معارفى از قرآن

معارفى از قرآن0%

معارفى از قرآن نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: مفاهیم قرآنی

معارفى از قرآن

نویسنده: شهيد آيت الله دستغيب
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 24597
دانلود: 4000

معارفى از قرآن
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24597 / دانلود: 4000
اندازه اندازه اندازه
معارفى از قرآن

معارفى از قرآن

نویسنده:
فارسی

اين کتاب، مشتمل بر خلاصه‌اي از بيانات آيت‌الله «سيدعبدالحسين دستغيب» در تفسير سورة مبارکه «حديد» طي چهل و چهار جلسه است. آيت‌الله دستغيب در شرح و تفسير اين سورة شريف، مطالب متعدد و متنوعي را مدّنظر داشته که عمده‌ترين آن‌ها به شرح زير است: اسماء، صفات و افعال خداوند؛ شأن نزول سورة حديد؛ مالکيت خداوند؛ تسبيح همة موجودات و کائنات؛ دوران آفرينش آسمان‌ها؛ شرح معاني عرش؛ مبدأ و معاد؛ پاداش و جزاي آخرت؛ اختلاف ميان شب و روز به عنوان نشانة عظمت الهي؛ دستورات اخلاقي براي تهذيب نفس؛ علّت وجود نور مؤمن و ظلمت کافر در صراط؛ زمينة ايجاد ايمان وارتباط آن با خشوع دل؛ پيغمبران و کتاب‌هاي آسماني؛ عدل الهي و سفارش به پرهيزکاري. آن‌چه در اين کتاب جلب توجه مي‌کند، استفاده از آيات سورة حديد و تفسير آن‌ها در روشنگري ديني و سياسي است.

۱

بسم الله الرحمن الرحيم

يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الدين من قبلكم لعلكم تتقون‏ (۲) .

كسب حكمت در اين ماه شريف

از هر چيز بهره‏اش در اين ماه مبارك، كسب دانش و حكمت است. آدمى چيزى بفهمد، خود اين فهم حكمت است كه خدا در قرآن مى‏فرمايد: ما پيغمبر را فرستاديم كه به حكمت ياد دهد(۳) ، مسلمان بايد حكيم و دانا شود. حكمت، يعنى دقائق امور را دانا شدن، سر در عالم وجود درآوردن، هستى خود را شناختن، به مبدأ و معادخود آشنا شدن، براى چه آمده‏ام، و پس از اين عالم كجا مى‏روم، راه و روش سعادتم چيست، اينها حكمت است.

شنيده‏ايد در روايتى مى‏فرمايد كه: يك ساعت در مجلس مذاكره علم، بهتر است از دوازده هزار ختم قرآن!!

قرآن به زبان خواندن خوب است، نور و ثواب است، ليكن علم، آدميت مى‏آورد، بصيرش مى‏كند، بافهمش مى‏كند، علم و فهم كجا تا زبان تنها مشغول باشد، الفاظى را بخواند. لذا انشاء الله به مدد الهى در اين ماه مبارك رمضان چون مسلمانان به بركت روزه آماده دانش و حكمتند. از خاصيت‏هاى روزه آن است كه فهم آدمى بيشتر مى‏شود، آماده چيز فهميدن و حكمت مى‏شود چنانچه هر چه شكم پر شود، گيج‏تر مى‏شود، نمى‏تواند در نكات دقيق بشود. كسى كه شكمش پر است، در ادراك به حيوان نزديك است. اگر شكم خالى باشد نور حكمت ممكن است در نفس طلوع كند.

در ماه مبارك امسال هم يك سوره مبارك از قرآن مجيد سوره الحديد را شروع مى‏كنيم و حكمت‏هائى كه در اين سوره مباركه است تا بتوانيم يادآورى مى‏كنيم. توحيد و نبوت و اسماء و صفات خدا و مطالب راجع به معاد كه در اين سوره مباركه ذكر شده، انشاء الله حياتى باشد از فردا شروع مى‏كنيم.

خودشناسى، مقدمه خداشناسى و حكمت

امروز حكمتى را كه خداوند در قرآن به بيانات متعدد ذكر فرموده و در روايات نيز ذكر شده است يادآورى كنم و آن اين است كه آدمى بايد حقيقت خودش را بشناسد. حكمت يعنى علم به واقعيات و حقايق، از آن جمله بفهمد او غير از حيوان است. تو اگر خودت را نشناختى، پس چه چيز را شناختى؟ پرفسور روزگار هم بشوى ولى تا خودت را نشناخته باشى، به چه چيز دانا شده‏اى؟ بايد بفهمى تو غير از خر و گاو هستى، تو غير از درندگانى، توبه مراتب بالاترى زيادتى دارى، آنها براى تو آفريده شده‏اند، سگ كجا، تو كجا، اى آدم!

ترا زكنگره عرش مى‏زنند صفير

ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است

تنزل وجودى در اثر خودناشناسى

بيچاره آدمى كه خودش را با موش و مورچه يكى قرار داده مثل آنها آتيه بينى مى‏كند، ديده‏ايد در فصل تابستان تمام ذخيره زمستان را مى‏كنند، غصه آتيه‏اش را مى‏خورد. موش كه حرص عجيبى هم دارد و عجيب‏تر آنكه مورچه دانه جمع مى‏كند هر چند اشرفى باشد، يك چيزى به لانه‏اش ببرد هر چند تكه كهنه كند.

آقاى حاجى هم با موش برادر واريكى شده، اين صد ميليون تومانى كه حمالى مى‏كنى روى هم مى‏گذارى، به چه كارت مى‏خورد؟ چقدر مى‏مانى كه اينها را بخورى؟

غرضم تنزل وجودى و خودناشناختن است، آدمى گرامى‏تر از اين است كه شكم‏پرست شود، تو هم اگر بخواهى مثل حيوان باشى‏(۴) اين تنزل وجودى است تو چيزديگرى هستى بايد بتوانى جلو شكمت را بگيرى، روز ماه رمضان چند ساعت چيزى نخورى تا بفهمى آدم هستى.

خودشناسى از قرآن مجيد

قرآن مجيد راجع به اينكه آدمى غير از حيوانات است چند تعبير دارد، بيان و لقد كرمنا بنى آدم است، هر آينه آدميزاد را گرامى داشتيم، آى آدم! تو چيز زيادترى دارى تو تاج ديگرى بر سرت گذاشته‏اند(۵) بر و بحر را مسخر تو قرار داده‏اند، فضيلت ديگرى دارى مزيت زائده‏اى به حسب خلقت به تو داده شده است.

آيه شريفه ديگر، تعبير از آدمى روى خاك به خليفه الله كرده‏(۶) آيه شريفه ديگر، آدمى را خزينه‏دار خداى عالم معرفى كرده است، نگاه به كوچكى بدنت نكن روحانسان بقدرى عظيم است در عالم خلقت خزينه‏دار رب العالمين است، انسان حامل امانت خدا است‏(۷) ، امانت الهى كه رسيدن به مقام عبوديت است، ولايت كلى الهى كه هيچ موجودى به اين حد از كمال نمى‏رسد مال آدمى است، خدا براى قرب خودش تو را آفريده و همه چيز را براى تو. دو جنبه دارى بدنى و روحى، هر چند به حسب بدنت با حيوانات شريكى، خور و خواب لازمه بدنت است خوردن، خوابيدن، پوشيدن، مسكن، نكاح براى بقاى نسل لازم است، اما جهت ديگرى هم دارى غير از حيوانات و آن روح تو است آنكه به مرگ نيست نمى‏شود، مرگ حيوانى بدن سبب نيستى نفس نمى‏گردد بلكه لباس عوض مى‏كند، لباس چرك ماده بيرون مى‏رود، لباس لطيف عالم برزخ و مثال را مى‏پوشد، بدن ملكوتى پيدا مى‏كند، روح تو است كه مورد خطاب خداى عالم است، به حيوان كه نمى‏شود خطاب كرد ولى به آدميا ايها الناس اتقوا ربكم(۸) يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام(۹) مى‏فرمايد.

به قول يكى از بزرگان، آدمى بايد از شوق در پوست خود نگنجد، كار من رسيده به جائى كه رب العالمين من را مورد خطاب قرار داده به من فرمان مى‏دهد. شوخى نيست! سلطان عالم وجود، ملك الملوك، رب الارباب، تو را فرمان بدهد: آى بنده! يك ماه روزه بگير، همين شوق خطاب بس است.

بايد آدمى روزه را شرف خودش بداند، خطاب تشريفى است، شرف تو است، آى آدم! وقتى كه شكمت خالى باشد، نور علم و حكمت در نفس جا بگيرد، آنقدر به خداى خودت نزديك هستى كه در آن حال، حجابها تا حدى عقب رفته، نفس كشيدنت هم ثواب دارد انفاسكم فيه تسبيح‏(۱۰) ، غرضم روزه تشريف الهى است، براىجهت آدميت.

بيمارى حيوانات كمتر و آسانتر است

وجدان گواه هست كه آدمى دو جور بيمارى دارد، ولى حيوانات يكجور، ممكن است بدنشان مريض گردد، انحراف پيدا كند، آدمى ممكن است هم انحراف بدن پيدا كند، هم‏ انحراف روح، لذا بار آدمى سنگين‏تر است از هر دو جهتش سنگين‏تر است، واقعاً خدا بايد يارى كند، در جهت اول حيوانات كمتر مريض مى‏شوند، در هر حيوانى، دو يا سه نوع بيمارى است كه آن هم دوايش را خداى تعالى به الهام به او فهمانده است. گربه گاهى دلش درد مى‏گيرد، دوايش گياهى است كه بيشتر پشت بامها سبز مى‏شود خودش آن را مى‏شناسد، مى‏رود آن علف را مى‏خورد، يا مثلاً درباره افعى، مى‏نويسند هزار سال از عمرش كه مى‏گذرد چشمش كور مى‏شود ديگر احتياج به دكتر ندارد گياهى است به نام رازيانج و عجيب اين است كه به بو مى‏فهمد، هرگاه كور شد در بيابانها مى‏گردد تا خودش را به درخت رازيانج برساند چشمش را به آن مى‏مالد خوب مى‏شود، اين ميل زدن طبيعى و الهى است، اما آدمى بدبخت كه چشمش آب بياورد چقدر رنج دارد.

در مرض بدن هم، آدمى واقعاً گرفتار است، بلكه در طب قديم نوشته‏اند چهار هزار نوع بيمارى براى بشر است، ولى براى حيوان دو يا سه تا بيمارى است.

دواى درد روح در قرآن

اما راجع به روان، همانطورى كه بدنت مريض مى‏شود انحراف پيدا مى‏كند روانت هم همين است، كتاب قلب سليم را كسى بخواند بفهمد بيماريهاى دل، انحرافهاى روان آدمى چه چيزها است، آنگاه دين كدام است؟ دين يعنى طب الهى براى روح آدمى‏(۱۱) براى بدنت خداى تعالى انواع داروها قرار داده، هر كدام خاصيتى دارد و بشر راراهنمائى فرموده كه دنبال دارويش برود، همانطورى كه دواى بدنت تأمين است دواى روحت هم تأمين است دست خودت است، راهش در قرآن مجيد نشان داده، اگر مى‏خواهيد شفا پيدا كنيد، تمام اين عبادات حتى زكات براى دواى درد آدمى است، در روايات هم ذكر شده امر به نفاق شده براى اينكه ناخوشى بخل، از روحت پاك شود آتش بخل و حرص را در گور نبرى، خمسش، ثلثش را بده، بلكه اصلاح گردى، بدبختى اين است كه به مرض جسم اهميت مى‏دهد، درد مى‏كشد، زير دست جراح مى‏رود، و چند هزار تومان هم مى‏دهد، براى اينكه مرضش خوب شود، براى دل قساوت دارت چقدر پول بايد بدهى كه خوب شود، چقدر بايد پول در راه خدا بدهى تا اين دل قساوت دارت علاج گردد، طب الهى است، اى انسان! چنانى كه بدنت سقوط مى‏كند، اگر مداوا و معالجه نكردى متلاشى مى‏شوى و ميميرى. روح تو هم موت دارد. گناه، پشت سر گناه، اگر زياد شد يقين بدانيد آخرش سقوط و هلاكت است‏(۱۲) . چنانكه براى انحرافات بدنى و مزاجى و جهات حيوانى دواى دكتر و پول خرج كردن لازم است، در انحرافات روحىعمل به واجبات لازم است، چنانكه در بيمارى بدنت، پرهيز از مضرات لازم است، در اصلاح روحت هم همين است، روزه بگير، اما بشرطى كه گناه هم نكنى، دوا بخور اما پرهيز هم مى‏خواهد كه اگر پرهيز نكردى هلاك مى‏شوى و اعجبا! حيوانات در معالجات جسمشان پرهيز دارند، اى كاش من هم در معالجه روحم اين قسم بودم، ناچارم داستان بگويم در دستگاه خلقت اسباب عبرت فراوان است، خصوصاً در ميان حيوانات.

زهر و پادزهر در گوزن

گوزن با مار سر و كار دارد اگر مار او را بزند سمش او را مى‏شكد مگر اينكه زود خودش را به خرچنگ برساند، خرچنگ را كه خورد سم مار محو مى‏شود.

در كتاب حيوة الحيوان مى‏نويسد: اين حيوان عاشق مار است، از گوشت مار لذت مى‏برد، گاهى مى‏شود در تابستان مخصوصاً در هواى گرم مى‏دود تا برسد به مار يا افعى، از دمش شروع به خوردن مى‏كند تا آخر، هوا گرم، خود سم هم خيلى گرم است آتشش مى‏زند، آتش عطش، حرارت هوا و آفتاب و حرارت و سوزندگى سموم عطش فوق العاده است، خودش را به آب مى‏رساند به حسب تكوين به الهام الهى مى‏فهمد، اگر آب به اين سم برسد فوراً او را مى‏كشد، بيچاره گرفتار بين الامرين مى‏شود يكجا عطش به او فشار آورده تا خودش را به آب رسانده يكجا مى‏فهمد برايش ضرر دارد چون تا سم حل نشود، اگر آب خورد، متلاشى مى‏شود، همه‏اش جزء خون و بدنش شده او را مى‏كشد، از بيچارگيش نعره مى‏زند، داد مى‏زند، به واسطه فشارى كه به خودش مى‏آورد، از چشمش اشك بيرون مى‏آيد، زير دو تخم چشمش گود است و گوديش طورى است كه يك بند انگشت داخلش مى‏رود، در آن حال عطش و فشار و سختى نعره مى‏زند، از دو چشمش آب مى‏آيد، اين دو تا گودى را پر مى‏كند پس از چندى اين اشكهائى كه در اين گودى جمع شده منجمد و براق مى‏شود و پادزهر است، بسيار قيمتى است، پادزهر طورى كه شنيده‏ايد علاج هر سمى است، هر مار گزيده‏اى اگر اين پادزهر را بگذارند روى جاى سم زدگيش، فوراً خوب مى‏شود، همان اشك چشم گوزن است، چون اين درد را تحمل كرد، آب نخورد كه اصل حياتش از بين برود اشكش قيمتى است. اين جريان جسم و حيوان.

اشك انسان بيش از گوزن كار مى‏كند

اگر اين جريان در روح من و تو بيايد چنين اثرى در عالم معنى دارد. يعنى آى جوان عزيز، گناه برايت پيش آمد، مكان خلوت، زن اجنبيه، بلامانع، چقدر نفس فشار مى‏آورد؟ از آن طرف ميدانى اگر چنين كردى، از آدميت ساقط مى‏شوى، روح مى‏ميرد، واى اگر با زن شوهردار هم باشد سقوط مطلق است.

جوان گناه برايش پيش بيايد، يكجا فشار نفس، فشار شهوت بعين مثل فشار عطش گوزن است. مى‏بيند اگر آب بخورد بايد بميرد، مؤمن هم مى‏بيند، اگر اين گناه را كرد، راه جهنم را بايد پيش بگيرد، اى جوانى كه مى‏ترسى، مى‏لرزى، مى‏بينى، يك جا فشار شهوت، يك جا راه جهنم، بگو! يا الله، پناه به خدا ببر، اگر اشك ريخت در آن حال قيمتى مى‏شود، در آن حال بيچارگى فشار گناه يك دفعه داد بزنى، به حال زار خودت، دردت دوا مى‏شود، ولى اگر زورش به خودش نرسيد مانند عمر سعد مى‏شود. شنيده‏ايد عمر سعد از سر شب تا صبح خوابش نمى‏برد، چكار بكند از يكطرف، حكومت رى، از طرف ديگر، با كشتن حسينعليه‌السلام با علم به اينكه به راه جهنم مى‏رود، با يقين به اينكه حسين كشى، جهنم رفتن است، ولى بالاخره زورش به خودش نرسيد. اين بدبخت يك يا الله و خدايا تو به دادم برس نگفت، از دست نفسم به تو پناه مى‏برم، نگفت. دعاى غريق بعد از نماز شب خيلى خوب است، خدا همه را موفق بدارد آخرهاى مفاتيح دارد(۱۳) خدايا بدادم برس، خدايا سگ نفس، به من حمله مى‏كند، مى‏خواهد مرا به گناه بكشاند.

اگر اين حال در آدمى پيدا گردد، خدا هم يار و ياورش است، نخواهد گذاشت آلوده به گناه گردد.

پرهيز از گناه لازمتر است

در خطبه جمعه آخر ماه شعبان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه راجع به فضيلت ماه رمضان فرمود، شنيده‏ايد كه آقا اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام از پاى منبر گفت: يا رسول الله! اى الاعمال افضل از هر كارى بهتر در ماه رمضان چيست؟ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

الورع عن محارم الله پرهيز كردن از گناه درست است، قرآن خواندن زهى سعادت، هر آيه‏اى در اين ماه ثواب يك ختم قرآن دارد، نماز نافله در اين ماه ثواب يك نماز واجب دارد، هر نماز واجب ثواب هفتاد نماز واجب در وقت ديگر دارد. اما به شرط پرهيز از گناه، دكتر به تو نسخه مى‏دهد، مداوا خوب است، بشرطى كه پرهيز همراهش باشد.

يكى از رفقا مى‏گفت: در بيمارستان بودم بيمارى هم نزديك تخت من بود. دكتر به پرستار گفت هر چه بگويد تشنه هستم تا فردا هيچكس حق ندارد به او آب بدهد، آب برايش ضرر دارد، دكتر اين را گفت و رفت، يكدفعه مريش از عطش ناله كرد، مأمور هم گفت آب دادن اجازه نيست، مريض گريه كرد و مأمور اعتنا نكرد، تا مدتش تمام شد سر ساعت معين رفت مأمور ديگرى آمد به او نگفته بودند كه آب برايش ضرر دارد مريض التماس كرد از تشنگى مردم، پرستار رفت يك ليوان آب آورد گذاشت پهلويش. ايشان نقل مى‏كرد، مى‏گفت بعد از لحظاتى صدايش نيامد، آب خورد آرام گرفت، صبح كه شد دكتر آمد ديده مرده است، دست روى دستش زد، گفت چرا به او آب داديد؟ معالجه بدون پرهيز بى‏فايده است.

ماه رمضان روزه بگير، ولى به شرط پرهيز، به شرطى كه زبانت را هم بگيرى، غيبت هم نكنى، خدايا تو يارى كن كه يك ماه رمضان زبانمان كنترل شود. دروغ، غيبت، فحش، از ما سر نزند، قول به غير علم كشف سر، عيب كسى را گفتن، پرهيز از تمام اينها واجب است، آى روزه‏دار! روزه بگير، اما با چشمت نگاه به حرام نكنى، روزه بگير، به شرط اينكه شكمت تا خالى شد اول افطار حرام، به آن ندهى زايد از حد نخورى، اسراف در خوراك نكنى، ورع يعنى خوددارى از گناه با داروئى كه از طب الهى كه روزه ماه رمضان است علاجت مى‏كند. روحانى مى‏شوى، سالم مى‏گردى آنگاه لذت ذكر خدا را در مى‏يابى، آن وقت مى‏فهمى كه يا من ذكره شرف اللذاكرين. آن وقت لذت دعاى ابوحمزه را مى‏فهمى خودت را مى‏شناسى، كم كم مى‏فهمى عجب من خيلى بى ادبم! منى كه آنقدر خداى كريم راهنمائيم كرد، راه را نشانم داد، در بيچارگى بيا در خانه من تا من خودم ياريت كنم‏(۱۴) ، تا شيطان خواست تو را به معامله حرام وادارد زود استغاثه كن تا ما دستت را بگيريم در هر حرامى همينطور، مثل يوسف تا گفت: يا الله‏(۱۵) خدا دلش را قوى داشت، حاكمش كرد بر نفس و هوى، با پاكدامنى از در بيرون رفت خدا كه نمى‏خواهد قصه بگويد، خدا مى‏خواهد بفهماند.

آى زن و مرد مسلمان گناه اگر پيش آمد بيا به لطف ما بچسب بگو يا الله.

اگر ابن سعد ملعون همان شبى كه بين الامرين گرفتار بود آمده بود در خانه خدا راستى و درستى گفته بود، خدايا خودت هدايتم كن خدايا خودت مرا نجات بده، نمى‏گذاشت به كربلا برود خدا وعده داده كه هر كسى رو به ما آورد ما يارش هستيم يا معين من استعان به ولى چه گناهانى كه پيش آمد به خداى خود استغاثه نكرديم، بى‏ادبى كرديم، به گناه آلوده شديم و الا اگر به او استغاثه كرده بوديم، آلوده نمى‏شديم.

حالا چه بايد كرد؟ حالا سحرها بايد دست گدائى دراز كرد الهى لا تؤدبنى بعقوبتك و لا تمكربى فى حيلتك‏(۱۶) من خيلى بى ادبيها كردم، خلاف وظيفه انجام دادم بنده بايد در هر درماندگى! مولاى خودش استغاثه كند الى من يذهب العبدا الا الى مولاه‏(۱۷) ولى من بى حياء، من غافل، هنگام گناه كه بايد رو به تو بياورم از تو مدد بطلبم ترا نديده قرار دادم، خيلى بايد من ادب بشوم ولى اگر خواستى ادبم كنى هلاك مى‏شوم من طاقت ندارم به حرمت ماه رمضان بى‏ادبيهاى ما بى‏حيائى‏هاى يازده ماهه ما را در اين ماه عزيز، تو پاك فرما.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بعد از هر نمازى دستهايتان را به دعا بلند كنيد موقع اجابت دعا است قدردانى كنيد.

به عزت و جلالت هر چه خلاف بندگى از ما سر زده قلم عفو بر آن بكش، اى خدائى كه هر كس با تو معامله كند فلاح، رستگارى، عاقبت بخيرى، سرانجام نيك، در معامله با توست، اما معامله با شيطان معامله با نفس و هوى، يقين بدانيد غير از زيان، غير از حسرت و نكبت و غير از پشيمانى، چيز ديگرى نيست.

ببينيد ابن سعد ملعون چطور شد معامله خدا را گذاشت كنار با نفس و هوى معامله كرد زيانكار دنيا و آخرت گرديد.