پندهاى شيرين

پندهاى شيرين0%

پندهاى شيرين نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

پندهاى شيرين

نویسنده: سيد حسين شيخ الاسلامى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 17803
دانلود: 4829

توضیحات:

پندهاى شيرين
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 21 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17803 / دانلود: 4829
اندازه اندازه اندازه
پندهاى شيرين

پندهاى شيرين

نویسنده:
فارسی


موعظه هفتم: مذموم بودن مدگرايى

 موعظه هفتم در بيان مذمت مد پرستى و اينكه خود را مانند زنان، زينت نمودن اما دل را از لباس تقوا عارى ساختن، است.

بدان اى برادر مسلمان كه اصلاح برون كردن و اندرون را خراب نمودن مانند قبر مرده را نقش و نگار نمودن است و بدان كه آدمى شرف حاصل نمى كند به پوشيدن لباسهاى فاخر و جامه هاى الوان و رنگارنگ، بلكه شرف و بزرگى انسان در آبادى اندرون (دل) است و آن را محلى به زيور تقوا نمودن است همچنانكه خداى تعالى فرموده:... لباس التقوى ذالك خير... ؛ (۲۲۹) «لباس تقوا و پرهيزكارى بهتر است».

و در جاى ديگر فرموده:... ان اكرمكم عندالله اتقكم... (۲۳۰) «گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست».

و اگر كسى لباس دنيا را بر تن بپوشاند و درصدد تعمير دل نباشد، مانند كسى است كه خانه آلوده به دود و كثافت را تعمير ننموده و به اصلاح ايوان و بيرونى آن پردازد، آيا اين از خرد دور نيست؟

شاعر چه خوب سروده:

جهد كن دل زنده كردد تن چه آرائى به زر

مرده را سودى ندارد گور پر نقش نگار

از حضرت خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ منقول است: «هر كس كرامت و عزت جهان آخرت را طالب است، زينت دنيويه را ترك مى نمايد؛من يشته كرامه الاخره يدع زينه الدنيا (۲۳۱) ».

و نيز روايت شده از آن بزرگوار كه روزى به حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: «از شش هزار گوسفند يا شش هزار دينار كلمه كه جامع فوايد باشد، كدام نزد تو خوشتر باشد؟».

آن حضرت كلمات جامعه را اختيار كردند. جناب رسالت مآب كلمات و فوايد جامعه را بيان نمودند از آن جمله اين مضمون را بيان فرمودند: «يا على! چون مردم خود را به زينت لباس مشغول كردند، تو به زينت دين مشغول شو(۲۳۲)

سنائى گفته:

عاقلى در قباى معنى كوش

نقش ديبا بس است و ديبا پوش

چه كسى از پى هوس تن را

گرمى عشق جامه بس تن را

جامه از بهر پوشش عامه است

خاصه گان را برهنگى جامه است

عاقلان فربه از درون زانند

كه غم جان و جامه كم دانند

زينه الله نه اسب و زين باشد

زينه الله جمال دين باشد

منقول است كه خداوند جهان به حضرت موسىعليه‌السلام وحى نمود كه «هر كس ظاهر او آراسته تر از باطن وى باشد، حقا دشمن من است و هر كس ظاهر و باطن او يكسان باشد، مؤ من است حقا، و هر كس باطن او آراسته تر از ظاهر او باشد، ولى است حقا(۲۳۳)

در خبر است كه چون آدمى را در تابوت گذارند، حق تعالى چهل سوال از وى نمايد، از جمله آن سوالات اينكه: اى فرزند آدم! ظاهر خود را كه منظور نظر خلايق بود، زينت دادى و باطن خود را كه محل نظر من بود واگذاشتى؟

پس انسان با خرد نمى گذارد كه اندرون او پست تر از برون باشد و هميشه در صدد اصلاح ظاهر و باطن است، بلكه دل را به لباس تقوا زينت مى دهد گر چه تن را واگذارد؛ شخص خردمند ممكن نيست قدمى برخلاف رضاى پروردگار بردارد، چه رسد به اينكه اندرون را خراب و برون را زينت به لباسهاى زر و حرير بنايد؛ زيرا مى داند از جمله لباسهايى كه در شريعت مقدس پيغمبر ماصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ نهى شده، يكى لباسهايى كه در شريعت مقدس پيغمبر ماصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ نهى شده، يكى لباس طلا بافت يا حرير محض است.

از سرور كائنات منقول است كه فرمود: «پوشيدن طلا و حرير بر امت من حرام است(۲۳۴) ».

در كافى از حضرت امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادقعليه‌السلام وارد شده: «نبايد مردان حرير و ديبا را بپوشند مگر در جنگ(۲۳۵) ».

و نيز از آن حضرت روايت شده كه خداى - عزوجل - طلا در دنيا را زينت زنان گردانيده، پس حرام ساخته است بر مردان پوشيدن آن و نماز خواندن در آن را(۲۳۶) .


نكته ها

 ۱ - مذكور است كه سرور مردان علىعليه‌السلام روزى خطبه مى خواندند و جملهسلونى قبل ان تفقدونى (۲۳۷) را مكرر بر زبان جارى فرمود. صعصعه بن صوحن برخاست و بيان وقت خروج دجال را از آن قدوه ارباب كمال درخواست نمود. آن حضرت به ذكر علامات آن وقت پرداخته، اين مضمون را ادا فرمود:

«خروج دجال لعين وقتى خواهد بود كه مردمان نماز نگزارند و امانت را ضايع كنند و دروغ را حلال دانند و ربا خوردند و شوه گيرند و بنيان را مشيد و محكم سازند و دين را به دنيا فروشند و سفها را عامل سازند، با زنان در كارها مشورت نمايند و قطع رحم كنند و تابع هواى نفس گردند و خونها را سهل شمارند و علم ضعيف شود و ظلم فخر گردد و امرا فاجر و وزرا ظالم و عرفا خائن و قاريان فاسق باشند، و گواهى دروغ ظاهر شود و فسق و فجور علانيه كنند و بهتان و اثم، يعنى گناه مطلقا يا شرب خمر و طغيان، نافرمانى خدا را آشكار نمايند و مصحف ها را زينت كنند و مسجدها راطلا كارى يا مطلقا زينت كنند و مناره ها را بلند سازند و بدان را اكرام كنند».

اجمالا آن حضرت به همين سياق ذكر علامات خروج دجال مى كردند تا آنكه فرمود:تشبه النساء بالرجال والرجال بالنساء (۲۳۸) زنان خود را شبيه مردان و مردان خود را شبيه زنان سازند.

و نيز جابر بن يزيدد جعفى از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ لعن كرده مردانى را كه خود را شبيه زنان كنند و زنانى را كه خود را شبيه مردان نمايند(۲۳۹) .

پس عاقل خردمند وقتى دقت در اين احاديث نمايد، بر او ظاهر مى گردد كه خداوند عالم زينت به واسطه حرير و طلا را مختص زنان گردانيده و اگر نبود براى پوشيدن حرير عذابى، مردان جهان بايد دورى كنند از آنها به جهت دورى از تشبه به زنان، چه رسد به جايى كه دنبال آن هم عذابى باشد، آيا خردمندانه است اينكه آدمى صبح و شب خود را زينت كند و هيچ در فكر دين نباشد؟ چنين افرادى چطور دعوى مردى و مردانگى مى كنند و حال اينكه دائم روز و شب به آرايش خود مى پردازند؟ آيا اين چنين افراد چطور در صف مردان الهى قرار مى گيرند و جواب خداى لايزال و جبار را چگونه خواهند داد؟ آيا نبايد به دقت غور كنند در سخنان پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ كه علىعليه‌السلام را به چه مخاطب مى سازد؟

به نقل از پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ آمده است كه: «يا على! من دوست مى دارم براى تو آنچه براى خود دوست مى دارم و مكروه مى دارم براى تو آنه براى خود مكروه مى دارم، پس انگشتر طلا به انگشت مكن به درستى كه آن در آخرت زينت تو خواند بود و جامه قرمز مپوش كه آن از رداهاى شيطان است و سوارى مكن بر زين يا پالانى كه ميانش حرير سرخ باشد همانا آن از مراكب شيطان است و حرير مپوش كه اگر بپوشى خداى تعالى تو را مى سوزاند در روزى كه ملاقات كنى او را».(۲۴۰)

لباس زرت گر چه دلكش است

به پيشش مرو آتش است آتش است

تو گر تن به راحت برآورده اى

به زربفت و ديباش پرورده اى

مهيا است بهرت مكن دل غمين

قباهاى زر تارى آتشين

از پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ منقول است كه فرمود: «اگر جامه اى از جامه هاى بهشت بر اهل دنيا افكنند، چشمهاى ايشان تاب ديدن آن نياورد و هر آينه از خواهش و شوق ديدن آن بميرند(۲۴۱) ».

خنده آور و بى فكرى است كسى كه براى آرايش ظاهرى، خود را مستوجب عذاب الهى مى نمايد، واى بر حال كسى كه براى خوش آمد مردم با پروردگار جليل مخالفت مى نمايد، و خود را از درجهان المتقين فى مقام امين فى جنت وعيون (۲۴۲) بى نصيب سازد.

آيا لذت پوشيدن حرير قابل اين است كه انسان خويشتن را مستحق عذاب اليم بنمايد؟ و خدا و رسول را از عمل خود به خشم آورد؟

اى سفه جاهل! و اى مغرور به خود مايل! آيا نبايد به خود آيى و از خود حسابگيرى كه آيا پوشيدن چنين جامه اى ارزش اين را دارد كه حضرت بارى و دهنده نعمت جاودانى و رسول گرامى و اولياى الهى را از خود برنجانم و به واسطه عمل زشت خود، آنها را به خشم آورم؟ آرى سعادت از آن كسى دارد كه در حالات بزرگان دين مانند پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ و مولاى متقيان اميرالمومنينعليه‌السلام تدبر كند و اعمال و كردار آنان را نصب العين خود قرار داده و عمل نمايد.

۲ - در حديثى آمده كه حاصل معناى آن اين است: مردى به خدمت حضرت رسالت پناهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ آمد و دوازده درهم آورد، جامه آن حضرت كهنه شده بود، اميرالمومنينعليه‌السلام را فرمود: يا على! اين درهم ها را بگير و با آن جامه اى براى من ابتياع كن تا بپوشم.

آن جناب فرمود: به بازار رفتم و پيراهنى به دوازده درهم خريده نزد حضرت پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ آوردم. فرمود: يا على! غير اين نزد من خوشتر است آيا صاحبش را چنان مى بينى كه فسخ بيع كند؟ گفتم: نمى دانم، ليكن ببينم.

پس نزد صاحبش آمدم و گفتم: به درستى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ اين پيراهن را نپسنديده و غير اين مى خواهد اگر غير اين دارى بياور.

گفت: ندارم.

گفتم: فسخ بيع كن، پس درهم ها را به من پس داد و نزد آن حضرت آوردم، آن حضرت به همراه من به بازار آمدند كه پيراهنى بخرند، جاريه اى ديد كنار راه نشسته مى گريد، از احوال او پرسيد، گفتت: يا رسول تالله! صاحب من چهار درهم به من داده بود كه براى ايشان چيزى تهينه نمايم، حال گم كرده ام و جرات نمى كنم به سوى ايشان بروم. پس آن حضرت چهار درهم به او عطا كرد و فرمودند: به سوى اهلت برگرد.

سپس حضرت به بازار تشريف بردند و پيراهنى به چهار درهم خريد و پوشيد و حمد و سپاس الهى نمود و از بازار بيرون آمد، مرد برهنه اى را ديد كه مى گفت: هر كه مرا بپوشاند؛ خداى تعالى او را از جامه هاى بهشت بپوشاند. آن حضرت پيراهنى كه خريده بود از بر، كنده به آن سائل پوشانيد و بعد از آن به بازار برگشته به چهار درهمى كه مانده بود پيراهن ديگر خريد و پوشيد و حمد خداى عزوجل كرده به سوى منزل خود باز گرديد. همان جاريه را ديد كه بر سر راه نشسته مى گريد، پرسيد: چرا به سوى اهلت نمى روى؟ عرضه داشت: من دير كرده ام و مى ترسم كه مرا مورد ضرب و شتم قرار دهند. جناب مقدس نبوى فرمودند: برخيز و مرا به اهل خود دلالت كن و خانه خود را نشان ده تا من تو را شفاعت كنم. آن حضرت تشريف آوردند و در خانه ايستاد و فرمود: «السلام عليكم يا اهل الدار».

اهل خانه جواب سلام آن حضرت را نگفتند، سلام را اعاده فرمودند، باز جواب نگفتند، دوباره اعاده فرمودند. گفتند:وعليك السلام يا رسول الله و رحمه الله و بركاته .

آن حضرت فرمود: باعث ترك جواب سلام اول و دوم چه بود؟

گفتند:يا رسول الله! سمعنا سلامك فاحببنا ان تكثرمنه ؛ سلام تو را شنيديم دوست داشتيم سلام تو بر ما بسيار و دعايت در حق ما مكرر گردد.

پس آن حضرت فرمودند: اين جاريه دير كرده او را مواحذه نكنيد. گفتند:يا رسول الله! هى حره لممشاك ؛ جهت قدوم شما او را آزاد كرديم.

پس آن حضرت فرمودند: الحمدالله، هيچ دوازده درهمى به اين بركت نديده بودم كه بركتش عظيم تر از اين باشد كه خداى تعالى دو برهنه را پوشانيد و بنده اى را آزادگر دانيد(۲۴۳) .

۳ - از مولى المتقين اميرالمومنين علىعليه‌السلام وارد شده كه روز جمعه اى در منبر بود و بعد از آنكه جقايق و رياحين مواعظ را در دلهاى مستمعان مى كاشت، فرمود:

«چنين پينه و وصله بر جامه مرقع خود دوخته ام كه از دوزنده آن شرمنده شدم، على را بازينت دنيا چه كار چگونه خوشحال شوم به لذت فانيه و نعيمى كه ناپايدار است(۲۴۴) .

۴ - از جمله لباسهايى كه پوشيدن آن در اسلام مذموم است، لباس شهرت است و اين دو قسم تصور مس شود: يكى آنكه لباس سنگين قيمتى بپوشد كه از اين جهت مشهور شود، دوم اينكه لباسى بپوشد كه انگشت نماى مردم گردد، مانند اينكه لباسش از جهت رنگ و برش و ضخامت خلاف لباسهاى مردم باشد، مثل اينكه عوض قباياكت و شلوار مثلا: نمد بپوشد و عوض كمربند، ريسمان به كمر ببندد و عوض كلاه و عمامه، چيز ديگرى بر سر بگذارد تا با اين صفات، مشهور شود، چنانكه رسم متصوفه بد سير و داب شهرت طلبان مريد پرور است و احاديث متعدده بر مذمت آن وارد شده است.

از آن جمله از حضرت صادقعليه‌السلام نقل شده است كه: «همانا خداوند دشمن مى دارد شهرت لباس را(۲۴۵) ».

و از سرو چمن امامت، حضرت امام حسينعليه‌السلام روايت شده است: «كسى كه بپوشد لباسى را به جهت شهرت، خداوند در روز قيامت مى پوشاند بر او لباسى را از آتش(۲۴۶) .

۵- گويند عمر ابن عبد العزيز كه از خلفا و ملوك بوده و به صفت هوشمندى و نيكويى سلوك، امتياز تمامى داشت، او را پسرى بود و آن انگشترى را تمام كرده بود كه نگين آن را به هزار دينار قيمت كرده بودند، چون خبر به پدر رسيد، به وى نوشت كه آن انگشتر را بفروش و هزار فقير و ناتوان را رعايت كن و از يك درهم نقره انگشترى را تمام كن و بر آن نقش كن كه:

سزاوار است كه هر كدام از اصناف مردم، وضع متعارف را در لباس مراعات نموده و از متابعت هوا و هوس و مد بودن آن دورى كرده و مقدارى در حالات پيشوايان نظر انداخته و جوانان عزيز از آن جوان عمر بن عبدالعزيز سرمشق گرفته، اولا مطيع و فرمانبردار پدر و مادر و بزرگان گشته، و ثانيا مقدارى از اين آلايشهاى ظاهرى پرهيز نموده به آرايش باطنى بپردازند و تدبر كنند كه هر چه آرايش و اصلاح لباس نمايد، او را به اوج حقيق و به عالم اسرار و دقايق نمى دساند. سپس كوشا باسد و بداند كه اين لباس را از كجا بايد تهيه نمود و آن را از راه ظلم به ضعفا و غصب حق آنها به دست نياورد؛ زيرا يكى ديگر از لباسهايى كه در شرع مقدس اسلام بيش از پيش نهى از آن شده، لباسى است كه از حرام تهيه شود.