حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)

حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)21%

حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ اسلام

حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)
  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23650 / دانلود: 9439
اندازه اندازه اندازه
حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)

حوادث الايام (گاه شمار تاریخ شیعه)

نویسنده:
فارسی

1

2

3

ربيع الثانى

روز ششم:

ابوجعفر عبدالله منصور مشهور به دوانِقى شهر بغداد را در سال ۱۴۵ ق بنا كرد كه الان پايتخت عراق است و در سال ۱۵۸ درگذشت گويند خِست و پستى او باندازه اى بود كه از دانق مضايقه مى كرد لذا مشهور به دوانقى شد.

اين ملعون به اولاد پيامبر اسلام زياد ظلم كرده حتى به امام صادق اذيت هاى بيشتر داده بود و آخر الامر حضرت را مسموم نموده شهيد كرد.

روز هشتم:

ولادت حضرت ابومحمد امام حسن عسكرىعليه‌السلام در مدينه سال ۲۳۲ ق، در ده و چهارم ربيع الثانى نيز منقول است و مادر آن حضرت حُدَيثه يا سليل يا سوسن يا سمانه يا ريحانه يا حُديث بود و به امام حسن عسكرى و امام على النّقى و امام جواد ابن الرضا مى گفتند و اشهر القابش ‍ زكىّ و عسكرى است و اين حضرت غالبا محبوس و ممنوع از معاشرت بود.

۲- حارث بن سعيد معروف به ابوفراس شيعى شاعر و اديب معروف در اين روز كشته شد ۳۵۷ ق.

حارث بن فرمان سيف الدّوله در سنجار و حران حاكم بود بعد از فوت سيف الدّوله پسرش شريف به جاى پدر نشست و لشكر به سر ابوفراس ‍ كشيد بالاخره غالب گرديده و ابوفراس كشته شد، چون خبر به مادرش ‍ رسيد از جزع چشمهايش را كند، ابن شهر آشوب او را در شمار شعراء اهل بيتعليه‌السلام نوشته واز جمله اشعار او قصيده ميميّه مى باشد كه معروف به شافيه است در مناقب و مظلوميت اهل بيت و ظلم بنى عباس ‍ انشاء كرده و بعضى نوشته اند قبرش در قسطنطنيّه است در تنقيح المقال ج ۱ صفحه ۲۴۵ از ثعالبى نقل كرده انّه كان فردُ دهره و شمس عصره ادبا و فضلا و كرما و مجدا و بلاغة و فروسيّة و شجاعة.

روز دهم

۱- روز وفات فاطمه معصومه دختر حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام ۲۰۱ ق.

در سفينة البحار از كتاب تاريخ قم تاءليف حسن بن محمد شيبانى در سال ۳۷۸ ق نقل مى كند سيده جليله فاطمه معصومه عليها السّلام كه مزارش در بلده طيّبه قم مى باشد چون مأمون امام رضاعليه‌السلام را در سال دويست قمرى از مدينه به مرو طلبيد يك سال بعد از آن خواهرش حضرت معصومه به علت اشتياق ملاقات برادر از مدينه به جانب مرو حركت كرد همين كه به ساوه رسيد مريضه شد پرسيد از اينجا تا قم چه مقدار راه است عرض كردند ده فرسخ، به خادم فرمود مرا به جانب قم ببر پس آن خاتون به قم آمد و در خانه موسى بن خزرج بن سعد اجلال نزول فرمود.

در اوائل قرن اول در سنه ۲۳ ق هنگام يورش مسلمانان به ايران بلده قم توسط مسلمين به فرماندهى ابوموسى اشعرى يا احنف بن قيس فتح شد كم كم پاى مسلمين عرب به قم باز شد و رفت و آمد مى كردند اولين طايفه از شيعيان اشعريها بودند كه به قم آمدند رفته رفته قم شهرى براى استقبال بستگان ائمه و شيعيان قرار گرفت بر همين اثاث بود كه حضرت معصومه و چند فرزند امام جواد و امام زادگان ديگر به قم آمدند.

مرحوم محدث قمى مى فرمايد: اصح اين است كه خبر آن خاتون به آل سعد رسيد همگى متّفق شدند به قصد آن حضرت بيرون روند و خواهش ‍ كنند تا به قم بيايد در ميان آنها موسى بن خزرج بر اين امر تقدم جُست همين كه خدمت آن مكرّمه رسيد مهار ناقه را گرفت و كشيد تا وارد قم شدند و در خانه خود منزل داد و مدت ۱۶ يا ۱۷ روز در قم ماند و در سن ۱۸ يا ۲۲ سالگى به رحمت ايزدى پيوست حضرت را غسل دادند و كفن نمودند و در ارض بابلان كه همان جاى روضه مقدسه است و مُلك موسى بن خزرج بود به خاك سپردند.

در كتاب انوار المشعشعين صفحه ۲۰۸ جلد اول آمده: آل سعد جنازه حضرت را به بابلان آوردند و نزديك سردابى كه براى او كنده بودند گذاشتند و گفتگو مى كردند كه چه كسى او را دفن كند آخر الامر بعد از گفتگوهاى زياد قرار شد خادم پير كه نامش قادر و مرد صالح بود او را دفن كند به عقب پير مرد كسى فرستادند در اين حال دو نفر سوار نقابدار با عجله آمدند پياده شدند و به حضرت نماز خواندند در سرداب دفن نمودند و سوار شده رفتند كسى ندانست اينها چه كسى بودند.

بعد از دفن موسى سقفى از بوريا بر سر قبر آن حضرت زد و زينب دختر حضرت جوادعليه‌السلام روى قبر آن مخدّره قبّه اى بنا كرد و اين مخدّره دو سال قبل از حضرت رضاعليه‌السلام وفات نموده و حضرت معصومه شوهر نكرده از دنيا رفت.

ثواب زيارت آن حضرت:

در انوار المشعشعين صفحه ۲۱۰ آمده:

حضرت رضاعليه‌السلام به سعد اشعرى فرمود اى سعد نزد شما قبرى از ماست عرض كرد قبر فاطمه دختر امام موسى بن جعفر را مى فرمائيد حضرت فرمود بلى هر كه او را زيارت كند و حق او را بشناسد از براى اوست بهشت، وقتى كنار قبرش رفتى در جانب سر رو به قبله بايست و ۳۴ بار الله اكبر و ۳۳ بار سبحان اللّه و ۳۳ بار الحمد اللّه بگو آنگاه بخوان السلام على آدم صفوة اللّه الى آخر زيارت.

در رياحين الشريعه جلد ۵ صفحه ۳۵، حضرت رضا فرمود من زارالمعصومة بقم كمن زارنى امام رضا فرمود هر كس زيارت كند معصومه را در قم مثل اينكه مرا زيارت كرده.

عبادتگاه:

در چند روزيكه اين بزرگوار در قم در خانه موسى بن خزرج بود عبادتگاهى داشت و همواره در ياد برادرش حضرت رضا اشك مى ريخت هم اكنون اين عبادتگاه به صورت يك بناى عالى در وسط مدرسه ستّيه قرار دارد و محل زيارت است و ستّى بر وزن جدّى يعنى خانم.

امامزادگان:

سه مخدّره از دختران حضرت جوادعليه‌السلام به نامهاى زينب - ام محمد - ميمونه در جنب مدفن حضرت معصومه مدفونند و چندنفر از دختران موسى مبرقع (پسر حضرت جوادعليه‌السلام ) به نامهاى ام محمد - بُرَيهه - ميمونه در جنب آن حضرت مدفونند.

ناگفته نماند عده اى سال ولادت آن حضرت را ۱۸۳ ق مى دانند و سال وفات را ۲۰۱ ق، در اين صورت در موقع وفات ۱۸ سال داشت و بعضى در سال ۱۷۹ ق نوشته بنابر اين ۲۲ سال داشت و بعضى در سال ۱۷۳ مى داند و در اين صورت ۲۸ سال داشت، روز وفات و روز ولادت اين بزرگوار مدركى ندارد از روى حدس است.

بنياد گنبد مطهر معصومه در سال ۵۲۵ ق به امر شاد بيگم دختر عماد بيگ انجام گرفت و طلاى گنبد و بناى مدرسه فيضيّه مرمر دور ضريح و درب طلاى حرم مطهر از فتحعلى شاه در سال ۱۲۱۸ ق است و در سال ۱۲۳۶ مسجد بالا سر بنا شد و در سال ۱۲۷۶ ايوان كهنه را طلا كردند.

ناگفته نماند بعد از سال ۲۳ كم كم محل ورود شخصيتهاى مذهبى شد تا اينكه بيش از صد نفر از بزرگان به قم وارد شدند و نقش مهمى در گرايش ‍ مردم قم به تشيّع داشتند و اين بزرگان اكثرا از اصحاب امام صادقعليه‌السلام و امام كاظمعليه‌السلام و امام رضاعليه‌السلام بودند مرجع امور مردم شدند از جمله: آدم بن اسحاق و زكريا بن ادريس و زكريا بن آدم كه از اصحاب امام صادقعليه‌السلام و امام كاظمعليه‌السلام بودند و ابراهيم بن هاشم بن اسحاق و عمران بن عبدالله از اصحاب امام رضا به شمار مى رفت حتى امام رضاعليه‌السلام به زكريا بن آدم فرمود خداوند به خاطر تو بلا را از اهل قم دفع مى كند از جمله بزرگان على بن بابويه كه شيخ اهل قم و على بن ابراهيم قمى صاحب تفسير كه از اساتيد مرحوم كلينى بود.

على بن بابويه در بغداد به حضور جناب حسين بن روح وكيل امام عصرعليه‌السلام رسيد و از او مقدارى مسائل دينى پرسيد بعد از مفارقت نامه اى نوشت به وسيله على بن جعفر اسود به جناب حسين بن روح رسانيد و از او خواهش كرد به حضور امامعليه‌السلام برساند و در آن نامه از امامعليه‌السلام فرزندى خواسته بود و حضرت در جواب نوشته از خدا خواستم و به اين زودى خداوند دو فرزند مذكور به تو عنايت فرمايد همانطور كه امام فرموده بود دو فرزند به نامهاى محمد بن على معروف به صدوق كه قبرش در رى مى باشد و حسين بن على را خداوند عنايت فرمود و على بن بابويه در سال ۳۲۹ وفات كرد و در قم مدفون شد جمعى از شيعيان در حضور جناب على بن محمد سمرى نماينده امام زمانعليه‌السلام بودند كه ناگاه سمرى فرمود رحم اللّه على بن حسين بن بابويه خدا على بن بابويه را رحمت كند آنها عرض كردند كه ابن بابويه نمرده او زنده است فرمود در همين روز وفات كرد و چنين بود كه آن جناب فرموده بود.

۲- وجوب نماز سفرا و حضرا در سال يكم از هجرت استقرار يافت در نهم بعثت بعد از معراج نماز بر امت واجب شد و در سال يكم هجرت استقرار يافت.

۳- در اين روز سپاه روسيه گنبد مبارك حضرت رضاعليه‌السلام را به توپ بستند سال ۱۳۳۰ ق اوائل ماه محرم سال ۱۳۳۰ ق سپاه روسيه با توپ و شيپور قورخانه و مسلسل وارد شهر مشهد مقدس شدند، آنها ظاهرا مى گفتند ما براى حفظ رعيت خود اين سپاه را آورده ايم ولى باطنا براى امر ديگرى آمده بودند.

روسها يوسف خان را واداشتند مجلسى ترتيب دهد و اظهار كند كه ما مشروطه نمى خواهيم و احمد شاه را به سلطنت نمى شناسيم بلكه محمد على شاه را مى خواهيم از اين طرف سيد محمد يزدى طالب الحق مجلسى ترتيب داد و گفت دمكراتى ها بابى هستند نظميه و عدليه و ماليه و ساير اداره ها را نمى خواهيم تمام بابى ها كافرند اى مردم هوشيار باشيد بابيها دين و مذهب شما را بردند در اوائل ربيع الثانى اطراف يوسف خان جمع شدند و او را سردار ناميدند.

تمام تجار و كسبه دكاكين و تجارتخانه هاى خود را بسته بودند و شبى نمى شد كه دكان يا منزلى را خراب نكنند و اموالش را به غارت نبرند از متمولين پول گزاف به بهانه هاى مختلف مى گرفتند.

عصرها مردم ميان صحن جديد جمع مى شدند يوسف خان نطق مى كرد و طالب الحق و نائب حاجى على اكبر خان نوقانى گلدسته ها و سردرهاى مسجد را سنگر كرده بودند.

تا اوائل ربيع الثانى اين دو دسته با هم زد و خوردهائى داشتند و در هر مرتبه جمعى كشته يا مجروح مى گشت از اوائل اين ماه مفسده شدّت يافت احدى از منزل خارج نمى شد و همه شب گلوله ها از مواضع متعدده مى آمد تا دهم ربيع الثانى شد بعضى از مردم فهميدند كه روسها قصد دارند امروز عصر گنبد مباركه حضرت ثامن الائمه را به توپ بندند، از علماء و بزرگان مشهد به نزد طالب الحق رفتند بلكه اين فتنه را بخوابانند و مردم را متفرق كنند و بهانه بدست روسها نيافتد موثر نشد دو ساعت به غروب مانده بود كه صداى توپها بلند شد از چند موضع گنبد مبارك را توپ ميزدند و يكدسته از روسها با مسلسل پشت بام رفتند و از پنجره هاى پشت بام ضريح مقدس و حرم مطهر را گلوله باران كردند و يكدسته از شبكه هاى پنجره نقره به حرم مطهر و به ضريح مقدس توپ مى زدند نوشته اند تقريبا هفتاد هزار نفر از شيعيان كشته شدند حرم و رواقها حتى ضريح خون بود تا دو ساعت از شب گذشته توپ مى زدند آخر الامر متولى باشى دستمالى بسر عصا گذاشت و از شكاف درب توحيد خانه به طرف ايوان طلا بيرون كرد و اين علامت امان خواستن است روسها شيپور زدند و توپ زدند متوقف شد چهار شبانه روز حرم مبارك و رواقها و صحنين در تصرف روسها بود و كسى راه به تشرف آستانه مقدسه را نداشت و مى نويسند هيجده جاى گنبد مبارك از ضرب توپ سوراخ شده بود و بعدا يوسف خان را روسها كشتند تا اسرارشان فاش نشود و طالب الحق نيز در طرف بغداد كشته شد.

روز دوازدهم:

۱- نزول عذاب به قوم حضرت شعيب:

شعيب بر اهل مدين و به اصحاب اَيكه مبعوث شده بود گويند نخستين كسى كه ترازو براى مردم ساخت اين حضرت بود و آنها با ترازو اشياء را مى فروختند ولى پس از مدتى شروع به كم فروشى كردند همين كار سبب نزول عذاب شد.

شعيب هر قدر موعظه نمود كه كم فروشى نكرده و كوشش به فساد در روى زمين نكنيد به حرف او گوش ندادند و اعتراضات شروع كردند بالاخره عذاب بر قوم شعيب كه اهل مدين و اصحاب ايكه بود نازل و صيحه آسمانى درگرفت زلزله شروع گشت ابر آتشبارى بر آنهاسايه افكند يكسره نابود كرد.

كسانيكه به وى ايمان آورده بودند بعد از عذاب با شعيب به مكه آمدند و در آنجا ماندند برخى نوشته اند به مدين آمدند.

عمر شعيب را بعضى از مورخين ۲۴۲ سال نوشته و مدفن آن حضرت معلوم نيست ولى در بعض كتب تاريخ است كه در سرزمين حضرموت قبرى است كه اهالى آنرا قبر شعيب مى دانند.

۲- فتح آذربايجان بدست مسلمين سال ۲۲ ق:

در تاريخ حبيب السير جلد ۱ ص ۴۸۸ آمده كه در سال ۲۲ ق آذربايجان با سعى مغيرة بن شعبه در حَيّز تسخير درآمده و اهالى آنجا مبلغ هشتصد هزار درهم در بدل صلح ادا نمودند و اين در زمان عمر اتفاق افتاد.

باز در ص ۴۹۹ نوشته در سال ۲۵ اهالى آذربايجان در مقام تمرد آمدند وليدبن عقبه از كوفه به موجب حكم عثمان لشكر به جانب آذربايجان كشيد و ميان وليد و متمردان به صلح انجاميد بعد از مدتى عثمان مغيره را عزل و اشعث بن قيس را والى آذربايجان نمود و تا آخر حكومت عثمان اشعث والى آنجا بود و حضرت علىعليه‌السلام نيز در زمان حكومتش اشعث را والى آذربايجان كرد.

ولى بلاذرى در فتوح البلدان صفحه ۳۲۱ نوشته:

كه مغيره از طرف عمر والى كوفه بود نامه از عمر به حذيفه بن يمان جهت ولايت آذربايجان آورده بود مغيره حذيفه را به آذربايجان فرستاد در اردبيل بعد از جنگ سختى مرزبان با حذيفه بر هشتصد هزار درهم مصالحه كرد واقدى نيز نقل كرده كه مغيره با اهالى آذربايجان در سال ۲۲ جنگ كرد و فتح نمود و ماليات بر آنها نهاد.

روز سيزدهم:

وفات شيخ الفقهاء و رئيس العلما ابوالقاسم نجم الدين جعفر حلّى ملقب به محقق اوّل در سال ۷۶ قمرى در ۷۴ سالگى در حلّه، اين بزرگوار از علماى قرن هفتم هجرى و بسيار سريع الاستحضار بود و در اثبات مطالب حقه غامضه اصليّه و فرعيّه و رياضيّه و عقليّه و نقليّه ابصر و در حل مشكلات علميه افطن اهل عصر بود واضح است كه با وجود محققين بى شمار ايشان به محقق اول ملقب گرديدند مرحوم چهارده كتاب تاءليف نموده از جمله: شرايع - نافع - معتبر - رسالة التياسر فى القبله و غيرها، قبر شريفش در حلّه معروف و بر آن قبّه عاليه ساخته اند و مزار كافه مردم است.

۲- معزّ الدوله ديلمى در سال ۳۵۶ ق وفات كرد.

معزّالدوله احمدبن بويه سوّمين پادشاه آل بويه كه ديالمه نيز گويند مى باشد و پادشاهان ديالمه هفده نفر بودند و مدت پادشاهى آنها ۱۲۷ سال و بويه از نسل بهرام گور مى باشد معزالدوله ۲۱ سال پادشاهى كرد در سال ۳۵۶ به مرض اسهال درگذشت و ۵۴ سال عمر نمود مى نويسند پادشاه شيعه و عادل و مانند ساير سلاطين آل بويه اثنى عشرى بود و در روز عاشورا عزادارى بر سيدالشهداءعليه‌السلام را در سال ۳۵۲ بنياد نهاد و اقامه نماز در روز غدير خم نمود.

روز نوزدهم:

وفات آيت اللّه سيد صدرالدين صدر ۱۳۷۳ ق، بعد از مرحوم آيت اللّه آقاى حايرى سرپرست حوزه قم بود، ايشان از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى است و در مشهد رضوى توطّن گزيد ولى در سال ۱۳۴۹ ق بنا به دعوت مرحوم آقاى حايرى در قم اقامت نمودند و با ايشان همكارى داشتند مدفن آن مرحوم در بالاى سر حضرت معصومهعليه‌السلام مى باشد.

مرحوم صدر، عاملى الاصل كاظمينى الولادة و نجفى التحصيل و قمى الاقامه و موسوى النّسب است و داراى دوازده تاءليف كه خلاصة الفصول و كتاب المهدى طبع شده و بقيّه غير مطبوع مى باشد.

روز بيستم: بناى مسجد اقصى.

بعضى از مورخين بناى مسجد بيت المقدس را به حضرت داودعليه‌السلام نسبت مى دهند كه مردم زمان آن بزرگوار به طاعون سخت مبتلا شدند و بسيارى در يك روز هلاك گشتند حضرت داود دستور داد مردم غسل كرده و با زنها و بچه هاى خود به صحرا روند و بدرگاه خداوند متعال ناله نمايند تا خداوند رحم كند.

بنى اسرائيل به صحرا رفتند و آن حضرت به سجده افتاد و به درگاه لايزال ناليد بنى اسرائيل نيز به سجده افتادند، هنوز سر از سجده برنداشته بودند كه از ميان آنها طاعون برداشته شد پس از سه روز حضرت داود آنها را جمع نمود و فرمود خداوند به شما احسان كرد و طاعون را برداشت به شكرانه آن در همان نقطه كه دعايتان مستجاب شده مسجدى بنا كنيد بنى اسرائيل به دستور او عمل نمودند و مشغول بناى مسجد شدند و آن حضرت نيز از كسانى بود كه سنگ بر دوش خود حمل مى كرد تا ديوارها را به اندازه يك قامت بلند نمودند خداوند به آن حضرت وحى فرمود كه تمام آن بدست سليمان فرزند تو خواهد بود بعد از حضرت داود حضرت سليمان جاى آن نشست و مسجد را تمام نمود و از براى آن محرابها قرار داد.

بيت المقدس را اورشليم نيز گويند در لغت عربى به معناى بيت السّلام است بيت المقدس همواره مكان شريف و قبله اهل كتاب و امّت داود و قوم ديگر بود كه هنگام عبادت بدانجهت توجه مى كردند.

در منتخب التواريخ ص ۲۱۶:

در بيت المقدس قبر شريف حضرت داود و حضرت سليمان و حضرت مريم مادر عيسى و قبر جناب آسيه زوجه فرعون مى باشد نزديك بيت المقدس قبر حضرت عُزير و جناب راحيل مادر حضرت يوسف و در يك منزلى بيت المقدس شهر قدس الجليل كه قبر حضرت ابراهيم خليل و حضرت اسحق و حضرت يعقوب و حضرت يوسف و جناب ساره مى باشد و در شش فرسخى بيت المقدس قبر حضرت موسى كليم اللّه است.

روز بيست و چهارم:

معاوية بن يزيد بن معاويه خود را از خلافت خلع كرد ۶۴ ق.

مردم شام در حيات يزيد به پسرش معاويه بيعت نمودند بعد از هلاكت يزيد بار ديگر دست بيعت به او دادند ولى بعد از چهل روز مردم را جمع كرد و منبر رفت گفت اى مردم مرا صلاحيت منصب خلافت نيست و از عهده آن برنمى آيم اكنون هر كه را مى خواهيد خليفه كنيد.

بزرگام شام گفتند تو هر كه را خليفه نمائى ما متابعت مى كنيم جواب داد من حلاوت خلافت را نه چشيده ام چگونه گناه آنرا برگردنم بگيرم سپس از منبر پائين آمد و به منزل رفت.

معاوية بن يزيد در سن ۲۱ سالگى از دنيا رفت و قبرش در شام است از او فرزندى نماند و لقبش المتواضع باللّه و بعد از ترك خلافت ابوليلى مى گفتند و كنيتش ابويزيد بود.

از جلد دوم تاريخ يعقوبى نقل شده معاوية بن يزيد به منبر رفت و خطبه خواند و مذمّت بسيار از اعمال پدر خود يزيد و جدّ خود معاويه كرد آنها را لعن نمود و از آنها تبرى كرد و سپس گريه نمود و از خلافت استعفا داد دميرى در حيوة الحيوان باب همزه در خلافت معاوية بن يزيد پس از نقل خطبه معاويه بن يزيد كه شامل فضائل اهل بيت و اولى بودن امير المؤمنين و شامل فضائح پدرش يزيد و جدّش معاويه بود گريه نمود و خود را از خلافت خلع كرد مروان بن حكم گفت خليفه معين كن جواب داد من حلاوت خلافت را نچشيده ام چگونه گناه آنرا بر گردنم بگيرم و از منبر فرود آمد به خانه رفت و مشغول گريه شد مادرش به او گفت اى كاش تو خون حيض شده بودى و به وجود نمى آمدى تا چنين سخنان را از تو در منبر نمى شنيدم در جواب گفت اى كاش چنين بودم سپس گفت واى به حال من اگر خدا به من ترحم نفرمايد.

روز بيست و ششم ربيع الآخر:

شهادت محدث اصولى فقيه متكلم خرّيت المناظره بحاثة آل الرسول مولانا سيد نورالله شوشترى مرعشى در سال ۱۰۱۹ قمرى و در سال ۹۵۶ ق در شوشتر متولد شده سيد از شوشتر به خراسان رفت و بعد از دو سال به هندوستان براى اشاعه مذهب جعفرى مسافرت كرد و سلطان جلال الدين اكبر شاه تيمورى به جهت فضل و كمال سيد او را به اصرار تمام قاضى نمود.

قضاة و مفتين از سيد حسد مى بردند روزى شنيدند بعد از نام امير المؤمنين: عليه الصلاة و السلام گفت: حاضرون گفتند بدعت است صلاة و سلام مخصوص پيامبر مى باشد سپس فتوى دادند كه خون سيد مباح است و طومارى نوشتند همگى امضا نمودند مگر يك قاضى پير كه اين بيت را به سلطان نوشت:

گر لحمك لحمى بحديث نبوى هى

بى صلِّ على نام عَلى بى ادبى هى

سلطان از قتل او منصرف شد تا اينكه سلطان مرد و جهانگير پسر او بر جاى پدر نشست قضاة وقت را غنيمت شمردند مردى از طلّاب علم را مأمور نمودند تا ملازم سيد شد و سيد كاملا به تشيع آورد علماى سنت جمع شده و غضب سلطان را شعله ور كردند تا اينكه شاه امر نمود او را لخت كرده و با شاخه هاى خاردار آن قدر زدند كه گوشت بدنش پراكنده و متفرق شد و شهيد گرديد و در نسخه خطى آمده كه بعد از آن آتشى در ظرف مسى نهادند و بر سر سيد بزرگوار گذاشتند تا مغزش جوش كند سپس در اكبرآباد هند به خاك سپردند كه الآن مزار و مطاف است و صد و چهل تاءليف از اين شهيد غريب و بزرگوار به جا مانده از جمله احقاق الحق - صوارم المهرقة - مصائب النواصب - مجالس المؤمنين و غيرها و او اولين كسى است تشيّع را در بلاد هند اظهار كرده و اين بزرگوار از خاندان مرعشى مى باشد و نسب شريفش ازاين قرار است: سيد ضياء الدين قاضى نورالله بن شريف الدين بن احمد بن تاج الدين حسين بن شاه بن مبارزالدين مانده بن حسين جمال الدين بن نجم الدين بن احمد بن تاج الدين حسين بن ابى مفاخر محمد بن على ابى الحسن بن ابى على احمد بن ابى طالب بن ابى اسماعيل ابراهيم بن ابى الحسين يحيى بن ابى عبدالله الحسين بن ابى على محمد بن ابى على حمزه بى على مامطرى قاضى بن ابى القاسم حمزه بن ابى الحسن على مرعشى بن عبدالله ابى جعفر امير العراقين بن محمد سليق بن حسن محدّث بن ابى عبدالله حسين اصغر بن امام على بن زين العابدينعليه‌السلام .

ناگفته نماند كه پدر مرحوم قاضى نورالله از بزرگان علم و دانش در مذهب تشيع بود و نياكان او در شهر مرعش كه يكى از شهرهاى كنونى تركيه در نزدكى انطاكيه است زندگى مى كردند كه بعدها به شوشتر آمده و در آنجا ماندگار شدند و پدر قاضى نورالله در شهر شوشتر وفات كرد و در همانجا بخاك سپرده شد و مادرش فاطمه از زنان بسيار وارسته و پرهيزگار بود مرحوم شهيد قاضى طبع شعر عالى داشت از باب نمونه چند بيت را مى آوريم:

شه ولايت على عالى قدر

كه كنه او نشناسد جز ايزد متعال

سؤ ال خاتم از او بى محل ميان نماز

لطيفه ايست نهانى از ايزد متعال

اميدوار چنانم كه مستجاب كند

دعاى خسته دلان لطف ايزد متعال

روز بيست و هشتم:

وفات جناب موسى مُبَرقَع پسر حضرت جوادعليه‌السلام ۲۹۶ ق:

حضرت امام جوادعليه‌السلام چهار پسر داشت امام على النقى - ابواحمد حسين - ابوموسى عمران - ابواحمد موسى مبرقع كه مادرش امّ ولدى بود بنام سمّانه مغربيه و عقب حضرت جواد از حضرت امام على النقىعليه‌السلام و ابواحمد موسى مانده.

موسى مبرقع اولين كسى است كه از سادات رضويّه در سال ۲۵۶ در چهل سالگى به قم وارد شده چون بُرقع (يعنى روى بند) مى زد لذا مبرقع گويند.

موقع ورود به قم بزرگان عرب از اهل آن شهر او را بيرون كردند و آن جناب به كاشان رفت احمد بن عبدالعزيز او را اكرام نمود مركبها و خلعتهاى بسيار بخشيد و هر سال يك هزار مثقال طلا قرار گذاشتند به او بدهند.

رؤساى عرب اهل قم از عمل خود پشيمان شده به خدمتش رفته اعتذار خواستند و به قم آوردند او راگرامى داشتند، حال موسى مبرقع در قم از حيث مال خوب بود خواهرانش زينب - ام محمد - ميمونه كه دختران حضرت امام جوادعليه‌السلام بودند و بُريهه دختر موسى مبرقع تماما به قم آمدند و در آنجا نيز وفات كردند نزد فاطمه معصومهعليه‌السلام دفن شدند و زينب همان مخدّره است كه بر روى قبر حضرت معصومه قبّه اى بنا كرد.

جناب موسى مبرقع در سال ۲۹۶ ق دو روز به آخر ربيع الآخر مانده وفات نمود امير قم عباس بن عمر و غنوى بر وى نماز خواند و در جائيكه الان معروفست دفن شد يعنى در خانه محمد بن الحسن بن ابى خالد اشعرى يكى از رواة قم و از اصحاب امام رضاعليه‌السلام بود حالا آن محله را موسويان گويند كه دو بقعه دارد يكى كوچك و ديگرى بزرگ، در كوچك دو قبر است يكى قبر موسى مبرقع و ديگرى قبر احمد بن محمد بن احمد بن موسى مبرقع مى باشد و وفات جناب موسى مبرقع را در هشتم اين ماه نيز نوشته اند.

ناگفته نماند كه بقعه بزرگى به نام چهل دختران در قم مى باشد كه محمد بن موسى مبرقع دفن شده است.

موسى مبرقع پنج پسر داشت ابوالقاسم حسين - على - احمد - محمد - جعفر و نسل موسى از پسرش احمد تنها مانده.

احمد سه پسر داشت: عبيدالله - ابوجعفر محمد اعرج - ابوحمزه جعفر.

و نسل احمد از پسرش محمد اعرج مى باشد و نسل اعرج از ابى عبدالله احمد بن اعرج باقى مانده كه در سال ۳۱۱ ق در قم متولد و در سال ۳۵۸ در قم وفات يافت.

متذكر مى شويم ابوالحسن حسين بن جعفر بن محمد بن اسماعيل بن جعفر الصّادقعليه‌السلام اولى كسى بود از سادات حسينى به قم آمد و بعد حضرت معصومهعليه‌السلام تشريف آورد و سپس جناب موسى مبرقع و بعد جناب حسن بن على بن محمد ديباج بقم آمد.

تمام سادات رضويه قم و مشهد از اولاد احمد بن محمد اعرض مى باشد چون اين بزرگوار به امام رضاعليه‌السلام منسوبست لذا اولاد او را رضوىّ خوانند.

امام حسینعليه‌السلام و مناجات عاشقانه

اشاره

دعا رمزی بین عاشق و معشوق است، هر زمانی انسان می‌خواهد، با خدای خویش سخن بگوید، دعا به خواند، و اگر خواهان شنیدن كلام الهی و دوستدار صحبت كردن معشوق خویش است، قرآن به خواند. لذا در زندگی انبیاء و ائمه‌عليهم‌السلام تلاوت آیات و دعا خواندن جایگاه ویژه‌ایی دارد،حضرت امام حسینعليه‌السلام در حساس ترین لحظات دست مناجات را بلند كرد و فرمود: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ ثَقْتَی فِی كُلِّ كَربٍ وَ اَنتَ رَجآئی فِی كُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنْتَ فِی كُلِّ اَمْرٍ نَزّلَ بِی ثِقَةٌ وَعِدَةٌ؛[51] خدایا، تو اطمینان و تكیه گاه من در همه سختی‌ها هستی، و تو امید من در همه مشكلات و گرفتاریها هستی و تو در هر پیش آمدی از اموری كه به من فرود می‌آید، وسیله اعتماد و پناه من هستی». حضرت امام حسینعليه‌السلام وقتی كه به زمین كربلا رسید، همه فرزندان و برادران و اهل بیت را جمع نمود. سپس به آنها نظری نمود، ساعتی اشك ریخت، و فرمود: «اَلّلهُمَّ اِنَّا عِتْرَةُ نَبِیكَ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ اُزْعِجْنَا وَ طُرِدْنا، وَ اُخْرِجْنا عَنْ حَرَمِ جَدِّنا، وَ تَعَدَّتْ بَنُواُمَیةِ عَلَینا اَللَّهُمَّ فَخُذْ لَنا بِحَقِّنَا، وَ انْصُرنَا عَلَی القَومِ الكَافِرین؛[52] خدایا! ما عترت پیامبر تو حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستیم، ما به زحمت افتادیم و از دیارمان طرد شدیم و از حرم جدمان خارج شدیم، و بنی امیه برما ستم نمودند، خدایا! حق ما را از آن‌ها بگیر، و ما را بر گروه كافر یاری فرما».جمله‌ای از دعای عرفه حضرت، «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی اَخْشاكَ كَاَنّی اَراكَ وَ اَسْعِدْنی بِتَقْویكَ وَ لا تُشْقِنی بِمَعْصِیتِكَ وَ خِرْلی فِی قَضآئِك وَ بارِكْ لی فی قَدَرِكَ؛[53] خدایا! قرار بده مرا كه از تو بترسم، مثل كسی كه او را می‌بینم و مرا با نافرمانی خود به شقاوت و پستی نیانداز و خوبی‌ها را در حكم خویش برای من قرار بده و بركت را در تقدیرت برایم مقدر فرما».«اَللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَای فِی نَفْسی وَ الیقینَ فِی قَلْبِی وَ الأِخْلاصَ فِی عَمَلِی وَ النُّورَ فِی بَصَری وَ البَصیرَةَ فِی دینی وَ مَتِّعْنی بِجَوارِحِی وَ اجْعَلْ سَمْعی وَ بَصَرِی الوارِثَینَ مِنّی وَ انْصُرْنی عَلی مَن ظَلَمْتِی؛[54] خدایا! قرار بده بی‌نیازی در وجودم و یقین را در دلم و اخلاص را در كارهایم، و نور را در چشمم و شناخت و شعور در دینم و با اعضای بدنم مرا بهره‌مند فرما و گوش و چشمم را دو وارث من قرار بده و مرا بر كسانی كه به من ستم می‌نمایند یاری فرما».

داستان

«حاتِم اَصَمّ» از عابدان وارسته و مخلص بود. یكی از مسلمین به نام «عُصام بن یوسف» نزد او آمد و از روی اعتراض به او گفت: تو چگونه نماز می‌خوانی؟حاتم گفت: هنگامی كه وقت نماز فرا می‌رسد، برمی‌خیزم، وضوی ظاهری و وضوی باطنی می‌گیرم.عصام گفت: «وضوی باطنی چگونه است؟»حاتم گفت: «در وضوی ظاهر، اعضای وضو را با آب می‌شویم. اما در وضوی باطن، آن اعضاء را با هفت خصلت می‌شویم: 1) توبه، 2) پشیمانی از گناهان سابق، 3) ترك دلبستگی به دنیا، 4) ترك تعریف و ستایش مخلوقات، 5) ترك ریاست مادی 6) ترك كینه، 7) ترك حسادت. سپس به مسجد می‌روم و آماده نماز می‌شوم. در حالی كه كعبه را پیش رو می‌بینم و خود را در برابر خدای بزرگ یكپارچه محتاج می‌نگرم. گویی در محضر خدا هستم، بهشت را در طرف راست و دوزخ را در طرف چپ و عزرائیل را پشت سر خود مشاهده می‌كنم و گویی پاهایم روی پل صراط قرار گرفته است و این نماز، آخرین نماز من است؛ سپس نیت می‌كنم و تكبیر پاك می‌گویم و حمد و سوره را با تفكر و تأمل می‌خوانم؛ آنگاه ركوع را با تواضع و خشوع انجام می‌دهم و سپس سجده را با تضرع و زاری بجا می‌آورم و تشهد را با امید می‌خوانم و سلام نماز را با اخلاص می‌گویم. مدت سی سال است، كه نماز من این گونه است».عصام به حاتم گفت: «این گونه نماز خواندن را شخصی غیر از تو نمی‌تواند انجام دهد.»سپس گریه سختی كرد و از خدا خواست، كه چنین حالت عبادت را به او عنایت كند.[55]

پیام‌ها

1. دعا راه ارتباط مخلوق با خالق است.2. دعا وسیله آرامش روحی و جسمی و یك نوع امیدواری در میان همه ناامیدی‌ها به رحمت بیكران الهی است.3. همه انسان در هر مرتبه‌ایی از كمالات انسانی باشند. نیاز به مناجات‌و نجوا گری در محضر الهی دارند.4. هر چه انسان در معرفت و شناخت بالاتر باشد. مناجات و عشق بازی او در خلوت شب و دل بیشتر می‌باشد. 5. دعا از سیره مستمره همه انبیاء و ائمهعليهم‌السلام اولیاء و خاصان درگاه الهی و همه مردم با ایمان می‌باشد.«اِلهی اَذِقْنی حَلاوَةَ ذِكْرِك؛ خدایا شیرینی یادت را به ذائقه من بچشان».

اهداف قیام حسینیعليه‌السلام

اشاره

حضرت امام حسینعليه‌السلام اهداف قیام خویش را بوسیله نامه‌ائی به بزرگان بصره نوشت و آن‌ها را جهت یاری خویش فرا خواند: «مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیعليه‌السلام الی مالِكِ بْنِ مِسمَعٍ، وَ الاَحْنَفِ بْنِ قَیسٍ، وَ المُنْذِرِبْنِ جاروُدٍ، وَ مَسْعُودِ بنِ عَمْرٍو وَ قَیسِ بنِ الهَیتِم. سَلامٌ عَلَیكُم، اَمَّا بَعدُ فَاِنِّی اَدْعُوكُم اِلی اِحْیآءِ مَعالِمَ الْحَقَّ وَ اِماتَة البِدَعِ، فَاِنْ تُجیبُوا تَهْتَدُوا سُبُلَ الرَّشادِ».[56] درود بر شما، اما بعد، به درستی كه من شما را به جهت زنده كردن پایه‌های دین و مرگ و نابودی بدعت هایی (كه گذشتگان پایه‌گزاری نمودند، دعوت می‌نمایم). اگر اجابت نمودید، به راه رشد هدایت شده‌اید». حضرت امام حسینعليه‌السلام در نامه‌ائی به برادرش محمد حنیفه بعد از شهادت به توحید و رسالت حضرت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و شهادت به حقانیت بهشت و جهنم و خارج شدن از قبرها و آمدن قیامت نوشت:«وَ اِنّی لَم اَخرُجْ اَشَراً و لا بَطَراً وَ لا مُفسِداً وَ لا ظالِماً و اِنَّما خَرَجتُ لِطَلبِ الاِصلاحِ فِی اُمَّةِ جَدّی، وَ شیعَة اَبی عَلی بن ابیطالب اَن آمَرَ بِالمَعرُوف وَ اَنْهی عَنِ المُنْكَرِ وَ اَسیرُ بَسیرَةِ جَدّی وَ اَبی؛[57] به درستی كه من به عنوان شرارت و سركشی و فساد نمودن و ظلم كردن از [مدینة الرسول خارج نشدم. همانا به درستی كه برای طلب اصلاح در امت جدم و شیعیان پدرم علی بن ابیطالب‌عليه‌السلام خارج شدم، برای این كه امر به معروف و نهی از منكر نمایم. و در مسیر و روش جدم و پدرم حركت كنم».در ادامه حضرت فرمود: «فَمَنْ قَبِلَنی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ اَوْلی بِالْحَقِّ، وَ مَنْ رَدَّ عَلَی هذا اَصْبِرُ حَتّی یقْضی اللَّهُ بَینی وَ بَینَ الْقَومِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیرُ الحاكِمینَ؛[3] پس كسی كه از من پذیرفت با پذیرفتن حق [مطلوب حاصل شده] پس خداوند سزاوارتر به حق است و كسی كه بر علیه من [مطالب را] رد كند. من صبر می‌كنم تا خداوند بین من و قومم به حق قضاوت نماید. و او بهترین حكم كنندگان است». حضرت علیعليه‌السلام ، امیر بیان، اهداف قیام را این گونه بیان می‌نماید: «اَللهُمَّ اِنَّكَ تَعلَمُ اَنَّهُ لَمْ یكُنِ الّذی كَانَ مِنّا تَنافُسَاً فی سُلطانٍ و لا اِلِتمَاسُ شئٍ مِن فُضُولِ الحُطَامِ؛[4] خدایا به درستی كه می‌دانی، از جانب ما اشتیاقی به سلطنت و حكومت نمی‌باشد و ما در خواستی برای چیزی از بهره‌های دنیا نداریم». حضرت علیعليه‌السلام در ادامه بیانات خویش می‌فرماید: «وَ لكِن لِبَزِزَ المَعالِمَ مِن دینِكَ وَ نُظهِرَ الاِصلاحَ فِی بِلادِكَ فَیأمَنَ المَظلُومُونَ مِن عِبادِكَ وَ تُقَامَ المُعَطَّلَةُ مِن حُدُودِكَ؛ [5] قیام برای این كه پایه‌های دین تو (ای خدا) آشكار شود و اصلاح را در شهرهای تو ظاهر نماییم، تا ستمدیدگان از بندگان تو در امان باشند و حدود و احكام تو تعطیل نگردد».آری این‌ها بیان اهداف نهضت علوی و حسینی بود. كه در جهت اصلاح جامعه و زدودن مفاسد اجتماعی و حاكم نمودن اخلاق زیبای انسانی، نجات دادن محرومین و مظلومین از زیر ستم و چكمه ظالمین و زنده نمودن حدود الهی و دینی و ریشه كن كردن رفتارها و كارهای حرام شرعی و عقلی و عرفی، همه این‌ها در جهت تحقق آرمان‌های رسالت حسینی و علوی می‌باشند.

داستان

بهترین قصه در تحولات و انقلاب‌های اجتماعی و مردمی، داستان انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی می‌باشد، كه آن رهبر فرزانه توانست، اسلام را حیات تازه بخشیده و حاكمیت و توان قدرت آن را در جهان امروز، نمایش بگذارد و به همگان ثابت نماید، كه حدود و احكام الهی زنده و جاوید تا روز قیامت می‌باشد.بلكه باید كه خلق در یابند علت اصلی قیام حسینبهر احیای دین شهادت، یافت زنده شد نام دین، زنام حسین

پیام‌ها

1. انقلاب‌ها باید در جهت ریشه كن نمودن عوامل فساد و ایجاد رشد و اصلاح جوامع بشری باشد.2. تحولات اجتماعی باید قانون و احكام الهی را در مسیر فطرت بشری زنده نماید.3. انقلاب باید جامعه را از مردگی و بی‌توجهی خارج نموده و روح امر به معروف و نهی از منكر را زنده نماید.4. انقلاب باید حقوق مظلومان را زنده و با ظالمین در نبرد و یاور مستضعفین باشد.5. انقلاب باید روش‌های شرعی و دینی، سیره انبیاء و اولیاء و عقلاء را از جهت عملی و اعتقادی زنده نماید.

امام حسینعليه‌السلام و مهدویت

اشاره

امامت و حكومت حضرت مهدی (عج) كه بعد از وفات پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسگریعليه‌السلام آغاز گردید و از سال 260 (ه.ق)، غیبت[58] صغرای حضرت شروع شد، كه در این مدت افرادی جانشین او و رابطه بین مردم با حضرتش بودند، كه این نیابت را خاصه می‌گویند،لذا در این مدت چهار نفر از جانب حضرت معین شدند، كه به ترتیب زیر 69 سال نیابت حضرت را عهده‌دار بودند.1. ابوعمرو عثمان بن سعید عمری.2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری؛3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی.4. ابوالحسن علی بن محمد سمری. اما بعد از 69 سال كه از غیبت صغری گذشت، غیبت كبرای حضرت از سال 329 (ه.ق) آغاز و تا ظهور حضرت استمرار دارد. نیابت در این زمان‌ها عامه است، زیرا ائمه معصومینعليهم‌السلام ، شرائطی را برای شایستگان خلافت و جانشینی خویش بیان كرده‌اند، هركس مصداق آن‌ها قرار گیرد،منصب امامان نور، به آن‌ها از جهت ولایت اجرائی واگذار می‌گردد.حدیث اول: امام حسینعليه‌السلام در مورد نهمین جانشین خود بیانات روشن و راه گشا و هدایتگری دارند. كه روح مكتب انتظار را زنده و استمرار این طریق را تا تحقق عینی حكومت جهانی اسلام بیان می‌كند. «مِنَّا اِثْنَی عَشَرَ مَهْدیا و اَوَّلَهُم اَمیرُالمُؤمِنِین عَلی بن ابیطالب و آخَرُهم التَّاسِعُ مِن وُلدِی؛[59] از ماست، دوازده مهدی، اول آن امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالبعليهما‌السلام و آخرین آن‌ها، نهمینِ از فرزندان من است.«وَ هُوَ الأَمامُ القائِمُ بِالْحَقِّ یحْیی اللَّهُ بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ وَ یظْهِرُ بِهِ الدّینَ وَ یحِقَّ الحَقَّ عَلَی الدّینِ كُلِّهِ وَ لَو كَرِهَ المُشْرِكُونَ؛[60] و او امامی است، كه قیام به حق می‌كند. خداوند به واسطه او زمین را بعد از مردنش زنده می‌نماید. خداوند به وسیله او دین را ظاهر، اسلام را بر تمام دین‌ها پیروز می‌كند، اگر چه برای مشرك‌ها ناخوشایند باشد». حضرت در ادامه فرمود: «لَهُ غَیبَةٌ یرْتَدُّ فیها اَقْوامٌ وَ یثْبِتُ عَلَی فیهَا اَخرونَ فَیؤْذَوْنَ وَ یقالَ لَهُم مَتی هَذا الْوَعْدُ اِن كُنْتُم صادِقین؛[61] برای آن امام (عج) غیبتی است، كه گروهی در آن غیبت از دین برمی گردند و گروهی دیگر ثابت قدم می‌مانند و مورد اذیت دیگران قرار می‌گیرند و برای آنها گفته می‌شود، چه زمانی این وعده محقق می‌گردد، اگر راست می‌گویید.سپس امام فرمود:«اَما اِنَّ الصَّابِرَ فِی غَیبَتِهِ عَلَی الأذی وَ التَّكْذیبِ بِمَنزِلَةِ الُمجاهِدِ بِالسَّیفِ بَینَ یدَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللَّهُ عَلَیهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ؛[62] آگاه باشید! همانا كسانی كه در غیبت آن امام (عج) بر اذیت‌ها و دروغ‌پردازی‌ها مقاومت می‌كنند، به منزله جهاد كننده با شمشیر در محضر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می‌باشند».

داستان

استاد بزرگوارمان آیة اللّه حائری (دامة بركاته) می‌فرمایند:«از جمله قضایای عجیبی كه در زمان خود دیدم، این بود كه گفتند در قم، مردی است به نام آقای حاج شیخ عبدالوهاب روحی كه رفیق پنجاه ساله من است و جناب آقای حاج مهدی اخوی (سلمهما اللّه تعالی عن الآفات و البلیات) خدمت این مرد كه منزل او در خیابان ایستگاه راه آهن بود، رفتیم. مردی پیر و نورانی بود و آثار حقیقت و درستی در جبهه او واضح و روشن بود و دستگاه رادیوی او هم در همان اطاق پذیرایی بود، و این دلیل بود، بر این كه این مرد اهل تظاهر و دكان داری نیست. ما داستان تشرف را از او پرسیدم، گفت: «من «خویی» هستم. نظامی بودم و در مدرسه نظام كشور تركیه نیز تحصیل كرده‌ام. مدّت‌ها در قشون بودم. یك زمانی در تهران پای منبر بودم، ناطق دستوری را برای كسی كه بخواهد به خدمت حضرت «عج» برسد، ذكر كرد و من آن دستور را عمل كردم و خدمت حضرت رسیدم، پس از آن كه مرد نورانی دستور را بدون مضایقه و تردید، برای ما نقل كرد، من از او دو سؤال كردم: یكی آن كه آیا به طور معاینه خدمت آقا رسیدی؟ معلوم شد به طور مكاشفه می‌رسیده است. سؤال دوم این بود، كه شما چه خصوصیت اخلاقی داشتید؟ گفت: من در هیچ اوضاع و شرایطی نماز خود را ترك نكردم و دیگر اینكه به احدی ظلم و ستم نكرده‌ام.»[63]

مهدی است آنكه نهضت قرآن بپا كند

مهدی است آنكه نیك و بد از هم جدا كند

مهدی است آنكه پرتو توحید پاك را

درقلب‌های تیره و آلوده جدا كند

مهدی است آنكه دولت عدل جهانیش

حق عظیم عترت و قرآن ادا كند

مهدی است آنكه وقت نماز جماعتش

عیسی بصد نیاز باو اقتدا كند

مهدی است آنكه تابش خورشید طلعتش

قبر نهان فاطمه را بر ملا كند

پیام

1. انتظار فرج از بزرگترین اعمال و عبادات می‌باشد.2. حكومت جهانی حضرت مهدی به تمام ادیان و مكتب‌های دنیا پیروز می‌گردد.3. ثبات قدم و صبر در زمان غیبت و انجام وظیفه توفیقی است، كه نصیب عده‌ای خاص می‌گردد.4. تحمل مشكلات و سختی‌ها در زمان غیبت و در انتظار مصلح جهانی، فضیلت جهاد در ركاب پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دارا می‌باشد.

امام حسینعليه‌السلام و منصب علما

اشاره

در طول تاریخ غیبت كبری علماء ربانی مشعلداران طریق هدایت الهی، پویندگان راه حسینی در جهت اهداف حضرتش گام‌های مؤثری برداشته و بشریت را در این وادی عزت و شرف راهنمایی و هدایت نموده‌اند.حدیث اول: امام حسین در مقام و منزلت علما خطاب به آن‌ها می‌فرماید: «ذلك بِاَنَّ مَجارِی الاُمورِ وَ الاحكامِ عَلی ایدِی العُلماءِ بِاللَّهِ اَلْاُمَناءُ عَلی حَلالِهِ وَ حَرامِهِ فَاَنْتُمْ المَسْلُوبُونَ تِلك المَنزلةُ وَ ما سلَبْتُم ذلِكَ اِلاَّ بِتَفِرُّقِكُم عَنِ الحَقِّ وَ اخْتِلافِكُم فِی السُنَّةِ بَعْد البَینَةِ الواضِحَةِ؛[64] به درستی كه اجرای احكام و دستورات به دست علمای الهی است، كه مورد اعتماد بر حلال و حرام خدا هستند. پس شما از آن مقام خلع شدید و لذا جدای شما از آن منصب تحقق نیافت، مگر به وسیله تفرقه شما از حق و اختلافتان در سنت (نبوی) بعد از دلائل روشن».عامل سقوط شما از جایگاه رفیع حكومتی و اجرایی كه همان به نمایش در آوردن قدرت الهی در قالب حكومت اسلامی می‌باشد، تفرقه‌های فكری و عملی، سیاسی و فرهنگی می‌باشد، لذا وضع جوامع اسلامی و نقش واقعی علما در رشد فرهنگی و بالندگی، شعور اجتماعی و سیاسی جامعه، در گرو وحدت بزرگان و علما می‌باشد، تا آن‌ها با اتحاد اسلامی مردم را در مسیر فطرت الهی هدایت نمایند. و از اختلاف آراء و تفرقه‌های عملی و اندیشه‌ایی آن‌ها را حفظ نمایند.حدیث دوم: امام صادقعليه‌السلام در حدیث معروف عمر بن حنظله: «مَن كانَ مِنكُمْ مِمَّن قَدرَوی حَدیثَنا وَ نَظَرَ فی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامَنا فَلیرْضَوْا بِه حَكَماً فَاِنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیكُم حاكِماً فَاِذا حَكَمَ بِحُكْمِنا فَلَمْ یقْبِلْهُ مِنْه فَاِنَّما اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّه وَ عَلَینا رَدٌّ و الرّادُّ عَلَینا الرّادُ عَلی اللَّهِ و هُوَ عَلی حَدِّ الشِّركِ بِاللّهِ؛[65] كسی كه از میان شما [مؤمنان] سخنان [و بیانات] ما را بیان كند و در حلال و حرام ما دقت و اندیشه نماید و احكام ما را بشناسد، پس امّت باید راضی باشد، كه او [در تمام موارد حَكَمْ و] قاضی شما باشد. همانا من او را حاكم شما قرار دادم؛ پس اگر به حكم ما دستور دهد و از او قبول نشود، به درستی كه حكم خدا را كوچك شمرده و با ما مخالفت نموده و رد كردن حكم ما، رد كردن خداوند است و آن عمل در حد شرك به خداوند است».حدیث سوم: نامه‌ای به خط مولایمان حضرت صاحب الزمان (عجل اللَّه تعالی فرج الشریف) وارد شده است، كه مرقوم فرموده‌اند: «اَمّا ما سَأَلَتَ عَنْهُ اَرْشَدَكَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَكَ اِلی اَنْ قال: وَ اَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتِی عَلَیكُم وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ؛[66] امّا درباره آن چه پرسیدی، خداوند تو را راهنمایی كند و تو را ثابت قدم بدارد، تا این كه فرمود: امّا در حوادثی كه اتفاق می‌افتد و پیش می‌آید، [و شما به موارد آن‌ها آگاهی دینی ندارید یا وظیفه را نمی‌دانید] به راویان [و بیان كنندگان] سخنان ما مراجعه كنید. همانا آنان حجت من بر شمایند و من حجّت خدا هستم».حدیث چهارم: امام صادقعليه‌السلام فرمود: «فَاَمّا مَنْ كَانَ مِنَ الفُقَهاء[67] صَائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدِینِه مُخَالِفاً عَلَی هَواه مطیعاً لاَمْرِمَولاه فَلِلْعَوامِ اَنْ‌یقَلَّدِوُهُ وَ ذلِكَ لا یكُونُ اِلاَّ بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا كُلُّهُم؛[68] اما كسی از فقها كه نفس خود را نگه دارد و دین خداوند را نگهبان باشد و با هوای نفس مخالفت كند، پیرو امر مولا باشد، بر عوام [غیرمجتهدین] است، كه از آن‌ها تقلید نمایند. آن شرایط را بعضی فقیهان شیعه دارند، نه همه آن‌ها». بنابراین؛ مردمی كه خود در اسلام و دین مجتهد نیستند، باید از فقیهانی كه چهار شرط بیان شده را دارا هستند، تقلید نمایند.

پیام‌ها

1. علما دارای مقام اجتهاد، بیان و اجرای احكام الهی هستند.2. علما امین خداوند در ابعاد فهم و عمل، بیان و ابلاغ و حفظ هستند.3. اتحاد فكری، اعتقادی و عملی علمای الهی در مقام اجراء و حكومت موجبِ تقویت و رشد و بالندگی در حكومت اسلامی می‌گردد.4. در طول تاریخ، تفرقه‌ها و اختلافات بین علماء و رهبران الهی، اندیشمندان و حاكمان، صدمات سنگینی به جامعه اسلامی و اسلام وارد نموده، كه قابل جبران نبوده و نیست.5. تفرقه‌های اعتقادی و عملی در میان مسلمین خصوصاً در صدر اسلام، موجب غصب خلافت الهی شده و اسلام ناب را از بستر حقیقی خود خارج نموده و مسلمین را به انزوا كشانده است.6. فقیه باید حافظ نفس خود از تمام گناهان و رذایل بوده، در انجام واجبات و ترك محرمات بكوشد؛ تا بتواند نجات بخش خود و دیگران باشد.7. عالمان دینی باید با خواسته‌های نفسانی مخالف بوده، عقل، ایمان و رضایت خدا و بنده را بر هر چیز دیگر مقدم بدارند. 8. اطاعت بی‌قید و شرط، بی چون و چرا از خداوند سبحان كه روح اسلام و تسلیم است، در این فرزانگان الهی باید حاكم باشد.9. پاسداران سنگر رسالت انبیا، باید در شرایط عادی و سخت، حافظ دین خدا در سنگرهای سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و اعتقادی باشند و مصلحت اسلام را در اندیشه و عمل، از اهم واجبات الهی بدانند.10. مردم از كسانی كه اهل گناه و جهل، فسق و هوای نفسانی می‌باشند، حق تقلید كردن ندارند و اگر این چنین كنند، آیه قرآن آنان را سرزنش می‌كند؛( فَوَیلُ [69] لِلَّذینَ یكتُبونَ الكِتَابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِن عِندِاللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیلٌ لَهُم بِما كَتَبَتْ اَیدیهِم وَ وَیلٌ لَهُم مِمَّا یكسِبُون ) [70] وای بر كسانی كه كتاب الهی را با دست خود می‌نویسند؛ سپس می‌گویند: این از جانب خداوند است. برای آن كه بهای كمی را خریداری نمایند؛ پس وای بر آن‌ها! از آن چه دست‌هایشان نوشت. و وای بر آن‌ها! از آن چه به دست می‌آورند».11. افرادی كه احكام الهی را تحریف نموده، به خداوند نسبت دروغ و بهتان می‌دهند در برزخ و دوزخ گرفتار عذاب الهی خواهند بود.12. در زمان غیبت كبرا كه به مقام معصوم‌عليهم‌السلام دسترسی نیست، وظیفه هر انسان مسلمانی كه مجتهد نیست، تقلید از فقیهان جامع الشرایط است، چنان كه تقلید در تمام ابعاد زندگی اجتماعی محقق است، مثل افرادی كه از پزشكان در پزشكی و صنعتگران در صنایع تقلید می‌كنند. در امور دین هم اگر كسی مجتهد نیست، باید از كارشناسان دین تقلید كند.13. راه‌های عمل به دین اسلام؛ اجتهاد، تقلید و عمل به احتیاط می‌باشد.14. شناسایی این فقیهان، وظیفه همه كسانی است كه می‌خواهند، از آنان تقلید كنند.15. عالمان، فقیهان و صاحب نظران علوم الهی كه شرایط جامع دارند؛ امر و فتوای آن‌ها در زمان غیبت كبرا، حجت و دلیل شرعی از سوی امام معصومعليهم‌السلام است؛ لذا نباید از وظیفه غفلت ورزید، بلكه باید از دستورات و فتوای آن‌ها پیروی كرد.16. وظیفه ماست، كه درباره مسایل روز، اختلافات سیاسی و اعتقادی به عالمان الهی رجوع كنیم.17. جایگاه راویان احادیث چهارده معصوم‌عليهم‌السلام در واقع منصبی واگذار شده از جانب خدا و رسول و امامان نور می‌باشد.18. كسانی كه شناخت كارشناسی و اجتهادی در احادیث، حلال و حرام الهی دارند، از جانب مقام معصوم منصوب شده و فتوای آن‌ها دلیل شرعی بر مردم می‌باشد. 19. حكم این فقیهان باید اجرا شود و مورد بی‌اعتنایی قرار نگیرد.20. رد كردن احكامی كه از جانب فقیهان صادر شده، انسان را از وادی توحید به شرك می‌كشاند.21. احترام به فتوای مراجع، محترم شمردن احكام الهی است.

امام حسینعليه‌السلام و غیبت

اشاره

احكام الهی در جهت فطرت و عقل، وجدان و عرفِ جامعه انسانی می‌باشد، یكی از مسائل مورد انزجار طبع و عقل سلیمِ انسان غیبت است، كه ضررهای زیادی بر وحدت و محبتِ مردم، اقوام و خویشان و اجتماع می‌زند، ارواح و جان و آبروی انسان‌ها را هدف قرار می‌دهد. در این زمینه آیات و روایات زیادی است، كه به طور خلاصه به آن‌ها اشاره می‌گردد، فردی نزد حضرت امام حسینعليه‌السلام از مردی غیبت كرد، حضرت فرمود: یا هَذا كَفِّ عَنِ الغَیبَةِ فَاِنَّهَا اَدامُ كَلابِ النّارِ؛[71] ای مرد، خود را از غیبت كردن حفظ كن، به درستی كه غیبت غذا و نان و خورشت سگ‌های آتش [جهنم] است». خداوند در قرآن می‌فرماید:( وَ لایغتَبْ بَعضُكُم بَعضاً اَیحِبُّ اَحَدُكُمْ اَن یأكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ اِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ ) [72] ای كسانی كه ایمان آوردید، نباید یكی از شما دیگری را غیبت نماید، آیا یكی از شما دوست دارد، كه گوشت برادر مرده خویش را بخورد؟ پس شما از این عمل [كه ضد طبیعت انسانی است] بیزارید، بترسید از خداوند به درستی كه خدا توبه‌پذیر و مهربان است. پس انسان باید خود را از گناهان حفظ نماید، تا سربلند و مفتخر و ارزشمند گردد.راوی می‌گوید از امام صادقعليه‌السلام شنیدم: «اَلغَیبَةُ اَن تَقُولُ فِی أَخَیكَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَیهِ وَ اَمَّا الاَمْرُ الظَّاهِرُ فِیهِ مِثلُ الحَدَّةِ وَ العَجَلَةِ فَلا؛ وَ البُهتانُ اَن تَقُولَ فِیهِ مَا لَیسَ فِیه؛[73] غیبت: كلامی كه در مورد برادرت بگویی، و آن را خداوند بر او پوشانده است. اما آن چه درباره او ظاهر است، مثل تندخوئی و شتابزدگی، غیبت نیست و تهمت و بهتان آن است، كه بگویی درباره او آن چه در او نیست.پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «اَلغَیبَةُ اَسرَعُ فِی دینِ الرَّجُلِ المُسلِمِ مِنَ الأَكِلَةِ فِی جَوفِهِ؛[74] غیبت كردن در دین مرد از خوره در درون انسان زودتر تأثیر می‌گذارد». یعنی این عمل زشت و گناه كبیره دین مسلمان را به سرعت تخریب و از او می‌گیرد. از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره غیبت سؤال شد؟ حضرت فرمود: «تَستَغفِرُ اللَّهَ لِمَنِ اغتَبتَهُ كُلَّما ذَكَرْتَهُ؛[75] برای كسی كه غیبت او را نمودی، هر زمانی كه او را یاد كردی برایش طلب آموزش كن».

داستان

در عصر پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردی بر جمعی كه نشسته بودند، می‌گذشت. یكی از آنان گفت: من این مرد را برای خدا دشمن دارم. آن گروه گفتند: به خدا قسم كه سخن بدی گفتی، به او خبر می‌دهیم، به وی خبر دادند.آن مرد به خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسید و سخن او را باز گفت. پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را خواست و از آن چه درباره وی گفته بود، پرسید. مرد گفت: آری، چنین گفتم. رسول خدا فرمود: چرا با او دشمنی می‌كنی؟ گفت: من همسایه اویم و از حال او آگاهم، به خدا قسم ندیدم، كه جز نماز واجب، هرگز نماز بگذارد! آن مرد گفت: یارسول اللَّه، از وی بپرس آیا دیده است كه من نماز واجب را از وقت خود به تأخیر اندازم، یا بد وضو بسازم و ركوع و سجود را درست انجام ندهم؟حضرت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسید، مردگفت: نه، سپس گفت: به خدا ندیدم جز ماه رمضان، كه هر نیكوكار و بدكاری روزه می‌گیرد، هرگز در ماه دیگر روزه بگیرد! آن مرد گفت: یا رسول اللَّه، از وی بپرس آیا دیده است كه من در روز رمضان افطار كرده باشم یا چیزی از حق آن ضایع كرده باشم؟حضرت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسید، و او گفت: نه، باز گفت: به خدا هیچگاه ندیدم به سائل و فقیری چیزی بدهد و ندیدم كه چیزی از مال خود انفاق كند، مگر این زكاتی كه نیكوكار و بدكار آن را اداء می‌كنند! مرد گفت: از او بپرس آیا دیده‌ای است، كه چیزی از آن كم گذاشته باشم، یا با خواهان آن چانه زده باشم؟ گفت: نه.آن گاه رسول خدا به آن مرد فرمود: برخیز و برو، شاید این شخص از تو بهتر باشد.

پیام‌ها

1. غیبت تجاوز به حقوق و آبروی دیگران است.2. غیبت: حمله به دیگران از راه دور و نزدیك در حالی كه آن‌ها اطلاع ندارند، تا از حقوق خویش دفاع نمایند، مثل مرده‌ای كه قدرت دفاع كردن از خویش را ندارد.3. عمل غیبت مورد انزجار و تنفر طبیعت بشر و فطرت و وجدان سالم انسان می‌باشد.4. بیشتر زشتی و خرابی غذای روح و جسم انسان غیبت است.5. آن چه در غیاب شخص می‌گویند، اگر صحیح باشد، غیبت و اگر دروغ باشد تهمت نامیده می‌شود. موارد استثنایی غیبت

1. مشورت برای ازدواج یا استخدام و امثال این‌ها.2. كسی كه فسق و بدی او آشكار است و خودش هم باكی از اظهار آن ندارد.3. احقاق حق و شهادت دادن4. كسی كه به او ستم شده و می‌خواهد، داد خواهی كند.از ظلم و ستم ظالم سخن می‌گوید.5. در موارد استثنا شده، فقط ذكر گفتنی‌هایی كه هدف را تأمین می‌كند، جایز و بقیه حرام است.

امام حسینعليه‌السلام و زهد

اشاره

امام حسینعليه‌السلام می‌فرماید: ای فرزندان آدم درباره مرگ و قبر، قیامت و شهادت اعضای بدن، وضع پدران و فرزندان خود فكر كنید، چه شدند؟ به دنیا و جلوه‌های زیبای آن وابسته نشوید، بلكه آن را رها نمایید، زیرا دنیا و آن چه در آن است، فانی می‌گردد، پس بی رغبت و بی توجه به دنیا و زینت‌های آن شوید، كه معنای زهد همین است.حضرت فرمود: «یابْنَ آدَمَ! تَفَكَّرْ، وَ قُل: اَینَ مُلُوكُ الدُّنْیا وَ اَرْبابُها، اَلذَینَ عَمَّرُوا خَرابَها، وَ احتَفَرُوا اَنْهارَها،وَ غَرَسُوا اَشْجارَها، وَ مَدَّنُوا مَدائنَها فارَقُوها وَ هُمْ كارِهُونَ وَ وَرَثَها قَوْمٌ اَخَرُونَ، وَ نَحنُ بِهِمْ عَمَّا قَلیلٍ لاحِقُونَ؛[76] ای فرزند آدم فكر كن و بگو [یعنی خودت به جانت خطاب كن] پادشاهان واربابان دنیا [كه در طول تاریخ بیش‌تر در دنیا عیش و لذت نمودند] كجایند! كسانی كه خرابه‌های دنیا را آباد نمودند و جوی‌های آب و قنات‌ها را كندند، و درخت‌ها را كاشتند و شهرها را ساختند، سپس از همه آن‌ها جدا شدند، در حالی كه ناراحت بودند و گروه دیگر آن را به ارث بردند و ما هم با زمان كمی تأخیر به آن‌ها ملحق می‌شویم».مثال: سیب بخواهد یا نخواهد باید از درخت جدا گردد و دیگر برای او بازگشتی به درخت امكان ندارد. در میان این میوه‌ها، پوسیده، نارس، شكوفه‌های یخ زده و ریخته شده، سیب‌های رسیده زیبا و خوشبو وجود دارد. اما در میان همه آن‌ها میوه آخری مورد هدف آفرینش الهی می‌باشد، لذا انسان‌ها هم اگر در جهت آفرینش زیبا و عالی و رنگ الهی به خود گیرند و خلیفه خدا و جلوه جمال جمیل حق گردند كه هدف از خلقت بشر هم در اسلام و قرآن همین است. در این جا این گل سرسبد نظام وجود به كمال حقیقی خود نایل خواهد گشت.مردی از حضرت علیعليه‌السلام در خواست موعظه نمود، حضرت جملات زیبائی بیان فرمودند «لا تَكُن مِمَّن یقُولُ بِقَولِ الزَّاهِدین وَ یعْمَلُ بِعَمَلِ الرَّاغِبین؛[77] نباشید از كسانی كه گفتارشان زاهدانه است، ولی رفتار عملی آن‌ها دل بستگی به دنیا [و جلوه‌های زیبایی آن اعم از سیاسی و اقتصادی و غیره] می‌باشد».

داستان

بنی‌امیه هزار ماه خلافت كردند و در این مدّت چهارده نفر به خلافت رسیدند. اوّلی آن‌ها معاویه بود و آخری آن‌ها مروان حمار (مروان بن محمّد بن مروان بن حكم) نام داشت كه پس از ابراهیم ابن ولید بر مسند خلافت تكیه زد و پنج سال و اندی حكومت كرد و سرانجام با وضع فجیعی در سال 132 هجری قمری به هلاكت رسید و با هلاكت او حكومت هزار ماهه بنی امیه منقرض گردید. در مورد قتل مروان این مثال رایج شد:«ذَهَبَتِ الدَّوْلَةُ بِبَوْلَةٍ!» (دولت هزار ماهه بنی امیه با یك ادرار كردن از بین رفت!) كه داستانش چنین است:مروان سوار بر اسب با سپاه خود در برابر سپاه بنی عبّاس می‌جنگید. از اسب پیاده شد، تا ادرار كند، سپس وقتی خواست سوار شود، اسب پا به فرار گذاشت و هرچه دنبالش كردند، به آن نرسیدند. در نتیجه، مروان در بیابان تنها ماند و جمعی از دشمن به او رسیدند و او را كشتند و سرش را از بدنش جدا كردند و به این ترتیب با یك بار بول كردن دولتش بر باد رفت!از عجایب! این كه مروان چند روز قبل از كشته شدن زبان یكی از خدمتكاران را به جرم نمّامی بریده و جلوی گربه‌ای انداخته بود. از قضای روزگار زبان مروان را بریدند و به بیابان انداختند و همان گربه آمد و آن زبان را خورد.[78]

پیام‌ها

1. تا انسان از غیر خدا جدا نگردد، به معشوق حقیقی خویش دست نمی‌یابد.2. زهد و بی‌توجهی به چهره‌های زیبا و دل فریب دنیا، رمز پیروزی افتخار، رسیدن به معرفت و حقیقت است.3. تاریخ؛ پیام‌رسان بسیار روشنی است، تمام تاریخ سازان، رهبران و اندیشمندان با آزاد شدن از زندان و اسارت دنیا توانسته‌اند، به جایی رسیده و بشر را به كمال و ترقی برسانند.4. عاشق زمانی فدای آفریننده خود می‌شود، كه از غیر او آزاد و رها شده باشد. لذا كسانی كه در كربلا، نینوا و عاشورا حاضر شدند، ابتداء دنیا و دنیامداری یزیدیان را، در قالب زر، زور و تزویر رها كردند؛ تا توانستند، در مسلخ عشق، جانبازی نموده و خون خویش را در سرای او هدیه نمایند.5. عزت و عظمت، كرامت و شجاعت، جهاد و شهادت، علم و عمل، شناخت و شعور همه در گرو آزادی انسان از قید و بندها، زنجیرهای اسارت دنیا و جلوه‌های دروغین آن می‌باشد.

امام حسینعليه‌السلام و مناجات عاشقانه

اشاره

دعا رمزی بین عاشق و معشوق است، هر زمانی انسان می‌خواهد، با خدای خویش سخن بگوید، دعا به خواند، و اگر خواهان شنیدن كلام الهی و دوستدار صحبت كردن معشوق خویش است، قرآن به خواند. لذا در زندگی انبیاء و ائمه‌عليهم‌السلام تلاوت آیات و دعا خواندن جایگاه ویژه‌ایی دارد،حضرت امام حسینعليه‌السلام در حساس ترین لحظات دست مناجات را بلند كرد و فرمود: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ ثَقْتَی فِی كُلِّ كَربٍ وَ اَنتَ رَجآئی فِی كُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنْتَ فِی كُلِّ اَمْرٍ نَزّلَ بِی ثِقَةٌ وَعِدَةٌ؛[51] خدایا، تو اطمینان و تكیه گاه من در همه سختی‌ها هستی، و تو امید من در همه مشكلات و گرفتاریها هستی و تو در هر پیش آمدی از اموری كه به من فرود می‌آید، وسیله اعتماد و پناه من هستی». حضرت امام حسینعليه‌السلام وقتی كه به زمین كربلا رسید، همه فرزندان و برادران و اهل بیت را جمع نمود. سپس به آنها نظری نمود، ساعتی اشك ریخت، و فرمود: «اَلّلهُمَّ اِنَّا عِتْرَةُ نَبِیكَ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ اُزْعِجْنَا وَ طُرِدْنا، وَ اُخْرِجْنا عَنْ حَرَمِ جَدِّنا، وَ تَعَدَّتْ بَنُواُمَیةِ عَلَینا اَللَّهُمَّ فَخُذْ لَنا بِحَقِّنَا، وَ انْصُرنَا عَلَی القَومِ الكَافِرین؛[52] خدایا! ما عترت پیامبر تو حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستیم، ما به زحمت افتادیم و از دیارمان طرد شدیم و از حرم جدمان خارج شدیم، و بنی امیه برما ستم نمودند، خدایا! حق ما را از آن‌ها بگیر، و ما را بر گروه كافر یاری فرما».جمله‌ای از دعای عرفه حضرت، «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی اَخْشاكَ كَاَنّی اَراكَ وَ اَسْعِدْنی بِتَقْویكَ وَ لا تُشْقِنی بِمَعْصِیتِكَ وَ خِرْلی فِی قَضآئِك وَ بارِكْ لی فی قَدَرِكَ؛[53] خدایا! قرار بده مرا كه از تو بترسم، مثل كسی كه او را می‌بینم و مرا با نافرمانی خود به شقاوت و پستی نیانداز و خوبی‌ها را در حكم خویش برای من قرار بده و بركت را در تقدیرت برایم مقدر فرما».«اَللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَای فِی نَفْسی وَ الیقینَ فِی قَلْبِی وَ الأِخْلاصَ فِی عَمَلِی وَ النُّورَ فِی بَصَری وَ البَصیرَةَ فِی دینی وَ مَتِّعْنی بِجَوارِحِی وَ اجْعَلْ سَمْعی وَ بَصَرِی الوارِثَینَ مِنّی وَ انْصُرْنی عَلی مَن ظَلَمْتِی؛[54] خدایا! قرار بده بی‌نیازی در وجودم و یقین را در دلم و اخلاص را در كارهایم، و نور را در چشمم و شناخت و شعور در دینم و با اعضای بدنم مرا بهره‌مند فرما و گوش و چشمم را دو وارث من قرار بده و مرا بر كسانی كه به من ستم می‌نمایند یاری فرما».

داستان

«حاتِم اَصَمّ» از عابدان وارسته و مخلص بود. یكی از مسلمین به نام «عُصام بن یوسف» نزد او آمد و از روی اعتراض به او گفت: تو چگونه نماز می‌خوانی؟حاتم گفت: هنگامی كه وقت نماز فرا می‌رسد، برمی‌خیزم، وضوی ظاهری و وضوی باطنی می‌گیرم.عصام گفت: «وضوی باطنی چگونه است؟»حاتم گفت: «در وضوی ظاهر، اعضای وضو را با آب می‌شویم. اما در وضوی باطن، آن اعضاء را با هفت خصلت می‌شویم: 1) توبه، 2) پشیمانی از گناهان سابق، 3) ترك دلبستگی به دنیا، 4) ترك تعریف و ستایش مخلوقات، 5) ترك ریاست مادی 6) ترك كینه، 7) ترك حسادت. سپس به مسجد می‌روم و آماده نماز می‌شوم. در حالی كه كعبه را پیش رو می‌بینم و خود را در برابر خدای بزرگ یكپارچه محتاج می‌نگرم. گویی در محضر خدا هستم، بهشت را در طرف راست و دوزخ را در طرف چپ و عزرائیل را پشت سر خود مشاهده می‌كنم و گویی پاهایم روی پل صراط قرار گرفته است و این نماز، آخرین نماز من است؛ سپس نیت می‌كنم و تكبیر پاك می‌گویم و حمد و سوره را با تفكر و تأمل می‌خوانم؛ آنگاه ركوع را با تواضع و خشوع انجام می‌دهم و سپس سجده را با تضرع و زاری بجا می‌آورم و تشهد را با امید می‌خوانم و سلام نماز را با اخلاص می‌گویم. مدت سی سال است، كه نماز من این گونه است».عصام به حاتم گفت: «این گونه نماز خواندن را شخصی غیر از تو نمی‌تواند انجام دهد.»سپس گریه سختی كرد و از خدا خواست، كه چنین حالت عبادت را به او عنایت كند.[55]

پیام‌ها

1. دعا راه ارتباط مخلوق با خالق است.2. دعا وسیله آرامش روحی و جسمی و یك نوع امیدواری در میان همه ناامیدی‌ها به رحمت بیكران الهی است.3. همه انسان در هر مرتبه‌ایی از كمالات انسانی باشند. نیاز به مناجات‌و نجوا گری در محضر الهی دارند.4. هر چه انسان در معرفت و شناخت بالاتر باشد. مناجات و عشق بازی او در خلوت شب و دل بیشتر می‌باشد. 5. دعا از سیره مستمره همه انبیاء و ائمهعليهم‌السلام اولیاء و خاصان درگاه الهی و همه مردم با ایمان می‌باشد.«اِلهی اَذِقْنی حَلاوَةَ ذِكْرِك؛ خدایا شیرینی یادت را به ذائقه من بچشان».

اهداف قیام حسینیعليه‌السلام

اشاره

حضرت امام حسینعليه‌السلام اهداف قیام خویش را بوسیله نامه‌ائی به بزرگان بصره نوشت و آن‌ها را جهت یاری خویش فرا خواند: «مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیعليه‌السلام الی مالِكِ بْنِ مِسمَعٍ، وَ الاَحْنَفِ بْنِ قَیسٍ، وَ المُنْذِرِبْنِ جاروُدٍ، وَ مَسْعُودِ بنِ عَمْرٍو وَ قَیسِ بنِ الهَیتِم. سَلامٌ عَلَیكُم، اَمَّا بَعدُ فَاِنِّی اَدْعُوكُم اِلی اِحْیآءِ مَعالِمَ الْحَقَّ وَ اِماتَة البِدَعِ، فَاِنْ تُجیبُوا تَهْتَدُوا سُبُلَ الرَّشادِ».[56] درود بر شما، اما بعد، به درستی كه من شما را به جهت زنده كردن پایه‌های دین و مرگ و نابودی بدعت هایی (كه گذشتگان پایه‌گزاری نمودند، دعوت می‌نمایم). اگر اجابت نمودید، به راه رشد هدایت شده‌اید». حضرت امام حسینعليه‌السلام در نامه‌ائی به برادرش محمد حنیفه بعد از شهادت به توحید و رسالت حضرت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و شهادت به حقانیت بهشت و جهنم و خارج شدن از قبرها و آمدن قیامت نوشت:«وَ اِنّی لَم اَخرُجْ اَشَراً و لا بَطَراً وَ لا مُفسِداً وَ لا ظالِماً و اِنَّما خَرَجتُ لِطَلبِ الاِصلاحِ فِی اُمَّةِ جَدّی، وَ شیعَة اَبی عَلی بن ابیطالب اَن آمَرَ بِالمَعرُوف وَ اَنْهی عَنِ المُنْكَرِ وَ اَسیرُ بَسیرَةِ جَدّی وَ اَبی؛[57] به درستی كه من به عنوان شرارت و سركشی و فساد نمودن و ظلم كردن از [مدینة الرسول خارج نشدم. همانا به درستی كه برای طلب اصلاح در امت جدم و شیعیان پدرم علی بن ابیطالب‌عليه‌السلام خارج شدم، برای این كه امر به معروف و نهی از منكر نمایم. و در مسیر و روش جدم و پدرم حركت كنم».در ادامه حضرت فرمود: «فَمَنْ قَبِلَنی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ اَوْلی بِالْحَقِّ، وَ مَنْ رَدَّ عَلَی هذا اَصْبِرُ حَتّی یقْضی اللَّهُ بَینی وَ بَینَ الْقَومِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیرُ الحاكِمینَ؛[3] پس كسی كه از من پذیرفت با پذیرفتن حق [مطلوب حاصل شده] پس خداوند سزاوارتر به حق است و كسی كه بر علیه من [مطالب را] رد كند. من صبر می‌كنم تا خداوند بین من و قومم به حق قضاوت نماید. و او بهترین حكم كنندگان است». حضرت علیعليه‌السلام ، امیر بیان، اهداف قیام را این گونه بیان می‌نماید: «اَللهُمَّ اِنَّكَ تَعلَمُ اَنَّهُ لَمْ یكُنِ الّذی كَانَ مِنّا تَنافُسَاً فی سُلطانٍ و لا اِلِتمَاسُ شئٍ مِن فُضُولِ الحُطَامِ؛[4] خدایا به درستی كه می‌دانی، از جانب ما اشتیاقی به سلطنت و حكومت نمی‌باشد و ما در خواستی برای چیزی از بهره‌های دنیا نداریم». حضرت علیعليه‌السلام در ادامه بیانات خویش می‌فرماید: «وَ لكِن لِبَزِزَ المَعالِمَ مِن دینِكَ وَ نُظهِرَ الاِصلاحَ فِی بِلادِكَ فَیأمَنَ المَظلُومُونَ مِن عِبادِكَ وَ تُقَامَ المُعَطَّلَةُ مِن حُدُودِكَ؛ [5] قیام برای این كه پایه‌های دین تو (ای خدا) آشكار شود و اصلاح را در شهرهای تو ظاهر نماییم، تا ستمدیدگان از بندگان تو در امان باشند و حدود و احكام تو تعطیل نگردد».آری این‌ها بیان اهداف نهضت علوی و حسینی بود. كه در جهت اصلاح جامعه و زدودن مفاسد اجتماعی و حاكم نمودن اخلاق زیبای انسانی، نجات دادن محرومین و مظلومین از زیر ستم و چكمه ظالمین و زنده نمودن حدود الهی و دینی و ریشه كن كردن رفتارها و كارهای حرام شرعی و عقلی و عرفی، همه این‌ها در جهت تحقق آرمان‌های رسالت حسینی و علوی می‌باشند.

داستان

بهترین قصه در تحولات و انقلاب‌های اجتماعی و مردمی، داستان انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی می‌باشد، كه آن رهبر فرزانه توانست، اسلام را حیات تازه بخشیده و حاكمیت و توان قدرت آن را در جهان امروز، نمایش بگذارد و به همگان ثابت نماید، كه حدود و احكام الهی زنده و جاوید تا روز قیامت می‌باشد.بلكه باید كه خلق در یابند علت اصلی قیام حسینبهر احیای دین شهادت، یافت زنده شد نام دین، زنام حسین

پیام‌ها

1. انقلاب‌ها باید در جهت ریشه كن نمودن عوامل فساد و ایجاد رشد و اصلاح جوامع بشری باشد.2. تحولات اجتماعی باید قانون و احكام الهی را در مسیر فطرت بشری زنده نماید.3. انقلاب باید جامعه را از مردگی و بی‌توجهی خارج نموده و روح امر به معروف و نهی از منكر را زنده نماید.4. انقلاب باید حقوق مظلومان را زنده و با ظالمین در نبرد و یاور مستضعفین باشد.5. انقلاب باید روش‌های شرعی و دینی، سیره انبیاء و اولیاء و عقلاء را از جهت عملی و اعتقادی زنده نماید.

امام حسینعليه‌السلام و مهدویت

اشاره

امامت و حكومت حضرت مهدی (عج) كه بعد از وفات پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسگریعليه‌السلام آغاز گردید و از سال 260 (ه.ق)، غیبت[58] صغرای حضرت شروع شد، كه در این مدت افرادی جانشین او و رابطه بین مردم با حضرتش بودند، كه این نیابت را خاصه می‌گویند،لذا در این مدت چهار نفر از جانب حضرت معین شدند، كه به ترتیب زیر 69 سال نیابت حضرت را عهده‌دار بودند.1. ابوعمرو عثمان بن سعید عمری.2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری؛3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی.4. ابوالحسن علی بن محمد سمری. اما بعد از 69 سال كه از غیبت صغری گذشت، غیبت كبرای حضرت از سال 329 (ه.ق) آغاز و تا ظهور حضرت استمرار دارد. نیابت در این زمان‌ها عامه است، زیرا ائمه معصومینعليهم‌السلام ، شرائطی را برای شایستگان خلافت و جانشینی خویش بیان كرده‌اند، هركس مصداق آن‌ها قرار گیرد،منصب امامان نور، به آن‌ها از جهت ولایت اجرائی واگذار می‌گردد.حدیث اول: امام حسینعليه‌السلام در مورد نهمین جانشین خود بیانات روشن و راه گشا و هدایتگری دارند. كه روح مكتب انتظار را زنده و استمرار این طریق را تا تحقق عینی حكومت جهانی اسلام بیان می‌كند. «مِنَّا اِثْنَی عَشَرَ مَهْدیا و اَوَّلَهُم اَمیرُالمُؤمِنِین عَلی بن ابیطالب و آخَرُهم التَّاسِعُ مِن وُلدِی؛[59] از ماست، دوازده مهدی، اول آن امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالبعليهما‌السلام و آخرین آن‌ها، نهمینِ از فرزندان من است.«وَ هُوَ الأَمامُ القائِمُ بِالْحَقِّ یحْیی اللَّهُ بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ وَ یظْهِرُ بِهِ الدّینَ وَ یحِقَّ الحَقَّ عَلَی الدّینِ كُلِّهِ وَ لَو كَرِهَ المُشْرِكُونَ؛[60] و او امامی است، كه قیام به حق می‌كند. خداوند به واسطه او زمین را بعد از مردنش زنده می‌نماید. خداوند به وسیله او دین را ظاهر، اسلام را بر تمام دین‌ها پیروز می‌كند، اگر چه برای مشرك‌ها ناخوشایند باشد». حضرت در ادامه فرمود: «لَهُ غَیبَةٌ یرْتَدُّ فیها اَقْوامٌ وَ یثْبِتُ عَلَی فیهَا اَخرونَ فَیؤْذَوْنَ وَ یقالَ لَهُم مَتی هَذا الْوَعْدُ اِن كُنْتُم صادِقین؛[61] برای آن امام (عج) غیبتی است، كه گروهی در آن غیبت از دین برمی گردند و گروهی دیگر ثابت قدم می‌مانند و مورد اذیت دیگران قرار می‌گیرند و برای آنها گفته می‌شود، چه زمانی این وعده محقق می‌گردد، اگر راست می‌گویید.سپس امام فرمود:«اَما اِنَّ الصَّابِرَ فِی غَیبَتِهِ عَلَی الأذی وَ التَّكْذیبِ بِمَنزِلَةِ الُمجاهِدِ بِالسَّیفِ بَینَ یدَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللَّهُ عَلَیهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ؛[62] آگاه باشید! همانا كسانی كه در غیبت آن امام (عج) بر اذیت‌ها و دروغ‌پردازی‌ها مقاومت می‌كنند، به منزله جهاد كننده با شمشیر در محضر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می‌باشند».

داستان

استاد بزرگوارمان آیة اللّه حائری (دامة بركاته) می‌فرمایند:«از جمله قضایای عجیبی كه در زمان خود دیدم، این بود كه گفتند در قم، مردی است به نام آقای حاج شیخ عبدالوهاب روحی كه رفیق پنجاه ساله من است و جناب آقای حاج مهدی اخوی (سلمهما اللّه تعالی عن الآفات و البلیات) خدمت این مرد كه منزل او در خیابان ایستگاه راه آهن بود، رفتیم. مردی پیر و نورانی بود و آثار حقیقت و درستی در جبهه او واضح و روشن بود و دستگاه رادیوی او هم در همان اطاق پذیرایی بود، و این دلیل بود، بر این كه این مرد اهل تظاهر و دكان داری نیست. ما داستان تشرف را از او پرسیدم، گفت: «من «خویی» هستم. نظامی بودم و در مدرسه نظام كشور تركیه نیز تحصیل كرده‌ام. مدّت‌ها در قشون بودم. یك زمانی در تهران پای منبر بودم، ناطق دستوری را برای كسی كه بخواهد به خدمت حضرت «عج» برسد، ذكر كرد و من آن دستور را عمل كردم و خدمت حضرت رسیدم، پس از آن كه مرد نورانی دستور را بدون مضایقه و تردید، برای ما نقل كرد، من از او دو سؤال كردم: یكی آن كه آیا به طور معاینه خدمت آقا رسیدی؟ معلوم شد به طور مكاشفه می‌رسیده است. سؤال دوم این بود، كه شما چه خصوصیت اخلاقی داشتید؟ گفت: من در هیچ اوضاع و شرایطی نماز خود را ترك نكردم و دیگر اینكه به احدی ظلم و ستم نكرده‌ام.»[63]

مهدی است آنكه نهضت قرآن بپا كند

مهدی است آنكه نیك و بد از هم جدا كند

مهدی است آنكه پرتو توحید پاك را

درقلب‌های تیره و آلوده جدا كند

مهدی است آنكه دولت عدل جهانیش

حق عظیم عترت و قرآن ادا كند

مهدی است آنكه وقت نماز جماعتش

عیسی بصد نیاز باو اقتدا كند

مهدی است آنكه تابش خورشید طلعتش

قبر نهان فاطمه را بر ملا كند

پیام

1. انتظار فرج از بزرگترین اعمال و عبادات می‌باشد.2. حكومت جهانی حضرت مهدی به تمام ادیان و مكتب‌های دنیا پیروز می‌گردد.3. ثبات قدم و صبر در زمان غیبت و انجام وظیفه توفیقی است، كه نصیب عده‌ای خاص می‌گردد.4. تحمل مشكلات و سختی‌ها در زمان غیبت و در انتظار مصلح جهانی، فضیلت جهاد در ركاب پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دارا می‌باشد.

امام حسینعليه‌السلام و منصب علما

اشاره

در طول تاریخ غیبت كبری علماء ربانی مشعلداران طریق هدایت الهی، پویندگان راه حسینی در جهت اهداف حضرتش گام‌های مؤثری برداشته و بشریت را در این وادی عزت و شرف راهنمایی و هدایت نموده‌اند.حدیث اول: امام حسین در مقام و منزلت علما خطاب به آن‌ها می‌فرماید: «ذلك بِاَنَّ مَجارِی الاُمورِ وَ الاحكامِ عَلی ایدِی العُلماءِ بِاللَّهِ اَلْاُمَناءُ عَلی حَلالِهِ وَ حَرامِهِ فَاَنْتُمْ المَسْلُوبُونَ تِلك المَنزلةُ وَ ما سلَبْتُم ذلِكَ اِلاَّ بِتَفِرُّقِكُم عَنِ الحَقِّ وَ اخْتِلافِكُم فِی السُنَّةِ بَعْد البَینَةِ الواضِحَةِ؛[64] به درستی كه اجرای احكام و دستورات به دست علمای الهی است، كه مورد اعتماد بر حلال و حرام خدا هستند. پس شما از آن مقام خلع شدید و لذا جدای شما از آن منصب تحقق نیافت، مگر به وسیله تفرقه شما از حق و اختلافتان در سنت (نبوی) بعد از دلائل روشن».عامل سقوط شما از جایگاه رفیع حكومتی و اجرایی كه همان به نمایش در آوردن قدرت الهی در قالب حكومت اسلامی می‌باشد، تفرقه‌های فكری و عملی، سیاسی و فرهنگی می‌باشد، لذا وضع جوامع اسلامی و نقش واقعی علما در رشد فرهنگی و بالندگی، شعور اجتماعی و سیاسی جامعه، در گرو وحدت بزرگان و علما می‌باشد، تا آن‌ها با اتحاد اسلامی مردم را در مسیر فطرت الهی هدایت نمایند. و از اختلاف آراء و تفرقه‌های عملی و اندیشه‌ایی آن‌ها را حفظ نمایند.حدیث دوم: امام صادقعليه‌السلام در حدیث معروف عمر بن حنظله: «مَن كانَ مِنكُمْ مِمَّن قَدرَوی حَدیثَنا وَ نَظَرَ فی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامَنا فَلیرْضَوْا بِه حَكَماً فَاِنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیكُم حاكِماً فَاِذا حَكَمَ بِحُكْمِنا فَلَمْ یقْبِلْهُ مِنْه فَاِنَّما اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّه وَ عَلَینا رَدٌّ و الرّادُّ عَلَینا الرّادُ عَلی اللَّهِ و هُوَ عَلی حَدِّ الشِّركِ بِاللّهِ؛[65] كسی كه از میان شما [مؤمنان] سخنان [و بیانات] ما را بیان كند و در حلال و حرام ما دقت و اندیشه نماید و احكام ما را بشناسد، پس امّت باید راضی باشد، كه او [در تمام موارد حَكَمْ و] قاضی شما باشد. همانا من او را حاكم شما قرار دادم؛ پس اگر به حكم ما دستور دهد و از او قبول نشود، به درستی كه حكم خدا را كوچك شمرده و با ما مخالفت نموده و رد كردن حكم ما، رد كردن خداوند است و آن عمل در حد شرك به خداوند است».حدیث سوم: نامه‌ای به خط مولایمان حضرت صاحب الزمان (عجل اللَّه تعالی فرج الشریف) وارد شده است، كه مرقوم فرموده‌اند: «اَمّا ما سَأَلَتَ عَنْهُ اَرْشَدَكَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَكَ اِلی اَنْ قال: وَ اَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتِی عَلَیكُم وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ؛[66] امّا درباره آن چه پرسیدی، خداوند تو را راهنمایی كند و تو را ثابت قدم بدارد، تا این كه فرمود: امّا در حوادثی كه اتفاق می‌افتد و پیش می‌آید، [و شما به موارد آن‌ها آگاهی دینی ندارید یا وظیفه را نمی‌دانید] به راویان [و بیان كنندگان] سخنان ما مراجعه كنید. همانا آنان حجت من بر شمایند و من حجّت خدا هستم».حدیث چهارم: امام صادقعليه‌السلام فرمود: «فَاَمّا مَنْ كَانَ مِنَ الفُقَهاء[67] صَائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدِینِه مُخَالِفاً عَلَی هَواه مطیعاً لاَمْرِمَولاه فَلِلْعَوامِ اَنْ‌یقَلَّدِوُهُ وَ ذلِكَ لا یكُونُ اِلاَّ بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا كُلُّهُم؛[68] اما كسی از فقها كه نفس خود را نگه دارد و دین خداوند را نگهبان باشد و با هوای نفس مخالفت كند، پیرو امر مولا باشد، بر عوام [غیرمجتهدین] است، كه از آن‌ها تقلید نمایند. آن شرایط را بعضی فقیهان شیعه دارند، نه همه آن‌ها». بنابراین؛ مردمی كه خود در اسلام و دین مجتهد نیستند، باید از فقیهانی كه چهار شرط بیان شده را دارا هستند، تقلید نمایند.

پیام‌ها

1. علما دارای مقام اجتهاد، بیان و اجرای احكام الهی هستند.2. علما امین خداوند در ابعاد فهم و عمل، بیان و ابلاغ و حفظ هستند.3. اتحاد فكری، اعتقادی و عملی علمای الهی در مقام اجراء و حكومت موجبِ تقویت و رشد و بالندگی در حكومت اسلامی می‌گردد.4. در طول تاریخ، تفرقه‌ها و اختلافات بین علماء و رهبران الهی، اندیشمندان و حاكمان، صدمات سنگینی به جامعه اسلامی و اسلام وارد نموده، كه قابل جبران نبوده و نیست.5. تفرقه‌های اعتقادی و عملی در میان مسلمین خصوصاً در صدر اسلام، موجب غصب خلافت الهی شده و اسلام ناب را از بستر حقیقی خود خارج نموده و مسلمین را به انزوا كشانده است.6. فقیه باید حافظ نفس خود از تمام گناهان و رذایل بوده، در انجام واجبات و ترك محرمات بكوشد؛ تا بتواند نجات بخش خود و دیگران باشد.7. عالمان دینی باید با خواسته‌های نفسانی مخالف بوده، عقل، ایمان و رضایت خدا و بنده را بر هر چیز دیگر مقدم بدارند. 8. اطاعت بی‌قید و شرط، بی چون و چرا از خداوند سبحان كه روح اسلام و تسلیم است، در این فرزانگان الهی باید حاكم باشد.9. پاسداران سنگر رسالت انبیا، باید در شرایط عادی و سخت، حافظ دین خدا در سنگرهای سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و اعتقادی باشند و مصلحت اسلام را در اندیشه و عمل، از اهم واجبات الهی بدانند.10. مردم از كسانی كه اهل گناه و جهل، فسق و هوای نفسانی می‌باشند، حق تقلید كردن ندارند و اگر این چنین كنند، آیه قرآن آنان را سرزنش می‌كند؛( فَوَیلُ [69] لِلَّذینَ یكتُبونَ الكِتَابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِن عِندِاللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیلٌ لَهُم بِما كَتَبَتْ اَیدیهِم وَ وَیلٌ لَهُم مِمَّا یكسِبُون ) [70] وای بر كسانی كه كتاب الهی را با دست خود می‌نویسند؛ سپس می‌گویند: این از جانب خداوند است. برای آن كه بهای كمی را خریداری نمایند؛ پس وای بر آن‌ها! از آن چه دست‌هایشان نوشت. و وای بر آن‌ها! از آن چه به دست می‌آورند».11. افرادی كه احكام الهی را تحریف نموده، به خداوند نسبت دروغ و بهتان می‌دهند در برزخ و دوزخ گرفتار عذاب الهی خواهند بود.12. در زمان غیبت كبرا كه به مقام معصوم‌عليهم‌السلام دسترسی نیست، وظیفه هر انسان مسلمانی كه مجتهد نیست، تقلید از فقیهان جامع الشرایط است، چنان كه تقلید در تمام ابعاد زندگی اجتماعی محقق است، مثل افرادی كه از پزشكان در پزشكی و صنعتگران در صنایع تقلید می‌كنند. در امور دین هم اگر كسی مجتهد نیست، باید از كارشناسان دین تقلید كند.13. راه‌های عمل به دین اسلام؛ اجتهاد، تقلید و عمل به احتیاط می‌باشد.14. شناسایی این فقیهان، وظیفه همه كسانی است كه می‌خواهند، از آنان تقلید كنند.15. عالمان، فقیهان و صاحب نظران علوم الهی كه شرایط جامع دارند؛ امر و فتوای آن‌ها در زمان غیبت كبرا، حجت و دلیل شرعی از سوی امام معصومعليهم‌السلام است؛ لذا نباید از وظیفه غفلت ورزید، بلكه باید از دستورات و فتوای آن‌ها پیروی كرد.16. وظیفه ماست، كه درباره مسایل روز، اختلافات سیاسی و اعتقادی به عالمان الهی رجوع كنیم.17. جایگاه راویان احادیث چهارده معصوم‌عليهم‌السلام در واقع منصبی واگذار شده از جانب خدا و رسول و امامان نور می‌باشد.18. كسانی كه شناخت كارشناسی و اجتهادی در احادیث، حلال و حرام الهی دارند، از جانب مقام معصوم منصوب شده و فتوای آن‌ها دلیل شرعی بر مردم می‌باشد. 19. حكم این فقیهان باید اجرا شود و مورد بی‌اعتنایی قرار نگیرد.20. رد كردن احكامی كه از جانب فقیهان صادر شده، انسان را از وادی توحید به شرك می‌كشاند.21. احترام به فتوای مراجع، محترم شمردن احكام الهی است.

امام حسینعليه‌السلام و غیبت

اشاره

احكام الهی در جهت فطرت و عقل، وجدان و عرفِ جامعه انسانی می‌باشد، یكی از مسائل مورد انزجار طبع و عقل سلیمِ انسان غیبت است، كه ضررهای زیادی بر وحدت و محبتِ مردم، اقوام و خویشان و اجتماع می‌زند، ارواح و جان و آبروی انسان‌ها را هدف قرار می‌دهد. در این زمینه آیات و روایات زیادی است، كه به طور خلاصه به آن‌ها اشاره می‌گردد، فردی نزد حضرت امام حسینعليه‌السلام از مردی غیبت كرد، حضرت فرمود: یا هَذا كَفِّ عَنِ الغَیبَةِ فَاِنَّهَا اَدامُ كَلابِ النّارِ؛[71] ای مرد، خود را از غیبت كردن حفظ كن، به درستی كه غیبت غذا و نان و خورشت سگ‌های آتش [جهنم] است». خداوند در قرآن می‌فرماید:( وَ لایغتَبْ بَعضُكُم بَعضاً اَیحِبُّ اَحَدُكُمْ اَن یأكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ اِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ ) [72] ای كسانی كه ایمان آوردید، نباید یكی از شما دیگری را غیبت نماید، آیا یكی از شما دوست دارد، كه گوشت برادر مرده خویش را بخورد؟ پس شما از این عمل [كه ضد طبیعت انسانی است] بیزارید، بترسید از خداوند به درستی كه خدا توبه‌پذیر و مهربان است. پس انسان باید خود را از گناهان حفظ نماید، تا سربلند و مفتخر و ارزشمند گردد.راوی می‌گوید از امام صادقعليه‌السلام شنیدم: «اَلغَیبَةُ اَن تَقُولُ فِی أَخَیكَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَیهِ وَ اَمَّا الاَمْرُ الظَّاهِرُ فِیهِ مِثلُ الحَدَّةِ وَ العَجَلَةِ فَلا؛ وَ البُهتانُ اَن تَقُولَ فِیهِ مَا لَیسَ فِیه؛[73] غیبت: كلامی كه در مورد برادرت بگویی، و آن را خداوند بر او پوشانده است. اما آن چه درباره او ظاهر است، مثل تندخوئی و شتابزدگی، غیبت نیست و تهمت و بهتان آن است، كه بگویی درباره او آن چه در او نیست.پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «اَلغَیبَةُ اَسرَعُ فِی دینِ الرَّجُلِ المُسلِمِ مِنَ الأَكِلَةِ فِی جَوفِهِ؛[74] غیبت كردن در دین مرد از خوره در درون انسان زودتر تأثیر می‌گذارد». یعنی این عمل زشت و گناه كبیره دین مسلمان را به سرعت تخریب و از او می‌گیرد. از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره غیبت سؤال شد؟ حضرت فرمود: «تَستَغفِرُ اللَّهَ لِمَنِ اغتَبتَهُ كُلَّما ذَكَرْتَهُ؛[75] برای كسی كه غیبت او را نمودی، هر زمانی كه او را یاد كردی برایش طلب آموزش كن».

داستان

در عصر پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردی بر جمعی كه نشسته بودند، می‌گذشت. یكی از آنان گفت: من این مرد را برای خدا دشمن دارم. آن گروه گفتند: به خدا قسم كه سخن بدی گفتی، به او خبر می‌دهیم، به وی خبر دادند.آن مرد به خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسید و سخن او را باز گفت. پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را خواست و از آن چه درباره وی گفته بود، پرسید. مرد گفت: آری، چنین گفتم. رسول خدا فرمود: چرا با او دشمنی می‌كنی؟ گفت: من همسایه اویم و از حال او آگاهم، به خدا قسم ندیدم، كه جز نماز واجب، هرگز نماز بگذارد! آن مرد گفت: یارسول اللَّه، از وی بپرس آیا دیده است كه من نماز واجب را از وقت خود به تأخیر اندازم، یا بد وضو بسازم و ركوع و سجود را درست انجام ندهم؟حضرت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسید، مردگفت: نه، سپس گفت: به خدا ندیدم جز ماه رمضان، كه هر نیكوكار و بدكاری روزه می‌گیرد، هرگز در ماه دیگر روزه بگیرد! آن مرد گفت: یا رسول اللَّه، از وی بپرس آیا دیده است كه من در روز رمضان افطار كرده باشم یا چیزی از حق آن ضایع كرده باشم؟حضرت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسید، و او گفت: نه، باز گفت: به خدا هیچگاه ندیدم به سائل و فقیری چیزی بدهد و ندیدم كه چیزی از مال خود انفاق كند، مگر این زكاتی كه نیكوكار و بدكار آن را اداء می‌كنند! مرد گفت: از او بپرس آیا دیده‌ای است، كه چیزی از آن كم گذاشته باشم، یا با خواهان آن چانه زده باشم؟ گفت: نه.آن گاه رسول خدا به آن مرد فرمود: برخیز و برو، شاید این شخص از تو بهتر باشد.

پیام‌ها

1. غیبت تجاوز به حقوق و آبروی دیگران است.2. غیبت: حمله به دیگران از راه دور و نزدیك در حالی كه آن‌ها اطلاع ندارند، تا از حقوق خویش دفاع نمایند، مثل مرده‌ای كه قدرت دفاع كردن از خویش را ندارد.3. عمل غیبت مورد انزجار و تنفر طبیعت بشر و فطرت و وجدان سالم انسان می‌باشد.4. بیشتر زشتی و خرابی غذای روح و جسم انسان غیبت است.5. آن چه در غیاب شخص می‌گویند، اگر صحیح باشد، غیبت و اگر دروغ باشد تهمت نامیده می‌شود. موارد استثنایی غیبت

1. مشورت برای ازدواج یا استخدام و امثال این‌ها.2. كسی كه فسق و بدی او آشكار است و خودش هم باكی از اظهار آن ندارد.3. احقاق حق و شهادت دادن4. كسی كه به او ستم شده و می‌خواهد، داد خواهی كند.از ظلم و ستم ظالم سخن می‌گوید.5. در موارد استثنا شده، فقط ذكر گفتنی‌هایی كه هدف را تأمین می‌كند، جایز و بقیه حرام است.

امام حسینعليه‌السلام و زهد

اشاره

امام حسینعليه‌السلام می‌فرماید: ای فرزندان آدم درباره مرگ و قبر، قیامت و شهادت اعضای بدن، وضع پدران و فرزندان خود فكر كنید، چه شدند؟ به دنیا و جلوه‌های زیبای آن وابسته نشوید، بلكه آن را رها نمایید، زیرا دنیا و آن چه در آن است، فانی می‌گردد، پس بی رغبت و بی توجه به دنیا و زینت‌های آن شوید، كه معنای زهد همین است.حضرت فرمود: «یابْنَ آدَمَ! تَفَكَّرْ، وَ قُل: اَینَ مُلُوكُ الدُّنْیا وَ اَرْبابُها، اَلذَینَ عَمَّرُوا خَرابَها، وَ احتَفَرُوا اَنْهارَها،وَ غَرَسُوا اَشْجارَها، وَ مَدَّنُوا مَدائنَها فارَقُوها وَ هُمْ كارِهُونَ وَ وَرَثَها قَوْمٌ اَخَرُونَ، وَ نَحنُ بِهِمْ عَمَّا قَلیلٍ لاحِقُونَ؛[76] ای فرزند آدم فكر كن و بگو [یعنی خودت به جانت خطاب كن] پادشاهان واربابان دنیا [كه در طول تاریخ بیش‌تر در دنیا عیش و لذت نمودند] كجایند! كسانی كه خرابه‌های دنیا را آباد نمودند و جوی‌های آب و قنات‌ها را كندند، و درخت‌ها را كاشتند و شهرها را ساختند، سپس از همه آن‌ها جدا شدند، در حالی كه ناراحت بودند و گروه دیگر آن را به ارث بردند و ما هم با زمان كمی تأخیر به آن‌ها ملحق می‌شویم».مثال: سیب بخواهد یا نخواهد باید از درخت جدا گردد و دیگر برای او بازگشتی به درخت امكان ندارد. در میان این میوه‌ها، پوسیده، نارس، شكوفه‌های یخ زده و ریخته شده، سیب‌های رسیده زیبا و خوشبو وجود دارد. اما در میان همه آن‌ها میوه آخری مورد هدف آفرینش الهی می‌باشد، لذا انسان‌ها هم اگر در جهت آفرینش زیبا و عالی و رنگ الهی به خود گیرند و خلیفه خدا و جلوه جمال جمیل حق گردند كه هدف از خلقت بشر هم در اسلام و قرآن همین است. در این جا این گل سرسبد نظام وجود به كمال حقیقی خود نایل خواهد گشت.مردی از حضرت علیعليه‌السلام در خواست موعظه نمود، حضرت جملات زیبائی بیان فرمودند «لا تَكُن مِمَّن یقُولُ بِقَولِ الزَّاهِدین وَ یعْمَلُ بِعَمَلِ الرَّاغِبین؛[77] نباشید از كسانی كه گفتارشان زاهدانه است، ولی رفتار عملی آن‌ها دل بستگی به دنیا [و جلوه‌های زیبایی آن اعم از سیاسی و اقتصادی و غیره] می‌باشد».

داستان

بنی‌امیه هزار ماه خلافت كردند و در این مدّت چهارده نفر به خلافت رسیدند. اوّلی آن‌ها معاویه بود و آخری آن‌ها مروان حمار (مروان بن محمّد بن مروان بن حكم) نام داشت كه پس از ابراهیم ابن ولید بر مسند خلافت تكیه زد و پنج سال و اندی حكومت كرد و سرانجام با وضع فجیعی در سال 132 هجری قمری به هلاكت رسید و با هلاكت او حكومت هزار ماهه بنی امیه منقرض گردید. در مورد قتل مروان این مثال رایج شد:«ذَهَبَتِ الدَّوْلَةُ بِبَوْلَةٍ!» (دولت هزار ماهه بنی امیه با یك ادرار كردن از بین رفت!) كه داستانش چنین است:مروان سوار بر اسب با سپاه خود در برابر سپاه بنی عبّاس می‌جنگید. از اسب پیاده شد، تا ادرار كند، سپس وقتی خواست سوار شود، اسب پا به فرار گذاشت و هرچه دنبالش كردند، به آن نرسیدند. در نتیجه، مروان در بیابان تنها ماند و جمعی از دشمن به او رسیدند و او را كشتند و سرش را از بدنش جدا كردند و به این ترتیب با یك بار بول كردن دولتش بر باد رفت!از عجایب! این كه مروان چند روز قبل از كشته شدن زبان یكی از خدمتكاران را به جرم نمّامی بریده و جلوی گربه‌ای انداخته بود. از قضای روزگار زبان مروان را بریدند و به بیابان انداختند و همان گربه آمد و آن زبان را خورد.[78]

پیام‌ها

1. تا انسان از غیر خدا جدا نگردد، به معشوق حقیقی خویش دست نمی‌یابد.2. زهد و بی‌توجهی به چهره‌های زیبا و دل فریب دنیا، رمز پیروزی افتخار، رسیدن به معرفت و حقیقت است.3. تاریخ؛ پیام‌رسان بسیار روشنی است، تمام تاریخ سازان، رهبران و اندیشمندان با آزاد شدن از زندان و اسارت دنیا توانسته‌اند، به جایی رسیده و بشر را به كمال و ترقی برسانند.4. عاشق زمانی فدای آفریننده خود می‌شود، كه از غیر او آزاد و رها شده باشد. لذا كسانی كه در كربلا، نینوا و عاشورا حاضر شدند، ابتداء دنیا و دنیامداری یزیدیان را، در قالب زر، زور و تزویر رها كردند؛ تا توانستند، در مسلخ عشق، جانبازی نموده و خون خویش را در سرای او هدیه نمایند.5. عزت و عظمت، كرامت و شجاعت، جهاد و شهادت، علم و عمل، شناخت و شعور همه در گرو آزادی انسان از قید و بندها، زنجیرهای اسارت دنیا و جلوه‌های دروغین آن می‌باشد.


7

8

9

10

11

12

13

14