پرده پندار

پرده پندار0%

پرده پندار نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام علی علیه السلام

پرده پندار

نویسنده: احد فرامرز قراملكى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 10051
دانلود: 5257

توضیحات:

پرده پندار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10051 / دانلود: 5257
اندازه اندازه اندازه
پرده پندار

پرده پندار

نویسنده:
فارسی


گفتارهشتم: عوامل روانى غفلت

دايما غفلت زگستاخى دمد

گر برد تعظيم از ديده رمد


چكيده

 غفلت علاوه بر عوامل معرفتى، داراى علل روانى نيز هست. روحيه ساده انگارى و عافيت طلبى، پيروى از ظن و گمان و تبعيت از هوى و هوس چشم فرد نابينا و گوش فرد ناشنوا مى سازد. گستاخى و گناه آلودگى غفلت مى آورد و اقبال مردم و تملق چاپلوسان بر غفلت مى افزايد. لقمه حرام همانند پيروى كوركورانه از شخصيت ها و شعارها سبب بى خبرى و غفلت مى شود. خيالپردازى انسان را از هشيارى به واقعيت دور مى سازد. توجه مثبت مشروط نيز بر اساس نظريه روان شناسان از عوامل غفلت است. سنت زدگى پرده پندار را افزونتر مى سازد. پيشگيرى و درمان غفلت از طريق يافتن علل و علاج آن ميسور است.


۸-۱) سهل انگارى و عافيت طلبى

 ين عامل و ديگر عوامل غفلت آور از اين پس بيان مى شود، از عوامل غيرمعرفتى وقوع خطا در شناخت آدمى است. هرگز نبايد در طريق شناخت، ساده انگارى و آسان گير باشيم. بايد بدانيم كه حقيقت، اسب سركشى است كه بايد به آسانى به هركسى سوار نمى دهد. عافيت طلبى با حقيقت جويى نمى سازد. رهروى كه هنوز چند گامى در راه شناخت برنداشته، خسته و كم حوصله مى شود و خود را به مقصد رسيده مى پندارد، هرگز به مقصود نخواهد رسيد(۱۸۱) و از كشف حقايق محروم خواهد شد. سهل انگارى مهمترين عامل روانى خطاهايى چون نگرش يك بعدى، تعميم ناروا، اخذ وجهى از شى ء به جاى هويت آن و خلط تبيين و برداشت از طريق مشاهده. به همين دليل قرآن هشدار مى دهد كه هرگز علم خود را كامل مپنداريد و دست از پرسش و تكاپو بيشتر برنداريد، بدانيد كه هستى بسيار عظيم و شگفت انگيز است و علم شما بسيار اندك.(۱۸۲)

و ما اوتيتم من العلم الا قليلا (اسراء - ۸۵)

و به شما جز علمى اندك داده نشده است

و بدانيد كه راه علم بى پايان است و همچنان بالاتر از هر مرتبه اى در علم، مرتبه ديگرى نيز وجود دارد:

و فوق كل ذى علم عليم (يوسف - ۷۶)

براى هر داننده اى، دانايى هست كه از او برتر است

مى بينيم كه ساده انگارى و سطحى نگرى و تنگ حوصلگى در شناخت، تا چه اندازه با انتظارى كه قرآن از ما دارد، متفاوت است.

عقل جزوى آفتش وهم است و ظن

زانك در ظلمات شد او را وطن(۱۸۳)


۸-۲) پيروى از ظن و گمان

 تبعيت از ظن و گمان از عوامل مهم غفلت و بى خبرى آدمى است. عافيت طلبى و ساده انگارى موجب مى شود كه فرد در مقام كشف و حقيقت و تبيين امور به ظن و گمان خود بسنده كند و از اصول به حقيقت باز ماند. پيروى از گمان به دو صورت است: حسن ظن و سو ظن. مراد از حسن ظن، خوش باورى است و مراد از سوء ظن، بد گمانى است. خوش باورى، انسان را از توجه به ابعاد مختلف باز مى دارد و بد گمانى چشم فرد را به حقايق مى بندد.


۸-۳) پيروى از هوى و هوس

 گرفتارى به دام هوسها و خواهشها، سبب مى شود تا پوينده راه به جاى آنكه، نگاه خود را تنها به حقيقت بدوزد، چشم و دلش متوجه منظره هاى هوس انگيز اطراف باشد. هر كس بر اساس خواهشها و سليقه هاى شخصى و مصلحتهاى گروهى، قومى، و نژادى، قالبى پيش ساخته در دست گيرد و خواهد حقيقت را در آن بگنجاند، بايد بداند كه مرغ حقيقت در قفس تنگ منافع و جانبداريها، اسير نمى شود، بلكه مى ميرد.(۱۸۴) دنياطلبى و اسير لذات گذران اين جهانى بودن از مصاديق بارز پيروى از هوس و هوى است كه بر غفلت آدمى مى افزايد. شيطان تمتعات دنيا را چنان زينت مى دهد كه چشم انسان از ديدن حقايق ناتوان مى شود. كسى كه خواهان هشيارى و سلامت چشم، عقل و حس باشد بايد پرده هاى غفلت آور طمع را كنار بزند و زنجير دنياطلبى را بگسلد و به آزادى درونى برسد.

صاف خواهى چشم و عقل و سمع را

بر دران تو پرده هاى طمع را(۱۸۵)

هر كه را باشد طمع الكن شود

باطمع كى چشم ودل روشن شود؟(۱۸۶)

جاه طلبى مال اندوزى پرده اى مى شود بر چشم انسان با طمع، همان گونه كه چون مويى در مقابل ديدگان باشد، فرد را از واقع بينى دور مى سازد.

پيش چشم او خيال جاه و زر

همچنان باشد كه موى اندر بصر(۱۸۷)

انسان حريص دنيا طلب وقتى كه با هزاران حادثه و حكايت سرنوشت ساز مواجه مى شود، نه تنها عبرت نمى گيرد بلكه بر پرده غفلت وى همچنان افزوده مى شود.

صد حكايت بشنود مدهوش حرص

در نيابد نكته اى در گوش حرص(۱۸۸)

مولوى اين بيان را از ادبيات اخذ كرده است. در خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه مى خوانيم كه:

 من عشق شيئا... لا يتعظ حظ منه بواظ (۱۸۹)

كسى كه گرفتار دلبستگى به امرى باشد از هيچ واعظ و اندرز دهنده اى پند نمى گيرد.

من از هر نيك و از هر بد كه گفتم

يكى دردت نكرد از صدكه گفتم

ترا ديو هو ديوانه كردست

خرد را با دلت بيگانه كردست(۱۹۰)

سر پند ناپذيرى انسان حريص، اين است كه پيروى از هوى و هوس، قوه شناخت آدمى را مختل مى سازد و او را به غفلت مستقر و بى خبرى از خويشتن گرفتار مى نمايد. در خطبه ياد شده به اين نكته اشاره شده است:

 و من عشق شيئا (اعمى) بصره... قد خرق الشهوات عقله... فهو ينظر بعين غير صحيحه (۱۹۱)

كسى كه گرفتار دلبستگى به چيزى شد، چشم او نابينا مى شود، خواهشها و خواسته هاى نفسانى، عقل وى را فرسوده مى كند... چنين كسى از چشم ناسالم نگاه مى كند.

شيخ عطار همبستگى بين دنياطلبى و مهجور افتادن از عالم معنا و بى خبرى از حقيقت را چنين ترسيم كرده است:

بسته مراد دنيا آمدى

لاجرم مهجور معنا آمدى(۱۹۲)

خشم و نفرت مانند دلبستگى و حب از پرده هاى پندار و عوامل غفلت است به تعبير مولوى، چراغ عقل به وقت خشم و حرص، خاموش مى شود.

يك چراغى هست در دل وقت گشت

وقت خشم و حرص آيد زير طشت

دانك هرشهوت چو خمريست وچوبنگ

پرده هوشست وعاقل زوست دنگ(۱۹۳)

خشم و شهوت، بنايى فرد را مختل ساخته و شخصيت آدمى را از تعادل و واقع بينى دور مى سازد.

خشم و شهوت مرد را احول كند

زاستقامت روح را مبدل كند(۱۹۴)


۸-۴) گناه آلودگى و گستاخى

 مولوى همبستگى بين گناه آلودگى و غفلت ورزى را با تعبير حكيمانه دايما غفلت زگستاخى دمد نشان داده است. بسيارى از مردم از گستاخى در غفلت مى افتند به ويژه كسانى كه از مشيت و مكر الهى غافل مى شوند، منشاء غفلت آنها اشتداد در گستاخى است. عفو و رحمت خداوندى به جاى آنكه دل آنها را روشن سازد، گستاخى موجب غفلت از رحمت الهى شده و بر طغيانشان افزوده مى شود.

غفلت و گستاخى اين مجرمان

از وفور عفوتست اى عفولان

دايما غفلت زگستاخى دمد

كه برد تعظيم از دده رمد

غفلت و نسيان بد آموخته

زآتش تعظيم گردد سوخته

هيبتش بيدارى و فطنت دهد

سهو و نسيان از دلش بيرون جهد(۱۹۵)

ممكن است گفته شود در گفتار پنجم، گستاخى و گناه آلودگى از آثار غفلت تلقى شده و در گفتار حاضر غفلت از آثار گستاخى دانسته شده، آيا اين مستلزم دور باطل است؟ در پاسخ بايد گفت: اين امر در خصوص بسيارى از آثار و عوامل غفلت صادق است.

هوى و هوس هم از آثار غفلت است و هم از عوامل آن. توضيح اين مطلب محتاج مقدمه كوتاهى است: رذايل اخلاقى همانند فضايل اخلاقى، شدت پذير هستند غفلت كمتر، غفلت بيشتر و... آلودگى به گناه نيز داراى مراتب گوناگون است. مرتبه اى هوى و هوس موجب بروز غفلت مى شود و غفلت عميقتر غوطه ور مى سازد و به اين ترتيب بين غفلت و عوامل آن همبستگى تشديد كننده به وجود مى آيد.

بروز اين حلقه معيوب دو نكته را نشان مخى دهد: صعوبت درمان غفلت و دامنه زيان آور بودن آن. اين سخن در خصوص گناه ورزى نيز جارى است. گناه و غفلت همبستگى متقابل دارند كه گناه آلودگى به عنوان يكى از عوامل، غفلت را سبب مى شود و غفلت، غوطه ورى فرد در گناه را افزايش مى دهد (اثر) و آنهم عمق و دامنه غفلت را بيشتر مى كند.

نمودار شماره هشت - صفحه ۱۶۰ كتاب

حذر از پيروى نفس كه در راه خدا

مردم افكن تر ازاين غول بيابانى نيست(۱۹۶)


۸-۵) اقبال مردم و تملق چاپلوسان

 اقبال مردم از مصاديق بارز روى آوردهاى دنيوى است. مهمترين آفت اقبال مردم، غفلت و خود فراموشى است، به همين سبب مولوى حزم و هشيارى را در اين مى داند كه چون مردم اقبال مى كنند، فرد فريفته نشود و غفلت نورزد. تملق چاپلوسان كه همه مديران را تهديد مى كند، از خطرناكترين نمودهاى اقبال مردم است كه جز تهى كردن فرد آدمى و كور ساختن بصيرت وى اثرى ندارد. حزم و احتياط آن است كه تملق را پيچيده ترين مبارزه با خود بدانيم و چاپلوسى متملقان را بزرگترين اهانت بر خويش بينگاريم. تملق، شخصيت ستان و غفلت آور است، زيرا به وسيله تملق چاپلوسان قوه واهمه انسان فعال شده و فرد، تصوير وارونه اى از خويش مى سازد و از شناخت حقيقت خويش و منزلت ديگران باز مى ماند.

 نمودار شماره نه - صفحه ۱۶۱ كتاب

مولوى در بيان تمثيلى، غفلت آورى تملق به فرعون اشاره مى كند: فرعون قربانى خيالات بد خود شد، زيرا وقتى كه ديد زن و مرد و كودك خردسال در برابرش به سجده مى روند، دچار بيمارى شخصيتى شد، وهمش قوت گرفت و فرعون را چنان در اوهام غوطه ور ساخت كه رسوايى و بى پردگى را به اوج خود رساند تا جايى كه گستاخانه ادعاى خدايى كرد و همچون اژدهايى سيرى ناپذير شد.

سجده خلق از زن و از طفل و مرد

زد دل فرعون را رنجور كرد

گفتن هر يك خداوند و ملك

آن چنان كردش ز وهمى منهتك(۱۹۷)

كه به دعوى الهى شد دلير

اژدها گشت و نمى شد هيچ سير(۱۹۸)

مولوى، غالبا فرعون را به نحو نمادين و اسطوره اى به كار مى برد و موسى و فرعون را در هستى هر فردى نشان مى دهد. شرط حزم و احتياط اين است كه فرد اين دو خصم را در خود بجويد و راه غفلت نپويد.

ذكر موسى بهر روپوش است، ليك

نور موسى نقد توست اى مرد نيك

موسى و فرعون در هستى توست

بايداين دو خصم را درخويش جست(۱۹۹)

راه پيشگير و درمان غفلت ناشى از اقبال مردم و تملق آنها اين است كه خود به دعوت انسانها غره نشويم و مردم را مست و خواهان خود ندانيم:

حزم آن باشد كه چون دعوت كنند

تو نگويى مست و خواهان منند

دعوت ايشان صفير مرغ دان

كه كند صياد در مكمن نهان(۲۰۰)


۸-۶) لقمه حرام

 روايات فراوانى بر آثار تكوينى زيانبار گناه در زندگى فردى و مناسبات اجتماعى تاكيد مى كند. گناه كه تعدى به حريم كبريائى است، بر دو قسم است: گناهى كه صرفا تعدى به حقوق الهى است و گناهى كه علاوه بر حق الله، حقوق مردم را نيز پايمال مى كند. بارزترين نمونه گناه غالبا با تعدى به حقوق مردم همراه است، لقمه حرام است. لقمه حرام و غفلت، همبستگى متقابل دارند. غفلت، انسان را به برخوردارى نامشروع و خلاف قانون و شرع سوق مى دهد و ثروتهاى بادآورده، آدمى را به غفلت مى كشاند.

مولوى از كسانى است كه با الهام از ادبيات روايى براثر لقمه به طور كلى تاكيد مى كند. تصويرهاى روشنى از آثار لقمه حرام بر شخصيت فرد است: لقمه مانند تخم است كه ميوه درخت آن، انديشه است و در تمثيل ديگر: لقمه مانند دريا است و انديشه، صدف و گوهر آن است. ارتباط وثيق لقمه و انديشه در ديدگاه مولوى به گونه اى است كه مى توان در شناخت شخصيت آدمى فرمول زير را به كار رفت: بگو چه مى خورى تا بگويم چه مى انديشى.

اگر برخوردار از لقمه حلال هستى، لاجرم بر هشيارى، علم و حكمت خود مى افزائى و ثمره آن عشق است، خواهد بود، اما اگر برخوردار از لقمه حرام باشى، خود را در دام حسد، غفلت و جهل و بى خبرى خواهى يافت. يكى از نشانه هاى هشيارى، دغدغه برخوردارى حرام و حلال است. وقوف مولوى بر آثار تكوينى ويرانگر لقمه حرام و بركات سازنده لقمه حلال در حدى است هشيارى آورى و غفلت زدايى را به منزله ملاك تمايز بين برخوردارى حلال و حرام به كار مى برد:

علم حكمت زايد از لقمه حلال

عشق رقت آيد از لقمه حلال

چون ز لقمه تو حسد بينى و دام

جهل و غفلت زايد، آن را دان حرام

هيچ گندم كارى و جو بر دهد

ديه اى اسبى كه كره خر دهد

لقمه تخم است و برش انديشه ها

لقمه بحر و گوهرش انديشه ها

زايد از لقمه حلال اندر دهان

ميل خدمت عزم رفتن آن جهان(۲۰۱)

بنابراين لقمه حلال سبب افزايش علم، حكمت، عشق، رقت، و ميل به خدمت و خلق و عزم تعالى جستن مى شود و لقمه حرام بر خلاف آن سبب به وجود آمدن حسد، جهل، غفلت و زندانى شدن فرد مى گردد.


۸-۷) پيروى كوركورانه

 عافيت طلبى، آدمى را به تقليد كوركورانه از باورهاى خواص سوق مى دهد. شخصيت زدگى و تقليد از خواص، يكى از پرده هاى پندار است كه آدمى را از وقوف به حقايق باز مى دارد و خود باختگى در برابر خواص طوق تقليد را بر گردن محقق مى افكند و قدرت و ابتكار را از او سلب مى كند و سبب مى شود تا او انديشه هاى اشخاص پر آوازه را اقتباس كند و با آرايشى تازه به عنوان انديشه اى نو عرضه كند خود باختگى در برابر عناوين و اصلاحات و شعارها، كمتر از خود باختگى در مورد اشخاص زيان آور نيست. بسيارند كسانى كه به محض آنكه مى شنوند كه فلان ادعا، علمى است و يا فلان انديشه، نو و مترقى است، قدرت انتقاد از آنها گرفته مى شود و فراوانند كسانى كه در برابر تمدن غرب خود را مى بازند و گمان مى كنند كه تنها راه سعادت، همان راهى است كه غربيان در تمدن امروز خود مى پيمايند.(۲۰۲)

خطر غفلت آورى چنين خودباختگى در اين مشهود است كه شهوت و آوازه خواص چنان بر آدمى را مبهوت مى كند كه قوه شناخت را مختل مى كند. كسانى كه اين چنين اسير عقايد شخصيت هاى مشهور مى شوند، به رهروانى مى مانند كه نورى تند و قوى چشمان آنان را خيره كرده است، به حدى كه ديگر پيش پاى خود را نمى توانند ببينند و نمى توانند با بصيرت و بينش خود گامى بردارند. قرآن زبان حال اينان را بدين گونه بازگو مى كند:

 ربنا انا اطعنا سادتنا و كبراء نا فاضلونا السبيلا (احزاب - ۶۷)

پروردگارا ما را روسا و بزرگان خود اطاعت كرديم و آنها ما را به گمراهى كشاندند.

يكى از مصاديق خود باختگى ناشى از تقليد كوركورانه است. پيروى بى دليل از عادت و سنن، از مهمترين موانع پذيرش دعوت انبيا و برخوردارى از هدايت آنها است. عادت و سنن بازمانده از گذشته مى تواند زنجيرى بر دست و پاى پوينده راه حقيقت باشد. رهرو راه شناخت بايد بتواند پاى خود را از گل چسبنده عادتها نادرست مرسوم جدا كند و به چالاكى قدم بردارد. اكتفا به آن چه ديگران پيش از ما يافته اند و بى عيب و نقص دانستن عقايد نيكان و بزرگان، به معنى مرگ تحقيق و توقف تكامل علوم است. دلبستگى كوركورانه به عادتهاى موجود بسا كه قرنها جامعه را در جهل و ستم نگاه دارد. قرآن اين دنباله روى عادت و آداب نياكان را بارها نكوهش كرده و درباره كسانى كه عقايد گذشتگان را بدون تحقيق مى پذيرند و انديشه خود را به كار نمى گيرند مى گويد:

 و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفينا عليه ابائنا او لو كان اباؤ هم لا يعقلون شيئا و لا يهتدون (بقره - ۱۷۰)

وقتى به آنان گفته شد از آنچه خداوند نازل كرده پروى كنيد مى گويند ماهمان عقايدى را كه در پدران خويش ديده ايم دنبال مى كنيم، آيا بايد چنين باشد ولو آنكه پدرانشان دور از تعقل و هدايت بوده باشند.

غالبا در مواجهه با شخصيت هاى موثر و سنتهاى گذشتگان دو مواجهه مبتنى بر افراط و تفريط وجود دارد. شخصيت پرستى و سنت زدگى و شخصيت زدايى و سنت گريزى. اعتدال در دورى از چنين افراط و تفريط است و آن حاصل نمى شود جز از طريق شناخت و نقد خواص و سنن نت شناختى عارى از حجاب و حب و بغض و توام با ارزيابى و سنجش.


۸-۸) توجه مثبت مشروط

 برخى از روانشناسان غفلت انسان به بخشى از رفتارها و ابعاد شخصيت خويش را ناشى از توجه مثبت مشروط مى دانند كه ابتدا توسط والدين و مربيان نسبت به كودك اعمال مى شود، به تدريج در وى درونى شده و فرد، خود نسبت به خويش، توجه مثبت مشروط مى يابد. كسى كه نسبت به خود چنين تصويرى پيدا كند، شخصيت، احساسات و رفتارهاى خود را بر دو قسم تقسيم خواهد كرد: بخش مقبول، پسنديده و موجب احترام، و بخش نامقبول و ناپسند و موجب سرزنش. خود دوستى انسان اقتضا مى كند كه به نحوى از بخش دوم عارى گردد و عافيت طلبى، سهل انگارى و ديگر عوامل درونى او را به روشهاى ساده عارى شدن از بخش نامقبول خويش سوق مسى دهد و به گونه اى كه فرد سعى مى كند خود را نكار كند و يا تلقى پندارى از خود بيابد و خويشتن را تحريف كند.

فرد به جاى آنكه از طريق تغير رفتار، بخش نامعقول خويش را اصلاح كند، يعنى دارد آن بخش را نكار كند و لذا به فراموشى كردن بخشى از خويش و غفلت از خود پناهنده مى شود و يا سعى كند تصويرى وارونه از خويش ايجاد كند و خود را نه تنها فاقد بخش نامقبول نبيند بلكه نحو پندارى عيبها و نواقص خود را در عين كمال و حسن بپندارد و به اين طريق غفلت از خويشتن حاصل مى آيد و شديدترين مرتبه غفلت از خود انكار غفلت خويش و يا هشيار پنداشتن خود است كه غفلت مضاعف نام دارد و در گفتار سوم(۵-۳) به تفصيل مورد بحث قرار گرفت.


۸-۹) سنت زدگى و سنت زدايى

 شيفتگى به سنت هاى گذشته و همچنين نفرت از آن دو، پرده بينايى هستند. كمتر كسى وجود دارد كه در مواجهه با سنت هاى گذشته به راه تعامل قدم نهد و از افراط و تفريط مصون ماند. بازخورد متعادل از سنت هاى گذشته سبب مى شود كه پرده پندار كنار رود و فرد از مواضع خلل، عبرت بياموزد و از فضايل و آرمانهاى آنها الگو اخذ كند و آن را در پرتوى براى زندگى آتى نمايد. سنت زدگى، احساس امنيت كاذب به انسان مى دهد، و به همين موجب مى شود كه فرد از هشيارى جدى نسبت به هويت تاريخى خويش، احساس اضطراب نمايد و از هشيارى به غفلت بگريزد.


۸-۱۰) تكبر و خودبزرگ بينى

 عجب و خود بزرگ بينى از عوامل مهم غفلت است و مانند ديگر عوامل همبستگى متقابل با آن دارد. خود نمايى حجابى است كه ديده آدم را نا بينا مى سازد و غفلت را به وجود مى آورد، خودبزرگ بينى را تشديد مى كند و انسان را زا رويت جمال خويش محروم مى سازد.

در حجاب خودنمايى مانده ايم

هر دو عالم پرده پندار ماست

ما جمال خويش نتوانيم ديد

گرد هستى بر رخ رخسار ماست(۲۰۳)


۸-۱۱) آرزوهاى طولانى

 غوطه ورى در آرزوهاى طولانى انسان را نسبت به واقعيات عينى نابينا مى سازد و او را به عوالم اوهام مى سپارد.

بت پرست آرزوهاى خوديم

رشته طول امل زنار ماست(۲۰۴)

انسان هشيار فرزند زمان خود است نه در زندان گذشته اسير است و نه در اوهام آينده. اين سخن به معنا نفى آينده نگرى نيست بلكه نفى سپردن كارآموز به فردا است. كسانى كه از روحيه در آينده انجام مى دهد برخوردار هستند نمى داند كه تعلق به آينده به عنوان مكانيسم فراز از حال موجب از بين بردن فرصتها مى شود.

صوفى ابن الوقت باشد رفيق

بيست فردا گفتن شرط طريق

تو مگر خود مرد صوفى نيستى

هست را از نسيه خيزد نيستى