اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران10%

اوصاف روزه داران نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: ادعیه و زیارات

اوصاف روزه داران
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 29485 / دانلود: 13704
اندازه اندازه اندازه
اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران

نویسنده:
فارسی

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21


جلسه بيست و چهارم

 بسم الله الرحمن الرحيم


امامت بر حق علىعليه‌السلام
ادامه نبوت است

 ان الله تبارك و تعالى خلقتنى و اياك و اصطفانى و اياك و اختارنى للنبوة و اختارك للامامة فمن انكر امامتك فقد انكر نبوتى ؛

اى على! خداى عزوجل من و تو را براستى خلق فرمود و لطف مخصوص به ما داشت و از ميان مردم، مرا به نبوت برگزيد و تو را براى امامت اختيار كرد؛ پس هر كس امامت تو را انكار كند، در حقيقت او نبوت مرا انكار كرده است.

منظور از اختيار خداوند، اين دو نور پاك ؛ را براى نبوت و امامت اين است كه چون خداى عزوجل مى داند اينها در مقام عبوديت و بندگى، و فرمان بردارى، و اخلاص و اطاعت نهايت درجه را دارا هستند. بنابراين خداوند ايشان را برگزيد و پيغمبر و امام قرار داد. همچنين آنان را نسبت به ساير ائمه برتر دانست.


امامت همانند نبوت بايد از طرف خدا باشد

 نكته: فرقى كه ما شيعيان برا برادران سنى داريم، همين است كه ما مى گوييم: همانطور كه انتخاب منصب شامخ رسالت، به اختيار خدا است و نمى شود مردم دور هم جمع شوند و پيغمبرى براى خود انتخاب كنند، بلكه بايد خدا انتخاب كند وبايد معجزه داشته باشد، تا دليل بر رسالت و پيامبر او باشد، همين طور، امام را بايد خدا انتخاب كند و به خلافت و جانشينى پيغمبر منسوب فرمايد و نمى شود مردم، دور هم جمع شوند و شورا كنند و خليفه و امام را معين كنند و بايد حتما امام معجزه داشته باشد، و امتيازاتى داشته باشد، كه ديگران نداشته باشند تا دليل بر امامت او باشد.

ولى اهل سنت عقيده دارند كه پيامبر، خليفه و جانشين معين نكرد و مردم را به حال خود واگذاشت در اين هنگام، اهل حل و عقد جمع شدند و ابوبكر را كه از همه پيرتر بود به خلافت انتخاب كردند.

اين عقيده، به اين معناست كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ حتى كار كدخداى يك ده را هم انجام نداد كه براى خودش جانشين تعين كند.


جانشين پيامبر را خدا معين كرده است

 وقتى به روايات مراجعه مى كنيم، مى بينيم در روايات و احاديث بى شمارى، رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ جانشينان خود را، دوازده امامعليهم‌السلام معرفى نموده است و در بعضى از آنها، هنگامى كه از امام سوال مى شود كه امام بعد از خودتان را معين كنيد، حضرت مى فرمايد،: والله ما ذلك الينا؛ ما امام را معين نمى كنيم، بلكه ما او را معرفى مى كنيم و تنها خدا است كه امام را برمى گزيند، و اسامى آنان را رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ با برنامه هر كدام بيان فرموده است.

مرحوم شيخ حر عاملى در باب نهم كتاب اثبات الهداة احاديثى را كه دلالت بر امامت دوازده امامعليهم‌السلام دارد، جمع آورى فرموده است: از صفحه ۴۳۳ تا ۶۷۵ جلد اول، نهصد و بيست و هفت حديث از طرق علماى شيعه و از صفحه ۶۷۵۶ تا ۷۳۵ دويست و هفتاد و هشت حديث از طرق حديث از طرق علماى اهل سنت، در اين موضوع نقل فرموده است و مرحوم مجلسى در بحارالانوار، نيز سى صد و چهارده حديث از علماى شيعه و تعداد زيادى، از علماى اهل سنت كه شماره گذارى نكرده بيان فرموده است(۳۶۷) و ظاهرا استقصاى كلى ننموده است، چون فقط روايات ائمه را تا امام موسى بن جعفرعليه‌السلام آورده است و روايات از ائمه بعد از آن حضرت را نياورده است.

همچنين روايات زيادى از بيست و هفت نفر از صحابه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ - از موافق و مخالف - آورده است كه در تمام آنها حضرت فرموده است: خلفاى من دوازده نفرند(۳۶۸)

و در بعضى نيز فرموده است: كلهم من صلب علىعليه‌السلام و در بعضى ديگر فرموده: كلهم من قريش در بعضى هم من بنى هاشم آمده است. در چندين روايت نيز فرموده: بعد نقباء بنى اسرائيل. و اين امر اشاره مى كند به اين آيه از قرآن كريم كه مى فرمايد:و لقد اخذالله ميثاق بنى اسرائيل و بعثنا منهم اثنى عشر نقيبا و قال الله انى معكم (۳۶۹) ما دوازده نقيب براى بنى اسرائيل فرستاديم(۳۷۰) در اين آيه، خداوند بعث و برانگيختن را به خود نسبت داده است و در چندين روايت فرموده اند: آخر هم المهدى يا آخر قائمهم كه غيبت طولانى دارد و پس از ظهور دنياى پر از ظلم و جود را بدل به عدل و داد خواهد فرمود و از جمله روايات روايتى است كه از جابربن سمرة از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ از سى و چهار طرق نقل شده است و مسلما تواتر معنوى دارد كه اين مطالب از آن حضرت صادر شده است ؛ آن جا كه مى فرمايد:

قال كنت مع ابى عندالنبى فسمعته يقول يكون بعدى اثنا عشرا ميرا ثم اخفى صوته فسئلت ابى فقال قال: كلهم من قريش (۳۷۱) ؛

همراه پدرم، خدمت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ بودم، شنيدم، كه حضرت فرمود: بعد از من دوازده نفر امير خواهند بود، بعد صداى حضرت را نشنيدم ؛ از پدرم پرسيديم: چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود تمام آن ها از قريش هستند.

در روايت ديگرى كه براى ما بشارت است بحارالانوار، از كفاية الاثر ثقة جليل على بن محمد خزاز قمى نقل مى كند، به سندى از ابان بن تغلب از ابى جعفر الباقرعليه‌السلام كه فرمود:

قال: سئلته عن الائمة فقال: والله لعهد عهده الينا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ ان الائمة بعده اثنا عشر، تسعة من صلب الحسين، و من المهدى الذى يقيم الدين فى آخر الزمان، من احبنا حشر من حفرته معنا و من ابغضنا اوردنا او رد واحدا منا حشر من حفرته الى النار، و قد خاب من افترى (۳۷۲) .

از امام باقرعليه‌السلام در مورد امامان پرسيديم ؛ او فرمود: به خدا قسم! اين عهد و پيمانى است كه رسول خدا، با ما بسته است (يعنى از طرف ما نيست) به درستى كه امامان بعد از حضرت دوازده نفرند، كه نه نفر، از صلب امام حسين هستند حضرت مهدى هم از ما مى باشد؛ همان كسى كه در آخر الزمان، دين را استوار مى كند هر كس ما را دوست داشته باشد (البته با شرائطش) از همان دوران قبرش با ما خواهد بود، و هر كس با ما دشمن يا ما را قبول نداشته باشد و رد كند، يا يكى از ما را رد كند، از همان قريش، به سوى آتش رهسپار مى شود و به تحقيق كه در زيان و ضرر است، كسى كه بر خدا افترا بندد.

روايت شيرين ديگرى را كفاية الاثر نقل فرموده(۳۷۳) كه اثبات لهداة فقط چند جمله از آن را آورده است بنده ترجمه قسمتى از آن را نقل مى كنم: زهرى كه يكى از اصحاب امام سجادعليه‌السلام است مى گويد:

در زمان بيمارى على بن الحسينعليه‌السلام كه بعد از آن وفات نمود، خدمتش رسيدم... پس از مدتى پسرش محمدعليه‌السلام نيز بر آن حضرت وارد شد آن حضرت، مدتى طولانى با وى سخن گفت و شنيدم كه در جمله كلمات خويش فرمود: عليك بحسن الخلق عرض كردم: يابن رسول الله اگر امر و قضاى الهى فرا رسد، بعد از شما به چه كسى رجوع كنيم؟ (در دلم گذشته بو كه حضرت از موت خود خبر مى دهد) حضرت فرمود: به اين پسرم، و اشاره به فرزندش محمدعليه‌السلام كرد و فرمود: همانا اوست وصى من و وارث و من و صندوق و معدن علم من و شكافنده علوم. عرض كردم: يابن رسول الله! معناى باقرالعلوم چيست؟ فرمود: به زودى شيعيان خالص من، به خدمتش مراوده كنند، و او براى ايشان علم را مى شكافد. زهرى مى گويد: پس از اين امام فرزندش را براى حاجتى به بازار فرستاد؛ چون برگشت عرض كردم: يابن رسول الله! چرا اولاد بزرگ خود را وصى و جانشين قرار ندادى؟ فرمود: زهرى! امامت به بزرگى و كوچك نيست اين عهد و پيمانى است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ با ما فرموده است و در صحيفه اى به اين گونه نوشته شده است كه اوصياى او، دوازده نفرند اسامى آنها با اسم پدر و مادر و مشخصات نوشته شده است (كه ما آنها را معرفى مى كنيم، نه تعيين) بعد حضرت فرمود: از صلب پسرم - محمد - هفت نفر از اوصياى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ بيرون مى آيند، كه مهدى (عج) از جمله ايشان است.

ضمنا ناگفته نماند، كه دوازده نفر، خليفه و جانشين پيامبر با هيچ يك از مذاهب اسلامى تطبيق نمى كند، جز ما شيعه دوازده امامى ؛ چون خلفاى جور - چه از بنى اميه و چه از بنى عباس و چه غير از آنان - خيلى بيش از دوازده نفرند.


و اختارنى للنبوة و اختارك للامامة

 برادران اين رواياتى كه بيان شد، مرحوم محدث صاحب وسائل الشيعه شيخ حر عاملى رحمة الله در كتاب الهداة آنها را آورده است. نهصد و بيست و هفت حديث از طريق شيعه و دويست و هفتاد و هشت حديث از طريق عامه و در مجموع هزار و دويست و پنج حديث. اين فقط روايات مربوط به دوازده امامعليه‌السلام است و امام روايات وارده در شاءن به مخصوص اميرالمؤمنينعليه‌السلام و آيات نازل شده درباره آن حضرت كه الى ما شاء الله است و در مورد هر يك از صفات برجسته آن بزرگوار از علم و حلم و شجاعت و ايمان و تقوى و... دوست و دشمن احاديث بى شمارى نقل كرده اند؛ از جمله مثلا حديث شريف انا مدينة العلم و على بابها. كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرموده است من شهر علمم و على دروازه آن است كه تواتر لفظى به عين همين كلمات دارد.

صرفنظر از علما و دانشمندان شيعه كه اين حديث را نقل فرموده اند، مرحوم علامه امينى در كتاب الغدير صد و چهل و سه نفر از دانشمندان غير شيعه اهل تسنن را با ذكر نام كتاب و شماره صفحه، نام مى برد كه همگى، اين حديث را نقل نموده اند؛(۳۷۴) و در آخر مى فرمايد: مرحوم سيد ميرحامد حسين موسوى، در كتاب عبقات الانوار نص كلمات و گفتار اين دانشمندان را آورده است و بعد، اسم بيست و يك نفر از اين دانشمندان را نقل مى كند كه صريحا گفته اند: اين حديث حديث صحيح و از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ صادر شده است.


جريان سوره توبه و آيات برائت

 از جمله موضوعاتى كه دلالت بر افضيلت اميرالمومنينعليه‌السلام از هر جهت بر تمام اصحاب دارد و ثابت مى كند كه علىعليه‌السلام به تمام معنا، با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ است، جريان، سوره برائت است. تمام تاريخ نويسان و مفسران شيعه و سنى معتقدند كه: وقتى اين سوره نازل شد و پيمان هايى را كه مشركان با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ داشتند، لغو كردند، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ ابتدا فرمان ابلاغ آن را به ابوبكر داد، تا در مكه در موقع حج براى عموم مردم بخواند. ابوبكر نيز حركت كرد و رفت ؛ ولى بعد، رسول خدا فرمود: جبرييل نازل شد و از طرف خدا دستور داد كه اين حكم را يا خودم بايد ببرم، يا مردى از اهل بيتم. پس على را سوار بر شتر خودش نمود و دنبال ابوبكر فرستاد. در ذى الحليفه مسجد شجره (كه ميقات و محل محرم شدن حاجيان است و در يك فرسخى مدينه واقع است و الان تقريبا متصل به شهر است) يا جاى ديگرى به او رسيد و فرمان را از او گرفت. ابوبكر محزون و غمناك برگشت و از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ پرسيد: مگر آيه اى در شاءن من نازل شده است؟ فرمود: امرت ان ابلغه انا او رجل من اهل بيتى ؛

در تفسير نمونه، ده نفر از علماى اهل سنت را نام مى برد كه در كتب خود اين موضوع را نقل نموده اند؛(۳۷۵) . و در آخر كلامش انصافا كلمات شيرينى دارد؛ آنجا كه مى فرمايد: در اين جريان، اشاره اى بر اين كه كسى را كه وحى مبين، قابل نمى داند، كه فقط چند آيه از قرآن را تبليغ كند و برگردانده مى شود، چطور صلاحيت دارد و ايمن دارد كه تمام دين اسلام را به مردم برساند، و احكام و مصالح مردم را به آنها برساند؟!

بنده عرض مى كنم نتيجه آن كه اگر تعصب كنار برود، اين معنا به وضوح درك مى شود و مشخص مى گردد كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ با اين كار، برترى اميرالمؤمنينعليه‌السلام را بر تمام صحابه آشكار ساخته است.

من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گويم

تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال


رد خلافت علىعليه‌السلام
رد نبوت است

 فمن انكر امامتك فقد انكر نبوتى ؛ يا على؟ هر كس امامت و خلافت تو را نكار كند، به تحقيق و نبوت مرا انكار فرموده است اين بدين معناست كه نبوت من و خلافت تو لازم و ملزوم يكديگرند و از هم جدا نمى شوند، و قابل تفكيك نيستند.

در تفسير آيات اول سوره معارج كه مى فرمايد: ساءل سائل بعذاب واقعللكافرين ليس له دافع من الله ذى المعارج (۳۷۶) احاديثى از طرق شيعه و سنى وارده شده است كه اين عذاب، مربوط به شخصى به نام حارث بن نعمان فهرى بوده است او بعد از آن كه پيامبر، در غدير خم علىعليه‌السلام را به خلافت و جانشينى خود انتخاب كرد، خدمت حضرت آمد و گفت: من اين موضوع را قبول ندارم.

همچنين شيخ طبرسى در مجمع البيان از ابوالقاسيم حسكانى حنفى (از علماى مهم اهل سنت كه كتابى درباره حديث غدير نوشته است) به سلسله سندى از امام صادقعليه‌السلام از پدرانش چنين نقل مى كند كه حضرت فرمود:

هنگامى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ علىعليه‌السلام را در روز غدير خم به خلافت منصوب كرد و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه ؛ هر كس من، ولى و صاحب اختيار او هستم، على مولا و صاحب اختيار اوست، اين موضوع، در شهرها منتشر شد. پس نعمان بن حارث فهرى خدمت پيامبر آمد و گفت: تو به ما دستور دادى كه شهادت دهيم به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات ما نيز همه را پذيرفتيم ؛ ولى باز به همه اينها راضى نشدى و حالا اين جوان را به خلافت خود منصوب كردى و گفتى: من كنت مولاه فعلى مولاه آيا اين مسئله از طرف خودت مى باشد يا امرى است از طرف خداى متعال؟

رسول خدا فرمود: به آن خدايى كه جز او معبودى نيست، به راستى كه اين، از طرف خدا است، نعمان روى برگردان در حالى كه مى گفت:اللهم ان كان هذا هوالحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء ؛ خدايا! اگر اين موضوع حق است، از آسمان سنگ بر ما بفرست! پس همان وقت - پيش از آن كه به شترش برسد و سوار شود - سنگى از آسمان بر او فرود آمد و به مغز سرش خورد و از دبرش بيرون آمد و به هلاكت رسيد؛ پس آيه نازل شد (ساءل سائل بعذاب واقع....)(۳۷۷) .

به غير از روايات شيعه كه بعضى از آنها را بحارالانوار، ذكر كرده است، مرحوم علامه امينى در الغدير سى نفر از دانشمندان اهل سنت را با ذكر كتاب و شماره صفحه نام مى برد، كه اين موضوع را نقل نموده اند(۳۷۸) و نص كلام آنها را آورده است(۳۷۹) و در آخر كلامش بحثهاى مفصل و شيرينى آورده است - خدايش با اميرالمؤمنينعليه‌السلام محشور بدارد - (و قطعا مشحور است) بنده براى نمونه نصف آنها را نام مى برم:

۱. تفسير غريب القرآن، نوشته حافظ ابوعبيد هروى ؛

۲. تفسير شفاء الصدور، نوشته ابوبكر نقاش ؛

۳. تفسير الكشف و البيان، نوشته ابواسحاق ثعالبى ؛

۴. تفسير ابوبكر يحيى القرطبى ؛

۵. تذكرة ابواسحاق ثعلبى ؛

۶. فرائد المسطين، نوشته حموينى ؛

۷. دررالسمطين، نوشته شيخ محمد زرندى حنفى ؛

۸. دعاء الهداة، نوشته حاكم ابوالقاسم حسكانى ؛

۹. تذكرة سبط ابن الجوزى حنفى ؛

۱۰. تفسير سراج المنير، نوشته شمس الدين شافعى ؛

۱۱. تفسير ابوالسعود المعمادى ؛

۱۲. نورالابصار، نوشته سيد مؤمن شبلنجى ؛

۱۳. هداية السعدا، شهاب الدين احمد دولت آبادى ؛

۱۴. فيض الغدير، شيخ مناوى شافعى ؛

۱۵. شرح جامع الصغير نوشته سيوطى

با وجود تمام اين روايات و حتى با نقل آنها، توسط برادران اهل سنت و با پذيرفتن اين اصل كه انكار امكانات، انكار نبوت است، چون لازم و ملزوم هم ديگرند، بعد از همه اينها، باز آنها امامت اميرالمؤمنين را انكار مى كنند، و باكى ندارند. روى همين جهت كه عرض شد رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ اين همه سفارش علىعليه‌السلام و اهل بيتش را نموده است تا اتمام حجت كامل شود.

در كتاب بحارالانوار، در باب حبه ايمان و بغضه كفر و نفاق از امالى شيخ طوسى به سندى از جابر چنين نقل مى كند:

قال: سمعت ابن مسعود يقول قال النبى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ حرمت النار على من آمن بى واحب عليا و تولاه و لعن الله من مارى عليا و ناواه على منى كجلدة مابين العين و الحاجب ؛(۳۸۰) .

شنيدم كه ابن مسعود مى گفت: پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمود: هر كس كه به من ايمان بياورد و على را دوست داشته باشدت و ولايت او را پذيرفته باشد، آتش بر او حرام مى شود و خداوند لعن مى كند هر كس را كه منكر حق على شود و با او دشمنى كند؛ زيرا على نسبت به من مثل پلك چشم است.

در روايت ديگرى از روضه كافى كه به چند مضمون، در جاهاى گوناگون نقل شده به سندى از ابن عباس چنين نقل مى كند كه:

قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ اميرالمؤمنين عليه‌السلام لواجتمعت الخلائق على ولايتك لما خلق الله النار ولكن انت وشيعتك الفائزون يوم القيامة (۳۸۱)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ به اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: اگر تمام مخلوقات، ولايت تو را مى پذيرفتند. خداوند آتش جهم را خلق نمى فرمود. و ليكن يا على! تو و شيعيانت روز قيامت رستگاريد. حب علىعليه‌السلام نشانه ايمان و بغض او علامت نفاق است.

روايت سوم را هم توجه بفرماييد: در بحارالانوار از مناقب، از تاريخ بغداد و شرف المصطفى و شرح الالكانى به سندى از ابن عباس از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ چنين نقل مى كند:

انه نظر الى على بن ابيطالب عليه‌السلام فقال انت سيد فى الدنيا و سيد فى الاخرة من احبك فقد احبنى و من ابحين فقد احب الله و من ابغضك فقد ابغضنى من ابغضنى فقد ابغض الله ؛

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ به اميرالمؤمنينعليه‌السلام نگاه كرد، سپس فرمود: تو آقا و سيدى در دنيا، و آقا و سيد خواهى بود در آخرت. هر كس تو را دوست داشته باشد پس به تحقيق مرا دوست داشته باشد و هر كس با تو دشمن باشد، پس به تحقيق با من دشمن است و هر كس با من دشمن باشد، پس به تحقيق با خدا دشمن است(۳۸۲) .

برادران باز تكرار مى كنم، عجيب اين است كه اين روايات را دانشمندان اهل سنت نيز نقل كرده اند.

ابن ابى الحديد معتزلى مى گويد:

فى الخبر الصحيح المتفق عليه انه لايحبه الا مؤمن ولايبغض الا منافق و حسبك بهذا الخبر ففيه وحده كفايه (۳۸۳)

در خبر صحيحى كه در مورد اتفاق همه دانشمندان است، چنين آمده است كه: دوستدار على نيست، مگر آنكه مؤمن باشد و دشمن نمى دارد على را شخصى مگر اينكه منافق باشد.

بعد مى گويد و همين خبر به تنهايى (در اثبات حق) تو را كفايت مى كند همچنين در بحارالانوار، از مناقب، از مام باقرعليه‌السلام چنين نقل مى كند:

انه جاء رجل الى رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فقال: يا رسول الله من قال لااله الاالله مؤمن؟ قال: ان اعدائنا تلحق باليهود و النصارى، انكم لاتدخلون الجنة حتى تحبونى و كذب من زعم انه يحبنى و يبغض هذا - يعنى علياعليه‌السلام ؛(۳۸۴) ؛

مردى آمد خدمت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ و پرسيد: يا رسول الله! آيا هر كس كه بگويد: لااله الاالله، مؤمن است؟ پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ پاسخ داد: به درستى كه دشمنان ما با يهود و نصارى ملحق خواهند شد (يعنى گويند لااله الاالله ممكن است دشمن ما باشد) به راستى شما هرگز داخل بهشت نخواهيد شد؛ مگر آنكه مرا دوست داشته باشيد دروغ مى گويد هر كس خيال مى كند مرا دوست مى دارد، در حالى كه دشمن اين شخص باشد و مقصود حضرت علىعليه‌السلام بود.

مرحوم حكيم ابوالقاسم فردوسى وقتى اشعار شاهنامه را در عرض سى سال براى سلطان محمود سرود و به قول خودش:

بسى رنج ديدم در اين سال سى

عجم زنده كردم بدين پارسى

قرار بود، براى هر هزار، شعر، هزار مثقال طلا به او بدهند كه صرف ساختن سدى بكند؛ ولى در پايان، وقتى افراد حسود به سلطان محمود خبر دادند كه فردوسى رافضى و شيعى است و سلطان سنى متعصب بود، به جاى شصت هزار مثقال طلا، پنجاه هزار درهم نقره داد (چون شاهنامه هزار بيت است) تقريبا از يك دهم هم كمتر. به همين دليل فردوسى اشعارى در هجو سلطان محمود گفت و شبانه از غزنين به زادگاهش طوس فرار كرد و در مدح اميرالمؤمنين و اهل بيت و اصرار بر تشيعش اشعارى سرود(۳۸۵) من از مهر اين دو شه نگذرم.

مرا غمزه كردند كان بد سخن

به مدح نبى و على شد كهن

منم بنده هر دو، تا رستاخيز

اگر شه كند پيكرم ريز ريز

من از مهر اين هر دو شه نگذرم

اگر تيغ شه بگذرد بر سرم

نباشد جز از بى پدر دشمنش

كه يزدان به آتش بسوزد تنش

نترسم كه دارم ز روشن دلى

به دل مهرجان نبى و على

چه گفت آن خداوند تنزيل و وحى

خداوند امر و خداوند نهى

كه من شهر علمم على ام در است

درست اين سخن گفت پيغمبر است

گواهى دهم كاين سخن را ز اوست

تو گويى، دو گوشم بر آواز اوست

منم بنده آل بيت نبى

سر افكنده بر خاك پاى وصى

بدين زادم و هم بر اين بگذرم

چنان دان كه خاك پى حيدرم


ذكر توسل ؛ ورود اهل بيت به مجلس ابن زياد

 سلام الله عليك يا اميرالمؤمنين! خودت مظلوم بودى، اولادت مظلوم بودند و حتى شيعيانت هم به جرم آن كه دوست تو هستند، بايد مورد ستم قرار گيرند.

خودش شهيد شد، حسنش شهيد شد، زينبش اسير شد، شهر به شهر و ديار به ديار آنها را بردند، از كربلا تا كوفه از كوفه تا شام ؛ در مجلس ابن زياد و مجلس يزيد كه امام زين العابدين فرمود:

و كان الحبل فى عنقى و فى كتف و عمتى زينب و الاطفال بيننا و كلما قصرنا عن المشى ضربونا بالسياط

ما را با ريسمان بسته بودند يك طرف آن بر گردن من و يك طرف آن به شانه عمه ام زينب بود و اطفال بين ما بودند، و هر كدام از ما در راه رفتن كندى مى نمود ما را با تازيانه مى زدند.

لاحول ولاقوة الابالله العلى العظيم.


پی نوشت ها :

۱- وسائل الشيعه، ج ۱۸، ص ۶۷

۲- سند حديث: شيخ صدوق قدس سره الشريف روايت كرده است: حدثنا محمدبن بكران النقاش عن احمد بن الحسن القطان و محمد بن احمد بن ابراهيم المعاذى و محمدبن ابراهيم بن اسحاق المكتب كلهم عن احمد بن محمد بن سعيد عن على بن الحسن بن فضال عن ابيه عن الرضا عن آبائه عن اميرالمؤمنينعليه‌السلام

۳- شيخ صدوق عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ج ۱، ص ۲۳۰ و اربعين شيخ بهائى ص ۱۶۲

۴- شيخ عباس قمى، الكنى و الالقاب، ج ۱، ص ۲۱۲

۵- سوره بقره، آيه ۱۸۵

۶- سوره قدر، ايه ۳

۷- علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۶۸

۸- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ج ۱، ص ۵۱

۹- معروف به اباصلت

۱۰- علامه مجلسى بحارالانوار، ج ۹۷ ص ۷۳

۱۱- وقايع الايام، خيابانى، ص ۳۲

۱۲- سوره حج، آيه ۲۷

۱۳- بشتابيد به سوى حج ۱۴- سوره بقره آيه ۱۹۸۳

۱۵- نهج عبده، ج ۱، ص ۴۱۷ فيض الاسلام ج ۲، ص ۶۴۲

۱۶- شيخ بهائى اربعين، ص ۱۷۱

۱۷- مصباح المجتهد، ص ۶۱۱

۱۸- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۷۶

۱۹- مجالس ماه رمضان، ص ۳۱

۲۰- سوره بقره، آيه ۲۶۱

۲۱- وقايع الايام، ص ۳۴

۲۲- بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۶۸

۲۳- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۵۶

۲۴- سوره محمد آيه ۳۳، بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۶۸

۲۵- سوره نساء آيه ۹۳

۲۶- بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۳

۲۷- شيخ صدوق، امالى، ص ۴۹۵ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۸۴، و ج ۹۹ ص ۳

۲۸- سوره بقره آيه ۲۰۰

۲۹- بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۱۱

۳۰- سوره بقره آيه ۱۸۳

۳۱- تفسير نمونه، ج ۱، ص ۴۵۵، در دفتر منابر تمرينى در نجف اشرف اين موضوع را مشروحا و با ذكر مثال نوشته ام

۳۲- نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۲، ص ۷۰

۳۳- بحارالانوار، ج ۹۶ ص ۳۳۹. و از اين مضمون جالب تر، عن هشام بن الحكم ح ۵۳ ص ۳۷۱

۳۴- بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۳۲۵

۳۵- بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۱۴۰

۳۶- همان ص ۱۴۲

۳۷- نهج عبده، ج ۲، ص ۱۷۸

۳۸- تفسير نمونه ج ۱، ص ۴۵۸

۳۹- بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۶۸

۴۰- سوره آل عمران آيه ۱۹۰

۴۱- سوره بقره، آيه ۱۸۴

۴۲- تفسير نمونه، ج ۱، ص ۳۶۱

۴۳- وسائل الشيعه، ج ۷، ص ۲۲۵ از تهذيب و كافى و فقيه

۴۴- بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۵

۴۵- همان، ج ۹۶ ص ۳۳۷

۴۶- همان، ص ۳۷۱

۴۷- وسائل الشيعه، ج ۱۰، ص ۲۴۱ بحارالانوار، ج ۹۶ ص ۳۶۹

۴۸- سوره بقره آيه ۱۸۵

۴۹- همان

۵۰- همان

۵۱- بحارالانوار، ج ۹۶ ص ۳۷۱

۵۲- سوره بقره، آيه ۱۸۵

۵۳- سوره انعام، آيه ۱۶۳

۵۴- اصل شعر از مثنوى مولوى است:

رشته اى بر گردنم افكنده دوست

مى كشد هر جا كه مخاطره خواه اوست

ولى صاحب قمى تضمين كرده كه به شكلى كه در متن است و آقاى حاج حسين مولوى رئيس المداحين قم رحمة الله چنين مى گويد:

شعر مى گويى نمى دانى نكوست

مغز را بيرون نمى آرى ز پوست

رشته بر گردن خلاف دوستى است دوستى بى رشته گر باشد نكوست

۵۵- مجمع البيان، ج ۶ ص ۴۴۹؛ و بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۲۱. سوره كهف آيه ۱۱۰

۵۶- بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۵۰

۵۷- سفينة البحار، ج ۲، ص ۶۴ و بحارالانوار، ج ۹۶ ص ۲۵۶

۵۸- بحارالانوار، ج ۷۰ ص ۲۴۴

۵۹- بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۱۸۲

۶۰- همان، ص ۱۹۷

۶۱- همان، ص ۲۰۲

۶۲- شيخ بهائى، اربعين، ص ۱۷۲

۶۳- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۷۵

۶۴- منتهى الامال، ج ۱ ص ۳۳۷، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۴۹۱

۶۵- نهج عبده، ج ۱، ص ۴۱۸

۶۶- سوره حج، آيه ۲

۶۷- اين چهار مورد را كه نوشتم، در گفتار فقط اشاره به آن ها كردم ولى از جهت يادگار نوشتم

۶۸- سوره عبس، ايا ۴۲-۳۳

۶۹- سوره يس، آيه ۵۹

۷۰- بحارالانوار، ج ۷، ص ۱۰۳

۷۱- سوره حج، آيه ۴۷

۷۲- بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۹۰

۷۳- سوره آل عمران، آيه ۲۸

۷۴- همان، ص ۱۰۰

۷۵- بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۰۵

۷۶- سوره بلد، آيه ۱۶

۷۷- سوره توبه، آيه ۶۰

۷۸- شيخ بهائى، اربعين، ص ۱۷۳

۷۹- كيست كه به خدا قرض الحسنة بدهد تا خدا نيز چند برابر آن را به او مرحمت كند و خدا است كه مى گيرد و پس مى دهد و بازگشت همه چيز به سوى اوست

۸۰- سوره برائت، آيه ۱۰۴

۸۱- سوره تغابن، آيه ۱۷

۸۲- يكى از برادران گفت: با فقير نابينا، چه كنيم، گفتم يا يك دست دستش را بگير و روى دست ديگر كه صدقه را به آن گرفته اى قرار بده (خنده حضار)

۸۳- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۲۵

۸۴- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۳۰

۸۵- بحارالاانوار، ج ۹۶، ص ۱۲۳

۸۶- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۰

۸۷- سوره محمد، آيه ۲۲

۸۸- اربعين شيخ بهائى، ص ۱۷۷

۸۹- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۸۸

۹۰- سوره رعد آيه ۳۹

۹۱- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۹۹

۹۲- فصلت آيه ۳۴

۹۳- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۹۵

۹۴- كليات سعدى، ص ۳۶۴

۹۵- سوره ال عمران، آيه ۳۳

۹۶- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۲

۹۷- سوره حجرات، آيه ۳

۹۸- بحارالانوار، ج ۷۵ ص ۲۴۸

۹۹- همان، ص ۲۲۰

۱۰۰- همان، ص ۲۴۰

۱۰۱- سوره نور، آيا ۳۱-۳۰

۱۰۲- بحارالانوار، ج ۱۰۴ ص ۳۷

۱۰۳- همان، ص ۳۷

۱۰۴- همان، ص ۳۵

۱۰۵- همان، ص ۳۵

۱۰۶- بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۳۶

۱۰۷- همان، ص ۳۷

۱۰۸- بحارالانوار، ج ۶، ص ۳۴

۱۰۹- كليات سعدى، ص ۷۴

۱۱۰- جريان آن خواب در كتاب عددالسنة ص ۱۶۶ از خط خود مقبل نقل شده است

۱۱۱- خزائن ص ۴۳۱

۱۱۲- اصول كافى، ج ۲، ص ۴۳۰

۱۱۳- نهج البلاغه، عبده، ج ۲، ص ۱۵۶،؟ ۸۸

۱۱۴- اصول كافى، ج ۲، ص ۴۲۳

۱۱۵- سوره بقره، آيه ۲۲۲

۱۱۶- سوره هود، آيه ۳

۱۱۷- اصول كافى، ج ۲، ص ۴۶۶

۱۱۸- همان

۱۱۹- اصول كافى، ج ۲، ص ۵۴۴

۱۲۰- همان، ص ۵۴۹

۱۲۱- همان

۱۲۲- در بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۲۷ از عيون الاخبار، روايتى نقل مى كند كه مضمونش آن است كه هنگام شهادت حضرت موسى بن جعفرعليهم‌السلام هارون در شام بود. و بعد از آن زمان كه در ابتدا به جنازه حضرت جسارت شد، ولى هنگامى كه از كنار قصر سليمان بن ابى جعفر عموى هارون رد مى شدند صداى غوغا و انقلاب شنيد و جريان را پرسيد، دستور داد كه غلامان او بروند و اگر به روز هم شده جنازه را بگيرند و به عكس نداى اول صدا بزنند: هر كس اراده تشييع طيب را دارد بر جنازه موسى بن جعفرعليه‌السلام حاضر شود.

بنابراين شيعيان همه جمع شدند و با احترام تمام تشييع كردند و حضرت را غسل داده و در كفنى كه قيمت آن دويست و پنجاه دينار بود و تمام آن قرآن بر آن نوشته شده بود كفن كردند و در مقابر قريش دفن نمودند و بعدا هارون كه جريان را شنيد، نامه اى به سليمان نوشت و او را تحسين كرد از بعض محققين شنديم كه اين كار سليمان جنبه سياسى داشته چون حدس زد كه آن غوغا انقلاب شيعه ممكن است به هارون صدمه بزند و كار به جاى باريك كشيده شود، آن رتفار و سفارش را نمود و هارون نيز او را تشويق و تحسين نمود.

۱۲۳- سوره مدثر آيه ۳۸

۱۲۴- سوره طور، آيه ۲۱

۱۲۵- تفسير نمونه، ج ۲۲، ص ۴۳۰

۱۲۶- سوره حجرات آيه ۱۳

۱۲۷- بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۳۹

۱۲۸- سفينة البحار، ج ۱ ص ۵۹۸

۱۲۹- بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۱۶۴

۱۳۰- الوقايع و الحوادث، ج ۱، ص ۱۱۳ و خصائص الزينبيه، ص ۱۷۵

۱۳۱- بحارالانوار، ج ۴۵، ص خصائص الزينبيه، ص ۲۱۶

۱۳۲- همان، ص ۵۸

۱۳۳- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۵

۱۳۴- همان، ص ۱۳۳

۱۳۵- الوقايع، ج ۱، ص ۱۲۳

۱۳۶- بحارالانوار تج ۴۵، ص ۱۰۸

۱۳۷- بحارالانوار ج ۴۵، ص ۱۱۵

۱۳۸- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۱۶

۱۳۹- همان

۱۴۰- همان

۱۴۱- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۱۷

۱۴۲- سوره همزه، آيات ۳ - ۱

۱۴۳- نهج عبده، ج ۲، ص ۲۳۶

۱۴۴- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۶۱

۱۴۵- سوره اسراء آيه ۲۹

۱۴۶- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۴، ح ۱۹ و ۹

۱۴۷- تفسير مجمع البيان، ج ۱۰ ص ۳۲۰

۱۴۸- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۰

۱۴۹- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۵۴

۱۵۰- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۷۹

۱۵۱- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۷۳

۱۵۲- همان

۱۵۳- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۷۵

۱۵۴- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۸۶

۱۵۵- همان، ص ۳۸۵

۱۵۶- همان، ص ۳۸۹

۱۵۷- سوره ابراهيم، آيه ۳۴

۱۵۸- سوره نساء آيه ۷۷

۱۵۹- وقايع الايام ج صيام، ص ۵۲۹

۱۶۰- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۷۹

۱۶۱- سوره احزاب، ايه ۲۱

۱۶۲- همان، ج ۱۶، ص ۳۳۰

۱۶۳- همان، صل ص ۲۲۹ بنى قريضه، و بنى نضير از طوائف يهود بودند كه با حضرت جنگيدند.

۱۶۴- همان، ص ۱۶ ص ۲۴۷

۱۶۵- همان، ج ۱۶ ص ۲۱۰ و مجمع البيان، ج ۱۰ ص ۳۳۳

۱۶۶- ر. ك: معجم رجال الحديث، آيت الله خويى، ج ۸، ص ۹۰

۱۶۷- جهاد، ج ۱، ص ۲۵۹

۱۶۸- بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۲۰

۱۶۹- جنات الخلود، ص ۲۰

۱۷۰- ج ۱، ص ۲۵۳

۱۷۱- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۵۰

۱۷۲- كشف الغمة، ج ۱، ص ۵۱۴

۱۷۳- همان، ج ۴۳، ص ۲۳۸

۱۷۴- همان، ج ۴۳، ص ۲۸۶

۱۷۵- همان ج ۴۳، ص ۳۳۸

۱۷۶- همان، ص ۳۳۹ و مناقب، ج ۴، ص ۱۴

۱۷۷- همان، ص ۳۳۹

۱۷۸- همان ج ۴۳، ص ۳۲۳ و اصول كافى، ج ۱، ص ۴۶۲

۱۷۹- اى اشك ها بريزيد، ديوان حسان، ص ۱۱۱

۱۸۰- بحارالانوار ج ۴۶، ص ۱۰۳

۱۸۱- اقبال، ص ۴۷۷

۱۸۲- سوره نساء، آيه ۶

۱۸۳- نهج البلاغه تحقيق فيض الاسلام، كلمه قصار ۱۹۸ ص ۱۱۷۰

۱۸۴- بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۶ و مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳ ص ۱۹۷

۱۸۵- ر. ك:آخر مفاتيح الجنان، حاشيه دعاى توبه

۱۸۶- سفينة البحار، ج ۱، ص ۴۸۸

۱۸۷- ارشاد القلوب ديلمى، ص ۵۶ لمائى الاخبار، ج ۵۴، ص ۹۴

۱۸۸- سوره مؤمنون آيه ۱۰۱

۱۸۹- سوره مؤمنون آيه ۱۰۱

۱۹۰- سوره عبس، آيه ۳۴

۱۹۱- اى اشك بريزيد، ديوان حسان، ص ۲۲۲

۱۹۲- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۷۹

۱۹۳- همان، ص ۲۸۳

۱۹۴- همان

۱۹۵- غررالحكم، ج ۲، ص ۴۷۷

۱۹۶- نهج البلاغه تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۱، ص ۴۵۱ و همان، تحقيق فيض الاسلام، ج ۲، ص ۷۰۴ بهج الصباغه، فى شرح نهج البلاغه حاج شيخ محمد تقى شوشترى، ج ۱۲، ص ۲۱۶

۱۹۷- هفت كوكب كه هست عالم را

كه از ايشان نظام گاه خلل

قمر است وعطارد و زهره

شمس و مريخ مشترى و زحل

۱۹۸- سفينة البحار (چاپ نجف) ج ۲، ص ۷۳۱

۱۹۹- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۴

۲۰۰- همان، ص ۴

۲۰۱- همان، ص ۴

۲۰۲- همان، ج ۴۱، ص ۲۲۰ و ج ۳۳، ص ۴۷

۲۰۳- مرحوم جد اعلاسيد عبدالغفور اين داستان را نقل مى كند و مى نويسد: آن دو، دختر فرزندان عمار ياسر بودند و راوى را عبدالرحمن بن زيد و مكان را منى مى نويسد. منابر متفرقه (منتشر نشده) ص ۱۱۹

۲۰۴- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۵۲

۲۰۵- بحار، ج ۴۲، ص ۲۷۶

۲۰۶- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۸۹

۲۰۷- همان

۲۰۸- همان، ج ۷۴، ص ۱۰۰

۲۰۹- همان، ج ۷۴، ص ۹۳

۲۱۰- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۳۲

۲۱۱- سوره رعد آيه ۲۱

۲۱۲- همان، ص ۱۱۵

۲۱۳- ر. ك: بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۱۵

۲۱۴- بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲۰۴، به نقل از امالى شيخين و رضه كافى

۲۱۵- بحارالانوار، ج ۷۸ ص ۱۸۲

۲۱۶- نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۱ ص ۱۱۸

۲۱۷- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۲

۲۱۸- جواهر الكلام، چاپ، ۴۲ جلدى ج ۷، ص ۳

۲۱۹- بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۳۱

۲۲۰- همان، ص ۱۴۸

۲۲۱- همان، ص ۱۳۶

۲۲۲- بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۱۵۳

۲۲۳- بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۱۵۳

۲۲۴- نهج عبده، ج ۲، ص ۱۸۹ فيض الاسلام، ج ۲، ص ۱۱۸۲، بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۴

۲۲۵- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۴

۲۲۶- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۵

۲۲۷- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۷

۲۲۸- همان، ص ۱۶ نهج البلاغه، تحقيق، فيض الاسلام، ج ۲، ص ۱۱۲۳

۲۲۹- الغدير، چ ۵، ص ۲۵

۲۳۰- همان، ص ۲۸

۲۳۱- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۹۰

۲۳۲- سوره احزاب، آيه ۳۸

۲۳۳- سوره نور آيه ۲۲

۲۳۴- سوره آل عمران، آيه ۱۹۸

۲۳۵- نهج عبده، ج ۲، ص ۲۱ و فيض الاسلام ص ۸۵۶

۲۳۶- منتخب التواريخ، ص ۳۱۳ جز دوازده بند محتشم

۲۳۷- سفينة البحار ج ۵، ص ۱۷۰

۲۳۸- سفينة البحار، ج ۵، ص ۱۷۰

۲۳۹- سفينة البحار، ج ۵، ص ۱۷۰ وسائل الشيعة ج ۷، ص ۲۰۳

۲۴۰- سفينة البحار، ج ۵، ص ۱۷۱

۲۴۱- وسائل الشيعة، ج ۴، ص ۱۲۲۲

۲۴۲- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۸۶

۲۴۳- بحارالانوار، و ج ۹۶ ص ۳۸۶ و ج ۹۷ ص ۱۱

۲۴۴- در مناقب اضافه مى كند وليس لى صهر مثلى

۲۴۵- بحارالانوار ج ۴۰، ص ۶۸

۲۴۶- بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۶

۲۴۷- همان ج ۲۲، ص ۲۸۲ و ص ۲۰۸ تا ۲۱۲ درباره آيه مباهله

۲۴۸- همان، ج ۳۹، ص ۳۵

۲۴۹- همان، ج ۳۹ ص ۳۵

۲۵۰- سوره طه آيه ۱۲۱

۲۵۱- سوره انسان، آيه ۲۲

۲۵۲- سوره تحريم، آيه ۱۰

۲۵۳- سوره بقره، آيه ۲۶۰

۲۵۴- سوره قصص آيه ۱۸

۲۵۵- سوره بقره، آيه ۲۰۷

۲۵۶- سروه ص، آيه ۲۴

۲۵۷- سوره انبياء، آيه ۷۹

۲۵۸- سوره ص، آيه ۳۵

۲۵۹- سوره قصص آيه ۸۳

۲۶۰- سوره مائده، آيه ۱۱۶

۲۶۱- بحارالانوار ج ۴۶، ص ۱۳۴

۲۶۲- بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۸ به نقل از علل الشرايع و معانى الاخبار و امالى صدوق درباره اين كه اين فضيلت تولد حضرت در كعبه مختص به او بوده و حضرت اولين و آخرين كسى است كه خصلت را داشته از علماى عامه هشت حديث و از خاصه هفت حديث وارد شده و تا زمان خلافت هشام بن عبدالملك لوح سبزى در كعبه وجود داشته است كه رباعى ذيل روى آن نوشته شده اسن:

خصصتما بالولد الزكى

الطاهر المنتخب المرضى

فاسمه من شامخ على

على اشتق من العلى

۲۶۳- بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲

۲۶۴- كليات ديوان شهريار، ص ۷۶

۲۶۵- بحار، ج ۴۲، ص ۲۲۷، و ص ۲۹۱

۲۶۶- سوره آل عمران، آيه ۸۵

۲۶۷- سوره بقره آيه ۲۵

۲۶۸- سوره آل عمران، آيه ۱۲۳

۲۶۹- سوره نساء آيه ۷۵

۲۷۰- سوره رعد، آيه ۲۴ - ۲۲

۲۷۱- سوره آل عمران، آيه ۱۳۳

۲۷۲- بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۸۳، ح ۸

۲۷۳- فرهنگ اميركبير، ص ۷۴۹

۲۷۴- نور در هر ثانيه سيصد هزاركيلومتر سرعت دارد؛ يعنى اگر فرضا هواپيمايى به سرعت نور دور كره زمين بچرخد درهر ثانيه، فقط به اندازه، گفتن تك تك - هفت متربه مى چرخد. پس اگر سيصد هزار را ضرب در شصت كنيم، دقيقه نورى، معلوم مى شود، و اگر حاصل ضرب را مجددا ضرب در شصت كنيم، ساعت نورى، به دست مى آيد، واگر حاصل را ضرب در بيست و چهار كنيم، روز نورى، وحاصل را ضرب در سيصد و شصت و پنج كنيم، سال نورى به كيلومتر معلوم مى شود (براى توضيح بيش تر به كتاب آفريدگار جهان، ص ۹۲، رجوع شود)

۲۷۵- سوره غافر، آيه ۵۷

۲۷۶- سوره مؤمنون، آيه ۱۴

۲۷۷- بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۲۰ ح ۱۱

۲۷۸- بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۱۸، و امالى شيخ صدوق ص ۱۷۵

۲۷۹- سوره مؤمنون آيه ۱۱ - ۱۰

۲۸۰- همان، ج ۸، ص ۱۲۵

۲۸۱- سوره مؤمنون، آيه ۱۰

۲۸۲- سوره فاطر، آيه ۳۷ - ۳۸

۲۸۳- بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۸۱

۲۸۴- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۹۸

۲۸۵- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۹۸، ح ۹

۲۸۶- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۱

۲۸۷- عمادزاده، زندگانى اميرالمومنينعليه‌السلام ص ۴۲۰

۲۸۸- سوره قدر،

۲۸۹- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۱۶

۲۹۰- همان

۲۹۱- همان، مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۱۶

۲۹۲- سوره بقره، آيه ۱۸۵

۲۹۳- رك: تفسير مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۱۸ و تفسير نمونه، ج ۲۱، ص ۱۴۸ و ج ۲۷ ص ۱۸۲

۲۹۴- سوره قدر آيه ۵

۲۹۵- بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۰

۲۹۶- تفسير قمى، ج ۲، ص ۴۳۲

۲۹۷- تفسير برهان ج ۴، ص ۴۸۸

۲۹۸- تفسير برهان، ج ۴، ص ۴۸۷

۲۹۹- سوره شعرا، آيه ۲۰۵

۳۰۰- تفسير برهان، ج ۴، ص ۴۸۶

۳۰۱- سوره هود، آيه ۶۹

۳۰۲- تفسر نمونه، ج ۲۷، ص ۱۸۶

۳۰۳- سوره اسراء، آيه ۶۰

۳۰۴- تفسير نمونه، ج ۱۲، ص ۱۷۲

۳۰۵- مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۳۴

۳۰۶- مرحوم نراقى، خزائن، ص ۳۶۷ به نقل از ابن اثير، جامع الاصول، نيز همين حساب را آورده است.

۳۰۷- سروه اسراء آيه ۶۰

۳۰۸- تتمه المنتهى، ص ۵۵

۳۰۹- سوره بقره، آيه ۱۸۵

۳۱۰- استاد معظم آيت الله خويى در تاريخ شنبه ۸ صفر ۱۴۱۳ برابر با مرداد ۱۳۷۱ هش دار فانى را وداع گفت

۳۱۱- تفسير البيان، ص ۵۳۳

۳۱۲- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶ خصال ص ۶۲۶

۳۱۳- سوره فاطر، آيه ۵

۳۱۴- ديوان حافظ

۳۱۵- بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۶

۳۱۶- بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۳۶۸

۳۱۷- نهج البلاغه، تحقيق فيض الاسلام، ص ۱۱۵۸ كلمات قصار، ۱۶۲ و تحقيق محمد عبده، ص ح ۱۷۸۱۶۹

۳۱۸- سوره هود، آيه ۱۱۴

۳۱۹- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۷۷

۳۲۰- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۷۷

۳۲۱- نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۲، ص ۱۵۲

۳۲۲- همچنين بحارالانوار اين حديث را در جلد ۳۳، ص ۲۵۰ از كتاب ((الفضائل، الروضه و در ج ۴۰، ص ۳۲۹ از مناقب مخترا بدون سند مرسلا از امام باقرعليه‌السلام نقل فرموده و در زهرالربيع، ص ۱۹۷ و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱۸، ص ۲۵۵ نيز آمده است.

۳۲۳- بحارالانوار، ج ۴۰ ص ۳۱۸

۳۲۴- احقاق الحق، ج ۸، ص ۵۹۲

۳۲۵- سفينة البحار، ج ۸، ص ۴۳۹، چاپ جديد

۳۲۶- بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۹۷

۳۲۷- سفينة البحار، ج ۵، ص ۱۳۲

۳۲۸- در مشهد مقدس، مدرسه نواب، ماه صفر ۱۳۷۸ ق برابر با ۱۳۳۷ شمسى شبها منبر مى رفت و سفر اول حقير بود و از نجف اشرف آمده بودم.

۳۲۹- بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰۹

۳۳۰- بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۸۵

۳۳۱- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۹۰

۳۳۲- رك: بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۳۰ حالات عمرو بسيار جالب و شيرين است

۳۳۳- همان، ج ۳۳، ص ۷ گفتار نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ را در حق او ببنيد

۳۳۴- صحيفه نور، ج ۱۴، ص ۶۰

۳۳۵- صحيفه نور، ج ۱۴، ص ۶۰

۳۳۶- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۴۶

۳۳۷- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۵۷

۳۳۸- بحارالانوار، ج ۴۲، بيص ۲۵۹

۳۳۹- رك: الغدير، ج ۵، ص ۵۲

۳۴۰- سوره بقره، آيه ۲۰۷

۳۴۱- بحارالانوار، ج ۳۶ ص ۴۰

۳۴۲- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۲۱؛ از امالى شيخ طوسى

۳۴۳- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۲۴ از ارشاد شيخ مفيد

۳۴۴- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۲۷

۳۴۵- مهجة: خون جگر، كنايه از جان

۳۴۶- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۶: و نيز رك: جمعى از محققان، موسوعة كلمات الحسينعليه‌السلام (قم، مركز تحقيقات مؤ سسه باقرالعلوم)

۳۴۷- چند سال پيش جناب آقاى شيخ نعمت الله صالحى كتابى نوشت به نام ((شهيد جاويد) ) كه در نوشتن آن زحمت كشيده بود و تحقيقات نموده بود؛ ولى موجب اختلاف شد و سر و صداى زيادى بلند و در رد آن پاسخهايى هم نوشتند. ايشان با اعتراف به اين كه نظر علماى شيعه درباره علم امام به شهادت خود دو عقيده است (صفحه هشت) بعضى عقيده دارند كه امام از تمام خصوصيات شهادت خود خبر دارد، و بعضى عقيده دارند كه فقط خبر اجمالى دارد، و خصوصيات را خبر ندارند، ايشان نظريه دوم را اختيار نموده. و قلم فرسايى مى نمايد و اصرار بر آن دارد و تا جايى كه يادم مى آيد، ايشان هر روايت و حديثى را كه دلالت بر نظريه اول دارد يا سندا رد مى كند و يا اشكال دلالتى مى گيرد؛ مثل همين خطبه اى كه نقل شد - كه به نظر حقير دلالتش واضح، و خود اسلوب كلمات و سبك سخن داد مى زند كه خطبه امامعليه‌السلام و از دو لب حضرت صادر شده است و هر حديثى كه به نظر ايشان دلالت بر نظريه دوم دارد، بدون ايراد سندى و دلالتى مى پذيرد حتى كلام شيخ مفيد را، قسمتى كه به نفع اوست نقل مى كند و ترجمه مى كند و آن قسمتى كه به ضرر اوست كه شيخ احتمال مى دهد امام از تمام خصوصيات با خبر است، نقطه گذاشته و نقل نكرده است و ترجمه آن را نيز نياورده است (شهيد جاويد، ص ۴۵۳) و چقدر جالب است جملاتى كه علامه استاد جعفرى قدس سره در نامه اى كه به ايشان نوشته، مى فرمايد:... البته مسلم است كه نويسنده ارجمند آگاهتر از آنند كه تحقيقات مفيدشان را در اين كتاب به عنوان واقعيات بسته و غير قابل نظر تلقى نمايند (همان ص ۹)

۳۴۸- سوره آل عمران آيه ۶۱

۳۴۹- احقاق الحق، ج ۳، ص ۴۶

۳۵۰- مرحوم علامه حلى، كتابى در عقايد، شيعه نوشته، به نام كشف الحق و نهج الصدق، وقاضى فضل بن روز بهان شافعى ردى بر آن نوشته به نام ابطال الباطل و قاضى نورالله شوشترى مفصلا اشكالات و ايرادات او را پاسخ داده به نام احقاق الحق كه با حواشى آيت الله العظمى مرعشى رحمة الله چاپ شده است

۳۵۱- رك تفسير نمونه ج ۲، ص ۴۳۷

۳۵۲- آيت الله مرعشى رحمة الله در پاورقى كتاب ((احقاق الحق) ) نام شصت نفر از دانشمندان اهل سنت را مى برد كه همه آنها تصريح كرده اند، آيه مباهله در شاءن اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا و حسن و حسينعليهم‌السلام است و مشخصات كتب آنها را با ذكر صفحه بيان فرموده است (احقاق الحق ج ۳، ص ۶۲ - ۴۶) در تفسير نمونه اكتفا به شانزده نفر از افراد سرشناس آنها نموده است (تفسير نمونه ج ۲۰، ص ۴۴۱) و بنده ده نفر را مى نويسم: ۱ - صحيح مسلم، ج ۱۷، ص ۱۲۰ از شش كتاب صحيح معتبر نزد آنها( صحاح ستة) ۲ - مسند احمد بن حنبل ج ۱، ص ۱۸۵؛ ۳ - تفسير طبرى، ج ۳ ص ۱۹۲، ۴ - مستدرك حاكم، ج ۳، ص ۱۵۰؛ ۵ - دلائل النبوة حافظ ابونعيم اصفهانى، ص ۲۹۷؛ ۶ - اسباب النزول واحدى نيشابورى، ص ۷۴ - تفسير كبير فخر رازى ج ۸، ص ۸۵؛ ۸ - جامع الاصول ابن اثير ج ۹، ص ۴۷۰؛ ۹- تذكرة الخواص ابن جوزى، ص ۱۷؛ ۱۰ - تفسير قاضى بيضاوى، ج ۲، ص ۲۲ جهت مشخصات چاپ اين كتب به تفسير نمونه و يا احقاق الحق مراجعه نماييد.

و اما شيعه درباره آيه مباهله در كتب شعيه رك: بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۵۷

۳۵۳- بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۵۷

۳۵۴- سوره آل عمران، آيه ۶۱

۳۵۵- بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴

۳۵۶- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۶۴

۳۵۷- سوره احزاب، آيه ۲۳

۳۵۸- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۶۵

۳۵۹- نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۱، ص ۱۰۵ كلام ۵۷، تحقيق فيض الاسلام ج ۱، ص ۱۳۷

۳۶۰- سوره حشر آيه ۱۰

۳۶۱- البراهين، الاثنا عشر، ج ۱، ص ۳۶۴، به نقل از تاريخ الخميس، ج ۲، ص ۳۵۴

۳۶۲- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۳۱۱

۳۶۳- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۳۱۲

۳۶۴- در شب ۱۴ يا ۱۸ ربيع الاول ۱۷۰ هق موسى از دنيا رفت و برادرش هارون به خلافت رسيد و ماءمون همان شب به دنيا آمد و براى بنى عباس چنين شبى واقع نشد(تتمة المنتهى ص ۲۲۷)

۳۶۵- سيد نعمت الله جزايرى زهرالربيع، ص ۲۶۴

۳۶۶- معالى السبطين، ج ۲، ص ۱۲؛ و ناسخ التواريخ، ج ۲، ص ۳۷۶

۳۶۷- رك: بحارالانوار، جلد ۳۶ از ص ۱۹۲ تا ۴۱۳

۳۶۸- تصريح به اسماى ائمهعليهم‌السلام ينابيع الموده، ج ۳، ص ۹۹؛ تصريح به دوازده نفرند صحيح بخارى، ج ۸، ص ۱۲۷؛ صحيح مسلم، ج ۶، ص ۳

۳۶۹- سوره مائده آيه ۱۲

۳۷۰- نقيب كسى است كه به طور كلى از مصالح و مفاسد آگاه باشد

۳۷۱- بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۳۶

۳۷۲- بحارالانوار، ج ۳۶ ص ۳۸۵

۳۷۳- كفاية الاثر ص ۶۰۰ ج ۱، ص ۵۷۸

۳۷۴- الغدير، ج ۶، ص ۷۷ - ۶۱

۳۷۵- الغدير، ج ۶، ص ۳۴۱ - ۳۳۸

۳۷۶- سوره معارج آيه ۱

۳۷۷- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۲، و بحارالانوار، ج ۳۷ ص ۱۳۵

۳۷۸- الغدير، ج ۱، ص ۲۴۶ - ۲۳۹

۳۷۹- رك: تفسير نمونه، ج ۳۵، ص ۶ و المراجعات ص ۲۱۴

۳۸۰- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۷

۳۸۱- بحارالانوار، ج ۳۹ ص ۲۴۸

۳۸۲- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۹۴

۳۸۳- شرح بر نهج البلاغه ج ۸، ص ۱۱۹

۳۸۴- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۹۴، ح ۹۶

۳۸۵- رك: قاضى نورالله شوشترى مجالس المؤمنين، ج ۲، ص ۵۸۴، داستان و باستان، ص ۶۹

۳۸۶- سوره شعراء آيه ۲۱۴

۳۸۷- سوره اعراف آيه ۱۴۲

۳۸۸- سوره شعراء آيه ۲۱۴

۳۸۹- رك: المراجعات، ص ۱۴۴؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۱۶ - ۲۱۱؛ و احقاق الحق، ج ۴ ص ۶۰ به بعد

۳۹۰- سوره نجم آيات ۴ -۳

۳۹۱- سوره حجرات آيه ۲

۳۹۲- آنگاه هدايت شدم به فارسى به همين نام ترجمه شده است

۳۹۳- رك: ملل و نحل شهرستانى، ج ۱، ص ۳۰ و صحيح بخارى، ج ۳، ص باب قول المريض قوموا عنى ؛ و صحيح مسلم ج ۵، ص ۷۵؛ و مسند احمد، ج ۱، ص ۳۵۵ و ج ۵، ص ۱۱۶، و تاريخ طبرى ج ۳، ص ۱۹۳؛ و تاريخ ابن اثير ج ۲ ص ۳۲۰ به نقل از ثم اهتديت

۳۹۴- ابن ابى الحديد معتزلى شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۸۳

۳۹۵- شرح بهج الصباغة، جلد ۶، ص ۲۳۴

۳۹۶- شرح ابن ابى الحديد، معتزلى، ج ۱۲، ص ۳ به بعد

۳۹۷- نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج ۱۰، ص ۱۸۰

۳۹۸- بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۵۳ - ۱۰۸.

۳۹۹- راويان حديث غدير، از صحابه يكصد و ده نفر، از ص ۱۴ تا ص ۶۱، ج ۱، الغدير و راويان از تابعين ۸۴ نفر از ص ۶۲ تا ص ۷۳ و راويان از اصحاب حديث و حافظين ۳۶۰ نفر از ص ۷۳ تا ص ۱۵۱ و نيز ر. ك: المراجعات از ص ۲۰۱ تا ص ۲۲۰.

۴۰۰- بحار الانوار، ج ۴۳ ص ۹۲.

۴۰۱- بحار الانوار، ج ۴۳ ص ۹۳.

۴۰۲- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۰

۴۰۳- احقاق الحق، ج ۴، ص ۴۶۸

۴۰۴- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۸۴

۴۰۵- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۳۲

۴۰۶- سوره انعام آيه ۸۴، و ۸۵

۴۰۷- سوره ال عمران، آى ۶۱

۴۰۸- سوره نساء آيه ۲۲

۴۰۹- بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳۴۹

۴۱۰- ديوان حسان اى اشكها، بريزيد، ص ۱۰۷

۴۱۱- ر. ك: به جلسه دهم

۴۱۲- بحارالانوار ج ۴۵، ص ۱۳۳ و ص ۱۵۷

۴۱۳- بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۱

۴۱۴- ج ۴، ص ۴۱۰

۴۱۵- ج ۱، ص ۸۶

۴۱۶- سوره شوى، آيه ۲۳

۴۱۷- مجمع البيان، ج ۹، ص ۲۸

۴۱۸- ر. ك: احقاق الحق، ج ۳، ص ۲؛ و تفسير نمونه، ج ۲۰، ص ۴۱۰

۴۱۹- تفسير كبير رازى، ج ۲۷، ص ۱۵۶؛ تفسير نمونه، نقل از او و تفسير كشاف و قرطبى، ج ۲۰، ص ۴۱۴

۴۲۰- ج ۲۷، ص ۱۶۶

۴۲۱- اشاره به حديث شريف الصائم فرحتان فرحة عند الافطار و فرحة عنداللقاء الله

۴۲۲- سوره حديد آيه ۱۹

۴۲۳- مجمع البيان، ج ۹ ص ۲۳۸

۴۲۴- همان، ص ۲۳۸

۴۲۵- مومن را اصطلاح روايات شيعه دوازده امامى است

۴۲۶- سوره نساء، آيه ۱۵۷

۴۲۷- سوره نساء، آيه ۱۵۸

۴۲۸- بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۳۰ و ۳۲۲


پی نوشت ها :

۱- وسائل الشيعه، ج ۱۸، ص ۶۷

۲- سند حديث: شيخ صدوق قدس سره الشريف روايت كرده است: حدثنا محمدبن بكران النقاش عن احمد بن الحسن القطان و محمد بن احمد بن ابراهيم المعاذى و محمدبن ابراهيم بن اسحاق المكتب كلهم عن احمد بن محمد بن سعيد عن على بن الحسن بن فضال عن ابيه عن الرضا عن آبائه عن اميرالمؤمنينعليه‌السلام

۳- شيخ صدوق عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ج ۱، ص ۲۳۰ و اربعين شيخ بهائى ص ۱۶۲

۴- شيخ عباس قمى، الكنى و الالقاب، ج ۱، ص ۲۱۲

۵- سوره بقره، آيه ۱۸۵

۶- سوره قدر، ايه ۳

۷- علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۶۸

۸- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ج ۱، ص ۵۱

۹- معروف به اباصلت

۱۰- علامه مجلسى بحارالانوار، ج ۹۷ ص ۷۳

۱۱- وقايع الايام، خيابانى، ص ۳۲

۱۲- سوره حج، آيه ۲۷

۱۳- بشتابيد به سوى حج ۱۴- سوره بقره آيه ۱۹۸۳

۱۵- نهج عبده، ج ۱، ص ۴۱۷ فيض الاسلام ج ۲، ص ۶۴۲

۱۶- شيخ بهائى اربعين، ص ۱۷۱

۱۷- مصباح المجتهد، ص ۶۱۱

۱۸- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۷۶

۱۹- مجالس ماه رمضان، ص ۳۱

۲۰- سوره بقره، آيه ۲۶۱

۲۱- وقايع الايام، ص ۳۴

۲۲- بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۶۸

۲۳- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۵۶

۲۴- سوره محمد آيه ۳۳، بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۶۸

۲۵- سوره نساء آيه ۹۳

۲۶- بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۳

۲۷- شيخ صدوق، امالى، ص ۴۹۵ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۸۴، و ج ۹۹ ص ۳

۲۸- سوره بقره آيه ۲۰۰

۲۹- بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۱۱

۳۰- سوره بقره آيه ۱۸۳

۳۱- تفسير نمونه، ج ۱، ص ۴۵۵، در دفتر منابر تمرينى در نجف اشرف اين موضوع را مشروحا و با ذكر مثال نوشته ام

۳۲- نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۲، ص ۷۰

۳۳- بحارالانوار، ج ۹۶ ص ۳۳۹. و از اين مضمون جالب تر، عن هشام بن الحكم ح ۵۳ ص ۳۷۱

۳۴- بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۳۲۵

۳۵- بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۱۴۰

۳۶- همان ص ۱۴۲

۳۷- نهج عبده، ج ۲، ص ۱۷۸

۳۸- تفسير نمونه ج ۱، ص ۴۵۸

۳۹- بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۶۸

۴۰- سوره آل عمران آيه ۱۹۰

۴۱- سوره بقره، آيه ۱۸۴

۴۲- تفسير نمونه، ج ۱، ص ۳۶۱

۴۳- وسائل الشيعه، ج ۷، ص ۲۲۵ از تهذيب و كافى و فقيه

۴۴- بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۵

۴۵- همان، ج ۹۶ ص ۳۳۷

۴۶- همان، ص ۳۷۱

۴۷- وسائل الشيعه، ج ۱۰، ص ۲۴۱ بحارالانوار، ج ۹۶ ص ۳۶۹

۴۸- سوره بقره آيه ۱۸۵

۴۹- همان

۵۰- همان

۵۱- بحارالانوار، ج ۹۶ ص ۳۷۱

۵۲- سوره بقره، آيه ۱۸۵

۵۳- سوره انعام، آيه ۱۶۳

۵۴- اصل شعر از مثنوى مولوى است:

رشته اى بر گردنم افكنده دوست

مى كشد هر جا كه مخاطره خواه اوست

ولى صاحب قمى تضمين كرده كه به شكلى كه در متن است و آقاى حاج حسين مولوى رئيس المداحين قم رحمة الله چنين مى گويد:

شعر مى گويى نمى دانى نكوست

مغز را بيرون نمى آرى ز پوست

رشته بر گردن خلاف دوستى است دوستى بى رشته گر باشد نكوست

۵۵- مجمع البيان، ج ۶ ص ۴۴۹؛ و بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۲۱. سوره كهف آيه ۱۱۰

۵۶- بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۵۰

۵۷- سفينة البحار، ج ۲، ص ۶۴ و بحارالانوار، ج ۹۶ ص ۲۵۶

۵۸- بحارالانوار، ج ۷۰ ص ۲۴۴

۵۹- بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۱۸۲

۶۰- همان، ص ۱۹۷

۶۱- همان، ص ۲۰۲

۶۲- شيخ بهائى، اربعين، ص ۱۷۲

۶۳- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۷۵

۶۴- منتهى الامال، ج ۱ ص ۳۳۷، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۴۹۱

۶۵- نهج عبده، ج ۱، ص ۴۱۸

۶۶- سوره حج، آيه ۲

۶۷- اين چهار مورد را كه نوشتم، در گفتار فقط اشاره به آن ها كردم ولى از جهت يادگار نوشتم

۶۸- سوره عبس، ايا ۴۲-۳۳

۶۹- سوره يس، آيه ۵۹

۷۰- بحارالانوار، ج ۷، ص ۱۰۳

۷۱- سوره حج، آيه ۴۷

۷۲- بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۹۰

۷۳- سوره آل عمران، آيه ۲۸

۷۴- همان، ص ۱۰۰

۷۵- بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۰۵

۷۶- سوره بلد، آيه ۱۶

۷۷- سوره توبه، آيه ۶۰

۷۸- شيخ بهائى، اربعين، ص ۱۷۳

۷۹- كيست كه به خدا قرض الحسنة بدهد تا خدا نيز چند برابر آن را به او مرحمت كند و خدا است كه مى گيرد و پس مى دهد و بازگشت همه چيز به سوى اوست

۸۰- سوره برائت، آيه ۱۰۴

۸۱- سوره تغابن، آيه ۱۷

۸۲- يكى از برادران گفت: با فقير نابينا، چه كنيم، گفتم يا يك دست دستش را بگير و روى دست ديگر كه صدقه را به آن گرفته اى قرار بده (خنده حضار)

۸۳- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۲۵

۸۴- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۳۰

۸۵- بحارالاانوار، ج ۹۶، ص ۱۲۳

۸۶- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۰

۸۷- سوره محمد، آيه ۲۲

۸۸- اربعين شيخ بهائى، ص ۱۷۷

۸۹- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۸۸

۹۰- سوره رعد آيه ۳۹

۹۱- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۹۹

۹۲- فصلت آيه ۳۴

۹۳- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۹۵

۹۴- كليات سعدى، ص ۳۶۴

۹۵- سوره ال عمران، آيه ۳۳

۹۶- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۲

۹۷- سوره حجرات، آيه ۳

۹۸- بحارالانوار، ج ۷۵ ص ۲۴۸

۹۹- همان، ص ۲۲۰

۱۰۰- همان، ص ۲۴۰

۱۰۱- سوره نور، آيا ۳۱-۳۰

۱۰۲- بحارالانوار، ج ۱۰۴ ص ۳۷

۱۰۳- همان، ص ۳۷

۱۰۴- همان، ص ۳۵

۱۰۵- همان، ص ۳۵

۱۰۶- بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۳۶

۱۰۷- همان، ص ۳۷

۱۰۸- بحارالانوار، ج ۶، ص ۳۴

۱۰۹- كليات سعدى، ص ۷۴

۱۱۰- جريان آن خواب در كتاب عددالسنة ص ۱۶۶ از خط خود مقبل نقل شده است

۱۱۱- خزائن ص ۴۳۱

۱۱۲- اصول كافى، ج ۲، ص ۴۳۰

۱۱۳- نهج البلاغه، عبده، ج ۲، ص ۱۵۶،؟ ۸۸

۱۱۴- اصول كافى، ج ۲، ص ۴۲۳

۱۱۵- سوره بقره، آيه ۲۲۲

۱۱۶- سوره هود، آيه ۳

۱۱۷- اصول كافى، ج ۲، ص ۴۶۶

۱۱۸- همان

۱۱۹- اصول كافى، ج ۲، ص ۵۴۴

۱۲۰- همان، ص ۵۴۹

۱۲۱- همان

۱۲۲- در بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۲۷ از عيون الاخبار، روايتى نقل مى كند كه مضمونش آن است كه هنگام شهادت حضرت موسى بن جعفرعليهم‌السلام هارون در شام بود. و بعد از آن زمان كه در ابتدا به جنازه حضرت جسارت شد، ولى هنگامى كه از كنار قصر سليمان بن ابى جعفر عموى هارون رد مى شدند صداى غوغا و انقلاب شنيد و جريان را پرسيد، دستور داد كه غلامان او بروند و اگر به روز هم شده جنازه را بگيرند و به عكس نداى اول صدا بزنند: هر كس اراده تشييع طيب را دارد بر جنازه موسى بن جعفرعليه‌السلام حاضر شود.

بنابراين شيعيان همه جمع شدند و با احترام تمام تشييع كردند و حضرت را غسل داده و در كفنى كه قيمت آن دويست و پنجاه دينار بود و تمام آن قرآن بر آن نوشته شده بود كفن كردند و در مقابر قريش دفن نمودند و بعدا هارون كه جريان را شنيد، نامه اى به سليمان نوشت و او را تحسين كرد از بعض محققين شنديم كه اين كار سليمان جنبه سياسى داشته چون حدس زد كه آن غوغا انقلاب شيعه ممكن است به هارون صدمه بزند و كار به جاى باريك كشيده شود، آن رتفار و سفارش را نمود و هارون نيز او را تشويق و تحسين نمود.

۱۲۳- سوره مدثر آيه ۳۸

۱۲۴- سوره طور، آيه ۲۱

۱۲۵- تفسير نمونه، ج ۲۲، ص ۴۳۰

۱۲۶- سوره حجرات آيه ۱۳

۱۲۷- بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۳۹

۱۲۸- سفينة البحار، ج ۱ ص ۵۹۸

۱۲۹- بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۱۶۴

۱۳۰- الوقايع و الحوادث، ج ۱، ص ۱۱۳ و خصائص الزينبيه، ص ۱۷۵

۱۳۱- بحارالانوار، ج ۴۵، ص خصائص الزينبيه، ص ۲۱۶

۱۳۲- همان، ص ۵۸

۱۳۳- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۵

۱۳۴- همان، ص ۱۳۳

۱۳۵- الوقايع، ج ۱، ص ۱۲۳

۱۳۶- بحارالانوار تج ۴۵، ص ۱۰۸

۱۳۷- بحارالانوار ج ۴۵، ص ۱۱۵

۱۳۸- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۱۶

۱۳۹- همان

۱۴۰- همان

۱۴۱- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۱۷

۱۴۲- سوره همزه، آيات ۳ - ۱

۱۴۳- نهج عبده، ج ۲، ص ۲۳۶

۱۴۴- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۶۱

۱۴۵- سوره اسراء آيه ۲۹

۱۴۶- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۴، ح ۱۹ و ۹

۱۴۷- تفسير مجمع البيان، ج ۱۰ ص ۳۲۰

۱۴۸- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۰

۱۴۹- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۵۴

۱۵۰- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۷۹

۱۵۱- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۷۳

۱۵۲- همان

۱۵۳- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۷۵

۱۵۴- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۸۶

۱۵۵- همان، ص ۳۸۵

۱۵۶- همان، ص ۳۸۹

۱۵۷- سوره ابراهيم، آيه ۳۴

۱۵۸- سوره نساء آيه ۷۷

۱۵۹- وقايع الايام ج صيام، ص ۵۲۹

۱۶۰- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۷۹

۱۶۱- سوره احزاب، ايه ۲۱

۱۶۲- همان، ج ۱۶، ص ۳۳۰

۱۶۳- همان، صل ص ۲۲۹ بنى قريضه، و بنى نضير از طوائف يهود بودند كه با حضرت جنگيدند.

۱۶۴- همان، ص ۱۶ ص ۲۴۷

۱۶۵- همان، ج ۱۶ ص ۲۱۰ و مجمع البيان، ج ۱۰ ص ۳۳۳

۱۶۶- ر. ك: معجم رجال الحديث، آيت الله خويى، ج ۸، ص ۹۰

۱۶۷- جهاد، ج ۱، ص ۲۵۹

۱۶۸- بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۲۰

۱۶۹- جنات الخلود، ص ۲۰

۱۷۰- ج ۱، ص ۲۵۳

۱۷۱- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۵۰

۱۷۲- كشف الغمة، ج ۱، ص ۵۱۴

۱۷۳- همان، ج ۴۳، ص ۲۳۸

۱۷۴- همان، ج ۴۳، ص ۲۸۶

۱۷۵- همان ج ۴۳، ص ۳۳۸

۱۷۶- همان، ص ۳۳۹ و مناقب، ج ۴، ص ۱۴

۱۷۷- همان، ص ۳۳۹

۱۷۸- همان ج ۴۳، ص ۳۲۳ و اصول كافى، ج ۱، ص ۴۶۲

۱۷۹- اى اشك ها بريزيد، ديوان حسان، ص ۱۱۱

۱۸۰- بحارالانوار ج ۴۶، ص ۱۰۳

۱۸۱- اقبال، ص ۴۷۷

۱۸۲- سوره نساء، آيه ۶

۱۸۳- نهج البلاغه تحقيق فيض الاسلام، كلمه قصار ۱۹۸ ص ۱۱۷۰

۱۸۴- بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۶ و مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳ ص ۱۹۷

۱۸۵- ر. ك:آخر مفاتيح الجنان، حاشيه دعاى توبه

۱۸۶- سفينة البحار، ج ۱، ص ۴۸۸

۱۸۷- ارشاد القلوب ديلمى، ص ۵۶ لمائى الاخبار، ج ۵۴، ص ۹۴

۱۸۸- سوره مؤمنون آيه ۱۰۱

۱۸۹- سوره مؤمنون آيه ۱۰۱

۱۹۰- سوره عبس، آيه ۳۴

۱۹۱- اى اشك بريزيد، ديوان حسان، ص ۲۲۲

۱۹۲- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۷۹

۱۹۳- همان، ص ۲۸۳

۱۹۴- همان

۱۹۵- غررالحكم، ج ۲، ص ۴۷۷

۱۹۶- نهج البلاغه تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۱، ص ۴۵۱ و همان، تحقيق فيض الاسلام، ج ۲، ص ۷۰۴ بهج الصباغه، فى شرح نهج البلاغه حاج شيخ محمد تقى شوشترى، ج ۱۲، ص ۲۱۶

۱۹۷- هفت كوكب كه هست عالم را

كه از ايشان نظام گاه خلل

قمر است وعطارد و زهره

شمس و مريخ مشترى و زحل

۱۹۸- سفينة البحار (چاپ نجف) ج ۲، ص ۷۳۱

۱۹۹- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۴

۲۰۰- همان، ص ۴

۲۰۱- همان، ص ۴

۲۰۲- همان، ج ۴۱، ص ۲۲۰ و ج ۳۳، ص ۴۷

۲۰۳- مرحوم جد اعلاسيد عبدالغفور اين داستان را نقل مى كند و مى نويسد: آن دو، دختر فرزندان عمار ياسر بودند و راوى را عبدالرحمن بن زيد و مكان را منى مى نويسد. منابر متفرقه (منتشر نشده) ص ۱۱۹

۲۰۴- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۵۲

۲۰۵- بحار، ج ۴۲، ص ۲۷۶

۲۰۶- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۸۹

۲۰۷- همان

۲۰۸- همان، ج ۷۴، ص ۱۰۰

۲۰۹- همان، ج ۷۴، ص ۹۳

۲۱۰- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۳۲

۲۱۱- سوره رعد آيه ۲۱

۲۱۲- همان، ص ۱۱۵

۲۱۳- ر. ك: بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۱۵

۲۱۴- بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲۰۴، به نقل از امالى شيخين و رضه كافى

۲۱۵- بحارالانوار، ج ۷۸ ص ۱۸۲

۲۱۶- نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۱ ص ۱۱۸

۲۱۷- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۲

۲۱۸- جواهر الكلام، چاپ، ۴۲ جلدى ج ۷، ص ۳

۲۱۹- بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۳۱

۲۲۰- همان، ص ۱۴۸

۲۲۱- همان، ص ۱۳۶

۲۲۲- بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۱۵۳

۲۲۳- بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۱۵۳

۲۲۴- نهج عبده، ج ۲، ص ۱۸۹ فيض الاسلام، ج ۲، ص ۱۱۸۲، بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۴

۲۲۵- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۴

۲۲۶- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۵

۲۲۷- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۷

۲۲۸- همان، ص ۱۶ نهج البلاغه، تحقيق، فيض الاسلام، ج ۲، ص ۱۱۲۳

۲۲۹- الغدير، چ ۵، ص ۲۵

۲۳۰- همان، ص ۲۸

۲۳۱- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۹۰

۲۳۲- سوره احزاب، آيه ۳۸

۲۳۳- سوره نور آيه ۲۲

۲۳۴- سوره آل عمران، آيه ۱۹۸

۲۳۵- نهج عبده، ج ۲، ص ۲۱ و فيض الاسلام ص ۸۵۶

۲۳۶- منتخب التواريخ، ص ۳۱۳ جز دوازده بند محتشم

۲۳۷- سفينة البحار ج ۵، ص ۱۷۰

۲۳۸- سفينة البحار، ج ۵، ص ۱۷۰

۲۳۹- سفينة البحار، ج ۵، ص ۱۷۰ وسائل الشيعة ج ۷، ص ۲۰۳

۲۴۰- سفينة البحار، ج ۵، ص ۱۷۱

۲۴۱- وسائل الشيعة، ج ۴، ص ۱۲۲۲

۲۴۲- بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۳۸۶

۲۴۳- بحارالانوار، و ج ۹۶ ص ۳۸۶ و ج ۹۷ ص ۱۱

۲۴۴- در مناقب اضافه مى كند وليس لى صهر مثلى

۲۴۵- بحارالانوار ج ۴۰، ص ۶۸

۲۴۶- بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۶

۲۴۷- همان ج ۲۲، ص ۲۸۲ و ص ۲۰۸ تا ۲۱۲ درباره آيه مباهله

۲۴۸- همان، ج ۳۹، ص ۳۵

۲۴۹- همان، ج ۳۹ ص ۳۵

۲۵۰- سوره طه آيه ۱۲۱

۲۵۱- سوره انسان، آيه ۲۲

۲۵۲- سوره تحريم، آيه ۱۰

۲۵۳- سوره بقره، آيه ۲۶۰

۲۵۴- سوره قصص آيه ۱۸

۲۵۵- سوره بقره، آيه ۲۰۷

۲۵۶- سروه ص، آيه ۲۴

۲۵۷- سوره انبياء، آيه ۷۹

۲۵۸- سوره ص، آيه ۳۵

۲۵۹- سوره قصص آيه ۸۳

۲۶۰- سوره مائده، آيه ۱۱۶

۲۶۱- بحارالانوار ج ۴۶، ص ۱۳۴

۲۶۲- بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۸ به نقل از علل الشرايع و معانى الاخبار و امالى صدوق درباره اين كه اين فضيلت تولد حضرت در كعبه مختص به او بوده و حضرت اولين و آخرين كسى است كه خصلت را داشته از علماى عامه هشت حديث و از خاصه هفت حديث وارد شده و تا زمان خلافت هشام بن عبدالملك لوح سبزى در كعبه وجود داشته است كه رباعى ذيل روى آن نوشته شده اسن:

خصصتما بالولد الزكى

الطاهر المنتخب المرضى

فاسمه من شامخ على

على اشتق من العلى

۲۶۳- بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲

۲۶۴- كليات ديوان شهريار، ص ۷۶

۲۶۵- بحار، ج ۴۲، ص ۲۲۷، و ص ۲۹۱

۲۶۶- سوره آل عمران، آيه ۸۵

۲۶۷- سوره بقره آيه ۲۵

۲۶۸- سوره آل عمران، آيه ۱۲۳

۲۶۹- سوره نساء آيه ۷۵

۲۷۰- سوره رعد، آيه ۲۴ - ۲۲

۲۷۱- سوره آل عمران، آيه ۱۳۳

۲۷۲- بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۸۳، ح ۸

۲۷۳- فرهنگ اميركبير، ص ۷۴۹

۲۷۴- نور در هر ثانيه سيصد هزاركيلومتر سرعت دارد؛ يعنى اگر فرضا هواپيمايى به سرعت نور دور كره زمين بچرخد درهر ثانيه، فقط به اندازه، گفتن تك تك - هفت متربه مى چرخد. پس اگر سيصد هزار را ضرب در شصت كنيم، دقيقه نورى، معلوم مى شود، و اگر حاصل ضرب را مجددا ضرب در شصت كنيم، ساعت نورى، به دست مى آيد، واگر حاصل را ضرب در بيست و چهار كنيم، روز نورى، وحاصل را ضرب در سيصد و شصت و پنج كنيم، سال نورى به كيلومتر معلوم مى شود (براى توضيح بيش تر به كتاب آفريدگار جهان، ص ۹۲، رجوع شود)

۲۷۵- سوره غافر، آيه ۵۷

۲۷۶- سوره مؤمنون، آيه ۱۴

۲۷۷- بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۲۰ ح ۱۱

۲۷۸- بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۱۸، و امالى شيخ صدوق ص ۱۷۵

۲۷۹- سوره مؤمنون آيه ۱۱ - ۱۰

۲۸۰- همان، ج ۸، ص ۱۲۵

۲۸۱- سوره مؤمنون، آيه ۱۰

۲۸۲- سوره فاطر، آيه ۳۷ - ۳۸

۲۸۳- بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۸۱

۲۸۴- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۹۸

۲۸۵- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۹۸، ح ۹

۲۸۶- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۱

۲۸۷- عمادزاده، زندگانى اميرالمومنينعليه‌السلام ص ۴۲۰

۲۸۸- سوره قدر،

۲۸۹- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۱۶

۲۹۰- همان

۲۹۱- همان، مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۱۶

۲۹۲- سوره بقره، آيه ۱۸۵

۲۹۳- رك: تفسير مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۱۸ و تفسير نمونه، ج ۲۱، ص ۱۴۸ و ج ۲۷ ص ۱۸۲

۲۹۴- سوره قدر آيه ۵

۲۹۵- بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۰

۲۹۶- تفسير قمى، ج ۲، ص ۴۳۲

۲۹۷- تفسير برهان ج ۴، ص ۴۸۸

۲۹۸- تفسير برهان، ج ۴، ص ۴۸۷

۲۹۹- سوره شعرا، آيه ۲۰۵

۳۰۰- تفسير برهان، ج ۴، ص ۴۸۶

۳۰۱- سوره هود، آيه ۶۹

۳۰۲- تفسر نمونه، ج ۲۷، ص ۱۸۶

۳۰۳- سوره اسراء، آيه ۶۰

۳۰۴- تفسير نمونه، ج ۱۲، ص ۱۷۲

۳۰۵- مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۳۴

۳۰۶- مرحوم نراقى، خزائن، ص ۳۶۷ به نقل از ابن اثير، جامع الاصول، نيز همين حساب را آورده است.

۳۰۷- سروه اسراء آيه ۶۰

۳۰۸- تتمه المنتهى، ص ۵۵

۳۰۹- سوره بقره، آيه ۱۸۵

۳۱۰- استاد معظم آيت الله خويى در تاريخ شنبه ۸ صفر ۱۴۱۳ برابر با مرداد ۱۳۷۱ هش دار فانى را وداع گفت

۳۱۱- تفسير البيان، ص ۵۳۳

۳۱۲- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶ خصال ص ۶۲۶

۳۱۳- سوره فاطر، آيه ۵

۳۱۴- ديوان حافظ

۳۱۵- بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۶

۳۱۶- بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۳۶۸

۳۱۷- نهج البلاغه، تحقيق فيض الاسلام، ص ۱۱۵۸ كلمات قصار، ۱۶۲ و تحقيق محمد عبده، ص ح ۱۷۸۱۶۹

۳۱۸- سوره هود، آيه ۱۱۴

۳۱۹- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۷۷

۳۲۰- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۷۷

۳۲۱- نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۲، ص ۱۵۲

۳۲۲- همچنين بحارالانوار اين حديث را در جلد ۳۳، ص ۲۵۰ از كتاب ((الفضائل، الروضه و در ج ۴۰، ص ۳۲۹ از مناقب مخترا بدون سند مرسلا از امام باقرعليه‌السلام نقل فرموده و در زهرالربيع، ص ۱۹۷ و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱۸، ص ۲۵۵ نيز آمده است.

۳۲۳- بحارالانوار، ج ۴۰ ص ۳۱۸

۳۲۴- احقاق الحق، ج ۸، ص ۵۹۲

۳۲۵- سفينة البحار، ج ۸، ص ۴۳۹، چاپ جديد

۳۲۶- بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۹۷

۳۲۷- سفينة البحار، ج ۵، ص ۱۳۲

۳۲۸- در مشهد مقدس، مدرسه نواب، ماه صفر ۱۳۷۸ ق برابر با ۱۳۳۷ شمسى شبها منبر مى رفت و سفر اول حقير بود و از نجف اشرف آمده بودم.

۳۲۹- بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰۹

۳۳۰- بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۸۵

۳۳۱- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۹۰

۳۳۲- رك: بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۳۰ حالات عمرو بسيار جالب و شيرين است

۳۳۳- همان، ج ۳۳، ص ۷ گفتار نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ را در حق او ببنيد

۳۳۴- صحيفه نور، ج ۱۴، ص ۶۰

۳۳۵- صحيفه نور، ج ۱۴، ص ۶۰

۳۳۶- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۴۶

۳۳۷- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۵۷

۳۳۸- بحارالانوار، ج ۴۲، بيص ۲۵۹

۳۳۹- رك: الغدير، ج ۵، ص ۵۲

۳۴۰- سوره بقره، آيه ۲۰۷

۳۴۱- بحارالانوار، ج ۳۶ ص ۴۰

۳۴۲- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۲۱؛ از امالى شيخ طوسى

۳۴۳- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۲۴ از ارشاد شيخ مفيد

۳۴۴- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۲۷

۳۴۵- مهجة: خون جگر، كنايه از جان

۳۴۶- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۶: و نيز رك: جمعى از محققان، موسوعة كلمات الحسينعليه‌السلام (قم، مركز تحقيقات مؤ سسه باقرالعلوم)

۳۴۷- چند سال پيش جناب آقاى شيخ نعمت الله صالحى كتابى نوشت به نام ((شهيد جاويد) ) كه در نوشتن آن زحمت كشيده بود و تحقيقات نموده بود؛ ولى موجب اختلاف شد و سر و صداى زيادى بلند و در رد آن پاسخهايى هم نوشتند. ايشان با اعتراف به اين كه نظر علماى شيعه درباره علم امام به شهادت خود دو عقيده است (صفحه هشت) بعضى عقيده دارند كه امام از تمام خصوصيات شهادت خود خبر دارد، و بعضى عقيده دارند كه فقط خبر اجمالى دارد، و خصوصيات را خبر ندارند، ايشان نظريه دوم را اختيار نموده. و قلم فرسايى مى نمايد و اصرار بر آن دارد و تا جايى كه يادم مى آيد، ايشان هر روايت و حديثى را كه دلالت بر نظريه اول دارد يا سندا رد مى كند و يا اشكال دلالتى مى گيرد؛ مثل همين خطبه اى كه نقل شد - كه به نظر حقير دلالتش واضح، و خود اسلوب كلمات و سبك سخن داد مى زند كه خطبه امامعليه‌السلام و از دو لب حضرت صادر شده است و هر حديثى كه به نظر ايشان دلالت بر نظريه دوم دارد، بدون ايراد سندى و دلالتى مى پذيرد حتى كلام شيخ مفيد را، قسمتى كه به نفع اوست نقل مى كند و ترجمه مى كند و آن قسمتى كه به ضرر اوست كه شيخ احتمال مى دهد امام از تمام خصوصيات با خبر است، نقطه گذاشته و نقل نكرده است و ترجمه آن را نيز نياورده است (شهيد جاويد، ص ۴۵۳) و چقدر جالب است جملاتى كه علامه استاد جعفرى قدس سره در نامه اى كه به ايشان نوشته، مى فرمايد:... البته مسلم است كه نويسنده ارجمند آگاهتر از آنند كه تحقيقات مفيدشان را در اين كتاب به عنوان واقعيات بسته و غير قابل نظر تلقى نمايند (همان ص ۹)

۳۴۸- سوره آل عمران آيه ۶۱

۳۴۹- احقاق الحق، ج ۳، ص ۴۶

۳۵۰- مرحوم علامه حلى، كتابى در عقايد، شيعه نوشته، به نام كشف الحق و نهج الصدق، وقاضى فضل بن روز بهان شافعى ردى بر آن نوشته به نام ابطال الباطل و قاضى نورالله شوشترى مفصلا اشكالات و ايرادات او را پاسخ داده به نام احقاق الحق كه با حواشى آيت الله العظمى مرعشى رحمة الله چاپ شده است

۳۵۱- رك تفسير نمونه ج ۲، ص ۴۳۷

۳۵۲- آيت الله مرعشى رحمة الله در پاورقى كتاب ((احقاق الحق) ) نام شصت نفر از دانشمندان اهل سنت را مى برد كه همه آنها تصريح كرده اند، آيه مباهله در شاءن اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا و حسن و حسينعليهم‌السلام است و مشخصات كتب آنها را با ذكر صفحه بيان فرموده است (احقاق الحق ج ۳، ص ۶۲ - ۴۶) در تفسير نمونه اكتفا به شانزده نفر از افراد سرشناس آنها نموده است (تفسير نمونه ج ۲۰، ص ۴۴۱) و بنده ده نفر را مى نويسم: ۱ - صحيح مسلم، ج ۱۷، ص ۱۲۰ از شش كتاب صحيح معتبر نزد آنها( صحاح ستة) ۲ - مسند احمد بن حنبل ج ۱، ص ۱۸۵؛ ۳ - تفسير طبرى، ج ۳ ص ۱۹۲، ۴ - مستدرك حاكم، ج ۳، ص ۱۵۰؛ ۵ - دلائل النبوة حافظ ابونعيم اصفهانى، ص ۲۹۷؛ ۶ - اسباب النزول واحدى نيشابورى، ص ۷۴ - تفسير كبير فخر رازى ج ۸، ص ۸۵؛ ۸ - جامع الاصول ابن اثير ج ۹، ص ۴۷۰؛ ۹- تذكرة الخواص ابن جوزى، ص ۱۷؛ ۱۰ - تفسير قاضى بيضاوى، ج ۲، ص ۲۲ جهت مشخصات چاپ اين كتب به تفسير نمونه و يا احقاق الحق مراجعه نماييد.

و اما شيعه درباره آيه مباهله در كتب شعيه رك: بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۵۷

۳۵۳- بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۵۷

۳۵۴- سوره آل عمران، آيه ۶۱

۳۵۵- بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴

۳۵۶- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۶۴

۳۵۷- سوره احزاب، آيه ۲۳

۳۵۸- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۶۵

۳۵۹- نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج ۱، ص ۱۰۵ كلام ۵۷، تحقيق فيض الاسلام ج ۱، ص ۱۳۷

۳۶۰- سوره حشر آيه ۱۰

۳۶۱- البراهين، الاثنا عشر، ج ۱، ص ۳۶۴، به نقل از تاريخ الخميس، ج ۲، ص ۳۵۴

۳۶۲- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۳۱۱

۳۶۳- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۳۱۲

۳۶۴- در شب ۱۴ يا ۱۸ ربيع الاول ۱۷۰ هق موسى از دنيا رفت و برادرش هارون به خلافت رسيد و ماءمون همان شب به دنيا آمد و براى بنى عباس چنين شبى واقع نشد(تتمة المنتهى ص ۲۲۷)

۳۶۵- سيد نعمت الله جزايرى زهرالربيع، ص ۲۶۴

۳۶۶- معالى السبطين، ج ۲، ص ۱۲؛ و ناسخ التواريخ، ج ۲، ص ۳۷۶

۳۶۷- رك: بحارالانوار، جلد ۳۶ از ص ۱۹۲ تا ۴۱۳

۳۶۸- تصريح به اسماى ائمهعليهم‌السلام ينابيع الموده، ج ۳، ص ۹۹؛ تصريح به دوازده نفرند صحيح بخارى، ج ۸، ص ۱۲۷؛ صحيح مسلم، ج ۶، ص ۳

۳۶۹- سوره مائده آيه ۱۲

۳۷۰- نقيب كسى است كه به طور كلى از مصالح و مفاسد آگاه باشد

۳۷۱- بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۳۶

۳۷۲- بحارالانوار، ج ۳۶ ص ۳۸۵

۳۷۳- كفاية الاثر ص ۶۰۰ ج ۱، ص ۵۷۸

۳۷۴- الغدير، ج ۶، ص ۷۷ - ۶۱

۳۷۵- الغدير، ج ۶، ص ۳۴۱ - ۳۳۸

۳۷۶- سوره معارج آيه ۱

۳۷۷- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۲، و بحارالانوار، ج ۳۷ ص ۱۳۵

۳۷۸- الغدير، ج ۱، ص ۲۴۶ - ۲۳۹

۳۷۹- رك: تفسير نمونه، ج ۳۵، ص ۶ و المراجعات ص ۲۱۴

۳۸۰- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۷

۳۸۱- بحارالانوار، ج ۳۹ ص ۲۴۸

۳۸۲- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۹۴

۳۸۳- شرح بر نهج البلاغه ج ۸، ص ۱۱۹

۳۸۴- بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۹۴، ح ۹۶

۳۸۵- رك: قاضى نورالله شوشترى مجالس المؤمنين، ج ۲، ص ۵۸۴، داستان و باستان، ص ۶۹

۳۸۶- سوره شعراء آيه ۲۱۴

۳۸۷- سوره اعراف آيه ۱۴۲

۳۸۸- سوره شعراء آيه ۲۱۴

۳۸۹- رك: المراجعات، ص ۱۴۴؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۱۶ - ۲۱۱؛ و احقاق الحق، ج ۴ ص ۶۰ به بعد

۳۹۰- سوره نجم آيات ۴ -۳

۳۹۱- سوره حجرات آيه ۲

۳۹۲- آنگاه هدايت شدم به فارسى به همين نام ترجمه شده است

۳۹۳- رك: ملل و نحل شهرستانى، ج ۱، ص ۳۰ و صحيح بخارى، ج ۳، ص باب قول المريض قوموا عنى ؛ و صحيح مسلم ج ۵، ص ۷۵؛ و مسند احمد، ج ۱، ص ۳۵۵ و ج ۵، ص ۱۱۶، و تاريخ طبرى ج ۳، ص ۱۹۳؛ و تاريخ ابن اثير ج ۲ ص ۳۲۰ به نقل از ثم اهتديت

۳۹۴- ابن ابى الحديد معتزلى شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۸۳

۳۹۵- شرح بهج الصباغة، جلد ۶، ص ۲۳۴

۳۹۶- شرح ابن ابى الحديد، معتزلى، ج ۱۲، ص ۳ به بعد

۳۹۷- نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج ۱۰، ص ۱۸۰

۳۹۸- بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۵۳ - ۱۰۸.

۳۹۹- راويان حديث غدير، از صحابه يكصد و ده نفر، از ص ۱۴ تا ص ۶۱، ج ۱، الغدير و راويان از تابعين ۸۴ نفر از ص ۶۲ تا ص ۷۳ و راويان از اصحاب حديث و حافظين ۳۶۰ نفر از ص ۷۳ تا ص ۱۵۱ و نيز ر. ك: المراجعات از ص ۲۰۱ تا ص ۲۲۰.

۴۰۰- بحار الانوار، ج ۴۳ ص ۹۲.

۴۰۱- بحار الانوار، ج ۴۳ ص ۹۳.

۴۰۲- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۰

۴۰۳- احقاق الحق، ج ۴، ص ۴۶۸

۴۰۴- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۸۴

۴۰۵- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۳۲

۴۰۶- سوره انعام آيه ۸۴، و ۸۵

۴۰۷- سوره ال عمران، آى ۶۱

۴۰۸- سوره نساء آيه ۲۲

۴۰۹- بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳۴۹

۴۱۰- ديوان حسان اى اشكها، بريزيد، ص ۱۰۷

۴۱۱- ر. ك: به جلسه دهم

۴۱۲- بحارالانوار ج ۴۵، ص ۱۳۳ و ص ۱۵۷

۴۱۳- بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۱

۴۱۴- ج ۴، ص ۴۱۰

۴۱۵- ج ۱، ص ۸۶

۴۱۶- سوره شوى، آيه ۲۳

۴۱۷- مجمع البيان، ج ۹، ص ۲۸

۴۱۸- ر. ك: احقاق الحق، ج ۳، ص ۲؛ و تفسير نمونه، ج ۲۰، ص ۴۱۰

۴۱۹- تفسير كبير رازى، ج ۲۷، ص ۱۵۶؛ تفسير نمونه، نقل از او و تفسير كشاف و قرطبى، ج ۲۰، ص ۴۱۴

۴۲۰- ج ۲۷، ص ۱۶۶

۴۲۱- اشاره به حديث شريف الصائم فرحتان فرحة عند الافطار و فرحة عنداللقاء الله

۴۲۲- سوره حديد آيه ۱۹

۴۲۳- مجمع البيان، ج ۹ ص ۲۳۸

۴۲۴- همان، ص ۲۳۸

۴۲۵- مومن را اصطلاح روايات شيعه دوازده امامى است

۴۲۶- سوره نساء، آيه ۱۵۷

۴۲۷- سوره نساء، آيه ۱۵۸

۴۲۸- بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۳۰ و ۳۲۲


25

26

27

28