تاریخ اسلام از منظر قرآن

تاریخ اسلام از منظر قرآن37%

تاریخ اسلام از منظر قرآن نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ اسلام

تاریخ اسلام از منظر قرآن
  • شروع
  • قبلی
  • 10 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16993 / دانلود: 6040
اندازه اندازه اندازه
تاریخ اسلام از منظر قرآن

تاریخ اسلام از منظر قرآن

نویسنده:
فارسی

 

در این کتاب، قرآن پژوه معاصر، حجت‌الاسلام یعقوب جعفری، به بررسی تاریخ صدر اسلام و زندگانی پیامبر (ص)، جنگهای صدر اسلام و دیگر پدیده‌های مهم این دوره، از منظر قرآن پرداخته است. البته در توضیح آیات به منظور ایجاد زمینه فهم درست محتوای آیات، از روایات تاریخی و منابع حدیثی نیز استفاده فراوان شده است.
این کتاب دارای یک مقدمه، ۵ فصل و یک خاتمه است. فصل یکم به موضوع فلسفه تاریخ و سنت‌های حاکم بر آن اختصاص یافته است. در فصل دوم، موضوع جاهلیت ابعاد و نشانه‌های آن مورد بررسی قرار گرفته است. فصل سوم به مهمترین حوادث دوران ولادت پیامبر اکرم (ص) تا بعثت آن حضرت پرداخته است و در فصل چهارم، و رخدادهای دوران بعثت تا هجرت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در فصل پنجم نیز پدیده‌های مهم و عبرت آموز ۱۱ سال هجرت پیامبر (ص) تا رحلت آن حضرت آمده است. در خاتمه نیز به اختصار به موضوع آینده بشریت از نظر قرآن توجه شده است.

تاريخ اسلام از منظر قرآن

مؤلف: يعقوب جعفرى

تدوين: نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

مقدمه

آشنايى با تاريخ صدر اسلام و سيره نبوى و آگاهى از چگونگى تعامل يا تقابل مخاطبان پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله با دعوت جديد، و تحليل حوادث آن دوره، از نيازهاى نخستين يك مسلمان فرهيخته است و از آنجا كه رفتار و سكوت پيامبر مانند سخن او يك حجت شرعى است، بررسى حوادث زندگى آن حضرت مى تواند مبناى خوبى براى درك و فهم درست احكام و معارف اسلام باشد.

با وجود اهميت اين امر و فراوانى و تنوع كتابها و منابع تاريخى، با تاءسف، در روايات تاريخى كاستى ها، پيچيدگى ها و حتى اختلاف هايى وجود دارد كه چهره حقيقت را در هاله ابهام قرار مى دهد و تحقيق را دشوار مى سازد. جاى بسى خرسندى است كه بسيارى از اين حوادث در آيات قرآن كريم بيان شده و مى توان به عنوان منبعى مطمئن از آن بهره مند شد.

قرآن كتاب تاريخى نيست، ولى گاهى براى هدفهاى تربيتى خود به ذكر برخى از حوادث تاريخى مانند زندگى پيامبران و امتهاى پيشين و حوادث عصر پيامبر مى پردازد. قرآن در بيان اين رخدادها شيوه خاصى دارد و اجمال و تفصيل، آغاز و انجام مطلب و استخدام واژه ها همگى تابع هدفى خاص است. از اين رو، گاهى ترتيب تاريخى حوادث رعايت نمى شود و گاه يك حادثه كه از نظر مورخ، حادثه كم اهميتى است به تفصيل مورد بحث قرار مى گيرد و با تحليل هاى خاصى از زاويه هاى گوناگون بررسى مى شود يك نمونه آن اجازه خواستن منافقان و برخى از مسلمانان سست ايمان از پيامبر براى شركت نكردن در جنگ تبوك است، كه موضوع هشت آيه از سوره توبه است. در مقابل، گاهى يك حادثه طولانى فقط با يك اشاره گذرا مورد توجه قرار مى گيرد و چه بسا برخى از حوادث كه در كتابهاى سيره به طور مفصل آمده، در قرآن هيچ از آن ياد نشده است. همچنين قرآن در بيان حوادث تاريخى به انگيزه ها و پيامدهاى مادى آن بسنده نمى كند، بلكه به آثار معنوى و اخروى نيز اشاره مى كند.

اين امور نشان مى دهد كه قرآن كريم حوادث تاريخى را ابزار بيان معارف و احكام و پى گيرى هدفهاى تربيتى و اخلاقى مى داند يا آنها را نمونه اى از سنتهاى حاكم بر تاريخ و عامل محرك آن و انگيزه اصلى پيدايش و زوال جامعه هاى انسانى بر مى شمارد.

درباره سيره نبوى كتابهاى بسيارى بر اساس روايات تاريخى نوشته شده كه گاه از آيات قرآن نيز استفاده شده است. همچنين در كتابهاى تفسير، در بيان آيات ويژه سيره پيامبر، شاءن نزولهايى ذكر شده كه آيه را با حادثه خاصى مربوط مى سازد.

آنچه بر عهده كتاب حاضر است استخراج حوادث تاريخى عصر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از آيات قرآن و اصالت دادن به آن است. البته در توضيح آيات به منظور ايجاد زمينه براى فهم درست محتواى آيات، از روايات تاريخى و منابع حديثى نيز استفاده فراوان شده است.

۱۵ تيرماه ۱۳۸۴

قم - يعقوب جعفرى

فصل يكم : فلسفه تاريخ و سنتهاى حاكم بر آن

بشر در طول تاريخ حيات خود، نشيب و فرازها و جنگ و ستيزهاى بسيارى ديده است. تمدنهاى متعددى در نقاط مختلف زمين متولد شده و پس از چندى مرده اند؛ امپراتورى هاى بزرگى به وجود آمده و سپس قطعه قطعه شده اند. راستى عامل اين تحولات و تطوّرات عظيم چه بوده و چه نيرويى سبب شده است كه انسان با طى اين راه دراز و پرپيچ و خم دستخوش چنين تغييرات و تحولات بنيادى گردد و آيا مى توان قانونى كشف كرد كه بيان كننده اين حركتها باشد و ظهور و سقوط تمدنها و دولتهاى گوناگون را توجيه و تفسير كند؟

در «فلسفه تاريخ» به اعتقاد برخى، قانون يا قوانينى بر تاريخ حكومت مى كند، و به نظر عده اى همه حوادث و تطورات تاريخ اتفاقى است و از هيچ قانونى تبعيت نمى كند. اگر حكومت قانون را بر حركت تاريخ بپذيريم، آن قانون چيست و چگونه مى توان در ساختن تاريخ فردا از آن استفاده كرد؟

اگر تاريخ از يك سلسله امور جزيى تشكيل شده و هيچ عاملى اين امور را به هم نپيوندد و همه رويدادها بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده باشد جستجوى يك قانون كلى براى حوادث تاريخى كار بيهوده اى است.

به تصور ما منشاء پيدايش اين نظريه كه تاريخ هيچ گونه نظام و قانونى ندارد، نظريه هاى غلط و يك بعدى در تفسير حركت تاريخ است؛ مانند نظريه حركت دوره اى و دايره اى تاريخ. بر طبق اين نظريه، تاريخ هميشه تكرار مى شود. تمدنى متولد مى شود و رشد مى كند و سپس مى ميرد و جاى خود را به تمدن جديدى مى دهد و آن نيز همين مراحل را طى مى كند. جوامع بشرى درست مانند يك انسان است كه ابتدا مرحله تولد و كودكى و سپس ‍ مرحله جوانى و ميانسالى و آنگاه دوران پيرى را طى مى كند و سرانجام به مرحله مرگ مى رسد.

در پاسخ به اين پرسش كه چه عاملى اين دوره تكرار را به وجود مى آورد و چرا هر تمدنى پس از رسيدن به مرحله شكوفايى به زوال و انحطاط مى گرايد و نابود مى شود، پاسخهاى متفاوتى داده اند. «توسيديد» تاريخ شناس يونانى، از تباهى قدرت ياد مى كند و مى گويد قدرت مطلق هميشه موجبات تباهى و فساد خود را فراهم مى آورد. «ابن خلدون» عامل عصبيت و غرور قومى و ملى را بر مى شمرد. «ويلفرد وپارتو» مبارزه جناحهاى مرتجع و پيشرو، و «سوروكين» تغيير مداوم بنيادهاى فرهنگى جامعه را مطرح مى كنند. «تاين بى» پس از مقايسه تطبيقى تمدنهاى گوناگون بشرى معتقد است كه هميشه قدرت مندان حالت تهاجمى به خود مى گيرند و ستمديدگان به دفاع بر مى خيزند و همين هجوم و دفاع عامل محرك تاريخ است. كسانى مانند «اگوستين» و «ويكو» اراده الهى، و «هگل» روح حاكم بر تاريخ را عامل اين تغييرهاى بنيادى مى دانند و «ماركس» و همفكرانش تكامل ابزار توليد را عامل بر مى شمرند.(۱)

به گمان ما همين نظرات غير واقع بينانه در تفسير تاريخ كه بر عامل واحد تكيه دارد، سبب شده است كه جمعى از متفكران آزادانديش به مقابله با آن برخيزند و اساسا وجود قوانين حاكم بر تاريخ را انكار كنند.(۲) اما اگر نظر قرآن اين گونه مطرح شود كه يك سلسله قضاياى شرطى به عنوان «سنن الهى» بر تاريخ حكومت دارد، آيا باز مى توان قوانين حاكم بر تاريخ را انكار كرد؟

پيش از توضيح اين نظريه ذكر چند نكته را لازم مى دانيم:

۱. هدفمند بودن حركت تاريخ: از نظر قرآن نه تنها انسان بلكه جهان و هرچه در آن است به سوى هدفى معين و مشخص گام مى سپارد و هيچ چيز بيهوده و بى هدف آفريده نشده است.

قرآن كريم مسئله هدفدارى جهان و انسان را با تأکید و اصرار فراوان مطرح مى سازد و از كسانى كه اين حقيقت را نمى پذيرند و آفرينش را بى هدف و بيهوده و باطل مى پندارند، به شدت انتقاد مى كند.

وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النّار

و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم، اين گمان كسانى است كه كافر شده [و حق پوشى كرده]اند، پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده اند.

جامعه بشرى نيز كه جزيى از جهان هستى است، بايد هدفى داشته باشد. قرآن كريم اين هدف را به روشنى ترسيم مى كند و آن، پيروزى نيروى حق بر باطل و حاكميت حق و عدل و مكتب پيامبران و حكومت صالحان است. (در فصل پايانى اين كتاب به اين نكته خواهيم پرداخت.)

۲. آزادى انسان در سازندگى جامعه: از نظر قرآن جامعه براى خود شخصيتى مستقل دارد و همچون فرد حركت مى كند و جذب و دفع مى كند و حتى مانند فرد متولد مى شود و مى زيد و مى ميرد.

بر طبق اين نظر جامعه نيز مانند فرد در تعيين جهت و انتخاب هدف آزاد است و مى تواند آگاهانه در ساخت تاريخ و تعيين سرنوشت و تغيير بنيادهاى خود گام بردارد.

اين حقيقت در آيات متعدد قرآن كريم ترسيم شده است:

وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكان فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُون (۳)

و خدا شهرى را مَثَل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مى رسيد پس [ساكنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به [سزاى] آنچه انجام مى دادند، طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانيد.

بر طبق اين آيه پيدايش گرسنگى، ترس و ناامنى در جامعه پر رفاه و داراى امنيت به سبب بى اعتنايى و كفران نعمتهاى خدا و نتيجه كارهاى آنهاست. بنابراين انحطاط جامعه با كردار آزادانه مردم رابطه عِلّى دارد و هيچ جامعه اى بدون بروز چنين رفتار و كردارى فرو نمى پاشد. در آيه ديگر مى خوانيم:

وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ حَتّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا يُخْلِفُ الْميعاد (۴)

و كسانى كه كافر شده اند پيوسته به [سزاى] آنچه كرده اند مصيبت كوبنده اى به آنان مى رسد يا نزديك خانه هايشان فرود مى آيد، تا وعده خدا فرا رسد. آرى خدا وعده [خود را] خلاف نمى كند.

۳. پيامبران معماران بزرگ تاريخ: بسيارى از جامعه شناسان و تحليل گران تاريخ در بررسى سير تحولات جوامع از يك حقيقت بزرگ كه بر تمام حوادث تاريخى سايه افكنده و در شكل گيرى بسيارى از جوامع بشرى نقش تعيين كننده داشته است، غفلت كرده اند و آن نقش سرنوشت ساز پيامبران است. بدين سان دچار خطايى شده اند كه كمترين ضرر آن از دست دادن كليد فهم بسيارى از رويدادهاى تاريخ بشرى است.

محققان غربى كه همه چيز را با مقياسهاى مادى مى سنجند در توجيه و تبيين كار پيامبران و مسئله وحى و نبوت متحير و ناتوان مى شوند يا با جملات مبهم و بى دليل از آن ياد مى كنند.

ناتوانى اين محققان از درك حقيقت وحى و نبوت گاهى به جايى مى رسد كه آنان را به افسانه گويى وادار مى كند. «موريس مترلينگ» براى يافتن منشاء اديان، ناچار از تخيلات واهى استفاده مى كند و مى گويد:

ما نمى توانيم سر علوم غيبى را پيدا كنيم فقط رواياتى در دست ماست كه بعضى اكتشافات جديد تاريخى آنها را كم و بيش تأیید مى كند و بر طبق اين روايات، در ازمنه خيلى قديم منبعى از علوم غيبى در محلى وجود داشته و بعضى بر آنند كه اين سرچشمه علم و عقل، حتى قبل از اينكه نوع بشر به جهان قدم بگذارد موجود بوده است؛ بدين معنى كه قبل از پيدايش انسان موجوداتى بوده اند كه بيشتر از ما از روح كسب نيرو مى نمودند و مثل ما احتياج به جسم و ماده نداشته اند و آخرين دسته از موجودات مزبور كه به درجه انحطاط رسيده بودند به نام «آتلانت» خوانده مى شوند و آنها توانستند به علوم غيبى پى ببرند.(۵)

پناه بردن به اين گونه افسانه ها و يا طرح امورى مانند ترس و جهل و... به عنوان منشاء پيدايش دين، برگرفته از درك ناكامل حقيقت وحى و نبوت است.

در پى گيرى افكار انبيا و نقش تعيين كننده آن در رويدادها خواهيم ديد كه قسمت اعظم تاريخ را پيامبران رقم زده اند و بى اعتنايى به اين مسئله نوعى خيانت به تاريخ است.

پيامبران خود با وجود شمار انبوهشان با يكديگر اختلافى نداشته و همه يك راه را دنبال نموده اند و هر يك تكميل كننده كار پيامبر قبل بوده اند و اين يكى از امتيازات مهم آنهاست كه آنان را از فلاسفه و دانشمندان متمايز مى سازد.

حضرت عيسى به بنى اسرائيل فرمود: من نيامده ام كلمه اى به تورات بيفزايم يا كلمه اى از آن بردارم. بر اين اساس مسيحيان، عهد عتيق و عهد جديد هر دو را مقدس و محفوظ مى دارند. همين طور در قرآن از انبيا جز با تجليل و تأیید (و احيانا تصحيح نسبتهاى ناروايى كه به كردار يا گفتار آنها داده اند) ذكرى نشده است و حضرت ختمى مرتبت را قرآن مكرّر به عنوانمصدق لما بين يديه من التوراة و الانجيل يعنى تصديق كنند آنچه جلوتر از او در تورات و انجيل آمده است، مى خواند اما فلاسفه صاحب راءى، دو نفر آنها يك سخن نگفته اند. يك كتاب فلسفه را كه باز كنيد بيشتر كتاب به بحث در آراء و عقايد متنوع و مخالف فلاسفه مى گذرد.

ارسطو بهترين شاگرد افلاطون است، ولى گفتار استاد را قبول ندارد. مكتب جديدى باز مى كند و مى گويد: افلاطون را دوست دارم اما به حقيقت بيش ‍ از افلاطون علاقه دارم.(۶)

قرآن كريم با تأکید فراوان اين حقيقت را ياد مى كند كه انبيا همه يك هدف را تعقيب مى كردند و با اينكه بعضى از آنها بر بعضى ديگر فضيلت داشتند، در هدف هرگز فرقى ميان آنها نبود:

وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَد مِنْهُمْ أُولئِكَ سَوْفَ يُؤْتيهِمْ أُجُورَهُمْ. (۷)

و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده و ميان هيچ كدام از آنان فرقى نگذاشته اند، به زودى [خدا] پاداش آنان را عطا مى كند.

سنتهاى الهى عامل محرك تاريخ

به نظر قرآن مهم ترين انگيزه حركت تاريخ و جامعه، «سنتهاى الهى» است؛ اما اينكه منظور از اين «سنتها» چيست و كاربرد آن تا كجاست، نكته اى است كه بايستى مورد بررسى قرار گيرد.

قرآن كريم هرگونه تغيير و تحول جوامع بشرى را به سنتهاى الهى نسبت مى دهد و تأکید مى كند كه هيچ گونه تحولى فراسوى اين سنتها اتفاق نمى افتد و سنتهاى الهى تغييرناپذير است و بر سراسر تاريخ بشرى - در گذشته و حال و آينده - حاكميت دارد.

سُنَّةَ اللّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْديلاً (۸)

درباره كسانى كه پيشتر بوده اند [همين] سنت خدا [جارى بوده] است؛ و در سنت خدا هرگز تغييرى نخواهى يافت.

فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ سُنَّتَ الْأَوَّلينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحْويلاً (۹)

پس آيا جز سنت [و سرنوشت شوم] پيشينيان را انتظار مى برند؟ و هرگز براى سنت خدا تبديلى نمى يابى و هرگز براى سنت خدا دگرگونى نخواهى يافت.

سنتهاى مورد نظر قرآن كه هيچ گونه تغيير و تبديل در جوامع بشرى خارج از چهارچوب آن رخ نمى دهد. قوانينى است كه از تركيب غرايز، عواطف، انديشه و عملكرد انسان و نحوه ارتباط او با جهان پديد مى آيد، كه همه عوامل اجتماعى، اقتصادى و جغرافيايى موجود در روابط انسانها را در بر مى گيرد.

به عبارت ديگر، سنتهاى الهى قضاياى شرطى است كه در صورت وجود شرط، جزا يا مسبب نيز حاصل خواهد شد. اين قضاياى شرطى از طبيعت زندگى انسان و ارتباط او با جهان پيرامونش استخراج مى شود.

براى مثال، وجود ظلم و تجاوز در هیأت حاكمه يك جامعه، سقوط آن را در پى خواهد داشت و گسترش راحت طلبى و رفاه در زندگى، قدرت دفاعى مردم را در مقابل دشمن ضعيف خواهد كرد و در صورت تهاجم دشمن، تاب مقاومت نخواهند داشت و يا اختلاف طبقاتى جامعه اگر سبب قوى تر شدن ثروتمندان و گرسنه تر شدن محرومان باشد، انقلاب داخلى در پى خواهد داشت.

قرآن كريم دورافكنى ارزشهاى معنوى و تكذيب انبيا و تعاليم آنان را از سوى مردم سبب هلاكت نهايى آنان و پيروزى حتمى پيروان حق ياد مى كند و مى فرمايد:

وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً * سُنَّةَ اللّهِ الَّتي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْديلا (۱۰)

و اگر كسانى كه كافر شدند، به جنگ با شما برخيزند، قطعا پشت خواهند كرد، و ديگر يار و ياورى نخواهيد يافت. سنت الهى از پيش همين بوده، و در سنت الهى هرگز تغييرى نخواهى يافت.

أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَ لِلْكافِرينَ أَمْثالُها (۱۱)

مگر در زمين نگشته اند، تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنها بودند به كجا انجاميده است؟ خدا زير و زبرشان كرد و كافران را نظاير [همين كيفرها در پيش] است.

قرآن كريم با ترسيم صحنه هاى مهيج زندگى پيشينيان، از سنتهاى الهى ياد مى كند تا آدميان پند گيرند. قرآن از انسان مى خواهد كه با توجه به اين سنن، جامعه خود را اصلاح كند و سرنوشت خوبى براى خود رقم بزند. انسانِ امروز با كشف قسمتهايى از قوانين طبيعت توانسته است بسيارى از غيرممكن ها را ممكن سازد. در هوا پرواز كند يا ساعتها در زير آب بماند. همديگر را از فاصله هاى بسيار دور ببينند و سخن يكديگر را بشنوند و...

اينها همه از بركت كشف قوانين طبيعت است. قوانين حاكم بر جامعه (سنن) نيز همين گونه است. اگر انسان بتواند پس از كشف آن قوانين، زندگى خود را با آن هماهنگ سازد و به تدريج به نتايج پربارترى خواهد رسيد و زندگى خوب و استوار و جامعه اى متمدن و پيشرو خواهد داشت و مشكلات اجتماعى را به آسانى حل خواهد كرد.

تخلف ناپذيرى سنتها

يكى از ويژگى هاى خاص سنتهاى الهى كه همواره بايد مورد توجه باشد، تخلف ناپذيرى و حتميت وقوع آنهاست. همان گونه كه قوانين طبيعى استثناپذير نيست، سنتهاى تاريخ نيز تخلف نمى پذيرد و همان گونه كه مثلا جاذبه زمين يا قوانين نور و يا خواص فيزيكى و شيميايى و حتى مكانيكى اشيا در محدوده زمان و مكان خاصى قرار نمى گيرد و هميشه و همه جا جارى است، سنتهاى الهى نيز از چنين خاصيتى برخوردار است. اين سنتها از مقوله علت و معلول است و قانون عليت هرگز استثناپذير نيست! بنابراين روا نيست كه هيچ قوم و ملتى خود را نسبت به اقوام ديگر برتر دانسته، بپندارد كه آنان از سنتهاى الهى در امانند؛ چنانكه قوم يهود به همين پندار نادرست گرفتار آمدند:

وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَيّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ ما لا تَعْلَمُون (۱۲)

و گفتند: «جز روزهايى چند، هرگز آتش به ما نخواهد رسيد» بگو: «مگر پيمانى از خدا گرفته ايد؟ - كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد - يا آنچه را نمى دانيد به دروغ به خدا نسبت مى دهيد؟ »

در بعضى از آيات قرآن از تاريخ و تجربه هاى بشرى فراتر مى رود و به ابتداى آفرينش جهان اشاره مى كند و انسان را به تفكر درباره ابتداى آفرينش و بازگشت آن فرا مى خواند، كه اين خود يك نوع سنت تخلف ناپذير است:

أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسيرٌ (۱۳)

آيا نديده اند كه خدا چگونه آفرينش را آغاز مى كند سپس آن را باز مى گرداند؟ در حقيقت اين [كار] بر خدا آسان است.

براى فهم و درك درست مسئله «سنن» و تخلف ناپذيرى و حتمى بودن آن، قرآن همواره به مطالعه دقيق نمونه هاى تاريخى آن دعوت مى كند:

فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ في ذلِكَ لاَيَةً لِقَوْم يَعْلَمُونَ (۱۴)

و اين [هم] خانه هاى خالى آنهاست به [سزاى] بيدادى كه كرده اند. قطعا در اين [كيفر] براى مردمى كه مى دانند عبرتى خواهد بود.

مهاجرت و گم نامی

یکی دیگر از پیامدهای تمدن جدید ، پدیده مهاجرت است بسیاری از مردم ، پیوسته از شهری به شهر دیگری منتقل می شوند و تقریبا در هیچ مکانی استقرار همیشگی ندارند این پدیده در کشورهای صنعتی و فراصنعتی بیشتر به چشم می خورد همچنین در شهرهای بزرگ که جاذبه های زندگی و امکان پیدا کردن کار در آنها بیش از مناطق دیگر است ، بیشتر اتفاق می افتد تافلر ، یکی از ویژگی های دوره جدید زندگی را ناپایداری مکان ها دانسته و از مردم به عنوان «خانه به دوشان» یاد می کند2 به خوبی روشن است که مهاجرت ها سبب از بین رفتن روابط قدیمی می شود و امکان برقراری ارتباط جدید را به حدّاقل ، کاهش می دهد که پیامد آن ، از بین رفتن تعهّد خواهد بود و در چنین شرایطی ، طبیعی است که حیا و شرم ، شکل نخواهد گرفت طبق تحقیقاتی که در کشورهای اروپایی و امریکا به عمل آمده ، میزان جرایم و بزهکاری بین مهاجران ، خیلی بیشتر از بومیان بوده است ژولی فرانسوی بر پایه تحقیقاتی که انجام داد ، معتقد شد که از هر یکصد هزار نفر 1) همان جا .

2) ر ک : همان ، ص 74

 (فصل پنجم : خانه به دوشان) که زادگاه خود را ترک نکرده اند ، فقط هشت تن آنان به اتّهام جنایت در دیوان عالی جنایی مورد محاکمه قرار گرفته اند ، حال آن که از هر یکصد هزار نفری که در استان غیر محلّ تولّد خود ، ساکن بوده اند ، 29 نفر آنان در دیوان عالی جنایی محاکمه شده اند1 هر قدر فاصله فرهنگی بین مبدأ و مقصد بیشتر باشد ، احتمال جرم زا بودن مهاجرت ، بیشتر است یکی از علل عمده این افزایش چشمگیر ، آن است که این افراد در محیط های جدید ، ناشناخته اند .

1) جامعه شناسی شهری ، ص 50 .

مسافرت و گم نامی

کسی که از شهر خود بیرون می رود ، در شهرهای دیگر ، گم نام و غریبه است و همین امر ، احتمالاً سبب می شود که احساس کند می تواند برخی از کارهایی را که در شهر خود ترک می کرده ، انجام دهد این امر ، در مسافرت های تابستانی و بخصوص در مناطق دریایی ، افزایش بیشتری می یابد رفتار مسافران سواحل دریا با رفتار آنان در شهرهای خود ، متفاوت است فورت لادردیل ، نام منطقه ای ساحلی در ایالت فلوریدای امریکاست که هر ساله در فصل بهار ، دانشجویان دختر و پسر امریکایی به آن جا سفر کرده ، مدّت یک هفته اقامت می کنند تافلر معتقد است آنچه این جوانان را جذب می کند ، چیزی فراتر از سکس و آفتاب است ؛ زیرا این چیزها را در جای دیگر نیز می توان یافت انگیزه آنان بیشتر احساس آزادی و رهایی از مسئولیت است یک دختر دانشجوی نوزده ساله اهل نیویورک می گوید : ( این جا) آدم از کاری که می کند و از حرفی که می زند ، اصلاً نگران نیست ؛ چون راستش را بخواهید ، آدم ، دیگر آنها را نمی بیند 1 پس آنچه فورت لادردیل در اختیار جوانان قرار می دهد ، گم نامی است و گم نامی ، شرم و حیا را کنار می زند 1) همان ، ص 96 .

مصون سازی گم نامی

اشاره

در اسلام بر شهرنشینی ، آن هم در شهرهای بزرگ ، تأکید شده است1 از مجموع آموزه های دین در این موضوع ، چنین به دست آمد که الگوی دینی شهرنشینی ، هرگز به گم نامی منجر نمی شود در ادامه ، به برخی از این موارد ، اشاره می کنیم :

1) نهج البلاغه ، نامه 69 ؛ بحار الأنوار ؛ ج 33 ، ص 509 .

ـ مساجد و اجتماعات مذهبی

اگر از زندگی در روستاها منع شده ، به این دلیل است که در آنها «جمعه» و «جماعت» وجود ندارد در طرف مقابل ، از آن جهت به شهرنشینی و زندگی در شهرهای بزرگ توصیه شده که مرکز اجتماعات مسلمانان است رسول خدا ، برتری شهرها را در وجود جماعت ها و حلقه های ذکر می داند .2 همچنین در روایتی آمده :در شهرهای بزرگ سکونت گزین ، زیرا آن جا مرکز اجتماع مسلمانان است 3 در الگوی شهرنشینی اسلامی ، اجتماعات دینی نقش مهمّی دارند در هر شبانه روز ، نمازهای جماعت در اوقات متعدّد ، اقامه می شوند و مردم ، دور هم جمع می گردند و یکدیگر را می بینند و از حال هم خبردار می شوند این اجتماعات متعدّد ، هر روز در محلّه ها تشکیل می شوند پس از آن ، هفته ای یک بار همه مردم شهر دور هم جمع می شوند و نماز جمعه را اقامه می کنند به هر حال ، هر یک از این اجتماعات ، به نوعی مردم را گِرد هم جمع می کند و در هر یک ، مجموعه ای از افراد حضور دارند که با هم آشنا می شوند نخست در مساجد محل با هم آشنا می شوند ، سپس روز جمعه مردم همه محلّه ها در نماز جمعه ، یکدیگر را می بینند که جمعیت بیشتری حضور دارند و . این قبیل امور عبادی ، قلمرو آشنایی افراد با یکدیگر را گسترش داده ، قلمرو گم نامی را کاهش می دهند امام علی علیه السلام درباره ثمره رفت و آمد به مساجد ، همواره می فرمود : هر که به مساجدْ رفت و آمد داشته باشد ، یکی از این هشت چیز را به دست می آورد : برادری که در راه خدا سودرسان باشد ، یا دانش گلچین شده ، یا نشانه ای محکم و استوار ، یا رحمت منتظره ، یا سخنی می شنود که او را به هدایتْ رهنمایی می کند ، و یا گناهی را از سرِ ترس یا شرم ، ترک می کند .1 از فرهنگ مسجد ، این است که اهل ایمان ، یکدیگر را می بینند و از حال هم باخبر می شوند و به کمک یکدیگر می شتابند دامنه آشنایی در مساجد ، باید به گونه ای باشد که اگر کسی به مسجد نیامد ، عدم حضور وی ، محسوس باشد و دیگران نسبت به آن ، حسّاس باشند و پِیجوی وی شوند رسول خدا این گونه بود و هر وقتْ کسی را در مسجد نمی دید ، سراغ وی را می گرفت. 1) کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 237 ؛ بحار الأنوار ، ج 83 ، ص 351 .

2) المعجم الأوسط ، ج 4 ، ص 251 ؛ کنزالعمّال ، ج 6 ، ص 475 ، ح 16621 .

3) نهج البلاغه ، نامه 69 .

ـ همسایه ها

مسئله دیگر در شهرنشینی اسلامی ، ارتباط با همسایگان است اسلام بر مسئله ارتباط با همسایه ، بسیار تأکید کرده است جبرئیل علیه السلام ، آن قدر بر حرمت همسایه تأکید می کرد که رسول خدا گمان بُرد همسایه از همسایه ، ارث می برد 1 و رسول خدا نیز آن قدر سفارش همسایگان را به مردم می کرد

1

.کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 52 (ح 108) .

____________________________________-

 که آنان نیز گمان بردند همسایه ها از یکدیگر ارث می برند .1 حرمت همسایه ، یکی از سنگین ترین حرمت ها در اسلام است2 و همانندِ خود انسان3 و خون انسان4 و والدین انسان5 ، حرمت دارد اگر در فرهنگ شهرنشینی این حرمتْ مورد توجّه قرار گیرد و همسایه ها با یکدیگر روابطی محترمانه داشته باشند ، می تواند به کاهش قلمرو گم نامی بینجامد در فرهنگ اسلامی ، حدّ همسایگی از هر سمت ، چهل خانه است که محدوده ای به اندازه یکصد و شصت خانه را در برمی گیرد اگر برای هر خانه ای این حلقه یکصد و شصت خانه ای را ترسیم کنیم ، تصوّر کنید که ارتباط همسایه ها ، چه شبکه درهم تنیده و به هم پیوسته ای را به وجود می آورد امروز ، ارتباط همسایه ها ، بخصوص در شهرهای بزرگ ، رو به کاهش است گاهی وقت ها اساسا همسایه ها یکدیگر را نمی شناسند و حتّی شاید بسیار کم یکدیگر را ببینند و از وضع یکدیگر باخبر نیستند گویی هر کدام در جزیره ای دور افتاده زندگی می کنند و گویی میان آنان ، دیوارهای سرد بی عاطفگی کشیده شده است امّا اگر الگوی اسلامی همسایه داری اجرا شود ، یک شبکه گسترده ارتباطی میان همسایگان برقرار می شود و شناخت افراد از یکدیگر ، افزایش می یابد و در نتیجه ، کسی غریبه و گم نام نخواهد ماند .

-----------------------------------------------

1) الکافی ، ج 7 ، ص 51 ، نهج البلاغه ، نامه 47 .

2) غررالحکم و دررالکلم ، ح 9528 ؛ مسند أحمد ، ج 6 ، ص 8 .

3) السیرة النبویّة ، ج 2 ، ص 149 .

4) الجامع الصغیر ، ج 1 ، ص 573 (ح 3706 .)

5) الکافی ، ج 5 ، ص 31 ؛ مکارم الأخلاق ، ص 126 .

ـ پیمان برادری

آموزه دیگری که در الگوی دینی شهرنشینی تأثیرگذار است ، مسئله برادری میان اهل ایمان است اسلام ، همه اهل ایمان را «برادر» یکدیگر خوانده است رسول خدا ، وقتی نخستین شهر اسلامی را بنیاد نهاد ، میان اهل ایمان ، پیمان برادری برقرار نمود یثرب ، پس از ورود رسول خدا ، به شهر دیگری تبدیل شد و ترکیب جمعیتی آن تغییر کرد بخشی از ساکنان این شهر جدید را «مهاجران» تشکیل می دادند پدیده مهاجرت ، همیشه برای شهرها یک فاجعه خوانده شده است غالبا مهاجران از آن جا که در محیطی غیر بومی قرار گرفته و گم نام اند ، بیشتر به فساد ، و بزه روی می آورند ؛ امّا این اتفاق در شهر مدینه رخ نداد زیرا میان تمام شهروندان ، چه مهاجر و چه انصار ، پیوند برادری برقرار شد با این پیوند ، گروه مهاجر در بدنه اصلی شهر (یعنی انصار) ادغام شدند .

ـ آشنا برای نظارت های نامحسوس

به خوبی روشن است که در برابر این نظارت های نامحسوس ، گم نامی وجود ندارد بنا بر این ، «توجّه کردن» و «توجّه دادن» به این بخش از نظارت ها می تواند به سالم سازی شهرها و مهاجرت ها و مسافرت ها بینجامد توجّه به ناظران نامحسوس و مقدّس ، حیای فرد را بر می انگیزد و در این صورت ، همان گونه که در خلوت ، خود را تنها نمی دید ، در غربت نیز خود را گم نام نخواهد دانست بنا بر این ، تعمیق باورهای دینی و ایمان به خدا و شناخت واقعیت های هستی و درک نظارت های نامحسوس و مقدّسی که وجود دارند ، عامل مهمّی در الگوی شهرنشینی اسلامی است که نتیجه آن ، حفظ فرهنگ حیاست و حفظ این فرهنگ ، موجب مصونیت قلمرو گم نامی و ناشناختگی می گردد .

فصل سوم : حیا و پوشش

اشاره

انسان از امور غیر مادّی ، تصویری در ذهن خود می سازد که می تواند زشت یا زیبا باشد همین پدیده تصویر ذهنی از حیا را می توان در دو مقوله «رفتار» و «شخصیت» انسانِ باحیا نیز مطرح کرد رفتارها نیز در ذهن بیننده ، تصویری از خود برجای می گذارند تصویر ذهنی از شخصیت انسانِ باحیا و همراه با پوشیدگی و وقار است براساس متون دینی ، حیا لباسی است بر قامت عریان یک شی ء حیا را می توان پوشش انسانیت دانست انسان بدون حیا ، جلوه ای عریان ، دریده و نازیبا دارد به وسیله حیاست که قامت رعنای انسان ، خلعتی زیبا می یابد به همین جهت ، امام علی علیه السلام حیا را با تعبیر لباس و حجاب و پوشش ، یاد می کند و می فرماید : حیا ، لباسی بلند و حجابی منع کننده و پوششی نگه دارنده از بدی هاست1 1) شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 20 ، ص 272 .

جامه تن

حیا ، رابطه تنگاتنگی با پوشش دارد و در بسیاری از احادیث ، این دو با هم آمده اند مثلاً حیا و سِتر در مورد خداوند متعال با هم آمده اند1 و در موارد متعدّدی ، حیا نقطه مقابل عریانی دانسته شده است2 در حقیقت لازمه حیا ، پوشش است نمی توان شخص برهنه را باحیا دانست و نمی توان پذیرفت که شخص باحیا ، برهنه باشد حجّت های الهی که نمونه کامل حیا هستند ، نمونه کامل پوشیدگی نیز بوده اند لقمان ، یکی از کسانی است که پوشیدگی شدیدی داشته و امام صادق علیه السلام ، این ویژگی را یکی از علل حکیم شدن وی دانسته است 3 حضرت موسی علیه السلام آن قدر بر پوشیدگی خود محافظت می کرد که مردم می پنداشتند وی ، بیماری جسمانی دارد رسول خدا درباره ایشان فرموده است : همانا موسی ، مردی باحیا و پوشیده بود که به دلیل حیایش هیچ نقطه از بدن وی دیده نشد4 حضرت موسی علیه السلام هنگامی که می خواست وارد آب شود ، تا بدنش وارد آب نمی شد ، لباس خود را بیرون نمی آورد5 امّا درباره فرهنگ عمومی بنی اسرائیل ، در حدیث آمده است که حیایی وجود نداشته و لذا آنان ، هنگام شنا ، برهنه وارد آب می شدند و به یکدیگر نگاه می کردند( !)6 این ویژگی در

1) رسول اللّه صلی الله علیه و آله می فرماید : «إنّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ حییّ ستیر یحب الحیاء والستر (سنن أبی داوود ، ج 2 ، ص 251 ، ح 4012 )

2) ر ک : وسائل الشیعه (طبع آل البیت علیهم السلام ) ، ج 5 ، ص 22 .

3) تفسیر القمی ، ج 2 ، ص 162؛ بحار الأنوار ، ج 13 ، ص 409 .

4) صحیح البخاری ، ج 4 ، ص 129 ؛ مسند أحمد ، ج 3 ، ص 596 ، (ح 10683) .

5) رسول خدا فرمود : «موسی بن عمران هر گاه می خواست وارد آب شود ، لباس از تن بیرون نمی کرد تا این که عورت او در آب ناپیدا شود» (مسند أحمد ، ج 3 ، ص 262)

6) صحیح البخاری ، ج 1 ، ص 73 .

___________________________________________

 فرهنگ جاهلی حجاز نیز وجود داشته است امام علی علیه السلام می فرماید : پیامبر صلی الله علیه و آله گروهی را دید که برهنه استحمام می کردند ، بدون این که لُنگی بسته باشند به همین جهت ، ایستاد و با صدایی رسا فرمود : «چرا برای خدا تعظیمی قائل نمی شوید ؟»1 پدیده بی مُبالاتی در پوشش ، اختصاص به استحمام نداشته است ؛ بلکه مردم عصر جاهلی به طور کلّی به پوشیدگی تن ، اهمّیتی نمی دادند و رسول خدا ، مردم را در این زمینه راهنمایی می کرد برای نمونه ، آن حضرت ، پس از ورود به مدینه ، شروع به ساختن مسجد کرد و مسلمانان نیز به ایشان کمک می نمودند هنگام حمل سنگ های سنگین ، پوششی که برخی بر کمر بسته بودند ، می افتاد و آنان اهمّیتی نمی دادند در یکی از موارد یاد شده ، رسول خدا به شخصی فرمود : لباست را بپوش و عریان راه نرو2 همچنین ، شخصی به نام جَرهَد می گوید که روزی نشسته بودم و لباسم کنار رفته بود و ران پایم پیدا شده بود در این هنگام ، رسول خدا که از آن جا عبور می کرد ، به من فرمود : ران خود را بپوشان ، که جزو عورت است3 این کلام حضرت به مسئله مهم محدوده عورت اشاره دارد عورت ، یعنی آنچه آشکار شدنش قبیح است و باید پوشیده باشد معنای اصلی عورت ، یعنی چشمی که بینایی خود را از دست داده است4 سپس این واژه در مورد چیزهایی به کار رفته است که نباید دیده شوند و آشکار شدن و دیده

1) المصنَّف ، عبدالرّزاق ، ج 1 ، ص 286 (ح 1102) ؛ الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 268 .

2) سنن أبی داوود ، ج 2 ، ص 251 (ح 4016) .

3) مسند أحمد ، ج 1 ، ص 591 ، (ح 2493) .

4) ر ک : معجم مقاییس اللغة ، ج 4 ، ص 184 ـ 185 .

 شدن آنها زشت به شمار می رود مردم ، هر چه را عورت بدانند ، می پوشانند و از آشکار شدن آن ، شرم می کنند ؛ و هر چه را عورت ندانند ، نپوشانده ، از آشکار شدن آن اِبایی ندارند ممکن است هر فرهنگی محدوده خاصّی از بدن را عورت بداند و با تغییر فرهنگ ، محدوده عورت نیز تغییر کند با تغییر محدوده عورت ، اندازه لباس ها نیز تغییر می کند مثلاً در مغرب زمین ، روزگاری زنان ، لباس های بلندی می پوشیدند که آستین های بلندی داشت و یقه آن نیز پوشیده بود البته موی سرشان ، معمولاً باز بود و پوشاندن آن ، لازم شمرده نمی شد این ، نشان می دهد که در آن زمان ، تمام بدن زن برای دیگران ، به نوعی عورت محسوب می شده است به مرور زمان و در اثر عواملی که در جای خود باید بحث شود ، مفهوم عورتْ تغییر کرد و در ادامه ، اندازه پوشش نیز تغییر کرد اندک اندک ، محدوده عورت ، کاهش یافت و لباس ها نیز کوتاه و کوتاه تر شدند ؛ همچنین آستین ها که تا مچ را می پوشاندند ، و دامن ها که تا روی پا را گرفته بودند ، کوتاه و کوتاه تر شدند و یقه ها نیز که تا گردن را می پوشاندند ، کم کم پایین تر آمده ، بازتر شدند در میان مردان نیز همین پدیده قابل مشاهده است کوتاه شدن شلوارها و آستین پیراهن ها و باز شدن یقه ها می توانند نمونه هایی از این قبیل باشند البته ممکن است در هر دوره ای ، عوامل دیگری هم در تعیین محدوده عورت ، نقش داشته باشند اسلام ، قلمرو جدیدی برای عورت تعریف کرد و تمام بدن زن را عورت دانست ، مگر دست ها (از سرانگشت تا مچ) و صورت به همین جهت ، پوشش زنان مسلمان نیز تغییر کرد بر همین اساس ، آیه 59 از سوره احزاب نازل شد و زنان ، سرهای خود را به گونه ای پوشاندند که گوش ها ، گوشواره ها و گردن و سینه آنان پیدا بود1 لذا آیه 31 از سوره نور نازل شد که به آنان دستور داد مَقنعه های خود را به روی سینه ها بیندازند زنان نیز از فردای روزی که این آیه نازل شد ، با حجاب کامل بیرون آمدند2

1) مجمع البیان ، ج 7 ، ص 217 .

2) الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 181 .

_________________________________________-

پوشیده های برهنه

لباس های نازک و چسبان ، در حقیقت ، برهنگی را احیا می کنند ؛ زیرا هدف از پوشیدن لباس ـ که پوشیدگی است ـ ، با این گونه لباس ها محقّق نمی شود و از این جهت ، تفاوت چندانی با برهنگی ندارند در فرهنگ روایات ، از این گروه به عنوان «کاسیاتٌ عاریات (پوشیدگان برهنه)» نام برده شده است رسول خدا ، در زمره دوزخیان ، از زنانی نام می بَرد که لباس بر تن دارند ، امّا گویا برهنه اند و در میان مردم به صورت تحریک کننده ای راه می روند3 پوشش های کوتاه و نازک ، حکایت از حیای ناقص و رقیق دارد امام علی علیه السلام در این باره می فرماید : بر شما باد پوشیدن لباس ضخیم ؛ چرا که هر کس لباسش نازک باشد ، دینش نازک است4 روزی پارچه ای قیمتی ، ظریف و زیبا از یَمن برای رسول خدا آوردند ایشان ، پارچه را به یکی از یارانش هدیه کرد پس از چند روز ، آن لباس را بر تن وی ندید علّت را جویا شد وی گفت : آن را به همسرم داده ام حضرت فرمود : «به وی بگو زیر آن ، لباس دیگری بپوشد ؛ زیرا می ترسم که حجم

1) مجمع البیان ، ج 7 ، ص 217 .

2) الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 181 .

3) ر ک : صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 2192 ؛ السنن الکبری ، ج 2 ، ص 234 .

4) الخصال ، ص 623 ؛ تحف العقول ، ص 113

بدنش را مشخّص سازد»1 همچنین ، روزی اسماء ، دختر ابوبکر ، در حالی که لباس نازک و بدن نما بر تن داشت ، وارد خانه رسول خدا شد به محض ورود ، حضرت ، روی خود را از وی برگرداند و به وی فرمود : «ای اسماء ! وقتی زنْ بالغ شد ، شایسته نیست که جز صورت و دست هایش دیده شوند»2 لباس نازک ، چسبان و بدن نما ، نشان از حیای رقیق شده است و مفاسد بی شماری را در پی دارد لذا رسول خدا فرموده است : هلاکت زنان امت من در دو چیز است : طلا و لباس نازک3

 1) ر ک : الطبقات الکبری ، ج 2 ، ص 463 ؛ سنن أبی داوود ، ج 4 ، ص 64 (ح 4116) .

2) سنن أبی داوود ، ج 4 ، ص 62 (ح 4104) .

3) تنبیه الخواطر ، ج 1 ، ص 3 .

پوشیدگی و مصونیت

برهنگی ، طمع شیطان را برمی انگیزد4 و زمینه گناه را فراهم می سازد هر جا برهنگی وجود داشته باشد ، نگاه مسموم و شیطان ملعون نیز حضور دارند وقتی نگاهی مسموم به بدنی برهنه یا نیمه عریان بیفتد ، غریزه جنسی تحریک می شود و آتش شهوت ، شعله ور می گردد ایمنی و مصونیت ، از پیامدهای مثبت پوشیدگی است رسول خدا ، از یکی از انواع پوشش به عنوان سِپَر یاد کرده و از مردان خواسته تا به وسیله آن ، از زنان خود ، مراقبت و محافظت کنند5 قرآن کریم نیز پوشش زن را مایه ایمنی از آزار مردان هوسباز دانسته است6

4) امام علی علیه السلام می فرماید : «وقتی کسی عریان شود ، شیطان به او نظر می اندازد و در او طمع می کند ؛ پس خود را بپوشانید» (تهذیب الأحکام ، ج 1 ، ص 373 ؛ الخصال ، ج 2 ، ص 630)

5) ر ک : الجامع الصغیر ، ج 1 ، ص 20 (ح 99) .

6) احزاب ، آیه 59 .

_________________________________________

فصل چهارم : حیا و خانواده

اشاره

در این مبحث ، حیا را در قلمرو خانواده پیجویی کرده ، در مراحل گوناگون زندگی مشترک ، مورد بررسی قرار می دهیم بخش های مختلف این بحث ، عبارت اند از : حیا از خواستگاری تا آغاز زندگی مشترک ، حیا در روابط همسران ، حیا در روابط فرزندان با والدین و بالعکس ، و حیا در روابط خانواده با دیگران .

حیا ، از خواستگاری تا آغاز زندگی مشترک

ـ شرم خواستگاری

معمولاً آغاز زمزمه های مربوط به ازدواج ، همراه با شرم و حیاست وقتی با فرزندی درباره ازدواجْ سخن گفته می شود ، ممکن است شرم کند ، سرش را به زیر بیندازد ، محل را ترک نماید و یا از خانواده خود بخواهد که سخن دیگری را دنبال کنند جواب مثبت دادن نیز معمولاً با صراحت نخواهد بود پس از آن ، نوبت به مراسم خواستگاری می رسد خواستگاری ، یکی از مواردی است که بیشترین بار شرم و حیا را برای فرد دارد در این قبیل امور ، معمولاً بزرگ ترها پیش قدم شده ، به کمک عروس و داماد می آیند حضرت علی علیه السلام از کسانی است که والدین او هنگام خواستگاری اش حضور نداشتند ایشان ، پیش از این که دیگران ، باب سخن را بگشایند و او را نسبت به ازدواج با دختر رسول خدا تشویق کنند ، خود ، اقدامی نکرد و تنها پس از پیش دستی دیگران بود که تصمیم گرفت نسبت به خواستگاری حضرت زهرا علیهاالسلاماقدام نماید لذا بدین منظور ، تا سه بار نزد رسول خدا رفت و هر بار به خاطر مقام باعظمت حضرت ، از طرح خواسته خود ، شرم کرد و نتوانست سخنی بر زبان جاری سازد در مرتبه سوم ، رسول خدا به کمک ایشان آمد و فرمود : «گویا کاری داری آنچه را می خواهی ، بگو» این کار ، راه را برای حضرت علی علیه السلام هموارتر ساخت و ایشان توانست خواسته خود را مطرح کند وقتی حضرت با استقبال رسول خدا روبه رو شد ، بار دیگر ، شرم به وی اجازه ماندن نداد و لذا فورا از حضور پیامبر صلی الله علیه و آله مرخّص شد1 مسئله دیگر ، طرح موضوع خواستگاری با دختر است معمولاً دخترها در این گونه موارد ، خجالتی تر هستند و اگر با پیشنهاد مطرح شده موافق باشند ، نمی توانند صریحا جواب مثبت دهند و حدّاکثر کاری که می کنند ، سکوتِ حاکی از رضایت است وقتی رسول خدا موضوع خواستگاری علی علیه السلام را با دختر خود فاطمه علیهاالسلامدر میان گذاشت ، ایشان از دادن پاسخ صریح ، خودداری کرد و با سکوتِ حاکی از رضایت ، موافقت خود را اعلام کرد و رسول خدا ، با گفتن تکبیر ، اعلام کرد که این سکوت ، نشانه رضایت است2

1) ر .ک : شرح الأخبار ، ج 2 ، ص 355 ؛ بحار الأنوار ، ج 19 ، ص 112 .

2) الأمالی ، طوسی ، ص 40 ، ح 13 ؛ بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 93 .

_________________________________________

ـ شرم عروسی

پس از خواستگاری ، یکی از اموری که ممکن است شرم داماد را به همراه داشته باشد ، تقاضای بردن عروس به خانه است حضرت علی علیه السلام ، خود نقل می کند که پس از خواستگاری و انجام دادن کارهای اوّلیه ، یک ماه گذشت و من هر روز در نماز رسول خدا شرکت می کردم و به خانه خود برمی گشتم و درباره به خانه بردن فاطمه علیهاالسلام ، هیچ سخنی نگفتم در حقیقت ، شرم ، مانع طرح مسئله می شده است در این جا نیز نخست ، زنان رسول خدا و سپس خود حضرت ، دخالت کرده ، کار را به سرانجام می رسانند زنان رسول خدا ، متوجّه خواسته حضرت علی علیه السلام و شرم وی شدند از این رو ، باب گفتگو را با ایشان باز کردند و گفتند : «آیا می خواهی از رسول خدا بخواهیم که فاطمه علیهاالسلامرا به منزل تو بفرستد ؟» علی علیه السلام نیز با پیشنهاد آنان ، موافقت نمود آنان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند و نخست ، از جای خالی حضرت خدیجه علیهاالسلامسخن گفتند و سپس خواسته علی علیه السلام را مطرح کردند ظاهرا خودِ حضرت نیز همراه آنان بوده است رسول خدا می فرماید : «چرا علی همسرش را از من نخواسته است ؟ ما منتظر بودیم» علی علیه السلام می گوید : «ای رسول خدا ! حیا مرا از این کار ، باز داشت»1 پس از این جریان ، مقدّمات مراسم عروسی آماده شد و طعامی به عنوان ولیمه عروسی طبخ گردید پیامبر اکرم به علی علیه السلام فرمود : «به مسجد برو و هر کس را که می خواهی ، دعوت کن» نزدیک غروب آفتاب ، رسول خدا به یکی از همسرانش به نام اُمّ سَلَمه می فرماید : «فاطمه را نزد من بیاور» این جا یکی دیگر از مواضع شرم دختر است معمولاً تازه عروس ها در شب عروسی از روبه رو شدن با پدر خود ، شرمگین می شوند امّ سلمه می رود و با فاطمه علیهاالسلام باز می گردد فاطمه علیهاالسلام در حالی نزد پدر آمد که از شدّت شرم ، عرق کرده بود و کمی می لرزید مسئله دیگر ، روبه رو شدن عروس و داماد با یکدیگر است اگر عروس و داماد، انسان های باحیایی همانند حضرت علی و فاطمه علیهماالسلامباشند، ممکن است شرم داشته باشند که حتّی به چهره یکدیگر نگاه کنند ، و یا مثلاً عروس ، چادر از سر برگیرد وجود این حیا ، نشانه خوبی است ؛ امّا نباید باقی بماند ؛ چرا که ممکن است مانع زندگی مشترک گردد رسول خدا برای این که عروس و داماد ، بدون حجاب ، یکدیگر را ببینند ، اقدام می کند علی علیه السلام حضور داشت و فاطمه علیهاالسلامنیز با شرم و حیا وارد می شد وقتی روبه روی پدر و همسر خود قرار گرفت ، رسول خدا ، پارچه را از صورت عروس بر گرفت و علی علیه السلام وی را مشاهده کرد اقدام دوم رسول خدا این بود که دست دختر خود را گرفت و در دست علی علیه السلام گذاشت هر چند این وضعیت ، سخت و دشوار است ، اما سخت تر از آن تنها شدن با یکدیگر و به اتاق خود رفتن است رسول خدا ، در حالی که دست آن دو را در دست یکدیگر قرار داده بود ، آنان را به اتاق خودشان راهنمایی می کند ممکن است شرم و حیا همچنان مانع برقراری ارتباط نزدیک تر میان زن و شوهر شود در چنین مواردی ممکن است هر دو یا یکی از آنان به نقطه ای خیره شود و چشم در چشم هم ندوزند ؛ زیرا این وضعیت ، باز موقعیت جدیدی است که تا به حال با آن ، رو به رو نبوده اند لذا رسول خدا به آنان فرمود : «شما بروید ، من نیز به شما ملحق می شوم» اتفاقا همین گونه نیز شد حضرت علی علیه السلام می گوید : هر دو وارد اتاق شدیم حضرت زهرا علیهاالسلامدر گوشه ای نشست و من نیز کنار وی نشستم او از من حیا می کرد و چشم به زمین دوخته بود من نیز از او شرم داشتم و چشم به زمین دوخته بودم چیزی نمی گذرد که رسول خدا وارد می شود و باب سخن را باز می کند و پس از به جا آوردن یکی از مستحبّات ، برای آنان دعا می کند2 برای نوعروسان و نودامادان ، روبه رو شدن با دیگران در فردای عروسی ، شرم خاصّ خود را دارد ؛ فردای عروسیِ حضرت زهرا علیهاالسلام ، رسول خدا ایشان را نزد خود فرا خواند می گویند حضرت زهرا علیهاالسلام در حالی خدمت پدر رسید که از شدّت حیا ، مدهوش و حیران بود3

 1) الأمالی ، طوسی ، ص 41 ؛ بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 95 .

2) الأمالی ، طوسی ، ص 43 ؛ بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 96 .

3) ر ک : کشف الغمّة ، ج 1 ، ص 375 ؛ بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 138 .

حیا در روابط همسران

پس از آغاز زندگی مشترک ، روابط همسران ، شکل متفاوتی به خود می گیرد بهترین نوع رابطه ، رابطه مبتنی بر حرمت ، احترام و تکریم است در این شکل از رابطه ، هر یک از طرفین ، حرمت دیگری را حفظ می کند و طرفین ، برخوردی کریمانه با یکدیگر دارند قرآن کریم ، زن و شوهر را لباس یکدیگر معرّفی کرده که 3 هماهنگی کاملی با الگوی حیا دارد و بلکه می توان گفت الگوی حیا را با بیانی لطیف و با تعبیری که نشانگر ماهیت حیاست ، معرّفی نموده است الگوی صحیح رابطه زناشویی ، مبتنی بر پوشیدگی ، حیا و وقار زن و شوهر در برخورد با یکدیگر است در این شکل از رابطه ، هر یک از طرفین ، پوشش دیگری است و مایه شرمساری و آبروریزی او نمی گردد ، برخوردی دریده و برهنه با دیگری ندارد و نه تنها پرده حُجب و حیا را نمی دَرَد ، بلکه خود ، پوششی برای وی می شود .

ویژگی های الگوی حیا

اشاره

الگوی ارتباطی حیا ، ویژگی هایی دارد که عبارت اند از :

1 شرم همسری

گاهی ممکن است یکی از طرفین ، رابطه مبتنی بر ترس را مهندسی کند برخی نیز ممکن است رابطه مبتنی بر پاداش را طرّاحی کنند در نوع اوّل ، نظام زندگی زناشویی بر پایه ترس قرار داد و در نوع دوم ، بر پایه طمع و پاداش در الگوی ارتباطی حیا ، نه ترسْ مبنای عمل است و نه طمع ؛ بلکه هر یک از همسران ، کوتاهی در مسئولیت های زندگی را زشت و شرم آور می داند و لذا ، حیا ، مانع کوتاهی می شود و از ارتکاب اشتباه ، جلوگیری می کند .

2 شرم در رفتار و گفتار

وقار در رفتار ، و ادب در گفتار ، ویژگی دیگر رابطه مبتنی بر حیاست کسانی که از حیا برخوردارند ، رفتاری باوقار ، متین و سنگین دارند و در ارتباط های کلامی خود ، رعایت ادب و احترام را می نمایند نبود این دو عنصر ، ممکن است موجب بروز مشکلات فراوانی شود گاهی نوع رفتار برای طرف مقابل ، توهین آمیز و تحقیرکننده است گاهی نیز نوع سخن گفتن ، همراه با ناسزاگویی و توهین است درشت گویی ، فحش دادن ، به زبان آوردن و به رُخ کشیدن امور تحقیر کننده و چیزهایی از این قبیل ، رفتارهایی هستند که فاقد عنصر شرم و حیا بوده ، همانند آتشی است که بر خرمن دوستی و محبّت زده می شود .

3 شرم اشتباه

در ارتباط مبتنی بر حیا ، اگر اشتباهی از کسی سربزند ، نسبت به آن بی تفاوت نیست و از کرده خود ، شرمگین می شود در این وضعیت ، نه « اصرار » بر تکرار اشتباه وجود دارد ، و نه « توجیه» و دفاع از آن ، و نه « خرسندی » از آنچه انجام شده ؛ بلکه اتّفاق پیش آمده ، وی را آزار می دهد و از کرده خود ، سرافکنده می سازد در چنین موقعیتی باید قضیه را تمام شده اعلام کرد نگه داشتن فرد در حالت شرم و به رو آوردن اشتباه و امتیاز گرفتن در چنین حالتی ، ممکن است پرده حجب و حیا را از میان بردارد ؛ فرد شرمنده احساس خواهد کرد که از اخلاق وی ، سوء استفاده شده و این ، ممکن است باعث کنار گذاشتن چنین اخلاقی شود بنا بر این ، بهتر است او را ببخشد ، تکریم کند ، بدو شخصیت بخشد و همه چیز را برای همیشه فراموش کند ، همان گونه که خداوند با کسی که از رفتار ناروای خود شرمنده است ، چنین می کند .

4 شرم درخواست

یک انسانِ باحیا نیز از این که نتواند خواسته کسی را برآورده سازد ، شرمگین می شود رسول خدا به جهت شدّت حیایی که داشت ، دست رَد به سینه هیچ سائلی نزد1 و این ویژگی همه اهل ایمان است2 در زندگی مشترک ، معمولاً مردان ، مسئول تأمین نیازمندی ها هستند برای مرد ، بسیار سخت است که با دست خالی به خانه برگردد حضرت ابراهیم علیه السلام روزی برای تهیه آذوقه از منزل خارج شد ؛ امّا چیزی نیافت و شرم داشت که با دست خالی به خانه برگردد3 زنان باحیا و کریم النفس نیز با درک چنین حالتی ، از بیان خواسته ای که ممکن است خارج از توان همسرشان باشد ، خودداری می کنند ، حتّی اگر آذوقه منزل باشد به همین جهت حضرت زهرا علیهاالسلام به امام علی علیه السلام می گوید : ای ابوالحسن ! من این گونه ام که از خدای خود ، شرم می کنم که تو را به کاری وا دارم که توان آن را نداری4

 1) ر .ک : الکافی ، ج 8 ، ص 130 ؛ الأمالی ، طوسی ، ص 692 ؛ مکارم الأخلاق ، ص 23 .

2) بحار الأنوار ، ج 67 ، ص 311 .

3) ر .ک : تفسیر القمی ، ج 1 ، ص 153 ؛ بحار الأنوار ، ج 12 ، ص 5 .

4) مناقب أمیرالمؤمنین علیه السلام ، ج 1 ، ص 201 (ح 124) .

____________________________________________________-

5 شرم در اختلاف

مسئله دیگر حیا در زمینه اختلافات است اختلافات همسران ، اوّلین تأثیر خود را در حیای آنان نشان می دهد معمولاً نوع سخن گفتن و کلمات مورد استفاده و نوع نگاه و رفتار ، تغییر می کند و ممکن است حالت بی شرمانه ای به خود بگیرد حتّی ممکن است مسئله اختلاف از قلمرو زن و شوهر به محدوده خانواده کشیده شود و یا از قلمرو خانواده خارج شود و به اطّلاع همسایه ها یا اقوام نیز برسد همسرانِ باحیا ، هنگام اختلاف ، نه از کلمات ناشایست استفاده می کنند و نه رفتارهای ناشایست از آنان سر می زند به نظر می رسد که « عمومی کردن اختلاف » ، زشت تر از کارهای دیگر باشد از همین رو ، رسول خدا ، شکایت زن از همسر خود را نشانه بی حیایی وی می داند یکی از دختران رسول خدا که از همسر خود ، آزار دیده بود ، کسی را نزد پدر فرستاد و از شوهر خود ، شکایت کرد حضرت به وی پیغام داد که : شرم خود را نگه دار چه زشت است که زنِ بااصالت و دیندار ، هر روز از همسر خود ، شکایت کند2

2) الکافی ، ج 3 ، ص 252 ؛ بحار الأنوار ، ج 22 ، ص 161 .

مهاجرت و گم نامی

یکی دیگر از پیامدهای تمدن جدید ، پدیده مهاجرت است بسیاری از مردم ، پیوسته از شهری به شهر دیگری منتقل می شوند و تقریبا در هیچ مکانی استقرار همیشگی ندارند این پدیده در کشورهای صنعتی و فراصنعتی بیشتر به چشم می خورد همچنین در شهرهای بزرگ که جاذبه های زندگی و امکان پیدا کردن کار در آنها بیش از مناطق دیگر است ، بیشتر اتفاق می افتد تافلر ، یکی از ویژگی های دوره جدید زندگی را ناپایداری مکان ها دانسته و از مردم به عنوان «خانه به دوشان» یاد می کند2 به خوبی روشن است که مهاجرت ها سبب از بین رفتن روابط قدیمی می شود و امکان برقراری ارتباط جدید را به حدّاقل ، کاهش می دهد که پیامد آن ، از بین رفتن تعهّد خواهد بود و در چنین شرایطی ، طبیعی است که حیا و شرم ، شکل نخواهد گرفت طبق تحقیقاتی که در کشورهای اروپایی و امریکا به عمل آمده ، میزان جرایم و بزهکاری بین مهاجران ، خیلی بیشتر از بومیان بوده است ژولی فرانسوی بر پایه تحقیقاتی که انجام داد ، معتقد شد که از هر یکصد هزار نفر 1) همان جا .

2) ر ک : همان ، ص 74

 (فصل پنجم : خانه به دوشان) که زادگاه خود را ترک نکرده اند ، فقط هشت تن آنان به اتّهام جنایت در دیوان عالی جنایی مورد محاکمه قرار گرفته اند ، حال آن که از هر یکصد هزار نفری که در استان غیر محلّ تولّد خود ، ساکن بوده اند ، 29 نفر آنان در دیوان عالی جنایی محاکمه شده اند1 هر قدر فاصله فرهنگی بین مبدأ و مقصد بیشتر باشد ، احتمال جرم زا بودن مهاجرت ، بیشتر است یکی از علل عمده این افزایش چشمگیر ، آن است که این افراد در محیط های جدید ، ناشناخته اند .

1) جامعه شناسی شهری ، ص 50 .

مسافرت و گم نامی

کسی که از شهر خود بیرون می رود ، در شهرهای دیگر ، گم نام و غریبه است و همین امر ، احتمالاً سبب می شود که احساس کند می تواند برخی از کارهایی را که در شهر خود ترک می کرده ، انجام دهد این امر ، در مسافرت های تابستانی و بخصوص در مناطق دریایی ، افزایش بیشتری می یابد رفتار مسافران سواحل دریا با رفتار آنان در شهرهای خود ، متفاوت است فورت لادردیل ، نام منطقه ای ساحلی در ایالت فلوریدای امریکاست که هر ساله در فصل بهار ، دانشجویان دختر و پسر امریکایی به آن جا سفر کرده ، مدّت یک هفته اقامت می کنند تافلر معتقد است آنچه این جوانان را جذب می کند ، چیزی فراتر از سکس و آفتاب است ؛ زیرا این چیزها را در جای دیگر نیز می توان یافت انگیزه آنان بیشتر احساس آزادی و رهایی از مسئولیت است یک دختر دانشجوی نوزده ساله اهل نیویورک می گوید : ( این جا) آدم از کاری که می کند و از حرفی که می زند ، اصلاً نگران نیست ؛ چون راستش را بخواهید ، آدم ، دیگر آنها را نمی بیند 1 پس آنچه فورت لادردیل در اختیار جوانان قرار می دهد ، گم نامی است و گم نامی ، شرم و حیا را کنار می زند 1) همان ، ص 96 .

مصون سازی گم نامی

اشاره

در اسلام بر شهرنشینی ، آن هم در شهرهای بزرگ ، تأکید شده است1 از مجموع آموزه های دین در این موضوع ، چنین به دست آمد که الگوی دینی شهرنشینی ، هرگز به گم نامی منجر نمی شود در ادامه ، به برخی از این موارد ، اشاره می کنیم :

1) نهج البلاغه ، نامه 69 ؛ بحار الأنوار ؛ ج 33 ، ص 509 .

ـ مساجد و اجتماعات مذهبی

اگر از زندگی در روستاها منع شده ، به این دلیل است که در آنها «جمعه» و «جماعت» وجود ندارد در طرف مقابل ، از آن جهت به شهرنشینی و زندگی در شهرهای بزرگ توصیه شده که مرکز اجتماعات مسلمانان است رسول خدا ، برتری شهرها را در وجود جماعت ها و حلقه های ذکر می داند .2 همچنین در روایتی آمده :در شهرهای بزرگ سکونت گزین ، زیرا آن جا مرکز اجتماع مسلمانان است 3 در الگوی شهرنشینی اسلامی ، اجتماعات دینی نقش مهمّی دارند در هر شبانه روز ، نمازهای جماعت در اوقات متعدّد ، اقامه می شوند و مردم ، دور هم جمع می گردند و یکدیگر را می بینند و از حال هم خبردار می شوند این اجتماعات متعدّد ، هر روز در محلّه ها تشکیل می شوند پس از آن ، هفته ای یک بار همه مردم شهر دور هم جمع می شوند و نماز جمعه را اقامه می کنند به هر حال ، هر یک از این اجتماعات ، به نوعی مردم را گِرد هم جمع می کند و در هر یک ، مجموعه ای از افراد حضور دارند که با هم آشنا می شوند نخست در مساجد محل با هم آشنا می شوند ، سپس روز جمعه مردم همه محلّه ها در نماز جمعه ، یکدیگر را می بینند که جمعیت بیشتری حضور دارند و . این قبیل امور عبادی ، قلمرو آشنایی افراد با یکدیگر را گسترش داده ، قلمرو گم نامی را کاهش می دهند امام علی علیه السلام درباره ثمره رفت و آمد به مساجد ، همواره می فرمود : هر که به مساجدْ رفت و آمد داشته باشد ، یکی از این هشت چیز را به دست می آورد : برادری که در راه خدا سودرسان باشد ، یا دانش گلچین شده ، یا نشانه ای محکم و استوار ، یا رحمت منتظره ، یا سخنی می شنود که او را به هدایتْ رهنمایی می کند ، و یا گناهی را از سرِ ترس یا شرم ، ترک می کند .1 از فرهنگ مسجد ، این است که اهل ایمان ، یکدیگر را می بینند و از حال هم باخبر می شوند و به کمک یکدیگر می شتابند دامنه آشنایی در مساجد ، باید به گونه ای باشد که اگر کسی به مسجد نیامد ، عدم حضور وی ، محسوس باشد و دیگران نسبت به آن ، حسّاس باشند و پِیجوی وی شوند رسول خدا این گونه بود و هر وقتْ کسی را در مسجد نمی دید ، سراغ وی را می گرفت. 1) کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 237 ؛ بحار الأنوار ، ج 83 ، ص 351 .

2) المعجم الأوسط ، ج 4 ، ص 251 ؛ کنزالعمّال ، ج 6 ، ص 475 ، ح 16621 .

3) نهج البلاغه ، نامه 69 .

ـ همسایه ها

مسئله دیگر در شهرنشینی اسلامی ، ارتباط با همسایگان است اسلام بر مسئله ارتباط با همسایه ، بسیار تأکید کرده است جبرئیل علیه السلام ، آن قدر بر حرمت همسایه تأکید می کرد که رسول خدا گمان بُرد همسایه از همسایه ، ارث می برد 1 و رسول خدا نیز آن قدر سفارش همسایگان را به مردم می کرد

1

.کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 52 (ح 108) .

____________________________________-

 که آنان نیز گمان بردند همسایه ها از یکدیگر ارث می برند .1 حرمت همسایه ، یکی از سنگین ترین حرمت ها در اسلام است2 و همانندِ خود انسان3 و خون انسان4 و والدین انسان5 ، حرمت دارد اگر در فرهنگ شهرنشینی این حرمتْ مورد توجّه قرار گیرد و همسایه ها با یکدیگر روابطی محترمانه داشته باشند ، می تواند به کاهش قلمرو گم نامی بینجامد در فرهنگ اسلامی ، حدّ همسایگی از هر سمت ، چهل خانه است که محدوده ای به اندازه یکصد و شصت خانه را در برمی گیرد اگر برای هر خانه ای این حلقه یکصد و شصت خانه ای را ترسیم کنیم ، تصوّر کنید که ارتباط همسایه ها ، چه شبکه درهم تنیده و به هم پیوسته ای را به وجود می آورد امروز ، ارتباط همسایه ها ، بخصوص در شهرهای بزرگ ، رو به کاهش است گاهی وقت ها اساسا همسایه ها یکدیگر را نمی شناسند و حتّی شاید بسیار کم یکدیگر را ببینند و از وضع یکدیگر باخبر نیستند گویی هر کدام در جزیره ای دور افتاده زندگی می کنند و گویی میان آنان ، دیوارهای سرد بی عاطفگی کشیده شده است امّا اگر الگوی اسلامی همسایه داری اجرا شود ، یک شبکه گسترده ارتباطی میان همسایگان برقرار می شود و شناخت افراد از یکدیگر ، افزایش می یابد و در نتیجه ، کسی غریبه و گم نام نخواهد ماند .

-----------------------------------------------

1) الکافی ، ج 7 ، ص 51 ، نهج البلاغه ، نامه 47 .

2) غررالحکم و دررالکلم ، ح 9528 ؛ مسند أحمد ، ج 6 ، ص 8 .

3) السیرة النبویّة ، ج 2 ، ص 149 .

4) الجامع الصغیر ، ج 1 ، ص 573 (ح 3706 .)

5) الکافی ، ج 5 ، ص 31 ؛ مکارم الأخلاق ، ص 126 .

ـ پیمان برادری

آموزه دیگری که در الگوی دینی شهرنشینی تأثیرگذار است ، مسئله برادری میان اهل ایمان است اسلام ، همه اهل ایمان را «برادر» یکدیگر خوانده است رسول خدا ، وقتی نخستین شهر اسلامی را بنیاد نهاد ، میان اهل ایمان ، پیمان برادری برقرار نمود یثرب ، پس از ورود رسول خدا ، به شهر دیگری تبدیل شد و ترکیب جمعیتی آن تغییر کرد بخشی از ساکنان این شهر جدید را «مهاجران» تشکیل می دادند پدیده مهاجرت ، همیشه برای شهرها یک فاجعه خوانده شده است غالبا مهاجران از آن جا که در محیطی غیر بومی قرار گرفته و گم نام اند ، بیشتر به فساد ، و بزه روی می آورند ؛ امّا این اتفاق در شهر مدینه رخ نداد زیرا میان تمام شهروندان ، چه مهاجر و چه انصار ، پیوند برادری برقرار شد با این پیوند ، گروه مهاجر در بدنه اصلی شهر (یعنی انصار) ادغام شدند .

ـ آشنا برای نظارت های نامحسوس

به خوبی روشن است که در برابر این نظارت های نامحسوس ، گم نامی وجود ندارد بنا بر این ، «توجّه کردن» و «توجّه دادن» به این بخش از نظارت ها می تواند به سالم سازی شهرها و مهاجرت ها و مسافرت ها بینجامد توجّه به ناظران نامحسوس و مقدّس ، حیای فرد را بر می انگیزد و در این صورت ، همان گونه که در خلوت ، خود را تنها نمی دید ، در غربت نیز خود را گم نام نخواهد دانست بنا بر این ، تعمیق باورهای دینی و ایمان به خدا و شناخت واقعیت های هستی و درک نظارت های نامحسوس و مقدّسی که وجود دارند ، عامل مهمّی در الگوی شهرنشینی اسلامی است که نتیجه آن ، حفظ فرهنگ حیاست و حفظ این فرهنگ ، موجب مصونیت قلمرو گم نامی و ناشناختگی می گردد .

فصل سوم : حیا و پوشش

اشاره

انسان از امور غیر مادّی ، تصویری در ذهن خود می سازد که می تواند زشت یا زیبا باشد همین پدیده تصویر ذهنی از حیا را می توان در دو مقوله «رفتار» و «شخصیت» انسانِ باحیا نیز مطرح کرد رفتارها نیز در ذهن بیننده ، تصویری از خود برجای می گذارند تصویر ذهنی از شخصیت انسانِ باحیا و همراه با پوشیدگی و وقار است براساس متون دینی ، حیا لباسی است بر قامت عریان یک شی ء حیا را می توان پوشش انسانیت دانست انسان بدون حیا ، جلوه ای عریان ، دریده و نازیبا دارد به وسیله حیاست که قامت رعنای انسان ، خلعتی زیبا می یابد به همین جهت ، امام علی علیه السلام حیا را با تعبیر لباس و حجاب و پوشش ، یاد می کند و می فرماید : حیا ، لباسی بلند و حجابی منع کننده و پوششی نگه دارنده از بدی هاست1 1) شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 20 ، ص 272 .

جامه تن

حیا ، رابطه تنگاتنگی با پوشش دارد و در بسیاری از احادیث ، این دو با هم آمده اند مثلاً حیا و سِتر در مورد خداوند متعال با هم آمده اند1 و در موارد متعدّدی ، حیا نقطه مقابل عریانی دانسته شده است2 در حقیقت لازمه حیا ، پوشش است نمی توان شخص برهنه را باحیا دانست و نمی توان پذیرفت که شخص باحیا ، برهنه باشد حجّت های الهی که نمونه کامل حیا هستند ، نمونه کامل پوشیدگی نیز بوده اند لقمان ، یکی از کسانی است که پوشیدگی شدیدی داشته و امام صادق علیه السلام ، این ویژگی را یکی از علل حکیم شدن وی دانسته است 3 حضرت موسی علیه السلام آن قدر بر پوشیدگی خود محافظت می کرد که مردم می پنداشتند وی ، بیماری جسمانی دارد رسول خدا درباره ایشان فرموده است : همانا موسی ، مردی باحیا و پوشیده بود که به دلیل حیایش هیچ نقطه از بدن وی دیده نشد4 حضرت موسی علیه السلام هنگامی که می خواست وارد آب شود ، تا بدنش وارد آب نمی شد ، لباس خود را بیرون نمی آورد5 امّا درباره فرهنگ عمومی بنی اسرائیل ، در حدیث آمده است که حیایی وجود نداشته و لذا آنان ، هنگام شنا ، برهنه وارد آب می شدند و به یکدیگر نگاه می کردند( !)6 این ویژگی در

1) رسول اللّه صلی الله علیه و آله می فرماید : «إنّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ حییّ ستیر یحب الحیاء والستر (سنن أبی داوود ، ج 2 ، ص 251 ، ح 4012 )

2) ر ک : وسائل الشیعه (طبع آل البیت علیهم السلام ) ، ج 5 ، ص 22 .

3) تفسیر القمی ، ج 2 ، ص 162؛ بحار الأنوار ، ج 13 ، ص 409 .

4) صحیح البخاری ، ج 4 ، ص 129 ؛ مسند أحمد ، ج 3 ، ص 596 ، (ح 10683) .

5) رسول خدا فرمود : «موسی بن عمران هر گاه می خواست وارد آب شود ، لباس از تن بیرون نمی کرد تا این که عورت او در آب ناپیدا شود» (مسند أحمد ، ج 3 ، ص 262)

6) صحیح البخاری ، ج 1 ، ص 73 .

___________________________________________

 فرهنگ جاهلی حجاز نیز وجود داشته است امام علی علیه السلام می فرماید : پیامبر صلی الله علیه و آله گروهی را دید که برهنه استحمام می کردند ، بدون این که لُنگی بسته باشند به همین جهت ، ایستاد و با صدایی رسا فرمود : «چرا برای خدا تعظیمی قائل نمی شوید ؟»1 پدیده بی مُبالاتی در پوشش ، اختصاص به استحمام نداشته است ؛ بلکه مردم عصر جاهلی به طور کلّی به پوشیدگی تن ، اهمّیتی نمی دادند و رسول خدا ، مردم را در این زمینه راهنمایی می کرد برای نمونه ، آن حضرت ، پس از ورود به مدینه ، شروع به ساختن مسجد کرد و مسلمانان نیز به ایشان کمک می نمودند هنگام حمل سنگ های سنگین ، پوششی که برخی بر کمر بسته بودند ، می افتاد و آنان اهمّیتی نمی دادند در یکی از موارد یاد شده ، رسول خدا به شخصی فرمود : لباست را بپوش و عریان راه نرو2 همچنین ، شخصی به نام جَرهَد می گوید که روزی نشسته بودم و لباسم کنار رفته بود و ران پایم پیدا شده بود در این هنگام ، رسول خدا که از آن جا عبور می کرد ، به من فرمود : ران خود را بپوشان ، که جزو عورت است3 این کلام حضرت به مسئله مهم محدوده عورت اشاره دارد عورت ، یعنی آنچه آشکار شدنش قبیح است و باید پوشیده باشد معنای اصلی عورت ، یعنی چشمی که بینایی خود را از دست داده است4 سپس این واژه در مورد چیزهایی به کار رفته است که نباید دیده شوند و آشکار شدن و دیده

1) المصنَّف ، عبدالرّزاق ، ج 1 ، ص 286 (ح 1102) ؛ الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 268 .

2) سنن أبی داوود ، ج 2 ، ص 251 (ح 4016) .

3) مسند أحمد ، ج 1 ، ص 591 ، (ح 2493) .

4) ر ک : معجم مقاییس اللغة ، ج 4 ، ص 184 ـ 185 .

 شدن آنها زشت به شمار می رود مردم ، هر چه را عورت بدانند ، می پوشانند و از آشکار شدن آن ، شرم می کنند ؛ و هر چه را عورت ندانند ، نپوشانده ، از آشکار شدن آن اِبایی ندارند ممکن است هر فرهنگی محدوده خاصّی از بدن را عورت بداند و با تغییر فرهنگ ، محدوده عورت نیز تغییر کند با تغییر محدوده عورت ، اندازه لباس ها نیز تغییر می کند مثلاً در مغرب زمین ، روزگاری زنان ، لباس های بلندی می پوشیدند که آستین های بلندی داشت و یقه آن نیز پوشیده بود البته موی سرشان ، معمولاً باز بود و پوشاندن آن ، لازم شمرده نمی شد این ، نشان می دهد که در آن زمان ، تمام بدن زن برای دیگران ، به نوعی عورت محسوب می شده است به مرور زمان و در اثر عواملی که در جای خود باید بحث شود ، مفهوم عورتْ تغییر کرد و در ادامه ، اندازه پوشش نیز تغییر کرد اندک اندک ، محدوده عورت ، کاهش یافت و لباس ها نیز کوتاه و کوتاه تر شدند ؛ همچنین آستین ها که تا مچ را می پوشاندند ، و دامن ها که تا روی پا را گرفته بودند ، کوتاه و کوتاه تر شدند و یقه ها نیز که تا گردن را می پوشاندند ، کم کم پایین تر آمده ، بازتر شدند در میان مردان نیز همین پدیده قابل مشاهده است کوتاه شدن شلوارها و آستین پیراهن ها و باز شدن یقه ها می توانند نمونه هایی از این قبیل باشند البته ممکن است در هر دوره ای ، عوامل دیگری هم در تعیین محدوده عورت ، نقش داشته باشند اسلام ، قلمرو جدیدی برای عورت تعریف کرد و تمام بدن زن را عورت دانست ، مگر دست ها (از سرانگشت تا مچ) و صورت به همین جهت ، پوشش زنان مسلمان نیز تغییر کرد بر همین اساس ، آیه 59 از سوره احزاب نازل شد و زنان ، سرهای خود را به گونه ای پوشاندند که گوش ها ، گوشواره ها و گردن و سینه آنان پیدا بود1 لذا آیه 31 از سوره نور نازل شد که به آنان دستور داد مَقنعه های خود را به روی سینه ها بیندازند زنان نیز از فردای روزی که این آیه نازل شد ، با حجاب کامل بیرون آمدند2

1) مجمع البیان ، ج 7 ، ص 217 .

2) الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 181 .

_________________________________________-

پوشیده های برهنه

لباس های نازک و چسبان ، در حقیقت ، برهنگی را احیا می کنند ؛ زیرا هدف از پوشیدن لباس ـ که پوشیدگی است ـ ، با این گونه لباس ها محقّق نمی شود و از این جهت ، تفاوت چندانی با برهنگی ندارند در فرهنگ روایات ، از این گروه به عنوان «کاسیاتٌ عاریات (پوشیدگان برهنه)» نام برده شده است رسول خدا ، در زمره دوزخیان ، از زنانی نام می بَرد که لباس بر تن دارند ، امّا گویا برهنه اند و در میان مردم به صورت تحریک کننده ای راه می روند3 پوشش های کوتاه و نازک ، حکایت از حیای ناقص و رقیق دارد امام علی علیه السلام در این باره می فرماید : بر شما باد پوشیدن لباس ضخیم ؛ چرا که هر کس لباسش نازک باشد ، دینش نازک است4 روزی پارچه ای قیمتی ، ظریف و زیبا از یَمن برای رسول خدا آوردند ایشان ، پارچه را به یکی از یارانش هدیه کرد پس از چند روز ، آن لباس را بر تن وی ندید علّت را جویا شد وی گفت : آن را به همسرم داده ام حضرت فرمود : «به وی بگو زیر آن ، لباس دیگری بپوشد ؛ زیرا می ترسم که حجم

1) مجمع البیان ، ج 7 ، ص 217 .

2) الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 181 .

3) ر ک : صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 2192 ؛ السنن الکبری ، ج 2 ، ص 234 .

4) الخصال ، ص 623 ؛ تحف العقول ، ص 113

بدنش را مشخّص سازد»1 همچنین ، روزی اسماء ، دختر ابوبکر ، در حالی که لباس نازک و بدن نما بر تن داشت ، وارد خانه رسول خدا شد به محض ورود ، حضرت ، روی خود را از وی برگرداند و به وی فرمود : «ای اسماء ! وقتی زنْ بالغ شد ، شایسته نیست که جز صورت و دست هایش دیده شوند»2 لباس نازک ، چسبان و بدن نما ، نشان از حیای رقیق شده است و مفاسد بی شماری را در پی دارد لذا رسول خدا فرموده است : هلاکت زنان امت من در دو چیز است : طلا و لباس نازک3

 1) ر ک : الطبقات الکبری ، ج 2 ، ص 463 ؛ سنن أبی داوود ، ج 4 ، ص 64 (ح 4116) .

2) سنن أبی داوود ، ج 4 ، ص 62 (ح 4104) .

3) تنبیه الخواطر ، ج 1 ، ص 3 .

پوشیدگی و مصونیت

برهنگی ، طمع شیطان را برمی انگیزد4 و زمینه گناه را فراهم می سازد هر جا برهنگی وجود داشته باشد ، نگاه مسموم و شیطان ملعون نیز حضور دارند وقتی نگاهی مسموم به بدنی برهنه یا نیمه عریان بیفتد ، غریزه جنسی تحریک می شود و آتش شهوت ، شعله ور می گردد ایمنی و مصونیت ، از پیامدهای مثبت پوشیدگی است رسول خدا ، از یکی از انواع پوشش به عنوان سِپَر یاد کرده و از مردان خواسته تا به وسیله آن ، از زنان خود ، مراقبت و محافظت کنند5 قرآن کریم نیز پوشش زن را مایه ایمنی از آزار مردان هوسباز دانسته است6

4) امام علی علیه السلام می فرماید : «وقتی کسی عریان شود ، شیطان به او نظر می اندازد و در او طمع می کند ؛ پس خود را بپوشانید» (تهذیب الأحکام ، ج 1 ، ص 373 ؛ الخصال ، ج 2 ، ص 630)

5) ر ک : الجامع الصغیر ، ج 1 ، ص 20 (ح 99) .

6) احزاب ، آیه 59 .

_________________________________________

فصل چهارم : حیا و خانواده

اشاره

در این مبحث ، حیا را در قلمرو خانواده پیجویی کرده ، در مراحل گوناگون زندگی مشترک ، مورد بررسی قرار می دهیم بخش های مختلف این بحث ، عبارت اند از : حیا از خواستگاری تا آغاز زندگی مشترک ، حیا در روابط همسران ، حیا در روابط فرزندان با والدین و بالعکس ، و حیا در روابط خانواده با دیگران .

حیا ، از خواستگاری تا آغاز زندگی مشترک

ـ شرم خواستگاری

معمولاً آغاز زمزمه های مربوط به ازدواج ، همراه با شرم و حیاست وقتی با فرزندی درباره ازدواجْ سخن گفته می شود ، ممکن است شرم کند ، سرش را به زیر بیندازد ، محل را ترک نماید و یا از خانواده خود بخواهد که سخن دیگری را دنبال کنند جواب مثبت دادن نیز معمولاً با صراحت نخواهد بود پس از آن ، نوبت به مراسم خواستگاری می رسد خواستگاری ، یکی از مواردی است که بیشترین بار شرم و حیا را برای فرد دارد در این قبیل امور ، معمولاً بزرگ ترها پیش قدم شده ، به کمک عروس و داماد می آیند حضرت علی علیه السلام از کسانی است که والدین او هنگام خواستگاری اش حضور نداشتند ایشان ، پیش از این که دیگران ، باب سخن را بگشایند و او را نسبت به ازدواج با دختر رسول خدا تشویق کنند ، خود ، اقدامی نکرد و تنها پس از پیش دستی دیگران بود که تصمیم گرفت نسبت به خواستگاری حضرت زهرا علیهاالسلاماقدام نماید لذا بدین منظور ، تا سه بار نزد رسول خدا رفت و هر بار به خاطر مقام باعظمت حضرت ، از طرح خواسته خود ، شرم کرد و نتوانست سخنی بر زبان جاری سازد در مرتبه سوم ، رسول خدا به کمک ایشان آمد و فرمود : «گویا کاری داری آنچه را می خواهی ، بگو» این کار ، راه را برای حضرت علی علیه السلام هموارتر ساخت و ایشان توانست خواسته خود را مطرح کند وقتی حضرت با استقبال رسول خدا روبه رو شد ، بار دیگر ، شرم به وی اجازه ماندن نداد و لذا فورا از حضور پیامبر صلی الله علیه و آله مرخّص شد1 مسئله دیگر ، طرح موضوع خواستگاری با دختر است معمولاً دخترها در این گونه موارد ، خجالتی تر هستند و اگر با پیشنهاد مطرح شده موافق باشند ، نمی توانند صریحا جواب مثبت دهند و حدّاکثر کاری که می کنند ، سکوتِ حاکی از رضایت است وقتی رسول خدا موضوع خواستگاری علی علیه السلام را با دختر خود فاطمه علیهاالسلامدر میان گذاشت ، ایشان از دادن پاسخ صریح ، خودداری کرد و با سکوتِ حاکی از رضایت ، موافقت خود را اعلام کرد و رسول خدا ، با گفتن تکبیر ، اعلام کرد که این سکوت ، نشانه رضایت است2

1) ر .ک : شرح الأخبار ، ج 2 ، ص 355 ؛ بحار الأنوار ، ج 19 ، ص 112 .

2) الأمالی ، طوسی ، ص 40 ، ح 13 ؛ بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 93 .

_________________________________________

ـ شرم عروسی

پس از خواستگاری ، یکی از اموری که ممکن است شرم داماد را به همراه داشته باشد ، تقاضای بردن عروس به خانه است حضرت علی علیه السلام ، خود نقل می کند که پس از خواستگاری و انجام دادن کارهای اوّلیه ، یک ماه گذشت و من هر روز در نماز رسول خدا شرکت می کردم و به خانه خود برمی گشتم و درباره به خانه بردن فاطمه علیهاالسلام ، هیچ سخنی نگفتم در حقیقت ، شرم ، مانع طرح مسئله می شده است در این جا نیز نخست ، زنان رسول خدا و سپس خود حضرت ، دخالت کرده ، کار را به سرانجام می رسانند زنان رسول خدا ، متوجّه خواسته حضرت علی علیه السلام و شرم وی شدند از این رو ، باب گفتگو را با ایشان باز کردند و گفتند : «آیا می خواهی از رسول خدا بخواهیم که فاطمه علیهاالسلامرا به منزل تو بفرستد ؟» علی علیه السلام نیز با پیشنهاد آنان ، موافقت نمود آنان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند و نخست ، از جای خالی حضرت خدیجه علیهاالسلامسخن گفتند و سپس خواسته علی علیه السلام را مطرح کردند ظاهرا خودِ حضرت نیز همراه آنان بوده است رسول خدا می فرماید : «چرا علی همسرش را از من نخواسته است ؟ ما منتظر بودیم» علی علیه السلام می گوید : «ای رسول خدا ! حیا مرا از این کار ، باز داشت»1 پس از این جریان ، مقدّمات مراسم عروسی آماده شد و طعامی به عنوان ولیمه عروسی طبخ گردید پیامبر اکرم به علی علیه السلام فرمود : «به مسجد برو و هر کس را که می خواهی ، دعوت کن» نزدیک غروب آفتاب ، رسول خدا به یکی از همسرانش به نام اُمّ سَلَمه می فرماید : «فاطمه را نزد من بیاور» این جا یکی دیگر از مواضع شرم دختر است معمولاً تازه عروس ها در شب عروسی از روبه رو شدن با پدر خود ، شرمگین می شوند امّ سلمه می رود و با فاطمه علیهاالسلام باز می گردد فاطمه علیهاالسلام در حالی نزد پدر آمد که از شدّت شرم ، عرق کرده بود و کمی می لرزید مسئله دیگر ، روبه رو شدن عروس و داماد با یکدیگر است اگر عروس و داماد، انسان های باحیایی همانند حضرت علی و فاطمه علیهماالسلامباشند، ممکن است شرم داشته باشند که حتّی به چهره یکدیگر نگاه کنند ، و یا مثلاً عروس ، چادر از سر برگیرد وجود این حیا ، نشانه خوبی است ؛ امّا نباید باقی بماند ؛ چرا که ممکن است مانع زندگی مشترک گردد رسول خدا برای این که عروس و داماد ، بدون حجاب ، یکدیگر را ببینند ، اقدام می کند علی علیه السلام حضور داشت و فاطمه علیهاالسلامنیز با شرم و حیا وارد می شد وقتی روبه روی پدر و همسر خود قرار گرفت ، رسول خدا ، پارچه را از صورت عروس بر گرفت و علی علیه السلام وی را مشاهده کرد اقدام دوم رسول خدا این بود که دست دختر خود را گرفت و در دست علی علیه السلام گذاشت هر چند این وضعیت ، سخت و دشوار است ، اما سخت تر از آن تنها شدن با یکدیگر و به اتاق خود رفتن است رسول خدا ، در حالی که دست آن دو را در دست یکدیگر قرار داده بود ، آنان را به اتاق خودشان راهنمایی می کند ممکن است شرم و حیا همچنان مانع برقراری ارتباط نزدیک تر میان زن و شوهر شود در چنین مواردی ممکن است هر دو یا یکی از آنان به نقطه ای خیره شود و چشم در چشم هم ندوزند ؛ زیرا این وضعیت ، باز موقعیت جدیدی است که تا به حال با آن ، رو به رو نبوده اند لذا رسول خدا به آنان فرمود : «شما بروید ، من نیز به شما ملحق می شوم» اتفاقا همین گونه نیز شد حضرت علی علیه السلام می گوید : هر دو وارد اتاق شدیم حضرت زهرا علیهاالسلامدر گوشه ای نشست و من نیز کنار وی نشستم او از من حیا می کرد و چشم به زمین دوخته بود من نیز از او شرم داشتم و چشم به زمین دوخته بودم چیزی نمی گذرد که رسول خدا وارد می شود و باب سخن را باز می کند و پس از به جا آوردن یکی از مستحبّات ، برای آنان دعا می کند2 برای نوعروسان و نودامادان ، روبه رو شدن با دیگران در فردای عروسی ، شرم خاصّ خود را دارد ؛ فردای عروسیِ حضرت زهرا علیهاالسلام ، رسول خدا ایشان را نزد خود فرا خواند می گویند حضرت زهرا علیهاالسلام در حالی خدمت پدر رسید که از شدّت حیا ، مدهوش و حیران بود3

 1) الأمالی ، طوسی ، ص 41 ؛ بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 95 .

2) الأمالی ، طوسی ، ص 43 ؛ بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 96 .

3) ر ک : کشف الغمّة ، ج 1 ، ص 375 ؛ بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 138 .

حیا در روابط همسران

پس از آغاز زندگی مشترک ، روابط همسران ، شکل متفاوتی به خود می گیرد بهترین نوع رابطه ، رابطه مبتنی بر حرمت ، احترام و تکریم است در این شکل از رابطه ، هر یک از طرفین ، حرمت دیگری را حفظ می کند و طرفین ، برخوردی کریمانه با یکدیگر دارند قرآن کریم ، زن و شوهر را لباس یکدیگر معرّفی کرده که 3 هماهنگی کاملی با الگوی حیا دارد و بلکه می توان گفت الگوی حیا را با بیانی لطیف و با تعبیری که نشانگر ماهیت حیاست ، معرّفی نموده است الگوی صحیح رابطه زناشویی ، مبتنی بر پوشیدگی ، حیا و وقار زن و شوهر در برخورد با یکدیگر است در این شکل از رابطه ، هر یک از طرفین ، پوشش دیگری است و مایه شرمساری و آبروریزی او نمی گردد ، برخوردی دریده و برهنه با دیگری ندارد و نه تنها پرده حُجب و حیا را نمی دَرَد ، بلکه خود ، پوششی برای وی می شود .

ویژگی های الگوی حیا

اشاره

الگوی ارتباطی حیا ، ویژگی هایی دارد که عبارت اند از :

1 شرم همسری

گاهی ممکن است یکی از طرفین ، رابطه مبتنی بر ترس را مهندسی کند برخی نیز ممکن است رابطه مبتنی بر پاداش را طرّاحی کنند در نوع اوّل ، نظام زندگی زناشویی بر پایه ترس قرار داد و در نوع دوم ، بر پایه طمع و پاداش در الگوی ارتباطی حیا ، نه ترسْ مبنای عمل است و نه طمع ؛ بلکه هر یک از همسران ، کوتاهی در مسئولیت های زندگی را زشت و شرم آور می داند و لذا ، حیا ، مانع کوتاهی می شود و از ارتکاب اشتباه ، جلوگیری می کند .

2 شرم در رفتار و گفتار

وقار در رفتار ، و ادب در گفتار ، ویژگی دیگر رابطه مبتنی بر حیاست کسانی که از حیا برخوردارند ، رفتاری باوقار ، متین و سنگین دارند و در ارتباط های کلامی خود ، رعایت ادب و احترام را می نمایند نبود این دو عنصر ، ممکن است موجب بروز مشکلات فراوانی شود گاهی نوع رفتار برای طرف مقابل ، توهین آمیز و تحقیرکننده است گاهی نیز نوع سخن گفتن ، همراه با ناسزاگویی و توهین است درشت گویی ، فحش دادن ، به زبان آوردن و به رُخ کشیدن امور تحقیر کننده و چیزهایی از این قبیل ، رفتارهایی هستند که فاقد عنصر شرم و حیا بوده ، همانند آتشی است که بر خرمن دوستی و محبّت زده می شود .

3 شرم اشتباه

در ارتباط مبتنی بر حیا ، اگر اشتباهی از کسی سربزند ، نسبت به آن بی تفاوت نیست و از کرده خود ، شرمگین می شود در این وضعیت ، نه « اصرار » بر تکرار اشتباه وجود دارد ، و نه « توجیه» و دفاع از آن ، و نه « خرسندی » از آنچه انجام شده ؛ بلکه اتّفاق پیش آمده ، وی را آزار می دهد و از کرده خود ، سرافکنده می سازد در چنین موقعیتی باید قضیه را تمام شده اعلام کرد نگه داشتن فرد در حالت شرم و به رو آوردن اشتباه و امتیاز گرفتن در چنین حالتی ، ممکن است پرده حجب و حیا را از میان بردارد ؛ فرد شرمنده احساس خواهد کرد که از اخلاق وی ، سوء استفاده شده و این ، ممکن است باعث کنار گذاشتن چنین اخلاقی شود بنا بر این ، بهتر است او را ببخشد ، تکریم کند ، بدو شخصیت بخشد و همه چیز را برای همیشه فراموش کند ، همان گونه که خداوند با کسی که از رفتار ناروای خود شرمنده است ، چنین می کند .

4 شرم درخواست

یک انسانِ باحیا نیز از این که نتواند خواسته کسی را برآورده سازد ، شرمگین می شود رسول خدا به جهت شدّت حیایی که داشت ، دست رَد به سینه هیچ سائلی نزد1 و این ویژگی همه اهل ایمان است2 در زندگی مشترک ، معمولاً مردان ، مسئول تأمین نیازمندی ها هستند برای مرد ، بسیار سخت است که با دست خالی به خانه برگردد حضرت ابراهیم علیه السلام روزی برای تهیه آذوقه از منزل خارج شد ؛ امّا چیزی نیافت و شرم داشت که با دست خالی به خانه برگردد3 زنان باحیا و کریم النفس نیز با درک چنین حالتی ، از بیان خواسته ای که ممکن است خارج از توان همسرشان باشد ، خودداری می کنند ، حتّی اگر آذوقه منزل باشد به همین جهت حضرت زهرا علیهاالسلام به امام علی علیه السلام می گوید : ای ابوالحسن ! من این گونه ام که از خدای خود ، شرم می کنم که تو را به کاری وا دارم که توان آن را نداری4

 1) ر .ک : الکافی ، ج 8 ، ص 130 ؛ الأمالی ، طوسی ، ص 692 ؛ مکارم الأخلاق ، ص 23 .

2) بحار الأنوار ، ج 67 ، ص 311 .

3) ر .ک : تفسیر القمی ، ج 1 ، ص 153 ؛ بحار الأنوار ، ج 12 ، ص 5 .

4) مناقب أمیرالمؤمنین علیه السلام ، ج 1 ، ص 201 (ح 124) .

____________________________________________________-

5 شرم در اختلاف

مسئله دیگر حیا در زمینه اختلافات است اختلافات همسران ، اوّلین تأثیر خود را در حیای آنان نشان می دهد معمولاً نوع سخن گفتن و کلمات مورد استفاده و نوع نگاه و رفتار ، تغییر می کند و ممکن است حالت بی شرمانه ای به خود بگیرد حتّی ممکن است مسئله اختلاف از قلمرو زن و شوهر به محدوده خانواده کشیده شود و یا از قلمرو خانواده خارج شود و به اطّلاع همسایه ها یا اقوام نیز برسد همسرانِ باحیا ، هنگام اختلاف ، نه از کلمات ناشایست استفاده می کنند و نه رفتارهای ناشایست از آنان سر می زند به نظر می رسد که « عمومی کردن اختلاف » ، زشت تر از کارهای دیگر باشد از همین رو ، رسول خدا ، شکایت زن از همسر خود را نشانه بی حیایی وی می داند یکی از دختران رسول خدا که از همسر خود ، آزار دیده بود ، کسی را نزد پدر فرستاد و از شوهر خود ، شکایت کرد حضرت به وی پیغام داد که : شرم خود را نگه دار چه زشت است که زنِ بااصالت و دیندار ، هر روز از همسر خود ، شکایت کند2

2) الکافی ، ج 3 ، ص 252 ؛ بحار الأنوار ، ج 22 ، ص 161 .


4

5

6

7

8