اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران0%

اوصاف روزه داران نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: ادعیه و زیارات

اوصاف روزه داران

نویسنده: سيد محمد على جزايرى (آل غفور)
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 25671
دانلود: 12834

توضیحات:

اوصاف روزه داران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25671 / دانلود: 12834
اندازه اندازه اندازه
اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران

نویسنده:
فارسی


جلسه ششم

 بسم الله الرحمن الرحيم


رمضان زنگ بيدارى باشى، براى قيامت

 و اذكروا بجوعكم و عطشكم فيه جوع يوم القيامة و عطشه

اى گروه مردم! با گرسنگى، و تشنگى ماه، رمضان به ياد گرسنگى و تشنگى روز قيامت باشيد، و در صدد نجات خود از آن روز عظيم باشيد.

راستى آيا انسان، در قيامت گرسنه و تشنه مى شود؟ در اين صورت، آب و خوراك خود را بايد از كجا و چگونه تهيه نمايد؟ و به چه وسيله، سرى به آيات و روايات احوال قيامت بزنيم، ببينيم، چه خبر است؟ و آيا واقعا بايد در فكر آن باشيم، و توشه از دنيا، براى آن جا برداريم يا راه ديگرى دارد.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام در خطبه اى مى فرمايد:

تجهزوا رحمكم الله فقد نودى فيكم بالرحيل و اقلوا العرجة على الدنيا و انقلبوا بصالح ما بحضرتكم من الزاد فان امامكم، عقبة كثودا، و منازل مخوفة مهولة لابد من الورود عليها و الوقوف عندها (۶۵) .

خدا شما را بيامرزد، آماده و مهياى سفر آخرت باشيد، به درستى كه بين شما صدا زدند و بايد همه كوچ كنيد و برويد.

در گذشته براى حركت قافله تشريفاتى بود. هر چه سفر مهم تر بود، تشريفات مهمتر برگزار مى شود، جارچى، از چند روز قبل در كوچه و برزن مى گشت و داد مى زد: مردم! قافله اى در فلان روز به مقصدى حركت مى كند؛ هر كس عازم سفر است، خود را آماده كند، و در روز موعود در بيرون شهر حاضر باشد. زمان ما هم كه قطار در هر ايستگاهى توقف مى كند، در بلند گو به اطلاع همه مى رسانند كه توقف قطار در اين ايستگاه به منظور اداء نماز، مثلا بيست دقيقه است كسانى كه مكه مشرف شده ايد، در فرودگاه بين المللى جده (و همچنين كسانى فرودگاههاى ديگر دنيا) معمول است بلند گو به زبان هاى مختلف صدا مى زند، پرواز شماره فلان به مقصد كجا در ساعت چند خواهد بود از مسافرين محترم تقاضا مى شود به سالن شماره فلان جهت بازرسى و سوار شدن به هواپيما تشريف ببرند.

و اقلوا العرجة على الدنيا! مردم! ابقاء در دنيا را كم بدانيد و بهترين توشه را، از آن چه در اختيار داريد، و در دست رس شما است تهيه كنيد؛ زيرا در برابر شما گردنه هولناكى است، عقبة كؤ دا. مثل تابلوهاى راهنمايى در كنار گردنه ها، در جاده ديده ايد؛ يك جمجمه آن چنانى و دو استخوان درشت نوشته اند؛ گردنه خطرناك

و منازل مخوفة مهولة ؛ توقفگاه وحشتناكى در جلو داريم، حال احتضار، شب اول قبر، عالم برزخ روز قيامت. آيا مى شود از اين سفر صرف نظر كرد ونرفت و يا زا راه ديگرى رفت؟ هرگز! لابد من الورود عليها و الوقوف عندها؛ ناچاريم برويم و در آن جا ساكن شويم. برو برگرد ندارد، حلواى تن تنايى است. به آيات قرآن توجه كنيد، گوش كنيد.

به آيات قرآن توجه كنيد:


وحشت روز قيامت

 يا ايها الذين الناس اتقوا ان زلزلة الساعة شى ء عظيم يوم ترونها تذهل كل مرضعة عما ارضعت و تضع كل ذات حمل حملها وترى الناس سكارى و ما هم بسكارى، و لكن عذاب الله شديد (۶۶)

اى گروه مردم! از پروردگارتان بترسيد؛ زيرا زلزله قيامت خيلى مهم است روزى كه اين زلزله را مى بيند؛ آن چنان وحشت زا است كه مادر شيرده از فرزند شيرخوارش صرف نظر و غفلت مى كند و...

عزيزان! توجه داريد كه مادر نسبت به فرزند چه علاقه اى دارد و چگونه خود را به خاطر او به آب و آتش مى زند، و هر كار سختى را تحمل مى كند؛ شبها كنار گهواره با شنيدن صداى دردى و مرضى و يا ناراحتى داشته باشد؛ حاضر است خودش آن مرض را بگيرد، و كودكش خوب شود. تر و خشك كردن و كهنه شستن و غيره و غيره بماند، كه معمولا ما مردها حاضر به انجام آن نيستيم.

با همه اين اوصاف، روز قيامت، او را فراموش مى كند، بچه بى بچه، عزيز بى عزيز، روز و انفسا، است مگر مى شود كسى به فكر ديگرى باشد!

(و تضع كل ذات حمل حملها) هر زن باردار و حامله از وحشت و هيجان جنين خود را سقط مى كند (وترى الناس سكارى) مردم را در آن روز مست مى بينى ؛ گويى عقل ندارند؛ ديوانه وار و سراسيمه، به هر سو مى روند ولى در واقع مست نيستند، ليكن عذاب خدا شديد است كه اين چنين، مردم سر از پا نمى شناسند.


صحنه هاى وحشتناك

 در صحنه هاى وحشتناك دنيا، گاهى براى ما چنين پيش آمدهايى اتفاق افتاده است روزهاى جنگ تحميلى و به خصوص جنگ شهرها و بمب باران ها و موشك ها را به خاطر بياوريد، چه طور همه چيز در هم مى ريخت، و مردم از خود بى خبر مى شدند، و نمى دانستند از وحشت چه كنند.

من چند روز فراموش نشدنى، پر هول و هراس در عمرم ديده ام:

۱. روزى كه مجبور شديم از عراق بيرون بياييم، خدا ميداند، و بس كه بين راه از نجف تا خرمشهر به ما چه گذشت.

۲. روز آتش سوزى وحشتناك در منى سال ۱۳۵۴ ش ۱۳۵۹ ق، فقط هر كس بوده مى داند، چه بوده و چه شد، والا قابل وصف نيست.

يكى از همشهريان مى گفت، وقتى چادرها آتش گرفت و فرار كرديم، با مادر و زنم ساك ها را به دست گرفتيم و به طرف كوه راه افتاديم، مقدارى كه رفتيم، ديدم راه تنگ است و ازدحام و بند چادرها مانع حركت است. ساكها را انداختيم، بعد مادرم را گم كردم، گذاشتم و رفتم وقتى كنار كوه رسيدم زنم را هم فراموش كرده بودم، و او هم از من جدا شده بود، خودم بودم و قطعه احرام پايينى لنگ از حوله روى دوش هم خبرى نبود.

۳. روز جمعه سياه، مكه سال ۱۳۶۶ ششم ذيحجه كه هرگز از خاطره ها محو نخواهد شد و باز حاضرين در آن صحنه مى دانند، چه مى گويم. بنده پس از شروع زد و خورد تيراندازى و مشاهده مجروحين، و صحنه هاى دلخراش، خواستم آيه شريفه، رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا را بخوانم كه از امام صادقعليه‌السلام وارد است اين آيه را در وقت احساس خطر از چيزى بخوانند و بعد آية الكرسى، را خطر رفع مى شود هر چه به مغزم فشار آوردم، اين آيه يادم نيامد. از دلم گذشت شايد مصلحت باشد خطرى به من برسد، بعد ديدم، خير اين توفيق را نداشتم ولى حلقم آن چنان خشك بود و وحشت زده شده بودم كه (وترى الناس سكارى و ما هم بسكارى)

۴. روز فراموش نشدنى بمباران، و موشك بارانهاى شهرها، يادتان مى آيد چه صحنه هاى هولناكى مى شد، زن و مرد و كوچك و بزرگ سراسيمه وحشت زده، رنگ پريده، نمى دانستيم، چه كنيم كجا برويم، بدتر از همه آن روزى كه با شش هواپيما سيزده نقطه شهر قم را بمباران كردند روز چهارشنبه يكم بهمن ۱۳۶۵، برابر با بيستم جمادى الاولى، ۱۴۰۷ ق كه هشتاد و اندى شهيد وعده زيادى مجروح شده اند، كه از جمله از همسايگان ما بيست و هشت نفر شهيد شدند، در و ديوار به لرزه درآمد، چند نقطه از خيابان آذر و بازار زده شده بود. درس را تعطيل كردم و ديوانه وار از مسجد بيرون آمدم. گرد و خاك دود و فرار مردم، و بوق بوق ماشينها انسان را ديوانه تر مى كرد به طرف منزل آمديم. اول كوچه هفت مترى فهميديم، كه طرف خودمان هم بمباران شده به منزل رسيديم، همه ديوانه اند اينجا چه شده از شيشه هاى منزل چند تا اصابت بمب قرار گرفته بود گفتم بروم ببينم، چشمتان روز بد نبيد، خانه ها خراب، سيم هاى برق پاره شده و هنوز به هم مى خورد و جرقه مى زند. لوله آب شكسته، جسدها گوشه و كنار افتاده، پاى قطع شده، بى صاحب، خونهاى به در و ديوار، جيغ و داد، گريه و ناله، حالتى به من خدا مى داند و بس. درها شكسته بود و هوا فوق العاده، سرد و كوران باد. نه برق، نه آب كنار ديوار صوتى را شكسته و رفتند، ضد هوايى ها هم جز صداى وحشتناك فايده ديگرى نداشتند.

حالا خوب تصور كرديد، (وترى الناس سكارى، و ما هم بسكارى) يعنى چه!؟(۶۷) .

اينك به آيات سوره عبس، توجه كنيد:

فاذا جاءت الصاخة يوم يفرالمرء من اخيه و امه و ابيه

و صاحبته و بنيه لكل امرى منهم يومئذ شاءن يغنيه وجوه يومئذ مسفرة ضاحكة مستشره و وجوه يومئذ عليها غبرة ترهقها قتره اولئك هم الكفرة الفجرة(۶۸)

هنگامى كه فريادى بر آيد و گوش ها را كر كند. روزى كه انسان از برادر و مادر و پدر و همسر، و اولاد خودش گريزان است.، آرى روز وانفسا است ؛ هر كس فقط به فكر گرفتارى خود است. بعضى صورتها در آن روز، بشاش و خندان است و بعضى صورتها، هم غبار آلود و گرفته تيره و رنگ پريده، آن ها همان كافر بد كردارند.

سالهايى كه دهه آخر ماه رمضان، براى عمل اعتكاف از نجف اشرف به مسجد كوفه مى رفتيم، در آن جا پيرمردى، بود جهروى الصوت كه اواخر شب وسط مسجد در مقام رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ مى نشست چون مى دانيد كه در مسجد كوفه چند جا مقام انبياء و ائمهعليهم‌السلام است و وسط مسجد مقام رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ است كه شب معراج در بين راه مسجد الحرام و مسجد الاقصى، با جبرئيل آنجا فرود آمده و نماز خوانده است. آرى اين پيرمرد، با آواز بلند، اين آيات و آيات ديگر قيامت را و عذاب را قرائت مى كرد به نظر هم نابينا بود، و از حفظ مى خواند فضاى معنوى و روحانى مسجد كوفه، و آخر شب دست به دست هم ميداد آن چنان تاءثيرى بر سامع و شنونده مى كرد كه موهاى بدن بلند مى شد و صحنه هاى قيامت در نظر مجسم مى گشت، يك دو روايت هم نقل مى كنم:

در روايتى از تفسير على بن ابراهيم چنين آمده است:

و امتازو اليوم ايها المجرمون(۶۹) ، قال اذا جمع الله الخلق يوم القيمة بقوا قياما على اقدامهم حتى يلجمهم العرق فينادوا يا رب حاسبنا، و لوالى النار قال فيبعث الله رياحا فيضرب بينهم و ينادى مناد و امتازوا اليوم ايها المجرمون، فيميز بينهم فصار المجرمون، فى النار و من كان فى قلبه ايمان صار الى الجنة(۷۰)

در تفسير اين آيه شريفه كه فرمود: جدا شويد اى گروه بدكاران! حضرت فرمود هنگامى كه خدا متعال تمام مخلوقات را در روز قيامت جمع ميكند آمده است كه مردم آن قدر منتظر خواهند ماند (و ان يوما عند ربك كالف سنة مما تعدون )(۷۱) تا از گرما و ناراحتى، غرق در عرق خود مى شوند. (يلجمهم، يعنى عرق آن ها، مثل لجام افسار تا دهان ها مى رسد) فرياد مى زنند: اى پروردگار! حساب مرا برس، حتى اگر به آتش برويم، ، تا از اين مهلكه و ناراحتى نجات پيدا كنيم، هرجا برويم، شايد از اين بهتر باشد، در اين هنگام، خداوند بادهايى مى فرستد كه به آن ها، برخورد مى كند و منادى صدا مى زند: اى گروه بدكاران! جدا شويد. پس بدكاران، و مجرمين، جدا شده و به طرف آتش، مى روند و هر كس ايمان در دل داشته باشد، به طرف بهشت خواهد رفت خدايا به حق محمد و آل محمد ما را با ايمان محشور بفرما.

روايت ديگر در باب اين كه بعضى از كارها و خصال نيك موجب خلاصى از سختى هاى قيامت است، از امالى صدوق، روايت مفصلى در اين زمينه نقل شده كه خيلى جالب است.

عبدالرحمن بن سمرة مى گويد:

كنا عند رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فقال انى راءيت البارحة عجائب فقلنا، يا رسول الله و ما راءيت حدثنا به فداك انفسنا و اهلونا، و اولادنا، فقال راءيت رجلا من امتى قد اتاه ملك الموت، ليبقض روحه فجاؤ ه بره بوالديه فمنعه منه الى ان قال و راءيت رجلا من امتى يهلث عطشا كلما ورد حوضا منع منه فجاءه صيام شهر رمضان فسقاه، و ارواه... (۷۲) .

عبدالرحمن بن سمره مى گويد: روزى خدمت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ بوديم، ايشان، فرمود: من ديشب امور عجيبى مشاهده كردم عرض كرديم: براى ما نقل كنيد چه ديديد، جان ما و اولاد ما و بستگان ما فداى شما باد. فرمود: مردى از امتم را ديدم كه عزرائيل براى قبض روح او آمده بود، ولى خوبى هايى كه به پدر و مادرش كرده بود، جلو آمد و مانع شد (همان گونه كه مى دانيد صله رحم عمر را طولانى مى كند، و مرگ را تاءخير مى اندازد) تا اين كه فرمود: مردى را ديدم از امتم كه از شدت تشنگى، زبانش بيرون آمده بود، به هر جا كه مى رفت، ظرف آبى به او نمى دادند، تا سيراب گردد در اين هنگام، روزه هايى كه در ماه رمضان، گرفته بود، جلو آمدند، و او را سيراب ساختند.

نكته: توجه داشته باشيد اين روايت از جمله رواياتى است كه ظهور در تجسم، اعمال دارد؛ به اين صورت كه تمام اعمال، در روز قيامت شكل مى گيرد، اگر خوب باشد، به داد انسان مى رسد و اگر بد باشد گريبان گير او مى شود. از جمله آياتى كه ظهور واضح در تجسم اعمال دارد آيهيوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تودلو ان بينها و بينه امدا بعيدا (۷۳) روزى كه هر نفسى، آن چه را كه از اعمال خوب انجام داده، حاضر خواهد ديد و همچنين است آن چه عمل بد انجام داده باشد. و او در برابر اعمال بدش آن چنانش ناراحت مى شود كه آرزو مى كند اى كاش! بين من و آن عمل، مسافت زيادى، بود و كسى متوجه نمى شد، كه اين عمل مربوط به من است، يا آن كه اذيت و آزارش به من نمى رسيد.


بشارت به محبين اهل بيتعليه‌السلام

 در روايت ديگرى از امام صدوق، نقل شده: براى شما روزه داران، و شيعيان، اميرالمؤمنينعليه‌السلام بخوانم، تا اميدوار شويم.

عن ابى بصير عن ابى عبدالله عليه‌السلام قال اذا كان يوم القيامة جمع الله الاولين، و الاخرين فى صعيد، واحد فتغشاهم ظلمة شديدة فيضجون الى ربهم و يقولون يا رب اكشف عنا هذه الظلمة قال فيقبل قوم يمشى النور، بين ايديهم، و قد اضاء ارض القيامة فيقول اهل الجمع هولاء، انبياء الله فيجيئهم النداء من عندالله ما هولاء بملائكة فيقول اهل الجمع هولاء الشهداء فيجيئهم النداء من عندالله ما هولاء بشهداء فيقولون من هم فيجيئهم النئداء اهل الجمع سلوهم من انتم فيقول، اهل الجمع من انتم فيقولون نحن العلويون نحن ذرية محمد رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ نحن اولائ على ولى الله نحن المخصومون بكرامة الله نحن الامنون المطئنون فيجيئهم النداء من عندالله عز و جل اشفعوا فى محبيكم و اهل مودتكم و شعيتكم فيشفعون فيشفعون (۷۴) .

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هنگامى كه روز قيامت، فرا مى رسد، خداوند تمام خلق اولين و آخرين را در يك مكان جمع مى كند پس تاريك شديدى، آن جا را فرا مى گيرد، در اين هنگام، همه به درگاه، خدا ضجه و ناله مى كنند كه خدايا اين تاريكى را از ما برطرف فرما.

پس در اين هنگام، جماعتى وارد مى شوند كه نورى، در جلوى ايشان ساطع است و تمام صحراى، محشر را نورانى مى كند. پس مردم، مى گويند: اين جماعت پيامبران، الهى هستند. ندايى از طرف خدا مى آيد، كه خير، اين ها انبياء و پيامبران، نيستند. پس مردم مى گويند: اين ها ملائكه، و فرشتگانند. باز ندا مى آيد، كه اين ها فرشتگان نيستند. پس مردم مى گويند: اين جماعت شهدا مى باشند. پس از طرف خدا ندا مى آيد كه خير اينان شهدا هم نيستند. مردم مى گويند: خدايا! پس اين جماعت كيانند؟ خطاب مى رسد: اى مردم! از خود ايشان، سوال كنيد، آن وقت، مردم از آن ها مى پرسند: شما چه كسانى هستيد؟ پاسخ مى گويند: ما منسوبين، به على بن ابيطالبعليه‌السلام هستيم، ما ذريه، و اولاد محمد رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ هستيم. ما فرزندان على ولى الله هستيم، ما كسانى هستيم كه از طرف خدا مورد كرم مخصوص قرار گرفته ايم. ما امروز در امانيم. ما خاطر جمع و مطمئن ايم. در اين هنگام، از جانب خدا خطاب مى رسد كه دوستانتان، را شفاعت كنيد، شيعيان و دل باختگان خود را شفاعت كنيد، پس آنها نيز شفاعت مى كنند و پذيرفته مى شود.

برادران تمام اميدوارى، ما به دوستى، و مودت اهل، بيت است به نماز و روزه مان خيلى نمى شود اميد داشته باشيم، آرى، يك عمر على على گفته ايم، حسين حسين، گفته ايم يعنى، مى شود ما را فراموش كنند؟ شفاعت نكنند، خدايا اگر ما دست رسى به آنان نداشتيم، ايشان را به فرياد ما برسان يا اميرالمؤمنين، اگر ما شيعه خوبى نيستيم ولى شما ملاى خوبى هستى، برادران شنيديد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: اولاد على و فاطمه، در صحراى محشر نورانى هستند.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ نيز فرموده است: من به اين فكر رفتم، كه آيا نورشان، فرق مى كند، كم و زياد دارد يا نه ولى به خاطرم آمد كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرموده است.

فانه لمكتوب عن يمين، عرض الله ان الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة (۷۵)

بر ساق عرش نوشته شده: به راستى كه حسين چراغ هدايت و كشتى نجات است.


ذكر توسل امام حسينعليه‌السلام
چراغ راه هدايت

 السلام عليك يا ابا عبدالله و على الارواح التى حلت بفنائك

حالا كه توجهى پيدا كرديد رفتيد كربلا، اگر مى خواهيد، آب از آن حضرت روز قيامت بگيريد، و له له نزنيد، در وقت افطار كه آب مى نوشيد، بگوئيد:السلام عليك، يا ابا عبدالله و على الارواح التى، حلت بفنائك ، براى توجه شما، اين چند شعر را بخوانم:

هر كس كه از صفا به حسين التجا كند

مى دان يقين كه حسين همه درش دوا كند

آن كس كه درد خلق را مى كند دوا چرا

نتوان جراحت، خود را دوا كند؟

فرمود: اشك چشم محبان، بود به من دوا

گوشيعه راكه گريه به من صبح وهرمسا كند

آمد به باب خيمه و گفتا به زينبش

خواهر! خداى من به تو صبرى عطا كند

آن كه كهنه پيرهن، كه ورا رشته مادرم

تا روز حشر، محشرى از نو به پا كند

او را بيار تا كه بپوشم، به روى تن

شايد كه چشم خصم بيفتد، حيا كند

پوشيد، پيرهن، كه نماند، برهنه تن

اما ببين، كه پستى، دشمن چه ها كند

راءسش به نيزه رفت و تنش پايمال شد

زينب چه چاره سازد و رو در كجا كند؟

چون بلبلى كه فصل بهاران، كشد فغان

آمد به قتل گاه، كاه باگل نوا كند

هى دست و بال خويش كشيدبه خارو خس

ناگاه ديد نوگل زهرا ندا كند

خواهر! بيا! بيا كه گل پرپرت منم

گل چين روزگار، به من اين جفا كند

دست برد زير جسد برادر، او را از زمين بلند كرد، عرض كرد؛ خدايا! اين قربانى را از آل محمد قبول بفرما.

لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظيم.