سيرى در رساله حقوق امام سجاد جلد ۲

سيرى در رساله حقوق امام سجاد0%

سيرى در رساله حقوق امام سجاد نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام سجاد علیه السلام

سيرى در رساله حقوق امام سجاد

نویسنده: آيت الله ميرسيد محمد يثربى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 16903
دانلود: 3535


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16903 / دانلود: 3535
اندازه اندازه اندازه
سيرى در رساله حقوق امام سجاد

سيرى در رساله حقوق امام سجاد جلد 2

نویسنده:
فارسی

۲۰ - حقّ همسر

وَ اَمَّا حقّ رَعِيَّتِك بِمِلكِ النِّكاحِ فاءَن تَعلَمَ اءَنَّ اللَّه جعلها سكنا و مُستَرَاحا و اءُنسا و وَاقيَة و كذلك كُلّ واحد منكُما يَجبُ اءَن يَحمَدَ اللَّه على صاحبه و يعلم اءَنَّ ذلك نعمة منه عليه و وَجبَ اءَن يُحسِنَ صُحبةَ نعمَةَ اللَّه و يُكرِمَها و يَرفَقَ بها و اءِن كان حقُّك عليها اءَغلَظَ و طاعتك بها اءَلزَمَ فيما اءَحبَبتَ و كَرِهتَ ما لم تكن معصية فانَّ لها حقّ الرحمةِ و المُؤ انِسَةِ و مَوضِعَ السُّكون اليها قضاءَ اللَّذَّةِ الَّتى لابدَّ من قضائِهَا و ذلك عظيم و لا قوَّةَ الا باللَّه.

«و اما حق همسرت آن است كه بدانى، خداوند متعال با آفرينش او، وسيله آرامش، رفاه، انس و نگهدارى تو را فراهم نموده و واجب است هر كدام از شما زن و شوهر بر نعمت وجود ديگرى، خدا را سپاس گويد و بداند كه اين نعمت الهى است بر او. و بر تو واجب است كه نعمت الهى را گرامى داشته در معاشرت با او، خوشرفتارى و رفق پيشه كنى؛ اگرچه حقّ تو بر زن سخت تر و رعايت محبوب و مكروه تو اگر معصيت و زياده خواهى نباشد بر او لازم تر است؛ ولى زن حقّ مهربانى و انس بر تو دارد و جايگاه آرامش و آسايش غريزه اى است كه گريزى از انجام آن نيست و اين حقّ بزرگى است».

موضوع همسر و خانواده چون از مباحث هميشه زنده و مورد نياز زندگى روزمره انسان ها است، مساله اى نيست كه با گذشت زمان، فراموش شود. بنابراين ضرورى است به عنوان مقدمه، به مباحث جديدى كه در اين يكى دو قرن اخير درباره تساوى حقوق زن و مردم مطرح شده است، اشاره كنيم.

بررسى و تحليل تساوى حقوق زن و مرد

ما، در مقام بيان تاريخ اروپا و جنگ جهانى نيستيم، اما مباحثى تحت عنوان حقّ يا حقوق اجتماعى در دنيا مطرح شده كه از اروپا به ساير ملل سرايت كرده است كه براى درك جايگاه ارزش هاى خودمان ريشه يابى آنها ضرورت دارد؛ چون در تقدم شرع مقدس اسلام در بيان همه اين حقوق كه امروز تحت اسم هاى زيبا، جذاب و فريبنده مطرح مى شود، جاى هيچ ترديدى نيست. بنابراين، لازم است كه اين تاريخچه خوب مورد عنايت واقع شود.

بعد از اين كه جنگ جهانى در اروپا پايان پذيرفت، وضعيت اجتماعى حاكم بر ملل اروپايى و غربى به صورتى بود كه نگاه و تلقى آنها از جنس زن، موجودى فاقد روح بود و يا اگر او را صاحب روح مى دانستند، روح او را حيوانى تلقى مى كردند و در نهايت اگر براى او روح انسانى هم قائل بودند، مساوى با مرد نبود.

به تعبيرى براى زن منزلت و جايگاهى شبيه بردگان قائل بودند و در اجتماع موجودى پست تر از زن يافت نمى شد؛ و اگر در اين دوران سياه، زنانى را مى بينيم كه اقتدارى پيدا كرده اند، به خاطر قدرت هاى خانوادگى ايشان بوده است كه ديگران را تحت تأثیر قرار مى دادند، نه از جهات ديگر.

بعد از اين كه جنگ تمام شد، در اروپا انقلاب صنعتى، شكل جدى به خود گرفت. صاحبان صنايع و قدرت هاى اقتصادى، احساس كردند براى تأمین اهداف اقتصادى خود نمى توانند از وجود مردان، به اندازه كافى، بهره ببرند و اساسا جمعيت مرد اين كشورها، پاسخگوى احتياج و نياز آنها نبود. بنابراين، جهت تأمین نيروى كار خود سراغ زنها و كودكان رفتند.

زنان و استثمار اروپا

اگر امروز، غير از حقوق زن، حقوق كودكان نيز مطرح است، منشاء آن، اتفاقاتى است كه در آن روزگار در اين كشورها شكل گرفت و به واسطه خودخواهى و ضعف نفسى كه در انسان هاى صاحب مال و مكنت به وجود آمد و به خصوص استفاده هاى كلان از آزادى، زنها و كودكان را جهت رسيدن به مطامع پست حيوانى به كار گرفتند، كه براى آنها منافعى در پى داشت:

اول اين كه نيروى كار خود را تأمین كردند.

دوم اين كه توقعات و انتظارات زن ها و كودكان به اندازه مردها نبود.

سوم اين كه زن ها را مورد سوءاستفاده جنسى هم قرار مى دادند و در اين راه، آن چنان افراط كردند كه تدريجا صداى اعتراض انسان هايى كه اهل عاطفه و وجدان انسانى بودند، بلند شد و در مقام حمايت از كودكان و زنان، قانون حمايت از كودكان و تساوى حقوق زنان و مردان را وضع كردند.

چهارم اين كه بعد از جنگ جهانى، در قاره اروپا، تعداد مردها آنقدر كم شده بود كه در كشورى مثل آلمان براى تأمین نيروى كار، علاوه بر زن ها و كودكان، از كشورهاى ديگر نيز نيروى كار وارد مى كردند. و چون اين زنان بى سرپرست، صاحب خانواده و فرزندانى بودند و از طرفى، توان تأمین هزينه هاى زندگى روزمره خود را نداشتند، به كارهاى فنى، صنعتى و كارگرى در كارخانجات روى آوردند.

اين عوامل باعث شد كه پاى زن ها از محيط خانواده، به محيط كار و اجتماع باز شود.

مردان متمول و عوامل آنها از بى خبرى و جهل زن ها نسبت به مسائل اجتماعى و اقتصادى، سوءاستفاده هاى كلانى كرده و منافع خود را تأمین كردند.

اين آغازى بود بر شروع بحث حقوق زن در تاريخ قرون اخير كه كم كم به كشورهاى ديگر، از جمله كشورهاى اسلامى نيز سرايت كرد.

در جوامع اسلامى دو گروه پيدا شدند: يك گروه مدعى شدند كه اصلا اسلام هيچ تفاوتى ميان مرد و زن قائل نيست. بنابراين، هر دو جنس از حقوق كاملا مساوى برخوردارند؛ و گروه دوم مدعى شدند كه در قوانين اسلام روح مردسالارى نهفته است و هيچ اعتبار ويژه اى براى زن در نظر گرفته نشده و در واقع به زن ظلم شده است. به نظر مى رسد كه منشا اين دو تفكر ضعف بنيه علمى است؛ وگرنه چنانچه كسى با ديدگاه معارف دين اسلام، نسبت به مقام انسانى و حقوق طبيعى و قوانين مدون فقهى زن كه نشاءت گرفته و برخاسته از خلقت طبيعى او است، آشنايى اجمالى داشته باشد، درمى يابد كه هيچ يك از اين دو نظر و دو تلقى صحيح نيست و هر دو مصداق فرمايش اميرالمؤمنينعليه‌السلام مى باشند كه فرمودند:

لاترى الجاهل الا مفرِصا اءَو مفرِّطا(۲۳۳) .

«نادان را نبينى مگر آن كه در كار زياده روى مى كند يا در امرى سستى به خرج مى دهد».

تساوى حقوق زن و مرد

خداوند در قرآن مى فرمايد:

يا اءَيُّهَا النَّاس اتّقوا ربّكم الّذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالا كثيرا و نساء (۲۳۴) .

«اى مردم! از مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد. همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد؛ و همسر او را نيز از جنس ‍ او خلق كرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى در روى زمين منتشر ساخت».

تحليل آيه شريفه اين است كه روح زن و مرد هر چه باشد يك چيز است و از منظر قرآن تساوى واضح و كاملى بين زن و مرد برقرار است. در حقيقت، هر دو از نوعى حقوق طبيعى و اخلاقى مشترك در روابط انسان برخوردارند. در سوره حجرات مى خوانيم:

يا ايُّها الذين آمنوا لا يَسخَر قوم من قوم عَسى اءَن يَكونوا خَيرا منهم و لا نِساء من نساء عسى اءَن يَكُن خَيرا مِنهُنَّ و لا تَلمِزوا اءَنفسكم و لا تَنابَزوا بالاَلقاب (۲۳۵) .

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند؛ و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند؛ و يكديگر را مورد طعن و عيب جويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد».

بر اساس اين سوره مباركه، در حقوق طبيعى و انسانى، نكات دقيق اخلاقى كه انسان ها ملزم به رعايت آنها هستند، بين زن و مرد هيچ تفاوتى احساس نمى شود؛ به همان ترتيب كه مى گويد مردها نبايد يكديگر را به سخره بگيرند، زن ها را هم از سخره يكديگر منع مى كند. همان گونه كه مردها نبايد همديگر را مورد طعن و سرزنش قرار دهند، زنها نيز بايد اين چنين باشند. همان گونه كه براى مردها با القاب زشت يكديگر را صدا زدن، ممنوع است. زن ها هم بايد اين چنين باشند.

در آيه ديگر مى فرمايد:

ولا تجسَّسوا و لا يغتب بعضكم بعضا (۲۳۶) .

«هرگز در كار ديگران تجسس نكنيد؛ و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند».

همان گونه كه تجسس و كنجكاوى در امور ديگران، بر مردها ممنوع است. بر زن ها نيز ممنوع است؛ و همان طور كه غيبت كردن و بدگويى ديگران، براى مردها نهى شده، درباره زن ها نيز نهى شده است. نمى توان گفت در مسائل اخلاقى، مردان مكلّف به تكاليفى اند كه زن ها از آن استثنا شده اند؛ يا براى مردان امتيازاتى است كه زن ها از آن برخوردار نيستند. در همه جهات حقوق فطرى و انسانى، بين زن و مرد اشتراك و تساوى كامل به چشم مى خورد؛ و از منظر قرآن در وصول به مدارج عالى معنوى، كه براى انسان ميسر است، هيچ تفاوتى ميان زن و مرد مشاهده نمى شود؛ حتى سعى در عبادت كه اجر اخروى دارد، براى هر دو على السويه است. آيات مختلفى در قرآن دلالت بر اين امر مى كند. در سوره مباركه آل عمران مى فرمايد:فاستجاب لهم ربِّهم اءِنِّى لا اءُضيع عمل عامل منكم من ذكر او اءُنثى (۲۳۷) .

«شما وقتى از خداوند چيزى را مى خواهيد، يا خدا را عبادت مى كنيد، خدا شما را پاسخ مى گويد و اجر هيچ يك از شما اعم از اين كه مرد باشد يا زن، ضايع نمى كند».

در سوره مباركه نخل مى فرمايد:

من عمل صالحا من ذكر اءَو اءُنثى و هو مؤمن فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياة طيِّبَة و لنجزينَّهُ اءَجرهم باءَحسَنِ ما كانوا يعملون (۲۳۸) .

«هر انسانى زن و يا مرد عمل صالحى انجام دهد و مؤمن باشد، خداوند او را از حيات طيبه برخوردار مى كند و اجر و پاداش فراوان به او عنايت مى كند».

همان گونه كه ملاحظه مى شود، در اين آيات براى عبادت كردن، در اجر و مزد اخروى و تعالى و كمال روحى، ميان زن و مرد هيچ تفاوتى به چشم نمى خورد و شايد بتوان گفت، آن طور كه قرآن شريف درباره تعالى روحى و علو مرتبه معنوى مريمعليها‌السلام سخن رانده است، درباره كمتر مردى چنين گفته است.

در سوره مباركه آل عمران مى فرمايد:

يا مريمُ انَّ اللَّه اصطفَاك و طهَّرَك و اصطفاك على نساء العالمين (۲۳۹) .

«اى مريم! خداوند تو را از ميان همه انسان ها برگزيد و به طهارت روحى و معنوى مفتخر فرمود و بر همه زن هاى عالم برترى داد».

و يا در آيات قبل از آن، وقتى كه قرآن، داستان تولد مريمعليها‌السلام و نذر مادرش را نقل مى كند، درباره مريمعليها‌السلام تعبيرات قابل توجهى مى آورد.

درباره فاطمه زهراعليها‌السلام كه نمونه عالى انسانيت بوده و ائمه طاهرينعليهم‌السلام ميوه هاى درخت پرثمر وجود او هستند، در حديث قدسى خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد:

لولاك لما خلقت الافلاك و لولا علىّ لما خلقتك و لولا فاطمة لما خلقتكما(۲۴۰) .

«اگر تو نبودى، افلاك را خلق نمى كردم؛ و اگر علىعليه‌السلام نبود، تو را خلق نمى كردم و اگر فاطمهعليها‌السلام نبود، هيچ يك از شما را نمى آفريدم».

در حقيقت، عالم هستى و جهان خلقت، طفيل وجود فاطمه زهراعليها‌السلام هستند و درباره هيچ انسان ديگرى، اعم از زن يا مرد چنين سخنى نداريم. بنابراين، كمال بى انصافى است كه بدون آگاهى و اطلاع از مسائل اسلامى و آيات كريمه قرآن و روايات خاندان نبوت، درباره زن ها چنين بگويد كه از جهات فطرى، طبيعى و حقوقى كه برخاسته از نيازهاى او است، در شرع مقدس بين زن و مرد تفاوتى قرار داده شده است.

بايد توجه داشته باشيم كه در شرع مقدس يك سلسله قوانين و حقوق مدونى داريم كه برگرفته از آيات و روايات است و شايد در ظاهر تصور شود كه در وضع اين قوانين بين زن و مرد، تبعيض قائل شده است؛ ولى اين تفاوت نيست، مگر به خاطر همان تفاوتى كه لازمه خلقت و تداوم نسل اين دو و برخاسته از همان مرد بودن مرد و زن بودن زن است؛ يعنى در اساس آفرينش و طبيعت، يك تفاوت و اختلافى ميان اين دو جنس وجود دارد كه براى همگان قابل درك است.

همان گونه كه با شعارها و تشكيل كنگره ها و سمينارها و صدور قطع نامه ها گرچه مورد اتفاق همه عقلاى عالم هم باشد هرگز نمى شود ماهيت و طبيعت زن و مرد را دگرگون كرد؛ همچنين هرگز نمى توان قوانين منطبق با اين نياز و شرايط حاكم بر اين طبايع را نيز تغيير داد. به عبارت روشن تر ما هرگز نمى توانيم طبيعت و خصوصيات طبيعى زن را كه در نهايت به پذيرش و تكميل نطفه، باردارى و ولادت نوزاد منتهى مى شود انكار كنيم و چون اين امر، براى همگان قابل درك است، الزاما بايد قوانين خاص مربوط به آن نيز مورد عنايت واقع شود. گرچه مى توانستيم همين قوانين را به حكم شعار لزوم تساوى زن و مرد، براى مرد هم تعميم دهيم.

نكات قابل توجه در تساوى حقوق زن و مرد

در تساوى حقوق زن و مرد بايد به چند نكته توجه كرد:

اول اين كه يك سلسله از قوانين برخاسته از تفاوت هاى طبيعى ميان زن و مرد است؛ مثلا در شرايط باردارى، يك سلسله براى زن قرار داده شده كه دليل آن برخوردار بودن از اين ويژگى است و نمى توان با شعار ضرورت تساوى زن و مرد اين قوانين را به مرد هم سرايت داد.

دوم اين كه بنا به تعليمات آيين مقدس اسلام، الزاما ذات اقدس الهى، خالق انسان و قانون گذار است؛ چرا كه خود او بيش از هر كسى مى داند چه آفريده است؟ چه اسرار و رموزى در زن و مرد وجود دارد؟ نيازها و احتياجات آنها چيست؟ و با چه قواعد و قوانينى مى توان اين نيازها را تأمین كرد؟ و به همان دليل هم ذات اقدس پروردگار بر خود لازم و واجب فرمود كه با ارسال پيامبران و با تشريع اديان الهى به هدايت اين موجود قابل هدايت اهتمام كند. خداوند براى هيچ موجود و مخلوق ديگرى، اقدام به ارسال رسل و انبيا نكرده است. براى هيچ موجودى هدايت تشريعى قائل نشده است و اين از ويژگى هاى بشر است. و بر اساس اين نكته است كه قران مى فرمايد:

فاءَقِم وَجهَك للدِّين حنيفا فطرتَ اللَّه الَّتى فَطَرَ النَّاس عليها لا تبديل لخلق اللَّه ذلك الدِّين القيِّم و لكن اكثر النَّاس لا يعلمون (۲۴۱) .

«پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن، اين فطرتى است كه خداوند، انسان را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار، ولى اكثر مردم نمى دانند».

پس اگر قبول داشته باشيم و بپذيريم كه دين فطرى است؛ ولى در جعل قوانين بگوييم كه رعايت فطرت و نيازهاى فطرى نشده است، تناقضى آشكار خواهد بود.

نعمت بودن زن و شوهر

زناشويى و ازدواج يك نياز طبيعى است، در سايه آن تشكيل خانواده و زندگى مشترك رسميت پيدا مى كند و براى اين زندگى مشترك قوانين و مقرراتى قرار داده مى شود؛ و اين موضوع، بحث اصلى ما است كه در سخن امام سجادعليه‌السلام از هر يك از زن و مرد براى ديگرى، به نعمت تعبير شده است؛ تعبير امامعليه‌السلام اين بود:

و يعلَمَ اءَنَّ ذلك نعمة منهُ عليه.

«بايد زن و مرد بدانند كه هر يك براى ديگرى نعمت است».

شايد بتوانيم نعمت را چنين تعريف كنيم: چيزى كه انسان بدان محتاج است و شخص ديگرى براى رفع نياز و احتياج وى، آن چيز را در اختيار او قرار مى دهد.

بالطبع بخشنده نعمت، حقّ دارد سوال كند كه تو چگونه از اين نعمت بهره بردى و منتفع شدى. بنابراين در ادامه سخن، امام سجادعليه‌السلام مى فرمايند:

كُلّ واحد منكما يجبُ اءَن يَحمَدَ اللَّه على صاحبه.

«واجب است كه زن و مرد بر نعمت وجود ديگرى، خدا را سپاس گويند».

اگر به اين تعبيرات امام سجادعليه‌السلام خوب توجه شود، درمى يابيم كه امامعليه‌السلام سعى دارند، اين منظر و ديدگاه را در زن و مرد القا فرمايند كه هر دو نگاهشان به يكديگر، نگاه نعمت باشد. چيزى كه بدان محتاج بوده اند و حال با به دست آوردن آن، نياز خود را برآورده مى بينند. پس بايد قدر اين نعمت را بدانند. پرواضح است كه اگر انسان چيزى را نعمت بداند، سعى مى كند كه از آن به بهترين صورت حفاظت كند و موجبات نابودى و از دست دادن آن را فراهم نكند؛ زيرا آزردن زن يا مرد به وسيله ديگرى به معناى نابودى تدريجى او است.

از آفات در اختيار داشتن يك نعمت اين است كه در استمرار بهره مندى از آن، از قدر و منزلت آن كاسته مى شود؛ بنابراين بايد گفت كه تعبير نعمت براى زن و مرد، جنبه عاطفى داشته و در زندگى مشترك، حاكميت منطق و قانون نيز بايد جايگاه ويژه خود را داشته باشد. از آن جمله اين كه در اداره هر مجموعه اى يك مديرمسؤ ول لازم است. به اقتضاى فطرت و طبيعت آفرينش، اسلام اين مسؤ وليت را در خانواده بر عهده مرد گذاشته و زن را از به دوش كشيدن بار سنگين مسؤ وليت معاف كرده است. لازمه مسؤ ول بودن، داشتن اختيار و قدرت است؛ يعنى از آن جا كه در مقام ايفاى مسووليت خود بايد پاسخگو باشد، بالطبع بايد اختياراتى داشته باشد. نمى شود انسان را مسوول قرار بدهند و از او كارى را مطالبه كنند؛ اما اختيارات او به اندازه مسووليت وى نباشد. امام سجادعليه‌السلام در ادامه سخن مى فرمايند:

و ان كان حقُّك عليها اءَغلَظَ و طاعتك بها اءَلزَمَ فيما اءَحبَّت و كرهت ما لم تكن معصية.

چون مرد مسوول است و روزى بايد پاسخگو باشد، زن موظف است، نسبت به فرامين او تمكين كند؛ به شرط آن كه مرد و مدير خانواده پا را از قواعد و محدوده معين، فراتر نگذارد؛ و گام اول، همانند همه كسانى كه از نظر اجتماعى مسووليتى مى پذيرند، براى انجام درست و صحيح آن، به اصلاح ديدگاه خود، نسبت به حوزه مسووليتش اهتمام ورزد و بداند كه زن و همسر با ساير مجموعه هايى كه بر آنها رياست دارد، متفاوت است؛ مثلا اگر در اداره اى براى حل مشكلات و اداره آن مجموعه، گاه بايد به خشونت متوسل شود، در خانواده به ويژه درباره همسر نبايد از اين شيوه استفاده كرد.

مرد بايد بداند كه خداوند متعال، همسر را براى آرامش، رفاه و انس قرار داده است. همان طور كه در فرمايش امام سجادعليه‌السلام در آغاز سخن آمده بود كه:

وَ اَمَّا حقّ رَعِيَّتِك بملك النّكاح فاءن تعلم اءنّ اللَّه جعلها سكنا و مستراحا و اءُنسا و واقية.

«خداوند متعال، زن را براى آرامش، موانست و نگهدارى مرد آفريده است».

محيط كار و تلاش خارجى براى مسائل اقتصادى، كسب درآمد، تحصيل و تدريس علم و هر كار ديگرى كه باشد، تحت شرايط خاص خود اداره مى شود، اما مديريت خانه با ساير مجموعه ها متفاوت است. مدير خانواده بايد بداند كه خانه، محيط سكوت، آرامش، انس، محبت، صفا و صميميت است. و آن كه موجبات موانست، رفاه و آرامش را فراهم مى آورد، همسر است. خانه، بدون همسر، گرمى و صفا نخواهد داشت. خداوند در قرآن مى فرمايد:

و من آياته اءَن خَلَقَ لكم من اءنفسكم اءَزواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودَّة و رحمة انَّ فى ذلك لايات لقوم يتفكرون (۲۴۲) .

«از نشانه هاى خداوند اين است كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه هايى است براى گروهى كه تفكر مى كنند».

مفهوم آيه قابل دقت است؛ زن براى سكون، قرار و آرامش است؛ يعنى به طور طبيعى، قبل از آرامش و سكون، بى قرارى و تحرك است، بى قرارى و تحرك، معمولا براى تحصيل كمال است؛ يعنى موجود ناقص تلاش مى كند كه خود را به تكامل برساند؛ وقتى كامل شد، آرام مى گيرد. مرد بدون زن و زن بدون مرد ناقص است و هنگامى كه ازدواج صورت گرفت، كمال محقق مى شود و در نتيجه، آرامش برقرار مى شود و تداوم اين آرامش، مستلزم وجود ابزار و قواى ديگرى است كه در آيه شريفه فوق بدان اشاره شده است؛ يعنى اگر مى خواهيد اين سكون، رفاه و آرامش تا پايان زندگى تداوم داشته باشد، بايد از ابزارى به نام الفت، مودت و رحمت استفاده كنيد.

به تعبير بعضى از مفسرين، در اين جا مودت عبارت است از اظهار علاقه ظاهرى و رحمت عبارت است از ودّ و مهربانى درون قلب. خداوند متعال اين دو خلق و خو را به انسان داد: يكى در باطن انسان؛ كه در دل به همسر خود، احساس مهربانى و رحمت كند و ديگر اين كه اين محبت و راءفت درونى را با زبان و رفتار به او ابراز دارد.

محبت و مهربانى مكمّل آرامش همسر

در بعضى از تفاسير، روايتى نقل شده است كه شخصى به محضر رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرفياب شد و عرض كرد:

يا نبى اللَّه لقد عَجِبتُ مِن اءمر و انَّهُ لَعَجَبَ اَنَّ الرجل ليتزوَّجَ المراءةَ و ما رَآها و ما راءَتهُ قطُّ حتى اذا ابتَنَى بها اصبحا و ما شى ء اءَحبَّ الى اَحدِهِما من الاخر فقال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم «و جعل بينكم مودَّة و رحمة»(۲۴۳) (۲۴۴) .

«من از چيزى تعجب برانگيز، در عجبم! مردى با زنى ازدواج مى كند كه نه قبلا زن، مرد را ديده است و نه مرد زن را؛ چگونه است در يك فاصله كوتاهى، به هنگام صبح كه زن و مرد از خواب بر مى خيزند، هيچ كس نزد زن از مرد محبوب تر و هيچ كس نزد مرد از زن محبوب تر نيست، رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاسخ او فقط اين قسمت از آيه كريمه را تلاوت كرده و فرمودند: خداوند در ميان شما مودت و رحمت قرار داد».

اين خواست الهى است كه ميان زن و مرد مودت و مهربانى برقرار كرده است و هيچ كس نمى تواند آن را از بين ببرد. پس سكون و آرامش مرد، به واسطه وجود زن است و آرامش و سكون زن، به واسطه وجود مرد؛ و براى تداوم اين آرامش و رفاه كه همه در زندگى به دنبال آن مى گردند، هم نياز به مهر و محبت درونى است و هم نياز به اظهار محبت ظاهرى.

شبيه اين آيه در سوره مباركه اعراف آمده است كه مى فرمايد:

هو الّذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكُنَ اليها (۲۴۵) .

«او خدايى است كه همه شما را از يك فرد آفريد؛ و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در كنار او بياسايد».

همان طور كه از اين دو آيه شريفه و همچنين از فرمايش امام سجادعليه‌السلام استفاده مى شود، براى انسان آرامش و سكون جز با وجود همسر محقق نمى شود و اين رفاه و آرامش تداوم نخواهد داشت، مگر با مودت و رحمت، گويى امام همه حقوق واجب همسر را براى شوهر در مودت و رحمت خلاصه مى كند؛ و با تصحيح مبانى تفكر انسان و جهت دهى انديشه اش به او مى آموزد كه بايد از زاويه مودت، دوستى، رحمت و انس به خانه و خانواده اش بنگرد؛ كه اگر چنين شد، به همه وظايف و تكاليف خود آشنا شده و با اشتياق به انجام آنها مبادرت مى ورزد.

بديهى است كه اگر بين زن و مرد دوستى، علقه و محبت حاكم شود، انسان نسبت به چيزى كه بدان علاقه دارد، هر نوع خدمتى را شيرين تلقى مى كند و به هر وظيفه اى اهتمام مى ورزد و جديت مى كند؛ اما اگر هزار كتاب قانون، به رشته تحرير درآمده و كيفرهاى شديد و غليظى هم براى تخلف از اين قوانين وضع شده باشد، ولى علقه و مودتى در كار نباشد، انسان به دنبال راه فرار مى گردد. در اساس دين نيز همين نكته نهفته است.

وقتى شخصى از امام صادقعليه‌السلام سوال كرد كه ما فرزندانمان را به نام شما نامگذارى مى كنيم، آيا فايده اى بر آن مترتب است؟ حضرت فرمودند: آيا دين جز دوستى و محبت است؟(۲۴۶) اگر روح و صفا، عشق و محبت از دين گرفته شود، جز يك سلسله مقررات خشك و بى روح چيز ديگرى نخواهد بود و به تعبيرى، آنچه كه به دين حيات مى بخشد، همان مودت و علاقه به ذات مبداء است.

اين مطلب درباره فرمانروا و رهبر امت هم ذكر شد؛ كه امام سجادعليه‌السلام فرمودند كه حاكم بايد در ميان مردم عدالت پيشه كند. كالوالد الرحيم، رهبر و پيشوا نسبت به امت خود، بايد به منزله پدرى مهربان باشد؛ يعنى همه افراد از منظر فرزندى نگاه كند. مگر نگاه انسان به فرزند، جز از منظر علاقه و محبت است؟ اساسا جهت دهى معارف دين، در همه شوون زندگى شخصى و اجتماعى انسان ايجاد اين روح سازگارى و محبت با همنوع به ويژه با همسر و شريك زندگى است.

پيامبر در جواب سوال كننده، به اين آيه استناد فرمودند كه:

و جعل بينكم مودَّة و رحمة(۲۴۷) .

اين كار خدا است كه مودت و راءفت را ميان زن و شوهر ايجاد مى كند و بايد قدر اين مودت و راءفت را بدانند و آن را تقويت كنند وَ امام سجادعليه‌السلام در بيان خود، مرد را هدايت مى كنند كه خود را از نظر عاطفى، ملزم به انجام وظايف ببيند؛ نه از نظر قانونى و حقوقى؛ كه اگر از نظر قانونى و حقوقى ملزم به انجام تكاليف خود شود و علاقه و مودتى بين آنها نباشد، ممكن است به دنبال راه فرار بگردد. وقتى علاقه اى بين آنها نباشد و محبتى احساس نشود، اگر خدمتى هم انجام گيرد، با تلخى و اكراه خواهد بود. پس نكته مهم در فرمايش امامعليه‌السلام اصلاح بينش و انديشه او در اين باره است.

بنابراين، هر روش و منشى كه هر يك از زوجين - چه مرد و چه زن - در پيش مى گيرند اگر با طريقه محبت و مهربانى منافات داشته باشد، موجب تضييع حقّ ديگرى است؛ يعنى اگر عمل مرد با صفا و مهربانى منافات داشته باشد يا رفتار زن در زندگى با دوستى و صميميت منافات داشته باشد، حقّ همسر را ادا نكرده است.

رعايت حقوق زن

قرآن درباره رعايت حقوق زن، صريحا مى فرمايد:

و عاشروهنَّ بالمعروف(۲۴۸) .

«با زنان به شايستگى رفتار كنيد».

در روايتى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:

اءَلا خُيرُكُم خُيرُكُم لِنِسَائِهِ و اءَنا خيرُكُم لنسائى(۲۴۹) .

«بهترين شما كسى است كه با خانواده خود رفتار بهتر داشته باشد و من بهترين شما هستم با خانواده».

اين سخن رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خيلى قابل دقت است. ميزان سنجش خوبى و صلاح مرد را، در چگونگى رفتار او با خانواده اش ذكر مى فرمايند و مى خواهند به همه جوامع انسانى بگويند كه اگر مى خواهيد بدانيد انسانى خوب و شايسته است، ببينيد كه رفتار او با خانواده اش چگونه است. ممكن است در خارج منزل بشاش، خوشرفتار و اهل مدارا باشد، اما در خانه، هميشه عبوس، بدرفتار و طلبكار باشد، اين نشانه خوبى و اقتدار يك مرد نيست، بلكه اين تضييع حقّ خانواده است. از روايت استفاده مى شود كه بدرفتارى در خانه، نشانه خيانت و پليدى روح انسان است.

سعد بن معاذ از صحابه محترم رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رفت، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پياده و با پاى برهنه در تشييع جنازه و مراسم دفن او حاضر شدند و حتى خود حضرت او را داخل قبر گذاشتند. مادر سعد كه حضور داشت از اين همه اظهار محبت حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خيلى خوشحال و مبتهج شد و وقتى خاك روى قبر سعد ريختند، يقين كرد كه چون پيامبر با پاى برهنه در تشييع جنازه اش شركت كرده و او را دفن كرده است فرزندش بهشتى است، بنابراين، صدا زد:

يا سعد! هنيئا لك الجنَّة! فقال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : يا اءُمّ سعد! مَه، لا تَجزِمى على ربِّك فانَّ سعدا قد اءَصابته ضمَّة... فقالصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : نعم انَّهُ كان فى خلقه مع اءَهله سوء(۲۵۰) .

اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد! تو ديگر بهشتى هستى. رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: اى مادر سعد! اين گونه با قاطعيت سخن نگو! الان قبر چنان فشارى به فرزندت داد كه شيرى كه در دوران كودكى از تو خورده بود، از سر انگشتان دستش خارج شد! سوال كردند: يا رسول اللَّه! براى چه؟ حضرت فرمودند: چون او در خانه با خانواده اش ‍ بداخلاق و بدرفتار بود.

در سوره مباركه نسا در مقام مذمت كسانى كه حقوق اخلاقى و مادرى زن را ضايع مى كنند اين گونه مى فرمايد:

و كيف تاءخذونَه و قد اءَقضى بعضكم الى بعض و اءَخَذنَ منكم ميثاق غليظا(۲۵۱) .

«چگونه مهريه را باز پس مى گيريد، در حالى كه شما با يكديگر تماس و آميزش كامل داشته ايد؟! و از اين گذشته، آنها هنگام ازدواج؛ از شما پيمان محكمى گرفته اند».

آيه درباره كسانى است كه براى زن مهريه قرار مى دهند، اما بعد سعى دارند كه آن را نپردازند. قرآن ايشان را ملامت كرده و مى فرمايد: چرا و چگونه شما چنين مى كنيد و حال آن كه ميان شما روابط عاطفى برقرار بوده و با همسرانتان پيمانى محكم و استوار بسته ايد؟!

مرحوم فيض از اين آيه براى بيان حقوق زناشويى استفاده مى كنند و آن را از مصاديق اين حقّ مى شمردند.

در روايتى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه مى فرمايند:

اتقوا اللَّه عزَّ و جَلَّ فى النِّساء فانَّهنَّ عَوان بين اءَيديكم(۲۵۲) .

«در رفتار با زنان خدا را در نظر داشته باشيد كه آنان كمك كار شمايند».

انس درباره سيره رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى گويد:

و كان رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ارحم النَّاس بالنساء(۲۵۳) .

«پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از همه مردم نسبت به زنان مهربان تر بودند».

در روايت ديگرى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:

«مَن صَبَرَ على سوء خُلق امرَاءَتِه اءَعطاهُ اللَّه من الاجر ما اءَعطاهُ داودعليه‌السلام على بلائه، و من صبَرَت على سوء خُلق زَوجها اءَعطاها مثل ثواب آسيه بنت مزاحم(۲۵۴) .

«اگر مردى بدخلقى و سوءرفتار همسر بداخلاقش را تحمل كند اجر صبر او مثل اجر داوود پيغمبر است. همين طور اگر زنى سوءرفتار مردش را تحمل كند و پذيراى خلق و خوى ناپسند و رفتار نامناسب او باشد خداوند همان ثوابى را كه به آسيه همسر فرعون عنايت كرد، به او نيز خواهد داد».

اين توصيه ها، بيانگر اهميت معارف دين به حفظ روح مودت، صفا و صميميت در خانواده است؛ تا اين كانون محكم و محفوظ بماند و هرگز متلاشى نشود.

در فرمايش ديگرى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه حضرت فرمودند:

انَّ اءَكمَلَ المؤمنين ايمانا اءَحسَنُهُم خُلُقا(۲۵۵) .

«كامل ترين مؤمنان از نظر ايمان، خوش خلق ترين آنهاست».

نشانه كمال انسان مؤمن، يكى حسن خلق با همگان است و ديگر لطف و محبت بيشتر نسبت به همسر و خانواده.

سخنى از امام هشتم على بن موسى الرضاعليه‌السلام روايت شده است كه حضرت از اجدادشان و آنها از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده اند كه فرمودند:

ان اللَّه تبارك و تعالى على الاءِنَاثِ اءَراءَفُ منه على الذُّكور و ما من رجل يُدخِلُ فرحَة على امرَاءَة بينه و بينها حُرمَة الا فرَّحَهُ اللَّه تعالى يوم القيامة(۲۵۶) .

«لطف و راءفت الهى به زنان بيشتر از مردان است. حال اگر لطف و محبت كسى شامل حال همسرش شد و موجبات خوشحالى او را فراهم كرد خداوند در روز قيامت به خاطر خوشحال كردن همسرش او را خوشحال مى كند».

در روايت ديگرى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است كه حضرت فرمودند:

مَنِ اتَّخَذَ زوجة فليُكرِمهَا(۲۵۷) .

«اگر كسى همسرى انتخاب كرد او را گرامى بدارد».

گرامى داشتن او يعنى اين كه بى حرمتى نكند، در مقام جسارت برنيايد و از طنز گزنده اجتناب كند؛ چون برخى از گفتارهاى ناموزون در مقابل ديگران حتى در قالب شوخى، روح لطيف همسر را آزرده مى كند و با حرمت او منافات دارد؛ كه طبيعتا از مودت بين آن دو مى كاهد.

روايت ديگرى از امام صادقعليه‌السلام وارد شده است كه مى فرمايند:

اءَتى رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى ليلة ثلاثون امرَاءَة كُلّهُنَّ تَشكو زوجها فقال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اءَمَا انَّ اولئك ليسوا من خياركم(۲۵۸) .

«شبى سى زن خدمت پيغمبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمدند. همه آنها از همسرانشان شكايت داشتند. رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: اينان، مردان خوبى نيستند».

يعنى اگر انسان با همسر خود، طورى رفتار كند كه موجبات شكوه و آزار وى فراهم شود، علامت عدم تكامل او است. البته در اين جا، نكته قابل توجهى است و آن اين كه گاهى ممكن است زن، اشتباهاتى مرتكب شود كه موجبات خشم و غضب مرد را فراهم كند و دست به اقدامى بزند. در اين باره نيز در معارف دين، توصيه هايى جدى شده است. گرچه امروزه كمتر ديده يا شنيده مى شود، اما ممكن است هنوز هم در بعضى از نقاط كشور ما و يا در جوامع شيعه افرادى باشند كه در چنين شرايطى اقدام به ضرب و شتم همسر خود مى كنند. پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين باره فرمودند:

انّى اءَتَعَجَّبُ ممَّن يَضربُ امرَاءَتَهُ و هو بالضَّرب اولى منها لا تضربوا نساءكم بالخَشَبِ فانَّ فيه القِصَاص و لكن اضرِبُوهُنَّ بالجوع و العُرى(۲۵۹) .

«من تعجب مى كنم از كسى كه اقدام به زدن همسرش مى كند. در حالى كه خود به اين كار كتك خوردن سزاوارتر است. همسرانتان را با چوب نزنيد، كه در اين كار قصاص است. اگر مى خواهيد او را تاديب كنيد، به آن دو حقى كه خدا براى زن قرار داده نفقه و پوشاك تنبيه كنيد».

مرد، مدير خانواده است و طبعا اختياراتى دارد و نمى توان در مقام ايفاى وظايف او برخى اختيارات را ناديده گرفت، بنابراين اگر مرد مى خواهد زن را تاءديب كند بايد از راه هايى وارد شود كه شرع مقدس تعيين كرده است.

از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمودند:

فاءَىُّ رجل لَطَمَ امراءَتَهُ لطمَة اءَمَرَ اللَّه عزَّ و جَلَّ مالكا خازن النِّيران فيَلطِمُهُ على حُرّ وَجهه سبعين لطمة فى نار جهنَّم(۲۶۰) .

«اگر مردى سيلى به صورت همسرش بزند، خداوند به مالك كه خازن جهنم است امر مى كند كه هفتاد سيلى در آتش ‍ جهنم بر چهره او وارد كند».

واقعا راه اداره يك مجموعه رفتار تند و خشن نيست؛ چه رسد به همسر كه ركن زندگى مشترك انسان است. البته اين به معناى بستن دست مدير در اداره يك مجموعه نيست. اگر همسرى متخلف است و نافرمانى مى كند يا به هر حال موجب اخلال در نظام زندگى و سيستم مديريت خانه مى شود، شارع مقدس راه هاى ديگرى قرار داده است كه مرد مى تواند از آنها بهره گيرد. از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه حضرت فرمودند:

اءَخبَرَنى اَخى جبرئيل و لم يَزَل يُوصينى بالنِّساء حتّى ظَنَنت اءَن لا يحلّ لزوجها اءَن يقول لها افّ يا محمَّد اتَّقوا اللَّه عزَّ و جَلَّ فى النِّساء فانَّهنَّ عَوَان بين اءزيديكم اءَخَذتُموهُنَّ على اءَمانات اللَّه عزَّ و جَلَّ ماستَحلَلتُم من فُرُوجِهِنَّ بكلمَةِ اللَّه و كتابه من فريضَة و سُنَّة و شريعةِ محمَّد بن عبداللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فانَّ لهنَّ عليكم حقّا واجبا لما استَحلَلتُم من اءَجسامِهِنَّ و بما واصَلتُم من اءَبدانِهِنَّ و يَحمِلنَ اءَولادَكُم فى اءَحشائِهنَّ حتى اءَخَذَهُنَّ الطَّلقُ من ذلك فاشفِقُوا عليهنَّ و طيِّبُوا قلوبِهِنَّ حتَّى يَقِفنَ مَعَكُم(۲۶۱) .

«برادرم جبرئيل به من خبر داد و درباره زن ها آنقدر مرا توصيه كرد، كه من تصور كردم كه حتى اف گفتن به آنها جايز نيست. و بعد جبرئيل گفت: يا محمَّد! به مردم بگو: مراقب باشيد كه به همسران و زنانتان ستم نكنيد؛ ايشان در زندگى، يار و كمك كار شما هستند. شما بر اساس امانات الهى، آنهارا به خانه آورديد؛ يعنى نزد شما وديعه الهى اند. محرميتى كه ميان شما و همسرانتان حاصل شده، با كلمات مقدس اللَّه، كتاب خدا و سنت پيامبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حاصل شده و به راحتى به دست نيامده است. آنها بر شما حقوقى پيدا كرده اند. ارتباط روحانى و جسمانى شما با همسرانتان حقوقى ايجاد مى كند. حقّ ديگرى كه اينها بر شما پيدا مى كنند اين است كه مادر فرزندان شما مى شوند، و فرزندان شما را در رحم خود پرورش مى دهند و در اين راه متحمل رنج و درد مى شوند؛ پس شما موظفيد در مقام اداى حقوق آنها مهربانى و شفقت داشته باشيد؛ دلهاى آنها را نسبت به خود پاكيزه نگهداريد تا هميشه با شما بمانند».

اين توصيه ذات اقدس پروردگار از زبان جبرئيل به رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. اگر با اين نگاه به حقوق زن نظر كرديم، مرد بايد در اوج عواطف انسانى با زن رفتار كند. ولى نبايد از چند نكته غفلت كنيم: يكى اين كه مسائل عاطفى قاعده مند نشده و در چهارچوبى منضبط نمى گنجد؛ دوم اين كه انسان ها از نظر عاطفى متفاوتند؛ عده اى در ابراز يا ادراك عاطفى در حد افراطند؛ بعضى متوسط و بعضى ديگر در حد تفريطند و مودت و مهربانى در روح آنها مفهومى ندارد و دل هايشان مثل سنگ است.

در روايتى آمده است كه كسى خدمت پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيد. ديد رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت به حسنينعليهما‌السلام اظهار محبت مى كنند. آنها را روى زانو نشانده اند و دست به سَر و رويشان مى كشند و آنها را مى بوسند. گفت: يا رسول اللَّه! خدا به من ده فرزند داده است؛ تا حالا من يكى از آنها را نبوسيده ام. پيامبر فوق العاده تعجب كرده فرمودند: دل تو از سنگ است(۲۶۲) .

بعضى از دل ها از عواطف و احساسات پاك نسبت به ديگران به خصوص به فرزند، همسر و يا پدر و مادر تهى است. و بر اساس اين كه مسائل عاطفى در انسان ها متفاوت است، شرع مقدس، حداقلى از وظايف را براى آنها تعيين فرموده است؛ البته در همين حداقل، هزاران سخن نهفته است.

حقوق زن نسبت به شوهر

پس اولين قدم در توصيه امام سجادعليه‌السلام به رعايت حقوق زن، برقرارى روابط عاطفى، دوستانه و صميمانه است، ولى براى اين كه روابط عاطفى در يك چهارچوب، قابل تعريف بشود، شرع مقدس آنها را يك به يك برشمرده است كه ما نيز به آنها اشاره مى كنيم:

۱ - مهريه

اولين حقى كه قرآن براى زن ذكر كرده است، مهريه است. خداوند مى فرمايد:

و آتوا النِّساء صَدَقاتِهِنَّ نِحلِة فاءِن طبنَ لكم عن شى ء منهُ نفسا فكُلّوهُ هَنيئا مَريئا(۲۶۳) .

«مهريه زنان را به طور كامل به عنوان يك بدهى و عطيه، به آنان بپردازيد؛ اگر آنها چيزى از آن را با رضايت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف كنيد».

در اين آيه شريفه تعابير ظريفى به كار رفته است:

اولا، از مهريه تعبير به صدقه شده است و عكس اين مطلب هم در روايات آمده است كه مهريه را صداق گفته اند در اين جا صدقه به معناى آنچه كه به فقرا داده مى شود نيست. بعضى از مفسرين به مهريه، صداق گفته اند، چون صدق و صدقه مشتق از ماده صدق است، صداق نشانه راستگويى مرد در اظهارعلاقه به همسر است. به كار گرفتن اين كلمه و تعيين مهريه، ظاهرا سابقه قبل از اسلام هم ندارد و از اصطلاحات وضع شده شرع انور است كه نشان از راستگويى مرد از علاقه او به زن است.

ثانيا، تعبير ديگرى در آيه شريفه است كه به صدقات ضمير مونث اضافه مى كند و مى فرمايد: صدقاتهن يعنى مالك اين صداق و مهريه خانم ها هستند و ديگران را در آن هيچ دخالتى نيست. اين كه صداق به عنوان خريد متاع در قالب پول، به پدر و مادر تحويل مى شود به هيچ عنوان درست نيست؛ چرا كه اولا فرزند متاع نيست؛ ثانيا آنچه كه به عنوان شيربها متعارف شده و هنوز هم هست، جنبه شرعى ندارد.

ثالثا، تعبير نحله است. نحله، در لغت به معناى هديه و پيش كش است. آن هم نه هر هديه و عطيه اى، بلكه به تعبير راغب در كتاب مفردات، نحله، معناى خاص و كوچك ترى از عطيه دارد و به معناى عطيه و هديه اى است كه از روى رضا، رغبت به اشتياق كامل و براى ايجاد شيرينى در بين دو يا چند نفر بذل مى شود. بنابراين هر نحله اى عطيه هست، ولى هر عطيه اى نحله نيست. كلمه نحله ماءخوذ از نحل به معناى زنبور عسل است و نحله يعنى آنچه از زنبور عسل حاصل مى شود(۲۶۴) ؛ يعنى مايع شيرين، ارزشمند و مرغوب عسل كه قرآن درباره آن مى گويد:

فيه شفاء للناس (۲۶۵) .

«در آن عسل شفا براى مردم است».

با اين تعبير، شايد بتوانيم آيه را اين گونه، تعفسر كنيم كه مهريه و صداق يا به تعبير قرآن نحله براى اين است كه مرد به وسيله آن خود را به روح لطيف و ظريف زن كه با حيا و عفاف ذاتى او در آميخته است و او را از ابراز نيازهاى جسمى و جنسى بازمى دارد نزديك كند و پيوند استوار و مستحكمى با او منعقد سازد. اين برداشت دقيقى از آيه كريمه است كه شايد بعضى از مفسران هم به آن تصريح كرده باشند.

در مكتب اسلام مهريه نوعى حرمت نهادن كم نظير يابى نظيرى است كه در هيچ يك از اديان و فرهنگ ها با اين شيوه و ترتيب، سابقه ندارد؛ ارج نهادنى كه برخاسته از صفا، صميميت و علاقه درونى است، البته پرواضح است شيرينى و حلاوت آن، در مقدار آن نيست، بلكه چون نشانه راستگويى و اظهار علاقه و محبت مرد است ارزش دارد و هرگز نمى توان علاقه را با ميزان مهريه و اعداد و ارقام، سنجيد، اما بايد گفت كه مرد بدون هيچ بها، مشقت و رنجى نمى تواند به همسر مورد علاقه اش دسترسى پيدا كند؛ بايد براى چيزى كه مورد علاقه او است هزينه كند و مايه بگذارد تا بتواند به او دست يابد. مهريه نشان از اهتمام و سعى او است. در روايتى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمودند:

افضل نساء امّتى اءَصبَحُهُنَّ وجها و اءَقَلَّهُنَّ مِهرا(۲۶۶) .

«بهترين زنان امت من كسانى اند كه زيبارو باشند، اما مهريه آنان كم باشد».

اميرالمؤمنينعليه‌السلام در روايتى مى فرمايند:

لا تُغِالُوا بمُهور النِّساء فتكون عداوة(۲۶۷) .

«اگر مهريه زنان را سنگين قرار دهند، نتيجه اش ايجاد دشمنى است».

سنت رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم بر اين بود كه مهريه دختران كم باشد، حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام نقل مى كنند:

ما نكح رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من نسائِهِ الا على اثنَتَى عشرةَ اءُوقِيَّة و نصف الاُوقيَّةِ من فضَّة و على ذلك اءَنكَحَنِى فاطمةَعليها‌السلام فالاُوقيَّة اءربعون درهما(۲۶۸) .

«پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زنهاى متعددى داشتند و براى هيچ يك از آنها، بيشتر از پانصد درهم مهريه قرار ندادند و بر همين منوال هم من - اميرالمؤمنينعليه‌السلام - و فاطمه زهراعليها‌السلام ازدواج كرديم».

در روايتى ديگر از امام هشتم حضرت اباالحسن الرضاعليه‌السلام نقل شده است كه فرمودند:

اذا تزوَّجَت فاءَجهَد اءَن لا يُجَاوِزَ مَهرُها مهرَ السُّنَّةِ و هو خمسُمِائَةِ دِرهَم فَعَلى ذلك زوَّج رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و تَزَوَّجَ نِسَاءَهُ(۲۶۹) .

«اگر تصميم گرفتى ازدواج كنى، سعى كن كه مهريه از مهر سنت كه پانصد درهم است تجاوز نكند كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز، به همين صورت ازدواج خود را منعقد فرمودند».

در روايتى ماجراى خواستگارى مولا اميرالمؤمنينعليه‌السلام چنين آمده است: وقتى كه حضرت به خواستگارى فاطمهعليها‌السلام اقدام كردند، رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اميرالمؤمنينعليه‌السلام سوال كردند: چيزى براى مهريه دارى يا نه؟ با پاسخ منفى حضرت مواجه شدند. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: زرهى را كه در فلان جنگ به دست آوردى يا من به تو داده ام چه كردى؟ اميرالمؤمنينعليه‌السلام در جواب عرض كردند:

آن زره موجود است، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: همان زره را بياور، حضرت اميرعليه‌السلام آن زره را به خدمت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تقديم داشتند. حضرت عده اى را مأمور كردند كه زره را به بازار برده، بفروشند.

بنابر آنچه كه در روايت نقل شده است، زره با قيمت ۴۸۰ درهم به فروش رفت و پول آن را مهريه قرار دادند و عقد ازدواج منعقد شد و بعد هم رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستور دادند، از همان پول براى فاطمهعليها‌السلام جهيزيه فراهم كردند(۲۷۰) .

در اين جا توجه به اين نكته مهم است كه بزرگ ترين شخصيت و ارزشمندترين خانواده اسلامى؛ يعنى شخص رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرزندشان فاطمه زهراعليها‌السلام و داماد و پسرعمويشان اميرالمؤمنينعليه‌السلام از دادن مهريه غفلت نكردند و اجازه ندادند كه بر ذمه باقى مانده يا آنقدر سنگين باشد كه توان پرداخت آن را نداشته باشند؛ و يا فراهم كردن جهيزيه، وزر و وبال بر عهده خانواده دختر باشد؛ كه پسران و دختران از آن گريزان باشند و خانواده ها از شوهر دادن دختران و زن دادن پسرها فرار كنند.

با سنتى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ترويج كردند، ازدواج امر بسيار آسانى بود، حتى در بعضى از روايات وارد شده است كه بعضى از زن ها نياز خود را به ازدواج در مسجد و خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض ‍ مى كردند؛ و پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمودند: چه كسى حاضر است با اين خانم ازدواج كند؟ گاه افرادى اعلام آمادگى مى كردند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمودند: براى مهريه چه دارى؟ مى گفت: هيچ. و در نهايت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمودند: بدون وجود چيزى كه نمى شود! آيا قرآن بلد هستى كه به همسرت بياموزى؟ اگر مى گفت: آرى! حضرت مى فرمودند: آموزش قرآن، مهر اين زن باشد(۲۷۱) .

اكنون در عوارض و تطور تاريخى آن بحثى نداريم؛ ولى مهم اين است كه اصل وضع اين قانون، احترام به زن و اداى حقّ او در ازدواج است.

۲ - نفقه و مسكن

يكى ديگر از حقوقى كه زن نسبت به مرد دارد، حقّ نفقه و مسكن است. به حكم آيه شريفه قرآن كه در سوره مباركه طلاق ذكر شده است:

ليُنفِق ذوسَعَة من سَعَتَهُ و مَن قُدِرَ عليه رزقُهُ فليُنفِق ممّا آتاهُ اللَّه لا يكُلّف اللَّه نفسا الا ما آتاها سيَجعَلَ اللَّه بعدَ عُسر يُسرا (۲۷۲) .

«آنان كه امكانات وسيعى دارند، بايد از امكانات وسيع خود انفاق كنند و آنان كه تنگدست هستند، از آنچه كه خدا به آنان داده انفاق نمايند؛ خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمى كند؛ خداوند به زودى بعد از سختى ها آسانى قرار مى دهد».

در اين آيه، خداوند فرمان مى دهد؛ انسان بايد از همه توانش براى فراهم كردن نفقه همسر خود استفاده كند؛ همچنين روايات فراوانى وجود دارد كه مورد استناد علما در اين حكم حقوقى اسلام قرار گرفته است؛ كه مساله نفقه و مسكن را از حقوق الزامى همسران مى دانند.

نكته اى كه درباره حقّ صداق، نفقه و مسكن وجود دارد و در مباحث مقدماتى و بيان امام سجادعليه‌السلام نيز بيان شده اين است كه بايد بر محيط، شرايط و فضاى زندگى صميميت و دوستى حاكم باشد تا مرد و زن در كنار يكديگر احساس آرامش و رفاه كنند؛ اگر چنين شد، انسان به عنوان محبوب و مطلوب خود، نه تنها به همسرش مسكن مى دهد و خوراك و پوشاك او را تامين مى كند، بلكه سعى مى كند در حد توان خود، بهترين ها را برايش فراهم كند.

خلاصه مطلب اين است كه اگر از منظر و نگاه امام سجادعليه‌السلام به زندگى زناشويى بنگريم، حقوق مهريه، مسكن، خوراك و پوشاك، از نظر عاطفى حقوق بسيار ضرورى است، اما همان طور كه در مباحث گذشته اشاره كرديم، از آن جا كه در ميان انسان ها، عواطف در يك سطح نيست، شرع مقدس نظام مدونى را براى اين حقوق عاطفى مقرر فرموده است كه نبايد از اين چهارچوب معين، كمتر باشد.

در شرع مقدس براى مهريه حداقل و حداكثرى قرار نداده اند؛ آنچه كه هست، توصيه به اصل وجود مهريه است و طبق نظر فقهاى شيعه، قوام عقد با مهريه است و اگر براى عقدى، مهريه قرار ندهند، مهرالمثل در نظر گرفته خواهد شد.

بنابراين، مهم اصل مهريه است و حداقل و حداكثرى هم ندارد. اما براى تسهيل در زندگى، تعيين مهريه هاى سنگين نهى شده است. اين نهى، ارشاد به اين است كه براى گرم ماندن كانون زندگى، بر طبقات ضعيف اجتماع فشار نيايد. البته در بعضى از روايات ذكر شده است كه مهريه نبايد كمتر از ده درهم باشد؛ به علت جلوگيرى از مشابهت با كار فواحشى كه با مبالغ ناچيزى به خودفروشى دست مى زدند. شرع مقدس نخواسته است كه هيچ مرحله اى از اين پيوند عاطفى مقدس، شبيه ارتباطات نامشروع شود.

اما همان طور كه گفته شد در شرع مقدس براى برآورده كردن حقّ مسكن و نفقه حداقل و حداكثرى مقرر نشده است؛ مرد مى تواند بهترين خانه، بهترين لباس، بهترين خوراك و بهترين امكانات را براى همسر خود فراهم كند. نكته مهم اين است كه چون انسانها در عواطف متفاوت هستند، شارع مقدس براى اين كه اين اصل را نظام مند و قانون مند فرموده باشد، موازينى را تعيين فرموده و حقوقى را به عنوان مهريه، مسكن و نفقه قرار داده است كه در صورت افراط و تفريط حقى از زنان ضايع نشود. در روايتى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است كه حضرت ضمن خطبه اى مى فرمايند:

و لهنّ عليكم رزقهنّ و كسوَتهنَّ بالمعروف(۲۷۳) .

«از حقوق زن ها بر شما مردان يكى خوراك آنها است و ديگرى لباس درخور شأن آن ها».

در اين روايت هم حد محدودى ذكر نشده است. مرد موظف است آنچه را كه جايگاه اجتماعى و شخصيت زن اقتضا مى كند، تامين كند. در كلام ديگرى از حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام نقل شده است كه مى فرمايند:

يُجبَرُ الرَّجل على النفقة على امرَاءَته(۲۷۴) .

«اگر مرد از پرداخت نفقه خوددارى كند، حاكم شرع او را مجبور بر انجام اين وظيفه مى كند».

نفقه حقى است كه به اصطلاح فقهى هم اثر تكليفى دارد، و هم اثر وضعى؛ اثر تكليفى دارد يعنى وظيفه واجب مرد است كه اين كار را انجام دهد و اگر بخواهد در انجام اين وظيفه كوتاهى كند يا آن را انجام ندهد، گناه كرده است و مورد عقاب قرار مى گيرد. اثر وضعى هم دارد به اين معنا كه اگر اين وظيفه را انجام ندهد، زن طلبكار است و ذمه مرد نسبت به همسرش بدهكار. به عبارت ديگر، زن مى تواند در محكمه، ادعا و اقامه دعوا كند و حقوق تاءديه نشده يا عقب افتاده خود را مطالبه كند حاكم هم به حكم شرع، موظف است حقوق ضايع شده زن را به او برگرداند.

در اين جا فرقى نمى كند كه زن صاحب تمكن مالى و ثروت باشد كه بتواند زندگى خود را اداره كند؛ يا تمكن مالى نداشته باشد. اين حقى است كه خداوند متعال براى مطلق زن قرار داده است؛ اعم از اين كه زن توان مالى داشته باشد يا نداشته باشد.

نكته قابل توجه اين است كه فرق بارز وجوب نفقه زن با ساير طبقاتى كه واجب النفقه مرد هستند مثل فرزند، اين است كه فرزند تا زمان بلوغ، واجب النفقه پدر است، اما بعد از بلوغ اگر متمكن و ثروتمند باشد، آن حقّ ساقط مى شود. اگر پدر و مادر نيز متمكن و صاحب مكنت باشند كه بتوانند زندگى خود را اداره كنند، فرزند در مقابل آنها وظيفه اى ندارد. اما همسر اگر متمكن هم باشد، مرد موظف است خرج زندگى او را نسبت به موارد يادشده فراهم كند؛ و در صورت تخلف به عنوان دين و بدهكارى بر ذمه او باقى مى ماند و حاكم مى تواند مطالبه كند، حتى اگر مرد قدرت اداى اين حقّ را نداشته باشد. در روايتى از حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام وارد شده است كه:

اذا لم يَجِدِ الرَّجُلُ ما يُنفِقُ على امراءَته استُؤ نِىَ فان جاءَهَا بشى ء لم يُفَرِّق بينهما و ان لم يَجِد شيئا اءُجِّلَ و فُرِّقَ بينهما(۲۷۵) .

«اگر مرد نتواند نفقه زن را بپردازد، به او فرصت داده مى شود كه آن را فراهم كند. اگر توانست اين حقّ را ادا كند، ادامه زندگى مقدور است و بين آنها جدايى ايجاد نخواهد شد؛ اما اگر نتوانست، حاكم او را ملزم به طلاق مى كند و زن نيز مى تواند تقاضاى طلاق كند».

در هر حال، اين وظيفه مرد هيچ ارتباطى به فقر و غناى همسر و نياز و عدم نياز وى ندارد، اين وظيفه اى است كه در شرع مقدس و در چهارچوب قانون ازدواج بر عهده مرد قرار داده شده است و حتى اگر طلاق صورت گيرد، به حكم آيه شريفه سوره مباركه طلاق كه مى فرمايد:

اءَسكنوهُنَّ من حيث سكنتُم مِن وُجدكُم و لا تُضاروهُنَّ لتُضيِّقوا عليهنَّ(۲۷۶) .

«زنان مطلقه را هرجا خودتان سكونت داريد و در توانايى شما است سكونت دهيد؛ و با تنگ گرفتن، بر آنها زيان نرسانيد».

فراهم كردن مسكن، حتى در ايام عده طلاق از وظايف مرد است؛ يعنى حقّ ندارد قبل از اين كه عده او تمام شود او را از خانه خود بيرون كند. حتى در عده وفات چنين است كه اگر شوهر از دنيا برود، ورثه شوهر حقّ ندارند تا پايان عده، همسر را از خانه بيرون كنند. همچنين اگر همسرى كه طلاق داده شده است، صاحب حمل باشد، تا مدتى كه زايمان انجام مى گيرد مسكن و نفقه او بر عهده مرد است.

اين حقوق و تفاوت هاى قابل دقتى است كه در طبقات واجب النفقه ميان همسر و ساير مصاديق، مثل فرزند فقير و يا پدر و مادر نيازمند وجود دارد.

نكته قابل توجه و مهم ديگر اين كه ممكن است بعضى تصور كنند كه حقّ نفقه محدود است. شهاب بن عبد ربّه روايتى از امام صادقعليه‌السلام نقل مى كند كه خدمت امامعليه‌السلام رسيدم و پرسيدم:

ما حقّ المراءة على زوجها قال يَسُدُّ جوعَتَهَا و يَستُرُ عورَتَهَا و لا يُقَبِّحُ لها وَجها فاذا فَعَلَ ذلك فَقَد واللَّه اءَدَّى حقَّها قُلتُ فالدُّهنُ قال غِبّا يوم و يوم لا قُلتُ فاللَّحم قال فى كُلّ ثلاثة فيكون فى الشَّهر عَشرَ مرَّات لا اءَكثَرَ مِن ذلك قلت فالصِّبغُ قال و الصِّبغُ فى كُلّ ستَّةِ اءَشهُر و يَكسوهَا فى كُلّ سَنَة اءَربَعَةَ اءَثواب ثَوبَين للشِّتَاء و ثَوبين للصَّيف و لا يَنبَغى اءَن يُفقِرَ بَيتَهُ من ثلاثه اشياء دُهنِ الرَّاءس و الخَلِّ و الزِّيت و يَقُوتُهنَّ بالمُدِّ فانِّى اءَقوتُ به نفسى و عيالى و ليُقَدِّرَ لكُلّ انسان منهم قوَّتِهِ فان شاء اءَكلهُ و ان شاء وَهَبَهُ و ان شاء تصدَّقَ به و لا تكون فاكِهَة عامَّة الا اءَطعَمَ عياله منها و لا يَدَع اءَن يكون للعِيدِ عندهم فضل فى الطَّعام اءَن يُسَنِّى من ذلك شيئا لا يُسَنِّى لهم فى سائِرِ الاءَيام(۲۷۷) .

«زن چه حقى بر شوهرش دارد؟ حضرت مى فرمايند: حقوق زن بر مرد عبارتند از: تامين خوراك، غذا و پوشاك؛ و نيز از لحاظ عاطفى نبايد هرگز ترش رويى كند؛ پس وقتى مرد اين كارها را انجام داد، حقّ زن را به جاى آورده است. پرسيدم روغن چه مقدار بايد به او داده شود؟ حضرتعليه‌السلام فرمودند: يك روز در ميان. پرسيدم: گوشت چقدر؟ حضرتعليه‌السلام فرمودند: هر سه روز يك بار؛ يعنى در هر ماه ده مرتبه و بيشتر لازم نيست. از رنگ سوال كردم. امامعليه‌السلام فرمودند: هر شش ماه يكبار. بايد در هر سال چهار لباس براى او تهيه كنى؛ دو لباس براى تابستان و دو لباس ‍ براى زمستان. مرد نبايد خانه اش را از سه چيز خالى نگه دارد: روغن براى آرايش، سركه و روغن و اينها را دايما براى قوت خانواده اش تهيه كند كه من براى خود و خانواده ام از اينها استفاده مى كنم و بايد مرد قوت عيال خود را به اندازه تهيه كند؛ اگر خواستند آن را مى خورند و اگر خواستند مى بخشند يا آن را صدقه مى دهند. نبايد ميوه اى باشد كه در دسترس همگان قرار گرفته باشد و او عيالش را از آن محروم كند و در ايام عيد هم بايد نزد خانواده غذايى حاضر كند كه نسبت به بقيه ايام تفاوتى داشته باشد».

مثل اين كه مطلب براى او روشن نمى شود، بنابراين توصيه شده است كه بايد مرد را در فشار اخلاقى يا عاطفى قرار داد يا از طرق ديگر او را در زحمت انداخت كه هر چه همسرش مى خواهد، فراهم كند.

به هر حال، اين يك حقّ مسلم است كه خداوند متعال براى زن ها قرار داده است. مرد بايد در حد متعارف، مسكن، لباس و خوراك زن را تامين نمايد. حد متعارف و شرايط اجتماعى در هر زمانى متفاوت است؛ زمانى سفره ها با مقدارى نان جو و سركه تامين مى شد؛ اما امروز شرايط اجتماعى متفاوت است؛ بنابراين، مرد بايد با توجه به شرايط اجتماعى، در حد متوسط اين حقوق را رعايت كند.

توجه داشته باشيم كه همه اين وظايف در قبال چيزى جز حقّ زناشويى نيست؛ يعنى مرد نمى تواند بگويد من خوراك، پوشاك و مسكن تو را تامين مى كنم در عوض تو هم بايد در خانه خدمت كنى، فرزند را شير بدهى، لباس بشويى و... بلكه براى مرد، صرفا حقّ زناشويى است.

شرع در قبال اين وظايف هيچ چيز جز حقّ زناشويى براى مرد قائل نشده است. گاهى اين مطالب بايد براى خانم ها كاملا روشن شود كه خدمات منزل به عهده آنان نيست حتى زن مى تواند از شوهر خود براى شير دادن، مطالبه مزد كند و هيچ اجبارى براى شير دادن فرزند ندارد. البته اين نكته را يادآور مى شويم كه مبادا اين سخنان باعث شود گرمى، صفا و دوستى، كه رمز موفقيت همه زندگى ها است فراموش شود؛ چنان كه امام سجادعليه‌السلام در آغاز بيان اين حقّ فرمودند: مرد بداند كه همسرش نعمت است؛ زن بداند كه همسرش نعمت است و هر دو قدر اين نعمت را بدانند.

نكته ديگرى در اين حقّ باقى مانده است كه در بعضى روايات حقوق همسر اين عبارت اضافه آمده است كه:

فاذا جَهِلَت عَفَوتَ عنها(۲۷۸) .

«اگر زن خلافى كرد گذشت كن».

زن موظف به اطاعت و فرمانبردارى از شوهر است. در سخنى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شده است كه فرمودند:

لا تؤ دِّى المراءَةُ حقّ اللَّه عزَّ و جَلَّ حتى تؤَدِّى حقّ زوجها(۲۷۹) .

«زن حقّ خداوند را ادا نمى كند مگر زمانى كه حقّ شوهرش را ادا كند».

زن اگر حقّ شوهرش را رعايت نكند، در واقع حقّ اللَّه را زير پا گذاشته است. رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى حقوق مرد تا اين مقدار حرمت قائل شده است كه هيچ دليلى ندارد جز اين كه كانون خانواده را از منظر معارف دين يكى از مقدس ترين بنيان هاى اجتماعى است كه اگر قداست و حرمتش محفوظ بماند، ساير كانون هاى اجتماع نيز استوار و مستحكم خواهد بود؛ زيرا اولين بنيان اجتماعى، زندگى مشترك است.

همه اهتمام شرع مقدس اين است كه اساس خانواده پايدار بماند؛ چون اساسا تربيت افراد از داخل خانواده آغاز مى شود؛ و همان گونه كه زن به اين معانى توصيه شده، مرد هم به وظايف واجبى موظف شده و تعهداتى به عهده او گذاشته شده است كه در مباحث قبل به تفصيل از آنها سخن گفتيم.

هماهنگى در زندگى مشترك

نكته ديگر، توصيه به مدارا در زندگى مشترك است. زن و مرد بايد رعايت حال يكديگر را بنمايند. امام سجادعليه‌السلام فرمودند: زن و مرد بايد بدانند براى يكديگر نعمت هستند اگر اين سخن ملاك زندگى مشترك قرار گيرد، هر يك در كنار ديگرى سكون و آرامش و رفاه را تجربه خواهند كرد؛ و بدون آن توفيق وصول به آرامش دنيوى را نخواهند يافت؛ و اين سكون و آرامش جز با برقرارى مودت، صميميت و وفا در بين آنها دوام نخواهد داشت. در اين صورت ديگر نياز به بحث درباره بسيارى از قوانين نخواهد بود.

در حالات رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه روزى حضرت وارد خانه فاطمهعليها‌السلام شدند، ديدند اميرالمؤمنينعليه‌السلام كنار فاطمه زهراعليه‌السلام نشسته و مشغول پاك كردن عدس است؛ حضرت فرمودند:

يا اباالحسن! قُلت: لبَّيك يا رسول اللَّه! قال: اِسمَع منِّى و ما اءقول الا مِن امرِ ربِّى، ما من رجل يُعينُ امراءَتَهُ فى بيتها الا كان لها بكُلّ شَعرَة على بدنه عبادةُ سنة، صيامُ نهارها و قيامُ ليلِها، و اعطاه اللَّهُ من الثّطواب مثل ما اعطاه الصابرين داودط النَّبىِّ و يعقوب و عيسىعليهم‌السلام (۲۸۰) .

«اى اباالحسن! اميرالمؤمنينعليه‌السلام جواب فرمودند: لبيك اى رسول خدا! پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: اين سخن را از من بشنو كه من چيزى جز فرمايش وحى به زبان جارى نمى كنم: هر مردى كه در خانه همسرش را كمك كند، خداوند به عدد هر مويى كه در بدن او است برايش عبادت سالى را منظور مى كند كه همه روزهايش را روزه و همه شب هايش را بيدار بوده و به درگاه خداوند راز و نياز كرده است. و علاوه بر آن ثواب، پاداشى را كه به صابرين همانند حضرت داوود، يعقوب و عيسىعليهم‌السلام عنايت مى كند به او مى بخشد».

ثواب صابرين عجيب است. اگر كسى اهل دقت در آيات قرآن باشد و توجه داشته باشد، در آيه ۱۵۶ سوره بقره كه خداوند فرمان مى دهد كه انسان در مقابل مصائب، صبور و بردبار باشد، بعد از اين كه توصيه مى كند كه انسان ها در چنين حوادثى بگويند: انا لله و انا اليه راجعون(۲۸۱) ، درباره ثواب آن مى فرمايد: اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون(۲۸۲) . اينان، كسانى اند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هدايت يافتگان هستند.

در منابع اسلامى اين گونه روايات و سخنان فراوان است: رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ادامه سخن فرمودند:

يا على! مَن كان فى خدمةِ العيال فى البيت و لم ياءنِف كتب اللَّه اسمهُ فى ديوان الشهداء، و كتب له بكُلّ يوم و ليلة ثواب اءَلف شهيد، و كتب له بكُلّ قدم ثواب حجَّة و عمره، و اعطاهُ اللَّه بكُلّ عِرق فى جسده مدينة فى الجَنَّةِ...(۲۸۳) .

«يا على! اگر كسى همسرش را در خانه كمك كند و رو ترش نكند و بر او منت نگذارد، خداوند نام او را در ديوان شهدا ثبت مى كند اگر كمك او با اشتياق و صفا و محبت باشد براى هر روز و شب او اجر هزار شهيد را مقرر مى فرمايد؛ و براى هر قدمى كه در يارى همسرش برمى دارد، خداوند پاداش يك حج و عمره قرار مى دهد. و به ازاى هر رگى كه در بدن او است برايش شهرى در بهشت مقرر مى فرمايد».

مى دانيم كه در كلمات اهل بيتعليهم‌السلام اغراق وجود ندارد، زيرا اغراق و غلو، در شأن تقوا و عصمت معصوم نيست اين سخنان هم كلماتى نيست كه برخاسته از هوا و هوس باشد و يا براى تقويت جانب خود و نوع خود گفته شده باشد. سخن رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و پيام آور وحى، عين واقع است، حضرت در ادامه سخن مى فرمايند:

يا على! من لم ياءنف من خدمت العيال فهو كفارة للكباير و يُطفِى غضب الربّ، و مهورُ الحور العين، و تَزيدُ فى الحسنات و الدرجات(۲۸۴) .

«على جان! خدمت به اهل خانه و عيال موجب مى شود گناهان انسان تخفيف پيدا كند و آتش غضب پروردگار را خاموش كند. خدمت در خانه، مهريه حورالعين است و حسنات و درجات انسان را در قيامت زياد مى كند».

صورت طبيعى انسان ها متفاوت است، يعنى يكى چهره اش سپيد است و ديگرى گندمگون، و ديگرى سبزه؛ يكى چشمش از درشتى و زيبايى خاصى برخوردار است و يكى ديگر بدان حسن و شمايل نيست؛ در برخى گوش و ابروان و لب ها به صورتى زيبا است كه با ديگران متفاوت است و... به همين ترتيب انسان ها در انديشه و خلق وخو هم با يكديگر متفاوتند؛ و طبيعى است كه زن و مرد نيز در خلق تفاوت دارند كه با اين تفاوت ها زندگى مشترك را در كنار يكديگر آغاز مى كنند. از اين رو خواسته هاى آنها نيز بر اساس تفاوت خلقيات، متفاوت خواهد بود.

بنابراين، آنچه مى تواند اختلافات فكرى و انديشه اى و تفاوت ميل ها و تقاضاها را برطرف كند، محبت، مودت و صفا است.

بر اين اساس زن و مرد مخصوصا خانم ها بايد ملاحظه كنند كه شرع مقدس درباره رعايت حقوق زناشويى، علاوه بر حقوق واجب، در مورد مستحبات نيز تأکید مى فرمايد؛ و همچنين مرد را تشويق به همكارى و كمك به همسر مى كند، با اين ملاحظه كه همسر، هيچ تكليفى براى انجام خدمت در خانه ندارد؛ يعنى زن موظف نيست كه خدمات خانه را انجام دهد.

اما بيان اين نكته، خالى از لطف نيست كه اگر روح محبت، صفا و صميميت در زندگى حاكم شود، به طور طبيعى از اختلاف نظرها و سليقه ها و عكس العمل هاى طبيعى در هنگام اختلاف نظر خواهد كاست و كانون گرم و با طراوتى براى همسران و فرزندانشان فراهم خواهد آورد.

نكته ديگر اين است كه رعايت همه اين حقوق از طرفين خواسته شده است؛ يعنى همان گونه كه خداوند متعال حقوقى به عهده مرد قرار داده است، در مقابل حقوقى نيز بر عهده زن گذاشته است.

اساسا در معارف ما حقّ يك طرفه نيست. همان گونه كه مرد موظف به وظايفى است كه اگر از آنها تخلف كند، مرتكب حرام شرعى شده است و آثار وضعى نيز دارد، زن نيز چنين است. چون او هم بايد حقوق همسرش را به طور كامل رعايت كند.

در اين جا يادآورى فرمايش امام سجادعليه‌السلام لازم است كه اصرار آن حضرت و همچنين آيات شريفه اى كه مطرح شد، ناظر به القاى يك ديدگاه و يك فرهنگ اصيل در زندگى مشترك است؛ يعنى در باور و انديشه زن و مرد بايد زندگى بر اساس مودت و محبت شكل گيرد و اگر چنين شد سخن و گفتگو درباره بسيارى از حقوق، غيرضرورى است.

وقتى اساس زندگى بر مبناى دوستى و صميميت برقرار شد، نيازى نيست كه مرد را به امرى ملزم نماييم و يا زن را به كارى وادار كنيم. همين صفا، محبت، دوستى و صميميت هر دو را به انجام وظايف خود آشنا مى كند؛ يعنى حاكميت عاطفه، نقصانى باقى نمى گذارد.

مسووليت و اختيار در خانواده

قبلا به اين نكته نيز اشاره شد كه اداره صحيح هر مجموعه، نيازمند يك مدير است. اگرچه مسووليت ها، تقسيم شده باشد اما در سيره عقلا وجود يك مدير و فرمانروا، در هر مجموعه اى، پذيرفته شده است.

بنابر آنچه نقل شده سنت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين بوده است كه اگر جمع كوچكى حتى دو نفر را به مأموريتى اعزام مى فرمودند؛ يكى را فرمانده و مسوول قرار مى دادند؛ و بالطبع نمى توان گفت آيين مقدس اسلام كه به امر خانواده آن همه توجه دارد تكليف حرف نهايى را در كانون روشن نكرده باشد. معارف دين، تكليف را بر عهده مرد گذاشته و او است كه مسووليت نهايى دارد.

از مجموعه اين مطالب و دلايل، نتيجه مى گيريم كه زن به عنوان يك فرد از زيرمجموعه مديريتى خانواده، موظف است مطيع همسر باشد؛ همان گونه كه ساير اعضاى خانواده چنين وظيفه اى دارند.

همان طور كه مى پذيريم در اداره يك شهر يا حكومت يك كشور يك مدير نهايى، يك فرمانروا، رهبر، سلطان يا رئيس جمهور نياز است، در ساير مجموعه هاى كوچك تر همچنين است كه براى حفظ نظام آنها، زيرمجموعه ها موظف به اطاعت هستند و اگر اطاعت پذيرى نباشد، موجب هرج و مرج و اختلال نظام آن مجموعه مى شود بنابراين، حرف نهايى را در مجموعه خانواده مرد مى زند و مسووليت اصلى به عهده او نهاده شده است.

اكنون به دو سوال بايد پاسخ گفت: يكى اين كه طبيعى است وقتى مرد مسووليت دارد، ساير اعضاى خانواده از جمله همسر بايد اطاعت پذير باشند؛ حالا محدوده اين اطاعت پذيرى و فرمانبردارى تا كجا است و زن چه مقدار مكلّف به اطاعت از همسر است؟

سوال دوم اين كه در صورت تخلف، كيفيت مجازات متخلف چگونه است؟ و قوانين كيفرى درباره او چيست؟

در پاسخ سوال اول بايد گفت: تا آنجا كه فرمان ها و دستورهاى مرد و اوامر و نواهى او با احكام الهى منافات نداشته باشد، زن موظف به فرمانبردارى است و مسلما اگر مرد، به امر حرامى فرمان دهد و يا به ترك واجبى امر كند، قابل اطاعت نخواهد بود. اگر مرد، زن را ملزم به ارتكاب يكى از محرمات كند و يا او را از اتيان واجبات و اطاعت فرمان الهى بازدارد، لازم نيست زن فرمان او را بپذيرد. دقيقا مثل حكومت و فرمانروايى بر مردم. همان طور كه در احكام روابط حاكم و مردم بيان كرديم، تا مادامى كه حاكم، مردم را به عدل، داد و انجام وظايف قانونى مى خواند، مردم بايد بپذيرند؛ اما اگر حاكم پا را از اين محدوده بيرون گذاشت و مردم را به شكستن فرمان هاى الهى و مقررات شرع ملزم كرد، مردم مجاز نيستند اطاعت كنند.

در روايتى آمده است كه وقتى جماعتى از مردم از يكى از سرايا(۲۸۵) بازمى گشتند در نزديكى مدينه، كسى كه فرمانده سپاه بود به سپاهيان دستور داد توقف كنند. بعد از توقف، فرمان داد مشغول جمع آورى هيزم از بيابان بشوند؛ همراهان كه جمع قابل ملاحظه اى بودند، مقدار زيادى هيزم جمع آورى كردند. سپس دستور داد هيزم ها را آتش زدند؛ بعد از روشن كردن آتش، به افراد سپاه دستور داد ميان آتش بروند؛ آنها تخلف كردند. هر چه اصرار كرد نپذيرفتند. تا اين كه گفت: پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرا فرمانده شما قرار داده، من حاكم بر شما هستم، بايد مرا اطاعت كنيد. باز آن جماعت نپذيرفتند. هنگامى كه به مدينه رسيدند و مطلب را به محضر رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرضه داشتند، حضرت فرمودند: كه اگر اطاعت كرده بوديد و به ميان آتش رفته بوديد، در سراى ديگر نيز به آتش عذاب الهى مى سوختيد(۲۸۶) . يك اصل كلى است كه:

لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق(۲۸۷) .

«در سرپيچى از فرمان خالق نبايد از مخلوق اطاعت كرد».

خداوند، خودسوزى و خودكشى را عصيان دانسته و آن را حرام كرده است؛ بنابراين، اگر فرمانروا و حاكمى دستور دهد كه مردم برخلاف فرمان الهى عمل كنند، به صرف اين كه او حاكم است مردم نبايد حرم او را بپذيرند.

همين طور همسران، اگرچه موظف به اطاعت از شوهر هستند، اما گر فرمان همسر برخلاف موازين و قوانين شرعى بود، ملزم به رعايت نيستند. از طرفى اگر فرمان همسر، ظلم به خانواده باشد، پذيرش فرمان ظالمانه شوهر، معصيت الهى است و زن مى تواند سر باز زند.

از اين محدوده كه بگذريم، اطاعت همسر به حكم سيادت و رياست بر مجموعه خانواده، امرى الزامى است. رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در سخنى فرموده اند:

اذا صلَّتِ المراءةُ خمسها و صامَت شَهرَهَا و حَجَّت بيت ربِّها و اَطاعَت زَوجَها و عَرَفَت حقَّ علىّعليه‌السلام فَلتَدُخل مِن اءَىِّ اءَبوابِ الجَنان شاءَت(۲۸۸) .

«اگر زن در طول زندگى خود، نمازهاى واجبش را به جاى آورد، روزه ماه رمضانش را بدون عذر ترك نكند، و حج خانه خدا را به جاى آورد و همسر خود را اطاعت كرده، فرمانبردار باشد، و ولايت اميرالمؤمنينعليه‌السلام را بشناسد، از هر درى كه بخواهد، وارد بهشت خواهد شد».

حاصل اطاعت پذيرى از خدا و همسر اين است كه بدون محاسبه مورد عنايت ذات پروردگار متعال قرار مى گيرد و در قيامت، وارد بهشت مى شود. در سخن ديگرى هم وارد شده است كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

ايُّما امرَاءَة ماتَت و زوجُها عنها راض دَخَلَتِ الجَنَّةَ(۲۸۹) .

«هر زنى كه از دنيا برود در حالى كه همسرش از زندگى با او راضى و خشنود باشد، داخل بهشت مى شود».

بنابراين، همان طور كه قبلا نيز بيان كرديم اطاعت پذيرى زنان به حكم عقل است؛ يعنى صرف نظر از حكم شرعى، يك وظيفه عقلى است و اگر به اين وظيفه صحيح عمل كنند؛ آثار خيرى بر اعمال آنها مترتب است.

اگر مرد از حقوقى كه همسرش برعهده او دارد تخلف كند، هم مرتكب گناه شده و هم آثار وضعى در پى دارد. تخلف زن نيز از فرمان همسر، علاوه بر گناه و حرمت تكليفى، آثار وضعى دارد و اين اثر وضعى تا آن جا است كه اگر برخلاف رضاى همسر عمل مستحبى به جا آورد، آن عمل مقبول نيست.

مرحوم كلينى در «كافى» از امام صادقعليه‌السلام روايتى نقل كرده است كه حضرت مى فرمايند:

انَّ رجلا منَ الاَنصار عَلى عهد رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خَرجَ فى بعضِ حوائِجِهِ فَعهِدَ الى امرَاءَتِهِ عَهدا اءَلا تخرُجَ من بيتها حتى يَقدَمَ قال و انَّ اءَباها مرِضَ فَبَعَثَتِ المراءَةُ الى النبىّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقالت انَّ زَوجى خَرَجَ و عَهِدَ الىَّ اءَن لا اءَخرَجَ مِن بيتى حتَّى يَقدِمِ و اءِنَّ اءَبى قَد مرِضَ فتَاءمُرُنى اءَن اءَعودَهُ فقال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لا اءَجلِسِى فى بيتك واءَطيعِى زوجَكِ قال فَثَقُلَ فاءَرسَلَت اليه ثانِيا بذلك فقالَت فتَاءمُرُنى اءَن اءَعُودَهُ فقال اءَجلِسى فى بيتك و اءَطيعى زوجك قال فماتَ اءَبوها فبَعَثَت اليه انَّ اءَبى قد مَاتَ فتَاءمُرُنى اءَن اءُصَلِّى عليه فقال لا اءَجلسى فى بيتك واءَطيعى زوجك قال فَدُفِنَ الرَّجلُ فبَعَثَ اليها رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انَّ اللَّه قد غَفَرَ لَكِ و لابيكِ بطاعتكِ لزوجكِ(۲۹۰) .

«در زمان رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يكى از انصار براى كارى از شهر خارج شد و بر اساس همان سنت هاى زمان با همسرش قرار گذاشت كه تا بازگشت او از خانه خارج نشود. در اين بين به خانم خبر دادند كه پدرش ‍ مبتلا به كسالت و بيمارى شده است، او كسى را محضر رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روانه كرد كه با توجه به اين عهدى كه با همسرم دارم آيا به من اجازه مى دهيد براى عيادت پدرم كه مبتلا به كسالت شده است از خانه خارج شوم، حضرت فرمودند: در خانه ات بنشين و شوهرت را اطاعت كن! مدتى گذشت؛ حال پدر او بدتر شد و باز شخصى را به حضور پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روانه كرد كه حال پدرم خيلى بد شده است، آيا اجازه مى دهيد او را عيادت كنم؟ باز جواب همان بود؛ كه در خانه ات بنشين و همسرت را اطاعت كن. شايد چند روز گذشت؛ كسى را فرستاد و گفت: يا رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پدر مريض من از دنيا رفت، آيا اجازه مى دهيد او را عيادت كنم؟ باز جواب همان بود؛ كه در خانه ات بنشين و همسرت را اطاعت كن. شايد چند روز گذشت؛ كسى را فرستاد و گفت: يا رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پدر مريض من از دنيا رفت، آيا اجازه مى دهيد براى نماز و مراسم او شركت كنم؟ حضرت فرمودند: در خانه ات بنشين و بر قرارى كه با همسرت بسته اى وفادار باش در آن زمان هم خود رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و هم اصحاب در اين قبيل مراسم شركت مى فرمودند. مرد كه دفن شد پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بلافاصله كسى را به خانه آن زن فرستادند تا به او بگويد فرمانبردارى و التزام تو به اطاعت از همسرت، باعث شد كه خداوند به خاطر تو، تو و پدرت را بيامرزد».

نكته قابل توجه اين است كه اين مساله حتى در سنت ها و آداب اجتماعى نيز تا آن جا اهميت دارد كه اگر مورد رضاى همسر نباشد، اين سنن و آداب و حتى روابط عاطفى با ديگران هم تحت الشعاع فرمان همسر قرار مى گيرد.

نكته ديگر اين كه اگر تخلفى از ناحيه همسر صورت گرفت، مجازات چه خواهد بود؟ كيفيت مجازات چيست و قوانين فرهنگى مقرر در آيين مقدس اسلام چيست؟

در خلال بررسى حقوق زوجه، به نكات دقيقى اشاره كرديم و يكى از نكات اين بود كه به هر حال در مجموعه معارف ما مسووليت نهايى خانواده با مرد است. در جامعه ما و جوامع اسلامى و نيز در پيشگاه پروردگار و محاسبات قيامت نيز مورد سوال قرار مى گيرد. در روايتى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شده است كه فرمودند:

الرجل راع على اهل بيته و كُلّ راع مسوول عن رعيته(۲۹۱) .

«مرد نسبت به خانواده اش مسووليت دارد و هر مسوولى بايد به انجام وظايفش اهتمام ورزد».

همان طور كه در گذشته اشاره كرديم، انسان مسوول بدون اختيار معنى ندارد؛ بدين معنى كه ما از كسى مسووليتى را بخواهيم اما به او اختيارى براى اجراى اين وظيفه و مأموريت ندهيم.

انسان مسوول طبعا اختياراتى دارد؛ يكى از اختيارات مدير هر مجموعه، اعمال مجازات نسبت به متخلفى است كه از قوانين قابل اجراى او سرپيچى مى كند. بنابراين، اصل اعمال مجازات عقلا و شرعا امرى پذيرفته شده است. منتها باز قبل از اين كه ما كيفيت اعمال مجازات را بيان كنيم بايد به سخن نهايى امام سجادعليه‌السلام در بيان اين حقّ توجه داشته باشيم كه فرموده بودند:

فاذا جَهِلَت عَفَوتَ عنها(۲۹۲) .

مرد توجه داشته باشد كه اگر از همسر، نافرمانى، اشتباه و خطايى از روى غفلت، بى خبرى و جهالت صادر شد او را ببخشد؛ چرا كه طبيعى است هر انسانى جايزالخطا است و قرار نيست همه انسان ها معصوم باشند. اگر به هر دليلى از زن خطايى صادر شد، شايسته است او را عفو كند و با ديده اغماض و گذشت به خطاى وى بنگرد. دقيقا مانند همان نكته اى كه امامعليه‌السلام درباره حاكم فرمودند.

در فرمان اميرالمؤمنينعليه‌السلام در حقوق حاكم نيز آمده بود كه اگر افراد به حقوق عمومى يا حقّالنَّاس تجاوز كردند و حاكم هم مختار به كيفر يا بخشش بود و عفو و اغماض را مؤ ثر دانست، از در بخشش درآيد.

در معارف اخلاقى اسلام همه انسان ها به عفو و اغماض توصيه شده اند و ان شاءاللَّه در مباحث بعد كه حقوق انسان ها را نسبت به دوستانشان و يا افراد بدكار در اجتماع بيان مى كنيم، به اين بحث نيز خواهيم پرداخت كه اساسا مطلوب شارع مقدس اين است كه روش و منش افراد در جامعه و روابط اجتماعى، عفو و گذشت باشد. ولى گاهى مدير تشخيص مى دهد كه فرد تحت مديريت او كه خطايى مرتكب شده، بايد تاديب شود، كه تصميم نهايى با او خواهد بود.