اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران7%

اوصاف روزه داران نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: ادعیه و زیارات

اوصاف روزه داران
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 29469 / دانلود: 13704
اندازه اندازه اندازه
اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران

نویسنده:
فارسی

1

2

3

4

5

6

7


جلسه دهم

 بسم الله الرحمن الرحيم


هر فردى در گرو اعمال خود است

 ايها الناس ان انفسكم مرهونة باعمالكم ففكوها باستغفار و ظهوركم ثقيلة من اوزاركم فخففوا عنها بطول سجودكم و اعلموا ان الله اقسم بعزته ان لا يعذب المصلين و الساجدين و ان لايروعهم بالنار يوم يقوم الناس لرب العالمين

اى گروه مردم! جان هاى شما، در گرو اعمال و رفتار شما است. پس بياييد جانتان را به وسيله توبه و طلب مغفرت از خداى متعال، از گرو آزاد كنيد. اى مردم! پشت شما از بار گناه سنگين شده است، پس آن را با طول دادن سجده هاى خود سبك كنيد (در نماز و غير نماز) مردم! آگاه باشيد به درستى كه خداى متعال به عزت خود قسم ياد كرده كه اشخاص نمازگزار را در روزى كه تمام مردم در پيشگاه پروردگار حاضر ميشوند، از آتش جهنم نترساند.

نكته: در اين افراز از خطبه، تشبيه لطيفى به كار رفته است. توجه داريد كه رهن عبارت است از چيزى كه انسان به كسى بدهد و قرضى بگيرد كه اگر سر موعد مقرر قرض و وام پرداخت نشد، صاحب دين، رهن را بفروشد، و پول خود را بردارد و به اصطلاح فقهى الرهن و ثقية للدين پس اگر شما، مثلا، فرشى يا طلايى داديد و قرضى گرفتيد، آن فرش رهن است و شما حق تصرف در آن را نداريد؛ ولى اگر مى خواهيد تصرف كنيد، بايد آن را از رهن آزاد كنيد به دادن دين و از گرو در بياوريد.

در اين تشبيه لطيف، كسى كه مرتكب گناه و معصيت شده، گويى نفس خود را گرو گذاشته و مقيد ساخته است اگر مى خواهيد آن را آزاد كند، بايد توبه و استغفار كند و از خدا طلب مغفرت و بخشش نمايد، از طرفى، ماه رمضان، بهار توبه و فصل استغفار است.و هذا شهر التوبة و هذا شهر المغفرة و الرحمة و هذا شهر العتق من النار بالجنة ؛ و اين تشبيه شريف از آيه مباركه (كل نفس بما كسبت رهينة )(۱۲۳) و يا آيهو الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التنا هم من عمله من شى ء كل امرى بما كسب رهين (۱۲۴) اقتباس شده است:

اين آيه موضوع شيرين ديگرى را نيز بيان مى كند؛ آن جا كه مى فرمايد:

كسانى كه ايمان آورده اند و ذريه اولاد ايشان نيز پيروى آنها را در ايمان، كنند، ما ذريه آن ها را در بهشت به خودشان ملحق مى كنيم و در نزد آن ها مى بريم و نيز از عمل آن ها به اين سبب، چيزى كم نخواهيم كرد هر كس به آنچه كسب كرده به دست آورده، گروگان است و اين لطف بسيار چشم گيرى نسبت به مؤمنين خواهد بود خصوص سادات كه اگر انشاء الله مؤمن باشيم و پيروى اجداد اطهارعليهم‌السلام كنيم اين آيه مباركه بشارتى است براى ما.

در اين زمينه تفسير نمونه روايتى نقل ميكند از ابن عباس از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌

قال: اذا دخل الرجل الجنة، سئل عن ابويه و زوجته و ولده فيقال له: انهم لم يبلغوا درجتك و عملك، فيقول رب قد عملت لى و لهم فيؤ مر بالحاقهم به (۱۲۵) .

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمود: هنگامى كه مردى، وارد بهشت مى شود، از پدر و همسر و فرزند خود سراغ مى گيرد به او گفته مى شود كه آن ها به مقام و درجه و عمل تو نرسيده اند، عرض مى كند: پروردگارا! من هم براى خود عمل كردم و هم براى آن ها، پس دستور داده مى شود، آنها را به او ملحق كنند.

نكته: ضمنا ناگفته نماند كه بعضى از مفسرين آيه (كل نفس بما كسبت رهينه) را اين گونه معنا كرده اند: هر كسى با اعمال خود، هميشه ملازم و همراه خواهد بود و عدم آزادى است و مناسب با حال مؤمنين نيست، و در آيات ديگرى كه به اين آيه مربوط است ؛ همه جا وصف مومنين و نعمت ها و لذت هاى بهشتى آن ها است. به نظر اين دسته مناسب است كه رهن به معناى لغوى آن - كه همان ملازمت و همراهى است - باشد و نعمة راهنة يعنى نعمت و پايدار و ابدى.

پس در نظر آن ها معناى آيه شريفه چنين است هر كسى كه ملازم اعمال خود خواهد بود و هرگز از آن جدا نمى شود؛ خواه خوب و خواه بد به همين دليل در بهشت با اعمال خويشند و اگر ذريه و فرزندانشان در كنار آن ها قرار گيرند، از اعمال آن ها كاسته نخواهد شد.

عيب رندان مكن اى زاهد پاكيزه سرشت

كه گناه دگرى بر تو نخواهند نوشت

من اگر خوبم و گر بد تو برو خود را باش

هر كسى آن درود عاقبت كار كه كشت

همه كس طالب فيض است چه ديوانه چه مست

همه جا خانه عشق است چه مسجد چه كنشت

آرى ارزش هر كسى به اعمال او بستگى دارد، و بس حتى شكل و قيافه انسان چه زيبا چه زشت موجب بالا رفتن شخصيت يا پايين آمدن او نخواهد بود و جزاى اعمال و پاداش و كيفر تمام مربوط به عمل انسان است، نه به قد و قامت و سياهى و سفيدى و زشتى و زيبايى.

(ان اكرمكم عندالله اتقاكم )(۱۲۶) گرامى ترين شما در نزد خدا، با تقواترين و پرهيزگارترين شماست. در ضمن روايتى از امام صادقعليه‌السلام آمده است كه پيامبر گرامى اسلام فرمود: والله لعبد حبشى اطاع الله خير من سيد قرشى عاص الله(۱۲۷) يعنى به خدا سوگند هر آينه عبد حبشى كه اطاعت خدا كند، بهتر است از سيد قرشى كه معصيت خدا كند.

و ظهوركم ثقيلة من اوزاركم فخففوا عنها بطول سجودكم

من نمى دانم كسانى كه مخاطب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ در اين خطبه بوده اند، و شرف و حضور داشته اند، چه كسانى بوده اند، ولى قدر مسلم افراد گناهكار هم در بين آنها بوده است ؛ حتى كسانى كه سابقه بت پرستى داشته اند و حتى منافقين به ظاهر مسلمان (و در واقع بدتر از كفار) در بين صحابه وجود داشته وگرنه سوره منافقين در شاءن چه كسانى نازل شده است؟ و اين حرفى كه بعضى از برادران سنى مى گويند كه هر كس خدمت پيغمبر رسيده، حتما آدم خوبى است و نمى شود صحابى رسول خدا آدمى بدى باشد، از نظر آيات قرآن و اخبار و تاريخ كاملا مردود است. به هر حال مورد خطاب هر كس باشد و در مجلس هر كس حضور داشته خطاب آن حضرت شامل ما هم مى شود و در بين ما بلكه اكثر ما گناهكار و نافرمان و عاصى بسيار وجود دارد، پس برادران بياييد در اين ماه رحمت و مغفرت بار خود را به وسيله نماز و توبه و انابه و طول سجود و تضرع به درگاه الهى سبك كنيم چه گناهانى كه انجام داده ايم و يادمان رفته هيچ به خاطر نداريم ولى در پرونده ما بايگانى و محفوظ است، خدايا همه گناهان فراموش شده و فراموش نشده ما را بيامرز.


فضيلت سجده به خصوص سجده هاى طولانى

 و اما روايات درباره فضيلت سجود و طول دادن آن فراوان است. مرحوم حاج شيخ عباس در سفينة البحار مى فرمايد:

قد ورد ان الطول السجود من دين الائمة عليهم‌السلام وانه من سنن الاوابين و انه من اشد الاعمال على ابليس و يحط الذنوب، كما يحط الريح ورق الشجر، و اقرب ما يكون العبد الى الله هو ساجد و السجود منتهى العبادة من بنى ادم (۱۲۸) .

روايت شده كه طول دادن سجده از برنامه و دين ائمهعليهم‌السلام است و از آداب و سنن اوابينبسيار بازگشت كننده به خدا است همان كسانى كه رابطه شان با خداى قوى است و بدترين چيزى كه شيطان از آن نفرت دارد، سجده هاى طولانى است سجده طولانى گناهان را مى ريزد؛ همانگونه كه باد، برگ درختان را مى ريزد، تنها زمانى كه بنده به خدا نزديك مى شود در حالى است كه در سجده است و سجده نهايت درجه عبادت فرزندان آدم است.

در روايت ديگرى از اعلام الدين از اميرالمؤمنينعليه‌السلام چنين نقل شده است:

قال جاء رجل الى النبى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فقال علمنى عملا يحبنى الله عليه و يحبنى المخلوقون و يثرى الله مالى و صيح بدنى و يطيل عمرى و يحشرنى معك قال صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ هذه ست خصال تحتاج الى ست خصال اذا اردت ان يحبك الله فخفه و اتقه و اذا اردت ان يحبك المخلوقون فاحسن اليهم و ارفض ما فى ايديهم و اذا اردت ان يثرى الله مالك فزكه و اذا اردت ان يصح الله بدنك فاكثر من الصدقة و اذا اردت ان يطيل الله عمرك فصل ذوى ارحامك و اذا اردت ان يحشرك الله معى فاطل السجود بين يدى الله الواحد القهار

امير مؤمنانعليه‌السلام فرمود: مردى خدمت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ آمد و گفت: يا رسول الله! به من عملى ياد بده كه خدا مرا دوست بدارد و مردم نيز مرا دوست بدارند و خدا مال مرا زياد كند. و بدنم را سالم گرداند، و عمرم را دراز فرمايد، و در قيامت مرا با تو محشور فرمايد - چه مرد خوش سليقه بوده - حضرت در پاسخ فرمود: خواسته هاى تو شش خصلت است پس نياز به شش عمل دارد(۱۲۹) اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد پس از او بترس و پرهيزگار باش. و اگر مى خواهى مردم تو را دوست داشته باشند به آن ها خوبى كن، بدون آن كه طمع به مال آن ها داشته باشى ؛ و اگر بخواهى خدا مالت را زياد كند، زكات آن را بپرداز (حقوق واجبه مالى را ادا كن) ؛ و اگر بخواهى بدنت سالم باشد، زياد صدقه به فقرا بده ؛ و اگر بخواهى خدا عمرت را دراز فرمايد، پس صله رحم به جا بياور؛ و اگر مى خواهى خدا تو را با من محشور كند پس به درگاه خداى يگانه قهار سجده ات را طولانى كن.


شمه اى از فضايلو احوال حضرت زينبعليها‌السلام

 روز دهم ماه رمضان، روز وفات حضرت زينب كبرى عقيله بنى هاشم، قهرمان حادثه خونين كربلا، و افشا كننده ظلم و ستم ها و پيام آور خونين شهيدان نينوا است.

به همين مناسبت، جزئى از فضايل و حالات حضرت را خدمتتان عرض مى كنم.

دانشمند گران قدر رحمة الله، آقاى ملبوبى، در كتاب الوقايع و الحوادث مى نويسد: در وفات حضرت زينب دو قول است: يكى دهم رمضان، سال ۶۳ - ۶۴ و ديگر چهاردهم رجب و تولد حضرت در سال ششم هجرت روز اول شعبان بوده است(۱۳۰) بنابراين در وقت وفات حدود پنجاه و هشت سال داشته است.

انصافا عجب نامى بر او گذاشتند، زينب مخفف زين و اب (زينت دهنده پدر) و تاريخ نشان داد كه او زينت پدر و احيا كننده نام و مرام پدر در كوفه و شام، بلكه در طول تاريخ است.

آيا كسى مى تواند در عبادت و خضوع و خشوع مانند ائمهعليهم‌السلام باشد؟ در احوال حضرت زينب در تاريخ مى خوانيم كه حتى در سال اسارت به كوفه، و خرابه شام نمازهاى مستحبى و نماز شب و نافله يوميه راترك ننموده است. با آن همه گرفتارى و سرپرستى از اطفال برادر و بخصوص نگه دارى از امام زمانش حضرت زين العابدينعليه‌السلام كه مريض و بيمار بود.

با داغ شش برادر و دو فرزند و در حال اسيرى نماز شب خواندن، جز از فرزند، اميرالمؤمنين و تربيت شده زهراى اطهرعليها‌السلام ممكن نيست(۱۳۱) (برادران فعلا نمى خواهم مرثيه بخوانم گوش كنيد از نظر تاريخى صحنه هايى عرض كنم)

صحنه اول: حضرت زينب عليها السلام، از همان لحظه ورود به قتلگاه، برنامه تبليغى خود را شروع نمود. خطاب به جسد پاره پاره و پر خون برادر مى گويد:

اءاءنت اخى اءاءنت ابن والدى، يوم على صدر المصطفى و يوم على جدث الثرى ؛

خدايا چه مى بينم آيا تو حسين منى؟ تو برادر منى؟ تو نور چشم اميرالمؤمنينى؟ يك روز جاى تو سينه رسول خدا بود و امروز هم با اين حال روى خاكها!

سپس صورت را به طرف مدينه برگرداند و با جدش رسول خدا قدرى در دل كرد:

يا جدا! يا رسول الله! هذا حسينك مرمل بالدماء مقطع الاعضاء، مسلوب العمامة و الرداء ؛(۱۳۲)

اى جد بزرگوار! اى رسول خدا! بنگر اين عزيز كرده تو، حسين است كه آغشته به خون است، بيا و ببين، بدنش پاره پاره است، عمامه و لباسهاى او به غارت رفته است.

صحنه دوم: و نيز آن حضرت در دروازه كوفه، آنچنان خطبه اى خواند، و بهترين بهره بردارى، را از اجتماع مردمى كه براى تماشا آمده بودند گرفت كه صحنه خطبه خواندن حضرت زهرا عليها السلام را در مسجد مدينه، بلكه خطبه خواندن اميرالمؤمنينعليه‌السلام را در مسجد كوفه در خاطره ها زنده كرد كه اشاره اى به آن در آخر سخنانم خواهد نمود.

صحنه سوم: همچنين در مجلس ابن زياد (كه آن ملعون بابى اعتنايى مشغول غذا خوردن بود و جملاتى توهين آميز بر زبان جارى كرد) حضرت آن چنان پاسخ دندان شكنى به او داد كه غرور او را شكست و آبروى نداشته اش را ريخت(۱۳۳) و نيز در پاسخ آن لعين كه گفت چگونه يافتى كار خدا را نسبت به برادرت؟ فرمود: ما راءيت الا جميلا جز خوبى چيزى نيافتم يعنى شهادت خيرى است از خدا.

صحنه چهارم: و نيز در مجلس يزيد، پس از آن همه، اسيرى و بيابان گردى با كتف بسته با طناب، خطبه اى خواند كه نه فقط يزيد را، بلكه معاويه را نيز كه در شام چهل و دو سال در اين شهر حكومت مطلقه داشت و مردم را وارونه تربيت كرده بود، دشمنى اسلام و خدا و پيامبر معرفى نمود، بلكه براى هميشه امويان را خوار و بى مقدار و رسوا ساخت كه از جمله فرمود: و انى لاستصفر قدرك عجيب است كه به يزيد با آن تكبر و تفرعن و در آن مجلس كذايى بفرمايد، من براى تو ارزشى قائل نيستم(۱۳۴) .


گوشه اى از خطبه حضرت زينبعليها‌السلام

 مرحوم بيرجندى از مرحوم سيد اسدالله اصفهانى نقل مى كند:

در خواب خدمت امام زمانعليه‌السلام رسيدم، حضرت فرمود: فرشتگان در شب و روز رحلت عمه ام زينب، در آسمان مجلسى بر پا مى كنند و خطبه كوفه اش را مى خوانند و گريه مى كنند(۱۳۵) .

اينك جملاتى از اين خطبه را برايتان نقل مى كنم:

عزيزان! تجسم كنيد، اهل كوفه زن و مرد، كوچك و بزرگ آمده اند اسيران را تماشا كنند. جمعيت به حدى رسيده است كه حضرت زينب بايد بهره بردارى كند (گفته اند كه دوازده هزار نفر فقط ماءمور انتاظامات بودند) حضرت اشاره اى كرد نفس ها در سينه بند آمد؛ زنگهاى شتران از صدا ايستاد، همه گوش فرا دادند. و آن حضرت اين گونه آغاز كرد:

الحمدلله و الصلاة على ابى محمد و آله الطيبين الاخيار اما بعد يا اهل الكوفة يااهل الختل و الغدر اتبكون فلا رقاءت الدمعة و لاهداءت ارنة انما مثلكم التى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثا تتخذون ايمانكم دخلا بينكم الا و هل فيكم الا الصلف و النطف و ملق الاماء و غمز الاعداء او كمرعى على دمنة او كفضة على ملحودة الا ساء ما قدمت لكم انفسكم ان سخط الله عليكم و فى العذاب انتم خالدون اتبكون و تنتحبون اى و الله فابكوا كثيرا و اضحكوا قليلا فلقد ذهبتم بعارها و شنارها و لن ترحضوها بغسل بعدها ابدا و انى ترحضون قتل سليل خاتم الانبياء و سيد شباب اهل الجنة و ملاذ خيرتكم و مفزع نازلتكم و منار حجتكم و مدرة سنتكم الاساء ما تزرون و بعدا لكم و سحقا فلقد خاب السعى وتبت الايدى وخسرت الصفقة و بؤ ثم بغضب من الله و ضربت عليكم الذلة و المسكنة ويلكم يا اهل الكوفة (اتدرون؟) اى كبد لرسول الله فريتم و اى كريمة له ابرزتم و اى دم له سفكتم و اى حرمة له انتهكم لقد جئتم بهم صلعاء عنقاء سواء فقهاء و فى بعضها خرقاء شوهاء كطلاع الارض وملاء السماء افعجبتم ان مطرت السماء دما و لعذاب الاخرة اخزى و انتم لاتنصرون فلايستخفنكم المهل فانه لاتحفره البدار ولايخاف فوت الثار وان ربكم لبالمرصاد قال فو الله لقد راءت الناس يومئذ حيارى يبكون قد وضعوا ايديهم فى افواههم و راءيت شيخا واقفا الى جنبى يبكى حنى اخضلت لحيته و هو يقول بابى انتم امى كهولكم خير الكهول و شبابكم خيرالشباب و نساؤ كم خير النساء نسلكم خير نسل لايجزى ولايبرى ؛ (۱۳۶) .

حمد مى كنم ذات پاك خدا را و درود مى فرستم بر پدرم - محمد - و آل پاك او (گويا مردم كوفه متوجه بدبختى خود شده اند يا به حال اسيران گريه شان گرفته) فرمود: اى اهل كوفه! گريه مى كنند؟ شما كه اهل خدعه و نيرنگيد، براى هميشه اشكتان جارى باشد و ناله تان خاموش نگردد! مثل شما همانند آن زنى است كه رشته خود را محكم مى تابيد و باز مى گشود، چون شما ايمان آورده ايد، ولى به كفر برگشتيد... آيا گريه مى كنيد و ناله مى زنيد؟ آرى به خدا سوگند بايد زياد گريه كنيد و هيچ شادى نكنيد؛ چون براى هميشه دامن خود را آلوده به ننگى ابدى نموديد، كه به هيچ آب شسته نگردد. آرى چگونه ممكن است اين ننگ را از خود بزداييد؟ در حاليكه فرزند خاتم پيامبران را كشتيد، بزرگ سيد جوانان بهشت، پشت و پناه نيكان، تكيه گاه محرومان، روشن كننده ؛ راه هدايت، گوينده و آموزنده شريعت را شهيد نموده ايد.

آگاه باشيد! بد توشه اى براى خود گرفتيد و در اين معامله چه بسيار ضرر كرديد و به غضب خدا گرفتار شديد و براى هميشه به ذات و خوارى افتاديد.

اى مردم بدبخت! هيچ مى دانيد جگر گوشه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ را كشته ايد؟ و عزيز كرده هاى او را به اسيرى آورده ايد؟ پردگيان عصمت و طهارت را در جلوى چشم عموم كشيده ايد... اگر آسمان خون ببارد تعجب نكنيد،! كه به جا است و عذاب و كيفر آخرت عظيم تر و رسوا كننده تر است. آن روزى كه هيچ يار و ياور نداريد. به اين مهلت چند روزه خوش دل نباشيد كه خدا در انتقام گرفتن، شتاب ندارد و فرصت بسيار دارد و در كمين شما است.

راوى گفت: مردم همه ديوانه وار مى گريستند و انگشت حسرت مى گزيدند. پيرمردى كنار من بود محاسنش از اشك چشمش تر شده و با خود چنين مى گفت: اى بنى هاشم! پدر و مادرم فداى شما باد! پيرتان جوانتان زنتان و مردتان همه و همه از تمام مردم دنيا سرآمديد.

در روايت ديگرى آمده است كه امام زين العابدينعليه‌السلام فرمود:

عمه بس است! ساكت شو! شكر خدا تو عالم معلم نديده و دانايى هست كه رنج دبستان نكشيده اى.

در روايت ديگرى آمده است كه در آن هنگام حضرت زينب سلام الله عليها از گوشه محمل چشمش افتاد به سر پر خون برادر و با خود زمزمه كرد:

يا هلا لا لما استتم كمالا

غاله خسفه فابدى غروبا

ما توهمت يا شقيق فؤ ادى

كان هذا مقدرا مكتوبا

يااخى فاطمه الصغيرة كلمها

فقد كاد قلبها ان يذوبا(۱۳۷)

توبه اين جمال زيبا، سوى طور اگر خرامى

ارنى بگويد آن كس، كه بگفت لن ترانى

ارنى بگويد آن كس كه تو را نديده باشد

تو كه با منى هميشه، دگر، اين چه لن ترانى؟

ز فروغ رويت اى مه! شده عالمى منور

تو به من بگو خود اى مه ز كدام آسمانى؟

ز گلوى پر زخونت شده عالمى معطر

تو به من بگو خود اى گل ز كدام گل ستانى؟

نه چنين تو پير هستى كه شده سفيد مويت

به گمان من كه پير از غم مرگ نوجوانى

لاحول و لاقوه الابالله العلى العظيم


جلسه نهم

 بسم الله الرحمن الرحيم


ماه رمضان بهار توبه

 و توبوا الى الله من ذنوبكم و ارفعوا اليه ايديكم بالدعاء فى اوقات صلواتكم فانها افضل الساعات ينظر الله عزوجل فيها بالرحمة الى عباده يجيبهم اذا ناجوه و يلبيهم اذا نادوه و يعطيهم اذا ساءلوه و يستجيب لهم اذا دعوه

اى گروه مردم! در ماه رمضان از گناهانتان به درگاه خدا توبه كنيد؛ و در وقت نمازها، دست نياز و دعا به درگاهش دراز كنيد؛ زيرا وقت نماز، بهترين ساعت ها است خداى متعال در آن ساعت به بندگانش نظر لطف مى كند و پاسخ مناجاتش را مى گويد و اگر او را صدا زنند، پاسخ مى دهد دعايشان را به اجابت مى رساند.

يكى از خصوصيات ماه رمضان اين است كه اين ماه، بهار توبه است. چون رابطه خدا و خلق در اين ماه زياد است. اصولا توبه و پذيرش پشيمانى يكى از الطاف و مراحم الهى است. اگر بنا بود هر كس هر گناهى مرتكب شد، در نامه عملش نوشته كرد و كيفر آن را حتما ببيند و راه بازگشت نبود، چه مى كرديم، و چه مى شد؟!

امام زين العابدينعليه‌السلام در دعاى ابوحمزه (دعاى بسيار شيرين و جالب سحر عرض مى كند:

فلو اطلع اليوم على ذنبى غيرك ما فعلته و لو خفت تعجيل العقوبة لاجتنبته لالانك اهون الناظرين الى و اخف المطلعين على بل لانك يا رب خير الساترين و احكم الحاكمين و اكرم الاكرمين ستار العيوب غفار الذنوب علام الغيوت تستر الذنب بكرمك و تؤ خر العقوبة بحملك فلك الحمد على حلمك بعد علكم و على عفوك بعد قدرتك

خدايا! اگر كسى غير از تو بر گناه و انحراف من با خبر مى شد، آن را انجام نمى دادم و اگر تعجيل عقوبت گناهم مى ترسيدم، باز هم از آن اجتناب مى نمودم. خدايا! اين امر به خاطر اين نيست كه تو از همه كسانى كه ناظر به من هستند، كم ارزش ترى يا آن كه آگاهى تو از همه بر من كمتر است ؛ بلكه آنچه به من جراءت داده، اين است كه تو اى پروردگار از همه سر پوش ترى و از همه كريم تر و جوان مردترى ؛ ستارالعيوبى، غفار الذنبوى، علام الغيوبى، به بزرگوارى خود گناه مرا مخفى نگه مى دارى و كيفرى را به تاءخير مى اندازى چون برد براى، خدايا! سپاس تو را بايد به جا آورد، كه بر گناهم آگاهى و بردبارى، مى كنى، قدرت و توانايى و كيفر دارى و باز هم گذشت مى كنى.

مرحوم احمد نراقى در كتاب خزائن نقل مى كند:(۱۱۱)

كه يك وقت شيطان لعين براى حضرت يحيىعليه‌السلام مجسم شد، عرض كرد: مى خواهم تو را نصيحت كنم. حضرت يحيى فرمود: من احتياج به نصيحت تو ندارم، ليكن آنچه از بنى آدم مى دانى بگو گفت: اى پيغمبر خدا! اولاد آدم بر سه دسته اند: يك صنف، مثل شما معصوم و بى گناه اند و اصلا مرتكب معصيت نمى شوند. من و دار و دسته ام از اين ها راحتيم ؛ چون ماءيوس هستيم و مى دانيم گول ما را نمى خورند. صنف دوم كسانى هستند كه كاملا در اختيار ما هستند (مثل توپ بازى كه در دست بچه هاى شما است) هر جور بخواهيم ايشان را مى چرخانيم. فكر ما از ناحيه اين گروه هم راحت است ؛ ولى صنف سوم، نزد ما از همه بدتر و سخت ترند نزديك آنان مى رويم و سعى مى كنيم تا گولش بزنيم و با لطائف الحيل وادار به گناهش كنيم و از دين منحرفش سازيم (به پول، به مقام، به شهوت، به ريا، به عجب، به ظلم...) ولى يك مرتبه افسار را پاره و رو به درگاه خدا مى برند و طلب مغفرت و توبه مى نمايند و بر ميگردند و تمام سعى و كوشش ما را بى اثر و رشته تابيده ما را باز مى كنند. براى بار دوم به سراغشان مى رويم، ولى باز هم بر ميگردند، و توبه مى كنند؛ نه ما را از خود ماءيوس مى سازند و نه كاملا به دنبالمان مى آيند.

گهى به مسجد و مى خانه هم روى گاهى

نه در ميانه راهى نه خارج از راهى

به مار ماهى مانى، نه ماهى و نه مار

تقلبى چه كنى؟ يا مار باش يا ماهى

در حديثى آمده است: از اصول كافى، صحيحه معاوية بن وهب:

قال سمعت اباعبدالله عليه‌السلام يقول اذا تاب العبد توبة نصوحا احبه الله فستر عليه فى الدنيا و الاخرة فقلت و كيف يستر عليه قال ينسى ملكيه عليه من الذنوب و يوحى الى جوارحه اكتمى عليه ذنوبه و يوحى الى بقاع الارض اكتمى ماكان يعمل عليك من الذنوب فيلقى الله حين يلقاه و ليس شى ء يشهد عليه بشى ء من الذنوب (۱۱۲) .

امام صادقعليه‌السلام مى فرمود: هنگامى كه بنده، توبه نصوح #(فعول صيغه مبالغه است ؛ يعنى بسيار نصيحت كننده، يا آن كه خود را زياد نصيحت مى كند كه گناهش را تكرار نكند و توبه خالص باشد، يا ديگران را نصيحت مى كند كه مثل او شوند و از گناهان توبه كنند) كند خداى تعالى او را دوست دارد و گناهان او را در دنيا و آخرت پنهان مى نمايد. عرض كردم: چگونه پنهان مى دارد؟ فرمود: اولا دو فرشته اى كه ماءمور هستند تا تمام كارهايش را بنويسند، (رقيب وعتيد) خداوند آنچه از گناهان او را كه نوشته اند، از يادشان مى برد؛ ثانيا به اعضا و جوارح او خطاب مى رسد كه شما هم گناهانش را پنهان داريد و عليه او شهادت ندهيد؛ ثالثا خداى متعال، به آن نقطه از زمين كه گناه را در آنجا انجام داده وحى مى كند كه تو هم كتمان كن و آن چه گناه بر روى تو انجام داده است را، نمايان مساز. بنابراين، روزى كه خدا را ملاقات مى كند هيچ چيز عليه او شهادت نخواهد داد.


اگر اميد به پذيرش توبه نبود

 عزيزان! توجه كنيد، اگر از طرف خدا توبه پذيرفته نمى شد و گناه كار، اميد به عفو و بخشش نداشت و به مجرد اين كه انسان مرتكب معصيت و نافرمانى مى شد، مى دانست كه كيفر مى شود و عذاب مى بيند و به جهنم مى رود و در هيچ صورت و تحت هيچ شرايطى از او گذشت نخواهد شد، مسلما به گناه جرى مى شد و هر روز گناهان بيشترى انجام مى داد تا آن جائيكه براى گناهانش حد و مرزى مشخص نمى شد.

مثلا مى گفت: من كه نماز نخوانده ام، مى روم، جهنم، پس بگذار روزه هم نگيرم ؛ حج هم نمى روم، خمس و زكات هم نمى دهم، پس چرا شراب نخورم؟ چرا زنا نكنم؟ چرا دزدى نكنم؟ و.. آن وقت مى شود يك درنده خطرناك. از گرگ و پلنگ هم بدتر مى شد و به قول آن شخص اگر بنا شد بروم جهم چرا صدر مجلس ننشينم، چرا دم دم ها باشم.

انسان در هر حال و با ارتكاب هر گناه نبايد از رحمت خدا ماءيوس شود همچنان كه نبايد خيلى اميد به اعمال خود داشته باشد؛ بلكه بينابين باشد در عين حالى كه به رحمت واسعه الهى اميدوار است از گناه و خلاف خود خائف و بيمناك باشد.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام در كلمات قصار نهج البلاغه مى فرمايد:

الفقيه كل الفقيه من لم يقنط الناس من رحمة الله و لم يؤ يسهم من روح الله ولم يؤ منهم من مكر الله (۱۱۳) .

دانشمند به تمام معنا، كسى است كه مردم را از رحمت خدا ماءيوس و نااميد نكند و آن ها را از لطف و كرم و راءفت او نااميد نسازد و در عين حال آنها را از كفر و عذاب ناگهانى خدا در امان قرار ندهد (يعنى مردم را بين خوف و رجا نگه دارد)

برادران بدون شك، براى همه اتفاق افتاده است كه گاهى، گناهى، مرتكب مى شويم، بعد به فرد صالحى برخورد مى كنيم ؛ يا شب جمعه دعاى كميل را مى خوانيم، آن جا كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام مى فرمايد:

اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم، اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل النقم اللهم اغفرلى الذنوب التى تحبس الدعاء اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل البلاء

خدايا! بيامرز گناهانى كه پرده ها را از بين مى برد و آبروريزى مى كند خدايا! بيامرز گناهى كه موجب نزول عذاب و نقمت مى شود خدايا! بيامرز گناهانى كه نعمت ها را تغيير مى دهد.

در آن وقت به ياد گناهانمان مى افتيم و توبه مى كنيم يا به مجلس وعظ و روضه مى رويم، حكايتى، داستانى، روايتى به گوشمان مى رسد به درگاه خدا رو مى آوريم و استغفار مى كنيم ؛ ولى با كمال تاءسف وقتى وارد اجتماع مى شويم مشكلات پيش مى آيد باز هم مرتكب گناه مى شويم، همان آش و همان كاسه، همان دوغ و همان كشك و همان ماسه، در اينجا نبايد انسان نااميد شود بلكه همان وقت توجه پيدا كرد باز هم بايد توبه كند و اميدوار به رحمت خدا باشد، خوشبختانه هيچ موضوعى نيست كه در روايات نيامده باشد.

مرحوم كلينى در جلد دوم اصول كافى، روايتى نقل مى كند كه عينا همين موضوع مورد سؤال قرار گرفته ترجمه آن را نقل مى كنيم:(۱۱۴)

سلام بن مستنير گفت: خدمت امام باقرعليه‌السلام بودم، حمران بن اعين وارد شد، سؤالاتى نمود. وقتى كه خواست برود، خدمت امامعليه‌السلام عرض كرد: خدا شما را طول عمر دهد و ما را بيش از پيش از وجود شما بهره مند گرداند! اما وقتى خدمت شما مى رسيم، پيش از اين كه مرخص شويم، قلبمان صفا و جلا پيدا مى كند و دل از دنيا مى كنيم گويى ثروت مردم در نظرمان بى ارزش مى شود؛ ولى وقتى از خدمت شما مى رويم و وارد اجتماع مى گرديم، و تجار و پولدارها را مى بينيم باز دل به دنيا مى دهيم و آن را دوست مى داريم.

امام باقرعليه‌السلام فرمود: قلب است، گاهى سخت و گاهى نرم مى شود. سپس فرمود: مانند همين سؤال را اصحاب رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ از آن جناب پرسيدند و عرض كردند: مى ترسيم ما منافق و دورو باشيم. حضرت فرمود: چرا؟ گفتند: زيرا تا وقتى كه ما در خدمتتان هستيم و ما را نصيحت مى كنيد و به خدا پرستى و آخرت ترغيب مى فرماييد خدا ترس مى شويم و دنيا را فراموش مى كنيم و آنچنان بى ميل به آن مى شويم كه گويا آخرت را از بهشت و جهنم به چشم مى بينيم، ولى همين كه بيرون رفتيم و وارد خانه و كاشانه خود شديم و بوى اولاد و فرزندان به مشاممان رسيد و زن و همسر را ديديم، از آن حالت خوش خدا پسند برمى گرديم و همه چيز را فراموشمان مى شود، يا رسول الله آيا اين دو رويى و نفاق نيست؟

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمود: هرگز، آن چه گفتيد، وسوسه هايى شيطانى است كه شما را به دنيا مايل مى كند به خدا سوگند! اگر به آن حالت اولى خدايى پايبند باشيد، هر آينه فرشتگان با شما مصافحه مى كنند و حتى مى توانيد از روى آب راه رويد. (يعنى به درجه اى مى رسيد كه مى توانيد اين كار را انجام دهيد) و اگر نبود آن كه شما گناه كنيد و سپس توبه نماييد، هر آينه خداوند متعال، مخلوق ديگرى را مى آفريد تا گناه و بعد از آن توبه نمايد و خدا نيز او را عفو كند. به راستى، شخص مؤمن هميشه مورد امتحان و ابتلاء است و زياد توبه مى كند و مى شكند. مگر نشنيده اى كه در قرآن، مى فرمايد:( ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين ) (۱۱۵) به درستى كه خدا بسيار توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست مى دارد؟ و مى فرمايد: (استغفروا ربكم ثم توبوا اليه )(۱۱۶) از پروردگارتان طلب مغفرت كنيد، سپس به درگاه او توبه و باز گشت نماييد؟!

صد بار اگر توبه شكستى بازآ

بازآ بازآ هر آن چه هستى بازآ

اين درگه ما درگه نوميدى نيست

گر كافر و گبر و بت پرستى بازآ

بحث راجع به توبه همين مقدار كافى است ان شاء الله باز راجع به توبه مذاكره پيش خواهد آمد، فعلا چند جمله هم راجع به جملات بعدى خطبه در موضوع دعا و نيايش عرائضى تقديم كنم.


فضليت دعا و نيايش در ماه رمضان

 و ارفعوا اليه ايديكم بالدعاء فى اوقات صلواتكم مرحوم كلينى در كتاب اصول كافى روايات مفصلى درباره دعا تحت عنوان كتاب الدعا بيان فرموده است(۱۱۷) ائمه اطهارعليهم‌السلام نيز ترغيب و تشويق زيادى به دعا و ابتهال و تضرع به درگاه الهى فرموده اند. مضمون آنها اين است كه خداى متعال دوست دارد كه بندگان به درگاهش دعا كنند و التماس نمايند و او را به عظمت و صفات جمال و جلال ياد كنند.

در روايات ميسر بن عبدالعزيز از ابى عبداللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ نقل مى كند كه فرمود:

قال: قال لى ياميسر ادع و لاتقل ان الامر قد فرغ منه ان عندالله عزوجل منزلة لاتنال الا بمساءلة و لو ان عبدا سدفاه و لم يساءل لم يعط شيئا تعط يا ميسر انه ليس من باب يقرع الا يوشك ان يفتح لصاحبه (۱۱۸) .

ميسر مى گويد: امام صادقعليه‌السلام به من فرمود: اى ميسر! به درگاه خدا دعا كن، و پيش خود نگو كه دعا فايده ندارد و آنچه شدنى است خواهد شد (يعنى اتفاقات هر چه هست كم و زياد نمى شود) به درستى كه بنده، در نزد خداوند متعال، مقامى دارد كه جز با خواهش و تمنا به آن نمى رسد، و اگر بنده اى دهان خود را ببندد و هيچ خواهش نكند، چيزى به او داده نخواهد شد. اى ميسر! هر درى كه كوبيده شود، اميد باز شدنش خواهد رفت.

لذا در مثل عربى مى گويند: من دق بابا و لج و لج... ؛ و كسى كه درى را بزند و اصرار كند داخل خواهد شد.

گفت پيغمبر اگر كوبى درى

عاقبت ز آن در برون آيد سرى

نكته: از اين روايت و نظير آن، به خوبى استفاده مى شود كه انسان نبايد بگويد خدا كه خودش از دل ما خبر دارد و مى داند به چه محتاجيم و لازم نيست كه ما به درگاهش دعا كنيم و خواهش نماييم.

مگر ائمه اطهارعليهم‌السلام ، متوجه اين معنا نبودند؟ پس چرا اين همه دعا و ناله در دعاى كميل و دعاهاى امام زين العابدين،عليه‌السلام در صحيفه سجاديه و... وارد شده است؟ پس معلوم است كه بايد به درگاه خدا دست نياز بلند كنيم و از او خواهش نماييم.


بهترين وقت دعا قبل و بعد از نماز

 در آيات و روايات سفارش شده است كه خوب است دعا در وقت نماز باشد (يعنى يا قبل از نماز و يا بعد از آن) دعاهايى كه از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ و ائمه اطهارعليهم‌السلام پيش از نماز و بعد از آن به ما رسيده است و در اصول كافى، يك باب روايات دعاهاى پيش از نماز و يك باب دعاهاى بعد از نماز را ذكر فرموده، از آن جمله:

عن صفوان الجمال قال شهدت اباعبدالله عليه‌السلام و استقبل القبلة قبل التكبير و قال اللهم لاتؤ يسنى من روحكم ولاتقنطنى من رحمتك و لاتؤ منى مكرك فانه لاياءمن مكرالله الا القوم الكافرين (۱۱۹) .

يعنى خدمت امام صادقعليه‌السلام بودم كه ايشان پيش از شروع به نماز، در حالى كه رو به قبله ايستاده بود و هنوز تكبير نگفته بود؛ چنين گفت: خداوندا! مرا از مهر و لطف خود ماءيوس و بى بهره نگردان! خدايا مرا از رحمت خود نااميد نگردان! خدايا! مرا مورد مكر و كيفر ناگهانى خود قرار مده (كه به خيال خودم در امان باشم) به درستى كه هيچ كس خود را از مكر خدا در امان نمى داند؛ مگر گروه زيان كاران

يك روايت هم از دعاهاى بعد از نماز نقل مى كنيم:

از معاوية بن عمار چنين نقل شده است كه گفت:

من قال فى دبر الفريضة يا من يفعل مايشاء و لايفعل مايشاء احد غيره، ثلاثا ثم سئل، و اعطى ماسئل (۱۲۰)

يعنى معاويه بن عمار كه از اجله اصحاب امام صادقعليه‌السلام و موسى بن جعفرعليه‌السلام است - گفت: هر كس بعد از نماز واجب، سه مرتبه اين دعا را بگويد وبعد حاجات خود را از خدا بخواهد، آنچه طلب كند داده خواهد شد:

يا من يفعل مايشاء و لايفعل ما يشاء غيره ؛ اى خدايى كه آنچه بخواهى انجام مى دهى و انجام نمى دهد غير از تو، هر كس آن چه خواسته باشد، قدرت و توانايى از آن ذات مقدس تو است و غير اتو كسى قدرت ندارد.

در روايت ديگرى از محمد الجعفى از پدرش آمده است كه گفت:

قال: كنت كثيرا ما اشتكى عينى فشكوت ذلك الى ابى عبدالله فقال الا اعلمك دعاء لدنياك و آخرتك و بلاغا لوجع عينيك قلت بلى قال تقول فى دبر الفجر و دبر المغرب اللهم انى اساءلك بحق محمد و آل محمد عليك صل على محمد و آل محمد و اجعل النور فى بصرى و البصيرة فى دينى و اليقين فى قلبى و الاخلاص فى عملى و السلامة فى نفسى و السعة فى رزقى و الشكر لك ابدا ما ابقيتنى (۱۲۱)

محمد جعفى از پدرش نقل مى كند كه من خيلى از اوقات از ناراحتى چشم شكايت داشتم تا اينكه موضوع را خدمت امام صادقعليه‌السلام عرض كردم. ايشان فرمود: آيا به تو ياد ندهم دعايى را براى حوائج دنيا و آخرت و براى برطرف شدن درد چشمت؟ گفتم: بله فرمود: بعد از نماز صبح و نماز مغرب اين دعا را بگو: اللهم انى اسئلك... ؛ خداوندا! تو را به حقى كه محمد و آل محمد بر تو دارند قسم مى دهم كه بر محمد و آلش دورد فرستى و درد چشم من نور، و در ديدن من بصيرت و التفات، و در قلب من يقين، و در عمل من اخلاص، و در نفسم سلامتى و در رزقم گشايش قرار دهى و تا زمانى كه زنده باشم، توفيق شكرگزارى هميشگى به من مرحمت فرمايى.

خلاصه اين كه در وقت نماز خصوصيتى بيشتر براى دعا و مناجات و راز و نياز به درگاه خالق متعال وجود دارد و اگر خدا توفيق دهد سزاوار است كه تعقيبات و دعاهاى بعد از نمازها را كه مرحوم حاج شيخ عباس در مفاتيح الجنان نقل نموده بخوانيم (گرچه گاهگاهى باشد) اكثر آنها دعاهايى است كه ائمه اطهارعليهم‌السلام خود مقيد بخواندن آنها بوده اند.


ذكر توسل به موسى بن جعفرعليه‌السلام

 امروز متوسل به باب الحوائج موسى بن جعفرعليه‌السلام مى شويم. چون چهارشنبه متعلق به آن حضرت اوست. او كه تمام شب را براى دعا و استغفار بيدار مى ماند. در صلواتى كه بعد از زيارت آن حضرت وارد شده مى خوانيم:

اللهم صلى على محمد و اهل بيته و صل على موسى بن جعفر وصى الابرار و امام الاخيار و عيبة الانوار، و وارث السكينة و الوقار و الحكم و الاثار الذى كان يحيى الليل بالسهر الى السحر بمواصلة الاستغفار حليف السجدة الطويلة و الدموع الغزيرة و المناجاة الكثيرة و الضراعات المتصلة الجميلة و مقر النهى و العدل و الخير و الفضل والندى و البذل و ماءلف البلوى و الصبر و المضطهد بالظلم المقبور بالجور و المعذب فى قعر السجون و ظلم المطامير ذى الساق المرضوض بحلق القيود و الجنازة المنادى عليها بذل الاستخفاف و الوارد على جده المصطفى و ابيه المرتضى و امه سيدة النساء بارث مغصوب وولاء مسلوب و امر مغلوب و دم مطلوب و سم مشروب

درود بر آن آقايى كه ظلم فراوان كشيد و سالهاى عمرش را گوشه هاى زندان گذرانيد؛ در دهليزهاى تاريك و نمناك. همان بزرگوارى كه ساق پاى مبارك با زنجير شكسته شد و جنازه اش را ابتداء چهار حمال روى تخته درب زندان برداشتند.

سبط پيغمبر بود در گوشه زندان چرا؟

سلسله بر پاى شاهنشاه انس و جان چرا؟

خفته هارون روى تخت وحضرتش برروى خاك

در شگفتم عالم از اين غم نشد ويران چرا؟

اين شه دور ازوطن دردست دشمن ها اسير

گه به بصره گه به بغداد است سرگردان چرا؟

سندى بن شاهك! آخر شاه مهمان تو بود

بى جهت سيلى زدن بر صورت مهمان چرا؟

در آخر سليمانى پيدا شد كه دستور بدهد جنازه او را با احترام و عزت بردارند(۱۲۲)

لاحول ولاقوة الابالله العلى العظيم


10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28