سلوك علوى

سلوك علوى0%

سلوك علوى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 200

سلوك علوى

نویسنده: سید حسین اسحاقی
گروه:

صفحات: 200
مشاهدات: 154818
دانلود: 2858

توضیحات:

سلوك علوى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 200 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 154818 / دانلود: 2858
اندازه اندازه اندازه
سلوك علوى

سلوك علوى

نویسنده:
فارسی

امكان برنامه ريزى و ارزيابى فعاليت هاى تربيتى ناممكن است . بنابراين داشتن هدف هاى الهى بسى مهم و تعيين كننده است . جاى سؤ ال است كه در نظام تربيتى هدف چيست ؟ آيا هدف ، صرفا توليد نسل و افزودن اعضاى جامعه است ؟ آيا هدف ، تاءمين نيازهاى عاطفى و جسمى فرزندان است ؟ آيا هدف ، تربيت نيروى انسانى براى تداوم جامعه اسلامى و به انجام رسانيدن امور آن است ؟ يا اين كه اهداف مهم تر و مقدس ترى وجود دارد؟ و آنچه اين مجموعه به دنبال آن است اين كه سرانجام ، از ديدگاه بزرگ مربى انسانيت على عليه السلام هدف از داشتن فرزند و تربيت آن چيست ؟

با نگاهى به ديدگاه ها و سيره تربيتى آن حضرت ، آشكار مى شود كه در نظام تربيتى اسلام ، هدف نهايى ، رسيدن فرزند به مقام اطاعت و عبوديت الهى است . هدف نهايى ، تربيت انسانى است كه مطيع پروردگار و تسليم آستان او باشد. امام على عليه السلام در ضمن حديثى به طور غيرمستقيم هدف تربيتى را چه زيبا بيان نموده اند، آن جا كه مى فرمايند:

من از خداوند خويش طلب فرزندان زيبا چهره و نيكوقامت ننموده ام ، بلكه از پروردگارم خواسته ام تا فرزندانم مطيع او باشند و از او بترسند تا اين كه وقتى با اين صفات به آن ها نظر افكنم ، مايه چشم روشنى من باشند. (۳۰)

هدف ، نقطه اى است كه انسان به طرف آن حركت مى كند. هدف ، جهت زندگى و كوشش هاى انسان را روشن مى سازد. با توجه به حقيقت انسان و كمال جويى او، بايد اين امكان را براى همه انسان ها فراهم آيد تا بتوانند در مسير تربيت حقيقى گام بردارند و استعدادهاى خود را شكوفا سازند.

_________________________

۳۰- بحار الاءنوار، ج ۱۰۴، ص ۹۸.

۲۱

با اين وصف اهداف تربيت اسلامى عبارتند از:

 ۱. پرورش ابعاد وجودى و شخصيتى انسان

هدف از تربيت اسلامى ، انسان سازى است . انسان ، از نظر اسلام داراى نقاط ضعف و قوت است از جمله اين موارد اشاره هاى قرآنى است :

 خلق الانسان ضعيفا ؛

انسان ، ضعيف آفريده شده ، (۳۱)

 كلا ان الانسان ليطغى اءن راه اشتغنى ؛

وقتى انسان بى نياز شود سركشى مى كند، (۳۲)

 كان الانسان كفورا ؛

انسان ناسپاس است (۳۳)

از سوى ديگر انسان داراى نقاط قوت بسيار است :

 لقد خلقنا الانسان فى اءحسن تقويم ؛ (۳۴)

ما انسان را به بهترين صورت آفريديم .

 بل الانسان على نفسه بصيره ؛ (۳۵)

انسان بر نفس خود آگاه است .

_________________________

۳۱- نساء (۴) آيه ۲۸.

۳۲- علق (۹۶) آيه ۶-۷.

۳۳- اسراء (۱۷) آيه ۶۷.

۳۴- تين (۹۵) آيه ۴.

۳۵- قيامت (۷۵) آيه ۱۴.

۲۲

انسان مى تواند با تربيت ، نقاط ضعف خود را نيز به نقاط قوت تبديل كند. پرورش ابعاد معنوى و اخلاقى شخصيت انسانى يك اصل است ؛ زيرا هر كسى ، توانايى دارد كه در مسير تعالى يا سقوط گام بردارد. اگر پرورش ، تنها تاءمين خصوصيات جسمانى باشد، انسان از پرورش صفات عالى اخلاقى و معنوى باز مى ماند. امام على عليه السلام به تربيت بعد اخلاقى و معنوى توجه دارند و مى فرمايند:

 والله ما معاويه باءدهى منى و لكنه يغدر و يفجر، و لولا كراهيه الغدر لكنت من اءدهى الناس ، ولكن كل غدره فجره و كل فجره كفره و لكل غادر لواء به يوم القيامه ؛ (۳۶)

سوگند به خدا كه معاويه زيرك تر از من نيست . او حيله گر است و گناه مى كند. اگر حيله گرى را ناپسند نمى دانستم ، همه زيركى هاى او را خنثى مى كردم و زيرك ترين بودم ، ولى هر مكر و حيله اى گناه و هر گناهى ناسپاسى است و هر حيله گرى در روز قيامت داراى نشان و علامتى است كه به وسيله آن شناخته مى شود.

 ۲. حركت و سوق دادن انسان به سوى خدا

شعار اوليه اسلام ؛ يعنى  لا اله الا الله بيانگر هدف تربيتى اين مكتب است كه با اصل و هدف خلقت هماهنگ است ؛

_________________________

۳۶- نهج البلاغه ، صبحى صالح ، ص ۳۱۸.

۲۳

زيرا  اءلا الى الله تصير الامور (۳۷)  آگاه باشيد كه بازگشت همه كارها به خدا است و  انا لله و انا اليه راجعون (۳۸)  ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم .

انسان به همان مقدار كه از بندگى بت هاى درونى و بيرونى خارج مى شود، به مراتبى از ربوبيت دست مى يابد و با آزاد شدن از بندگى غير خدا به انسانيت مى رسد. امام على عليه السلام در نامه تربيتى خود به امام مجتبى عليه السلام ، به ايشان سفارش مى كنند:

 ولا تكن عبد غيرك وقد جعلك الله حرا ؛ (۳۹)

بنده ديگرى مباش كه خداوند آزادت آفريده است .

انبيا و اوصياى الهى در تلاش بودند تا انسان ها را از جهالت و ضلالت و اسارت برهانند و به هدايت و بصيرت و بندگى خدا برسانند. امير مؤمنان على عليه السلام درباره اهداف خود فرموده اند:

 و لقد اءحسنت جواركم و اءحطت بجهدى من ورائكم ، و اءعتقتكم من رتق الذل و حلق الضيم ؛ (۴۰)

با شما به نيكويى به سر بردم و به قدر طاقت از هر سو نگهبانى تان كردم و از بندهاى خوارى و يوغ زبونى آزادتان ساختم و از زنجيرهاى ستم بيداد رهايتان نمودم .

_________________________

۳۷- شورى (۴۲) آيه ۵۳.

۳۸- بقره (۲) آيه ۱۵۶.

۳۹- مستدرك الوسائل ، ج ۷، ۲۳۱.

۴۰- نهج البلاغه ، نامه ۳۱.

۲۴

۳. آگاه كردن انسان از پايگاه خويش در جهان و شكوفا كردن لطافت وجودى

كار عمده تربيت اسلامى ، آشنا ساختن انسان به ماهيت وجودى خويش و حركت دادن وى بر مقتضاى فطرت و سرشت او است . انسان وقتى خود را شناخت ، مقدمه اى بر شناخت خداوند مى شود. آن گاه زندگى او معنا مى يابد و در جهت كمال خويش گام برمى دارد. حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

 اءفضل المعرفه معرفه الانسان نفسه ؛ (۴۱)

برترين معرفت ، شناخت آدمى از خويشتن است .

 من عرف نفسه فقد عرف ربه ؛ (۴۲)

هر كه خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است .

بنابراين در تربيت ، شناخت انسان جايگاهى بس ارزشمند دارد و چنانچه انسان به اين مهم مبادرت نورزد از فهم مسائل ديگر نيز در مى ماند؛ چنانچه مولاى متقيان مى فرمايند:

 من جهل قدره ، جهل كل قدر ؛ (۴۳)

هر كه قدر خود نداند، هيچ قدرى را نخواهد دانست .

انسان داراى گرانبهاترين گوهر وجود است و نبايد آن را به خوارى بكشاند، بلكه بايد آن را بشناسد، به بار بنشاند و استعدادهاى شگفت خود را در جهت كمال مطلق شكوفا سازد.

_________________________

۴۱- شرح غرر الحكم ، ج ۶، ص ۱۷۲.

۴۲- غرر الحكم ، ج ۲، ص ۱۶۴.

۴۳- شرح غرر الحكم ، ج ۵، ص ۳۸۷.

۲۵

نفس انسانى ، جوهرى الهى و نفحه اى ربانى است و هم چون آيينه اى است كه صفات رحمانى در آن متجلى مى شود و انسان واجد اين حقيقت ملكوتى ، مى تواند با تربيت ، خود را شكوفا كرده و والاترين جلوه حق شود.

 ۴. آخرت گرايى و پرواپيشگى

انسان ، قوس صعودى را در تربيت طى مى كند و بايد اين قوس را در جهت حقيقت ملكوتى خود بپيمايد. حضرت على عليه السلام در نامه تربيتى خود به فرزندش امام مجتبى عليه السلام مى نويسند:

 و اعلم اءنك انما خلقت للاخره لا للدنيا ؛ (۴۴)

بدان كه تو براى آن جهان آفريده شده اى نه براى اين جهان .

اين جهان مدرسه تربيت انسان است و بايد به سوى آخرت گام بردارد. حضرت على عليه السلام همگان را بدين مقصد فراخوانده و فرموده اند:

 فكونوا من اءبناء الاخره ولا تكونوا من اءبنا الدنيا فان كل ولد سيلحق باءمه يوم القيامه ؛ (۴۵)

از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا مباشيد كه روز رستاخيز هر فرزند به مادر خود مى پيوندد.

انسان ، تنها براى امور مادى تلاش نمى كند و يگانه محرك او حوايج مادى زندگى نيست . او براى هدف ها و آرمان هاى بسيار عالى مى جنبد. انسان ، داراى روح قدسى است كه ميل به تعالى ، صعود و پرواز دارد و بالا رفتن او تا ملكوت قابل تصور است .

_________________________

۴۴- نهج البلاغه ، نامه ۳۱.

۴۵- همان ، كلام ۴۲.

۲۶

آنچه كه انسان ها را به كمال مطلوبشان مى رساند در سايه پرهيزگارى است . پيشواى پرهيزگاران در ضمن خطبه اى مى فرمايند:

 و اءوصاكم بالتقوى و جعلها منتهى رضاه و حاجته من خلقه ؛ (۴۶)

خداوند به پرهيزگارى سفارشتان كرده و آن را نهايت خشنودى خواست خود از بندگان قرار داده است .

 اءوصيكم عباد الله بتقوى الله و طاعته ؛ فانها النجاه غدا و المنجاه اءبدا؛ (۴۷)

بندگان خدا! شما را به تقواى الهى و فرمان بردارى او سفارش مى كنم كه نجات فردا در آن است و مايه رهايى جاودان است .

آنان كه به اين توشه تربيتى دست يابند، درهاى وصول به مقاصد تربيت حقيقى به رويشان گشوده شود. امام على عليه السلام در وصفشان مى فرمايند:

پرهيزگاران در اين جهان اهل فضيلتند، گفتارشان صواب است و ميانه روى شعارشان . در رفتار و گفتار فروتنند، ديده هايشان را از آنچه خدا بر آنان حرام كرده ، پوشيده و گوش هايشان را به دانشى كه آنان را سودمند است به كار گرفته اند. در سختى چنان به سر مى برند كه گويى به آسايش قرار دارند و اگر نه اين است كه زندگى شان را مدتى است كه بايد بگذرانند، جان هايشان يك چشم به هم زدن در كالبد نمى ماند، از شوق رسيدن به پاداش - آن جهان - يا از بيم ماندن و گناه كردن - در اين جهان - خداوند در انديشه آنان بزرگ است، پس هر چه جز او است در ديده هايشان خرد نمود،

_________________________

۴۶- همان ، خطبه ۱۸۳.

۴۷- همان خطبه ۱۶۱.

۲۷

بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده اند و در آسايش آن به سر مى برند و دوزخ چنان كه آن را ديده اند و در عذابش قرار دارند دل هايشان اندوهگين است و مردم از گزندشان ايمن . تن هايشان نزار است و نيازهايشان اندك و به جان و تن پارسايند. (۴۸)

بنابراين پرواپيشگى ، كليد همه نيك بختى ها است ، انسان را وامى دارد تا در همه امور به عدالت سير كند و زمينه كمالات انسان را فراهم مى آورد و موجب نجات انسان مى شود. بدين رو، تقوا بهترين ذخيره رستاخيز است .

 اصول تربيت

اگر تربيت بر اصول زير، پايه گذارى شود، نتيجه آن مطلوب تر و سريع تر عايد مى شود. به كارگيرى اصول زير به هنگام تربيت ، زمينه پذيرش بهتر متربى را فراهم مى سازد و انسان سريع تر به اهداف مورد نظر دست مى يابد. اين اصول ، در حقيقت ، پيش نياز به كارگيرى روش هايى است كه در بخش ‍ آتى مى آيد. چنانچه هر روش تربيتى ، بر پايه اين اصول استوار نگردد، نتيجه بخش نخواهد بود.

 اصل اعتدال

رفتارها و عملكردهاى تربيتى ، در صورتى به ما كمك مى رساند كه تابع اعتدال باشد. تربيت خردمندانه ، تربيتى است كه مبتنى بر حفظ اعتدال و پرهيز از افراط و تفريط در همه امور باشد. چنانچه حضرت مى فرمايند:

 لاترى الجاهل الا مفرطا اءو مفرطا ؛ (۴۹)

_________________________

۴۸- همان ، خطبه ۱۹۳.

۴۹- همان ، حكمت ۷۰.

۲۸

نادان را نبينى جز اين كه كارى را از اندازه فراتر كشاند و يا بدان جا كه بايد نرساند.

البته در تربيت اندازه شناختن ، امرى دشوار است و جز با خردورزى در تربيت ، نمى توان اندازه ها را دريافت . بهترين نظام تربيتى ، نظامى است معتدل كه در آن نه اميد بيش از اندازه و نه بيم بيش از اندازه حاكم باشد. چنان كه حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

 خير الاءعمال اعتدال الرجاء و الخوف ؛ (۵۰)

بهترين كارها، اعتدال اميد و بيم است .

در اين كه راه اعتدال ستوده است ، جاى هيچ شك و شبهه اى نيست . حضرت مى فرمايند:

 من اءخذ القصد حمدوا الئه طرقه و بشروه بالنجاه ، و من اءخذ يمينا و شمالا ذموا الئه الطريق و حذروه من الهلكه ؛ (۵۱)

آن كه راه ميانه راپيش گيرد، ستايشش كنند و به نجات مژده اش دهند. آن كه راه راست يا چپ را پيش گيرد، روش وى را زشت شمارند و از تباهى بر حذرش دارند.

سيرت و سنت ائمه اطهار عليه السلام بر اعتدال بود چنان كه امام على عليه السلام درباره اين راه و رسم مى فرمايند:

 طريقتنا القصد ؛ (۵۲)

_________________________

۵۰- غررالحكم ، ج ۱، ص ۳۵۵.

۵۱- نهج البلاغه ، كلام ۲۲۲.

۵۲- شرح غرر الحكم ، ج ۴، ص ۲۵۴.

۲۹

راه و روش ما، ميانه روى است .

 اصل تدرج و تمكن

اختلاف استعدادها، ظرفيت ها، روحيه ها، خواست ها و سليقه ها، معلول اختلاف طبايع و تاءثيرات گوناگون محيطى ، جغرافيايى ، فرهنگى ، اعتقادى ، اقتصادى و اجتماعى است ، بنابراين هر حركت تربيتى بايد با توجه به اين اختلاف استعدادها و نيازها به صورت تدريجى و مرحله به مرحله بر اساس ‍ توانايى ها صورت بپذيرد. حضرت امير عليه السلام در عهدنامه مالك اشتر چنين آموزش داده اند: اياك و العجله بالاءمور قبل اءوانها، اءو التساقط فيها عند امكانها، اءو اللجاجه فيها اذا تنكرت اءو الوهن عنها اذا ستوضحت ، فضع كل اءمر موضعه و اءوقع كل عمل موقعه ؛ (۵۳)

بپرهيز از شتابزدگى در كارهايى كه وقت انجام دادنشان نرسيده است و از اهمالگرى در كارهايى كه وقت انجام دادنشان فرارسيده است و از لجاجت كردن در امورى كه مبهم است و از سستى نمودن در كارها، آن هنگام كه راه عمل روشن شده است ، پس هر دو چيز رادر جاى آن بدار و هر كارى را به هنگام آن بگزار.

اگر در تربيت نيازها، خواست ها و ظرفيت ها را در نظر نگيريم و زمان مناسب براى هر عمل تربيتى مورد توجه قرار نگيرد، بى گمان برنامه ها و اقدامات تربيتى نتيجه اى جز تباهى در پى نخواهند داشت .

_________________________

۵۳- نهج البلاغه ، نامه ۵۳.

۳۰

اصل تسهيل

منظور اين است كه اقدامات تربيتى بايد امورى آسان و ميسر باشد و از متربى تكاليف سخت و طاقت فرسا نخواهيم و خواسته هاى ما طورى باشد كه متربى آن رابا ميل و رغبت انجام دهد. آنان كه با سماحت عمل مى كنند بيشترين نتيجه را مى گيرند. چنان كه حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

 اءسمحكم اءربحكم ؛ (۵۴)

سودمندترين شما با سماحت ترين شما است .

اين گونه نگرش ، براى متربى قابل دريافت است در اشاره اى لطيف از حضرت امير عليه السلام آمده است :

 عود نفسك السماح ، و تجنب الالحاح يلزمك الصلاح ؛ (۵۵)

خود را به سماجت عادت ده و از سخت گيرى دورى كن تا درستى و بسامانى ملازمت شود.

حضرت على عليه السلام خود بر اين عمل تربيتى پاى مى فشردند و در هدايت انسان ها از آن بهره مى گرفتند و مى فرمودند:

 ان الله سبحانه و تعالى ، يحب السهل النفس ، السمح الخليفه القريب الاءمر؛(۵۶)

همانا خداى - پاك و بلند مرتبه - شخص ملايم طبع ، آسان گير و گشاده دست را دوست دارد.

_________________________

۵۴- شرح غرر الحكم ، ج ۲، ص ۳۷۰.

۵۵- همان ، ج ۴، ص ۳۳۰.

۵۶- همان ، ج ۲، ص ۵۱۳.

۳۱

فطرت آدمى از خشونت و سخت گيرى بيزار است و هيچ چيز چون سهولت و ملايمت در تربيت كارساز نيست . حضرت در نامه اى به حارث همدانى نوشته اند:

 و اكظم الغيظ، و تجاوز عند المقدره ، واحلم عند الغضب ، واصفح مع الدوله تكن لك العاقبه ؛ (۵۷)

خشم خود را فرو بر و به وقت توانايى ، در گذر و گاه خشم ، در بردبارى بكوش و به هنگام قدرت ، چشم پوشى كن تا عاقبت از آن تو باشد.

 اصل تربيت عقلانى

رسالت پيام آوران الهى در جهت شكوفايى استعدادها و تربيت عقلانى بوده است ، آن ها سعى داشته اند عقل ها را بالنده و انسان ها را به حكمت آراسته سازند. در اين تربيت ، قواى آدمى تسليم خرد شده و به واسطه عقل اداره مى شود. عقل ، محور امور قرار مى گيرد و هوا و هوس از انسان رخت برمى بندد. حضرت على عليه السلام در ستايش اين شيوه مى فرمايند:

 ضادو الهوى بالعقل ؛ (۵۸)

با عقل ، هوا را مخالفت كنيد.

 استرشد العقل ، و خالف الهوى تنجع ؛ (۵۹)

راه راست را از عقل بخواه و با هوا مخالفت نما تا كامياب شوى .

 كفاك من عقلك ما اءوضح لك سبل غيك من رشدك ؛ (۶۰)

_________________________

۵۷- نهج البلاغه ، نامه ۶۹.

۵۸- شرح غرر الحكم ، ج ۶، ص ۳۷۰.

۵۹- همان ، ج ۲، ص ۱۸۴.

۶۰- نهج البلاغه ، حكمت ۴۲۱.

۳۲

از خرد تو را اين بايد كه راه گمراهى ات را از راه رستگارى ات آشكار مى نمايد. انسان با تربيت عقلانى ، قدرت تمييز و تشخيص بين حق و باطل و قدرت نقادى مى يابد. انسانى كه از موهبت عقل بى بهره است ، تنها در مورت انسان است . چنانچه حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

 الانسان بعقله ؛ (۶۱)

انسان به عقلش است .

و نيز فرموده اند:

 الانسان عقل و صوره ، فمن اءخطاءه العقل و لزمته الصوره لم يكن كاملا، و كان بمنزله من لا روح فيه ؛ (۶۲)

انسان عقل است و صورت ، پس هر كه عقل از او روى گردان شود و صورت آدمى با او بماند كامل نيست و هم چون كسى است كه روح ندارد.

 اصل تفكر

انسان موجودى است متفكر و با به كار گرفتن انديشه ، از سود و زيان كارها آگاه شده و در راه سعادت يا شقاوت سير مى كند. تفكر درست ، كليد هدايت آدمى و وسيله كسب علوم و معارف است . در اسلام براى تفكر ارزش والايى در نظر گرفته اند. امام على عليه السلام فكركردن را كليد پر خير و بركتى مى دانند و هيچ دانشى را همسنگ با تفكر نمى دانند. ايشان مى فرمايند:

 لاعلم كالتفكر ؛ (۶۳)

_________________________

۶۱- شرح غرر الحكم ، ج ۱، ص ۶۱.

۶۲- ماه مهرپرور، به نقل از: مطالب السؤ ول فى مناقب آل الرسول ، ص ۴۹.

۶۳- نهج البلاغه ، حكمت ۵.

۳۳

هيچ دانشى همسان تفكر نيست .

 الفكر رشد ؛ (۶۴)

انديشيدن مايه رشد است .

 اءلفكر يهدى الى الرشاد ؛ (۶۵)

انديشيدن ، به راه راست رهنمون مى كند.

اين نظام آموزشى بايد به گونه اى سازماندهى شود كه افراد، اهل انديشه صحيح باشند و با تفكر منطقى خو بگيرند. حضرت امير عليه السلام در وصيتى به امام حسين عليه السلام مى فرمايند:

 اءى بنى ! الفكره تورث نورا، و الغفله ظلمه ؛ (۶۶)

پسرم ! انديشيدن نور پديد مى آورد و غفلت ورزيدن ظلمت .

انسان با انديشيدن به خداوند، انسان ، جهان و تاريخ ، حقايق امور را در مى يابد و بستر كمال خويش را مهيا مى سازد و مشمول رحمت الهى مى شود. امير مؤمنان در ضمن خطبه اى مى فرمايند:

 رحم الله امرء اتفكر فاعتبر؛ و اعتبر فاءبصر ؛ (۶۷)

خدا رحمت كند انسانى را كه بينديشد و پند گيرد و پند گيرد و بپذيرد.

تفكر در حق و اسما و صفات حق ، والاترين عرصه تفكر و بهترين سلوك است . حضرت نيز بدان سفارش مى فرمايند:

_________________________

۶۴- شرح غرر الحكم ، ج ۱، ص ۳۱.

۶۵- همان ، ص ۱۷۲.

۶۶- تحف العقول ، ص ۵۹.

۶۷- نهج البلاغه ، خطبه ۱۰۳.

۳۴

 اعر فوا الله بالله ؛ (۶۸)

خدا را با خدا بشناسيد.

امام خمينى (ره) درباره اهميت چنين تفكرى مى فرمايند:

اول تفكر در حق و اسما و صفات و كمالات او است و نتيجه آن علم به وجود حق و انواع تجليات است و از آن ، علم به اعيان و مظاهر رخ مى دهد و اين افضل مراتب فكر و اعلا مرتبه علوم و اتفن مراتب برهان است ؛ زيرا كه از نظر به ذات علت و تفكر در سبب مطلق ، علم به او و مسببات و معلومات پيدا مى شود از اين جهت آن را برهان صديقين مى گويند. (۶۹)

تفكر در خداشناسى ، والاترين عرصه تفكر است ، پس از آن انسان بايد در خويشتن خويش نيكو به نظاره نشيند. حضرت به اين امر نيز توجه داده و فرموده اند:

 هلك امرؤ لم يعرف قدره ؛ (۷۰)

كسى كه ارزش خود را نشناخت ، تباه گشت .

جهان شناسى نيز عرصه اى نيكو براى تفكر است . حضرت مكرر به تفكر در اين زمينه سفارش نموده اند:

پس بنگر در آفتاب ، ماه ، درخت ، گياه ، آب ، سنگ و شب و روز رنگارنگ و روان گشتن اين درياها و فراوانى اين كوه ها و درازى ستيغ ‌هاى كوه و گونه گونى لغت ها و زبان هاى مردم انبوه . پس واى بر آن كه تقدير كننده را نپذيرد و تدبير كننده را ناآشنا گيرد!

_________________________

۶۸- الكافى ، ج ۱، ص ۸۵.

۶۹- چهل حديث ، ص ۱۹۱.

۷۰- نهج البلاغه ، حكمت ۱۴۹.

۳۵

پنداشته اند هم چون گياهانند كه آنان را كارنده اى نبست و اختلاف صورت هايشان را سازنده اى !؟ در آنچه ادعا كردند حجتى نياوردند آيا هيچ بنايى بى سازنده است يا جنايتى بى خيانت كننده است ؟

از ديگر موارد تفكر، دقت در تحولات تاريخى است ، دقت در دلايل انحطاط و سقوط پيشينيان بستر نيكويى براى پندآموزى است . حضرت مى فرمايند:

اما بعد بى گمان خداوند زورمداران روزگاران را تا در فراخناى رفاه مهلتشان نداده ، هرگز در هم شان نكوبيده است . چنان كه استخوان هاى شكسته هيچ امتى را پيش از گذراندن دوران سختى و فشار ترميم نكرده است . آرى در حوادثى كه در مقايسه با سختى هاى آينده و رخدادهاى عظيم گذشته شما، ناچيز است نيز مايه هاى عبرت فراوانى است ، اما دريغ كه نه هر صاحب قلبى ، دانا است و نه هر صاحب گوشى ، شنوا است و نه هر چشم دارنده اى بينا است . (۷۱)

بدين ترتيب ، حضرت تاكيد زيادى بر تفكر در عرصه هاى مختلف دارد تا انسان با شكوفايى استعدادها به سوى كمال مطلق گام بردارد.

 اصل تدبر

تربيت درست ، در پى آن است كه انسان ، از حالت ظاهربينى خارج شده و اهل تدبر و عاقبت انديشى شود. انسان به دور از تدبر، پيوسته در معرض ‍ تباهى است چنانچه حضرت على عليه السلام فرموده اند:

_________________________

۷۱- همان ، خطبه ۱۸۵.

۳۶

 اءلا و ان من تورط فى الامور من غير نظر فى العواقب فقد تعرض لمفد حات النوائب ؛ (۷۲)

بدانيد، به درستى هر كه بدون نگريستن در پايان امور، بدان ها وارد شود، بى گمان خود را در معرض مصيبت هاى گران قرار داده است .

انسان مؤمن نبايد قشرگرا و ظاهرانديش باشد. حضرت درباره اهل ايمان مى فرمايند:

 المومنون هم الذين عرفوا ما اءمامهم ؛ (۷۳)

مؤمنان آنانند كه آنچه را در پيش روى دارند، بشناسند.

تدبر در امور، آدمى را از لغزش ها و انحراف ها باز مى دارد و نقشى نيكو در بازدارندگى دارد، به بيان حضرت على عليه السلام :

 تفكر قبل اءن تعزم ، و تدبر قبل اءن تهجم ؛ (۷۴)

پيش از آنكه تصميم بگيرى ، فكر كن و پيش از آن كه وارد شوى ، تدبر كن . حضرت در توصيه اى كه به فرزندشان محمد حنفيه دارد در فلسفه تدبر قبل از انجام كار مى فرمايند:

 التدبير قبل العمل يومنك من الندم ؛ (۷۵)

چاره انديشى پيش از دست زدن به كار، تو را از پشيمانى ايمن خواهد گردانيد.

_________________________

۷۲- شرح غرر الحكم ، ج ۲، ص ۳۳۷.

۷۳- مطالب السؤ ول ، ص ۵۳.

۷۴- شرح غرر الحكم ، ج ۳، ص ۳۰۵.

۷۵- تحف العقول ، ص ۶۰.

۳۷

بنابراين ، بهترين ثمره تدبر، راهيابى و نجات از تباهى است و تدبر در تربيت جايگاهى اساسى دارد. دريافت درست از دين و رسيدن به لب آن ، چنان مهم است كه بدون آن دين دارى دشوار مى نمايد و به وسيله تدبير مى توان از قشرها گذشت و به كنه و حقايق اشيا پى برد و پايه هاى دين دارى را استوار نمود.

 اصل كرامت

كرامت نيز در تربيت نقش اساسى دارد و انسان ها را در بيكران كمالات انسانى به پرواز در مى آورد. رعايت اصل كرامت ، بستر ربانى شدن انسان ها را فراهم مى آورد. چنانچه حضرت در توصيه تربيتى خويش به فرزندش ‍ امام مجتبى عليه السلام مى فرمايند:

 و اءكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الى الرغائب ؛ فانك لن تعتاض ‍ بما تبذل من نفسك عوضا و لا تكن عبد غيرك وقد جعلك الله حرا ؛ (۷۶)

بزرگوارتر از آن باش كه به پستى تن دهى ، هر چند كه تو را به مقصود برساند؛زيرا نمى توانى در برابر آنچه از شخصيت در اين راه از دست مى دهى ، جايگزينى به دست آورى و بنده ديگرى مباش در حالى كه خدايت آزاد آفريده است .

شخص كريم ، به دنبال كسب معرفت و عمل صالح است و از اعمال ناپسند به دور. در بستر كرامت ، دنيا در نزد كريم كوچك و بى ارزش مى شود و از پستى هاى آن آزاد شده و به پاكى و پاكدامنى مى رسد.

_________________________

۷۶- نهج البلاغه ، نامه ۳۱.

۳۸

به بيان حضرت على عليه السلام :  من كرمت نفسه صغرت الدنيا فى عينه ؛ (۷۷)

هر كه كرامت نفس داشته باشد، دنيا در چشمش كوچك است .

وقتى اساس تربيت بر كرامت قرار گيرد، آفريدگار در انديشه انسان بزرگ مى شود و هر چيز جز ذات اقدس الهى در ديده اش خرد مى نمايد.

 اصل عزت

عزت حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد. عزيز، كسى است كه راه بندگى مى پيمايد و خداى را بزرگ و عزيز مى شمارد. در برابر هر چيز غير خدا، نه مى گويد. عزت جويى و راهى نيكو در تربيت است . زندگى حقيقى ، زيستن با ارجمندى است . عزت و سيادت از چنان جايگاهى در زندگى برخوردار است كه بدون آن ، معنا ومفهومى ندارد. در كلاس تربيتى امام على عليه السلام زندگى با سربلندى ، حيات و زندگى در خوارى ، ممات است . آن حضرت مى فرمايند:

 المنيه و لا الدنيه و التقلل و لا التوسل ؛ (۷۸)

مرگ آرى ، اما تن به پستى هرگز، قناعت به كم آرى ، اما دست نياز به سوى ديگران دراز كردن هرگز.

حضرت امير عليه السلام راه دست يابى به عزت را در اتصال به درياى بى كران اطاعت خداوندى مى بينند و مى فرمايند:

 اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعه ؛ (۷۹)

_________________________

۷۷- همان ، حكمت ۳۹۶.

۷۸- همان ، حكمت ۳۹۶.

۷۹- شرح غرر الحكم ، ج ۳، ص ۱۳۵.

۳۹

هرگاه خواهان عزت شدى ، آن را در طاعت و فرمان بردارى خداى بجوى . هر چه آدمى بر خواهش هاى نفسانى غلبه كند و راه پرواپيشگى برگزيند، عزيزتر و سربلندتر مى شود. به فرمايش حضرت على عليه السلام :

 من يغلب هواه يعز ؛ (۸۰)

هر كه بر خواهش نفس خود چيره شود، عزت يابد.

از سوى ديگر، قناعت و دورى از فزون خواهى ، آدمى را به عزت سوق مى دهد. در حقيقت ، هر گاه درخت قناعت در وجود آدمى سرمى زند، عزت به بار مى نشيند. حضرت مى فرمايند:

 القناعه تؤ دى الى العز ؛ (۸۱)

قناعت تو را به سوى عزت مى كشاند.

پس عزت در مكتب تربيتى و سيره حضرت على عليه السلام جايگاه ارزشمندى دارد و در سايه آن ، انسانى آزاد، باصلابت . قانع و سازش ناپذير تربيت مى شود. در اين حال ، دست و دلش براى آنچه بى اعتبار است نمى لرزد و از غير خدا نمى ترسد و در برابر غير او كرنش نمى كند. حضرت مى فرمايند:

 المؤمن دابه زهادته ، و همه ديانته ، و عزه قناعته ، و جده لاخرته . قد كثرت حسناته ، و علت درجاته ، شارف خلاصه و نجاته ؛ (۸۲)

راه و رسم مؤمن زهد، همت او دين دارى و عزت او قناعت او است .

_________________________

۸۰- همان ، ج ۵، ص ۱۴۶.

۸۱- همان ، ج ۱، ص ۲۹۱.

۸۲- همان ، ج ۵، ص ۱۳۸.

۴۰