اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران7%

اوصاف روزه داران نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: ادعیه و زیارات

اوصاف روزه داران
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 29482 / دانلود: 13704
اندازه اندازه اندازه
اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران

نویسنده:
فارسی

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17


جلسه بيستم

 بسم الله الرحمن الرحيم


قضيلت قرائت سوره قدر

 انا انزلنا فى ليلة القدر و ما ادراك ما ليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر تنزل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم من كل امر سلام هى حتى مطلع الفجر (۲۸۸) .

به درستى كه ما قرآن را در شب قدر فرستاديم، و تو چه مى دانى كه شب قدر چيست؟ شب قدر، بهتر از هزار ماه است. ملايكه و روح در آن شب، به اذن پروردگار نازل مى شوند، براى هر امر و موضوعى. شبى است همراه با سلامت و رحمت تا طلوع صبح ( به برادران گفتم سوره را با من بخوانيد، تا ثواب ختم قرآن ببريد)

ابتدا چند روايت در فضيلت قرائت سوره قدر بيان كنيم، و بعد، سه موضوع اصلى را مورد بحث قرار مى دهيم:

۱ - شب قدر چه وقت است؟ ۲ - مراد از نزول قرآن چيست؟ ۳ - آيا ملايكه بر كسى غير از حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ نازل مى شدند؟

در تفسير مجمع البيان، از ابى بن كعب از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ روايت شده است كه حضرت فرمودند:

من قراءها اعطى من الاجر كمن صام رمضان و احيا ليلة القدر (۲۸۹) .

هر كس سوره قدر را بخواند، پاداش كسى را دارد كه ماه رمضان، را روزه گرفته و شب قدر را احيا كرده است.

و از حسين بن ابى العلاء، از ابى عبداللهعليه‌السلام چنين نقل شده است كه حضرت فرمود:

من قراء انا انزلناه فى فريضة من الرائض، نادى مناد ياعبدالله! قد غفرلك ما مضى فاستاءنف العمل (۲۹۰) .

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر كس سوره قدر را در نماز واجب بخواند، منادى صدا مى زند: اى بنده خدا! گناهان گذشته ات آمرزيده شد، اكنون زندگى را از نو شروع كن.

و همچنين از ابى جعفرعليه‌السلام چنين نقل شده كه:

قال: من قرء انا انزلناه بجهر، كان كشاهر سيفه فى سبيل الله و من قراءها سرا كان كالمتشحط بدمه فى سبيل الله و من قراءها عشر و مرات مرت على نحو الف ذنب من ذنوبه (۲۹۱) .

امام باقرعليه‌السلام فرمود: هر كس سوره قدر را بلند بخواند، مانند كسى است كه شمشير كشيده و در راه خدا جهاد ميكند. و كسى كه آهسته بخواند، مانند كسى است كه در راه خدا به خون خود آغشته شود و هر كس آن را ده مرتبه بخواند، هزار گناه از او آمرزيده مى شود.

برادران در اين ثواب ها هيچ شك نكنيد به شرطها و شروطها بخوانيد، و لطف و كرم خدا را ببينيد چون ثواب دادن خدا از باب تفضل و كرم است نه استحقاق و معادله.


شب قدر چه شبى است؟

 اين كه شب قدر چه وقت است؟ در بين دانشمندان سنى، در اين باره، خيلى اختلاف است بعضى گفته اند: شب بيست و هفتم است - كه مشهور بين آنها است بعضى گفته اند: اصلا شب معينى در سال نيست، بلكه خدا مى داند و در هر سال دور مى زند.

بعضى گفته اند: معين است ولى، ما نمى دانيم، چه وقت است.

ولى در بين دانشمندان شيعه، شكى نيست كه شب قدر، يكى از سه شب است ؛ شب نوزده، بيست و يك يا بيست و سه ماه رمضان، و احتمال قوى، شب بيست و سوم است. در هر صورت، بنابر آيات قرآن، شب قدر يكى از شب هاى ماه رمضان است. چون در اين سوره، مى فرمايد: ما آن را در شب قدر نازل كرديم. كه منظور از آن، قرآن، است و به خاطر عظمت قرآن، نام آن ذكر نشده، و ضمير آورده شده است و در سوره بقره آيه ۱۸۵.

خداوند متعال مى فرمايد: (شهر رمضان، الذى انزل فيه القرآن )(۲۹۲) ماه رمضان، همان ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است.


مراد از نزول قرآن در شب قدر

 بعضى فرموده اند شروع نزول در شب قدر بوده است - كه اين خلاف ظاهر (انا انزلناه) است.

بعضى فرموده اند كه: تمام قرآن، در شب قدر از لوح محفوظ بر آسمان، اول نازل شده است بعضى فرموده اند: در آن شب بر بيت المعمور نازل شده است كه بنابر مشهور خانه اى است در آسمان ها، محاذى خانه كعبه كه با عبادت فرشتگان و به خاطر طواف آنان معمور و آباد است. خيلى از اهل تحقيق فرموده اند كه: تمام قرآن در شب قدر بر قلب مطهر رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ يك دفعه نازل شده و بعد تدريجا در عرض بيست و سه سال بر آن حضرت نازل شده است. پس قرآن دو نزول دارد؛ نزول دفعى و نزول تدريجى(۲۹۳) .


نزول ملايكه بر غير پيامبر

 سوال: آيا ملايكه بر غير از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ نازل مى شوند؟ يا آن كه نزول آنان مخصوص به خود حضرت و زمان حيات او است و بعد از رحلت آن بزرگوار، ديگر بر كسى نازل نمى شوند (مثل نزول وحى كه با فوت، حضرت قطع شده است)

در اين باره در زيارت روز شنبه مى خوانيم: اصبنابك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة بك حيث انقطع عنا الوحى و حيث فقدناك فانا للله و انا اليه راجعون يا رسول الله به سوگ تو گرفتار شديم اى محبوب دل هاى ما پس چه مصيبتى بالاتر از اين كه ارتباط وحى از مخلوق قطع شد (زيرا خاتم پيامبرانى) ولى چه بايد كرد همه از آن خداييم، و به سوى او خواهيم رفت.

پاسخ اين است كه ظاهر (تنزل الملائكة) كه فعل مستقبل است و دلالت بر استمرار و دوام دارد، دلالت دارد بر اينكه نزول ملايكه در شب قدر، دوام دارد، و در تمام سال ها تا آخر عالم ادامه دارد. همچنين ظاهر جمله اسميه (سالم هى حتى مطلع الفجر)(۲۹۴) اين است كه آوردن سلام و رحمت فرشته ها براى هميشه تاريخ در شب قدر هر سال است اگر چه وحى قطع شده است.

سوال ديگر اين كه فرشتگان بر چه كسى نازل مى شوند و سلامتى و درود و تحيت مى آورند.

مسلما بر جانشين به حق رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ يعنى اميرالمؤمنين و يازده فرزند طاهرينش تا امام زمان - روحى ارواحنا العالمين له الفداء - كه در زمان ما فرشتگان بر آن حضرت نازل مى شوند و مقدرات عالم را به آن حضرت، خبر مى دهند. برادران ارجمند به چند روايت در اين زمينه گوش كنيد.

در بحارالانوار از بصائرالدرجات از حسن بن عباس بن جريش نقل شده كه او گفت:

اين حديث را بر امام باقرعليه‌السلام عرضه داشتم، حضرت اقرار به آن فرمود آن حديث اين است:

قال ابوعبدالله عليه‌السلام قال على عليه‌السلام فى صبح اول ليلة القدر التى كانت بعد رسول الله فاساءلونى فوالله لاخبرنكم بما يكون الى ثلاثمائة و ستين يوما من القدر فما دونها فما فوقها ثم لااخبرنكم بشى ء من ذلك بتكلف و لابراءى و لابدعاء فى علم الا من علم الله و تعليمه و الله لايساءلنى اهل التوراة و لااهل الانجيل و الااهل الزبور و لااهل الفرقان الافرقت بين كل اهل كتاب بحكم ما فى كتابهم ؛ (۲۹۵) .

امام صادقعليه‌السلام فرمود: اميرالمؤمنينعليه‌السلام در اولين صبح شب قدرى كه بعد از رحلت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ بود (همان زمانى كه خانه نشين بوده و خلافتش را غصب و حضرت زهرا را شهيد كرده بودند) فرمود: هر چه مى خواهيد از من سوال كنيد به خدا قسم! هرچه در عرض سيصد و شصت روز سال اتفاق افتاده (حال چه به اندازه ذره اى باشد و يا بيشتر يا كمتر از آن) همه را براى شما بيان مى كنم.

تذكر: (نمى دانم اميرالمؤمنينعليه‌السلام در اين كلام اشاره به اتم نموده است كه فرمود: كمتر از ذره) توجه داشته باشيد، هرچه به شما خبر دهم با زور و راءى خودم، و ادعاى دانش نيست ؛ مگر آنكه از علم خداى تعالى سرچشمه گرفته و او به ياد من موضوعى از من سوال نمى كنند؛ مگر آنكه من كاملا بنابركتاب خود آنها پاسخ خواهم گفت و به دستور خود آن كتاب حكم خواهم كرد.

روايت دوم: در تفسير قمى مى فرمايد:قيل لابى جعفر عليه‌السلام تعرفون ليلية القدر؟ قال: و كيف لانعرف ليلة القدر و الملائكة يطوفون بنافيها؛ (۲۹۶) .

از امام باقرعليه‌السلام سوال شد؛ آيا شما مى دانيد شب قدر چه شبى است؟ حضرت فرمود: چگونه ندانيم، در حالى كه فرشتگان در آن شب در گرد ما دور مى زنند و طواف مى كنند؟!

و در تفسير برهان در حديثى از ابوذر غفارى - رضى الله عنه - چنين نقل شده كه: قال: قلت: يا رسول الله؟ ليلة القدر، شى ء يكون على عهد الانبياء ينزل عليهم فيها الامر فاذا مضوا رفعت؟ قال: لابل هى الى يوم القيمة ؛(۲۹۷) .

ابوذر مى گويد: سوال كردم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ كه آيا شب قدر، فقط در زمان پيامبران است كه در آن شب امور دنيا برايشان نازل مى شود؟ و وقتى آنان در گذشتند ديگر شب قدر برداشته ميشود؟ فرمود: هرگز، بلكه شب قدر تا روز قيامت باقى است.

و همچنين در همان تفسير حديثى نقل مى كند از امام صادقعليه‌السلام در تفسير اين كه شب قدر بهتر از هزار ماه است(۲۹۸) .

مى فرمايد: يعنى بهتر از هزار ماهى است كه بنى اميه حكومت كردند و درباره نازل شدن ملايكه و روح در آن شب مى گويد: آرى، از طرف پروردگار نازل مى شود بر محمد و آل محمد (من كل امر سلام) يعنى هر امرى را با تحيت و سلام مى آورند.

و در روايتى از امام صادقعليه‌السلام چنين نقل مى كند كه پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ در خواب ديد كه بعد از او بنى اميه بر منبرش بالا مى روند و مردم را به گمراهى و برگشت و از دين وادار مى كنند. در صبح آن شب، پيغمبر خيلى محزن و گرفته بود پس جبرئيل و عرض كرد: يا رسول الله! چرا گرفته و محزونيد؟ فرمود: ديشب خواب ديدم. كه بنى اميه بر منبرم بعد از من بالا مى روند و مردم را گمراه مى كنند و در بعضى روايات آمده است كه حضرت آنها را به شكل بوزينه ديد. پس جبرئيل به آسمان عروج كرد و سپس نازل شد و آياتى از قرآن را آورد و سبب سرور حضرت شد و آن آيه اين است:

اءفراءيت ان متعناهم سنينثم جاءهم ما كانوا يوعدونما اغنى عنهم ما كانوا يمتعون (۲۹۹) .

آيا نمى بينى كسانى را كه ساليان دراز آن ها را از زندگى بهرمند ساختيم ؛ سپس عذابى كه به آنان وعده داده شده بود، به سراغشان آمد و هيچ چيزى براى آنها سودى نخواهد داشت؟ و نيز سوره قدر را جبرئيل نازل كرد كه خداوند تبارك و تعالى، شب قدر را براى نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ بهتر از هزار ماه، حكومت بنى اميه قرار داد(۳۰۰) .

و در تفسير نمونه از تفسير فخر رازى چنين نقل مى كند: در داستان حضرت ابراهيمعليه‌السلام آمده است كه چند نفر از فرشتگان الهى، نزد او آمدند و بشارت تولد فرزند براى او آوردند و بر او سلام كردند(۳۰۱) مى گويند: لذتى كه ابراهيمعليه‌السلام از سلام اين فرشتگان برد، با تمام دنيا برابرى نداشت. اكنون بايد پى برد كه وقتى گروه گروه فرشتگان در شب قدر نازل مى شوند و بر مؤمنان سلام مى كنند، چه لذت و لطف و بركتى دارد!)(۳۰۲) .

همچنين وقتى ابراهيمعليه‌السلام را در آتش نمرودى افكندند، فرشتگان آمدند و بر او سلام كردند؛ در اين هنگام آتش بر او گلستان شد آيا در شب قدر، به بركت سلام فرشتگان آتش دوزخ سرد نمى شود؟!

آرى اين نشانه عظمت امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ است كه در آن جا بر خليلعليه‌السلام نازل مى شوند و در اينجا بر اين امت اسلام.

نكته: اگر مقصود فخر رازى از نزول فرشتگان نزول بر تمام امت اسلامى است، كه مسلما در شب قدر، فرشتگان بر تمام امت اسلامى نازل نمى شوند، و اگر مقصود، بعض امت است (كه قطعا همان بعض مى باشد) منظور اهل بيت اطهارعليهم‌السلام و جانشينان به حق رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ قدر، فرشتگان بر امام زمانعليه‌السلام نازل مى شوند و مقدرات عالم و مردم را در آن سال ؛ از خوبى ها و شادى ها، و بدى ها گرفتارى ها و صلح و جنگ و... براى آن حضرت اعلام مى كنند.

لازم به ياد آورى است كه آن دو روايت كه از امام باقر و امام صادقعليه‌السلام نقل شد، هر دو در تفسير مجمع البيان و صافى در ذيل اين آيه شريفه آمده است:

و ما جعلنا الرؤ يا التى اريناك الافتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن و نخوفهم فميا يزيدهم الا طغيانا كبيرا (۳۰۳) .

اى پيامبر! ما آن رؤ يايى را كه به تو نشان داديم، براى امتحان مردم بود و همچنين شجره ملعونه را كه در قرآن ذكر كرديم، ما به وسيله آن آنان را انذار كرديم و ترسانيديم، اما جز بر طغيانشان افزوده نمى شود.

و در تفسير نمونه آمده است كه فخر رازى در تفسير كبير و وقرطبيط در تفسير الجامع نيز اين موضوع را نقل كرده اند(۳۰۴)

همچنين مرحوم فيض در تفسير صافى مى فرمايد: اين خبر معروف و مستفيض بين خاصه و عامه است، پس منظور از خواب در آيه شريفه همان خوابى است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ ديد كه ميمونهايى بعد از او از منبرش بالا مى روند و پايين مى آيند و حضرت خيلى غمگين شد كه بعد از آن، كمتر مى خنديد. و منظور از شجره ملعونه هم، شجره خبيثه بنى اميه است كه در سوره ابراهيم آيه ۲۶ نيز از آنها تعبير به شجره خبيثه شده است آرى آنها يكى پس از ديگرى (معاويه كه اولى آنان بود تا مروان حمار كه نوزدهمين و آخرين بود) همانند ميمونهايى برجاى پيغمبر نشستند، و از هم تقليد كردند و چون افرادى بى دين و فاقد شخصيت بودند، حكومت اسلامى را هشتاد و سه سال - يعنى هزار ماه تمام - به فساد كشيدند و بر سر اسلام و مسلمين و اولاد رسول الله هرچه بد بود، وارد نمودند و روى خود و تاريخ را سياه كردند.


حكومت بنى اميه هزار ماه بود

 و عجيب اين است كه، مسعودى در كتاب تاريخش - مروج الذهب - مى نويسد:(۳۰۵) حكومت بنى اميه، درست هزار ماه بوده است ؛ بدون هيچ كم و زياد. زيرا آن ها نود سال و يازده ماه و سيزده روز حكومت كردند. هنگامى كه از اين مدت، زمان خلافت ظاهرى امام حسن مجتبىعليه‌السلام كه پنج ماه و ده روز بوده است و همچنين مدت خلافت عبدالله بن زبير - كه از آنان نبود - را كم كنيم كه هفت سال و ده ماه و سه روز بوده است، باقى مانده، درست هشتاد و سه سال و چهار ماه است كه همان هزار ماه تمام باشد، نه كم و نه زياد سبحان الله(۳۰۶) .

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل و آخر تابع له على ذلك

اول بنا نبود به عالم كه عاشق كشد كسى

آتش به جان شمع فتد كه او اين بنا نهاد

جالب توجه است كه مرحوم حاج شيخ عباس قمى، در كتاب شيرين و خواندنى و تاريخى تتمه المنتهى بعد از نقل تفاسير و روايات مربوط به آيه شريفهو الشجرة الملعونة فى القرآن و نخوفهم فما يزيدهم الا طغيانا كبيرا (۳۰۷) از تفاسير سنى و شيعه و تطبيق آن بر بنى اميه مى فرمايد:

از محاسن اين تفسير و بدايع اين تاءويل، جمله (فما يزيدهم الا طغيانا كبيرا) است كه احتمال دارد، يزيد اسم باشد نه فعل، و اشاره باشد به همان قاتل امام حسينعليه‌السلام و حمل طغيان بر او، از جهت مبالغه باشد، مثل زيد عدل به دعوى آن كه او چندان طاغى است كه، گويا از افراد حقيقت طغيان شده و ذكر خصوص آن لعين، به جهت آن گناه بزرگ و داهيه عظما واقعه كربلا باشد، به اضافه جريان حرة و سوزاندن بيت الله الحرام و قتل عام اهل مدينه (كه گفته اند: بيش از ده هزار نفر كشته شدند، و هزار فرزند از زنا متولد گرديد) و ساير اعمال زشت آن بدبخت(۳۰۸) .

در كتابهاى تاريخ و از جمله همان كتاب تتمه المنتهى، اين اعمال ذكر شده است، آرى، به خدا ياد مسلمانان براى اين تاريخ سياه و ننگين بنى اميه و همچنين بنى عباس به جاى اشك، خون گريه كنند، و بر عاملان اصلى آنها لعن و نفرين ابدى فرستند.

نكته: موضوع ديگرى كه امروز بايد عرض كنم اين است كه جزء اعمال شب قدر قرآن به سرگرفتن است كه قرآن مجيد را بر سر بگيريم و خدا را به چهارده معصومعليهم‌السلام قسم دهيم و بعد حاجات خود را از او بخواهيم، هيچ توجه به فلسفه اين كار داشته ايد؟

به نظر مى رسد كه حكمت قرآن، به سر گرفتن و توسل به چهارده معصوم، اين باشد كه بهترين قانون و يگانه معجزه جاويدان رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ تا روز قيامت قرآن است كه سبب هدايت و سعادت دنيا و آخرت بشر است) (عدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان)(۳۰۹) .

همچنين بهترين مجرى اين قانون، و عدل آن، همان چهارده نور پاك، هستند كه اگر اين دو با هم بودند و مسلمانان قدر هر دو را مى دانستند، و به دستوراتشان عمل مى كردند، در دنيا، و آخرت سعادتمند، و هيچ كمبود و نقصى نداشتند و سراسر عالم را تسخير مى كردند، و بهشت را در همين دنيا پيش از آخرت، مى ديدند. خدا گواه است دنيا به تمام معنا گلستان مى شد مگر نه اين است كه رسول اكرم فرموده است:

انى تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدى ابدا

من دو چيز گرانبها و پر ارزش سنگين قيمت، ميان شما مى گذارم ؛ اول كتاب خدا و دوم، عترت و اهل بيتم ؛ تا زمانى كه به آن دو تمسك و متصل باشيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.

مفهوم قضيه شرطيه در حديث شريف اين است كه اگر از آن دو فاصله گرفتيد و به دستوراتشان عمل نكرديد، در گمراهى و ضلالت و بدبختى خواهيد بود. اين حديث شريف كه حتى الفاظ آن متواتر است از دو لب مبارك حضرت رسول، نقل شده از طرف دانشمندان، شيعه، به هشتاد سه طريق و از طرف علماى عامه به سى و نه طريق روايت شده است.

حضرت آيت الله خويى رحمة الله(۳۱۰) در تفسير البيان بعضى از آن ها را نقل فرموده اند، و در اكثر آنها، اين جمله اضافه شده است: انهما لن يفترقا حتى يرداد على الحوض ؛ آن دو چيز سنگين، هرگز از هم جدا نخواهند شد تا روز قيامت بر حوض كوثر بر من وارد شوند(۳۱۱) .


رهبر خوب و عالم و قانون متعالى

 در بين فلاسفه جهان و جامعه شناسان كنونى، بر سر اين موضوع اختلاف است كه آيا براى اداره نظام اجتماع و تربيت صحيح افراد بشر و اجتماع در امور سياسى و فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى و غيره، رهبر لايق و عامل و مدير و مدبر و عالم ودانا لازم است؟ و يا آن كه فقط قوانين مترقيه و عالى كه با روح اجتماع سازش داشته باشد، كافى است؟

بعضى عقيده دارند، كه اگر رهبر مردم، عاقل و مدبر و دنيا ديده و مردمدار و دانشمند و هوشيار باشد، مى تواند بر اجتماع، حكومت كند و با زيركى و فطانت مردم را داره كند و بر آنها حكومت كند.

گروه ديگر مى گويند:

خير، بايد قوانين اجتماع، با روح مردم، سازش داشته باشد، و بتواند پاسخگوى نياز و احتياج جامعه باشد؛ و الا اگر قوانين خوب نباشد، هرچه هم رهبر عالم و عاقل و مدبر باشد، باز نمى تواند اجتماع را اداره و رهبرى كند برادران به نازم اسلام كه در چهارده قرن پيش فرموده است هر دو، هر دو يعنى: دين اسلام، معتقد است كه براى اداره نظام جامعه و تربيت بشر، بايد هم رهبرى عالم و لايق داشت و هم قوانينى كامل و عالى آن جا كه مى فرمايد: كتاب الله و عترتى و اهل بيتى.

پس بنابر دين اسلام، بهترين قانون، كتاب خدا است (هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان) و بهترين مجرى نيز اهلبيت پيامبر هستند.

آرى، اگر اسلام و قرآن از مجراى طبيعى خود عبور مى كرد، و به كف با كفايت اميرالمؤمنينعليه‌السلام اداره مى شد، اگر زعامت و خلافت مسلمين، گرفتار آن بدبختى ها و ظلم ها و حق كشى ها و غصب خلافت نمى شد، اگر اميرالمؤمنينعليه‌السلام بيست و پنج سال خانه نشين نمى شد، اگر حتى در همان پنج سال خلافت ظاهرى حضرت گذاشته بودند قرآن و اسلام ناب محمدىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ اجرا گردد و جنگ جمل و صفين و نهروانى پيش نيامده بود و حضرت مى توانست بدعت ها را بردارد، و اگر معاويه چهل ودو سال در شام، حكومت نكرده بود، و اگر بنى اميه هزار ماه، حكومت ظالمانه و صد اسلام و قرآن نداشتند، و اگر بنى عباس بدتر از بنى اميه، روى تاريخ را سياه نكرده بودند، و اگر ائمه مظلوم ما را يكى پس از ديگرى زجر وشكنجه و زندان نكرده بودند و بالاخره به شهادت نرسانده بودند و هزار اگر ديگر، اگر در تاريخ اتفاق نيفتاده بود، آن وقت مى فهميديم اسلام يعنى چه؟ و سراسر كره زمين هم گويند لااله الاالله محمد رسول الله بودند و جز قرآن سعادت بخش آن، قانونى نبود اميدواريم و منتظريم كه ان شاء الله در زمان ظهور امام زمان - ارواحنا فداه - اين امر صورت پذيرد. چنان كه بحار از خصال صدوق نقل مى كند كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام مى فرمايد:(۳۱۲) ما فرياد رس مردميم در هنگام گرفتارى آنها و وقتى كه درها به روى آنان بسته شود، ما درب سلامتيم و گره گشاييم. هر كس به ما رو آورد، اهل نجات و هر كه از ما سرپيچى كند، بدبخت مى شود خداى متعال به وسيله ما آغاز فرموده و به ما ختم خواهد كرد و به ما هرچه بخواهد، محو مى كند و به ما هرچه بخواهد اثبات مى كند و به وسيله ما خداوند، زمان، سخت و پرمشقت را برطرف مى كند و باران مى فرستد (ولايغرنكم بالله الغرور)(۳۱۳) شيطان شما را گول نزند. از وقتى كه خداى عزوجل درهاى آسمان را بسته است، هيچ باران رحمت نباريده است ولى هنگامى كه قائم ما قيام كند، آسمان بارانهاى رحمتش را مى فرستد و زمين، گياه و سبزه خود را مى روياند، و كينه ها از دل مردم برطرف مى شود حيوانات درنده با هم صلح مى كنند(گرگ و ميش با هم آب مى خورند) و چنان مى شود كه اگر زنى، از عراق تا شام پياده برود، تمام روى سبزه و علف راه مى رود(همه جا آباد و خرم) و اگر اسباب و وسايل روى سر داشته باشد، به او هيچ آسيبى نمى رسد(نه از حيوانات درنده و نه از مردم) و دنيا در امن و امان است به تمام معنا)

بر سر آنم كه گر ز دست برآيد

دست به كارى زنم كه غصه سرآيد

خلوت دل نيست جاى صحبت اغيار

ديو چون بيرون رود فرشته درآيد

صحبت كام، ظلمت شب يلدا است

نور ز خورشيد، طلب بو كه برآيد

بر در ارباب بى مروت دنيا

چند نشينى كه خواجه كى، به در آيد

بگذرد اين روزگار تلختر از زهر

بار دگر روزگار چون شكر آيد

صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند

از اثر صبر نوبت ظفر آيد(۳۱۴)


امام خمينى كمى از درد دل جدش اميرالمؤمنينعليه‌السلام
با خبر شد

 نكته: ما در زمان خودمان، به چشم ديديم كه پس از هزار سال با هزاران دعا و نيايش، و دل خونى و گرفتارى و هزاران كشته و زخمى، انقلاب اسلامى به رهبرى آگاهانه و معجزه آساى مرحوم امام قدس سره به ثمر رسيد، و پيروز شد، و حكومت اسلامى و جمهورى اسلامى ايران برپا شد، و تمام دنيا مى دانست كه امام غير از خدا و اسلام و قرآن و پياده شدن احكام آن، هدفى ندارد؛ ولى ديديد كه چه فتنه ها كه نكردند! و چه بدبختى ها كه به بار نياوردند؛ يك روز در كردستان، يك روز در خوزستان، يك روز در گنبد، مسؤ ولين جانسوز و دانشمند و متدين را يكى پس از ديگرى به شهادت رساندند. از مطهرى ها و بهشتى ها و مدنى ها و اشرفى اصفهانى و دستغيب گرفته تا رجايى و باهنر و هفتاد و دو شهيد در دفتر حزب جمهورى اسلامى اسلامى كه هر كدام به نوبه خود اگر بودند، حال و وضع ما جور ديگرى بود. تا آن كه بالاخره جنگ ناخواسته حمله عراق به ايران شروع شد و صدام و صدامى هاى از خدا بى خبر هشت سال جنگ را بر ما تحميل نمودند و كردند آنچه كردند و كشتند و نه فقط رژيم عراق بلكه همه دنيا با ايران جنگيد و نه فقط جبهه ها بلكه تمام شهرها مورد هجوم بمباران هوايى و موشكى قرار گرفت و غير از جبهه ها كه مكرر از بمب هاى شيميايى و خوشه اى استفاده شد، كم كم تهديد به زدن بمب شيميايى به شهرها نيز نمودند تا بالاخره مرحوم امام قدس سره تصميم به پذيرش آتش بس گرفت و به تعبير خودشان كاسه زهر را نوشيد مى خواهم عرض كنم كه آرى، تا اندازه اى از درد دل جدش - اميرالمؤمنينعليه‌السلام - خبردار شد آن جا كه حضرت فرمود:

والله لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه ؛ به خدا قسم پسر ابى طالب علاقه اش به مرگ بيشتر از علاقه كودك به پستان مادر است.

آيا شما مثالى بهتر از اين پيدا مى كنيد كه محبت انسان را به چيزى بيان كند؟!


ذكر توسل

 امام حسينعليه‌السلام در نزديكى كربلا، براى اصحاب خطبه خواند، از آن جمله فرمود:

الا و ان الدنيا قد تغيرت و تنكرت و ادبر معروفها و استمرت حذاء و لم تبق منها الا صبابة كصبابة الاناء و خسيس عيش كالمرعى الوبيل الاترون الى الحلق لايعمل به و الى المنكر لايتناهى عنه؟ ليرغب المؤمن فى لقاء ربه محقا فانى لاارى الموت الاسعادة و الحيوة مع الظالمين الا برما (۳۱۵) .

ياران من! آگاه باشيد، دنيا تغيير پيدا كرده و وارونه شده، خوبى ها پشت نموده و جاى خود را به زشتى ها داده است. از صفات حسنه و خدا پسند چيزى باقى نمانده، جز به مقدار رطوبت ظرف، پس از ريخته شدن آب و از زراعت كشتزار خوبى ها، جز زمين سيل زده، چيزى نمانده است آيا نمى بينيد دستورات حقه اسلامى عمل نمى شود، اما منكرات و گناهان، آشكارا انجام داده مى شود و هيچ منعى نيست در چنين شرايطى اگر مؤمن مرگ خود را از خدا بخواهد، خيلى به جا است. راستى من شهادت را جز سعادت و زندگى با ستمكاران را جز ننگ و عار نمى بينم.

الالعنة الله على القوم الظالمين.

لاحول ولاقوة الابالله العلى العظيم.


جسله نوزدهم

 بسم الله الرحمن الرحيم


در ماه رمضان، درهاى بهشت باز است

 ايها الناس! ان ابواب الجنان فى هذا الشهر مفتحة فاساءلوا ربكم ان لايغلقها عليكم و ابواب النيران مغلقة فاساءلوا ربكم ان لايفتحها عليكم و الشياطين مغلولة فاساءلوا ربكم ان لايسلطها عليكم

اى مردم! به درستى كه درهاى بهشت در اين ماه باز است پس از پروردگارتان بخواهيد كه آن را بر روى شما نبندد. و نيز درهاى آتش بسته است ؛ پس از خداوند، بخواهيد كه به روى شما باز نگردد همچنين شياطين ؛ در غل و زنجيرند پس از پروردگار بخواهيد كه آنها را بر شما مسلط نكند.

نكته، مراد از اين كه درهاى بهشت در ماه رمضان، باز است اين است كه خداوند تبارك و تعالى در اين ماه، به بهانه هاى مختلف، بندگان را مى آمرزد، و در برابر اعمالى چون روزه گرفتن، نماز خواندن، قرائت قرآن، صدقه دادن، صله رحم... آنان را مستحق بهشت مى كند. و همچنين به بهانه هاى مختلف آنان را از آتش جهنم نجات مى دهد. منظور از اين كه شياطين در زنجيرند، اين است كه در اين ماه، كمتر مردم گول او را مى خورند، و مرتكب گناه مى شوند، مگر آن كه به قول آن شخص ظريف مثل ساعت هفته كوك، پيش از ماه رمضان، كوك كرده باشد با مثل ساعت هاى باطرى دار زمان در زمان ما باطرى گذاشته باشد.

بالاخره، بايد بهشت و حور و قصور را با عمل به دست آورد، و به خواستن تنها نيست.

نا برده رنج گنج ميسر نمى شود

مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد

 (لن تنالو الربر حتى تنفقوا مما تحبون)(۲۶۶) يعنى هرگز به بر و خوبى كه تفسير شده است به بهشت نمى رسيد، مگر آن كه از بهترين و دوست دارترين چيزهاى خود را در راه خدا انفاق كنيد

برادران درباره بهشت و نعمت هاى آن كه همه آرزوى آن را داريم، و انشاء الله به فضل و كرم خدا مى رويم و در خيلى از آيات قرآن و روايات ما را تشويق به آن فرموده اند، امروز مى خواهم مختصرى صحبت كنم، و همچنين اشاره اى به جهنم و آتش و عذاب داشته باشيم، مرحوم مجلسى در بحارالانوار، ج ۸، ص ۷۱ قسمتى از آن آيات و روايات را نقل فرموده است و بنده از آن ها گلچين مى كنم.


آيات وصف بهشت و نعمتهاى آن

 ۱. و بشر الذين آمنوا وعملوا الصالحات ان لهم جنات تجرى من تحتها الانهار كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذى رزقنا من قبل و اتو به متشبابها و لهم فيها ازواج مطهرة و هم فيها خالدون (۲۶۷) .

و بشارت بده كسانى را كه ايمان آورده اند، و عمل صالح انجام داده اند، بر اين كه براى آن ها باغ هاى سرسبزى است كه در زير درختان آن، نهرها جارى است و هر وقت از ميوه هاى آن به آنان روزى داده شود، مى گويند: ما پيش از اين، روزى داده شده بوديم، ولى شبيه و نظير آن بوده.

يعنى آن جا مؤمنين خيال مى كنند كه اين همان، ميوه هاى دنيايى است، مثل سيب و پرتقال و انار و غيره ولى هنگامى كه مى خورند مى بينند بين اين ميوه ها و ميوه هاى دنيايى تفاوت بسيارى است و يا آن كه مراد از و اءتوا به متشابها آن باشد كه مرحوم استاد شهيد حاج سيد اسدالله مدنى در درس تفسير در نجف مى فرمود: هر ميوه اى در بهشت، مزه همه ميوه را مى دهد، مثلا سيب، هم مزه سيب دارد، هم پرتقال و هم نار هم انجير هم خرما. يعنى يك ميوه مى خورى، ولى گويى همه جور ميوه را خورده اى و لهم فيها ازواج مطهرة يعنى براى مؤمنان در بهشت همسران پاك و پاكيزه است كه ديگر از حيض و نفس و بول خبرى نيست وهم فيها خالدون يعنى براى هميشه و الى الابد، آن جا هستند.

۲. و سارعوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها السماوات و الارض اعدت للمتقين (۲۶۸) .

براى رسيدن به مغفرت پروردگار، از هم پيشى، بگيريد، بهشتى كه عرض آن به اندازه تمام آسمانها، و زمين است و براى پرهيزگاران مهيا شده است.

مرحوم مجلسى در معناى عرض سه قول نقل مى كند:

اول، همان، عرض اصطلاحى در برابر طول كه خواه ناخواه فهميده شود، اگر عرض، به اندازه زمين و آسمان باشد، پس خدا مى داند طول آن چقدر است دوم، به معنا ارزش و قيمت يعنى در عالم فرض و قيمت گزارى، بهشت ارزش تمام زمين و آسمان ها را دارد؛ سوم، به معنا مساحت باشد كه ظاهر و مشهور همين است.

۳. و الذين آمنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدالهم فيها ازواج مطهرة و ندخلهم ظلا ظليلا (۲۶۹) .

خداوند مى فرمايد: كسانى كه ايمان آورده اند، و عمل صالح انجام داده اند، ما آنان را در بهشت هايى داخل مى كنيم، كه در زير آن، نهرهايى جارى است و آنان در آن جا هميشه مى مانند، و همسرانى پاك دارند. و در آن جا درختان بلند است كه سايه اى هميشگى دارند.

۴. و الذين صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلاة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية و يدرؤ ن بالحسنة السيئة اولئك لهم عقبى الدار جنات عدن يدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم و الملائكة يدخلون عليهم من كل باب سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار (۲۷۰) .

و آنان كه به خاطر پروردگارشان صبر كردند و نماز را بر پاداشتند، و از آن چه به آنان روزى، داديم، در نهان و آشكار انفاق نمودند، و بدى ها را به خوبى پاسخ دادند، براى ايشان، عاقبت سراى آخرت است. بهشت هايى هميشگى كه در آن ها وارد مى شوند؛ هم خودشان، و هم هر كس شايسته باشد از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان. و ملايكه بر ايشان، بر ايشان، از هر درى وارد مى شوند (و مى گويند) : سلام بر شما! به سبب آن چه صبر كرديد، پس عاقبت، آن سراى جاويد، چه خوب است.

از باب نمونه، اين چهار آيه را گفتم. ولى صدها آيه درباره بهشت، در قرآن مجيد آمده است ؛ به خصوص آيات سوره مباركه واقعه و سوره مباركه دهر كه انصافا وقتى انسان مى خواند، به شوق مى افتد، و مى گويد خدايا كى بشود بروم.


آيا بهشت اكنون نيز وجود دارد؟

 آيا اكنون و در حال حاضر بهشت وجود دارد؟ و خداوند متعال آن را خلق فرموده است و اگر پاسخ مثبت است، مكان آن كجاست؟

ظاهر آيات و اخبار اين چنين دلالت دارد مثل آن جا كه مى فرمايد: (اعدت للمتقين)(۲۷۱) (مهيا شدن را به صيغه ماضى آورده است واكثر علما، همين عقيده را دارند(۲۷۲) پس بهشت اكنون وجود دارد، و خداوند، آن را خلق كرده است.

و اما اين كه بهشت در كجا است مگر ما رمز و راز همه مخلوقات خدا را فهميده ايم؟ مگر آسمان و كهكشان ها و ستاره ها و فضاى بى كران را گشته ايم؟!


شمه اى از خصوصيات كائنات

 در كتاب فرهنگ امير آمده است:(۲۷۳)

مجموعه ستارگان نامشخص ريز و درشتى كه ما به صورت ابر مى بينيم، ستارگان سحابى، يا ابرى، خوانده، مى شوند و نزديكترين آنها كه با تلسكوپهاى كنونى ديده مى شود، پنجاه ميليون سال نورى از زمين فاصله دارد.

سال نورى، مساوى است با ۳۶۰۸۰۰۰۰۰۰۰۰/۹ نه ميليون و چهار صد و شصت ميليارد و هشت ميليون كيلومتر(۲۷۴) .

كره ماه كه همسايه ديوار به ديوار زمين است، دو ثانيه و دو دهم ثانيه نورى از فاصله دارد در حال يكه در ۴۰۳/۳۸۴ كيلومترى زمين قرار دارد يعنى در حدود سه هزار برابر فاصله قم تا تهران، و كره خورشيد كه نسبت به كاينات ديگر خيلى كوچك است، حجم آن يك ميليون و چهارصد هزار زمين است، و حدود هشت دقيقه نورى، با ما فاصله دارد يعنى وقتى ما مى بينيم، دارد طلوع مى كند، در واقع هشت دقيقه جلوتر از آن طلوع كرده است و الان نورش به ما مى رسد. در حالى كه در حدود صد و چهل و نه ميليون و پانصد هزار كيلومتر با زمين فاصله دارد بلكه الان كشف شده است كه كراتى وجود دارد كه ميلياردها، سال نورى از زمين فاصله دارد.

قابل ذكر است كه اگر فرضا زمين با كره زمين، با همين فاصله اى كه دارند به طرف كره خورشيد بروند، هر دو به خورشيد، برخورد مى كنند.

آرى، ستارگان، ابرى شكل كه ما آن را كهكشان، يا راه شيرى، ناميده ايم و شامل سه ميليارد خورشيد و ميلياردها ستارگان و كرات ديگر است، در فاصله يك هزار سال نورى، از زمين قرار دارد و تا كنون كهكشان هاى ديگر نيز ديده شده است (ستاره اى ديده شده كه هجده ميليارد سال نورى از زمين فاصله دارد و هرچه دستگاه ها و تلسكوپ هاى بشر قوى تر شود، فاصله هاى دورترى را خواهد ديد.

در نوشته هاى منابر ماه، رمضان مرحوم حاج شيخ جعفر شوشترى، ديدم كه فرموده است: كوچكترين ستاره ها ستاره سها است كه با چشم قوى ترى به زحمت ديده مى شود، و نزديك ستاره هاى بنات النعش قرار دارد همان ستاره چهارده برابر كره زمين است.

و در كتاب فرهنگ امير كبير آمده است كه: نزديكترين ستاره به زمين، ستاره اى از صورت فلكى جنوبى (قنطورس) به نام الفا است كه چهار سال و هفت دهم سال نورى از زمين فاصله دارد؛ يعنى اگر روى نقشه اى، فرضا خورشيد، را يك سانتى مترى زمين بكشيم. ستاره آلفا در دو هزار و پانصد مترى زمين، در آن نقشه قرار دارد و اگر بشود، پيامى از زمين، به وسيله امواج راديويى براى ساكنين اگر گوش شنوايى در آنجا باشد، پيام ما را پاس از چهار تا هشت سال خواهد شنيد.

اكنون، با دقت در اين مطالب، به عظمت كاينات، و عظمت خالق آن ها پى خواهيم برد و مى فهميم كه نمى دانيم، بهشت و جهنم در كجا قرار گرفته است و چه وسعت و عظمت و مساحتى دارد، هر مؤمنى، در بهشت، قصرى در اختيار دارد كه اگر بخواهد تمام اهل بهشت را دعوت كند مى تواند!

حالا به اين آيه شريفه دقت كنيد:

لخلق الله السماوات و الارض اكبر من خلق الناس، و لكن اكثر الناس لايعلمون (۲۷۵) .

هر آينه، خلقت آسمان ها و زمين، مهمتر از خلقت مردم است ؛ ولى خيلى از مردم، نمى دانند.

درحالى كه دربارى، خلقت انسان، مى فرمايد: (فتبارك الله احسن الخالقين)(۲۷۶) .


روايات وصف بهشت و نعمتهاى آن

 اينك رواياتى را در وصف بهشت و نعمات آن برايتان نقل مى كنم:

۱. در بحارالانوار، از تفسير على بن ابراهيم به سندى از ابى بصير چنين آمده است:

قلت لابى عبدالله عليه‌السلام : جعلت فداك يا ابن رسول الله شوقنى فقال يا ابا محمد ان الجنة توجد ريحها من مسيرة الف عام و ان ادنى اهل الجنة منزلا لو انزل به الثقلان الجن الانس لوسعهم طعاما و شرابا و لاينقص مما عنده شى ء و ان ايسر اهل الجنة منزلة من يدخل الجنة فيرفع له ثلاث حدائق فاذا دخل ادناهن راى فيها من الازواج و الخدم، و الانهار الثمار ما شاء الله فاذا شكرالله و حمده قيل له ارفع راءسك الى الحديقة الثانية ففيها ما ليس فى الاولى فيقول يا رب اعطنى هذه فيقول لعلى ان اعطيتكها ساءلتنى غيرها فيقول رب هذه هذه فاذا هو دخلها و عظمت مسرته شكرالله و حمده قال فيقال افتحوا له باب الجنة ويقال له ارفع راءسك فاذا قد فتح له باب من الخلد و يرى اضعاف ما كان فيما قبل فيقول من النيران فيقول رب ادخلنى الجنة و انجنى من النار قال ابوبصير فبكيت قلت له جعلت فداك زدنى قال يا ابا محمد ان فى الجنة نهرا فى خافتيها جوار نابتات اذا مرالمؤمن بجارية اعجبته قلعها و انبت الله مكانها اخرى (۲۷۷) .

ابوبصير مى گويد: خدمت امام صادقعليه‌السلام عرض كردم: فدايت شوم، يابن رسول الله مرا تشويق بفرماييد، يا ابا محمد (كنيه ابوبصير بوده است) به درستى كه بوى بهشت از فاصله هزار سال استشمام مى شود، و كمترين منزلى كه به اهل بهشت داده مى شود، به طورى است كه اگر تمام جن و انس بر آن وارد شوند، جاى آنان را دارد و غذا و نوشيدنى براى ايشان، فراهم هست، و هيچ از آن كم نمى شود، و به درستى كه ساده ترين منزلى كه به اهل بهشت داده مى شود، اين است كه وقتى مؤمن وارد مى شود سه باغ در اختيار او قرار مى گيرد. پس وقتى وارد باغ اول مى شود، مى بيند، همسران و خدمت كاران، آماده، نهرهاى جارى، ميوه هاى همه جوره. پس در اين هنگام، شكر خدا را به جا مى آورد، به او گفته مى شود: پس سرت را به طرف باغ دوم بلند كن! او نيز نگاه مى كند و مى بيند آن جا چيزهايى هست كه در باغ اول نبود، عرض مى كند: پروردگارا! اين يكى را به من عطا بفرما. خداوند، مى فرمايد: بنده من! اگر اين را بدهم، شايد باز هم باغ ديگرى بخواهى، عرض مى كند: پروردگارا! نه فقط همين. پس وقتى داخل مى شود و حمد و شكر الهى را به جا مى آورد، خطاب مى رسد: اكنون در بهشت را به روى او باز كنيد، و گفته مى شود، سرت را بلند كن پس در اين وقت در بهشت خلد، به روى او باز مى شود و در آن جا چيزهايى مى بيند كه چندين برابر آن چه است كه قبلا ديده بود. پس خوشحالى او چند برابر مى شود و سپاس خدا را به جا مى آورد كه او را اهل بهشت قرار داد و از آتش جهنم نجات داد، ابوبصير مى گويد: پس گريستم و عرض كردم: قربانت گردم باز هم بفرماييد حضرت فرمود: يا ابا محمد! به درستى كه در بهشت نهرى است كه اطراف آن دختران و دوشيزگان، قرار دارند هنگامى كه مؤمن از كنار آن ها مى گذرد و از يكى از آنان خوشش مى آيد، او را بر مى دارد و خداوند، مجددا به جاى او ديگرى را قرار مى دهد.

۲. روايت ديگرى در وصف بهشت - كه ضمنا پاداش شما روزه داران است.

بحارالانوار از امالى شيخ صدوق به سندى از زيد بن على از پدرش به نقل از جدش چنين مى آورد:

قال اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه‌السلام ان فى الجنة لشجرة يخرج من اعلاها الحلل و من اسفلها خيل بلق مسرجة ملجمة ذوات اجنحة لاتروث ولاتبول فيركبها اولياء الله فتطير بهم فى الجنة حيث شاؤ ا فيقول الذين اسفل منهم يا ربنا ما بلغ بعبادك هذه الكرامة فيقول الله جل جلاله انهم كانوا يقومون الليل و لاينامون و يصومون النهار و لاياءكلون و يجاهدون العدو و لايجبنون و يتصدقون ولايبخلون (۲۷۸) .

اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: به درستى كه در بهشت درختى هست كه از بالاى آن زر و زيور بيرون مى آيد، و از قسمت پايين آن، اسبهاى ابلق دست و پا سفيد و سياه، در حالى كه با لجام و زين آماده اند، و بال دارند، نه پهن دارند و نه بول مى كنند. پس اولياى خدا، سوار بر آنها مى شوند، و هر جا كه بخواهند، در بهشت پرواز مى كنند. پس كسانى كه در درجه پائين ترند مى گويند: پروردگارا! اين بندگان تو به چه سبب به اين كرامت رسيده اند؟ پس خداوند مى فرمايد: اينان شب ها را به عبادت مى گذرانيدند، و نمى خوابيدند، و روزها روزه مى گرفتند، و چيزى نمى خوردند، و با دشمنان خدا جهاد مى كردند، و ترسى نداشتند، و صدقه و بذل و بخشش در راه خدا مى نمودند، و بخل نمى ورزيدند.

۳. در بحارالانوار، از ثواب الاعمال به سندى از عثمان بن عيسى از بعض اصحاب از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است كه حضرت فرمود:

ما خلق الله خلقا الا جعل له فى الجنة منزلا و فى النار منزلا فاذا سكن اهل الجنة و اهل النار نادى مناد يا اهل الجنة اشرفوا فيشرفون على النار و ترفع لهم منازلهم فى النار ثم يقال لهم هذه منازلكم التى لو عصيتم ربكم دخلتموها قال فلوا ان احدا مات فرحا لمات اهل الجنة فى ذلك اليوم فرحا لما صرف عنهم من العذاب ثم ينادون يا معشر اهل النار ارفعوا رؤ سكم فانظروا الى منازلكم فى الجنة فيرفعون رؤ سهم فينظرون الى منازلهم فى الجنة و ما فيها من النعيم فيقال لهم هذه منازلكم التى لو اطعتم ربكم دخلتموها قال فلوا ان احدا مات حزنا لمات اهل النار ذلك اليوم حزنا فيورث هولاء منازل هولاء منازل هولاء و ذلك قول الله عزوجل اولئك هم الوارثون الذين يرثون الفردوس هم فيها الخالدون (۲۷۹) (۲۸۰ ) .

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: خداوند متعال، هيچ مخلوقى را نيافريده است جز آن كه منزلى در بهشت و منزلى در آتش براى او خلق كرده است. پس هنگامى كه اهل بهشت در بهشت، و اهل جهنم ساكن شدند، منادى ندا مى كند: اى اهل بهشت! توجه كنيد. پس آنها نيز نظاره گر بر آتش، مى شوند و منازل آنان در جهنم براى ايشان آشكار مى شود، سپس به آنها گفته مى شود: اين ها منازل شما است كه اگر معصيت كرده بوديد و سرپيچى از پروردگار داشتيد اينجا جاى شما بود. اگر آن روز مردنى، در كار بود. هر آينه، اهل بهشت، در اثر خوشحالى فوق العاده، سكته مى كردند و مى مردند؛ به جهت آن كه عذاب ها از ايشان، برداشته شده است.

سپس ندا مى رسد: اى اهل آتش! سرها را بلند كنيد، و به منازل خود در بهشت نگاه كنيد. پس سرها را بلند مى كنند و نگاه مى كنند و آن همه نعمت ها كه در آن جا هست، را مى بيند، پس آنان گفته مى شود: آرى، اين ها خانه هاى شما است كه اگر در دنيا از پروردگارتان اطاعت و پيروى نموده بوديد، جاى شما اين جا بود. حضرت فرمود: اگر مردنى در كار بود، هر آينه اهل جهنم در آن روز دق مى كردند، و از غصه، مى مردند. پس خداوند، خانه هاى جهنمى را در بهشت، به اهل بهشت و خانه هاى بهشتى هاى را در جهنم به اهل جهنم مى دهد( كه مزيد بر عذاب شود) و همين است تفسير آيه شريفهاولئك هم الوارثون الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون (۲۸۱) .


آيات و روايات وصف جهنم

 و اما از آيات و روايات مربوط به جهنم بگويم كه در ماه رمضان، درهاى آن بسته ميشود.

مرحوم مجلسى رحمة الله در بحارالانوار، باب النار، صدها آيه و حديث را نقل فرموده است. من فقط بعضى از آيات و يك حديث را بيان مى كنم و خداوند را به حق محمد و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ قسم مى دهم كه من و شما و همه شيعيان را از عذاب آتش و دركات جهنم نجات بدهد.

خداوند متعال در قرآن، كريم مى فرمايد:

و الدين كفروا لهم نار جهنم لايقضى عليهم فيموتوا ولايخفف عنهم من عذابها كذلك نجزى كل كفور و هم يصطرخون فيهاربنا اخرجنا نعمل صالحا غير الذى كنا نعمل او لم نعمر كم ما يتذكر فيه من تذكر و جاءكم النذير فذوقوا لما للظالمين من نصير (۲۸۲) .

كسانى كه كافر بوده اند، جاى آنان در جهنم است: نه كارشان، تمام مى شود و مى ميرند، و نه از عذابشان چيزى كم مى شود (و مثلا راحت شوند) و آرى هر ناسپاس و كافرى را اين چنين جزا و كيفر مى دهيم، (اين بار در اين خانه بماند كه بماند) ايشان نيز صيحه مى كشند كه پروردگارا! ما را از اين جهنم بيرون بياورد. (غلط كرديم) ديگر عمل صالح انجام مى دهيم، غير از آن چه عمل مى كرديم. (خطاب مى رسد) مگر ما در دنيا به شما مهلت نداديم و عمر طولانى به شما نداديم؟ هر كس اهل پند بود پند مى گرفت. و مگر ما پيامبرانى نفرستاديم، و شما را از چنين روزى نترسانديم؟ پس بچشيد، اين عذابها را در حالى كه هيچ چاره و دادرسى، نداريد (خود كرده را تدبير نيست)

اين آيات و اما احاديث ؛ بحارالانوار، از امالى صدوق، به سندى از عمروبن ثابت از امام محمد باقرعليه‌السلام چنين نقل مى كند كه:

قال: ان اهل النار، يتعاوون فيها، كما يتعاوى، الكلاب و الذئاب مما يلقون من اليم، العذاب. فما ظنك يا عمرو بقوم لايقضى عليهم فيموتوا ولايخفف عنهم من عذابها عطاش فيها جياع كليلة ابصارهم صم بكم عمى مسودة وجوههم خاسئين فيها نادمين مغضوب عليهم فلايرجون من العذاب ولايخفف عنهم و فى النار يسجرون و من الحميم يشربون و من الزقوم ياءكلون و بكلابيب النار يحطمون و بالمقامع يضربون و الملائكة الغلاظ الشداد، لايرحمون فهم فى النار يسبحون على وجوهم مع الشياطين يقرنون، و فى الانكال، و الاغلال يصدفون ان دعوا لم يستجب لهم، و ان ساءلوا حاجة، لم تقض لهم، هذه حال من دخل النار (۲۸۳) .

عمروبن ثابت مى گويد: امام محمد باقرعليه‌السلام فرمود: به درستى كه اهل آتش به سبب عذابى كه مى كشند، همانند سگ و گرگ زوزه مى كشند. اى عمرو! نظر تو درباره اين افراد چيست؟ گروهى كه نه مردنى دارند، تا كار تمام شود، و نه در عذاب آنان تخفيف داده مى شود. تشنه اند، گرسنه اند، چشمشان كم نور و كر و كور لال اند. صورت هايشان سياه است. رانده شده اند، و پشيمان اند، و مورد غضب قرار گرفته اند و هيچ رحمى از عذاب به آنان نمى شود، و تخفيفى ندارند در آتش مى سوزند و از آب گرم شور مى آشامند و از زقوم مى خورند. سگ هاى جهنم دست و پاى آنان را مى شكنند به آنان ندارند پس آنها با صورت در آتش كشيده مى شوند، و با شياطين هم نشين اند. در حالى كه، در غل و زنجير گرفتارند. هرچه داد ميزنند، كسى به فريادشان، نمى رسد. اگر چيزى بخواهند، كسى به آنان توجهى ندارد آرى اين وضع و حال هر كسى است كه داخل آتش شود.

باز از حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام مطالبى تقديم كنم:


علىعليه‌السلام
تقسيم كننده بهشت و دوزخ

 مرحوم مجلسى، در كتاب گرانقدر، خويش، بابى باز نموده، و در آن يادآور شده است كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام در روز قيامت، بهشت و جهنم را تقسيم مى كند و هر كس را كه بخواهد، به بهشت يا جهنم مى فرستد. و اوست كه اجازه عبور از صراط را مى دهد و در اين باره، سى و دو روايت ذكر مى كند كه تعدادى از آنها را جهت تبرك برايتان نقل مى كنم.

از علل الشرايع به سندى از سماعة بن مهران نقل شده است كه گفت:

قال ابوعبدالله عليه‌السلام : اذ كان يوم القيامة وضع منبر يراه جميع الخلائق يقف عليه رجل يقوم ملك عن يمينه و ملك عن يساره فينادى الذين عن يميينه يا معشر معشر الخلائق هذا على بن ابيطالب عليه‌السلام صاحب النار يدخلها من شاء (۲۸۴) .

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هنگامى كه روز قيامت، فردا مى رسد، منبرى قرار داده مى شود كه تمام اهل محشر آن را مى بينند. مردى روى آن منبر قرار مى گيرد در حالى كه يك فرشته طرف راست او و يك فرشته طرف چپ اوست، پس آن فرشته اى كه طرف راست است ندا مى دهد: اى اهل محشر! اين مرد، على بن ابيطالب است هر كس را كه او بخواهد، داخل بهشت، مى نمايد و آن فرشته اى كه طرف چپ است ندا مى دهد اى اهل محشر! اين على بن ابيطالب است كه صاحب اختيار آتش است ؛ هر كس را كه بخواهد داخل آتش (جهنم) مى برد.

روايت ديگرى از امالى شيخ، به سندى از امام رضاعليه‌السلام از پدرانش از اميرالمؤمنينعليه‌السلام چنين نقل مى كند:

قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ : اذ كان يوم القيامة و فرغ الله من حساب الخلائق دفع الخالق عزوجل مفاتيح الجنة و النار الى فادفعها اليك فاقول لك احكم قال على و الله ان للجنة احدى و سبعين بابا يدخل من سبعين منها شيعتى و اهل بيتى و من باب واحد سائر الناس (۲۸۵) .

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمود: هنگامى كه روز قيامت شود و خداوند از حساب خلايق فارغ شود، خالق متعال كليدهاى بهشت و جهنم را به من دهد، و من هم اى على! آن را به دست تو (على بن ابيطالب) مى دهم و به تو مى گويم: هر گونه كه مى خواهى حكم كن. اميرالمؤمنين فرمود: به خدا سوگند! به راستى بهشت، هفتاد و يك در دارد، كه از هفتاد در آن شيعيان، من و اهل بيتم داخل مى شوند، و از يك در ديگر، بقيه مردم.

همچنين در چندين روايت حضرت مى فرمايد: انا قسيم الله بين الجنة و النار؛ من از طرف خدا بهشت و جهنم را تقسيم مى كنم.

و در يك روايت مى فرمايد: به جهنم مى گويم: اين يكى براى تو، اين يكى براى من، اين براى تو اين براى من...


ذكر توسل به امير مؤمنانعليه‌السلام

 يا اميرالمؤمنينعليه‌السلام تو را به جان فاطمه اطهر و حسن و حسين و محسن مظلومت قسم مى دهيم ما را هم شفاعت كن و به بهشت ببر گرچه گنه كاريم ولى از صميم قلب به شما عشق مى ورزيم بلكه توقع داريم، از همان حال احتضار بر بالين ما حاضر باشى، چنان كه خود به حارث همدانى فرمودى، يا مولانا يا اميرالمؤمنين يا على ابن ابى طالب يا اخا السرول و يا زوج البتول انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الى الله يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله .

شاعر شيرين زبان عرب چه خوش سروده است:

يا حار همدان من يمت يرنى

من مؤمن او منافق قبلا

يعرفنى طرفه و اعرفه

بنعته و اسمه و ما فعلا

و انت عند الصراط تعرفنى

فلا تخف عثرة ولا زللا

اقول النار حين توقف للعرض

ذرية لاتقريبى الرجلا

ذريه لاتقربيه ان له

حبلا بحبل الوصى متصلا

اسقيك من بارد على ظما

تخالفه فى الحلاوة العسلا

قول على لحارث عجب

كم ثم اعجوبة له مثلا(۲۸۶)

هر كه زين دار فنا رخت ببندد بايد

روى من بيند و اين ديدن بعد از اجل است

دوستان را متبسم نگرم، خصم خشن

ديدن آن دو، به اين نحوه، رهين عمل است

مى شناسى تو مرا، چون برسى نزد صراط

پس ز لغزش منما خوف كه آن لا زلل است

امر بر آتش دوزخ هم او را بگذار

در مقامى كه تو را عرصه عرض عمل است

چو نگاهش به من افتاد بگويم كه على

آشنا بر صفت و نام وى و ما فعل است

واگذاريد و مپوييد كه اندر كف او

ريسمانى است كه با حبل على متصل است

تشنه چون گردى وسوزى زعطش درآنحال

گويمت موقع همراهى من اين محل است

آب شيرين و گوارا و زلالى دهمت

تا بنوشى و تصور بنمايى عسل است

نيست ترديد در اين گفته مولا اما

عقل مبهوت ز تنظيم كلام وجمل است

پيروى طبع تو امروز گهربار بود

باروراين شجر خشك زحسن عمل است(۲۸۷)

لاحول و لاقوه الابالله العلى العظيم.


20

21

22

23

24

25

26

27

28