معارفى از قرآن

معارفى از قرآن0%

معارفى از قرآن نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: مفاهیم قرآنی

معارفى از قرآن

نویسنده: شهيد آيت الله دستغيب
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 24238
دانلود: 3905

معارفى از قرآن
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24238 / دانلود: 3905
اندازه اندازه اندازه
معارفى از قرآن

معارفى از قرآن

نویسنده:
فارسی

اين کتاب، مشتمل بر خلاصه‌اي از بيانات آيت‌الله «سيدعبدالحسين دستغيب» در تفسير سورة مبارکه «حديد» طي چهل و چهار جلسه است. آيت‌الله دستغيب در شرح و تفسير اين سورة شريف، مطالب متعدد و متنوعي را مدّنظر داشته که عمده‌ترين آن‌ها به شرح زير است: اسماء، صفات و افعال خداوند؛ شأن نزول سورة حديد؛ مالکيت خداوند؛ تسبيح همة موجودات و کائنات؛ دوران آفرينش آسمان‌ها؛ شرح معاني عرش؛ مبدأ و معاد؛ پاداش و جزاي آخرت؛ اختلاف ميان شب و روز به عنوان نشانة عظمت الهي؛ دستورات اخلاقي براي تهذيب نفس؛ علّت وجود نور مؤمن و ظلمت کافر در صراط؛ زمينة ايجاد ايمان وارتباط آن با خشوع دل؛ پيغمبران و کتاب‌هاي آسماني؛ عدل الهي و سفارش به پرهيزکاري. آن‌چه در اين کتاب جلب توجه مي‌کند، استفاده از آيات سورة حديد و تفسير آن‌ها در روشنگري ديني و سياسي است.

۴۴

بسم الله الرحمن الرحيم

لئلا يعلم اهل الكتاب الا يقدرون على شى‏ء من فضل الله و ان الفضل بيد الله يوتيه من يشاء والله ذوالفضل العظيم(۴۷۶) .

چيزى از فضل خدا به دست يهود و نصارا نيست

كلام در اين آيه شريفه بود كه آخرين آيه از سوره الحديد است عرض شد به طور اختصار لاء در لئلا را بيشتر از مفسرين زائد گرفته‏اند كه براى تأكيد آورده شده است لئلا يعلم يعنى ليعلم اهل الكتاب الا يقدرون على شى‏ء من فضل الله يعنى ما نسبت به مسلمين آنهائى كه متعهد باشند و آنهائى كه مطيع رسول باشند دو بهره از رحمت داديم كه در نور حركت نمايند تا اينكه يهود و نصارا بدانند فضل خدا به دست آنها نيست چون يهود معتقد بودند نبوت مختص به ماست در غير ما نبوت نخواهد بود بلكه گويند و مى‏گويند و متعقدند كه اين يهود و اسرائيلى كه هست آقاى روى كره زمين هستند هيچ كس از بشر بر يهود تفوق ندارد آقاى زمين يهود است و نبوت كه رشته‏اى از فضل خدا است مختص به يهود است.

مسيحين هم قريب به همين حرفها را دارند، آنها هم گويند كه روى كره زمين از مسيحى شريفتر كسى نيست، نبوت در بين ما بوده، بلكه بالاتر از نبوت، خدائى، بطورى كه امت عيسى ابناء الله‏اند، احباء الله‏اند، اولياء الله‏اند، فضل خدا مختص به مسيحين هست، اين آيه شريفه مى‏خواهد بفرمايد نه يهود نه مسيحى، اى اهل كتاب تمامتان بدانيد فضل خدا و نبوت در دست شما نيست، نورى كه آدمى به آن حركت كند يعنى روشن باشد، دانا شود، از حيرت بيرون بيايد بفهمد راز آفرينش را، هدف از زندگى را بداند، كجا بوده و كجا خواهد رفت را بداند، الان كه در راه سعادت است، سعادت يا شقاوت را ببيند، اين نور رشته‏اى است از فضل خدا كه نه در دست شماست اى يهود، و نه در دست مسيحيين و نصارا هست.

اين بيچاره اصلش از كتاب آسمانى چيزى در دست ندارند در محل خودش به مدارك خود يهود و نصارا ثابت شده است كه اين تورات و انجيل فعلى هيچ كدام تورات و انجيل اصلى نيست.

تورات اصلى بر جناب موسى نازل گرديد بو بخت النصر بعد از آنكه بيت المقدس را خراب كرد، آتش سوزى كرد، هر چه تورات بود آتش زد يك صد و پنجاه سال بعدش عزير محفوظات خودش را چيزهائى كه در حافظه‏اش بود به عنوان تورات نوشت و بعداً داستانهائى را به آن اضافه كردند، كاش داستانهاى صحيحى بود قصه هائى كه از عقل دور است افتراها به پيغمبرها!

همچنين انجيل پس از آنكه جناب عيسى از بين نصارا رفت و به قول مسيحيين كشته شد پنجاه و نه سال پس از مسيح متى انجيلى نوشت آنچه را كه در خاطر داشت نوشت به انجيل متى مشهور شد بعد از صد سال ديگر مرقس پيدا شد او هم انجيلى نوشت، چندى بعد از او يوحنا پيدا شد، خلاصه تا بيست انجيل نوشته گرديد كه اخيراً يعنى در دو سه قرن قبل پاپ وقت، كشيشها را جمع كرت و بررسى كردند چند تا از آن انجيلها را كه مناسب نديدند باطل كردند، از بين بردند مثل انجيل برنابا چون در انجيل اين شخص چند مطلب حق بود و تطبيق به دين اسلام مى‏كرد ممنوع كردند و بقيه را به صورت كتاب تمامى به نام عهد جديد در برابر عهد عتيق كه تورات باشد منتشر كردند.

خلاصه آنچه به دست اينها است كتاب آسمانى نيست گفته‏ها و نوشته‏هاى افرادى است كه بعد از پيغمبرشان انشاء كردند قصه گوئى كردند محفوظاتشان را زياد كردند نه وحى خدا است.

افتخار مسلمين، قرآن وحى خدا است

مسلمانان بايد از شوق در پوست نگنجيد، مسلمانند كه در دستشان عين وحى خداست، بدون اينكه يك كلمه‏اى به آن اضافه شده باشد و آن هم قرآن مجيد است، همان قرآنى كه بر خاتم انبياء محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل گرديد.

تمام طبقات مسلمين با اين همه اختلاف هفتاد و سه فرقه هر فرقه‏اى هم صدها گروه، تمام گروههاى مختلفه همه با هم مى‏گويند اين قرآن است اين قرآنى كه در صدر اسلام بود همين است يك واوى به آن اضافه نشده است، فضل خدا كه نبوت است، فضل خدا كه نور ايمان است، در دست مسلمانها است، نه شما بيچاره‏ها.

لئلا يعلم اهل الكتاب يعنى ليعلم اهل الكتاب اهل كتاب بدانند الا يقدرون على شى‏ء من فضل الله توانائى ندارند بر چيزى از فضل خدا و ان الفضل بيد الله يوتيه من يشاء هر چه هست در دست خودش است به هر كه خواست مى‏دهد والله ذوالفضل العظيم خداوند داراى بخشش بزرگ است اين را بيشتر از مفسرين گفته‏اند.

حرف زائد با بلاغت نمى‏سازد

لكن برخى از محققين خصوصاً صاحب كتاب آلاء الرحمن فاضل بزرگوار نراقى اعلى الله مقامه اين بزرگمرد مجتهد عظيم الشأن در مقدمه تفسيرش خوب بيان كرده است.

مى‏فرمايد قرآن يك حرف زيادى ندارد آنچه مفسرين مى‏گويند ما و لاء زائده يا براى تأكيد نفى، اشتباه مى‏كنند در چندين جا لا اقسم بيوم القيمه - لا اقسم بالنفس اللوامه مى‏گويند لاء زائده است - ايشان مى‏فرمايد: زائده با قرآن جور در نمى‏آيد، زائده منافى با فصاحت و بلاغت است.

يك حرف زيادى در قرآن نيست اى كسى كه مى‏گوئى لاء زائده است بايد معنى را بفهمى، نه چون معنايش در ذهنت نمى‏آيد بگوئى زائده است، كمى دقت كن، تا معنى لاء را بفهمى، خلاصه تمام لاء هائى كه گفته‏اند زائده هست، ايشان مشروحاً مى‏فرمايد: معنيهاى صحيح دارد از آن جمله همين آيه است لئلا يعلم اهل الكتاب مى‏فرمايد: لاء نافيه است صاحب الميزان هم همين را مى‏فرمايد:

يعلم به معنى اعتقاد و زعم است لئلا يعتقد اهل الكتاب لئلا يزعم اهل الكتاب تا اينكه گمان نكنند، خيال نكنند اهل كتاب (يعنى يهود و نصارا) كه مى‏گويند مسلمانان از فضل خدا بى بهره‏اند بنابراين اگر لاء نافيه باشد لا يقدرون ضمير برمى‏گردد به مؤمنين لئلا يزعم اهل الكتاب الا يقدر المؤمنون على شى‏ء من فضل الله يعنى ما به مسلمانها قرار داديم، نور داديم، معرفت داديم تا اينكه يهود و نصارا خيال نكنند اينها چيزى ندارند، خيال نكنند كه از مقام نبوت بى بهره‏اند، به عكس است نه چنين است هر چه فضل است پيش خدا است، خدا هم به هر كه خواست مى‏دهد.

ان الفضل بيد الله يؤتيه من يشاء تو كه مى‏گوئى ما اولياء الله هستيم، ابناء الله هستيم، اينها خيالهاى تو خالى خودتان هست، خيال هائى هست كه خودتان بافته‏ايد.

كمالات معنوى با پندار درست نمى‏شود

در آيه‏اى، خوب اين معنى را آشكار فرموده است‏(۴۷۷) اى يهوديها هر چه مى‏خواهيد بگوئيد ما اولياء الله هستيم، اى مسيحى‏ها هر چه مى‏خواهيد بگوئيد ما احباء الله و ابناء الله هستيم.

(اى مسلمان هر چه مى‏خواهى بگو: من شيعه على هستم، من نوكر اما حسينم) تمامتان بى ربط مى‏گوئيد، نه شما مسلمانها و نه نصارا و يهوديها تمام اين حرفها بى منطق است، برهان ندارد.

شتر در خواب بيند پنبه دانه خواب براى خودتان مى‏بينيد دلتان را خوش مى‏كنيد كه ما شيعه هستيم، آنها دلشان را خوش مى‏كنند كه ما تابع عيسى هستيم، يهود هم دلشان را خوش مى‏كنند كه ما تابع موسى هستيم تمامتان بى خود مى‏گوئيد.

اصل مطالب من يعمل سوءا يجزبه هر كدام از شما كه گناه كرديد جزايش همراهش هست، اگر دزدى كردى خواه مسلمان، خواه يهودى، خواه نصرانى باش، عذاب خدا پشت سرش هست، نمى‏توانى بگوئى من شيعه على هستم، هر كس مى‏خواهى باش، گناه كه كردى جزايش سر جايش هست اثر وضيعتش هست آيا مى‏شود مال يتيم بخورى آتش نشود؟! اثر وضعى است، شراب بخورى مست نشوى، هر چند مى‏خواهى بگو من شيعه هستم هر كس كار بدى كرد جزايش ثابت است هر كه مى‏خواهد باشد، مسلمان، يهود، مسيحى، شيعه، هيچ تفاوتى ندارد در برابر عدل الهى، در قانون عدل الهى هيچ چيز فاصله نمى‏تواند بشود، تبعيض در برابر قانون الهى نيست.

روايتى دارد كه دزدى پس از ثبوت دزديش در حضور پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حكم حدش جارى شد، به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اعتراض شد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (حاصل روايت منقوله) فرمود اگر دخترم فاطمه هم دزدى كند دستش را مى‏برم‏(۴۷۸) يعنى در برابر قانون خدا اولاد پيغمبر، شيعه على، حسين حسين - گو، سيد، آشيخ، اين حرفها نيست، همه يكنواخت است در برابر قانون الهى - مثلاً غيبت، لاشخورى است، آتش زننده است تهمت هلاك كننده است غرضم غرور نصارا است، غرور مسيحين است كه اينها مغرور بودند مى‏گفتند فضل خدا پيش ما است هر عطائى از عطاهاى خدا مال ما است، بهشت مال ما است.

آيا سه روز مسيح در آتش ماند؟

مسيحيينى مى‏گويند جناب عيسى را به دار زدند، بعد خاكش كردند از توى گور در آمد به جهنم رفت، سه شبانه روز در جهنم ماند كه بعد يك نفر از امتش هم جهنم نرود، اينها مزخرفات است، اصلاً دين را بازيچه قرار داده‏اند.

خيال نكنند مؤمنين از فضل خدا بى بهره‏اند، هر فضل خدا كه هست از اين طرف است، خدا هم به كورى چشم شما به مسلمانان قرآنى داد كه نور مطلق است، علم مطلق است، آنچه مزخرفاتى كه در دسترس شما هست رسوا كننده است تا بدانند فضل خدا پيش آنها نيست، بدانند كه مؤمنين از فضل خدا بهره‏ها دارند و ان الفضل بيد الله يوتيه من يشاء فضل خدا كه آثار نبوت، معارف اليه و كمالات انسانيه كه از جمله آنها نورى است كه خدا به هر مؤمن خالص و متعهدى مى‏دهد.

والله ذوالفضل العظيم راجع به فضل جملاتى بگويم.

عطاى خدا چون خودش بزرگ است

اولاً در لغت هم به معناى زيادى است و هم به معناى عطيه است عطاء و بخشش را فضل گويند، هدايا و تحف از هر كس كه سر مى‏زند به مقدار دارائى و همت هديه دهنده است يك وقت هديه دهنده فلان شخص فقير است، يك وقت فلان شخص متمكن درجه يك است يك وقت هديه دهنده، فلان بخيل است، يك وقت هديه دهنده حاتم طائى زمان است.

هداياى بشر روى اين موازينى است كه گفتم پس هديه رب العالمين عطيه خدا به مقدار عظمت خودش و به مقدار مكنت و دارائى خودش خواهد بود، لذا تعبير از فضلش به فضل عظيم شده است فضل خدا خيلى بزرگ است، خيال نكن مثل عطاياى مادى است، عطاهائى كه اهل دنيا مى‏كنند، سلاطين مى‏دهند اينها چيزى نيست، عطاى خدا عطاى باقى است در دنيا و عالم ماده هر صاحب جود و كرمى آنچه بدهد باز فانى است درجه آخرش كاخى هم به تو بدهند، آخرش بايد به سوراخ گور تو را ببرند اگر نداشتى بهتر بود زيرا هر گاه تو را مى‏خواهند ببرند حسرت بزرگى مى‏خورى.

جهان آن به كه عاقل تلخ گيرد

كه شيرين زندگانى سخت ميرد

هر كس كاخش مجلل‏تر است، مرگش سخت‏تر است آن روزى كه مى‏خواهند از كاخ بيرونش بياورند چه بر سرش مى‏آيد.

عطاى خدا غير از مخلوق است، عطاى خدا بزرگ است. به هر كس داد پس نمى‏گيرد، مگر خود طرف لياقتش را نداشته باشد، نور و مقام به هر كس داده شد پس گرفته نمى‏شود، مگر خودش كثافتكارى كند، خرابش كند.

عطيه باقى است والله ذوالفضل العظيم حالا اين فضل عظيم كه در اين آيه شريفه بيان فرمود خدا فضل عظيمش براى كى شد؟ براى هر مؤمن به خدا و رسولى كه متعهد باشد، اگر كسى مسلمان شد مؤمن به خدا شد، مؤمن به رسول هم شد، تسليم حكم خدا و رسول شد متعهد شد اگر چنين شد فضل عظيم خدا براى اوست، نور خدا با او است يجعل لكم نوراً تمشون به در دنيا با نور حركت مى‏كند، در تاريكى جهل، بيخبرى و بيخردى نيست، در روشنائى عقل است بلكه در روشنائى ولايت و هدايت است، مى‏فهمد چكار مى‏كند.

پايان‏