راه خود سازی (چهل مجلس)

راه خود سازی (چهل مجلس)0%

راه خود سازی (چهل مجلس) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

راه خود سازی (چهل مجلس)

نویسنده: جواد حبيبى تبار
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 16460
دانلود: 3563

راه خود سازی (چهل مجلس)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16460 / دانلود: 3563
اندازه اندازه اندازه
راه خود سازی (چهل مجلس)

راه خود سازی (چهل مجلس)

نویسنده:
فارسی

مجموعه اى كه پيش رو داريد سلسله سخنرانيهايى است كه در زمينه تزكيه نفس و خود سازى در سال 1362 در بين پرسنل محترم شهربانى استان مركزى ايراد شده و هم اينكه به همت فرزندان عزيزم جمع آورى و تدوين گشته و به درخواست بعضى دوستان و به اميد آنكه براى جامعه مفيد باشد چاپ و منتشر مى گردد.
مباحث مطروحه در اين مجموعه شرحى پيرامون سه آيه اول از سوره مباركه مؤ منون با گرايش به مباحث اخلاقى است. تذكر اين نكته لازم است كه چون مطالب مورد بحث به صورت سخنرانى بوده، طبعا در زمان ايراد هر سخنرانى مسائل متناسب با حوادث روز و مطالب حاشيه اى در آن وجود داشته و در ابتداى هر بحث خطبه و در انتهاى آن ذكر توسل و دعا بوده است كه اين قسمتها تنظيم اين مجموعه براى چاپ حذف گرديده است.
مطالب اين مجموعه مى تواند مورد استفاده عموم به ويژه وعاظ و مبلغين مذهبى، دبيران و آموزگاران دينى و مردمى و مربيان تربيتى و دانشجويان و دانش پژوهان دينى ء معارف اسلامى قرار گيرد.

پس معلم مى شود كه آزار و مزاحمت رساندن مسلمين و مومنى گاهى بسيار عظيم است.


۶ - امر به منكر و نهى از منكر

بحث اين جلسه در مورد سستى در امر به معروف و نهى از منكر است كه اين موضوع را در زمره لغوهاى فعلى بحث مى كنيم گرچه درجه اول از امر و نهى، قولى مى باشد. اين عمل لغو يا ناشى از ضعف نفس است كه آدمى خود را از آن كوچكتر ببيند كه متخلفى را از فعل ناشايسته نهى كند يا كسى را به انجام فعل نيكى امر كند و يا ناشى از داشتن طمع در مال يا امكانات آن شخص است يا ناشى از يك نوع حالت بى تفاوتى است و بالاخره اين لغو از هر هر چه و به هر نحو ناشى شده و پديد آمده باشد فساد آن عمومى و ضرر آن همگانى است و خانه دين آدمى را از بن بر مى كند و اثرات آن اكثريت قاطع مردم را فرا مى گيرد. بطورى كه اگر بساط امر به معروف و نهى از منكر برچيده شود بساط ديانت از هم گسسته خواهد شد و زحمات نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ وسلم - از بين مى رود و رنج هاى طاقت فرسائى را كه ائمه هدىعليهم‌السلام متحمل شدند بى اثر مى شود و خون شهداى گرانقدر از صدر اسلام تا كربلاى امام حسينعليه‌السلام و از آن كربلا تا كربلاهاى تاريخ اسلام تا كنون پايمال مى گردد. آنقدر امر به معروف و نهى از منكر ضرورى و لازم است كه توجه خاصى در شرع مقدس اسلام به آن مبذول شده تا آنجا كه اين دو را از اركان فروع دين در زمانهاى مختلف دانسته اند و در جميع اعصار و ديارها اشخاص فراوانى هم و غم خود را در احياى اين دو اصل اساسى مصروف داشته اند و در اين راه تمام مشكلات و معظلات و سختى ها را بجان خريده اند.

شدت قبح امر به معروف و نهى از منكر آنقدر زياد است كه خداوند سبحان مى فرمايد:لو لا ينهاهم الربانيون والاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت لبئس ماكانوا يصنعون .(۴۵۴) چرا دانشمندان نصارى و علماى يهود آنها را از سخنان آلوده به گناه و خوردن مال حرام نهى نمى كنند؟ چه زشت كارى كه انجام مى دهند.

رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:ما من قوم عملوا بالمعاصى و فيهم من يقدر ان ينكر عليهم فلم يفعل الا يوشك ان يعمهم الله من عنده (۴۵۵) اگر در ميان قومى كه گنهكارند افراد قادر به نهى از منكر باشند كه اين وظيفه را ترك كرده باشند عذاب الهى بر تمام آن قوم فرود مى آيد.

همچنين آنحضرت فرموده است:ان الله تعالى ليبغض المومن الضغيف الذى لادين له فقيل له صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و ما المومن الذى لا دين له قال صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ الذى لا ينهى عن المنكر (۴۵۶) بدرستى خداى تعالى دشمن مى دارد مومن ضعيفى را كه دين ندارد به آن حضرت گفته شد مومن بى دين چه كسى است فرمودند كسى كه نهى از منكر نمى كند.

قيل لرسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ اتهلك القريه و فيها الصالحون قال صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نعم قيل بم يا رسول الله قال صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بتهاونهم و سكوتهم عن معاصى الله (۴۵۷) به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ عرض شد آيا مردم شهرى كه در آن شهر افراد صالح و شايسته هم وجود دارند به هلاكت مى رسند؟ حضرت در پاسخ فرمودند: آرى عرض كردند به چه علت؟ فرمودند به علت سستى كردن آنها در نهى از منكر نسبت به معاصى الهى.

البته در مذمت دورى از امر به معروف و نهى از منكر روايات، بيشتر از آن است كه در اين مبحث ذكر شود و در كتب روائى و فقهى به اين دو، فصل مهمى اختصاص داده شده است.

بايد دانست به همين ميزان كه ترك امر به معروف و نهى از منكر مورد سرزنش قرار گرفته، اشتغال و اقدام به اين دو كار مورد ستايش و مدح قرار گرفته است.

در سوره آل عمران خداوند مى فرمايد:و لتكن منكم امه يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون (۴۵۸) بايد از ميان شما عده اى دعوت به خير كنند و امر به معروف و نهى از منكر بنمايند و آنها رستگارانند. و در همان سوره خداوند مى فرمايدكنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تومنون بالله (۴۵۹) شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شديد (زيرا) امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و به خدا ايمان داريد.

و نيز در همان سوره مى فرمايد:يومنون بالله و اليوم آخر و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون فى الخيرات (۴۶۰) ايمان به خدا و روز جزا مى آورد، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در انجام كارهاى خير بر يكديگر پيشى مى گيرند.

خداوند مى فرمايد:فلما نسوا ما ذكروا به انجينا الذين ينهون عن السوء و اخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون (۴۶۱) پس چون آنچه را كه به آنها تذكر داده شده بود فراموش كردند ما اهل نهى از منكر را نجات داديم و ستمكاران را بخاطر فسقى كه انجام دادند به عذاب سخت گرفتارشان كرديم.

در سوره شريفه نساء خداوند فرموده است:لا خير فى كثير من نجواهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بين الناس و من يفعل ذلك ابتقاء مرضات الله فسوف نوتيه اجرا عظيما (۴۶۲) در بسيارى از سخنان درگوشى آنها خير و سودى نيست مگر كسى كه (به اين وسيله) امر به كمك به ديگران يا كار نيك يا اصلاح در ميان مردم كند، و هر كس براى خشنودى پروردگار چنين كند پاداش بزرگى به او خواهيم داد.

در زمينه تشويق و ترغيب مردم به امر به معروف و نهى از منكر روايات زيادى موجود است كه در اينجا از جهت اختصار به يكى از آنها اشاره مى كنيم. از حضرت اميرالمومنين علىعليه‌السلام در روايتى نقل شده كه فرمود:ان من راى عدوانا يعمل به و منكرا يدعى اليه فانكره بقلبه فقد سلم و برء و من انكره بلسانه فقد آجر و هم افضل من صاحبه و من انكره بالسيف لتكون كلمه الله العيا و كلمه الظالمين السفلى فذلك الذى اصاب سبيل الهدى و قام على الطريق و نور فى قلبه و قال عليه‌السلام فمنهم المنكر المنكر بقلبه و لسانه و يده فذلك المتكمل لخصال الخير و منهم المنكر المنكر بلسانه و قلبه التارك بيده فذلك متمسك بخصلتين من خصال الخير و مضيع خصله و منهم المنكر المنكر بقلبه و التارك بيده و لسانه فذلك الذى ضيغ اشرف الخصلتين من الثلاث و تمسك بواحده و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و يده فذلك ميت الاحياء و ما اعمال البر كلها و الجهاد فى سبيل الله عند الامر بالمعروف و النهى عن المنكر الاكنفثه فى بحر لجى الخ (۴۶۳) بدرستى كسى كه وقتى به گناهى و ظلمى عمل مى شود و به منكرى دعوت مى شود قلبا از ظلم و منكر ناراحت باشد تحقيقا سلامت يافته است و دور شده است (از آن منكر) و كسى كه با زبان خود نهى از منكر كند اجر برده است و اين شخص كه به زبانش نهى از منكر مى كند از كسى كه فقط قلبا انكار منكر مى كند افضل است و كسى كه به وسيله شمشير نهى از منكر نمايد تا اينكه كلمة الله بالا قرار گيرد و كلمه الظالمين پست گردد پس او كسى است كه به راه هدايت و بر طريق حق قيام كرده و و در قلب او نور يقين تابيده است و نيز آن حضرت فرمود از ميان مردم كسى است كه هم قلبا و هم با دست و زبان نهى از منكر مى كند چنين شخصى همه خصال نيك را دارا است و از ميان مردم بعضى با زبان و قلب نهى از منكر مى كنند اما با دست نهى از منكر نمى كنند، چنين افرادى دو خصلت از خصلتهاى نيك از منكر نمى كنند و فقط قلبا از منكر ناراحت مى شوند اينها دو خصلت از خصال خير را ضايع ساخته و يكى از سه خصلت نيك را گرفته اند، و اما از ميان مردم بعضى نه با قلب و نه با زبان و نه با دست نهى از منكر نمى كنند، اين افراد مرده اى هستند بين زنده ها و (بدانيد) اعمال خير و نيك همگى و جهاد در راه خدا، در مقايسه با امر به معروف و نهى از منكر چيزى جز كفى روى آب نيست.

مراتب امر به معروف و نهى از منكر

از روايت فوق الذكر استفاده مى شود كه امر به معروف داراى سه مرتبه است. مرتبه نازله آن مرتبه قلبى و دومين مرتبه آن لسانى و سومين مرتبه آن عملى است. در زمان ما نمى شود، هر كسى در كوچه، بازار و خيابان اسلحه سرد يا گرم بكشد و ديگران را نهى از منكر عملى يا امر به معروف عملى كند. بلكه در زمان ما امر به معروف و نهى از منكر عملى بايد از طريق مراجع قانونى مربوطه قانونى انجام شود و همكارى در زمينه رفع منكر با اين نهادهاى ذيربط در موارد لزوم، نوعى نهى از منكر يا امر به معروف عملى محسوب مى شود.

پس بنابراين آنچه ذكر شد اگر توان امر به معروف و نهى از منكر عملى براى شخصى نيست، بايد انسان اين تكليف را با زبان انجام دهد، و اما اگر امكان امر به معروف و نهى از منكر طريق زبان هم نيست، قلبا از آن مكروه (يا منكر) ناراحت و از انجام معروف خوشحال باشد. حال كه اهميت امر به معروف و نهى از منكر روشن شد بايد بگوئيم كه نقطه مقابل و ضد خاص آن امر به معروف و نهى از منكر است يعنى كسى كه به وظيفه خطير امر به معروف و نهى از منكر عمل نكند، هيچ، تازه امر به معروف مى كند كه اين همان لغوى است كه اعراض از آن واجب است رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:ابغض الاعمال الى الله الشرك بالله ثم قطعية الرحم ثم الامر باالمنكر و النهى عن المعروف (۴۶۴) بدترين و مبغوض ترين اعمال نزد خداوند شرك به اوست و بعد قطع رحم و سپس امر به منكر و نهى از منكر معروف مى باشد.

شرايط وجوب امر به معروف ونهى از منكر

وجوب امر به معروف و نهى از منكر شرائطى دارد كه عبارتند از:

۱ - يقين به معروف و منكر بودن چيزى كه به آن امر يا از آن نهى مى شود.

۲ - احتمال تاءثير (ولو احتمال ضعيف باشد) در شخص امر يا نهى شونده.

۳ - عدم وجود خاطرات جانى يا مالى ياعرضى براى آمر به معروف و ناهى از منكر (مگر به دستور حاكم شرع).

۴ - بنابر قولى احتمال دادن عدم به توجه شخص، در ارتكاب منهى و عدم اتيان معروف. تذكر اين نكته را لازم مى دانم كه در امر به معروف و نهى از منكر زبانى بايستى كمالات رامش و متانت و خوش برخوردى مورد توجه خاص قرار گيرد.

گاهى منكر چنان ريشه مى دواند كه اصل و اساس دين و ديانت بخطر مى افتد و در چنين موقعيتى نهى از منكر با بذل جان واجب است. حضرت سيدالشهداء حسين ابن علىعليه‌السلام وقتى ملاحظه فرمودند: شخصى مانند يزيد كه حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال نموده، و معتقد به وحى واصل ديانت نيست والى مسلمان شده همان يزيدى كه مى گويد:

لعبت هاشم بالملك فلا

خبر جاء ولا وحى نازل

اينجا امامعليه‌السلام درون گرا جايز ندانستند و با تمام هستى خود با اين منكر مبارزه كردند تا به شهادت رسيدند. بنابراين قيد عدم وجود خطرات جانى يا مالى براى آمر به معروف يا ناهى از منكر مربوط به چنين مواردى نيست.

امام حسينعليه‌السلام فرمودند:على الاسلام اذ بليت الامة براع مثل يزيد (۴۶۵) وقتى كه امت اسلامى مبتلا به سرپرستى مثل يزيد باشد بايد با اسلام خداحافظى كرد.


۷ - آزار فاميل و قطع رحم

 در اين مبحث به موضوع قطع رحم و عقوق والدين، خواهيم پرداخت قطع رحمت عبارت است از ايذاء و ازار به فاميل و اقارب نسبى كه گاهى اين آزار با ترك رفت و آمد به وجود مى آيد و گاهى با بى توجهى به وضع زندگانى آنها، يعنى: شخصى مى بيند، وضع زندگانى بعضى از فاميل هاى نسبى او، نابسامان است وبا اينكه توانائى رفع گرفتارى آنها را دارد اقدام نكند. متاءسفانه در زمان ما وضع به شكلى در آمده كه گاهى ديده مى شود كه فرزندان از اوضاع و احوال پدر و مادرشان بى اطلاع هستند و نيز گاهى اتفاق مى افتد كه پدران و مادران به فرزندانشان نيستند و يا افراد فاميل به يكديگر بى توجهى مى كنند و يا خداى ناخواسته به خاطر ضعف مالى يكى از افراد فاميل با كمتر نشست و برخواست مى كنند كه اينها همه خلاف دستورات اسلام است بايد دقت تمام توجه داشت كه اسلام نسبت به اين نكته توجه خاص دارد. البته موضوع قطع رحم و عدم رسيدگى به فاميل يا از اين قبيل مسائل در كشور ما، هرچه زياد باشد باز هم به خاطر تدين مردم در مقايسه با جوامع غير اسلامى اعم از جوامع غربى و شرقى بالاخص بعد از ظهور عقايد امروزى در رابطه با روابط جنسى آزاد مى توان گفت بسيارى از كانون هاى خانواده از هم متلاشى شده است و اصولا افراد جامعه نوعا از تشكيل خانواده گريزان هستند. تعليمات اسلامى توجه به كانون خانواده و فاميل را مورد تاءكيد قرار داده است. خداوند تبارك و تعالى در قرآن مجيد، مى فرمايد:و الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به اين يوصل و يفسدون فى الارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوءالدار (۴۶۶) و كسانى هستند پس از پيمان بستن محكم با خدا آن را نقض مى كنند و آنچه را خدا به پيوند آن امر كرده قطع مى كنند (قطع رحم مى كنند) و در زمين فساد مى نمايند آنها هستند كه برايشان لعنت است و برايشان بد منزلى است.

پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:ابغض الاعمال الى الله الشرك بالله ثم قعطية الرحم ثم الامر بالمنكر و النهى عن المعروف (۴۶۷) مبغوضترين اعمال نزد خداوند شرك به او بعد از آن قطع رحم و سپس امر به منكر و نهى از معروف است. امام باقرعليه‌السلام نيز مى فرمايد:فى كتاب على صلوات الله عليه، ثلاث خصال لايمو. ت صاحبهن ابدا حتى يرى و بالهن البغى و قطعية الرحم و اليمين الكاذبة (۴۶۸) در كتاب علىعليه‌السلام (كتاب علىعليه‌السلام كتابى است مربوط به حضرت علىعليه‌السلام كه آن كتاب را با دست مبارك خودشان نوشته اند، و تا زمان امام صادقعليه‌السلام كه تقيه كمتر بوده نام آن كتاب برده مى شده، امام از زمان صادقعليه‌السلام به بعد نام آن كتاب در السنه ائمه شيعه برده نشده است) آن حضرت صلوات الله عليه در آن كتاب نوشته سه خصلت است كه صاحب آن خصلتهاى نمى ميرد مگر نتيجه شوم اعمال خودش را بينيد، يكى از آن خصلتها فحشاء است، ديگرى قطع رحم و ديگرى قسم دروغ. امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:اتقوا الحالقه فانها تميت الرجال قيل و ماالحالقة؟ قطعية الرحم (۴۶۹) بترسيد و بپرهيزد از حالقه كه حالقه مى ميراند مردم را، به آن حضرت گفته شد، حالقه چيست؟ حضرت فرمود: كه حالقه مى ميراند مردم را به آن حضرت گفته شد، حالقه چيست؟ حضرت فرمود: قطع رحم است. بنابراين در دين مقدس اسلام اكيدا نسبت حب قطع رحم هشدار داده شده است.

حال از طرفى به ضد خاص قطع رحم يعنى صله رحم توجه كنيد كه دين مقدس اسلام تا چه حد بر آن تاءكيد نموده است. در اين زمينه خداوند مى فرمايدو اتقوا الله الذين تساءلو به و الارحام از خدايى بپرهيزيد كه هنگامى چيزى از همديگر مى خواهيد نام او را مى بريد (و نيز) از خويشاوندان خود (قطع ارتباط آنها) پرهيز كنيد. و يا مى فرمايدو بالوالدين احسانا و بذى القربى (۴۷۰) به پدر و مادر و خويشاوندان خود نيكى كنيد و نيز مى فرمايدالذين يوفون بعهدالله و لاينقضون الميثاق، والذين يصلون ما امر الله به ان يوصل (۴۷۱)

(خردمندان) كسانى هستند كه به پيمان الهى وفا مى كنند و عهد (او را) نمى شكنند و و (خردمندان) كسانى هستند كه آنچه را خداوند به پيوند با آن فرمان داده پيوند مى دهند.

در اين رابطه روايات بسيارى موجود است كه اختصارا به دو سه نمونه اشاره مى كنيم.

پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:اوصى الشاهد من امتى و الغائب و من فى اصلاب الرجال و ارحام النساء الى يوم القيامه ان يصل الرحم (۴۷۲) افراد حاضر و افراد غائب و هر كس در صلب پدرش يا رد رحم مادرش از امت من باشد همه آنها را تا روز قيامت سفارش مى كنم كه صله رحم نمايند. و همان حضرت فرمود:ان اعجل الخير ثوابا صله الرحم (۴۷۳) از بين اعمال نيك آن عملى كه زودتر به ثواب مى رسد صله رحم است.

قيل لرسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ اى الناس افضل فقال اتقاهم لله و اوصلهم لرحمه (۴۷۴) به حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ عرض شد از بين مردم كدام دسته با فضيلت تر هستند؟ فرمود كسانى كه از خدا بيشتر بترسند و كسانى كه بيشتر از ديگران صله رحم بجا آورند.

امروز گرفتاريهاى اجتماعى، فردى، خانوادگى، مشاغل گوناگون، مسيرهاى درو، فواصل شهرها، وقت كم، همه و همه از عواملى هستند كه توفيق انسان را در صله رحم و رسيدگى به وضع افراد فاميل و پرسش احوال و دلجوئى از آنها در زمان گرفتارى و دستگيرى از آنها اجرا شود. لذا امير مومنان مولاى متقيان علىعليه‌السلام مى فرمايد:صلوا ارحامكم ولو بالتسليم (۴۷۵) صله رحم به جا بياوريد ولو با يك سلام كردن.

گاهى انسان به خاطر اينكه به پدر و مادر خود سرى نمى زند و آنها را رها كرده و به آنها بى محلى مى كند مورد سخط خدا قرار مى گيرد. كلا به هر نحوى كه والدين انسان از او ناراضى و ناراحت شوند و او را از خودشان به عنوان عدم رضايت طرد كنند و به هر نحوى كه عقوق والدين تحقق پذيرد، موجب سخط خداوند است، مگر اينكه پدر و مادر چيزى كه خلاف مسلم شرع و خلاف تكليف دينى است مثل شرك ورزيدن به خدا از انسان طلب كنند. ما اينجا در مقام اينكه پدر و مادر و ارزش آنها را از ديدگاه اسلام بيان كنيم نيستيم. اما توجه مى دهم كه اين همه آيات و روايات مذكور كه در رابطه با صله رحم بيان شد در درجه اول ما را به توجه به والدين دعوت مى كند. چه فاميلى از پدر و مادر نزديكتر و چه خويشى از پدر و مادر فاميل تر است.

خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد:و قضى ربك الاتعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا (۴۷۶) و پروردگارت فرمان داده كه نپرستيد جز او را و به پدر و مادر نيكى كنيد:قال الصادق عليه‌السلام قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فى كلام له اياكم و عقوق الوالدين فان ريح الجنه توجد من مسيره الف عام و لايجدها عاق و لا قاطع رحم و لاشيخ زان (۴۷۷) امام صادقعليه‌السلام فرمود پيامبر گرامى فرموده است بپرهيزيد از عاق والدين بدرستى بوى بهشت كه از فاصله هزار سال به مشام مى رسد به مشام عاق والدين و كسى كه قطع رحم كرده و پير مرد زناكار و...

نمى رسد و در روايتى از پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نقل شده:من اصبح مسخطا لابويه اصبح له بابان مفتوحان الى النار (۴۷۸) كسى كه غضبناك گردد بر پدر و مادر خويش براى او دو در از درهاى جهنم به سوى آتش باز نخواهد گرديد.

در روايت ديگرى از آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نقل شده:كل المسلمون يرونى يوم القيامه الا عاق الوالدين و شارب الخمر و من سمع اسمى و لم يصل على (۴۷۹) همه مسلمانها روز قيامت مرا خواهند ديد مگر عاق والدين و ميگسار و كسى كه اسم مرا بشنود و بر من صلوات نفرستد.

پس بايد از بدى كردن و عدم احسان به والدين جدا برحذر بود.


۸ - تجسس و افساد

 در اين مبحث كه آخرين قسمت از موضوع بحث ما يعنى راه خود سازى است در دو موضوع صحبت مى كنيم و با اين مبحث به گفتار خود در خصوص توضيح آيه شريفه سوم سوره مومنون كه مى فرمايد:اللذين هم عن اللغو معرضون خاتمه خواهيم داد. اول افشاء اسرار مسلمين و دوم افساد بين مردم.

اين نكته بر همگان واضح است كه تجسس در احوال ديگران و سعى در راه يابى به مسائل سرى خصوصى آنها حرام است. (مگر در بعضى از موارد كه يك عنوان ثانوى پيش بيايد كه با اذن حاكم شرع عادل مانعى ندارد.) در قرآن محيد خداوند مى فرمايد:و لا تجسسوا و لا بغتب بعضكم بعضا (۴۸۰) تجسس در احوال ديگران نكنيد و بعضى از شما غيبت بعضى ديگر را نكند. مى بينيم حرمت تجسس در رديف حرمت غيبت در آيه شريفه ذكر شده است. زيرا لاتجسسوا نهى است و خداوند از تجسس در رديف حرمت غيبت در آيه شريفه ذكر شده است. زيرا لاتجسسوا نهى است و خداوند از تجسس در احوال ديگران ما را منع فرموده است. وقتى خداوند از تجسس و در نتيجه آگاه شدن ما به اسرار ديگران منع مى كند بنابراين اگر كسى بالاخره يا از راه مشروع يا غير مشروع به اسرار كسى آگاه شد حق افشاء آن را ندارد. (البته اين مساله در غير از مواردى است كه كسى اسرار او جنبه خطر براى عموم داشته و يا درحال توطئه باشد) اين آيه شريفه شاهد بر همين مدعاست.

ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا و الاخره (۴۸۱) اطلاق اين آيه كه مى فرمايد كسانى كه به اشاعه فحشاء درميان مومنين علاقمند هستند عذاب دردناك در دنيا و آخرت براى آنهاست مى فهماند كه افراد از هر راهى كه موجب اشاعه فحشاء بشوند عذاب متوجه آنهاست. و مخفى نيست كه يكى از راههاى اشاعه فحشاء منكرات همين افشاء اسرار مومنين است. مثلا اگر مسلمانى نعوذ بالله دزدى يا ميگسارى نمود يا خداى ناخواسته مرتكب زنا يا لواط و يا هر گناه ديگرى شد و كسى بر آن گناه اطلاع پيدا كرد، چون ارتكاب اين اعمال به نوعى از اسرار آن شخص يا اشخاص محسوب مى شود هيچ كسى حق ندارد در صورت اطلاع، اين سر و راز فاش سازد و به ديگران اطلاع دهد. (البته مساله شهادت در نزد حاكم شرع با شرايط خود حكم ديگرى دارد) پس بنابراين نمى توان به افراد معمولى كوچه بازار اسرار ديگران را گفت. بعضى ها تا متوجه مساله خلافى از كسى مى شوند آن را در بوق مى كنند و با دادن و فرياد به گوش همه مى رسانند، عده كثيرى از جريان مطلع مى سازند و تازه از كار خودشان راضى هستند و تصور مى كنند كه كار آنها كارى مطابق شرع است، در حالى كه مسلما خلاف شرع است.

علت اين امر هم چند چيز مى تواند باشد. يكى اينكه آبروى مسلمانى ولو گناهكار بايد محفوظ بماند. (مگر اينكه در نزد حاكم شرع از راه ادله شرعيه جرم او به اثبات برسد كه باز هم آن شخص بعد از اجراى حد و يا تعزير، شخص محترمى خواهد بود) بنابراين آبروى مسلمانى ولو گناهكار را نمى توان در معرض تهديد قرار داد و از طرفى وقتى كسى گناه ديگرى را براى افراد ديگر نقل مى كند قباحت و زشتى گناه در نظر مردم كم كم زايل مى شود و به مساله اى رايج و عادى تبديل مى گردد و اين رويه در افشاء معاصى، منجر به جايى مى شود كه گناهان به طور علنى انجام شوند و اين فاجعه عظيمى خواهد بود. از طرفى هم وقتى انسان گناه كسى را پشت سر او باز گو كرد حسب قوانين شرعى مرتكب غيبت شده است. (مگر اينكه آن گناه طورى علنى باشد كه فسق آن گناهكار واضح و روشن گردد و ما در بحث لغوهاى قولى در موضوع غيبت مسوغات غيبت را بيان كرديم) پس اولا جهت حفظ دورى از ارتكاب غيبت بايد از افشاء اسرار ديگران خوددارى كرد. شايد در همين راستاست كه حتى رفتن نزد حاكم شرع و شهادت عليه اشخاص مبنى بر زنا يا لواط براى شهود مى تواند موجب حد قذف باشد. يعنى حتى براى اين نوع شهادت دادن در دادگاه هم درشريعت اسلامى ترغيب و تشويق صورت نگرفته باشد تا اينگونه اسرار حتى المقدور مخفى بماند. رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:من اذاع فاحشه كان كمبتدئها و من عير مومنا بشيئى لم يمت حتى برتكبه (۴۸۲) كسى كه اشاعه فحشاء كند يعنى خبر گناه و اتيان معصيتى را پخش كند مثل كسى است كه خودش آن را مرتكب شده و كسى كه مؤ منى را دبر مورد چيزى عيب جويى و بى حرمتى قرار دهد نمى ميرد مگر آن چيز را مرتكب شود. و امام صادقعليهم‌السلام فرموده اند:من انب مؤ منا انبه الله عزوجل فى الدنيا و الاخره (۴۸۳) هر كسى سرزنش كند مؤ منى را خداى عزوجل در دنيا و آخرت او را سرزنش خواهد نمود. ضمنا همينطور كه در روايات، افشاء اسرار مسلمين و اشاعه فحشاء مورد مذمت قرار گرفته، كتمان اسرار مؤ منين هم مورد تمجيد قرار گرفته است. از جمله نبى اكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرموده اند:من ستر على مؤ من ستره الله فى الدينا و الاخره (۴۸۴) كسى كه عيب مؤ منى را بپوشاند خداوند در دنيا و آخرت عيب او را مى پوشاند. و از همان حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ روايت شدهلايستر عبد عيب عبد الا ستره الله يوم القيامه (۴۸۵) هيچ بنده اى عيب بنده ديگر را نمى پوشد مگر اينكه خداوند در روز قيامت عيب او را مى پوشاند. و نيز آن حضرت فرموده اند:لايرى امرء من اخيه عوره فيسترها عليه الا دخل الجنه (۴۸۶) هيچ كسى نيست؟ عيبى را از برادر (دينى) خود ببيند و آن را بپوشاند مگر اينكه داخل بهشت مى شود. اين صفت ساتر بودن عيوب آنقدر نيكو است كه خداوند تعالى يكى از اسماء افعالش ستارالعيوب است. ببينيد خداوند تا چه حد عيوب بندگانش را مى پوشاند كه حتى در مساله زنا كه يكى از گناهان بزرگ است دستور داده كه اگر چهار نفر مرد عادل كالميل فى المكحله زنا را ديدند بر وقوع زنا صحه بگذاريد و حد را جارى كنيد والا ترتيب اثر ندهيد. البته ديدن زنا توسط چهار نفر مرد عادل به آن كيفيت يا اتفاق نمى افتد يا بسيار بسيار نادر است و اين خود نشان مى دهد كه خداوند نمى خواهد اسرار بندگانش را فاش سازد. رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:اذا حدث الرجل الحديث ثم التفت فهى امانه (۴۸۷) هر گاه كسى خبرى داد و اين طرف و آن طرف نگاه كرد كه مبادا كسى گوش داده باشد و تو از آن آگاهى يافتى پس آن خبر امانت است. در حديثى آمده:ان من الخيانه ان تحدث بسر اخيك (۴۸۸) به درستى از جمله خيانت ها اين است كه راز برادرت را بازگو كنى.

يكى ديگر از لغوهاى فعلى خارجى افساد بين مردم است. يعنى كسى سعى كند بين دو نفر يا عده اى ايجاد اختلاف نمايد. اين ايجاد اختلاف گاهى به واسطه نمامى و سخن چينى صورت مى پذيرد.

ميان دو تن جنگ چون آتش است

سخن چين بدبخت هيزم كش است

خداوند متعال اينگونه افراد خبرچين را مورد سرزنش قرار مى دهد و مى فرمايد:هماز مشاء بنميم مناع للخير معتد اثيم عتل بعد ذلك زنيم (۴۸۹) كسى كه بسيار عيب جو و سخن چين است و بسيار بازدارنده از كار خير و تجاوزگر و گناهكار است.

رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:لايدخل الجنه نمام (۴۹۰) سخن چين داخل بهشت نمى شود همان حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:الا انبئكم بشراركم قالوا بلى يا رسول الله قال صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ المشائون بالنميمه المفرقون بين الاحبه الباعون للبرار المعايب (۴۹۱) آيا شما را آگاه كنم كه اشرار قوم شما كيانند؟ گفتند بله اى پيامبر ما را آگاه ساز. آن حضرت فرمود آنها سخن چينان هستند كسانى كه بين دوستان ايجاد تفرقه مى كنند و معايب افراد را بازگو مى نمايند.

سعايب هم نوعى از نمامى است. البته سعايت، خبرچينى براى كسانى است كه مرد از آنها ترس، وحشت و و خوف دارند. مثل جاسوسى براى سلاطين و مقامات و امثالهم كه داراى زور و قدرت هستند و آن را در راه باطل اعمال مى نمايند.

نوع ديگرى از وسائل ايجاد فساد بين مردم، شماتت است. شماتت كردن به اين معنى است كه گرفتارى ها، ناراحتى ها، بلاها و مصيبت هايى كه براى كسانى پيش آمده اين را به حساب بدكارى، پليدى، گناهكار بودن و متقلب بودن آنها بگذاريم. مثلا كسى فرزندش تصادف كرده و از دنيا رفته است، آن وقت به ديگران بگويند به خاطر اين است كه گرانفروشى كرده يا مشروب خوار است، اين همان شماتت است كه فعل حرامى است. اين نوع اظهارات اعم از نمامى، سعايت و شماتت همه از وسائل افساد بين مردم است و خلاف مسلم شرع مى باشد و بايد از آنها احتراز نمود.

در اين باره از باب و ختامه مسك اين روايت را هم از رئيس مذهب تشيع جعفرى امام همام حضرت جعفر ابن محمد الصادقعليهم‌السلام نقل مى كنم آن حضرت فرمود:من شمت بمصيبه نزلت باخيه لم يخرج من الدنيا حتى يفتتن (۴۹۲) كسى كه برادر (دينى) خود را به خاطر مصيبتى كه بر او وارد شده شماتت كند از دنيا نمى رود مگر اينكه به فتنه و بلا دچار مى شود.

آنچه در سلسله مباحث راه خودسازى بيان شد اجمالا لزوم دورى از مكروهات و محرمات و لزوم انجام مستحبات و واجبات بود. ضرورت اجتناب از محرمات و مكروهات را با استفاده از واژه لغو در آيه شريفهالذينهم عن اللغو معرضون (۴۹۳) بيان كرديم و انجام واجبات و مستحبات را نيز از عبارت الصالحات در آيه شريفهالا الذين آمنوا و عملوا الصالحات (۴۹۴) استفاده مى نماييم زيرا لفظ الصالحات محلى به الف و لام تعريف است و افاده عموم مى كند. پس تزكيه يعنى دورى از لغو به معنى اعم كلمه و انجام كارهاى نيك به معنى اعم آن.

معروف است شخصى از علماء، مرحوم شيخ مفيد (ره) كه از اجله علماء شيعه است و از ولى عصر امام زمانعليه‌السلام توقيع دريافت داشته و خدمت آن حضرت تشرف پيدا مى كرده را در عالم خواب مى بيند و از اول سؤ ال مى كند كه شما به چه وسيله اى به اين درجات بسيار عالى نائل شديد؟ شيخ مفيد (ره) در جواب او مى گويد ما تمام موضوعات را به دو دسته كرديم و يك دسته را با عنوان افعل و دسته ديگر را با عنوان لاتفعل مى شناختيم (يعنى تمام افعال دنيا را به دو بخش كرديم يك دسته اعمالى كه مرضى خداست و خدا دستور داده انجام شود و دسته دوم اعمالى كه مورد رضايت حق تعالى نيست و دستور داده انجام نشود.) و هر چه افعل به آن تعلق داشت به آن عمل كرديم و هر چه را لاتفعل متوجه آن بود ترك نموديم (يعنى از تمامى محرمات و مكروهات دورى گزيديم و به تمامى واجبات و مستحبات عمل نموديم)

برادران عزيز و محترم ما بايد بنگريم كه در اين زمان ما چگونه عمل مى كنيم و تا آنچه بايد باشيم چقدر فاصله داريم؟ بياييم قدرى فكر كنيم و بعد تصميم بگيريم و سپس با اراده محكم حركت كنيم و بعد حركت خود را همچنان سازنده و پوينده استمرار بخشيم و در اين راه از كسب آگاهى و برنامه ريزى صحيح براى رسيدن به هدف متعالى خود فروگذار ننماييم.قد افلح المؤ منون الذينهم فى صلوتهم خاشعون والذينهم عن اللغو معرضون اين است راه رستگارى.