ترجمه امالى شيخ مفيد

ترجمه امالى شيخ مفيد0%

ترجمه امالى شيخ مفيد نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: حسين استاد ولى
گروه: متون حدیثی

ترجمه امالى شيخ مفيد

نویسنده: شيخ مفيد (رحمة الله عليه)
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: حسين استاد ولى
گروه:

مشاهدات: 17353
دانلود: 3475

توضیحات:

ترجمه امالى شيخ مفيد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17353 / دانلود: 3475
اندازه اندازه اندازه
ترجمه امالى شيخ مفيد

ترجمه امالى شيخ مفيد

نویسنده:
فارسی

مجلس سى و يكم : دوشنبه ۱۶ رمضان المبارك ۴۰۹

۱- بريد بن معاويه عجلى از امام باقر از پدرانشعليهم‌السلام روايت كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

خداى متعال مى فرمايد: كار نيك هديّه اى از جانب من بسوى بنده مؤمن خودم است، پس اگر آن را پذيرفت، اين از رحمت و جانب من بسوى بنده مؤمن خودم است، پس اگر آن را پذيرفت، اين از رحمت و جانب من است، و اگر آن را ردّ نمود به سبب گناه خودش از آن محروم مانده است، و اين محروميّت از خود اوست نه از من، و هر بنده اى را كه آفريدم و به راه ايمان هدايتش كردم، و اخلاق او را نيكو ساختم، و به بخل گرفتارش ننمودم همانا خير او را خواسته ام.

۲- سعد بن أ بى وقّاص (سعد بن مالك) گويد:

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شنيدم مى فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر كه او را شاد سازد مرا شاد ساخته، و هر كه او را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است، فاطمه عزيزترين آفريدگان نزد من است.

۳- ابو اسحاق همدانى گويد:

چون امير المؤمنين على بن ابى طالب - عليه الصّلاة و السّلام - محمّد بن ابى بكر را به حكومت مصر و حومه آن گمارد نامه اى برايش نوشت و به او دستور فرمود كه آن را بر مردم مصر بخواند و به آنچه در آن نامه به وى سفارش فرموده عمل نمايد، و آن نامه چنين است:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ از بنده خدا امير مؤمنان على بن ابى طالب به مردم مصر و محمّد بن ابى بكر: سلام بر شما، من اوّلا بنزد شما اللّه را كه معبودى جز او نيست سپاس مى گويم. و بعد، شما را به تقواى الهى سفارش ‍ مى كنم در آنچه كه نسبت به آن مسئوليد [ و در گرو آن هستيد] و بسوى آن بازمى گرديد: كه خداى متعال مى فرمايد: «هر نفسى در گرو كار خويش ‍ است»، و مى فرمايد: «و خداوند شما را از عذاب خود بر حذر مى دارد، و بازگشت بسوى خداست»، و مى فرمايد: «به پروردگار تو سوگند كه هر آينه از تمامى آنها باز خواست مى كنيم از آنچه كه مى كرده اند. » اى بندگان خدا بدانيد كه خدا- عزّ و جلّ- از خرد و كلان اعمالتان از شما بازخواست مى كند، پس اگر عذاب كند ما ظالم تريم (و ظلم ما از مقدار عذاب او افزون است)، و اگر ببخشايد (بعيد نيست چه) او ارحم الرّاحمين است.

بندگان خدا! نزديكترين حالات بنده به آمرزش و رحمت زمانى است كه به طاعت خدا عمل مى كند، و خالصانه توبه مى نمايد. بر شما باد به تقوا كه آن جامع خيراتى است كه غير آن چنين نيكى ها در بر ندارد، و خيراتى از خيرات دنيا و آخرت با آن بدست آيد كه با غير آن بدست نيايد، خدا- عزّ و جلّ- فرمود: «ب آنان كه تقوا پيشه كرده اند گفته شود: پروردگارتان چه فرستاد؟ گويند: خير را، براى آنان كه نيكى كردند در اين دنيا پاداش نيكى است و البتّه پاداش سراى آخرت بهتر است و جايگاه پرهيزكاران چه خوب جايگاهى است». بندگان خدا! بدانيد كه مؤمن بخاطر سه پاداش كار مى كند: يا بجهت خير دنيا است كه البتّه خداوند او را بپاداش عمل خود در دنيا مى رساند، خداى سبحان در باره ابراهيمعليه‌السلام فرموده: «پاداش او را در دنيا باو داديم، و همانا او در آخرت از شايستگان است». پس هر كس براى خدا كار كند خداوند پاداش او را در دنيا و آخرت بدو ببخشايد، و امور مهمّ او را كفايت نمايد، كه همانا خدا- عزّ و جلّ- فرموده: «اى بندگانى كه ايمان آورده ايد پرواى خدايتان پيشه كنيد، براى آنان كه خوبى كردند در اين دنيا پاداش نيكى است، و زمين خدا پهناور است (كه هر كس نتواند در سرزمينى از آن اطاعت خدا كند به سرزمينى ديگر رود)، براستى كه پاداش بى حساب و بطور كامل صبر پيشگان داده خواهد شد». پس خداوند آنان را بدان چه كه در دنيا بديشان عطا كند در آخرت به محاسبه نخواهد كشيد، خداى عزّ و جلّ فرموده: «براى آنان كه كار نيك كردند پاداشى نيك و افزونى (از پاداش) خواهد بود» پس پاداش نيك همان بهشت است، و افزونى پاداشى است كه در دنيا بديشان مرحمت مى فرمايد. و يا بجهت خير آخرت است، كه خدا- عزّ و جلّ- بهر كار نيكى گناهى را از (نامه عمل) آنان پاك سازد، خداى - عزّ و جلّ- فرموده: «همانا كارهاى نيك گناهان را مى برد، اين يك تذكّر براى يادآوران است»، تا اينكه چون روز قيامت فرا رسد كارهاى نيكشان بحساب آنان منظور شود، سپس خداوند به عدد هر كار نيكى پاداش آن را ده برابر تا هفتصد برابر ب آنان ارزانى دارد و خدا- عزّ و جلّ- فرموده: «اين (اضافات) پاداشى از جانب پروردگار توست، و اينها بخششى است حساب شده (كه پس از بحساب منظور شدن اعمال نيك خودشان اين پاداش اضافه ب آنان داده شده است)، و نيز فرموده: «براى آنان پاداشى دو چندان است بجهت كارهاى خوبى كه كرده اند، و آنان در غرفه هاى بهشتى در كمال امن و امان بياسايند». پس به اين همه پاداش روى آوريد- خدا شما را رحمت كند- و براى دستيابى ب آن كار كنيد، و با نشاط هر چه تمامتر بسوى آن بشتابيد. و بدانيد- اى بندگان خدا- كه پرهيزكاران به تمام نيكيهاى دنيوى و آخروى دست يافته اند، آنان با اهل دنيا در دنيايشان شريكند، ولى اهل دنيا با آنان در آخرتشان شركت ندارند. خداوند از دنيا ب آن اندازه كه كفايتشان كند و بى نيازشان گرداند براى آنان مباح ساخته و اجازه مصرف و استفاده داده و فرموده است: «بگو چه كسى زيورهاى خدا را كه براى بندگانش آورده و روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است، بگو همه اينها در دنيا از آن كسانى است كه ايمان آورده اند (هر چند كفّار نيز بطفيلى آنان از آن بهره برند) و در آخرت بطور خالص و منحصرا براى مؤمنين است، و اين چنين آيات و نشانه ها را براى گروهى كه دانايند تفصيل و توضيح مى دهيم». آنان ببهترين وجهى در دنيا سكونت جسته، و به نيكوترين صورت از آن بهره مند شده اند، با اهل دنيا در دنياشان شريكند، در كنار آنان از پاكيزه ترين خوراكها مى خورند و از تميزترين نوشيدنيها، مى نوشند، و از بهترين لباسها مى پوشند، و در برترين منزلها سكونت مى كنند، و بهترين همسران را اختيار مى كنند، و برترين سوارى ها را سوار مى شوند، با اهل دنيا و مثل آنان از لذّت دنيا بهره مى برند، و فردا روز همجوار خدايند، از خدا آرزو و درخواست مى كنند و خداوند آرزوهايشان برآورد، و دعا و درخواستى از آنان را ردّ نكند، و هيچ بهره اى از لذّت را از آنان دريغ ننمايند. پس اى بندگان خدا بچنين چيزها هر صاحب خردى مشتاق است، و براى دستيابى ب‏آن به پرواى الهى عمل مى‏كند، و لا حول و لا قوّة الّا باللّه "و هيچ حول و قوّه‏اى جز از جانب خدا نيست". بندگان خدا! اگر پرواى الهى پيش گيريد، و حقّ پيامبرتان را در باره خاندان حضرتش محفوظ داريد، هر آينه خدا را ببهترين وجه پرستش نموده‏ايد، و به بهترين صورت ياد كرده، و به نيكوترين روش سپاس گفته، و به بالاترين درجات صبر و شكر دست يازيده‏، و به برترين درجه جهد سعى و كوشش ‍ نموده ايد، هر چند كه ديگران نمازشان از شما طولانى تر، و روزه داريشان از شما بيشتر باشد، زيرا كه شما از آنان پرهيزكارتر، و نسبت به اولى الامر و امامان خود خير خواه تريد.

اى بندگان خدا! از مرگ و بيهوشى و رنجهاى جان كندن بهراسيد، و ساز و برگ آن را فراهم كنيد كه مرگ بطور ناگهانى با يكى از دو چيز بزرگ بسراغ شما خواهد آمد: يا با خيرى كه ابدا شرّى با آن نيست، يا با شرّى كه ابدا خيرى بهمراه ندارد. پس چه كسى ببهشت نزديكتر است از آن كس كه براى آن كار مى كند؟ و چه كسى بدوزخ نزديكتر است از كسى كه براى آن عمل مى نمايد؟ راستى كه روح هيچ يك از مردم از كالبدش جدا نشود جز اينكه مى داند كه بكداميك از دو سر منزل مى رسد، به بهشت يا به دوزخ، دشمن خداست يا دوست اوست، پس اگر دوست خدا باشد درهاى بهشت برويش آرى خداوند ب آنچه كرده ايد داناست پس در ابواب دوزخ درآئيد و جاويدان بمانيد كه دوزخ بد جايگاهى براى متكبّران است». بندگان خدا! از مرگ گريزى نيست، بنا بر اين پيش از آمدنش [در فكر آن باشيد و]از آن بهراسيد، و ساز و برگ آن را فراهم كنيد، كه شما در دسترس دام و شكار مرگ هستيد، اگر بمانيد شما را مى گيرد، و اگر بگريزيد بشما مى رسد، و مرگ از سايه شما بشما نزديك تر و همراه تر است، مرگ با زلف شما گره خورده (كنايه از نزديكى آنست) و دنيا از پشت پاى شما پيچيده مى شود (و لحظه بلحظه از عمرتان ميكاهد)، پس بهنگامى كه نفستان شما را بسوى شهوات ميكشاند بسيار ياد مرگ كنيد، و مرگ براى اندرزگوئى كافى است و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فراوان ياران خود را بيادآورى مرگ سفارش مى نمود و مى فرمود:

بسيار ياد مرگ كنيد كه مرگ شكننده لذّتها، و فاصله اى ميان شما و شهوتها است. بندگان خدا! آن كس كه آمرزيده نشده پس از مردن چيزى دشوارتر از آن در پيش دارد و آن قبر است، پس از تنگى و فشار و تاريكى و تنهائى آن بيم داريد، قبر هر روز مى گويد: من خانه تنهائى ام، خانه خاكى ام، من خانه وحشتم، من خانه كرمها و گزندگانم، قبر يا باغى از باغهاى بهشت، يا چاهى از چهاههاى دوزخ است. بنده مؤمن چون بخاك سپرده شود زمين باو گويد: آفرين، خوش آمدى، تو از جمله كسانى هستى كه دوست داشتم بر پشت من راه رود، حال كه تو را در بر گرفتم خواهى دانست كه چگونه با تو عمل مى كنم! پس تا آنجا كه چشم كار مى كند براى او گشاده گردد. و كافر چون بخاك سپرده شود زمين باو گويد: تو را آفرين و خوشامد مباد، تو از دشمن ترين كسانى هستى كه دوست نداشتم بر پشت من راه رود، حال كه تو را در بر گرفتم خواهى دانست كه چگونه با تو عمل مى كنم! پس چنان او را بفشارد كه استخوانهاى پهلويش بهم برخورد. و همانا آن زندگى سخت و دشوارى كه خداوند دشمن خود را از آن بيم داده عذاب قبر است، كه خداوند بر كافر نودونه اژدها مسلّط كند كه گوشت بدنش را بدندان گزند، و استخوانش را بشكنند، و پيوسته بر سر او در آمد و شدند (او را پايمال كنند) تا روزى كه از قبر برانگيخته شود، كه اگر يكى از آن اژدهاها در زمين بدمد هرگز زمين زراعتى نروياند.

بندگان خدا! بدانيد كه اين جانهاى ناتوان شما، و پيكرهاى ناز پرورده و لطيفى كه اندكى عذاب آن را كافى است تاب تحمّل اين همه عذاب را ندارد، پس اگر بتوانيد باين پيكرها و جانهاى خود نسبت ب آنچه كه تاب تحمّل و صبر بر آن را ندارند رحمى آوريد پس ب آنچه كه خدا دوست دارد عمل كنيد، و آنچه را كه خدا خوش ندارد رها سازيد.

بندگان خدا! همانا پس از برانگيخته شدن از قبر با چيزى روبرو هستيد كه از (عذاب) قبر دشوارتر است، و آن روزى است كه خردسال در آن روز پير شود و بزرگسال و بمستى و بيهوشى درآيد، و كودكان نارس در جنين بيفتند، و هر زن شيردهى از كودك شيرخوارش غافل گردد، روزى كه چهره درهم كشيده، و اخم برهم بسته، روزى كه شرّ آن در همه جا پخش است، همانا ترس آن روز فرشتگانى را كه گناهى ندارند به هراس اندازد، و آسمانهاى هفتگانه و كوههاى استوار و زمين گسترده و گاهوار از بيم آن بلرزه افتند، و آسمان بشكافد و در آن روز فرو هشته باشد و سرخ و مذاب شود، و كوهها پس از آن همه صلابت و سختى همه بصورت ريگ روان انباشته در آيند، و در صور دميده شود پس هر كه در آسمانها و زمين باشد- جز آن كس كه خدا خواهد- بهراس افتد چه رسد ب آن كس كه با گوش و چشم و زبان و دست و پا و فرج و شكم گناه نموده كه اگر خداوند او را نيامرزيده و از شدائد آن روز به او رحم ننموده باشد. چنين كسى از همه اينها بگذرد و به غير اينها برسد، به آتشى كه ژرفايش عميق، و سوزش شديد، و نوشابه اش صديد (چرك و خون زنان زناكار)، و عذابش جديد (تازه بتازه) و گرزهايش حديد (از آهن) است، عذابش كاهش نيابد، و ساكنانش نميرند، جايگاهى است كه رحمتى در آن نيست، و دعاى اهل آن شنيده نشود (بهدف اجابت نرسد).

بندگان خدا! بدانيد كه در كنار اين همه عذاب، رحمت خدا قرار دارد كه از دسترس بندگان دور نيست، بهشتى كه فضاى آن باندازه پهناى آسمان و زمين است كه براى پرهيزكاران فراهم آمده است، آن خيرى است كه ابدا شرّى با آن نباشد، لذّتهايش ملال نياورد، و گردهم آئى آن بجدائى نينجامد، ساكنان آن در همسايگى خداى رحمان بسر برند، و پسران زيبا روى سينى هائى از زر كه پر از ميوه و سبزيجات خوشبوست بدست دارند و بخدمت آنان كمر بندند.

سپس اى محمّد بن ابى بكر بدان كه من حكومت بزرگترين سپاه و لشكرم را نزد خويش كه اهل مصر باشند بتو سپردم، حال كه اين چنين امرى را كه حكومت مردم است بتو سپرده ام چه سزاوار است كه مراقب بوده و از آن بر خود بيم كنى، و بر دين خود رد حذر باشى، پس اگر توانستى كه خدا- عزّ و جلّ- را با خرسند ساختن احدى از آفريدگانش بخشم نياورى بكن، كه خدا- عزّ و جلّ- جايگزين خوبى است بجاى ديگران، و هيچ چيزى جز خودش جايگزين وى نتواند شد. بر ستمگر سخت گير، و جلوى او را بگير، و براى خوبان نرم باش، و بخود نزديكشان ساز، و آنان را همراز و برادران خود قرار ده.

بنمازت بنگر كه چگونه ميگزارى زيرا كه تو پيشواى آن قوم هستى، زيبنده توست كه آن را كامل بجاى آورى و سبك نگزارى، كه هيچ پيشوائى در جلو قومى نماز نگزارد و نقصانى در نمازشان پيدا شود جز اينكه گناه آن بگردن اوست بدون آنكه چيزى از ثواب نماز آنان كاسته شود. و نماز را كامل بجاى آر و اركان آن را بخوبى حفظ كن تا پاداشى بمانند پاداش آنان براى تو باشد بدون آنكه چيزى از پاداش آنان كم گردد. سپس در وضو دقّت كن، كه آن از شرائط كامل بودن نماز است، سه بار آب بدهان بگردان، و سه بار بينى خود را بشوى، و صورت، سپس دست راست و سپس دست چپ خود را بشوى، سپس بر سر و دو پاى خود مسح كن، كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را ديدم كه چنين مى كرد، و بدان كه وضو نيمى از ايمان است.

سپس مراقب وقت نماز باش، و آن را در وقت خود بگزار، پيش از وقت بخاطر بيكارى در انجام آن شتاب مكن، و بخاطر سرگرمى به كار از وقت خود تأ خيرش مينداز، همانا مردى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از اوقات نماز پرسش نمود، فرمود: جبرئيل نزد من آمد و وقت نماز را بمن نماياند، پس ‍ نماز ظهر را بهنگامى كه خورشيد در وسط آسمان و بر بالاى ابروى راستش ‍ قرار گرفته بود بخواند، سپس وقت نماز عصر را بمن نماياند و آن زمانى بود كه سايه هر چيز باندازه خودش شده بود، سپس نماز مغرب را هنگامى كه آفتاب غروب كرد بخواند، سپس نماز عشا

را هنگامى كه شفق پنهان شد بجاى آورد، سپس نماز صبح را هنگامى گزارد كه سياهى شب با سپيدى صبح در آميخته، و هنوز ستارگان مشتبك بودند. پس تو نيز در اين اوقات نماز بگزار، و همراه سنّت معروف و راه روشن و آشكار باش. سپس در ركوع و سجود خود كمال دقت بجاى آر، كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نمازش از همه مردم كامل تر، و در عين حال سبكتر و كوتاهتر بود. و بدان كه هر عملى از تو بدنبال نماز توست، پس آن كس كه نماز خود را تباه مى سازد (و با شرائط معمول بجا نمى آورد) البتّه نسبت بچيزهاى ديگر تباه سازتر است. از خدائى كه مى بيند و ديده نمى شود و در ديدگاه اعلى قرار دارد مى خواهم كه ما و تو را از جمله كسانى قرار دهد كه دوستشان دارد و از آنان خرسند است، تا جايى كه ما و تو را بر اداى سپاس و يادآوريش و حسن عبادت و اداى حقّش، و بر آنچه كه در دنيا و آخرتمان براى ما برگزيده يارى رساند.

و شما اى مردم مصر بايد كه كردارتان بدرستى سخنتان، و ظاهرتان بصحّت نهانتان گواهى دهد، و زبانتان با آنچه در دل داريد مخالف نباشد.

و بدانيد كه پيشواى هدايت با پيشواى هلاكت، و وصىّ پيامبرعليه‌السلام و دشمن او برابر نيستند. راستى كه من بر شما از مؤمن و مشرك بيم ندارم، - چرا كه خداوند مؤمن را بخاطر ايمانش (از خيانت) باز مى دارد، و شرّ مشرك را با اظهار شركش از شما دور مى سازد- و ليكن از منافق بر شما بيمناكم، آنچه را مى پسنديد مى گويد، و آنچه را كه خوش نداريد مى كند. محمّد بن ابى بكر! بدان كه برترين فقه و دانائى، پرهيزگارى در دين خدا و عمل بطاعت اوست، و من تو را به پرواى الهى در پنهان و آشكار كارهايت و در هر شرايطى كه هستى سفارش مى كنم، دنيا خانه گرفتارى و بلا، و آخرت، سراى پاداش و بقاست، پس براى آنچه باقى مى ماند عمل كن، و از آنچه از دست مى رود روى بگردان، و بهره خود را از دنيا فراموش مكن.

من تو را به هفت (يا نه) چيز كه حاوى كلّيّات اسلام است سفارش مى كنم: از خدا- عزّ و جلّ- بترس، و در راه خدا از هيچ كس نترس، و بهترين سخن آنست كه عمل بدرستى آن گواهى دهد، و در يك امر دو گونه داورى مكن كه كارت دچار پراكندگى گردد و از حقّ بر كنار افتى، و براى عموم مردم تحت فرمانت آن را بپسند كه براى خود و خانواده ات مى پسندى، و همان را براى آنان ناخوش دار كه براى خود و خانواده ات ناخوش مى دارى كه اين كار حجّت و دليل تو را رساتر سازد و آنان را بهتر بصلاح آورد، و در راه حقّ در ژرفاى شدائد فرو رو، و در راه خدا از سرزنش هيچ ملامتگرى باك مدار، و هر كس كه با تو مشورت كرد خير او را در نظر گير، و خودت را نمونه و الگوى هر دور و نزديكى از مسلمانان قرار ده.

خداوند- عزّ و جلّ- دوستى ما را با يك ديگر در راه دين قرار دهد، و ما و شما را بزيور پرهيزكاران بيارايد، و فرمانبرى شما را برايتان پايدار بدارد تا بدان وسيله ما و شما را برادرانى كه در بهشت بروى تختها روبروى هم تكيه زده اند قرار دهد.

اى مردم مصر، بخوبى به محمّد امير خودتان يارى رسانيد، و بر فرمانبرى خود پايدار بمانيد تا اينكه (در قيامت) بر سر حوض پيامبرتان وارد شويد. خداوند ما و شما را نسبت ب آنچه مى پسندد يارى دهد، و سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد.

۴- واثلة بن اسقع گويد:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: برادرت را آشكارا سرزنش مكن، كه خداوند او را عافيت بخشد و تو را (بهمان عيب) گرفتار سازد.

مجلس سى و دوّم : چهارشنبه ۱۸ رمضان المبارك ۴۰۹

۱- كليب بن معاويه اسدى گويد:

از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: هان - بخدا سوگند- كه شما (شيعيان) بر دين خدا و فرشتگان او هستيد، پس ما را بر اين دين با پرهيزكارى و جدّيت يارى دهيد، بر شما باد به نماز و عبادت، بر شما باد برعايت پاكدامنى و پرهيزكارى.

۲- ابو اسحاق سبيعى گويد:

بر مسروق بن اجدع وارد شديم، مهمانى داشت كه او را نشناختيم، و هر دو مشغول غذا خوردن بودند. آن ميهمان گفت:

من در جنگ حنين با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بودم - از اين سخن دريافتيم كه او پيامبر: را ديده و با حضرت صحبتى داشته است - كه صفيّه دختر حيىّ بن اخطب حضور پيامبر: آمد و عرضكرد: اى رسول خدا من چون ديگر زنان شما نيستم، پدر و برادر و عموى مرا كشته ايد (و من كسى را ندارم)، بنا بر اين پس از وفات شما به چه كسى رجوع كنم؟ حضرت فرمود: باين شخص - و با دست به علىّ بن ابى طالبعليه‌السلام اشاره نمود-. و نيز همان ميهمان گفت: آيا شما را به خبرى كه حارث اعور بمن باز گفت خبر ندهم؟ گفتيم: چرا، گفت: (كه حارث گفت:) خدمت علىّ بن ابى طالبعليه‌السلام رسيدم، حضرت فرمود: اعور! براى چه آمدى، گفتم: يا امير المؤمنين دوستى شما مرا بدينجا كشانده است. فرمود: تو را بخدا راست مى گوئى؟ گفتم: بخدا سوگند، آرى، حضرت: سه بار مرا سوگند داد سپس فرمود: آگاه باش كه بنده اى از بندگان خدا نيست كه خداوند دل او را بايمان آزموده باشد جز اينكه دوستى ما را در قلب خود احساس مى كند و ما را دوست مى دارد. و بنده اى از بندگان خدا نيست كه خداوند بر او خشم گرفته باشد جز اينكه بغض و دشمنى ما را در دل خود احساس مى كند و ما را دشمن مى دارد.

بنا بر اين دوست ما هر روز كه روز را آغاز مى كند در انتظار رحمت بسر مى برد، و درهاى رحمت نيز بروى او گشوده است، و دشمن ما روز را آغاز مى كند در حالى كه بناى كار خود را بر لب پرتگاهى قرار داده كه او را ب آتش دوزخ دراندازد.

پس رحمت اهل رحمت گوارايشان باد، و جايگاه اهل دوزخ نيز همان هلاكتشان باد.

۳- عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب گويد:

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شنيدم كه مى فرمود: اى مردم ما تنها چهار نفريم كه در قيامت سواره ايم و سواره ديگرى جز ما نيست. مردى عرضكرد: پدر و مادرم فدايت اى رسول خدا آن سواران كيانند؟ فرمود: من بر براق خود سوارم، و برادرم صالح (پيامبر) بر همان شترى كه قومش آن را پى كردند، و دخترم فاطمه بر شتر عضباى من، و علىّ بن ابى طالب بر اشترى از اشتران بهشتى سوار است كه افسار آن از مرواريد آبدار، و چشمانش از ياقوت سرخ، و شكمش از زبر جد سبز است، بر روى آن شتر قبّه اى است از مرواريد سپيد كه درون آن از شفّافى نمايان است، بيرونش از رحمت سرشار، و درونش از عفو خدا انباشته است، وقتى مركب حركت مى كند آن قبّه مى درخشد و تلا لؤ ى ويژه دارد، و او (على) در پيشاپيش من روان است. تاجى از نور بر سر دارد كه براى اهل محشر نور افشانى كند، و آن تاج هفتاد پايه دارد كه هر پايه اى چون ستاره درخشانى در افق آسمان مى درخشد، و پرچم حمد بدست اوست، و در قيامت ندا كند:

لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، پس از نزد هيچ دسته اى از فرشتگان عبور نكند جز اينكه گويند: پيامبر مرسلى است، و بر هيچ پيامبر مرسلى گذر نكند جز اينكه گويد: فرشته مقرّبى است. پس آواز دهنده اى از اندرون عرش ندا دهد: آى مردم اين مرد نه فرشته مقرّب است، نه پيامبر مرسل، و نه حامل عرش، بلكه علىّ بن ابى طالب است. و پس از او شيعيان و پيروانش مى آيند، پس منادى يى ب آنان گويد: شما كه هستيد؟ گويند: ما علويان (پيروان على) هستيم. پس ندا رسد: اى علويان شما همگى در امانيد، بنا بر اين با هر كس كه او را دوست مى داشتيد در بهشت وارد شويد. ۴- ريّان بن صلت گويد:

از حضرت رضا علىّ بن موسىعليهما‌السلام شنيدم كه بكلماتى چند دعا مى فرمود: من آنها را حفظ كردم، پس در هيچ سختى و گرفتارى يى آن را نخواندم مگر اينكه خداوند آنها را از من برطرف ساخت و گشايشى برايم حاصل نمود، و آن كلمات اين است: «خداوندا! تو پشتيبان منى در هر غمى، و اميد منّى در هر شدّتى، و در هر امر ناگوارى كه بر من فرود آيد تو پشتيبان و ساز و برگ منى، چه غمها كه دل در برابر آنها سست گشته، و چاره جوئى اندك، و كارها گنگ و زبون ساز باشند، و بهنگام هجوم آنها دوستان دور و نزديك دست از يارى بكشند، و دشمن زبان بملامت گشايد، و من همه را به نزد تو آوردم، و گلايه آنها را بتو نمودم، در حالى كه در باره همه آنها از جز تو دلبريده و تنها روى دل سوى تو داشتم، و تو همه را بر طرف ساختى، و از من زدودى، و از آنها كفايتم نمودى پس تو اختيار دار هر نعمت، و صاحب هر حاجت، و منتهاى هر ميل و آرزو هستى. پس سپاس ‍ فراوان از آن توست و منّت افزون از براى توست. با نعمت تو اعمال صالح با تمام رسد، اى معروفى كه بكارهاى پسنديده معروفى، و اى آنكه باعمال نيك موصوفى، از نيكيهاى خودت آنقدر بمن ارزانى دار تا بدان سبب از نيكى ديگران بى نيازم سازى، برحمت خودت اى مهربانترين مهربانان».

۵- محمّد بن جعفر از پدرش امام صادق از پدران خودعليهم‌السلام روايت نموده كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

دو خوى پسنديده در منافق فراهم نيايد: دانش و بينش در اسلام، و اثر خوشروئى در چهره.