یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)

یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)0%

یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه: پیامبر اکرم

یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)

نویسنده: حمید رضا کفاش
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 3704
دانلود: 2813

توضیحات:

یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 125 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3704 / دانلود: 2813
اندازه اندازه اندازه
یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)

یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)

نویسنده:
فارسی

۴۹ - خوردن غذا

عمر بن ابى سلمة، فرزند ام سلمة همسر نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ گفت: روزى با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ غذا مى خوردم و من از اطراف ظرف غذا بر مى داشتم، رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به من فرمودند: از آنچه در پيش دست توست، بخور.(۵۰)

۵۰ - دارالنصرة

عبدالله جزعان كه پيرمرد فقيرى بود، خانه اى مى ساخت، حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در آن هنگام هفت ساله بود. بچه ها را گرد آورد و به عبدالله كمك كرد تا خانه او ساخته شود. حتى خانه او را در دارالنصرة نام نهاد و افرادى را براى كمك به مظلومان تعيين كرد.(۵۱)

۵۱ - در كنار مادر

مردى خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آمد و گفت:

من مردى بانشاط و جوان هستم و جهاد در راه خدا را دوست دارم، اما مادرى دارم كه اين كار را خوش ندارد

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمودند:

برگرد و در كنار مادرت باش. سوگند به خدائى كه به حق مرا به پيامبرى برگزيده است، انس يك شب او با تو از جهاد يكساله تو در راه خدا بهتر است.(۵۲)

۵۲ - دستبوسى

مردى خواست تا بر دست رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بوسه زند، پيامبر دست خود را كشيد و فرمود: اين كارى است كه عجم ها با پادشاهان خود مى كنند و من شاه نيستم، من مردى از خودتان هستم.(۵۳)

۵۳ - دعا براى ميزبان

جابر بن عبدالله گفت: ابوالهيثم غذايى پخت و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و يارانش را به خوردن آن دعوت كرد و چون اصحاب از خوردن غذا فارغ گشتند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به يارانش فرمود: به برادر ميزبانتان ثواب برسانيد. عرض كردند: ثواب رسانيدن به او چگونه است؟ فرمودند: هنگامى كه كسانى به خانه مردى داخل شدند و غذايش را خورده و نوشيدنى هايش نوشيده شد و براى او دعاى خير كردند. همين كار موجب ثواب رسانيدن به او خواهد شد.(۵۴)

۵۴ - دفاع از آبروى مؤمن

ابوالدرداء گويد: مردى در محضر رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آبروى كسى را دستخوش بدگويى قرار داد، ديگرى در مقام دفاع برآمد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمودند: هر كس از آبروى برادر دينى خود دفاع كند، حجاب و پرده اى از آتش براى او خواهد بود.(۵۵)

۵۵ - دنياطلبى

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود:

در روز قيامت گروهى را براى محاسبه مى آورند كه اعمال نيك آنان مانند كوه هاى تهامه بر روى هم انباشته است! اما فرمان مى رسد كه به آتش برده شوند! صحابه گفتند: يا رسول الله! آيا اينان نماز مى خواندند؟ فرمود: بلى، نماز مى خواندند و روزه مى گرفتند و قسمتى از شب را در عبادت به سر مى بردند! اما همين كه چيزى از دنيا به آنها عرضه مى شد، پرش و جهش ‍ مى كردند تا خود را به آن برسانند.(۵۶)

۵۶ - دورى از مجادله

روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بر اصحاب خود در آمد و ديد كه: آنان با يكديگر مجادله و مخاصمه مى كنند. نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ سخت خشمگين شد كه از شدت غضب چهره مباركش چنان سرخ گشت، تو گويى دانه هاى انار بر رخسار مبارك شكسته شده است، و فرمود: آيا براى همين كارها خلق و به خاطر اين مسائل مأمور شده ايد كه بعضى از كتاب خدا را با بعضى ديگر بياميزيد؟ بنگريد به چه مأموريد، به آن عمل كنيد و از چه چيزهايى نهى شده ايد، از ارتكاب آنها اجتناب ورزيد.(۵۷)

۵۷ - دوستى اهلبيت

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمودند:

هر كس دوست داشته باشد كه چون من زندگى كند و چون من بميرد و در باغ بهشتى كه پروردگارم پرورده، جاى گيرد، بايد بعد از من على را و دوست او را دوست بدارد و به پيشوايان بعد از من اقتدا كند كه آنان عترت من هستند و از طينتم آفريده شده اند و از درك و دانش برخوردار گرديده اند، و واى بر آن گروه از امت من كه برترى آنان را انكار كنند و پيوندشان را با من قطع نمايند، كه خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد كرد.(۵۸)

۵۸ - ديدار مؤمن

از انس بن مالك نقل شده كه گفت: رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ چنان بود كه هرگاه يكى از برادران مؤمن خود را به مدت سه روز نمى ديد. از حال او جويا مى شد. چنانچه به مسافرت رفته بود. در حقش دعا مى فرمود. اگر در وطن حضور داست، به ديدارش مى رفت. و هرگاه، خبر بيماريش را مى شنيد، از وى عيادت مى كرد.(۵۹)

۵۹ - ديوانه واقعى

امير المؤمنينعليه‌السلام فرمود: با پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بر جمعى گذشتيم، نبى حق فرمود: براى چه گرد هم جمع شديد؟ عرض كردند: يا رسول الله، اين مرد ديوانه است كه غش مى كند و ما بر گرد او جمع شديم. پيامبر فرمود: اين ديوانه نيست، بلكه بيمار است.

سپس فرمود: دوست داريد ديوانه حقيقى را بشناسيد؟ عرض كردند: بلى يا رسول الله، پيامبر اسلام فرمود: ديوانه آن كس است كه از روى تكبر و غرور راه مى رود، و با گوشه چشمش نگاه مى كند، و شانه هاى خود را از سر بزرگى مى جنباند، و با آنكه گناه خدا را مى ورزد، آرزوى بهشت از خدا دارد.

مردم از شرش آسوده نيستند، و به خيرش اميدى نيست. ديوانه اين است، ولى اين مرد بيمار و گرفتار است.(۶۰)

۶۰ - ذكر و دعا

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بلند كردن صدا را به ذكر و دعا، كه غالبا شيوه مردم متظاهر و رياكار است، خوش نمى داشت. در يكى از سفرها، يارانش هرگاه كه مشرف به دره مى شدند، صدا با تكبير و تهليل بلند مى كردند، فرمود: آرام بگيريد، كسى كه او را مى خوانيد نه گوشش كر است و نه جاى دورى رفته است. او همه جا با شماست و شنوا و نزديك است.(۶۱)

۶۱ - راه رفتن

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ وقتى سواره مى رفتند، اجازه نمى دادند كسى پياده همراه او برود. هنگام راه رفتن متواضع، محكم، باوقار و سريع مى رفتند، و خود را عاجز و سست و كسل نمايان نمى ساختند.(۶۲)

۶۲ - رأفت با حيوانات

عبدالرحمان بن عبدالله، اظهار مى دارد: در حال مسافرت، در خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بوديم. چشم به حمره اى (پرنده اى همانند گنجشك) افتاد كه دو جوجه با خود داشت. ما جوجه هايش را برداشتيم. حمره آمده، در اطراف ما بال و پر مى زد. هنگامى كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مطلع گرديد فرمود: چه كسى نسبت به فرزند اين پرنده، مرتكب خلاف شده، فرزندش را به وى برگردانيد.(۶۳)

۶۳ - رعايت حال مردم

از معازبن جبل روايت شده است كه گفت: رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مرا به يمن فرستاد. و به من فرمود: اى معاذ! هرگاه فصل زمستان فرا رسد، نماز صبح را در آغاز طلوع صبح بجا آور، و قرائت را به اندازه طاقت و حوصله مردم، طول بده و آنان را خسته مكن. و در موسم تابستان، نماز صبح را در روشنايى فجر، اقامه كن. چه اينكه شب، كوتاه است. و مردم نياز به استراحت دارند. آنان را واگذار تا نياز خود را برطرف نمايند.(۶۴)

۶۴ - رعايت حقوق ديگران

ابو ايوب انصارى، ميزبان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در مدينه مى گويد: شبى براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ غذايى همراه پياز و سير آماده كرديم و به حضور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ برديم. آن حضرت از غذا نخورد، و آن را رد كرد. ما جاى انگشتان آن حضرت را در آن غذا نديديم. من بى تابانه به حضور آن حضرت رفتم و عرض كردم: پدر و مادرم به فدايت! چرا از غذا نخوردى، و جاى دست شما در آن غذا نبود، تا با خوردن آن قسمت، طلب بركت كنيم؟

در پاسخ فرمود: آرى، غذاى امروز سير داشت و چون من در اجتماع شركت مى كنم و مردم از نزديك با من تماس مى گيرند و با من سخن مى گويند، از خوردن غذا، معذورم.

ما آن غذا را خورديم، و از آن پس چنان غذايى براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آماده نكرديم.(۶۵)

۶۵ - رفتار با مردم

در حالى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ميدان جنگ بود، عربى به محضر او رسيد و ركاب شترش را گرفت و گفت: يا رسول الله، عملى را به من بياموز كه سبب رفتنم به بهشت گردد.

حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار كن كه دوست دارى با تو آن گونه رفتار كنند، و از رفتار با آنها كه خوشايند تو نيست، بپرهيز.(۶۶)

۶۶ - رفع مشكلات

حذيفه گويد: شيوه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ چنان بود كه چون مشكلى براى او پيش مى آمد، به نماز پناه مى برد و از آن استعانت مى جست.(۶۷)

۶۷ - روزه

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ علاوه بر ماه رمضان و قسمت مهمى از شعبان، در ساير ايام سال، يك روز در ميان روزه دار بود.(۶۸) دهه آخر ماه رمضان را در مسجد به عبادت معتكف مى شد(۶۹) ، ولى نسبت به ديگران تسهيل مى نمود و مى فرمود: كافى است در هر ماه سه روز روزه بگيريد، هميشه به اندازه وسع خودتان به عبادت بپردازيد. عمل مداوم نزد خدا، محبوبتر از عمل بسيار و خسته كننده است.(۷۰)

۶۸ - ريا

شداد بن اوس گفت: بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ وارد شدم و چهره مباركش را بدان گونه افسرده ديدم كه مرا ناراحت ساخت. عرض كردم: چه پيش آمده است؟ فرمودند: بر امتم از شرك مى ترسم. عرض كردم: آيا پس از شما مشرك مى شوند؟ فرمودند: آنان خورشيد و ماه و بت و سنگ نمى پرستند، ولى ريا مى كنند و ريا خود شرك است.(۷۱) و سپس آيه ۱۱۰ سوره كهف را تلاوت فرمودند:( كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا )

هر كس اميد ديدار پروردگار خود دارد، بايد كار شايسته كند و در پرستش ‍ پروردگار خويش، كسى از شريك نگيرد.

۶۹ - ريزش گناهان

سلمان مى گويد: در محضر حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در سايه درختى به سر مى برديم. آن حضرت شاخه اى از آن درخت را گرفت و آن را تكان داد، برگهاى آن ريخته شد. حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به حاضران فرمودند: آيا از من نمى پرسيد اين چه كارى بود كه كردم؟

گفتم: اى رسول خدا، علت اين كار را به ما خبر بده، فرمودند: «ان العبد المسلم اذا قام الى الصلاة تحتاتت عنه خطاياه كما تحتاتت ورق هذه الشجرة ». يعنى همانا بنده مسلمان هرگاه به نماز ايستاد، گناهان او مى ريزد، همان گونه كه برگهاى اين درخت مى ريزد.(۷۲)

۷۰ - ساده زيستى

عده اى از همسران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ گفتند: ما وضعمان خيلى ساده است. ما هم زر و زيور مى خواهيم، از غنايم به ما هم بدهيد. حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمودند:

زندگى من، زندگى ساده است. من حاضرم شما را طلاق بدهم و طبق دستور قرآن كه زن مطلقه را بايد مجهز كرد، حاضرم چيزى هم به شما بدهم. اگر به زندگى ساده من مى سازيد، بسازيد، و اگر مى خواهيد رهايتان كنم، زهايتان بكنم.

البته همه شان گفتند: خير، ما به زندگى ساده مى سازيم.(۷۳)

۷۱ - سر آغاز دانش

مردى به نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! شگفتى ها و مسائل غريب علم را به من بياموز، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: از آغاز دانش چه آموخته اى، كه از انتهايش سؤال مى كنى؟ عرض كرد: يا رسول الله! آغاز دانش چيست؟ فرمود: خداى را به حق شناختن. اعرابى گفت: حق معرفت خداوند چيست؟ فرمود: خداى بدون مثل و مانند و ضد و شريك را بشناسى، و نيز بدانى كه خداى يكتا و يگانه، ظاهر و باطن و اول و آخر است و همتايى ندارد و چيزى نظير او نمى باشد. اين حق معرفت خداوند و سر آغاز دانش است.(۷۴)

۷۲ - سلام

وقتى يكى از مسلمانان به حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ سلام مى كرد و مى گفت: سلام عليك، در جوابش مى فرمود: و عليك السلام و رحمة الله و اگر مى گفت: السلام عليك و رحمة الله، مى فرمود: و عليك السلام و رحمة الله و بركاته. و به اين كيفيت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در پاسخ سلام اضافه مى نمود.(۷۵)

۷۳ - سلام به كودكان

از انس بن مالك نقل شده كه گفت: همانا رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بر گروهى از كودكان گذشت و به ايشان سلام داد.(۷۶)

۷۴ - سه حكمت

اميرالمؤمنين حضرت على بن ابي طالبعليه‌السلام فرمود: روى يكى از شمشيرهاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ سه جمله نوشته شده بود: وصل كن با كسى كه با تو قطع رحم كرد، و حق را بگو اگر چه بر ضرر خودت تمام شود و خوبى كن بر كسى كه به تو بدى كرده است.(۷۷)

۷۵ - شيوه معاشرت

او همواره خوشرو و خوشخو و فروتن بود. خشن و تندخو و فحاش و عيبجو نبود. كسى را بيش از استحقاق، مدح نمى كرد. از چيزى كه مطلوب و خوشايندش نبود، چشم پوشى و تغافل مى كرد. طورى رفتار مى نمود كه مردم نه از او مأيوس مى شدند و نه نااميد. خود را از سه خصلت بازداشته بود: جدال، پرحرفى، و گفتن مطالب بى فايده. درباره مردم هم از سه كار پرهيز مى كرد: هرگز كسى را سرزنش نمى كرد و از او عيب نمى گرفت، در جستجوى لغزشها و عيبهاى مردم نبود. جز در جايى كه اميد ثواب داشت، سخن نمى گفت.(۷۸)

۷۶ - صله رحم

مردى خدمت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آمد و عرض كرد:

يا رسول الله! فاميل من تصميم گرفته اند بر من حمله كنند و از من ببرند و دشنامم دهند، آيا من حق دارم آنها را ترك گويم؟

فرمودند:

در آن صورت خداوند همه شما را ترك مى كند.

عرض كرد: پس چه كنم؟

فرمودند: بپيوند با هر كه از تو ببرد، و عطا كن به هر كه محرومت كند، و در گذر از هر كه به تو ستم نمايد، زيرا چون چنين كنى، خدا تو را بر آنها يارى دهد.(۷۹)

۷۷ - عاطفه

از مسيرة بن معبد نقل شده كه گفت: مردى خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آمد و اظهار داشت: يا رسول الله! ما مردم زمان جاهليت بوديم. بت ها را پرستش مى كرديم. فرزندان خود را به قتل مى رسانديم. من دخترى داشتم و از اينكه او را به مهمانى مى بردم، خيلى خوشحال مى شد. روزى او را به قصد مهمانى بيرون بردم. دخترم دنبال سرم حركت مى كرد، رفتم تا به چاهى رسيدم. آن چاه از خانه ام، زياد دور نبود. دست دختر را گرفته، او را در چاه انداختم. آخرين چيزى كه از او به ياد دارم، اين است كه فرياد مى كرد: پدر! پدر!...

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ با شنيدن اين ماجرا، آن چنان گريه كرد كه اشك ديدگانش خشك شد.(۸۰)

۷۸ - عالم بى عمل

انس بن مالك گويد: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمودند: شبى كه مرا به آسمان بردند و سير دادند، به گروهى از مردم گذشتم كه لب هايشان با مقراض هاى آهنين بريده مى شد، و من گفتم: اى جبرئيل، اينها چه كسانى هستند؟ گفت: ايشان گويندگانى از اهل دنيا و از جمله كسانى هستند كه مردم را به كارهاى خير و نيك امر مى كردند و خود را فراموش مى نمودند.(۸۱)

۷۹ - عطر

امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ظرف مخصوص عطر داشتند، پس از هر وضو بلافاصله آن را به دست گرفته، خود را معطر و خوشبو مى ساخت؛ در نتيجه چون از خانه بيرون مى آمد، بوى عطر در محل عبور آن بزرگوار منتشر مى شد.(۸۲)

اگر عطر براى آن حضرت تعارف مى آوردند، خود را به آن معطر مى ساخت و مى فرمود: بويش پاكيزه و حمل كردنش آسان است. و بيش از آن مقدارى كه براى خوراك خرج مى كرد، به عطر پول مى داد.(۸۳)

۸۰ - عطوفت با همسر

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ با همسران خود با عطوفت و عدل رفتار مى كرد و بين آنها تبعيض و ترجيح قائل نمى شد، و در مسافرت ها به هر كدام از آنها قرعه اصابت مى كرد، او را همراه مى برد.(۸۴) او مطلقا خشونت اخلاقى نداشت، خاصه در مورد زنان، نهايت رفق و مدارا را به كار مى برد و تندخوئى و بدزبانى همسران خود را تحمل مى نمود.

۸۱ - عفو

در كتاب تحف العقول است كه: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ روزى از خانه بيرون رفتند و گروهى را ديدار كردند سنگى را مى غلتاندند. فرمودند: قهرمان ترين شما كسى است كه به هنگام خشم، خويشت دارى كند، و بردبارترين تان آن كس باشد كه در حين داشتن قدرت، عفو نمايد.(۸۵)

۸۲ - عفو و گذشت

با اينكه قريش با رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و يارانش، آن همه دشمنى كردند، آنان را شكنجه دادند؛ چه در آغاز دعوت و چه از هجرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و همچنين على رغم آن همه توطئه، جنگ و لشكركشى در برابر پيامبر اكرم، آن حضرت بعد از فتح مكه، بر در كعبه ايستاد و خطاب به قريش فرمود:

هان! قريشيان! چه مى گوييد؟ فكر مى كنيد با شما چه خواهم كرد؟

قريشيان يكصدا فرياد زدند: نيكى... تو برادرى بزرگوار و فرزند برادرى كريم و بزرگوارى.

حضرت فرمود:

حرف برادرم يوسفعليه‌السلام را تكرار مى كنم: امروز متأثر و شرمسار مى باشيد. من شما را عفو كردم، خدا هم گناه شما را ببخشد كه مهربانترين مهربانان است. برويد، شما آزاد هستيد.(۸۶)

۸۳ - غذاى حرام

رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در سن هفت سالگى بودند كه يهوديان گفتند: ما در كتاب هاى خود خوانده ايم كه پيامبر اسلام از غذاى حرام و شبهه دار استفاده نمى كند و آنها را حرام مى داند، خوب است او را امتحان كنيم. مرغى را سرقت كردند و براى ابوطالب فرستادند. همه از آن خوردند، چون نمى دانستند، ولى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به آن دست نزد. وقتى علت آن را پرسيدند، فرمود: چون حرام بود و خداوند مرا از حرام حفظ مى فرمايد.

سپس مرغ همسايه را گرفته و فرستادند، به خيال آنكه بعد پولش را بدهند. آن حضرت باز هم ميل نكرد و فرمود:

«و ما اراها من شبهة يصوننى ربى عنهاعليه‌السلام »؛ آنها متوجه نبودند كه اين غذا شبه دارد، ولى مرا پروردگارم حفظ فرمود. آنگاه يهوديان گفتند:

«لهذا شان عظيم»؛ اين طفل داراى شأن و مقام عالى است.(۸۷)

۸۴ - غذا دادن به كودكان

سلمان فرمود: وارد خانه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ شدم. حسن و حسينعليه‌السلام نزد وى غذا مى خوردند. آن حضرت گاهى لقمه اى در دهان حسنعليه‌السلام و گاهى در دهان حسينعليه‌السلام مى نهاد. پس از آن كه خوردن غذا به پايان رسيد، آن حضرت، حسينعليه‌السلام را بر دوش خود و حسينعليه‌السلام را روى زانوى خود نهاد. آنگاه رو به من كرد و فرمود: اى سلمان! آيا آنان را دوست دارى؟ گفتم: اى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ چگونه آنان را دوست نداشته باشم، در حالى كه مى بينم چه اندازه نزد شما مقام و ارزش دارند؟!(۸۸)

۸۵ - غش در معامله

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ از كنار مردى گذشت كه گندم مى فروخت. از او پرسيد: چگونه مى فروشى؟ او چگونگى را به عرض رسانيد. خداى تعالى وحى فرستاد كه دست در گندم ببر. حضرت دست مباركش را به گندم فرو برد. درون آن گندم را مرطوب و نمناك يافت. پس فرمود: كسى كه در معامله غش و فريب به كار برد، از ما نيست.(۸۹)

۸۶ - غيبت

روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در شأن و فضيلت نماز سخن مى گفتند، و به مسلمين سفارش مى كردند كه به مسجد بروند و در انتظار وقت نماز به سر برند، و آماده باشند تا وقت نماز فرا رسد، و نماز را بپا دارند. ولى از آنجا كه نماز كانون پرورش ارزش هاى اخلاقى است، و ممكن است افرادى به مسجد براى انتظار نماز بروند و بنشينند، و در اين فرصت مثلا غيبت كنند، كه بر خلاف هدف نماز است، به مسلمانان هشدار دادند و فرمودند: «الجلوس فى المسجد لانتظار الصلوة عبادة مالم تحدث»؛ يعنى: نشستن در مسجد براى انتظار نماز، عبادت است، در صورتى كه حدثی رخ ندهد. شخصى پرسيد: منظور از حدث چيست؟ فرمودند: «الاغتياب»؛ غيبت كردن.(۹۰)

۸۷ - فرزند شهيد

ابن هشام مى نويسد: اسماء دختر عميس، همسر عبدالله بن جعفر گفته است: روزى كه جعفر در جنگ موته به شهادت رسيد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به خانه ما آمد. من تازه از كار خانه، شست و شو و نظافت بچه ها فارغ شده بودم، به من فرمود: فرزندان جعفر را پيش من آور. آنان را پيش آن حضرت بردم، بچه ها را در آغوش گرفت و شروع به نوازش آنان كرد، در حالى كه اشك از ديدگان آن بزرگوار سرازير بود.

من پرسيدم: اى رسول خدا، پدر و مادرم فدايت باد. چرا گريه مى كنى؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبرى رسيده است؟ فرمود: آرى، آنها امروز به شهادت رسيدند.(۹۱)

۸۸ - فضيلت سجده

مردى به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ عرض كرد، دعا كنيد كه خدا مرا به بهشت برد. فرمودند: من دعا مى كنم، اما تو مرا با اين امر كمك كن كه دعاى من مستجاب شود، و آن زياد سجده كردن و سجده هاى طولانى كردن است.(۹۲)

۸۹ - فضيلت و شايستگى

عتاب بن اسيد بعد از فتح مكه از سوى حضرت به عنوان والى مكه برگزيده شد، و مسئوليت امور سياسى را به عهده گرفت؛ در حالى كه بيست و يك سال بيش نداشت و افراد بزرگتر از وى در بين صحابه فراوان وجود داشتند.

اين كار حضرت وقتى مورد اعتراض قرار مى گيرد، كه چرا جوان را بر بزرگسالان ترجيح داده است، حضرت بسيار متين جواب مى دهد كه ملاك مسئوليت، بزرگى سن نيست. فضيلت و شايستگى باعث بزرگى مى باشد: «فليس الاكبر هو الافضل بل الافضل هو الاكبر(۹۳) همين مطلب در مورد معاذبن جبل كه ۲۶ سال دارد، مطرح است و ايشان به عنوان مبلغ دينى در مكه منصوب مى شود.

۹۰ - قبول زحمت

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به خانه يكى از اصحاب مشرف شدند. چون غذا آوردند برخى از حاضران از خوردن امتناع كردند و گفتند: روزه داريم.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمودند: برادر مسلمانت براى پذيرايى تو قبول زحمت كرده است و تو مى گويى من روزه دارم، روزه ات را كه مستحبى است بخور، قضاى آن را روز ديگر بگير.(۹۴)

۹۱ - قدرشناسى

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بسيار وفادار و حق شناس بود، و بر همين اساس، ثويبه كنيز آزاد شده ابولهب با اينكه بيش از چند روز شير به او نداده بود، آن حضرت بعدها همواره جوياى حال ثويبه مى شد، و به خاطر محبت هاى او در دوران شيرخوارگى، از او احترام مى كرد. حتى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در مدينه، براى او (كه در مكه مى زيست) لباس و هديه هاى ديگر مى فرستاد، ثويبه در سال هفتم هجرت از دنيا رفت. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، از وفات او غمگين گرديد و از خويشان او جويا شد، تا به آنها محبت كند.(۹۵)

۹۲ - قرائت قرآن

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ چنان بود كه نمى خفت تا اينكه مسبحات را قرائت مى فرمود. و مى گفت: در اين سوره ها آيه اى وجود دارد كه از هزار آيه برتر است.

پرسيدند: مسبحات چيست؟

حضرت فرمود: سوره هاى حديد، حشر، صف، جمعه و تغابن.(۹۶)

۹۳ - كار و تلاش

روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ با اصحاب خود نشسته بودند. پيامبر جوان نيرومندى را ديد كه اول صبح مشغول كار و تلاش مى باشد. بعضى از حاضران گفتند: اين شايسته تمجيد و ستايش بود، اگر نيروى جوانى خود را در راه خدا به كار مى انداخت؟ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: چنين نگوييد، اگر اين جوان كار مى كند تا نيازمندي هاى خود را تأمين كند و از ديگران بى نياز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنين اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و كودكان خردسالش كار كند و آنها را از مردم بى نياز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است...(۹۷)

۹۴ - كاشتن درخت

جابر بن عبدالله انصارى (ره) گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بر امّ مبشر انصارى در نخلستانى كه داشت، وارد شدند و فرمودند: اين نخل ها را مسلمان كاشته يا كافر؟ عرض كرد: مسلمان آنها را كشت كرده است. فرمودند: مسلمان هر درختى بنشاند، يا زراعتى بكند و آدمى و چهارپايان از آن بخورند براى او صدقه به حساب مى آيد(۹۸) .

۹۵ - كرامت

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به يكى از خانه هاى خود وارد شد و اصحاب او به محضرش مشرف شدند، تعداد اصحاب بسيار بود و اتاق پر شده بود.

جرير بن عبدالله در اين هنگام وارد شد، اما جايى براى نشستن نيافت و در نزديكى درب نشست.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ عباى خود را برداشت و به او داد و فرمود: اين عبا را زيرانداز خود قرار ده. جرير عبا را گرفت، و بر صورت خود واگذارد و آن را مى بوسيد و گريه مى كرد آنگاه آن را جمع كرد و به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ رو كرد و گفت: من هرگز بر روى جامه شما نمى نشينم. خداوند تو را گرامى بدارد، همان گونه كه مرا گرامى داشتى.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نگاهى به سمت چپ و راست خود كرد و سپس فرمود: هرگاه شخص محترمى نزد شما آمد، او را گرامى بداريد، و همچنين هر كسى كه را از گذشته بر شما حقى دارد؛ او را نيز گرامى بداريد(۹۹) .

۹۶ - كسب معاش

انس بن مالك مى گويد: پس از آنكه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ از جنگ تبوك بازگشت، سعد انصارى به استقبال آن حضرت شتافت و به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ دست داد و مصافحه كرد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به او فرمود: چه صدمه و آسيبى به دست تو رسيده كه دستت زبر و خشن شده است؟

سعد عرض كرد: اى رسول خدا! با طناب و بيل كار مى كنم و درآمدى براى معاش زندگى خود و خانواده ام كسب مى نمايم. از اين رو دستم خشن شده است

«فقبل يده رسول الله قال: هذا يد تمسها النار »

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ دست سعد را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه آتش دوزخ با آن تماس پيدا نمى كند(۱۰۰) .

۹۷ - گريه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌

پس از آنكه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ پيكر فرزندش ابراهيم را به خاك سپرد، چشمانش پر از اشك شد، فرمود: چشم اشك مى ريزد، و دل غمگين است، ولى سخنى كه موجب خشم خدا شود، نمى گويم.

سپس پيامبرعليه‌السلام گوشه اى از قبر را ديد كه به طور كامل درست نشده است، با دست خود آن را موزون و صاف كرد و آنگاه فرمود:

«اذا عمل احدكم عملا فليتقن »؛ هرگاه يكى از شما كارى را انجام داد، البته آن را محكم و استوار، انجام دهد(۱۰۱) .

۹۸ - ماجراى حدود الهى

در فتح مكه زنى از قبيله بنى مخزوم مرتكب سرقت شد و از نظر قضايى جرمش محرز گردى. خويشاوندانش، كه هنوز رسوبات نظام طبقاتى در خلاياى مغزشان به جاى مانده بود، اجراى مجازات را ننگ خانواده اشرافى خود مى دانستند و به تكاپو افتادند بلكه بتوانند مجازات را متوقف سازند.

اسامة بن زيد را كه مانند پدرش نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ محبوبيت خاصى داشت - وادار كردند به شفاعت برخيزد. او همين كه زبان به شفاعت گشود، رنگ صورت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ از شدت خشم برافروخته شد و با عتاب و تشدد فرمود: چه جاى شفاعت است؟! مگر مى توان حدود قانون خدا را بلااجرا گذاشت؟

دستور مجازات صادر نمود. اسامه متوجه غفلت خود گرديده و از لغزش خود عذر خواست و استدعاى طلب مغفرت نمود براى اينكه فكر تبعيض در اجراء قانون را از مخيله مردم بيرون بنمايد، به هنگام عصر در ميان جمع به سخنرانى پرداخت و ضمن عطف به موضوع روز كردن، چنين گفت:

اقوام و ملل پيشين دچار سقوط و انقراض شدند، بدين سبب كه در اجراى قانون عدالت، تبعيض روا مى داشتند. هرگاه يكى از طبقات بالا مرتكب جرم مى شد، او را از مجازات معاف مى كردند، و اگر كسى از زيردستان به جرم مشابه به آن مبادرت مى كرد او را مجازت مى كردند. قسم به خدايى كه جانم در قبضه اوست! در اجراى عدل درباره هيچ كس فروگذار و سستى نمى كنم اگر چه مجرم از نزديكترين خويشاوندان خودم باشد(۱۰۲) .

۹۹ - مادر

مردى به محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مشرف گرديد، و عرض ‍ كرد: يا رسول الله به چه كسى نيكى كنم؟

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: به مادرت

دوباره سؤ ال كرد: سپس به چه كسى نيكى كنم؟

حضرت فرمود: به مادرت

بار ديگر سوال كرد: و سپس به چه كسى نيكى كنم؟

حضرت فرمود: به مادرت

بار چهارم سؤ ال كرد: آنگاه به چه كسى نيكى كنم؟

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: به پدرت(۱۰۳) .