سلوك علوى

سلوك علوى0%

سلوك علوى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 200

سلوك علوى

نویسنده: سید حسین اسحاقی
گروه:

صفحات: 200
مشاهدات: 154976
دانلود: 2863

توضیحات:

سلوك علوى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 200 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 154976 / دانلود: 2863
اندازه اندازه اندازه
سلوك علوى

سلوك علوى

نویسنده:
فارسی

آن حضرت درباره مسئوليت زمامداران به عنوان الگوهاى مورد وثوق مى فرمايند:

 ان الله جعلنى اماما لخلقه ، ففرض على التقدير فى نفسى ، و مطعمى و مشربى و ملبسى كضعفاء الناس ، كى يقتدى الفقير بفقرى ، و لا يطغى الغنى بغناه؛(۱۱۷)

همانا خداوند مرا پيشواى خلقش قرار داده و بر من واجب كرده است كه درباره خود (در زندگى شخصى و رفتارم) و خوراك ، نوشاك و پوشاكم مانند مردم عمل كنم تا اين كه فقير به سيره فقيرانه من تاءسى كند و ثروتمند به وسيله ثروتش سركشى و طغيان نكند.

امام على عليه السلام سخت پاسدار ساده زيستى بود، بدين جهت مى فرمايند:

 اءقنع من نفسى باءن يقال : هذا اءمير المؤمنين و لا اءشاركهم فى مكاره الدهر، اءؤ اءكون اءسوه لهم فى جشوبه العيش ؛ (۱۱۸)

آيا بدين بسنده كنم كه مرا امير مؤمنان گويند و در ناخوشايندهاى روزگار شريك آنان نباشم ؟ يا در سختى هاى زندگى ، برايشان نمونه نباشيم ؟

 اصلاح نفس

ساختمان وجودى انسان به گونه اى است كه تاءثير رفتار بر او بسيار بيشتر از گفتار است . مردم از راه چشم ، بيش از گوش امور را فرا مى گيرند و تعليم عملى سودمندتر از تعليم زبانى است .

_________________________

۱۱۷- الكافى ، ج ۱، ص ۴۱.

۱۱۸- نهج البلاغه ، نامه ۳۵.

۶۱

امام صادق عليه السلام به اين امر توجه مى دهند، آن جا كه مى فرمايند:

 كونو ادعاه الناس باءعمالكم ، و لاتكونوا دعاه باءلسنتكم ؛ (۱۱۹)

مردم را با رفتار خويش به حق دعوت كنيد نه با زبان خويش .

حضرت على عليه السلام نيز مى فرمايند:

مردم را با غير زبان (يعنى عمل خود) به نيكى دعوت كنيد.

در جاى ديگر امير مؤمنان عليه السلام به روشنى بر اين امر تاءكيد مى ورزند:

 من نصب نفسه للناس اماما فليبداء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره ، وليكن تاءديبه بسيرته قبل تاءديه بلسانه ، و معلم نفسه و مؤدبها اءحق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم ؛ (۱۲۰)

آن كه خود را پيشواى مردم سازد، پيش از تعليم ديگرى ، بايد به ادب كردن خويش بپردازد و پيش از آن كه به گفتار تعليم دهد بايد به كردار ادب نمايد و آن كه خود را تعليم دهد و ادب اندوزد، شايسته تر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب آموزد.

هم ايشان مى فرمايند:

ان سمت همتك لاصلاح الناس فابداء بنفسك ؛ فان تعاطيك صلاح غيرك و اءنت فاسد اءكبر العيب ؛ (۱۲۱)

_________________________

۱۱۹- سفينه البحار، ج ۲، ص ۲۷۸.

۱۲۰- نهج البلاغه ، حكمت ۷۳.

۱۲۱- غرر الحكم ، ج ۱، ص ۲۷۸.

۶۲

اگر در صدد اصلاح ديگران هستى ، نخست خود را اصلاح كن ؛ زيرا بزرگ ترين عيب اين است كه به اصلاح و تربيت ديگران بپردازى در حالى كه خود فاسد باشى .

نمونه والاى تربيت عملى ، هرگز مردم را به چيزى دعوت ننمود، مگر اين كه خود سخت بدان پاى بند بود و هرگز آنان را از چيزى دور نساخت ، مگر اين كه خود بيش از همه از آن پرهيز داشت . حضرتش مى فرمايند:

 اءيها الناس انى و الله ما اءحثكم على طاعه الا و اءسبقكم اليها، ولا اءنها كم عن معصيه الا و اءتناهى قبلكم عنها ؛ (۱۲۲)

اى مردم ! به خدا من شما را به طاعتى بر نمى انگيزم ، جز آن كه خود پيش از شما به گزاردن آن برمى خيزم و شما را از معصيتى باز نمى دارم ، جز آن كه پيش از شما آن را فرو مى گذارم .

 عدم شكاف بين گفتار و كردار

با توجه به نقش و نفوذ الگوها در شكل دهى رفتار، افكار و عواطف انسان ها، عواملى چون تضاد بين گفتار و رفتار، اصطكاك الگوها و لغزش هاى فكرى و عملى آن ها از نقاط آسيب پذير به حساب مى آيند. هيچ چيز مانند تضاد گفتار و كردار تباه كننده تربيت نيست . حضرت به اين مهم اشاره مى فرمايند:

 لعن الله الامرين بالمعروف التاركين له ، و الناهين عن المنكر العاملين به ؛ (۱۲۳)

لعنت خدا بر آنان كه به معروف فرمان دهند و خود آن را واگذارند و از منكر بازدارند و خود آن را به جا آورند.

_________________________

۱۲۲- نهج البلاغه ، خطبه ۱۷۵.

۱۲۳- همان ، خطبه ۱۲۹.

۶۳

بايد دانست كه بهترين انديشه ها و والاترين سخنان ، بامهر عمل ارج و ارزش ‍ مى يابد والا. از تاءثير و كارايى افتاده و تاءثير نامطلوبى برجا مى گذارد. شكاف و دوگانگى بين سخن و عمل ، نوعى لغزش و انحراف محسوب مى شود. حضرت مى فرمايند:

 لا زله اءشد من زله العالم ؛ (۱۲۴)

هيچ لغزشى زيانبارتر از لغزش عالم نيست .

 روش محبت

استفاده از محبت ، از مؤثرترين و كارامدترين شيوه هاى تربيتى است . محبت جاذبه مى آفريند، انگيزه خلق مى كند، انسان هاى پرتلاطم و مضطرب را آرامش مى بخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را رام مى كند. محبت ، شيوه اى است كه به مرحله اى خاص از تربيت اختصاص ندارد، اما كودكان و نونهالان بيشتر به آن نيازمندند. حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

هر كه فرزند خود را ببوسد، براى او پاداش و حسنه خواهد بود و هر كه فرزند خود را شاد كند، خداوند در روز قيامت او را شاد خواهد فرمود. (۱۲۵)

اگر انسان ، به ويژه در دوره كودكى از محبت سيراب نشود، در بزرگ سالى معمولا با ناهنجارى هايى مواجه مى شود، لذا پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرموده اند:

_________________________

۱۲۴- غرر الحكم ، ج ۲، ص ۸۴۱.

۱۲۵- دكتر عين الله خادمى ، درونى كردن ارزش هاى اسلامى ، ص ۱۰۷

۶۴

به كودكان و نوباوگان محبت نماييد و رحمت خود را شامل حال آن ها گردانيد. (۱۲۶)

به نظر بسيارى از دانشمندان كمبود محبت و منشاء بسيارى از عقده هاى روانى مى شود. به همين سبب در مكتب تربيتى اسلام به عامل تربيتى محبت تاءكيد بسيار زيادى شده است . در برخى روايات آن قدر روى اهميت آن تاءكيد شده كه محبت را مساوى دين معرفى كرده اند. (۱۲۷)

حضرت على عليه السلام در مواجهه با فرزندان خود از جملاتى محبت آميز و پرجاذبه بهره مى گرفتند. ايشان در نامه تربيتى به امام حسن عليه السلام مى فرمايند:

فرزندم ! تو جزئى از وجود و بلكه همه وجود منى ، به طورى كه اگر به تو بلايى رسد، به من رسيده است و اگر مرگ ، تو را در كام گيرد، مرا در كام گرفته است . آنچه از وضع و حال تو مورد توجه من قرار گرفته است ، همان وضع و حال خود من است كه برايم اهميت بسيار دارد. (۱۲۸)

از اساسى ترين روش هاى تربيت ، روش محبت است كه با فطرت و سرشت آدمى بسيار سازگار است . با توجه به ميدان گسترده تاءثير محبت ، اولياى الهى از آن بهره هاى بسيار گرفته اند و آن را محور تربيت قرار داده اند. انسان به هر چه علاقه پيدا كند، بدو متمايل مى شود و سعى در همسانى مى نمايد. اميرمؤمنان مى فرمايند:

_________________________

۱۲۶- فيض كاشانى ، المحجه البيضاء، ج ۲، ص ۲۳۷.

۱۲۷- محمدى رى شهرى ، ميزان الحكمه ، ج ۲، ص ۲۱۴ الدين هوالحت والحت هوالدين .

۱۲۸- علامه مجلسى ، بحارالاءنوار، ج ۱۰۴، ص ۹۹وجدتك بعضى بل وجدتك كلى حتى كاءن لو اءصابك اءصابنى ....

۶۵

من اءحب شيئا لهج بذكره ؛ (۱۲۹)

هر كه چيزى را دوست بدارد به ياد آن حريص مى شود.

آنچه موجبات پيوند را فراهم مى آورد و زمينه تربيت را مهيا مى سازد محبت است و اين روش دقيقا مورد عنايت حضرت قرار گرفته است ؛ زيرا محبت چنان انسان را متحول مى سازد كه هيچ چيز ديگر با آن برابرى نمى كند. از سوى ديگر، محبت حقيقى به پيامبراكرم (صلى الله عليه وآله) و خاندان آن حضرت ، بهترين عامل براى اصلاح و انصاف به كمالات است .اميرمؤمنان (عليه السلام) مى فرمايند:

 من اءحبنا فليعمل بعملنا و ليتجلبب الورع ؛ (۱۳۰)

هر كه ما را دوست دارد بايد به عمل ما عمل كند و به خويشتن دارى ، خود را پوشش دهد.

انسان در سايه دوستى اهل بيت به نيكبختى مى رسد. حضرت در اين باره مى فرمايند:

 اءسعد الناس من عرف فضلنا و تقرب الى الله بنا، و اءخلص حبنا، و عمل بما اليه ندبنا، و انتهى عما عنه نهينا فذاك منا، و هو فى دار المقامه معنا ؛ (۱۳۱)

نيكبخت ترين مردمان كسى است كه برترى جايگاه ما را بشناسد و به وسيله ما به خدا نزديك شود و محبت ما را در خود خالص گرداند و

_________________________

۱۲۹- شرح غرر الحكم ، ج ۵، ص ۱۷۷.

۱۳۰- همان ، ج ۵، ص ۳۰۳.

۱۳۱- همان ، ج ۲، ص ۴۶۱.

۶۶

بدان چه او را فراخوانده ايم عمل كند و از آنچه او را نهى كرده ايم باز ايستد، پس چنين كسى از ما است و در خانه آخرت همراه ما است .

 ويژگى هاى روش محبت

  محبت ستون و ركن دين

اساسا ستون هاى دين الهى بر دوستى حق استوار شده است و از اين راه تاءثيرپذيرى انسان چند برابر مى شود. حضرت على (عليه السلام) در ضمن خطبه اى مى فرمايند:

 ثم ان هذا الاسلام دين الله الذى اصطفاه لنفسه ، واصطنعه على عينه ، و اءصفاه خيره خلقه ، و اءدقام دعائمه على محبته ؛ (۱۳۲)

ديگر اين كه اين اسلام ، دين خدا است كه آن را براى خود برگزيد و به ديده عنايت خويش پروريد و بهترين آفريدگان خود را مخصوص رساندن آن گردانيد و ستون آن را بر دوستى خود استوار نمود.

ايشان مى فرمايند از رسول گرامى اسلام درباره سنت آن حضرت پرسيدم ، آن حضرت فرمودند:

 والحب اءساسى ؛ (۱۳۳)

محبت ، بنياد و اساس من است .

 اظهار محبت

در سيره معصومين عليهم السلام چشاندن طعم شيرين محبت به راه هاى مختلف ديده مى شود.

_________________________

۱۳۲- نهج البلاغه ، خطبه ۱۹۸.

۱۳۳- الشفاء بتعريف حقوق المصطفى ، ج ۱، ص ۱۸۷.

۶۷

اين اظهار محبت در گره گشايى روانى ، مادى و... ديده مى شود. آنان آب حيات محبت را بر ديگران ايثار مى كردند و از اين راه زمينه هدايت افراد را فراهم مى كردند. اظهار محبت به فرزندان و بزرگ - سالان از دستورهاى اكيد ايشان است . از وصيت هاى حضرت امير (عليه السلام) است كه :

 و ارحم من اءهلك الصغير، و وقر منهم الكبير ؛ (۱۳۴)

با كودكان مهربانى كن و احترام بزرگان را نگه دار.

اين محبت بايد در تبسم و حتى در آهنگ محبت آميز والدين جلوه نمايد، هيچ گاه نبايد محبت رااز فرزندان دريغ كرد. فرزندان در دوران نوجوانى و جوانى هم ، به محبت هاى پدر و مادر شديدا نيازمندند.

 محبت افراطى

محبت به فرزندان و ديگران به اين معنا نيست كه بدى هاى آنان ناديده انگاشته و از تربيتشان غفلت شود. بايد حساب دوستى به فرزندان رااز حساب تربيت و سازندگى جدا كرد. بعضى از پدران و مادران با محبت هاى بى جاى خود، در لباس دوستى ، بزرگ ترين خيانت ها رادر حق فرزندان خود مرتكب مى شوند. بايد توجه داشت همان طور كه كمبود محبت زيان آور است ، زياده روى در محبت نيز فرزندان رااز خودراضى و كم مقاومت به بار مى آورد و در مقابل مشكلات زندگى دچار احساس حقارت شده و آسيب پذير مى شوند. انسان ها، در بستر مناسب و متعادل رشد شخصيت مى يابند. در شرايط خاص و دشوار، انسان با مقاومت آبديده و مقاوم بار مى آيد و توانايى مواجهه با مشكلات را مى يابد. حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايند:

_________________________

۱۳۴- بحار الاءنوار، ج ۷۵، ص ۱۳۶.

۶۸

من كلف بالاءدب قلت مساويه ؛ (۱۳۵)

هر كسى سختى تاءديب را تحمل كند، بدى هايش كم خواهد شد.

بنابراين ، نبايد در اثر افراط در محبت و تعريف و تمجيدهاى آن چنانى ، فرزندانى با شخصيت كذايى رشد بيابند كه براى خود شخصيت و مقامى بالاتر از انتظار تصور كنند و عيوب خود را نيز كمال پنداشته و به بيمارى خودپسندى مبتلا شوند. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند: من رضى عن نفسه ظهرت عليه المعايب؛ (۱۳۶)  هر كس از خود راضى باشد، عيوبى در او پديدار خواهد شد.

از سوى ديگر، چنين شخصى از ديگران توقع دارد كه شخصيت كاذب اورا بپذيرند و از او ستايش كنند. در نتيجه ، افراد چاپلوس و تملق گو در اطراف او جمع مى شوند؛ ولى واقع گويان و انتقادكنندگان را نمى پذيرد. خودپسندان نه تنها نمى توانند محبت ديگران را به سوى خويش جلب كنند، بلكه همواره منفور و مطرود ديگران خواهند بود. چنانچه حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 من رضى نفسه كثر الساخط عليه ؛ (۱۳۷)  هر كس از خود راضى باشد، خشم گيرندگان بر او بسيار خواهند شد.

 روش تذكر (۱۳۸)

پيام آوران الهى ، در تربيت از روش تذكر نعمت ها و رحمت هاى الهى بهره مى گرفتند

_________________________

۱۳۵- غرر الحكم ، فصل ۷۷، شماره ۶۲۴.

۱۳۶- همان ، فصل ۷۱، شمار ۱۱۵۸.

۱۳۷- همان ، ش ۸۳۹.

۱۳۸- در تكميل بعضى از روش هاى اين كتاب ماه مهرپرور، اثر استاد مصطفى دلشاد تهرانى استفاده شده است .

۶۹

و از اين راه به اصلاح مردم همت مى گماردند. حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايند:

 فبعث فيهم رسله ، و واتر اليهم اءنبياءه ليستاد و هم ميثاق فطرته ، و يذكر و هم منسى نعمته ؛ (۱۳۹)

پس هراز چندگاه ، پيامبرانى فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق فطرت بگزارند و نعمت فراموش كرده را به ياد آرند.

مسلما هر چه انسان در مراتب كمال اوج مى گيرد، تذكر او نسبت به هستى و خالق آن بيشتر مى شود وبه مرتبه اى مى رسد كه در نسبت با هر چيزى ، تذكر در او به وجود مى آيد. به بيان امام على (عليه السلام):

 المؤمن دائم الذكر ؛ (۱۴۰)

مؤمن ، پيوسته در ياد خدا است .

 ويژگى هاى متذكران

  ياد خدا

حضرت در وصف انسان خداترس و پرواپيشه مى فرمايند:

 يصبح و همه الذكر يبيت حذرا و يصبح فرحا ؛ (۱۴۱)

بامداد مى كند ذكرگويان ، شب رابه سر مى برد ترسان و روز مى كند شادمان.

_________________________

۱۳۹- نهج البلاغه ، خطبه ۱.

۱۴۰- شرح غرر الحكم ، ج ۳، ص ۲۳۰.

۱۴۱- نهج البلاغه ، خطبه ۱۹۳.

۷۰

پيشواى موحدان در توصيف احوال اهل ذكر و آنان كه به اهداف تربيت ربانى و اصل شده اند مى فرمايند:

و همانا ياد خدا از آن مردمانى است كه آن ياد را جايگزين جهان فانى كرده اند، نه كسب و كار، سرگرمشان ساخته و نه خريد و فروش ، ياد خدا را از دل آنان انداخته . روزهاى زندگى را بدان مى گذرانند و نهى و منع خدا را به گوش بى خبران مى خوانند. به داد فرمان مى دهند و خود نيز از روى داد دنيا را سپرى كرده و به آخرت در آمده اند و آنچه از پس دنيا است ديده اند و بر نهان برزخيان آگاهند كه چه مدتى است در آن به سر مى برند و قيامت وعده هايش را براى آنان محقق داشته است و آنان براى مردم دنيا از آن پرده برداشته اند. گويى مى بينند آن راكه مردم نمى بينند و مى شنوند آن راكه مردم نمى شنوند.(۱۴۲)

 هوشيارى

دلفريبى هاى دنيا، غفلت آفرين است و انسان رااز ياد حق باز مى دارد و به خود مشغول مى سازد، هر چه اين غفلت و وابستگى بيشتر باشد، انسان را از مقصد تربيت دورتر مى سازد. در اين ميان تذكر و يادآورى صيقل بخش ‍ روح و روان آدمى است و اورا به حقيقت خويش بازمى گرداند. حضرت امير (عليه السلام) داروى غفلت را، ياد هميشگى خداوند مى دانند و مى فرمايند:

 بدوام ذكر الله تنجاب الغفله ؛ (۱۴۳)

_________________________

۱۴۲- همان ، كلام ۲۲۲.

۱۴۳- شرح غرر الحكم ، ج ۳، ص ۲۲۰.

۷۱

به سبب ياد دايمى خدا، غفلت زايل مى شود.

تذكر، در تربيت نقش كليدى و حساس دارد؛ زيرا انسان را از دل مشغولى ها و دگر مشغولى ها رهانيده و به سوى اصل و فطرتش باز مى گرداند. مولاى بيداردلان درباره نقش سازنده تذكر مى فرمايند:

 ان الله سبحانه جعل الذكر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقره ، و تبصر به بعد العشوه ، و تنقاد به بعد المعانده ؛ (۱۴۴)

همانا خداى سبحان ياد خود را روشنى بخش دل ها قرار داده است ، دل ها بدين وسيله از پس كرى ، شنوا و از پس نابينايى ، بينا و از پس سركشى ، رام مى گردند.

 ذكر مداوم

اگر ذكر دايمى باشد، انسان به جز فرمان محبوب و راه او نمى خواهد. طاعت خدا را مى پذيرد و به ياد او انس مى گيرد. امام على (عليه السلام) در نامه خود به حارث همدانى او را بدين روش به تربيت فراخوانده است :

 و عظم اسم الله اءن تذكره الا على حق ، واءكثر ذكر الموت و ما بعد الموت؛(۱۴۵)

نام خدا را بزرگ شمارو آن را جز براى حق بر زبان ميار، مرگ و پس از مرگ را فراوان ياد كن .

نيكوترين تذكر براى انسان ، ياد خداى مهربان و رحمت هاى بى كران او است كه در ساماندهى تربيت ، نقشى بسيار تعيين كننده دارد.

_________________________

۱۴۴- نهج البلاغه ، كلام ۲۲۲.

۱۴۵- همان ، نامه ۶۹.

۷۲

اميرمؤمنان على (عليه السلام) مردم را به اين روش نيكو فراخوانده اند:

افيضوا فى ذكر الله ؛ فانه اءحسن الذكر ؛ (۱۴۶)

در بستر ياد خدا روان شويد كه نيكوترين ياد، ياد خدااست .

ياد خدا، انسان را از فرو غلطيدن در پستى ها تباهى ها باز مى دارد و انسان را به راه راست رهنمون مى شود. با ياد خدا و توكل بر او سخت ترين كارها سهل و آسان مى شود.

 خير ما استنجحت به الاءمور ذكر الله سبحانه ؛ (۱۴۷)

بهترين چيزى كه بدان كارها برآورده مى شود ياد خدا است .

اساسى ترين اصلاح ، اصلاح قلب است و اساس اصلاح قلب ، ياد خدا است . اميرمؤمنان (عليه السلام) مى فرمايند:

 اءصل صلاح القلب ، اشتغاله بذكر الله ؛ (۱۴۸)

اساس صلاح قلب در اشتغال به ياد خدا است .

هم چنين مى فرمايند:

 من صلح مع الله سبحانه لم يفسد مع اءحد ؛ (۱۴۹)

هر كه رابطه خود را با خداى سبحان اصلاح كند، رابطه اش با هيچ كس تباه نشود.

به يادآوردن نعمت ها و خداوندى كه سراسر رحمت است ، آدمى را از غفلت بيدار ساخته و در همه ابعاد زندگى اش تحول ايجاد مى كند

_________________________

۱۴۶- همان ، خطبه ۱۱۰.

۱۴۷- شرح غرر الحكم ، ج ۳، ص ۴۲۷.

۱۴۸- همان ، ج ۲، ص ۴۱۵.

۱۴۹- غرر الحكم ، ص ۱۸۴.

۷۳

و انسان را مستعد دريافت كمالات مى سازد. در پرتو ياد حق ، انسان از زندان دنيا آزاد مى شود و به مرتبه صدق و راستى مى رسد، نشاط حقيقى مى يابد و به گلزارى از كمالات و فضايل اخلاقى مبدل مى شود. ظاهر و باطن انسان دگرگون مى شود و از چاه تاريك طبيعت به سوى حقيقت و ملكوت سفر مى كند.

 ياد مرگ

در روش تذكر، ياد مرگ جايگاه ويژه اى دارد. غفلت از مرگ بزرگ ترين عامل عصيان و نسيان است . حضرت على (عليه السلام) در ضمن خطبه اى مى فرمايند:

 اءوصيكم بذكر الموت ، و اقلال الغفله عنه ، و كيف غفلتكم عما ليس ‍ يغفلكم و طمعكم فيمن ليس يمهلكم ! فكفى واعظا بموتى عاينتموهم حملوا الى قبورهم غير راكبين ، و اءنزلوا فيها غير نازلين ، فكاءنهم لم يكونوا للدنيا عمارا، و كاءن الآخره لم تزل لهم دارا ...؛ (۱۵۰)

شما را به ياد مرگ و كاستن بى خبرى تان از آن سفارش مى كنم . چگونه از چيزى غافليد كه شما را رها نمى كند و از شما غافل نيست ؟ چگونه از كسى كه مهلت نمى دهد (ملك الموت) مهلت مى طلبيد؟ براى پنددادن به شما، مردگان بسنده اند كه آنان را ديده ايد بر دوش ها به گورهاشان بردند نه خود سوار بودند؛ در گورهايشان فرود آوردند نه خود فرود آمدند. گويى آنان آبادكننده دنيا نبودند و گويى هميشه ، آخرت خانه هايشان بود.

_________________________

۱۵۰- نهج البلاغه ، خطبه ۱۸۸.

۷۴

ياد مرگ ، انسان را از فرورفتن در دام دنيا باز مى دارد و سركشى را مهار مى كند. دست تعدى و تطاول نمى گشايد و براى خويشتن خويش مرزبانى دقيق مى شود. اگر انسان بداند كه مرگ فقط براى ديگران نيست و روزى هم به سراغ او خواهد آمد، اين فرمايش مولا على (عليه السلام) را آويزه گوش ‍ خود مى سازد كه :

 اءذكرا انقطاع اللذات ، و بقاء التبعات ؛ (۱۵۱)

به ياد داريد كه لذت ها تمام شدنى است و پايان ناگوار آن بر جاى مى ماند. ياد مرگ ، راه نجات آدمى از خود خواهى و دنياطلبى است ؛ زيرا:

 من اءكثر من ذكر الموت نجا من خداع الدنيا ؛ (۱۵۲)

هر كه مرگ را بسيار ياد كند، از نيرنگ هاى دنيا نجات مى يابد.

از ديدگاه حضرت ، فراموشى مرگ ، عاملى است كه انسان را از بهره گيرى فرصت ها و فراهم كردن توشه آخرت باز مى دارد؛ اما انسان آگاه مى داند كه مسافرى است كه بايد از سرمايه عمر، ره توشه آخرت مهيا بدارد. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 يا عبادالله ، ان الموت ليس منه فوت ، فاحذروه قبل وقوعه ، و اءعدواله عدته ؛ فانكم طرد الموت ان اءقمتم له اءخذكم ، و ان فررتم منه اءدر ككم ، و هو اءكرم لكم من ظلكم ؛ (۱۵۳)

_________________________

۱۵۱- همان ، حكمت ۴۳۳.

۱۵۲- شرح غرر الحكم ، ج ۵، ص ۳۰۹.

۱۵۳- شيخ طوسى ، امالى ، ج ۱، ص ۲۷.

۷۵

اى بندگان خدا! همانا از مرگ گريزى نيست . پس قبل از آن كه شما را دريابد، از آن بيم داريد و سازوبرگ آن را فراهم سازيد؛ زيرا در هر حال شما شكار مرگيد، اگر در جاى خود بمانيد، به سراغتان آيد و اگر از آن بگريزيد، شما را دريابد و اين مرگ از سايه شما با شما همراه تر است .

اگر آدمى خود را مسافر بداند، فرصت را كوتاه ببيند و به حسابرسى يقين داشته باشد، از فرصت ها به بهترين وجه ممكن بهره مى گيرد و در انجام دادن كارهاى نيك شتاب مى ورزد:

 من تذكر بعد السفر استعد ؛ (۱۵۴)

هر كه دورى سفر را به ياد آورد، خويشتن را آماده نمايد.

 من راقب اءجله اغتنم مهله ؛ (۱۵۵)

هر كه منتظر مرگ خويش باشد، از مهلت هايى كه در اختيار دارد بهره مى برد.

 من ترقب الموت سارع الى الخيرات ؛ (۱۵۶)

هر كه انتظار مرگ را كشد، در انجام دادن كارهاى نيك شتاب مى ورزد.

و خوشا به حال آنان كه با ياد مرگ و ذكر معاد، خود را مى سازند، فرصت ها را غنيمت مى شمارند و به اعمال نيك مى پردازند:

 طوبى لمن ذكر المعاد، و عمل للحساب ، و قنع بالكفاف ، و رضى عن الله؛(۱۵۷)

خوشا به حال كسى كه معاد را از ياد نبرد،

_________________________

۱۵۴- شرح غرر الحكم ، ج ۵، ص ۳۰۵.

۱۵۵- همان ، ص ۲۹۵.

۱۵۶- همان ، ص ۳۲۷.

۱۵۷- نهج البلاغه ، حكمت ۴۴.

۷۶

براى حساب كار كرد و به گذران روز قناعت نمود و از خدا راضى بود.

 روش عبرت

عبرت از عبور و به معناى نفوذكردن و گذشتن از ميان چيزى است . چنان كه مى گويند:  عبرت النهر عبورا ؛ (۱۵۸)  يعنى از رودخانه گذشتم . عبرت حالتى است كه انسان را از امور مشهود به امور نامشهود راه مى برد و از شناخت چيزى كه ديده شده است ، به شناخت چيزى كه در گذشته رخ داده و ديده نشده است ، مى رساند. (۱۵۹)  بنابراين ، عبرت ، گذشتن از محسوسات به معقولات ، از مشهودات به نامشهودات ، از ظواهر به بواطن ، از بدى ها به خوبى ها و از زشتى ها به زيبايى ها است . انسان ها از ديدن رويدادهاى روزگار از بدى به خوبى و از زشتى به زيبايى گذر مى كنند. حضرت امير (عليه السلام) همگان را به عبرت آموزى فراخوانده اند:

 فاتعظوا بالعبر، واعتبروا بالغير، وانتفعوا بالنذر ؛ (۱۶۰)

پس ، از آنچه مايه عبرت است ، پند بگيريد و از گردش روزگار عبرت بپذيريد و از بيم دهندگان سود برگيريد.

عبرت آموزى ، انسان را بينا مى سازد و در حقيقت اين روش اثرى گرانبها در تربيت آدمى دارد؛ چرا كه انسان را از غفلت به بصيرت و از غرور به شعور مى رساند. اميرمؤمنان على (عليه السلام) در تاءثير اين روش مى فرمايند:

 الاعتبار منذر ناصح ، من تفكر اعتبر، و من اعتبر اعتزل و من اعتزل سلم؛(۱۶۱)

_________________________

۱۵۸- لسان العرب ، ج ۹، ص ۱۷ - ۱۸.

۱۵۹- المفردات ، ص ۳۲۰.

۱۶۰- نهج البلاغه ، خطبه ۱۵۷.

۱۶۱- بحار الاءنوار، ج ۷۸، ص ۹۲.

۷۷

عبرت بيم دهنده اى خيرخواه است . هر كه بينديشد، عبرت گيرد و هر كه عبرت گيرد، خود را دور نگه دارد.

ايشان عبرت را راهى نيكو براى كسب بصيرت مى دانند:

 من اعتبر اءبصر، و من اءبصر فهم ، و من فهم علم ؛ (۱۶۲)

هر كه عبرت گرفت بينا شد و آن كه بينا شد، فهميد و آن كه فهميد دانش ‍ ورزيد.

عبرت زمينه رشد و تعالى انسان را فراهم مى سازد:

 الاعتبار يقود الى الرشد ؛ (۱۶۳)

عبرت گرفتن (انسان را) به سوى رشد (راه راست) مى كشاند.

بهره مندى از اين روش ، لغزش ها و اشتباهات آدمى را مى كاهد و انسان را در حاشيه امن قرار مى دهد: من كثر اعتباره قل عثاره ؛ (۱۶۴)  هر كه عبرت آموزى اش بسيار باشد، لغزشش اندك باشد.

 ويژگى هاى روش عبرت

  تاريخ ، آينه عبرت

اگر انسان عبرت پذير شود و بياموزد كه به حوادث روزگار و آنچه بر ديگران رفته است به ديده عبرت بنگرد، مى تواند به بصيرتى راهگشا در زندگى دست يابد و بهترين زمينه را براى تربيت خود فراهم كند. بيان امام على (عليه السلام) گوياى اين مطلب است :

_________________________

۱۶۲- نهج البلاغه ، حكمت ۲۰۸.

۱۶۳- شرح غرر الحكم ، ج ۱، ص ۲۹۱.

۱۶۴- همان ، ج ۵، ص ۲۱۷.

۷۸

ولو اعترت بما مضى ، حفظت ما بقى ؛ (۱۶۵)

اگر از آنچه گذشته است عبرت بگيرى ، آنچه را مانده است حفظ مى كنى . اميرمؤمنان حضرت على (عليه السلام) صحنه هاى گوناگونى را تصوير نموده و ما را به كسب عبرت فرا مى خوانند. تاريخ آيينه اى روشن و روشنگراست تا آدمى در احوال گذشتگان و فراز و فرودهاى آنان خود را دريابد. به راستى گردن كشان و خودكامگان پيشين كجا رفتند؟ چگونه عزت و بزرگى هاى موهومشان به ذلت و خوارى تبديل شد؟

پس عبرت گيريد از آنچه به مستكبران پيش از شما رسيد از عذاب خدا، سختگيرى هاى او و خوارى و كيفرهاى او. عبرت گيريد از تيره خاكى كه رخساره هايشان را بر آن نهاده است و زمين هاى غمناك كه پهلويشان بر آن افتاده است و به خدا پناه بريد از كبر كه در سينه ها زايد، چنان كه بدو پناه مى بريد از بلاهاى روزگار كه پيش آيد. (۱۶۶)

سير در نيك و بد احوال گذشتگان و دريافتن عوامل خوشبختى و بدبختى و فهم اسباب عزت و ذلت آنان ، راهى نيكو براى تربيت است . دقت در علل عظمت و انحطاط جوامع و ظهور و سقوط تمدن ها، مانع بسيارى از اشتباهات خواهد بود. اميرمؤمنان ما را به اين حقيقت توجه داده اند:

همانا در روزگاران گذشته براى شما عبرت است . كجايند عمالقه (۱۶۷)  و فرزندان آنان ؟

_________________________

۱۶۵- نهج البلاغه ، نامه ۴۹.

۱۶۶- نهج البلاغه ، خطبه ۱۹۲.

۱۶۷- عمالقه قوم قديم ساكن عربستان در منتهى اليه ادوم كه غالبا با يهوديان در زمان شاعول و داوود در جنگ بودند و داوود آنان را نابود كرد. (فرهنگ معين ، ج ۱، ص ۱۲۰).

۷۹

كجايند فراعنه و فرزندان آنان ؟ كجايند مردمانى كه در شهرهاى رس (۱۶۸)  بودند؟ آنان كه پيامبران را كشتند و سنت فرستادگان خدا را از بين برده و سيرت جباران را زنده كردند؟ كجايند آنان كه با سپاهيان به راه افتادند و هزاران تن را شكست دادند؟ آنان كه سپاه ها به راه انداختند و شهرها ساختند.(۱۶۹)

دنيا سراى عبرت است و كسانى مى توانند در آزمون هاى آن سرافراز بيرون بيايند كه در تحولات و تطورات آن با ديده عبرت بنگرند و از فراز و نشيب ها، سختى و آسايش هاى آن درس بياموزند. امام على (عليه السلام) مى فرمايند:

 فى تصريف الدنيا اعتبار ؛ (۱۷۰)

در دگرگونى هاى دنيا (براى بينايان) عبرت است

_________________________

۱۶۸- اصحاب الرس كه در قرآن كريم سوره فرقان (آيه ۳۸) و سوره ق (آيه ۱۲) نامشان آمده است ، قومى بودند كه پس از قوم ثمود قدرت يافتند و خداوند پيامبرانى به سويشان فرستاد، ولى آن ها پيامبران خود را تكذيب كردند و خداوند هلاكشان ساخت . (الميزان ، ج ۱۵، ص ۲۱۸).

۱۶۹- نهج البلاغه ، خطبه ۱۸۲.

۱۷۰- شرح غرر الحكم ، ج ۴، ص ۳۹۵.

۸۰