همسانى مشيت خود با مشيت خداوند.

۳- شيوه‏هاى و روش:

فاطمه (عليه‌السلام ) يك مادر است و مادرى از سوئى مركب از دو عنصر است عنصر نوازش، و عنصر مهربانى و فاطمه (عليه‌السلام ) اين هر دو را به حد كمال واجد است و اين خود زمينه را براى تربيت خوب فرزندان فراهم مى‏سازد. روح مادرانه فاطمه (عليه‌السلام ) و عطوفت و غم خوارانه او خود سبب پيروى فرزندان است و فاطمه (عليه‌السلام ) از اين بابت مصداق اين سخن پيامبر است كه:

- خير نسائكم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن(۸۶) - بهترين زنان شما كسانى هستند كه به همسرشان لطيف‏تر و مهربانتر و به فزرندان خود رحيم‏تر باشند. يا مصداق حديث ديگر كه بهترين زنان شما كسانى هستند كه زاينده و زايا، سرپرست و والى، شيرده به فرزندان، دلسوز به آنان، و علاقمند به همسر خود باشند:

خير نسائكم حاملات، والدات، مرضعات، رحمات باولادهن، مايلات الى ازواجهن(۸۷) فاطمه (عليه‌السلام ) با فرزندان خود همدم و هم انس است. كارهاى شان را زير نظر دارد و در موارد لازم به آنان تذكر مى‏دهد و يا در مورد كارشان داورى مى‏كند. حسنين (عليه‌السلام ) خط مى‏نويسند نزد مادر مى‏آورند كه بگويد خط كدامشان بهتر است.

مادر براى اينكه دلها را نشكند آنها را بنزد پيامبر مى‏فرستد و رسول خدا مجدداً آنها را نزد فاطمه (عليه‌السلام ) بر مى‏گرداند. فاطمه (عليه‌السلام ) رشته گردن بند را به زمين مى‏ريزيد كه هر كدام بيشتر جمع كردند خط او بهتر است.(۸۸)

درس‏ها

در مكتب تربيتى فاطمه (عليه‌السلام ) درس‏هاى گوناگون است درس اخلاق، درس زندگى، درس روابط با انسانها، درس حركت آفرينى، درس موج سازى و قيام، درس حمايت از مظلوم، درس مبارزه با ظالم، درس ديندارى و دين خواهى و... و ما براى نمونه از سه گونه درس او نام مى‏بريم:

۱- درس اخلاق:

فاطمه (عليه‌السلام ) سعى دارد كه اخلاق اسلامى را عملاً به فرزندان بياموزد. اخلاقى كه در آن جرأت و شجاعت، عفو در عين قدرت،گذشت و ايثار باشد. فاطمه (عليه‌السلام ) به فرزندان درس محبت داد، درس نيكو كارى داد، درس وفادارى به هدف مشروع داد و هم چنين درس رشادت، خلوص، تعاون، حريت، احسان، صفا، تقوا و همه درسهائى كه انسانيت به آنها مفتخر است.

فاطمه (عليه‌السلام ) پايه‏هاى اخلاق انسانى و رشادت و جرأت را در فرزندان چنان تحكيم كرد كه حسين بن على (عليه‌السلام ) در روز عاشورا در رمز عدم قبول ذلت مى‏فرمايد، خداوند و رسول او به ذلت اين بيعت رضايت ندارند. دامن‏هائى كه در آن پرورده شدم (دامن رسول خدا (ص) على مرتضى (ع)، فاطمه زهرا (عليه‌السلام )) اجازه قبول اين ننگ را به من نمى‏دهد.

اخلاق فاطمه (عليه‌السلام ) اخلاق الهى بود، اخلاق سرافرازى و احساس غرور بخاطر بندگى خدا بود، اخلاق عزتمندى و جلال و شكوه خداوندى بود، فرزندانش همان‏ها را گرفتند و در مسير زندگى حال و آينده خود بكار بستند. در دوران اسارت خاندان فاطمه (عليه‌السلام ) بعد از واقعه كربلا ديديم كه چگونه در عين اسارت احساس سرافرازى داشتند و لقمه نانِ دونان را نخوردند و حتى اجازه نداد فرزندان و كودكان‏شان نيز در عين گرسنگى از آن صدقات استفاده كنند.

۲- درس بندگى:

فاطمه (عليه‌السلام ) به فرزندان خود عملاً ياد داد كه چگونه خداى رابندگى كنند و چگونه مطيع و تسليم اوامر او باشند. و اين كار ازراه تمرين عملى عبادت بود. زيرا فاطمه (عليه‌السلام ) خود عابده‏اى بى‏مانند و در مقام بندگى در بالاترين حد و صورت ممكن بود. كسى كه خداى را با تمام ذرات وجودش پرستش كرده و فرزندانش، چه بسا كه در نيمه‏هاى شب شاهد حالات او بودند.

روح عبادت چنان در وجود فرزندانش ريشه دوانده بود كه هيچ گامى بر نمى‏داشتند جز براساس قاعده و ضابطه عبادت. آنها بدرجه‏اى از رشد عبادى رسيده بودند كه بدنبال عبادت مرجحه مى‏رفتند. در حال اعتكاف و در شرف خاتمه دادن آن بودند، ولى رسيدگى به مشكل مردم را از آن مهمتر دانسته و ترك اعتكاف گفتند.(۸۹) و يا داستان نماز شب زينب در شب يازدهم ماه محرم، آنهم در حاليكه برادران و عزيزان، و حتى فرزندان خود را در واقعه كربلا از دست داده، يكه و تنهاست در برابر آن همه مصائب، خيمه‏هاى آتش زده ولى صاحب را شاهد است و ماجرا خود چيزى شبيه به افسانه است. مصائب و اتفاقات او را از نماز شب باز نمى‏دارند او توان جسمى نداشته ولى به صورت نشسته آن را انجام داد.

۳- درس زندگى سازى:

و بالاخره فاطمه (عليه‌السلام ) به فرزندان مفهوم حيات و رمز و راز زندگى را آموخت. و به آنها ياد داد كه گاهى زندگى و عزتمندى آن پس از مرگ است و زمانى در دوران آن. اصل برداشتن هدف معقول در زندگى است كه بفهمد چرا بايد كار كرد و چرا بايد جنگيد و چرا صلح؟ و اصولاً رمز و ملاك انديشيده زيستن در چيست؟

او كوشيد محيط خانه را ميدانى سازد براى عمل كردن تعاليم اسلام و تحقق بخشيدن به آرمانهاى مقدس نبى اكرم (ص). به فرزندان آمادگى فكر و تعقلى داد و كوشيد حيات شان را عقيدتى سازد. درس متانت در عين جهاد، درس قناعت، در عين وفور، درس تحمل در عين توان پيشروى، درس ايثار در عين نيازمندى شخصى، درس نظم در عين دشوارى و گرفتارى، درس حق دوستى و حق‏طلبى در عين تحمل مرارتهاى ناشيه از آن... اينها همه از مسائلى هستند كه فاطمه (عليه‌السلام ) آن‏ها را به فرزندان خود آموخت.

اينكه در خانواده‏ها شخصيت‏هاى اصلى پديد مى‏آيند بدان خاطر است كه نظامات اصلى درباره آنها پياده و اعمال مى‏گردد. فاطمه (عليه‌السلام ) نظام اسلامى تربيت را درباره فرزندان پياده كرد و در نتيجه هر كدام چون دنيائى شدند كه در زندگى آينده و تاريخى اسلام نقش‏هاى مفيد و مثمر ثمرى را پياده كردند.

تربيت در عين كار

اين همه كوشش دقت گذارى فاطمه (عليه‌السلام )درباره فرزندان بخاطر آن نبود كه او را فراغى و آسايشى فوق‏العاده بود. او اين خدمات را در كنار ديگر مشاغل شخصى و اجتماعى، آنهم در آن برهه از زمان انجام داد. داشتن تصويرى از وضع حيات در آن روزگار، مخصوصاً در دورانى كه فقر و نادارى هم حكومت كند خود عظمت كار او را بيشتر نشان مى‏دهد.

او زنى است جوان، مادر چند كودك خردسال، در خانه‏اى زندگى مى‏كند كه محقر است، آب را از بيرون بايد به خانه بياورد و از مسافتى نسبتاً دور، گندم يا جو را بايد شخصاً با دستاس آرد كند، خود بايد آنرا خمير كند، و نان بپزد، خود بايد لباس خود و فرزندان را بشويد، با هيزم آتش درست كند، و با دهان در آن بدمد تا آتش شعله‏ور گردد، خود خانه را جارو كند، شمشير خونين على (ع) را بشويد، محيط را براى آرامش على (عليه‌السلام ) ساكت سازد. به زنان مدينه درس و مسأله دينى بياموزد، گاهى هم به زخم بندى مجروحان جنگى بپردازد، كارهاى دستى چون پشم ريسى را انجام دهد تا كمكى براى زندگى مشترك باشد، به حق‏طلبى برود، به مبارزه بپردازد و...

فاطمه (عليه‌السلام ) نشان داد كه انجام وظايف مادرى با آن امور متناقض نيست، در عين كثرت مشغله مى‏توان فرزندانى شايسته تربيت كرد و بگفته دكتر بنت الشاطى‏ء مى‏توان چون چشمه‏اى شد كه از سينه كوهى بجوشد و با خود هزاران گوى و گوهر زرين و سيمين بيرون بريزد، پذيرش خدمات خانوادگى مانع از خدمات اجتماعى و سياسى نيست و بالعكس.

حاصل تربيت

حاصل تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) در محيط خانه، فرزندان است صاحب فضيلت‏هاى بسيار و متعدد و در محيط بيرون،زنانى است عفيفه و كم نظير كه هر كدام چراغ و مشعل هدايتى براى ديگر زنان در دنياى اسلام بودند. اما در آنچه كه به فرزندان مربوط مى‏شود اصل تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) را لااقل از سه ديد بررسى مى‏كنيم.

۱- در جنبه شخصيت:

او فرزندانى تربيت كرد كه هر كدام از آنها در جنبه شخصيتى انسانهائى آزاد، مستقل، با روحيه، و داراى سلوك و رفتارى هستند كه توجه به هر كدام از آنها آدمى رابه ياد آيه آيه‏هاى قرآن مى‏اندازد. به دست نورانى فاطمه (عليه‌السلام ) شير مردان و شير زنان شجاع، با عرضه و قهرمان پديد آمدند، كه داراى عزت نفس، اعتماد بنفس و به دور از فرومايگى و تن دادن به ذلت‏ها بودند.

فرزندان فاطمه (عليه‌السلام ) همگى شجاع، با اراده، از نظر روحى قوى، فدائى اسلام و قرآن بودند. اين درك و اراده را داشتند كه در مواقع حساس به يارى انسانهاى مظلوم و اسلام مظلومتر بشتابند. كسانى بودند كه آخرين قطره خون را دادند ولى در برابر ناحقى و ستم سرفرود نياوردند.

۲- در جنبه حركت آفرينى:

حاصل تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) پرورش نسلى بود حركت آفرين و زندگى ساز، نسلى كه هر كدام مشعل هدايتند وچراغ فرا راه حيات همه انسانهاو سياستمداران راستين هستند. فرزندان فاطمه (عليه‌السلام ) در تاريخ حيات اسلامى مردم موجها آفريدند و كشتى اسلام را كه گاهى شديداً، در تلاطم و در حال غرق شدن بود از خطر نجات دادند.

- حسن بن على (عليه‌السلام ) را ببينيد كه در چه شرايطى و چگونه با نرمش قهرمانانه و تاريخى خود زحمت صلح را بخود خريد ولى نابودى اسلام و فناى توان مسلمين را پذيرا نشد. صلحى تاريخى كرد كه زمينه ساز قيامهاى بعدى بود و خود شهيد صلح به نفع اسلام شد.

- حسين بن على (عليه‌السلام ) را بنگريد كه قيام جانانه خويش از خون دل خود گذشت تا در رگهاى مسلمانان خمود و جامد خونى جديد وارد سازد و آنها عليه ستمگران و عياشان به مبارزه وادارد و خانه ستم را ويران كند والحق كه با اين قيام چه نصيبى وافر براى اسلام فراهم آورد.

- زينب (عليه‌السلام ) را ببينيد كه زبانش چون جلادى براى ابن زياد و يزيد بود و هم چون شمشير على (عليه‌السلام ) برّائى داشت - با سخنان خود در كوفه و شام زلزله در اركان خصم انداخت و دنياى دشمن را بحركت و عصيان عليه نظام خودشان وا داشت. و به همين گونه بود كلثوم و در كل حاصل تربيت فاطمه (عليه‌السلام ).

۳- درخدمت به اسلام:

فاطمه (عليه‌السلام ) خادمانى ارزنده و راستين براى اسلام تربيت كرد. كه بقاى اسلام را تضمين كردند و جمله معروف الاسلام نبوىّ الحدوث و حسينى البقاء خود نمونه‏اى از آن است. اينان به گونه‏اى پرورش يافته بودند كه دشمنى اسلام را نمى‏پذيرفتند و اعمال خلاف اسلام را طرد و نهى مى‏كردند از سر و جان مايه مى‏گذارند تا اسلام زنده بماند.

در تاريخ اسلام ديديد كه چگونه با معاويه ستيز مى‏كرد، آن ديگرى با پسرش يزيد، آن سومى حامل پيام شهادت شد، آن چهارمى افشاگر مفاسد بنى اميه و همه آنها پشتوانه انقلاب اسلامى پيامبر (ص) كه كوشيدند اركان فسادو آلودگى را متزلزل سازند و مردم را به حقايق پشت پرده حكومت آشنا نمايند و نشان دهند آنچه خلفا عرضه مى‏دارند اسلام نيست.

فاطمه (عليه‌السلام ) بانوى بزرگى بود كه توانست نسل امام تربيت كند و فرزندانى شهادت طلب و فدائى اين كه در مواقع حساس و لازم از جان خود براى اسلام مايه بگذارند و جلو مقاصد شوم خصم را بگيرند. نسل فاطمه (عليه‌السلام ) نسل شهيد است. زيرا همه آنان درراه اسلام خود را فدا كردند وفراموش نكنيم فاطمه (عليه‌السلام ) خود شهيده اسلام است و شوهرش نيز شهيد مسجد و محراب.

آيه چهارم:

( وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ )

«هنگامی كه پروردگار حضرت ابراهيم را با كلماتی امتحان فرمود و آن كلمات را تمام كرد» همانطوريكه در آيه قبل گفته شد كه مقصود از كلمات چيست، در اين آيه نيز مراد از كلمات عبارتند از رسول اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اميرالمؤ منين، حضرت صديقه و حسنين سلام الله عليهم.

در اين باره ((مفضل بن عمر)) يكی از بزرگان صحابه حضرت صادق سلام الله عليه، كه حكيم، فيلسوف و فقيهی فوق العاده است، روايتی از آن حضرت نقل می كند و می گويد:

قول الله عزوجل «و اذا بتلی ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن» ما هذه الكلمات؟

قال هی الكلمات التی تلقيها آدم من ربه فتاب عليه، و هو انه قال: اسالك بحق محمد و علی و فاطمه والحسن والحسين الا تبت علی، فتاب الله عليه، انه هو التواب الرحيم. قلت له: يا بن رسول الله فما يعنی عزوجل بقوله: ((فاتمهن))؟ قال يعنی: اتمهن الی القائم اثنی عشر اماما تسعة من ولد الحسينعليهم‌السلام ))

از حضرت صادق سلام الله عليه معنی آيه شريفه( وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ) را پرسيدم كه مقصود خدای تعالی از اين كلمات چيست؟ فرمود: اين كلمات، همان كلمات است كه حضرت آدم، از خدای تعالی فرا گرفت و چنين عرض كرد:

«پروردگارا، به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسين از تو درخواست می نمايم كه توبه مرا بپذيری، پس توبه اش مورد قبول واقع گرديد، بدرستيكه خدا، بسيار توبه پذير و مهربان است»

مفل بن عم می گويد، سپس از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم مقصود خدای تعالی از (اتمهن) در اين آيه چيست، فرمود:

يعنی نام نه امام اگر ديگر از اولاد حسين بن علیعليه‌السلام تا قائم آل محمدعليه‌السلام را به پنج تن محلق نمود لذا كلماتی كه حضرت ابراهيم به وسيله آنها آزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالی تر، از كلماتی است كه حضرت آدمعليه‌السلام فرا گرفت.

اين كلمات همان است كه حضرت صادق سلام الله عليه، در رواتی می فرمايد: «نحن الكلمات » يعنی مائيم آن كلمات كه خدا در قرآن به آنها اشاره می فرمايد. چهارده معصومعليه‌السلام را از اين جهت «كلمه» ناميده اند كه نامهای آنها در عرش نوشته شده است و همچنين به ملاحظه آن كلمه ای است كه دوبار بر شانه آنان نقش بسته است يك بار در رحم مادر و بار دوم بعد از ولادت.

هنگامی كه نطفه امام سلام الله عليه منعقد می شود، بعد از دميده شدن روح، بر دوش او نوشته می شود:

«و تمت كلمة صدقا و عدلا، لا مبدل لكماته »

«از روی راستی و عدالت كلمه پرورگارت به حد كمال رسيد، هيچكس تبديل و تغيير كلمات خدائی نتواند كرد» وقتی كه امام سلام الله عليه از مادر متولد می شود، آنگاه نيز بر شانه چپش آيه مذكور نقش می بندد و درباره اين كلمات است كه حضرت ولی عصر سلام الله عليه در دعای رجبيه اش می فرمايد:

«لا فرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك فتقها و رتقها بيدك، بدوها منك و عودها اليك، اعضاد و اشهاد و مناة و ادواد و حفظة و رواد ...»

هرگز امكان ندارد اشخاص كه در منطق وحی، ((كلمات الهی)) ناميده شوند، و انبياء به آنان متوسل شده باشند، ولی خودشان عاری از ولايت باشند، و حضرت صديقه سلام الله عليها نيز داخل اين كلمات است، جزء اين كلمات است كه (معرفت) آنها را به حضرت آدم، به حضرت موسی، به حضرت عيسی و ساير انبياء آموخته اند، و همه انبياء به آنان متوسل شده اند و باز تكرار می كنيم، هرگز معقول نيست كه كسی ((كملة الله)) باشد، و انبيا به او توسل كنند، ولی مقام ولايت نداشته باشد. لذا اين آيه هم از آياتی است كه می توان از آن را اثبات مقام ولايت حضرت صديقه سلام الله عليها استفاده كرد.

آيه پنجم:

( قل لا اسئكم عليه اجرا الا المودة فی القربی )

«بگو (ای پيامبر) من برای انجام رسالتم، پاداشی از شما نمی خواهم، مگر مودت با خويشان نزديكم».

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اجر رسالت خودش را، از طرف حضرت حق تبارك و تعالی، مودت نزديكان خويش اعلام می دارد، يعنی فقط مودت خويشان حضرت رسول اكرم را می توان اجر و مزد رسالت عظمای احمدی دانست.

درباره اين آيه بادی به طور تفصيل بحث و بررسی كرد تا روشن شود كه آيا اين آيه شريفه درشان كيست؟ و اين مودت ارزنده، مودت چه كسانی است و مقدار و اندازه آن چگونه است؟ مودتی كه هم سنگ، هم كفه، و هم وزن اجر رسالت محمدی است.

به اجمع فريقين (شيعه و سنی) و جميع مسلمين، اين آيه در شان اهل بيت عصمت و قداست نازل شده است يعنی: علی، فاطمه، حسن و حسين سلام الله عليهم.

«احمد بن حنبل» در «مناقب» - «حافظ ابن منذر» - «حافظ اين ابی حاتم» - «حافظ طبرانی» - «حافظ ابن مردويه» - «واحدی مفسر» - «ثعلبی مفسر» - «حافظ ابراهيم« - «بقوی مفسر» - و «فقيه ابن المغازلی» از «ابن عباس» روايت می كند كه می فرمايد:

«لما نزلت هذه الايه، قبل يا رسول الله من قرابنك، هولاء الذين وجبت علينا مودتهم فقال،: علی و فاطمه وابناهما »

«بعد از نزول اين آيه از پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤال شد: خويشان نزديك تو كه مودت آنان بر ما واجب است، چه كسانی هستند؟ حضرت در جواب فرمود: علیعليه‌السلام ، فاطمهعليه‌السلام ، و دو فرزند آنها (حسن و حسينعليه‌السلام ).

«محب الدين طبری» در «ذخاير» - «زمخشری» در «كشاف» - «حموينی» - در «رايد» - «نيشابوری» در تفسيرش - «ابن طلحه شافعی» در «مطالب السئول» - «رازی» در تفسيرش - «ابوسعيد» در تفسيرش - «ابوحيان» در تفسيرش - «نسفی» در تفسيرش - «حافظ هيثمی» در «مجمع» - «ابن صباغ مالكی» در «فصول» - «حافظ گنجی» در «كفاية الطالب» - نيز روايت مذكور را ذكر كرده اند.

«قسطلانی» در «المواهب اللدنيه» می فرمايد: «الزم الله مودة قرباة كافة و بريته و فرض محبة جمله اهل بيته المعظم و ذريته. فقال تعالی: قال لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی »

((خدای تعالی مودت خويشان نزديك پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بر همگان واجب كرده است و درباره وجوب محبت اهل بيت معظم حضرت رسول او ذريه اوست كه خدا می فرمايد:

بگو ای پيامبر، در مقابل انجام رسالتم از شما مزدی نمی خواهم به جز مودت خويشان نزديكم، روايت مذكور را «زرقانی» در «شرح المواهب» - «ابن حجر» در «صواعق» - «سيوطی» در «احاءالميت» و در «اتحاف» - «شبلنجی» در «نورالابصار» - و «صبان» در «اسعاف الراغبين» ذكر كرده اند.

در اين موضوع روايت ديگری «حافظ ابوعبدالله ملا» در سيره اش نقل كرده است كه می فرمايد:

«آن رسول الله قال: آن الله جعل اجری عليكم المودة فی اهل بيتی و انی سائلكم غدا عنهم».

«رسول خدا فرمود: بدرستكيه خدای تعالی مزد (رسالتم) را كه بر عهده شماست مودت خويشان نزديكم قرار داده است، و من در روز قيامت نسبت به اين مودت از شما بازخواست خواهم كرد، يعنی آنچه در روز قيامت همه در مقابل آن مسئول هستند، عبارت از ولايت چهارده معصومعليه‌السلام است كه از جمله ولايت حضرت صديقه سلام الله عليهاست.

روايت ديگری از جابر بن عبدالله نقل شده است كه می فرمايد: «جاء اعرابی الی النبی و قال: يا محمد، اعرض علی الاسلام.

فقال: تشهد آن الا اله الا الله وحده لا شريك له و آن محمدا عبده و رسوله.

قال: تسالنی عليه اجرا؟ لا، الا المودة فی القربی،

قال: قرابتی او قرابتك؟ قال قرابتی. قال: هات، ابايعك، فعلی من لا يحبك و لا يحب قرابتك لعنة الله، فقال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : آمين.»

يك عرب بايده نشين آمد حضور پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عرض كرد: يا محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اسلام را به من عرضه بدار، فرمود: شهادت بده يكتائی خدای تعالی، و اينكه محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بنده و فرستاده اوست.

اعرابی عرض كرد: يا رسول الله در مقابل اين رسالت كه مرا هدايت فرمودند آيا از من مزدی هم می خواهيد؟

پيامبر فرمود: نه، بجز مودت خويشان نزديك، كه اجر رسالت من است.

اعرابی گفت: خويشان نزديك خودم را دوست بدارم يا خويشان ترا يا رسول الله؟

پيامبر فرمود: خويشان نزديك مرا.

اعرابی عرض كرد: يا رسول اله اينك دستت را بدست من بده، تا برای دوستی تو و نزديكانت با تو بيعت كنم، خدا لعنت كند كسی را كه تو را و خويشان ترا دوست ندارد.

پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اين دعای او آمين فرمود: پس هر كس ايمان و اعتقاد به ولايت و مودت حضرت صديقه سلام الله عليها نداشته باشد نفرين شده است به زبان پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و در روايت ديگری «طبری»، و «ابن عساكر»، و «حاكم حسكانی» در «شواهد التنزيل» به چند طريق از «ابی امامه باهلی» نقل كرده اند كه حضرت پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

آن الله خلق الانبياء من اشجار شتی و خلقنی من شجرة واحدة، فنا اصلها، و علی فرعها و فاطمة لقاحها، والحسن والحسين ثمرها تعلق بغصن من اعصانهانجی،. و من زاع عنها هوی ولو آن عبدا عبدالله بين الصفا و المروة الف عام ثم عام ثم الف عام ثم لم يدرك صحبتنا، اكبه الله علی منخريه فی النار ثم تلی: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی»

بدرستيكه خدای تعالی نهال وجود پيامبر آن را متفاوت متفرق آفريد، ولی درخت وجود من را جداگانه، واحد، و منحصربفرد خلق فرمود.

من خود استقلال دارم، كسی در اصالت وجود من شريك من نيست، من اصل آن درختم، علی (سلام الله عليه)، ساقته آن، فاطمهعليه‌السلام لقاح (مايه باروری آن) و حسنعليه‌السلام و حسينعليه‌السلام ميوه های درخت وجود من هستند، هر كس شاخه ای از شاخه های آن درخت را دستاويز خود كند نجات يافته است و هر كس از آن دور شود به گمراهی افتد و اگر بنده ای از بندگان خدا سه هزار سال بين صفا و مروه خدا را عبادت كند ولی صحبت ما پنج تن را درك نكرده باشد خدای تعالی او را به رو در آتش افكند، سپس پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين آيه را تلاوت فرمود:

( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ )

بنابراين، اگر بشری، بنده خدائی، موحدی، مسلمانی، مقدسی كه به خدا و پيامبر او معتقد باشد، و خدا را عبادت كند، نه اينكه بت پرستی نمايد، كجا عبادت كند؟

بين صفا و مروه، نه در مكان گناه آلوده ای، به مدت عبادت كند؟ سه هزار سال؛ ليكن به ولايت پنج تن در نتيجه به ولايت حضرت صديقه زهراء سلام الله عليها ايمان و اعتقاد نداشته باشد، عبادت او به حساب نخواهد آمد و مورد قبول واقع نخواهد شد و جای او در آتش دوزخ است. اين مودت، همان است كه در آيه شريفه ديگر بنام «حسنه» عنوآن شده است كه خدای می فرمايد:

( وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا )

«هر كس حسنه ای را بدست آورد، ما (عاقبت) بخيری را برای او می افزائيم» كه مراد از حسنه در اينجا مودت است.

چنان كه «احمد بن حنبل» و ابوحاتم از «ابن عباس» روايت می كنند كه مراد از «حسنه» در آيه مذكور مودت آل محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

«حافظ ابوالشيخ ابن حبان» در كتاب «الثواب» از «واحدی» روايتی از اميرالمؤ منين سلام الله عليه نقل می كنند آن حضرت فرمود:

«فينا آل حم آيه لا يحفظ مودتنا الا كل مومن، ثم قرا اميرالمؤ منين سلام الله عليه: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی»

در قرآن آيه ای است كه درشان ما (آل حم) است، و مودت ما را نگهداری نمی كند، مگر كسی كه مؤ من است. (يعنی هر كس مودت آل محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را محافظت نكند مؤ من نيست، و از او سلب ايمان می شود) و سپس اميرالمؤ منين سلام الله عليه آيه:

( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ )

را قرائت فرمود. در نتيجه هر كس به ولايت فاطمه سلام الله عليها ايمان نداشته باشد، مؤمن (به اعتقادات اسلامی) نيست.

در آن روز كه اميرالمؤ منين سلام الله عليه شهيد شد، حسن بن علی سلام الله عليه خطبه ای انشاد كرد و در آن خطبه فضايل اميرالمؤ منينعليه‌السلام را بر شمرد، و از جمله فرمود:

«ايها الناس، لقد فارقكم رجل ما سبقه الا ولون يدركه الا خرون، لقد كان رسول الله يغطيه الرايه فيقاتل جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره فما يرجع حتی يفتح الله عليه، و لقد قبضه الله فی الليلد التی قبض فيها وصی موسی و عرج بروحه فی الليلة التی عرج فيها بروح عيسی بن مريم... ايها الناس، من عرفنی فقد عرفنی و من لم يعرفنی فانا الحسن بن محمد.

ثم تلی هذه الايه قول يوسف: و اتبعت ملة آبائی ابراهيم و اسحاق و يعقوب. ثم اخذ فی كتاب الله، ثم قال انا ابن البشير، وانا ابن النذير، انا ابن النبی، انا ابن الداعی الی الله باذنه، و انا ابن السراح المنير، و انا ابن الذی ارسل رحمة للعالمين و انا من اهل البيت الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و انا من اهل البيت الذين افترض الله عزوجل مودتهم و ولايتهم، فقال فينا انزل علی محمد: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی»

«ای مردم امروز مردی را از دست داده ايد كه به تحقيق كسی از اولين و آخرين به (مرتبه) او نرسيده و از او پيشی نگرفته است، هم او بود كه پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرچمش را بدست او می داد، و در هنگام جنگ جبرئيل از طرف راست، و ميكائيل از جانب چپ هم رزم و هميار او بودند، و هرگز از ميدان نبردی مراجعت نمی كرد مگر اينكه خدا بدست او پيكار را پيروزمندانه پايان داده بود.

خدا او را در همان شبی كه وصی موسی جان سپرد و عيسی بن مريم به آسمان عروج كرد قبض روح فرمود.

ای مردم، هر كس مرا می شناسد كه شناخته است، و اگر نمی شناسد اينكه بداند:...

من، حسن، فرزند محمدم،... منم فرزند پيامبری كه بشارت دهنده به رحمت، و ترسانده از عذاب الهی بود، و مردم را (به اذن خدا) بسوی خدا دعوت می كرد، منم فرزند چراغ نور افشان، منم فرزند آنكسی كه رحمت (خدا) در دو جهان است. منم از خاندانی كه خدا پليدها را از آنان دور گردانيده و منزه و پاكشان كرده است، منم از آن خانواده ای كه خدای تبارك و تعالی مودت و ولايت آنان را بر همگان واجب فرموده است.

و درشان ما اهل بيت است كه خدا بر پيامبرش اين آيه را نازل فرموده است:

( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ )

اين روايت را ((حاكم زرندی)) نقل كرده است و چنين ادامه می دهد كه حضرت حسن سلام الله عليه فرمود:

«انا من اهل البيت الذين كان جبرئيلعليه‌السلام ينزل فينا و يصعد من عندنا و انا من اهل البيت الذين افترض الله تعالی علی كل مسلم و انزل الله فيهم: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی»

«من از خاندانی هستم كه جبرئيل بر ما نازل می شد و سپس از نزد ما بر آسمان صعود می كرد، من از خانواده ای هستم كه خدای تعالی مودت آنان را بر همه مسلمانان واجب كرده است (يعنی هر كس ادعای مسلمانی كند، بايد دارای مودت اهل بيت پيامبر باشد و فردی از افراد مسلمين در اين مورد استثناء نشده است) و درشان آنهاست كه خدا می فرمايد: بگو ای پيامبر، من برای انجام رسالتم مزدی از شما نمی خواهم، بجز مودت خويشان نزديكم»

ما همان خاندانيم كه آيه مذكور و آيه( وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ) درشان ما نازل شده است، و كسب حسنه عبارت است از بدست آوردن مودت ما اهل بيت.

اين روايت را «حافظ بزاز» - «حافظ طبرانی» در «معجم» - «ابوالفرج» در «مقاتل الطالبين» - «ابن ابی الحديد» در شرح «نهج» - «هيثمی» در «مجمع» - «ابن الصباغ» در «فصول» - «حافظ گنجی» در «كفاية» - «حافظ نسائی» از «هبيره» - «ابن حجر» در «صواعق» - «صفوری» در «نزهت المجالس» - و «حضرمی» در «رشفتة الهادی» آنرا ذكر كرده اند. حضرت علی بن الحسينعليه‌السلام در سفرش به دمشق به آيه مودت استدلال كرد و خطاب به يكی از روايان چنين فرمود:

اقرات القرآن؟ فقال: نعم. قال: فقرات آل حم؟ قال: قرات القرآن و لم اقرا آل حم. قال: ما قرات:

قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی.

قال: و انكم لانتم هم؟! قال: نعم.

«آيا قرآن خوانده ای؟ عرض كرد: بلی. حضرت فرمود:

آل حم را خوانده ای؟ عرض كرد: چگونه می شود قرآن را قرائت كرده باشم و آل حم را نخوانده باشم. حضرت فرمود: آيا آيه ((بگو (ای پيامبر) من برای رسالتم پاداشی از شما نمی خواهم مگر مودت نسبت به خويشان نزديكم)) را نخوانده ای؟

عرض كرد راستی شما همان خانواده هستيد؟ حضرت در جواب فرمود: بلی.

اين روايت را «ثعلبی» در تفسيرش - «ابوحيان» در تفسيرش - «سيوطی» در «درالمنثور» - «ابن حجر» در «صواعق» - و «رزقانی» در «شرح مواهب» ذكر كرده اند.

«طبری» در تفسيرش می نويسد «سيعد بن جبير»، و «عمروبن شعيب»، در موضوع اينكه خويشان نزديك پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چه كسانی هستند، از «زمخشری» چنين نقل می كنند:

«آل محمد، هم الذين يعود امرههم اليه فكل من كان امرهم اليه اشد و اكمل كانوا هم الآل، ولا شك آن فاطمد و عليا والحسن والحسين، كان التعلق بهم و بين رسول الله اشد التعلقات و هذا كالمعلول بالنقل المتواتر وجب آن يكونوا هم الآل»

خلاصه كلام اينكه: مسلما علیعليه‌السلام ، فاطمهعليه‌السلام و حسنينعليه‌السلام ، آل پيغمبرند و قطعا حب فاطمهعليه‌السلام ضميمه اجر نبوت و نشان دهند ولايت اوست.

آيه ششم:

( و يطعمون الطعام علی حبه مسكينا و يتيما و اسيرا (8) إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا )

«(آنانكه)، در راه دوستی خدا طعام (خود) را به فقير و يتيم و اسير می دهند، (و می گويند) ما فقط برای رضای خدا بشما طعام می دهيم و از شما هيچ پاداشی و سپاسی هم نمی طلبيم» از اين آيه هم در منقبت حضرت صديقه زهراء سلام الله عليها می توان استفاده كرد:

اين موضوع هم از مسلمات فريقين (شيعه و سنی) است كه يقينا حضرت صديقه سلام الله عليها از جمله اشخاصی است كه سوره «هل اتی» درشان آنها نازل شده است و هيچكس در اين مطلب كه اين سوره در فضائيل اهل بيت است (و حضرت صديقه سلام الله عليها نيز يكی از آنان می باشد) هيچگونه اشكالی را عنوان نكرده است.

ما ابتدا حديثی را كه «ابن عباس» راوری آن است، نقل می كنيم، و بعد به بررسی سند روايت و ذكر نام راويان حديث می پردازيم.

«قال ابن عباس رضی الله عنه آن الحسن والحسين مرضا فعادهما رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وسلم فی ناس معه، فقالوا: يا ابالحسن لو نذرت علی ولدك.

فنذر علی و فاطمة و فضة جارية لهما، آن برئا مما بهما، آن يصوموا ثلاثه ايام، فشفيا و ما معهم شبی فاستفرض علی من شمعون الخيبری اليهودی ثلاث اصواع من شعير فطحنت فاطمة صاعا و اختبزت خمسة اقراص علی عددهم فوضعوها بين ايديهم ليفطروا، فوقف عليهم سائل فقال: السلام عليكم اهل بيت محمد، مسكين من مساكين المسلمين.

اطعمونی اطعمكم الله من موائد الجنة فاثروه و با توالم يذوقوا الا الماء و اصبحوا صياما، فلما امسوا و وضعوا الطعام بين ايديهم وقف عليهم يتيم فاثروه، و وقف عليهم اسير فی الثالثة ففعلوا مثل ذلك، فلما اصبحوا اخذ علی رضی الله عند بيدالحسن والحسين و اقبلوا الی رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وسلم فلما ابصرهم و هم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع.

قال: ما اشد ما يسوءنی ما اری يكم؟! و قام فانطلق معهم، فرای فاطمة فی محرابها قد التصق ظهرها ببطنها، و غارت عيناها، فساه ذلك، فنزل جبرئيل و قال: خذها يا محمد؟ هناك الله فی اهل بيتك فاقراه السورة.»

«ابن عباس» می فرمايد: حسنينعليه‌السلام بيمار شدند، پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با جمعی از مردم به عيادت آنان آمدند برخی پيشنهاد كردند يا «ابالحسن» چه خوب است برای شفای فرزندانت نذری بنمائی، آنگاه علیعليه‌السلام و فاطمهعليه‌السلام و فضه (كه جاريه آنها بود) نذر كردند كه اگر حسنينعليه‌السلام شفا يافتند سه روز روزه بگيرند هنگاميكه حسنينعليه‌السلام سلامتی خود را باز يافتند در خانه علیعليه‌السلام چيزی برای افطار موجود نبود، لذا اميرالمؤمنين سلام الله عليه از شمعون يهودی خيبری سه صاع جو وام گرفت، و فاطمه سلام الله عليها از يك صاع آن پنج قرص نان پخت و در سفره افطار نهاد، هنگامی كه آماده افطار شدند، ندای سائلی برخاست: سلام بر شما ای خاندان محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، مسكينی از مساكين مسلمين بر در خانه شما آمده است، اطعام كنيد، خدا از مائده های بهشتی شما را روزی فرمايد، خاندان وحی نان افطار خود را ايثار كردند، و فضه نيز تبعيت از آنان نمود و همگی شب را بدون غذا صبح كردند و جز آب چيز ديگری به كامشان نرسيد....

فردای آن شب را نيز روزه گرفتند، و چون شب فرا رسيد، و نان افطارشان در سفره نهاده شد، يتيمی بر در خانه آمد و باز، به همان ترتيب همگی غذای خود را به آن يتيم ايثار كردند. روز سوم، اسيری از راه رسيد و مطالبه طعام كرد، بار سوم نيز آنچه در سفره بود (قبل از افطار) از طرف خاندان پيامبر به آن اثر ايثار شد.

صبح روز چهارم، علی سلام الله عليه دست حسنينعليه‌السلام را گرفت و به سوی رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روان گرديدند، پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنگاميكه چشمش به حسنينعليه‌السلام افتاد كه همانند مرغكان از شدت گرسنگی می لرزيدند، فرمود:

چه سخت است برای من كه شما را به اين حال می بينم، رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فورا از جای برخاست و همراه آنان به خانه حضرت زهراعليه‌السلام آمد، و او را محراب عبادتش مشاهده فرمود، اما چه مشاهده ای، از شدت گرسنگی بطن مباركش به پشت چسبيده، و چشمهايش در گودی نشسته بود.... از اين منظره پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بسيار افسرده خاطر گرديد، در آن هنگام جبرئيل فرود آمد و چنين گفت: بگير يا محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، مبارك باد بر تو اين خاندان تو و سپس سوره «هل اتی» را قرائت نمود.

روايت كه نقل شد مورد تاءييد و تصديق پيشوايان علمی حضرات (سنی و شيعه) و عموم مسلمين می باشد، و اينك نام دانشمندانی از اهل سنت كه اين روايت را نقل كرده اند:

«ابو جعفر اسكافی» متوفای ٢٤٠ ه‍ ق - حكيم ترمذی متوفای ٢٨٥ ه‍ ق - محمد بن جليل طبری متوفای ٣١٠ ه‍ ق - ابن عبدربه متوفای ٣٢٨ ه‍ ق - حاكم ابوعبدالله نيشابوری متوفای ٤٠٥ ه‍ ق - حافظ ابن مردويه متوفای ٤١٦ ه‍ ق - ابواسحاق ثعلبی مفسر كبير متوفای ٤٢٧ ه‍ ق - ابوالحسن واحدی مفسر كبير متوفای ٤٦٨ ه‍ ق - حافظ ابوعبدالله اندلسی حميدی متوفای ٤٨٨ ه‍ ق - ابوالقاسم زمخشری در كشاف متوفای ٥٣٨ ه‍ ق - اخطب خوارزمی متوفای ٥٦٨ ه‍ ق - حافظ ابوموسی متوفای ٥٨١ ه‍ ق - ابوعبدالله رازی متوفای ٦٠٦ ه‍ ق - شرخانی متوفای ٦٤٣ ه‍ ق - محمدبن طلحه شافعی متوفای ٦٥٢ ه‍ ق - ابوالمظفرسبط ابن جوزی متوفای ٦٥٤ ه‍ ق - عزالدين عبدالحميد متوفای ٦٥٥ ه‍ ق - حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی متوفای ٦٥٨ ه‍ ق - قاضی ناصرالدين بيضاوی متوفای ٦٨٥ ه‍ ق - حافظ محب الدين طبری متوفای ٦٩٤ ه‍ ق - حافظ ابو محمد ابوحمزه عضدی اندلسی متوفای ٦٩٩ ه‍ ق - حافظ الدين نسفی متوفای ٧٠١ ه‍ ق - شيخ السلام حموئی متوفای ٧٢٢ ه‍ ق - نظام الدين قمی نيشابوری مفسر معروف متوفای قرن هشتم هجری - علاءالدين علی بن محمد خازن بغدادی متوفای ٧٤١ ه‍ ق - قاضی عضدالدين ايجی متوفای ٧٥٦ ه‍ ق - حافظ ابن حجر متوفای ٨٥٢ ه‍ ق - حافظ جلال الدين سيوطی متوفای ٩١١ ه‍ ق - ابوسعود عمادی حنفی متوفای ٩٨٢ ه‍ ق - شيخ اسماعيل بروسی متوفای ١١٣٧ ه‍ ق - شوكائی متوفای ١١٧٣ ه‍ ق - محمد سليمان محفوظ از علمای قرن دوازدهم، و علاوه بر آنها جماعتی ديگر از علماء عامه اين حديث شريف را در ذيل آيه مذكور آورده اند.

( انا عرضنا الامانه علی السوات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشففن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا ) (1)

آيه مذكور نيز از آياتی است كه در اثبات ولايت حضرت صديقه سلام عليها می توان از آن استفاده كرد امانتی كه خدای تعالی به آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرده است و آنها زير بار نرفته اند، و اين همان امانت ولايت پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منين و فاطمه و حسنينعليهم‌السلام و ائمه بعد از آنان می باشد.

«مفضل بن عمر» می گويد حضرت صادق سلام الله عليه فرمود: «آن الله تبارك و تعالی خلق الارواح قبل الاجساد بالفی عام فجعل اعلاها و اشرفها ارواح محمد و علی و فاطمة والحسن والحسين و الائمه بعد هم صلوات الله عليهم فعرضها علی السماوات و الارض و الجبال، فغشيها نورهم، فقال الله تبارك و تعالی للسماوات و الارض و الجبال: هولا احبائی و اوليائی و حججی علی خلقی و ائمة بريتی ما خلقت خلقا احب الی منهم، و لمن تولاهم خلقت جنتی، و لمن خالفهم و عاداهم خلقت ناری.

فولايتهم امانة عند خلقی، فايكم يحملها باثقالها و يدعيها لنفسه دون خيرتی؟ فابت السماواتت و الارض و الجبال ان يحملنها و اشفقن من ادعاء منزلنها و تمنی محلها من عظمة ربها، فلما اسكن الله عزوجل آدم و زوجته الجنة قال لهما: «كلا منها رغدا حيث شئتما ولا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين» فنظرا الی منزلة محمد و علی و فاطمة والحسن والحسين و الائمة بعدهم فوجداها اشرف منازل اهل الجنة فقالا: يا ربنا لمن هذه المنزلة؟

فقال الله جل جلاله: ارفعا رؤ وسكما الی ساق عرشی، فرفعا رؤ وسهما فوجدا اسم محمد، و علی، و فاطمة، والحسن والحسين و الائمة صلوات الله عليهم مكتوبة علی ساق العرش بنور من نور الجبار جل جلاله، فقالا: يا ربنا ما اكرم اهل هذه المنزلة عليك! و ما احبهم اليك! و ما اشرفهم لديك!

فقال الله جل جلاله: لولاهم ما خلقتكما، هولاء خزنة علمی و امنائی علی سری.

____________________

1 - آيه ٧٣ سوره احزاب

«خدای تعالی ارواح را دو هزار سال قبل از خلقت بدنها افريد، و از اولين و آخرين، از آدم ابوالبشر تا روز قيامت، شريف ترين، و برترين روحها، ارواح محمد، علی، فاطمه و حسنين و ائمه نه گانه از نسل حسين بن علی (يعنی چهارده معصومعليه‌السلام ) هستند كه خدای تعالی آنان را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد، نور چهارده معصوم همه جا را فرا گرفت و جهانگير شد، آنگاه از جانب حق تبارك و تعالی خطاب آمد كه اينانند دوستان و اولياء من، و اينها هستند حجتهای من بر همه مخلوقات من.

(لذا حضرت صديقه سلام الله عليها، حجت الله و ولية الله است به نص خود حضرت احديت (جلت عظمته) هيچيك از آفريدگانم نزد من محبوبتر از آنان نيست، بهشتم را برای دوستان آنها، و آتش‍ دوزخم را برای مخالفين و اذيت كنندگان آنان آفريده ام، پس ولايتشان امانت من است در نزد مخلوقاتم... به جز اين برگزيدگان من، آيا كيست كه بتواند اين بار امانت را با تمام سنگينش بر دوش كشد و يا مدعی اين مقام باشد؟....

هنگامی كه خدای عزوجل آدم و همسرش حوا را در بهشت ساكن گردانيد و آنها به مكان و منزلت چهارده معصوم صلوات الله عليهم نظر افكندند و مشاهده كردند كه مقامات آنان اشرف منازل اهل بهشت است، عرض كردند: پروردگارا، اين مقام والای چه كسانی است؟

خطاب آمد كه سر بلند كنيد و به ساق عرش من نظر افكنيد. آدم و حوا، هنگامی كه سر به سوی عرش الهی بلند كردند، مشاهده كردند كه نام محمد، علی، فاطمه، حسن، و حسين و ائمه بعد از آنها با خط نور از جانب خدای جبار بر ساق عرش نوشته شده است، عرض كردند:

پروردگارا، اين چه كرامتی است كه به اين چهارده تن داده ای، و اين مقام و منزلتی است كه به آنان عطا فرموده ای؟ خدايا، سبب چيست كه اين موجودات در نزد تو شريف ترين و محبوب ترين مخلوقاتند، خدای عزوجل فرمود:

يا آدم، اگر اين چهارده تن نبودند تو و همسرت را نمی آفريدم، اينان خزانه داران علم من و امينان اسرار من هستند.

بنابر اين حضرت صديقه زهراء سلام الله عليهما يكی از گنجوران دانش و امانت داران اسرار خدائی است.

در ادامه روايت شريفه پس از اينكه حضرت صادقعليه‌السلام موضوع ارتكاب ترك اولای آدم و حوا را شرح می دهد چنين می فرمايد:

«فلما ارادالله عزوجل ان يتوب عليهما جائهما جبرئيل فقال لهما: انكما ظلمتنا انفسكما بتمنی منزلة من فضل عليكما، فجزاؤ كما ما قد عوقبتما به من الهبوط من جوارالله عزوجل الی الرضه، فسلاربكما بحق الاسماء التی رايتموها علی ساق العرش حتی يتوب عليكما فقالا: اللهم انا نساللك بحق الاكرمين عليك محمد، و علی، و فاطمة، والحسن ، والحسين، و الائمة الا تبت علينا و رحمتنا» فتاب الله عليهما، انه هوالتواب الرحيم، فلم يزل انبياءالله بعد ذالك يحفظون هذه الامانة و يخبرون بها، اوصياءهم و المخلصين من اممهم...»

«هنگامی كه خدای عزوجل اراده فرمود توبه آدم و حوا را قبول كند، جبرئيل نازل شد، و خطاب به آنها چنين گفت: شما بر نفس خود ستم روا داشتيد، اينك از پروردگار خود بخواهيد كه به حق آن نامهائی كه برساق عرش الهی مشاهده كرديد، توبه شما را قبول فرمايد. آنگاه آدم و حوا چنين معروض داشتند:

پروردگارا، از تو درخواست می كنيم به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسين و ائمه (عليهم‌السلام ) كه نزد تو از همه گرامی ترند، توبه ما را بپذيری و ما را مشمول رحمت خود قرار دهی و بعد از آنكه آدم و حوا اين دعا را خواندند و اين توسل بجای آوردند، خدای تعالی توبه آنها قبول فرمود، بدرستيكه اوست بسيار توبه پذير و مهربان»

در ادامه حديث، حضرت صادق سلام الله عليه می فرمايد:

بعد از اين جريان، فرستادگان الهی، در سايه ولايت چهارده معصومعليه‌السلام نگهدارنده اين امانت و معرف آن بوده اند، و به اوصياء خود و مخلصين امت خويش نيز اين موضوع را بيان می كردند.

در نتيجه حضرت صديقه زهرا سلام الله عليها نيز «وليه» انبيا بوده است چنانكه پيغمبر اعظم و علی و يازده امام ديگر سلام الله عليهم ولی آنها بوده اند، يعنی عمه انبيا به خضوع و فروتنی و در مقابل اين چهارده وجود مقدس ايمان و اعتقاد داشته اند، چنانكه در بعضی از احاديث آمده است كه از جمله اعمال امت حضرت موسی و حضرت عيسی در زمان نبوت آن دو پيامبر، ذكر صلوات بر محمد و آل محمد بوده است، و اين خود نشان دهنده اعتراف بر ولايت چهارده معصومعليه‌السلام می باشد.

از امام سلام الله عليه سؤ ال می كنند كه منظور از صلوات چيست؟ حضرت می فرمايد:

صلوات اعتراف به ولايت محمد و آل محمد است و سپس اضافه می نمايد كه اين ولايت، همان است كه خدا می فرمايد:

و ذلك قول الله عزوجل:

«انا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض والجبال، فا بين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان، انه كان ظلوما جهولا»

اين بود هفت آيه ای كه برا شناسائی مقام والای حضرت صديقه سلام الله عليه می توان از آنها استفاده كرد.

آيه چهارم:

( وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ )

«هنگامی كه پروردگار حضرت ابراهيم را با كلماتی امتحان فرمود و آن كلمات را تمام كرد» همانطوريكه در آيه قبل گفته شد كه مقصود از كلمات چيست، در اين آيه نيز مراد از كلمات عبارتند از رسول اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اميرالمؤ منين، حضرت صديقه و حسنين سلام الله عليهم.

در اين باره ((مفضل بن عمر)) يكی از بزرگان صحابه حضرت صادق سلام الله عليه، كه حكيم، فيلسوف و فقيهی فوق العاده است، روايتی از آن حضرت نقل می كند و می گويد:

قول الله عزوجل «و اذا بتلی ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن» ما هذه الكلمات؟

قال هی الكلمات التی تلقيها آدم من ربه فتاب عليه، و هو انه قال: اسالك بحق محمد و علی و فاطمه والحسن والحسين الا تبت علی، فتاب الله عليه، انه هو التواب الرحيم. قلت له: يا بن رسول الله فما يعنی عزوجل بقوله: ((فاتمهن))؟ قال يعنی: اتمهن الی القائم اثنی عشر اماما تسعة من ولد الحسينعليهم‌السلام ))

از حضرت صادق سلام الله عليه معنی آيه شريفه( وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ) را پرسيدم كه مقصود خدای تعالی از اين كلمات چيست؟ فرمود: اين كلمات، همان كلمات است كه حضرت آدم، از خدای تعالی فرا گرفت و چنين عرض كرد:

«پروردگارا، به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسين از تو درخواست می نمايم كه توبه مرا بپذيری، پس توبه اش مورد قبول واقع گرديد، بدرستيكه خدا، بسيار توبه پذير و مهربان است»

مفل بن عم می گويد، سپس از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم مقصود خدای تعالی از (اتمهن) در اين آيه چيست، فرمود:

يعنی نام نه امام اگر ديگر از اولاد حسين بن علیعليه‌السلام تا قائم آل محمدعليه‌السلام را به پنج تن محلق نمود لذا كلماتی كه حضرت ابراهيم به وسيله آنها آزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالی تر، از كلماتی است كه حضرت آدمعليه‌السلام فرا گرفت.

اين كلمات همان است كه حضرت صادق سلام الله عليه، در رواتی می فرمايد: «نحن الكلمات » يعنی مائيم آن كلمات كه خدا در قرآن به آنها اشاره می فرمايد. چهارده معصومعليه‌السلام را از اين جهت «كلمه» ناميده اند كه نامهای آنها در عرش نوشته شده است و همچنين به ملاحظه آن كلمه ای است كه دوبار بر شانه آنان نقش بسته است يك بار در رحم مادر و بار دوم بعد از ولادت.

هنگامی كه نطفه امام سلام الله عليه منعقد می شود، بعد از دميده شدن روح، بر دوش او نوشته می شود:

«و تمت كلمة صدقا و عدلا، لا مبدل لكماته »

«از روی راستی و عدالت كلمه پرورگارت به حد كمال رسيد، هيچكس تبديل و تغيير كلمات خدائی نتواند كرد» وقتی كه امام سلام الله عليه از مادر متولد می شود، آنگاه نيز بر شانه چپش آيه مذكور نقش می بندد و درباره اين كلمات است كه حضرت ولی عصر سلام الله عليه در دعای رجبيه اش می فرمايد:

«لا فرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك فتقها و رتقها بيدك، بدوها منك و عودها اليك، اعضاد و اشهاد و مناة و ادواد و حفظة و رواد ...»

هرگز امكان ندارد اشخاص كه در منطق وحی، ((كلمات الهی)) ناميده شوند، و انبياء به آنان متوسل شده باشند، ولی خودشان عاری از ولايت باشند، و حضرت صديقه سلام الله عليها نيز داخل اين كلمات است، جزء اين كلمات است كه (معرفت) آنها را به حضرت آدم، به حضرت موسی، به حضرت عيسی و ساير انبياء آموخته اند، و همه انبياء به آنان متوسل شده اند و باز تكرار می كنيم، هرگز معقول نيست كه كسی ((كملة الله)) باشد، و انبيا به او توسل كنند، ولی مقام ولايت نداشته باشد. لذا اين آيه هم از آياتی است كه می توان از آن را اثبات مقام ولايت حضرت صديقه سلام الله عليها استفاده كرد.

آيه پنجم:

( قل لا اسئكم عليه اجرا الا المودة فی القربی )

«بگو (ای پيامبر) من برای انجام رسالتم، پاداشی از شما نمی خواهم، مگر مودت با خويشان نزديكم».

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اجر رسالت خودش را، از طرف حضرت حق تبارك و تعالی، مودت نزديكان خويش اعلام می دارد، يعنی فقط مودت خويشان حضرت رسول اكرم را می توان اجر و مزد رسالت عظمای احمدی دانست.

درباره اين آيه بادی به طور تفصيل بحث و بررسی كرد تا روشن شود كه آيا اين آيه شريفه درشان كيست؟ و اين مودت ارزنده، مودت چه كسانی است و مقدار و اندازه آن چگونه است؟ مودتی كه هم سنگ، هم كفه، و هم وزن اجر رسالت محمدی است.

به اجمع فريقين (شيعه و سنی) و جميع مسلمين، اين آيه در شان اهل بيت عصمت و قداست نازل شده است يعنی: علی، فاطمه، حسن و حسين سلام الله عليهم.

«احمد بن حنبل» در «مناقب» - «حافظ ابن منذر» - «حافظ اين ابی حاتم» - «حافظ طبرانی» - «حافظ ابن مردويه» - «واحدی مفسر» - «ثعلبی مفسر» - «حافظ ابراهيم« - «بقوی مفسر» - و «فقيه ابن المغازلی» از «ابن عباس» روايت می كند كه می فرمايد:

«لما نزلت هذه الايه، قبل يا رسول الله من قرابنك، هولاء الذين وجبت علينا مودتهم فقال،: علی و فاطمه وابناهما »

«بعد از نزول اين آيه از پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤال شد: خويشان نزديك تو كه مودت آنان بر ما واجب است، چه كسانی هستند؟ حضرت در جواب فرمود: علیعليه‌السلام ، فاطمهعليه‌السلام ، و دو فرزند آنها (حسن و حسينعليه‌السلام ).

«محب الدين طبری» در «ذخاير» - «زمخشری» در «كشاف» - «حموينی» - در «رايد» - «نيشابوری» در تفسيرش - «ابن طلحه شافعی» در «مطالب السئول» - «رازی» در تفسيرش - «ابوسعيد» در تفسيرش - «ابوحيان» در تفسيرش - «نسفی» در تفسيرش - «حافظ هيثمی» در «مجمع» - «ابن صباغ مالكی» در «فصول» - «حافظ گنجی» در «كفاية الطالب» - نيز روايت مذكور را ذكر كرده اند.

«قسطلانی» در «المواهب اللدنيه» می فرمايد: «الزم الله مودة قرباة كافة و بريته و فرض محبة جمله اهل بيته المعظم و ذريته. فقال تعالی: قال لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی »

((خدای تعالی مودت خويشان نزديك پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بر همگان واجب كرده است و درباره وجوب محبت اهل بيت معظم حضرت رسول او ذريه اوست كه خدا می فرمايد:

بگو ای پيامبر، در مقابل انجام رسالتم از شما مزدی نمی خواهم به جز مودت خويشان نزديكم، روايت مذكور را «زرقانی» در «شرح المواهب» - «ابن حجر» در «صواعق» - «سيوطی» در «احاءالميت» و در «اتحاف» - «شبلنجی» در «نورالابصار» - و «صبان» در «اسعاف الراغبين» ذكر كرده اند.

در اين موضوع روايت ديگری «حافظ ابوعبدالله ملا» در سيره اش نقل كرده است كه می فرمايد:

«آن رسول الله قال: آن الله جعل اجری عليكم المودة فی اهل بيتی و انی سائلكم غدا عنهم».

«رسول خدا فرمود: بدرستكيه خدای تعالی مزد (رسالتم) را كه بر عهده شماست مودت خويشان نزديكم قرار داده است، و من در روز قيامت نسبت به اين مودت از شما بازخواست خواهم كرد، يعنی آنچه در روز قيامت همه در مقابل آن مسئول هستند، عبارت از ولايت چهارده معصومعليه‌السلام است كه از جمله ولايت حضرت صديقه سلام الله عليهاست.

روايت ديگری از جابر بن عبدالله نقل شده است كه می فرمايد: «جاء اعرابی الی النبی و قال: يا محمد، اعرض علی الاسلام.

فقال: تشهد آن الا اله الا الله وحده لا شريك له و آن محمدا عبده و رسوله.

قال: تسالنی عليه اجرا؟ لا، الا المودة فی القربی،

قال: قرابتی او قرابتك؟ قال قرابتی. قال: هات، ابايعك، فعلی من لا يحبك و لا يحب قرابتك لعنة الله، فقال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : آمين.»

يك عرب بايده نشين آمد حضور پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عرض كرد: يا محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اسلام را به من عرضه بدار، فرمود: شهادت بده يكتائی خدای تعالی، و اينكه محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بنده و فرستاده اوست.

اعرابی عرض كرد: يا رسول الله در مقابل اين رسالت كه مرا هدايت فرمودند آيا از من مزدی هم می خواهيد؟

پيامبر فرمود: نه، بجز مودت خويشان نزديك، كه اجر رسالت من است.

اعرابی گفت: خويشان نزديك خودم را دوست بدارم يا خويشان ترا يا رسول الله؟

پيامبر فرمود: خويشان نزديك مرا.

اعرابی عرض كرد: يا رسول اله اينك دستت را بدست من بده، تا برای دوستی تو و نزديكانت با تو بيعت كنم، خدا لعنت كند كسی را كه تو را و خويشان ترا دوست ندارد.

پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اين دعای او آمين فرمود: پس هر كس ايمان و اعتقاد به ولايت و مودت حضرت صديقه سلام الله عليها نداشته باشد نفرين شده است به زبان پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و در روايت ديگری «طبری»، و «ابن عساكر»، و «حاكم حسكانی» در «شواهد التنزيل» به چند طريق از «ابی امامه باهلی» نقل كرده اند كه حضرت پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

آن الله خلق الانبياء من اشجار شتی و خلقنی من شجرة واحدة، فنا اصلها، و علی فرعها و فاطمة لقاحها، والحسن والحسين ثمرها تعلق بغصن من اعصانهانجی،. و من زاع عنها هوی ولو آن عبدا عبدالله بين الصفا و المروة الف عام ثم عام ثم الف عام ثم لم يدرك صحبتنا، اكبه الله علی منخريه فی النار ثم تلی: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی»

بدرستيكه خدای تعالی نهال وجود پيامبر آن را متفاوت متفرق آفريد، ولی درخت وجود من را جداگانه، واحد، و منحصربفرد خلق فرمود.

من خود استقلال دارم، كسی در اصالت وجود من شريك من نيست، من اصل آن درختم، علی (سلام الله عليه)، ساقته آن، فاطمهعليه‌السلام لقاح (مايه باروری آن) و حسنعليه‌السلام و حسينعليه‌السلام ميوه های درخت وجود من هستند، هر كس شاخه ای از شاخه های آن درخت را دستاويز خود كند نجات يافته است و هر كس از آن دور شود به گمراهی افتد و اگر بنده ای از بندگان خدا سه هزار سال بين صفا و مروه خدا را عبادت كند ولی صحبت ما پنج تن را درك نكرده باشد خدای تعالی او را به رو در آتش افكند، سپس پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين آيه را تلاوت فرمود:

( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ )

بنابراين، اگر بشری، بنده خدائی، موحدی، مسلمانی، مقدسی كه به خدا و پيامبر او معتقد باشد، و خدا را عبادت كند، نه اينكه بت پرستی نمايد، كجا عبادت كند؟

بين صفا و مروه، نه در مكان گناه آلوده ای، به مدت عبادت كند؟ سه هزار سال؛ ليكن به ولايت پنج تن در نتيجه به ولايت حضرت صديقه زهراء سلام الله عليها ايمان و اعتقاد نداشته باشد، عبادت او به حساب نخواهد آمد و مورد قبول واقع نخواهد شد و جای او در آتش دوزخ است. اين مودت، همان است كه در آيه شريفه ديگر بنام «حسنه» عنوآن شده است كه خدای می فرمايد:

( وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا )

«هر كس حسنه ای را بدست آورد، ما (عاقبت) بخيری را برای او می افزائيم» كه مراد از حسنه در اينجا مودت است.

چنان كه «احمد بن حنبل» و ابوحاتم از «ابن عباس» روايت می كنند كه مراد از «حسنه» در آيه مذكور مودت آل محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

«حافظ ابوالشيخ ابن حبان» در كتاب «الثواب» از «واحدی» روايتی از اميرالمؤ منين سلام الله عليه نقل می كنند آن حضرت فرمود:

«فينا آل حم آيه لا يحفظ مودتنا الا كل مومن، ثم قرا اميرالمؤ منين سلام الله عليه: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی»

در قرآن آيه ای است كه درشان ما (آل حم) است، و مودت ما را نگهداری نمی كند، مگر كسی كه مؤ من است. (يعنی هر كس مودت آل محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را محافظت نكند مؤ من نيست، و از او سلب ايمان می شود) و سپس اميرالمؤ منين سلام الله عليه آيه:

( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ )

را قرائت فرمود. در نتيجه هر كس به ولايت فاطمه سلام الله عليها ايمان نداشته باشد، مؤمن (به اعتقادات اسلامی) نيست.

در آن روز كه اميرالمؤ منين سلام الله عليه شهيد شد، حسن بن علی سلام الله عليه خطبه ای انشاد كرد و در آن خطبه فضايل اميرالمؤ منينعليه‌السلام را بر شمرد، و از جمله فرمود:

«ايها الناس، لقد فارقكم رجل ما سبقه الا ولون يدركه الا خرون، لقد كان رسول الله يغطيه الرايه فيقاتل جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره فما يرجع حتی يفتح الله عليه، و لقد قبضه الله فی الليلد التی قبض فيها وصی موسی و عرج بروحه فی الليلة التی عرج فيها بروح عيسی بن مريم... ايها الناس، من عرفنی فقد عرفنی و من لم يعرفنی فانا الحسن بن محمد.

ثم تلی هذه الايه قول يوسف: و اتبعت ملة آبائی ابراهيم و اسحاق و يعقوب. ثم اخذ فی كتاب الله، ثم قال انا ابن البشير، وانا ابن النذير، انا ابن النبی، انا ابن الداعی الی الله باذنه، و انا ابن السراح المنير، و انا ابن الذی ارسل رحمة للعالمين و انا من اهل البيت الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و انا من اهل البيت الذين افترض الله عزوجل مودتهم و ولايتهم، فقال فينا انزل علی محمد: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی»

«ای مردم امروز مردی را از دست داده ايد كه به تحقيق كسی از اولين و آخرين به (مرتبه) او نرسيده و از او پيشی نگرفته است، هم او بود كه پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرچمش را بدست او می داد، و در هنگام جنگ جبرئيل از طرف راست، و ميكائيل از جانب چپ هم رزم و هميار او بودند، و هرگز از ميدان نبردی مراجعت نمی كرد مگر اينكه خدا بدست او پيكار را پيروزمندانه پايان داده بود.

خدا او را در همان شبی كه وصی موسی جان سپرد و عيسی بن مريم به آسمان عروج كرد قبض روح فرمود.

ای مردم، هر كس مرا می شناسد كه شناخته است، و اگر نمی شناسد اينكه بداند:...

من، حسن، فرزند محمدم،... منم فرزند پيامبری كه بشارت دهنده به رحمت، و ترسانده از عذاب الهی بود، و مردم را (به اذن خدا) بسوی خدا دعوت می كرد، منم فرزند چراغ نور افشان، منم فرزند آنكسی كه رحمت (خدا) در دو جهان است. منم از خاندانی كه خدا پليدها را از آنان دور گردانيده و منزه و پاكشان كرده است، منم از آن خانواده ای كه خدای تبارك و تعالی مودت و ولايت آنان را بر همگان واجب فرموده است.

و درشان ما اهل بيت است كه خدا بر پيامبرش اين آيه را نازل فرموده است:

( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ )

اين روايت را ((حاكم زرندی)) نقل كرده است و چنين ادامه می دهد كه حضرت حسن سلام الله عليه فرمود:

«انا من اهل البيت الذين كان جبرئيلعليه‌السلام ينزل فينا و يصعد من عندنا و انا من اهل البيت الذين افترض الله تعالی علی كل مسلم و انزل الله فيهم: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی»

«من از خاندانی هستم كه جبرئيل بر ما نازل می شد و سپس از نزد ما بر آسمان صعود می كرد، من از خانواده ای هستم كه خدای تعالی مودت آنان را بر همه مسلمانان واجب كرده است (يعنی هر كس ادعای مسلمانی كند، بايد دارای مودت اهل بيت پيامبر باشد و فردی از افراد مسلمين در اين مورد استثناء نشده است) و درشان آنهاست كه خدا می فرمايد: بگو ای پيامبر، من برای انجام رسالتم مزدی از شما نمی خواهم، بجز مودت خويشان نزديكم»

ما همان خاندانيم كه آيه مذكور و آيه( وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ) درشان ما نازل شده است، و كسب حسنه عبارت است از بدست آوردن مودت ما اهل بيت.

اين روايت را «حافظ بزاز» - «حافظ طبرانی» در «معجم» - «ابوالفرج» در «مقاتل الطالبين» - «ابن ابی الحديد» در شرح «نهج» - «هيثمی» در «مجمع» - «ابن الصباغ» در «فصول» - «حافظ گنجی» در «كفاية» - «حافظ نسائی» از «هبيره» - «ابن حجر» در «صواعق» - «صفوری» در «نزهت المجالس» - و «حضرمی» در «رشفتة الهادی» آنرا ذكر كرده اند. حضرت علی بن الحسينعليه‌السلام در سفرش به دمشق به آيه مودت استدلال كرد و خطاب به يكی از روايان چنين فرمود:

اقرات القرآن؟ فقال: نعم. قال: فقرات آل حم؟ قال: قرات القرآن و لم اقرا آل حم. قال: ما قرات:

قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فی القربی.

قال: و انكم لانتم هم؟! قال: نعم.

«آيا قرآن خوانده ای؟ عرض كرد: بلی. حضرت فرمود:

آل حم را خوانده ای؟ عرض كرد: چگونه می شود قرآن را قرائت كرده باشم و آل حم را نخوانده باشم. حضرت فرمود: آيا آيه ((بگو (ای پيامبر) من برای رسالتم پاداشی از شما نمی خواهم مگر مودت نسبت به خويشان نزديكم)) را نخوانده ای؟

عرض كرد راستی شما همان خانواده هستيد؟ حضرت در جواب فرمود: بلی.

اين روايت را «ثعلبی» در تفسيرش - «ابوحيان» در تفسيرش - «سيوطی» در «درالمنثور» - «ابن حجر» در «صواعق» - و «رزقانی» در «شرح مواهب» ذكر كرده اند.

«طبری» در تفسيرش می نويسد «سيعد بن جبير»، و «عمروبن شعيب»، در موضوع اينكه خويشان نزديك پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چه كسانی هستند، از «زمخشری» چنين نقل می كنند:

«آل محمد، هم الذين يعود امرههم اليه فكل من كان امرهم اليه اشد و اكمل كانوا هم الآل، ولا شك آن فاطمد و عليا والحسن والحسين، كان التعلق بهم و بين رسول الله اشد التعلقات و هذا كالمعلول بالنقل المتواتر وجب آن يكونوا هم الآل»

خلاصه كلام اينكه: مسلما علیعليه‌السلام ، فاطمهعليه‌السلام و حسنينعليه‌السلام ، آل پيغمبرند و قطعا حب فاطمهعليه‌السلام ضميمه اجر نبوت و نشان دهند ولايت اوست.

آيه ششم:

( و يطعمون الطعام علی حبه مسكينا و يتيما و اسيرا (8) إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا )

«(آنانكه)، در راه دوستی خدا طعام (خود) را به فقير و يتيم و اسير می دهند، (و می گويند) ما فقط برای رضای خدا بشما طعام می دهيم و از شما هيچ پاداشی و سپاسی هم نمی طلبيم» از اين آيه هم در منقبت حضرت صديقه زهراء سلام الله عليها می توان استفاده كرد:

اين موضوع هم از مسلمات فريقين (شيعه و سنی) است كه يقينا حضرت صديقه سلام الله عليها از جمله اشخاصی است كه سوره «هل اتی» درشان آنها نازل شده است و هيچكس در اين مطلب كه اين سوره در فضائيل اهل بيت است (و حضرت صديقه سلام الله عليها نيز يكی از آنان می باشد) هيچگونه اشكالی را عنوان نكرده است.

ما ابتدا حديثی را كه «ابن عباس» راوری آن است، نقل می كنيم، و بعد به بررسی سند روايت و ذكر نام راويان حديث می پردازيم.

«قال ابن عباس رضی الله عنه آن الحسن والحسين مرضا فعادهما رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وسلم فی ناس معه، فقالوا: يا ابالحسن لو نذرت علی ولدك.

فنذر علی و فاطمة و فضة جارية لهما، آن برئا مما بهما، آن يصوموا ثلاثه ايام، فشفيا و ما معهم شبی فاستفرض علی من شمعون الخيبری اليهودی ثلاث اصواع من شعير فطحنت فاطمة صاعا و اختبزت خمسة اقراص علی عددهم فوضعوها بين ايديهم ليفطروا، فوقف عليهم سائل فقال: السلام عليكم اهل بيت محمد، مسكين من مساكين المسلمين.

اطعمونی اطعمكم الله من موائد الجنة فاثروه و با توالم يذوقوا الا الماء و اصبحوا صياما، فلما امسوا و وضعوا الطعام بين ايديهم وقف عليهم يتيم فاثروه، و وقف عليهم اسير فی الثالثة ففعلوا مثل ذلك، فلما اصبحوا اخذ علی رضی الله عند بيدالحسن والحسين و اقبلوا الی رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وسلم فلما ابصرهم و هم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع.

قال: ما اشد ما يسوءنی ما اری يكم؟! و قام فانطلق معهم، فرای فاطمة فی محرابها قد التصق ظهرها ببطنها، و غارت عيناها، فساه ذلك، فنزل جبرئيل و قال: خذها يا محمد؟ هناك الله فی اهل بيتك فاقراه السورة.»

«ابن عباس» می فرمايد: حسنينعليه‌السلام بيمار شدند، پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با جمعی از مردم به عيادت آنان آمدند برخی پيشنهاد كردند يا «ابالحسن» چه خوب است برای شفای فرزندانت نذری بنمائی، آنگاه علیعليه‌السلام و فاطمهعليه‌السلام و فضه (كه جاريه آنها بود) نذر كردند كه اگر حسنينعليه‌السلام شفا يافتند سه روز روزه بگيرند هنگاميكه حسنينعليه‌السلام سلامتی خود را باز يافتند در خانه علیعليه‌السلام چيزی برای افطار موجود نبود، لذا اميرالمؤمنين سلام الله عليه از شمعون يهودی خيبری سه صاع جو وام گرفت، و فاطمه سلام الله عليها از يك صاع آن پنج قرص نان پخت و در سفره افطار نهاد، هنگامی كه آماده افطار شدند، ندای سائلی برخاست: سلام بر شما ای خاندان محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، مسكينی از مساكين مسلمين بر در خانه شما آمده است، اطعام كنيد، خدا از مائده های بهشتی شما را روزی فرمايد، خاندان وحی نان افطار خود را ايثار كردند، و فضه نيز تبعيت از آنان نمود و همگی شب را بدون غذا صبح كردند و جز آب چيز ديگری به كامشان نرسيد....

فردای آن شب را نيز روزه گرفتند، و چون شب فرا رسيد، و نان افطارشان در سفره نهاده شد، يتيمی بر در خانه آمد و باز، به همان ترتيب همگی غذای خود را به آن يتيم ايثار كردند. روز سوم، اسيری از راه رسيد و مطالبه طعام كرد، بار سوم نيز آنچه در سفره بود (قبل از افطار) از طرف خاندان پيامبر به آن اثر ايثار شد.

صبح روز چهارم، علی سلام الله عليه دست حسنينعليه‌السلام را گرفت و به سوی رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روان گرديدند، پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنگاميكه چشمش به حسنينعليه‌السلام افتاد كه همانند مرغكان از شدت گرسنگی می لرزيدند، فرمود:

چه سخت است برای من كه شما را به اين حال می بينم، رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فورا از جای برخاست و همراه آنان به خانه حضرت زهراعليه‌السلام آمد، و او را محراب عبادتش مشاهده فرمود، اما چه مشاهده ای، از شدت گرسنگی بطن مباركش به پشت چسبيده، و چشمهايش در گودی نشسته بود.... از اين منظره پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بسيار افسرده خاطر گرديد، در آن هنگام جبرئيل فرود آمد و چنين گفت: بگير يا محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، مبارك باد بر تو اين خاندان تو و سپس سوره «هل اتی» را قرائت نمود.

روايت كه نقل شد مورد تاءييد و تصديق پيشوايان علمی حضرات (سنی و شيعه) و عموم مسلمين می باشد، و اينك نام دانشمندانی از اهل سنت كه اين روايت را نقل كرده اند:

«ابو جعفر اسكافی» متوفای ٢٤٠ ه‍ ق - حكيم ترمذی متوفای ٢٨٥ ه‍ ق - محمد بن جليل طبری متوفای ٣١٠ ه‍ ق - ابن عبدربه متوفای ٣٢٨ ه‍ ق - حاكم ابوعبدالله نيشابوری متوفای ٤٠٥ ه‍ ق - حافظ ابن مردويه متوفای ٤١٦ ه‍ ق - ابواسحاق ثعلبی مفسر كبير متوفای ٤٢٧ ه‍ ق - ابوالحسن واحدی مفسر كبير متوفای ٤٦٨ ه‍ ق - حافظ ابوعبدالله اندلسی حميدی متوفای ٤٨٨ ه‍ ق - ابوالقاسم زمخشری در كشاف متوفای ٥٣٨ ه‍ ق - اخطب خوارزمی متوفای ٥٦٨ ه‍ ق - حافظ ابوموسی متوفای ٥٨١ ه‍ ق - ابوعبدالله رازی متوفای ٦٠٦ ه‍ ق - شرخانی متوفای ٦٤٣ ه‍ ق - محمدبن طلحه شافعی متوفای ٦٥٢ ه‍ ق - ابوالمظفرسبط ابن جوزی متوفای ٦٥٤ ه‍ ق - عزالدين عبدالحميد متوفای ٦٥٥ ه‍ ق - حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی متوفای ٦٥٨ ه‍ ق - قاضی ناصرالدين بيضاوی متوفای ٦٨٥ ه‍ ق - حافظ محب الدين طبری متوفای ٦٩٤ ه‍ ق - حافظ ابو محمد ابوحمزه عضدی اندلسی متوفای ٦٩٩ ه‍ ق - حافظ الدين نسفی متوفای ٧٠١ ه‍ ق - شيخ السلام حموئی متوفای ٧٢٢ ه‍ ق - نظام الدين قمی نيشابوری مفسر معروف متوفای قرن هشتم هجری - علاءالدين علی بن محمد خازن بغدادی متوفای ٧٤١ ه‍ ق - قاضی عضدالدين ايجی متوفای ٧٥٦ ه‍ ق - حافظ ابن حجر متوفای ٨٥٢ ه‍ ق - حافظ جلال الدين سيوطی متوفای ٩١١ ه‍ ق - ابوسعود عمادی حنفی متوفای ٩٨٢ ه‍ ق - شيخ اسماعيل بروسی متوفای ١١٣٧ ه‍ ق - شوكائی متوفای ١١٧٣ ه‍ ق - محمد سليمان محفوظ از علمای قرن دوازدهم، و علاوه بر آنها جماعتی ديگر از علماء عامه اين حديث شريف را در ذيل آيه مذكور آورده اند.

( انا عرضنا الامانه علی السوات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشففن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا ) (1)

آيه مذكور نيز از آياتی است كه در اثبات ولايت حضرت صديقه سلام عليها می توان از آن استفاده كرد امانتی كه خدای تعالی به آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرده است و آنها زير بار نرفته اند، و اين همان امانت ولايت پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منين و فاطمه و حسنينعليهم‌السلام و ائمه بعد از آنان می باشد.

«مفضل بن عمر» می گويد حضرت صادق سلام الله عليه فرمود: «آن الله تبارك و تعالی خلق الارواح قبل الاجساد بالفی عام فجعل اعلاها و اشرفها ارواح محمد و علی و فاطمة والحسن والحسين و الائمه بعد هم صلوات الله عليهم فعرضها علی السماوات و الارض و الجبال، فغشيها نورهم، فقال الله تبارك و تعالی للسماوات و الارض و الجبال: هولا احبائی و اوليائی و حججی علی خلقی و ائمة بريتی ما خلقت خلقا احب الی منهم، و لمن تولاهم خلقت جنتی، و لمن خالفهم و عاداهم خلقت ناری.

فولايتهم امانة عند خلقی، فايكم يحملها باثقالها و يدعيها لنفسه دون خيرتی؟ فابت السماواتت و الارض و الجبال ان يحملنها و اشفقن من ادعاء منزلنها و تمنی محلها من عظمة ربها، فلما اسكن الله عزوجل آدم و زوجته الجنة قال لهما: «كلا منها رغدا حيث شئتما ولا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين» فنظرا الی منزلة محمد و علی و فاطمة والحسن والحسين و الائمة بعدهم فوجداها اشرف منازل اهل الجنة فقالا: يا ربنا لمن هذه المنزلة؟

فقال الله جل جلاله: ارفعا رؤ وسكما الی ساق عرشی، فرفعا رؤ وسهما فوجدا اسم محمد، و علی، و فاطمة، والحسن والحسين و الائمة صلوات الله عليهم مكتوبة علی ساق العرش بنور من نور الجبار جل جلاله، فقالا: يا ربنا ما اكرم اهل هذه المنزلة عليك! و ما احبهم اليك! و ما اشرفهم لديك!

فقال الله جل جلاله: لولاهم ما خلقتكما، هولاء خزنة علمی و امنائی علی سری.

____________________

1 - آيه ٧٣ سوره احزاب

«خدای تعالی ارواح را دو هزار سال قبل از خلقت بدنها افريد، و از اولين و آخرين، از آدم ابوالبشر تا روز قيامت، شريف ترين، و برترين روحها، ارواح محمد، علی، فاطمه و حسنين و ائمه نه گانه از نسل حسين بن علی (يعنی چهارده معصومعليه‌السلام ) هستند كه خدای تعالی آنان را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد، نور چهارده معصوم همه جا را فرا گرفت و جهانگير شد، آنگاه از جانب حق تبارك و تعالی خطاب آمد كه اينانند دوستان و اولياء من، و اينها هستند حجتهای من بر همه مخلوقات من.

(لذا حضرت صديقه سلام الله عليها، حجت الله و ولية الله است به نص خود حضرت احديت (جلت عظمته) هيچيك از آفريدگانم نزد من محبوبتر از آنان نيست، بهشتم را برای دوستان آنها، و آتش‍ دوزخم را برای مخالفين و اذيت كنندگان آنان آفريده ام، پس ولايتشان امانت من است در نزد مخلوقاتم... به جز اين برگزيدگان من، آيا كيست كه بتواند اين بار امانت را با تمام سنگينش بر دوش كشد و يا مدعی اين مقام باشد؟....

هنگامی كه خدای عزوجل آدم و همسرش حوا را در بهشت ساكن گردانيد و آنها به مكان و منزلت چهارده معصوم صلوات الله عليهم نظر افكندند و مشاهده كردند كه مقامات آنان اشرف منازل اهل بهشت است، عرض كردند: پروردگارا، اين مقام والای چه كسانی است؟

خطاب آمد كه سر بلند كنيد و به ساق عرش من نظر افكنيد. آدم و حوا، هنگامی كه سر به سوی عرش الهی بلند كردند، مشاهده كردند كه نام محمد، علی، فاطمه، حسن، و حسين و ائمه بعد از آنها با خط نور از جانب خدای جبار بر ساق عرش نوشته شده است، عرض كردند:

پروردگارا، اين چه كرامتی است كه به اين چهارده تن داده ای، و اين مقام و منزلتی است كه به آنان عطا فرموده ای؟ خدايا، سبب چيست كه اين موجودات در نزد تو شريف ترين و محبوب ترين مخلوقاتند، خدای عزوجل فرمود:

يا آدم، اگر اين چهارده تن نبودند تو و همسرت را نمی آفريدم، اينان خزانه داران علم من و امينان اسرار من هستند.

بنابر اين حضرت صديقه زهراء سلام الله عليهما يكی از گنجوران دانش و امانت داران اسرار خدائی است.

در ادامه روايت شريفه پس از اينكه حضرت صادقعليه‌السلام موضوع ارتكاب ترك اولای آدم و حوا را شرح می دهد چنين می فرمايد:

«فلما ارادالله عزوجل ان يتوب عليهما جائهما جبرئيل فقال لهما: انكما ظلمتنا انفسكما بتمنی منزلة من فضل عليكما، فجزاؤ كما ما قد عوقبتما به من الهبوط من جوارالله عزوجل الی الرضه، فسلاربكما بحق الاسماء التی رايتموها علی ساق العرش حتی يتوب عليكما فقالا: اللهم انا نساللك بحق الاكرمين عليك محمد، و علی، و فاطمة، والحسن ، والحسين، و الائمة الا تبت علينا و رحمتنا» فتاب الله عليهما، انه هوالتواب الرحيم، فلم يزل انبياءالله بعد ذالك يحفظون هذه الامانة و يخبرون بها، اوصياءهم و المخلصين من اممهم...»

«هنگامی كه خدای عزوجل اراده فرمود توبه آدم و حوا را قبول كند، جبرئيل نازل شد، و خطاب به آنها چنين گفت: شما بر نفس خود ستم روا داشتيد، اينك از پروردگار خود بخواهيد كه به حق آن نامهائی كه برساق عرش الهی مشاهده كرديد، توبه شما را قبول فرمايد. آنگاه آدم و حوا چنين معروض داشتند:

پروردگارا، از تو درخواست می كنيم به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسين و ائمه (عليهم‌السلام ) كه نزد تو از همه گرامی ترند، توبه ما را بپذيری و ما را مشمول رحمت خود قرار دهی و بعد از آنكه آدم و حوا اين دعا را خواندند و اين توسل بجای آوردند، خدای تعالی توبه آنها قبول فرمود، بدرستيكه اوست بسيار توبه پذير و مهربان»

در ادامه حديث، حضرت صادق سلام الله عليه می فرمايد:

بعد از اين جريان، فرستادگان الهی، در سايه ولايت چهارده معصومعليه‌السلام نگهدارنده اين امانت و معرف آن بوده اند، و به اوصياء خود و مخلصين امت خويش نيز اين موضوع را بيان می كردند.

در نتيجه حضرت صديقه زهرا سلام الله عليها نيز «وليه» انبيا بوده است چنانكه پيغمبر اعظم و علی و يازده امام ديگر سلام الله عليهم ولی آنها بوده اند، يعنی عمه انبيا به خضوع و فروتنی و در مقابل اين چهارده وجود مقدس ايمان و اعتقاد داشته اند، چنانكه در بعضی از احاديث آمده است كه از جمله اعمال امت حضرت موسی و حضرت عيسی در زمان نبوت آن دو پيامبر، ذكر صلوات بر محمد و آل محمد بوده است، و اين خود نشان دهنده اعتراف بر ولايت چهارده معصومعليه‌السلام می باشد.

از امام سلام الله عليه سؤ ال می كنند كه منظور از صلوات چيست؟ حضرت می فرمايد:

صلوات اعتراف به ولايت محمد و آل محمد است و سپس اضافه می نمايد كه اين ولايت، همان است كه خدا می فرمايد:

و ذلك قول الله عزوجل:

«انا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض والجبال، فا بين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان، انه كان ظلوما جهولا»

اين بود هفت آيه ای كه برا شناسائی مقام والای حضرت صديقه سلام الله عليه می توان از آنها استفاده كرد.


7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22