تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد ۱

تاریخ ادیان و مذاهب جهان0%

تاریخ ادیان و مذاهب جهان نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ جهان

تاریخ ادیان و مذاهب جهان

نویسنده: عبدالله مبلغى آبادانى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 14204
دانلود: 17579

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14204 / دانلود: 17579
اندازه اندازه اندازه
تاریخ ادیان و مذاهب جهان

تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد 1

نویسنده:
فارسی

روانشناسي تاريخي انسان نشان مي‌دهد كه بشر از پگاه آفرينش لحظه‌اي بي‌دين و بي‌عقيده نبوده است به طوري كه اشكال مختلف پرستش در كليه ادوار تاريخ همين را اثبات مي‌كند. دين از بدوي‌ترين شكل خود كه به صورت باور به يك نيروي مزبور عيني بود تا شكل منطقي، فلسفي عقل و علمي و مترقي امروزين وجود داشته است.
بررسي دين‌هاي روم و يونان، ژاپن و مصر و ايران باستان، دين يهود، مسيحيت، دين حنيف حضرت ابراهيم، اسلام و ... .
در اين كتاب دين‌هاي فوق به طور مختصري شرح داده شده، تاريخ و علل پيدايش، آئين‌ها، برنامه‌ها و همچنين خصوصيات قومي و ظاهري هر يك نيز به همراه مناطق جغرافيايي و برنامه‌هايي كه به قول خود انسان براي بشر داشته‌اند نيز آورده است...


اديان و مذاهب روم باستان


جغرافياى تاريخى انسانى روم قديم

تاريخ مدون روم (ايتالياى فعلى) به قرن هشتم قبل از ميلاد مى رسد.

«در دوره هاى ما قبل تاريخ، دو قوم كه داراى اصل مختلف بودند، روم را اشغال كردند. يكى از اين دو، مردم مديترانه اند كه پايدارتر بودند و با اهالى كرت و پلاسژهاى يونان خويشى داشتند. دسته دوم را هند و اروپائيان چادر نشين تشكيل مى دادند كه مانند اشغالگران نواحى هند، يونان و ايران از شمال آمده بوند.»(۹۸) هجوم آريائى ها مخصوصا سلت ها به آن سرزمين در اثنأ هزاره دوم ق. م. بوده، اين اقوام و قبايل «لاتين» نام داشته و سرزمين آنها را «لاتيوم » گفته اند. در قرن هشتم قبل از ميلاد، قوم «سابين» به نواحى شرقى شبه جزيره فرود آمدند. بنابراين در قرن هشتم قبل از ميلاد «لاتين ها» در ميان «اتروسكانها» در شمال و «يونانيها» در جنوب قرار گرفتند. در اواخر قرن سوم ق. م «كارتاژها» كه در برابر نفوذ و سلطه روم مقاومت مى كردند، درهم شكسته شدند و روم بر تمام حوزه درياى مديترانه استيلا يافت. كار روم به جائى رسيد كه مدتى دراز بر جهان تفوق و استيلا يافت. در طول اين تاريخ طولانى، همان طور كه ذخائر ثروت و اندخته هاى اموال ديگر ملل دائما به شهر «روم» فرو مى ريخت، مبادى و عقايد و آداب آنها نيز به آن كشور حمل مى شد و در عقايد و اديان اصلى رومى ها نفوذ مى يافت. شهر «رم» در ابتدا يكى از قصبات و بلاد كوچك قوم لاتين بود. در قرن ششم ق. م. با مهاجرت قبائل به رم، اين شهر در تاريخ پديدار شد(۹۹)


عقايد باستانى روم ؛

آئين رومى ريشه در اديان بدوى دارد و محصولى است از عقايد صادراتى هند و اروپا و يونان و عقايد شرقى، كه دچار دگرگونى بعدى شد: «مذهب روميان قديم داراى هيچ تاريخ اساطيرى براى افراد خدايان نبوده و براى آنها هيچگونه نسب نامه يا عروسى و زواجى و يا زاد و ولدى و هيچگونه افسانه پهلوانى پرستش پهلوانان و يا افسانه خلقت و مرگ و زندگانى اخروى نساخته اند. خلاصه آنچه كه هومر و هسيود با ان طول و تفصيل براى خدايان يونان ايجاد كرده اند، رومى ها فاقد آن مى باشند... »(۱۰۰) دين باستانى روم، نمودى از توتم پرستى و جان پرستى بدوى بوده است ؛ تئتم پرستى به صورت اعتقاد به گياهان مقدس و حيوانان مقدس. «بعضى از خانواده ها نام توتم داشتند؛ مانند «پورسى اى» كه از كلمه «پوركوس» مشتق است و خوك معنى مى دهد... روى علامت بخشهاى نظامى روم قديم گرگ و گراز و عقاب منقوش بود. كلمه لاتين ساسركه معنى مقدس و پليد هر دو را در بر دارد، با كلمه تابو مطابقت مى كند. ايام شومى وجود داشت كه در آن روزها نبايد گفتار مخصوص و اسرار دينى را بيان كرد... در روزهاى سعيد، به زبان آوردن نام بعضى از خدايان ممنوع بود. جان پرستى رومى در اطراف انسان، ارواح بسيارى را جاى داد ولى آثارى از آنها باقى نگذارد. به ياد بود اين ارواح مراسمى بكار مى بردند و آنان را خشنود مى ساختند. اين نيروهاى بدون شخصيت را يك كلمه خنثى يعنى «نومن» كه جمع آن «نومينا» است، مشخص مى ساخت. اين ارواح به «مانا» ى بدويان شباهت داشت. ولى مجموعه اى از وحدت مادى منتشر در جهان را آشكار نمى ساخت. اين ارواح در اشيأ مادى برقرار بودند و امور معين را مراقبت مى كردند. مثلا يك روح بر زمين باير حكومت داشت، ديگرى بر كود دادن مزرعه و ديگرى بر شخم زنى، وجين كارى و غيره رياست داشت. «وارون» اين ارواح را داراى قدرت الهى مى داند و انان را خدايان كامل «دى سرتى» كه لاتين آن «دى كرتى» است، مى شناسد. هر انسانى، همزادى يعنى «ژينوس» (گينوس) همراه داشت. كرگ لينگر مى نويسد: ژينوس ديوى است كه توليد مى كند، چون «كاى» مصريان نيروى فراوانى توليد مى كند و مى بخشد، در حجله زفاف ساكن است، با انسان متولد مى شود و با او مى ميرد. به انسان فهم مى دهد و خصلت و اخلاق او را مى سازد. هر زنى در خود يك نيروى باور كننده موسوم به «ژونو» داشت... جان پرستى با جادو همراه بود. رومى با تصوير و با حركات و كلمات تفكر مى نمود و جقيقتى را كه مايل بود، ايجاد مى كرد. براى تأمين دفاع از شهرها، حلقه جادوئى دور آنها قرار مى داد. »(۱۰۱)


خدايان رومى ؛

ارواح به تدريج به صورت خدا در آمدند، و روميان بدون اينكه بدانند اينها خدا هستند يا رب النوعليه السلام به عبادت آنها مى پرداختند.

«ژونون»، رب النوع ارواح حامى زنان بود. و اين، حكايت از دوران كهن عصر مادر سالارى دارد. «ترمينوس خدا» عامل وحدت ارواح پراكنده بود و «ژانوس» خداى واحد حاصله از تركيب خدايان (ارواح گوناگون): «ژانوس دو صورت داشت، يكى از شهر مراقبت مى كرد و ديگرى خارج از شهر را نگهبانى مى كرد تا كسى بدون صلاحيت در آن راه نيابد... ژانوس ‍ خداى آغازها نيز بشمار مى رفت... ماه «ژانوس» همان «ژانو آريوس» و «ژانويه» است. الهه هاى متعدد كانون، به صورت يك الهى به نام ««وتسا» در آمد و در معبدى به شكل كلبه اى گرد و كوچك مورد ستايش قرار گرفت. در قديمى ترين معبد روم، راهبات (زنان راهبه) پاكدامن يعنى وستالها آتش مقدس را نگهدارى مى كردند. در ميان تمام ارواح ابتدائى، ژينوس هاى مردان براى هر فرد باقى ماند، شايد براى اينكه نوع كار مردان با زنان تفاوت داشت. الهه كشاورزى رب النوع نيكوكار، بونادئا نگهدار بيشه اى مقدس در نزديكى روم بود...

هركول رب النوع قدرت... حامى پدران خانواده بود... تثليت رومى عبارت بود از: «ژوپيتر»، مارس (خداى جنگ و خداى جنگجويان شهرى، كوايرى نوس (خداى صلح و مردمان صلح طلب). »(۱۰۲)


پانتئون خدايان رومى ؛

اين پانتئون، تقليدى از يونان و شرق بود به اين صورت كه : «الهه هاى لاتين : «مينرو»، رب النوع قديمى «فالدى» ها را «اتروسك» ها پذيرفتند و بر روم تحميل كردند. اين خدا با «اتنه» همسان گشت و نگهبان كارگران گرديد، ولى رب النوع سياست و جنگ بشمار نرفت. تثليث قديمى روم (ژوپيتر + مارس + كوايرينوس) جاى خود را به تثليت جديد (ژوپيتر + ژونون + مينرو) داد. «دى يان»، كه عبادتگاه او نزديك درياچه «نمى ئ بود، توسط «اتروسك» ها وارد دين روم شد و با «آرتميس » همسان گرديد. «قورتونا» رب النوع بخت و اقبال و غيبگوئى، «ونوس» رب النوع «آرده» را مانند «ژونون» در روم، يعنى ارواح بارورى كه سابقا هر يك از آنها در يك زن ساكن بوده، در خود جمع مى كند. اين رب النوع سپس با «آفروديت» همسان گشت... «هرمس» به صورت «عطارد» تغيير شكل داد. «مركور» از كلمه «مركز» يعنى كالا و جنس است و خداى تجارت بشمار مى رود. «آپولون» و «پوزئيدون» كه آن را با نپتون» يكى ساختند و سابقا خداى ابهاى جارى بود، بعدا خداى اقيانوس گرديد. هراكلس با هركول برابر گرديد و دمتر با سرس برابر شد. قبل از نفوذ افسانه هاى يونانى، روميان داراى تصورات بسيار ساده بودند و افسانه هائى كه به خدايان انان مربوط باشد نداشتند، از اين رو افسانه هاى يونان را پذيرفتند(۱۰۳) در روم باستان خدايان به دو بخش تقسيم مى شدند: خدايان مردمى و شخصى و خدايان دولتى و رسمى. فهرست خدايان دولتى به قرار ذيل است : اناپرنا، كارمانتا، كارنا، سرس، كونسوس، ديواانگرونا، فلاسر، فونوس، فلورا، فورينا، ژانوس، ژوپيتر، لارنتا، لارس ك ليبر، مارس، ماتر، ماتوتا، نپترنوس، اپس، پاليس، پومونا، پورتونوس، كرينوس، ساتورنوس ك تلوس، وجوويس، وستا، ولكانوس، ولترنوس، ژونو، ونوس، اپولو، مى نروا، مركورى(۱۰۴)


مراسم دينى ؛

روميان باستان عقايد خويش را در قالب مراسم فردى و جمعى، ملى و خانوادگى ابراز مى داشتند. به اين صورت كه : «يك رومى پارسا در كانون خانواده، اهل خانه و حتى بردگان خود را براى نماز و هديه كردن خوراكى براى الهه هاى خانگى، جمع مى كرد. »(۱۰۵)

پيدايش روحانيت رومى ؛ از آنجا كه در تلقى روميان، مذهب به معنى عقد رابطه بين دو طرف بوده است و انجام و انعقاد اين عقد رابطه بايد صحيح و دقيق صورت گيرد، «احتياج به كشيش يا پيشواى روحانى در ميان ايشان بوجود آمده است ؛ براى آنكه در تحت هدايت و راهنمائى او بتوانند تشريفات و رسوم عبادتى را كما هو حقه بى هيچ زياده و نقصانى به انجام برسانند. »(۱۰۶) روحانيت رومى پاسدار دين دولتى روميان بوده است. روحانيان، كارمندان دولت و متصدى اجراى مراسم همگانى بوند: «شاه قبلا در رأس روحانيون قرار داشت، ولى بعد كسى را به جاى او قرار دادند كه پادشاه قربانى ها نام داشت. پس از شاه سه نفر روحانى قرار داشتند؛ پس ‍ از روحانيان، كاهنان قرار داشتند... پس از الغأ سلطنت، «پون تيف» اعلى، قادرترين روحانيون گرديد. »(۱۰۷)

ژورنال (۴۲ ۱۲۵ ق. م) در قصيده معروف خود درباره زنان و ملاقات هاى مخفى آنان در «معبد دل آراى ايزيس» گفتگو مى كند و شعبده بازى روحانيون خواجه سيبل را آشكار مى سازد...(۱۰۸)

در تمام دوران قيصرى روم، وظيفه انجام تكاليف دينى به عهده عمال و قضاوت ذى شأن بوده كه آنان را «ماژيسترات» لقب داده بودند و آنها بيشتر به وظايف مدنى مى پرداختند؛ گر چه بعدها تكاليف مذهبى و هدايت دينى را عمال مذهبى «پونتى فيس» به عمل مى آوردند.(۱۰۹)


فرجام ؛

محافظه كاران رومى از نفوذ اديان خارجى نگران شدند و براى نشان دادن عكس العمل ضد آنها، به تجليل و تكريم مراسم روم پرداختند. در عهد امپراطورى مراسم قديم رسميت يافت. پرستش پادشاه تجديد گرديد. شعرائى مانند هوراس (۶۴ ۴۸ ق. م) و ويرژيل (۷۰ ۱۹ ق. م) به تكريم امپراطور پرداختند كه امر نيك و صلح بى نظير را به مردم جهان داده است.

... در هر حال، با نفوذ افكار شرقى، كيش جديدى بر ضد مراسم امپراطورى برپا گرديد و چون پيروز شد، به كار آنان و ديگران پايان داد. اين دين، مسيحيت نام داشت.(۱۱۰)


كتاب شناسى ؛

به فارسى اوضاع تاريخى، سياسى، اجتماعى روم باستان، ن. ك : مرتضى راونى /تاريخ اجتماعى ايران، جلد اول، تهران. ۱۳۵۸. ۳۴۵ ۳۷۰ + پيشينه عقيدتى، اديانو مذاهب داخلى و خارجى روم باستان. ن. ك : فليسين شاله / تاريخ مختصر اديان بزرگ/. + جان ناس / تاريخ جامع اديان + شناخت خدايان و اساطيرمستقل و مشترك روم و يونان. ن. ك : پير كريمال / فرهنگ اساطير يونان و رم. ۲ جلدى. اديان و مذاهب يونان باستان


جغرافياى تاريخى انسانى

يونان يكى ديگر از كهن ترين سرزمين هاى مسكونى و متمدن جهان بشمار مى رود. آثار تمدن آن به دهها قرن قبل از ميلاد باز مى گردد. تمدن قديمى آن به تمدن مينوسى معروف است كه مركز آن جزيره كرت بود. يونانيان باستان از دو نژاد اصلى يونانى و اقوام دورى بوند: يونانيها در نواحى مركزى درياى اژه و در آسياى صغير و دوريها در سراسر جزيره كرت و جزائر مجاور ان زندگى مى كردند. حدود ده قرن قبل از ميلاد، در نقاط مختلف يونان، اجتماعات و شهرهاى مستقل و منفردى بوجود آمدند كه آنها را پوليس ‍ مى ناميدند. مهمترين شهرهاى يونان، آتن، اسپارت و تب بودند. در سال ۶۸۳ ق. م. سلطنت موروثى در آتن لغو و حكومتى شبيه به جمهورى در آن برقرار شد. شهر اسپارت در قرن هفتم ق. م. مركز ادبيات يونان بود. در حدود سال ۶۰۰ ق. م. نظامى گرى بر ان شهر مستولى شد. دولت اسپارت را دو پادشاه اداره كردند. شهر تب كه از حدود هزار سال ق. م. مسكونى شد، بخش عمده اى را در تاريخ باستان يونان بر عهده داشته است. دولت آتن در آغاز قرن پنجم ق. م. مقتدرترين دولت يونان بود كه در سال ۵۱۰ ق. م. داراى حكومت دموكراسى شد. در طى قرون پنجم و چهارم ق. م. جنگهاى خونينى به وقوع پيوست. در سال ۳۳۸ ق. م. فيليپ دوم پادشاه ناحيه مقدونيه، بر سراسر يونان دست يافت و حكومت فدرال بوجود اورد. پس از او پسرش اسكندر به حكومت رسيد و فتوح فراوانى حاصل كرد. قلمرو حكومت او از شرق تا رود سند گسترش يافت. و پس از مرگ اسكندر امپراطورى بزرگ يونان تجزيه شد و سرانجام در قرن دوم ق. م، يونان جزئى از امپراطورى روم گرديد. پس از تجزيه دولت روم در قرن چهارم ميلادى يونان جزء امپراطورى روم شرقى (بيزانس) شد، و با اضمحلال امپراطورى بيزانس در اواسط قرن پانزدهم به تدريج تا پايان همان قرن، تمام يونان فعلى به تصرف عثمانى در آمد. سلطه تركها بر يونان تا قرن نوزدهم ادامه يافت. سرانجام با دخالت روسيه، فرانسه و انگلستان در سال ۱۸۳۲ ميلادى استقلال كامل خويش را باز يافت(۱۱۱) .

«يونان از قرن پنجم قبل از ميلاد، وارث تمدن و فرهنگ فلسفى اجتماعى و هنرى بسيار برجسته اى مى شود كه مهد فرهنگها و مذاهب علوم جهان غرب است و به حد بسيار زيادى در شرق نيز دست اندر كار بوده است. اين فرهنگ و تمدن يونانى كه در قرون پنجم و چهارم و سوم (ق. م) به اوج مى رسد، با «سقراط»، «افلاطون»، «ارسطو» و فيزيوكراتها، قدرت و شكوفائى نبوغ يونانى را به اوج مى برد و بعد به حضيض مى آيد و جذب قدرت اجتماعى و امپراطورى عظيم رومى مى شود. جامعه يونانى در امپراطورى روم مضمحل مى شود، اما انديشه و فرهنگ يونان، انديشه و فرهنگ رومى را مى سازد و روم وارث يونان و ادامه دهنده رسالت فرهنگى و معنوى يونان مى شود... »(۱۱۲)

پيشينه نژادى يونان به قوم پلاسژ مى رسد «منشأ اين مردم معلوم نيست، فقط مى دانيم كه در بدو تمدن «سيكلاد و كريت» هنوز به حال وحشيگرى مى زيسته اند.... اما در طى هزاره دوم قبل از ميلاد، سكنه يونان در نتيجه هجومهاى تازه تجديد شد. تاره واردين از اقوام «آريايان» بودند و بعدها قوم «هلن» ناميده شدند... »(۱۱۳)


دين و مذهب

آثار به دست آمده از ادوار كهن يونان باستان حكايت از روحيه مذهبى مردم اين سامان دارد. پيشينه عقيدتى يونيان ريشه در مذاهب بدوى دارد: «در دين عمومى يونان آثار و بقاياى آئين توتم وجود داشت و گياه مقدس در آن ديده مى شد. نوعى درخت بلوط جنبه تقدس داشت و به عنوان هاتف و غيبگو بكار مى رفت. حيوانات مقدس مانند «گاوز» «مينوتور» يعنى غيبگو، از جانب خدا در «كريت» قرار داشت. در افسانه هاى يونان هر يك از حيوانات مقدس غالبا جهت قربانى براى خدايان بكار مى رفت. مانند «سوسمار» كه قربانى معبد «آپولون سوروكتون» بود. مرگ برخى از حيوانات با خدايان همراه بود؛ «عقاب» با «زئوس» بود و «جغد» در كنار «آتته» قرار داشت... «تغيير شكل خدايان به شكل حيوانات غالبا در تاريخ دين به تكرار آمده است». «زئوس» به شكل «قو» درامد تا «لدا» را كه در جهان تخم مى گذارد فريب دهد. قو مربوط به توتمى است كه سپس در مقام خدائى شناخته شد و به عنوان پدر براى فرزندان انسان بكار رفت... قربانى حيوان مقدس يكى از مراسم بشمار مى رفت در «آتن» قربانى ساليانه «گاو ملكوتى» تحت تشريفاتى به نام «بوفونيا» انجام مى شد. در آتن دختران جوان لباس پوس ‍ «خرس» در بر مى كردند و نام حيوان را بر خود نهاده و به رقص مشغول مى گشتند. اقوام «اژه» و «آكئوس» از نظر اصول به يك نيروى الهى بدون شخصيت عقيده داشتند كه با «ماناى» بدوى قابل تطبيق است. اين نيرو بطور خصوصى در بعضى از سنگهاى مقدس كه گمان داشتند از آسمان افتاده است بر قرار بود... زنان روحانى جهت تازه وارد در دين تشريفاتى انجام مى دادند تا او را از گناه رهائى بخشيده و در دين نيروى «مانا» داخل نمايند. مردم يونان به ارواح بسيارى عقيده داشتند كه در طبيعت ساكن بودند و مى توانستند به صورت انسان يا حيوان در آيند. ممكن بود روحى كه در چشمه قرار داشت به صورت اسب نمايان گردد. ارواح مردگان به شكل مار و پرندگان، مخصوصا پروانه ظاهر مى شد، در زبان يونانى كلمه «پروانه» و «روح» يك معنى دارد. «جان پرستى» در يونان اثرات عادى و جادوئى داشت :

۱ «حقيقت» معادل «تصوير» بود.

تصوير يك خدا نقش قدرت او را داشت....

۲ براى خواب ديدن ارزش فراوان در نظر داشتند...

۳ عمل جادوئى، يعنى زخم زدن به تصوير و مجسمه به نيت ديگرى وجود داشت...

۴ نيروى كلمات ؛ «زئوس» براى انجام دادن سخن مى گفت : در نتيجه همين گفتن، هر كارى مى خواست انجام مى گرديد.

۵ نيروى نفرين و لعنت در «آرگوس» رواج بسزا داشت.

۶ قدرت سوگند؛ «هومر» مى نويسد: «كسى كه سوگند خود را نقض ‍ نمايد مغزش مايع گشته در زمين جارى مى گردد»...(۱۱۴)


خدايان يونان ؛

در تلقى مردم يونان، خدايان به صورت انسان تصور مى شدند و خصوصيات انسانى داشتند ولى جاودانه بودند. اساطير يونان، فرهنگ انسانى خدايان بشمار مى رود، نخستين خداى يونان گائيا بود كه انسان و حيوان و گياه را خلق مى كرد. و آخرين خدا، كرونوس بود؛ خدائى بى رحم كه اولاد خودش را مى خورد. تنها يكى از فرزندان او به نام زئوس به همت مادرش رآ از چنگال پدر جان بدر برد.

خدايان آسمان ؛ اطراف زئوس عده زيادى ارباب انواع قرار داشتند كه مظهر كائنات آسمانى شمرده مى شوند و در اصل خدايان محلى بودند. هر يك در نزد قوم و قبيله خود داراى قدرت كامل در آسمان و زمين بودند... هومر اين خدايان را به صورت انسان نشان داد. زن زئوس ؛ هرا در آسمان زندگى مى كرد و الهه عروسى و مزاوجت بود. «هرمس» و «آرتمس» و «آپولون» را سه فرزند «زئوس» مى دانستند.

هرمس مظهر باران شناخته مى شد... آرتميس رب النوع ماه بود... آپولون رب النوع خورشيد و نور و موسيقى بود... و هادس خداوند دوزخ بود...

خدايان دريا؛ «پوزئيدون» پسر «كرونوس» و برادر زئوس بر خدايان دريا رياست داشت... آمفيرتيت رب النوع آبهاى ساحلى، نره مظهر درياى آرام و تتيس رب النوع بود.

خدايان زمين ؛ «دمتر» رب النوع خرمن بود و «كوره» دختر «دمتر» رب النوع گل و گياه بهار و «سيلن» خداوند مستى و، «ساتير» و «پان» خداوندان مراتع و شبانان...

خدايان زير زمين ؛ «هادس» يا «پلوتون» خداوند مردگان، «مينوس» مالك بهشت و جهنم و «هفائيستوس» خداى آتش و آتشفشان و آهنگران بودند...

خدايان كار؛ «آرس» خداوند جنگ، «آفروديت» رب النوع عشق و جمال، «آتنه» رب النوع هوش و هنر و صناعت و «هسيا» رب النوع خانواده و صنايع و علوم و ادبيات بودند...

خداوندان اولمپ ؛ «زئوس» در قله كوه «اولمپ» ؛ بلندترين كوه يونان در قصرى مى زيست. خدايان معتبر اولمپ به رياست «زئوس» مشورت خانه اى ترتيب مى دادند. تعداد خداوندان «اولمپ» را به دوازده خدا مى رسانيدند:

اسم يونانى اسم رومى

۱ زئوس ژوپيتر

۲ هرا ژونون

۳ آتنه مينرو

۴ آرتميس دبآن

۵ آفروديت ونوس

۶ دمتر سرس

۷ آپولون قبوس

۸ هرمس مركور

۹ آرس مارس

۱۰ هفائيستوس و ولكن

۱۱ پوزئيدون نپتون

۱۲ هستيا وستا(۱۱۵)


اماكن مقدسه، اساطير، باورهاى مذهبى ؛

اماكن مقدسه، و انفعالات فيزيكى انسان از قبيل عطسه و... فال و اصطرلاب و... نقش مهمى در باورهاى مذهبى مردم يونان باستان داشت. بطور كلى هر حركتى در طبيعت را به فال نيك و بد مى گرفتند و آن را نمودى از رضايت يا خشم خدايان مى دانستند. صاعقه را تيرهاى زرين خداوند رعد مى دانستند و طوفان را خشم آن را مى خواهد كشتى ها را به قعر دريا بفرستد و غرق كند.

بر اساس اعتقادات يونانيان باستان، كليه موجودات طبيعت، مكان سكونت خدايان مرد و زن بود. براى تمامى امور زندگى مادى و معنوى خداوندى مستقل وجود داشت. تمشيت امور در دست خدايان بود؛ سياست و حكومت و اقتصاد و فرهنگ و... عين اراده خدايان بود. نظام طبقاتى : ثروتمند و فقير، برده و آزاده و... عين اراده خدايان بود.(۱۱۶) و لذا اختلال در امور مهم و انصراف از انجام آنها نتيجه منطقى چنين باورهائى بود: «وقتى مردمى از يونان، هنگام اردوكشى به آسيا، درباب كار خود مشورت مى كردند، يكى از رؤ ساى ايشان موسوم به «گزنفون» به نطق برخاست. و چون به گفتن پرداخت. از آن جمع يك نفر عطسه اى زد. فورا تمام سربازان در مقابل خداوند سرفرود آوردند... »(۱۱۷)

يونانيان در مواقع مهم از خدايان استشاره مى نمودند و براى اين كار بقاع متبركى داشتند كه «هاتف خدايان» شمرده مى شد و به سوالات ايشان جواب مى داد. اين گونه بقاع از دويست تجاوز مى نموده ؛ ولى از همه معروف تر حرم «آپولون» در «دلف» بود. دلف در پاى كوه «پارناس» در محلى قرار داشت كه «آپولون» مارپيتون را با تيرهاى خود در آن جا كشت. آپولون اراده خود را به وسيله كاهنه اى (لاپيطى) به مردم مى رسانيد. روزى كه براى استخاره معين مى شد، لاپيطى در برابر گودالى روى سه پايه اى مى نشست. از گودال بخار گوگردى خارج مى شد و او را به حال هذيان مى انداخت و الفاظى مقطع مى گفت كه كاهنان براى مؤ منين بيان مى كردند. هيچ معبدى آنقدر زوار نداشت، چنانكه از تمام بلاد يونانى نشين دور و نزديك براى استخاره از هاتف دلف مى آمدند و در تمام امور از او استشاره مى نمودند. مثلا يكى در باب اختيار همسر و ديگر راجع به مسافرت با او مشورت مى كرد. براى ريختن شالوده يك آبادى يا اقدام به جنگ و صلح استخاره را ضرورى مى دانستند. از اين رو هاتف دلف كه در واقع خود كاهنان بودند، نه فقط نفوذ مهم مذهبى داشت، بلكه در سياست نيز موقع بلندى يافت و شهرتش به جائى رسيد كه اجانب هم از او استخاره مى نمودند و براى وى هدايا مى فرستادند. در يونان بعضى جاها زيارتگاه بيماران بود، زيرا خدايان آنجا به شفاى هر عيب و علتى شهرت داشتند. معروفترين خداوندان شفا دهنده، آسكله پيوس يا اسكولاب و مشهورترين حرم او در اپيدور واقع در خليج اژه بود. بيماران دسته دسته به اپيدور مى آمدند، ابتدا به حمام مى رفتند، خود را طيب و طاهر مى كردند، روزه مى گرفتند و قربانى مى كردند، آنگاه يك شب در تاريكى دورن معبد بسر مى بردند. خدا بايد در آن شب بر آنان جلوه مى كرد و شفا مى داد. بيماران شفا يافته، هدايائى تقديم مى كردند.(۱۱۸)


روحانيون باستان ؛

«با آغاز عصر هومر روحانيون وابسته به معابد به وجود آمدند. اين روحانيون هر يك عامل و مأمور و حامى و خادم خدائى بودند، داراى تعلميات آموزشى نبودند، مراسم دين را در عمل مى آموختند، طبقه بندى نشده و هيئتى تشكيل نمى دادند، بر قربانيهاى خدايان نظارت مى كردند، حيوانات معين را مى كشتند يا مى سوزاندند، مؤ منين را با آب شور دريا پف نم مى بردند و بدين وسيله مؤ منان را تطهير مى كردند... هيپوكرات اين طب روحانى را از صورت دينى خارج كرد؛ ولى اين كار تا پايان عصر قديم ادامه داشت. »(۱۱۹)

روحانيون غيب گوئى مى كردند. به افتخار خدايان اعياد بزرگى بر پا مى داشتند: در محوطه اولمپ زئوس را تجليل مى كردند. براى كشف قوى ترين يا قابل ترين مردم بازيهائى ترتيب مى دادند... »(۱۲۰)


مكاتب عرفانى يونان باستان ؛

تاريخ نشان مى دهد كه يونان باستان مهد انديشه هاى فلسفى و عرفانى بوده است. اين مكاتب عرفانى فلسفى اصولا بر مبناى تزكيه و تكامل معنوى انسان استوار بود. محور اساسى تعالى عرفانى يونان باستان گرفتن وجود «مافوق انسانى خدايان و فناى در ملكوت» بود. شعار جاودانه اين مكاتب چنين بود: «كوشش روح براى عبور از شرايط انسانى و زندگى در عالم ملكوت. » اين مكاتب ريشه در «مانا» نيروى مرموز بدوى كه از آن در گذشته ياد كرديم، دارد.

اورفه شاعر بزرگ يونان باستان «به خدائى نا متعين عقيده داشت و آن را به صورت «حقيقت وجود جهان» يا حيات همگانى نشان مى داد و اروس مى ناميد.

ميان طبيعت و جانداران اشتراك و همكارى و بستگى و وحدت احساس ‍ مى كرد. روح را در جسم زندانى مى دانست و مى گفت بايد در خلاصى آن كوشيد. «اورفه» عقيده داشت كه بايد روح را براى زندگى ملكوتى آماده ساخت. انديشه هاى بد را از خود دور ساخت و از راه هنر و مخصوصا موسيقى در عالم روحانى نفوذ كرد. عرفان، مؤ من را براى زندگى آينده آماده مى سازد. طالب طريقت بايد از غفلت اجتناب كند و به دقت راه يابد و دشواريهاى طريق وصال به محبوب را تحمل كند تا به سر منزل مقصودى كه اورفه بيان كرده است. برسد.

... آثار اورفه درباره جهان مردگان و رنج گناهكاران نفوذ زيادى در عقايد يونانيان و روميان... نمود و در اساس مسيحيت، مخصوصا ادبيات عرفانى تأثير بسيار كرد... چنين تصور مى رود كه «اورفه» گرى را «پيتاگور» در فلسفه يونان وارد كرد. «افلاطون» نيز تحت نفوذ آن قرار گرفت... ممكن است اورفه و پيتاگور نيز تحت تأثير هند قرار گرفته باشند... آرمانهاى ديگر عرفانى به «دمتر» ارتباط دارد. »(۱۲۱) تراژدى «دمتر» از اين قرار است كه : «پرسفون» دختر دمتر، «حادس» خداى دوزخ را دزديد، «دمتر» در جهان گشت و به زارى مشغول شد، زمين خشك گرديد و ثمر نداد.

«زئوس»، خداى خدايان، «پرسفون» را از او گرفت و به مادرش ‍ داد.

نباتات دوباره روئيدند... اين افسانه، مراسم قديم زمين خدايان را مطرح مى سازد كه احتما نشانه اى از «توتم» گندم است كه سپس با انديشه «رستاخيز نباتات» و افكار «رستگارى روح و حيات پس از مرگ» شريك و همراه گشت.(۱۲۲)


مذاهب مرموز يونان باستان ؛

اين بخش از عقايد يونان قديم در پرده اى از راز و به كلى مبهم است. يونانيان اعمالى سرى داشتند كه به طور خصوصى به افراد خاصى تعليم مى دادند. مؤ منان به اين عقايد از شوق و ذوق دينى خاصى برخوردار بوده اند و در انجام مراسم عبادى خويش اصرار و تعقيب شديدى داشتند. آنان در هر شرايطى از انجام مراسم و مناسك دينى خود دست بر نمى داشتند.

«اين سلسله عقايد را از آن سبب مذهب مستور مى ناميدند كه مراسم و آداب آن را بايد جز از نوآموزان، از ديگران مخفى مى داشتند. كاهن روحانى آن جماعت، نوآموز تازه وارد را به امورى چند رهبرى مى كرد؛ يعنى به آنها تعليم مى داد كه اولا بايد با مراسم خاصى همگى به ساحل رفته و در آب دريا مراسم تطهير و تغسيل را به عمل آورند. از علوم مخفى، تعليماتى نهانى در تالارى در بسته تعليم يابند. بعضى اشيأ مقدسه را زيارت كنند و... »(۱۲۳)


فرجام ؛

... دين يونان اثرات جاويدان در دنيا باقى گذاشت ؛ زيبائى گرانمايه شاهكارهاى هنرى را توليد كرد. معمارى و منبت كارى و ادبيات ايجاد كرد، بين افكار انسان و جادوى ابتدائى پيش از عصر هلن ها رابطه برقرار ساخت و با اجراى مراسم طبيعى مخصوص «مادر زمين» و تلقين هاى عالى، «عرفان» اورفه اى را بر قرار ساخت. آزادى و كوشش فلسفه يونان در «جستجوى حقيقت»، چه در قلمرو مذهب و چه در غير آن، نمونه هائى از «مقدمات علوم» در دسترس انسان نهاد كه هرگز فراموش شدنى نيست. «زيبائى شناسى و كوشش در كشف حقيقت» دو اصل اساسى است كه «ارنست رنان» آن را در كتاب خود، «معجزه يونان» مى نامد.(۱۲۴)

كتاب شناسى ؛

براى دريافت عقايد و اديان و خدايان يونان باستان. ن. ك : به :

به فارسى : ارسطو / سياست / ترجمه دكتر عنايت. تهران. كتابهاى جيبى. ۱۳۵۸. چاپ دوم. خدايان ۴، ۳۳۶، ۲۰۱، ۷، ۳۸، ۱۶، ۱۱۱، ۱۱۷، ۱۱۸، ۲۸۸، ۳۱۴. دين : ۲۵۱، ۲۸۰، ۳۰۳، ۳۰۹، ۳۱۰ + مايكل. ب. فاستر / خداوندان انديشه سياسى / ترجمه دكتر شيخ الاسلامى.

تهران. امير كبير ۱۳۵۸: خدايان يونان ۵۳، ۵۶، ۹۰، ۹۶، ۹۷، ۱۵۶، ۲۲۸، ۳۰۱، ۴۰۲، ۴۶۸، ۳۸۸، ۳۸۱. خدايگان : ۲۰۶، ۲۲۶، ۲۲۸، ۲۳۲، ۲۳۳، ۲۳۴، ۲۴۵، ۲۴۹ ۲۴۸، ۲۵۱، ۲۶۰، ۲۶۱. +: جان ناس / تاريخ جامع اديان + فليسين شاله / تاريخ مختصر اديان بزرگ + دكتر شريعتى / تاريخ و شناخت اديان. جلد اول + پير كريمال / فرهنگ اساطير يونان و روم / ترجمه دكتر بهمنش، ۲ جلدى.