اخلاق الاهى

اخلاق الاهى0%

اخلاق الاهى نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

اخلاق الاهى

نویسنده: آیت الله مجتبی تهرانی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 11852
دانلود: 7261

اخلاق الاهى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11852 / دانلود: 7261
اندازه اندازه اندازه
اخلاق الاهى

اخلاق الاهى

نویسنده:
فارسی

از دیرباز، محفل اشراقی دروس اخلاق و عرفان استاد آیت­ا... مجتبی تهرانی، کانون تجمع طیف طالب طهارت و معرفت است و هزاران جوان از سرچشمه صافی تعلیمات شرقانی استاد سیراب و سرشار می­شوند و بوته انفاس قدسی و مواعظ بالغه او، جان­ها و دل­های گداخته را تزکیه می­دهد. دروس معنوی استاد، اخلاق نظری انتزاعی متعارف نیست و نیز بازگفت تقلیدی اخلاق فلسفی و یونانی نیز نمی­باشد؛ همچنین تعلیمات سلوکی ایشان با عرفان مسلکی نسبتی ندارد؛ زیرا دروس استاد آمیزه­ای از اخلاق نبوی و عرفان علوی است که با اتکا به منطق اجتهاد، از زلال آیات و روایات برگرفته و با رعایت نیاز نسل امروز، سامان یافته است. مجموعه دروس اخلاق و عرفان استاد تاکنون از دوهزار درس فراتر رفته است و همچنان نیز این کوثر فیض در جریان است. این مجموعه مباحث اخلاقی به­صورت حدود سی مجلد با عنوان اخلاق الاهی در دست تدوین و انتشار است که تاکنون چهار مجلد از این مجموعه گرانبها با عناوین آفات زبان و پیوندها و حقوق به زیور طبع آراسته گردیده است. جلد چهارم با عنوان آفات زبان/ بخش یکم، از فصل های زیر سامان یافته است:فصل یکم: غیبت؛ فصل دوم: دروغ؛ فصل سوم: بهتان؛ فصل چهارم: تهمت؛ فصل پنجم: مراء؛ فصل ششم: جدال؛ فصل هفتم: خصومت؛ فصل هشتم: لعن و نفرین؛ فصل نهم: شماتت؛ فصل دهم: فحش؛ فصل یازدهم: فرو رفتن در باطل؛ فصل دوازدهم: استهزاء و سخریّه؛ فصل سیزدهم: سخن چینی؛ فصل چهاردهم: بیهوده گویی.

فصل نهم : شماتت

لا تظهر المشاته باخيك فيرحمه الله ويبتليك(۴۰۸) .

به برادرت سركوفت مزن كه خدا به او رحم مى كند و تو را گرفتار مى سازد.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله

مقدمه

آدميان ممكن است در روابط اجتماعى با يك ديگر به ناهنجارى هاى گوناگون رفتارى گرفتار شوند. اين ناهنجارى ها گاه از سركشى نيروى شهوت و گاه از افسار گسيختگى نيروى غضب سرچشمه مى گيرد. شماتت و سركوفت را مى توان از جمله اين ناهنجارى ها به شمار آورد. دانشمندان علم اخلاق، شماتت را از ديگر آفات و بيمارى هاى زبان به شمار آورده اند.

اين فصل به نكات مهمى درباره اين آفت مى پردازد كه عبارتند از:

۱ -تعريف شماتت

۲ - اقسام شماتت

۳ - نكوهش شماتت از ديد شرع و عقل

۴ - ريشه هاى درونى شماتت

۵ - پيامدهاى زشت شماتت

۶ - راه هاى درمان شماتت.

(۱) تعريف شماتت

شماتت نزد دانشمندان اخلاق، اظهار شادمانى از مصيبت ديگران است. وقتى شخصى دريابد كه بر برادر دينى اش، مصيبتى وارد شده است، اگر اظهار خوشحالى و سرور كرده، به سركوفت بلا ديده بپردازد، گرفتار بيمارى شماتت شده است ؛ البته سركوفت و سرزنش، در برابر رفتارى است كه از شخص بلا ديده سرزده است به اين معنا كه شماتت كننده با اظهار سرور از بلايى كه بر سر ديگرى آمده، مصيبت را نتيجه آن رفتار مى داند و چه بسا در سركوفت، به بيان آن نيز بپردازد.

(۲) اقسام شماتت

شماتت را از جهت ابراز يا عدم ابراز خشنودى به دو قسم مى توان تقسيم كرد:

۱ - شماتت درونى

آن گاه كه انسان از مصيبت ديگران، در درون خويش مسرور شود؛ ولى شادى اش را آشكار نكند، به اين حالت، شماتت درونى مى گويند.

۲ - شماتت فعلى (بيرونى)

زمانى كه فرد از بلاى رسيده به ديگران، خوشحال شود و اين بلا را با حالت سرزنش، جزاى رفتارى كه از فرد مصيبت ديده سرزده، معرفى كند، به رفتارش شماتت فعلى گفته مى شود؛ البته شماتت فقط به شكل مجازى ؛ قسم اول به كار مى رود؛ زيرا همان گونه كه در تعريف آمد، شماتت، اظهار شادمانى از مصيبت ديگران است.

شماتت را از جهت رفتار فرد بلا ديده نيز مى توان به دو قسم تقسيم كرد:

الف - شماتت در برابر رفتار پسنديده

گاه رفتار شخص مصيبت زده، زشت نيست و فقط به نظر شماتت كننده، نادرست مى آيد و با اهداف او سازگارى ندارد؛ براى مثال، وقتى شخص ‍ عملى مانند انفاق را انجام مى دهد كه با اهداف شماتت كننده بخيل، همسان و سازگار نيست، چنان چه پس از انجام اين عمل، آن شخص، به مصيبت و بلا دچار شود، شماتت كننده، اين بلا را نتيجه عمل او دانسته، او را براى رفتار درستش سرزنش مى كند. سركوفت منافقان به اهل ايمان در بلاها و مصيبت ها، از اين قبيل است.

ب - شماتت در برابر رفتار ناپسند

گاه مصيبت ديده را در برابر رفتار ناشايستى مانند ورشكستگى به سبب عدم رعايت موازين دينى در معاملات پيشين او سرزنش مى كنند.

(۳) نكوهش شماتت از ديد شرع و عقل

شاد شدن از مصيبتى كه براى ديگرى پيش آمده، از حالت هايى است كه عقل و شرع آن را نكوهيده اند. عقل و فطرت بشر، به حكم طبيعت اجتماعى او، انس و مدارا با افراد را مى پسندد و الفت و انس، با همدردى سازگار است و صد البته كه همدردى با ديگران، با شادى و سرور از مصيبت ايشان سر ناسازگارى دارد؛ از اين رو فطرت پاك انسان، شادى و خوشحالى از بلا و غم ديگران را نمى پسندد، بلكه آن را سرزنش مى كند.

پيشوايان معصومعليه‌السلام اين رفتار را در عبارت هاى بسيارى نكوهيده و از آن نهى فرموده اند.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

برادر خويش را شماتت نكن ؛ (چرا كه) خداوند به او رحم مى كند و تو را مبتلا مى سازد(۴۰۹) .

حضرت صادقعليه‌السلام نيز مى فرمايد:

من شمت بمصيبه نزلت باخيه، لم يخرج من الدنيا حتى يفتتن(۴۱۰) .

كسى كه برادر خويش را براى بلايى كه بر او وارد شده شماتت كند، از دنيا خارج نمى شود تا گرفتار آن بلا شود.

خشنودى از مصيبت ديگران به هر شكلى ناپسند است ؛ خواه در رفتار بروز كند و آشكار شود يا فقط در درون پنهان بماند؛ اگر چه آشكار كردن شادى، ناپسندتر و زشت تر است ؛ زيرا افزون بر پستى شخص شماتت كننده، مايه آزردگى خاطر بلا ديده نيز مى شود و زشت تر و بدتر از همه، آن كه انسان را به دليل رفتار پسنديده اش شماتت كنند. اين سرزنش نهايت پستى و رذالت شخص شماتت كننده را نشان مى دهد، زيرا سرزنش او از اين رو است كه شخص بلا ديده به ميل و خواهش نفسانى او رفتار نكرده و حال كه بلايى بر او وارد شده است وى را سرزنش مى كند؛ در حالى كه چه بسا اين بلا، براى رشد و تكامل فرد مصيبت ديده بر او وارد شده باشد.

هر كه در اين بزم مقرب تر است              جام بلا بيشترش مى دهند

بانوى قهرمان كربلا حضرت زينبعليها‌السلام در پاسخ شماتت سياه كردارى سياه كردارى چون يزيد بن معاويه - عليهما اللعنه - مى فرمايد:

ما رايت الا جميلا(۴۱۱) .

من (در كربلا) چيزى جز زيبايى نديدم.

شهادت در راه يگانه محبوب واقعى، زيبايى و حيات و زندگانى است ؛ چنان كه سرور پرهيزكاران امير مؤمنان علىعليه‌السلام آن را رستگارى ناميد(۴۱۲) .

اقتلونى اقتلونى يا ثقات

ان فى قتلى حياتا فى حيات(۴۱۳)

البته اظهار شادى و سرور در برابر بلايى كه بر ستمگران و كفر پيشگاه وارد مى شود، بى ايراد است به شرط آن كه اين خشنودى فقط براى شكست باطل و پيروزى حق باشد و ارتباطى به مسائل شخصى و خصوصى نداشته باشد؛ چرا كه گاه بغض و كينه هاى شخصى انسان را از ديدن بيچارگى دشمنان خويش خشنود مى سازد. محور حب و بغض پسنديده، خدا است ؛ يعنى انسان بايد براى خدا دوست داشته باشد و براى او دشمنى كند؛ پس نفى بدى ها و يادآورى عاقبت شوم ستمگران، كافران و گناه كاران، اگر براى بغض از گناه و دشمنى با آن باشد، زيبا و پسنديده است.

(۴) ريشه هاى درونى شماتت

شماتت از افسار گسيختگى نيروى غضب پديد مى آيد. آن گاه كه نيروى درونى غضب از سرپرستى عقل خارج شود، رذايلى به بار مى آورد كه برخى از آن ها ممكن است عامل رفتار ناپسند شماتت شود. اين عوامل عبارتند از:

۱ - دشمنى

ضربه زدن و آزردن خاطر از جمله حالت هايى است كه دشمنى با ديگران، آن را پديد مى آورد. دشمن در انتظار يافتن فرصتى مناسب براى لطمه زدن به كسى است كه از او نفرت دارد، يا بدين سبب با وارد شدن مصيبت بر فردى كه مورد نفرت او است، سرزنش و سركوفت را آغاز مى كند تا حس ‍ نفرت خويش را ارضا مى سازد.

۲ - خشم و عصبانيت

گاه انسان براى فرو نشاندن آتش خشم خود از ديگرى (بدون وجود دشمنى) او را سرزنش مى كند.

۳ - حسد

سرزنش بلا ديده مى تواند ابزار مناسبى براى تحصيل خواسته حسود باشد. حسود در صدد از ميان بردن شان و منزلت كسى است كه به او حسادت مى ورزد و با سرزنش او نزد ديگران مى كوشد تا به خواسته خويش دست يابد.

(۵) پيامدهاى زشت شماتت

سركوفت و سرزنش ديگران، پيامدهاى زشت و ناخوشايندى را براى شماتت كننده در دنيا و سراى آخرت به بار خواهد آورد.

۱ - پيامد شماتت در دنيا

ابتلا به مصيبت : اظهار شادى از مصيبت، موجب گرفتارى شماتت كننده به همان مصيبت مى شود.

همان گونه كه گذشت، امام صادقعليه‌السلام فرمود:

هر كس برادر خود را به دليل مصيبتى كه بر او وارد شده است سرزنش كند، از دنيا بيرون نمى رود تا خود گرفتار شود(۴۱۴) .

۲ - پيامد شماتت در آخرت

عذاب در آخرت : آزار رساندن به مؤمن، مايه قهر خداوند و عذاب آخرتى است تا آن جا كه خداوند فرموده است :

آزار دهنده بنده مؤمن من، به من اعلام جنگ بدهد(۴۱۵) .

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آزار دهنده مؤمن را آزار دهنده خويش، و آزار دهنده خويش را آزار دهنده خدا و آزار دهنده خدا را ملعون معرفى كرده است(۴۱۶) .

روشن است كه سركوفت زدن به اهل ايمان، مايه آزردگى خاطر آن ها است و پرهيز از آزار، ضرورت دارد.

(۶) راه هاى درمان شماتت

براى درمان بيمارى بايد به آثار و عواقب آن انديشيد. آگاهى از اين كه فرد شماتت كننده به همان مصيبتى مبتلا خواهد شد كه ديگرى را براى آن سرزنش مى كرده است، ترس و واهمه را در روح او پديد خواهد آورد و به يادآورى مكرر اين پيامد، ديگر به شماتت ديگران نخواهد پرداخت.

انديشه در اين كه هر بلايى بر سر اهل ايمان بيايد، ممكن است كفاره گناه يا عامل به كمال رسيدن آنان در آخرت شود او را از سركوفت و سرزنش ايشان باز مى دارد و از سوى ديگر، بلا و گرفتارى و مصيبت، بر بدى و خوارى نزد پروردگار دلالت نمى كند؛ بلكه دلالت آن بر نزديكى به خدا بيش تر است. توجه شماتت كننده به مصيبت ها و بلاهايى كه بر خودش وارد مى شود، او را از توجه به گرفتارى هاى ديگران باز مى دارد. دقت و تامل در اين كه چه بسا بلاى نازل شده بر او براى تاديب در برابر خطاهايش بوده است، او را از انديشه در احوال ديگران بازداشته، به خود مشغول مى سازد.

دقت در دور ماندن از رحمت خدا به دليل آزردن اهل ايمان نيز انسان را به ترك اين رفتار زشت سوق مى دهد.

فصل دهم : فحش

الجنه حرام على كل فاحش ان يدخلها(۴۱۷) .

ورود به بهشت بر هر دشنام دهنده اى حرام است.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله

مقدمه

ناسزا گفتن و دشنام دادن از رفتارهاى بسيار زشت و زننده اى است كه آدميان كم و بيش به آن مبتلايند. اين بيمارى، مايه نابودى پيوندهاى عاطفى انسان شده، دشمنى و كينه را پديد مى آورد.

اين فصل به بيان و توضيح ابعاد گوناگون ناسزا و دشنام پرداخته تا راه هاى درمان مناسب را براى ريشه كن كردن آن ارائه كند. موضوع هاى مورد بحث در اين فصل عبارتند از:

۱ -تعريف فحش

۲ - اقسام فحش

۳ - نكوهش فحش از ديد شرع و عقل

۴ - ريشه هاى درونى فحش

۵ - پيامدهاى زشت فحش

۶ - راه هاى درمان فحش.

(۱) تعريف فحش

فحش، بذاء، سلاطه، تفحش و سب، كلماتى گوناگون با معانى بسيار نزديك به هم، بلكه مترادف و هم معنايند. فحش در لغت به معناى افزايش بدى از حد مجاز است ؛ يعنى وقتى بدى از حد خود فراتر رود، شخص به ناسزاگويى روى مى آورد. «تفحش» به معناى بيهوده گفتن يا هرزه گويى، «سب» به معناى گفتار زشت يا دشنام، «بذاء» به معناى بد زبانى و «سلاطه» نيز به معناى زبان درازى است.

دانشمندان اخلاق، به كار بردن سخنان زشت براى اشخاص را فحش و ناسزا مى گويند.

(۲) اقسام فحش

فحش را از جهت انگيزه گوينده به دو قسم مى توان تقسيم كرد:

۱ - فحش با انگيزه آزار (قصد جدى)

گاه ناسزا براى رنجاندن و آزردن خاطر ديگرى گفته مى شود. دشنام دهنده در اين حالت با جديت ناسزا گفته، حرمت شكنى مى كند.

۲ - فحش با انگيزه شوخى

هرزه گويى و فحش چه بسا براى شوخى باشد. ناسزا گويى در چنين حالى، بدون انگيزه رنجاندن است.

گاهى هم اين صفت ناپسند، عادت شده، بدون انگيزه خاصى انجام مى گيرد. فرد بيمار در اين حال براى رساندن مقاصد معمول خويش، سخنان زشت را به مى گيرد. فحش از جهت زشتى كلمات به كار رفته نيز به مرتبه هاى گوناگون تقسيم مى شود. برخى بسيار زشت است و برخى زشتى كم ترى دارد.

البته ميزان زشتى و ناپسندى سخنان فرد نزد اقوام و ملت هاى گوناگون مختلف است به اين معنا كه گاه سخنى در شهرى بسيار ناپسند شمرده مى شود و در شهر يا كشور ديگر به آن اندازه ناپسند نيست.

(۳) نكوهش فحش از ديد شرع

فحش و ناسزا در سخنان بسيارى از پيشوايان معصومعليه‌السلام به شدت نكوهش شده است تا آن جا كه فرموده اند:

در اسلام فحش نيست و مسلمان ناسزا نمى گويد.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

الفحش و التفحش ليسا من الاسلام فى شى ء(۴۱۸) .

ناسزا گفتن و هرزه گويى در هيچ موردى از اسلام نيست.

حضرت صادقعليه‌السلام نيز به برخى از ياران خود فرمود كه فحش ‍ دادن، كردار ما نيست و پيروان خود را به آن فرا نمى خوانيم. سماعه كه از ياران امام صادقعليه‌السلام است، مى گويد:

دخلت على ابى عبداللهعليه‌السلام فقال لى مبتدئا يا سماعه ما هذا الذى كان بينك و بين جمالك ؟ اياك ان تكون فحاشا او سخابا او لعانا فقلت : والله لقد كان ذلك انه ظلمنى. فقال ان كان ظلمك لقد اربيت عليه ان هذا ليس من فعالى و لا امر به شيعتى، استغفر ربك و لا تعد قلت استغفرالله و لااعود(۴۱۹) .

بر امام صادقعليه‌السلام وارد شدم. در ابتدا فرمود: به من بگو كه قضيه بين تو با شتربانت [= ساربانت] چه بوده است ؟ (سپس فرمود) بپرهيز از اين كه زشتگو و بدزبان يا فريادزن يا لعنت كننده باشى. من گفتم به خدا سوگند! او به من ستم كرده (من بى جهت به او ناسزا نگفته ام.) حضرت فرمود: اگر او به تو ظلم كرده، همانا تو بر او پيشى گرفتى [= به سبب ناسزا گفتن، تو هم ستم كردى]. همانا اين فحش از رفتار من نيست و پيروان خود را نيز به آن امر نمى كنم. از پروردگارت آمرزش بطلب و (به سوى بدى) باز نگرد. سماعه گفت : من از پروردگار آمرزش مى طلبم و هرگز باز نخواهم گشت.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

الجنه حرام على كل فاحش ان يدخلها(۴۲۰) .

ورود در بهشت بر هر زشت گويى حرام است.

اياكم و الفحش فان الله لا يحب الفحش و التفحش(۴۲۱) . اياكم و الفحش ‍ فان الله لايحب الفاحش المتفحش(۴۲۲) .

از ناسزاگويى بپرهيزيد. همانا خداوند فحش و هرزه گويى را دوست نمى دارد. از فحش بپرهيزيد؛ چرا كه خداوند ناسزاگو و هرزه گو را دوست ندارد.

از حضرت باقرعليه‌السلام روايت شده است :

ان الله يبغض الفاحش المتفحش(۴۲۳) .

همانا خداوند فحش دهنده هرزه گو را دشمن مى دارد.

ان الله يبغض الفاحش البذى(۴۲۴) .

به درستى كه خداوند فحش دهنده بد زبان را دشمن مى دارد.

در وصيت هاى رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به حضرت علىعليه‌السلام آمده است :

يا على شر الناس من اكرمه الناس اتقاء فحشه(۴۲۵) .

اى على !بدترين شخص كسى است كه مردم از زبان بد او ترسيده، از روى ترس او را گرامى بدارند.

از امام محمد باقرعليه‌السلام نقل شده است كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به همسرش فرمود:

يا عائشه ان الفحش لو كان ممثلا لكان مثال سوء(۴۲۶) .

اى عايشه ! اگر فحش در اين عالم شكل مى گرفت (و تو آن را مى ديدى)، به شكل زشت و بدى تبديل مى شد.

از انديشه و درنگ در اين روايت ها، اين نتيجه به دست مى آيد كه فحش از ديد شرع، رفتارى بسيار ناپسند، بلكه ممنوع است. تعبيرهايى چون نبودن در اسلام، وارد نشدن در بهشت، دوست نداشتن خدا، دشمنى خدا، همه و همه شدت زشتى اين رفتار را نشان مى دهد تا آن جا كه امام صادقعليه‌السلام به فحش دهنده وعيد آتش داده است ؛ آن جا كه مى فرمايد:

البذاء من الجفاء و الجفاء فى النار(۴۲۷) .

بد زبانى از جفا كارى است و جفا كارى در آتش است.

(۴) ريشه هاى درونى فحش

ناسزاگويى در يكى از عوامل ذيل ريشه دارد:

۱ - خشم و عصبانيت

فحش، اغلب از شعله ور شدن خشم سرچشمه مى گيرد. فرد خشمگين به دليل ناتوانى در مهار كردن خشم خود، به رفتار زشتى چون فحش دچار مى شود و با تكرار و استمرار آن، اين رفتار به شكل عادت در مى آيد.

۲ - شوخى

گاه ناسزاگويى فقط براى مزاح و شوخى با فرد و خنداندن ديگران صورت مى گيرد كه اين خود نيروى شهوت ريشه دارد. هرزه گويى هاى دلقك هاى دربار پادشاهان، از اين نوع به شمار مى آيد.

۳ - عادت

تربيت نادرست در شيوه سخن گفتن، سخنان ناهنجار و نازيبا را براى انسان عادى مى سازد. فرد مبتلا به فحش در چنين حالتى، بدون سركشى دو نيروى خشم و شهوت، دشنام مى دهد؛ زيرا ناسزاگويى براى او، مانند سخنان ديگرش به شكل عادت در آمده است.

(۵) پيامدهاى زشت فحش

ناسزاگويى و دشنام، پيامدهاى شومى را در دنيا و سراى آخرت براى انسان به بار خواهد آورد كه از آن ميان مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:

پيامدهاى فحش در دنيا

۱ -تحريك ديگران به ناسزاگويى : دشنام به ديگران، مايه خشم آن ها شده، ايشان را نيز به همين رفتار زشت وا مى دارد. ناسزا به آرمان و عقيده ديگران، چه بسا آن ها را به فحش به آرمان انسان ناسزاگو وادارد.

خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:

و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا...(۴۲۸) .

خدايان آن ها را فحش ندهيد؛ چرا كه آن ها نيز (در مقابل) از روى دشمنى به خداوند ناسزا مى گويند.

۲ - ايجاد دشمنى : ناسزاگويى، بذر دشمنى را در دل ديگران مى پاشد و آن ها را از فحش دهنده متنفر مى كند؛ چنين فردى به جاى كسب دوستى، بر تعداد دشمنان خود مى افزايد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

لا تسبوا الناس فتكسبوا العداوه لهم(۴۲۹) .

به مردم دشنام ندهيد تا دشمنى ايشان را به دست نياوريد.

۳ - ايجاد نفاق و دورويى : فحش، مردم را به دورويى سوق مى دهد؛ چرا كه آن ها مى كوشند براى ايمن ماندن از زبان دشنام دهنده، بدون وجود كم ترين علاقه، به او احترام گذارند؛ همان گونه كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در وصيت به امير مؤمنان علىعليه‌السلام فرمود:

اى على بدترين مردم كسى است كه مردم از روى ترس به او احترام گذارند.

اين همان مصداق دوگانگى زبان و قلب و در نتيجه، آشكار شدن نفاق در جامعه است. فحش، افزون بر ايجاد نفاق در ديگران، نفاق گوينده را نيز نشان مى دهد.

حضرت صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

ان الفحش و البذات ء و السلاطه من النفاق(۴۳۰) .

همانا فحش و بد زبانى و زبان درازى از دورويى است.

بر اساس اين روايت، هر سخن زشتى كه به زبان آورده شود، ممكن است از روى دشمنى نبوده، از روى عادت باشد؛ ولى چون آن چه بر زبان جارى مى شود، غير از آن است كه در دل وجود دارد دوگانگى ميان اين دو پديد مى آيد.

۴ - نابودى حركت : از ديگر پيامدهاى اين رفتار زشت، كاهش بركت رزق و روزى است. خداوند زندگى فرد ناسزاگو را فاسد مى كند. امام باقرمى فرمايد:

من فحش على اخيه المسلم نزع الله منه بركه رزقه و و كله الى نفسه و افسد عليه معيشته(۴۳۱) .

هر كس به برادر مسلمانش ناسزا بگويد، خداوند بركت روزى را از او مى گيرد و او را به خود واگذاشته و زندگى اش را فاسد مى كند.

اگر خداوند شخصى را به خود واگذارد، ديگر روى صلاح به خود نخواهد ديد. خداوند خير و بركت را از زندگى اش بر مى دارد و اين همان معناى «فساد معيشت» است. چنين شخصى گاه به چپ و گاه به راست مى دود، گاه شهوت او را به يك طرف و گاه غضب به طرفى ديگر مى كشد و در نتيجه نمى تواند خط مشى درستى براى خود برگزيند و بيچاره مى شود.

۵ - مايه فسق : ناسزاگويى فرد را از «ملكه عدالت» جدا مى سازد و در شمار فاسقان جاى مى دهد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

سباب المومن فسوق و...(۴۳۲) .

دشنام گويى به مؤمن فسق است.

۶ - اجابت نشدن دعا: دشنام و ناسزا عمل مهمى در اجابت نشدن دعاى فرد است. امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

كان فى بنى اسرائيل رجل فدعا الله ان يرزقه غلاما ثلاث سنين فلما راءى ان الله لا يجيبه قال يا رب ابعيد انا منك فلا تسمعنى ام قريب انت منى فلا تجيبنى قال فاتاه آت فى منامه فقال انك تدعو الله عزوجل منذ ثلاث سنين بلسان بذى ء و قلب عات غير تقى و ثيه غير صادقه فاقلع عن بذائك و ليتق الله قلبك و لتحسنبيتك قال ففعل الرجل ذلك ثم دعا الله فولد له غلام(۴۳۳) .

مردى در ميان بنى اسرائيل مدت سه سال از خداوند، فرزند مى خواست. زمانى كه ديد خداوند دعاى او را اجابت نمى كند، گفت : پروردگارا آيا من از تو دورم كه صداى مرا نمى شنوى يا ته به من نزديكى و دعايم را اجابت نمى كنى. پس، كسى (را) در خواب (ديد كه نزد) او آمد و گفت : همانا تو سه سال است خدا را با زبانى آلوده به ناسزا و قلب بى هراس از خدا و انگيزه غير راستين مى خوانى. ناسزاگويى را از زبانت جدا، و قلب خود را اهل ترس و تقوا ساز و انگيزه خويش را نيكو كن. آن مرد چنين كرد: سپس خدا را خواند و براى او فرزندى به دنيا آمد.

پيامدهاى فحش در آخرت

۱ -محروميت از بهشت : فرد گرفتار به ناسزاگويى و فحش، راهى به بهشت نخواهد يافت. چنان كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

ورود به بهشت بر هر دشنام دهنده اى حرام است(۴۳۴) .

۲ - ورود به دوزخ : سرانجام رفتار ناسزاگو آتش دوزخ خواهد بود، چنان كه امام صادقعليه‌السلام فرمود:

بد زبانى از جفا كارى است و جفا كارى در آتش است.(۴۳۵)

(۶) راه هاى درمان فحش

انديشه و درنگ در پيامدهاى زشت فحش، راه عملى درمان اين بيمارى است با يادآورى مداوم آن، احساس نفرت از اين رفتار، شدت مى گيرد و در نهايت به ريشه كن شدنش مى انجامد. هم چنين بايد كوشيد تا ريشه هاى اين رفتار نابود و غضب و شهوت سركش رام و فرمانبردار شود، كه مهار كردن اين دو نيرت مايه رهايى انسان از همه آفت هاى زبان است. كوشش در به كار گرفتن سخنان نيكو و استفاده از گفتار خوش، راهى عملى براى درمان بيمارى فحش است. عادت كردن به گفتار نيكو، ملكه زشت و ناپسند ناسزاگويى را از روان آدمى خارج مى سازد.