سوگنامه امام علی (علیه السلام)

سوگنامه امام علی (علیه السلام)0%

سوگنامه امام علی (علیه السلام) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام علی علیه السلام

سوگنامه امام علی (علیه السلام)

نویسنده: عباس عزیزی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 117598
دانلود: 4614

توضیحات:

سوگنامه امام علی (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 565 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 117598 / دانلود: 4614
اندازه اندازه اندازه
سوگنامه امام علی (علیه السلام)

سوگنامه امام علی (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

209 سخنان جانسوز على كنار قبر زهرا عليها‌السلام

سپس زهرا عليها‌السلام وصیتهاى خود را كرد، و با وضعى جانسوز از دنیا رفت، على عليه‌السلام طبق وصیت زهرا عليها‌السلام شبانه او را غسل داد و كفن كرد و نماز بر او خواند و او را به خاك سپرد، وقتى كه قبر را با خاك پوشاند (هاج به الحزن... ) اندوه آن حضرت را فرا گرفت، قطرات اشكهاى چشمش بر گونه هایش مى ریخت در حال روى خود را به طرف قبر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كرد (252) و چنین گفت:

السلام علیک یا رسول الله عَنّی و عَن اِبنتک النّازِلَةَ فی جَوارک و السَّریعةَ اللحاق بك، قَلَّ یا رسول الله عَن صَفیَّتَک صَبری، وَرَقَّ عَنها تَجَلَّدی الا انّ فى التّاءسّى لى بعظیم فرقتك وفادح مصیبتك موضع تعزّ...

  (سلام بر تو اى رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جانب خودم و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و به سرعت به تو پیوسته است، اى پیامبر خدا! صبرم از فراق دختر برگزیده ات، كم شده و طاقتم از دست رفته است. ولى پس از روبه رو شدن با فاجعه عظیم رحلت تو، گذاشتم و هنگام رحلت، سرت بر سینه ام بود كه روح تو پرواز كرد (انّا لله و انّا الیه راجعون)

__________________________

252-منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 26 و 27 و 37.

اى پیامبر، امانتى كه به من سپرده بودى، به تو برگردانده شد، اما اندوه من همیشگى است، و شبهایم را با بیدارى به سر مى برم، تا اینكه به تو بپیوندم، به زودى دخترت تو را آگاه خواهد كرد، كه امت به به ستم كردن، هم راءى شدند، چگونگى حال را از وى بپرس... سلام من بر هر دو شما سلام وداع كننده، نه سلام كسى كه خشنود یا خسته دل باشد، و اگر در كنار قبرت بمانم، نه از آن جهت است كه به وعده خداوند در مورد پاداش صابران سوء ظن داشته باشم) (253)

__________________________

253-نهج البلاغه، خطبه 202.

بخش سوم: وصیت فاطمه زهرا عليها‌السلام به علىعليه‌السلام

210 وصیت فاطمه عليها‌السلام به علىعليه‌السلام

  (زمانى كه فاطمه عليها‌السلام دختر پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مریض شد، به على عليه‌السلام وصیت كرد كه بیمارى اش را پوشیده دارد و به احدى خبر ندهد. على عليه‌السلام چنان كرد و خودش فاطمه عليها‌السلام را پرستارى مى كرد. اسماء بنت عمیس (ره) نیز به او كمك مى كرد و چنان كه فاطمه وصیت كرده بود، بیمارى اش را پنهان مى داشت. وقتى كه مرگش فرا رسید به امیرالمؤمنین عليه‌السلام وصیت كرد كه خودش امر كفن و دفنش را بر عهده گیرد و او را شب هنگام دفن كند و قبرش را پوشیده دارد. پس امیرالمؤمنین عليه‌السلام فاطمه عليها‌السلام را تجهیز و دفن كرد و جاى قبرش را پنهان نمود... (254)

__________________________

254-امالى مفید، صص 172 173.

211 توصیه فرزندان به على عليه‌السلام

در كتاب مصباح الانوار از امام صادق عليه‌السلام و او از پدرانش نقل كرده كه فاطمه عليها‌السلام هنگام احتضار، به امیرمؤمنان على عليه‌السلام وصیت كرد: وقتى كه از دنیا رفتم، خودت مرا غسل بده و كفن كن و نماز بر جنازه ام بخوان و در قبر بگذار، و لحد مرا بچین و خاك بر قبرم بریز، و سپس بالاى سر، مقابل صورتم بنشین و بسیار قرآن بخوان و دعا كن، زیرا آن هنگام ساعتى است كه میت به انس با زنده ها نیاز دارد، و من تو را به خدا مى سپارم، و وصیت مى كنم كه با فرزندانم به نیكى رفتار كنى.

سپس دخترش ام كلثوم را به سینه اش چسبانید، و به على عليه‌السلام فرمود: وقتى كه این دختر به حد بلوغ رسید اثاثیه خانه از آن او باشد و خداوند پشتیبان او شود.

نیز روایت شده وقتى كه هنگام فراق زهرا عليها‌السلام فرا رسید، اندكى گریه كرد، امیرمؤمنان على عليه‌السلام فرمود: چرا گریه مى كنى؟

فاطمه عليها‌السلام عرض كرد: (گریه مى كنم براى رنج ها و آرارهایى كه بعد از من به تو مى رسد. )

على عليه‌السلام فرمود: گریه مكن، سوگند به خدا، این سختى ها در راه خدا براى من ناچیز است.

نیز روایت شده كه فاطمه عليها‌السلام به على عليه‌السلام گفت: بعد از آنكه از دنیا رفتم هیچ كس را خبر نكن مگر ام سلمه و ام ایمن و فضه را، و از مردها دو پسرم، و عباس (عموى پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سلمان و مقداد و ابوذر و حذیفه را كه به این افراد اطلاع بده، و من تو را حلال كردم كه بعد از مردنم مرا ببینى (شاید زخم بدنش را كه مخفى مى داشت، اجازه داد بعد از مرگش، على عليه‌السلام آثار آن را ببیند! ) با كمك بانوان یاد شده مرا غسل بده، و مرا شبانه دفن كن، و هیچ كس را خبر نده كه به كنار قبرم بیایند. (255)

__________________________

255-رنج ها و فریادهاى فاطمه عليها‌السلام ص 242 240

212 غسل و نماز و بدن زهرا عليها‌السلام  

هنگامى كه حضرت على عليه‌السلام بالاى بستر زهرا (سلام الله علیها) قرار گرفت و جامه اى كه روى زهرا عليها‌السلام كشیده شده بود را كنار زد، نامه اى بالاى سر آن حضرت دید و هنگامى كه نامه را گشود مشاهده كرد كه وصیت نامه فاطمه عليها‌السلام است كه فرمود: مرا شب به خاك بسپار و به هیچ كس خبر نده.

شب وفات، فرا رسید على عليه‌السلام بدن فاطمه عليها‌السلام را غسل داد و در آن حال هیچ كس به غیر از حسن عليه‌السلام و حسین عليه‌السلام ، زینب عليها‌السلام و ام كلثوم و فضه و اسماء بنت عمیس حاضر نبود.

اسماء مى گوید: فاطمه عليها‌السلام به من وصیت كرده كه هیچ كس جز على عليه‌السلام او را غسل ندهد و من على عليه‌السلام را در غسل دادن فاطمه عليها‌السلام كمك كردم. على عليه‌السلام هنگام غسل فاطمه عليها‌السلام مى فرمود: (خدایا! فاطمه كنیز تو و دختر رسول و برگزیده توست. خدایا! حجتش را به او تلقین كن و برهانش را بزرگ دار و او را با پدرش محمد مصطفى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همنشین گردان).

در روایتى آمده است: على عليه‌السلام با همان پرده اى كه بدن رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خشك نمود بدن زهرا عليها‌السلام را خشك كرد هنگامى كه غسل تمام شد. بدن فاطمه عليها‌السلام را در تابوت نهاد و به امام حسین عليه‌السلام فرمود: ابوذر را خبر كن تا بیاید، او ابوذر را خبر كرد و با هم جنازه را تا محل نماز حمل كردند. و آنگاه على عليه‌السلام بر بدن زهرا عليها‌السلام نماز خواند و به خاك سپرد. )

213 على عليه‌السلام بر زهراعليها‌السلام قرآن مى خواند

حضرت زهرا عليها‌السلام در جزء وصیت هاى خود گفت: یا على برایم قرآن بخوان، قرآنى كه على عليه‌السلام بخواند.

چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن

به رخت نظاره كردن سخن خدا شنیدن

سوره یس مى خواند سوره تمام مى شود، زهرا عليها‌السلام هم رو به رفتن است، پرسید: در چه حالى؟ گفت: (اجد الموت الّذى الابد منه) مرگى كه چاره اى از آن نیست را مى بینم. یا على، ملك الموت با همان اوصافى كه پدرم گفته، مى بینم كه براى قبض روح من آمده است، پدرم، جعفر آمده اند به استقبال من. (256)

__________________________

256-بندگى راز آفرینش، ص 301 و 302

214 وصایاى حضرت زهرا عليها‌السلام  

این وصیت فاطمه عليها‌السلام دختر پیغمبر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است: او شهادت مى دهد به یگانگى پروردگار عالم و به رسالت محمد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و به اینكه بهشت حق است و آتش جهنم حق. و سرانجام قیامت آمدنى است و هیچ شكى در وقوع آن نیست و به درستى كه تمام انسان ها از قبرها برانگیخته مى شوند.

اى على! من فاطمه دختر محمدم كه خداوند مرا براى تو تزویج كرده تا در دنیا و آخرت براى تو باشم. تو از هر كس به من نزدیكترى، حنوط كن و غسل بده و كفن نما و در تاریكى شب به خاكم بسپار هیچ كس از آن مطلع نشود و تو را و فرزندانم را به نزد خداوند به ودیعه مى گذارم و به خدا مى سپارم تا روز قیامت.

سپس فاطمه عليها‌السلام فرمود: اى پسر عموى رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، خداوند تو را جزاى خیر دهد. وصیت من این است كه اولا پس از من با (دختر خواهرم) (امامه) ازدواج كنى، چرا كه او فرزندان مرا مانند من پرستار و دوستدار است و مرد ناگزیر است كه ازدواج كند.

وصیت مى كنم تو را اى پسر عمو كه براى من تابوتى درست كنى به همان نحوى كه فرشتگان برایم تصویر كرده اند على عليه‌السلام فرمود: بگو تا بدانم، پس فاطمه عليها‌السلام آن را توصیف نمود و آن اولین تابوتى است كه روى زمین ساخته شده است.

وصیت مى كنم تو را كه حاضر نشود هیچ كس با جنازه من از كسانى كه به من ستم كردند و حق مرا گرفتند. اینان دشمن من و دشمن رسول خدایند و مگذار كسى از این جماعت و از همراهان ایشان بر من نماز گزارد و مرا در شبانگاه وقتى كه مردمان دیده ها فروبسته و خفته باشند به خاك بسپار. (257)

__________________________

257-سخنان ماندگار چهارده معصوم، ص 39 37

215 وصیت زهرا عليها‌السلام به علىعليه‌السلام

امام باقر عليه‌السلام فرمود: فاطمه عليها‌السلام دختر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، پس از گذشت شصت روز از رحلت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیمار و بسترى شد، و بیماریش ‍ شدید گردید، و دعاى او در شكوه از ظالمان این بود:

یا حىّ یا قیوم برحمتك استعیث فاغثنى، اللهم زحز حسنى عن النّار وادخلنى الجنة و الحقنى بابى محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

  (از خداى زنده و توانا، پناه مى آورم به رحمت تو، پس به من پناه بده و مرا از آتش دوزخ دور گردان و به بهشت وارد كن، و مرا به پدرم محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ملحق فرما! )

امیرمؤمنان على عليه‌السلام به او مى فرمود: (خدا به تو عافیت مى دهد و تو را زنده نگه دارد).

فاطمه عليها‌السلام مى فرمود: (اى ابوالحسن! بسیار نزدیك است كه با خدایم ملاقات كنم).

و به على عليه‌السلام وصیت كرد كه بعد از من با (امامه) (خواهرزاده ام) دختر ابوالعاص ازدواج كن، او دختر خواهرم زینب است و به فرزندان من مهربان مى باشد. (258)

__________________________

258-رنج ها و فریادهاى فاطمه عليها‌السلام ص 228 و 229

216 وصیت به نماز نخواندن ابوبكر و عمر بر جنازه اش  

و در روایت دیگر آمده: فاطمه عليها‌السلام به على عليه‌السلام گفت: من حاجتى به تو دارم على عليه‌السلام فرمود: حاجتت برآورده است اى دختر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

فاطمه عليها‌السلام عرض كرد: تو را به خدا پدرم محمد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سوگند مى دهم كه ابوبكر و عمر بر من نماز نخوانند، تو مى دانى كه من هیچ چیز بر تو كتمان نكرده ام، رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من فرمود: (یا فاطمة انّك اول یلحق بى من اهلبیتى فكنت اكره ان اسوئك. )

  (اى فاطمه عليها‌السلام ! تو نخستین فرد از اهل بیتم هستى كه به من ملحق مى شوى و براى من ناگوار است كه این خبر را به تو بدهم كه ناراحت گردى). (259)

__________________________

259- رنج ها و فریادهاى فاطمه عليها‌السلام ، ص 228 و 229

217 بیمارى كه خبر از مرگ مى داد

امام باقر عليه‌السلام فرمود: كه پنجاه شب از رحلت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذشت، بیمارى حضرت زهرا عليها‌السلام آغاز گردید، دریافت كه این بیمارى خبر از مرگ مى دهد، از این رو به على عليه‌السلام وصیت كرد تا به آن اقدام نماید، و از على عليه‌السلام پیمان گرفت كه حتما به وصیت عمل كند، امیرمؤمنان كه سخت غمگین و ناراحت بود، تمام گفتار و وصیت فاطمه عليها‌السلام را به عهده گرفت كه انجام دهد.

فاطمه عليها‌السلام عرض كرد: (اى ابوالحسن! رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با من عهد كرد كه من اولین نفر از خاندانش هستم كه به او مى پیوندم، و چاره اى جز این نیست، بر فرمان خدا صبر كن و در برابر مقدرات الهى خشنود باش، مرا شبانه غسل بده و كفن كن و به خاك بسپار).

حضرت على عليه‌السلام به وصیت فاطمه عليها‌السلام عمل كرد.

ابن عباس مى گوید: فاطمه عليها‌السلام فرمود: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در خواب دیدم، و آنچه را كه بعد از آن حضرت بر ما روا داشتند، به آن حضرت گفتم و شكایت نمودم.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من فرمود: (براى شما خانه ابدى آخرت است كه براى پرهیزگاران آماده شده است، و تو به زودى نزد ما مى آیى! ) (260)

__________________________

260- رنج ها و فریادهاى فاطمه عليها‌السلام ص 228 و 229

218 وصیت فاطمة الزهرا عليها‌السلام به علىعليه‌السلام  

اگر زهرا عليها‌السلام از ابوبكر و عمر راضى شد، پس چرا وصیت كرد كه شبانه دفن شود و بر جناره اش حاضر نشوند؟ على عليه‌السلام وصیت زهرا عليها‌السلام را به دقت اجرا كرد و قبرش را پنهان نمود و خشم مهاجمان به جوش آمد و تلاش كردند تا قبرى را كه على عليه‌السلام براى به اشتباه انداختن آنان، كنده بود، نبش كنند، اما على عليه‌السلام قدرتمندانه و كوبنده در مقابل آنان ایستاد. وقتى با مخالفت قوى على عليه‌السلام روبه رو شدند، برگشتند. (261)

__________________________

261-ر. ك: بحارالانوار ج 30، ص 345 349، 286، ج 29 ص 193.

بخش چهارم: خاكسپارى فاطمه زهرا (غسل نماز دفن)

219 نماز بر جنازه زهرا عليها‌السلام

در كتاب (روضة الواعظین) آمده است: وقتى شب شد و خواب بر چشم ها چیره گشت و پاسى از شب گذشت، حضرت على عليه‌السلام همراه حسن، حسین، عمار، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان، بریده و چند نفر از خواص بنى هاشم، جنازه را از خانه بیرون آوردند و بر آن نماز خواندند و در نیمه هاى شب آن را به خاك سپردند. حضرت على عليه‌السلام اطراف قبر زهرا عليها‌السلام هفت قبر دیگر ساخت تا قبر فاطمه عليها‌السلام شناخته نشود. (262)

__________________________

262-360 داستان فضایل و كرمات فاطمه زهرا عليها‌السلام ص 307

220 تكبیر نماز على عليه‌السلام بر زهراعليها‌السلام

و در كتاب (مصباح الانوار) آمده: شخصى از امام صادق سئوال كرد، امیرمؤمنان على عليه‌السلام در نماز بر فاطمه عليها‌السلام چند تكبیر گفت؟

آن حضرت فرمود: على عليه‌السلام یك تكبیر مى گفت، جبرییل نیز یك تكبیر مى گفت، و بعد فرشتگان مقرب الهى تكبیر مى گفتند، تا این كه امیرمؤمنان عليه‌السلام پنج تكبیر گفت.

شخص دیگرى پرسید: در كجا بر او نماز خواند؟

امام صادق عليه‌السلام فرمود: در خانه اش نماز خواند، سپس جنازه را حركت دادند و از خانه بیرون آوردند. (263)

__________________________

263-360 داستان فضایل و كرامات فاطمه زهرا عليها‌السلام ص 307.

221 غسل دهنده زهرا عليها‌السلام

مفضل بن عمر مى گوید: به حضرت صادق عليه‌السلام عرض كردم: چه كسى فاطمه عليها‌السلام را غسل كرد؟

فرمود: امیرالمؤمنین عليه‌السلام

من از فرمایش حضرت دلم گرفت:

حضرت فرمود: گویا از شنیدن این جمله دلگیر شدى؟

عرض كردم: آرى، چنین شدم.

فرمود: دلگیر نشو! او صدیقه است و جز صدیق كسى نباید او را غسل دهد. مگر نمى دانى كه مریم عليها‌السلام را كسى جز حضرت عیسى عليه‌السلام غسل نداد؟ (264)

__________________________

264-فاطمه زهرا عليها‌السلام شادمانى دل پیامبر، ص 276.

222 ماجراى غسل و كفن و نماز بر جنازه  

چون شب فرا رسید، على عليه‌السلام جنازه زهرا عليها‌السلام را غسل داد، هنگام غسل هیچ كس حاضر نبود جز حسن عليه‌السلام و حسین عليه‌السلام ، زینب، ام كلثوم فضه و اسماء بنت عمیس.

اسماء مى گوید: فاطمه عليها‌السلام به من وصیت كرد كه هیچ كس جز على عليه‌السلام و من، او را غسل ندهد، من على عليه‌السلام را در غسل دادن جنازه فاطمه عليها‌السلام كمك كردم.

روایت شده: على عليه‌السلام هنگام غسل فاطمه عليها‌السلام مى گفت: (خدایا فاطمه عليها‌السلام كنیز تو و دختر رسول خدا و برگزیده تو است، خدایا حجتش را به او تلقین كن، و برهانش را بزرگ بدار، و درجه اش را عالى كن، و او را با پدرش محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همنشین گردان).

و نیز روایت شده كه: على عليه‌السلام با همان پرده اى كه بدن رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ر خشك كرد، بدن زهرا عليها‌السلام را خشك نمود، وقتى كه غسل تمام شد، على عليه‌السلام جنازه را بر سریر (شبیه تابوت) نهاد، و به امام حسن عليه‌السلام فرمود: به ابوذر خبر بده بیاید، او ابوذر را خبر كرد و آمد و با هم جنازه را تا محل نماز حمل كردند، حسن عليه‌السلام و حسین عليه‌السلام همراه على عليه‌السلام بودند، آن گاه على عليه‌السلام بر جنازه نماز خواند. (265)

__________________________

265-رنج ها و فریادهاى فاطمه عليها‌السلام ، ص 251 و 252.

223 خبر شهادت فاطمه عليها‌السلام به علىعليه‌السلام

شب بود، امام عليه‌السلام هنگام زهرا عليها‌السلام در مسجد بود حسن و حسین عليه‌السلام به مسجد دویدند و شهادت مادر را به آن حضرت خبر دادند.

امام على عليه‌السلام از این خبر به قدرى ناتوان شد كه بى حال به زمین افتاد، آب به صورتش پاشیدند، وقتى خوب شد، با گفتارى كه از قلب داغدار و پرسوزش بر مى خاست، فرمود:

بمن العزاء یا بنت محمّد كنت بك اتعزّى ففیم العزاء من بعدك:

  (اى دختر محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به چه كسى خود را تسلیت بدهم، تا زنده بودى مصیبتم را به تو تسلیت مى دادم، اكنون بعد از تو چگونه آرام گیرم؟ ). (266)

__________________________

266-سوگنامه آل محمد (ص) ص 35 32.

224 مرثیه على عليه‌السلام كنار جنازه فاطمه زهراعليها‌السلام

مورخ معروف، مسعودى مى نویسد: امام على عليه‌السلام در كنار جنازه زهرا عليها‌السلام با سوز و گلداز چنین مرثیه خواند:

لكل اجتماع من خلیلین فرقة

و كل الّذى دون الممات قلیل

و ان افتقادى فاطما بعد احمد

دلیل على ان لا یدوم خلیل

  (هر اجتماع و دوستى سرانجام به جدایى مى انجامد، و هر مصیبتى بعد از فراق و جدایى، اندك است.

رفتن فاطمه عليها‌السلام بعد از رحلت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دلیل آن است كه هیچ دوستى باقى نمى ماند). (267)

اى یگانه گهرم فاطمه جان فاطمه جان

از غمت خون جگرم فاطمه جان فاطمه جان

بعد پرپر شدنت اى گل رعنا چه كنم؟

روزم از هجر تو شد چون شب یلدا چه كنم؟

هر زمان یاد كنم پهلوى بشكسته تو

خون رود از بصرم فاطمه جان فاطمه جان

بودى چراغ خانه ام یا زهرا

تاریك شده كاشانه ام یا زهرا

اى نوگل پژمرده ام یا زهرا

سیلى ز دشمن خورده ام یا زهرا

گوید حسین كو مادرم یا زهرا

كو مادر غم پرورم یا زهرا

  (268)

__________________________

267-بیت الاحزان محدث قمى، ص 152.

268-سوگنامه آل محمد (ص)، ص 35 32.

225 وداع فرزندان با بدن مادر

هنگامى امام على عليه‌السلام بدن زهرا عليها‌السلام را كفن مى كرد، وقتى كه خواست بندهاى كفن را ببندد صدا زد: اى ام كلثوم، اى زینب، اى سكینه، اى حسن و اى حسین:

هلموا تزودوا من امّكم...

  (بیایید و از دیدار مادرتان توشه برگیرید، كه وقت فراق و لقاى بهشت است).

حسن و حسین آمدند و با آه ناله، فریاد مى زدند: اى مادر حسن! اى مادر حسین! وقتى كه به حضور جدمان رسیدى سلام ما را به او برسان و به او بگو بعد از تو در دنیا یتیم ماندیم، آه! آه! چگونه شعله غم دل ما از فراق پیامبر (سلى الله علیه و آله و سلم) و مادرمان، خاموش ‍ گردد؟!

امیرمؤمنان مى فرماید:

انّى اشهد الله انّها قد حنّت و انت مدّت یدیها و ضمّتهما الى صدرها ملیا.

  (من خدا را گواه مى گیرم كه فاطمه ناله جانكاه كشید و دست هاى خود را دراز كرد و فرزندانش را مدتى به سینه اش چسبانید. )

ناگاه شنیدم، هاتفى در آسمان صدا زد: یا ابا الحسن ارفعهما عنها فلقد ابكیا و الله ملائكة السّماء...

  (اى على! حسن و حسین عليه‌السلام را از روى سینه مادرشان بلند كن كه سوگند به خدا این حالت آنها، فرشتگان آسمان را به گریه انداخت).

آن گاه على عليه‌السلام آنها را از سینه مادرشان بلند كرد. (269)

اى آفتاب من كه شدى غایب از نظر

آیا شب فراق تو را كى بود سحر

اى نور عالم و چشم و چراغ دل

بگشاى چشم رحمت و بر حال من نگر

__________________________

269-بیت الاحزان ص 154.

226 نماز بر جنازه فاطمه زهرا عليها‌السلام  

در بعضى از منابع آمده: (فاطمه عليها‌السلام از على عليه‌السلام به خدا و رسولش ‍ پیمان گرفت كه جز ام سلمه و ام ایمن و فضه و حسنین، و سلمان و عمار و مقداد و ابوذر و حذیفه كسى بر جناره اش حاضر نشود. ) (270)

على عليه‌السلام بر او نماز گزارد (271) و پنج تكبیر گفت (272) ... پندار برخى كه گمان مى بردند ابوبكر بر جنازه زهرا عليها‌السلام حاضر شد و بر او نماز گزارد (273) ، درست نیست. او نه بر زهرا عليها‌السلام نماز گزارد و نه بر پیكر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حالى كه جنازه پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سه روز روى زمین بود. (274)

__________________________

270-بحار الانوار ج 78، ص 310

271-مستدرك حاكم، ج 3، ص 162.

272- ر. ك: الفصول المهمه، ص 131

273-ر. ك: الریاض النصره. ج 1، ص 176

274-ر. ك. تقریب المعارف، ص 251؛ مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 297

227 آرام كردن بچه ها كنار قبر زهرا عليها‌السلام

پس از شهادت حضرت زهرا عليها‌السلام و غسل و كفن حضرت، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حسن عليه‌السلام ، حسین عليه‌السلام ، جنازه را برداشتند و به سمت قبرستان بقیع حركت كردند، در حین تشییع على عليه‌السلام مرتبا به بچه ها تذكر مى داد كه: حسنم آرام گریه كن، حسینم آرام گریه كن، تمام مردم نفهمند كه جنازه زهرا عليها‌السلام را داریم تشییع مى كنیم. در این هنگام على عليه‌السلام دید از انتهاى قبرستان بقیع صداى ناله اى مى آید، به حسن عليه‌السلام فرمود: حسن جان، ببین این چه كسى است كه ناله مى كند، ساكتش كن تا مردم مطلع نشوند.

امام حسن رفت و پس از مدتى برگشت و فرمودند: بابا، خواهرم زینب است كه از عقب جنازه مى آید و گریه مى كند.

على عليه‌السلام جنازه فاطمه زهرا عليها‌السلام را به بقیع آورد و داخل قبر نهاد. (275)

__________________________

275-نقل از یكى از علما.

228 تكفین و تدفین زهرا عليها‌السلام

  (پس از وفات فاطمه) چون شب شد، حضرت على عليه‌السلام او را غسل داد و در جنازه گذاشت و امام حسن عليه‌السلام را فرمود كه ابوذر را طلب كن. چون ابوذر حاضر شد، جنازه را برداشتند و به سوى بقیع بردند و بر آن نماز كردند.

چون حضرت امیر عليه‌السلام از نماز فارغ شد، دو ركعت نماز به جاى آورد و دست هاى خود را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا! این فاطمه دختر پیغمبر توست، پس او را از ظلمت ها به سوى نور بیرون ببر، و از شدت ها به سوى شادى سرور. پس زمین به قدر یك میل در یك میل روشن شد.

چون خواستند ان حضرت را دفن كنند، از بقعه اى از بقعه هاى بقیع صدا آمد كه، به سوى من بیایید كه تربت او را از من برداشته اند. زمانى كه حضرت نگاه كرد، قبر كنده اى دید، پس جنازه آن حضرت را در آن قبر گذاشتند.

حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام از كنار قبر ندا كرد: اى زمین! امانت خود را كه دختر رسول خداست به تو سپردم. پس از زمین صدایى آمد كه: یا على! من مهربان ترم به او از تو، برگرد و آزرده خاطر مباش.

چون حضرت خواست برگردد، قبر پر شد و با زمین هموار و صاف گردید، و دیگر ندانستند كه در كجاست تا روز قیامت. (276)

__________________________

276-1. نقل از یكى از علما

2. تاریخ چهارده معصوم، ص 278.

229 تدفین زهرا عليها‌السلام

شیخ صدوق (ره) مى گوید: زمانى كه على عليه‌السلام جنازه زهرا عليها‌السلام را درون خاك نهاد، توان آن را نداشت كه خاك بر روى جنازه زهرا عليها‌السلام بریزد از قبر خارج شد، كنارى ایستاد و دو ركعت نماز گزارد، سپس سرش را به سوى آسما بلند كرد و فرمودند: خدایا به من صبرى عطا كن تا بتوانم پیكر زهرا را تدفین كنم. سپس روى قبر را با خاك پوشاند پس از خاك سپارى بچه ها خود را روى قبر زهرا عليها‌السلام مى انداختند و مادر، مادر مى كردند. سلمان، مقداد و ابوذر، امام حسن و حسین را آرام نمودند و على عليه‌السلام زینب را دلدارى داد و به سوى خانه برد (277)

__________________________

277-نقل از یكى از علما

230 مرثیه سرایى على عليه‌السلام كنار قبر زهراعليها‌السلام  

امیرمؤمنان على عليه‌السلام پس از به خاك سپردن زهرا عليها‌السلام مقدارى آب روى قبر ریختند و كنار قبر نشسته و آرام، آرام گریه كردند.

قطرات اشك بر چهره مباركش روان شد، صورت را بر قبر زهرا عليها‌السلام گذاشت و شروع به مرثیه سرایى كرد:

نفسى على زفراتها محبوسة

یا لیتها خرجت مع الزّفرات

لا خیر بعدك فى الحیوة و انّما

ابكى مخافة آن تطول حیاتى

از غم تو مرغ روح و نفس و جانم در قفسه سینه ام حبس و زندانى شده، سینه اى كه صندوق اسرار و راز است، اما گاهى از ضبط عاجز مى شود و دلش مى خواهد اگر شده با روح و جانش آنها را بیرون بریزد و جان به سر آید.

فاطمه جان بعد از تو خیرى در این دنیا نیست، زندگى پس از تو برایم معنا ندارد و آن را نمى خواهم، اگر هم زندگى مى كردم چون تو بودى برایم زندگى پربار بود و به عشق تو زنده بودم، نه اینكه خیال كنى از مرگ فرارى ام و ترس دارم، نه بر عكس گریه من براى این است كه مى ترسم بعد از تو زندگى من طولانى شود. (278)

__________________________

278-ناسخ التواریخ، ج 1، ص 232.