شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد ۱

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت0%

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

نویسنده: رضا کوشاری
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 9979
دانلود: 18298


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9979 / دانلود: 18298
اندازه اندازه اندازه
شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد 1

نویسنده:
فارسی


خودشناسى راهى براى خداشناسى


خودشناسى، خداشناسى است

 انسان داراى پنچ حواس است آن ها تا اندازه اى محدود مى باشند، لذا از خيلى مسايل طبيعت جهان بيخبر و غافل است و امروز با كمك تكنولوژى و ابزار مدرن، بشر معاصر توانسته است تا حدود بسيارى، ابعاد حواس ‍ خود را توسعه دهد. به هر حال و به هر سو كه بنگريم و درباره ى هر چيز كه فكر كنيم تجلى عظمت آفرينش پروردگار قابل مشاهده است و انسان مات و متحير شگفتيهاى گوشه به گوشه اين جهان بزرگ است.

علىعليه‌السلام در جايى سخن بزرگى همچون خورشيد و كرات حول آن مى گويند و گاهى از چيز كوچكى همچون اتم و الكترون يا كرات حول آن، سخن مى گويد و بدين وسيله عظمت آفرينش خدا را مى رساند و در جايى به انسان كه نخواهد و يا نتواند درباره ى آن بزرگ و يا آن كوچك آفرينش فكر نخواهد كند، مى فرمايد كه لااقل به پيكر خودمان توجه و دقت كنيم و عجائب آفرينش پروردگار را در خود درك كنيم كه اين بدن به ما نزديكتر است و بهترين انتخاب آن حضرت براى شناخت خداوند، آن است كه نزديكترين چيز براى فهميدن، بدن ما است كه ما مى توانيم با كمك حواس پنجگانه خود، عجائب آفرينش خدا را در پيكر خود بشناسيم.

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:من عرف نفسه فقد عرف ربه (۷۱) : هر كه به درستى خود را شناخت، به يقين كه خدا را شناخته است.

بدن يعنى آن چه را كه از پيكر ما قابل مشاهده است ولى آن حضرت به جاى استفاده از واژه بدن، كلمه نفس را به كار برده چون به معناى درك درون و اعماق و ابعاد وسيع اين پيكر دلالت دارد و چه انتخابى شايسته و برخواسته از آگاهى و ابعاد علمى آن حضرت است.

بدن ما همانند كار خانه اى بسيار مهم و پيچييده است و شناخت هر گوشه اى از آن به متخصص آن قسمت لازم است و آشنايى با قسمتها و اعضاى بدن باعث مى شود كه ما بهتر و بيشتر به قدرت خداوند پى ببريم.

يك دكتر و متخصص چشم سالها درس و تحقيق به قطعه اى كوچك از بدن كه چشم است تا حدودى آگاه مى شود و درباره ى آن اظهار نظر مى كند، بنابراين تعريف و توصيف تمام قسمتهاى بدن، نياز به متخصصين بسيارى است و آن گاه توضيح درباره ى پيكر و اعماق و شكل گيرى سيستم آن، سخن نا محدود و بى پايان است.

پس اگر دست ما به خورشيد بزرگ نمى رسد و يا چشم ما درون اتم كوچك را نمى تواند ببيند، لااقل خود را بشناسيم و درباره ى عجائب پيكر خود فكر كنيم چون ما به آن نزديكتريم و تمام تشكيلات بدن را به خوبى حس ‍ مى كنيم.

علىعليه‌السلام از عظمت و بزرگى آفرينش خداوند آگاه است و او مى داند كه شناخت و معرفت هستى بارى هيچ كس ممكن و مقدور نيست حتى با كمك ابزارهاء مافوق مدرن، و اين تعريف و مقياس حضرت علىعليه‌السلام درباره ى خداشناسى، از خودشناسى، بهترين انتخاب و نزديكترين چيز براى فهم انسان از پيكر خود است و مى تواند با حواس خود به پيكرش كه ذره اى از اين هستى است بينديشد و شايد در پرتو تفكر صحيح، از راه طبيعت سازمان و تشكيلات اندام خود، شناخت خدا را در خود بشايستگى دريابد، و الگوى خداشناسى از نظر علىعليه‌السلام خودشناسى است و انسان از خود بخدا مى رسد و از اين راه راهى بهتر و نزديكتر نيست و به يقين كه آن حضرت آگاه از احوالات و ابعاد پيكر خود مى باشد و اين گونه كلامى بسيار پر معنا درباره ى عظمت آفرينش خداوند، بيان مى نمايد.


بر پايى جهان، رحمت و نعمت الهى است

 صحيفه سجاديه يكى از كتابهاى نفيس و معتبر اسلامى است و حاوى مجموعه اى وسيع از سخنان امام زين العابدينعليه‌السلام است كه در زمينه هاى مختلف، موضوعات مهم در آن مطرح شده، كه درسهايى با ارزش و متنوع براى ما است و اكنون به دو جمله از دعاى شماره ۱۶ از آن حضرت براى شما نقل مى كنيم كه ظاهرا، معانى ساده اى دارد ولى اهل خرد بهتر مى دانند كه آن حضرت دو موضوع پيچيده اى كه زير بناى اساس ‍ جهان است بيان نموده است:

۱-اءنت الذى وسعت كل شى ء رحمه و علما : بار الها اين تويى آن كه در آفرينش گسترانيده اى در همه چيز اين جهان، رحمت و دانش را.

۲-و انت الذى جعلت لكل مخلوق فى نعمك سهما : و اين تويى آن كه از براى هر مخلوق جاندارى، در نعمتها داراى سهمى خاص قرار دادى.

در جمله اول، آن حضرت مى فرمايد خداوند هر چيزى در اين عالم، بر پايه ى رحمت و دانش قرار داده و دانش پيشرفته امروز، وسعت مرزهاى علم در زمين و جهان، در تمام اءبعاد و زواياى آن را درك كرده است و در هر جا كه بنگريم مى بينيم هر چيزى بر پايه علم و دانش بر پا شده، و هر علم و دانشى، طبعا و حتما رحمت براى حيات همه است و در هيچ موردى، چيزى ديده نمى شود كه روى قانون و محاسبات سازمان طبيعت نباشد و خارج از چار چوب قاعده دانش و رحمت، چيزى وجود ندارد.

شايد همه مردم اين موضوع را به خوبى ندانند و به اهميت آن پى نبرند ولى دانشمندان و متخصصان علوم، بهتر مى دانند كه تمام ذرات ريز و درشت عالم و كوه و درخت و نور و آب و خاك و هوا و غيره و هر آن چه را كه در ذهن خود تصور كنيم مى بينيم هر چيزى كه در اين دنيا است مايه رحمت در حيات همگانى است چون كل آن ها در مجموع، سازنده و تشكيل دهنده وجود ما و جهان ما هستند.

طبعا عوامل رحمت، هر كدامش بر پايه دانشى وضع شده و به خوبى مى دانيم كه تمام علوم دنيا، همگى ربط به همديگر دارند و علمى وجود ندارد كه رابطه با پيدايش علم ديگر، مفيد و مؤ ثر و يا بى ارتباط باشد، و به طور مثال آيا مى شود گفت كه نور خورشيد تاءثير است و يا آب در جو، نقشى ندارد و يا نبودن موجودات ريز و ميكروسكوپى بر پيدايش حيوانات ديگر بى ارتباط است و يا آتش بريافتن و شكل گيرى آهن و مس و غيره كارساز نيست و يا ريز ترين ذرات، خاصيت و فايده اى ندارند، و از اين سؤ الها هزاران هزار از چيزهاى جهان هست كه در واقع، تعريف را هر كدام آن ها رشته هاى علمى گوناگون دارد چون خداوند آن ها را بر پايه علم آفريده و استوار نموده است و فهميدن هر كدام از چيزهاى طبيعت، جز با زبان علم ممكن نيست پس همه ى آن ها رحمت الهى براى ما است و رحمت الهى در تمام زمينه ها بر پايه علم است يعنى هر علمى را كه در نظر بگيريم نشانه اى از رحمت الهى است، پس همان گونه كه آن حضرت فرموده، مرزهاى رحمت و دانش در هر چيزى كه آشكار و يا نهان است وسعت دارد و حيات ما و بر پايى جهان، در واقع مجموعه اى از رحمت الهى است.

در جمله دوم، آن حضرت مى فرمايد كه خداوند در عوامل نعمتهاى روى زمين، هر جاندارى داراى سهم و تاءثيرى خاص قرار داده است و دانش ‍ پيشرفته روز، ثابت كرد كه علاوه بر انسان و تمام حيوانات ريز و درشت و با وجود بيش از دو ميليون نوع موجودات نامرئى، معلوم شد كه هيچ كدام از آن ها در اكوسيستم نعمت حيات، بى خاصيت و بى تاءثير نيستند يعنى هر موجودى به نحوى سهمى دارند و همه چيز، زنجيروار به هم متصل است و تمامى آن ها مكمل وجود همديگرند و اين مجموعه، تشكيلاتى است كه به وجو آورنده نعمتى بزرگ است.

شرط ادامه و بقاء حيات اين نعمت الهى، ربط داشتن منافع تمام موجودات نسبت به هديگر است و هر كدام همچون حلقه هاى متصل به هم يك زنجير است و پيوند وجود هر كدام از اين ها، نسبت به همديگر ضرورى است. حتى گياهان و درختان و سبزه و چمن، بدون اين موجودات شكل نمى گيرند.

تمام موجودات مرئى و نامرئى در تكميل برنامه نعمت هاى حيات، هر كدام به نوعى سهمى دارند و جاندارى نداريم كه بدون تاءثير و بى نفع باشد و در طبيعت مهمل بحساب آيد كه بحث دقيق و علمى اين موضوع بسيار مفصل است.

بيشتر موجودات حتى نامرئى ترين و نامحسوس ترين آن ها فايده و منافع بسيارى براى محيط زيست دارند و زمينه هاى اوليه سير تكامل در اكو سيستم را به وجود مى آورند.

عده اى از دانشمندان بر اين عقيده اند كه حتى موجودات ميكروسكوپى مضر و بيمارى زا در صورتى كه دانش بشر در آينده توسعه يابد، مى توان از اين جانداران بسيار كوچك براى كارهاى مفيد، همچون سربازانى بسيج كنند و پاد زهر مورد خاصى تبديل شوند و از آن ها براى مقاصد لازم استفاده شود.

مردم آن روز، سخن آن حضرت را مى شنيدند ولى در ابعاد وسيعتر، حقيقت معانى آن را درك نكردند ولى امروز حقيقت و اءبعاد گفتارش براى همه معلوم شده است.


موجودات نامرئى


مخلوقات ناپيدا عجيب تر از جانداران پيدايند

 ۱-و ما الذى نرى من خلقك و نعجب له من قدرتك : خدايا... و آن چه را از مخلوقات و جانداران تو مى بينيم، و به آن ها از اين همه قدرت و توانايى آفرينشت شگفت زده مى شويم.

۲-ونصفه من عظيم سلطانك : و آن مخلوقات را از با عظمت ترين آفرينش تو مى پنداريم.

۳-و ما تغيب عنا منه : و اءما آن چه از مخلوقات و جاندارانى كه از چشمان ما پنهان است.

۴-و قصرت ابصار ناعنه : و ديده هاى ما عاجز و ناتوان از ديدنشان هست.

۵-و انتهت عقولنا دونه : و عقل و انديشه ى ما تا مرز بدون اين ها باز مى ماند.

۶-و حالت ستور الغيوب بيننا و بينه اعظم (۷۲) : و بين ما و آن موجودات پرده هاى نامرئى حابل شد، به يقين اين مخلوقات، بسيار عظيم تر و عجيب ترند از آن ها كه مى بينيمشان.

حضرت علىعليه‌السلام خداوند را مخاطب خود قرار داده، و با اين شيوه، اهميت مطلب را به ما مى رساند و ارطباط خود را با خدايى كه از او نيرو و توانايى انديشمندان را در ابعاد مختلف علمى دريافت نموده، كه اين بر لطف و عنايت الهى دلالت دارد، و از طرفى مى خواهد مردم را از موضوع مهمى باخبر كند كه موجودات، تنها اين ها نيست كه با چشم ديده مى شوند و ما را از وجود جاندارانى بسيار كوچك، اطلاع مى دهد، مخلوقاتى كه چشم توانايى ديدن آن ها را ندارد.

آن حضرت مى فرمايد كه اين موجودات و حيواناتى را كه ما مى بينيم و در عجائب خلقت اين ها شگفت زده مى شويم و مى پنداريم كه اين ها بهترين كار آفرينش الهى است، اين چنين نيست؟ بلكه مخلوقاتى بسيار و بيشمارند كه بچشم ما ديده نمى شوند و واقعا اين ها عجائب خلقت خداوند هستند و مهمتر بودن اين ها را مى رساند، موجوداتى كه انسان مى بيند و مات و متحير آن ها است و غافل از وجود جاندارانى بى شمار و نامرئى است كه آن ها بسيار ديدنى و شنيدنى تر، و عظمت الهى در اين ها بيشتر جلوه گر مى شود، موجوداتى كه اندازه سر سوزن و يا بسيار كوچكترند و چگونه اين ها در طبيعت خاص خود، هر نوع آن ها شيوه ى زندگى را چه خوب آموخته اند. بله، بشر معاصر كه در زمان توسعه تكنولوژى يه سر مى برد، او بهتر مى فهمد كه آن حضرت چه فرموده و اهميت و ارزش كلام وى را به خوبى درك مى كند.

موجودات ذره بينى را بيشتر از يك ميليون و نيم نوع اند و متخصصان بر اين عقيده هستند كه واقعا آن ها قابل شمارش و شناسايى كامل نيستند، دانشمندان امروز، موجودات ريزو بسيار كوچك نامرئى را از نظر خلقت و عجايب به اين ها اقرار دارند و چه سخنها از شگفتى و اسرار و لطافت اين ها بيان نموده و چقدر كتابها و تحقيقات انجام شده كه واقعا دانستن هر موضوع در اين زمينه، هر كدامش يك رشته علمى است.

اين كلام در زمانى كه جاهليت و نا آگاهى همه جا را فرا گرفته بود، گفتن چنين حرفهاى بسيار مهم و عجيب، به مردم آن زمان واقعا مشكل است و احتمال داشت كه با عكس العمل منفى و ناباورى مردم روبرو شود، و شايد چاره اى جز اين نبود كه آن حضرت، به سبك دعا و با خدا راز و نياز كردن، در ميان شنوندگان حاضر، موضوعى را مطرح بسازد، به اين اميد كه شايد فرد با خرد پيدا شود و از او بپرسد و در اين باره توضيح بخواهد، و با روزى بعد از او فرا رسد مردمى، تا اين كلمات را بخوانند و دريابند و پى گير زمينه هاى علمى اين موضوع باشد.(۷۳)


اكوسيستم حيات جانداران

 در اطراف شما موجودات زنده گوناگونى ديده مى شوند كه بيشتر آن ها را ديده ايد و مى شناسيد و در اطاف شما نيز جانداران بيشمار متنوعى هستند كه هيچ گاه آن ها را نديده و حرف آن ها را هم نشنيده ايد.

جانداران بزرگ تا كوچكتر، مثل، فيل و شير و اسب و گوسفند و مرغ و گنجشك و ملخ و مورچه وپشه را شنيده و ديده ايم و اين ها بترتيب از بزرگتر، تا كوچكتر هستند و ديد چشم ما، تا مرز حشرات كوچك متوقف مى شود و ديگر غير از اين ها چيز ديگرى را نمى بيند.

مردم در گذشته تنها با اين تصور بودند كه هر چه هست همين است كه آن ها را مى بينند، ولى اين زمان با پيشرفت دانش و با كمك تكنولوژى و ابزارهاى مدرن، بشر توانست محدوده ديد چشم خود را توسعه دهد و دنياى جانداران ريز و نامرئى را كشف و شناسايى كند و جولانگاه خود را تا آن مرزها برساند و امروزه با كمك ميكروسكوپهاى بسيار قوى و مدرن، جهان اسرار و آميزه و خيره كننده و عجايب جانداران ديگرى به ما نشان داد و دانستيم كه هر چه هست آن نيست كه تنها چشم مى بيند.

ويروسها و باكترى ها جاندارانى هستند كه هيچ گاه با چشم ديده نمى شوند و اين جانداران ذره بينى تنها با كمك ميكروسكوپ ها قابل رؤيت اند ولى ويروسها چنان كوچك اند كه با ميكروسكوپ نورى هم نمى توان آن ها را مشاهده كرد، براى ديدن ويروسها، ميكروسكوپ الكترونى لازم است و آن هم در شرايط خاصى ديدنشان ممكن ميشود.


موجودات ذره بينى بسيار و انواع آن گوناگون است

 علىعليه‌السلام در يك تعريف مختصر و كلى دراين باره چنين مى فرمايد:

۱-و رب هذه الاءرض التى جعلتها قرارا للاءنام : و پروردگار اين زمين كه آن را زيستگاهى مناسب قرارش داد براى تمامى جانداران،

۲-و مدرجا للهوام و الاءنعام : و به صورت سلسله مراتب، زندگى را هموار نمود براى آن جانداران بسيار ريز و آن عده كه همانند چهار پايانند.

۳-و ما لا يحصى مما يرى و ما لا يرى (۷۴) ، و از آن چه كه شمارش نمى شود از آن جانداران كه ديده مى شوند و چه از جاندارانى بيشمارند كه هيچ گاه به چشم ديده نمى شوند.

جمله اكوسيستم طبيعت، حرف تازه اى است كه اكنون عنوان علم زيست شناسى مى باشد، دانش و فن زيست شناسى اكنون به اوج و كمال رسيده و اسن حاصل زحمات و دسترنج بسيار دانشمندان و متخصصان در اقصى نقاط دنيا، آن هم با مشكلات و هزينه و ابزار فراوان آن ها بوده كه توانستند اين علم با رشته هاى متنوع را توسعه دهند و در خدمت بشريت قرار دهند.

خداوند در اين ارض «يعنى زمين» وضعيت و شرايطى يه وجود آورد تا تمامى جانداران بتوانند با هم زندگى كنند و همه مكمل بقاء و حفظ همديگرند، يعنى سيستم حيات آن ها در گرو وجود همه ى آن ها با هم است. معمولا متخصصان و كارشناسان علوم زيست شناسى، وقتى كه بحث و يا تحقيق و صحبت زيست را انجام مى دهند تا موضوع كلى همه ى جانداران را با هم در اتيار ديگران قرار مى دهند تا اصل و فرع موضوع كاملا مفهوم گردد، روى همين حساب تمام جانداران در هر جاى دنيا طبقه بندى شده اند، از نظر شكل و حجم و موارد بسيار ديگر و همه ى موجودات زنده با يكديگر در ارتباط هستند و بيشتر اين ارتباط به علت احتياج غذايى آن هاه يكديگر است. بنابراين ذكر ارض در مورد زيست شناسى ضرورى به نظر مى رسد، چون دلالت بر پيوند و ارتباط اكوسيستم تمامى موجودات است، يعنى وضعى كه اين ها دارند سلسله مراتب به همديگر مرتبط هستند. لذا حضرت علىعليه‌السلام بى دليل نام ارض را در كلام خود نياورد و كلمه ى ارض را مقيد به بحث خود مى دانست و يادآورى نموده، و امروز بهتر معلوم مى شود كه ذكر زمين لازم و مكمل بحث است، چون اكوسيستم جانداران همه جاى زمين به هم گره خورده و تمامى جانداران ريز و درشت روى هم رفته بسلسله مراتب، عامل و مؤ ثر در حفظ و بقاء زيست همديگرند

مدرجا: يعنى به تدريج و سلسله مراتب زندگى به همديگر پيوند داشتن و به اصطلاح امروز، اكوسيستم حيات، براى جاندارانى كه هوام و انعامند، حضرت علىعليه‌السلام جانداران را بدو نوع بيان فرموده اند، نوعى كه بچشم ديده مى شوند مثل انعام، يعنى گاو و شتر و گوسفند و غيره، موجوداتى كه ديده مى شوند و همه جه هستند، و نوعى كه هيچ گاه با چشم قابل روئيت نيستند مثل هوام دلالت بر موجوداتى دارد كه با مختصر حركت و تلاش براى نوعى همت زندگى كردن، و آثار حيات در اين ها مشاهده مى شود، و اين ها موجوداتى بسيار كوچكند كه سرو صدايى همچون «ه» كه خفيف ترين صدا است ندارند، و دانش امروز نيز براى ما اين موضوع را كشف و ثابت كرده كه موجودات ذره بينى و ميكروسكوپى يك نوع زندگى و تلاش مختصر و محدودى دارند، و آن حضرت به خوبى در اين زمينه آگاه بودند و چنين كلامى رسا و دقيق از موجودات كوچك و ناديدنى، و از سلسله مراتب و اكوسيستم طبيعت، سخنانى فرمودند و از موارد جالب اين است كه آن حضرت در زمانى كه ميكروسكوپهاى الكترونى نبوده و ابزار متنوع و پيشفته وجود نداشته، آن گاه سخنانى را براى ما مى گويد، كه گويى يك دانشمند و متخصص ارشد علم زيست شناسى در اين زمان براى ما موضوع علمى را بازگو مى كند.

دنياى جانداران بسيار وسيع و گوناگون است و اين ها در همه جاى سطح زمين پراكنده اند، عده اى از آن ها روى زمين در خاك و گل و تنه و پوست درختان و درماندابها و غارها و بسيارى در درون آب و درياها، و در همه جا وجود ندارند

حال ببينيم درباره ى آمار و تعداد موجودات قابل رؤيت و آن ها كه ديده نمى شوند، بين علم زيست شناسى امروز و نظر حضرت علىعليه‌السلام در هزار و چهار صد سال پيش، چه تشابهى ميان دو هست؟

۱- متخصصان زيست شناسى تاكنون بيش از دو ميليون نوع، تخمين زده اند، و اعتقاد آن ها بر اين است كه شناسايى و شمارش همه انواع موجودات براى هيچ كس امكان ندارد.

۲- و حضرت علىعليه‌السلام فرموده و چه جاندارانى بيشمارند كه هيچ گاه به چشم ديده نمى شود» و دانش امروز با كمك اين همه ابزار مدرن، به كمال و اوج رسيده، دقيقا همان سخن حضرت علىعليه‌السلام را در زمانى كه حتى قدمهاى اوليه و زمينه مقدمات علوم زيست شناسى به وجود نيامده بود، گفه هاى آن حضرت كاملا به حقيقت پيوسته است.


جانداران ناديدنى

 حضرت امام جوادعليه‌السلام درباره ى پروردگار و عظمت آفرينش او، موضوعات بسيار جالبى بيان فرموده و از آن جمله اين چنين آمده است:

۱-و كذلك سميناه لطيفا لعلمه بالشى ء اللطيف (۷۵) : و براى همين است كه گوييم خداوند لطيف است به جهت آفرينش و آگاهى خداوند از چيزهاى لطيف است.

۲-مثل البعوضه و اخفى من ذلك : مثل پشه جات ريز و جاندارانى پنهان تر و ناديدنى تر از آن.

۳-و موضع النشوء منها : و جايگاهى كه پيدايش آن ها از آن نشاءت گرفته و در آنجا شكل مى گيرند.

۴-و العقل و الشهوه للسفاد و الحدب على نسلها : و عقل و هوشى كه خداوند به آن ها داده، و دانستن لذت جويى و توليد مثل، و هوشيارى و مواظبت آن ها بر بچه دارى و حفظ و مراقبت از نسل خود.

۵-و اقام بعضها على بعض : و خداوند، جاندارانى را عده اى بر عده ديگر مسلط گرداند.

۶-و نقلها الطعام و ابشراب الى اءولادها، فى الجبال و المفاوز و الاءوديه و القفار : و همچنين به آن ها آموخت، چگونگى تهيه و انتقال غذا و آشاميدنى براى بچه هاى خود به محل زندگى خود، چه در كوهها و يا درمانداب و چاله ها و در بيابانها و در غارها و لا به لاى خاك و سنگها.

۷-فعلمنا اءن خالقها لطيف بلا كيف : پس آن گاه به خوبى دانستيم كه آفريدگار آن ها بسيار لطيف و بى اندازه در وصف است و بى نهايت در حد لطف.

۸-و انما الكيفيه للمخلوق المكيف : و به يقين كه كيفيت و حد و اندازه براى مخلوق است. و اكنون به توضيحات اين جمله ها مطابق همان شماره دقت كنيم.

۱- لطيف يكى از صفات خداوند است، لطيف معانى زيبايى دارد كه تنها شايسته او است، لطيف يعنى منتهاى لطافت و ظرافت و محبت در آفرينش ‍ است.

به دست هايى كه خلاقيت و كار شايسته اى را با دقت تمام و ظرافت و زيبايى خاص و خوش نقش و نگار انجام مى دهند به آن مى گويند دستهاى لطيف سازنده كه كارى در حد اعلاى لطافت و ظرافت و دقت و هنر انجام دادن است

۲- «مانند پشه جات ريز»، و آن حضرت اين مثال را آورد چون بيشترين موجودات ريز كه با دقت ديده مى شوند از نوع پشه جات هستند، لذا اين مثال را فرموده است، و بعد از آن مى فرمايد «جادارانى پنهان تر و نادانى تر» آن حضرت آگاهانه و با يقين كامل، ما را از وجود جاندارانى كه به چشم ديده نمى شوند با خبر مى كند، تا مردم دنباله كار را بگيرند و بروند و دريابند و همين موضوع، زمينه ساز و جرقه اول شعله پيدايش علم و آگاهى از اكوسيستم طبيعت باشد، و آن حضرت در زمان و مكانى براى مردم، اين صحبت را مى كند كه شايد آن مردم، حيوانات بزرگى همچون شير و فيل و كرگدن و غيره را نديده اند و با خبر نبودند، چه برسد از ناديدنيهاى موجودات بسيار ريز و پنهان از چشم.

دانش و علم امروز با گسترش توانمند آن و با كمك ميكروسكوپهاى بسيار مدرن و پر قدرت الكتريكى، صحت بيانات آن حضرت را با دقت تمام تاءييد مى كند، و سخنان آن حضرت مترادف با عقل و منطق دانش امروز بيان شده است.

۳- آن حضرت مى فرمايد كه براى پيدايش و شكل گيرى موجودات گوناگون، هر كدام زمينه مناسب طبيعت و قانون اكوسيستم خاص دارد تا آن ها در آن محيط به وجود آيند و پرورش و رشد كنند، و اين چنين نيست كه ره جاندارى، در هر جا به وجود آيد و ظاهر شود و رشد كند.

۴- و مى فرمايد خداوند و تمام موجودات ريز و درشت، عقل و هوش داده است، عقل و هوش در جانداران متنوع است، يعنى هر نوع جاندارى عقل و هوش خاص خودش را دارد تا به سبك و شيوه زندگى و بقاء خود عمل كند و تا بتواند خود و نسل بعد از خود همواره محفوظ بماند، مثلا عقل و هوش ‍ مگس جداى از عقل و هوش پروانه است چون هر كدام داراى طبيعتى خاص خودش مى باشد، لذا عقل و هوش آن ها مترادف و هنگام با طبيعت آن ها جور است. لذا آن حضرت به ما مى گويد كه خداوند به آنها هم عقل و هوش داده و اين شرط اول زمينه استمرار حيات آن هااست، در صورت نداشتن عقل و هوش خاص خود، يقينا آن ها شيوه زندگى را نمى داستند و چه بسا خود را در معرض خطر جانداران درشت تر و قوى تر از خود، در مخاطره مى افتاند، پس عقل، شرط بقاى آن ها است.

و جمله دوم اين كه «لذت جويى و توليد مثل» نشان دهنده وجود روابط اجتماعى و الفت هاى دست جمعى در بين آن ها است كه آن ها همچون اءمتهايى در طبيعتى تشكيل شده اند و امروز با كمك دوربينهاى قوى، ديدن تجمع آن ها در كنار همديگر مؤ يد همين موضوع است.

در جمله سوم اين مى فرمايد «هوشيارى و مواظبت آن ها بر بچه دارى و حفظ و مراقبت از نسل خود»، آن حضرت اين را به ما نيز مى رساند كه خداوند چگونه به آن جانداران قدرت تشخيص جايگاه و محيط و محل استقرار مناسب آن ها چگونه جايى است تا براى زندگى دائمى مناسب بوده باشد و قاعدتا محل زيست مناسب با تمام امكانات ضرورى، از قبيل تهيه ى غذا و آشاميدنى و هوا و دماى مناسب و اندازه ى احتياج به نور و انرژى و غيره ى، فراهم بودن همه ى اين ها براى زندگى هر موجودى ضرورى است، پس تشخيص همه ى اين ها نشانه داشتن عقل و هوش آن ها است.

۵- مى فرمايد «جانداران را عده اى بر عده اى ديگر مسلط گرداند» قدرت و ضعف يكى از عوامل مهم موازنه ى حفاظت از هر لحاظ، و باعث استمرار بقاى همه ى آن ها است.

۶- مى فرمايد: دانستن تهيه غذا و آشاميدنى به بچه هاى خود، علاوه بر عقل و هوش آن ها، نشان دهنده ى وجود عاطفه و عشق و محبتى است كه در بين پدر و مارد و كودكان خود مى باشد، پس آن موجودات هر چند كه حجم بدن آن ها كوچك است ولى در مقياس عاطفه و محبت، دست كمى از مخلوقات بزرگ تر ندارند. و آن استاد يعنى آفريدگار توانا، عشق و محبت كه گوهر وجود زندگانى است در وجود هر موجودى قرار داده است و اهميت آن در تمام صحنه هاى آفرينش، مشاهده مى شود.


موجودات پنهان از چشمان ما

 به گوشه اى از بيانات حضرت على بن موسى الرضا كه در موارد مختلف علمى فرموده اند توجه كنيم:

۱-انما قلنا: اءللطيف للخلق اللطيف، ولعلمه بالشى ء اءللطيف : اين كه مى گوييم خداوند لطيف است به جهت مخلوقات بسيار لطيفى است كه آفريده، و به جهت دانايى و آگاهى او از چيزهاى لطيف است.

۲-اءولا ترى و فقك الله و ثبتك الى اءثر صنعه فى النبات اللطيف و غير اللطيف : آيا مگر نمى بينى؟، خداوند تو را توفيق دهد، تا بر آثار صنع پروردگار، ايمانت را استوار گرداند، ببين نشانه هاى آفرينش پروردگار را در گياهان بسيار لطيف و چه آن ها كه چندان زيبا و با لطافت نيستند.

۳-و من الخلق اللطيف : و ببين مخلوقات بسيار زيبا و لطيف و ظريف او را.

۴-و من الحيوان الصغار و من البعوض و الجرجس : جانداران كوچك، و به پشه جات و جير جيرك مانند هابنگر.

۵-و ما هو اءصغر منها مالا يكاد تستبينه العيون : و از آن چه را كه موجوداتى بسيار كوچكتر از اين هايند، كه چشمها هيچ گاه توانايى ديدن آن ها را ندارد.

۶-بل لا يكاد يستبان لصغره الذكر من الاءنثى : بلكه هيچگاه، از بسيار كوچك بودن اين ها، نر از ماده معلوم نمى شود.

۷-و الحدث المولود من القديم : و دانستن علت پيدايش آن ها از قديم و ابتدا، كه به چه وجهى بوده است؟

۸-و الجمع لما يصلحه، و ما فى لجج البحار، و ما فى لحاء الاءشجار، و المفاوز و القفار : و جمع شدن آنها در آنچه كه منشاء پيدايش و مناسب زندگى آنها است چه در اءعماق درياها و چه در ميان پوست و تنه درختان و چه در گودالها و ميان لاشه ها و ماندابها

۹-و الجمع راينا صغر ذلك و اهتدائه للسفا و الهرب من الموت : وقتى كه مى بيينم اين موجودات بسيار كوچك را كه چگونه همه در كنار هم جمع ميشوند و براى حفظ خود و مصالح زندگيشان تلاش ميكنند

۱۰-و افهام بعضها على بعض منطقها، و ما يفهم به اءولاده عنها : و چگونگى درك و فهم اين ها از همديگر، و دانستن زبان و حرفهاى همديگر را، و چگونگى فهماندن اين ها به بچه هاى خود، از احوال و اوضاع موجودا.

۱۱-و مقلها الغذاء اليها : و چگونگى تهيه و انتقال غذا براى كودكان خود.

۱۲-ثم تاءليف اءلوانها، حمره مع صفره و بياض مع حمره : سپس ‍ درهم آميختن رنگهاى آن ها به همديگر، سرخى بازردى، و سفيدى همراه با سرخى.

۱۳-و اءنه مالا تكاد عيوننا تستبنيه لدمامه خلقها : و به يقين كه هيچ گاه چشمان ما قادر به دبدن آن ها نيست، به جهت بسيارى نرم و ريز بودن اين ها.

۱۴-لا تراه عيوننا، ولا تلمسه اءيدينا : هيچ گاه چشمان ما آن ها را نمى تواند ببيند، و هيچ گاه دستان ما قادر به لمس و احساس اين ها نيست.

۱۵-علمنا اءن خالق هذا الخلق لطيف :(۷۶) پس آن وقت در مى يابيم كه آفريننده ى اين مخلوقات، واقعا چه بسيار لطيف است.

نكته: چيزى كه لطيف است، چشم او را زيبا مى بيند و شگفت زده و مات و متحير آن مى شود، و دستى كه لطافت و ظرافت آن را لمس و حس كند متعجب و شيفته ى آن مى شود و هر عاقل كامل كه اين را درك كند عاشق و دلباخته ى آن مى گردد، پس آن كه اين همه لطافت و زيبايى و ظرافت را مى آفريند و به صحنه ى وجود پديدار مى نمايد، او چقدر لطيف و زيبا و با محبت است؟؟.

آن حضرت درباره ى جانداران كوچك و از پشه و جير جيرك سخن گفته اند، و ما مى دانيم، بيشتر موجودات كوچك مى باشند.

پشه از حشرات است و حشرات مانند ساير بند پايان، پاهاى بند بند و اسكلت خارجى دارند، جيرجيرك اين موجود از بند پايان است، بند پايان بدن و پاى بند بند دارند و اسكلتى خارجى از جنس كيتين دارند، بند پايان در همه ى محيطها يافت مى شوند، بند پايان به تنهايى از همه ى گروههاى جانوران بيشتر است و ما مى دانيم كه ۹۵ درصد از جانوران جزء بى مهرگان هستند، و آن حضرت از حيوانات كوچك و پشه و جيرجيرك كه همگى در نوع و جنس مشابهت هاى فيزيكى دارند، بياناتى گفته براى اين كه مى خواهد بعد از آن به ما بگويد و از وجود حيواناتى بسيار كوچكتر و نادانى تر از اينها به ما خبر دهد.

در اواخر قرن ۱۷ بود كه ميكروسكوپ كشف و ساخته شد، و زمينه خوبى بود تا مشاهدات زيست شناسى را با آن آغاز كرد و پس از آن بود كه براى اولين بار جانداران ميكروسكوپى شناسايى شد و از وجود اين موجودات كوچك كم كم با خبر شديم، و سه قرن بعد از آن ميكروسكپهاى نورى روى كار آمد كه با كمك آن، جانداران بيشترى رؤيت شد، و سالها پس از آن ميكروسكپهاى الكترونى به ميان آمد كه باز هم جانداران بيشترى شناسايى شد، ميكروسكوپها انواع مختلف دارند ولى ميكروسكپ الكترونى كه به وسيله فيزيك دآنهااختراع شده، از ميكروسكوپهاى ديگر به مراتب قوى تر و قدرت رؤيت آن بيشتر است و در زمينه تحقيقات علمى كار برد بيشتر و مفيدترى دارد.

بعضى از حيوانات با چشم معمولى ديده مى شوند و بعضى از جانداران با ذره بين ديدن آن ها ممكن است و بعضى با ميكروسكوپهاى معمولى و بعضى با ميكروسكوپهاى قوى نورى، و بعضى جانداران از بسيار كوچك بودن، تنها با ميكروسكوپ الكترونى قابل رؤيت هستند.

نكته: متخصصان زيست شناسى به مرور زمان و به كمك ابزارهاى مدرن، جانداران متنوعى را كشف و شناسايى كردند و با كشفيات خود، مردم را از وجود موجوداتى بسيار كوچك، آگاه ساختند. نكته ى جالب كه ائمه ما صرف نظر از همه ى اين حرفها و بدون بهره گيرى از دستگاههاى پيشرفته و غيره، از وضعيتى مى گويند كه دانشمندان پس از قرن ها، با بهره گيرى از علوم مختلف به ويژه زيست شناسى و با استفاده از ميكروسكوپهاى بسيار قوى، تازه آن را كشف كرده اند، با قدرى تاءمل در اين پديده ها به خوبى در مى يابيم آن چه كه از علوم متنوع به صورت كشف هاى مختلف توسط دانشمندان به مردم، معرفى مى شوند، پديده هايى هستند كه قرنها پيش ‍ توسط معصومينعليه‌السلام به مردم معرفى شده اند و كشفيات امروز آنان، حقيقت بيانات آنها را به اثبات ميرساند.