سلوك علوى

سلوك علوى30%

سلوك علوى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 200

سلوك علوى
  • شروع
  • قبلی
  • 200 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 180087 / دانلود: 3647
اندازه اندازه اندازه
سلوك علوى

سلوك علوى

نویسنده:
فارسی

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

در اسلام راه ديگرى نيز براى اصلاح بدى ها معرفى شده و آن عبارت از احسان در برابر كردار بد است .

حضرت على (عليه السلام) نيز اين روش را يكى از راه هاى اصلاح انسان ها مى دانند و مى فرمايند:

 عاتب اءخاك بالاحسان اليه ، و ردد شره بالانعام عليه ؛ (۲۶۲)

برادرت را به وسيله احسان ملامت كن و به وسيله انعام از شراو جلوگيرى كن .

و در جاى ديگر مى فرمايند: الاحسان الى المسيى ء يستصلح العدو ؛ (۲۶۳) احسان به انسان بد رفتار، دشمن را اصلاح مى كند.

 تاءثير گفتار و كردار نيك

آن حضرت در ميزان تاءثيرگذارى اين روش در اصلاح ديگران مى فرمايند:

 اصلح المسى ء بحسن فعالك و دل على الخيربجميل مقالك ؛ (۲۶۴) كسى را كه به تو بدى مى كند، به وسيله احسان اصلاح كن و به وسيله سخن خوب ، افراد را به نيكى دعوت كن .

در تاءثير اين روش تربيتى در تاريخ آمده است ، در مدينه طيبه ، مردى پيوسته حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) را اذيت مى كرد و ناسزا مى گفت. هر وقت آن حضرت را مى ديد، به اميرمؤمنان (عليه السلام) دشنام مى داد.

_________________________

۲۶۲- همان ، ج ۷۱، ص ۴۲۷.

۲۶۳- غرر الحكم ، فصل اول ، ش ۱۵۵۴.

۲۶۴- همان ، فصل دوم ، ش ۸۱.

۱۲۱

يكى از اصحاب به آن حضرت عرض كرد: اجازه بدهيد اين مرد فاسق را به هلاكت برسانيم . امام (عليه السلام) او را از اين عمل جدا نهى فرمودند. يك روز پرسيدند: آن شخص كجاست ؟ گفتند: در مزرعه خود در اطراف مدينه مشغول كشاورزى است . حضرت به سوى مزرعه او حركت كرد، او را يافت و كنارش نشست . بعد از سلام و احوال پرسى با گشاده رويى از وى پرسيد: چه مقدار خرج اين زراعت كرده اى ؟ عرض كرد: يك صد اشرفى . فرمود: اميد دارى چه مقدار از آن سود ببرى ؟ عرض كرد: غيب نمى دانم . حضرت فرمود: گفتم چه مقدار اميد دارى ؟ عرض كرد: اميدوارم دويست دينار هم سود ببرم . پس حضرت كيسه پولى بيرون آورد كه سى صد اشرفى در آن بود. پول را به آن مرد داد و فرمود: اين پول را بگير، زراعت هم مال تو است ، اميدوارم خداى متعال به مقدارى كه اميد دارى به تو روزى بدهد.

مرد كه از جسارت هاى خود خبر داشت برخاست ، سر آن جناب را بوسيد و از جسارت هاى خود عذر خواست . امام (عليه السلام) تبسم كرد و به سوى مدينه حركت كرد. آن شب يا روز بعد كه امام (عليه السلام) به مسجد تشريف بردند، آن مرد نيز به مسجد آمده بود. وقتى نگاهش به آن حضرت افتاد. گفت :  الله يعلم حيث يجعل رسالته ؛ خدا بهتر مى داند كه رسالت خود را در كجا قرار دهد، دوستانش از روى تعجب گفتند: تو قبلا چنين نبودى ! داستان چيست ؟ گفت : من قبلا چنين نبودم و به اين مرد الهى توهين مى كردم ، ولى در اشتباه بودم . سپس شروع كرد به مدح و ثنا و دعا براى آن حضرت و در اين باره با آنان بحث و جدال مى كرد. وقتى امام به منزل برگشت به اصحاب فرمود: كدام بهتر بود؟

۱۲۲

آنچه اراده كرده بوديد يا آن چه من انجام دادم ؟ من با مقدارى پول او را اصلاح و شر او را برطرف كردم . (۲۶۵)

بنابراين ، راه تربيت منحصر به تنبيه و كيفر نيست ، بلكه به وسيله بخشش و احسان نيز مى توان به اصلاح بدى ها پرداخت . چنان كه انسان خطاكار از كيفر عبرت مى گيرد و خطاهايش را ترك مى كند. گاهى از احسان ديگران نيز فطرتش بيدار و از كردار بد خود پشيمان مى شود و به راه صواب مى گرايد. گاهى اين احسان ، نوعى تنبيه محسوب مى شود و طرف را به اظهار ندامت وامى دارد و اظهار مى كند: بيش از اين مرا چوب كارى نكن .

البته اعمال اين روش ، در همه جا، نسبت به همه كس و در هر شرايطى مؤثر و سازنده نيست . اگر به درستى انجام نگيرد، مى تواند آثار سويى نيز به همراه داشته باشد، پس بايد با بررسى درست ، هر جا كه صلاح باشد از اين روش استفاده كرد. در روايات ، به طور مطلق از اين روش دفاع نشده است ، بلكه تصريح شده است كه در برخى موارد، ممكن است روش عفو تاءثير منفى داشته باشد؛ مثلا در مورد افراد لئيم و پست تصريح شده است :

 العفو يفسد من اللئيم بقدر اصلاحه من الكريم ؛ (۲۶۶)

به همان حد كه عفو، افراد كريم و باشخصيت را اصلاح مى كند، به همان اندازه افراد پست را فاسد مى كند.

_________________________

۲۶۵- بحار الاءنوار، ج ۴۸، ص ۱۰۲.

۲۶۶- محمدى رى شهرى ، ميزاه الحكمه ، ج ۶، ص ۳۷۲.

۱۲۳

روش مجازات به قدر خطا

نبايد انتظار عصمت از ديگران داشت . احتمال صدور خطا و كار خلاف از هر انسان غير معصوم وجود دارد در صورت مشاهده كار ناستوده ، در درجه اول بايد طورى وانمود شود كه انگار از كار خلاف او اطلاعى ندارد روش تغافل . اگر اين روش امكان يا تاءثير نداشت ، بايد در گام دوم او را مورد عفو و بخشش قرار داد و از او خواست كه ديگر آن عمل ناشايست را انجام ندهد روش عفو، اگر اين مرحله هم كارساز نبود، بايد گام سوم را برداشت ؛ يعنى به اندازه خلافى كه مرتكب شده ، براى او تعيين مجازات كرد. البته در اين جا بايد عدالت رعايت شود.به فرمايش اميرمؤمنان على (عليه السلام):

 والعدل منها (دعائم الايمان) على اءربع شعب : على غائص الفهم ، و غور العلم و زهره الحكم و رساخه العلم ؛ (۲۶۷)

عدل از پايه هاى ايمان است و داورى عادلانه همراه با چهار ويژگى است . دقت در فهم ، فرورفتن در دانش ، قضاوت روشن و درست و بردبارى ثابت و پابرجا.

بنابراين بايد با سنجش دقيق تواءم با علم و دانش و همراه با بردبارى ، قضاوت روشن و درستى را در پيش گرفت و تخلف را به اندازه جرمش ‍ مورد مجازات قرار داد. براساس اين فرمايش اگر مجازاتى تعيين مى شود بايد تمام زوايا و ابعاد مسئله مورد مطالعه قرار گرفته و مجازات به عنوان خاموش كردن خشم نباشد. بايد با حفظ بردبارى و متانت درباره مجازات تصميم گرفت .

_________________________

۲۶۷- سيد اصغر ناظم زاده قمى ، جلوه هاى حكمت ، ص ۳۹۲.

۱۲۴

به يقين صدور چنين حكم عادلانه اى زينت مديريت و محكم ترين پايه براى هركارى است .

 روش امر به معروف و نهى از منكر

يكى از سازوكارهاى مهم كنترل فردى و اجتماعى ، امر به معروف و نهى از منكر است اين روش از اصول عملى اسلام است كه چون نماز، روزه ، حج و... بر مسلمانان واجب است و براى تشويق و ترغيب افراد به كار مى رود. معروف از ريشه لغوى عرف است . در مفردات راغب واژه عرف مرادف با معرفت و عرفان است و عبارت است از: ادراك چيزى از طريق تفكر و تدبر. معروف اسم است براى هر فعلى كه حسن آن به وسيله عقل يا شرع شناخته مى شود. عرف به معناى آن سنن و سيره هاى زيبا و جارى در متن جامعه است كه عقلاى جامعه آن را مى شناسند به خلاف آن اعمال نادر و غير مرسومى كه عقل اجتماعى آن را انكار مى كند. (۲۶۸)

امر به معروف عبارت است از طلب و درخواست براى انجام امور خير ونيك كه در اسلام بيش از موعظه و نصيحت حتى وصيت مورد تاءكيد قرار گرفته و جزء واجبات است . گر چه همواره امر به معروف و نهى از منكر با يكديگر مى آيد و اصولا مكمل يكديگرند، ولى از آن جا كه امر به معروف روشى است كه حاكى از ترغيب و انگيزش است از روش هايى كه حكايت از منع و نهى مى كند از هم جدا مى باشند. امر به معروف تنها با گفتار عملى نمى شود و لازم است با عمل تواءم شود تا تاءخير بيشترى داشته باشد.

_________________________

۲۶۸- تفسير الميزان ، ج ۱۶، ص ۳۰۸.

۱۲۵

از آن جا كه ترك كنندگان خير، از امر به معروف و افرادى كه مرتكب معاصى مى شوند، از نهى ازمنكر خوششان نمى آيد و مى ترسند از اين رهگذر آسيبى به آن ها برسد، لذا به آن اقدام نمى كنند. حضرت على (عليه السلام) اين حقيقت را بيان مى فرمايند كه اين دو فريضه نه تنها به آن ها آسيبى نمى رساند، بلكه ضامن سلامت فرد و جامعه خواهند بود.

 وان الاءمر بالمعروف والنهى عن المنكر لخلقان من خلق الله سبحانه ، و اءنهما لايقربان من اءجل ، ولا ينقصان من رزق ، وعليكم بكتاب الله ...؛ (۲۶۹)

همانا امر به معروف و نهى از منكر، دو خلق از خلق هاى پسنديده خداوندند. اين دو، مرگ را نزديك نمى گردانند و روزى را كم نمى كنند بر شما باد (مراجعه) به كتاب خدا.

حضرت راجع به پيمانه ها و ترازوهادر زمانى كه احتمالا در دادوستد وكم فروشى شايع بوده مى فرمايند:

فساد و تباهكارى نمايان شده است (معروف ، منكر و منكر، معروف گرديده) پس نيست شخصى كه آن را تغيير دهد و نه منع كننده اى كه از آن نهى نمايد. با اين رويه مى خواهيد در جوار رحمت خدا و از ارجمندترين دوستان او باشيد؟ چه دور و نادرست است انديشه شما. خدا را براى رفتن به بهشت او (با كردار زشت و گفتن اين كه كريم است) نمى توان فريفت ، رضا و خوشنودى او به دست نمى آيد، مگر به طاعت و بندگى كردن .

پس چنين مى فرمايند:

_________________________

۲۶۹- نهج البلاغه ، خطبه ۱۵۵.

۱۲۶

لعن الله الآمرين بالمعروف التاركين له ، والناهين عن المنكرالعاملين به ؛ (۲۷۰)

خداوند لعنت كند كسانى را كه به معروف امر مى كنند و خود آن را به جا نمى آوردند و منكر را نهى كرده و خود مرتكب آن مى شوند.

 ويژگى هاى اين روش

  امر به معروف و نهى از منكر، وسيله اصلاح

بنابر فرمايش حضرت امير (عليه السلام) براى اصلاح بايد نهى از منكر در هر زمان و مكانى انجام شود. البته هر كسى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند، بايد در درجه اول با عملش هم نشان دهد و الاگفتار بدون عمل ، سود چندانى ندارد و خود نوعى نفاق است . بايد توجه داشت كه با ترك امربه معروف و نهى از منكر هيچ گاه نمى توان اميد به قرب پروردگار داشت . مسلمان نمى تواند يك نظاره گر بى طرف باشد. قرآن مجيد به نظارت عمومى اهميت فراوان مى دهد و مى فرمايد:

 ولتكن منكم اءمه يدعون الى الخير وياءمرون بالمعروف وينهون عن المنكر واءولئك هم المفلحون ؛ (۲۷۱) بايد از بين شما دسته اى به نظارت حسن جريان امور بپردازند و دعوت به خوبى كرده و مردم را از كار زشت باز دارند. چنين مردمى رستگارند.

در آيه ديگر مى فرمايد: كنتم خير اءمه اءخرجت للناس تاءمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر و تومنون بالله ؛ (۲۷۲)

_________________________

۲۷۰- همان ، خطبه ۱۲۹.

۲۷۱- آل عمران (۳) آيه ۱۰۴.

۲۷۲- همان (۳) آيه ۱۱۰.

۱۲۷

اگر شما امر به خوبى كنيد، از امور ناپسند باز داريد و مؤمن به خداوند باشيد، آن گاه بهترين جامعه و امت در بين جوامع اجتماعى خواهيد بود.

در اسلام براى اين نظارت شرايطى مقرر شده است كه عبارتند از:

الف) علم و آگاهى و شناخت از موضوع ؛

ب) احتمال اثربخشى و نتيجه دهى ؛

ج) نبودن ضرر و مترتب نشدن مفسده بر آن ؛

د) ادامه و اصرار متخلف به گناه و نادرستى . (۲۷۳)

بنابراين اگر امر به معروف و نهى از منكر به صورت حكم شرعى طرح شود از كارايى بيشتر برخوردار است ؛ زيرا مردم احساس تكليف شرعى مى كنند و به صورت فعال به رويارويى با آسيب هاى اجتماعى ، فردى و قانون شكنى ها برخاسته و در پاسدارى از هنجارهاى دينى در جامعه اسلامى به وظيفه شرعى خود عمل مى كنند و مانع كجروى هاى اجتماعى مى شوند. مردم خود را موظف مى دانند تا از فضيلت ها و نيكى ها در حريم خانواده و اجتماع پاسدارى و از اشاعه فساد جلوگيرى كنند.

وجود اين شرايط هم مانع افراد غير مسئول و ناآگاه مى شود و هم به افراد آگاه مى گويد كه چگونه نظارت خود را انجام دهند.

 راه هاى جلوگيرى از فساد

اسلام براى جلوگيرى از فساد، راه هاى مختلفى را پيش بينى كرده است كه مهم ترين آن ها عبارتند از:

_________________________

۲۷۳- شهيد مطهرى ، ده گفتار، ص ۴۹.

۱۲۸

۱. انذار

۲. نهى از منكر

۳. مبارزه با انحرافات

نحوه برخورد امام على (عليه السلام) با معاويه به صورتى است كه از انذار و هشدار شروع شده و سپس به نهى از منكر مى رسد و وقتى اين روش ها نتيجه اى نداد راه مبارزه را در پيش مى گيرند و مى فرمايند:

 و الله لو تظاهرت العرب على قتالى لما و ليت عنها، ولو اءمكنت الفرص من رقابها لسارعت اليها، و ساءجهد فى اءن اءطهر من هذا الشخص ‍ المعكوس و الجسم المركوس ؛ (۲۷۴)

سوگند به خدا اگر همه عرب در جنگ با من همراه شوند از ايشان روبرنمى گردانم و اگر فرصت ها به دست آيد به سويشان مى شتابم و كوشش ‍ مى كنم با زمين را از اين شخص وارونه و كالبد سرنگون (معاويه) پاك سازم .

حضرت براى رستگارى فرد و جامعه راه مبارزه با انحرافات را چنين گوشزد مى فرمايند:

 من اءنكره بالسيف لتكون كلمه الله هى العلياء و كلمه الظالمين هى السفلى ، فذلك الذى اءصاب سبيل الهدى ، وقام على الطريق ؛ (۲۷۵)

كسى كه ستم را با شمشير انكار كند تا كلمه خدا (دين خدا) بلندتر و كلمه ستمكاران پست تر باشد، كسى است كه به رستگارى رسيده و به را راست قيام كرده است .

_________________________

۲۷۴- نهج البلاغه ، نامه ۴۵.

۲۷۵- همان ، حكمت ۳۶۵.

۱۲۹

در المنجد نكر و نكور به معنى جهل داشتن و نشناختن است . انكار، ضد عرفان و به معنى نشناختن حق است . همان گونه كه گذشت اگر انذار و هشدار به نتيجه نرسيد، نهى از منكر به عنوان يك روش تربيتى براى جلوگيرى فرد از سقوط و فروافتادن در مهالك استفاده مى شود. اهميت اين روش به آن اندازه است كه در قرآن ، خداوند را ناهى از منكر و جلوگير از بدى ها معرفى كرده و مى فرمايد:

 وينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى ؛ (۲۷۶)

خداوند از اعمال ناپسند و زشتى ها و ستم نهى كرده و بازمى دارد.

 راه هاى شناخت مصاديق منكر

در رابطه با تشخيص و تميز منكرات ، پاره اى از مقياس ها و معيارهاى كلى تعيين شده است كه دقت كردن در آن ها در تصميم گيرى انسان براى انكار منكر حايز اهميت است . حضرت على (عليه السلام) درنامه خودبه حارث همدانى به پاره اى از اين معيارها اشاره مى فرمايند:

 و احذر كل عمل يرضاه صاحبه لنفسه و يكره لعامه المسلمين ؛

بپرهيز از هر كارى كه انجام دهنده ، آن را براى خود شايسته مى داند اما آن را براى ديگر مسلمانان نمى پسندد!

 و احذر كل عمل يعمل به فى السر ويستحيا منه فى العلانيه ؛

بپرهيز از هر كارى كه در نهان انجام پذيرد و در آشكارا شرمندگى بياورد!

 واحذر كل عمل اذا سئل عنه صاحبه اءنكره اءو اعتذر منه ؛

_________________________

۲۷۶- نحل (۱۶) آيه ۹۰.

۱۳۰

بپرهيز از هرعملى كه هرگاه از كننده آن بپرسندآن را انكاركند ياازآن عذربخواهد!

 واحذر صحابه من يفيل راءيه ، و ينكر عمله ؛ فان الصاحب معتبر بصاحبه؛(۲۷۷)

دورى كن از دوستى باكسى كه انديشه ضعيفى دارد و كردارش ناپسند است ؛ زيرا شخص را با دوستش موازنه مى كنند.

 مراحل نهى از منكر

حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايند:

اى مؤمنان ! هر كس ظلم و ستمى را ببيند كه به كار مى برند و منكرى كه (مردم را) به آن دعوت مى كنند، اگر آن را در دانش انكار كند، پس رهايى يافته (از بازپرسى روز رستاخيز) و بيزارى جسته است (از گناه) و هر كس آن را به زبان انكار كند، اجر و مزد يافته و او افضل از دوستش است (كه فقط در دل انكار مى كرد) و هر كس انكار كند آن را با شمشير (زدوخورد) تا كلمه خدا (دين و توحيد) در مقام والا بماند و كلمه ظالمان (شرك و ضلالت و معصيت) پست شود، پس او كسى است كه به راه رستگارى رسيده و به راه راست قيام نموده و دلش به نور باور و يقين روشن شده است . (۲۷۸)

بنابراين براى نهى از منكر، سه مرحله وجود دارد و نهى كنندگان از منكر در يكى از اين سه درجه قرار مى گيرند:

_________________________

۲۷۷- نهج البلاغه ، نامه ۶۹.

۲۷۸- همان ، حكمت ۳۶۵.

۱۳۱

انكار در دل ، انكار با زبان و انكار با شمشير. حداقل عكس العمل مورد انتظار براى مؤمنان ، بيزارى در دل است كه بايد به شكلى در چهره و رفتارشان ظهور و بروز كند تا مجرمان بفهمند كه كارشان مورد نفرت است . در حكومت اسلامى انكار با شمشير توسط مجارى قانونى صورت مى گيرد. بنابراين ، فرآيند امر به معروف و نهى از منكر به اين ترتيب است :

۱. احساس تنفر در قلب و اعراض از فرد خاطى ؛ هر مسلمانى وظيفه دارد حداقل در قلب خود نسبت به انحرافات اجتماعى و ترك واجبات احساس ‍ تنفر كند و از فرد خاطى اعراض نمايد و به هر شكل ممكن نارضايتى خود را اعلام دارد.

۲. مرحله زبانى همراه با پند و اندرز؛

۳. مرحله شدت عمل ؛ در مواقعى است كه توصيه ها كارساز نباشد.

 ... والاءمر بالمعروف مصلحه للعوام والنهى عن المنكر ردعاللسفهاء ؛ (۲۷۹)

... و امر به معروف را براى اصلاح عوام و نهى از منكر را براى جلوگيرى كم خردان (واجب كرد).

مصلحت عوام آن است كه كسى آن ها را به راه سعادت و نيكبختى سوق دهد و در برابر افراد كم عقل و بى ملاحظه كه دست به شرارت و معصيت مى برند، افرادى بايد باشند كه آن ها را از بدى باز دارند.

_________________________

۲۷۹- همان ، حكمت ۲۴۴.

۱۳۲

آثار ترك فريضه امر به معروف و نهى از منكر

هم چنين آن حضرت ترك امر به معروف و نهى از منكر را از عوامل دورى از رحمت الهى مى دانند و مى فرمايند:

 فان الله سبحانه لم يلعن القرن الماضى بين اءيديكم الا لتركهم الاءمر بالمعروف ، و النهى عن المنكر، فلعن الله السفهاء لر كوب المعاصى ، و الحكماء لترك التناهى ؛

خداوند سبحان ، گذشتگان رااز رحمت خود دور نكرده است ، مگر به جهت ترك نمودن امر به معروف و نهى از منكر. پس خداوند، نافهم ها را از جهت گناه كردن و خردمندان را به جهت ترك نهى از منكر لعن فرمود (از رحمت خود دور كرد و به عذاب سخت گرفتار نمود). (۲۸۰)

 روش بيان قصه و داستان

يكى از وسايل رايج و عمومى تعليم و تربيت داستان است كه در بين همه اقوام ، ملل و اديان و در بين همه اقشار و اصناف مردم وجود دارد. همه انسان ها طبعا به داستان علاقه مندند. داستان ، علاوه بر اين كه به عنوان يك سرگرمى و تفريح سالم مورد استفاده قرار مى گيرد، وسيله اى است كه به طور غير مستقيم در اعماق روح خواننده و شنونده تاءثير مى گذارد. آگاهى از تاريخ ملت ها به انسان مى فهماند كه چه اعمالى درست و چه رفتارى ناپسند است . تاريخ امت ها نشان مى دهد كه كدام يك در اثر پيمودن راه حق و درستى به نيك بختى رسيدند و كدام يك در اثر گناه و نادرستى به هلاكت افتادند، بنابراين سرگذشت پيشينيان وسيله عبرت و آگاهى است .

_________________________

۲۸۰- مصطفى دلشادتهرانى ، ماه مهرپرور، (با تلخيص و تصرف ).

۱۳۳

به همين دليل قرآن مجيد نيز از اين روش به نيكويى ياد مى كند و مى فرمايد:

 لقد كان فى قصصهم عبره لاءولى الاءلباب ماكان حديثا يفترى ولكن تصديق الذى بين يديه و تفصيل كل شى ء و هدى و رحمه لقوم يؤمنون (۲۸۱)

سرگذشت آنان براى عبرت و پند گرفتن عاقلان است . آن سرگذشت ها مطالبى نيست كه به دروغ نقل شود، بلكه آنچه را كه پيش روى ما است تصديق مى كند و هر چيزى را بيان مى كند و تفصيل مى دهد و هدايت و رحمت براى افراد باايمان است .

بر اساس اين آيه نقل سرگذشت و داستان زندگى گذشتگان :

الف) براى عبرت و پندگرفتن است .

ب) بيان واقعيت ها است و آميخته با افترا و دروغ نيست .

ج) وقايع به صورتى آمده است كه گويا هم اكنون اتفاق مى افتد.

د) حقايق امور را بيان مى كند و تجزيه و تحليل مى يابد.

ه) وسيله هدايت و رحمت است .

 ويژگى اين روش

  نگاه به تاريخ ، وسيله هدايت

سير در تاريخ و توجه به سرگذشت انسان ها وسيله هدايت و تربيت است ، حضرت على (عليه السلام) در عبرت آموزى از امت هاى پيشين مى فرمايند:

از آلام ، مصيبت ها و رويدادهاى تلخى كه براى امت هاى پيشين در اثر زشتكارى ها و بدكارى هايشان پيش آمده بر حذر باشيد و عبرت بگيريد.

_________________________

۲۸۱- يوسف (۱۲) آيه ۱۱۱.

۱۳۴

حوادث مربوط به آنان را در نيكى و بدى به ياد آوريد و برحذر باشيد كه مانند آنان نباشيد. پس چنانچه درباره تفاوت وضع و حال آنان فكر كرديد، در آن راهى قدم بگذاريد كه موجبات سربلندى آنان را فراهم ساخت ، دشمنان آنان را نابود كرد و براى آنان تندرستى به ارمغان آورد، نعمت ها و خوشى را بر آنان ارزانى داشت و پيوند دوستى آنان را استوار نمود؛ يعنى از جدايى بپرهيزيد. به يكديگر مهربانى كنيد و دوستان خود را نيز به مهر و محبت به ديگران سفارش كنيد. هم چنين از راه و روشى كه كيان آنان را در هم ريخت و قدرتشان را از بين برد دورى كنيد؛ يعنى از كينه توزى ، دشمنى ، بدخواهى براى ديگران و يارى نكردن ديگران اجتناب كنيد.

درباره حالات مؤمنان پيش از خود بينديشيد و بينيد در موقع آزمايش هاى الهى و رويدادهاى جان فرسا چگونه بودند؟ آيا چنين نبود كه آنان بيش از ديگران سختى كشيدند و رنج بردند و با تنگدستى زندگى كردند؟ فرعون ها(حكمرانان ستم پيشه) آنان را به بدترين شيوه عذاب كردند و تلخى را جرعه جرعه به ايشان نوشانيدند، زيرا در سلطه و استيلاى آن ها بودند و چاره اى براى نافرمانى و دفاع نمى يافتند. تا آن گاه كه خداوند شكيبايى و پايدارى آنان را در راه محبت خود مورد نظر و توجه قرار داد و آنان را از گرفتارى هاى سخت رهايى بخشيد، در اين هنگام مؤمنان به فرمانروايى رسيدند و به آرزوهاى خود دست يافتند. (۲۸۲)

_________________________

۲۸۲- نهج البلاغه ، خطبه قاصعه .

۱۳۵

روش عقلانى

از جمله امتيازات انسان ، داشتن قدرت تفكر و انديشه است . عقل ، موجودى مجرد است ، اما مجرد تام نيست ، بلكه به بدن تعلق دارد و چون متعلق به ماده است ، حركت و تكامل دارد. چنان نيست كه عقل و نفس ‍ انسان از آغاز وجود تا آخر عمر يك نواخت باقى بماند، بلكه با استفاده از بدن به طور مداوم در حركت و تكامل است . انسان ها در مقدار عقل يك سان نيستند، بلكه هر انسانى در مرتبه اى از عقل قرار دارد .سعادت دنيوى و اخروى هر انسانى به مقدار عقل او است . خوشبختانه عقل قابل تربيت ، تقويت و تكامل است . هر انسانى مى تواند به عقل خويش بيفزايد و آن را كامل تر گرداند؛ از اين رو، اسلام به انسان ها توصيه مى كند در تكميل عقل خويش بكوشند. هر چه انسان از عقلش بيشتر استفاده كند، عقلش كامل تر خواهد شد به همين جهت قرآن از كسانى كه از عقل خويش استفاده نمى كنند به شدت انتقاد مى كند و مى فرمايد:

 اءفلا يعقلون .

از ميان اشياى عالم عقل از همه ارزشمندتر است . از امام على (عليه السلام) نقل است : جبرييل بر حضرت آدم (عليه السلام) فرود آمد و گفت : ماءمورم تو را ميان سه چيز مخير سازم تا يكى را برگزينى ، و دوتا واگذارى ، آن سه چيز عقل ، حيا و دين اند، آدم (عليه السلام) گفت عقل را برگزيدم . جبرئيل به حيا و دين گفت : شما برگرديد. گفتند: اى جبرييل ما دستور داريم كه همراه عقل باشيم هر جا كه باشد، گفت : اختيار با شما است و بالا رفت . (۲۸۳)

_________________________

۲۸۳- اصول كافى ، ج ۱، ص ۱۶.

۱۳۶

حضرت على (عليه السلام) در اهميت عقل مى فرمايند:

بينايى (آگاهى دل) با ديده ها و چشم ها نيست . چشم ها به صاحبشان دروغ مى گويند، ولى عقل به كسى كه از او پند بخواهد خيانت نمى كند. (۲۸۴)

 ويژگى هاى روش عقلانى

  راه هاى پرورش قدرت تفكر و تعقل

در بعضى از احاديث به اهميت تجربه در پرورش تفكر و تعقل اشاره شده است . حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 العقل غريزه تزيد بالعلم و التجارب ؛ (۲۸۵)

عقل ، استعدادى است كه به وسيله علم و تجربه زياد مى شود.

و در حديث ديگر فرموده اند:

 العقل عقلان : عقل الطبع ، و عقل التجربه ، و كلاهما يؤدى الى المنفعه ؛ (۲۸۶)

عقل دوگونه است : يكى عقل طبيعى كه به صورت استعداد است و ديگرى عقلى كه در اثر تجربه حاصل مى شود و هر دو به بهره ورى مى انجامد.

انسان عاقل ، هر كارى را كه مناسب است انجام مى دهد. حضرت على (عليه السلام) در جواب كسى كه از آن حضرت خواست تا عقل را توصيف كنند، فرمودند:

 هوالذى يضع الشى ء مواضعه ؛ (۲۸۷)

_________________________

۲۸۴- نهج البلاغه ، حكمت .

۲۸۵- غرر الحكم ، ص ۶۷.

۲۸۶- بحار الاءنوار، ج ۱۷، ص ۱۱۶.

۲۸۷- نهج البلاغه ، حكمت ۲۲۷.

۱۳۷

عاقل كسى است كه هر چيزى را در جاى خود مى گذارد و متناسب با وضعيت ها عمل مى كند.

يكى از راه هايى كه مى توان به وسيله آن به تقويت عقل پرداخت اين است كه انسان به خود عادت دهد كه قبل از شروع هر عملى ، كاملا در اطراف و جوانب آن بينديشد و در سود و منفعت آن تاءمل كند. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 من نظر فى العواقب آمن من النوائب ؛ (۲۸۸)

هر كس در عواقب امور خوب تاءمل كند، از مصيبت ها و دشوارى هاى آن ها در امان خواهد بود.

اميرمؤمنان (عليه السلام) مى فرمايند:

 التثبت راءس العقل ، و الحده راءس الحمق ؛ (۲۸۹)

عاقبت نگرى ، راءس عقل و تندروى راءس حماقت است .

يكى ديگر از راه هاى تقويت نيروى عقل ، مشورت كردن با عقلا و استعداد از افكار و آراى آن ها است . كسانى كه در كارها با ديگران مشورت و نظرخواهى مى كنند؛ چنان است كه گويا عقول ديگران را به استخدام خود در آورده اند. در صورتى كه مشورت كننده به قصد يافتن حق ، به سخنان آن ها خوب گوش دهد، مى تواند بهترين آن ها را انتخاب كند، آن گاه تصميم بگيرد و وارد عمل شود. انسان هر قدر هم عاقل باشد باز هم از مشورت بى نياز نيست ؛ هر چند تصميم گيرى نهايى با خود او است .

_________________________

۲۸۸- جامع اءحاديث الشيعه ، ج ۱۴، ص ۳۱۵.

۲۸۹- همان ، ج ۱۳، ص ۲۸۳.

۱۳۸

حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 من شاور ذوى الاءلباب دل على الرشاد ؛ (۲۹۰)

هم ايشان مى فرمايند:

 من لم يستشر يندم ؛ (۲۹۱)

هر كس مشورت نكند پشيمان خواهد شد.

 مصاحبت با نيكان و عدم مصاحبت با نادانان

انسان هايى كه در يك اجتماع زندگى مى كنند، نسبت به هم حالت تاءثير و تاءثر دارند. اگر انسان با دانشمندان و عقلا مصاحبت داشته باشد، غالبا علمى ، منطقى و عاقلانه رفتار مى كند؛ اما اگر با افراد جاهل و كم عقل رفت و آمد كند، رفته رفته به سوى نقصان و سقوط مى رود، به طورى كه بعضا چراغ عقل او خاموش مى شود. به همين علت ، در احاديث توصيه شده كه با دانشمندان و عاقلان معاشرت كنيد و از معاشرت با افراد جاهل و كم عقل تا حد ممكن اجتناب كنيد. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 من ترك الاستماع من ذوى العقول مات عقله ؛ (۲۹۲)

هر كس استماع از صاحبان عقل را ترك كند، عقلش مى ميرد.

ايشان توصيه مى فرمايند:

 صلاح الاءخلاق معاشره العقلاء ؛ (۲۹۳)

_________________________

۲۹۰- مستدرك الوسائل ، ج ۳، ص ۶۵.

۲۹۱- همان ، ص ۶۵.

۲۹۲- همان ، ج ۲، ص ۲۸۶.

۲۹۳- جامع اءحاديث الشيعه ، ج ۱۳، ص ۲۸۳.

۱۳۹

صلاح اخلاق در معاشرت با عقلا است .

از سوى ديگر هشدار مى دهند:

 فساد الاءخلاق معاشره السفهاء ؛

فساد اخلاق در معاشرت با سفيهان است .

 من صحب جاهلا نقص من عقله ؛ (۲۹۴)

هر كس كه با جاهل هم نشين باشد از عقلش كاسته مى شود.

 روش عادت

وقتى انسان عملى را به طور مستمر تكرار كرد، به تدريج با آن خو مى گيرد و حالتى در نفس به وجود مى آيد كه اصطلاحا عادت ناميده مى شود. انسان با عمل مزبور انس و الفتى خاص مى يابد و تمايل به ادامه آن پيدا مى كند. ممكن است انجام عملى در ابتدا براى انسان دشوار و حتى ناگوار باشد، ولى بعد از تكرار و حصول عادت ، همان عمل آسان و گوارا مى شود؛ به گونه اى كه گويا از طبيعت صادر مى شود و يك فعل طبيعى است . حضرت على (عليه السلام) در اين باره مى فرمايند:

 العاره طبع ثان ؛ (۲۹۵)

عادت ، طييعت ثانوى است .

علماى اخلاق ، تعليم و تربيت ، عادت دادن را يكى از روش هاى مهم تربيت مى دانند. اگر در زمان لازم انسان به كارهاى خوب عادت نكرد، بعدها هم چندان به آن عمل پايبندى نشان نمى دهد.

_________________________

۲۹۴- جامع اءحاديث الشيعه ، ج ۱۳، ص ۲۸۳.

۲۹۵- غرر الحكم ، فصل اول ، ش ۷۵۲.

۱۴۰

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

 ب) خانواده هاى دو قطبى (ناهماهنگ):

در مقابل نمونه بالنده و سرزنده خانواده هماهنگ ، با نمونه هاى ديگرى از خانواده ها با مديريت متفاوت روبه رو مى شويم ، اگر خانواده ها به صورت دو قطبى باشند و پدر ومادر در سياست هاى تربيت خودشان هماهنگى و وحدت نظر نداشته باشند، چنين خانواده هايى دو قطبى ناميده مى شوند. يك قطب پدر و قطب ديگر مادر. تاءثير خانواده هاى دو قطبى در پيدايش ‍ روحيه اى به نام تعارض بسيار مؤثر است . تعارض يك اصطلاح روان شناسى و يك وضعيت بد روانى است . زمانى كه دو مسئله در عرض هم قرار گيرند كه از جهت شدت كيفيت و تقويت هر دو جاذبه و دافعه شان يك سان باشد و فرد ناچار باشد يكى را انتخاب كند، در اين حال وضعيت دشوارى ايجاد مى شود؛ زيرا امكان چشم پوشى از يك طرف بسيار دشوار مى شود.

 راه هاى ايجاد محيط آرام در خانواده

با تدابيرى مى توان محيط خانواده را صميمى كرد تا فرزندان درد دل هايشان را با والدين مطرح كنند و حرف هايشان را بزنند. اگر چيزى مى خواهند، از آنان بخواهند. گاهى مى شنويم كه پدرى با پسر جوانش ‍ دوست است يا با او به مسافرت مى رود، راه مى رود و درد دل مى كند؛ اما گاهى رابطه ها تشريفاتى است . احوالى پرسيده مى شود و به سلام و عليكى قانع هستند؛ يعنى آن قدر فاصله زياد است كه حرفى براى گفتن ندارند. صميميت وجود ندارد. براى ايجاد محيطى آرام و صميمى اصول زير مى تواند كارگشا باشد:

۱۶۱

 ۱. وجود صميمت بين پدر و مادر؛

اگر مى خواهيم فرزندان با ما صميمى بوده ، همكارى و اطاعت داشته باشند بايد خودمان با هم صميمى باشيم . عمل صميمانه اعضاى خانواده مى تواند راه و جهت صحيح را به فرزندان منتقل كند. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

مردم را با غير زبانتان - عملا - به خوبى ها دعوت نماييد. (۳۳۱)

 ۲. هوشيارى و دقت و حسابگرى ؛

اگر فرزند احساس كند اوليايش انسان هاى هوشيار و مشكل گشايى هستند، در آن ها ايجاد صميميت و اعتماد مى شود. اگر خانواده ساده لوح ، ضعيف و غير هوشيار باشد، فرزندان احساس صميميت نمى كنند، موضع گيرى مى كنند و كار خودشان را انجام خواهند داد.

 ۳. رفتار اخلاقى و شخصيت تربيتى ؛

بايد فرزندان خاطره خوبى از رفتار اخلاقى و شخصيت تربيتى والدين داشته باشند و احساس كنند كه والدينشان راستگو، عادل و رستگارند.

 ۴. برخورد منطقى با خطاهاى فرزندان ؛

نبايد با ديدن كوچك ترين تخلف فرزند، عكس العمل شديد نشان داد. برخورد منطقى با خطاها و لغزش فرزندان از اصول مهم ايجاد صميميت است .

_________________________

۳۳۱- اصول كافى ، ج ۳، ص ۱۲۴.

۱۶۲

 ۵. بها دادن به نقاط قوت فرزندان ؛

امتياز دادن و تشويق كردن فرزندان در برابر كارهاى مثبت ، نقش ارزنده اى در ايجاد صميميت دارد.

 ۶. ايجاد محيطى صميمانه براى بحث و گفتگو؛

انسان بايد وقت كافى در اختيار فرزندان بگذارد، براى آن ها قصه و داستان بگويد، موضوعى را طرح و پيرامون آن به بحث و گفتگو بپردازد. موقع صحبت كردن فرزند، كاملا گوش دهد، به او نگاه كند و لبخند بزند و به بحث و بررسى موضوع بپردازد.

 ۷. نظرخواهى از فرزندان در امور خانواده ؛

اين روش براى پرورش شخصيت فرزندان بسيار سازنده است ؛ زيرا ايشان نيز داراى فكر و عقيده اند و دوست دارند در خانواده با آن ها مشورت شود كه اگر به اين مهم توجه شود به تدريج آن ها نيز در هنگام مشكلات شخصى ، براى مشورت به سراغ خانواده مى آيند و به سوى غريبه ها و بيگانگان نخواهند رفت .

 ۸. ايجاد محيط همكارى و تقسيم مسئوليت ؛

كارها را بايد خيلى منطقى و عادلانه تقسيم كرد. اگر تقسيم كار نباشد و بى حساب عمل شود گاهى غير عادلانه كارى به يكى از فرزندان تحميل مى شود و نتايج بدى را به بار مى آورد.

 ۹. رعايت عدالت در بين فرزندان ؛

اگر مى خواهيم فرزندانى وفادار و صميمى داشته باشيم . بايد با آن ها رفتار عادلانه داشته باشيم .

۱۶۳

 ۱۰. ايجاد جهان بينى مشترك بين افراد خانواده ؛

ما كتاب هايى خوانده ايم ، مطالبى شنيده ايم ، جلساتى رفته ايم كه فرزندان ما با آن ها آشنا نيستند. آنان كتاب هاى ديگرى مى خوانند، جلسات ديگرى مى روند و تلقى و برداشت هاى ما با هم متفاوت مى شود. در نتيجه ، رفته رفته فاصله ما با آنان بيشتر مى شود. بايد به همديگر نزديك شويم با به تدريج به جهان بينى مشتركى دست پيدا كنيم . (۳۳۲)

 راه هاى رسيدن اركان خانواده به اهداف متعالى

۱. توجه به اهداف ارزشمند؛

در هيچ حال والدين نبايد در تربيت فرزندان برومند از توجه به اهداف ارزشمند و متعالى غفلت بورزند؛ زيرا پدر و مادر پايه گذاران شخصيت فرزندان و معماران خوشبختى آنان هستند. آن ها بايد از موقعيت به دست آمده ، نهايت استفاده را ببرند و همواره شرايط مطلوب را از دست ندهند. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

براى قلب انسان حالت اقبال و ادبارى است . (۳۳۳)

يعنى انسان ها در مواردى با نشاط و انبساط و سرحال هستند چنانچه در بعضى از زمان ها، گرفته و كسل هستند. بايد در زمان آمادگى اقدام نمود.

_________________________

۳۳۲- دكتر خدايارى ، مسايل نوجوانان و جوانان (با تلخيص و اضافات ).

۳۳۳- سيد جواد مصطفوى ، الكاشف ، ماده دبر، ص ۱۳۹.

۱۶۴

 ۲. شناخت و ايفاى حقوق متقابل

شناخت حقوق متقابل يكديگر و ايفاى اين حقوق نسبت به همديگر و خوددارى از مصاحبت و همنشينى با خانواده هاى ناباب ؛ حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

نيازى به سؤال كردن از شخصيت افراد نيست . شخصيت افراد همان است كه در دوستان آنان وجود دارد. (۳۳۴)

 ۳. ترجيح منفعت زندگى برمنافع شخصى ؛

براى بقا و تداوم و تعالى خانواده و دست يابى به كانونى ارزشمند، مصلحت زندگى را بر منفعت شخصى ترجيح دهند و در راه رسيدن به اهداف متعالى از خود انعطاف پذيرى نشان دهند؛ حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

با لجاجت دوستى حاصل نمى شود. (۳۳۵)

 ۴. رعايت اقتصاد و اعتدال ؛

از دل سختى ها و كوره مذاب زندگى ، آسانى پديد مى آيد. انسان در زندگى با مشكلات گوناگونى مواجه مى شود. همسران متعادل كسانى هستند كه در همه مسائل زندگى ، احساس مشاركت و سهيم بودن مى كنند. اقتصاد و اعتدال زندگى را مراعات و از اسراف و تبذير خوددارى مى كنند. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

_________________________

۳۳۴- همان ، ماده قرن ، ص ۳۴۹.

۳۳۵- شرح غرر الحكم ، ش ۱۰۴۳۵.

۱۶۵

فردى كه اصول اقتصادى را رعايت كند، هرگز به فقر و ندارى گرفتار نخواهد شد. (۳۳۶)

هم چنين مى فرمايند:

خداوند رحمت كند كسى كه اندازه خويش را بشناخت و از حد خويش ‍ درنگذشت . (۳۳۷)

 ۵. تعادل در عواطف ؛

خانواده متعادل ؛ خانواده اى است كه در بيان عواطف از افراط و تفريط بپرهيزد.

 ۶. هم گرايى و همدلى ؛

زوجين بايد سعى كنند به مرز تفاهم و صميميت برسند. از لجاجت و رقابت ناسالم با همسرتان جدا پرهيز كنيد. جاى آن را به يك دلى و يك رنگى وصميميت بدهيد.

 ۷. مثبت گرايى ؛

شناخت نقاط مثبت شخصيت همسر و تقويت و تشويق كردن آن ، هم چنين شناخت نقاط ضعف و نارسايى او و در صورت امكان برطرف ساختن يا تحمل كردن آن مؤثر است . حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

اگر برادر دينى تو عمل غير صحيحى را انجام داد، براى آن عمل عذرى بتراش

_________________________

۳۳۶- سفينه البحار، باب اقتصاد، ج ۲، ص ۴۳۱.

۳۳۷- المناقب ، ص ۳۷۵.

۱۶۶

و اگر نتوانستى عذر و بهانه اى بياورى بكوش تا از سوى خود، انجام آن عمل را به نوعى توجيه كنى . (۳۳۸)

 ۸. پرهيز از مردسالارى يا زن سالارى ؛

در مديريت درست خانواده ، همواره از حق پيروى كنند و از دامن زدن زه مسئله مرد سالارى يا زن سالارى جدا پرهيز كنند.

 ۹. اولويت فرزندان ؛

در خانواده متعادل و مورد نظر اسلام ، فرزندان جايگاه ارزشمندى دارند و در تصميم گيرى ها و برنامه ريزى ها شركت مى كنند. كمى سن ، دليل برناصواب بودن راءى و نظر نيست . حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

در گوينده سخن منگر، به آنچه مى گويد، نگاه كن . (۳۳۹)

 ۱۰. عمل يك پارچه و صميمى ؛

در تربيت فرزندان ، بايد با رفتارى عادلانه ، يك پارچه ، صميمى و هماهنگ عمل كرد و در توزيع توجه ، محبت و نگاه با نهايت عدالت و انصاف با يكديگر و فرزندان رفتار كرده و از مقايسه رنج آور بين فرزندان پرهيز كرد.

 ۱۱. واقع بينى ؛

بايد در نگرش به مسائل ، به جاى بدبينى و يا خوش بينى ساده لوحانه ، ديدى واقع بينانه داشت .

_________________________

۳۳۸- سفينه البحار، ج ۲، ص ۱۱۰.

۳۳۹- شرح غرر الحكم ، ش ۱۰۱۸۹.

۱۶۷

 ۱۲. اعتلاى سطح عشق و محبت ؛

محبت جوششى زلال است كه از قلوب متصاعد شده و دل ها را زير نفوذ قرار مى دهد. محبت نيروى محركه زندگى است كه وجود آن در زندگى لازم و ضرورى است .

 ۱۳. انتظارات متناسب از يكديگر؛

توقعات و انتظارات بايد متناسب با امكانات و توانمندى يكديگر باشد. به يقين هم خوانى خواسته ها و انتظارات منطقى ، روح تفاهم ، همدلى و شادابى زندگى را افزايش مى دهد. از همديگر انتظار بى جا نداشته باشيد، چنانچه حضرت على (عليه السلام) فرموده اند:

كارى كه از عهده زنان خارج است به ايشان تحميل مكن . (۳۴۰)

 ۱۴. تغافل و مدارا؛

براى دست يابى به يك زندگى سالم و متعادل ، عفو و تغافل از بعضى گفته ها و رفتارها و ناديده انگاشتن بعضى از اشتباهات و بهره گيرى از سعه صدر و بزرگ منشى ، از رموز اساسى تحكيم بنيان خانواده است . حضرت على (عليه السلام) فرموده اند:

انسان عاقل كسى است كه نيمى از وجودش را تحمل ونيمى ديگر را تغافل تشكيل داده باشد. (۳۴۱)

_________________________

۳۴۰- نهج البلاغه ، ماده ريحانه ، ص ۶۳۹.

۳۴۱- الكاشف ، ماده غفل ، ص ۳۱۷.

۱۶۸

 ۱۵. عيب پوشى ؛

از موشكافى عيوب و عيب جويى و به رخ كشيدن آن ها پرهيز شود. بايد عيب پوشى ، سرلوحه مناسبات قرار گيرد تا امنيت روحى و آرامش روانى ، در كانون خانواده برقرار باشد.

 ۱۶. پرهيز از امر كردن ؛

در ارتباط و گفتگوها از لحن آمرانه و تحكمى خوددارى شود و نظرها درباره بهبود زندگى و برخورد مناسب با فرزندان يا ديگران به صورت پيشنهاد ارائه شود. هر كلمه از گفتار انسان ، در بردارنده بار عاطفى و روانى است كه مى تواند تاءثير منفى يا مثبت ايجاد كند. سعى شود از كلمات تواءم با احترام و محبت استفاده شود. حضرت على (عليه السلام) در اين باره مى فرمايند:

خوى نيكو از همه آداب بهتر است . (۳۴۲)

 ۱۷. مهار خشونت ؛

هنگام عصبانيت اين گفتار مشهور على (عليه السلام) مد نظر قرار گيرد:

به هنگام خشم نه تنبيه ، نه دستور، نه تصميم .

 ۱۸. زندگى بر خوش بينى بنا شود؛

با اين نگرش ، سلامت و نشاط زندگى به اطرافيان اهدا مى شود.

 ۱۹. خداباورى و اخلاص ؛

در تمام مراحل زندگى و در ارتباط خانوادگى ، خداوند در نظر باشد و در گفتار و برخورد با همسر و ساير اعضاى خانواده ، نيت خالص شود.

_________________________

۳۴۲- نهج البلاغه ، حكمت ۳۸.

۱۶۹

ايمان و پرهيزگارى ، عامل مهمى در رعايت حقوق متقابل است .

حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

بندگان خدا!پرهيزگارى ، قلعه اى بس استوار و مستحكم است و بدانيد هر كه از درون خود واعظ و زاجرى نداشته باشد، عوامل بيرونى فايده اى نخواهد داشت . (۳۴۳)

 ۲۰. همسان انگارى ؛

نبايد خود را برتر و بالاتر از همسر دانست . او شريك زندگى است . درجات تحصيلى ، موقعيت اجتماعى ، وضعيت سنى و امكانات مالى بايد بر ميزان فروتنى و خضوع بيفزايد. به خصوص زمانى كه در پيشرفت هاى تحصيلى و موفقيت هاى مادى ، همسر هم نقش اساسى داشته است .

 ۲۱. مشاركت و مشورت در زتدگى

نبايد همه كارها را به تنهايى انجام داد، بلكه بايد از همسر و فرزندان نيز كمك گرفت . بايد به جنبه هاى مشترك فكرى و روحى همسر توجه كرد و سعى نمود خصايص مثبت و سازنده هر دو به تدريج بيشتر شود. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

هر كس مشورت نكند، پشيمان خواهد شد. (۳۴۴)

هم چنين مى فرمايند:

خودپسندى از بدترين امور است . (۳۴۵)

_________________________

۳۴۳- الكاشف ، ماده وقى ، ص ۴۶۳.

۳۴۴- مستدرك الوسائل ، ج ۲، ص ۶۵.

۳۴۵- غرر الحكم ، فصل ۴۱، ش ۵۱.

۱۷۰

 ۲۲. بايد به اصل تفاوت هاى فردى معتقد بود.

انسان ها از نظر هوش ، استعداد، علايق و خصايص جسمانى و اخلاقى تفاوت هايى دارند. بايد مكمل و متمم يكديگر بود و در تكامل و رشد يكديگر كمك كرد. بايد همسر را فردى باارزش و برخوردار از كرامت انسانى دانست .

 ۲۳. پاسدارى از حريم ؛

بايد حريم يكديگر را مراعات و از جرو بحث خوددارى كرده و مطالب بى جا را با سكوت و يا ارائه پيشنهاد مناسب ، به گفتگوهاى سازنده ثمر بخش ‍ تبديل كرد. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

هركس زبان او خوش باشد برادران او بسيار مى شوند. (۳۴۶)

 توصيه هاى كاربردى به خانواده ها جهت كاهش مشكلات رفتارى فرزندان

  والدين بايد:

۱. نوجوانان و جوانان را از محبت سيراب كنند تا آنان به هر آشنا و بيگانه اى روى نياورند، به سوى افراد فاسد و اماكن فساد كشيده نشوند؛ چرا كه بسيارى از انحرافات به خاطر كمبود محبت ها است.

۲. خانواده را براى فرزندان ، محلى امن و پناهگاهى مستحكم سازند. به خصوص در حضور آنان به يكديگر احترام بگذارند و از اشتباهات و خطاهاى يكديگر چشم بپوشند. به مشاجره نپردازند و عيوب يكديگر را بازگو نكنند.

۳. به فرزندان خود احترام بگذارند و به آنان كمك كنند تا نواقص خود را رفع كنند.

_________________________

۳۴۶- شرح غرر الحكم ، ش ۷۷۶۱.

۱۷۱

نصايح و تذكرات خود را با استدلال و منطق و در خلوت با آنان در ميان نهند.هرگز در حضور ديگران به خصوص هم سالان به پند و اندرزدادن نپردازند، در ضمن سخنى به آنان نگويند كه خود بدان عمل نمى كنند.

۴. با فرزندان خود صحبت كرده و به سخنان آنان نيز گوش فرادهند. به آنان توجه كنند و زمينه اى راايجاد كنند تا نوجوانان و جوانان حرف ها و رازهاى خود را برايشان بازگو كنند. والدين را غمخوار و يار خيرخواه خود بدانند نه كسانى كه با خشونت و تحميل تصميمات خود، با آنان رفتار مى كنند.

۵. نوجوانان و جوانان خود را به خاطر ضعف هايى كه دارند، تحقير نكنند و آنان را با هم سن و سالان خود مقايسه نكرده و صفات نيكوى ايشان را به رخشان نكشند.

۶. بيش از حد توان و ظرفيت از فرزندانشان انتظار و توقع نداشته باشند و با درك دنياى آنان به هر مقدار كه تلاش مى كنند، از ايشان قدردانى كنند.

۷. به نوجوانان و جوانان بياموزند كه از مشكلات نبايد گريخت ، بلكه راه هاى مبارزه با مشكلات و راه حل آن ها را به فرزندان خود آموزش ‍ بدهند.

۸. فرزندان خود را در مضيقه شديد مالى قرار ندهند و آن ها را بدون كمك رها نكنند. در اين دوره زندگى از آنان حمايت كنند و امكانات و آموزش لازم را براى كسب درآمد در اختيار آنان قرار دهند و در حد امكان ضمن تحصيل ايشان ، حرفه اى نيز به آن ها بياموزند.

۹. امكانات ازدواج را هر چه زودتر براى فرزندان فراهم كنند با به فساد چشم ، دل و عمل مبتلا نگردند.

۱۷۲

۱۰. روح مذهب و معنويت را در فرزندان تقويت كنند و ارزش هاى انسانى ، مذهبى و اخلاقى را با ايمان و اعتقاد به مبانى الهى به طور صحيح در آنان ايجاد كنند.

۱۱. به فرزندان خود مسئوليت هاى مختلف زندگى را واگذار كنند تا آن ها اهل تفكر و كار و سازندگى شوند.

۱۲. بدانند كه جوان در صدد است راه مستقلى براى خود انتخاب كند. در نتيجه ، عاقلانه نيست كه الگوهاى بزرگسالى خود را بر او تحميل كنند،

بلكه بايد متناسب با تفاوت هاى فردى ، او را در رشد كردن آزاد بگذارند. انتخاب الگوها، به جاى آن كه از خارج و بازور انجام پذيرد، بهتر است درونى آزادانه باشد.

۱۳. به فرزندان خود كمك كنند تا درباره دوست ، درست بينديشند و باادب و نزاكت ، حالت عصبى و طغيان احساسات آن ها را فرو نشانند. اشتباهات ، بى تفاوتى ، سنگدلى و بى توجهى آنان را به دوستانشان گوشزد كرده و شوق بهتر شدن ، با لياقت بودن ، پاكى و عفت در دوستى را در آن ها به وجود آورند. بديهى است چنين نظارتى مى تواند فرزندان را ازهم نشينى با دوستان ناباب برحذر دارد؛ زيرا در غير اين صورت :

۱۷۳

صد هزاران دام و دانه ست اى خدا
دم به دم ما بسته دام نويم
چشم باز و گوش باز و دام پيش

ما چو مرغان حريصى بينوا
هر يكى گر باز و سيمرغى شويم

سوى دامى مى پرد با پر خويش (۳۴۷)

 پرورش روحيه اجتماعى در فرزندان

در تاءثير اجتماع برتربيت انسان جاى هيچ گونه شك و شبهه اى نيست . انسان پس از اين كه ساليانى چند در كنار خانواده به سر مى برد، به محيط اجتماعى گام مى نهد. آداب و رسوم ، معاشرت و... را از اجتماع مى آموزد. انسان زمانى كه به اجتماع مى پيوندد درصدد برآوردن نيازهاى خود است . بعضى از نيازها منحصرا در جامعه برآورده مى شوند، نمونه آن نيازهايى است كه هرناى (horney) آن ها را برشمرده است :

الف) نياز به مورد پسند ديگران واقع شدن ؛ ب) نياز به پشتيبان ؛ ج) نياز به بهره بردارى از ديگران ؛ د) نياز به تحسين و تمجيد.

البته وى نيازهاى ديگرى را هم برمى شمارد كه عبارتند از: ۱. نياز به قدرت ؛ ۲. نياز به حيثيت و آبرو؛ ۳. نياز به احساس امنيت ؛ ۴. نياز به كمال و انتقاد ناپذيرى . (۳۴۸)

اجتماعى بودن ، خصيصه اى ذاتى است كه در همه انسان ها وجود دارد. همه آدميان ، حتى كسانى كه روان گسيخته بوده و به ظاهر از اجتماع گريزان هستند، مايلند كه در اجتماع باشند.

_________________________

۳۴۷- مولوى .

۳۴۸- ر.ك : هرناى نظريه هاى شخصيت ، ترجمه دكتر سياسى ، ص ۱۲۹ به بعد.

۱۷۴

البته اگر انسانى كه به اجتماع مى پيوندد به منظور برآورده كردن نيازهاى خورد، خوراك ، پوشاك ، نوشاك و نظاير آن باشد، اين گونه اجتماعى بودن ، حالتى يك سويه است و اين تفكر، ناشى از يك حس خودخواهى و خودبينى است . اين افراد، جامعه اى ساخته و پرداخته براى خود مى خواهند و هيچ نقش سازنده اى را هم به عهده نمى گيرند. به راستى شخصى كه براى استقلال كشور فكرى نكرده و گامى برنداشته ، چگونه مى تواند خود را صاحب خوى اجتماعى بداند؟ منظور از سازندگى اجتماعى آن است كه انسان طورى ساخته شود كه چه سودى (مادى يا مقامى) در بين باشد يا نباشد، همواره براى خدمت به اجتماع به اعتقاد ما دين عالى ترين و بهترين روش ها را داراست كه مى تواند اجتماع بشر را منظم ساخته و بيش از هر روش ديگر، مردم را به رعايت قوانين اجتماعى وادار نمايد. امتياز جامعه دينى در پرورش روح اجتماعى ، به واسطه خصوصيت هاى زير است :

الف) فطرت خداجويى ؛ اگر فطرت انسان در اثر تكرار معاصى ، با تيرگى ها پوشيده نشده باشد، با خلوص و صفا به اجتماع مى پيوندد، فطرت پاك ، به انسان الهام مى كند كه در مقابل افراد اجتماع ، وظايف و تكاليفى داراست كه نمى تواند بى تفاوت از كنار آن ها بگذرد.

ب) اعتقاد توحيدى ؛ شخص دين دار، خداوند را ناظر و عالم به احوال خويش و حسابگر و مراقب و منتقم مى بيند، لذا از انجام كارهاى ضداجتماعى پرهيز مى كند و در صدد ايفاى نقش هاى سازنده اجتماعى برمى آيد؛ زيرا خداوند به تعاون ، احسان ، وفاى به عهد، امر به معروف و نهى از منكر و... فرمان مى دهد،

۱۷۵

از سوى ديگر خداوند به خوددارى از دروغ ، تعدى ، تجاوز، ظلم ، عداوت ، عدم پيروى از هوا، غيبت ، افترا، تمسخر و... دستور مى فرمايد. در نتيجه ، شخص خداشناس و خداپرست نه تنها در حال انضباط معتقدات خويشتن است و از عمل ضداجتماعى بيم دارد، بلكه ظريف تر از آن ، از انجام آن نيز احساس شرم مى كند.

ج) اعتقاد به نبوت ؛ شخص دين دار به انبياى الهى عشق مى ورزد و آن ها را اسوه مى داند و مايل است تا دستورات آن ها را انجام داده و به نوعى شبيه سازى كند. از آن جا كه انبيا در خدمت بشر بوده و از روحيه ايثار و تعاون بسيار بالايى برخوردار بوده اند، لذا شخص با اعتقاد نيز، سعى مى كند كه چون آن ها رفتار نموده و ارتباط حسنه و دوستانه اى با افراد اجتماع پيدا كند. در نتيجه ، محبت به انبيا، اوليا و اهل بيت عليهم السلام تبديل به عامل وحدت بخش مى شود.

د) وجود ضابطه حل اختلاف ؛ انسان در مقابل مقررات آزاد نيست و نمى تواند از خود قانونى مباين با قوانين الهى پديد آورد. ظوابط قانونى كه مطاقبت با احكام الهى دارند. متناسب با خلقت و فطرت انسان و عادلانه است و پذيرش آن ها براى انسان سليم و مؤمن دلپذير است . در اين صورت وقتى اختلافى پيدا مى كنند و به حكم خداوند آگاه مى شوند، زودتر حل اختلاف كرده و به تفاهم مى رسند.

ه) نرم خويى در اعمال روش ؛ هر توصيفى كه از خلق و خو و رفتار پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار عليهم السلام مى شود، خود سفارشى است كه همه مؤمنان رفتار خود را مشابه آنان نموده و

۱۷۶

در روابط اجتماعى چون آن ها رفتار كنند. رفتارى تواءم با ملاطفت و راءفت با زيردستان ، چشم پوشى از لغزش ها، مشورت با مردم ، مسئوليت پذيرى ، توكل در انجام كارها، احسان ، تعاون و... .

در خاتمه بايد گفت كه هر كدام از واجبات ، علاوه بر آن كه داراى آثار نفسانى و فردى زيادى است آثارى در تربيت روحيه اجتماعى دارند؛ مثلا درباره نماز توصيه شده كه به جماعت و حتى الامكان در مساجد به جا آورده شود؛ زيرا نماز انسان رااز فحشا و منكر باز مى دارد و در نتيجه ، در تحكيم مبانى اجتماعى نيز اثرگذار است . روزه ، صفت صبر و برد بارى را پرورش مى دهد و انسان صبور روابط بهترى با ديگران برقرار مى كند. علاوه بر اين كه پرداخت فطريه در پايان ماه رمضان عملى انسانى و اجتماعى است . خمس و زكات هر كدام روشى براى تعديل ثروت و توزيع امكانات مالى ميان اقشار كم درآمد و موجب بركت اموال است . رعايت آن ها براى هم بستگى اجتماعى بسيار مفيد است . حج اجتماع عظيمى از مسلمانان جهان و بهترين فرصت براى هماهنگى ميان قبايل ، ملت ها و دولت هاى اسلامى است . حج علاوه بر بعد عبادى داراى ارزش هاى اجتماعى ، سياسى ، اقتصادى و فرهنگى است . جهاد و دفاع ، مسئله نظامى است و دفاع ، ضامن حفاظت از حدود و حرم الهى و نگهدارنده مرزهاى كشورهاى اسلامى و ماءيوس كردن طمع كاران از دست اندازى به سرزمين مسلمانان است . پرورش روحيه دفاع و رزم جويى از با ارزش ترين عبادات نيز محسوب مى شود.

۱۷۷

امر به معروف و نهى از منكر، مؤثرترين روشى است كه مى توان براى آموزش اطلاعات دينى ،اجتماعى و پرورش روحيه اجتماعى به حساب آورد.

 تاءثير عوامل محيطى بر انسان (۳۴۹)

۱. دوستان و هم سالان

دوستان و هم سالان ، از مهمترين عوامل تاءثير گذار بر تربيت فرزندان به حساب مى آيند. فرزندان به خصوص در دوران نوجوانى و جوانى ، گرايش ‍ زيادى به دوستان دارند فرصت زيادى را به هم نشينى با آنان اختصاص ‍ مى دهند و همين هم نشينى و رفاقت زمينه تاءثير پذيرى آنان را فراهم مى سازد. امام على (عليه السلام) توجه ويژه اى به نقش تربيتى دوستان دارند و فرزندان خود را به رفاقت با دوستان صالح توصيه مى كنند و خطاب به فرزندش امام حسن (عليه السلام) مى فرمايند:

قبل از پرسش از راه و مسير (در مسافرت) از (اخلاق و خصوصيات) رفيق و همراهت پرسش نما. (۳۵۰)  هم چنين در توصيه به محمد حنيفه مى فرمايند:

فرزندم !از بهترين بهره هاى انسان ، دوست و هم نشينى صالح است . با نيكوكاران هم نشين شو تا از آنان باشى و از بدكاران و اهل شر و كسانى كه به واسطه كارهاى باطل و سخنان مهيج و ساختگى ، تو را از ياد خدا و مرگ بازمى دارند، دورى كن تا از آنان نباشى . (۳۵۱)

_________________________

۳۴۹- در تهيه مطالب اين بخش از مقاله جناب آقاى على همت بنارى در مجله فرهنگ كوثر، ش ۳۷ استفاده شده است .

۳۵۰- صدوق ، من لايحضره الفقيه ، ج ۴، ص ۳۲۹.

۳۵۱- نهج البلاغه ، ترجمه سيد جعفر شهيدى ، حكمت ۳۸، ص ۳۶۹.

۱۷۸

حضرت پس از معرفى نمونه هايى از دوستان ناصالح در موعظه اى به فرزندش امام حسن (عليه السلام) مى فرمايند:

فرزندم !از دوستى نادان بپرهيز؛ زيرا او آنچه را سخت بدان نيازمندى از تو دريغ دارد و از دوستى تبهكار بپرهيز كه به اندك بهايى تو را بفروشد و از دوستى دروغگو بپرهيز كه او به سرابى ماند كه دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور مى نماياند. (۳۵۲)

البته والدين نقش مؤثرى در دوست يابى فرزندان دارند و مى توانند به طور غير مستقيم به فرزندانشان كمك كنند. امام على (عليه السلام) با ديدگاهى ظريف به اين مسئله توجه داده و مى فرمايند كه والدين با افراد صالح و شايسته كه فرزندان صالحى دارند رابطه دوستى و هم نشينى پيدا كنند تادر پرتو ارتباط والدين فرزندان نيز با هم دوست و هم نشين گردند. ايشان فرموده اند

 موده الآباء قرابه بين الاءبناء ؛ (۳۵۳)

دوستى پدران ، سبب نزديكى فرزندان به هم مى گردد.

 ۲. انجمن ها و گروه ها

انجمن ها و گروه ها و تشكل ها نيز از عوامل محيطى مؤثر برتربيت فرزندان هستند. فرزندان آن گاه كه به گروه و تشكلى احساس تعلق پيدا كنند، در مجالس و محافل آنان شركت كرده و تحت تاءثير ويژگى ها و رفتارهاى آن ها قرار مى گيرند. اگر آن گروه استنادى يا مرجع ، داراى ويژگى هاى مثبت و سازنده باشد،

_________________________

۳۵۲- همان ، حكمت ۳۰۸.

۳۵۳- خوانسارى ، شرح غرر الحكم و دررالكلم ، ج ۶، ص ۱۳۲.

۱۷۹

بر فرزندان تاءثير مثبت مى گذارد و الا باعث انحراف نوجوانان و جوانان خواهد شد. امام على (عليه السلام) در وصيت به فرزندش امام حسن مجتبى (عليه السلام) مى فرمايند:

 قارن اءهل الخير تكن منهم ، و باين اءهل الشر تبن عنهم ؛ (۳۵۴)

باگروه خوبان و نيكوكاران هم نشين شو تا از آنان باشى و از گروه بدان و شرور دور باش تا از آنان نباشى .

حضرت على (عليه السلام) در حديث ديگر به عنوان يك پدر دلسوز و مراقب فرزندش را حضور در مجالس و محافل نامطمئن و جاهايى كه انسان در مظان اتهام قرار مى گيرد، بر حذر داشته و در وصيت به امام حسن (عليه السلام) مى فرمايند:

 اياك و مواطن التهمه و المجلس المظنون به السوء؛ لاءن قرين السوء يغير جليسه ؛ (۳۵۵)

از حضور در محل هاى تهمت زا و مجلسى كه گمان بدى در آن مى رود، بپرهيز؛ چون هم نشين بد، هم نشين خود را دگرگون مى سازد.

 ۳. علما و دانشمندان

از ديگر عوامل تاءثير گذار بر تربيت انسان ، هم نشينى با علما و دانشمندان است . آنان به خاطر برخوردارى از فضايل علمى و عملى ، تاءثير شگرفى در ديگران به خصوص شاگردان خود دارند. اگر عالمى وارسته و دنياگريز باشد، ارتباط با وى در تهذيب نفس و الگوپذيرى اخلاقى بسيار مؤثر است .

_________________________

۳۵۴- امالى مفيد، به نقل از: وصاياء الرسول و الائمه عليهم السلام ، ص ۱۶۴.

۳۵۵- حرانى ، تحف العقول ، ص ۵۰۸۹.

۱۸۰

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200