جنگ جوان

جنگ جوان22%

جنگ جوان نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: جوانان و ازدواج
صفحات: 167

جنگ جوان
  • شروع
  • قبلی
  • 167 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 236919 / دانلود: 5355
اندازه اندازه اندازه
جنگ جوان

جنگ جوان

نویسنده:
فارسی

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

مثل دوستى با مردم دانا و نادان

دوستى با مردم نادان سفالين كوزه اى است ، بشكند ور نشكند بايد به دور انداختن .

دوستى با مردم دانا چو زرين كوزه اى است ، بشكند ور نشكند بتوان كه بهتر ساختن .

ترك نماز و گرفتارى دوزخ

در قيامت بارها ميان اهل بهشت و دوزخ گفتگو رخ مى دهد، قرآن ترسيمى از آن گفتگوها را بيان فرموده است ، يكى از آن صحنه ها در سوره مدثر است ، اهل بهشت از مجرمان مى پرسند. چه عاملى شما را به دوزخ روانه كرد.

آنها مى گويند: چهار عامل ، كه اولين آنها پايبند نبودن به نماز است «... لم نك من المصلين» (۱۴۳)

ترك نماز و آلودگى

بريدن از نماز، زمينه براى برگشتن به همه مفاسد است ؟

قرآن مى فرمايد: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه و اتبعوا الشهوات (۱۴۴) «پس از انبيا گروهى جانشين آنها شدند كه نماز را ضايع كردند و از شهوات پيروى نمودند».

در آيه فوق ، اول ضايع شدن نماز مطرح شده ، سپس در وادى شهوات قرار گرفتن ،

_________________________

۱۴۳- سوره مدثر، آيه ۴۳.

۱۴۴- سوره مريم ، آيه ۵۹

۱۴۱

چون نماز ريسمان ارتباط با خداست ، همين كه پاره شد، افتادن در وادى تباهى حتمى است . (۱۴۵)

فراگيرى احكام

مسائلى را كه انسان غالبا به آنها احتياج دارد واجب است ياد بگيرد. (۱۴۶)

مقايسه ها

تشابه دنيا به فوتبال

همان طورى كه فوتبال يك بازى و سرگرمى است ، زندگى دنيا هم يك بازى و سرگرمى است . قرآن مى فرمايد: «و ما الحياه الدنيا الا لعب و لهو...»(۱۴۷) ؛ «زندگى دنيا چيزى جز بازى و سرگرمى نيست».

دنيا به نمايشنامه اى مى ماند كه بازيگران آن مردمند و به نحوى خود را سرگرم كرده اند.

هر دو وسيله سازندگى است . همان طورى كه فوتبال وسيله اى است براى سازندگى ، دنيا هم وسيله اى است براى سازندگى .

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «الدنيا مزرعه الاخره» (۱۴۸) .

هر دو وسيله غفلت است (در صورتى كه به صورت منفى به آنها توجه شود).

در هر دو، لحظه ها مهم و سرنوشت ساز است ، زيرا بسيار مى شود كه در لحظه هاى آخر، سرنوشت مسابقه تغيير مى كند.

_________________________

۱۴۵- ۱۱۴ نكته نماز.

۱۴۶- رساله امام خمينى ، مساله ۱۱

۱۴۷- سوره انعام ، آيه ۳۲.

۱۴۸- بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۲۵

۱۴۲

در هر دو عاقبت كار مهم است . در زندگى دنيا هم عاقبت بخيرى مهم است، چه بسا افرادى كه با ايمان و مذهبى بودند و در آخر عمر كافر يا فاسد شده اند.

در هر دو دفاع وجود دارد. همان طورى كه هر يك از افراد يك تيم از خود دفاع مى كنند و كسى به تيم خود آسيب نمى رساند. بايد تلاش نمود تا در دنيا از مكتب و ارزش هاى خود دفاع كنيم .

اگر در فوتبال دوپينگ و هر خدعه و فريب ديگرى ممنوع است . در زندگى دنيا نيز براى زندگى شرافتمندانه و انسانى دروغ و مكر و خدعه ممنوع است .

در هر دو كسى به عاقبت كار واقف نيست و به همين دليل بايد تا آخرين لحظه تلاش نمود.

همان طورى كه در فوتبال برنده و بازنده مطرح است ، امام هادى (عليه السلام) فرمود: «الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون» (۱۴۹) دنيا يك بازارى است كه گروهى در آن سود مى برند و گروهى زيان .

در هر دو زيان وجود دارد، يكى به گل و ديگرى به گول .

براى موفقيت در هر دو مهارت لازم است .

در هر دو مكانهاى ممنوعه وجود دارد.

همان طورى كه در فوتبال ممكن است از يك بازيكن خطايى سر بزند، در زندگى دنيا هم ممكن است كه از يك انسان خطا و گناهى صورت بگيرد.

همان طورى كه در فوتبال راهى براى جبران يك اشتباه و خطا وجود دارد، در برابر لغزش و گناه نيز راه جبران وجود دارد و آن توبه است .

_________________________

۱۴۹- تحف العقول ، ص ۴۸۳

۱۴۳

اگر در فوتبال مسؤول و رهبر تيم مطرح است ، در دنيا نيز براى هر ملتى رهبرى وجود دارد.

در فوتبال داور لازم است و در زندگى اجتماعى هم قاضى لازم است .

در هر دو تشويق ، نقش مهمى دارد.

در هر دو مرز و حريم وجود دارد، و نبايد از حريم تجاوز نمود.

در هر دو نياز به مربى است . همان طورى كه در فوتبال مربى مى خواهد، در دنيا نيز براى آموزش هاى مختلف نياز به مربى هست .

همان طورى كه توپ در فوتبال در دست يك شخص نمى ماند، مال و مقام دنيا هم همين طور.

در فوتبال اگر بازيكن در زمان معين نتواند گل بزند، باخته است . در عمر دنيا هم اگر انسان نتواند تلاش مطلوب بكند، باخته است .

هر دو افتتاحيه و اختتاميه دارد و همان طورى كه در زمان خداحافظى ، افراد برنده با شادى از زمين بيرون مى روند، در دنيا هم افرادى كه سعى و تلاش مطلوب نموده اند، با خشنودى خداحافظى مى كنند. همان طورى كه قرآن مى فرمايد: يا ايتها النفس المطمئنه - ارجعى الى ربك راضيه مرضيه (۱۵۰) و همچنين بايد در برابر گناه حالت دفاعى داشته باشيم و به قول شاعر:

خواهى نخورى ز تيم ابليس شكست
چون شوت شود به سوى دل توپ گناه


بايد به دفاع از دل و ديده نشست
دروازه دل به روى آن بايد بست (۱۵۱)

_________________________

۱۵۰- سوره فجر، آيات ۲۷ و ۲۸

۱۵۱- جواد محدثى .

۱۴۴

مقايسه بين تهاجم نظامى و فرهنگى

در هجوم نظامى طمع به خاك و زمين است ، ولى در شبيخون فرهنگى طمع به اخلاق است و دين .

هجوم نظامى با سر و صدا و سرعت است ، ولى تهاجم فرهنگى آهسته و آرام (آن پيداست و اين پنهان).

هجوم نظامى ترسناك است و نفرت آفرين ، ولى تهاجم فرهنگى فريبنده است و جذاب ، لذا آن افراد را به دفاع و مقاومت وا مى دارد و اين به استقبال و پذيرش مى فرستد.

كشته تهاجم نظامى دشمن ، شهيد است و مرده هجوم فرهنگى دشمن ، پليد است .

در هجوم نظامى ، دشمن اعلام جنگ و دشمنى مى كند، در تهاجم فرهنگى اعلام دوستى !

در حمله نظامى ، اولين گلوله ، همه را متوجه خطر مى سازد. اما در تهاجم فرهنگى ، گاهى تا شليك آخرين گلوله دشمن ، هنوز عده اى شبيخون را باور نمى كنند.

در تهاجم نظامى ، درگيرى با دشمن ، در مرزهاست ، ولى در تهاجم فرهنگى آسيب از حمله دشمن ، درون خانه هاست .

در تهاجم نظامى سخن از بمب و موشك است ، ولى در تهاجم فرهنگى سخن از ماهواره و انواع تصويرها و آهنگ هاى مبتذل است .

در تهاجم نظامى ميدان مبارزه محدود است ، بر خلاف تهاجم فرهنگى كه ميدان گسترده است .

۱۴۵

اسيران آن ميدان ، آزاده اند ولى گرفتاران اين ميدان معتاد و آلوده .

آنجا شهادت ، خانواده اى را سربلند مى سازد. اينجا اعتياد و ابتذال ، دودمانى را شرمگين مى سازد.

در ميدان نظامى ، مجروح را به عقب برمى گردانند تا مداوا شود و در صحنه فرهنگى ، پس از اولين زخم و تركش به خطوط جلوتر انتقال مى يابد.

در هجوم نظامى ، دشمن از مرزهاى آبى و خاكى وارد مى شود ولى در تهاجم فرهنگى از مرزهاى فكرى و روحى نفوذ مى كند.

هجوم نظامى ، يك ملت را مقاوم تر مى كند، و هجوم فرهنگى ، سست تر مى سازد.

قربانيان آن ، شهيد راه معروفند و قربانيان اين كشته بيراهه منكر. (۱۵۲)

تشابه اعتياد به مواد مخدر با گناه

از مهمترين عوامل سقوط و انحطاط انسان گناه و معصيت است .

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ان العمل السيئى اسرع فى صاحبه من السكين فى اللحم (۱۵۳) ؛ «عمل بد، اثرش سريع تر است در انسان از كارد در گوشت».

نقش گناه و نافرمانى را در انسان ، مى توان به نقش اعتياد به مواد مخدر تشبيه نمود.

همان طورى كه انسان به صورت طبيعى اعتياد به مواد مخدر ندارد و حتى آن را بد مى داند، از گناه و معصيت هم تنفر دارد.

_________________________

۱۵۲- از جناب آقاى محدثى

۱۵۳- بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۲۳۰

۱۴۶

همان طورى كه اعتياد چيزى است كه از خانواده و دوستان بد و محيط فاسد بر انسان تحميل مى شود، گناه نيز بر انسان تحميل مى شود.

حضرت على (عليه السلام) فرمودند: الحرص و الكبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب (۱۵۴) ؛ «حرص و تكبر و حسد، سه عامل آلودگى به گناه است».

همان طورى كه اعتياد پناهگاه موقتى است براى شخص معتاد، گناه نيز مى تواند زمان كوتاهى براى گناهكار پناهگاه و كارگشا باشد، مثل دروغ گفتن مجرم براى فرار از مجازات .

نقطه آغاز در اعتياد، گاهى از يك تعارف ساده به كشيدن سيگار آغاز مى شود و تدريجا شخص معتاد مى شود در گناهان نيز انسان تدريجا آلوده مى شود.

حضرت على (عليه السلام) فرمودند: الصغائر من الذنوب طرق الى الكبائر (۱۵۵)؛ «گناهان كوچك زمينه ساز ورود به گناهان كبيره مى شود».

در ابتدا فرد آلوده به مواد مخدر اعتياد خود را از ديگران پنهان مى كند و كم كم علنى مى شود، در گناهان هم فرد آلوده به گناه ابتدا مخفيانه و كم كم آشكارا «گناه» مى كند.

حضرت على (عليه السلام) فرمودند: اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاكم (۱۵۶) ؛ «بپرهيزيد از گناهان در پنهانى ، زيرا آن كه گناهان را در خلوت و پنهانى مى بيند، روز قيامت حكم خواهد كرد».

_________________________

۱۵۴- بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۴۱۱

۱۵۵- بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۵۱

۱۵۶- بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۷۰

۱۴۷

همان طورى كه فرد معتاد زشتى و بدى عمل خود را آن چنان كه بايد درك نمى كند. شخص گناهكار نيز زشتى گناه را درك نمى كند. مانند: سير خورده اى كه بوى بد سير را متوجه نمى شود.

همان طورى كه فرد معتاد تدريجا از نظر ديگران مى افتد و ذليل مى شود. فرد گناهكار هم در اثر آلودگى ها، عاقبت ذليل و خوار مى شود.

حضرت على (عليه السلام) فرمودند: من تلذذ بمعاصى الله اورثه الله ذلا (۱۵۷) ؛ «كسى كه از نافرمانى خداوند و گناهان لذت ببرد، خداوند او را ذليل مى كند».

همان طورى كه ترك عادت در اعتياد مشكل است و نياز به رياضت و تمرين و دورى گزيدن از زمينه هاى اعتياد دارد، در ترك عادت به گناه نيز چنين تلاش همه جانبه لازم است .

همان طورى كه فرد معتاد بعد از ترك اعتياد نياز به بازپرورى و تقويت دارد، فرد گناهكار نيز بعد از ندامت و توبه نياز به اصلاح و تقويت دارد. قرآن مى فرمايد: «الا الذين تابو و اصلحوا...» (۱۵۸) ؛ «مگر آنها كه توبه كردند و اصلاح كردند خود را».

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: «اذا عملت سيئه فاعمل حسنه تمحوها» (۱۵۹) ؛ «اگر كار بدى كردى ، كار خوبى انجام بده ، تا (اثرات) آن (عمل) را محو و نابود نمايد».

_________________________

۱۵۷- ميزان الحكمه ، ج ۳، ص ۴۶۳

۱۵۸- سوره بقره ، آيه ۱۶۰، سوره انبيا، آيه ۱۴۶

۱۵۹- ميزان الحكمه ، ج ۳، ص ۴۷۶

۱۴۸

لذت هاى مادى و معنوى

لذت هاى مادى ، جسم را رشد مى دهد و لذت هاى معنوى روح را.

لذت هاى مادى زودگذرند و لذت هاى معنوى ماندگار.

لذت هاى مادى در اكثر موارد توام با پشيمانى است ، بر خلاف لذت هاى معنوى كه پشيمانى ندارد. مثل خدمت به ديگران - عبادت - نيكوكارى .

لذت هاى مادى پر خرج و كم درآمد است ، بر خلاف لذت هاى معنوى كه كم خرج و پر درآمد است .

لذت هاى مادى صرفا خشنودى انسان را تامين مى كند، بر خلاف لذت هاى معنوى كه موجب خشنودى خدا مى شود.

لذت هاى مادى ارزش به حساب نمى آيند، بر خلاف لذت هاى معنوى كه معيارهاى ارزشى اند.

لذت هاى مادى جلوى رشد روح را مى گيرند، بر خلاف لذت هاى معنوى كه موجب رشد روح و شخصيت انسان مى شوند.

كدام درست است

ما براى دنيا يا دنيا براى ما.

بخوريم تا بمانيم يا بمانيم تا بخوريم .

تفريح براى ما يا ما براى تفريح .

خوب بودن در ميان بدان ، يا خوب بودن در ميان خوبان .

ما براى ورزش يا ورزش براى ما.

ما در خدمت دين باشيم يا دين در خدمت ما باشد.

خشنودى مردم يا خشنودى خداوند.

۱۴۹

ما از مردم عبرت بگيريم يا ديگران از ما عبرت بگيرند.

طول عمر يا عرض عمر.

دين دارى يا دين دانى .

مال داشتن يا علم داشتن .

شعرها

جوان و هوشيارى

اى همه تاريخ مديونت جوان
با تو هستم اى جوان مهربان

پاى تا سر چشم باش و گوش باش
يوسفم ! از گرگها آگاه باش
دور تا دورت پر از اهريمن است
كافرند اما مسلمان چهره اند
خيل صيادان كمينت كرده اند
واى ما گر صيد صيادان شويم
هوشيارست اهرمن ، هوشيار باش

وى هميشه عشق ممنونت جوان
با تو هستم اى مسلمان جوان
فتنه دورت را گرفته هوش باش
با خبر از راه و صدها چاه باش
در رهت اى دوست صدها دشمن است
گرگهايى در لباس بره اند
اشعرى ها قصد دينت كرده اند
واى اگر مجذوب شيادان شويم
خواب ديده بهر تو، بيدار باش

۱۵۰

درد دل

در پيش بى دردان چرا
گر شكوه دارم من ز دل

در دل بسوزم همچو گل
من شمع رسوا نيستم

فرياد بى حاصل كنم
با يار صاحبدل كنم
در سينه سوزم همچو مُل
تا گريه در محفل كنم

قدر جوانى

جوانى بر سر كوچ است درياب اين جوانى را
خميده پشت از آن گشتند، پيران جهان ديده


كه هرگز كس نمى بيند، دوباره زندگانى را
كه اندر خاك مى جويند، ايام جوانى را

قدر عمر

تك تك ساعت چه گويد، گوشدار
ز تن آسايى و بيكارى بترس

عقربك آهسته پندت مى دهد
گويدت جانا گذشته در گذشت
همچو من پرطاقت و ورزنده باش
تنبلى آرد به چشمان تو خواب
هر كه او غافل ز آينده شود

گويدت بيدار باش اى هوشيار
هم مشو يك ثانيه غافل ز درس
پند شيرين تر ز قندت مى دهد
هيچ عاقل گرد بگذشته نگشت
روز تا شب در غم آينده باش
مى شود آينده ات يكسر خراب
در بر آيندگان بنده شود

۱۵۱

اهميت جوانى

اى نوجوان تو قدر جوانى خود بدان
تو درد پيرى خود از امروز چاره كن


كن سعى تا كه خرم و خوش برخورى از آن
آن روز مى شوى به يقين زار و ناتوان

همت جوان

تو بايد آسمان پرواز باشى
تو بايد آگه و بيدار باشى

به كار انداز نيروى اراده
به راه علم و ايمان پيش تر تاز

درخشان همت و خودساز باشى
به دور از دام استعمار باشى
مشو از مركب كوشش پياده
چو خود كن ملت خود را سرافراز

جوان و كمال

اى جوان چشم دل خود باز كن
راه پاكان و نياكان پيش گير

هست آينده يكى كوه بلند

زندگى را با هدف آغاز كن
پند از ياران نيك انديش گير
تا رسى آنجا، به پستى دل نبند

۱۵۲

مرغ زيباى جوانى

چنين گفت روزى به پيرى جوانى
بگفتش ، در اين نامه حرفى است مبهم

تو به ، كز توانايى خويش گويى
جوانى نگهدار كاين مرغ زيبا
متاعى كه من رايگان دادم از كف

كه چون است با پيريت زندگانى
كه معنيش جز وقت پيرى ندانى
چه مى پرسى از دوره ناتوانى
نماند در اين خانه استخوانى
تو گر مى توانى مده رايگانى

جوانى و عفت

در عهد صبا، كرد جهالت پستت
چون پير شدى ، رفت نشاط از دستت


ايام شباب ، كرد غفلت پستت
كى صيد كند مرغ سعادت ، شستت

در حسرت جوانى

عمرم در اين جهان بى سود و زيان گذشت
يك روز در بهار گذشت و كنار گل

دردا كه روزگار جوانى و خوشدلى

عمر عزيز بين كه چنان رايگان گذشت
روز دگر به ماتم گل ، در خزان گذشت
چون باد نوبهار و چو آب روان گذشت

۱۵۳

جوانمردى

جوانمردى و راستى پيشه كن
جوانمردى از كارها بهترى است

جوانمرد باش دو گيتى تو راست
جوانمرد اگر راست خواهى وليست

همه نيكويى اندر انديشه كن
جوانمردى از خوى پيغمبرى است
دو گيتى بود بر جوانمرد راست
كرم پيشه شاه مردان عليست

كودكى - جوانى - پيرى

خداوند جهان چون آفريدت
به عهد خردسالى نازپرور

ز ده تا بيست آغاز جوانى است
شب عمر، چون بگذشت از بيست
چراغ سى ، گهى افروخته باشى
بهره عمر باشد تا چهل سال
شمار عمر چون آمد به پنجاه
به حد شصت چون آيد شمارت
رسد چون نوبت عمرت به هفتاد
به هشتادت بود آغاز سستى
نود باشى يكى افتاده اى پير
پس از صد، گاه رفتن پيش آيد

به مهد آفرينش پروريدت
تو را گهواره جنبان بود مادر
اساس استوار زندگانى است
نشايد مر تو را چون كودكان زيست
كه از دانش بسى آموخته باشى
مبادا بى خبر باشى ز احوال
ترا فرزندگان تابند چون ماه
ببالد نوجوانى در كنارت
رود شور جوانى پاك بر باد
زمان سستى و ناتندرستى
كه آموزند از تو، راءى و تدبير
سفر را، مرد دورانديش بايد

۱۵۴

نصيحت برادرانه

ز من اى دوست بشنو اين نصيحت
به دست خود مزن آتش به مالت

چو پول آرى به دست از رنج بسيار
نمى دانى در ايام جوانى
كنى چون روزوشب عادت به اين كار
پس از چندى كه از عمر تو بگذشت
نفس تنگى كند، پاى تو سستى
برايت آنچه صرفش كردى اوقات
بخور با پول خود تو پسته خام
كه هم لذت برى هم قوه گيرى
به جاى بوى سيگار عطر قمصر
به فكر جان و مال و دين خود باش
اگر رفتى به حكم عقل و ايمان
پشيمانى دگر سودى ندارد
اگر هستى جوان خوب و باهوش

مكن سرپيچى از سير طبيعت
چرا ضايع كنى مال حلالت
تلف مى سازيش با دود سيگار
كه تو عمر را به غفلت مى دوانى
شوى شب ها ز خواب خويش بيدار
قدم نتوان گذارى در، در و دشت
كه با دود سيگار اين تحفه جستى
سرطان ريه آرد به سوغات
بكن گاهى به جيبت مغز بادام
نگردى خوار در ايام پيرى
بزن تا روز و شب باشى معطر
مرو در مجلس افراد اوباش
در آخر زين عمل گردى پشيمان
برايت رنج و محنت را بيارد
بكن اين پند من آويزه گوش

۱۵۵

هرگز نكن تعارف !

دل مى رود ز دستم ، صاحبدلان خدا را
بيزار گشته عالم ، از دود و بوى سيگار
سيگار دود كردن ، بيهوده و مضر است
شهرى و روستايى ! از مصرفش حذر كن
در جمع اهل خانه ، سيگار دود كردن
دانى چرا برادر، قهرند با تو مردم
بر جامعه مضر است ، سيگار خانمانسوز
هر بوسه اى كه سيگار، بر غنچه لبت زد
هرگز نكن تعارف ، سيگار بر لب من
يك سال جمع گردد، گر پول مصرف آن
آسايش دو گيتى ، تفسير اين دو حرف است
حافظ اشاره فرمود، اين شعر را سرودم

با بوى زشت سيگار، كى مى توان مدارا
زيرا ز دود آن شد، آلودگى هوا را
دردا كه دود سيگار، آتش زند بقا را
اين دشمن جگرسوز، بيمار كرده ما را
بر اهل خانواده ، ظلمى است آشكارا
سيگار مى نمايد، بيگانه آشنا را
تشويق كن به تركش ، افراد مبتلا را
مى چيند از لبانت ، شادابى و صفا را
شايستگى ندارد، معذور دار ما را
مجموع پول سيگار، قارون كند گدا را
از خويشتن برانيم ، سيگار جان ستان را
شايد بدين وسيله ، آگه كنم شما را
(۱۶۰)

_________________________

۱۶۰- مير بهاء الدين صفوى .

۱۵۶

استفاده از فرصت ها

هر كه بيناتر و هشيارتر است
آن كه را عقل و بصيرت باشد
زانكه فرصت چو شد از دست به در
فرصت از دست گريزان باشد
سايه ابر بود فرصت ها
اى خوش آن كس كه دل و ديده گشود

گوهر وقت نگهدارتر است
بهره بردار ز فرصت باشد
تا ابد باز نگردد ديگر
همچو امواج شتابان باشد
سايه باقى نبود در يك جا
بهره بردارى از اوقات نمود

در حسرت جوانى

خود را به نام و شهرت و عنوان فروختيم
عمرى كه بود قيمت هر لحظه اش بهشت
با اين كه بود مشترى گنج دل ، خدا
داديم نقد عقل و خريديم آز را
عمر گران به پاى هوس پاك باختيم
جاى رضاى حق بگزيديم رضاى خلق

در حسرت جوانى حيات چه ارزان فروختيم
آن را به نان و جاه و الوان فروختيم
اين گنج را ز جهل به شيطان فروختيم
ما باغ گل به خار مغيلان فروختيم
مهد گران به ريگ بيابان فروختيم
سودى چنان بزرگ به خسران فروختيم

اسباب فتنه

جوانى و بيكارى و خواسته

بسى فتنه ها زين سه برخواسته

۱۵۷

وفا و ايثار

جوانى پاكباز و پاكروى
چنين خواندم كه در درياى اعظم
چو ملاح آمدش تا دست بگيرد
همى گفت : از ميان موج و تشويش

كه با پاكيزه رويى در گرو بود
به گردابى در افتادند با هم
مبادا كاندران حالت بميرد
مرا بگذار و دست يار من گير

ابزار رشد و كمال

ما تو را بى توشه نفرستاده ايم
دست داديمت كه تا كارى كنى
پاى داديمت كه باشى پا به جاى
چشم داديمت دلت ايمن كند
آنكه جان كرده است بى خواهش عطا
اين توانايى كه در بازوى توست
آنچه گفتى نيست يك يك درتوهست
عقل و راءى، عزم، همت گنج توست

آنچه مى بايست دادن ، داده ايم
درهمى گر هست ، دينارى كنى
وارهانى خويش را از تنگناى
بر تو راه زندگى روشن كند
نان كجا دارد، دريغ از ناشتا
شاهد بخت است و در پهلوى توست
گنج ها دارى و هستى تنگدست
بهترين گنجور سعى و رنج توست

آدمى چيست ؟

آدمى زاده طرفه معجونى است
گر كند ميل اين ، شود كم از اين

كز فرشته سرشته وز حيوان
گر كند ميل آن ، شود به از آن

۱۵۸

خدا كند

خدا كند كه جوانان ز حق جدا نشوند
مقدسات جهان را به زير پا ننهند
خدا كند كه جوانان ره هنر پويند
به منصبى كه رسيدندخويش گم نكنند
پى سياست بدكارگان قدم نزنند
به جان ومال وبه ناموس كس طمع نكنند
خدا كند كه جوانان عقيده مند شوند
سر عقيده خود پاى بفشرند چو كوه

به صحبت بد و بدخواه آشنا نشوند
شرور و مفسدو بى دين و بى حيا نشوند
شكسته بال و پريشان و بى نوا نشوند
به نارضايى بيچارگان رضا نشوند
وطن فروش و خطاكار بد ادا نشوند
در اين معامله هم كيش اشقيا نشوند
سبك عيار، تهى مغز و خودنما نشوند
بسان كاه ز هر باد جابجا نشوند

فضيلت علم

آن را كه علم و دانش و تقوى مسلم است
در پيشگاه علم مقامى عظيم نيست
كس را به مال نيست بر اهل كمال فخر
جاهل اگر كه گشت مقدم ، مؤ خر است
جاهل به روز فتنه ، ره خانه گم كند

هر جا قدم نهد قدمش خير مقدم است
از هر مقام و مرتبه اى ، علم اعظم است
علم است كه مفخر اولاد آدم است
عالم اگر كه گشت مؤ خر، مقدم است
عالم چراغ جامعه و چشم عالم است

دوستى با نااهلان

ترا از برگ گل ، هر چند دامن پاك تر باشد

مشو با ناكسان همدم كه صحبت را اثر باشد

۱۵۹

بدشانسى

به هر جا پا نهادم ، پاى اميدم به سنگ آمد
به هر كس لاف يكرنگى زدم ، آخر دو رنگ آمد

به هر كشتى نشستم ، دامن كشتى نهنگ آمد
سر و كارم به دست فرقه بى نام و ننگ آمد

مشكل گشا است

دل كه رنجيد از كسى ، خرسند كردن مشكل است
كوه ناهموار را، هموار كردن سخت نيست

شيشه بشكسته را، پيوند كردن مشكل است
زير بار منت نامرد رفتن ، مشكل است

آداب مسلمانى

بپرسيدم ز دانشمند معناى مسلمانى
مسلمان بايد آميزد به هم ، دنيا و عقبى را
مسلمان مرد عزم و همت و كار است و بينايى
مسلمان مرد توحيد است و تقوا و نماز اى دل
مسلمان مرد عفو و مهر و انصاف و جوان مردى
مسلمان با حيا و غيرت و با عفت و عصمت
مسلمان مهربان پاكيزه خو، داراى خوش خلقى
مسلمان واجد صدق و صفا، مهر و وفا باشد
مسلمان و اين اعمال ناشايست ، هيهات است
اگر يك روز رود بر باد، عفت ها و غيرت ها
به حال نونهالان وطن افسوس مى بايد
عزيزم دشمن دين در كمين كار ما باشد
چو دين بيرون رود از جامعه ، جايش نمى گيرد
بيا يك دم به حال خويشتن ، انديشه كن جانا
بيا راضى كن از خود شافع روز قيامت را

مسلمان را صفاتى گفت ، آن داناى ربانى
نه مستغرق در اين گردد، نه در آن يك شود فانى
تو مرد لاابالى را مسلمان كى توان خوانى
نخوانى گر نماز هرگز، نزن لاف مسلمانى
مسلمان در پى تحصيل هر اخلاق انسانى
بپوشاند ز نامحرم خودش از حكم قرآنى
به چشمان مسلمان از فراست نور رحمانى
مسلمان دور، از ظلم و جفا و جهل و نادانى
مگر جانم تو آيين مسلمانى نمى دانى
تو هم در اين جهان ، در زندگى خويش درمانى
چرا اين قدر بى فكرى و اين اندازه نادانى
تو غافل از سرانجامى و مشغول هوسرانى
مگر بدبختى و بيچارگى و خوى حيوانى
شبى برخيز و بهر توبه خود، تر ساز مژگانى
كه هم دنيا و هم عقبى شوى از رستگارانى

۱۶۰

گيرنده

جمعى شنونده اند و گوينده خداست
در كار فرستنده حق ، عيبى نيست

يك عده كرند و كور، بيننده خداست
هر عيب و نقيصه اى ز گيرنده ماست

قرض

مردم به عيش خوش دل ومن مبتلاى قرض
قرض خدا و قرض خلايق به گردنم
خرجم فزون ز غايت و قرضم فزون ز حد

هر كس به كار و بارى و من مبتلاى قرض
آيا اداى قرض كنم ، با اداى قرض
فكر از براى خرج كنم يا براى قرض

سفارش هاى معصومين عليهم السلام

سفارش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره جوانان

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: «اوصيكم بالشبان خيرا» (۱۶۱) ؛ «به همه شما مسلمانان سفارش مى كنم كه نسبت به جوانان با نيكى رفتار كنيد و شخصيت آنان را گرامى بداريد.»

جوان و بندگى

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: هر جوانى كه به خاطر خدا از دنياى حرام و سرگرمى بيهوده دست بردارد و جوانى خود را در طاعت و بندگى خدا سپرى كند، خداوند به او اجر ۷۲ شهيد را عنايت مى كند. (۱۶۲)

_________________________

۱۶۱- الحديث ، ج ۱، ص ۳۴۹.

۱۶۲- بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۸۴

۱۶۱

رازدارى

على (عليه السلام) فرمودند: سرك اسيرك فان تكلمت به صرت اسيره (۱۶۳) ؛ «راز تو اسير و در اختيار تو است اگر آنرا گفتى (فاش كردى) آن گاه تو اسير آن هستى .»

پيام فرشته الهى به جوانان

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: ان لله ملكا ينزل فى كل ليله فينادى يا ابناء العشرين جدوا و اجتهدوا (۱۶۴) ؛ «خداوند فرشته اى دارد، كه هر شب به جوانان بيست ساله ندا مى دهد كه تا مى توانيد (و جوان هستيد) جديت و كوشش كنيد.»

سفارش اكيد نسبت به ازدواج جوانان

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: يا شاب تزوج و اياك و الزنا فانه ينزع الايمان من قلبك . (۱۶۵)

«اى جوان ، ازدواج كن و از فحشا و زنا دورى كن ، زيرا اين كار ايمان را از قلبت جدا مى كند.»

بهترين جوان از ديدگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: «خير شبابكم من تشبه بكهولكم.»(۱۶۶)

_________________________

۱۶۳- ميزان الحكمه ، ج ۴، ص ۴۲۶.

۱۶۴- مستدرك الوسايل ، ج ۲، ص ۳۵۳.

۱۶۵- مكارم الاخلاق ، ص ۹۹.

۱۶۶- ميزان الحكمه ، ج ۵، ص ۶.

۱۶۲

«بهترين جوانان شما، كسى است كه رفتارش مثل بزرگسالان باشد.»

اهميت عمر

امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: كن على عمرك اشح منك على درهمك و دينارك (۱۶۷)

«بر عمرت بخيل تر باش از درهم و دينارت .»

پرهيزكارى جوان

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: ان الله يباهى بالشاب العابد يقول الله للملائكه انظروا الى عبدى ترك شهوته من اجلى . (۱۶۸)

«خداوند به جوان عبادت پيشه مباهات مى كند، خدا به ملائكه مى فرمايد: نگاه كنيد بنده ام را كه به خاطر من شهوت و هوسهايش را ترك كرده است .»

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: ان الله يحب الشاب الذى يفنى شبابه فى طاعه الله .

«خداوند دوست دارد جوانى را كه عمرش را در راه اطاعت خداوند مى گذراند.»

نيكى به پدر و مادر

على (عليه السلام) فرمودند: «بروا آبائكم يبركم ابنائكم .» (۱۶۹)

«به پدران خود نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى بكنند.»

_________________________

۱۶۷- مكارم الاخلاق ، ص ۴۶۰.

۱۶۸- كنز العمال ، ح ۴۳۰۵۷.

۱۶۹- وسائل الشيعه ، ج ۲، ص ۳۵۶.

۱۶۳

همنشينى با گناهكاران

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: لا ينبغى للمؤ من ان يجلس مجلسا يعصى الله فيه و لا يقدر على تغييره . (۱۷۰)

«براى مؤ من سزاوار نيست كه در مجلسى بنشيند كه نافرمانى خداوند مى شود و او قدرت بر هم زدن آن مجلس را نداشته باشد.»

جوان و ادب آموزى

على (عليه السلام) فرمودند: يا معشر الفتيان حصنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم . (۱۷۱)

«اى گروه جوانان ، شرف انسانى و سجاياى اخلاقى خود را با ادب آموزى و تربيت حفظ نماييد و دين خود را با نيروى دانش از دست برد ناپاكان حفظ كنيد.»

نمى توان زبان مردم را بست

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ان رضا الناس لا يملك و اءلسنتهم لا تضبط. (۱۷۲)

«خشنودى مردم را نمى توان به دست آورد و زبان مردم را نيز نمى توان بست .»

_________________________

۱۷۰- وسائل الشيعه ، ج ۱۶، ص ۲۶۰.

۱۷۱- جوان فلسفى ، ج ۱، ص ۱۹۴.

۱۷۲- بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲.

۱۶۴

نصيحتى كوتاه

شخصى از امام جواد (عليه السلام) تقاضا كرد تا او را در جمله كوتاهى نصيحت جامع نمايد.

امام فرمودند: صن نفسك عن عار العاجله و نار الاجله . (۱۷۳)

«خود را از كارهايى كه موجب ننگ در دنيا و عذاب آخرت است حفظ كن.»

كارگشايى

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: من قضى لمؤ من حاجه الله له حوائج كثيره ادناهن الجنه . (۱۷۴)

«كسى كه حاجتى از مؤ منى برآورده سازد، خداوند حوايج زيادى را از وى برآورده مى سازد كه كمترين آنها بهشت است .»

عبرت

على (عليه السلام) فرمودند: اتعظوا لمن كان قبلكم قبل ان يتعظ بكم من بعدكم . (۱۷۵)

«از پيشينيان خود پند بگيريد قبل از آن كه آيندگان از زندگى شما عبرت گيرند.»

_________________________

۱۷۳- امام محمد تقى (عليه السلام )، مؤ سسه در راه حق ، ص ۵۵.

۱۷۴- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۸۵.

۱۷۵- نهج البلاغه ، خطبه ۳۱.

۱۶۵

كمى پيروان حق

على (عليه السلام) فرمودند: لا تستوحشوا فى طريق الهدى لقله اهله . (۱۷۶)

«در راه حق به موجب كم بودن طرفداران آن ، ترس به خود روا مداريد.»

حالات دل

دل كور شود، آن چنان كه ديده .

دل بيمار مى شود، آن چنان كه تن .

دل كدر مى شود، آن چنان كه آيينه .

دل بسته مى شود، آن چنان كه در.

هدف از آفرينش

گفتم : هدف از آفرينش انسان چيست ؟

گفت : خور و خواب و خشم و شهوت .

گفتم : يعنى مى گويى همه انسانها حيوانند؟!

گفت : (الا الذين امنوا و عملوا الصالحات ...)

۱۶۶

مقدمه. ۲

اهميت جوانى.. ۲

در وصف جوانى.. ۲

آيا مى دانيد؟! ۳

جوانان و ولايت... ۴

امام خمينى قدس سره و جوانان. ۴

مقام معظم رهبرى و جوانان. ۵

پندها ۵

عبرت از تاريخ.. ۵

همنشينى با اهل و نااهل.. ۶

مردانگى.. ۶

كار و تلاش... ۶

يار بد. ۶

مكافات عمل.. ۶

دستگيرى.. ۷

چند پند كوتاه ۷

قدر جوانى.. ۷

حسرت... ۷

سه موضع خطير در قيامت... ۸

صبر. ۹

حلم. ۹

بى آزار. ۹

دوست خوب... ۹

خودسازى.. ۱۰

دوست عزيز. ۱۰

چگونه نفس سركش را كنترل نماييم. ۱۰

ستون دين.. ۱۰

هشدار. ۱۱

خودخواهى.. ۱۲

ارزش عمر. ۱۲

جوانان و پاكى.. ۱۳

نگهدارى خود. ۱۳

رازدارى.. ۱۳

نماز كلاغ. ۱۴

نقش نماز. ۱۴

تواضع و تكبر. ۱۵

از پندهاى پيامبر صلى الله عليه و آله. ۱۵

گفتار بى عمل.. ۱۶

عبرت... ۱۶

پرهيز از دوستى سه دسته ! ۱۶

از پندهاى بهلول. ۱۷

يك سؤال. ۱۷

امروز غنيمت است... ۱۷

دوستان واقعى.. ۱۷

سه وظيفه عمومى.. ۱۷

راه بهشت... ۱۸

برنامه هفتگى.. ۱۸

پندهاى كوتاه ۱۸

پندهاى شعرى.. ۱۹

تعادل. ۱۹

دل بستگى به خداوند. ۱۹

در حسرت عمر. ۱۹

نقش تفكر. ۲۰

دوست واقعى.. ۲۱

رحمت حق.. ۲۱

توقع نيكى.. ۲۱

اسير نفس.... ۲۱

بنده نواز. ۲۲

حاضر جوابى ها ۲۲

حاضر جوابى حضرت على (عليه السلام) ۲۲

حاضر جوابى عقيل.. ۲۲

حاضر جوابى مدرس... ۲۳

حاضر جوابى داراب ميرزا ۲۳

حاضر جوابى فقير در برابر توانگر. ۲۴

حاضر جوابى طفل.. ۲۴

حاضر جوابى حسن بن فضل.. ۲۴

حاضر جوابى توسن خان. ۲۵

حاضر جوابى شاگرد. ۲۵

حاضر جوابى كودك... ۲۶

حاضر جوابى مؤ من طاق.. ۲۶

حاضر جوابى سبط بن جوزى.. ۲۶

حاضر جوابى بهلول. ۲۷

آيه الله حكيم و بن باز. ۲۷

لطيفه ها ۲۸

مشورت... ۲۸

سرقت... ۲۹

شريك.... ۲۹

مؤ ذن. ۲۹

حى على الصلوه ۲۹

عادت به نماز. ۲۹

مسجد و پيرمرد. ۳۰

سود سفر. ۳۰

چرا نماز نمى خوانى.. ۳۰

رسيدن به آرزو. ۳۰

نشانه هاى دزد! ۳۱

سجده سقف... ۳۱

مهمان بدخواب... ۳۲

ندايى به پيش نماز. ۳۲

رياكار. ۳۲

دزد باغ. ۳۲

دزدى ميوه ۳۳

المفلس فى امان الله.. ۳۳

بر طفل شش ماهه نماز واجب نيست... ۳۴

نيت حلال و حرام. ۳۴

غسل ميت... ۳۴

نماز بخوان. ۳۵

امانت... ۳۵

علت سحرى خوردن. ۳۵

رؤيت هلال ماه رمضان. ۳۵

كى بايد اول سلام كند. ۳۵

حلال ، حلالش به آسمان رفت... ۳۶

مسابقه تنبلى.. ۳۶

تعارف... ۳۷

بخيل.. ۳۷

نكته هاى مزاح گونه. ۳۷

آشنايى.. ۳۸

درد دل يك پير با تصوير جوانى خود. ۳۹

مضرات پرحرفى.. ۳۹

برو به جهنم. ۳۹

بخيل و مهمانى.. ۴۰

در خانه ديوانگان. ۴۰

تركيب خون. ۴۰

استكان بى سر و ته. ۴۰

داماد و پدر زن. ۴۱

تكليف تو چيست ؟. ۴۱

خيالبافى.. ۴۱

علت سفيد شدن موى سر. ۴۱

امام جماعت... ۴۲

مزد كارگر. ۴۲

علت فرار. ۴۲

محتاط.. ۴۳

به كجا مى رويد. ۴۳

آخرين اخبار ورزشى.. ۴۳

شنا ۴۳

اطلاعيه مهم ورزشى.. ۴۴

لاف زنى.. ۴۴

خرما با هسته. ۴۴

خاطره ها ۴۵

چند خاطره از معلم و شاگرد. ۴۵

تماشاى فوتبال. ۴۷

حواس پرتى.. ۴۷

گزارش ورزشى.. ۴۷

خاطرات سربازى.. ۴۸

سوت دژبان. ۴۸

اسمت چيست ؟. ۴۸

نمره تفنگ.... ۴۸

در مخابرات... ۴۹

بهانه اى براى معافيت... ۴۹

هر دو را قربان. ۴۹

از من دور شو. ۵۰

«اَك - عو - اِ». ۵۰

تصميم قطعى.. ۵۱

سرباز بدخواب... ۵۲

بى خيال سركار. ۵۲

دفتر افسر نگهبان. ۵۲

سر گروهبان. ۵۲

تعريف وطن.. ۵۳

خبردار. ۵۳

سرباز بيات... ۵۴

مردم و ارزشها ۵۴

ياران. ۵۴

اقسام جوانان. ۵۴

اقسام مردم. ۵۵

اقسام ايمان. ۵۵

مردم پس از جنگ.... ۵۶

مردم و رشد. ۵۷

مردم و عيوب ديگران. ۵۷

مردم و نقشها ۵۷

مردم از نظر سازگارى و ناسازگارى.. ۵۸

سنجيده گويى.. ۵۸

مردم و ديگران. ۵۸

مردم و اطعام. ۵۸

مردم و منكرات... ۵۹

مردم و درختان. ۵۹

مردم و كار خير. ۵۹

مردم و گناه ۵۹

مردم و دانش.... ۶۰

مردم و دانايى.. ۶۰

مردم و قرآن. ۶۱

مردم و گذشته. ۶۱

داستانها ۶۲

ارتباط با امام زمان «عج». ۶۲

نامه اعمال. ۶۲

حل مشكل ازدواج.. ۶۳

اهميت قرآن. ۶۳

جوانمردى.. ۶۴

داستان جوانمردى يك غلام. ۶۵

دلقك و امام سجاد (عليه السلام) ۶۶

هم جوان بود و هم جوانمرد. ۶۶

ارزش جوانى.. ۶۸

عيادت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از جوان بيمار. ۶۹

جوان هجده ساله فرمانده لشكر. ۶۹

داستانى در اهميت جوانى.. ۷۰

امشب حجله ، فردا جبهه. ۷۱

دهان مردم را نمى توان بست... ۷۲

ترازوى قهرمانى.. ۷۳

جوان ايرانى در جنگ احد. ۷۳

جوان ۲۱ ساله كه استاندار مكه شد. ۷۴

جوان مؤ من در بازار آهنگران. ۷۶

اهميت احترام مادر. ۷۷

جوان فقير. ۷۷

جوان و نفرين والدين.. ۷۸

شكنجه جوان به جرم مسلمان بودن. ۷۹

جوانى كه از شنيدن آيه عذاب جان داد. ۸۰

جوان تائب... ۸۱

جوانى كه قلبش منور بود. ۸۳

شن و طبقه. ۸۴

نيكى به مادر. ۸۷

همنشينى با بدان. ۸۷

گزيده ها ۸۸

برگزيده هاى خداوند. ۸۸

معناى دوست از نظر درسى.. ۸۹

اقسام سعادت... ۸۹

جمله هاى برگزيده (۸۱) ۸۹

دوستى چيست ؟. ۹۵

علمايى كه در سن نوجوانى به اجتهاد رسيده اند. ۹۶

خوشبختى از ديدگاه معصومين (عليهم السلام) ۹۶

حاجت نزد خدا ۹۷

مرد حريص.... ۹۷

نمونه هايى از شوخيهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم. ۹۷

حمد و استغفار. ۹۸

افتادگى.. ۹۹

ارزش انسان. ۹۹

عيب جويى.. ۱۰۰

ارتباط با خدا ۱۰۰

مناعت طبع. ۱۰۰

هديه به غيبت كننده ۱۰۱

بالا نشينى.. ۱۰۱

سوال هايى از على (عليه السلام) ۱۰۱

دوست باوفا ۱۰۲

نسيه. ۱۰۲

اهميت نماز. ۱۰۳

در خزانه انوشيروان. ۱۰۳

علت خنده ۱۰۴

حال دنيا ۱۰۴

رمز پيروزى و موفقيت جوانان. ۱۰۴

نشانه ها ۱۰۵

نشانه عقل.. ۱۰۵

نشانه عاقل.. ۱۰۵

نشانه هاى مؤ منان. ۱۰۵

نشانه هاى پارسايان. ۱۰۶

نشانه هاى اهل ايمان. ۱۰۶

نشانه هاى معاد. ۱۰۶

نشانه قبولى نماز. ۱۰۷

نشانه ايمان. ۱۰۸

نشانه هاى ستمكار. ۱۰۸

نشانه هاى انسان مخلص.... ۱۰۸

نشانه عالم. ۱۰۸

نشانه هاى خودباختگى.. ۱۰۹

نشانه دوستى خداوند. ۱۰۹

نشانه هاى دينداران. ۱۰۹

نشانه غيرت... ۱۰۹

نشانه هاى مؤ من.. ۱۱۰

نشانه هاى منافق.. ۱۱۰

نشانه تيره روزى.. ۱۱۰

نشانه هاى شيعه. ۱۱۰

نشانه هاى تائب... ۱۱۱

نشانه هاى شاكر. ۱۱۱

نشانه هاى اسرافكار. ۱۱۱

نشانه هاى رياكار. ۱۱۲

نشانه هاى دوست واقعى.. ۱۱۲

نشانه هاى غافل.. ۱۱۲

خواندنيها ۱۱۲

ماشه سيگار. ۱۱۲

نامه بى نقطه. ۱۱۳

استعداد. ۱۱۳

فقير و غنى.. ۱۱۴

فرق ها ۱۱۴

مناطق و محل اسكان انبياء. ۱۱۶

حضرت يوسف (عليه السلام) ۱۱۷

تكيه كلام. ۱۱۷

شمارش معكوس... ۱۱۸

جلسه غيبت... ۱۲۰

گفته ها ۱۲۰

پيرى چيست ؟. ۱۲۰

مهمترين خواسته ها ۱۲۰

ملاقات هارون با جوان ديوانه نما ۱۲۱

عمر واقعى.. ۱۲۲

سرانجام ها ۱۲۲

جمله هاى حكيمانه. ۱۲۲

انواع گدايى.. ۱۲۳

پند كوتاه ۱۲۴

سه پند. ۱۲۴

وصيت بوذرجمهر. ۱۲۴

راه شناخت... ۱۲۴

وصايا ۱۲۴

همسايگان بى آزار. ۱۲۵

بزرگترين.. ۱۲۵

آه از زبان مردم. ۱۲۶

هنر آدميت... ۱۲۶

زشتى ها ۱۲۶

ايراد از كيست ؟. ۱۲۶

آيه منتخب بخيل.. ۱۲۷

گفتار حكما كنار جنازه اسكندر. ۱۲۷

علم خداوند. ۱۲۹

آخرين سخن پيامبر. ۱۳۰

ضرب المثل ها ۱۳۰

ضرب المثل هاى ورزشى.. ۱۳۲

نكته ها ۱۳۳

گذشت... ۱۳۴

فريب دوستان. ۱۳۵

لحظه ها ۱۳۵

خواب غفلت... ۱۳۵

اندازه طعام. ۱۳۵

ناجوانمردى.. ۱۳۶

علامتهاى پيرى.. ۱۳۶

علامتهاى پيرى.. ۱۳۶

نيمى از كتاب ها ۱۳۶

اولين هاى نماز. ۱۳۷

اجل.. ۱۳۸

جواب منطقى.. ۱۳۸

منت... ۱۳۸

خوب بد نما و بد خوش نما ۱۳۹

مصيبت و معصيت... ۱۳۹

مثل عمر. ۱۳۹

مثل عمر. ۱۴۰

خدا را كجا ديدى.. ۱۴۰

آثار شوخى زياد. ۱۴۰

اعتماد مكن.. ۱۴۰

مثل دوستى با مردم دانا و نادان. ۱۴۱

ترك نماز و گرفتارى دوزخ.. ۱۴۱

ترك نماز و آلودگى.. ۱۴۱

فراگيرى احكام. ۱۴۲

مقايسه ها ۱۴۲

تشابه دنيا به فوتبال. ۱۴۲

مقايسه بين تهاجم نظامى و فرهنگى.. ۱۴۵

تشابه اعتياد به مواد مخدر با گناه ۱۴۶

لذت هاى مادى و معنوى.. ۱۴۹

كدام درست است... ۱۴۹

شعرها ۱۵۰

جوان و هوشيارى.. ۱۵۰

درد دل. ۱۵۱

قدر جوانى.. ۱۵۱

قدر عمر. ۱۵۱

اهميت جوانى.. ۱۵۲

همت جوان. ۱۵۲

جوان و كمال. ۱۵۲

مرغ زيباى جوانى.. ۱۵۳

جوانى و عفت... ۱۵۳

در حسرت جوانى.. ۱۵۳

جوانمردى.. ۱۵۴

كودكى - جوانى - پيرى.. ۱۵۴

نصيحت برادرانه. ۱۵۵

هرگز نكن تعارف ! ۱۵۶

استفاده از فرصت ها ۱۵۷

در حسرت جوانى.. ۱۵۷

اسباب فتنه. ۱۵۷

وفا و ايثار. ۱۵۸

ابزار رشد و كمال. ۱۵۸

آدمى چيست ؟. ۱۵۸

خدا كند. ۱۵۹

فضيلت علم. ۱۵۹

دوستى با نااهلان. ۱۵۹

بدشانسى.. ۱۶۰

مشكل گشا است... ۱۶۰

آداب مسلمانى.. ۱۶۰

گيرنده ۱۶۱

قرض.... ۱۶۱

سفارش هاى معصومين عليهم السلام. ۱۶۱

سفارش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره جوانان. ۱۶۱

جوان و بندگى.. ۱۶۱

رازدارى.. ۱۶۲

پيام فرشته الهى به جوانان. ۱۶۲

سفارش اكيد نسبت به ازدواج جوانان. ۱۶۲

بهترين جوان از ديدگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم. ۱۶۲

اهميت عمر. ۱۶۳

پرهيزكارى جوان. ۱۶۳

نيكى به پدر و مادر. ۱۶۳

همنشينى با گناهكاران. ۱۶۴

جوان و ادب آموزى.. ۱۶۴

نمى توان زبان مردم را بست... ۱۶۴

نصيحتى كوتاه ۱۶۵

كارگشايى.. ۱۶۵

عبرت... ۱۶۵

كمى پيروان حق.. ۱۶۶

حالات دل. ۱۶۶

هدف از آفرينش.... ۱۶۶

۱۶۷