تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد ۱

تاریخ ادیان و مذاهب جهان0%

تاریخ ادیان و مذاهب جهان نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ جهان

تاریخ ادیان و مذاهب جهان

نویسنده: عبدالله مبلغى آبادانى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 14200
دانلود: 17577

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14200 / دانلود: 17577
اندازه اندازه اندازه
تاریخ ادیان و مذاهب جهان

تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد 1

نویسنده:
فارسی

روانشناسي تاريخي انسان نشان مي‌دهد كه بشر از پگاه آفرينش لحظه‌اي بي‌دين و بي‌عقيده نبوده است به طوري كه اشكال مختلف پرستش در كليه ادوار تاريخ همين را اثبات مي‌كند. دين از بدوي‌ترين شكل خود كه به صورت باور به يك نيروي مزبور عيني بود تا شكل منطقي، فلسفي عقل و علمي و مترقي امروزين وجود داشته است.
بررسي دين‌هاي روم و يونان، ژاپن و مصر و ايران باستان، دين يهود، مسيحيت، دين حنيف حضرت ابراهيم، اسلام و ... .
در اين كتاب دين‌هاي فوق به طور مختصري شرح داده شده، تاريخ و علل پيدايش، آئين‌ها، برنامه‌ها و همچنين خصوصيات قومي و ظاهري هر يك نيز به همراه مناطق جغرافيايي و برنامه‌هايي كه به قول خود انسان براي بشر داشته‌اند نيز آورده است...


دين و مذهب ؛ تعاريف، ديدگاهها


پيدايش دين و مذهب در جوامع بشرى

روايات مذهبى (عهد عتيق و جديد و قرآن) و آثار به دست آمده از كهن ترين دوران حيات بشر، همه حكايت از ديندارى انسان مى كنند. روانشناسى تاريخى انسان نشان مى دهد كه بشر از پگاه آفرينش لحظه اى بى دين و بى عقيده نبوده است ؛ اشكال پرستش در كليه ادوار تاريخ همين را ثابت مى كند. بنابراين اگر ما تاريخ تكامل انسان را به دو دوره يا مرحله كلى تقسيم كنيم، در مى يابيم كه : در دوره تكامل عضوى كه مرحله بدوى حيات انسانى است. بشر معقتد، متدين و صاحب عقيده بوده است. درخشش ‍ عصر ديندارى انسان از مرحله اى است كه تكامل مغزى يا عقلى انسان آغاز مى شود. و همين مرحله، آن دوره اى است كه گزارشهاى مذهبى سخن از حضور پيامبران دارند.

با نگاهى به داستان آفرينش در قرآن، مى توان دريافت كه قدمت انسان در زمين بسيار طولانى است. اين واقعيت را مى توان از پرسش و پاسخ فرشتگان و خداوند دريافت. روايات مذهبى شيعه نيز همين را مى رساند. آنجا كه امام على بن ابيطالبعليه‌السلام در پاسخ به اين سوال كه : آيا قبل از پدرمان آدم، آدم ديگرى هم در زمين زيسته است، فرمود:

اگر انسان از اكنون تا قيامت هم به شمارش آدم هاى قبل از پدرمان آدم بپردازد، نخواهد توانست تعداد آدم هاى قبل از آدم را احصا كند. و اين، قدمت حضور انسان در زمين را مى رساند و در نتيجه، پيشينه پرستش و عقايد انسان را بيان مى كند. و از همين رو است كه :

«هنرى لوكاس» مى گويد: «دين پيچيده ترين عنصر فرهنگ ابتدائى انسان است...

و پيداست كه همه مردم اوليه گونه اى اعتقاد دينى داشته اند و انسان اوليه مانند بازماندگانش به نيروى راز آلودگى كه نگاه دارنده زمين، آسمان و سراسر زندگى او است، عميقا احساس وابستگى مى كرد. انسانهاى ابتدائى عموما به نيروهاى فرا طبيعى باور داشته و بسيارى از عادتهاى فرهنگى آنان از اينگونه گرايشهاى ماورأ طبيعى سرچمشه گرفته است. انسان نخستين با موجودات اطراف خود چنين نجوا مى كرد:

من ده ساله بودم، به زمين، آسمان، رودخانه ها و جانوران اطرافم نگاه مى كردم و نمىتوانستم بفهمم كه اينها را كدام نيروى بزرگ تر ساخته است. به قدرى نگران فهماين موضوع بودم كه از درختها و بوته ها سوال مى كردم. پندارى گلها به من خيره شدهبودند. مى خواستم از آنها بپرسم : شما را چه كسى آفريده ؟ به سنگهاى خزه پوشنگاه مى كردم كه بعضى به شكل انسان بودند. اما اينها نمى توانستند جواب مرا بدهند. پس از چندى خواب ديدم. يكى از همين سنگهاى كوچك به خوابم آمد و گفت : آفريدگارهمه چيز واكان تانگاه خداى يكتا است»(۲۳)


معنى دين و مذهب و اشاره اى به طبقه بندى آنها


معنى و مفهوم ؛

واژه «دين» لفظ مشترك آريائى و سامى است.

محققان لفظ دين را در آثار سه قوم ديده اند:

۱ در لغت آرامى (لغت اقوام ساكن شمال بين النهرين) به معناى «حكم و قضا» به كار گرفته شده است.

۲ در لغت عرب به معناى «رسم و عادت و شريعت» آمده است.

۳ در «اوستا» دين به معناى «شريعت و مذهب» آمده است. و در اصطلاح عرف، دين شريعتى است كه به وسيله يكى از فرستادگان الهى يا مدعيان نبوت آورده شده است.(۲۴)

«دين» كلمه اى است عربى كه در زبانهاى سامى (عبرى و آرامى) نيز به كار رفته و به معناى «قضاوت و جزا» هم آمده است ؛ مانند: «يوم الدين» كه به معناى روز جزا و داورى است.

و در لغت عرب به معناى «اطاعت و انقياد» هم آمده آنگونه كه به معناى «آئين و شريعت » هم به كار رفته شده است. لفظ دين در اوستا به صورت «وئنا» آمده كه به معناى «وجدان» و ضمير پاك» است.

در فرهنگ اسلام دين را اينگونه معنى كرده اند:

«دين عبارت است از اقرار به زبان و اعتقاد به پاداش و كيفر در آن جهان و عمل به اركان و دستورات آن».(۲۵)


دين در اصطلاح اسلامى

دين در اصطلاح اسلامى به دو معنى آمده است :

۱ دين، احكام و دستوراتى است كه از طرف پروردگار براى راهنمايى جامعه بشرى بر رسولان و پيامبران حق وحى شده باشد.

۲ دين، يعنى «ملت» (ملة ابراهيم) و «شريعت» ؛ شريعت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله .

دستورات پيامبران الهى را مى توان به سه دسته تقسيم كرد:

۱ اعتقادات ؛ مانند توحيد و نبوت و معاد.

۲ دستورات اخلاقى ؛ سير و سلوك انسانى و....

۳ تكاليف عملى ؛ عمل بر طبق احكام و دستورات دينى.

«راغب» در «مفردات» مى گويد: «شريعت را به اعتبار اطاعت و فرمانبردارى دين گويند. »

«طبرسى» در «مجمع البيان» مى گويد: «اطاعت را دين گويند، از اين روى كه طاعت براى جزا است. »

در قرآن : دين به معناى «جزا» آمده است : مالك يوم الدين(۲۶) (صاحب روز جزا است). و به معناى شريعت نيز آمده است : ما جعل عليكم فى الدين من حرج(۲۷) و به معنى طاعت نيز: مخلصين له الدين، همچنين به معناى كيش و شريعت : ان الدين عندالله الاسلام(۲۸) ، و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرين(۲۹) ، لااكراه فى الدين...(۳۰) ، و ذرالذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا...(۳۱)

امام على بن ابيطالبعليه‌السلام در معناى «دين» فرموده اند:

«آغاز دين تسليم بودن در برابر پرورگار و پايان آن بندگى خالص او كردن است، دين را جز عقل سامان نبخشد، دين و ادب هر دو محصول عقل اند، دين آدمى را از هر كار زشت و ناپسند باز مى دارد. »(۳۲)


معنى «مذهب» و فرق آن با دين

«مذهب» مصدر ميمى و مأخوذ از «ذهب» است كه در زبان عربى به معناى «طريقه و روش» است. در تعابير علمأ دين، مذهب طريقه خاص دين است. «جرجانى» مى گويد كه : دين منسوب به خداست و ملت منسوب به پيامبر و مذهب مذهب جعفرى يا حنفى، يا حنبلى، يا مالكى و شافعى. غالبا اختلافات و افتراقات يك دين را مذهب گويند، مانند: مذهب كاتوليك، پروتستان، ارتودكس در دين مسيح.(۳۳) و نيز آمده است كه «مذهب» به معناى طريقه و روش است.

در اصطلاح متكلمان، مذهب به معناى روش خاصى است در فهم مسائل اعتقادى كه منشأ اختلاف در آن توجيه مقدمات منطقى و يا تفسير ظاهر قرآن است ؛ مانند مذهب شيعه اماميه، مذهب اشاعره، مذهب و معتزله. و در اصطلاح فقهى به معناى روش خاصى در استنباط احكام از ظواهر كتاب و سنت است، مانند مذهب جعفرى، حنفى، مالكى، شافعى، حنبلى و...(۳۴)


طبقه بندى مذاهب و اديان

طبقه بندى مذاهب در تاريخ ؛ بر اساس نژاد شناسى :

۱ مذاهب اقوامى كه از ميوه درختان و شكار زندگى مى كنند.

۲ مذاهب اقوامى كه به كشت و زرع مى پردازند.

۳ مذاهب اقوامى كه از گله دارى امرار معاش مى كنند.

۴ مذاهب اقوام و مللى كه متمدن شناخته مى شوند.

طبقه بندى اديان جهانى ؛ بر اساس جامعه شناسى :

۱ اديان كلانى ؛ مانند آئين توتم پرستى و...

۲ اديان ملى و قبيله اى ؛ مانند آئين چند خدايى يونان باستان.

۳ اديان جامع جهانى ؛ يهوديت، مسيحيت، اسلام و...


دين و مذهب از ديدگان جامعه شناسان :

ماكس مولر: «مذهب كوششى است كه براى درك آنچه قابل درك است و بيان آن چيزى كه غير قابل تقرير است. »

«مذهب يعنى ارتباط انسان با قواى ما فوق انسانى كه آدمى به آنها اعتقاد پيدا كرده و خود را وابسته به آنها مى داند. »

«مذهب از يك طرف وجود قواى اعلى را كه بشر به آنها وابسته است، اعلام مى دارد و از ديگر طرف، امكان برقرارى رابطه با آنها را ممكن و ضرورى مى شمارد، اين ارتباطات مذهب را تشكيل مى دهند. »

«مذهب يعنى تلاشها و فعاليتهاى بشرى كه از اعتقاد به قواى ما بعدالطبيعه سرچشمه گرفته و بشر وابستگى نهائى خود را به آنها حس ‍ مى كند. »

«مذهب نظام مشتركى از اعتقادات و اعمال مربوط به مقدسات و محرمات مى باشد... »

«مذهب عبارت از نهادى اجتماعى است كه صفت شاخص آن وجود امتى است كه افراد آن در امور زير با هم اتفاق نظر دارند:

الف : اجراى بعضى از مناس مرتب و پذيرش از دستورات و تعبيرات.

ب : اعتقاد به ارزش مطلق كه هيچ چيز با آن ارزش مطلق، معادل نتوان بود و امت، نگهبان آن ارزش مطلق است.

ج : مربوط نمودن فرد با قدرتى معنوى و برتر از انسان ؛ اين قدرت در مقام «توحيد» خداوند خوانده مى شود... »

«مذهب عبارت است از نظام فردى احاسات و اعتقادات و اعمال كه هدفشان خداوند است. »(۳۵)

«دين مجموعه اى از عقايد موروثى است كه مورد قبول واقع شده است... »

«دين مكتب خاص اعتقادى و اعمال و عبادات است كه در بردارنده مجموعه اى از قواعد اخلاقى و حكمت هاى فلسفى مى باشد. »

«دين كوششى است براى درك آنچه غير قابل درك است. »

«دين داراى سه مرحله است : ۱ مرحله نظرى يا لاهوتى كه در اين مرحله آدمى همه پديده ها را ناشى از اراده اى برتر مى داند. ب : مرحله فلسفى، مرحله توجيه يا تجريد قواى طبيعت.

ج : مرحله علمى يا تخصصى، مرحله مقايسه و مقابله پديده ها با يكديگر. »(۳۶)

در همين رابطه برخى محققان معتقدند كه انسان اوليه داراى سه مرحله از «ديندارى» بوده است :

الف : درك يك عظمت، مانند ديدن آتشفشان يا دريا و...

ب : ترس از آن عظمت كه ديده بود.

ج : كمك خواستن از آن عظمت براى حفظ خود.(۳۷)

بنابراين، بشر در تمام ادوار حياتش به دين مى انديشيده است.

شگفت آنكه، حتى ديكتاتوران و خون آشامان بزرگ تاريخ از آغاز تاكنون، معتقدات دينى داشته اند، در شرق از اسكندر گرفته تا چنگيز و... و در غرب، آيشمن، نرون، هيتلر و... و چنين بوده است كه هميشه ديكتاتوران خون آشام در لباس قديسان ظاهر مى شده اند و حرث و نسل ملتى را به خاك و خون مى كشيده اند.

بطور كلى «دين» به معناى توجه به كانون آفرينش جهان نيز آمده است ؛ از بدوى ترين شكلش كه به صورت باور به يك نيروى مرموز غيبى بود تا شكل منطقى، فلسفى، عقلى، علمى و مترقى امروزش كه به قول «ويل دورانت» : «تشكيل دهنده قدرتها و نهضتهاى طبقات و نهادهاى فرهنگى و معنوى و ايجاد كننده تمدنهاى بشرى است. » و همين عامل بوده است كه به قول دكتر «بيل» : «... نقش مهمى در از بين بردن ترسها و وحشتها دارد. » او به عنوان يك روانپزشك مى گويد: «بسيارى از بيماران وحشت زده خود را به وسيله دين و مذهب معالجه كردم، زيرا كسى كه مبتلا به بيمارى وحشت زدگى است، اگر توجيه شود كه خداوند او را دوست دارد، رفته رفته از ترس و وحشت او كاسته مى شود و روحش نيرو پيدا مى كند».(۳۸)


استبداد دينى بدترين نوع نظامهاى استبدادى

در عين حال بايد دانست و آگاه بود كه اين عامل اساسى «تمدنها» و «نهضتها» و مايه قوت قلبها اگر به وسيله صاحبان قدرت سياسى به بازى گرفته شود و در خدمت زرو زور و تزوير قرار گيرد، مايه جهل و عامل اختناق و استبداد مذهبى مى شود، و مى دانيم كه استبداد دينى بدترين نوع نظامهاى استبدادى است و بياد داشته باشيم كه قرون وسطى يعنى هزار سال تاريكى و نكبت و نفرت و انحطاط غرب، محصول حاكميت حكومت مذهبى كليسا است، زيرا: «حكومت مذهبى رژيمى است كه در آن به جاى رجال سياسى، رجال مذهبى مقامات سياسى و دولتى را اشغال مى كنند... آثار طبيعى چنين حكومتى يكى استبداد است، زيرا رجال مذهبى خود را جانشين خدا و مجرى اوامر در زمين مى دانند، و در چنين صورتى مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با آنها را ندارند. يك زعيم روحانى خود را به خودى خود زعيم مى داند، به اعتبار اينكه روحانى است و عالم دين، نه به اعتبار رأى و نظر و تصويب جمهور مردم. بنابراين يك حاكم غير مسئول است و اين مادر استبداد و ديكتاتورى فردى است و چون خود را سايه و نماينده خدا مى داند، برجان و مال و ناموس همه مسلط است. و در هيچ گونه ستم و تجاوزى ترديد به خود راه نمى دهد و بلكه رضاى خدا را در آن مى پندارد؛ گذشته از آن براى مخالف و براى پيروان مذاهب ديگر حتى حق حيات نيز قابل نيست. آنها را مغضوب خدا، گمراه، نجس و دشمن راه دين و حق مى شمارد و هر گونه ظلمى را نسبت به آنان عدل خدائى تلقى مى كند. خلاصه حكومت مذهبى همان است كه در قرون وسطى كشيشان داشتند و ويكتور هوگو آن را به دقت ترسيم كرده است. »(۳۹)


نگاهى كوتاه به پيشينه پرستش ؛ از آغاز تاكنون

شواهد باستان شناسى، دوره اى از تاريخ را نشان مى دهد كه مربوط به چهل تا شصت هزار سال پيش است. آثار مكشوفه از غرب ايران (لرستان) حكايت از رواج گسترده مراسم مذهبى و دينى در اين سرزمين دارد و اين ناقض نظريه جان بولاك انگليسى است كه به مرحله بيدينى در ادوار اوليه تاريخ انسان معتقد بود. همو بود كه مى گفت : پائين ترين مرحله حيات انسان، مرحله «لادينى و خدانشناسى» است ؛ مرحله بعدى مرحله «فتيش پرستى» است ؛ مرحله سوم، دوره توتميسم يا طبيعت پرستى است، مرحله چهارم دوره جادوگرى است و مرحله پنجم دوره بت پرستى است و مرحله ششم دوره توحيد اخلاقى مى باشد.

«اندرولانگ» دانشمند اسكاتلندى مى گويد كه بشر اوليه به يك نوع يكتاپرستى اعتقاد داشته و به يك مبدأ متعال اخلاقى در دين خود مؤ من بوده است. همان طور كه انسان نمى تواند بيش از يك پدر داشته باشد، بشر اوليه نيز كم و بيش يكتاپرست بوده و به يك خداى برتر اعتقاد داشته باشد. او جغرافياى پرستش را چنين ترسيم كرده است : ۱ دين پست يا اساطير و افسانه خدايان، ۲ دين عالى توحيد خداى يكتا.(۴۰)

«فرايز» مى گويد: «دين يعنى نيروى تسكين دهنده فوق انسانى كه رفتار و زندگى انسان را تحت نظم در مى آورد. و جادو بر اساس قوانين تغيير ناپذير طبيعت استوار است. اعتقاد به نيروهاى منظبط كننده اساس دين را تشكيل مى دهند. فرق بنيادين دين و جادو در همين است كه جادو يك حالت تشويش آميز دارد و دين حالت آرامش خاطر و اطمينان قلب در انسان به وجود مى آورد. دين، ذاتى ذهن انسان و مكمل طبيعت بشرى است. شايد همه چيز تحليل رود، ولى اعتقاد به خدا كه اصل نهائى همه اديان است، بر جاى خواهد ماند... اديان همه از سرزمين مقدس ذهن انسانى سرچشمه گرفته و از يك روح، جان يافته اند. »(۴۱)


وجوه مشترك اديان بزرگ در حكمت عملى

۱ خداشناسى و يكتاپرستى.

۲ نيكوكارى و دستگيرى از ضعفا.

۳ راستى و درستى و حرمت دروغ.

۴ حرمت زنا.

۵ منع دزدى و رشوه گيرى.

۶ وفاى به عهد.

۷ پاكيزگى و طهارت.

۸ عبادت استعانت.

۹ نيازردن و حيوانات بى آزار.

۱۰ احترام به والدين.

۱۱ آنچه به خود نمى پسندى به ديگران روا مدار.

۱۲ ميانه روى و اعتدال.

۱۳ محبت به يكديگر و خدمت به خلق.

۱۴ تقوى و پرهيزكارى.

۱۵ نكشتن بيگناه.

۱۶ آباد كردن جهان.

۱۷ خيرات براى مردگان و ياد آنان.

۱۸ اعتقاد به پاداش و كيفر پس از مرگ.

۱۹ كسب معاش از راه حلال.(۴۲)

بديهى است كه اين عناوين در دين اسلام از گستردگى و عمق بسيار بيشترى برخوردار است.

كتاب شناسى :

براى دريافت پيشينه دين در تاريخ حيات انسان ن. ك : به فارسى : اطلاعات اوليه : جان ناس / تاريخ جامع اديان. ترجمه على اصغر حكمت. تهران. ۱۳۵۴. + فليسين شاله / تاريخ مختصر اديان بزرگ. ترجمه منوچهر خدايار محبى. مصادر تحقيق و تخصصى : داريوش شايگان / اديان و مكتبهاى فلسفى هند. تهران. ۱۳۵۶. ۲ جلد + جوجاى و وينبرگ جاى / تاريخ فلسفه چين باستان. ترجمه پاشائى. تهران. ۱۳۵۴. احمد بهمنش / اساطير يونان و روم. تهران. ۱۳۵۱. + دكتر على شريعتى / تاريخ و شناخت اديان. م. آ. ۱۴ و ۱۵. تهران. ۱۳۵۹. + ويل دورانت / تاريخ تمدن، جلد دين. ۱۸.

+ تاين بى / فلسفه نوين تاريخ ترجمه پازارگاد. تهران. ۱۳۵۹.

۲ مذاهب بدوى تاريخ ؛

«فتيشيسم، آنى ميسم، توتميسم»