• شروع
  • قبلی
  • 71 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16406 / دانلود: 2265
اندازه اندازه اندازه
ريشه هاى گريز از دين در قرآن

ريشه هاى گريز از دين در قرآن

نویسنده:
فارسی

تنها كسى كه زمينه ايمان و تسليم در او باشد دعوت تو را لبيك مى گويد.

۳. و ما يستوى الاعمى و البصير و لا الظلمات و لا النور و لا الظل و لا الحرور و ما يستوى الاحياء و لا الاموات ان الله يسمع من يشاء و ما انت بمسمع من فى القبور.(۱۱۴) «هرگز كور و بينا برابر نيستند چنانكه تاريكى با نور و سايه با حرارت برابر نيستند و نيز مردگان با زندگان برابر نيستند. خدا هر كه را بخواهد شنواى حق قرار مى دهد و تو هرگز نتوانى آدمهاى خفته در قبر را شنوا سازى.»

اين آيات هم مشابه آياتى است كه پيش تر ذكر كرديم . در اين چند آيه ، مؤ من و پذيرنده دين خدا به بينا، نور، حرارت و زنده تشبيه شده در حالى كه كافر و انسان حق گريز به كور، تاريكيها، سايه و مرده تشبيه شده است . منكر دين دلش مرده و كور است و اين كورى و مرده دلى سبب دورى از حق شده است .

۴. و ما علمناه الشعر و ما ينبغى له ان هو الا ذكر و قرآن مبين لينذر من كان حيا و يحق القول على الكافرين .(۱۱۵) «ما به او شعر نياموختيم و شعر شايسته او نيست . آنچه بر او نازل كرديم ذكر و قرآنى آشكار است تا كسى را كه زنده است بيم دهد و عذاب بر كافران حتم گردد.»

با اينكه قرآن بيان واقعيت به بهترين وجه است اما كافر حيات ندارد تا قرآن در او اثر كند. قرآن انسانهاى زنده دل را انذار مى كند و حجت را بر مرده دلان تمام مى كند.

_________________________

۱۱۴- فاطر / ۱۹ ۲۲.

۱۱۵- يس / ۶۹ ۷۰.

۶۱

۵. افمن يعلم انما انزل اليك من ربك الحق كمن هو اعمى انما يتذكر اولوا الالباب .(۱۱۶) «آيا آن كس كه مى داند آنچه از جانب خدا بر تو نازل گشته حق است مانند فرد نابينا است ؟»

طبق آيه كريمه ، انسانى كه حقانيت دين و دستورات آن را نمى فهمد كور است و نيز كسى كه ميان كوردل و حق شناس فرق نمى بيند بى خرد است و خردمند تنها كسى است كه افراد حق شناس را از كوردلان تشخيص ‍ مى دهد و مى يابد كه انسان گريزدين ، درك باطنى ندارد.

۶. من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخرة اعمى و اضل سبيلا.(۱۱۷) «كسى كه در اين دنيا كور باشد، در آخرت كورتر و گمراه تر است .»

مقصود از كورى ، كوردلى است يعنى كسانى كه در دنيا كوردلى ، آنها را از حق باز داشته در آخرت هم دستشان از مغفرت و رحمت حق كوتاه است و راه نجاتى ندارند.

۷. افلم يسيروا فى الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او ذان يسمعون بها فانها لا تعمى الابصار و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور.(۱۱۸) «آيا در زمين سفر نكرده اند تا (با مشاهده آباديهاى ويران ، و انسانهاى هلاك شده) دلهاى انديشمند يا گوشهاى شنوا پيدا كنند. به راستى دلهاى درون سينه ها كورند نه چشمها.»

_________________________

۱۱۶- رعد/ ۱۹.

۱۱۷- اسراء/ ۷۲.

۱۱۸- حج / ۷۲.

۶۲

آيه كريمه ، ضمن اينكه سبب عبرت نگرفتن از احوال پيشينيان را كوردلى مى داند، تفسيرى براى آيات گذشته است . آيه فوق ، تصريح دارد كه مقصود از كورى ، كوردلى است .

۸. هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ....(۱۱۹) «خدا همان كس است كه بر تو آن كتاب را فرستاد كه قسمتى از آن كتاب را آيات محكم تشكيل مى دهد كه آن آيات ، مادر كتابند و قسمتى ، آيات متشابه است . كسانى كه در دلهايشان انحراف است از آيات متشابه پيروى مى كنند.»

در تفسير محكم و متشابه چند نظر وجود دارد؛ نظر صحيح اين است كه آيات محكم ، آياتى هستند كه معناى آن را بدون مراجعه به آيات ديگر مى فهميم و براى فهم آيات متشابه به آنها رجوع مى كنيم و آيات متشابه آياتى هستند كه براى فهم مقصود، آيات ديگر نقش دارند مثل آيه الرحمن على العرش استوى كه با توجه به آيه ليس كمثله شى ء مى فهميم كه مقصود از عرش و استوى جسم نيست .

كسانى كه مستقيما به سراغ متشابه مى روند دلهايشان منحرف است و اين انحراف سبب كج روى آنان است .

۹. در تعدادى از آيات قرآن كريم از انسانهاى سست ايمان و منافق به فى قلوبهم مرض ياد شده است . كارهاى ناروائى به افراد بيماردل نسبت مى دهد كه مى فهماند، بيماردلى آنان موجب اين قبيل كارها است .

_________________________

۱۱۹- آل عمران / ۷.

۶۳

آيات ذيل از اين قبيل است :

 فتردى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة....(۱۲۰) «بيماردلانى را مى بينى كه با سرعت به ميان يهود و نصارا مى روند. مى گويند: مى ترسيم آسيبى به ما رسد....»

خداى تعالى مسلمانان را از دوستى و انس و الفت با يهود و نصارى و فرمانبرى از آنان نهى مى كند، زيرا معاشرت و رابطه صميمى با آنان ، موجب مى شود كه مسلمانان از خلق و خوى اين طائفه اثر بپذيرند و از سعادت دور شوند. عده اى كه قرآن كريم آنان را بيماردل معرفى مى كند، بى توجه به دستور خدا، با آنان رابطه محبت آميز برقرار مى كردند، و نزد پيامبر عذر مى آوردند كه دوستى ما به جهت رفع خطر است . سبب اين رفتار ناروا، بيماردلى اين جمعيت بود.

و اذ يقول المنافقون والذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا...(۱۲۱) «و در اين هنگام منافقان و بيماردلان مى گفتند خدا و رسولش ما را جز فريب وعده نداده اند.»

مقصود از بيماردلان يا همان منافقانند يا سست ايمانها، در هر صورت آيه شريفه مى فهماند كه بيماردلى آنان را به اين سخن كفرآميز وامى داشت .

آيات ۲۰ از سوره محمد، ۳۱ از سوره مدثر ۱۰ از سوره بقره از اين قبيل است .

_________________________

۱۲۰- مائده / ۵۲.

۱۲۱- احزاب / ۱۲.

۶۴

۱۰. و اذا قالوا الهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب اليم .(۱۲۲) «يادكن وقتى را كه گفتند خدايا اگر اين قرآن (يا ولايت على عليه السلام) حق است و از جانب تو است ، از آسمان بر ما سنگ ببار يا عذابى دردناك براى ما بياور.»

بيماردلى در اين جمعيت به اندازه اى شديد بود كه حاضر شدند كه به عذاب گرفتار شوند ولى حق را نپذيرند. پيام دين خدا جز عبوديت ، صداقت ، ايثار، عفت و حيا، شرافت و كرامت براى انسان نيست با اين حال آنها عذاب را بر آن ترجيح مى دادند.

كبر

كبر از شاخه هاى مهم بيماردلى است . كبر مرضى است كه آثار سوء آن دامن فرد و اجتماع را مى گيرد. متكبر، خود را منزوى و تنها مى كند و جامعه را به اسارت و بردگى وامى دارد. درباره پيامدهاى كبر، روايات ، فراوان است و پرداختن به آن در اينجا مناسب نيست . آنچه در اينجا بيانش لازم است ، اين است كه اثبات كنيم كه كبر از سرچشمه هاى انكار دعوت پيامبران خدا است .

قرآن كريم در بيان اين حقيقت ، از اولين كافر يعنى ابليس ، شروع مى كند: سبب اينكه ابليس دعوت خدا را نپذيرفت اين بود كه خود را برتر از آدم مى دانست . جنس او از آتش و جنس آدم از خاك بود و به نظر او آتش بهتر از خاك است .

_________________________

۱۲۲- انفال / ۳۲.

۶۵

سرگذشت سركشى و استكبار ابليس در چند جاى قرآن تكرار شده كه ما به ذكر يك مورد اكتفا مى كنيم : اذ قال ربك للملائكة انى خالق بشرا من طين فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين فسجد الملائكة كلهم اجمعون الا ابليس استكبر و كان من الكافرين قال يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقت بيدى استكبرت ام كنت من العالين قال انا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين قال فاخرج منها فانك رجيم .(۱۲۳) «يادكن وقتى را كه خدايت به فرشتگان گفت مى خواهم انسانى از گل بيافرينم . وقتى كه آن را درست كردم و از روحم در او دميدم در مقابلش ‍ سجده كنيد. همه فرشتگان ، جز ابليس به سجده افتادند. ابليس تكبر كرد و در زمره كافران گشت . خدا فرمود: چرا در مقابل آنچه با دستهايم آفريدم سجده نكردى . خود را بزرگ دانستى يا بزرگ بودى . ابليس گفت من از او برترم مرا از آتش و او را از گل آفريدى . خدا فرمود از رحمتم بيرون شو كه تو رانده شده اى .»

ابليس ، بعد از گمراهى ، موفق شد جمع كثيرى از انسانها را به وسيله اين خصلت به جهنم ببرد.

نوح پيامبر دعوتش را شروع كرد ولى مردم استكبار كردند يعنى خود را برتر از پيامبر خدا و آئين خود را برتر از آئين او پنداشتند. نوح از دعوت شبانه روزى خود خسته شد و عرض كرد: رب انى دعوت قومى ليلا و نهارا فلم يزدهم دعائى الا فرارا و انى كلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فى اذانهم و استغشوا ثيابهم و اصروا و استكبروا استكبارا.(۱۲۴)

_________________________

۱۲۳- ص / ۷۱ ۷۷.

۱۲۴- نوح / ۵ ۷.

۶۶

«پروردگارا! قوم خود را شبانه روز فرا خواندم ولى دعوت من جز بر فرار آنها نيفزود و هرگاه آنها را مى خوانم تا گناهشان را به پوشى انگشتان خود را در گوشها نهاده و لباسشان را بر خود پيچيده و بر استكبار خود پافشارى مى كنند.»

فرعونيان حقانيت موسى را دريافتند ولى خود را برتر يافتند و به گردن كشى پرداختند قرآن درباره آنها مى فرمايد: و استكبر هو و جنوده فى الارض بغير الحق و ظنوا انهم الينا لايرجعون .(۱۲۵) «او با لشكرش در زمين بدون استحقاق استكبار كردند و گمان كردند كه به سوى ما باز نمى گردند.»

نيز قرآن درباره اين جمعيت مى فرمايد:

 فلما جاءتهم اياتنا مبصرة قالوا هذا سحر مبين و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا فانظر كيف كان عاقبة المفسدين .(۱۲۶) «وقتى آيات ما براى آنها آمد و آن را مشاهده كردند گفتند اين سحرى آشكار است و در حاليكه به آن يقين داشتند از روى ستمگرى و برترى طلبى آن را انكار كردند، بنگر سرانجام فسادكنندگان چگونه است .»

با اينكه معارف دين و برنامه آن ، شفابخش ، بهجت زا و آرامش آور است اما افراد فراوانى از آن زيان ديده اند. قرآن براى چنين افرادى ، زيانبخش ، رنج آور و نفرت آور است . راز اين مطلب به خباثت روحى آنان مربوط است . آنها خود و آئين خود را محور مى دانند و استكبار مى ورزند و براى هميشه خود را از سعادت محروم مى كنند.

_________________________

۱۲۵- قصص / ۳۹.

۱۲۶- نمل / ۱۳ ۱۴.

۶۷

آيات قرآن در اين باره فراوان است كه ما برخى را يادآور مى شويم :

درباره يهود مى فرمايد: و ليزيدن كثيرا منهم ما انزل اليك من ربك طغيانا و كفرا....(۱۲۷) «البته آنچه به سوى تو نازل گشت ، بر سركشى و كفر بسيارى از آنان مى افزايد.»

درباره كسانى كه توان شنيدن آيات حق را ندارند مى فرمايد: و اذا تتلى عليهم آياتنا بينات تعرف فى وجوه الذين كفروا المنكر يكادون يسطون بالذين يتلون عليهم اياتنا....(۱۲۸) «هرگاه آيات روشن ما بر آنها تلاوت مى شود، در چهره هاى كافران به گونه اى حالت انكار بينى كه نزديك است از فرط خشم ، بر تلاوت كنندگان حمله ور شوند.»

و درباره قريش كه قبل از بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، يهود را سرزنش مى كردند، مى فرمايد: و اقسموا بالله جهد ايمانهم لئن جاءهم نذير ليكونن اهدى من احدى الامم فلما جاءهم نذير مازادهم الا نفورا استكبارا فى الارض و مكر السى ء....(۱۲۹) «با تاكيد زياد قسم ياد مى كردند كه اگر پيامبرى به سويشان بيايد بيشتر از امت هاى ديگر به راه هدايت روند. آنگاه كه پيامبر به سويشان آمد جز بر دورى آنان نيفزود و اين بخاطر استكبار و حيله نادرست آنان بود....»

و سرانجام درباره تمام كسانى كه در برابر حق گردن افروزى مى كنند و با آيات خدا به جدال و مخاصمه برمى خيزند مى فرمايد:

_________________________

۱۲۷- مائده / ۶۴.

۱۲۸- حج / ۷۲.

۱۲۹- فاطر/ ۴۲ ۴۳.

۶۸

ان الذين يجادلون فى ايات الله بغير سلطان اتاهم ان فى صدورهم الا كبر ما هم ببالغيه فاستعذ بالله انه هو السميع البصير.(۱۳۰) «كسانى كه در آيات خدا به جدال و مخاصمه مى پردازند بى آنكه حجتى داشته باشند در سينه هايشان جز كبر نيست . آنها به مقصود خود نمى رسند، پس به خدا پناه بر كه او شنوا و بيناست .»

در حديث آمده است : ابوجهل يك وقت از اطرافيان خود پرسيد آيا محمد در ميان شما نيز صورت به خاك مى گذارد گفتند آرى ، گفت : سوگند به آنچه ما به آن سوگند ياد مى كنيم اگر او را در چنين حالى ببينم با پاى خود، گردن او را له مى كنم . به او گفتند ببين پيغمبر در آنجا مشغول نماز است . ابوجهل حركت كرد تا گردن پيامبر را زير پاى خود بفشارد ولى هنگامى كه نزديك شد، برگشت و گوئى با دستش چيزى را از خود دور مى كند، به او گفتند اين چه وضعى است در تو مى بينيم ، جواب داد: ميان خود و محمد خندقى از آتش ديدم و منظره وحشتناك و بال و پرهائى را مشاهده كردم .(۱۳۱) چنانكه ملاحظه شد ابوجهل با مشاهده چنين صحنه اى به حقانيت و نبوت پيامبر پى برد ولى كبر و نخوت ، عناد و لجاجت مانع ايمان او شد.

در بين صفات نفسانى ، چيزى بدتر از كبر وجود ندارد. كبر تمام درهاى معنويت را به روى انسان مى بندد؛ چشمه هاى علم ، حكمت و معرفت از قلب انبيا و اولياء خدا مى جوشد و هركس به اندازه ظرفيت خود از آن بهره مى گيرد جز انسانى كه داراى كبر است .

_________________________

۱۳۰- غافر/ ۵۶.

۱۳۱- تفسير صافى ج ۵۲ ص ۳۴۹.

۶۹

روى اين حساب كبر گاهى ولو اندكش انسان را به جهنم مى برد چنانكه امام صادق عليه السلام از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود:

 لن يدخل الجنة عبد فى قلبه مثقال حبة من خردل من كبر و لا يدخل النار عبد فى قلبه مثفال حبه من ايمان قلت جعلت فداك ان الرجل ليلبس ‍ الثوب او يركب فيكاد يعرف منه كبر قال ليس بذاك انما الكبر انكار الحق و الايمان الاقرار بالحق .(۱۳۲) «كسى كه ذره اى كبر در دلش باشد وارد بهشت نخواهد شد و كسى كه ذره اى ايمان در دلش باشد وارد جهنم نمى شود. راوى گويد به امام عرض كردم چه بسا انسان لباسى مى پوشد يا بر مركبى سوار مى شود و در اين حال در او كبر مشاهده مى شود. امام فرمود مقصود اين نيست . كبر انكار حق است و ايمان اعتراف به حق .»

كبر سبب انكار حق است و آن چنان در انكار حق ريشه دارد كه پيامبر آنها را يكى دانسته است .

۷۰

مقدمه. ۲

راه روشن.. ۲

انديشه در آفاق.. ۳

انديشه در راهنما ۶

نگاهى به قرآن. ۹

سرشت دينى.. ۱۳

معناى سرشت دينى.. ۲۰

بازگشت به بحث... ۲۱

بهانه جويى.. ۲۵

۱- بى خردى.. ۳۰

سنت گرايى.. ۳۲

شخصيت گرايى.. ۳۵

۲- دنيادوستى.. ۳۶

هواى نفس.... ۴۶

حسادت... ۵۰

۳- بى نيازپندارى.. ۵۳

۴- بيماردلى.. ۵۹

كبر. ۶۵

۷۱