حيات عارفانه فرزانگان

حيات عارفانه فرزانگان0%

حيات عارفانه فرزانگان نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

حيات عارفانه فرزانگان

نویسنده: حسن صدرى مازندرانى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 6704
دانلود: 3810

حيات عارفانه فرزانگان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 11 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6704 / دانلود: 3810
اندازه اندازه اندازه
حيات عارفانه فرزانگان

حيات عارفانه فرزانگان

نویسنده:
فارسی

کتاب حيات عارفانه فرزانگان علما و دانشمندان و چهره هاى بر جسته ى اسلامى و بعضا ناشناخته را به رشته ى تحرير درآورده است. حيات عارفانه، شرح حيات معنوى و الهى و عبادى بزرگانى است كه بسيارى از آنان از روستاها و از گمنامى، به اوج بندگى و عبوديت و پارسايى رسيدند كه شايسته است به عنوان الگو و سرمشق در زندگى معنويمان از آنان پيروى كنيم باشد كه با اين كار بتوانيم نماز را از غربت نجات دهيم و خودمان در قيامت گرفتار غربت نشويم.

پس لطف كنيد نماز خواندن را همان طور كه امام حسينعليه‌السلام روز عاشورا نماز گذارد، به من ياد دهيد تا بخوانم. با تعجب و حيرت به او گفتم.

نماز خواندن براى شما مقدور نيست! زيرا نماز داراى شرايط خاصى است كه هر كس با هر عقيده اى نمى تواند آن را به جا آورد.

او معترضانه گفت: مگر خداى من با خداى امام حسينعليه‌السلام تفاوت دارد كه من نمى توانم نماز او را بخوانم؟

به او گفتيم: امام حسينعليه‌السلام امام شيعيان بود، تو بايد مسلمان و شيعه شوى، تا بتوانى چنين نمازى بخوانى و لازمه نماز خواندن، حجاب دار شدن است.

او بلافاصله لباس را طلبيد و همان هنگام كه عصر روز عاشورا بود به بركت نمازگزاردن امام حسينعليه‌السلام به مذهب شيعه گرويد، آن گاه به تلقين ما همان جا نماز را خواند و بالاخره يكى از زنان صالح آن كشور شد و گاه و بى گاه براى پرسش از مسائل شرعى در آن مجمع حاضر مى شد(۱۰۲) .


۱۰۷- نتيجه روضه خواندن (آيت الله مرعشى نجفى)

حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى محمود مرعشى نجفى فرزند مرحوم حضرت آيت الله مرعشى نجفى (رح) نقل كردند كه يك روز به والد مرحوم عرض كردم: يكى از خاطرات زندگى خود را برايم تعريف كنيد فرمود: در زمان سابق كه قم به اين صورت وسعت نداشت و وسيله نقليه هم مثل امروز نبود، يك شب مرا به مجلس عقد دعوت كردند. پس از انجام عقد كه در محله (چوب شور) بود من تنها به سوى منزل مى آمدم در حالى كه كوچه ها پر برف و خلوت بود ناگهان در سر يك كوچه مردى كه مست بود راه را بر من بست و گفت:

سيد بايد يك روضه در اين مكان برايم بخوانى! من گفتم: روضه را بايد روى صندلى خواند اين جا كه صندلى نيست يك مرتبه خم شد و گفت: اين هم صندلى، بنشين روضه را بخوان و بهانه نياور! من ناچار روى پشت او نشسته روضه اى خواندم. سپس گفت: من بايد تو را به منزلت برسانم، همراه من تا درب منزل آمد، آن وقت مرا شناخت. پس از آن توبه كرده و از كارهاى نامشروع دست كشيد و يك نفر مومن متعبد و متقى شد به طورى كه دائما در صف اول نماز جماعت حاضر مى شد.

اين از بركت (سفينه النجاه) حضرت سيد الشهداءعليه‌السلام بود. از بعضى دوستان كه آن مرد را مى شناختند شنيدم كه او را آقاى شتردار مى گفتند(۱۰۳) )


۱۰۸- اهميت نماز عصر (رسول الله (صلى‌الله‌عليه‌وآله
))

زمان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله بود، زنى در غياب شوهرش زنا كرد، ولى پس از اين عمل زشت، پشيمان شده، سخت ناراحت شد، در حالى كه بسيار پريشان بود، در يكى از كوچه هاى مدينه مى گذشت و فرياد مى زد: (مرا به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله راهنمايى كنيد) پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله او را ديد، و از او پرسيد:

 

(چرا پريشان هستى و فرياد مى زنى؟!)

او عرض كرد: در غيات شوهرم، زنا كرده ام، پس از مدتى داراى فرزند شدم، پس از تولد، او را در ميان سركه داخل خمره گذاردم و سپس آن سركه را فروختم (سه گناه بزرگ مرتكب شده ام: ۱ زناكرده ام ۲ - كودك را كشته ام ۳- سركه آن چنانى را فروخته ام (آيا توبه ام پذيرفته است؟!.

پيامبر (ص) فرمود: زنا كردى بايد سنگسار شوى(۱۰۴) مرتكب قتل كودك شده اى كه كيفرش، دوزخ است، سركه آن چنانى را فروخته اى و در نتيجه، گناه بزرگى كرده اى، «ولى گمانم آن است كه نماز عصر را ترك كرده اى(۱۰۵) و به خاطر ترك نماز عصر و سهل انگارى در نماز، آن گونه منحرف شده اى كه به چنين گناه بزرگى آلوده شده اى(۱۰۶) .


۱۰۹- معنى صحيح «الله اكبر» (امام جعفر صادقعليه‌السلام

معمولا وقتى از افراد سوال مى شود معنى «الله اكبر» چيست؟ در پاسخ گويند يعنى «خدا از همه چيز بزرگ تر است. »

ولى اين معنى غلط است اينك به داستان زير توجه كنيد:

جميع بن عمير گويد: در محضر امام صادقعليه‌السلام بودم، آن حضرت از من پرسيد جمله (الله اكبر) يعنى چه؟

عرض كردم: يعنى «خدا بر همه بزرگ تر است. »

فرمود: مطابق اين معنى، خدا را چيزى تصور كردى و سپس مقايسه با ساير چيزها نمودى، و او را بزرگتر از آن چيزها تصور نموده اى (اين تشبيه است. )

عرض كردم «پس معنى الله اكبر چيست؟

فرمود: معنايش اين است كه: الله اكبر ان يوصف:

يعنى (خداوند بزرگ تر از آن است كه توصيف گردد»

به عبارت روشن تر ذات پاك خدا را محدود نكن به اين كه: او در طرفى و ساير مخلوقات را در طرف ديگر قرار دهى، و بگويى او از همه بزرگ تر است، در نتيجه مرتكب تشبيه گردى(۱۰۷) .


۱۱۰- چهار نمازگزار عيبجو (لطيفه)

چهار نفر براى نماز به مسجد رفتند، و مشغول نماز شدند، در اين هنگام موذن مسجد، وارد مسجد شد، يكى از آن ها در نماز به او گفت:

اى موذن آيا وقت شده بود كه اذان گفتى؟

دومى گفت:

آهاى! در نماز سخن گفتى و نمازت باطل شد.

سومى به دومى گفت:

طعنه مزن، خودت نيز در نماز سخن گفتى و نمازت باطل شد.

چهارمى گفت:

شكر خدا كه من در نماز، حرف نزدم.

آن چهارم گفت الحمدلله كه من

در نيفتادم به چه، چون آن سه تن

نماز هر چهار نفر به اين ترتيب باطل شد.

پس اى برادر، غافل مباش! كه عيب گوئى، چه بسا موجب گمراهى خود انسان مى شود، و عيب جوها بيشتر در راه گم مى افتند:

پس نماز هر چهاران شد تباه

عيب گويان، بيشتر گم كرده راه(۱۰۸)


۱۱۱- دين بى خير (رسول اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله
))

سال نهم هجرت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله در مدينه بود، مردم، گروه گروه به مدينه آمده و در محضر آن حضرت، مسلمان مى شدند، از جمله گروهى از طائفه ثقيف (ساكن طائف) آمدند، پس از گفتگو، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به آن ها فرمود:

«يكى از دستورات اسلام نماز است » نماز بخوانيد، آن ها گفتند ما خم نمى شويم زيرا اين كار براى ما يك نوع ننگ و عار است.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: لاخير فى دين ليس فيه ركوع و لاسجود

«دينى كه در آن ركوع و سجده نباشد، خيرى در آن نيست »

به نقل بعضى از مفسران: آيه ۴۸ سوره مرسلات در رد پيشنهاد آن ها با اين تعبير نازل شد: و اذا قيل لهم اركعوا لايركعون

«و چون به آن ها گويند ركوع كنيد، ركوع نكنند(۱۰۹) . »


۱۱۲- معنى سبحان الله (حضرت علىعليه‌السلام
)

شخصى از عمربن خطاب پرسيد: تفسير كلمه «سبحان الله » چيست؟

عمر گفت: در اين باغ (اشاره به باغى كه در آن جا بود) مردى هست كه وقتى سوال كنى، پاسخ مى دهد، و وقتى سكوت كنى، آغاز به سخن (در راه آموزش) مى نمايد، آن شخص، به باغ رفت و ديد حضرت علىعليه‌السلام در باغ مشغول كار است، به حضورش رفت و عرض كرد: (معنى سبحان الله) چيست؟

علىعليه‌السلام فرمود: سبحان الله، تعظيم مقام بلند و با عظمت خدا است، و منزه دانستن خدا است از آن چه كه مشركان مى پندارند، و وقتى كه بنده اى اين كلمه را مى گويد، همه فرشتگان بر او درود مى فرستند(۱۱۰) .


۱۱۳- امام حسينعليه‌السلام
و مناجات

شخصى از امام سجادعليه‌السلام پرسيد: چرا پدر تو امام حسينعليه‌السلام فرزندان اندك داشت؟ امام سجادعليه‌السلام فرمود: همين قدر كه داشت، تعجب آور بود، زيرا پدرم در هر شبانه روزى هزار ركعت نماز مى گذارد، بنابر اين، كى براى آميزش با زنان، فراغت مى يافت؟!

و در شب عاشورا حسينعليه‌السلام و يارانش تا صبح مناجات و ناله مى كردند، و زمزمه ناله آن ها هم چون آواى بال زنبور عسل، شنيده مى شد، جمعى در ركوع و جمعى در سجده، و گروهى ايستاده و بعضى نشسته مشغول عبادت بودند. و در آن شب سى و دو نفر از سپاه عمر سعد كه گذارشان به خيمه هاى حسينعليه‌السلام افتاد، به آن حضرت پيوستند(۱۱۱) و از مناجات امام حسينعليه‌السلام در لحظات آخر عمراست:

«بر تقدير تو صبر مى كنم اى پروردگار من، معبودى جز تو نيست اى پناه پناه آورندگان(۱۱۲) »


۱۱۴- سه مسلمان در همه دنيا (عفيف كندى)

عفيف كندى نقل مى كند، در دوران جاهليت (در آغاز بعثت) براى خريدن لباس و عطر براى خانواده ام به مكه مسافرت كردم، و با عباس بن عبدالمطلب (عموى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله )) كه فروشنده كالاها و لوازم زندگى بود، ملاقات كردم و در نزد او بودم و به كعبه نگاه مى كردم، در حالى كه خورشيد به وسط آسمان رسيده و ظهر بود (و هوا بسيار گرم بود) ناگهان ديدم جوانى آمد و به آسمان نگاه كرد و سپس روبروى كعبه ايستاد (و مشغول نماز شد) چند لحظه بعد ديدم نوجوانى آمد و در طرف راست او ايستاد، و سپس چند لحظه نگذشت كه بانوئى را ديدم آمد و پشت سر آن دو نفر به نماز ايستاد، ديدم آن جوان به ركوع و سپس به سجده رفت، و آن نوجوان و زن نيز ركوع و سجده به جا آوردند.

به عباس گفتم: «موضوع بزرگ و عجيبى مى بينم »

گفت: آرى، امر عظيمى است، آيا مى دانى اين جوان و آن نوجوان، و آن زن كيستند؟ گفتم: نه.

گفت: «آن جوان محمد بن عبدالله (صلى‌الله‌عليه‌وآله ) است، و اين نوجوان، علىعليه‌السلام است و آن زن خديجه مى باشد، و پسر برادرم (محمد -صلى‌الله‌عليه‌وآله ) مى گويد:

خداوند خالق، به اين دين و روش فرمان داده است، سوگند به خدا در همه روى زمين غير از اين سه نفر در اين دين (اسلام) نيافته ام(۱۱۳) .


۱۱۵- قضاى سى سال نماز (يكى از اهل مسجد)

شخصى اهل مسجد و نماز بود، نماز جماعتش ترك نمى شد، به قدرى مقيد بود كه زودتر از ديگران به مسجد مى آمد و در صف اول جماعت قرار مى گرفت و آخرين نفرى بود كه از مسجد بيرون مى رفت، روشن است كه چنين انسانى، بايد فردى خدا ترس و متدين باشد، يكى از روزها امورى باعث شد كه اندكى دير به مسجد رسيد، ديد در صف اول نماز جماعت جا نيست مجبور شد در صف آخر قرار بگيرد، ولى پيش خود خجالت مى كشيد و آثار شرمندگى از چهره اش پديدار شد، با خود مى گفت چرا در صف آخر قرار گرفتم...

ناگهان به خود آمد كه اين چه فكر باطلى است كه بر من چهره شده است؟ اگر خلوص باشد كه روح عبادت است، صف اول و آخر ندارد، به خود گفت: عجب! معلوم مى شود سى سال نماز تو آلوده ى به ريا بوده، و گرنه نمى بايست صف آخر، شائبه اى در دل تو ايجاد كند.

اين فكر، نورى در قلبش به وجود آورد، كه بايد چاره جوئى كرد، و تادير نشده غول ريا را از كشور تن بيرون نمود، به سوى خدا پناه برد، و از شر شيطان به پناه الهى رفت، با صبر و حوصله، توبه حقيقى كرد و خود را اصلاح نمود، و تصميم گرفت كه تمام نمازهاى سى ساله اش را قضا كند، زيرا دريافت كه در صف اول بوده، و در آن ها شائبه ريا وجود داشته، آرى از خواب غفلت بيدار گشت و با همتى قوى روح و روان خود را با آب توبه حقيقى شستشو داد و نمازهاى سى ساله اش را قضا نمود(۱۱۴) .


۱۱۶- مناجات ملاصدرا (هانرى كربن فرانسوى)

هانرى كربن فرانسوى درباره مناجات ملاصدرا مى گويد: ملاصدرا مدت يك ساعت بدين ترتيب مناجات كرد و از بيم آن كه ايمانش به خداوند متزلزل شود به گريه در آمد و بعد از قدرى گريستن از اتاق بيرون رفت و كنار حوض خانه وضو گرفت و برگشت و به نماز ايستاد. آن شب، ملاصدرا از بيم آن كه ايمانش دچار تزلزل شود، تا صبح نماز نافله خواند(۱۱۵) .


۱۱۷- حاضرم تمامى نمازهايم را با آن آه عوض كنم

مردى وارد مسجد شد و ديد تكبير مى گويند.

پرسيد: نماز چندم است؟

يكى جواب داد تمام شد.

گفت: آه

مردى از جمع برخواست و گفت:

حاضرم تمامى نمازهايم را با آن (آه) تو عوض كنم.


۱۱۸- نماز اول وقت (حضرت آيت الله العظمى صالحى مازندرانى)

مرجع عاليقدر براى نماز اول وقت اهميت زيادى قائل بودند. به همين جهت قبل از فرا رسيدن اوقات نماز، لحظاتى به انتظار مى نشستند.

يكى از نزديكان و شاگردان فقيه عاليقدر مى گويد:

«آقا در مراسمى كه به مناسب اربعين درگذشت يكى از بستگان، در خطه مازندران برگزار شده بود، شركت كردند. مقارن ظهر بود كه مجلس به پايان رسيد و مردم آماده پذيرايى بودند، اما مرجع عاليقدر بلافاصله مجلس را ترك كرده و به منزل يكى از اقوام كه نزديك بود، تشريف بردند و در آن جا با جمع حاضر بودند، نماز خواندند. بعد از نماز، مجددا به مجلس باز گشتند.

گفتنى است كه آقا به رسومات مردم اهميت مى دادند و تا آن جا كه امكان داشت براى اين مسائل احترام قائل بودند، چون در آن منطقه رسم بر اين بود كه بعد از پايان مراسم، فورا پذيرايى انجام شود (به خاطر اين كه افراد زيادى از مناطق دور آمده و به لحاظ كمبود وسيله نقليه، بعد از مراسم به سرعت باز مى گردند)، آن مرجع عظيم الشان نيز نخواستند با انجام نماز جماعت در همان مكان، موجبات مشقت و ناراحتى مردم را فراهم كرده باشند، و از طرفى خودشان به نماز اول وقتشان هم رسيدند، و با اين كار بين دو وظيفه، جمع كردند(۱۱۶) . »


۱۱۹- سفارش به نماز اول وقت (شيخ محمد مجتهد)

در احوالات حضرت آيت الله شيخ محمد فارابى خانقاهى سوادكوهى (مشهور به شيخ محمد مجتهد) مى گويند:

شيخ در عبادت و صفاى باطن و تضرع و زارى به درگاه خداى سبحان و تهجد و نماز شب و مناجات، و نماز اول وقت زبان زد خاص و عام بود و مى فرمود: «حضرت مهدى (عج) به يكى از مشتاقان ديدارش به نام (زهرى) كه به زيارت آن حضرت موفق شده بود، دوبار فرمود: از رحمت خدا دور است كسى كه نماز صبح را چندان تاخير بيندازد تا ستاره ها ناپديد شوند، و نماز مغرب را به قدرى تاخير بيندازد تا ستاره ها ظاهر شوند(۱۱۷) با ذكر اين حديث هميشه شاگردان و اطرافيانش را به نماز اول وقت و اهميت آن سفارش مى نمود. و هم چنين سحرخيزى و گريه و مناجات در خلوت سحرگاه و دورى گزيدن از اهل دنيا و هواپرستى، و ساده زيستى از جمله اولياى خدابود(۱۱۸) .


۱۲۰- يك منبر مخصوص نماز (آيت الله العظمى اراكى)

(حضرت آيت الله العظمى اراكى) يك روز چند نفر از وعاظ را جمع كرد و گفت: خدا يك نعمت بزرگى به شما داده است. و آن نعمت طلاقت لسان و فصاحت كلام است.

و اين را خدا به شما مرحمت كرده است كه مى توانيد اين منبرهاى عجيب و غريب را تحويل مردم دهيد. خوب است يك منبر را مخصوص نماز كنيد، چون نماز در انظار مردم خيلى خفيف شده است، و مردم با نظر كوچكى به آن نگاه مى كنند. با اين قدرتى كه خدا به شما داده است، مى توانيد اين را خيلى بزرگ كنيد.

اصرار كرد كه در خصوص نماز يك يا دو منبر برويد و نماز را در ذهن

مردم بزرگ كنيد و از اين كوچكى كه براى نماز پيدا شده، نجاتش ‍ دهيد(۱۱۹) .


۱۲۱- قبله كدام طرف هست (لطيفه)

شخصى خواست در خانه اى نماز بخواند، از صاحب خانه پرسيد قبله كدام طرف است؟ صاحب خانه در جواب گفت من هنوز دو سال بيشتر نيست كه در اين خانه ام ؛ كجا مى دانم قبله كدام طرف است؟!


۱۲۲- تو بخوان تا من هم بخوانم (لطيفه)

شخصى نزد عالمى رفت و از همسرش شكايت كرد كه نماز نمى خواند آن عالم فرمود:

او را از عذاب الهى به ترسان و بگو كه خداوند انواع عذاب ها را براى گنه كاران و بى نمازان مقرر كرده.

گفت خيلى از جهنم گفته ام قبول نمى كند.

عالم فرمود: از نعمت هاى بهشت برايش تعريف كن شايد به طمع بهشت نماز بخواند.

گفت آقا خيلى گفته ام ولى نمى پذيرد.

عالم فرمود: