شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد ۲

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت0%

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

نویسنده: رضا کوشاری
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 9401
دانلود: 2403


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 82 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9401 / دانلود: 2403
اندازه اندازه اندازه
شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد 2

نویسنده:
فارسی


وجود آتشى كه از آتش دنيا گرمتر است

 در زمانهاى گذشته، مردم با آتشى كه برخواسته از هيزم بود، سر و كار داشتند و همچنين براى ذوب و نرم كردن آهن از حرارت بالاترى استفاده مى كردند و اين، آخرين حد براى شناخت آتش و حرارت شديد بود و از وجود آتش و حرارت بالاتر از اين مقدار آگاهى نداشتند.

و براى دماهاى مختلف، از درجه و اندازه هاى معينى براى حرارت هاى كم تا شديدتر، در ذهن كسى خطور نمى كرد.

در زمان ما كه علم و آگاهى به سطح بالائى رسيده، اكنون بشر معاصر پى برده است كه موارد بسيار متنوعى از آتش و گرماهاى هولناك با مقياس ‍ شديدترى را شناسائى كرده است.

و انديشمندان توانسته اند به آگاهيهاى بسيار مهمتر و بيشتر از گذشتگان به دست بياورند و از درجه حرارت بالاى درون زمين كه نزديك به ۵۰۰۰ درجه سانتيگراد است باخبر شود، و همچنين از گرماى چند ميليون درجه درون خورشيد آگاه شده اند و به اين نتيجه رسيده اند كه گرما و آتشى با حرارت بالاتر از آنچه كه مى توانند بر زمين برپا كنند در جاى، ديگر وجود دارد.

بشر معاصر درباره آتش و درجه حرارت بالاترين شدت آن، در چيزهاى غير از آتش معمولى مى دانند مثل واكنش ذرات اتم از عناصر مختلف در خورشيد و گرماى حاصل از وضعيت شيميائى هسته زمين، و شدت گرماى آتش ساخته و پرداخته انسان در مقابل گرماء درون زمين و خورشيد، بسيار ناچيز است چون آنها داراى قدرت بيشترى هستند

پيامبر گرامى در وصف آتش جهنم مى فرمايد:

ان ناركم هذه جزء من سبعين جزءا من نار جهنم... و انها لتدعوا الله ان لا يعيدها فيها

(اين آتش شما يك جزء از هفتاد جزء از آتش جهنم است... و آتش دنيا از خدا مى خواهد كه او را هيچگاه به آتش جهنم ملحق نكند)

پيامبر گرامى در اين سخنان خود، آتش دست ساز ما را در مقابل آتش ‍ جهنم، بسيار ناچيز مى داند، اما آيا اين چنين چيزى ممكن است.

بله: اينك در زمان حيات ما و در همين دنيا، از وجود آتش و گرماى شديدترى باخبر شديم تا چه برسد به جهنم، و اينك صحت گفتار پيامبر گرامى در زنده بودن ما معلوم و ثابت شده است.

در حالى كه صنعتگران زمانهاى گذشته، آتشى را گرمتر و شديدتر از آتش ‍ نرم كننده آهن نمى شناختند و از وجود آتشهاى برتر بيخبر بودند، آن حضرت در همان زمان كه مردم اين چنين فكر مى كردند، و اين طوق و حصار كوته فكرى و تنگ نظرى آنها را در هم مى شكند و از وجود آتشى كه با قدرت هفتاد بار بيشتر، و گرماى آن شديدتر است اعلام مى كند.

البته نه اين كه منظور آن حضرت، واقعا گرماى آتش جهنم، فقط هفتاد برابر گرماى آتش شناخته شده براى انسان است و چه بسا اين رقم هفتاد، يك كنايه است تا از وجود گرماى شديدتر دلالت كند و شايد، اگر آن حضرت مى گفت، هزار و يا هزاران بار گرمتر است، ممكن بود مردم آن زمان، قدرت درك و تصور آن را نداشته و شايد هم اين گفته پيامبر را باور نمى كردند، اما آنچه كه معلوم و مسلم است اين است كه آن حضرت ما را از آتشى كه گرماى آن به مراتب از آتش دنيا شديدتر است باخبر نموده.

و نكته جالب ديگر، اين است كه آن حضرت درباره مقياس مراتب بيشتر گرماى هولناك جهنم از گرماى جهنم از گرماى آتش معمولى را با جزء جزء تقسيم بندى نموده و اين زبان ساده اى است كه نزديك به فهم مردم آن زمان بود و امروز، متخصصان علوم با شناخت انواع آتش و گرما براى آن، حد و حدودى معين كرده اند و براى آن، درجه هاى متنوعى مثل سانتيگراد و فارنهايت و غيره را وضع كرده اند كه نشان دهنده درجه هاى متفاوت حرارت است.(۲۸)


پائيز طولانى جهنم

 عن جابر، عن ابى جعفر عليه‌السلام قال: ان عبدا يمكث فى النار سبعين خريفا، و الخريف سبعون سنه

(امام باقرعليه‌السلام درباره بيان گوشه اى از اوضاع جهنم مى فرمايد:: گنه كارانى هستند كه در دوزخ، به مقدار هفتاد پائيز مى مانند، و هر پائيز آن، هفتاد سال ما است).

آيا ممكن است كه در جائى از اين دنياى ما، روز يا فصل و يا سال آن، مدتش ‍ بسيار طولانى باشد؟

خوب است يك مثالى را براى شما يادآورى كنيم كه در همين دنياى ما وجود دارد تا اين موضوع را بهتر بفهميم.

پلوتون دورترين سياره به خورشيد در منظومه شمسى است و بيش از پنجاه ميليارد كيلومتر از خورشيد فاصله دارد و اين مساحت، چهل برابر فاصله زمين تا خورشيد است، و از اين رو پلوتون براى آنكه يك بار به دور خورشيد بگردد، لازم است مدارى چهل برابر مدار زمين را طى كند.

پلوتون چون داراى مدارى طولانى است لذا مدت ۲۵۰ سال طول مى كشد تا يك بار به دور خورشيد بگردد، و به جهت فاصله زياد، خورشيد از پلوتون مانند ستاره درخشانى به نظر نمى رسد.

و اگر بخواهيم به طور فرض، اين مدار را به چهار بخش، يعنى چهار فصل تقسيم كنيم مدت پائيز در اين سياره ۶۳ سال به طول مى كشد همانطور كه دانستيم، فاصله پلوتون تا خورشيد، بيش از پنج ميليارد كيلومتر است، پس ‍ اگر فاصله، بيشتر شود يعنى به طور فرض، دو برابر يا سه برابر دهها برابر شود آنگاه چه وضعيتى خواهد داشت؟

تا چه برسد كه اگر فاصله، چند سال نورى باشد.

وقتى كه از پلوتون، مثالى براى جهنم ذكر ميكنيم به اين معنا نيست كه جهنم در يكى از كرات واقع شده، و جايگاه بهشت و جهنم را تنها خدا مى داند و بس، ولى ما براى نمونه، مثالى از طولانى بودن يك فصل در كره اى از كرات ديگر در اين دنيا وضعيت زمانى مشابه به آن هست، به جهت باورمان، اين مثال را ذكر كرديم تا معناى اين حديث را بهتر و راحتر درك كنيم.

يمكث فى النار يعنى مدتى در جهنم مى ماند، اين را بايد بدانيم كه آتش را تنها نبايد در نظر بگيريم، بلكه اين (نار) دوزخ به معناى جهانى و عالمى خاص است كه وضعيت در آنجا، اين چنين است و گرم و طولانى مدت مى باشد.

پلوتون در سال ۱۹۳۰ ديده شده بود و تاكنون هنوز يك دور كامل به كره خورشيد نگرديده است و تا سال ۲۱۷۸ ميلادى به محلى كه نخستين بار ديده شده، باز مى گردد، به اين معنا است كه ما در زمان كشف اين سياره نبوديم و همچنين در زمان بازگشت اين سياره به محل قبلى خود نيز زنده نخواهيم بود.

وقتى كه در همين دنيا و حيات ما، از اين روزها و فصل و سال طولانى وجود دارد، بنابراين حقيقت معناى سخن آن حضرت را بهتر مى توان تصور كنيم.

نار: به معناى آتش دوزخ و عذاب جهنم است و معمولا پيشوايان ما آنچه را كه بيان مى كنند حداقل براى آن اوصافى ذكر نموده اند كه مشابه به نمونه اش در همين دنيا باشد تا قابل درك و فهم انسان واقع شود و چيزى را نمى گويند كه خارج از قدرت تصور و باور ما باشد مثل همين فصل طولانى پائيز در پلوتون كه شصت و سه سال به طول مى كشد.(۲۹)


اختلاف گرما در ساختمان خورشيد

 فاصله خورشيد از ما بسيار زياد است يعنى بيش از صد و پنجاه ميليون كيلومتر مى باشد.

از روى زمين، هر چه قدر هم كه با چشمان خود به خورشيد نگاه كنيم، نمى توانيم از اوضاع و احولات خورشيد، معلوماتى را كسب كنيم چون خورشيد از ما بسيار دور است و درخشندگى، بيش از حد نور خورشيد، مانع از توانائى مشاهده كردن آن مى باشد.

در قرن اخير كه دانش هاى گوناگون به وجود آمد زمينه خوبى را براى تكامل دانش فيزيك و نور شناسى فراهم كرد و سبب شد تا از احوالات منظومه شمسى نيز به خوبى آگاه شويم و همه اينها بدون وجود تجهيزات مدرن و بسيار متنوع، امكان پيشرفت و تكامل دانشها ميسر نمى شد و كار، ناقص بود پس همه و همه اينها، دست در دست همديگر دادند تا بشر توانست مقدارى از احوالات خورشيد، آگاهى بيابد.

علىعليه‌السلام از گرماى هولناك خورشيد سخن مى گويد و در اين باره، موضوع مهمى را مطرح مى كند.

... و ان وجهها لا هل السماء و قفاها لاهل الرض، و لو كان و جهها لاهل الارض، لا حترقت و من عليها من شده حرها

(و به يقين بدانيد كه روى خورشيد به سوى اهل آسمان است پشت آن به سمت مردم زمين است، و اگر چنانچه روى آن به طرف مردم زمين بود، آنگاه كره زمين را مى سوزاند با آنچه كه بر آن هست، از شدت گرماى هولناك آن).

منظور از لا هل السماء همانطور كه مى دانيم سماء به معناى محيط بسيار وسيعى است چون در فضاى جاى معين و محل خاصى نيست كه به آن اشاره شود و خورشيد بيش از صد و ده بار از كره زمين، بزرگتر است، پس ‍ داخل خورشيد، منطقه وسيعى است و مركز ميلياردها تن عناصر گوناگون است كه همواره در آنجا وضعيت فعل و انفعالات فيزيكى قرار دارند و در آنجا، دنيائى لبريز از شگفتيها و تحولات است

اهل الارض: به معناى تمامى مخلوقات بر سطح زمين و آنچه را كه بر آن است.

در اين حديث به ما مى فهماند كه قسمتى از ساختمان خورشيد، بسيار بسيار گرم است و قسمتى ديگر از خورشيد، گرماى آن بسيار كمتر است، يعنى گرمائى كه در خورشيد هست همه جاى آن به يك اندازه نمى باشد.

و اين چنين معلوم مى شود كه مراد و منظور آن حضرت از روى آن، مركز اصلى فعل و انفعالات و به وجود آمدن تحولات، درون آن قرار دارد و پشت آن، يعنى همان قسمت بيرونى و خارج از آن است كه ما آن را به عنوان سطح خورشيد مى توانيم تعبير كنيم و همانطور كه مى دانيم در سطح خورشيد جائى براى فعل و انفعالات اتمى وجود ندارد و تنها جائى است كه نور و گرما از آنجا به فضاى بيرون رها مى شود چون مى دانيم كه حرارت از قسمت هاى گرمتر به سوى قسمتهاى سردتر روان است با علم به اين كه سطح خورشيد دائما مقادير عظيم گرما و نور در اعماق كيهان مى پراكند، طبيعى است مى توان نتيجه گرفت كه اين حرارت از لايه هاى عميقى به صورت لايه هاى سطحى جريان دارد، پس قسمتهاى مركزى خورشيد گرمتر است يعنى هر چه از قسمتهاى خارجى كره خورشيد به سوى قسمتهاى داخلى آن پيش برويم افزايش گرماى بيشترى را حس ميكنيم گرماى درون خورشيد، ميليونها بار گرمتر از سطح خورشيد است.

خورشيد ستاره اى است كه هفتاد و سه در صد حجم آن را هيدروژن و بيست و پنج درصد ديگر آنرا هيليوم تشكيل داده است، خورشيد چنان داغ است كه گازهاى تشكيل دهنده ى آن به حالت درخشان در آمده اند، نورى هم كه از آن به اطراف پخش مى شود به همين علت است، در سطح خورشيد، قسمتهاى سردترى هم وجود دارد كه تيره رنگند و به نام لكه هاى خورشيدى معروفند، دوام لكه ها بين چند روز تا چند ماه است.

اكنون انديشمندان علوم فضا و ثابت شد كه گرماى درون خورشيد، ميليونها درجه سانتيگراد گرمتر از سطح بيرونى آن است و اگر گرماى درون خورشيد در سطح آن به همان اندازه بود، حرارت آن به قدرى زياد است كه مى تواند كره زمين را بسوزاند و سطح زمين را تبديل به ميدانى از خاكستر كند و آثارى از آب و رطوبت و حيات باقى نمى ماند

بنابراين علىعليه‌السلام اولين كسى بود كه از وجود تفاوت گرما در ساختمان خورشيد، سخن گفت و او بود كه از گرماى بسيار شديد درون خورشيد، ابراز عقيده نمود و همچنين سطح آنرا داراى گرماى كمترى معرفى كرد.

پس با اين وصف، اگر گرماى سطح و بيرون خورشيد و آن لكه ها كه هر كدامش به مراتب از سطوح كره زمين وسيعتر است، به مقدار گرماى درون آن بود به يقين كره زمين و سيارات ديگر مجاور، از شدت گرماى آن مى سوختند، و در اينجا نكته اى نهفته است كه بايد آن را درك كنيم و آن اين است كه آن حضرت فرمودند اهل زمين يعنى تمامى مخلوقات بر سطح زمين از بين مى رفتند بدون اين كه آن حضرت به مخلوقات بر سيارات ديگر منظومه شمسى اشاره كند، پس او به خوبى مى دانست كه تنها روى زمين داراى مخلوقات و حيات است چون آن حضرت همانطور كه از درون خورشيد و تحولات در آن باخبر است حتما از اوضاع سيارات ديگر اين منظومه نيز آگاهى دارد و تمامى اين موارد، نشان دهنده وسعت ابعاد علمى آن حضرت است.(۳۰)


در حركت خورشيد و ماه، اشتباهى رخ نمى دهد

 شخصى از اهل مصر به خدمت امام محمد باقرعليه‌السلام رسيد و در محضر ايشان، مسائل پيچيده علمى بسيارى را پرسيد و آن حضرت، جواب سؤ الات او را يك به يك بيان فرمودند.

گوشه اى از سخنان آن حضرت در اين گفتگوها را براى شما نقل مى كنيم

فقال ايها الرجل ليس لمن لا يعلم حجه على من لايعلم، و لا حجه للجاهل، يا اخا اهل مصر: تفهم عنى فانا لا نشك فى الله ابدا، اما ترى الشمس و القمر و الليل و النهار يلجان فلا يشتبهان و ير جعان؟ و ان كانا غير مضطربين فلم لا يصير الليل نهارا و النهار ليلا؟ و الله يا اخا اهل مصر، اضطرا الى دوامها، و الذى اضطرهما احكم منها و اكبر....

(حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام فرمودند: اى مرد بدان، كسى كه نمى داند و آگاه نباشد او دليل قوى و حجتى قاطع بر كسى كه آگاه و دانا است ندارد، يعنى جاهل و نادان، دليل منطقى و راستينى ندارد، اى برادر مصرى: از من اين را خوب بدان كه ما به يقين در وجود خدا هيچگاه شك و ترديد نداريم، آيا مگر نمى بينى كه خورشيد و ماه و تاريكى شب و روشنائى روز در همديگر مى غلطند و هيچگاه اشتباه و اندك خطائى در كار و برنامه آنها به وجود نمى آيد، و دوباره باز مى گردند به همان جايگاه و مسير قبلى خودشان؟ و اگر آنها آزاد و ناچار نبودند، پس چرا يك وقت اتفاق نمى افتد كه شب، روز شود يا روز، شب مى گشت؟ به خداوند سوگند اى برادر مصرى، در تمام مدت عرشان اين اتفاق رخ نمى دهد، چون آن كه وادار و ناچار كرده آنها را كه در اين برنامه، دقيق و منظم كار كنند، بدانكه او استوار و بزرگتر و نيرومندتر از آنها است...).

يك مثال ساده و آسان براى شناخت دقيق كار خورشيد و تابش نور آن در تمام لحظات روزهاى سال، مى توانيم از اين روش استفاده كنيم تا به دقت كار تابش منظم خورشيد پى ببريم، و بهترين راه اين است كه يك تير چراغ برق كه در يك جا ثابت است و اطراف آن خالى مى باشد در نظر بگيريم و اين كار را انجام دهيم، آنگاه حتما نتيجه خوبى از دقت و نظم كار خورشيد و پرتو نور آن، براى ما معلوم و ثابت مى شود.

به طور مثال: روز اول فروردين را در نظر بگيريم، ساعت يازده و سى دقيقه قبل از ظهر به دور سايه اين تير چراغ برق را خط كشى كنيم، اگر اين خط كشى ها فرضا بماند و پاك نشود، سال ديگر در همان روز و همان ساعت، دقيقا سايه تير چراغ از داخل آن خط كشى ها را به همان اندازه پر ميكند، بدون اين كه نيم سانتيمتر كمتر و يا بيشتر شود. چه برسد كه اگر بخواهيم هر ساعت در هر روز سال، سايه اين تير چراغ برق را به صورت علامت، خط كشى كنيم و چه بهتر است بگوئيم كه در تمام دقيقه ها و ساعتهاى روزهاى سال، تير برق، سايه معين و اندازه و جهت خاصى دارند كه باز هم سال ديگر، اين سايه ها در لحظه به همان اندازه در آن مكان قبلى كه در سال گذشته بود سايه مى افكند و اگر سالهاى سال هم اين كار را بخواهيم دنبال كنيم، نتيجه مى گيريم كه هيچگاه در برنامه منظم سايه اين لحظه ها در آن مكان خط كشى شده، تغيير و تفاوتى مشاهده نمى شود و تمام اين موارد يادشده نشان دهنده دقت و نظم. كار خورشيد و به يك اندازه بودن هميشگى پرتو نور آن است

و از همه مهمتر چون زمين كروى است سايه ها در تمام سطوح مختلف، مكان و اندازه و جهت خاص خود را دارد كه با جاهاى ديگر متفاوت است، و اگر بخواهيم برنامه علامت گذارى و خط كشى را در تمام اوقات سال و در همه جا انجام دهيم، مى بينيم كه همه جا نيز همان وضعيت و با دقت تمام انجام مى شود.

درباره ماه و تابش نور آن بر زمين نيز همين وضعيت را دارد و ماه در تاريكى شبهاى سال، باز هم مى بينيم كه اندازه تابش نور ماه در همه جا به همان اندازه، نقشى منظم و دقيق دارد.

و نكته ديگر اين است كه دقت طلوع آفتاب، لحظه به لحظه به طور منظم، هوا در حال روشن شدن تدريجى است كه اگر دستگاه سنجش و اندازه گيرى نور در تاريكى وجود داشت مى توانستيم روشن تر شدن صبح و تاريك شدن تدريجى غروب هر روز سال را با همان دقت سال گذشته، و يا حتى دهها سال بعد نيز مطابقت دارد، آنگاه همه چيز را مطابق و دقيق و يكسان مى ديديم، غروب نيز همين وضعيت را دارد.

فاصله زياد خورشيد و ماه تا زمين، مى توانست تابش نور آنها را بر زمين، بر اثر دورى دچار بى نظمى و ناميزان شدن، مواجه شود، ولى تابش نور آنها و حركت دقيق آنها طورى است كه در هر لحظه روز و شب سال، همزمان در هر جاى سطوح مختلف كره زمين به اندازه اى دقيق است كه، تابش نور آنها جا به جا نمى شود و نيز تابش نور آنها، هيچگاه كمتر و يا بيشتر نمى شود.

به هر حال تمام اينها نشان دهنده دقت حركت منظم خورشيد و ماه و چرخش وضعى و انتقالى كره زمين است و همگى نقش اساسى در اين برنامه دارند.

كره زمين نيز محاسبات حركت آن به گونه اى است كه اندازه گيريهاى نور تابيده شده از خورشيد و ماه بر تمام سطوح زمين، دقت سير و حركت آن به خوبى معلوم مى شود.

كره زمين همچنين بزرگترين صحنه تئاترى است كه بر اين صحنه سطوح پهناور زمين، خورشيد مدام و منظم كار و هنر نمائى بسيار دقيق و پيچيده اى براى ما و حيات تمامى موجودات، انجام مى دهد.

با اين وضعى كه تعريف كرديم آيا مى شود گفت كه آنها با ميل خود قصد دارند كه با انجام حركتهاى منظم و هماهنگ، نور افشانى كنند آن هم براى ميليونها سال مى خواهند به ما خدمت كنند تا ما زندگى بكنيم و اين چنين ارادت و اخلاص و محبت خود را به ما نشان دهند؟ و يا اينكه مى خواهند هنر و هنرمندى خود را براى ما عرضه كنند و خود را به رخ ما بكشند و خودى نشان دهند؟ خير بلكه راز اطاعت و گوش به فرمانى و انجام وظيفه آنها جز به اراده حكيمانه خداوند نيست.

خورشيد و ماه و ساير كرات، همه با هم همانند عده اى كبوتر در فضاى آسمانها در حال پرواز مى باشند با اين وضع، نور و سايه آنها بر همديگر به يك اندازه است و هيچگاه كم و زياد نمى شود و تابش نور آنها بر مناطق مختلف زمين در تمام لحظه هاى سال و در هر گوشه اى از زمين، تابش نور و سايه يكسان پرتو مى افكند و اين يكى از عجائب آفرينش است، در حالى كه تمامى اين مجموعه كرات به اصطلاح فاقد عقل و بدون داشتن شعور و قدرت تصميم گيرى و اراده اى مستقل از خود ندارند و در انجام ندادن وظيفه، آزاد و صاحب اختيار نيستند.

يلجان: و لوج يعنى در هم فرو رفتن تدريجى نور روز و تاريكى شب در همديگر است.

فلايشتبهان:يعنى هيچ گاه اشتباه در برنامه كار آنها رخ نمى دهد حتى اگر ميليون ها سال باشد.

و يرجان: يعنى باز هم بر ميگردند به آن برنامه كار و حركت و چرخش و نور افكنى آنها بر همديگر، به اين معنا است كه خورشيد و ماه و زمين در مسير و جهت هاى خاصى هر كدام در حال حركت دائمى هستند.

از معناى سخنان آن حضرت، مثال زيبا و مهم از عظمت خداوند در آفرينش، از خورشيد و ماه و نورافشانى و دقت و حركت منظم آنها در مسيرهاى خاص، ياد مى كند و اين نشان دهنده آگاهى كامل آن حضرت از وضعيت كار و برنامه شمسى است و همچنين او آگاه است كه خورشيد و ماه و زمين در مدارها و مسيرها و جهت هاى خاص و معين، همواره در حال حركتند.

دقت در درستى اعتقاد به خداوند از نشانه هاى كمال و خرد است وقتى كه نظم و دقت و هماهنگى پايدار، در كار و برنامه كرات غول پيكر بى جان و بيخرد را مى بينيم، هر انسان عاقل، گرداننده اى را حس مى كند و استدلال آن حضرت بر وجود خداوند كه آفريدگارى حكيم و توانا است از اين مثال به خوبى دانسته مى شود و چه مثالى بهتر از اين كه آشكار و عيان است براى اثبات وجود خدا ياد شود؟ و در واقع اين بهترين درس خداشناسى است.(۳۱)


سرعت حركت ماه

 از قديم تا به امروز، انسانها با چشمان خود، حركت و جابه جائى ماه را بسيار آهسته و كند مى بينند، ولى امام زين العابدينعليه‌السلام بر خلاف ديد هر چشمى كه مى بيند، حركت آن را بسيار سريع وصف مى كند.

آن حضرت اولين كسى در تاريخ بود كه از حركت سريع ماه، سخن گفت و امروز دانشمندان پس از سالها تحقيق و پيشرفت علوم فضا و توسعه دانش ‍ ستاره شناسى، از حركت سريع ماه با خبر شدند و اكنون معلوم شد كه ماه در هر ثانيه، بيش از يك كيلومتر در حال حركت و به دور زمين گردش مى كند يعنى هر دقيقه، بيش از ۶۰ كيلو متر راه مى پيمايد.

امام زين العابدينعليه‌السلام درباره وصف ماه، تعريف بسيارى نموده و اكنون به يك جمله از دعاى آن حضرت در كتاب صحيفه سجاديه، هنگامى كه به هلال شب اول ماه نگاه مى كرد اين چنين مى فرمايد:

ايها الخلق الدائب السريع (اى آفريده اى كه هموراه با سرعت حركت مى كنى).

دانشمندان بسيارى در اينجا و آنجا و با مرور زمان و تلاش بسيار، علوم فضا را به وجود آوردند و كم كم در زمينه ستاره شناسى، متخصصانى آگاه شكل گرفتند و آنها پس از محاسبات بسيار و دقيق، از فاصله ماه تا زمين پى بردند و پس از آن بود كه در محاسبه، سرعت حركت ماه را دانستند ولى آن حضرت نزديك به هزار و چهار صد سال پيش، بدون اين كه علوم فضايى و تجهيزاتى مدرنى در كار باشد، از حركت سريع ماه آنهم در قالب دعا، اين موضوع مهم و موضوعات ديگرى را مطرح نموده است و از ماه به عنوان يك پديده اى از آفرينش با عظمت الهى، براى ما تعريف مى كند و حتى قرنها پس از بيان اين كلمات، كسى درباره سرعت حركت ماه سخنى نگفته است تا قرن اخير كه انسان در توسعه و پيشرفت علم قرار گرفت و از موضوع با خبر شد.

عمر آن حضرت در بدترين زمان سپرى شد، حاكمان بنى اميه تا آنجا كه ممكن بود آن حضرت را در شرايط اختناق و آزار داده بودند و تنها راهى كه مانده بود اين است كه آن حضرت به عنوان دعا و راز و نياز با خدا، موضوعات علمى مهمى را مطرح مى كرد و به اين اميد كه شايد كسانى متوجه آن معانى كه درسهائى از علم و ايمان بود به موضوعات مطرح شده آن حضرت پى ببرند.(۳۲)


بلاهائى كه از فضا به زمين مى رسند

 همانگونه كه بلاها در طبيعت و بر حيات ما تاثير مى گذارد و آسيب ميرساند، همانطور دعاهاى مستجاب به درگاه خداوند نيز موثر در دفع شر و ضرر آفتهاى رسيده از فضاى دور آسمانها خواهد بود و همچنين بلاگردان آن بلاياى زمينى كه از فضا نيامده اند مى شود.

خداوند در قرآن مجيد به مردم و بخصوص مؤمنان، دعا كردن را سفارش ‍ مى كند كه در هر حال با خداى خود، راز و نياز كنند و از خداوند بخواهند و طلب خير كنند، و يا براى نجات خود و مشكلات پيش آمده، طلب فرج و گشايش در كارهايشان از خدا يارى بجويند، و به طور حتم، خداوند نيز دعاهاى مطلوب مومنان و آنان كه دلهاى پاك و با صفا دارند مستجاب مى كند، كما اين كه در موارد بسيارى استجابت و تاثيرات دعا در خود و ديگران را ديده و شنيده ايم و در اين باره داستانها و موضوعات زيادى حكايت شده است.

يكى از اصول اسلام، دعا است و ما به دعا و اثرات آن معتقديم و نتائج آن را باور داريم و مشكلات كوچك و بزرگ و خواسته ما هر چه باشد از رحمت و مهربانى خداوند اميدوار هستيم

قال: كان على بن الحسين عليه‌السلام يقول: الدعاء يدفع البلاء النازل و ما لم ينزل

(روايت شده كه حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام فرمودند: دعا همواره بلاهائى كه از بالا (فضاى جو و آسمان) نازل مى شود، دفع ميكند و همچنين بلاهائى كه از بالا نازل نمى شوند نيز آن را دفع مى كند).

بلاء به معناى آنچه كه براى انسان مشكل ساز است و شرايط بدى را براى او فراهم كند و در معرض خطر و آسيب قرار دهد و انسان را گرفتار كند.

بلاها انواع آن بسيار و اشكال گوناگونى دارد. بلاهاى جسمى، بلاهاى روحى، و بلاهاى ديگر كه در زندگى، انسان به آن مبتلا و گرفتار مى شود و بلاهاى طبيعى ديگر، هر چه باشد براى انسان، مايه رنج و زحمت و سختى است.

امام زين العابدينعليه‌السلام در اين كلام مختصر خود، موضوعى را مطرح مى كند كه شايسته توجه است و آن اين است كه آن حضرت از بلاهائى سخن مى گويد كه از آسمان، يعنى از فضاهاى دور، نازل مى شوند و سپس از بلاهائى مى گويد كه آنها از فضا و اعماق آسمان نازل نشده اند و اين حرف تازه اى است كه اكنون مى شنويم. و بايد ببينيم كه دانش عصر ما با آن همه تجهيزات مدرنش و با آن همه آگاهى و ارتباط او با فضاى دورى كه پيدا كرده، در اين باره به ما چه خواهد گفت؟

متخصصان علوم طبيعى به اين نتيجه رسيده كه سر منشاء خيلى از بلاها و آفتها در طبيعت و اكو سيستم زمين، از فضا شكل ميگيرد و بر زمين نازل مى شود و آن عوامل اوليه مثل سرماى فضائى و گرماى خورشيد كه از راههاى دور آمده و در طبيعت كه مردم در آن هستند تاثير مى گذارد و به صورتهاى گوناگون، مردم گرفتار و مبتلاى آثار آن مى شوند.

و بيشتر بلاها از فضا بر زمين نازل مى شوند و بى علت نيست كه امام سجادعليه‌السلام ، در كلام خود بلاهاى رسيده از فضا را مقدم مى كند بر بلاهائى كه ارتباطى به فضا ندارند، چون بلاهاى فضائى بيشتر و بسيار موثرتر است تا بلاهاى زمين كه محدود و اندك است.

به طور مثال: وقتى كه سرما و گرما از فضا به زمين مى رسد و اين دو در طبيعت تاثير مى گذارد و تغيير و تحولانى را به وجود مى آورند كه در نتيجه، بارانهاى بسيار و سيل آسا و يا خشكسالى و يا سرماى سخت و يا زمستانى گرم و عواملى كه وضع كشت و كشاورزى را مساعد و پربار مى كند و يا بر عكس، سالى كه كشاورزان در تنگناى كمى آب و بدى محصول قرار مى گيرند.

طبعا بايد اين را بدانيم كه تاثيرات دگرگونى در فضا عامل مهمى در ساختار اكوسيستم زمين است و پديد آورنده وضعيت خوب و مطلوب و يا ناهمواريهائى در طبيعت است و عوامل طبيعى، سلسله مراتب به همديگر مرتبط مى باشند و همه آنها همچون حلقه هاى زنجير، به هم وصلند و از همديگر تاثير پذيرند.

نوع ديگر دلاهائى كه از بالاى سرمان يعنى از فضا نازل نشده اند، همانهائى كه حاصل از رفتار و كردار ما است و دست ساز خودمان مى باشد همچون انواع گرفتاريهائى كه براى همديگر فراهم مى كنيم و مشكلاتى براى همديگر مى سازيم و انواع غل و غش ها و پديد آوردن مرضها و بر پائى جنگ و فتنه و... كه تمامى آنها به طبيعت و تاثيرات فضائى ارتباطى ندارند و ساخته و پرداخته مردم است.

در حالى كه زمانهاى گذشته، مردم از اين موضوع، هيچگونه آگاهى نداشتند و تمام تحولات و حوادث پديد آمده را به همان منطقه، نسبت مى دادند و علل آنرا مرتبط به جاهاى دورترى نمى دانستند تا چه برسد به ارتباط حاصل شده از تاثيرات فضا و به خورشيد بوده باشد.

آن حضرت كه اين چنين مى گويد پس او آگاه از وضعيت فضا است و او به خوبى مى داند كه شرايط طبيعت خوب و عالى و يا وضعيت بر عكس، ارتباط و پيوندى عميق با احوالات جوى و يا بالاتر از آن از فضاى دورترى نشاءت مى گيرد و آن حضرت به خوبى مى داند كه تاثيرات حاصل از عوامل فضائى است كه بر زمين نازل مى شود و تغييرات حاصل از عوامل فضائى است كه بر زمين نازل مى شود و تغيرات مهم و عمده بر طبيعت مى گذارند و شرايط طبيعى را براى ما خوب و يا روزگار بدى را براى ما فراهم مى كند.

انديشمندان و متخصصان علوم طبيعى عصر حاضر با كلام آن حضرت هم عقيده اند و اكنون دانسته شده كه دخالت هاى پديده هاى جوى و فضائى، در خيلى از موارد در طبيعت سطح زمين تاثير عمده اى دارند و حتى برخى از عوامل فضائى را در پيدايش برخى از امراض و سرطان ها و يا وفور نعمت و توسعه دام و طيور و همه و همه اينها در ارتباط با همديگرند.(۳۳)