نهج الحیاة - فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س)

نهج الحیاة - فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س)0%

نهج الحیاة - فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

نهج الحیاة - فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س)

نویسنده: محمد دشتى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 15533
دانلود: 3817

نهج الحیاة - فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 38 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15533 / دانلود: 3817
اندازه اندازه اندازه
نهج الحیاة - فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س)

نهج الحیاة - فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س)

نویسنده:
فارسی

در این کتاب ارزشمند که به قلم مرحوم محمد دشتی تدوین و تنظیم و تألیف گردیده مجموعه سخنان حضرت زهرا (س) به صورت فهرست موضوعی تصنیف یافته و بیانات گهربار و معارف عمیق و دقیق ایمانی و اعتقادی و آموزه های اخلاقی منتشر و مستتر در بیان و بنان آن حضرت مورد توجه قرارگرفته است.

خ: دوم: خطبه ها

خطبه اول «سخنرانى فاطمهعليها‌السلام در مسجد مدينه»

حضرت زهراعليها‌السلام چادر به سر كرده و با جمعى از بانوان وارد مسجد شد، در حالى كه ابابكر و جمعى از مهاجرين و انصار حضور داشتند

به احترام آن بزرگ بانوى اسلام پرده سفيدى آويختند كه سخنرانى را در پشت پرده آغاز كند.

حضرت زهراعليها‌السلام قبل از آغاز سخن، ناله جانسوزى كشيد كه بسيارى از حاضران گريستند و پس از آن كه مردم آرام گرفتند، فرمود:

حديث ۵۷:

۱- ضرورة الحمد و الثناء على الله

قالت: الحمد لله على ما انعم، و له الشكر على ما الهم، واثناء بما قدم من عموم نعم ابتداها، و سبوغ آلاء اسداها، و تمام منن والاها، جم عن الاحصاء عددها، و ناى عن الجزاء مدها، و تفاوت عن الادراك ابدها، و ندبهم لا ستزادتها بالشكر لاتصالها، واستحمد الى الخلائق باجزالها، و ثنى بالندب الى امثالها. و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، كلمة جعل الاخلاص تاءويلها، و ضمن القلوب موصولها، و انار فى التفكر معقولها

۲- معرفة الله تعالى

الممتنع من الابصار رؤ يته، و من الالسن صفته و من الاوهام كيفيته.

ابتدع الاشياء لا من شى ء كان قبلها، و انشاءها بلا احتذاء امثلة امتثلها، كونها بقدرته و ذرءها بمشيته من غير حاجه منه الى تكوينها و لا فائدة له فى تصويرها الا تثبيتا لحكمته و تنبيها على طاعته و اظهارا لقدرته و تعبدا لبريته و اعزازا لدعوته

ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته ذياده لعباده عن نقمته و حياشة لهم الى جنته

ترجمه خطبه اول

۱- ضرورت شكر و سپاس الهى

ستايش خداوند را، بر نعمتهايى كه به ما بخشيد، و شكر او را! بر آنچه الهام فرمود، حمد و اثنا بر خداوند، برابر نعمتهائى كه از پيش فرستاد، و همه نعمتهائى كه آفريد، و نعمتهاى فراوانى كه به انسانها عطا فرمود، و تمام منتها و نعمتهايى كه پياپى فرستاد.

نعمتهايى كه شمارش آن از توان انسان فزونتر، و پاداش آن ناممكن، و درك دامنه و گستردگى آن از درك و هوش بشر فراتر است.

مردم را به شكرگزارى فرا خواند، تا نعمتها را پياپى فرستد، و به حمد و سپاس راهنمايى كرد، تا نعمتها را فزونى بخشد، و با درخواست بندگان، نعمتها را چند برابر نمايد.

گواهى مى دهم، بجز الله، خدايى نبوده و شريكى براى او نيست، تفسير اين گواهى و شهادت، اخلاص است، و پايبند آن، قلبهاى آگاه كه در پيشگاه تفكر و انديشه، معناى آن را روشن فرمود.

۲- شناخت خدا

خداوندى كه چشمها او را نمى توانند بنگرند، و زبانها از وصف او عاجزند، و هم و خيال از درك ذات او فرو مانده اند، اشياى عالم را بدون اين كه چيزى موجود باشد، آفريد، و بدون مثال و نمونه اى، ايجاد كرد، با قدرت خود پديد آورد، و با اراده خود، ايجاد نمود، نه به آفريدن آنها نيازمند، و نه از خلقت آنها سود مى برد.

جز آن كه خواست حكمتش تحقق يابد، و همه را به اطاعت و بندگى آگاه نمايد، و قدرت خود را آشكار كند، و به همه راه بندگى بياموزد، و دعوت خود را عزت بخشد

آنگاه پاداش را بر اطاعت و بندگى، و عذاب را در مخالفت و سرپيچى، قرار داد، تا بندگان را از عقوبت برهاند، و بسوى بهشت سوق دهد.

۳- فلسفه البعث المحمديه

و اشهد ان ابى محمداصلى‌الله‌عليه‌وآله عبده و رسوله، اختاره و انتجبه قبل ان ارسله، و سماه قبل ان اجتباه، و اصطفاه قبل ان ابتعثه، اذا الخلائق بالغيب مكنونه و بستر الاهاويل مصونه و بنهايه العدم مقرونه، علما من الله تعالى بمال الامور و احاطة بحوادث الدهور و معرفة بمواقع الامور. ابتعثه الله اتماما لامره و عزيمه على امضاء حكمه و انفاذا لمقادير حتمه فراى الامم فرقا فى اديانها، عكفا نيرانها، عابدة لاوثانها، منكرة لله مع عرفانها

۴- فوائد البعثه المحمديه

فانار الله بابى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله ظلمها و كشف عن القلوب بهمها و جلى عن الابصار غممها، و قام فى الناس بالهداية فانقذهم من الغوايه و بصرهم من العمايه، و هداهم الى الدين القويم و دعاهم الى الطريق المستقيم. ثم قبضه الله اليه قبض رافه و اختيار و رغبه و ايثار، فمحمدصلى‌الله‌عليه‌وآله من تعب هذه الدار فى راحه قد حف بالملائكه الابرار و رضوان الرب الغفار و جاوره الملك الجبار صلى الله على ابى نبيه و امينه و خيرته من الخلق و صفيه والسلام عليه و رحمه الله و بركاته

ثم التفتت الى اهل المجلس و قالت

۳- فلسفه بعثت پيامبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله

گواهى مى دهم كه پدرم محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله بنده فرستاده او است، خدا او را قبل از آن كه بيافريند، انتخاب كرد، و پيش از آن كه بفرستد، به نام نيكو، نامگذارى فرمود، و پيش از بعثت به پيامبرى برگزيد.

آن هنگام كه هنوز مخلوقات در حجاب غيب پنهان بودند، و در تاريكى نيستى پوشانده و آثارى نداشتند.

انتخاب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بر اساس علم خدا به آينده امور، و احاطه و تسلط او به حوادث روزگاران، و شناخت خدا به سرنوشت هر چيزى بود

پيامبر را برانگيخت، تا امر خود را تمام كند، و آنچه را كه مقدر ساخته به انجام رساند پيامبر ديد كه هر فرقه اى دينى دارد، و به روشنايى شعله اى روى آورده و بتهاى خود را پرستش نموده، و خدا را با آن كه مى شناختند، انكار كردند.

۴- ره آورد بعثت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

پس خداى بزرگ، تاريكيهاى جاهليت را به وسيله محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله روشن ساخت، و مشكلات و تيرگى كفر را از قلب ها زدود، و پرده ها از جلوى ديدگان برداشت.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله براى هدايت در ميان مردم بپا خواست، و آنان را از گمراهى نجات داد، و از كورى و كوردلى رهانيد، و به سوى دين استوار الهى رهنمون شد، و همه را به راه راست فرا خواند، تا روزى كه خدا بر اساس رافت و رحمت خويش او را بنزد خود برد، كه به ديدار او راغب و سزاوار بود.

پس رسول خدا، هم اكنون از رنج اين دنيا راحت است، و گرداگرد او را فرشتگان گرفته اند، و در رضوان و خشنودى خدا غرق است، كه در جوار رحمت ملك جبار آرميده است.

درود خدا بر پدرم كه نبى و امين خدا بر وحى، و برگزيده او بود، سلام بر او و رحمت و بركات خدا بر او باد. سپس به مردم حاضر در مسجد نگريست و فرمود:

۵- فضائل القرآن و العتره النبويه

انتم عبادالله نصب امره و نهيه و حملة دينه و وحيه، و امناء الله على انفسكم و بلغائه الى الامم، زعيم حق له فيكم و عهد قدمه اليكم و بقيه استخلفها عليكم:

و معنا كتاب الله الناطق، والقرآن الصادق والنور الساطع، والضياء اللامع، بينه بصائره، منكشفه سرائره، متجليه ظواهره، مغتبطه به اشياعه، قائد الى الرضوان اتباعه، مود الى النجاه استماعه، به تنال حجج الله المنوره و عزائمه المفسره و محارمه المحذره و بيناته الجاليه و براهينه الكافيه و فضائله المندوبه، و رخصه الموهوبه و شرائعه المكتوبه.

۶- فلسفه الاحكام والامامه

فجعل الله الايمان تطهيرا لكم من الشرك، والصلوه تنزيها لكم عن الكبر، والزكاه تزكيه للنفس و نماء فى الرزق، والصيام تثبيتا للاخلاص، والحج تشييد للدين، والعدل تنسيقا للقلوب، وطاعتنا نظاما للمله و امامتنا امانا للفرقه، والجهاد عزا للاسلام، والصبر معونه على استيجاب الاجر، والامر بالمعروف مصلحه للعامه، و بر الوالدين وقايه من السخط، و صله الارحام منساه فى العمر و منماه للعدد، والقصاص حقنا للدماء والوفاء بانذر تعريضا للمغفره، و توفيه المكائيل و الموازين تغيير للبخس، والنهى عن شرب الخمر تنزيها عن

۵- ويژگى هاى قرآن و عترت

شما اى بندگان خدا! كه پرچمداران امر و نهى خداييد، و حاملان دين وحى مى باشيد، امانت داران حق، و رسانندگان آن به خلق هستيد، بدانيد كه امام بحق، خود در ميان شماست، و اطاعت او پيمانى است كه از پيش با شما گرفته اند، و پس از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله جانشينى است كه براى شما باقى مانده است

كتاب ناطق خدا با ما اهل بيت است، قرآن راستگو، نور فروزان و شعاع درخشان، كه بيان و استدلالهاى آن روشن، و اسرار و باطن آن آشكار است، ظاهر آن جلوه گر، و پيروان آن زبانزد جهانيانند

پيروى قرآن انسان را به بهشت مى كشاند، سخن شنوى از آن به نجات مى انجامد، به وسيله قرآن به حجتهاى نورانى خدا، و به واجبات تفسير شده، و به محرمات نهى شده، و به استدلالهاى جلوه گر، و به براهين كامل هدايتگر، و به فضائل پسنديده، و به مستحبات بخشوده، و به قوانين و آيين واجب شده پروردگار، مى توان راه يافت.

۶- فلسفه فروع دين و امامت

سپس ايمان را براى پاك كردن شما از شرك قرار داد، و نماز را براى دورى شما از تكبر، و زكات را براى پاك كردن جان و فراوانى روزى، و روزه را براى تحقق اخلاص، و حج را براى تقويت دين، و عدل را براى استوارى دلها، و اطاعت از اهل بيت را براى نظم يافتن ملت اسلام، و امامت ما را براى ايمن ماندن از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى به دست آوردن پاداش، و امر به معروف را براى مصالح اجتماعى عموم مردم، و نيكى به پدر و مادر را براى دورى از عذاب الهى، وصله ارحام را براى فزونى خويشاوند، و قصاص را براى حفظ خون انسانها، و وفاى به نذر را براى آمرزش الهى، و رعايت كيل و وزن در معاملات را براى درمان كم فروشى، و نهى از شرابخوارى را.

الرجس، واجتناب القذف حجابا عن اللعنه، و ترك السرقه ايجابا للعفه، و حرم الله الشرك اخلاصا له لالربوبيه

فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون(۹۸)

واطيعوا الله فيما امركم به و نهاكم عنه فانه

(انما يخشى الله من عباده العلماء)(۹۹)

۷- جحود النبى فى سبيل الدعوة

ثم قالت: ايها الناس اعلموا انى فاطمه و ابى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله اقول عودا و بدوا و لا اقول ما اقول غلطا و لا افعل ما افعل شططا

(لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤ ف رحيم(۱۰۰)

فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نسائكم و اخا ابن عمى دون رجالكم و لنعم المعزى اليهصلى‌الله‌عليه‌وآله

فبلغ الرساله، صادعا بالنذاره، مائلا عن مدرجة المشركين، ضاربا ثبجهم، اءخذا باكظامهم، داعيا الى سبيل ربه بالحكمه والموعظه الحسنه، يكسر الاصنام و ينكث الهام حتى انهزم الجمع و ولوا الدبر، حتى تفرى الليل عن صبحه و اسفر الحق عن محضه و نطق زعيم الدين

براى پاكيزه ماندن از پليديها، و دورى از تهمت ناموسى را براى محفوظ ماندن از لعنت الهى، و ترك دزدى، براى تحقق و پاكدامنى، و حرمت شرك را براى اخلاص در توحيد و بندگى، قرار داد.

(پس از خدا آن گونه كه شايسته است بترسيد، و از دنيا نرويد مگر آن كه مسلمان باشيد)

خدا را در آنچه امر يا نهى كرده اطاعت نمائيد، كه همانا فقط دانشمندان از خدا مى ترسند.

۷- ره آورد بعثت پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله

سپس فرمود:

اى مردم! بدانيد كه من فاطمه هستم، و پدرم محمد است، آغاز و پايان سخن من بر حق است آنچه مى گويم ناروا نيست، و آنچه انجام دهم بر ظلم و ناروا تكيه ندارد

(پيامبرى از خود شما مردم براى هدايت شما آمد، كه رنجهاى شما بر او گران، و او بر شما اميدوار، و بر مؤمنان مهربان و رحمت آور بود)

اگر او را بشناسيد، مى دانيد كه پدر من است نه پدر زنان شما، و برادر پسر عموى من (على بن ابى طالب) است، نه مردان شما، چه نيكو بزرگوارى است كه اين نسبت را به او دادم، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رسالت خود را به گوش مردم رساند، و آنان را از عذاب الهى ترساند، راه خود را از پرتگاه سقوط مشركان گردانيد، شمشير بر فرق آنان نواخت، و گلوگاه آنان را فشرد، و با زبان حكمت و موعظه حسنه، مردم را به راه خدا دعوت كرد.

بتها را در هم شكست، سر شجاعان شرك را بر سنگ كوبيد، تا اجتماع مشركان پراكنده و از ميدان گريختند تا صبح صادق از دل شب تاريك بيرون زد، و چهره حق از نقاب درآمد و حق خالص جلوه گر شد، و زمامدار

و خرست شقاشق الشياطين وطاح و شيظ النفاق وانحلت عقد الكفر والشقاق، و فهتم بكلمه الاخلاص فى نفر من البيض ‍ الخماص

۸- الناس فى الجاهليه

و كنتم على شفا حفره من النار، مذقه الشارب و نهزه الطامع و قبسه العجلان و موطى ء الاقدام.

تشربون الطرق، و تقتاتون الورق، اذله خاسئين، تخافون ان يتخطفكم الناس ‍ من حولكم فانقذكم الله تبارك و تعالى بمحمدصلى‌الله‌عليه‌وآله بعد اللتيا والتى و بعد ان منى ببهم الرجال و ذؤ بان العرب و مردة اهل الكتاب

۹- فضائل اميرالمومنين على بن ابيطالبعليه‌السلام

كلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله او نجم قرن الشيطان او فغرت فاغره من المشركين قذف اخاه فى لهواتها فلا ينكفى حتى يطا صماخما باخمصه و يخمد لهبها بسيفه، مكدودا فى ذات الله مجتهدا فى امر الله، قريبا من رسول الله، سيدا فى اولياء الله مشمرا، ناصحا، مجدا، كادحا، لا تاخذه فى الله لومه لائم

۱۰- معارضو الامس و طلاب السلطه اليوم

و انتم فى رفاهيه من العيش وادعون فاكهون آمنون، تتربصون بنا الدوائر وتتوكفون الاخبار و تنكصون عند النزال و تفرون من القتال

دين به سخن حق گويا شد، و عربده هاى شيطان خاموش، و طرفدارانشان لال شدند، و خار نفاق از سر راه برداشته شد، و گره هاى كفر و تفرقه، از هم گشوده شد، و دهانهاى شما به كلمه اخلاص باز شد، به بركت گروهى از مجاهدان سپيدروى نورانى كه شكمهايشان از گرسنگى به پشت چسبيده بود.

۸- مردم در عصر جاهليت

در هنگام بعثت، شما در عصر جاهليت، بر كناره پرتگاهى از آتش بوديد، چون جرعه اى آب خوراك هر كس بوديد و لقمه هر طمع كننده، آتش زنه اى بوديد، كه فورا خاموش مى شديد، لگدكوب هر رونده اى بوديد، نوشيدنى شما، آب گنديده، و خوردنى شما، پوست جانور و مردار بود، خوار و ذليل بوديد، و رانده شده و مى ترسيديد كه مهاجران اطرافتان شما را بربايند، تا آن كه خداى بزرگ با دست محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله نجاتتان بخشيد، پس ‍ از حوادث فراوانى كه پديد آمد، و رنجها و بلاهاى زيادى كه از دست شجاعان شما، از گرگهاى عرب، از سركشان اهل كتاب، كشيد.

۹- ويژگيها و نقش امام علىعليه‌السلام در مبارزات رهايى بخش

هرگاه آتش جنگ برافروختند، خدا خاموش كرد، يا هر هنگام كه شاخ شيطان سر بر آورد، يا اژدهايى از مشركين، دهان باز كرد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برادرش على بن ابى طالبعليه‌السلام را در كام اژدها و شعله هاى فتنه ها افكند، و على هم باز نمى گشت، مگر آن كه سر سركشان را، پايمال شجاعت خود مى گردانيد، و آتش آنها را با آب شمشيرش ‍ خاموش مى كرد.

على! فرسوده از تلاش فراوان در راه خدا، كوششگر خستگى ناپذير در امر خدا، نزديك و خويشاوند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سيد و بزرگى از اولياى خدا، همواره دامن به كمر زده، نصيحت كننده، و تلاش كننده در راه خداست، كه در راه خدا از سرزنش كنندگان پروايى نداشت.

۱۰- نكوهش بى تفاوت هاى ديروز و تشنگان قدرت امروز

در حالى كه شما! در خوشى زندگى مى كرديد، در امنيت و رفاه، خوش ‍ بوديد، و منتظر فرصت بوديد تا مگر روزگار بر ضد ما دگرگون شود، به زنگ اخبار بوديد، به هنگام كارزار فرار مى كرديد و عقب نشينى داشتيد.

فلما اختار الله لنبيه دار انبيائه و ماوى اصفيائه ظهر فيكم حسيكه النفاق و سمل جلباب الدين و نطق كاظم الغاوين و نبغ خامل الاقلين و هدر فنيق المبطلين فخطر فى عرصاتكم و اطلع الشيطان راسه من مغرزه هاتفا بكم، فالفاكم لدعوته مستجبين و للغره فيه ملاحظين ثم استنهضكم فوجدكم خفافا و احمشكم فالفاكم غضابا، فوسمتم غير ابلكم و اوردتم غير مشربكم

هذا! والعهد قريب والكلم رحيب ولجرح لما يندمل والرسول لما يقبر ابتدارا زعمتم خوف الفتنه

(الا فى الفتنه سقطوا و ان جهنم لمحيطة بالكافرين(۱۰۱)

۱۱- علل انقلاب الرجعى على لاعقاب

فهيهات منكم؟ و كيف بكم؟

و انى توفكون؟ و كتاب الله بين اظهركم اموره ظاهره و احكامه زاهره و اعلامه باهره و زواجره و اوامره واضحه

و قد خلفتموه وراء ظهوركم، ارغبه عنه تريدون ام بغيره تحكمون؟ بئس ‍ للظالمين بدلا

(و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرين(۱۰۲)

ثم لم تلبثوا الاريث ان تسكن نفرتها و يسلس قيادها ثم اخذتم تورون و قدتها و تهيجون جمرتها و تستجيبون

و آنگاه كه خدا، براى پيامبرش خانه پيامبران، و آرامگاه اولياء را برگزيد، خار و خاشاك نفاق در شما ظاهر شد، و جامه دين كهنه گرديد، ساكت گمراهان، به سخن در آمد، و آدمهاى پست و بى ارزش با قدر و منزلت شدند و شتر نازپرورده اهل باطل، به صدا درآمد، و وارد خانه هاى شما شد.

و شيطان سر خويش از مخفيگاه بدر آورد، شما را فراخواند، كه پاسخگوى دعوت باطل او هستيد، و براى فريب خوردن آمادگى داريد، خواست كه بر ضد حق برخيزيد، شما را آماده اين كار يافت، و شما را گرم و آماده نمود، و ديد كه غضبناك شديد، پس بر غير شتر خود، داغ و نشان زديد، و بر آبى كه حق شما نبود فرود آمديد.

در حالى هنوز از عهد و قرار شما (بيعت در خم غدير دو ماه قبل) چيزى نگذشته بود، و شكاف زخم عميق بود، و دهانه زخم هنوز بهم نيامده، بهبود نيافته بود، و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله هنوز دفن نشده بود كه هر چه خواستيد كرديد. و بهانه آوريد كه از فتنه مى ترسيم

(اما در آتش فتنه سقوط كرديد، و راستى كه جهنم بر كافران احاطه دارد)

شما كجا؟ و فتنه خواباندن كجا؟ دروغ مى گوييد!

۱۱. علل انحراف مردم پس از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

چرا بيراهه مى رويد؟ در حالى كتاب خدا در ميان شماست، مطالبش روشن است، و احكام آن درخشان، و نشانه هاى هدايت آن آشكار، و نهى و هشدارهاى آن روشن، و اوامرش واضح است، اما شما به قرآن پشت كرديد، و از آن روى گردان شديد، آيا به قرآن ميل و رغبت داريد؟

يا داورى جز قرآن مى گيريد؟ بد جايگزينى براى ستمگران است!

(و هر كس غير از اسلام دينى برگزيند از او پذيرفته نيست، و در آخرت از زيانكاران خواهد بود.)

سپس آن قدر درنگ نكرديد كه اين دل رميده آرام گيرد، و مهار كردن آن آسان گردد. پس آتش گيره ها را بر افروختيد، و به آتش فتنه ها دامن زديد، تا آن را شعله ور سازيد و به شيطان گمراه كننده، پاسخ مثبت داديد،

لهتاف الشيطان الغوى واطفاء انوار الدين الجلى و اهمال سنن النبى الصفى، تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منكم على مثل حزالمدى و وخز السنان فى الحشاء

۱۲- اثبات الارث بالادله القرآنيه

و انتم الان تزعمون ان لا ارث لنا افحكم الجاهليه تبغون

(و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون(۱۰۳)

افلا تعلمون؟

بلى قد تجلى لكم كالشمس الضاحيه انى ابنته!

ايها المسلمون اغلب على ارثى؟

يابن ابى قحافه افى كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث ابى؟ لقد جئت شيئا فريا!

افعلى عمد تركتم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهوركم؟ اذ يقول

(و ورث سليمان داود(۱۰۴) )

و قال فيما اقتص من خبر يحيى بن زكريا اذ قال:

(فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب(۱۰۵) )

و قال: و اولوا الاحارم بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله(۱۰۶)

و براى خاموش كردن نور اسلام آشكار، بسيج گشتيد، و به از بين بردن سنتهاى پيامبر برگزيده، روى آورديد، و حركتهاى منافقانه آغاز كرديد، و براى نابودى اهل بيت او، در پشت تپه ها و درختان كمين كرديد، و ما براى مصيبتهايى كه چونان خنجر بران، يا فرو رفتن سنان در شكم است، چاره اى جز صبر نداريم.

۱۲- اثبات ارث با استدلالهاى قرآنى

و شما امروز گمان بريد كه براى ما ارثى نيست!

آيا حكم عصر جاهليت را مى طلبيد؟

(براى اهل يقين چه حكمى بالاتر و بهتر از حكم خداست؟)

آيا نمى دانيد؟ در حاليكه براى شما مانند آفتاب درخشان، روشن است كه من دختر پيامبرم

اى مسلمانان! آيا سزاوار است كه ارث پدرم را از من بگيرند؟

اى پسر ابى قحافه! آيا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم؟ عجب بدعت تازه و زشتى آورده اى!

آيا آگاهانه و بعمد، كتاب خدا را ترك كرده به آن پشت كرده ايد؟

زيرا قرآن مى گويد:

(سليمان از داوود پيامبر ارث برد)

و در آيه ديگر، آنجا كه داستان زكريا را بيان مى كند مى گويد:

زكريا عرض كرد:

(پروردگارا! مرا فرزندى عنايت فرما، تا از من و آل يعقوب ارث برد.)

و فرمود:

(خويشاوندان رحمى اولى، به يكديگرند)

و قال: يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين(۱۰۷)

و قال: ان ترك خيرا الوصية للوالدين والاقربين بالمعروف حقا على المتقين(۱۰۸)

و زعمتم ان لا حظوه لى و لا ارث من ابى و لا رحم بيننا؟ !

افخصكم الله بايه اخرج منها ابى؟

ام هل تقولون اهل ملتين لا يتوارثان؟

اولست انا و ابى من اهل ملة واحده؟

ام انتم اعلم بخصوص القرآن

و عمومه من ابى وابن عمى؟

فدونكها مخطومه مرحوله تلقاك يوم حشرك، فنعم الحكم الله والزعيم محمد و الموعد القيامه و عن الساعه يخسر المبطلون و لا ينفعكم اذ تندمون و (لكل نباء مستقر و سوف تعلمون(۱۰۹) من ياتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم)

ثم رمت بطرفها نحو الانصار فقالت:

۱۳- توبيخ الانصار على خذلاتهم

يا معشر الفتية و اعضاد المله و حضنه الاسلام! ما هذه الغميزه فى حقى والسنه عن ظلامتى؟

اما كان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله ابى يقول (المرء يحفظ فى ولده)

و فرمود:

(خداى تعالى به شما درباره اولاد، وصيت مى كند، كه براى پسر دوبرابر بهره دختر است)

و فرمود:

(هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد، وصيت كنيد براى پدر و مادر و نزديكان، كه حكمى است حق براى پرهيزكاران)

شما گمان كرده ايد كه بهره اى ندارم و از پدرم، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ارث نمى برم؟

آيا خدا شما را مخصوص آيه اى فرمود كه پدرم را از آن بيرون كرده؟ يا آن كه مى گوييد اهل دو كيش از يكديگر ارث نمى برند؟

و يا من و پدرم را اهل يك دين و آيين نمى دانيد؟

يا آن كه شما به آيات خاص و عام قرآن، از پدرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و پسر عموى من، على بن ابيطالب داناتريد؟

ابابكر! اينك اين تو و اين شتر خلافت، شترى مهارزده، و رحل نهاده، برگير و ببر، با تو در روز قيامت ملاقات خواهد كرد

چه نيكو داورى است خدا، و نيكو دادخواهى است محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله و چه خوش وعده گاهى است قيامت! !

در آن روز اهل باطن زيان مى برند، آنگاه ديگر پشيمانى سودى ندارد

(و براى هر خبرى، قرارگاهى است، پس خواهيد دانست كه عذاب خواركننده بر سر چه كسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاويدان چه كسى را در بر خواهد گرفت.)

آنگاه رو به سوى انصار كرده چنين گفت

۱۳- نكوهش از سستى انصار

اى انجمن نقباء و مؤمنين! اى بازوان ملت! اى حافظان اسلام! اين غفلت و سستى چيست كه در حق من روا مى داريد؟ و چرا برابر دادخواهى من سهل انگاريد؟

آيا پدرم رسول خدا نمى فرمود:

بايد حرمت هر كس در مورد فرزندان او حفظ شود؟

سرعان ما احدثتم و عجلان ذا اهالة و لكم طاقه بما احاول و قوه على ما اطلب و ازاول

اتقولون مات محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله ؟

فخطب جليل استوسع وهيه واستنهر فتقه وانفتق رتقه، اظلمت الارض ‍ لغيبته و كسفت الشمس والقمر وانتثرت النجوم لمصيبته و اكدت الامال و خشعت الجبال و اضيع الحريم و ازيلت الحرمة عند مماته فتلك والله النازله الكبرى والمصيبه العظمى لا مثلها نازله و لا بائقه عاجله

اعلن بها كتاب الله جل ثنائه فى افنيتكم و فى ممساكم و مصبحكم، يهتف فى افنيتكم هتافا و صراخا و تلاوة و الحانا و لقبله ما حل بانبياء الله و رسله، حكم فصل و قضاء حتم

(و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله الشاكرين(۱۱۰)

۱۴- دعوة الناس الى انصافها

ايها بنى قيله ءاهضم تراث ابى؟

و انتم بمراى منى و مسمع و منتدى و مجمع

تلبسكم الدعوه و تشملكم الخبرة و انتم ذووالعدد

با چه سرعتى دچار اعمال ناپسند شديد! و چقدر زود، آب از دهان و دماغ بز لاغر فرو ريخت؟ «دچار غفلت شديد» در حالى كه شما انجمن انصار، توان گرفتن حق ما را داريد، و نيروى كافى براى حمايت من در دادخواهى وجود دارد. آيا مى گوييد: محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله مرد!

آرى وفات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مصيبتى بزرگ است، مصيبتى در نهايت بزرگى و وسعت، كه شكاف زخم آن بسى فراخ است، و زخمهاى گذشته دل را دوباره باز كرد، و زمين با غيبت او تاريك شد، و ستارگان بى فروغ شدند، و آرزوها به نااميدى گراييد، و كوهها از جاى خود فرو ريخت، و حرمت اهل پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ضايع شد.

آرى پس از مرگ، احترامى براى كسى باقى نماند.

پس اين مصيبت، بس بزرگ بود، و همانند نداشت، كه هيچ بلايى به پايه آن نمى رسد، و اين را كتاب خدا آشكارا تذكر داد، همان كتابى كه در خانه هايتان و در مجالس روز و شب شما، آرام و با صدا، با قرائت و لحن زيبا، آن را مى خوانيد

اين مصيبت، پيش از اين به ديگر پيامبران آسمانى نيز وارد آمد، حكم حتمى خدا، و قضاى قطعى الهى است (كه فرمود)

«محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله نيست مگر پيامبرى كه پيش از وى پيامبران ديگرى در گذشتند، پس اگر او بميرد، و يا كشته شود، به عقب بر مى گرديد؟ و آن كس كه به عقب برگردد، به خدا زيانى نمى رساند و خدا شكركنندگان را پاداش خواهد داد»

۱۴- دادخواهى از مسلمين

آوه! پسران قيله!(۱۱۱)

پيش چشم ما ميراث پدرم را ببرند و حرمت نگه ندارند

در حالى كه داراى انجمن و اجتماعيد.

صداى دعوت مرا همگان مى شنويد، و از حال من از هر جهت آگاهيد، و داراى نفرات رزمى و ذخيره ايد، داراى ابزار جنگى و قوه ايد

والعدة والاداه و القوة و عندكم السلاح والجنه

توافيكم الدعوه فلا تجيبون و تاتيكم الصرخه فلا تغيثون و انتم موصوفون بالكفاح، معروفون بالخير والصلاح، والنخبة التى انتخبت و الخيرة التى اختيرت لنا اهل البيت

قاتلتم العرب و تحملتم الكد و التعب و ناطحتم الامم و كافحتم البهم، لا نبرح او تبرحون، نامركم فتاتمرون

حتى اذا دارت بنا رحى الاسلام و در حلب الايام و خضعت نعره الشرك و سكنت فوره الافك و خمدت نيران الكفر و هداءت دعوة الهرج و استوسق نظام الدين فانى حرتم بعد البيان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام و اشركتم بعد الايمان؟

(الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم من بعد عهدهم و هموا باخراج الرسول و هم بدعواكم اول مره اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤمنين(۱۱۲)

۱۵- اسباب تساهل الناس فى نصرها

الا و قد اءرى ان قد اخلدتم الى الخفض و ابعدتم من هو احق بالبسط والقبض و خلوتم بالدعه و نجوتم من الضيق بالسعه

فمججتم ما وعيتم و دسعتم الذى تسوغتم

(فان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان الله لغنى حميد(۱۱۳)

انواع اسلحه و زره و سپر نزد شماست

صداى دعوت من به شما مى رسد، ولى جواب نمى دهيد! ؟ و ناله فريادخواهى من به گوشتان مى رسد. ولى مرا يارى نمى كنيد!

و حال آن كه به شجاعت و جنگاورى معروفيد، و به خير و صلاح مشهور. شما برگزيدگانى بوديد كه انتخاب مى شديد و انتخاب شوندگانى كه برگزيده شديد با عرب و بت پرستان درافتاديد و تحمل رنج و زحمت نموديد، با امتهاى سركش، به رزم پرداختيد، و با پهلوانان به نبرد برخاستيد.

همواره ما فرمانده بوديم شما فرمانبر، ما امر مى كرديم و شما تسليم اوامر ما بوديد تا آسياب اسلام به گردش افتاد و پستان روزگار به شير آمد، و نعره هاى شرك آميز خاموش شد، و ديگهاى طمع و تهمت از جوش افتاد، و آتش كفر خاموش گشت، و نداهاى هرج و مرج طلب ساكت شد، و نظام دين استوار گرديد.

پس چرا امروز بعد از اقرار و اعتراف، سرگردان شديد؟ و پس از آشكار كردن عقيده امروز پنهانكارى داريد؟ و بعد از آن پيشگامى، به عقب بر مى گرديد؟ و بعد از ايمان، شرك آوريد؟ «آيا نمى جنگيد با گروهى كه عهد شكستند؟ و خواستند رسول خدا را اخراج كنند با آنكه آنها آغازگر جنگ بودند، آيا از آنان مى ترسيد؟ در حالى كه سزاوار است كه از او بترسيد اگر مؤمنيد. »

۱۵- علل سستى مردم

اما جز اين نيست كه به تن آسايى خو كرده ايد، و امام واقعى خود را از زمامدارى دور كرده ايد، و با رفاه و آسايش خلوت كرده ايد، و از سختى زندگى به راحتى و خوشگذرانى رسيده اند، به همين سبب آنچه را كه حفظ كرده بوديد، از دست داديد، و آنچه را كه فرو برديد. استفراغ كرديد پس ‍ بدانيد!

(اگر شما و هر كه در زمين است كافر شويد، خداى تعالى بى نياز از همگان است)

الا و قد قلت ما قلت على معرفه منى بالخذله التى خامرتكم والغدره التى استشعرتها قلوبكم

و لكنه فيضه النفس و نفثه الغيظ و خور القناه و بثه الصدر و تقدمه الحجه

فدونكموها فاحتقبوها دبره الظهر، نقبه الخف، باقيه العار، موسومه بغضب الجبار و شنار الابد، موصوله بنار الله الموقده التى تطلع على الافئده فبعين الله ما تفعلون

(و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون(۱۱۴) )

و انا ابنة نذير لكم بين يدى عذاب شديد

فاعملوا انا عاملون وانتظروا انا منتظرون

فقال ابابكر سمعت رسول الله يقول: نحن معاشر الانبياء لانورث درهما و لا دينارا

۱۶- علل انصراف الناس عن حكم القرآن

فقالت: سبحان الله! ما كان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله عن الكتاب صادفا و لا لاحكامه مخالفا بل كان يتبع اثره و يقفو سوره افتجمعون الى الغدر اعتلالا عليه بالزور؟

و هذا بعد وفاته شبيه بما بغى بغى له من الغوائل فى حياته هذا كتاب الله حكما عدلا و ناطقا فصلا يقول:

يرثنى و يرث من آل يعقوب(۱۱۵)

بدانيد! آنچه را كه من گفتم از روى آگاهى كامل بود، از سستى شما، و هماهنگ شدن قلبهايتان با بى وفائى و خيانت شما آگاهم

چه كنم، اينها جوشش دل اندوهگين است، و راه بيرون ريختن خشم و غضب، و آنچه را كه جانم نمى تواند تحمل كند از سينه بيرون ريختم، و حجت و برهان را از اين راه در پيش روى شما قرار دادم.

پس خلافت را بگيريد و برويد، ولى بدانيد پشت اين شتر خلافت زخم است، و پاى آن تاول زده، عار و ننگ آن باقى است، و نشان از غضب خدا دارد و ننگ ابدى و جاويدان، و هر كس كه آن را بگيرد، فردا به آتش ‍ برافروخته خدا، كه بر قلبها احاطه دارد، وارد مى شود. آنچه انجام مى دهيد برابر چشم خداست

(و بزودى آنان كه ستم كردند، خواهند دانست كه به كدام جايگاه آتشينى باز مى گردند).

مردم! من دختر آن كس هستم كه شما را از عذاب جهنم كه در پيش روى ماست، خبر داد

(پس هر چه مى توانيد انجام دهيد، ما هم به دنبال كار خود مى رويم، شما منتظر بمانيد، كه ما هم منتظر خواهيم ماند).

ابابكر گفت از پيامبر شنيدم كه مى فرمود:

ما گروه پيامبران درهم و دينار به ارث نمى گذاريم!

حضرت زهراعليها‌السلام در پاسخ فرمود:

۱۶- علل روى گردانى مردم از قرآن

سبحان الله! در شگفتم از اين تهمت! پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله از كتاب خدا رويگردان نبوده، و مخالف احكام قرآن كريم نبود، همواره پيرو قرآن بود، و دنبال سوره ها و آيات آن مى رفت

آيا براى توطئه اجتماع كرده و به نيرنگ و دروغ مى خواهيد به پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله دروغ و بهتان بنديد؟ اين كار شما پس از وفات او، مانند فتنه هايى است كه در زمان حياتش براى نابودى او به وجود مى آورديد.

شما كه مى گوييد پيغمبر ارث نمى گذارد، اينك اين كتاب خدا، بين من و شما داورى عادل، و گوينده و جداكننده حق و باطل، است كه مى گويد.

زكرياى پيامبر به خدا فرمود:

«فرزندى به من عطا فرما كه از من و آل يعقوب ارث برد»

و ورث سليمان داود(۱۱۶)

فبين عزوجل فيما وزع عليه من الاقساط و شرع من الفرائض والميراث و اباح من حظ الذكران والاناث ما ازاح علة المبطلين و ازال التظنى و الشبهات فى الغابرين:

(كلا بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل و الله المستعان على ما تصفون(۱۱۷) )

فقال ابابكر: الناس حكم بينى و بينك، و انهم بايعونى

۱۷- اسباب اسراع الناس الى الباطل

معاشر الناس! المسرعه الى قيل الباطل المغضيه على الفعل القبيح الخاسر

(افلا تتدبرون القران ام على قلوب اقفالها)

كلا بل ران على قلوبكم ما اساتم من اعمالكم فاخذ بسمعكم و ابصاركم و لبئس ما تاولتم و ساء ما به اشرتم و شر ما منه اعتضتم

لتجدن و الله محملة ثقيلا و غبه وبيلا اذا كشف لكم الغطاء و بان ماوارئه الضراء و بدالكم من ربكم ما لم تكونوا تحتسبون

و خسر هنا لك المبطلون(۱۱۸)

و باز در آيه ديگرى مى فرمايد:

«سليمان پيغمبر از داودعليه‌السلام ارث برد»

خداوند متعال در تقسيم سهميه ها بيان روشنى دارد، و واجبات و سهم ارث هر يك از افراد را مشخص كرده است، و سهم ارث فرزندان دختر و پسر را به گونه اى توضيح داد كه بهانه هاى اهل باطل را بر طرف كرد، و مجال گمان و شك و ترديد، تا قيامت براى هيچ فردى باقى نگذاشت.

چنين نيست كه شما مى گوييد،

(بلكه نفسهاى اماره شما، كارى را براى شما جلوه داده است، پس من چاره اى جز صبر نيكو ندارم، و از خداوند يارى مى طلبم بر آنچه شما توصيف مى كنيد.)

ابابكر براى ساكت كردن مردم گفت:

(اى دختر پيامبر اين مردم بين من و شما داورى خواهند كرد كه با من بيعت كرده اند.)

پس از اظهار نظر مجدد ابابكر و عوام فريبى او، خطاب به مردم فرمود

۱۷- علل سير ارتجاعى مردم

اى گروه مردم! كه به سوى شنيدن حرفهاى بيهوده شتاب مى كنيد، و كردار زشت زيانبار را ناديده مى گيريد

آيا در قرآن انديشه نمى كنيد؟ يا آن كه بر دلهاى شما مهر زده شد؟

نه بلكه آنچه از اعمال زشتى كه انجام داده ايد

(تيرگى آن دلهاى شما را فراگرفته است، و گوشها و چشمهايتان را پر كرده است)

بسيار بد به تاويل قرآن روى آورديد، و بر راهى را پيشنهاد كرديد، و بد معامله اى انجام داده ايد!

به خدا سوگند، تحمل اين بار براى شما سنگين و سرانجام آن پر از وزر و بال است، آن روزى كه پرده ها براى شما بالا رود، و زيان آن روشن گردد، و آنچه را كه حساب نمى كرديد بر شما آشكار گردد، آنگاه روشن مى شود كه اهل باطل زيانكارند و چاره اى نخواهند داشت.(۱۱۹)

خطبه دوم: «سخنرانى در جمع زنان مهاجر و انصار»

در روزهاى سخت بيمارى فاطمهعليها‌السلام ، زنان مهاجرين و انصار به عيادتش رفتند و عرض كردند، اى دختر پيغمبر، چگونه صبح كردى، با بيمارى چه مى كنى؟

حضرت زهراعليها‌السلام پس از حمد خدا و درود بر پدرش ‍ فرمود:

حديث ۵۸:

۱- توبيخ الناس على الانقلاب الرجعى

قالت: اصبحت و الله عائفه لدنيا كن، قاليه لرجالكن، لفظتهم بعد ان عجمتهم و شنئتهم بعد ان سبرتهم

فقبحا لفلول الحد والعب بعد الجد و قرع الصفاه و صدع القناه و خطل الآراء و زلل الاهواء:

و بئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط الله عليهم و فى العذاب هم

خالدون(۱۲۰)

لا جرم لقد قلدتهم ربقتها و حملتهم اوقتها و شننت عليهم غاراتها، فجدعا و عقرا و بعد للقوم الظالمين.

۲- اسباب مظلومية اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام

و يحهم انى زعزعوها عن رواسى الرساله و قواعد النبوة و الدلاله و مهبطالروح الامين و الطبين بامور الدنيا والدين؟

الا ذلك هو الخسران المبين!

و ما الذى نقموا من ابى الحسن؟

نقموا منه و الله نكير سيفه و قلة مبالاته لحتفه و شدة وطاءته و نكال وقعته و تنمره فى ذات الله.

۳- خصائص حكومة الامام علىعليه‌السلام

و تالله لو مالوا عن المحجه اللائحه و تكافوا عن زمام نبذه اليه رسول الله و زالوا عن قبول الحجه الواضحه

ترجمه خطبه دوم

۱- نكوهش مردم از سير ارتجاعى

صبح كردم در حالى كه بخدا سوگند دنياى شما را دوست نمى دارم و از مردان شما خشمناك و بيزارم، درون و بيرونشان را آزمودم و نامشان را از دهان خويش بدور افكندم، از آن چه كرده اند، ناخشنودم

چه زشت است كندى شمشيرها

و سستى و بازيچه بودن مردانتان پس از آنهمه تلاش و كوشش ها چه زشت است سر بر سنگ خارا زدن، و شكاف برداشتن نيزه ها و فساد آراء و انديشه ها و انحراف آرمان و انگيزه ها

(براى خويشتن چه بد ذخيره هائى تدارك ديدند و پيش فرستادند كه خداوند بر آنان خشم مى گيرد و در عذاب الهى جاودانه خواهند بود.)

زيرا بدون ترديد مسئوليت سنگين عهد و پيمان الهى در گردنشان همواره سنگينى خواهد نمود ناچار كار را بدانها واگذار و ننگ عدالت كشى را برايشان بار كردم

نفرين بر اين مكاران، و دور از رحمت حق باشند ستمكاران.

۲- علل مظلوميت امام علىعليه‌السلام

واى بر آنان! چرا نگذاشتند حق در مركز خود قرار يابد؟ و خلافت بر پايه هاى نبوت استوار ماند؟ (از خانه اى كه جبرئيل در آن فرود مى آمد به خانه ديگر بردند.

و حق را از دست على، كه عالم به امور دين و دنياست گرفتند

(بدانيد كه اين زيانى بزرگ و آشكار است)

چه باعث شد كه با علىعليه‌السلام كينه توزى نمايند و انتقام گيرند؟

چون سوزش تيغ او را چشيدند و پايدارى او را ديدند كه نسبت به مرگ بى اعتنا بود

ديدند كه چگونه بر آنان مى تازد و با دشمنان خدا نمى سازد و آنان را عقوبت مى كند و خشم علىعليه‌السلام در راه (رضاى) خداست

۳- ويژگى هاى حكومت امام علىعليه‌السلام

بخدا سوگند، اگر پاى در ميان مى نهادند، و علىعليه‌السلام را بر كارى كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به عهده او نهاد مى گذارند

لردهم اليها و حملهم عليها و لساربهم سيرا سجحا، لا يكلم خشاشه و لا يكل سائره و لا يمل راكبه و لاءوردهم منهلا نميرا صافيا رويا، تطفح ضفتاه و لا يترنق جانباه، و لاءصدرهم بطانا

و نصح لهم سرا و اعلانا، و لم يكن يحلى من الغنى بطائل و لا يحظى من الدنيا بنائل غير رى الناهل و شبعة الكافل، و لبان لهم الزاهد من الراغب و الصادق من الكاذب

«و لو ان اهل القرى امنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا فاخدناهم بما كانوا يكسبون (۱۲۱) ». «والذين ظلموا من هولاء سيصيبهم سيئات ما كسبوا و ما هم بمعجزين (۱۲۲)

۴- توبيخ المهاجرين والانصار على انحرافهم

الا هلم فاستمع و ما عشت اراك الدهر عجبا!

و ان تعجب فعجب قولهم!(۱۲۳)

ليت شعرى الى اى سناد استندوا؟ و على اى عماد اعتمدوا؟ و باى عروة تمسكوا؟ و على ايه ذريه اقدموا و احتنكوا؟

لبئس المولى و لبئس العشير (و بئس للظالمين بدلا(۱۲۴) )

استبدلوا والله الذنابى بالقوادم والعجز بالكاهل، فرغما لمعاطس ‍ قوم

آسان ايشان را به راه راست مى برد، و حق هر يك را به او مى سپرد چنان كه زيانى نبيند و هر كس ميوه آنچه كشته است بچيند،

اين شتر را سالم به مقصد مى رساند و حركتش براى كسى رنج آور نبود تشنگان عدالت را از چشمه سرشار و زلال حقيقت سيراب مى كرد « چشمه اى كه آب زلال آن فواره زنان از هر طرفى جارى است» كه هرگز

رنگ كدورت نپذيرد و همواره سيراب بوده رنج تشنگى نبينند

علىعليه‌السلام همواره در پنهان و آشكار نصيحت كننده مردم بود و اگر بخلافت مى رسيد از اموال بيت المال براى خود ذخيره نمى نمود و از ثروت دنيا جز باندازه نياز برداشت نمى كرد، باندازه آب اندكى كه عطش را فرونشاند و طعام مختصرى كه رفع گرسنگى نمايد

در آن هنگام زاهد از حريص به دنيا و راستگو از دروغگو باز شناسانده مى شد

(اگر مردم چنين مى كردند، ايمان آورده و تقوى پيشه شده، حق را به امام واقعى مى سپردند درهاى رحمت از آسمان و زمين بروى آنان مى گشود. امام دروغ گفتند و بزودى خدا به كيفر آنچه كردند آنان را عذاب خواهد فرمود)

۴- نكوهش از انحراف مهاجرين و انصار

اكنون بيائيد و بشنويد!

شگفتا! روزگار چه شگفتى ها در پس پرده دارد و چه بازيچه ها يكى از پس ‍ ديگرى بيرون مى آورد.

(اگر تعجب نمائى! پس گفته هاى آنان تعجب آور است.)

راستى مردان شما چرا چنين كردند؟ اى كاش مى دانستم به چه پناهگاهى تكيه داده اند؟ و كدام ستون استوار را انتخاب نمودند؟ و به كدامين ريسمان چنگ زدند؟ و بر كدام فرزند و خاندانى پيشى گرفتند و غلبه نمودند؟

شگفتا!

(چه دوستان دروغين و سرپرستان نااهلى را انتخاب كردند! و چه زشت است سرانجام ستمكاران كه جايگزين بدى برگزيدند)

سر را گذاشته به دم چسبيدند، پى عامى رفتند و از عالم نپرسيدند!

يحسبون انهم يحسنون صنعا: الا انهم هم المفسدون و لكن لا يشعرون(۱۲۵)

ويحهم:

افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع ام من لا يهدى الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون؟(۱۲۶)

۵- التحذير من المستقبل الدامى

اما لعمرى لقد لقحت فنظره ريثما تنتج ثم احتلبوا مل ء القعب دما عبيطا و ذعافا مبيدا

هنالك يخسر المبطلون و يعرف التالون غب ما اسس الاولون

ثم طيبوا عن دنياكم انفسا واطمانوا للفتنه جاءشا، وابشروا بسيف صارم و سطوه معتد غاشم و هرج شامل و استبداد من الظالمين

يدع فيئكم زهيدا و جمعكم حصيدا. فيا حسره لكم و انى بكم و قد:

عميت عليكم انلزمكموها و انتم لها كارهون(۱۲۷)

(نفرين بر مردمى نادان كه تبهكارند و تبهكارى خود را نيكو كارى مى پندارد. بدانيد كه آنان فاسدند و بفساد خويش آگاهى ندارند)

واى بر آنان!

(آيا آن كه مردم را به راه راست مى خواند، سزاوار پيروى است يا آن كه خود، راه را نمى داند؟ در اين باره چگونه داورى مى كنيد؟

۵- هشدار از آينده اى خونين

اما بجان خودم سوگند. نطفه فساد بسته شد. بايد انتظار كشيد تا كى مرض ‍ فساد پيكر جامعه اسلامى را از پاى درآورد

پس از اين از پستان شتر بجاى شير خون بدوشيد و زهرى كه به سرعت هلاك كننده است (اينجاست كه روندگان راه باطل زيان كننده اند.)

و مسلمانان آينده خواهند دانست كه سرانجام اعمال مسلمان صدر اسلام چه بوده است؟ از اين پس، قلب هاى خود را از بروز آشوبها مطمئن نماييد.

بشارت باد شما را به شمشيرهاى كشيده و حمله ها و تهاجمات پى درپى، و بهم ريخته شدن امور اجتماعى مسلمانان و استبداد و ديكتاتورى ستمگران آنها كه غنائم و حقوق شما را اندك پرداخت مى كنند

و جمع شما را با شمشيرهاى خود درو مى نمايند

پس حسرت و اندوه بر شما! كارتان بكجا خواهد انجاميد؟

(دريغا! كه ديده حقيقت بين نداريد، بر ما هم تاوانى نيست و نمى توانيم شما را به كارى كه كراهت داريد! الزام كنيم(۱۲۸) ).

خطبه سوم: سخنرانى در ميان جمعى كوچه و بازار

«دفاع از ولايت امام علىعليه‌السلام و افشاگرى لازم در مورد سير ارتجاعى مردم»

آنگاه كه كودتاگران سقيفه تصميم گرفتند به خانه ولايت تهاجم كنند و فريب خوردگان نزديك خانه حضرت علىعليه‌السلام گرد آمده و تسليم توطئه ها بودند، دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از خانه بيرون آمد و در كنار در ورودى منزل ايستاد و خطاب به مردم كوچه و بازار فرمود:

حديث ۵۹:

قالت: لا عهد لى بقوم حضروا اسوء محضرا منكم، تركتم رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله جنازة بين ايدينا و قطعتم امركم فيما بينكم، لم تستاءمرونا و لم تردوا لنا حقا كانكم لم تعلموا ما قال يوم غدير خم، والله لقد عقد له علىعليه‌السلام يومئذ الولاء ليقطع منكم بذالك منها الرجاء ولكنكم قطعتم الاسباب بينكم و بين نبيكم، و الله حسيب بيننا و بينكم فى الدنيا و الاخره(۱۲۹)

(من ملتى را مثل شما نمى شناسم كه اينگونه عهد شكن و بد برخورد باشند، جنازه رسول خدا را بر روى دست ما گذاشته و رها كرديد، و عهد و پيمانهاى ميانتان را بريديد و فراموش نموديد، و ولايت و رهبرى امام على (عليه السلام) و ما اهلبيت را انكار كرديد و حق مسلم ما را باز نگردانديد، گويا از آن چه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در روز غدير خم فرمود، آگاهى نداريد؟

سوگند به خدا كه رسول گرامى اسلام در آن روز ولايت و رهبرى امام علىعليه‌السلام را مطرح كرد و از مردم بيعت گرفت، تا اميد شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع نمايد، ولى شما رشته هاى پيوند معنوى ميان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و خودتان را پاره كرديد، اين را بدانيد كه خداوند در دنيا و آخرت بين ما و شما داورى خواهد كرد.(۱۳۰) )

خطبه چهارم: سخنرانى در نكوهش پيمان شكنان

در نكوهش پيمان شكنان و مردم بى تفاوت و ساكت فرمود:

حديث ۶۰:

قالت: معاشر الناس المسرعه الى القيل الباطل، المغضيه على الفعل القبيح الخاسر

«افلا تتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها(۱۳۱) » كلا بل ران على قلوبكم ما اساتم من اعمالكم فاخذ بسمعكم و ابصاركم و لبئس ما تاولتم و ساء ما به اشرتم شر ما منه اعتصبتم

لتجدن و الله محمله ثقيلا و غبه وبيلا اذا كشف لكم الغطاء و بان ماوراءه الضراء و بدالكم من ربكم ما لم تكونوا تحتسبون

«و خسر هنالك المبطلون(۱۳۲)

(اى مردم! كه به سوى سخن باطل شتابانيد، و اعمال زشت و زيانكارانه (اينها) را ناديده مى گيريد

آيا در قرآن تدبر و تامل نمى كنيد؟ يا بر دلهاتان مهر و قفل زده شده است «كه سخن حق را نمى شنويد؟ »

نه! بلكه اعمال سوء و كردار بد شما است كه پرده بر دلهاتان كشيده و گوشها و چشمهاى شما را گرفته است! و چه بد تاويل و تفسيرى «از دين و آئين كرديد»!

و چه بد نظريه و رايى داديد «كه حق را از اهلش گرفتيد و بدست نااهلان داديد» و چه بد «گناه و ستمى» را «كه كرديد» گران خواهيد يافت و سرانجامش را سخت و دشوار. در آن روز كه پرده از كار شما برداشته شود، و كيفرى كه در انتظار شماست، آشكار گردد و عذابى را كه خداى تعالى براى شما آماده كرده كه گمان آنرا نداشته ايد، بر شما نمايان گردد، و در آن روز است كه اهل باطل دچار زيان و خسران مى گردد(۱۳۳)

خطبه پنجم:

د- دفاع و مبارزه حديث ۶۴