حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)

حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)0%

حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ اسلام

حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)

نویسنده: سيد مهدى مرعشى نجفى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 20720
دانلود: 8143

توضیحات:

حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20720 / دانلود: 8143
اندازه اندازه اندازه
حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)

حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)

نویسنده:
فارسی

حوادث الايام

نویسنده: سيد مهدى مرعشى نجفى

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

مقدمه

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا محمّد خير خلقه و صفيّه من عباده و على آله البهاليل الكرام و مفاخر الانام لا سيّما على وارث علمه و اخيه و خليفته و ابن عمّه علىّ امير المؤمنينعليه‌السلام .

و بعد فانا من اوّل التّحصيل كنت مولعا لمعرفة وقايع و حوادث كلّ يوم و ما من واقعة راءيتها فى كتاب الّا كتبتُها فى ورقة و جُمعت هذه الاوراق و صارت الآن كتابا فى صروف الدّهر و سمّيته حوادث الايّام و على اللّه التّوكل و به الاعتصام.

تاريخ

تاريخ در لغت يعنى شناساندن زمان و وقت است و در اصطلاح علمى است كه در آن از حوادث زمان گذشته با تعيين و توقيت بحث مى شود.

موضوع تاريخ: انسان و زمان گذشته است.

مسائل تاريخ: احواليكه تفصيل دهنده جزئيات انسان و زمانست.

فائده تاريخ: شناختن امور گذشته و آنطور كه هست و از بزرگترين فوائدش، يكى از راههائى است كه با آن نسخ در بين دو خبر متعارض كه جمع بين آنها مشكل است دانسته مى شود.

اوّلين نويسنده تاريخ در اسلام

نخستين كسيكه در اين فن قدم به پيش نهاد و مصنف و مؤ سّس شد جناب عبيداللّه بن ابى رافع مى باشد كه كتاب تسمية من شهد مع امير المؤمنين الجمل و صفين و النهروان و كتاب قضايا امير المؤمنين را برشته تحرير كشيد و پدرش ابورافع ابراهيم (يا اسلم) خادم حضرت پيامبر و از اصحاب و شيعيان امام علىعليه‌السلام و در كوفه سرپرست بيت المال آن حضرت بود و در جنگها با علىعليه‌السلام شركت داشته و دو فرزندش عبيداللّه و على دفتردار حضرت امير المؤمنين بودند و ابو رافع ابراهيم نويسنده كتاب حديث بنام السّنن و الاحكام و القضايا مى باشد.

ماده تاريخ

تاريخ با لفظ عربيست ماءخوذ از اَرخ (بفتح و كسر همزه و سكون را) بمعنى گاو وحشى يا نر بعد به باب تفعيل رفته و گاهى آن باب بمعنى ازاله آيد مانند جلّدت البعير يعنى زائل كردم جلد او را، در نتيجه بمعنى ازاله كردن جهالت آن وقت است به عبارت ديگر شناساندن آن وقتست.

يا لفظ عربى نيست بلكه معرب ماه و روز است و بعضى مقلوب تاءخير دانسته اند.

تواريخ مشهوره

چهارتاست:

۱- تاريخ عربى يا هجرى قمرى.

۲- تاريخ رومى يا اسكندرى.

۳- تاريخ فرس قديم يا يزدجردى.

۴- تاريخ جلالى يا ملكشاهى يا هجرى شمسى.

تاريخ عربى

سالش دوازده ماه كه اوّل آن محرم و آخرش ذوالحجة است و علماى هيئت در شب اول ماه را هلال گويند (يعنى قدر نورانى مرئى از جرم ماه) و روز اول هر ماه را غرّه ناميده اند (ماءخوذ بر وجه استعاره از سفيدى پيشانى اسب) روز سى ام را سلخ گويند (مستعار از بيرون آوردن گوسفند از پوست چون ماه در آنروز از زير شعاع آفتاب بيرون آيد).

قبل از اسلام اعرابرا تواريخ بوده مثل تاريخ بناء كعبه و تاريخ رياست عمرو بن ربيعه تا عام الفيل اين تاريخ مستعمل بود و بعد از آن عامل الفيل استعمال شد و در زمان حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تاريخ عادت نبود اما بعد از هجرت هر سال را نامى نهادند سال اول را سنة الاذن ۲- سنة الامر ۳- سنة التمحيص ۴- سنة الترفيه ۵- سنة الزلزال ۶- سنة الاستيناس ۷- سنة الاستعلاء ۸- سنة الاستواء ۹- سنة البرائة ۱۰- سنة الوداع، بعد از رحلت آنحضرت تاريخى منشور نداشتند تا زمان حكومت عمربن خطاب كه در آنوقت ابوموسى اشعرى حاكم يمن بود به ثانى نوشت بعض سندها مى آيد كه زمان آنها شعبان است نمى دانيم شعبان كدام سالست بهتر است تاريخى اختيار كنيد پس اجماع كردند تاريخى وضع كنند بعضى از يهود كه تازه مسلمان شده بودند گفتند ما تاريخى داشتيم (اشاره به تاريخ رو مى كردند)، مسلمين نپسنديدند و بعضى اشاره به تاريخ فرس قديم كرد آن هم به جهاتى مطلوب نشد بنابراين نهادند كه روزى از ايام منسوب به حضرت پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را انتخاب نمايند و مبدء سال قرار دهند. از اوقات منسوبه بآنحضرت چهار وقت را برگزيدند.

ولادت - بعثت - هجرت - وفات

در سال ولادت اختلاف داشتند زيرا متردد در ميان چهل و چهل و دو و چهل و سه از سلطنت انوشيران بود و روز ولادت هم اختلافى بود در بين ۲ و ۸ و ۱۲ و ۱۷ بهمين سبب انتخاب نكردند و زمان بعثت را گفتند چون قبلا در كفر بوديم پريشان خاطر شويم و زمان وفات را گفتند هر دم محزون و حزن و مصيبت ما زياد شود پس به تصويب امير المؤمنين حضرت علىعليه‌السلام از زمان هجرت گرفتند كه در آنوقت ابتداء شوكت اسلام بود،

چنانكه علماى عامه نيز تصريح كرده اند از جمله: محمدبن جرير طبرى شافعى در تاريخ الامم و الملوك جلد دوم صفحه ۱۱۲ وابن عساكر در تاريخ دمشق جلد اول صفحه ۳۶ از عبيداللّه بن ابى رافع نقل مى كنند كه گفت:

سمعت سعيد بن المسيب يقول جمع عمر بن الخطاب الناس فساءلهم فقال من اى يوم نكتب؟ فقال علىعليه‌السلام : من يوم هاجر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و ترك ارض الشرك، ففعله عمر يعنى شنيدم از سعيد بن مسيب مى گفت عمر مردم را جمع كرد و از ايشان پرسيد تاريخ را از كى شروع كنيم پس علىعليه‌السلام فرمود از روزيكه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مدينه هجرت كرد و ارض مشركين را ترك نمود پس عمر هم چنين كرد.

محمّد بن عبدالرحمن سخاوى مصرى در الاعلان بالتوبيخ لمن ذم التاريخ صفحه ۸۰ همان خبر را ذكر كرده سپس گويد:

و كانت العرب قبل ذلك تورّخ بعام الفيل و هو العام الذى و لدفيه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقال سعد بن ابى وقاص لعمر: اَرّخ وفاة النّبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقال على: بل اَرّخ بهجرة الرسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فانها فَرَّقت بين الحق و الباطل و اَظهرت الاسلام فاجتمع راى المسلمين على الابتداء بسَنَة الهجرة اذهى السَنَة التى عَزّ فيها الاسلام و اهله ثمّ اختلفوا فى الشهر فقال عبدالرّحمن ابن عوف ارّخ برجب فانّه اوّل الاشهر الحرم فقال علىّ: بالمحرّم فانّه اوّل السَّنة و هو من الاشهر الحرم فامر عمر بذلك فانتشر فى سائر بلاد الاسلام.

ابن اثير در كامل ج ۲ ص ۵۲۶ مى نويسد: در سال ۶۱ هجرى عمر تاريخ را به مشورت على بن ابيطالب نوشت.

حافظ جلال الدين سيوطى شافعى در وسائل صفحه ۱۲۹ قال اوّل من ورّخ بالهجرة عمر بن الخطاب بمشورة على بن ابيطالب سنه ستَ عشرةَ.

ابن عساكر در تاريخ دمشق صفحه ۳۶ جلد اول مى نويسد عبدالرحمن بن مغيره گفت كتب عمر التاريخ فى شهر ربيع الاوّل سنه سته عشرة من الهجرة بمشورة على بن ابيطالب.

خلاصه بنا بفرمايش حضرت على بن ابيطالبعليه‌السلام تاريخ را در ماه ربيع الاول سال شانزدهم هجرى قمرى از هجرت رسول خدا از مكه به مدينه نوشتند و اول سال را از محرم الحرام قرار دادند.

ناگفته نماند ابوجعفر نحاس در كتاب صناعة الكتاب از محمد بن جرير حكايت كرده ايشان بسند خود تا ابن شهاب روايت مى كند زمانيكه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مدينه در ماه ربيع الاول آمدند امر به تاريخ نمودند. پس معلوم مى شود كه اصل ابتدا تاريخ قمرى اسلام را خود پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وضع كرده ولى چون در زمان عمر احتياج شديد ضبط تاريخ شد لذا معروف بين مورّخين اينست كه در زمان عمر ابتداء تاريخ قمرى شروع شد و ابراز كننده اين قول كه ابتداء تاريخ اسلامى از هجرت شود عبارت است از حضرت على امير المؤمنينعليه‌السلام .

نامهاى تاريخ قمرى به ترتيب عبارتند از: محرم - صفر - ربيع الاوّل - ربيع الثانى - جمادى الاولى - جمادى الآخرة - رجب - شعبان - رمضان - شوال - ذيقعده - ذيحجّه.

علت نامگذارى ماههاى قمرى

مُحَرَّم - اسم مفعول از باب تفعيل بمعنى حرام شده، چون جنگ در اين ماه حرام بود بدليل آيه يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير (بقره آيه ۲۱۷) يعنى اى پيغمبر اهل اسلام از تو مى پرسند جنگ كردن در ماه حرام چگونه است بگو جنگ در ماه حرام گناه بزرگيست، ماههاى حرام چهار ماهند بدليل آيه انّ عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهرا فى كتاب اللّه يوم خلق السموات و الارض منها اربعة حرم ذلك الدين القيم (سوره توبه آيه ۳۶) شماره ماهها نزد خداوند در لوح محفوظ از روزيكه آفريد آسمان و زمين را دوازده ماه و از اين دوازده، چهار ماه حرام است (عبارتند از ذوالقعده - ذوالحجّه - محرّم - رجب) اين دوازده ماه حسابيست درست، اجماع علماى اماميّه است كه تحريم اين آيه منسوخ نشده اما اگر دشمن در اين ماهها ابتدا بجنگ كند خواه معتقد حرمت آن باشد يا نه، جايز است با آن ها جنگيد لذا كبير در آيه شريفه نكره آمده چون نكره در اثبات افاده عموم نمى كند يعنى همه وقت گناه نيست مثلا جائيكه دشمن ابتدابه جنگ كرد دفاع بايد نمود، پس محرم يكى از اين ماههاى حرامست كه جنگ كردن ابتداءً حرام مى باشد باين جهت محرّم ناميدند،

جمعش محارم و محاريم و محرّمات آيد.

صَفَر - مصدر از باب فرح بمعنى خالى شدن يا صَفَر بيماريست كه روى را زرد مى كند و به ماه دوّم قمرى نامگذارى شده، بنا به معناى اول ماههاى ذوالقعدة و ذوالحجّة و محرم كه سه ماه حرام است تمام شده بود مردم از براى جنگ بيرون مى رفتند و خانه هاى ايشان خالى مى شد يا مكّه از حجاج خالى مى شد كه به خانه هاى خود برمى گشتند و بنا به معناى دوم موقع نامگذارى مرض و با وقوع پيدا كرده و روى ايشان زرد شده بود باين جهت صفر ناميدند، جمعش اَصفار و الف و لام داخل نمى شود، صَفَران يعنى محرّم و صفر.

ربيع الاول و ربيع الثانى - ربيع بمعنى بهار از ماده رَبع، نامگذارى اين دو ماه در فصل بهار كه گياه تر و تازه بسيار بود واقع شده باين جهت ربيع ناميدند، جمعش اَرْبعة - رَباع - اَرْبِعاء آيد.

جُمادى الاولى و جُمادى الآخرة - جُمادى بر وزن حُبارى از ماده جَمْد بمعنى بسته شدن، در موقع نامگذارى، آب در اين دو ماه يخ بسته بود باين سبب جُمادى ناميدند، بجهت علميّت و تانيث غير منصرف بوده و معرفه مى باشد لذا ادخال الف و لام صحيح نيست جمعش جُمادَيات آيد.

رَجَب - از ماده رَجْب بمعنى بزرگ داشتن و تعظيم كردن زيرا اَعراب اين ماه را بزرگداشته و قتال نمى نمودند چون يكى از ماههاى حرام بود باين جهت رجب ناميدند، جمعش اَرجاب - رُجوب - رِجاب - رَجَبات آيد و الف و لام داخل نمى شود، رَجَبان به رجب و شعبان گفته مى شود و رجب المرجّب يعنى رجب معظّم.

شعبان - از مادّه شَعْبا بمعنى پراكنده شدن، چون ارزاق بندگان در اين ماه منشعب مى شود يا اعراب براى طلب كردن آب به صحراها پراكنده مى شدند باين جهت شعبان ناميدند و بعلت علميت و الف و نون زائده غير منصرف بوده و الف و لام داخل نمى شود، جمعش شَعابين و شَعبانات آيد.

رَمَضان - از مادّه رَمْضا بمعنى سخت گرم شدن، چون زمان نامگذارى وقت گرما و در اثر آفتاب ريكها سخت گرم شده بود باين سبب رمضان ناميدند و بعلت علميت و الف و نون زائد غير منصرف است و الف و لام داخل نمى شود، جمعش رَمَضانات و رَمَضانون و اَرْمِضَه و اَرْمِضاء مى آيد.

شَوّال - از مادّه شَوْلا بمعنى از جاى بلند شدن و يا برداشتن و يا دست كشيدن از خانه و زندگى، در زمان نامگذارى ناقه از شدت شهوت و بجهت آبستن شدن دُم خود را بلند مى كرد يا اينكه قبايل براى قتال دست از زندگى و خانه خود مى كشيدند يا اينكه گناهان مؤمنين در اين ماه برداشته و زايل مى شود باين جهت شوال ناميدند جمعش شَوّالات و شواويل آيد.

ذُوالقَعْدة - از باب نصر بناء مرّه يا بناء نوع بمعنى نشستن و ذو بمعنى صاحب، يكى از ماههاى و اعراب در اين ماه از قتال مى نشستند يعنى ترك مى كردند باين جهت ذوالقعده ناميدند، جمعش ذَواتُ القَعْدة آيد.

ذُوالحِجّة - حجّه با كسر حا اسمى است از حجّ بمعنى قصد، چون يكى از ماههاى حرام بود جنگ را ترك و قصد طواف كعبه يعنى خانه خدا مى كردند باين جهت ذوالحجّة ناميدند، جمعش ذَواتُ الحجّة آيد.

ناگفته نماند از گردش ماه بدور زمين ماه قمرى كه ۲۹ يا ۳۰ روز است بوجود آيد و ماه قمرى از ۲۹ كمتر و از ۳۰ روز بيشتر نمى شود و از گردش زمين به دور خود مثل فرفره شب و روز پديد آيد، مجلسى ره در جلد ۱۴ بحار مى فرمايد روز شرعى از طلوع فجر تا غروب آفتاب نزد بعضى و تا ذهاب حمره مشرقيه نزد بعضى ديگر است و شب به عكس.

تاريخ رومى (يا اسكندرى)

بعد از گذشتن ۱۲ سال از وفات اسكندر ذوالقرنين بن داراب (بعضى ها ابن فيلقوس مى نويسند شايد فيلقوس جدّ مادرى او بوده) اين تاريخ را بنا نهادند.

در مبدء اين تاريخ اختلاف زياد است بعضى اول جلوس اسكندر و بعضى وفات اسكندر و بعضى هفتمين سال جلوس اسكندر مى دانند و آنچه مشهور است نوشتيم و اسامى شهور ايشان تشرين اول - تشرين آخر - كانون اول - كانون آخر - شباط (سباط) - آذر (آذار - آزار) - نيسان - ايار - حزيران - تموز- آب - ايلول - سال ايشان سيصد و شصت و پنج روز و ربعى است.

تاريخ فرس قديم

مبدء اين تاريخ اول سال پادشاهى يزد جرد سوم (به فارسى يَزدگِرد) در ۱۱ قمرى روز دوم ربيع الاول بود باين سبب تاريخ يزد جردى گويند در بيست باب مظفر نوشته شده كه وضع اين تاريخ در زمان جمشيد شاه بود و بعد از آن عادت چنين داشتند هر كس پادشاه آن مملكت مى شد تاريخ را از اول جلوس او مى گذاشتند و پادشاهى موقعيكه بدست يزد جرد رسيد از اول جلوس او تاريخ گذاشتند و در زمان عمر (بعضى در زمان عثمان دانسته ولى مشهور در زمان عمر است چنانكه قطب راوندى بسند معتبر از امام باقرعليه‌السلام روايت كرده) چون اعراب بر ايران تسلط يافتند سلسله ساسانى منقرض گرديد و يزدجرد در نزديكى مرو بدست آسيابانى گشته شد ديگر كسى در عجم استيلاء نيافت تا تاريخ بنا كند لذا تاريخ بنام او ثابت ماند.

يزد جرد پسر شهريار بن پرويز بن هرمز بن انوشيروان است و دختر يزد جرد بنام شهربانو همسر حضرت سيّدالشهداء حسين بن علىعليه‌السلام و مادر حضرت على بن الحسين زين العابدينعليه‌السلام بود.

تاريخ جلالى

ملكشاهى يا ملكى يا مُحدَث هم گويند، سلطان جلال الدين ملكشاه بن الب ارسلان سلجوقى از حكماء وقت مثل عمر خيام و خواجه عبدالرحمن خازنى و غير هما خواست كه رصدى (رصد جمع راصد است بمعنى نگهبان و چشم دارنده در اصطلاح بر جمعى گويند كه به حركت كواكب نگاه مى كند و منتظر رسيدن آنها به مواضع معيّنه اند و بعد از آن به كثرت استعمال بر موضعى كه در او رصد جمع شده و منتظر حركت كواكبند گفتند از قبيل تسميه محل باسم حال. ) بنام او بنا كنند حكماء بعد از شورى و تفكر گفتند كمترين زمان سى سال مى خواهد كه رصد ساخته شود معلوم نيست عمر ما وفا كند اما بنام تو تاريخى وضع كنيم كه نامت باقى ماند سلطان قبول كرد و تاريخ را مطابق سال شمسى هجرى نموده و بنام سلطان كردند و اين تاريخ بنام جلالى مشهور شد و در سال ۴۷۱ قمرى روز پنجشنبه نهم رمضان بنا نهادند. نام ماههاى فرس قديم و جلالى از فروردين تا اسفند دوازده ماه است و اين سال از گردش يكمرتبه زمين بدور خورشيد پديد آيد و نوروز را موقع نزول شمس به برج جمل قرار دادند.

در علل الشرايع جلد اول صفحه ۴۲ مى نويسد حضرت علىعليه‌السلام فرمود اصحاب رس ۱۲ قريه در كنار نهريكه بنام رسّ بود داشتند و در زمين شيرين تر از آب آن نبود و آن قريه ها مى گفتند پروردين - اردى بهشت - ارداد - تير - مرداد - شهريور - مهر - آبان - آذر - دى - بهمن اسفنديار و عجم نام ماههاى خود را از اسماء قريه ها اخذ كردند. افضل و اشرف اين تواريخ تاريخ عرب يعنى هجرى قمرى است چون مستعمل اهل شرع و اعياد مسلمين و ساير ايام متبرّكه و وفيات و ايام حجّ مبنى بر اين تاريخ است، و از اينجا به بعضى از وقايع ايام ماههاى عربى مى پردازيم.