علم اخلاق اسلامی جلد ۳

علم اخلاق اسلامی0%

علم اخلاق اسلامی نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: دكتر سيد جلال الدين مجتبوى
گروه: اخلاق اسلامی

علم اخلاق اسلامی

نویسنده: علامه مولى مهدى نراقى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: دكتر سيد جلال الدين مجتبوى
گروه:

مشاهدات: 12116
دانلود: 2909

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 17 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12116 / دانلود: 2909
اندازه اندازه اندازه
علم اخلاق اسلامی

علم اخلاق اسلامی جلد 3

نویسنده:
فارسی

كتاب حاضر، ترجمه و تلخيصي دقيق و روان از كتاب جامع السعادات عالم رباني علامه مولي نراقي (متوفي به سال 1029 هجري قمري) كه از بزرگان علماي اسلام و جامعه علوم عقلي و شرعي بوده است مي باشد كه يكي از بهترین آثار منتشره براي علاقمندان و بخصوص دانشجويان دانشگاهها در زمينه اخلاق اسلامي و اخلاق در تفكر اسلامي بوده و آنان را كه فرصت خواندن سه جلد ترجمه كامل كتاب را ندارند، بي نياز مي سازد. اين كتاب علاوه بر پرداختن به جنبه عقلي و فلسفي علم اخلاق به جنبه ديني آن نيز با سبك و اسلوب ويژه اي توجه داشته است.

مولف در ابتدا درباره نفس انسان و قوا و غرايز او سخن مي گويد هر يك از فضايل اخلاقي را به يكي از قواي نفس نسبت مي دهد و هر يك از رذايل اخلاقي را به غريزه اي مربوط مي سازد آنگاه به شناساندن هر يك از فضايل و رذايل قوا مي پردازد و مطالب خود را به آيات و روايات وارده مورد تاييد قرار مي دهد و در پايان راه معالجه و درمان را به شيوه حكيمانه بيان مي كند.

و اين پاداش براى سلام و درود فرستادن به زبان است، پس چگونه خواهد بود هر گاه خويشتن براى زيارت او حاضر باشد؟

و چون از زيارت او فارغ شوى، به نزد منبر رو و دست خود را بر آن بكش، و دو دستگيره آن را (كه بشكل انار است) بگير، و روى و چشم خود را بر آنها بساى، و به خدا تضرع و زارى كن و حاجت خود را مساءلت نما، و بالا رفتن پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله را بر منبر تصور كن، و در دل خود طلعت نورانى او را مصور ساز، كه حضرت بر منبر ايستاده، و مسلمانان از مهاجران و انصار به جمال مبارك او چشم دوخته، و او با فصيح ترين كلمات و عبارات خدا را ستايش و سپاس مى گويد، و مردم را بر طاعت او بر مى انگيزد، و از خدا درخواست كن كه در قيامت تو را از او جدا نكند و در جوار او جاى دهد و منزلى نزديك خانه او عطا فرمايد.

فصل ۱۲۲ : آنچه مؤمن هنگام دخول نجف و كربلا بايد بجا آورد

و چون براى زيارت امير مؤمنان و سرور اوصياءعليه‌السلام داخل سرزمين نجف شدى، به ياد آر كه آن وادى سلام و جايگاه اجتماع ارواح مؤمنان است، و خدا آن را شريفترين بقاع و بهشت اهل ايمان قرار داده، و هيچ مؤمن صافى و خالصى نيست مگر اينكه بعد از مرگ روح او به آنجا مى آيد، و با ديگر مؤمنان از نعمتها برخوردار مى شود تا آنگاه كه در قيامت كبرى به خانه كرامت برين در آيد، و خداوند قدر و شرف آنجا را عظيم كرده و آن را مدفن وصى رسول خود قرار داده، بعد از آنكه مدفن آدم ابو البشر و نوح شيخ المرسلين عليهما السلام بود. پس از خدا مساءلت كن كه خدا روح تو را به آنجا برد و تو را در زمره مؤمنان در آورد، و آنجا را مدفن تو سازد تا به شفاعت مولايتعليه‌السلام نائل شوى، و تو را با كافران و گناهكاران در وادى برهوت (محل ارواح كفار) محشور نكند.

و چون به زيارت آن حضرت ايستادى، عظمت قدر و رفعت مرتبه او را نزد خدا و رسول او ياد آور و آدابى را كه در زيارت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ذكر كرديم مراعات كن.

و چون براى زيارت سيد الشهداءعليه‌السلام به زمين كربلا گان نهادى، به خاطر آر كه آن زمينى است كه در آن فرزند دختر رسول خدا را با فرزندان و خويشان و ياران شهيد كردند، و اهل بيت او را در آنجا اسير نمودند، پس اندوه دل خويش تازه كن، و ژوليده موى و غبار آلود و شكسته دل و غمگين و گريان داخل آن زمين شو، و حرمت و شرافت آن را به خاطر آر، كه آن زمينى است كه در خاكش ‍ شفاست، و دعا در آنجا رد نمى شود، و خداوند در قيامت آن را بلندترين بقعه هاى بهشت مى سازد، پس در آن زمين آهسته و با پروا رفت و آمد كن.

و چون براى زيارت داخل حائر (موضعى كه روضه مقدسه سيد الشهداءعليه‌السلام در آنجاست) شدى، و چشمت بر ضريح منور افتد، و سپس بر ضريح اصحاب او كه با او شهيد شده اند و در يك موضع در كنار او گرد آمده اند، اشخاص ايشان را در خاطر خود مجسم ساز، و وقايع و بلاها و محنتهائى كه بر آنان گذشته به ياد آر، و حضرت ابى عبدالله الحسينعليه‌السلام را تصور كن كه در ميدان كربلا ايستاده، و يكايك اصحاب به خدمت او مى رسند و مى گويند : السلام عليك يا ابا عبد الله !و اذن جهاد مى گيرند، و حضرت به ايشان اذن مى دهد، و هر يك خود را به ميان انبوهى از دشمنان مى افكند، و سرانجام در راه او كشته مى شود، و چون از حيات خود نوميد مى شود به آواز بلند فرياد مى كند : ادركنى يا ابا عبد الله !و اوعليه‌السلام بسرعت مى تازد و جثه او را از ميدان بر مى دارد و به ديگر برادران شهيدش ملحق مى سازد. و امثال اين را به خاطر آر، و اندوه و گريه خود را تازه ساز، و آرزو كن كه در آن ميدان با آنها بودى، و بگو : كاش با ايشان مى بودم تا به رستگارى بزرگ نائل مى شدم.

آنگاه آداب باطنى را در زيارت آن حضرتعليه‌السلام مراعات كن، و همچنين در زيارت هر يك از امامانعليهم‌السلام ، كه بهنگام حضور نزد هر يك از ايشان بايد جلالت شاءن و عظمت قدر و حق بزرگ هر يك را ياد آورى، و آنچه مناسب حال و سرگذشت اوست متذكر شوى، و تعظيم و اجلال و اندوه و شادى و امثال اينها را كه در خور هر مقام است در دل خود حاضر كنى.

اين پايان كتاب «جامع السعادات» است، و خدا را بر تمام كردن آن سپاس مى گزارم، و از خدا مساءلت مى كنم كه ما را از عمل كنندگان به آن قرار دهد، و همه بندگانى را كه به سوى او رهسپارند از آن بهره مند گرداند. و فراغ از تألیف آن در آخر ماه ذى القعده سال يكهزار و يكصد و نود و شش از هجرت نبوى - كه بر مهاجر آن هزاران سلام و درود باد - اتفاق افتاد.

اين است پايان نگارش مصنف قدس سره ترجمه كتاب شريف «جامع السعادات» در مهر ماه ۱۳۶۶ ه. ش. مطابق صفر ۱۴۰۸ ه. ق. به پايان رسيد. و الحمد لله رب العالمين.

سيد جلال الدين مجتبوى  

پی نوشت ها :

۱- يعنى از رذائل متعلق به دو يا سه قوه عاقله و غضبيه و شهويه، و اين رذيله بيست و دوم از آنهاست.

۲- اين گفتار را با «مصباح الشريعه» : باب ۳۶ تصحيح كرديم.

۳- اين حديث را با «مصباح الشريعة» باب ۳۶ تصحيح كرديم.

۴- زيرا :

در دفتر حيات بشر كس نخوانده است

جز داستان مرگ حديث مسلمى

همائى

۵- حديث را با «احياء العلوم» : ۳۸۴/۴ تصحيح كرديم، كه از علىعليه‌السلام ، از قول پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، روايت كرده، ولى در «كنز العمال» : ۱۶۹/۲ از خود علىعليه‌السلام روايت شده و در آن كلمه «آخرت» بجاى «دين» آمده، و همين گفتار با كمى اختلاف در «نهج البلاغة» خطبه ۴۱ نيز نقل شده است. مصحح.

۶- بيشتر اين احاديث را با «وسائل» - ج ۱ : باب ۲۳ از ابواب احتضار از كتاب طهارت، و با «احياء العلوم» : ۲۸۳/۴ تصحيح كرديم.

۷- اين حديث را با «مصباح الشريعة» باب ۸۴ تصحيح كرديم.

۸- اين حديث را با «احياء العلوم» : ۴/ ۳۹۰ تصحيح كرديم.

۹- اين احاديث را با «اصول كافى» : باب حياء، تصحيح كرديم.

۱۰- اين احاديث را با «اصول كافى»، باب گناهان، تصحيح كرديم.

۱۱- اين روايت را با «مصباح الشريعة» : باب ۸۰ تصحيح كرديم.

۱۲- بنابر آنچه در «احياء العلوم» : ۱۰/۴ نقل شده وى ابو سليمان دارانى است.

۱۳- است غراق آنست كه قلب ذاكر در اثناء ذكر حتى به خود ذكر و قلب التفات و توجه ندارد و عرفا اين حالت را فناء تعبير مى كنند. م.

۱۴- يعنى دفع آن به عبادت ديگر نيز ممكن است.

۱۵- احاديث اين باب را با «اصول كافى». باب اعتراف به گناهان، و باب كسى كه قصد كار نيك يا كار بد كند، و باب توبه، و باب استغفار از گناهان، و باب آنچه خداى عز و جل هنگام توبه آدمعليه‌السلام به او عطا فرمود، تصحيح كرديم.

۱۶- اين احاديث را با «اصول كافى» (باب توبه، و باب تفسير گناهان) تصحيح كرديم.

۱۷- تقسيم و جدا كردن بعضى از گناهان از بعضى ديگر.

۱۸- نمى توان گفت كه گريه و ناله انبياء يكسره براى تعليم و راهنمائى بوده و بدين وسيله مى خواستند به مردم ياد دهند كه از گناهان پشيمانى و سوز و گداز و گريه و ناله نمايند.

گريه و ناله ايشان از سوئى ناشى از احساسات عميق و ارتباط و عشق به مبدا اعلى بوده و از روح بزرگ و حالات عالى روحانى و فوق طبيعى ايشان سرچشمه مى گرفته است، و از سوى ديگر به سبب تاثر و تاءلم از نادانى و گمراهى مردم و در نتيجه هلاكت آنها بوده.

البته اگر از ايشان ترك اولائى سر مى زده برايشان گران مى آمده و اندوهگين و دردمند مى شدند، كه معرفت والاى ايشان كوچكترين لغزشى را بزرگ مى شمرده است. و از اينرو ايشان را نبايد با ديگر مردمان قياس كرد كه حسنات الابرار سيئات المقربين، و در عين حال اين نكته نيز درست است كه پيغمبران سرمشق آدميانند و كردار و گفتار و رفتار ايشان براى پيروانشان حجت عمل و اخلاق است. م.

۱۹- يكى از زهاد هشتگانه كه در اسلام معروفند. م.

۲۰- اين حديث مفصل را با «مصباح الشريعة» : باب ۸۱ تصحيح كرديم.

۲۱- جائى است در مكه در راه منى كه آن را بطحاء نامند.

۲۲- «مصباح الشريعة»، باب چهارم، «بحار» جزء دوم از مجلد ۱۵ باب نيت و شرايط آن.

۲۳- همه اين احاديث نبوى را با «احياء العلوم» : ۳۱۰/۴، ۳۱۱، ۳۱۷، باب فضيلت نيت تصحيح كرديم.

۲۴- اين روايت را با «اصول كافى»، جزء دوم، باب عبادت، تصحيح كرديم.

۲۵- خنفساء يا سرگين گردان.

۲۶- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۹۹ تصحيح كرديم.

۲۷- چنانكه امير مؤمنان عليه الصلاة و السلام فرمود :

من عرف نفسه فقد عرف ربه.

۲۸- - چنانكه امير مؤمنان عليه الصلوة و السلام در وصيت به فرزند خويش امام مجتبىعليه‌السلام مى فرمايد : «و خويشانت را گرامى دار، زيرا آنان پر و بال پرواز تو هستند، و اصل و ريشه تو كه به ايشان باز مى گردى، و دست تو كه با آن [بر دشمن] حمله و يورش ‍ مى برى ».

«نهج البلاغة»، باب كتب و رسائل.

۲۹- آنچه سبب آماده شدن علت براى ايجاد معلول است، شرايط مؤ ثر در پديد آمدن معلول.

۳۰- بر مصدر اين روايت در كتابهاى اصحاب ما اماميه - رضوان الله عليهم - اطلاع نيافتيم. !

۳۱- بخشهاى مناجات انجيليه و مناجات ديگر را با «بحار» : باب ادعيه مناجات : ج ۱۱۴ -۱۰۷/۱۹، چاپ امين الضرب، تصحيح كرديم.

۳۲- اين سه حديث را با «مصباح الشريعة»، باب ۹۷، تصحيح كرديم. !

۳۳- از اين نمونه ها در غزليات شاعران نامى نظير سعدى و حافظ بسيار مى توان يافت، مانند :

من از آن روز كه در بند توام آزادم                         پادشاهم كه به دست تو اسير افتادم

من كه در هيچ مقامى نزدم خيمه انس                     پيش تو رخت بيفكندم و دل بنهادم

دانى از دولت وصلت چه طلب دارم هيچ                  ياد تو مصلحت خويش ببرد از يادم

سعدى

خيال روى تو در كارگاه ديده كشيدم                      به صورت تو نگارى نه ديدم و نه شنيدم

اميد خواجيگم بود بندگى تو كردم              هواى سلطنتم بود خدمت تو گزيدم

حافظ

سايه طوبى و دلجوئى حور و لب حوض                  به هواى سر كوى تو برفت از يادم نيست

بر لوح دلم جز الف قامت يار                    چكنم حرف دگر ياد نداد استادم

حافظ!

۳۴-

اگر مخير بكنندم به قيامت كه چه خواهى                دوست ما را و همه نعمت فردوس ‍ شما را

۳۵- اين احاديث را با «اصول كافى»، جزء اول، باب ابطال رؤ يت؛ و با «وافى» : ۶۶/۱ تصحيح كرديم.

۳۶- اين احاديث را با «اصول كافى»، جزء اول، باب ابطال رؤ يت؛ و با «وافى» : ۶۶/۱ تصحيح كرديم.

۳۷- اخافش، جمع اخفش : خردچشم، كم بين.

۳۸- زرق جمع ازرق : كبود و آبى.

۳۹- عوامش جمع اعمش : آن كه بد بيند و از چشم آب همى ريزد.

۴۰- اين روايت را با «احياء العلوم» : ۲۸۸/۴ تصحيح كرديم.

۴۱- جمع هم : اندوه - قصد.

۴۲- همه اين احاديث را با «اصول كافى» : ج ۲، باب دوستى و دشمنى براى خدا، و با «وافى» : ۳۴۴/۳ باب حب و بغض براى خدا، تصحيح كرديم.

۴۳-

هرگز وجود حاضر غايب شنيده اى                       من در ميان جمع و دلم جاى ديگر است

۴۴- در «نهج البلاغة» حقيقة البصيرة، و در «تحف العقول» حقيقة الايمان آمده است.

۴۵- اين سخن و گفتار پيشين را با «مصباح الشريعة» : باب ۲۴، و با «بحار» : باب عزلت از بدان مردم : ج ۵۱/۲ : ۱۵ چاپ امين الضرب، تصحيح كرديم.

۴۶- اين دو حديث را با «اصول كافى»، باب رضا به قضاء، تصحيح كرديم.

۴۷- اين حديث، و همچنين اخبار قدسى پيشين را با «احياء العلوم» : ۲۹۶ -۲۹۵/۴ تصحيح كرديم.

۴۸- اين حديث را با «احياء العلوم» : ۲۹۵/۴ تصحيح كرديم.

۴۹- اين احاديث را با «احياء العلوم» : ۲۹۶ -۲۹۵/۴ تصحيح كرديم.

۵۰- اين احاديث را با «اصول كافى» ج ۲، باب رضا به قضاء، و با «سفينة البحار» : ۵۲۴/۱ تصحيح كرديم.

۵۱- اين احاديث را با «اصول كافى» : ج ۲، باب واگذاردن امور به خدا و توكل بر او، و با «بحار» : باب توكل و تفويض و رضا : مج ۱۵۳/۲ : ۱۵ چاپ امين الضرب تصحيح كرديم.

علامه مجلسى - قدس سره - در جاى مذكور، در حديث پنجم، تحقيقى دقيق و بيانى لطيف دارد كه ذكر آن در اينجا نمى گنجد، هر كه بخواهد مى تواند به آنجا مراجعه كند.

۵۲- اين روايت را، كه در نسخه هاى «جامع السعادات» اختلاف داشت، با «اصول كافى» : ج ۲- باب شكر، و با «وافى» : ۳۲۴/۳- باب شكر، تصحيح كرديم.

۵۳- اين احاديث را با «اصول كافى» : ج ۲، باب شكر، و با «بحار» مج ۱۵ : ۱۳۵ -۱۳۲/۲ باب شكر، تصحيح كرديم.

۵۴- اين احاديث را با «مصباح الشريعة» : باب ششم؛ و با «سفينة البحار»۱/۷۱۰، تصحيح كرديم.

۵۵- با اينكه آيه فوق الذكر را بعضى از مفسران معاصر اشاره به تلقيح گياهان بوسيله بادها و افشاندن گرده هاى نطفه نر و بارور ساختن گياهان گرفته اند و آن را از دلائل اعجاز علمى قرآن شمرده اند، به قرينه ما بعد آيه فانزلنا من السماء ماء فاسقيناكموهمى توان گفت كه تلقيح بادها براى باريدن باران است.

گوئى ابرها بوسيله بادها آميزش مى كنند و باردار مى شوند و فرزندان خود يعنى دانه هاى باران را به زمين فرو مى فرستند.

اما مؤ لف بزرگوار تعبير آميزش ميان هوا و آب و خاك را بكار برده كه سبب بارورى يعنى روئيدن گياهان و دادن محصول و ميوه است. م.

۵۶- حديث را با «مصباح الشريعة» : باب صبر، و با «بحار» : باب صبر و آسانى بعد از سختى، مج ۱۴۳/۲ : ۱۵ تصحيح كرديم.

۵۷- زيرا عزم مهمترين عمل حج و به يك معنى شامل بيشتر اعمال حج است، و اين از باب تسميه شى ء به اسم اظهر افراد و مصاديق آن است. م.

۵۸- اين احاديث را با «احياء العلوم» : ۵۳/۴، كتاب صبر، تصحيح كرديم.

۵۹- ۲- اين روايت و ما قبل آن را با «اصول كافى» : باب صبر، و «وافى» : ۳۲۳ -۳۲۱/۳، باب صبر، تصحيح كرديم.

۶۰- فراوان دادن نعمت در وقت معصيت و اندك اندك گرفتار ساختن او به عذاب و عقوبت.

۶۱- اين چهار حديث را با «احياء العلوم» ۱۱۴/۴، باب صبر، تصحيح كرديم.

۶۲- اين سه روايت را با «اصول كافى» باب صبر، و با «وافى» : ۳۲۳ -۳۲۱/۳، باب صبر، تصحيح كرديم.

۶۳- يعنى در حال ثروتمندى، رنج صبر را تحمل كردن، و يا در عين صبر، بى نيازى نمودن.

۶۴- احاديثى را كه از اهل بيت -عليهم‌السلام - در باب صبر وارد شده با «اصول كافى» باب صبر، و با «وافى» كتاب صبر، تصحيح كرديم.

۶۵- استاد بشر محقق طوسى - قدس سره - در تعريف صبر گفته است :

«صبر خوددارى از جزع و بى تابى هنگام پيشامد مكروه است، و آن درون را از اضطراب و نا آرامى و زبان را از شكايت و اعضاء را از حركات غير عادى باز مى دارد... ».

۶۶- يجوز ان يكون بفتح الطاء و ضمها، و المراد بهما التطهر. (النهاية، ابن اثير).

۶۷- اين حديث را با «مصباح الشريعة»، باب نهم، و با «مستدرك الوسائل» : ۳۸ -۳۷/۱، كتاب طهارت، تصحيح كرديم.

۶۸- اين روايت را علامه مجلسى در «بحار» : ۵۶/۱۸، باب علل وضو و ثواب آن و عقاب ترك آن از «عيون و علل» شيخ المحدثين صدوق نقل كرده، و جز در جاى مذكور (بحار الانوار) نشانى از آن نيافتم، و چون با نسخه هاى «جامع السعادات»، خطى و چاپى، اختلاف بسيار دارد از «بحار» نقل شد. !

۶۹- اين روايت را علامه مجلسى در «بحار» : ۵۶/۱۸، باب علل وضو و ثواب آن و عقاب ترك آن از «عيون و علل» شيخ المحدثين صدوق نقل كرده، و جز در جاى مذكور (بحار الانوار) نشانى از آن نيافتم، و چون با نسخه هاى «جامع السعادات»، خطى و چاپى، اختلاف بسيار دارد از «بحار» نقل شد. !

۷۰- اين حديث در «بحار الانوار» : ۱۹۶/۱۸، باب آداب نماز، روايت شده.

نسخه هاى «جامع السعادات» اختلاف زيادى در آن دارند، و ما با محل مذكور از «بحار - الانوار» تصحيح كرديم.

۷۱- احاديث وارده در نماز را با «بحار الانوار» : ۲۰۲ -۱۶۹/۱۸ باب آداب نماز، تصحيح كرديم.

۷۲- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۷ تصحيح كرديم.

۷۳- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۱۲، تصحيح كرديم.

۷۴- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۱۳، تصحيح كرديم.

۷۵- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۱۳، تصحيح كرديم.

۷۶- اين حديث را با باب ۱۵ از «مصباح الشريعة» و با «بحار الانوار» : ۳۵۶/۱۸، باب ركوع و آداب آن از كتاب نماز و با «مستدرك» : ۳۲۵/۱، تصحيح كرديم.

۷۷- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۱۶، و با «بحار الانوار» : ۳۶۳/۱۸، باب سجود و آداب آن، تصحيح كرديم.

۷۸- حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۱۷، و با «بحار الانوار» : ۴۰۳/۱۸، باب تشهد و احكام آن، تصحيح كرديم.

۷۹- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۱۸، تصحيح كرديم.

۸۰- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۵، تصحيح كرديم. (در «مستدرك» : ۴۰۱/۱ كتاب نماز، ابواب ذكر، نيز مذكور است و اختلاف كمى با «مصباح الشريعة» دارد).

۸۱- حديث مذكور را با «مصباح الشريعة» : باب ۱۹، تصحيح كرديم.

۸۲- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۱۴، تصحيح كرديم.

۸۳- اين روايت از «احياء العلوم» از طريق عامه نقل شده است. م

۸۴- اين حديث را با «مصباح الشريعة» : باب ۲۰، و با «مستدرك» : ۵۹۰ -۵۸۹/۱ كتاب روزه، تصحيح كرديم.

۸۵- اين حديث را با «مصباح الشريعة»، باب ۲۲، تصحيح كرديم.

۸۶- اين حديث را با «مستدرك الوسائل» : ۱۹۶ -۱۹۵/۲، كتاب حج، ابواب مزار و آنچه مربوط به آن است، تصحيح كرديم.

۸۷- بديهى است كه مراد اين نيست كه زيارت ايشان جاى اين اعمال واجب را مى گيرد، بلكه مقصود توصيه و تاكيد در زيارت ايشان است. م.