اخلاق الاهى

اخلاق الاهى0%

اخلاق الاهى نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

اخلاق الاهى

نویسنده: آیت الله مجتبی تهرانی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 11855
دانلود: 7261

اخلاق الاهى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11855 / دانلود: 7261
اندازه اندازه اندازه
اخلاق الاهى

اخلاق الاهى

نویسنده:
فارسی

از دیرباز، محفل اشراقی دروس اخلاق و عرفان استاد آیت­ا... مجتبی تهرانی، کانون تجمع طیف طالب طهارت و معرفت است و هزاران جوان از سرچشمه صافی تعلیمات شرقانی استاد سیراب و سرشار می­شوند و بوته انفاس قدسی و مواعظ بالغه او، جان­ها و دل­های گداخته را تزکیه می­دهد. دروس معنوی استاد، اخلاق نظری انتزاعی متعارف نیست و نیز بازگفت تقلیدی اخلاق فلسفی و یونانی نیز نمی­باشد؛ همچنین تعلیمات سلوکی ایشان با عرفان مسلکی نسبتی ندارد؛ زیرا دروس استاد آمیزه­ای از اخلاق نبوی و عرفان علوی است که با اتکا به منطق اجتهاد، از زلال آیات و روایات برگرفته و با رعایت نیاز نسل امروز، سامان یافته است. مجموعه دروس اخلاق و عرفان استاد تاکنون از دوهزار درس فراتر رفته است و همچنان نیز این کوثر فیض در جریان است. این مجموعه مباحث اخلاقی به­صورت حدود سی مجلد با عنوان اخلاق الاهی در دست تدوین و انتشار است که تاکنون چهار مجلد از این مجموعه گرانبها با عناوین آفات زبان و پیوندها و حقوق به زیور طبع آراسته گردیده است. جلد چهارم با عنوان آفات زبان/ بخش یکم، از فصل های زیر سامان یافته است:فصل یکم: غیبت؛ فصل دوم: دروغ؛ فصل سوم: بهتان؛ فصل چهارم: تهمت؛ فصل پنجم: مراء؛ فصل ششم: جدال؛ فصل هفتم: خصومت؛ فصل هشتم: لعن و نفرین؛ فصل نهم: شماتت؛ فصل دهم: فحش؛ فصل یازدهم: فرو رفتن در باطل؛ فصل دوازدهم: استهزاء و سخریّه؛ فصل سیزدهم: سخن چینی؛ فصل چهاردهم: بیهوده گویی.

فصل ششم : جدال

جدل در دين، مايه فساد و نابودى يقين است(۲۹۵) .

امير مؤمنان علىعليه‌السلام

مقدمه

دين مبين اسلام، افزون بر مسائل فردى انسان، به روابط اجتماعى او نيز توجهى ويژه دارد. چگونگى ارتباطهاى گفتارى و رفتارى بشر از اهميت فراوانى در اين مكتب برخوردار است. صداقت، امانتدارى، خوش خويى، از فضايل اخلاقى هستند كه بسيار مورد توجه قرار گرفته اند و به آن ها امر شده است و در مقابل، دروغ، خيانت، بهتان، تهمت و... از رذايل اخلاقى هستند كه مورد نفرت و نهى اسلام واقع شده اند. جدال نيز يكى از موضوعات اخلاقى مربوط به ارتباط گفتارى انسان با ديگران است ؛ اين ارتباط گاه به شكل يكى از بيمارى هاى زبان نمودار مى شود كه بايد به شناسايى و درمان آن همت گماشت.

اين فصل مى كوشد تا ابعاد گوناگون اين رفتار را بررسى كند؛ موضوعات مورد بحث اين فصل عبارتند از:

۱ -تعريف جدال

۲ - اقسام جدال

۳ - نكوهش و ستايش جدال از ديد شرع

۴ - ريشه هاى درونى جدال

۵ - پيامدهاى زشت جدال

۶ - راه هاى درمان جدال.

(۱) تعريف جدال

كلمه جدال در معانى گوناگون به كار رفته است ؛ از جمله :

«جدل الحبله»: ريسمان را محكم كرد. «جدل البناء»: ساختمان را محكم بنا كرد «جدل»: زمين زد.

معناى جدال در علم اخلاق

يكى ديگر از معناى جدل كه مورد توجه و بحث دانشمندان علم اخلاق قرار گرفته، پيكار لفظى و ستيزه در كلام جهت چيره شدن بر طرف مقابل و ساكت كردن او است ؛ بنابراين مقصود از جدال در دانش اخلاق، رد و بدل كردن سخن، جهت چيره شدن بر ديگرى است. بحث و پيكار در كلام، چه در مسائل علمى، چه اعتقادى و دينى، با عنوان جدال مطرح مى شود.

تفاوت جدال و مراء

«مراء» در مقايسه با جدال معنايى گسترده تر دارد. مراء در معناى پيكار كلامى و رد و بدل كردن سخن به كار مى رود؛ ولى فقط به امور اعتقادى و دينى محدود نمى شود؛ بلكه تمام امور را در بر مى گيرد. همچنين در مراء، شخصى سخنى را گفته و طرف مقابل به خرده گيرى و اعتراض لب مى گشايد؛ ولى در جدال نيازى به اين نيست كه شخص جدال شونده سخن آغاز كند؛ بلكه چه بسا دانستن عقايد او موجب آغاز جدال شود.

نكته ديگر اين كه در مراء، شخص قصد خودنمايى و انگيزه كوچك كردن طرف مقابل را دارد؛ از اين رو تا طرف مقابل سخن نگويد، او نمى تواند وارد مراء شود؛ اما در جدال، شخص قصد دارد فساد مطلب علمى طرف مقابل را به او بفهماند؛ بنابراين نيازى نيست كه شخص مقابل، سخن بگويد.

تفاوت جدال و خصومت

«جدال» به پيكارهاى كلامى درباره مسائل دينى يا علمى گفته مى شود؛ در حالى كه «خصومت» بيش تر به ستيزه هاى لفظى در مسائل مالى و حقوقى اطلاق مى شود؛ البته گاه خصومت، در همان معناى جدال به كار مى رود كه با توجه به قيود و نشانه ها مى توان آن را از موارد غالب و شايع جدا كرد.

«جدال» «مراء» و «خصومت» اگر چه قريب المعنى (معانى نزديك به هم) هستند و گاه در جايگاه يكديگر به كار رفته اند، تفاوت هايى نيز دارند كه آن ها را از هم جدا مى سازد.

(۲) اقسام جدال

«جدل» يكى از مباحث منطقى است كه دانشمندان منطق در بخش ‍ صناعات خمس(۲۹۶) ، به بحث و گفت وگوى از آن پرداخته اند. ايشان مواد قياس را به پنج نوع تقسيم كرده اند كه جدل يكى از آن ها است. جدل قياسى است كه از «مسلمات» و «مشهورات» تشكيل شده است.

مسلمات

آن دسته از قضايايى كه ميان جدل كننده و طرف مقابل او پذيرفته شده هستند، «مسلمات» ناميده مى شوند.

مشهورات

آن دسته از قضايايى كه ميان مردم (كسانى كه از خرد بهره دارند)شهرت دارند و همه آن را تصديق مى كنند، مانند «نيكو بودن عدالت و اكرام به ديگران»، «مشهورات» ناميده مى شوند.

بحث و گفت وگو در مسائل اعتقادى يا علمى از سه جهت قابل بررسى و دقت است كه توجه به هر يك از اين جهات، اقسامى را براى جدل پديد مى آورد:

الف. انگيزه جدل

ب. كيفيت جدل

ج. مواد و ابزار جدل.

الف. انگيزه جدل

هر گاه شخص يا طرف مقابل خود به جدال علمى يا اعتقادى مى پردازد، يا از اين كار قصد و غرضى الاهى دارد يا به دنبال اميال نفسانى خويش است ؛ بنابراين انگيزه او از جدال، بيش از اين دو مورد نيست : ۱ -انگيزه شيطانى ۲ - انگيزه الاهى.

۱ -انگيزه شيطانى : زمانى كه شخص مى كوشد برترى خود را با جدل به ديگران نشان دهد، انگيزه اى نفسانى و شيطانى را دنبال مى كند. اين انگيزه مى تواند حالات گوناگونى داشته باشد؛ براى نمونه، گاه شخص فقط مى خواهد طرف مقابل خود را به ذلت كشانده، او را خوار كند و گاه غرض ‍ او تحصيل مقام يا مال است ؛ يعنى مى خواهد با بحث و جدل، طرف مقابل را مغلوب كند تا ديگران توجه بيش ترى به او كرده، بتواند با اين روش از ماديات بهره مند شود. اين روش يكى از روش هاى فريب شيطان است.

روزى شخصى خدمت امام حسينعليه‌السلام آمد و به امام گفت :

اجلس حتى نتناظر فى الدين فقال يا هذا انا بصير بدينى مكشوف على هداى فان كنت جاهلا بدينگ فاذهب فاطلبه مالى و للمماراه و ان الشيطان ليوسوس للرجل و يناجيه و يقول ناظر الناس فى الدين لئلا يظنوا بك العجز و الجهل(۲۹۷) .

بنشين تا با هم مناظره كنيم. امام فرمود: اى فلانى ! من از دينم آگاهم و اگر تو از دينت آگاهى ندارى، برو جست وجو كن و آن را ياد بگيرد. من اهل مراء نيستم. همانا شيطان در اشخاص وسوسه مى اندازد و مى گويد: برو با مردم مناظره كن تا گمان نكنند ناتوان و نادان هستى.

روايت بيان مى كند كه تمام اين ها، جنبه شيطانى داشته، ضايعات فراوانى را نيز به دنبال خواهد داشت.

۲ - انگيزه الاهى : گروهى از افراد، براى خدا بحث و جدل مى كنند. آن ها يا مى خواهند شخص نادان را آگاه و ارشاد كنند كه به آن «ارشاد الجاهل» (راهنمايى نادان) مى گويند يا مى خواهند شخص گمراهى را هدايت كرده، راه درست را به او نشان دهند كه به آن «ارشاد المضل» يعنى «راهنمايى گمراه» گفته مى شود.

دانشمندان اخلاق مى گويند اين نوع جدل از «اركان اعظم» (بزرگ ترين پايه هاى) دين است ؛ زيرا اين عمل، روح انسان را زنده مى كند.

خداوند بزرگ در قرآن كريم مى فرمايد:

من احياها (نفسا) فكانما احيا الناس جميعا (۲۹۸) .

كسى كه نفسى را زنده كند، مثل اين است كه همه مردم را زنده كرده است ؛

البته در اين جا، منظور از احيا، سير كردن گرسنه و رهانيدن كسى از مرگ جسمانى نيست ؛ بلكه مرحله اى بالاتر و معنايى برتر است. زنده نگه داشتن انسان از مرگ جسمانى، موقت و ناپايدار است و حيات معنوى و روحانى انسان ماندگار و جاودانه خواهد بود؛ پس جدل ممكن است با انگيزه اى نيكو و الاهى انجام شود كه آيات و روايات هم آن را ستوده و نيكو دانسته اند و هم مى شود با قصدى زشت و شيطانى صورت پذيرد كه آيات و روايات نيز آن را نكوهيده و از آن بازداشته اند.

ب. كيفيت بحث و جدل

براى اين جهت سه صورت فرض مى شود:

۱ - خشونت و توهين در جدال : گاه جدال كننده در سخن گفتن و بحث با ديگران به خشونت و درشتى دست زده، رفتارش با اهانت و تحقير آميخته مى شود. در اين صورت، حتى اگر طرف مقابل جاهل هم بوده و دچار شبهه باشد و جدل كننده نيز با انگيزه الاهى بخواهد آن شبهه را از ذهن او بزدايد، با اين برخورد، باعث نرسيدن طرف مقابل به حقيقت و فرو رفتن او در گرداب باطل گرفته نخواهد شد؛ زيرا راهى كه او براى بحث و گفت وگو برگزيده، نتيجه مطلوب نخواهد داشت. اين جدال، «جدال قبيح» ناميده مى شود.

۲ - نرمجويى و ملاطفت در جدال : گاه شخص جدال كننده در سخن گفتن بسيار آرام و نرم است و با وفق و مدارا مى كوشد تا طرف مقابل را قانع و از راه و عقيده باطل دور كند. او به شكل كامل به سخنان طرف مقابل گوش ‍ داده، با صبر و حوصله او را به مواضع خود نزديك مى سازد. اين جدال، «جدال احسن» ناميده مى شود.

خداوند متعالى در قرآن فرموده است :

ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن (۲۹۹) .

[مردم را] با حكمت [و برهان] و پند نيكو به راه پروردگارت فراخوان و با ايشان به نيكوترين شكل مناظره [و مجادله] كن.

خداوند در اين آيه، پيامبر را به جدال احسن امر مى كند.

۳ - حالت معمولى و عادى در جدال : جدل كننده در اين حالت، به مخاطب خود توهين نمى كند و او را از خود نمى رنجاند، و با نرمى و حوصله بسيار نيز با او جدل نمى كند؛ بلكه مطلب حق را به شكل متعارف و عادى بيان مى كند. به اين نوع گفت وگو، «جدال حسن» مى گويند؛ زيرا از لحاظ كيفيت، نيكو و پسنديده است و مخاطب را به خشم نمى آورد؛ البته به جدالى «حسن» و «احسن » گويند كه افزون بر نحوه برخورد مذكور، با انگيزه الاهى صورت پذيرد.

ج. مواد بحث و جدل

گاه، جدل از جهت مواد بررسى مى شود كه اين مواد دوگونه اند:

۱ -مواد درست : شخص بايد براى اثبات حق و ابطال كلام و عقيده باطل، از مواد درست (حق) استفاده كند تا پيكار او جدال نيكو باشد؛ براى نمونه از مسلمات كه شخص مقابل هم آن را قبول دارد، استفاده، و باطل بودن عقيده آن شخص را اثبات كند.

۲ - مواد نادرست و باطل : ممكن است شخص بر اثبات حق و قانع كردن طرف مقابل، از ماده اى باطل استفاده كند. اين حالت خود دو صورت دارد:

صورت نخست اين كه شخص براى اثبات حق، از سخن باطل طرف مقابل بهره برد؛ يعنى براى اثبات حق به سخن باطلى كه شخص مقابل مى گويد، تمسك جويد تا شايد او را با سخن خودش محكوم و براى پذيرش حق قانع كند.

صورت دوم اين كه براى ابطال سخنان باطل شخص مقابل، منكر ادله حقى شود كه شخص مقابل براى اثبات باطل خود، به ناحق از آن ها استفاده كرده است. او به حق اعتراف مى كند تا شايد بتواند باطل خود را اثبات كند و شخص جدل كننده نيز براى اين كه راه او را ببندد، در مقابل او، منكر حق مى شود تا طرف مقابل نتواند باطل خود را به اثبات برساند. اين گونه جدل در جايى پيش مى آيد كه شخص، توان بحث با مواد درست را ندارد و در بحث ضعيف است ؛ از اين رو آن را جدل «غيرحسن» مى نامند.

جدال و بحث نيك علمى و دينى، آن است كه انسان از مواد درست و حق بهره گيرد و طرف مقابل را قانع كند.

مخاطب جدال

جدال را از جهت قابليت پذيرش مخاطب هم مى توان به دو قسم تقسيم كرد:

۱ -مخاطب آماده : گاه طرف مقابل بحث، مخاطبى است كه آمادگى پذيرش عقيده حق را دارد و با همين انگيزه به جدال مى پردازد تا حقيقت آشكار شود. براى او حق از عقيده اش مهم تر است ؛ از اين رو اگر با گفت وگو، به حقانيت جدل كننده پى ببرد، از عقيده خويش دست خواهد كشيد.

۲ - مخاطب لجوج : گاه طرف جدل، مخاطبى لجوج است كه هيچ عقيده اى را نمى پذيرد و فقط بر عقيده خويش پا مى فشرد. چنين كسى اگر به حقانيت جدال كننده هم پى ببرد، تسليم نشده، بر عقيده خويش پابرجا و استوار خواهد ماند.

موضوع جدال

جدال را از جهت ميزان ارزش مساءله مورد بحث نيز مى توان به اقسامى تقسيم كرد:

۱ -موضوع مفيد: گاه جدال بر سر موضوعى است كه ارزش گفت وگو را دارد، مانند بحث درباره بسيارى از مسائل اعتقادى يا علمى كه براى جدال كنندگان و نظارت كنندگان بر جدال بهره هاى فراوان خواهد داشت.

۲ - موضوع بى فايده : گاه بحث درباره مساءله اى است كه روشن شدن آن هيچ گونه سود عقلانى براى جدال كنندگان نخواهد داشت.

تقسيم ديگر جدال از جهت موضوع گفت وگو

۱ -جدال در موضوع قابل فهم : بسيارى از امور كه مورد گفت وگوى بشر واقع مى شود، در محدوده فهم و درك او قرار دارد. بحث هاى علمى از امور طبيعى يا انسانى و گفت وگوهاى دينى درباره اصل توحيد و ساير اصول و فروع دين، مباحثى هستند كه دست يافتن به حقيقت آن ها براى بشر ميسر است و انسان مى تواند با تحقيق و پرسش از دانايان و... به آن ها دست يابد.

۲ - جدال در موضوع غير قابل فهم : برخى امور در محدوده درك و فهم بشر نمى گنجد و عقل آدمى را به آن راهى نيست. ذات الاهى از جمله امورى است كه به تصور انسان در نمى آيد و تامل و انديشه در آن راه به جايى نمى برد.

اصول اعتقادى، يا از جمله موضوع هاى قابل فهم هستند؛ مانند توحيد كه از اصول مهم دين است يا از آن دسته موضوع هايى به شمار مى روند كه مانند ذات الاهى قابل فهم و درك نيستند.

دانشمندان علم كلام مى گويند: انسان به كنه و ذات خداوند پى نمى برد و فقط به طور اجمالى از او آگاه مى شود. دست يافتن به ذات او به صورت تفصيلى ممكن نيست : «عنقا شكار كس نشود، دام باز گير. »

امير مؤمنان علىعليه‌السلام در مسجد كوفه خطبه مى خواند كه شخصى به نام «ذعلب» به پا خاست و از حضرت پرسيد: آيا تو خدا را مى بينى ؟ امامعليه‌السلام فرمود: چگونه خدايى را كه نمى بينم مى پرستم ؛ البته او را با چشم دل مى بينم، نه با چشم سر؛ آن گاه به تفصيل درباره مسائل غامض و دشوار اعتقادى سخن گفت و ابياتى سرود كه از جمله آن ها است :

فاترك اخا جدل فى الدين منعمقا

قد باشر الشك فيه الراى ماووفا(۳۰۰)

پس ترك كن برادر جدل در دين را به ژرفا...

(۳) نكوهش و ستايش جدال از ديد شرع

جدال در آيات و روايات به دو صورت زير مورد توجه قرار گرفته است :

۱ -دسته اى از آيات و روايات، جدال را نكوهش و از آن نهى مى كنند.

۲ - دسته ديگر، جدال را تاءييد كرده، به آن دستور مى دهند.

۱ - نكوهش جدل از ديد شرع

خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:

ما يجادل فى آيات الله الا الذين كفروا (۳۰۱) .

فقط كسانى كه كافر شده اند، در آيات خدا جدال مى كنند.

امير مؤمنان علىعليه‌السلام مى فرمايد:

الجدل فى الدين يفسد اليقين(۳۰۲) .

جدل در دين، يقين را فاسد مى كند.

حضرت رضاعليه‌السلام به نقل از حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

لعن الله الذين يجادلون فى دينه اولئك ملعونون على لسان نبيه(۳۰۳) .

خداوند كسانى را كه در دين او جدال مى كنند، لعنت مى كند. آنان در زبان پيامبر خدا نيز لعنت شدگانند.

۲ - ستايش جدل از ديد شرع

خداوند بزرگ در قرآن كريم مى فرمايد:

ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن (۳۰۴) .

(مردم) را با حكمت [و برهان] و پند نيكو به راه خدا بخوان و به بهترين روش با ايشان جدال كن.

«جادلهم» در اين آيه، فعل امر است كه خداوند به پيامبر دستور مى دهد به بهترين روش با مردم جدال كن و اين نشان مى دهد جدالى كه خداوند به پيامبرش سفارش مى كند، زشت و ناپسند نيست.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

نحن المجادلون فى دين الله(۳۰۵) .

ما مجادله كنندگان در دين خداييم.

انسان ممكن است در برخورد نخست با اين آيات و روايات گمان كند ميان آن ها تضاد وجود دارد؛ حال آن كه با دقت و تامل در اقسام جدال، به نيكى در مى يابد كه هيچ تضادى در بين نيست.

حكم اقسام جدال از ديد شرع

الف - جدال با انگيزه غير الاهى :

جدال نيكو چه در مباحث علمى و چه در مباحث دينى بايد با انگيزه الاهى باشد.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

اجعلوا امر كم لله و لا تجعلوه للناس فانه ما كان لله فهو لله و ما كان للناس فلا يصعد الى الله و لا تخاصموا الناس لدينكم فان المخاصمه ممرضه للقلب(۳۰۶) .

امرتان را براى خدا قرار دهيد و براى مردم قرار ندهيد كه اگر براى خداوند انجام دهيد، بر خدا است كه پاداش آن را بدهد و اگر براى مردم باشد، به سوى خدا بالا نمى رود و با مردم در دينتان مخاصمه نكنيد. همانا مخاصمه در دين، دل را بيمار مى كند. اين روايت نشان مى دهد كه اگر انگيزه، غير الاهى باشد، جدال مطلوب نبوده، ناپسند است. امام حسينعليه‌السلام هم در روايت پيش گفته در پاسخ كسى كه حضرت را به گفت وگو فرا خواند، فرمود: همانا شيطان افراد را وسوسه، و در گوش دل ايشان نجوا مى كند و مى گويد با مردم مناظره كن تا گمان نكنند ناتوان و نادان هستى(۳۰۷) .

شرع جدالى را كه از هواى نفس سرچشمه بگيرد نهى كرده است ؛ زيرا اگر چه بحث و گفت وگو در آن، علمى است، انگيزه فرد، نفسانى و شيطانى است ؛ مانند آن كه هدف فقط چيرگى بر طرف مقابل است كه اين رذايل اخلاقى مثل خودپرستى و شهوت مقام نشات مى گيرد.

ب - جدال خشن :

خردمندان، گفت وگو با لحن خشن و ناآرام را نكوهش مى كنند؛به ويژه اگر با اهانت و دشنام به مخاطب همراه باشد كه در اين صورت از ديدگاه شرع رفتارى حرام رخ داده است. تندى و خشونت در جدال افزون بر آن كه شخص را به حق نزديك نمى كند، او را از حقيقت دور ساخته، به وادى لجاجت مى كشاند.

خداوند متعالى در قرآن كريم از جدال غير احسن با اهل كتاب نهى كرده است :

لا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتى هى احسن الا الذين ظلموا منهم (۳۰۸) .

با اهل كتاب مجادله نكنيد، مگر با بهترين وجه، جز كسانى از ايشان كه ظلم كرده اند.

نهى خداوند از هر گونه جدال غير احسن، دليلى روشن بر نكوهيده بودن جدال خشن است ؛ به ويژه اگر با اهانت و دشنام همراه باشد. حال با توجه به اين كه مجادله غير احسن، هم شامل مجادله زشت مى شود كه شخص ‍ جدال كننده در آن به خشونت و توهين مى پردازد و هم «جدل حسن» را در بر مى گيرد كه جدال كننده به صورت عادى و معمولى با مخاطب بحث مى كند، پرسش آن است كه آيا جدال كننده اجازه «جدال حسن» را دارد يا فقط «جدال احسن» شايسته و پسنديده است. دقت در اين بخش از آيه الا الذين ظلموا منهم روشن مى كند كه لازم نيست با افراد ستمكار كه از خلق خوش و برخورد نيكوى جدال كننده سوء استفاده مى كنند، «مجادله احسن» كرد و از آن جا كه جدال قبيح هم ناپسند است، راهى جز جدال حسن باقى نمى ماند؛ بنابراين جواز مجادله حسن با چنين افرادى ثابت مى شود؛ يعنى اگر با آن ها كه از خلق نيكو سؤ استفاده مى كنند، به شكل معمول و متعارف جدل و بحث شود، ديگر نيازى به خوش رفتارى و مجادله احسن نيست ؛ بلكه چه بسا بتوان گفت : مجادله حسن با چنين كسانى بر مجادله احسن تقدم دارد.

ج - جدال با استفاده از مواد نادرست :

استفاده از مواد ناحق و باطل در بحث و گفت وگو، مورد ديگرى براى جدال نكوهيده به شمار مى رود؛ ولى در اين جا شبهه اى وجود دارد كه آيا در آيات و روايات، از اثبات حق با مواد باطل نهى شده يا خير؟

خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:

و من الناس من يجادل فى الله بغير علم و يتبع كل شيطان مريد (۳۰۹) .

و از مردم كسى است كه بدون علم در كار خدا جدل مى كند و از پى هر شيطان گمراه كننده اى مى رود.

و من الناس من يجدل فى الله بغير علم و لا هدى و لا كتب منير(۳۱۰) .

و از مردم كسى است كه بدون علم و هدايت و كتابى روشنگر، درباره خدا جدال مى كند.

آن چه در اين آيه آمده، «يجادل فى الله» است ؛ يعنى مجادله درباره خدا؛ ولى چون بدون آگاهى صورت مى پذيرد، نهى شده است ؛ براى نمونه، كسى مى خواهد با مخاطب خود كه داراى عقايد باطل است، بحث كند؛ ولى معلومات كافى براى جدال ندارد و به ناچار براى اثبات حق، از هر چيزى، حتى مواد باطل استفاده مى كند. طبق فرمان قرآن، چنين كسى نبايد مجادله كند؛ زيرا توانايى آن را ندارد و خواسته او (قانع كردن طرف مقابل) هرگز محقق نخواهد شد؛ بلكه چه بسا او را بيش تر به انحراف بكشاند.

د - جدال با معاند لجوج :

گفت و گو با كسى كه به پذيرش حق حاضر نبوده، از عقيده باطل خويش ‍ دست نمى كشد، بى فايده و خالى از ارزش است.

گاه انسان وارد بحث مى شود و همه جهات را هم رعايت مى كند، يعنى انگيزه و هدف او، هدايت شخص، كيفيت آن هم، نرم و لين، و مواد آن هم صحيح است ؛ ولى ممكن است با تمام اين اوصاف، طرف مقابل، سخن او را نپذيرد و تسليم نشود و حتى اگر بحث او جنبه موعظه اى هم داشته باشد، باز بى اثر بماند؛ در چنين حالتى چون امكان بيهودگى وجود دارد نبايد به چنين بحثى تن داد.

روشن است كه كسى دلسوزتر از پيامبر اسلام براى دست گيرى از مردم، وجود نداشته است. حضرتش براى كمك به انسان ها بسيار حريص بود. گاه آن قدر از گمراهى افراد متاثر مى شد كه خداوند خطاب كرد:

ان تحرص على هداهم فان الله لا يهدى من يضل (۳۱۱) .

هر قدر بر هدايت آن ها حريص باشى، (سودى ندارد؛ چرا كه) خداوند كسى را كه گمراه ساخت، هدايت نمى كند.

اين بدان معنا نيست كه روش پيغمبر درست نبوده است ؛ بلكه پيامبر نگران حال آن ها بود.

خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد:

انك لا تهدى من احببت و لكن الله يهدى من يشاء و هو اعلم بالمهتدين (۳۱۲) .

همانا تو كسى را كه دوست داشته باشى هدايت نمى كنى ؛ اما خداوند آن كس را كه بخواهد هدايت مى كند و او به هدايت يافتگان آگاه تر است.

اين هدايت به معناى راهنمايى و ارشاد نيست ؛ بلكه به معناى «ايصال به مطلوب(۳۱۳) » است ؛ زيرا «ارشاد و راهنمايى» وظيفه پيامبر، و «ايصال به مطلوب» كار خداوند است. او هر كه را بخواهد، هديد مى كند؛ ولى «ارائه طريق»، نشان دادن راهى است كه انسان را به سعادت برساند؛ بنابراين، هدايت كار خداوند است ؛ از اين رو فقط براى تشفى دل پيامبر به او فرمود: تو براى هدايت مردم خود را به زحمت مى اندازى.

يكى از اصحاب امير مؤمنانعليه‌السلام به نام همام از او خواست كه تقواپيشگان را برايش وصف كند. حضرت در پاسخ چنان رسا وصف كرد كه همام بى هوش شد و از دنيا رفت. اين جا زمينه براى پرورش روحى او بسيار آماده بود كه سخنان امير مؤمنانعليه‌السلام چنين تاثير شگفت بر او گذاشت ؛ ولى گاه پيامبر با امثال ابوجهل مواجه بد كه به هيچ شكل، دوستى خدا و رسول در دل آن ها راه نمى يافت ؛ زيرا هيچ زمينه اى در آن ها، براى هدايت وجود نداشت. پيامبر براى هدايت اين افراد خود را بسيار به تكلف و زحمت مى انداخت ؛ به همين جهت خداوند فرمود:

و لو شاء ربك لامن من فى الارض كلهم جميعا افانت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين (۳۱۴) .

اگر پروردگار تو مى خواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى (به اجبار) ايمان مى آوردند. آيا تو مى خواهى مردم را وادارى كه ايمان بياورند؟

بنابراين بحث و جدل با كسانى كه احتمال تاثير در آن ها وجود ندارد، بيهوده است. بدتر از كسى كه زير بار حق نمى رود، اهل فتنه است. چنين شخصى نه تنها حق را نمى پذيرد كه بر ضد آن توطئه مى كند.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

اياكم و جدال كل مفتون فان كل مفتون ملقن(۳۱۵) .

از جدال با كسى كه مفتون(۳۱۶) است بپرهيز؛ زيرا شيطان به او تلقين و او را يارى مى كند.

هر سخن شخص مفتون، مطلبى است كه شيطان در دل او جارى مى سازد. بحث و مجادله علمى با چنين افرادى فايده اى ندارد و شخص همان راه گمراهى خود را پيش گرفته، براى اصلاح عقيده خويش، و پذيرش حق، گامى بر نخواهد داشت ؛ پس در آغاز بايد دقت شود كه شخص مورد نظر درباره مسائلى دينى چه حالتى دارد. آيا از افرادى است كه دنيا، همه وجود او را فرا گرفته و مفتون كرده يا هنوز مفتون دنيا نشده و قابل هدايت است ؟

اگر از دسته اول بود، جدل با او هيچ فايده اى ندارد.

امير مؤمنان علىعليه‌السلام در زمان وفاتش وصيت فرمود:

دع المماراه و مجاراه من لا عقل له و لا علم(۳۱۷) .

بحث و گفت وگو را با كسى كه عقل و دانش ندارد رها كن ؛

چرا كه موعظه چنين فردى بى فايده بوده، جدال با او، جدال احسن نيست ؛ ولى اگر از دسته دوم بود، گفت وگو با او با شرايط خاص جدل (جدال احسن) خواهد بود كه انبيا نيز به چنين جدالى امر شده اند.

سپس، بايد ظرفيت و توان درك و فهم شخص را سنجيد تا بتوان مطابق آن به بحث با او پرداخت.

ه - جدال در موضوع بى فايده :

بحث از امور بى فايده، كارى بيهوده و مورد نكوهش خردمندان و شرع است. انسان به حكم فطرت و عقل خويش، در پى چيزى بر مى آيد كه در آن بهره اى بر اى خود ببيند؛ از اين رو جدال در موضوعى كه هيچ سودى براى او نخواهد داشت، به حكم فطرت و عقل سليم نادرست است.

حضرت رضاعليه‌السلام در سفارش هايى به حضرت عبدالعظيم فرموده است :

يا عبدالعظيم ابلغ عنى اوليائى [السلام] و قل لهم لا يجعلوا للشيطان على انفسهم سبيلا و مرهم بالصدق فى الحديث و اداء الامانه و مرهم بالسكوت و ترك الجدال فيما لا يعنيهم...(۳۱۸) .

اى عبدالعظيم ! سلام مرا به دوستانم برسان و به ايشان بگو شيطان را به جان هايشان راه ندهند و به ايشان راستى در سخن و امانتدارى و ترك جدال و گفت وگو در چيزهايى را كه براى ايشان فايده اى ندارد دستور بده.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در بخشى از كلامى بسيار طولانى فرمود:

و اما علامه المتكلف فاربعه الجدال فيما لا يعنيه...(۳۱۹) .

نشانه كسى كه خود را به تكلف مى اندازد چهار چيز است : ۱ - جدال (و گفت وگو) در چيزى كه براى ايشان فايده ندارد...

و - جدال در موضوع غير قابل فهم :

گفت وگو در آن چه خارج از حد درك است، بى حاصل، بلكه زيانبار است. عقل و شرع بحث و جدل در چنين موضوعى را نكوهيده است.

امام باقرعليه‌السلام مى فرمايد:

تكلموا فى خلق الله و لا تكلموا فى الله فان الكلام فى الله لا يزيد الا تحيرا(۳۲۰) .

درباره آفرينش خدا گفت وگو كنيد و در ذات خدا بحث نكنيد. همانا سخن گفتن از ذات خدا چيزى جز سرگردانى نمى افزايد.

ذات الاهى فراتر از محدوده خرد انسان است. بشر فقط به هستى آفريدگار جهان پى مى برد؛ اما تصويرى از او به دست نخواهد آورد؛ زيرا ذات پاكش ‍ برتر از آن است كه به تصوير در آيد. او را صورتى نيست و به تعريف در نيايد: حده ان لا يحد(۳۲۱) .

جدال در اين امور، چيزى جز ترديد به بار نمى آورد؛ از اين رو شرع آن را نهى كرده است.

امير مؤمنان علىعليه‌السلام فرمود:

اياكم و الجدال فانه يورث الشك فى دين الله(۳۲۲) .

از جدال بپرهيزيد؛ چرا كه در دين خدا شك را به ارث مى گذارد.

امير مؤمنان علىعليه‌السلام در كلامى ديگر پس از بر حذر داشتن از جدال فرمود:

... و من تخلف عنا هلك(۳۲۳) .

و هر كس از (فرمان) ما سر بپيچد نابود مى شود؛

البته برخى از امور در حيطه عقل هيچ انسانى حتى ظرف با عظمت معصومانعليه‌السلام هم نمى گنجد و برخى ديگر، از حوزه درك غالب افراد خارج است.

ز - جدال احسن :

بحث و گفت وگو در مسائل علمى و دينى با همه صورت هايش از سوى عقل و شرع نكوهش نشده ؛ بلكه برخى از اقسام آن، ستايش شده است. جدالى كه «به دور از هواهاى نفسانى»، «با زبانى خوش و گفتارى ملايم» «موادى درست» و «درباره موضوعى قابل فهم و مفيد» صورت گيرد، بحثى پسنديده به شمار مى رود كه قرآن كريم و روايات به آن سفارش كرده اند.

مباحثه ها و مناظره هاى پيشوايان معصومعليه‌السلام به ويژه امام باقر، امام صادق، امام رضا و امام جوادعليه‌السلام از جمله اين نوع جدال شمرده مى شود.

امام حسن عسكرىعليه‌السلام مى فرمايد: در حضور امام صادقعليه‌السلام از جدال در دين صحبت شد و گفته شد كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و پيشوايان معصومعليه‌السلام از جدال نهى مى كردند. حضرتش فرمود:

لم ينه عنه مطلقا لكنه نهى عن الجدال بغير التى هى اءحسن اءما تسمعون الله يقول : «و لا تجادلوا اءهل الكتاب الا بالتى هى اءحسن» و قوله تعالى : «ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى اءحسن» فالجدال بالتى هى اءحسن قد قرنه العلماء بالدين و الجدال بغير التى هى اءحسن محرم و حرمه الله تعالى على شيعتنا و كيف يحرم الله الجدال جمله و هو يقول : «و قالوا لن يدخل الجنه الا من كان هودا اءو نصارى» قال الله تعالى : «تلك اءماتيهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين» فجعل علم الصدق و الاءيمان بالبرهان و هل يؤ تى بالبرهان الا فى الجدال بالتى هى اءحسن قيل : يا ابن رسول الله فما الجدال بالتى هى اءحسن و التى ليست باءحسن قال : اءما الجدال بغير التى هى اءحسن ان تجادل مبطلا فيورد عليك باطلا فلا ترده بحجه قد نصبها الله تعالى و لكن تجحد قوله اءو تجحد حقا يريد ذلك المبطل اءن يعين به باطله فتجحد ذلك الحق مخافه اءن يكون له عليك فيه حجه لانك لا تدرى كيف المخلص منه فذلك حرام على شيعتنا اءن يصيروا فتنه على ضعفاء اخوانهم و على المبطلين اءما المبطلون فيجعلون ضعف الضعيف منكم اذا تعاطى مجادلته و ضعف فى يده حجه له على باطله و اءما الضعفاء منكم فتغم قلوبهم لما يرون من ضعف المحق فى يد المبطل و اءما الجدال التى هى اءحسن فهو ما اءمرالله تعالى به نبيه اءن يجادل به من حجد البعث بعد الموت و احياءه له فقال الله حاكيا عنه «و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحى العظام و هى رميم فقال الله فى الرد عليه قل يا محمد «يحييها الذى اءنشاءها اءول مره و هو بكل خلق عليم الذى جعل لكم من الشجر الا خضر نارا فاذا انتم منه توقدون» فاءرادالله من نبيه اءن يجاد المبطل الذى قال كيف يجوز اءن يبعث هذه العظام و هى رميم فقال الله تعالى «قل يحييها الذى اءنشاءها اءول مره» اءفيعجز من ابتداء به لا من شى ء اءن يعيده بعد اءن يبلى بل ابتداؤ ه اءصعب عندكم من اعاده ثم قال : «الذى جعل لكم من الشجر الاءخضر نارا» اى اذا كمن النار الحاره فى الشجر الاءخضر الرطب يستخرجها فعرفكم اءنه على اعاده ما بلى اقدر ثم قال : «اءوليس الذى خلق السماوات و الاءرض بقادر على اءن يخلق مثلهم بلى و هو الخلاق العليم» اءى اذا كان خلق السماوات و الاءرض اءعظم و اءبعد فى اءوهامكم و قدركم اءن تقدروا عليه من اعاده البالى فكيف جوزتم من الله خلق هذا الاءعجب عندكم و الاءصعب لديكم و لم تجوزوا منه ما هو اءسهل عند كم من اعاده البالى قال الصادقعليه‌السلام : فهذا الجدال بالتى هى اءحسن لاءن فيها قطع عذر الكافرين و ازاله شبههم و اءماالجدال بغير التى هى اءحسن باءن تجحد حقا لا يمكنك اءن تفرق بينه و بين باطل من تجادله و انما تدفعه عن باطله باءن تجحد الحق فهذا هو المحرم لانك مثله، جحد هو حقا و جحدت اءنت حقاء آخر(۳۲۴) .

به شكل مطلق [= همه اقسام جدال] نهى نفرموده است ؛ بلكه از جدالى نهى فرمود كه «غير احسن» است ؛ به دليل آن چه از خداوند مى شنويد كه مى فرمايد: «با اهل كتاب جدال نكنيد، مگر به نيكوترين وجه» و گفتار خداوند متعالى : «مردم را با حكمت و پند نيكو به راه پروردگارت فرا خوان، و به بهترين شكل جدال كن. » پس جدال به بهترين وجه را دانشمندان به راستى با دين پيوند مى زنند و جدال «غير احسن» حرام شده است و خداوند متعالى آن را بر پيروان ما حرام كرده است و چگونه خدا تمام اقسام جدال را حرام كرده ؛ در حالى كه مى گويد: «آن ها گفتند هيچ كس جز يهود يا نصارى هرگز داخل بهشت نخواهد شد. » خداوند فرمود: «اين آرزوى آن ها است. بگو: اگر راست مى گوييد برهان خود را (بر اين موضوع) بياوريد. » خداوند برهان را دليل راستى و ايمان ايشان قرار داد و آيا برهان جز در «جدال احسن» آورده مى شود؟

به امام عرض شد: اى پسر رسول خدا!«جدال احسن» و «جدال غير احسن» چيست ؟ امام فرمود: اما «جدال غير احسن» آن است كه تو با مخالفى بحث و گفت وگو كنى و او دليل باطلى براى تو بياورد كه تو نمى توانى آن را با حجتى الاهى [= درست] رد كنى ؛ اما او را انكار مى كنى يا آن كه دليل درست و حقى را كه فرد مخالف مى خواهد با كمك آن عقيده باطل خويش را اثبات كند، انكار كنى ؛ پس تو آن دليل حق را از ترس ‍ آن كه به نفع او و به زيان تو شود، انكار مى كنى ؛ زيرا نمى دانى راه گريز از آن چيست. چنين جدالى بر شيعيان ما حرام است ؛ (چرا كه) براى برادران دينى ضعيف خود، و براى آن ها كه مخالف هستند فتنه اى مى شوند؛ اما براى مخالفان (به اين شكل) كه وقتى فرد ضعيف از شما به مجادله با مخالف پرداخت و ضعف و ناتوانى او در بحث پديدار شد؛ شخص ‍ مخالف، اين ضعف را بر حقانيت عقيده باطل خويش دليل قرار مى دهد؛ امام ضعيفان از شما پس از آن كه شخص بر حق در بحث با مخالف مغلوب شد، از شكست او اندوهگين مى شوند. «جدال احسن» همان است كه خداوند به پيامبرش دستور داده است كه به وسيله آن با كسانى كه منكر معاد و زندگى پس از مرگ هستند، گفت وگو كن ؛ پيامبر خداوند از منكر معاد چنين حكايت مى كند: «و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش ‍ كرد و گفت چه كسى اين استخوان ها را زنده مى كند؛ در حالى كه پوسيده است. » خداوند هم در رد او فرمود: «بگو (اى محمد!) همان كسى كه نخستين بار آن ها را ايجاد كرد، (دوباره) آن ها را زنده مى سازد و او به هر آفرينشى آگاه است ؛ همان كسى كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد و شما به وسيله آن، آتش مى افروزيد. »

خداوند از پيامبرش خواست كه با آن منكر مخالف كه مى گفت چگونه ممكن است اين استخوان ها در حالى كه پوسيده اند، برانگيخته شوند، جدال كند و فرمود: «بگو همان كسى كه نخستين بار آن ها را ايجاد كرد، (دوباره) آن ها را زنده مى سازد. » آيا كسى كه آن را از هيچ آغاز كرد [=آفريد]، از بازگرداندن آن پس از پوسيده شدنش ناتوان است ؛ بلكه آفرينش نخست نزد شما دشوارتر از بازگرداندن آن ها است ؛ سپس ‍ (خداوند) فرمود: «همان كسى كه براى شما از درخت سبز، آتش ‍ آفريد»؛ يعنى هنگامى كه آتش سوزان را در درخت سبز تروتازه آشكار كرد تا شما آن را به دست آورده، استخراج كنيد، به شما آموخت كه همانا بازگرداندن آن چه پوسيده، تواناتر است ؛ سپس فرمود: «آيا كسى كه آسمان ها و زمين را آفريد، نمى تواند همانند آنان [= انسان هاى خاك شده] را بيافريند؟ آرى (مى تواند)، و او آفريدگار دانا است»؛ يعنى هنگامى كه به گمان شما و در ميزان سنجش شما آفرينش آسمان ها و زمين عظيم تر و دورتر [= دشوارتر] از بازگرداندن (استخوان هاى) پوسيده است، چگونه آفرينش اين امر عجيب تر و دشوارتر [= آفرينش آسمان ها و زمين] را از خدا ممكن دانسته، ولى چيزى را كه آسان تر و راحت تر است [=بازگرداندن استخوان هاى پوسيده] ممكن نمى دانيد؟ (سپس) امام صادقعليه‌السلام فرمود: پس اين «جدال احسن» است ؛ زيرا در چنين جدالى عذر و دليل كافران نابود شده و شبهات ايشان برطرف مى شود و اما «جدال غير احسن» به انكار حقى كه نمى توانى ميان آن و باطلى كه به جدل با آن پرداخته اى، فرق بگذارى و همانا تو براى بيرون آوردن آن دليل حق از دست مخالف معاند به انكار آن دليل مى پردازى، اين جدال حرام شده است ؛ زيرا تو هم مانند آن فرد مخالف كه حقى را زير پا مى گذارد، حقى را انكار مى كنى.

پيشوايان معصومعليه‌السلام برخى از شاگردان خود را كه بر بحث و جدال توانا بودند، به اين مهم تشويق مى كردند تا آن جا كه پيشواى ششم حضرت صادقعليه‌السلام درباره شاگرد مبرز و تواناى خويش، هشام بن حكم مى فرمايد:

هشام بن الحكم رائد حقنا و سائق قولنا المويد لصدقنا و الدافع لباطل اعدائنا من تبعه و اتبع اثره تبعنا و من خالفه و الحد فيه فقد عادانا و الحد فينا(۳۲۵) .

هشام بن حكم پرچمدار حق ما و كسى است كه سخن ما را پيش برده، بر كرسى مى نشاند و مؤ يد (گفتار و عقيده) راست ما بوده، دليل هاى باطل دشمنان ما را رد مى كند. پيروى از او پيروى از ما و مخالفت و دشمنى با او دشمنى و مخالفت با ما است.

حضرت در جاى ديگر به توانايى هشام اشاره كرده، او را به سخن گفتن با مردم دستور مى دهد:

يا هشام لا تكاد تقع تلوى رجليك اذا هممت بالارض طرت مثلك فليكلم الناس فاتق الزله و الشفاعه من ورائها ان شاء الله(۳۲۶) .

اى هشام ! تو با هر دو پا به زمين نمى خورى [= بى پاسخ نمى مانى]. تا بخواهى به زمين بخورى، پرواز مى كنى (خود را از معركه جدال و بحث مى رهانى ؛) پس بايد با مردم بحث كرد و سخن گفت. خود را از لغزش نگه دار، شفاعت ما به دنبالش مى آيد ان شاء الله.

درباره بحث و گفت وگو با ديگران، نكته ديگرى هم وجود دارد كه بايد به آن توجه شود. انسان بايد كشش و ميزان فهم افرادى را كه با آن ها سروكار دارد بسنجد و توجه كند كه با چه روشى مى توان مطلب را به ايشان تفهيم كرد؛ براى نمونه اگر طرف مقابل ظرفيت فهم برهان را دارد بايد برهانى و عقلانى با او بحث شود تا نتيجه مطلوب به دست آيد؛ اما با افرادى كه كشش ‍ برهانى و فلسفى و توان درك استدلال را ندارند بايد به شكل خطابى و به صورت موعظه سخن گفت ؛ ولى اگر فرد از توان درك استدلال در حد متوسطى برخوردار بود مى توان با جدل، او را از عقيده باطلش دور كرد و براى اين كار مى توان از امور «مسلم» يا «مشهور» بهره برد.

افراد بشر از جهت توان تفكر به سه دسته قوى، متوسط و ضعيف قابل تقسيمند كه با هر دسته بايد فراخور ظرفيتش بحث شود. همان گونه كه گذشت، خداوند در قرآن مى فرمايد:

ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى اءحسن (۳۲۷) .

اين آيه، سه روش را براى دعوت به سوى خدا معرفى مى كند كه شايد اشاره بر همان سه دسته داشته باشد به اين معنا كه اگر شخص مخاطب از توان بالاى عقلى برخوردار است، با حكمت و برهان (بالحكمه) با او سخن بگو و اگر ضعيف و ناتوان بود، با پند نيكو (الموعظه الحسنه)، و اگر از توان متوسطى برخوردار بود، با جدل او را فراخوان (جادلهم.)

البته براى افرادى كه از توان بالا يا متوسط برخوردارند، موعظه هم سودمند است و آن ها را در راه رسيدن به حق يارى مى كند؛ اما موعظه، بيش تر براى افرادى كه اهل منطق و حكمت نيستند و با برهان و استدلال آشنايى كافى ندارند، به كار مى رود تا از اين راه بتوان آن ها را از عقيده باطلشان آگاه كرد.

جدل هم يكى از راه هايى است كه خداوند به اوليا و انبيا دستور داده تا با آن، گمراهان را يارى كنند.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

نحن المجادلون فى دين الله(۳۲۸) .

ما جدال كنندگان در دين خدا هستيم.

چه بسا در اين جا، منظور از «نحن» انبياء باشد. آن ها ماءمورند از طريق بحث هاى علمى و چه بسا با بهترين روش مردم را به سوى خدا بخوانند. كسانى كه ايشان را يارى كنند خداوند هم آن ها را يارى خواهد كرد.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

من اعاننا بلسانه على عدونا انطقه الله بحجته يوم موقفه بين يديه عزوجل(۳۲۹) .

هر كس ما را با زبان بر ضد دشمنانمان كمك كند، خداوند او را با همان دليلى كه آورده، در روز قيامت، گويا مى كند.

(۴) ريشه هاى درونى جدال

جدال نكوهش شده، در صفات زشت درونى ريشه دارد. سرچشمه اين رفتار ناپسند يكى از امور ذيل است :

۱ - خشم

آن گاه كه نيروى خشم از سيطره و فرمانبردارى نيروى خرد خارج شود، انسان را به رفتارهاى ناپسند وا مى دارد كه از جمله آن ها «جدال» است. انسان خشمگين يا به فردى لجوج و معاند تبديل مى شود كه مى كوشد بر شخص مقابل چيره شود و به هيچ وجه زير بار پذيرش حق نمى رود يا در صورتى كه حق با او باشد، براى اثبات حق به توهين و خشونت روى مى آورد.

۲ - حب دنيا

گاه به دست آوردن مقام يا مال، انسان را به صحنه جدال مى كشاند. گرايش ‍ به تحصيل دنيا و كسب وجهه در ميان مردم، به ويژه دانشمندان، فرد را اهل جدال كرده، بحث و گفت وگو را عادت او مى سازد تا آن جا كه دانش را هم براى جدال با دانشمندان مى آموزد. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در بخشى از وصيتى طولانى به حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

يا على من تعلم علما ليمارى به السفهاء او يجادل به العلماء او ليدعوالناس الى نفسه فهو من اهل النار(۳۳۰) .

اى على ! كسى كه دانشى را براى مراء با سبك مغزان يا جدال با دانشمندان يا فراخواندن مردم به سوى خود بياموزد، از اهل آتش است.

۳ - تكبر

اظهار كمال و افتخار به دانش و آگاهى خويش، از ديگر رذايلى است كه مى تواند ريشه جدال باشد به اين صورت كه فرد برا فخرفروشى به بحث و گفت وگو با ديگران بپردازد كه وصيت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به حضرت علىعليه‌السلام شامل اين دو قسم هم مى شود؛ البته روشن است كه «جدال احسن» در هيچ يك از صفات زشت درونى ريشه ندارد؛ بلكه از فضايل اخلاقى ريشه مى گيرد؛ اما شناخت انگيزه و ريشه واقعى اين رفتار براى انسان جدال كننده، كارى بس دشوار است كه به راحتى قابل دستيابى نيست. دانشمند بزرگ شيعى، علامه مجلسى (قدس ‍ سره) مى گويد:

جدا كردن جدالى كه از هواهاى نفسانى سرچشمه مى گيرد، از جدالى كه براى اظهار حق و ارشاد گمراهان انجام مى شود، كارى در نهايت دشوارى است و چه بسيار كه در نگاه نخست، يكى با ديگرى اشتباه مى شود و نفس ‍ بشر فريب كارى هاى پنهانى در اين جا دارد كه رهايى از آن ها جز به فضل الاهى ممكن نيست(۳۳۱) .

(۵) پيامدهاى زشت جدال

جدال نكوهيده، رفتارى است كه پيامدهاى ناپسند بسيار دارد، برخى از اين آثار منفى عبارتند از:

۱ - تضعيف حق و تقويت باطل

هر گاه جدال كننده با وجود حقانيت عقيده، در بحث و گفت وگو ضعيف باشد، نخستين اثر منفى جدال او اين است كه طرف مقابل بر او چيره شده، اين غلبه را به حساب حقانيت عقيده خود مى گذارد و گمان مى كند آن چه به آن اعتقاد دارد، درست است و از ناتوانى كسى كه انگيزه الاهى دارد، برداشت ناصواب كرده، آن را دليل بر بطلان ادعاى او و حقانيت خويش ‍ مى گيرد. امام صادقعليه‌السلام در روايتى كه گذشت فرمود:

... اما المبطلون فيجعلون ضعف الضعيف منكم اذا تعاطى مجادلته و ضعف فى يده حجه له على باطله(۳۳۲) .

اما مخالفان، آن گاه كه فرد ضعيف از شما به مجادله با مخالف پرداخت و ناتوانى او پديدار شد، شخص مخالف اين ضعف را دليل بر حقانيت عقيده باطل خويش قرار مى دهد.

در اين جا، نقص و كاستى از جانب جدل كننده است كه فردى ناتوان در بحث به شمار مى رود؛ اما خصم آن را به حساب بطلان حق گذاشته، گمان مى كند عقيده باطلش حق است. گاه خصم تا پيش از اينكه جدل كننده با او وارد بحث شود، در اعتقاد خويش مردد است ؛ ولى پس از بحث، يقين مى يابد كه اعتقاد او حق است ؛ در حالى كه يقين او چيزى جز «جهل مركب»(۳۳۳) نيست.

۲ - ايجاد ناراحتى يا ترديد در جدل كننده و شنونده بحث

اگر گوينده حق در بحث و جدل ضعيف باشد، كسى كه بحث را مى شنود يا حاضر و ناظر آن است، از دو حالت خارج نيست :

اول اين كه حق براى او آشكار است ؛ ولى به دليل ناتوانى گوينده حق در بحث و جدل، متزلزل، و به شك مبتلا مى شود و درباره حق، ترديد مى كند. اين نتيجه نظارت بر بحثى است كه جدل كننده توان پاسخ دادن به باطل را نداشته، شنونده را گرفتار تزلزل مى كند؛ البته شخص جدل كننده هم در صورت ناتوانى با هر يك از دو حالت مذكور روبه رو خواهد شد. گاه به ترديد و شك گرفتار، و گاه آزرده خاطر مى شود.

امام صادقعليه‌السلام در روايتى كه گذشت فرمود:

... و اما الضعفاء منكم فتغم قلوبهم لما يرون من ضعف المحق فى يد المبطل(۳۳۴) .

و اما ضعيفان هم كه حق را قبول دارند، پس از اين كه شخص بر حق، در دست مخالف قرار مى گيرد، اندوهگين مى شوند.

گاه انسان وارد بحث در امورى مى شود كه قابل درك است ؛ ولى ابزار و معلومات لازم را در دست ندارد تا بتواند از عقيده حق دفاع، و آن را اثبات كند. در اين صورت، با آن كه مطلب، قابل فهم و مفيد است، ناتوانى جدال كننده موجب شكست حق مى شود.

امير مؤمنان علىعليه‌السلام مى فرمايد:

اياكم و الجدال فانه يورث الشك فى دين الله(۳۳۵) .

از جدال بپرهيزيد كه همانا در دين خدا شك را بر جاى مى گذارد.

اين شك، هم دامان جدال كننده را مى گيرد و هم به قلب حق جويان ناظر بر جدل سرايت مى كند.

جدالى كه امير مؤمنان در اين روايت اشاره فرمود، هم شامل جدالى است كه بر سر موضوعى غير قابل فهم صورت گرفته، هم جدال افراد ضعيف و ناتوان را در بر مى گيرد؛ زيرا هر دو موجب شك در دين خدا شده، پايه هاى اصول اعتقادى را سست و عقايد ديگران را متزلزل مى كند و اين تزلزل، مايه تحير و گمراهى ايشان مى شود.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

ما ضل قوم بعد ان هذا هم الله الا اوثقوا الجدل(۳۳۶) .

هيچ گروهى پس از هدايت الاهى گمراه نشدند، مگر آن كه به جدال كشانده شدند. هيچ گروهى گمراه نشدند، مگر اين كه جدال را استوار ساختند.

۳ - بازداشتن از ياد خدا

از ديگر آثار زشت جدال نكوهيده آن است كه انسان را به آرزوها و خواسته هاى نفسانى مشغول داشته، از ياد خدا باز مى دارد. وقتى شخص با كسى بحث مى كند كه مى داند صلاحيت گفت وگو و جدال را نداشته يا موضوع مورد بحث، ارزش گفت وگو را ندارد، از ياد خدا باز خواهد ماند و قلبش كه ظرف «ذكر الله» است، به غير خدا مشغول خواهد شد؛ زيرا هدف از چنين بحثى فقط شكست دادن فرد مقابل مى شود، نه راهنمايى به سوى خدا.

هنگامى كه فرد مقابل و موضوع مورد گفت وگو، شايستگى بحث را داشته باشد، ممكن است شخص جدال كننده در ابتداى امر با انگيزه الاهى وارد بحث شود و قصد راهنمايى داشته باشد؛ اما چون خود جدال كننده صلاحيت و مواد كافى براى بحث، و قدرت اثبات حق را ندارد، در اثناى بحث، مى كوشد تا فقط مطلب را تمام كند و از معركه جدال بگريزد و وقتى قدرت تمام كردن بحث را نداشته باشد، هواهاى نفسانى وارد مى شوند و انگيزه الاهى از دل بيرون مى رود. اگر چه شخص در ابتدا با قصد قربت وارد بحث شده، چون خود را در حال شكست مى بيند، ناخود آگاه نفس منفعل شده، قصد خدا كنار مى رود و منيت مطرح مى شود؛ زيرا نمى خواهد شكست خورده باشد.

امام حسينعليه‌السلام در روايتى كه گذشت فرمود:

همانا شيطان، فرد را وسوسه مى كند و مى گويد با مردم بحث كن تا گمان نكنند ناتوان و نادان هستى(۳۳۷) .

۴ - كشيده شدن به نفاق

ممكن است شخصى كه توان كافى براى جدال ندارد و با اين حال وارد آن مى شود، افزون بر اين كه از ياد خدا غفلت ميكند، به نفاق هم كشيده شود؛ يعنى براى جلوگيرى از شرمندگى به طرف مقابل حق داده، بگويد: «حق با شماست»؛ در حالى كه آن مطالب را قبول ندارد. او با عدم اعتقاد به مطالب بحث، اظهار قبولى مى كند كه اين همان نفاق است.

۵ - دشمنى و كينه

هر گاه هيچ يك از دو طرف بحث زير بار مطالب ديگرى نرفته، تسليم نشود، چه بسا ميان آن ها دشمنى پديد آيد.

همان گونه كه گذشت، حضرت صادقعليه‌السلام در جمله اى بسيار زيبا به اين مطلب اشاره فرمود:

از ستيزه جويى در دين بپرهيزيد؛ زيرا دل ها را از ياد خدا بازداشته، نفاق را به ارث مى گذارد و كينه و دشمنى را زنده مى كند(۳۳۸) .

۶ - نابودى مروت و كرامت

جدال زمانى كه به مرز پافشارى و لجاجت برسد، افزون بر آن كه بى ثمر خواهد بود، مايه از ميان رفتن شان و كرامت انسانى و مروت او نيز مى شود.

امام صادقعليه‌السلام فرمايد:

من لاحى الرجال ذهبت مروته و كرامته(۳۳۹) .

كسى كه در بحث با ديگران پافشارى (و لجاجت) كند، مروت و كرامت او از بين مى رود.

۷ - آشكار شدن عيوب و از ميان رفتن عزت

كسانى كه شايستگى جدال ندارند، اگر وارد بحث شوند، عيوب خود را آشكار مى كنند كه به آن كشف عورت گفته اند، به اين معنا كه ضعف هاى خود را ظاهر مى كنند.

رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

ما اتانى جبرئيل فقط الا وعظنى فاخر قوله لى اياك و مشاوره الناس فانها تكشف العوره و تذهب بالعز(۳۴۰) .

هيچ گاه جبرئيل نازل نشد، مگر اين كه مرا پند داد و آخر كلامش به من اين بود كه : از جدال با مردم بپرهيز. به درستى كه جدال عيب ها را آشكار كرده، عزت را از بين مى برد.

گاهى انگيزه انسان فقط خدا بوده، قصد هدايت و ارشاد دارد؛ اما متوجه اين نكته نيست كه مواد لازم در دست او نيست ؛ پس در اين حالت بايد به اندازه خودش بحث كند و با لحن خوبى بحث را ادامه دهد و هر كجا كه متوجه شد كه بحث در حال كشيده شدن به جنبه هاى نفسانى است، ساكت شده از ادامه آن چشم بپوشد. كسى كه توانايى بحث و جدل را دارد نيز بايد مطلب را كامل كند؛ البته او نيز بايد مراقب باشد كه هواهاى نفس به ميان نيايد؛ زيرا در اين صورت ممكن است براى حفظ آبرو، طرف مقابل را به گمراهى بكشاند.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

ان اول ما نهانى عنه ربى عزوجل عن عباده الاوثان و شرب الخمر و ملاحاه الرجال(۳۴۱) .

نخستين چيزى كه پروردگارم مرا از آن نهى كرد، عبادت بت ها (شرك) و شرب خمر و پافشارى و لجاجت و نزاع با ديگران بود.

در اين روايت، منظور از «ملاحاه» همين جدال هاى ناپسند است كه عظمت گناه اين عمل را نشان مى دهد؛ زيرا از نخستين امور نهى شده است و در رديف گناهانى چون شرك و شرب خمر قرار دارد و مى تواند بسيار ضربه زننده باشد.

۸ - تغيير دين (حلال كردن حرام و حرام كردن حلال)

گاه افرادى وارد بحث و جدل مى شوند كه در زمينه موضوع بحث هيچ تخصصى ندارند. در اين هنگام چه بسا نادانسته به تحريف دين گرفتار شوند.

امام محمد باقرعليه‌السلام فرمود:

ان اناسا دخلوا على ابى رحمه الله عليه فذكروا له خصومتهم مع الناس ‍ فقال لهم هل تعرفون كتاب الله ما كان فيه ناسخ او منسوخ قالوا «لا» فقال لهم و ما حملكم على الخصومه لعلكم تحلون حراما او تحرمون حلالا و لا تدرون انما يتكلم فى كتاب الله من يعرف حلال الله و حرامه(۳۴۲) .

افرادى بر پدرم امام سجاد وارد شدند و جدل و خصومت هاى علمى خود را كه با مردم داشتند، براى پدرم نقل كردند. حضرت سجاد به آن ها فرمود: آيا شما شناختى از كتاب خدا داريد؟ آياتى كه ناسخ و آياتى كه منسوخ است ؟ گفتند: نه. حضرت فرمود: پس چه چيز شما را واداشت كه وارد بحث علمى شويد؟ شايد شما بدون اين كه بفهميد، حلالى را حرام كنيد و حرامى را حلال. كسى مى تواند وارد بحث و جدل در كتاب خدا شود كه حرام و حلال آن را بشناسد.

۹ - دروغگويى

هنگامى كه كسى قصد به اثبات رساندن حق را داشته باشد، ولى از ابزار و مواد لازم آن، كه آگاهى است محروم باشد، چه بسا براى اين كه باطل پيروز نشود، به دروغ پناه ببرد. چنين كسى چون اهليت ندارد و مواد علمى كافى در دستش نيست و بى جهت وارد بحث شده است، به دروغ متوسل مى شود.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

اياكم و الخصومه فى الدين فانها تشغل القلب عن ذكر الله عز و جل و تورث النفاق و تكسب الضغائن و تستجيز الكذب(۳۴۳) .

از جدال در دين بپرهيزيد كه همانا قلبتان را از ياد و ذكر خدا غافل مى سازد و نفاق را به جاى گذاشته، كينه ها به بار مى آورد و شما را به دروغ گفتن مى كشاند از بهترين صفات انسان اين است كه اگر چيزى را نمى داند، بگويد نمى دانم.

امير مؤمنان علىعليه‌السلام مى فرمايد:

اوصيكم بخمس لو ضربتم اليها آباط الابل لكانت لذلك اهلا لا يرجون احد منكم الا ربه لا يخافن الا ذنبه لايستحين احد منكم اذا سئل عن ما لا يعلم عما يقول لا اعلم لا يستحين احد اذا لم يعلم الشى ء ان يتعلمه و عليكم بالصبر فان الصبر من الايمان كالراءس من الجسد(۳۴۴) .

من شما را به پنج چيز سفارش مى كنم كه اگر براى به دست آوردن آن جهان را زير پا بگذاريد، سزاوار است. نخست : هيچ كس جز خدا، اميد انسان نباشد. دوم : از هيچ چيز جز گناه بيم نداشته باشد. سوم : هيچ گاه خجالت نكشيده، چيزى را كه نمى داند، بگويد: نمى دانم. چهارم : از آموختن چيزى كه نمى داند، خجالت نكشد. پنجم : بر شما است صبر كردن. همانا صبر كردن از ايمان بوده، مانند سر براى بدن است.

سومين وصيت امام على، گفتن جمله «لا اعلم» است. در اين جمله بيان شده است كه اگر انسان چيزى را نمى داند، بدون شرم بگويد: نمى دانم. شايد از گفتن كلمه «نمى دانم» شرم داشته باشد؛ ولى با گفتن آن، ديگر حرام خدا را حلال جلوه نمى دهد و به دروغ متوسل نمى شود و از سويى در راه كسب آن چه نمى داند مى كوشد.

ممكن است كسى جمله اى را بدون علم به زبان آورد كه از اصول اعتقادى باشد و بدون اين كه خود متوجه شود، كفر بگويد:

عسى ان يتكلم بالشى ء فلا يغفر له(۳۴۵) .

چه بسا انسان (از روى نادانى) چيزى بگويد كه هرگز بخشيده نشود؛

پس چه نيكو است پيش از اين كه انسان وارد مهلكه شود، درباره چيزى كه از آن آگاهى ندارد، بگويد: نمى دانم تا از خطرات و عواقب آن ايمن باشد.

شخصى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله چنين نقل مى كند:

خرج علينا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله يوما و نحن نتمارى فى شى ء من امر الدين فغضب غضبا شديدا لم يغضب مثله ثم قال انما هلك من كان قبلكم بهذا(۳۴۶) .

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله روزى بر ما گذشت. ما مشغول بحث درباره مسائل دينى بوديم. حضرت سخت خشمگين شد؛ به گونه اى كه هيچ وقت نظير آن خشمگين نشده بود؛ سپس فرمود: آن هايى كه پيش از شما نابود شدند، به سبب همين بحث ها در مسائل دينى بود.

(۶) راه هاى درمان جدال نكوهيده

براى درمان جدالى كه عقل و شرع، آن را نكوهيده است، دو راه علمى و عملى وجود دارد كه با حركت در هر دو مسير مى توان اين بيمارى را ريشه كن كرد.

الف - شيوه علمى درمان

آگاهى و يادآورى آثار شوم جدال، نفرت از آن را پديد مى آورد و نفرت و انزجار از يك رفتار، موجب دورى از آن مى شود. البته براى اثرپذيرى از اين تذكر، بايد در جهت خشكاندن ريشه هاى جدال نيز كوشيد؛ چرا كه با وجود ريشه هاى قوى، يادآورى، كارى چندانى از پيش نبرده، انسان مبتلا، بيمار خواهد ماند.

ب - شيوه عملى درمان

كوشش در به كار بستن رفتارى متضاد و منافى با اين رفتار مى تواند روحيه جدال را در فرد، ضعيف و نابود كند. كلام خوش و احترام به ديگران، آدمى را از پيكار و ستيزه با ايشان باز مى دارد. آن گاه كه سخن نيكو و گفتار خوش، عادت انسان شود، خشونت و توهين و ناسزا از وجود او رخت بر مى بندد. خوش كلامى رفتارى مورد تاءييد خرد و شريعت و مايه سعادت و پاداش ‍ آخرتى است.