شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد ۱

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت0%

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

نویسنده: رضا کوشاری
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 9986
دانلود: 18298


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9986 / دانلود: 18298
اندازه اندازه اندازه
شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد 1

نویسنده:
فارسی


مسايل متفرقه ى علمى


سفارش پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌
در علوم قرآن مجيد

 پيامبر در طول عمرش از علم گفت و سفارش به آن نمود، با اين حال در آخرين لحظات عمر خود نيز باز هم از علم گفت و سربلندى مسلمانان را آرزو داشت و در آن لحظه هاى آخر فرمودند: «شما را به خدا قسم ميدهيم غير مسلمانان در درك حقايق قرآن مجيد بر شما سبقت نگيرند». آن حضرت در اين كلام از قسم دادن مسلمانان به خدا، استفاده نمود و اين اهميت موضوع را مى رساند، چون او به خوبى مى داند كه در قرآن مجيد دنيايى از علوم و سر و اسرار هستى نهفته است و ما از كلام آن حضرت، احساس دلسوخته اى مى كنيم كه از مسلمانان خواهش و آرزو دارد كه پيرامون قرآن، پرچمدار و جلودار علم و دانش باشند و آن حضرت مى خواهد بگويد كه حتما رابطه و معرفت ما به قرآن كريم بيشتر شود تا از آن علاوه بر استفاده هاى معنوى، از جنبه هاى علوى آن نيز بهره مند شويم.

مى دانيم كه حقايق قرآن كريم، موضاعات علمى درباره ى علوم و آگاهى از طبيعت جهان است و همچنين با خبر شدن از گذشته و آينده ى دنيا ما است. قرآن كريم اين كتاب آسمانى لبريز از دانش و حكمت و زمينه ساز رشد و هدايت و ترقى است، متأسفانه در بيشتر موارد، غير مسلمانان به نكاتى پى برند كه ما پى نبرديم و آن ها بر ما سبقت گرفتند، اكنون آن ها سوار و ما پياده هستيم.

به هر حال حقيقتى كه ما از كلام آن حضرت دريافتيم اين است كه قرآن كريم در زمينه هاى اصلى و متنوع طبيعت جهان كه آفرينش پروردگار است در ابعاد مختلف، گوياى حقايقى با ارزش است، آن هم در زمانى كه آيات قرآن كريم بر پيامبر گرامى نازل مى شد، همه جا را جهالت و نادانى و بى خبرى و نا آگاهى فرا گرفته بود.

در طول قرنهاى گذشته تا به امروز در همه جه افراد بسيار و بى شمارى به عنوان محقق و مكتشف و با آن همه ابزار و وسايل گوناگون صنعتگران، انديشه و عقل همه آن ها روى هم رفته به جايى رسيده كه به گفته هاى قرآن كريم نزديك شده اند و با اينحال خيلى از موارد علمى در قرآن مجيد هست كه هنوز عقل بشر به آن ها خطور نكرده و نرسيده، و شايد در آينده موارد بسيارى براى مردم كشف، و معلوم شود، آن وقت مى بينيم كه در قرآن مجيد، همان موضوعات، موجود است و بيان شده اند.

در زمان ما كه علم و دانش توسعه يافته، اهميت كلام آن حضرت اكنون معلوم شد كه آن حضرت به خوبى مى دانست... لذا مردم را به اصرار و قسم دادن، انتظار و توقع آن داشت كه علاقه مندان و پيروان قرآن كريم در زمينه هاى علمى براى استفاده از قرآن مجيد بر غير مسلمانان سبقت گيرند ولى؟؟؟

نكته: شاخ و برگ و فروع بسيار و گوناگون علم و صنعت همه برخواسته از تنه هاى تنومند علوم اساسى است و علم گسترده و دانش پيشرفته امروز حاصل و نتيجه علوم اوليه است و صنعت مدرن امروز ثمره همان زمينه ها و مقدمات آغازين هاى علمى است چون علم همواره در حال تراوش و افزون شدن موارد جنبى است لذا صنعت و دانشهاى فرعى را به وجود مى آورد.


مقام علمى و لياقت مردم فارس

  قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ : لو كان العلم فى الثريا لتنا و له الفرس (۸۱)

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمودند: اگر چنانچه علم در ثريا باشد به يقين كه مردم فارس به آن دسترسى پيدا مى كنند.

پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ مقرب ترين كس به آفريدگار جهان است.

پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فردى كه با وحى آسمانى همواره در رابطه بود و هر كلامش ارزش و جايگاه معنوى مهمى دارد، آن حضرت بر لياقت و شايستگى و استعداد و ذكاوت مردم فارس، سخنان بسيار زيبايى دارد كه مايه ى سربلندى و افتخار ما است.

امروز بر هيچ كس پنهان نيست كه مردم فارس در هر كجا، در طول تاريخ لياقت و استعداد خود را همواره با تمدنهاى با شكوه و غرور آفرين و افتخارات پى در پى، كه آثار باستانى به جا مانده يكى از آن ها است نشاندهنده گوشهايى از استعداد و هنر آفرينى مردم از آن ها است علاوه بر همه ى اين ها قد علم كردند و پايه هاى علوم گوناگون را پديد آوردند و نام نامى آن ها در صفحات زرين و شكوهمند اين مرز و بوم ثبت شد و امروز دنيا شاهد حضور و تلاش دانشمندان و متخصصان و نابغه هايى از مردم فارس است كه در تمام جهان مشغول به كار و ابتكار و همواره در تمام صحنه ها از لياقت آن شايستگى كه پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمود، صحت بخشيدند و اكنون در مهمترين پايگاههاى فضايى و ستاره شناسى و علوم ديگر، در بهترين مراكز علم و دانش و صنعت مشغول به كارند و با دستهاى توانمند خود، بر دانش روز مى اءفزايند و براى پيشرفت، گامهاى مهمى بر ميدارند

پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ در تعريف از ياران خود، بالاترين مقام و منزلت را به سلمان مى دهد، سلمان بهترين يار و ياور راستين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ و علىعليه‌السلام بود، و شايسته ترين مدح و توصيف آن حضرت درباره ى حضرت سلمان اين بود كه فرمود «سلمان از ما و خانواده ما است».

و مردم فارس امروز به حق پيرو خاندان عصمت و طهارتند و قدر دان و شيفته آله محمدند و چه بسا پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ اين را به خوبى ميدانست و براستى پيش بينى نمود و امروز انقلاب شكوهمند ايران اسلامى كه پرچمدار حق و عداالت در جهان به دست توانمند همين مردم بر پا شد.


اولين پيشنهاد درباره ى برق و روشنايى

 علىعليه‌السلام دقيقا هزار و سيصد سال پيش از اديسون، درباره ى ايجاد تاءسيسات برق و روشنايى، سخنان بسيار جالب و محير العقول بيان نموده و اين كلام مهم، قديمى ترين اظهار نظر است كه در اعماق زمان هاى گذشته شنيده شد.

صد و بيست سال پيش وقتى اديسون در كارگاهى با جمعى از همفكران و همكاران خود، مشغول كار و تحقيق بود لامپ را اختراع و عرضه كرد و شب ها را روشن ساخت و پس از آن، چراغ هاى نفتى كم كم از رونق افتاد.

در آن زمان كه به توسط اديسون لامپ ساخته شد تمام زمينه ها و امكانات مختلف صنعت و لوازم و ابزار بسيارى از قبيل ماشين و قطار و غيره به وجود آمده بود و در آن زمان برق و تمام دم و دستگاه و وسايل آن وجود داشت، و پالايشگاه نفت و كارخانه ها با دستگاه هاى صنعتى گوناگون بر پا شده بود و در واقع چرخ صنعت و اقتصاد، لحظه به لحظه در حال توسعه و پيشرفت بود، بنابراين زمينه، براى اديسون بسيار مناسب و مهيا بود كه توانست لامپ روشنايى آن هم به طور ساده فراهم كند، به هر حال تلاش و زحمات شايسته اديسون مورد تقدير است و پس از اديسون، پژوهشگران و متخصصان بيشمارى در اين جا و آن جاى دنيا، تلاش فراوانى به عمل آوردند و همواره ابتكار و اختراعات برق و روشنايى پديد آيد.

سد سازى و استفاده از آب براى چرخش پروانه هاى ژرناتور برق كه در پنجاه سال اخير به عرصه ظهور رسيد و نتيجه خوبى براى تحول و توسعه برق شد و امروز صنعت عظيم سد سازى و استفاده از آب، به تنهايى خود داراى دانش و ابزار و وسايل مخصوصى است و امروز در گسترش فنون و مهارت برق و روشنايى و مسايل جنبى آن، دانش مدرنى كه رشته هاى متععد دارد و در دانشگاه ها تدريس مى شود و اكنون تكنولوژى برق آن قدر گسترش يافته كه در تمام موارد زندگى ما نقش مهمى دارد.

علىعليه‌السلام در زمانى بود كه مردم نور را تنها در روز به جهت تابش ‍ نور خورشيد مى ديدند و مقدار كمى نور، به توسط اتش قابل مشاهده بود و حال چگونه آن حضرت مى تواند آن مردم را كه از صنعت و دانش بى خبرند، بفهماند كه مى توان از آب نور توليد كرد، آبى كه در نظر مردم ضد آتش است و شعله ها را خاموش و سرد مى كند و نورش را بتاريكى تبديل مى كند، و به آن ها بگويد كه روشنايى از برق گرفته مى شود و برق به توسط آب و آبشار است كه به دست مى آيد و اين حرفها را به مردمى بگويد كه در خانه هاى گلى زندگى مى كردند و و به جز دام و كشاورزى ساده، چيزى نديده و نشنيده اند.

حضرت علىعليه‌السلام روزى با يكى از ياران خود، به نام كميل به كنار رودخانه فرات رفته بودند، آن حضرت به آن آب خروشان مدتى خيره شده بود، و در ذهن خود، چه مى انديشيد خدا مى داند؟ و پس از آن رو به سوى كميل نمود و سخنان عجيب و غريبى بيان نمود ولى آن چه كه در كتابها از اين بيانات به جا مانده و به دست ما رسيده، تنها اين جمله است.

 يا كميل: لو شئت اءن اءصير من هذا الماء نورا لفعلت

اى كميل ! اگر مى شد، مى توانستيم از اين آب، نور و روشنايى پديد آوريم، اين كار را حتما انجام مى دادم.

خواننده ى عزيز اين موضوع را ساده نگيريد، چون حرفى گفته شده كه سايز اين كلام با آن زمان مطابقت ندارد و اين علم علىعليه‌السلام جز آسمانى و ملكوتى نيست و كسانى سخن آن حضرت را مى سنجيدند و اهميت آن را درك مى كنند كه خود متخصص در دانش برق و روشنايى و آگاه از احوالات سد و فن آورى آن مى باشد.

آن حضرت مى فرمايد كه در صورت بودن امكانات، از اين آب مى توان روشنايى به وجود آورد و حتما امكانات همان تاءسيسات توليد برق از آب است و هنوز كسى نمى دانست كه از به كارگيرى سد و آبشار، مى توان در راه اندازى پره هاى توربين كه ژنراتورها را به حركت در مى آورند، از آن برق توليد كند و از آن تاءسيسات روشنايى چراغها در هر جا ممكن مى شود، كلام آن حضرت هر چند در يك جمله ى كوتاه است ولى بيانگر مجموعه اى از مطالب مهم است كه آن ها سلسله مراتب به همديگر ربط دارند، مثل روشنايى از برق و برق از ژنراتور از چرخش پرده ها به توسط فراورده هاى آب سد و مسايل بعدى... ؟

علىعليه‌السلام اين شخصيت علمى و متفكر بزرگ در زمانى بود كه همواره مشكلات و نابسامانى اجتماعى و اخلاقى مردم بود و همواره با عده اى از جاهلان و بى خردان مخالف با خلافت آن حضرت، از هر گرشه و كنارى كارشكنر مى كردند و ديگر مهلت و فرصتى نبود كه آن حضرت بتواند كارهايى مهمتر در خدمت به اسلام و مسلمين انجام دهد و او پس از رحلت پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ ، روزگار سخت و تلخى را گذراند در حالى كه آن مردم، ميتوانستند با كمك آن حضرت، زمينه هاى علم و صنعت و ترقى را فراهم كنند و اگر آن روز واقعا همت مى شد و پايه هاى دانش و سازندگى را شروع و بپا مى شد، آيا مى دانيد كه امروز در چه وضعى از پيشرفت قرار داشتيم؟ و امروز كشورهاى اسلامى و مردم مسلمان، سربلندتر از بقيه و در تمام زمينه ها جلودار بوديم ولى افسوس... ؟

و باز هم درباره ى برق، سخنانى از آن حضرت داريم كه در مطلب كتاب بعدى خواهد شد.


نفت قبل از كشف

 نفت يك ماده بسيار مهم و داراى خواص و منافعى در ابعاد گوناگون زندگى و مايحتاج مردم در تمام زمينه ها است و امروز بدون نفت و مشتقات آن، در واقع چرخ صنعت لنگ است و پيشرفت بدون آن ناقص و دشوار مى باشد. قرنها قبل از اين كه نفت كشف شود و مردم اين ماده حياتى را بشناسند، حضرت امام صادقعليه‌السلام درباره ى آن، تعريف و توصيف بسيار جالب و خواندنى دارد:

 و من اءوغل فى المعادن انتهى الى واد عظيم يجرى منصلتا بماء غزير : و هر كس كه درون و اعماق معادن زمين راه يابد و به پايان عمق آن رخنه كند، آن گاه به ميدانى بسيار وسيع خواهد رسيد كه در آن آبى فراوان است آبى با غلظت و داراى بئيى تند و زننده است.

۱-لا يدرك غوره ولا حيله فى عبوره و من ورائه اءمثال الجبال من الفضه : كه اعماق و فراوانى آن (نفت) بحساب نيايد و نه راهى هست از گذشتن آن، و از آن سودهايى مثل كوههايى از نقره است.

۲-تفكر الاءن فى هذا من تدبير الخالق الحكيم فانه اراد جل ثناؤ ه ان يرى العباد قدرته وسعه خزائنه : پس بينديشيد اكنون در اين پديده از آفرينش آفريدگار توانا و دانا، پس خداوند عزوجل مى خواهد قدرت و وسعت خزائن خود را به مردم نشان دهد.

۳-ليعلموا اءنه لو شاء اءن يمنحهم كالجبال من الفضه لفعل : تا بدانند مردم كه خداوند اگر اراده كند، مى تواند براى تمامى آن ها، كوههايى از نقره قرار دهد. لكن لا صلاح لهم فى ذلك: ولى براى آن ها صلاح نيست در اين كار.

۴-لاءنه لو فيكون فيها ذكر نا سقوط هذا الجوهر عند الناس و قبه انتفاعهم به : چون اگر چنين بود و آن ماده با اهميت در همه جا وجود داشت آن گها ارزش اين گوهر گرانمايه در ميان مردم دنيا سقوط مى كرد و در منافع اين ها كاسته مى شد.

۵-و اءعتبر ذلك باءنه قد يظهر الشى ء الطريف مما يحديثه الناس من الاءوانى و الاءمتعه : و ارزش و اعتبار آن به اين است كه از آن ماده روان «نفت» ظهور پديده هاى بسيار است از آن چه را كه مردم مى سازد و به وجود مى آورند، مثل انواع ظرفها و انواع اجناس و اسباب و ابزارى كه لازم دارند».

۶-فمادام عزيزا قليلا فهو نفيس جليل، فاءذا فشا و كثر فى اءيدى الناس ‍ سقط عندهم و خست قيمته، و نفاسه الاءشياء من عزتها : پس تا زمانى و ارزشمند است كه آن كم باشد و در اين صورت اين ماده حياتى، بسيار نفيس و گرانقدر و مايه سود آورى است و اگر در دست مردم فراوان باشد، آنوقت ارزش آن پيش مردم كاسته و قيمت آن بسيار ناچيز و اندك مى شود.(۸۲)

و اكنون به توضيحات متفرقه براى هر شماره توجه كنيم:

درباره ى وجود معادن در اعماق نفت در اعماق زمين خبر مى دهد و اين معادن در همه جا نيست و دسترسى به آن دشوار است، در حالى كه مردم آن زمان هيچ گاه براى كندن چاهى به عمق هزار متر، اقدام نكرده و ممكن هم نبود، پس مردم هم نبود، پس مردم به نفت هيچ گاه در گذشته دسترسى پيدا نكرده اند و امروز معلوم و مسلم است كه اين معادن در اعماق زمين است و براى به دست آوردن نفت علاوه بر افراد متخصص به دانش و شناخت نفت، نياز به ابزار و وسايل پيشرفته و فولادين لازم است و بدون اين ها كسى قادر نيست كه به اين معادن با ارزش برسد چون بنا به گفته آن حضرت و نظر اهل فن در زمان ما اين است كه اين ماده در درون اعماق زمين است و رخنه به آن بسيار مشكل مى باشد.

حضرت فرمود: در اين معادن آبى سفت و با غلظت است كه داراى بوى تند و زننده مى باشد، در حالى كه آنروز كسى نفت خام نديده و به آن آشنا نبود، و امروز دانستيم كه گفته آن حضرت درباره نفت، دقيقا با همين وصفيات است.

در زمان ما درباره ى مناطق نفتى در زير زمين، اصطلاحات ميدان نفتى به كارمى برند و آن حضرت اصطلاحات وادى به كار برده، وادى به معناى وسيعتر از ميدان است و اگر دقت كنيم مى فهميم كه به كارگيرى ميدان آن چنان درست نيست چون ميدان دلالت بر وسعت كمى دارد ولى اصطلاح وادى، منطقه و محدوده وسيعترى را براى نفت دلالت دارد و منطقى تر است چون منطقه اى كه سال، از آن نفت استخراج مى شود، حق آن نبود كه از كلمه ميدان استفاده شود بلكه وادى، لايق تر و به جا است.

۲- گذشت و چشم پوشى از اين معدن مشكل است و در آن درنگ كردن كشنده و خطر است و دسترسى به نفت نياز به رخنه در اعماق بسيار است. و به جاى انديشيدن هم دارد كه چه استفاده هايى از اين معدن به دست مى آيد.

واقعا كه اين معدن چه گنج گرانبهايى است و آن كشورها كه نفت دارند و باصطلاح امروز نفت خيز، از اين ماده چه سود سر شارى نصيبشان مى شود، كه بنا به گفته آن حضرت سود آن همچنين با كوههايى از نقره برابر است و جالب اين جا است كه امروز نفت به عنوان طلاى سياه معروف است.

۳- آن حضرت به ما مى گويد كه اين ماده آن قدر خوب و مهم است كه از تدبير و قدرت خداوند است كه براى ما نمايان و به دست ما رسيده و به حق جاى انديشمندان هم دارد كه در اين پديده پروردگار چه سود و خواصى نهفته است و دانشمندان بسيارى از كشورهاى پيشرفته در لابراتورهاى مدرن، تلاش بسيارى كردند تا با تركيبات گوناگون شيميايى، نفت مصنوعى بسازند ولى پس از سالها تلاش، تحقيقات خود را بى سر و صدا كنار گذاشتند چون زحمات آن ها بى نتيجه بود.

۴- آن حضرت مى فرمايد كه خداوند مى توانست در تمام دنيا، كوههايى از نقره و يا اين ماده حياتى را فراوان قرار دهد ولى بنفع مردم نيست كه اين چنين باشد و چه بسا نظر و تعادل امور مردم دنيا درهم مى شد چون همه ثروتمند مى شدند و خداوند صلاح را در اين باره واقعا درست و به جا است

۵- آن حضرت مى فرمايد: اگر اين گوهر گرانبها در همه جا وجود داشت حتما بى ارزش مى شد، و امروز در اخبار جهان مى شنويم كه گاهى يك كشور نفت خيز، به محض اين كه مقدار بيشترى از سهميه معين خود، نفت استخراج و صادر كند، به همين علت شاهد سقوط قيمت و پايين آمدن نرخ آن در بازار جهانى هستيم، و سخنان آن حضرت به نحوى است كه گويى او در اين زمان براى ما از وضعيت نفت صحبت مى كند.

۶- آن حضرت مى فرمايد ارزش و اعتبار اين ماده حياتى بدين جهت است كه از آن، به توسط مردم اشياء بسيارى پديد مى آورند مثل انواع ظروف و بسيارى از وسايل و ادوات و امكانات و نياز گناگون خود، و امروز ما شاهد به كارگيرى پلاستيك در همه چيز هستيم و در هر چه كه بنگريم مقدارى از اين ماده نفتى وجود دارد و اين پيش بينى يكى از عجايب سخنان آن حضرت است.

۷- آن حضرت مى فرمايد تا زمانى كه اين ماده كم باشد عزيز و داراى قيمت و اهميت و گرانمايه است و اگر زياد شود از ارزش آن كاسته و نرخ آن هر لحظه به پايين تر سقوط مى كند، و هر چيز تا زمانى كه كم باشد عزيز و قيمتى است و نكاتى كه آن حضرت درباره ى نفت بيان نموده، امروز همان را احساس مى كنيم و او در آنزمان درباره ى نفت گفت و امروز مردم جهان را به خوبى مى شناسند و از جايگاه و ارزش آن با خبرند.

يكى از نكات جالب اين جا است كه آن حضرت در منطقه حجاز يا كشور عربستان سعودى، اين سخنان را فرمود كه امروز همين منطقه يكى از نفت خيزترين نقاط جهان است ولى افسوس كه قبر آن حضرت حتى به عنوان يك متفكر و دانشمند ملى بر پا نيست و ياد او كه مايه سربلندى و افتخار علمى براى مردم آن منطقه است متأسفانه حتى نامش را نمى شناسند و اگر هم بدانند بنا حق و بناروا و از روى جهالت، قبولش ندارند، و قضاوت را بعهدن عالمان و عاقلان دنيا واگذار مى كنيم؟


علىعليه‌السلام
نابغه علم و ابر مرد تاريخ

 اگر كتابهاى علمى را كه از قديمى ترين نسخه از گذشته هاى دور بيابيم و آن ها را ورق بزنيم و درباره ى موضوع آشنايى مردم آن زمان از كره و جو زمين و علوم ديگر، جستجو كنيم؛ آن گاه مى فهميم كه مردم آن روز تا چه حد و چه اندازه به اين مسايل آگاهى داشتند. مثلا اگر حدود آشنايى مردم آن زمان درباره ى كره ى زمين، و حدود آشنايى مردم امروز را در اين باره مطابقت كنيم، آن گاه تفاوت بيحدى را مشاهده خواهيم كرد و اصلا دانش و اطلاعات علمى آن ها در مقابل امروز از صفر هم كمتر است.

و همچنين اگر تمامى اطلاعات علمى دانشمندان درباره ى كره و جو زمين از صد سال پيش و بر گرديم تا قديمى ترين نظريه هاى علمى و كهنه ترين كتاب را در يك طرف بگذاريم و در طرف ديگر بگذاريم و در طرف ديگر كلمات و گفته هاى حضرتعليه‌السلام را بررسى كنيم، آن گاه مى فهميم كه دانش علىعليه‌السلام بسيار كاملتر و با موضوعات علمى فراوان در دسترس بوده و آن وقت بيشتر از هميشه اين مسئله بر ما ثابت مى شود كه پايه هاى علم و پيشرفت دانش امروزى از اسلام گرفته شده و پايه ريزى شده است و اگر حدود دانش و ابعاد آن را در ميان دانشمندان گذشته، درباره ى كره و جو زمين و مسايل ديگر بررسى كنيم، آن گاه اختلاف نظريه ها و به عقيده هاى گوناگون و متفاوت با همديگر آن ها پى خواهيم برد.

اگر عقيده و نظر حضرت علىعليه‌السلام را با علم و دانش امروزى درباره ى كره و جو زمين و مسايل گوناگون ديگر، مطابقت بدهيم آن گاه مى بينيم كه دقيقا و صد در صد با همديگر مشابهت و مطابقت عجيبى دارد، كه اگر يك شخصى حضرت علىعليه‌السلام را نشاسد و اين گفته هاى او را بخواند آنشخص جوزى فكر مى كند كه الان على بن ابيطالبعليه‌السلام زنده است و در يك جايى از دنيا مشغول تحقيقات و يا استادى است كه در دانشگاهى درس مى دهد.

ما دانشمندى در گذشته سراغ نداريم كه درباره ى كرو و جور زمين و علو متنوع نظريه بسيار داده باشد و اگر هم بيابيم، او نظريه هاى انگشت شمارى دارد كه علماى بعد از خود، آنها را تصحيح نموده و دانش امروزى آنها را به تكامل رسانده است، ولى يكنظريه سراغ نداريم كه حضرت علىعليه‌السلام گفته باشد و مورد شك و ترديد يا تصحيح علماى بعد از خود قرار گرفته باشد و اگر روزى فرا رسد كه بينات علمى حضرت علىعليه‌السلام ، درباره ى علوم متنوع در يك كتاب بزرگ جمع آورى شود، آن گاه حيرت، و شگفتى جهانيان برانگيخته خواهد شد:

۱ - تا كنون دانشمندى نبوده كه بدون اين كه وسيله سفر و مجهز به امكانات و اطلاعات علمى بوده باشد از جاهاى بسيار دور كه خود و ديگران هم نرفته باشند، آن گاه سخن از وضعيت آن جا بگويد.

۲ - و يا اين كه او در زمانى زندگى مى كند آنوقت براى مردم از اتفاقهايى بگويد كه هزار و چهارصد سال بعد رخ مى دهند، و هر دو اين مورد به حقيقت قطعى برسد. يعنى همزمان از بعد مكانى كه تحولات وضع زمانهاى بسيار دور بعد از خود را آينده نگرى كند، اما حضرت علىعليه‌السلام از مردم عادى مستثنى است و او بوضوح اين چنين بود، با آن كه در اين كتاب كوچك و به صورت مختصر، بياناتى از آن حضرت نقل شده، ليكن نكات بسيار مهمى را عاقلان و اهل خرد و انديشه، در صورت كمى تاءمل و تعمق، سبب مى شود تا به عظمت اين شخصيت والاى دين و دانش ‍ را در ابعاد وسيعتر، او را بهتر مشناسند، و اين موضوع، مسئله ساده اى نيست و آيا كسى مى تواند به اين مرتبه برسد؟، هرگز جز مردان خدا، كه آن ها را خداوند براى مردم برگزيد و آن ها با توفيق و هدايت و لطف الهى، به اين جايگاه رفيع رسيده اند و علىعليه‌السلام فرد بى همتايى بود كه عمق باطن قرآن را دريافت، و از درياى بيكران علوم و سر و اسرار نهان قرآن باخبر شد، و از آيات قرآن كه كلام الهى است تغذيه مى شد، كلام علىعليه‌السلام نشان دهنده عقل و شعور و دانش اوست، و هر آن چه را كه بر زبان مى آورد، گويى تكرار آيات قرآن است همان گونه كه حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمود:اءنا مدينه العلم و على بابها تنها اوست كه دروازه شهر علم دانش من است.


مردم در آخر الزمان

 پيشوايان و بزرگان دين و آيين ما، آن ها كه از موجودات نامرئى باخبرند و آن هايى كه از فضا جو و آسمان ها باخبرند، و آن هايى كه از اعماق علوم آگاهند، حتما و به يقين درباره ى وقوع حوادث و از احوالات آينده ى بسيار دور هم باخبرند.

ابعاد علمى آن ها براى ما معلوم است و حال ببينيم بعد زمانى آن ها را، يعنى پيشبينى آنها درباره ى امروز كه زمان ما است، و از آن تاريخ بيش از هزار و چهارصد سال گذشته و از اوضاع و احوال امروز، براى مردم زمان خود چه گفته اند؟؟ كه اين هم يكى از عجايب و دلايل حقانيت آن هاست، آن ها را خداوند براى مردم برگزيدند تا مثال درستى و درستكارى باشند و الگويى براى خوبى ها و انسانيت و شرافت، و راهنمايى خير و سعادت دنيا و آخرت ما باشند.

حضرت علىعليه‌السلام در يكى از خطبه هاى خود در اوصاف و احوال مردم در آخر الزمان مى فمايد:

 احفظ فان علامه ذلك اذا اءمات الناس الصلوه . حضرت به حاضران فرمودند: در هوش و ذهن خود بسپاريد كه نشانه هاى آنروزگار اين چنين است، اگر هر آينه مردم نماز خواندن را برانداختند.

 و اءضاعوا الاءمانه و آن گاه كه امانت دارى ضايع شود و نبودن افراد امين.

 و استحلوا الكذب  و آن گاه كه دروغ پردازى و جو سازيهاى دروغين به چشم مردم روا و پسنديده شود.

 واخذوا الرشا و آن زمان كه رشوه گيرى رسم رايج و مسئله معمولى شود.

 و شيد و البنيان و آن زمان كه مردم ساختمانهاى بزرگ و ديدنى بر پا مى كنند

 باعوا الدين بالدنيا ديندارى را به خاطر دنيا فروختند و به كنار گذاشتند.

 و استعملوا السفهاء در تمام زمينه ها دوستى و همنشينى و همكارى، آن ها با سفيهان و بى خردان و افراد تهى مغز مى گذرانند

 و شاوروا النساء و در تمام اوضاع و احوال با زنان همعقيده و همراهى و كارها را به آن ها واگذار مى كنند و زمام امورشان به دست زنها مى افتد يعنى آن طور كه آن ها بپسندند. همانطور بايد بشود.

 و قطعوا الارحام و آن زمان خويشاوندى و مسئله فاميل و خانواده از بين مى رود. و مردم نسبت بهمديگر بى اعتنا ميشوند.

 و اتبعوا الاهواء و آن زمان مردم مدام پيرو هوى و هوسها مى شوند.

 و استخفوا بالدماء مردم آن زمان نسبت به قتل و خون ريزى ها، بى اعتنا و به آن اهميتى نمى دهند.

 و كان الحلم ضعفا و آن زمان صبر و بردبارى در ميان مردم ضعيف مى شود. «يعنى رواج خشونت و بى حوصلگى و عصبانيت».

 و الظلم فخرا زور و ستمكارى و قلدرى كردن مايه فخر و سربلندى مى شود.

 و كانت الامراء فجره و آن زمان بزرگان و دولتمردان و اميران، همه در فساد كارى علنى و آشكارند.

 و الوزراء ظلمه آن زمان وزيران همه ظالمند.

 و العرفاء خونه و آن زمان چهره هاى سرشناس و شخصيت ها، همه خيانت كارند.

 و القراء فسقه با سوادان و خوانندگان همه فاسد و لا ابالى و بى بند و بار مى شوند.

 و ظهرت شهادت الزور و آن زمان گواهى و شهادت به ناحق و ناروا دادن، آشكار مى بينى.

 و استعلن الفجور و آن زمان فحشا علنى مى شود و در ميان مردم ظاهر و نمايان مى بينى

 و قول البهتان در تهمت و افترابى اهميتند.

 و الائم و الطغيان گنه كارى و طغيان كردن در ميان مردم مشاهده مى شود.

 و حليت المصاحف  و آن زمان قرآن ها زيبا و خوش نقش نگار مى شود.

 و زخرفت المساجد و آن زمان مسجدها آراسته و پر رزق و برق است.

 و طولت المنار و آن زمان گلدسته هاى مساجد بلند و باعظمت مى شود.

 و ازدحمت الصفوف  و آن زمان اجتماعات مختلف مردم بسيار است.

 و اختلفت الاهواء هوى و هوسها بسيار و سر گرميها متنوع مى شود.

 و نقضت العهود و پيمانها و سنت ها از هم گسسته و مردم نسبت به همديگر بى وفا مى شوند.

 و شارك النساء اءزواجهن فى التجاره حرصا على الدنيا و آن زمان زنها با مردان خود در كار و تجارت مشاركت مى كنند، از حرص و ولعى كه به دنيا دارى دارند.

 و علت اءصوات الفساق و استمع منهم و آن زمان صداى خوانندگانى فاسد، همه جا را فرا خواهد گرفت و با خوانندگى آن ها فساد را توسعه و هوسهاى مردم را تحريك مى كنند و مردم مدام به صداى اين خواننده ها گوش فرا مى دهند.

 و كان زعيم القوم اءرذلهم و آن زمان مى بينى كه بزرگان و سردمداران مردم از پست ترين افراد جامعه هستند

 و اتقى الفاجر مخافه شره و آن زمان مردم از ترس افراد فاسد و بى شرمى، پرهيز و به او احترام مى كنند.

 و صدق الكاذب  و آن زمان مردم باور دارند سخنان دروغ پردازان را و يا از روى ناچارى حرفهاى او را تاييد مى كنند

 و اءؤ تمن الخائن و آن زمان افراد خيانت كار به مال و ناموس، مردم او را فرد مطمئن مى دانند و لا ابالى هستند.

 و اتخذت القيان و المعازف  و آن زمان مردم مطرب مى شوند و انواع آلات موسيقى را به كار مى برند.

 و لعن آخر هذه الاءمه اءولها و آن زمان دشنام دادن و ناسزاگويى در ميان مردم، به اين و آن و از گذشتگان رواج و طبيعى مى يابد.

 و ركب ذوات الفروج السروج و آن زمان زنهاى هوسباز بر سواريها سوار شوند و بتازند و خودنمائى كنند و تشبيه النساء بالرجال و آن زمان كه زنها خود را همچون مردان در آورند «از لحاظ لباس و آرايش و رفتار و كردار و غيره».

 و الرجال بالنساء و آن زمان كه مردان خود را همچون زنان در آورند «ظريف و لطيف و ملوس بنمايانند خود را همچون دختران و زنان و همچون آن ها لباس و آرايش و رفتار كنند».

 و شهد شاهد من غير اءن يستشهد و آن زمان كه مردم بدون آن كه چيزى را ديده باشند به آن شهادت و گواهى مى دهند كه اين چنين است و يبه ناحق آن چنان بود.

 و تفقهوا لغير الدين و آن زمان دقت و تحقيق نمى كنند براى دين و آيين خود و تنها مسايل مادى و اءهداف دنيايى را دنبال مى كنند.

 و آثار اعمل الدنيا على الآخره و آن زمان مردم توان و تلاش خود را مدام براى دنيا و هوسهاى آن مى كنند، به حدى كه آخرت را فراموش ‍ خواهند كرد و به آن بى اعتنا هستند.

 و لبسوا جلود الضاءن على قلوب الذئاب  و لباس از چرم گوسفند بر تن خود مى كنند و در حالى كه دلهاى آن ها همچون گرگ درنده است

 و قلوبهم انتن من الجيف  و دلهاى آن ها گنديديه تر از لاشه كردارى متعفن است.

 و امر من الصبر و تلخ ‌تر از زهر كشنده است.

 فعند ذلك الوحاالوحا پس در آنوقت و آن زمان واى واى كه مردم به چه حال و روزى خواهند بود.

 العجل العجل آن زمان فرياد بر خواست از دل مردم همواره از فرياد رسى خواهد بود و انتظار گشايش و توقع فرجى در حال و كار خود دارند.

 و اقترب الموعود و آن گاه است كه لحظه پيش بينى شده يعنى ظهور حضرت مهدى (عج)نزديك خواهد بود.

«بله اين همه به هم ريختگى و آشفتگى نشانه ضعف و زوال ايمان مردم است و طبعا نتيجه آن فساد و ظلم و بيداد همه جا را فرا خواهد گرفت» و اكنون وقت آن است كه لحظاتى بينديشيم تا ببينيم كه چه مقدار از اين اوصاف در ما هست؟ و ما جزو كدام مردمى هستيم كه چند تا از آن پيش ‍ بينى ها، شامل ما هم مى شود؟ و اميدواريم كه در اين زمانه پر فتنه و آشوب، هيچ كدام از گفته هاى آن حضرت كه براى زمان ما پيش بينى نموده، اين اوصاف در رفتار و كردار ما نباشد و انشاء الله جزو صالحين و ياران لايق و شايسته آن حضرت باشيم.


پيشرفت و ساده شدن ارتباطات در آخرالزمان

 پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ از پيشرفت علم و صنعت زمان ما، براى مردم زمان خود، تعريف و توصيف بسيار نموده و از آنجمله، اين است كه وقتى آن حضرت اين حديث را بيان مى فرمود، باعث تعجب و حيرت حاضران شده بود و شايد كسانى هم در آن جا بودند كه تصور و باور كردن اين حرفها برايشان مشكل بود، به هر حال امروز همان زمانى است كه پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ پيش بينى كرده و ما اكنون شاهد و ناظر اين پيشرفتها هستيم.

 قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ و الذى نفس محمد بيده لاتقوم الساعه حتى يكلم الرجل شراك نعله سوطه مما فعله اهله «رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمودند: سوگند به آن كسى كه جان محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ در دست او است، زمانى فرا مى رسد كه بند كفش و دسته تازيانه و چوب دستى، با مردم صحبت مى كردند و اين ها اورا از كارهايى كه همسرش در خانه انجام مى دهد با خبر مى سازد»(۸۳)

پيشرفت و صنعت زمان ما بقدرى وسيع است كه تمام وسايل و امكانات مايحتاج مردم، در همه ى موارد، براى رفاه زندگى، كاملا مهيا و ساخته شده است به طور مثال يك فرد در هر كجا كه باشد با وسيله ارتباطى كه همواره دارد و آن وسيله چه در دست و يا در كفش و يا در كمربند و يا در مچ دستش ‍ و يا به دسته كليد وى نصب شده، هر لحظه زنگ آن بصدا در مى آيد و به او مى گويد كه در منزل شما چه خبر است يعنى همسرش از كارى كه انجام داده و يا در هر وضعيتى كه هست باخبرش مى كند.

امروز در كفش و تازيانه و چوب دستى، دستگاه مكالمه جاسازى نشده، چون نيازى به آن نيست و اگر لازم بود اين كار را مى كردند و اين چيز مهمى نيست در مقابل اين همه وسايل و امكانات پيشرفته و مدرن ريز و درشت از همه نوع وسايل مخابراتى و صوتى براى مكالمه و غيره كه ساخته شده و مورد استفاده مردم قرار دارد و منظور آن حضرت كه در كفش و چوب دستى و تازيانه و كمربند، جاسازى مى شود آن قدر ساده و پيش پا افتاده است كه دلالت و كنايه از ناچيز بودن اين موارد ياد شده مى باشد، در مقابل وسايل و امكانات بسيار مهمتر و پيچيده تر كه بشر آن را خواهد ساخت.

امروز راديوهاى بسيار كوچكى ساخته شده كه در لا به لاى ساعت دستى، آن را جا سازى كرده اند و به توسط اين راديو، از اخبار دنيا باخبر مى شويم و امروز دستگاه بى سيم بسيار كوچكى كه به صورت دكمه پيراهن يك جاسوس ساخته شده و امثال اين ها را مى توان در هر جا به صورت پيدا و ناپيدا نصب و جاسازى شوند.

و اين سخن پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ در زمانى بيان شده كه مردم از وسايل ساده دانش و صنعت غافل و بيخبر بودند، و در ضمن بايد بدانيم كه واقعا جراءت بسيار لازم است تا اين كه آن حضرت در آن زمان اين چنين بگويد چون شايد مواجه با ناباورى مردم و چه بسا به آن حضرت در مقابل اين حرفها نسبت جنون داده مى شد، چون اين سخنان آن حضرت براى مردم آن زمان بسيار عجيب و غير قابل درك و تصور بود، و ذهن مردم دچار بهت و ناباورى مى گشت، لذا آن حضرت وقتى كه اين وضعيت را مى ديد ناچار بود كه سوگند ياد كند كه حتما اين وضعيت به وجود مى آيد، براى اين كه مردم اينحرفها را شوخى نپندارد و باور كنند كه اين طور خواهد شد، و آيا امروز براى صحت و درستى كلام آن پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ ، جاى شك و ترديد براى ما وجود دارد؟ از روى دلايل و قراين مجموعه ى سخنان آن حضرت، درباره ى پيش بينى اوضاع و احوال زمان ما، مى توانيم بفهميم كه پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ خيلى چيزها را مى دانستند و بيان نكردند، منتهى با ملاحه و احتياط گاه به گاهى در لابه لاى سخنان خود، نكاتى مهم را گوشزد كند و نه همه چيز را، چون احتمال ناباورى مردم و عدم درك آن ها به خاطر نبود علم و صنعت در آن زمان، چه بسا مشكلاتى را متوجه آن حضرت مى شد و به حق چه نيكو و به جا است كه مى شنويم و مى گوييم كهاءشهد اءن محمدا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ شهادت و گواهى مى دهم كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ به حق فرستاده ى خداست.


در آخر زمان مردم از راه دور همديگر را مى بينند.

 آيا مى توانيد درباره ى پيش بينى كنيد كه تا ۲۴ ساعت آينده چه اتفاقى مى شود و آن چگونه و به چه شكلى و در كجا رخ مى دهد؟... هرگز!!

يكى از پيش بينى هايى كه امام صادقعليه‌السلام در هزار و سيصد سال پيش از پديد آمدن وضعيتى، آن هم با يقين تام اعلام نموده، و اكنون پديدار شده است.

 ان المؤ من فى زمان القائم و هو بالمشرق ليرى اءخاه الذى فى المغرب، و كذا الذى فى المغرب يرى اءخاه الذى بالمشرق .

به يقين بدانيد كه در زمان حضرت قائم، يك فرد كه در مشرق زمين است، برادر خود را كه در آن سوى مغرب زمين است خواهد ديد و همچنين آن كه در مغرب است برادر خود را كه در مشرق است مى بيند.

از اين پيش بينى دو نكته ى مهم از آن حضرت، دانسته مى شود يكى اين كه نوع حادثه و چگونگى آن كه در آينده رخ مى دهد، و دوم تبيين زمان وقوع حادثه - و اكنون مى بينيم كه اين دو نكته در كلام آن حضرت به حقيقت پيوسته و زمان ما كه مردم بنا به نشانه هاى بسيارى از پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ و امامان ما، به آن دوره ى آخر الزمان گفته مى شود.

و در حال حاضر آن قدر دم و دستگاه سمعى و بصرى زياد و متنوع است كه در حداءقل، معناى كلام امام را اگر بخواهيم تصور كنيم، همين راديو و تلوزيون و تلفن و موبايل و غيره مى باشد، كه در آن صدا و تصور كسى را مى شنويم و مى بينيم كه او در آن طرف زمين است و مراد از اين كه دو نفر يكى در غرب و يكى در شرق دنيا همديگر را مى بينند و حرفهاى همديگر را مى شنوند، همين امكانات پيشرفته ى سمعى و بصرى موجود است. و اينكه بيش از هر زمان ديگر، معناى كلام آن حضرت را بهتر مى فهميم و به خوبى اين وضعيت را مى بينيم، ولى اگر صد سال پيش، كسى گفته هاى امام صادقعليه‌السلام را مى گفت، باور كردن و حتى تصور آن كه چگونه اين چنين چيزى ممكن است بوجود بيايد، اين را بعيد مى دانستند در حالى كه آن حضرت هزار و سيصد سال پيش، اين موضوع را بيان نموده و موضوعاتى از اين قبيل وجود دارد كه بعد از اين ياد آورى خواهند شد.

شايد كسى بپرسد كه صحت و درستى كلام آنحضرت، اكنون به حقيقت رسيده و او هر چه گفت، درست بود، ولى چرا نوع دم و دستگاه و حجم و شكل آن وسيله سمعى و بصرى را تعريف نكرد؟

اگر امام صادقعليه‌السلام به مردم آنروز، بيش از اين توضيح مى داد، حتما با مشكلات بسيارى روبرو مى شد چون مردم آنروز نميتوانستند بفهمند و تصور كنند كه راديو و تلوزيون و تلفن و موبايل چيست و بگويد كه اين ها داراى كليد و آنت و سيم و كابل و نقشه و سيستم و ديجيتال است و... اين اصطلاحات را كسى نشنيده بود، لذا ممكن بود كه امام مورد سئوال و شك و تريد قرار بگيرد و چه بسا مردم حرف هاى آن حضرت را غير معقول مى پنداشتند، و آن حضرت ناچار بود بسيار خلاصه و زود گذر آن هم در لابه لاى سخنان و موضوعات ديگر بيان كند.


بالا آمدن سطح آب در آخرالزمان

 روزى دوستان و علاقمندان امام حسن عسگرىعليه‌السلام در كنارش ‍ نشسته بودند و سؤ الهاى مختلفى از او مى پرسيدند، شخصى از امام پرسيد، تا بكى به انتظار فرج ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام باشيم؟ آن حضرت در جواب فرمودند:

 اذا ظهر الماء وجه الاءرض (۸۴) آن گاه كه آب بر زمين بالا بيايد» امروز زمزمه گرم شدن تدريجى كره ى زمين به عللى و از آن جمله تخريب لايه ى اوزون در همه جا شنيده مى شود. عده اى از دانشمندان و كارشناسان ادعا مى كنند كه سالى نمى درجه و هده اى ذيگر مى گويند پنج سالى يك درجه فارنهايت، همواره كره ى زمين گرم تر مى شو، و هر چند وقت، راديو و تلوزيون و روزنامه ها، خبرى جديدى از گرم شدن كره و ذوب شدن روز افزون يخهاى قطبى موضوعاتى منتشر مى شود پس با چنين شرايطى به نظر مى رسد كه هم اكنون قطبها به علت فزونى دماى گرما در آن جا، كوههاى يخى در حال ذوب و رها شدن تدريجى هستند و اگر روزى فرا رسد كه گرما به حد بالاتر برود، آن گاه باعث ذوب شدن بسيارى از كوههاى يخى منجر مى شود و به اين دليل بيشتر زمينهايى كه سطح آن ها پايين تر است حتما به زير آب خواهند رفت و حتى دانشمندان، بيشترين مناطقى را كه به زير آب فرو مى روند مشخص كرده اند و با محاسبه روى اين وضع، پيش بينى مى كنند كه بسيارى از نقاط خشكى قاره ها و جزاير مثل كشور ژاپن و هلند و غيره به زير آب فرو خواهند رفت.

آيا اين سخن امام عسگرىعليه‌السلام تنها براى آن فرد بود يا پيامى از او براى ما كه در شرف وقوع اين وضعيت هستيم؟ يعنى شاهد گرم شدن تدريجى و ذوب شدن يخهاى قطب ها هستيم و آيا يك انسان معمولى مى تواند اين گونه پيش بينى كند و پس از هزار و سيصد سال، اين گونه به حقيقت برسد؟ جوابش به عهده شما است؟


يك حرف با دو نشان

  قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فى آخر الزمان: انسياب الترك عن الاسلام .

پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ درباره ى يكى از نشانه هاى آخر الزمان فرمودند: «آن گاه كه مردم سرزمين ترك از اسلام كناره گيرى كنند». اين كلام پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ درست در زمانى بيان شد كه اسلام هنوز به منطقه تركيه نرسيده بود ولى بيان شد ولى پس از رحلت آن حضرت يعنى دهها سال بعد، كه اسلام هنوز به منطقه تركيه نرسيده بود ولى پس از رحلت آن حضرت يعنى دهها سال بعد، اسلام وارد آن جا شد و با مرور زمان كم كم تمام آن منطقه به اسلام گرويدند و پس از آن بود كه منطقه تركيه بيش از هزار سال به عنوان يك كشور مقتدر اسلامى حكومت داست و در طى اين دوره، آن منطقه روز به روز بر رونق و پيشرفت و صنعت و تمدن شكوفايى نايل شد و قرنها روز به روز بر رونق سر زمين علم و ايمان و مركز آثار باستانى بسيار باشكوه و بى نظير از آن ها بر جاى مانده كه همه ساله مورد بازديد صدها هزار نفر از گردشگران است و تمام نواحى يعنى كشورهاى اطرافش تحت تاءثير آن ها قرار گرفتند و به اسلام گرويدند، اين يك طرف قضيه است و از طرفى ديگر، اكنون كه زمان حاضر است مى بينيم كه دستهاى پليد صهيونيزم در آن منطقه رخنه كردند و همين سبب شد كه آن ها با برنامه هاى انحرافى و تبليغات سوء و به خصوص با برنامه هاى تلوزيونى و مجلات و سر گرميهاى مغرضانه، باعث تخريب اعتقاد و ضعف ايمان آن ها گشته و امروز در آن جا شاهد رواج و گسترش ‍ فساد و بى دينى روز افزون هستيم و رفته رفته مردم آن سامان، اسلام كه دين رايج آن ها بود به كنار گذاشته و معتقدات ضد دينى در آن ها رو به افزايش ‍ است و اكنون صحت كلام پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) را بهتر در مى يابيم كه فرمودند از نشانه هاى دوره آخر الزمان، مردم سرزمين ترك از اسلام كناره گيرى مى كنند و در واقع پيش بينى آن حضرت درباره ى تركيه، كه بعدها به يك مملكت اسلامب مبدل شد خود يك معجزه از آن حضرت بود و معجزه ى دوم آن حضرت براى امروز كه به وجود آمد وضعيت پيش ‍ بينى شده كه امروز دقيقا همان طور شده است.


اسلام و مسلمانى در آخر الزمان

  قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ : ان الاسلام بداء غريبا و سيعود كما بداء، فطوبى للغرباء . پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمودند كه اسلام در آغاز شكل گيرى و پيدايش، غريب و تنها بود و همچنين در آخر الزمان اسلام به اين وضعيت باز مى گردد، پس خوشا به سعدات آن عده كم و تنها و غريب در هر دو زمان». بله مسلمانان در آغاز شكل گيرى اسلام، عده آن ها بسيار كم بود و در مقابل، درگير با سختى ها و مشكلات انبوه، روبرو بوده اند، چون در آن زمان همه ى مردم كافر و عده اى مشرك و يا بت پرست و متحجر و جاهل و بى سواد و بى رحم بودند و قرنها بود كه مردم اين چنين ساخته شده بودند و به اين وضع عادت داشتند و آن گاه كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ نداى توحيد و آيات قرآن را براى مردم مى خواند، مردم متعجب از اين برنامه ها و حرفهاى جديد بودند و اين ها را مغاير و متضاد با كيش و رسومات خود مى دانستند، لذا دست به اذيت و آزار و خشونت و تهديد و ارعاب و گاهى راه جنگ را پيش ميگرفتند و آن عده بسيار كم كه دعوت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ را پذيرفته بودند به ناچار و از ترس دشمن، ايمان و اعتقاد خود را به اسلام پنهان مى كردند چون از هيچ بلا و گرفتارى آن جاهلان بى خبر در امان نبودند و در ميان آن مردم واقعا غريبانه و مظلومانه روزگار سختى را گذرانيدند و پس از آن بود كه كم كم و با تحمل مشكلات و قلم و سخن و جهاد و مباره و با مرور زمان به توسعه و افزايش مسلمانها منجر شد و پس از آن بود كه موفق به تشكيل دولت اسلامى قدرت يافتند، لذا پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ اين موضوع را ربط به وضعت مسلمان در آخر الزمان تشبيه كردند چون در اين زمان مى بينيم كه بيشتر مردم مسلمان در همه جاى دنيا بر اثر يوغ پليد استعمارى و هجوم فرهنگ غربى كه حاصل آن بى بند بارى و فساد و گسستن مردم از تاريخ با شكوه خود و به هم ريختن كانون گرم سالم و با صفاى خانواده و عدم احساس و مسئوليت در قبال دين و آيين و وطن و ميهن خود هستند و روز به روز ضعف ايمان و زوال اعتقاد پاك و مقدس الهى در ميان مردم را مشاهده مى كنيم، و عده ى مسلمانان واقعى كه ايمان راستين دارند، روز به روز در ميان اين مردم بى دين شده كم مى شوند و احساس ضعف و تنهايى و غريبانه، روزگار خود را مى گذرانند و همواره اين ها درگير رفتار و كردار ناپسند و غير اسلامى مردم منحرف شده و دولتمردان فاسد و عياش مزدور غرب و صهيونيزم و از هيچ آزار جسمى و روحى بى نصيب نيستند.

و باز پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ مى فرمايد:

 سياءتى زمان على امتى لا يبقى من القرآن الارسمه، و لا من الاسلام الا اسمه، يسمون به وهم ابعد الناس منه مساجدهم عامره و هى خراب من الهدى .(۸۵)

زمانى بر امت من مى خواهد آمد كه از قرآن كريم جز خط و نقش و نگار نماند، و از اسلام نماند جز اسم آن، و مردم به اصطلاح و ظاهر مسلمانند ولى آن ها از اسلام به دورند، مسجدهاى آن ها با بناهايى بزرگ و با شكوه ظاهر آباد است ولى از هدايت و اصلاح مردم، خراب و بى خاصيت و بى اثر است.

بله امروزه همان زمان است كه شايد در آينده هم وضع بدتر از اين خواهد شد، مى بينيم كه قرآن كتابى خوش نقش و نگار در ميان خانه هاى اين مردم بسيار ديده ميشوند و مردم به اصطلاح مسلمانند ولى رفتار و كردار آن ها مغاير و متضاد با اسلام است، مسجدها آباد و پر رزق و برق است و ديگر جايى نيست كه انسان ساز و پايگاه رشد، اعتقاد و ايمان مردم بوده باشد. و الحمدلله ايران اسلامى مستثناى از بقيه كشورهاى به اصطلاح اسلامى است كه باز هم بسى اميد و خوشبختى است.


در آخر الزمان علم و دانش و جهل و فساد به اوج مى رسد.

 يكى از بيانات حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ درباره ى مردم آخر الزمان و اوضاع و احوال و امور دنياى آن ها اين چنين پيش بينى نموده است.

قال النبى فى اءوضاع آخر الزمان پيمابر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ درباره ى اوضاعى كه در آخر زمان رخ مى دهد فرمودند.قال فاءوحى الى ربى عزوجل فرمودند كه از پروردگار عزوجل درباره ى اوضاع آخر الزمان پيامهايى به من رسيد. يكون ذلك اذا رفع العلم .

آخر الزمان زمانى است كه دانش و پيشرفت بشر به سطح بالايى مى رسد. و پس از آن صنعت رو به افول ميرود

 وظهر الجهل و همزمان با آن جهالت مردم بيش از هميشه آشكار مى شود.(۸۶)

نكته: جهالت يعنى نادانى و نادرستى در رفتار و كردار است، خواه علم و دانش در هر حد توسعه كند، امروز جهان ما در سطح بالايى از پيشرفت علوم و توسعه تكنولوژى و ابزارهاى مدرن است، درست در همين حال مردم غرق در فساد و فحشا و بى بند و بارى هستند كه اثرات بد و نا مطلوب آن بسيار است و از جمله آن ها فرو پاشى كانون گرم خانواده و زوال بهترين سنت هاى اخلاقى، و انحطاط مدام در حال گسترش است همان گونه كه دانش و پيشرفت وسايل و دستگاه ها همواره در حال مدرنيزه تر شدن مى باشد، ميبينيم ملتها به تدريج با كاسته شدن نسل آن ها مواجهند و كم تر شدن عده آن ها و تاريخ پرشكوه گذشته آن ها در حال زوال است و كم كم تا آن جا مى رسد كه ياد و يادگارى از آن ها بر جاى نماند و اين آخرين شيوه و طرح نقشه يهوديان جهان است كه با پديد آوردن اين وضعيت، دنيا را از مردم خالى كنند تا كره ى زمين به تنهايى و بدون رقبت، در اختيار صهيونيزم قرار بگيرد همان گونه كه امروز، امريكا اين ابر قدرت، در قبضه آن هاست و اروپا هم بدون آن ها آب نمى خورند براى همين است كه صهيونيزم اصرار دارند كه فساد و فحشا را در تمام زمينه ها رواج و گسترش دهند و به اصطلاح آن ها تا صد سال ديگر يعنى با گذشتن دو الى سه نسل آينده، كشور ها كاملا از مردم خالى شود يعنى نه مسلمانى و نه مسيحى و نه پيرو اديان ديگر، البته ايران اسلامى ما الحود الله از آن ها مستثنى است ولى هر جاى دنيا را در نظر بگيريم دقيقا دچار همان وضعيت نامطلوب هستند و اين وضعيت كاملا قابل لمس است، و امروز همان زمان است كه پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ خبر از پيشرفت و توسعه علم و صنعت همزمان با گسترش فساد و تباهى براى مردم زمانش تعريف نموده و همچنين براى ما هشدارى است كه بايد از آن با سلامتى دين و اخلاق شايسته، روزگار خود را به پاكيزگى بگذرانيم.

 و كثر القراء و اءفزون شدن با سوادها كه نشانه توسعه سطح دانش ‍ است.

 و قل العمل و همزمان با آن از علم كردن خبرى نيست. از صلح و عدالت اجتماعى و دمكراسى در دنيا زياد گفته مى شود، ولى مى بينيم كه هر روز بر دامنه فساد و تباهى و فتنه و آشوب و جنگ ها و خون ريزى ها، در اين جا و آن جاى دنيا در حال گسترش است.

 و كثر الفتك  و بسيار شدن ظلم و ستم و هتك حرمت ها.

 و كثر الشعراء و بسيار شدن شاعران ياوه سرا.

 و حيلت المصاحف  و بسيار قشنگ شدن قرآن ها و كتاب ها

 و زخرفت المساجد زيبا و آراسته شدن مسجدها.

 و كثر الجور و الفساد و بسيار شدن ظلم و ستمكارى و گسترش ‍ فساد

 و ظهر المنكرت و امر امتك  به و آن زمان آشكار شدن منكرات و فحشا، و مردم در اين زمينه همواره همديگر را تشويق و يارى و توصيه مى كنند.

 و نهوا عن المعروف  مردم آن زمان همديگر را از انجام كارهاى خوب و ديندارى باز مى دارند و سبب منحرف شدن هم مى گردند

 و اكتفى الرجال بالرجال و النساء مردها با مردها در تمام زمينه ها به همديگر اكتفا مى كنند و زنها و زنها به همديگر ارضا و پسنده مى شوند

دولتمردان و هواداران آن ها اين چنين مى شوند.

 و صارت الاءمراه كفره دولتمردان و آن ها كه زمام امور مردم را به دست و عياش اند.

 و اوليائهم فجره كار گزاران و اطرافيان و پيروان آن ها، همگى فاسد و عياش اند.

 و اعوانهم ظلمه و يارى دهندگان آن ها از هر لحاظ كه باشد همه ستمكارند و ظلم سهيمند.

 و ذو و الراءى منهم فسقه افراد معروف و چهره هاى سر شناس و سخنگويان آن ها همگى مى فهمند فاسد و بى بند بارند، وقتى كه اين پيش ‍ بينى ها رابا دقت بخوانيم آن گاه مى فهميم كه وضعيت مردم اين زمان، هر چند كه در لفافه رزق و برق است و كسى متوجه عاقبت بد و شوم آن نمى شود مگر آن ها كه هر چيز و هر كارى را با نتيجه گيرى و دور انديشى در نظر مى گيرند، در مى يابند كه وضعيت امروز را اگر اين گونه توسعه يابد مردم، اينده اى صالح و سالم نخواهند داشت و عواقب هولناكى دارد كه اين خوشى و هوسرانى، آنى و زود گذرها، ارزش آن را ندارد، در واقع با مصالح و منافع لحظه اى و كوتاه مدت خودمان، آينده اى با سر نوشت ناخواسته و نامطلوب مواجه خواهند شد و مقدمات و زمينه هاى تخريب، شرايط وضعيت آينده را به دست خودمان در حال به وجود آوردن هستيم.


سوسولها عامل فساد و تباهى در جامعه اند

سوسوليزم يك پديده خطرناك و آفتى سرايت كننده همچون وبا است و متأسفانه اين روزها در كشور اسلامى ما مى بينيم كه سوسوليزم اين فحشاى خزنده در حال توسعه و گسترش است و اين وباى فراگير يك نوع آفتى است كه درمانش مشكل است چون اثرات بد خود را به جاى مى گذارد و پس از آن هيچ آبى آن را پاكيزه نمى گرداند و از اثرات بد سوسولى آن است كه هر جوانى دختر يا پسر در آغاز اين كار، به قصد سرگرمى و تنوع و دلخوشى، با عنوان مد وارد صحنه كوچه و خيابان مى شود و بدون اين كه متوجه شود، با مرور زمان كم كم از فساد و فحشاء سر در مى آورد و خود نيز به يك مهره و عامل ترويج و گسترش اين آفت در جامعه تبديل مى شود، يك سوسول همواره با پيروى از مدهاى جور و آجور غربى منجر به تغيير در رفتار و كردار ناشايسته اى مى شود كه مردم را به بى بند و بارى و لا ابالى گرى و بى غيرتى دگرگون و تغيير مى دهد و علاوه بر همه ى اين ها سوسليزم زمينه سياه و ناسالمى است كه ايمان و اعتقاد با آن سازش ندارد و سوسولى كه قطعا از غرب آمده و در پس پرده و به صورت نامرئى دست پليد و پرقدرت صهيونيزم در كار است كه تنها قصد و نتيجه گيرى كه مى خواهند آن است كه تضعيف و تخريب اعتقاد و ايمان نسل آينده شود. لذا پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ و امامان معصوم درباره ى آخر الزمان و گسترش فساد و فحشاء و پيامدهاى بد آن را به مردم گوشزد كردند تا بنويسند و ما مردم اين زمان بخوانيم و دقت كنيم و بهوش باشيم كه دشمن در كمين است و با سرگرميهايى كه به نام عشق و صفا كردن، زوال ما و تاريخ باستانى و اسلام عزيز و نابودى مملكت قدرتمند ما را مى خواهند و در انتظار قبضه كردن سرنوشت ما اميدوارند.

در كتاب علل الشرايع آمده است كه حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد كه شنيدم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ كه او مى فرمود:

 لعن الله المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهين من النسا بالرجال .

خداوند لعنت مى كند آن مردانى كه خود را به صورت زنان نمايان مى سازند.

و همچنين زنانى كه خود را به صورت مردها در رفتار و كردار نمايان مى كنند.

و همچنين پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ باز هم در جايى ديگر فرموده اند:

 اءخرجوهم من بيوتكم فانهم اءقذر شى ء . اين ها را از خانه هاى خود بيرون كنيد كه به يقين اين ها كثيف ترين و پليد ترين هستند.

و باز هم پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ در بد گويى از اين ها مى فرمايد:مثل هؤ لاء فى اءمتى اءنه لم يكن مثل هؤ لاء فى اءمته الا عذبت قبل الساعه . مثل اين ها در امت من همچون آن ها كه در هر امت پيامبرى بودند و خداوند با عذاب و بلاها نابودشان ساخت.

و از امام باقرعليه‌السلام نقل شده است كه علىعليه‌السلام فرمودند كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ به او گفته است كه خداى عزوجل به يكى از پيامبرانش وحى فرستاد كه به مؤ منين و پيروان دين خود بگويد: هيچ گاه لباسى همچون لباس كافران و دشمنان خدا نپوشيده و اى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ به مردم با ايمان و ديندار بگو هرگز غذايى همچون غذاى كافران را نخورند و به مردم بگو كه هيچ گاه به روشها و رفتار و كردار كافران و بى دينان پيروى نكنند، پس در غير اين صورت اى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ آن ها دشمن من هستند همچون كافران و بى دينان، بله خداوند مى فرمايد كه لباس پوشى همچون كافران بر رفتار و كردار مردم تاءثير بد مى گذارد و اين زمان مى بينيم كه نوجوانان دختر و پسر بدون اين كه منظور و هدف و نيت بدى داشته باشند و به توسط مد و سر گرمى و شكار اهريمن پليد و دشمن خدا قرار مى گيرند و جوانان پاكيزه و با غيرت و چرتى و لامذهب تبديل مى شوند كه به درد خودشان هم نمى خورند.

و پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ درباره ى به هم ريختن وضعيت آخر الزمان در تمام زمينه ها سخنان بسيارى دارد و اكنون به اين موضوع خلاصه شده دقت كنيم:و راءيت التاءنيث قد ظهر و اءظهروا الخضاب و امتشطوا كما تمتشط المراءه لزوجها : و در آن زمان خواهى ديد كه پسران و جوانان به شكل و حالت دخترها و همچون زنان نمايان و در همه جا با اين وضع زنانه در رفتار و كردارشان، خودنايى مى كنند، سر و صورت خود را به نحوى شانه و يه شكلى در مى آورند و آرايش مى كنند همچون زنان كه براى شوهران خود كنند. بله سخن بسيار است و پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ با اندوه فراوان از اين وضعيت ناپسند زمان ما، براى مردم زمان خود تعريف مى كند كه حاضر با تعجب و ناباورى به سخنان آن حضرت گوش فرا مى دهند و بعضى ها به اين سخن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ در شك و تعجب هستند و دوباره از آن حضرت مى پرسند كه اى پيامبر خدا، آيا واقعا در آن زمان اين طور مى شود؟

پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ در جواب آن ها مى گويد: بلكه وضعيت آن مردم بدتر و خراب تر از اين هم مى شود.


حيوان بى خرد و سنگ سخت قابل تغيير و تحول نيستند.

 حضرت علىعليه‌السلام از افراد نادان و جاهل و بى سواد، بسيار رنج مى برد چون بخوبى مى دانست كه اين فرد بى خرد مى تواند بدانستن، انسان شود و علو رفعت و منزلت و مقام والا و نبايد به حد و مرتبه حيوان تنزل و پست گردد، و اين همه استعدادهاى درونى و خدادادى بلااستفاده بنماند در حالى كه مى تواند يكفرد مبتكر و خلاق و سازنده باشد. لذا آن حضرت در تمام عمر خود، سعى بسيار نموده تا بى خردان را به انديشه و آگاهى وادار كند، و گاهى نيز سخن به ملالت و نكوهش آن ها آن ها روا مى دارد و صحبت از زيان آن ها و غير مفيد بودن، و از بى نفعى آن ها در جامعه رنج مى برد.

حضرت درباره ى افراد نادان و بى خرد سخن فراوان داشته و من جمله از آن ها.

 لم يستضيئوا باءضواء الحكمه، و لم يقد حوا بزناد العلوم الثاقبه، فهم كالاءنعام السائمه، و اءلصخور القاسيه (۸۷)

بى خردان از روشنيهاى چراغهاى دانش و حكمت بهره اى نميبرند، و به آتش زنه هاى علوم و معارف گسترده، جرقه اوليه و قدم آغاز را نمى افروزند، پس آنان همانند چهر پايان چرنده و بيشعور رميده مى باشند، و همچون سنگهاى سخت بنيان اند كه چيزى را درك نمى كنند.

از نظر بى شعورى و بى خبرى از دانش و حكمت، حيوان و سنگ سخت فرقى نيست چون هر دو قابل تغيير نيستند، مثال سنگ سخت براى اين است كه برساند حيوان بى شعور همان طور در بى عقلى و بى خردى مى ماند و هر دوى اين ها براى مثال و تشبيه افراد نادان و بى سواداند.

حضرت علىعليه‌السلام ابعاد علم و دانش را به خوبى مى دانست و شوق بسيار داشت كه همتى شود و شايد تمدن امروزى و منافع آن را زودتر از امروز، مى خواست كه مردم به آن برسند و از آن بهره برند، درست در همان زمان كه مى بايستى از وجودش استفاده شود و كمك بگيرند، توقع و انتظارش، بيدار شدن مردمش بود و در صدد بود تا نظاره گر ترقى و پيشرفت و تمدن و شكوفايى آن ها باشد و با اين شيوه ى كلام آن حضرت، در واقع مردم را به اختراعات و اكتشافات دعوت مى نمود.


حرف آخر

 اين كتاب حاوى تحقيقات جديدى است كه حاصل هفت سال تلاش ‍ مداوم است و بيش از نود درصد مطالب عرضه شده در اين كتاب، تحقيقات تازه اى است كه براى اولين بار به نظر هر خواننده مى رسد.

بر خلاف رسم رايج عده اى از مؤ لفين، كه با روش تكرارى برداشتن مطالب و جمع آورى از كتاب هاى متععد، اقدام به عرضه ى كتاب جديدى مى كنند كه هيچ گونه نوآورى و حرف تازه اى در آن مشاهده نمى شود و با اين روش، روح علاقه و نشاط را در خواننده پديد نمى آورند؛ در اين كتاب سعى شده تا مطالب به صورت علمى و جديد بيان شود.

و اءغلب كتابها داراى جلدى براق، رنگارنگ و اسم جذاب ميباشند و هر بيننده اى به خريد آن كتاب مايل مى شود، ولى پس از خواندن آن، مى بينيم كه هر خواننده با وطلب تازه اى روبرو نميشود و احساس نو آورى در آن نمى بيند، و همچنين احساس ميكند كه اين مطالب را در جاى ديگرى خوانده و يا شنيده است، لذا انگيزه مطالعه در او سرد ميشود.

با وجود احاديث متعدد از معصومينعليهم‌السلام كه هر كدام بيانگر عظمت علوم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ است، به راستى چرا ما نبايد اين علوم را به دقت نشناسيم و در صدد شناخت آن ها بر نياييم، و چرا بايد همواره به تكرار مطالب بپردازيم؟

اگر پيرامون احاديث معصومينعليه‌السلام آن گونه كه شايسته ى آن هاست، تحقيق شود، مشاهده مى كنيم كه احاديث پر محتوا و علمى زيادى وجود دارند كه بسيار غنى هستند، و مى توانند ره گشاى بسيارى از مشكلات ما گردند.

در جوامع امروزى كه علم به سرعت در حال توسعه و تحول است و فرهنگ غرب، همچون وبايى در حال رواج، نفوذ و گسترش است، آيا رواست كه ما خود را در سطح عادى و معمولى نگاه داريم و شرايط روز را در نظر نگيريم و در حرفها و كتاب هاى جديدمان، هيچ گونه تغيير و تحولى به وجود نياوريم؟!

شناسايى اسناد و احاديث معتبر و گرانمايه ى شيعى كه چون چراغى زرين در راه هدايت و پيشرفت جوامع، از ائمه هدىعليه‌السلام نقل شده است، اگر به خوبى تبيين و تفسير، به طور حتم حيرت دنيا را بر خواهد انگيخت و بار ديگر به اعتناى روز افزون اسلام عزيز كمك شايانى خواهد نمود و پوزه معاندان دين و اشخاصى چون سلمان رشدى و ديگران را به خاك ماليده و به زباله دان تاريخ خواهد سپرد. ان شاء الله

مجموعه ى حاضر با هدف تبيين گسترده از وسعت علوم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ است كه مى تواند، گام هاى ارزنده اى، در مقابل سرايان و آنان كه دچار تهاجم فرهنگى شده اند، بردارد. و توصيه مى شود، شما خواننده ى گرامى با اهدا نمودن اين كتاب به دوست و دشمن، موافق و مخالف اسلام، بدون بحث نتيجه ى قابل ملاحظه اى را دريافت كنيد.

علوم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ مايه ى افتخار و سربلندى شيعيان است. اميد است برادران اهل تسنن، با شناخت بهتر از پيشوايان و ائمه ى شيعى، به حقانيت چهارده معصوم پى بردند و از كليد و حيله ى معادن اين بزرگان معرفت و علم باخبر گردند.

اين كتاب، گام كوچكى است در راستاى معرفى چهره ى حقيقى معصومين و پيشوايان شيعه، كه در آن به يكصد و ده موضوع با عنوان علوم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ اشاره شده است؛ اميد است مورد رضايت خداى سبحان واقع گشته و توفيق هر چه بيشتر شناخت اسلام را به ما عرضه دارد.

مطالب اين اثر گوياى وسعت بى كران علوم اسلامى است و سعى ما بر اين است تا در جلدهاى بعدى از صدها موضوع علمى، موضوعات تازه اى را مطرح كنيم

البته سعى بنده بر اين بوده تا ضمن معرفى، گوشه اى از علوم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ از تمام اشخاص جهان از هر فرقه و مسلكى كه باشند، خوب بدانند كه هرگز نمتوانند باءندازه يكصدم اين موضوعات علمى را از پيشوايان خود بياورند و در اينصورت حقانيت بزرگواران ما بيش ‍ از اين براى آنها ثابت خواهد شد