سلوك علوى

سلوك علوى30%

سلوك علوى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 200

سلوك علوى
  • شروع
  • قبلی
  • 200 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 180045 / دانلود: 3647
اندازه اندازه اندازه
سلوك علوى

سلوك علوى

نویسنده:
فارسی

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

كوشش او براى آخرت است و خوبى هاى او بسيار و درجات او والا است . او مشرف بر جايگاه رستگارى و رهايى است .

 آسيب شناسى تربيت

از اساسى ترين شناخت ها، شناسايى آسيب ها و عوامل رخوت آور، ركودزا و مانع آفرين است . در اولين گام بايد موانع تربيتى راشناخت . از اين رو بايد دانست كه مانع اصلى رسيدن آدمى به كمالات انسانى ، ارزش هاى الهى و پاداش اخروى ، دنياگرايى است . حضرت امير عليه السلام در اين باره مى فرمايند:

 ان الدنيا و الاخره عدوان متفاوتان ، و سبيلان مختلفان فمن اءحب الدنيا و تولاها اءبغض الاخره و عاداها، و همابمنزله المشرق و المغرب ، و ماش ‍ بينهما كلما قرب من واحد بعد من الاخر ؛ (۸۳)

همانا دنيا و آخرت دو دشمنند نافراهم و دو راهند مخالف هم . آن كه دنيا را دوست داشت و مهر آن را در دل كاشت ، آخرت را نپسنديد و دشمن انگاشت . دنيا و آخرت چون خاور و باخترند، آن كه ميان آن دو رود، چون به يكى نزديك شود، از ديگرى دور شود.

امام على (عليه السلام) كه والاترين نمونه تربيت است ، دنياى نكوهيده راترك كرده بود و جلوه گرى ها و فريبكارى هاى دنيا در او بى تاءثير بود؛ زيرا تا انسان از دام پست رها نشود و خود را پاك نسازد، درهاى اتصاف به صفات پسنديده بر او گشوده نمى شود. پيشواى آزادگان درباره ترك مانع اصلى تربيت مى فرمايند:

_________________________

۸۳- نهج البلاغه ، حكمت ۱۰۳.

۴۱

يا دنيا، يا دنيا، اليك عنى اءبى تعرضت اءم الى تشوقت ؟ لاحان حنيك ، هيهات غرى غيرى لا حاجه لى فيك ، قد طلقتك ثلاثا لا رجعه فيها ؛ (۸۴)

اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو! با خودنمايى فراراهم آمده اى ؟ يا شيفته ام شده اى ؟ هرگز آن زمان كه تو در دل من جاى گيرى فرا نخواهد رسيد هرگز!دورشو! ديگرى را فريب ده ! مرا با تو نيازى نيست . تو را سه طلاقه كرده ام كه بازگشتى در آن نيست .

حضرت ، راه تربيت درست را بريدن از تعلقات و وابستگى هاى دنيا مى دانند و به ديگران نيز توصيه مى كنند كه :

 عبادالله اءوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركه لكم و ان لم تحبوا اتركها ؛ (۸۵)

بندگان خدا! شما را سفارش مى كنم اين دنيا را كه وانهنده شما است ، واگذاريد هر چند وانهادن آن را دوست نمى داريد.

امام خمينى (ره) درباره سير به سوى آخرت و كسب كمالات مى فرمايند:

تا انسان به آمال خودش پشت نكند، به دنيا پشت نكند، جلو نمى رود. دنيا كه همان آمال آدم است . دنياى هر كس ، همان آمال او است . (۸۶)

البته دنيا هم بر دو نوع است ؛ يكى ممدوح و ديگرى مذموم . حضرت على (عليه السلام) در يكى از خطبه هاى خود (پس از اين كه شنيد يك نفر دنيا را ذم مى كند) فرمودند:

_________________________

۸۴- همان ، حكمت ۷۷.

۸۵- همان ، خطبه ۹۹

۸۶- تفسير سوره حمد، ص ۵۶.

۴۲

ان الدنيا دار صدق لمن صدقها، و دار عافيه لمن عنها، و دار غنى لمن تزود منها، و دار موعظه لمن اتعظ بها، مسجد اءحباء الله و مصلى ملائكه الله ، و مهبط وحى الله ، و متجر اءولياء الله ، اكتسبوا فيها الرحمه ، و وبحوا فيها الجنه ؛ (۸۷)

دنيا، خانه راستى است براى كسى كه آن را راستگو انگاشت و خانه تندرستى است براى آن كه شناخت و باورش داشت و خانه بى نيازى است براى كسى كه از آن توشه اندوخت و خانه پند است براى آن كه از آن پند آموخت . مسجد محبان خدا است و نمازگاه فرشتگان او و محل فرود وحى خدا و تجارت هاى دوستان او.

بنابراين ، دنياى نكوهيده ، سدى سخت در برابر انسان است ، اما دنياى ممدوح ، منزلى نيكو براى كسب توشه و تقوا محسوب مى شود، پس بايد از دنيا دريافتى درست داشت . نوع بينش انسان به زندگى بايد تغيير كند تا به دركى درست از عالم دست يابد و بر اساس آن برنامه ريزى و حركت كند. آن كه به دنياى مذموم پشت كند و زندگى اين جهان را گذرگاهى براى كسب كمالات بداند، بهترين زمينه شكوفايى استعدادها را فراهم مى كند.

 آسيب هاى فردى

انسان براى پيمودن نردبان قرب بايد تلاش كند و بخواهد تا از هدايت الهى و راهنمايى هدايت گران بهره مند شود، كه تربيت جز با ميل ، انگيزه و خواست فرد تحقق پيدا نمى كند. هنر تربيت كردن ، هنر هموار نمودن و همسو كردن متربى و مربى بر اساس ميل ، انگيزه و خواست متربى است ، شيوه زور، تهديد و فشار هيچ ارزشى ندارد و از موانع تربيت شمرده مى شود.

_________________________

۸۷- نهج البلاغه ، حكمت ۱۳۱

۴۳

نمى توان با اجبار و فشار ديگران را به سوى هدايت رهنمون ساخت ؛ زيرا مادامى كه فرد انگيزه ، ميل و رغبت نيابد، تربيت فطرى در او محقق نمى شود. حضرت امير(عليه السلام) بر اين حقيقت تربيتى تاءكيد داشتند و در دوران حكومت خويش ، حتى در سخت ترين اوضاع و احوال سياسى ، مردم را با زور و فشار به مسير تربيت نكشاندند. خطاب به مردم مى فرمودند:

 و ليس لى اءن اءحملكم على ما تكرهون ؛

مرا نرسد كه شما را به چيزى وادارم كه ناخوش مى انگاريد.

پيشواى موحدان معتقد بود كه مردم بايد خود بخواهند تا در مسير تربيت گام نهند و گرنه نتيجه اى حاصل نخواهد شد. آن حضرت در نامه اى به قرظه بن كعب انصارى از استان داران و كارگزاران خود فرمودند:

 و لست اءرى اءن اءجير اءحدا على عمل يكرهه ؛ (۸۸)

من اين را صحيح نمى دانم كه كسى را مجبور به كارى كنم كه از آن كراهت دارد.

اگر انسان به خود و ارزش هاى خود توجه كند استعدادهاى خود را پرورش ‍ مى دهد و سعى مى كند تا از حصارهاى نفس آزاد شود و بر گرايش هاى پست غلبه كند. انسان بايد خود، راه شكوفايى خويش را هموار سازد و تابند طمع ها را نگشايد و خود را از پلشتى ها دور نسازد، به خود شكوفايى حقيقى راه نمى يابد. البته براى اين كه انسان سريع به خود شكوفايى برسد بايد اولا، موانع تربيتى كنار زده شود و ثانيا در مسير راهوار سقوط موانعى ايجاد شود.

_________________________

۸۸- نهج السعاده ، ج ۵، ص ۳۵۹.

۴۴

آسيب هاى اجتماعى

تربيت امرى صرفا فردى نيست وبه شدت به امور ديگر وابسته است . روابط اجتماعى ، فرهنگ حاكم بر يك جامعه ، ارزش ها، عادات ، آداب و سنن اجتماعى ، باورها و رفتارهاى اجتماعى نقش مانع يا مقيضى را در تربيت انسانها دارد. هر چه اين امور متعالى باشند، را تربيت هموارتر و گرنه ره پويى به سمت اهداف والاى انسانى كندتر خواهد شد. اين مسئله چنان مهم است كه مورد توجه حضرت على (عليه السلام) قرار گرفته و در نامه اى به حارث همدانى او را از سكونت در محيطهاى نامناسب بر حذر داشته اند:

 و اسكن الامصار الظام ؛ فانها جماع المسلمين ، و احذر منازل الغفلة و الجفاء و قلة الاعوان على طاعه الله ؛ (۸۹)

در شهرهاى بزرگ سكونت كن كه جايگاه فراهم آمدن مسلمانان است وبپرهيز از جاهايى كه در آن (از ياد خدا) غافلند و آن جا كه به يكديگر ستم مى رانند و بر طاعت خدا ياوران كمترى يافت مى شود.

در اين فرمايش حضرت ، اهميت موانع اجتماعى در تربيت آدمى به خوبى مشخص شده است و نشان مى دهد كه روابط ومناسبات اجتماعى تعالى انسان را كند يا تند مى كند. بدون فراهم شدن تحولات اجتماعى ، انتظار تحولات تربيتى مطلوب ، انتظارى عبث خواهد بود.

از سوى ديگر، فرهنگ يك جامعه ، از امور مهم در ساختار تربيت انسانها است . در جامعه اى كه فرهنگى منحط و روابط اجتماعى پست حاكم است

_________________________

۸۹- نهج البلاغه ، نامه ۶۹.

۴۵

و ارزش ها، ضد ارزش تلقى مى شود، نيكى ها بدى شمرده مى شود، سير انسان به سوى تعالى دشوار مى نمايد. محيط سالم و فرهنگ منحط، انسان ها را تحت فشار روانى جهت همرنگى قرار مى دهد. حضرت در تقبيح چنين وضعيتى مى فرمايند:

اى مردم ! ما در روزگار ستيزنده و زمانه اى ستمكار به سر مى بريم . در اين روزگار، نيكوكار، بدكار به شمار مى آيد و جفا پيشه در آن به سركشى مى افزايد. از آنچه دانسته ايم بهره مند نمى شويم و آنچه نمى دانيم نمى پرسيم و از هيچ پيشامد هراسناك و بلايى تا بر سرمان نيامده نمى ترسيم . (۹۰)

اگر در جامعه اى فرهنگ خود خواهى رايج شود، ديانت رنگ مى بازد و تبهكارى افزايش مى يابد و در نتيجه ، تربيت انسان كارى سخت و دشوار مى شود. ساختار اجتماعى ، بافت جامعه ، اعتدال و عدم اعتدال اجتماعى داراى نقشى مهم در جهت مثبت يا منفى تربيت است . در جامعه اى با ساختار اجتماعى نابرابر و طبقاتى ، تربيت به شدت آسيب مى پذيرد، چنانچه امام (عليه السلام) مى فرمايند:

مادر روزگارى به سر مى بريم كه بيشتر مردم آن ، بى وفا بوده و دغلكارى را زيركى مى دانند و نادانان آن مردم را با تدبير و چاره انديش خوانند. خدايشان كيفر دهد! چرا چنين مى پندارند؟ گاه بود كه مرد آزموده و دانا از چاره كارآگاه است ، اما فرمان خدا مانع راه وى است .

_________________________

۹۰- همان ، خطبه ۳۲.

۴۶

پس دانسته و توانا بر كار، چاره را وا مى گذارد تا آن كه پرواى دين ندارد فرصت شمارد و سود آن را بردارد. (۹۱)

در چنين جامعه اى خوبى و بدى مشتبه شده و مردان با تقوا، با فضيلت و با سياست ، در مقابل سياستمداران غير متقى ، گوشه نشين و منزوى مى شوند. جامعه اى كه ساختار آن تباه است ، گويندگان حق اندك مى شوند و سلامت اخلاقى در معرض خطر قرار مى گيرد. از ديگر موانع و مقتضيات اساسى تربيت نوع حكومت و حاكميت ، مناسبات سياسى ، فضاى سياسى ، نوع سلوك زمامداران و كارگزاران ، عدالت اجتماعى ، فاصله طبقاتى و ماهيت قدرت حاكم و... است . حضرت على (عليه السلام) اين امر را مهم مى دانند و در نامه تربيتى خويش به امام مجتبى (عليه السلام) مى فرمايند:

 اذا تغير السلطان تغير الزمان ؛ (۹۲)

هرگاه قدرت تغيير يابد، روزگار تغيير مى يابد.

 آسيب هاى سياسى

نقش سياست و حكومت در تربيت ، انكارناپذير است . در اين باره امير مؤمنان (عليه السلام) مى فرمايند:

 الملك كالنهر العظيم تستمد منه الجداول ؛ فان كان عذبا عذبت و ان كان ملحا ملحت ؛ (۹۳)

_________________________

۹۱- همان ، خطبه ۴۱.

۹۲- همان ، نامه ۳۱.

۹۳- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه ، ج ۲۰، ص ۲۷۹.

۴۷

زمامدار هم چون رودخانه پهناورى است كه رودهايى كوچك از آن جارى مى شود، پس اگر آب آن رودخانه پهناور گوارا باشد، آب درون رودهاى كوچك گوارا خواهد بود و اگر شور باشد آب درون آن ها نيز شور خواهد بود. بايد توجه داشت كه تربيت همانند ساير امور اجتماعى از قبيل اقتصاد، حقوق و... براى اجرا و تداوم خود نياز به يك نظام اسلامى و تشكيلات خاصى دارد. على (عليه السلام) يكى از حقوق مردم بر خود را تربيت كردن آنان دانسته و مى فرمايند:

اى مردم ! شما بر گردن من حق داريد و من هم به گردن شما حق دارم ، اما حق شما بر گردن من آن است كه براى شما خير خواهى كنم و حقوقتان را در بيت المال به شما برسانم . شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد و تربيت كنم تا آداب شرعى را بياموزيد و خود را بدان آراسته گردانيد. اما حق من بر شما اين است كه به راهنمايى هاى من توجه داشته باشيد. وفادار بيعت خود باشيد و نسبت به من در حضور و غياب ، اخلاص داشته باشيد. وقتى شما را براى فعاليت و كارى مى خوانم اجابت كنيد و به مصالح خود بى توجه و بى اعتنا مباشيد و هنگامى كه دستورى مى دهم اطاعت كنيد. (۹۴)

نظام اسلامى براساس وحدت و يكپارچگى بنا شده است ؛ زيرا اختلاف و تشتت جلو كارايى را مى گيرد و رفته رفته بافت هاى جامعه را از هم مى پاشد. اختلاف ، باعث هدر رفتن نيروها و سست شدن روابط مى شود. در اين نظام ، خدمت به مردم يك وظيفه شرعى شمرده شده و براى انجام اين خدمت سعه صدر و خوش رويى و مواسات لازم است .

_________________________

۹۴- نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، ص ۱۰۵

۴۸

حضرت على (عليه السلام) وقتى محمد بن ابى بكر را به ولايت مصر منصوب نمودند، فرمودند:

 فاخفض لهم جناحك ، و اءلن لهم جانبك ، و ابسط لهم و جهك ، و اس ‍ بينهم فى اللحظه و النظره حتى لا يطمع العظماء فى حيفك لهم و لايياءس ‍ الضعفاء من عدلك عليهم ؛ (۹۵)

بالت را براى آن ها بگستران (خدماتت را به همه برسان) و پهلويت را براى آنان هموار گردان (بتوانند به تو مراجعه كنند) و گشاده روى باش و در همه موارد بين آن ها يكسان رفتار كن تا بزرگان از ستم تو بر آنان ، چنگ طمع به مال ديگران نيالايند و بيچارگان از عدل تو ماءيوس نگردند.

در نظام اسلامى ، حقوق همه افراد بايد رعايت شود. حضرت على (عليه السلام) به پا داشتن عدالت و ارزش يافتن حقيقت را وابسته به اداى حقوق افراد دانسته و مى فرمايند:

 فاذا اءدت الرعيه الى الوالى حقه و اءدى الوالى اليها حقها عز الحق بينهم ، و قامت مناهج الدين ، و اعتدلت معالم العدل ؛ (۹۶)

وقتى رعيت ، حق والى را ادا نمود و والى حق رعيت را، در اين صورت حقيقت بين آن ها با ارزش مى شود و قواعد دين استوار مى شود و نشانه هاى عدل و داد برپا مى گردد.

اگر اداره امور مردم درست صورت پذيرد و حقوق همه رعايت شود، جريان كارها بهتر صورت گرفته و ثمره آن تربيت اسلامى است كه به بار مى نشيند،

_________________________

۹۵- همان ، ص ۸۷۷

۹۶- همان ، ص ۶۷۴.

۴۹

اگر نظام ادارى و تربيتى درست نباشد و فرد در برخورد با ديگران و در روابط اجتماعى با رفتارهاى غير اسلامى و غير تربيتى روبه رو شود. تلاش خانواده و مربيان خنثى شده و چه بسا حاصل آن بى تفاوتى و گاه بى ايمانى مى شود. حضرت على (عليه السلام) در فرمان خود به مالك اشتر به اين مهم پرداخته و فرموده اند:

اى مالك ! تو را به سرزمينى گسيل داشتم كه قبل از تو حاكمان عادل و ستم كار، بر آن حكومت رانده اند، همان گونه كه تو به كارهاى حاكمان پيش از خود مى نگرى مردم به كارهاى تو نگاه مى كنند و درباره تو، همان چيزهايى را مى گويند كه تو درباره حكمرانان مى گويى و مى توان به وسيله آن چه كه به زبان بندگان جارى مى شود نيكوكاران را شناخت ، پس بايد بهترين اندوخته تو كردار شايسته باشد. بر هواى نفس خود مسلط باش و به آنچه كه بر تو حلال نيست ، بخل بورز. اين جلوگيرى نفسانى ، نوعى انصاف و عدل نسبت به آن چيزى است كه نفس را خوش يا ناخوش آيد. مهر و خوش ‍ رفتارى و نيكويى با زيردستان را در دل خود جاى دهد و مبادا نسبت به آنان جانورى درنده بوده ، خوردن آنان را غنيمت شمارى . (۹۷)

 آسيب هاى اقتصادى

ثم الله الله فى الطبقه السفلى من الذين لا حيله لهم من المساكين و المحتاجين ، و اءهل البوسى و الزمنى ؛ فان فى هذه الطبقه قانعا معترا و احفظلله ما استحفظك من حقه فيهم ، و اجعل لهم قسما من بيت مالك ،

_________________________

۹۷- همان ، نامه ۵۳، ص ۹۹۴.

۵۰

و قسما من غلات صوافى الاسلام فى كل بلد ؛ (۹۸)

پس خدا را خدا را در نظر بگير! در اين كه به مردم درمانده بيچاره بى چيز، نيازمند و گرفتار، سختى و رنجورى و ناتوانى برسد. در اين جمع درمانده دسته اى بيچارگى اش را اظهار مى دارد و دسته اى از آن ها با اين كه نيازمند است در اثر عزت نفس ، اظهار عجز نمى كنند؛ براى رضاى خداوند آنچه بر عهده تو دارند به جا آور و قسمتى از بيت المال را كه در دست تو است و قسمتى از غلات و بهره اى را كه از سرزمين هاى اسلامى از هر شهرى به دست مى آيد، براى ايشان مقرر بدار.

سياست هاى حاكم در يك جامعه ، اگر بر محور مدارا، رحمت ، محبت و هدايت باشد، زمينه ساز تربيت سالم خواهد شد. هم چنين امور اقتصادى نيز از مهم ترين موانع و مقتضيات تربيت آدمى است . نوع معيشت ، توليد، توزيع ، مصرف ، نوع كسب درآمد و فرهنگ اقتصادى رابطه اى تنگاتنگ با تربيت دارد، حضرت على (عليه السلام) در عهد نامه مالك اشتر بدين حقيقت توجه داده و مى فرمايند:

 ثم اءسبغ عليهم الاءرزاق ؛ فان ذلك قوه لهم على استصلاح اءنفسهم ، و غنى لهم عن تناول ما تحت اءيديهم و حجه عليهم ان خالفوا اءمرك اءو ثلموا اءمانتك ؛ (۹۹)

_________________________

۹۸- همان ، ص ۹۸۳.

۹۹- نهج البلاغه ، نامه ۵۳.

۵۱

پس روزى ايشان را فراخ دار! كه فراخى روزى نيروهايشان دهد تا در پى صلاح خود برآيند و بى نيازشان ساز تا دست به مالى كه در اختيار دارند نگشايند و حجتى بود برآنان اگر فرمانت را پذيرفتند يا در امانتت خيانت ورزيدند. در اين عهد نامه ، امام (عليه السلام) به صراحت به مالك فرمان مى دهند كه كاركنانش را از نظر اقتصادى تاءمين كند، تا بستر اصلاح و رشد و تعالى آن ها فراهم آيد. كمبود و ندارى ، انسان را در اسارت خود مى گيرد و به صورت مانعى جدى در تربيت عمل مى كند. از سوى ديگر انبوه دارى و فزون خواهى نيز مانعى مهم در تربيت آدمى است و بستر طغيان و عصيان را فراهم مى كند. حضرت در اين باره مى فرمايند:

 و ان اءفاذ مالا اءطغاه الغنى ؛ (۱۰۰)

اگر انسان به مال دارى رسد، توانگرى او را به سركشى وامى دارد.

امير مؤمنان انبوه دارى و زياده طلبى را عين شر و بدى دانسته و آن را زمينه ساز انحطاط آدمى معرفى مى كند:

 ثروه المال تردى و تطغى و تفنى ؛ (۱۰۱)

بسيارى مال هلاك مى كند، سركش مى سازد و نيست مى كند.

بنابراين ، آنچه در زندگى ، مقتضى رشد و تعالى و تربيت است ، بهره مندى از اقتصاد به طور معقول و معمول است به گونه اى كه افراد زندگى اى آبرومند و متناسب داشته باشند. امام (عليه السلام) بر اين امر تاءكيد كرده و مى فرمايند:

_________________________

۱۰۰- شرح غرر الحكم ، ج ۳، ص ۳۵۱.

۱۰۱- الكافى ، ج ۵، ص ۵۳.

۵۲

عليكم بالقصد فى الغنى و الفقر ؛ (۱۰۲)

بر شما باد به ميانه روى در فقر و غنا.

 طوبى لمن ذكر المعاد، و عمل للحساب ، و قنع بالكفاف ، و رضى عن الله؛(۱۰۳)

خوشا به حال كسى كه معاد را به ياد آورد و براى حساب كار كرد و به قناعت زندگى نمود و از خداوند راضى بود.

بنابراين ، هدف جامعه اسلامى اين است كه با اقتصادى معقول ، متوازن و معتدل ، زمينه تامين كافى و غناى كفافى را همراه با امنيت ، رفاه نسبى و كرامت براى مردم فراهم آورد تا در چنين شرايطى تربيت اسلامى نيز به نحو احسن متحقق شود. (۱۰۴)

_________________________

۱۰۲- شرح غرر الحكم ، ج ۳، ص ۳۵۱.

۱۰۳- نهج البلاغه ، حكمت ۴۴.

۱۰۴- مصطفى دلشاد تهرانى ، ماه مهرپرر. (با تلخيص و تصرف )

۵۳

بخش دوم : مهم ترين روش هاى تربيت از منظر امام على (عليه السلام)

  روش الگويى

روش شناسى و بررسى شيوه هاى تربيتى ، در نظام تعليم و تربيت اسلامى جايگاهى ويژه دارد. در واقع ، درخت پر ثمر تربيت ، آن گاه به بار مى نشيند كه نكات تربيتى در قالب شيوه هاى درست و مناسب به اجرا در آيد. امام على (عليه السلام) در سيره تربيتى خويش روش ها و شيوه هايى را به كار گرفتند كه كشف و بررسى آنها، ره توشه بزرگى براى پيروان راستين آن حضرت به شمار مى آيد. بر اين اساس ، در اين بخش ، روشهاى تربيت در اسلام از ديدگاه امام على (عليه السلام) بحث و برسى مى شود. مراد از روش ، راه و طريقه اى است كه ميان اصل و هدف ، امتداد دارد و عمل تربيتى را منظم مى كند وبه هدف مى رساند، روش كار، نشان مى دهد كه چگونه مى توان از اصل يا اصول استفاده كرد و به اهداف تربيتى رسيد، روش كار، وظايف عملى يك مربى را مشخص مى كند و به متربى هم كمك مى كند تا شيوه كار را فرا گيرد.

انسان در مراحل مختلف حيات خويش نياز به الگو دارد. كودك از پنج ماهگى به تقليد حالات و حركات اطرافيان مى پردازد و خود را در مسير هماهنگى و همانند سازى قرار مى دهد. با افزايش سن و تجارب ذهنى ، تقليد به صورت آگاهانه صورت گرفته و در حيطه اراده قرار مى گيرد و با دخالت آگاهى و اراده ، رفتارها تحت كنترل قرار گرفته و جهت مند مى شود.

انديشمندان معتقدند كه پيروى و همانند سازى به دو صورت انجام مى شود: ناآگاهانه و آگاهانه . تقليد ناآگاهانه در كودكى است ،

۵۴

اما در دوران خودشناسى و تسلط و كنترل بر قواى ادراكى و تحريكى و شناخت منافع و مضار خود در جامعه ، عمل تقليد در بزرگ سالان قطعا با انگيزه هاى آگاهانه مى باشد. (۱۰۵)

پيروى گاهى در اطاعت از فرد تبلور مى يابد و گاهى هم در اطاعت از گروه ؛ گروه هاى مرجع يكى از انواع گروه هاى اجتماعى است كه فرد در سنجش ارزش خود با ديگران آن را مورد قياس قرار مى دهد، در اين حال ، فرد در قضاوت و در اعمال خود از آن الهام مى گيرد و آن را مبناى داورى قرار مى دهد و معمولا ارزش هايى را مى پذيرد كه از گروه هاى مرجع آموخته است . گروه هاى مرجع را گروه هاى داورى يا گروه هاى استنادى نيز مى ناميده اند كه به عنوان تيپ و الگوى ايده آل مطرح هستند. (۱۰۶)

در اين روش مربى مى كوشد نمونه رفتار و كردار مطلوب را عملا در معرض ‍ ديد متربى قرار دهد و بدين گونه موقعيت اجتماعى او را دگرگون كند تا او به پيروى بپردازد و حالت نيكويى ، مطابق با آن عمل نمونه در خويش پديد آورد. (۱۰۷) در اين حال فرد سعى مى كند با شخص يا اشخاصى كه به نظرش ‍ شخصيتى قابل قبول دارند، همانند سازى كند و نگرش ها و ويژگى هاى رفتارى و اخلاقى آن فرد يا اشخاص را براى خود سرمشق قرار دهد. به نظر مى رسد كه مهم ترين و كارامدترين روشى كه ائمه عليهم السلام در تربيت اخلاقى فرزندانشان به كار مى گرفتند، رفتار عملى آنان بود.

_________________________

۱۰۵- سيد مجتبى هاشمى ، تربيت و شخصيت انسانى ، ج ۱، ص ۵۵.

۱۰۶- على اكبر نيك خلق ، مبانى جامعه شناسى ، منصور وثوقى ، ص ۲۰۹.

۱۰۷- خسرو باقرى ، نگاهى دوباره به تربيت اسلامى ، ص ۱۰۶، ص ۲۰۹.

۵۵

آنان خود، الگويى كامل و مطمئن اخلاقى براى فرزندانشان بودند. اعمال و رفتارشان هر لحظه در منظر فرزندان قرار داشت و فرزندان با ديدن سرمشق زندگى مى گرفتند.

حقيقت اين است كه تربيت به معناى دقيق آن ، انتخاب بهترين روش ها در موقعيت و شرايط خاص مى باشد. الگوگيرى يكى از اين روش هاى تربيتى است . انسان در مراحل مختلف زندگى خود به الگو نياز دارد. همانند سازى و درس آموزى در زمينه هاى گوناگون از دوران كودكى آغاز مى شود. هر چه الگوها مناسب تر باشد، انسان در رسيدن به كمال موفق تر است . انسان فطرتا عاشق كمال است و اين عشق به كمال ، آدمى را به الگو طلبى و الگو پذيرى مى كشاند. سعى مى كند در همه امور، خود را همانند و شبيه الگوى خويش سازد، از اين رو، ارائه الگوهاى متعالى و قابل پيروى از مهم ترين امور تربيت انسانى است ؛ زيرا روش يادگيرى غير مستقيم و از طريق مشاهده ، از مؤثرترين و پايدارترين انواع يادگيرى ها است . تاءثير الگو در نقش پذيرى انسان ، يك امر طبيعى است . حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 و لقد كان فى رسول الله (عليه السلام) كاف لك فى الاءسوه فتاءس بنبيك الاءطيب الاءطهر عليه السلام فان فيه اءسوه لمن تاءسى ، و عزاء لمن تعزى ، و اءحب العباد الى الله المتاءسى بنبيه و المقتص لاثره ؛ (۱۰۸)

برايت بس است اگر رسول خدا (عليه السلام) را مقتداى خود گردانى ، پس ‍ به پيامبر پاكيزه و پاك خود اقتدا كن كه راه و رسمش ، سرمشقى است براى كسى كه بخواهد پيروى كند و

_________________________

۱۰۸- نهج البلاغه ، خطبه ۶۰.

۵۶

انتسابى است براى كسى كه بخواهد منتسب گردد و محبوب ترين بندگان نزد خدا كسى است كه رفتار پيامبر را سرمشق خود قرار دهد و به دنبال او برود.

از آن جا كه ارائه الگو و اسوه ، مؤثرترين روش تربيتى است ، پيشاپيش ‍ خداوند تبارك و تعالى نيز به اين مهم عنايت داشته و رسول اكرم - (عليه السلام) را بهترين الگو معرفى مى كند:

 لقد كان لكم فى رسول الله اءسوه حسنه ؛ (۱۰۹)

همانا رسول خدا براى شما سرمشق نيكويى است .

آن وجود مقدس ، اسوه هاى پس از خود را چنين معرفى مى كند:

 انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى ؛ (۱۱۰)

همانا ميان شما دو امر گرانقدر (يعنى) قرآن و اهل بيتم را به جا مى گذارم . الگوهاى مجسم ، در ايجاد تحول و تغيير، در سازندگى و رشد، در بازسازى و تربيت نقش اساسى دارند. انسان براى رسيدن به كمال به الگوهايى كامل نياز دارد. تاءكيد قرآن مجيد بر پيروى انسان ها از رسول خدا (عليه السلام) در حقيقت پاسخى به اين نيازهاى فطرى انسان است .

 تاءثير گذارى الگوها در تربيت

روش الگويى ، در ساماندهى شخصيت و رفتار و جهت گيرى هاى آدمى بسيار مؤثر است ، اين نقش از خانواده آغاز مى شود و سپس فرد تحت تاءثير الگوهاى اجتماعى ، سياسى و... قرار مى گيرد.

_________________________

۱۰۹- احزاب (۳۳) آيه ۲۱.

۱۱۰- محمد محمدى رى شهرى ، ميزان الحكمه ، ج ۱، ص ۱۹۱.

۵۷

هر چه قدرت و نفوذ الگوها بيشتر باشد همسانى در جهات مختلف نيز بهتر صورت مى گيرد. در اين روش از فرد يا افرادى كه داراى رفتار مطلوب هستند به عنوان سرمشق و الگو استفاده مى شود. اين الگو در معرض مشاهده متربى قرار مى گيرد تا از رفتار او پيروى كند و خود را با او همسان سازد.

خانواده كانونى مقدس و سرنوشت ساز و پايگاه انس و هدايت است . كانون تكوين شخصيت و شكل دهى به هويت انسانى و محيطى مناسب براى تغيير اخلاق و رفتار است . پس از خانواده ، اجتماع نيز نقش قابل توجهى دارد تا از آن جا كه در بعضى جهات مى توان تاءثير آن را حتى بيشتر از خانواده نيز دانست .

حضرت على (عليه السلام) درباره اين تاءثير گذارى مى فرمايند:

 الناس بامرائهم اءشبه منهم بابائهم ؛ (۱۱۱)

مردم به زمامداران خود شبيه ترند تا به پدران خود

همان طور كه پيش تر آمد، پيروى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و اوصياى آن حضرت بهترين روش در تربيت است ؛ زيرا سيرت آنان نيكوترين سيرت است امام على (عليه السلام) ما را به اين پيروى فرا مى خوانند:

 انظروا اهل بيت نبيكم ، فالز موا سمتهم ، و اتبعوا اثر هم ، فلن يخر جوكم من هدى ، ولن يعيدو كم فى ردى ؛ فان لبدوا، و ان نهضوا فانهضوا، لا تستبقو هم فتضلوا، و لا تتا خروا عنهم فتهلكوا؛ (۱۱۲)

_________________________

۱۱۱- تحف العقول ، ص ۱۴۴.

۱۱۲- نهج البلاغه ، خطبه ۹۷.

۵۸

به خاندان پيامبرتان بنگريد، بدان سو كه مى روند برويد و پى آنان را بگيريد كه هرگز شما را از رستگارى بيرون نخواهند كرد و به هلالكتتان باز نخواهند آورد. اگر بر خاستند برخيزيد. بر ايشان پيشى مگيريد كه گمراه مى شويد و از آنان پس نمانيد كه تباه مى گرديد.

 فاين تذهبون ؟ و انى توفكون ! و الاعلام قائمه ، و الايات واضحه ، و المنار منصوبه ؛ فاين تياه بكم ! و كيف تعمهون و بينكم عتره نبيكم ! و هم ازمه الحق ، و اعلام الدين ، و السنه و الصدق ! فانز لوهم با حسن منازل القران ، ورد و هم ورود الهيم العطاش ؛ (۱۱۳)

پس كجا مى رويد؟ و كى باز مى گرديد؟ كه علامت ها بر پا است و دليل ها هويدا است و نشانه ها پا بر جا است . گمراهى تا كجا؟ سرگشتگى تا كى و چرا؟ خاندان پيامبرتان ميان شما است كه زمامداران حق و يقينند و پيشوايان دينند، با ذكر جميل و گفتار راست قرينند، پس هم چون قرآن نيك حرمت آنان را در دل بداريد و چون شتران تشنه كه به آبشخور روند، به آنان روى آريد.

روى آوردن به الگوهاى نامناسب و بى بهره از كمالات حقيقى ، موجب گم گشتگى و سر خوردگى و نيز موجب شكست شديد روحى و آسيب هاى تربيتى است . الگوى مناسب هم چون كشتى است كه سر نشينان خود را در درياى پرتلاطم زندگى در كمال سلامت به مقصد مى رساند، الگوى نامناسب چون كشتى شكسته ، سرنشينان خود را به قعر تباهى مى برد حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايند:

_________________________

۱۱۳- همان ، خطبه ۸۷.

۵۹

زله العالم كانكسار السفينه ، تغرق معها غيرها؛ (۱۱۴)

لغزش عالم ، هم چون شكسته شدن كشتى است كه غرق مى شود و گروهى را نيز با خود غرق مى كند.

آن حضرت درباره تباهى الگوها و تباه شدن پيروانشان مى فرمايند:

 زله العالم تفسد العوالم ؛ (۱۱۵)

لغزش عالم ، عالم ها را به تباهى مى كشاند.

 ويژگى هاى الگو

  مسئوليت الگو

الگو، نمونه اى است كه آدمى آگاهانه يا ناخود آگاه از او تقليد مى كند. غريزه تقليد يكى از غرايز ريشه دار در انسان است . با توجه به نقش خطير الگوها، مسئوليتى بس سنگين نيز متوجه آنها است . در ساماندهى اين مسئوليت ، خود سازى قبل از دگر سازى مورد توجه است ، امير مومنان (عليه السلام) در اين باره مى فرمايند:

 من نصب نفسه للناس اماما فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره ؛ (۱۱۶)

آن كه خود را پيشواى مردم سازد، پيش از تعليم ديگرى بايد به ادب كردن خويش بپردازد.

_________________________

۱۱۴- غرر الحكم ، ج ۱، ص ۶۳.

۱۱۵- همان ، ص ۳۸۵.

۱۱۶- نهج البلاغه ، حكمت ۷۳.

۶۰

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

هان اى دل عبرت بين ازديده عبر كن هان
يك ره زلب دجله منزل به مدائن كن
دندانه هر قصدى پندت دهد نونو
اين هست همان ايوان كز نقش رخ مردم
چندين تن جباران كاين خاك فروخورده است
اين بحر بصيرت بين بى شربت از او مگذر

ايوان مدائن را آيينه عبرت دان
وز ديده دوم دجله بر خاك مدائن ران
پند سر دندانه بشنو زبن دندان
خاك در او بودى ديوار نگارستان
اين گرسنه چشمه آخر هم سير نشد زايشان
كزشط چنين بحرى ، لب تشنه شدن نتوان
(۱۷۱)

عبرت بسيار است و راه هاى كسب آن فراوان ؛ اما كجايند آنان كه ديده عبرت بين بگشايند و بهره گيرند.

 ما اءكثر العبر و اءقل الاعتبار ؛ (۱۷۲)

عبرت ها چه بسيار است و عبرت گرفتن چه اندك !

خداوند وسايل عبرت آموزى را در اختيار انسان قرار داد. قلبى فراگير، زبانى داد در خور تعبير و ديده اى نگرنده و بصير. اين انسان است كه بايد در ظواهر امور توقف نكند و راه تفكر و تدبر در پيش بگيرد. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 رحم الله امرءا تفكر فاعتبر واعتبر فاءبصر ؛ (۱۷۳)

خدا رحمت كند انسانى را كه بينديشد و عبرت گيرد و عبرت گيرد و بپذيرد. و به درستى كه :

 وانما ينظر المؤمن الى الدنيا بعين الاعتبار ؛ (۱۷۴)

_________________________

۱۷۱- بخشى از شعر خاقانى شروانى .

۱۷۲- نهج البلاغه ، حكمت ۲۹۷.

۱۷۳- همان ، خطبه ۱۰۳.

۱۷۴- همان ، حكمت ۳۶۷.

۸۱

همانا انسان با ايمان با ديده عبرت به جهان مى نگرد.

 روش موعظه

موعظه در اصل به معناى منعى است كه با بيم دادن همراه است . (۱۷۵)  هم چنين گفته اند: موعظه ، يادآورى قلب است نسبت به خوبى ها در آنچه موجب رقت قلب مى شود. (۱۷۶)  بنابراين ، موعظه قلب را رقت مى بخشد و انسان را به سوى نيكى ها سوق مى دهد. موعظه يكى از روش هاى تعليم و تربيت است كه هيچ كس از آن بى نياز نيست . حضرت امير (عليه السلام) به يكى از اصحابش فرمودند: عظنى مرا موعظه كن . موعظه براى نفس انسان ضرورت دارد. در نفس انسان ، پاره اى از انگيزه هاى فطرى است كه هميشه به ارشاد و تهذيب نياز دارند و اين كار جز با موعظه ميسر نمى شود. تا آن جا كه خداوند، رسالت اصلى پيامبر را تذكر دانسته است . (۱۷۷)  لقمان حكيم در موعظه به فرزندش مى فرمايد: پسر عزيزم ! نخستين سفارش من به تو اين است كه چيزى را شريك خدا قرار ندهى ؛ چون شرك ظلم بزرگى است . (۱۷۸)

قرآن مجيد، حسنه بودن موعظه را اعتقاد حقيقى واعظ به آنچه مى گويد و عمل به آنچه بيان مى كند، معرفى كرده است . حضرت على (عليه السلام) بهترين موعظه را قرآن دانسته و مى فرمايد:

خداوند هيچ كسى را با چيزى مثل قرآن پند و موعظه نكرده است . (۱۷۹)

_________________________

۱۷۵- المفردات ، ص ۵۲۷.

۱۷۶- كتاب العين ، ج ۳، ص ۱۹۶۶.

۱۷۷- غاشيه (۸۸) آيه ۲۱ انما اءنت مذكر ؛ اى پيامبر! تو تنها يادآورنده اى .

۱۷۸- لقمان (۳۱) آيه ۱۳.

۱۷۹- نهج البلاغه ، خطبه ى ۱۷۶.

۸۲

در شنيدن ، اثرى است كه در دانستن نيست و آدمى به گونه اى آفريده شده است كه ارشاد را بهتر از امر و نهى مى پذيرد، بر اين اساس بايد همواره افرادى صالح ، مردم را با موعظه متوجه خدا سازند و آنان را از غفلت بيرون آورند. قرآن كريم به اين امر تاءكيد مى ورزد كه :

 و اءدع الى سبيل ربك بالحكمه والموعظه الحسنه ؛ (۱۸۰)

مردم را با حكمت و موعظه نيكو به راه خدا بخوان .

البته بايد موعظه ، نيكو، سازنده و سودمند باشد تا مقاومت دل را در برابر كلام حق در هم شكند و به آن ، حالت نرمى و تسليم ببخشد. در سخنان على (عليه السلام) آمده است :

 الموعظه النافع ما ردع ؛ (۱۸۱)

موعظه سودمند آن است كه باز دارد.

مواعظ جان بخش دل را صفا مى دهد و زمينه پذيرش كمالات را فراهم مى سازد، با توجه به اين مهم است كه حضرت على (عليه السلام) در نامه تربيتى به فرزندش امام حسن (عليه السلام) مى فرمايند:

 اءحى قلبك بالموعظه ؛ (۱۸۲)

دلت را به موعظه زنده دار.

هم چنين ايشان موارد زير را از فوايد موعظه برمى شمارد:

 المواعظ حياه القلوب ؛ (۱۸۳)

_________________________

۱۸۰- نحل (۱۶) آيه ۱۲۵.

۱۸۱- شرح غرر الحكم ، ج ۱، ص ۳۱۹.

۱۸۲- نهج البلاغه ، نامه ۳۱.

۱۸۳- شرح غرر الحكم ، ج ۱، ص ۸۵.

۸۳

موعظه ، مايه حيات دل ها است .

 بالمواعظ تنجلى الغفله ؛ (۱۸۴)

به سبب موعظه ، غفلت زدوده مى شود.

 ثمره الوعظ الانتباه ؛ (۱۸۵)

نتيجه موعظه بيدارى است .

 المواعظ صقال النفوس ، و جلاء القلوب ؛ (۱۸۶)

موعظه ، صيقل نفس ها و روشنى بخش دل ها است .

على (عليه السلام) در موارد مكرر تصريح كرده اند كه موعظه منحصر به زبان نيست ، بلكه اگر كسى داراى فكر و انديشه باشد و از زيركى خاصى برخوردار باشد، همه اشيا و حوادث جهان براى او نقش واعظ را ايفا مى كنند:

 ان فى كل شى ء موعظه و غيره لذوى اللب و الاعتبار ...؛ (۱۸۷)  همانا در هر چيزى موعظه و برداشتهاى ديگر براى صاحب عقل و بصيرت وجود دارد.

اشيا به انسان مى فهماند كه بر اين چند روز دنيا و امكانات اندك آن مغرور مشو، چون فرداى ديگرى نيز وجود دارد كه بايد پاسخ گوى گفتار و كردارت باشى .

از آن جا كه موعظه مايه بيدارى ، هشيارى و سلامت دل است و هر كس در هر مرتبه اى بدان محتاج است ، امام خمينى (ره) مى فرمايد:

_________________________

۱۸۴- همان ، ج ۳، ص ۲۰۰.

۱۸۵- همان ، ص ۳۲۲.

۱۸۶- همان ، ج ۱، ص ۳۵۷.

۱۸۷- ميزان الحكمه ، ج ۱، ص ۵۸۲.

۸۴

انسان بايد هم خودش را موعظه كند و هم در معرض موعظه واقع بشود. هيچ انسانى نيست كه محتاج به موعظه نباشد، منتها انسان هاى بالا واعظشان خدا است و انسان هاى بعد واعظشان آن ها هستند تا برسد به آخر، تا برسد به ما.(۱۸۸)

اميرمؤمنان على (عليه السلام) خود نيز در تربيت مردم به اين روش عمل كرده و زنگارها از زدوده اند. ايشان مى فرمايند:

 اءيها الناس انى قد بثثت لكم المواعظ التى وعظ الاءنبياء بها اءممهم ، و اءديت اليكم ما اءدت الاءوصياء الى من بعدهم ؛ (۱۸۹)

اى مردم ! من موعظه هايى را در ميان شما نشر دادم كه پيامبران به وسيله آن امت هايشان را موعظه كردند و آن چيزى را درباره شما به جاى آوردم كه اوصياى پيامبران پس از ايشان به جا مى آورند.

 ويژگى هاى روش موعظه

  عامل بودن موعظه گر

انسان ها با سختى با يكديگر مبادله مى كنند. اطلاعاتى كه به هم مى دهند روى آن ها تاءثير مى گذارد و جان انسان هر ساعت به لحاظ نيازها و هواها، غبار و كدورت مى گيرد، پند خيرخواهانه به منزله آبى است كه غبار را شست و شو مى دهدو مانند نورى است كه تاريكى قلب را زايل مى سازد؛ اما موعظه ، زمانى تاءثيرگذار و سودمند است كه مبتنى بر آدابى صورت پذيرد.

_________________________

۱۸۸- صحيفه نور، ج ۱۴، ص ۲۵۷.

۱۸۹- نهج البلاغه ، خطبه ۱۸۲.

۸۵

اركان موعظه عبارت است از موعظه كننده ، موعظه و موعظه شونده ، موعظه كننده بايد عامل به گفتار خود باشد؛ در غير اين صورت ارتباط لازم در امر موعظه حاصل نمى شود؛ زيرا سخنى كه از دل برآيد بر دل مى نشيند، حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 اذا خرج الكلام من القلب وقع فى القلب و اذا خرج من اللسان لم يتجاوز الاذان ؛ (۱۹۰)

اگر سخن از دل برآيد بر دل نشيند و اگر از زبان برآيد، از گوش ها فراتر نرود. اگر موعظه از خلوص و يكرنگى برخوردار باشد، كاراتر است . فردى كه موعظه مى كند، بايد نمونه و الگوى عملى باشد. بايد دانست موعظه اى رقت قلب ايجاد مى كند كه از قلبى رقيق برخيزد:

 اءيها الناس استصبحوا من شعله مصباح واعظ متعظ، وامتاحوا من صفو عين قد روقت من الكدر ؛ (۱۹۱)

اى مردم ! روشنى از شعله چراغ وجود واعظى طلبيد كه موعظه خود را به كار بندد و از زلال چشمه اى آب بركشيد كه از تيرگى پالوده بود.

 رسا، بليغ و منطقى بودن موعظه

موعظه بايد چنان باشد كه در جسم و جان اثر گذارد. موعظه بايد رسا، بليغ ، لطيف و رقيق باشد تا پيام خود را به گوش جان ها برساند. ابن ابى الحديد مى نويسد:

_________________________

۱۹۰- ابن قتيبه ، عيون الاخبار، ج ۲، ص ۱۲۵.

۱۹۱- نهج البلاغه ، خطبه ۱۰۵.

۸۶

به آنچه همه ملت ها به آن سوگند ياد مى كنند، سوگند ياد مى كنم كه از پنجاه سال پيش تاكنون بيش از هزار بار اين خطبه را خوانده ام و هرگز نشده است كه آن را بخوانم ، مگر اين كه در درونم لرزش و ترس و موعظه اى تازه پيدا شود. اين سخنان در دلم به شدت تاءثير گذاشته است و اعضا و جوارحم را به لرزه افكنده است . نشده است كه در آن تاءمل كنم ، مگر آن كه به ياد مرگ خانواده ، نزديكان و دوستانم افتاده ام و چنان تصور نموده ام كه گويا من آن كسى هستم كه امام (عليه السلام) حالش را توصيف كرده است . (۱۹۲)

موعظه بايد متناسب با حال و مقام مخاطب باشد و با توجه به توانايى فهم طرف موعظه باشد. موعظه بايد موزون ، لطيف ، زيبا، معقول و منطقى باشد و با زبانى نرم و گويا بيان شود. بسيارى از موعظه هاى طولانى و تكرارى ، ملال آور و خسته كننده و كم تاءثير است . حضرت در اين باره مى فرمايند:

 اءبلغ البلاغه ما سهل فى الصواب مجازه ، و حسن ايجازه ؛ (۱۹۳)

رساترين سخن شيوا، سخنى است كه فهم درست آن آسان باشد و اختصارى نيكو داشته باشد.

 پذيرشگرى موعظه شونده

البته بايد موعظه شونده ، آماده و خواهان پذيرش باشد. چه آن كه اگر دريچه قلب خود را به روى حقيقت و تربيت بسته باشد، هيچ موعظه اى در او تاءثير نمى گذارد. مادام كه موعظه ، حجاب ها را پاره نكند و به گوش شنوا وارد نشود سودى نخواهد بخشيد.

_________________________

۱۹۲- شرح نهج البلاغه ، ج ۱، ص ۱۵۳.

۱۹۳- شرح غرر الحكم ، ج ۲، ص ۴۶۴.

۸۷

انك لا تسمع الموتى و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرين ؛ (۱۹۴)  مسلما تو نمى توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى و نمى توانى كران را هنگامى كه روى برمى گردانند و پشت مى كنند، فراخوانى .

اگر انسان خواهان موعظه باشد، موعظه بسيار است . بنابراين ، بايد زمينه قلبى مناسبى در شنونده وجود داشته باشد. اگر چنين زمينه مساعد قلبى وجود نداشته باشد و شعله هاى فطرت اخلاقى او بسيار كم نور بوده و به سوى تاريكى گرايش پيدا كند در اين صورت موعظه اثر نمى كند. حضرت مى فرمايند:

 فيا لها اءمثالا صائبه ، و مواعظ شافيه لو صادفت قلوبا زاكيه ، و اءسماعا و اعيه ، و آراء عازمه ، و اءلبابا حازمه ؛ (۱۹۵)

وه ، كه چه مثال هاى به جا و چه موعظه هاى رسا، اگر در دل هاى پاك نشيند و در گوش هاى شنوا جاى گزيند و انديشه هاى مصمم يابد و خردهاى با تدبير آن را برتابد.

به راستى كه موعظه هاى رسا و شيوا از جانب واعظى جان بخش براى موعظه پذيران ، ظلمت زدا و روح افزا و روشى نيكو در تربيت است .

حضرت مى فرمايند:

 من لم يجعل له من نفسه واعظا، فان مواعظ الناس لن تغنى عنه شيئا ؛ (۱۹۶)

كسى كه واعظى از نفس خود نداشته باشد، مواعظ مردم او را كفايت نمى كند.

_________________________

۱۹۴- نمل (۲۷) آيه ۸۰.

۱۹۵- نهج البلاغه ، خطبه ۸۳.

۱۹۶- ميزان الحكمه ، ج ۱، ص ۵۸۲.

۸۸

پس تا زمانى كه زمينه پذيرش موعظه در انسان وجود نداشته باشد، مهم ترين و شيواترين مواعظ هم بر او بى تاءثير خواهد بود. در حقيقت ، موعظه رسا به همراه آمادگى موعظه شونده است كه ره صدساله را به يك باره طى مى كند.

 طولانى نبودن موعظه

يكى ديگر از شرايط تاءثير موعظه آن است كه زياد طولانى نباشد؛ چون طولانى شدن آن باعث خستگى شنونده و كم شدن تاءثير موعظه مى شود. حضرت به اين مسئله توجه ويژه اى دارند و مى فرمايند:

 اذا وعظت فاءوجز ؛ (۱۹۷)

زمانى كه موعظه مى كنى كوتاه و مختصر باشد.

 سرى و مخفى بودن موعظه

يكى از ويژگى هاى موعظه آن است كه بايد حالت سرى و مخفى داشته باشد؛ يعنى واعظ، در ميان جمع ، خطاها و تخلف هاى فرد خاطى را بيان نكند؛ چون اين عمل باعث تحقير شخصيت او مى شود، به همين خاطر موعظه اثر نمى كند و حتى ممكن است اثر و پيامد منفى هم داشته باشد و در پاره اى موارد او را به عكس العمل منفى وادار كند. اما اگر اين عمل به مورت مخفيانه انجام شود احتمال پذيرش وعظ، بسيار بالا خواهد بود. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 من وعظ اءخاه سرا فقد زانه و من وعظ علانيه فقد شانه ؛ (۱۹۸)

_________________________

۱۹۷- همان ، ص ۵۸۹.

۱۹۸- همان ، ص ۵۸۰.

۸۹

هر كس برادرش را مخفيانه موعظه كند، اورا زينت بخشيده و هر كس ‍ آشكارا او را موعظه كند، او را پست و بى ارزش كرده است .

 روش توبه

توبه در لغت به معناى رجوع و بازگشتن است . (۱۹۹)  در توبه دو بازگشت وجود دارد؛ يكى بازگشت خداى مهربان به سوى بنده ، از سر لطف و رحمت تابنده توفيق استغفار و توبه و ديگر بازگشت دوباره خدا به بنده ، در اين كه او را بپذيرد و توبه اش را قبول كند. (۲۰۰)

محبت در رحمت خداى متعال به بندگان ، به صورت توبه جلوه مى كند و راهى براى جداشدن آنان از بدى ها و پستى ها و سلوك به سوى خدا فراهم مى آيد. البته تا زمانى كه در توبه گشوده است انسان بايد فرصت را از دست ندهد. حضرت امير (عليه السلام) نيز به اين امر توجه داده اند:

 فاعملوا و اءنتم فى نفس البقاء و الصحف منشوره ، والتوبه مبسوطه ، و المدبر يدعى ، والمسى ء يرجى قبل اءن يخمد العمل ، وينقطع المهل ، و ينقضى الاءجل ، ويسد باب التوبه ، و تصعد الملائكه ؛ (۲۰۱)

به كار برخيزيد! اكنون كه زندگى به ساز، دفترها گشوده و در توبه باز است ، رويگرداننده را خوانده اند و گناه كار را اميدوار گردانده اند، پيش از آن كه چراغ عمل خاموش شود و فرصت از دست برود و در توبه را ببندند و فرشتگان به آسمان بالا روند.

_________________________

۱۹۹- معجم مقاييس اللغه ، ج ۱، ص ۳۵۷.

۲۰۰- تفسير الميزان ، ج ۴، ص ۲۴۵.

۲۰۱- نهج البلاغه ، خطبه ۲۳۷.

۹۰

زندگى آدمى در مرتبه طبيعت وجود، به ظلمت و غفلت آميخته است و نفسانيت ، پيوسته او را به عصيان و نافرمانى مى كشاند و انسان را از سر منزل كرامت و سعادت حقيقى دور مى سازد. در اين ميان تنها راه چاره توبه حقيقى است . حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 ولا شفيع اءنجح من التوبه ؛ (۲۰۲)

هيچ شفيعى رهاننده تر از توبه نيست .

توبه در گشايش رحمت الهى است . به وسيله آن مى توان گذشته را جبران كرده و مسير آينده را سامان بخشيد به بيان امام على (عليه السلام):

 التوبه تستنزل الرحمه ؛ (۲۰۳)

توبه ، رحمت را فرود مى آورد.

 التوبه تطهر القلوب ، و تغسل الذنوب ؛ (۲۰۴)

توبه دل ها را پاك مى سازد و گناهان را مى شويد.

توبه ، انسان را از صورت و سيرت شيطانى بيرون مى آورد و به او توفيق زندگى انسانى مى دهد. بدون توبه جبران گذشته و اصلاح آينده ناممكن است . اميرمؤمنان على (عليه السلام) درباره نقش بى بديل توبه در زندگى خاكى مى فرمايند:

 ولاخير فى الدنيا الا لرجلين : رجل اءذنب ذنوبا فهو يتدار كها بالتوبه ، و رجل يسارع فى الخيرات ؛ (۲۰۵)

_________________________

۲۰۲- همان ، حكمت ۳۷۱.

۲۰۳- شرح غرر الحكم ، ج ۱، ص ۲۶۷.

۲۰۴- همان ، ج ۱، ص ۳۵۷.

۲۰۵- نهج البلاغه ، حكمت ۹۴.

۹۱

در دنيا، جز دوكس را خيرى نبود: يكى آن كه گناهانى ورزيد و به توبه ، آن گناهان را دررسيد (جبران كرد) و ديگرى آن كه در كارهاى نيك شتاب كرد.

 ويژگى هاى روش توبه

  توبه ، انقلاب درونى

البته آن توبه اى اصلاح گر است كه از حقيقت توبه برخوردار باشد. حقيقت توبه ، انقلابى درونى است كه به همه چيز انسان سرايت مى كند، او را مى شويد و از مرتبه پايين قبلى به مرتبه بلند و پاك و اصل مى كند.

حقيقت توبه ، انقلابى است كه در نتيجه آن ، قواى خير آدمى بر قواى شر چيره مى گردد و مرتبه خير و كمال حقيقى باز مى آيد.

من بمردم يك ره و باز آمدم
توبه اى كردم حقيقت با خدا

 مى چشيدم تلخى مرگ و عدم
نشكنم تا جان شدن از تن جدا
(۲۰۶)

اميرمؤمنان على (عليه السلام) همگان را به چنين توبه اى فرا خوانده است :

پس بنده بايد پرواى پروردگار داشته باشد، خيرخواه خود باشد و پيش از رسيدن مرگ توبه آرد. بر شهوت چيره شود - و رهايش نگذارد - چه اين كه مرگ او پوشيده است و آرزوى دراز، وى را فريبنده و شيطان بر او نگهبان و هر لحظه گمراهى اش را خواهان است ، گناه را در ديده او مى آرايد، تا خويش را بدان بيالايد كه : بكن و از آن توبه نما! و اگر امروز نشد فردا؛ تا آن كه مرگ او سر بر آرد و او غفلت ، خود رااز انديشه آن فارغ دارد. (۲۰۷)

_________________________

۲۰۶- مثنوى معنوى ، دفتر پنجم ، ص ۷۶۶.

۲۰۷- نهج البلاغه ، خطبه ۶۴.

۹۲

 اركان توبه

توبه صحيح دو ركن دارد: پشيمانى از گناهان گذشته تصميم بر انجام ندادن آن گناهان براى هميشه . حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايند:

 التوبه ندم بالقلب ، واستغفار باللسان ، وترك بالجوارح ، واضمار اءن لايعود؛(۲۰۸)

توبه عبارت است از پشيمانى قلبى و درخواست آمرزش زبانى و ترك عملى و عزم بربازنگشتن به گناه .

 شتاب در توبه

اگر آدمى توبه را با بهانه هاى واهى و آرزوهاى خيالى به تاءخير اندازد، شايد هرگز فرصت توبه نيابد. اميرمؤمنان على (عليه السلام) به مردى كه از او خواست تا پندش دهد، فرمودند:

 لا تكن ممن يرجو الاخره بغير العمل ، و يرجى التوبه بطول الاءمل ... ان عرضت له شهوه اءسلف المعصيه ، و سوف التوبه ؛ (۲۰۹)

از آنانى مباش كه به آخرت اميدوار است بى آن كه كارى سازد و به آرزوى دراز، توبه را واپس اندازد... چون شهوت بر او دست يابد، گناه را مقدم سازد و توبه را واپس اندازد.

داستان مردم ، در تاءخير انداختن توبه و دست نكشيدن از گناهان به اميد روزى كه از آن ها دست بكشند، داستان كسى است كه در راه اين و آن ، بوته خار مى كاشت

_________________________

۲۰۸- شرح غرر الحكم ، ج ۲، ص ۱۲۶.

۲۰۹- نهج البلاغه ، حكمت ۱۵۰.

۹۳

و آن بوته هاى خار گزنده و مزاحم راكه لباس هاى مردم را پاره مى كرد و پاى بينوايان برهنه را مجروح مى ساخت از ريشه نمى كند و چون فرمان مى يافت كه آن ها را بكند، وعده هاى دور مى داد.

هر روز كه سپرى مى شد آن بوته هاى خار، ريشه دارتر و قوى تر مى شد و صاحب بوته هاى خار، پيرتر و ناتوان تر.

 مراحل توبه

از شرايط اساسى توبه اين است كه انسان زود به خود آيد و با آداب كامل ، توبه را پيشه خود سازد. امام على (عليه السلام) در بيان مراحل توبه مى فرمايند:

استغفار، مقام بلند مرتبگان است و آن يك كلمه است ، اما شش مرحله دارد: نخست ، پشيمانى بر آنچه گذشت ؛ دوم ، عزم بر ترك هميشگى بازگشت ؛ سوم ، آن كه حقوق ضايع شده مردم را به آنان بازگردانى ، چنان كه خدا را پاك ديدار كنى و خود را از گناه تهى سازى ؛ چهارم ، اين كه حق هر واجبى را كه ضايع ساخته اى اداكنى ؛ پنجم ، اين كه گوشتى را كه از حرام روييده است با اندوه ها آب كنى ، چندان كه پوست به استخوان بچسبد و ميان آن دوگوشتى تازه رويد و ششم ، آن كه درد طاعت را به تن بچشانى چنان كه شيرينى معصيت را چشاندى . (۲۱۰)

امام خمينى (ره) در شرح سخنان حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايد:

اين حديث شريف مشتمل است اولا بر دو ركن توبه كه پشيمانى و عزم بر عدم عود است و

_________________________

۲۱۰- همان ، حكمت ۴۱۷.

۹۴

پس از آن بر دو شرط مهم قبول آن كه رد حق مخلوق و رد حقوق خالق انسان است ، انسان به مجرد آن كه گفت توبه كردم از او پذيرفته نمى شود. انسان تائب آن است كه هر چه از مردم به ناحق برده ، به آن ها ردكند و اگر حقوق ديگرى از آن ها در عهده او است و ممكن است تاءديه يا صاحبش را راضى نمايد، به آن قيام كند و هر چه از فرايض الهيه ترك كرده قضاكند يا تاءديه نمايد و اگر تمام آن ها ممكنش نيست به مقدار امكان قيام كند.بداند كه اين ها حقوقى است كه از براى هر يك از آن ها، مطالبى است و در نشئه ديگر از او به سق احوال (مطالبه) مى كنند و در آن عالم راهى براى تاءديه آن ها ندارد، جز آن كه بار گناهان ديگران را حمل كند و اعمال حسنه خود را رد نمايد، پس در آن وقت بيچاره و بدبخت مى شود و راهى براى خلوص و چاره اى براى استخلاص ندارد.

اى عزيز! مبادا شيطان و نفس اماره وارد شوند بر تو و وسوسه نمايند و مطلب را بزرگ نمايش دهند و تو را از توبه منصرف كنند و كار تو را يكسره نمايند. بدان كه در اين امور هر قدر، ولو به مقدار كمى نيز باشد، اقدام بهتر است، اگر نمازهاى فوت شده و روزه ها كفارات و حقوق خدايى بسيار است و حقوق مردم بى شمار است گناهان متراكم است و خطايا متزاحم ، از لطف خداوند ماءيوس مشو و از رحمت حق ، نااميد مباش كه حق تعالى ، اگر تو، به مقدار مقدور اقدام كنى ، راه را بر تو سهل مى كند و راه نجات را به تو نشان مى دهد. بدان كه ياءس از رحمت حق ، بزرگترين گناهى است كه گمان نمى كنم هيچ گناهى بدتر و بيشتر از آن در نفس تاءثير نمايد. انسان ماءيوس از رحمت ، چنان ظلمتى قلبش را فرابگيرد و چنان افسارش گسيخته شود كه

۹۵

باهيچ چيز اصلاحش نمى توان نمود. مبادا از رحمت حق غافل شوى و گناهان و تبعات آن در نظرت بزرگ آيد، رحمت حق از همه چيز بزرگ تر و به هر چيز شامل است .

و اما آن دو امر ديگر، كه جناب امير المؤمنين (عليه السلام) فرموده است ، از شرايط كمال توبه و توبه كامله است ، نه آن كه توبه بدون آن ها تحقق پيدا نمى كند يا قبول نمى شود، بلكه توبه بدون آن ها كامل نيست . پس اين دو مقام از متممات و مكلمات منزل توبه است و البته انسان كه در مرحله اولى مى خواهد وارد منزل توبه شود، گمان نكند آخر مراتب را از او خواستند و به نظرش راه صعب و منزل پرزحمت آيد و يكسره ترك آن كند. هر مقدارى كه حال سالك طريق آخرت اقتضا مى كند، همان اندازه مطلوب و مرغوب است . پس از آن كه وارد طريق شد، راه را خداى تعالى بر او آسان مى كند، پس نبايد سختى راه، انسان را از اصل مقصد باز دارد؛ زيرا كه مقصد خيلى بزرگ و مهم است . اگر عظمت مقصد را بفهميم ، هر زحمتى در راه آن آسان مى شود. آيا چه مقصدى از نجات ابدى و روح و ريحان هميشگى بالاتر است و چه خطرى از شقاوت سرمدى و هلاكت دايمى عظيم تر است ؟ با ترك توبه و تسويف و تاءخير آن ممكن است انسان به شقاوت ابدى و عذاب خالد و هلاكت دايم برسد و با دخول در اين منزل ممكن است انسان ، سعيد مطلق شود و محبوب حق گردد، پس وقتى مقصد بدين عظمت است از زحمت چند روزه چه باك است .

و بدان كه اقدام به قدر مقدور، هر چه هم كم باشد مفيد است . مقايسه كن امور آخرتى را به امور دنيايى كه عقلا (اگر) نتوانستند به مقصد عالى خود برسند از مقصد كوچك دست برنمى دارند.

۹۶

و اگر مطلوب كامل را نتوانستند تحصيل كنند از مطلوب ناقص صرف نظر نمى كنند. تو نيز اگر به كمال آن نمى توانى نايل شوى از اصل مقصد و از صرف حقيقت آن بازنمان و هر مقدارى ممكن است در تحصيل آن اقدام كن . (۲۱۱)

 آلوده شدن به گناه

در عين آن كه انسان نبايد از توبه و بازگشت ماءيوس شود، بايد هر مقدار كه مى تواند تلاش كند تا گرفتار پستى ها و اسير تباهى و مرتكب گناه نشود. اميرمؤمنان على (عليه السلام) به اين حقيقت ، عنايت ويژه دارند آن جا كه مى فرمايند:

 ترك الذنب اءهون من طلب التوبه ؛ (۲۱۲)

دست از گناه برداشتن آسان تر از روى به توبه داشتن است .

 روش امتحان و ابتلا

ابتلاو امتحان هر دو به معناى آزمايش است . بدين ترتيب كه كارى را به كسى پيشنهاد مى كنند يا او را در حادثه و واقعه اى قرار مى دهند تا بدين وسيله ، خود را نشان دهد و صفات باطنى او را مانند اطاعت ، شجاعت ، سخاوت ، عفت ، علم و وفا يا نقطه مقابل آن ها و ميزانشان را دريابند و بديهى است كه امتحان و آزمايش همواره به وسيله عمل باشد؛ زيرا ابتلا جز با عمل معنا نمى يابد و در صحنه عمل است كه صفات باطنى انسان ظاهر مى شود. (۲۱۳)

_________________________

۲۱۱- چهل حديث ، ص ۲۷۸ - ۲۸۱.

۲۱۲- نهج البلاغه ، حكمت ۱۷۰.

۲۱۳- تفسير الميزان ، ج ۱، ص ۲۶۸.

۹۷

در پى ابتلا و امتحان است كه استعدادهاى انسان شكوفا و گوهر و حقيقت آدمى آشكار مى شود و هر كس در جايگاه شايسته خود قرار مى گيرد. (۲۱۴)  حضرت على (عليه السلام) به معاويه مى فرمايند:

 فان الله سبحانه قد جعل الدنيا لما بعدها، وابتلى فيها اءهلها ليعلم اءيهم اءحسن عملا، و لسنا للدنيا خلقنا، و لا بالسعى فيها اءمرنا، و انما وضعنا فيها لنبتلى بها، و قد ابتلانى الله بك و ابتلاك بى ،فجعل اءحدناحجه على الاخر؛ (۲۱۵)

همانا خداى سبحان ، دنيا را براى آخرت قرار داده و مردم دنيا را در آن به آزمايش نهاده تا معلوم دارد كدام يك نيكوكارترند. ما را براى دنيا نيافريده اند و ما را به كوشش در آن امر نفرموده اند. ما را به دنيا آورده اند تا در آن آزموده شويم و همانا خدا مرا به تو آزمود و تو را به من و يكى از ما را حجت ديگرى قرار داد.

پس اين عالم ، عالم تربيت است . انسان ها بايد در ابتلا و آزمايش قرار گيرند تا خود را بازيافته و استعدادهاى خويش را بروز دهند. ابتلا و امتحان الهى براى آن نيست كه چيزى بر خداوند مكشوف شود، بلكه براى اين است كه انسان ها به كمال شايسته خود دست يابند و آنچه را نمى دانند دريابند و استعدادهايشان شكوفا شود و صلاحيت هاى باطنى شان از نظر استحقاق ثواب يا عقاب به منصه ظهور برسد. هر كه به آنچه مى خواهد و استعداد خود را در آن جهت شكوفا مى كند دست يابد.

_________________________

۲۱۴- سيرى در تربيت اسلامى ، ص ۳۱۰.

۲۱۵- نهج البلاغه ، نامه ۵۵.

۹۸

ابتلا و امتحان ، ناموس الهى است و همه كس و همه چيز را در برمى گيرد و همه امور اين عالم به نحوى وسيله ابتلا و امتحان است . اگر انسان درباره ابتلا وامتحان الهى و عموميت آن به بينش درستى ، دست يابد، مى تواند از اين روش در جهت اتصاف به كمالات و سازندگى خويش بهره مند شود. گوهر وجود آدمى در آزمايشگاه ابتلا و امتحان تجلى مى يابد. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 فى تقلب الاءحوال علم جواهر الرجال ؛ (۲۱۶)

گوهر انسان ها در آزمايشگاه دگرگونى احوال معلوم مى شود.

 عند الامتحان يكرم الرجل اءو يهان ؛ (۲۱۷)

هنگام آزمايش است كه انسان خود را گرامى يا خوار مى دارد.

 ويژگى هاى روش امتحان

  امتحان مادى

ان الله يبتلى عباده عند الاءعمال السيئه بنقص الثمرات ، و حبس ‍ البركات ، و اغلاق خزائن الخيرات ؛ ليتوب تائب ، و يقلع مقلع ، ويتذكر متذكر، و يزدجر مزدجر ؛ (۲۱۸)

خدا بندگان خود را به كيفر كارهاى زشت آنان مبتلا سازد؛ به كاهش ميوه درختان و به ناباريدن باران و بستن گنجينه هاى خير به روى ايشان ؛ تا توبه خواه ، توبه كند و

_________________________

۲۱۶- همان ، حكمت ۲۱۷.

۲۱۷- شرح غرر الحكم ، ج ۴، ص ۳۲۱.

۲۱۸- نهج البلاغه ، خطبه ۱۴۳.

۹۹

معصيت كار، دل از معصيت بكند و پند گيرنده ، پند پذيرد و بازدارنده ، راه نافرمانى را بر بندگان بگيرد.

 امتحان وسيله شكوفايى

اين ها همه ، صورتى از ابتلا و امتحان است كه در جهت تربيت و اصلاح انسان به كار گرفته مى شود و راه هايى براى پالايش و پيرايش و شكوفايى و بالندگى است و در نتيجه بايد گفت :

 يمتحن المؤمن بالبلاء كما يمتحن بالنار الخلاص ؛ (۲۱۹)

مؤمن به بلا آزمايش مى شود، چنان كه ، طلا و نقره در آتش ، گداخته و خالص مى شوند.

انسان به وسيله امتحان متوجه لغرش ها و اشتباهات خود شده و با همه توان در پى اصلاح و ترميم آن ها برمى آيد و مى كوشد تا از تكرار آن جلوگيرى كند.

 روش مراقبه و محاسبه

مراقبه به معناى خود را پاس داشتن و مراقب خود بودن (۲۲۰)  و محاسبه به معناى رسيدگى به حساب خويش و حساب خواهى و حسابرسى است . (۲۲۱)

از آن جا كه آدمى همواره در معرض اشتباه و لغزش است ، لازم است حريم حقيقت را پاس داشته و به حساب خويش توجه كند تا از لغزيدن خود جلوگيرى و در صورت لغزش به سرعت بازگشته و جبران كند.

_________________________

۲۱۹- شرح غرر الحكم ، ج ۶، ص ۴۷۶.

۲۲۰- فرهنگ معين ، ج ۳، ص ۳۹۸۴.

۲۲۱- همان ، ص ۳۸۸۸.

۱۰۰

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200