توبه (الاءوبة الى التوبه من الحوبة)

توبه (الاءوبة الى التوبه من الحوبة)0%

توبه (الاءوبة الى التوبه من الحوبة) نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

توبه (الاءوبة الى التوبه من الحوبة)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: استاد حسن زاده آملى
گروه: مشاهدات: 6955
دانلود: 1499

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 23 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6955 / دانلود: 1499
اندازه اندازه اندازه
توبه (الاءوبة الى التوبه من الحوبة)

توبه (الاءوبة الى التوبه من الحوبة)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

شرح واژگان

فى نفس البقاء يعنى در سعه بقاء. نفس - به فتح نون و فاء - بر وزن سبب به معناى فراخى ، فربگى ، گستردگى و وسعت است در الصالح جوهرى آمده است : و النفس بالتحريك ، يقال : انت فى نفس فى امرك اى فى سعة

صحف ، جمع صحيفه است به معناى كتاب صحائف نيز جمع ديگر صحيفه است در اين جا مراد، از صحيفه ، كتابهاى اعمال انسانهاست كلمه توبه در اصل به معناى بازگشتن از گذشته است از اين رو، زمخشرى ، آيه كريمه ، فتلى آدم من ربه بكلمات فتاب عليه(٨٤) را چنين تفسير كرده است : خداوند، به رحمت و قبول به سوى آدم رجوع فرمود توبه در اصطلاح عدليه ، به معنى پشيمانى از گناه ، به جهت قبح آن است از اين رو آن را بدين گونه به تفصيل تعريف كرده اند كه توبه عبارت است : از پشيمانى بر گناه به جهت قبحش و با عزم بر اين كه ديگر در آينده به سوى آن باز نگردد. به عبارتى ديگر پشيمانى بر فعل قبيح با اين عزم كه عملى ديگر چون آن را به انجام نرساند. چنانكه شرح تفسيرش گذشت

چنانچه توبه به خداوند متعال اسناد داده شود، پس از آن ، حرف على مى آيد؛ مانند: وارنا مناسكنا و تب علينا(٨٥) و چون به بندگان مسند شود، حرف الى پس از آن مى آيد؛ مانند يا ايها الذين آمنوا توبوا الى الله توبة نصوحا(٨٦) و در صحاح جوهرى است : و تاب الى الله توبة و متابا و قد تاب الله عليه و فقه لها.

طبرسى در كتاب تفسير مجمع البيان مى گويد:

توبه و اقلاع و انابه در لغت نظير يكديگرند، و اصرار، ضد توبه است خداى تعالى ، موصوف به تواب است ، و معناى آن اين است كه او توبه بندگان را مى پذيرد. توبه در اصل به معناى رجوع از گذشته و پشيمانى بر تفريط خويش است بنابراين ، خداى تعالى تائب بر بنده است بدين معنا كه توبه او را مى پذيرد، و بنده ، تائب به سوى خداوند است بدين معنا كه بر گناهى كه مرتكب شده ، پشيمان است

افعال يدعى و يرجى هر دو ناقص واوى و از ريشه دعو و رجو هستند. ممكن است يرجى از ارجاء به معناى تاخير و امهال باشد، و قلب همزه به ياء نيز در آن ممكن است پس ابتدا همزه به ياء مبدل شده است و پس ياء به الف ؛ چنانكه در سوره اعراف و شعراء خداى تعالى مى فرمايد: قالوا اءرجه و اءخاه(٨٧) جوهرى در صحاح اللغة مى گويد: اءرجات الامر: اءخرته ، بالهمز و بعض العرب يقول ارجيت ، و لا يهمز،

درباره يخمد در صحاح آمده است :

(عرب مى گويد:) خمدت النار تخمد خمودا، در هنگامى كه زبانه آتش ‍ فروكش كرده و لهيب آن به خاموشى گراييده است اين فعل ، از بابهاى نصر و علم است يزد بن حماد سكونى در حماسه نود و سوم گفته است :

انى حمدت بنى شيبان اذ خمدت

نيران قومى و فيهم شبت النار

مهل بر وزن اجل به معناى بردبارى است مرزوقى در شرحش ‍ بر الحماسة گويد: مهل و مهل و مهلة در مفهوم ، با يكديگر متقارب و معانى مدارا و سكون را در خود دارند.

در اين جا مراد از اين كلمه ، عمر است كه مردم در آن مهلت يافته اند.

اجل به معناى مدت يك چيز، هنگام مرگ و غايت وقت است فاخذ فعل امر است ؛ ليك در صورت خبر. بنابراين معناى آن چنين است : فلياخذ. ميت بر وزن فيعل از ماده موت است اصل آن ، ميوت است - مانند سيد كه از، سيود - است

نظام الدين نيشابورى ، در شرحش بر كتاب الشافيه ، اثر ابن حاجب مى گويد:

عين در (اسمهايى) چون سيد مكرر نيست ؛ زيرا وزن فعل با عين مكسور و فعل با عين مفتوح ، در اسمهاى صحيح يافت نمى شود.

وزن فعيل با عين مكسور نيز اگرچه در اسمهاى صحيح موجود نيست ، ليك از آن جا كه وزن فعيل با عين مفتوح - مانند صيرف و ضيغم - در كلام عرب موجود است ، پس گويى اجوف را به سبب مناسبت حرف ياء با كسره ، مختص به اين حركت كرده اند.

كلمه لجام ، معرب لگام فارسى است ؛ چنانكه در صحاح آمده است : كلمه لجام ، فارسى و معرب است

قادها: عرب مى گويد: قدرت الفرس و غيره ، اقود قودا، در هنگامى كه لگام اسب - يا حيوانى ديگر - را به دست گرفته ، خود در پيش آن حركت و حيوان را به دنبال خود روان كند. معناى اين كلمه ، عكس كلمه ساق - از باب قال - است پس معناى قاد به حركت واداشتن در حالتى كه شخص ، خود در پيشاپيش حركت كند، و آن را به دنبال خود روان نمايد.

اعراب

كلمه فاء در آن جا كه حضرتعليه‌السلام مى فرمايد: فاعملوا، تنها مفهم معناى ترتيب است ، بنابراين ، تقدير كلام چنين مى شود: انتم فى نفس البقاء و... فاعملوا قبل ان يخمد العمل

كلمه واو در ابتداى جمله و انتم فى نفس البقاء، حاليه است ، و جمله مذكور، مركب است از مبتدا و خبر. جمله هاى چهار گانه اى كه پس ‍ از اين جمله آمده اند، همگى معطوف بر اين جمله اند. معناى جمله چنين است : و الحال انتم فى نفس البقاء و الحال الصحف منشورة و الحال

قبل ان يخمد العمل ظرف است و متعلق به فعل اعملوا و جمله هاى چهارگانه پس از آن ، معطوف بر آنند. بنابراين ، معنا چنين است : فاعملوا قبل ان ينقطع المهل و فاعملوا قبل ان ينقضى الاجل و...

فاخذ امرو من نفسه لنفسه : فعل اخذ ماضى است كه در اين جا، قائم مقام فعل امر است ؛ به عبارت ديگر، فعل امرى است كه به صورت خبر آمده و معناى آن ، فلياخذ است

كلمه فاء رابط جمله شرط و جواب است تقدير چنين است : اذ كان كذلك ، فلياخذ... دو كلمه من و لام ، حرف حرند، و لام ، براى تعليل است و همين طور است سه جمله بعد.

امر و خاف بدل است براى امرو در جمله فاخذ امرو و در نيز امرو الجم نفسه

واو در عبارت و هو معمر، حاليه ، و منظور، عطف بر معمر است

عبارت فامسكها بلجامها تا آن جا كه مى فرمايد: طاعة الله ، مفصل و مبين عبارت الجم نفسه بلجامها و زمامها بزمامها است بنابراين ، فاء مفهم ترتيب است ، زيرا اين حرف ، جمله مفصل را بر جمله مجمل عطف مى نمايد؛ چنانكه در كتاب مغنى اللبيب آمده است ؛ چنانكه در قرآن كريم نيز فاء در اين مقصود استعمال گشته است كه خداى تعالى مى فرمايد: فقد سالوا موسى اكبر من ذلك ، فقالوا: ارنا الله جهرة(٨٨) و نيز: و نادى نوح ربه فقال : رب ان ابنى من اهلى(٨٩)

حرف باء كه در چهار موضع استعمال شده است ، مفهم معناى استعانت است ؛ مانند كتبت بالقلم ، و نجرت بالقدوم اين حرف ، در موضع اول ، متعلق به الجم ، و در موضع دوم ، متعلق به زم ، و در موضع سوم ، متعلق به امسك و در موضع چهارم ، متعلق به قاد است

معناى خطبه

امام علىعليه‌السلام در اين خطبه ، مردم را به فرمانبردارى خداوند و توبه به سوى او دعوت و ترغيب مى فرمايد. نفس را از پيروى هوا و هوس ‍ نهى كرده ، آن را به سوى كمالات انسانى سوق مى دهد. مردم را از نا اميدى از رحمت خداى و سوء ظن به آن جناب باز مى دارد كه ياس از روح خدا در حالى كه باب توبه باز است و حال ، وقت عمل است ، روا نيست از اين رو مى فرمايد: فاعملوا و انتم فى نفس البقاء. يعنى حال كه در سعه حيات و بقاييد و هنگام عمل ، از دست نرفته ، از ممر و مقر خويش بهره جوييد و فرصتها را غنيمت شماريد و ابن الوقت باشيد.

در آن جا كه مى فرمايد: و الصحف منشوره ، يعنى صحيفه هايى كه اعمال خلايق در آن نوشته مى شود، باز است و هنوز بسته نشده است اين صحيفه ها، زمانى بسته و در هم پيچيده مى شود كه اجل فرا برسد. به عبارتى ديگر، عمل كنيد؛ چه شما زنده ايد و مى دانيد كه صحيفه اعمال انسان بسته نمى شود جز به هنگام مرگ ، و مادامى كه اجل نرسيده ، انسان براى كار و عمل صالح ، در فراخ بالى و آزادى است

عبارت و التوبه مبسوطة يعنى توبه شما نه مردود است و نه مقبوض پس اگر بدان همت بگماريد، تا زمانى كه مرگ شما فرا نرسيده ، در آن باز است و سفره اش پهن

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در انتهاى خطبه اى - چنانكه در كتاب من لايخضره الفقيه صدوق آمده است - مى فرمايد:

كسى كه پيش از يك سال به مرگش ، توبه كند، خداى توبه اش پذيرد. سپس فرمود: يك سال ، بسيار است ؛ پس چنانچه پيش از يك ماه به مرگش توبه كند، خداى توبه اش پذيرد. سپس فرمود: يك ماه ، بسيار باشد؛ پس چنانچه يك روز به مرگش ، توبه كند، خداى توبه اش پذيرد. سپس فرمود: يك روز، بسيار باشد؛ پس چنانچه ساعتى پيش از مرگ توبه كند، خداى توبه اش پذيرد. سپس فرمود: يك ساعت نيز بسيار است ؛ پس اگر پيش از آن كه نفسش بدين جا رسد و به گلوى مباركش ‍ اشارت فرمود: توبه كند، خداى توبه اش پذيرد.(٩٠)

در كتاب مجمع البيان ، پس از نقل روايت فوق از كتاب من لا يحضره الفقيه ، آمده است :

اين روايت را عينا ثعلبى نيز به اسنادش از عبادة بن صامت ، از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است جز آنكه در آخر روايت چنين آمده است : و يك ساعت بسيار باشد؛ پس اگر پيش از آن كه مرگ را در گلوى خويش غرغره كند، توبه نمايد، خداى توبه اش پذيرد.

در كتاب شريف اصول كافى ، تاليف ثقه الاسلام كلينىرحمه‌الله از ابو جعفر، امام محمد باقرعليه‌السلام نقل است كه فرمود: